ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعین

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعین0%

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعین نویسنده:
گروه: مجموعه عقایدی

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعین

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: نجم الدين طبسى
گروه: مشاهدات: 5459
دانلود: 1617

توضیحات:

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعین
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 140 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 5459 / دانلود: 1617
اندازه اندازه اندازه
ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعین

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعین

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نخوانده‌ای آیۀ:

( فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ إِلیٰ أَجَلٍ مُسَمًّی ) را؟

گفتم: نه! چنین نخوانده‌ام. اگر اینگونه می‌خواندم، دیگر از شما سؤال نمی‌کردم، ابن عباس گفت: این آیه چنین است.«۱»

ه) أبو کریب، از یحیی بن عیسی، از نصیر بن ابی اشعث، از حبیب بن ابی ثابت، از پدرش نقل می‌کند که گفت: ابن عباس مصحف شریفی را به من داد و آنگاه گفت: این مطابق با قرائت ابی بن کعب است.

ابو کریب می‌گوید: یحیی گفت: من آن مصحف را نزد نصیر دیدم که در آن آمده بود:

( فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ إِلیٰ أَجَلٍ مُسَمًّی ) «۲»

و ذهبی می‌گوید: از ابن عباس نقل شده که گفت: پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم متعه کرد.

سپس عروه گفت: ولی أبو بکر و عمر از متعه نهی کرده‌اند. ابن عباس گفت:

اینها را در حال نابودی و هلاکت می‌بینم؛ چرا که من می‌گویم پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده است و آنها می‌گویند أبو بکر و عمر چنین گفته‌اند.«۳»

ذهبی بر این حدیث حاشیه زده، می‌گوید: مقصود عروه مخالفت آن دو خلیفه با پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نیست، بلکه منظورش آن است که چون آنها از ناسخ متعه اطلاع یافته‌اند، نهی از متعه کرده‌اند.«۴»

______________________________

(۱). جامع البیان، ج ۴، ص ۱۸، شماره ۷۱۸۱- ۷۱۸۲، الکشف و البیان، ج ۳، ص ۲۸۳

(۲). همان.

(۳). سیر اعلام النبلاء ۳۸، ج ۱۵، ص ۴۳

(۴). همان.

این حاشیه عجیب و غریبی است، چون شخص خلیفه دوم نیز چنین ادعایی ندارد، به علاوه آنکه منع در زمان خلافت عمر صورت گرفته است، نه در زمان خلافت أبو بکر.

بعضی از حاشیه‌نویس‌ها نیز به خاطر ضعیف بودن شریک این حدیث را ضعیف دانسته‌اند ولی شریک کسی است که ذهبی او را قوی می‌داند و در باره او می‌گوید: او حافظ راستگویی است، یکی از پیشوایان است و یحیی بن معین نیز او را راستگو می‌داند. ذهبی بازمی‌گوید: او پیمانه دانش است

و چیزهای دیگری نیز در مورد او گفته‌اند.«۱»

عبد الرزاق از معمر، از ایوب نقل کرده‌اند که عروه به ابن عباس گفت:

آیا از خدا نمی‌ترسی و متعه را جایز می‌دانی؟ ابن عباس گفت: عریّه! از مادرت بپرس! عروه گفت: ولی أبو بکر و عمر چنین نمی‌کرده‌اند، آنگاه ابن عباس گفت: به خدا قسم! تا خداوند شما را عذاب نکند بعید می‌دانم دست بردارید، من از قول رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سخن می‌گویم و شما از گفتار أبو بکر و عمر می‌گویید!

عروه گفت: آن دو از سنت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آگاهترند و در پیروی کوشاترند.«۲»

در پاورقی این حدیث چنین آمده است: رجال این حدیث ثقه و قابل اعتمادند، چون ابو مسلم کجی از سلیمان بن حرب، از حماد بن زید، از ایوب سختیانی، از ابن ابی ملیکه، از عروه نقل کرده‌اند و این اسناد صحیح است.«۳»

______________________________

(۱). میزان الاعتدال، ج ۲، ص ۲۷۴

(۲). سیر اعلام النبلاء، ج ۱۵، ص ۲۴۲

(۳). همان.

و) مسلم از حرملة بن یحیی، از ابن وهب، از یونس، از ابن شهاب، از عروة بن زبیر نقل می‌کند که عبد الله بن زبیر در مکه بر فراز منبر رفت و گفت: (خداوند) بعضی از مردم (را همانطور که چشم‌هایشان را کور کرده دل‌هایشان را نیز کور کند) به جواز متعه فتوا می‌دهند، آنگاه مردی اعتراض کرد و فریاد زد: تو چه نفهم و بی‌ادبی! به جان خودم در عصر پیشوای پرهیزگاران (پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) متعه انجام می‌گرفت.

عبد الله بن زبیر با تهدید به او گفت: خود را آزمایش کن! به خدا قسم اگر آن را انجام دادی، سنگسارت می‌کنم.«۱»

ز) ابن شهاب می‌گوید: خالد بن مهاجر بن سیف اللّه، نزد کسی نشسته بود که شخصی وارد شد و از او- ابن عباس- در مورد متعه پرسید. او پاسخ داد: مانعی ندارد. آنگاه ابن ابو عمره انصاری (که اسمش عبد الرحمن بود) گفت: آرام باش! او گفت: به خدا قسم اشکالی ندارد؛ چرا که در زمان پیشوای پرهیزگاران نیز متعه صورت می‌گرفت.

________________________

طبسی، نجم الدین - مترجم: شیرازی، محمد حسین، ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعین، در یک جلد، دلیل ما، قم - ایران، اول، ۱۴۲۶ ه ق ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعین؛ ص: ۵۵

ابن ابی عمره گوید: در آغاز اسلام متعه برای کسی که ناگزیر از انجام آن بود (مثل خوردنِ گوشت مردار و خون و گوشت خوک به حساب می‌آمد و) جایز بود ولی بعد از آن، خداوند دین را محکم کرد و از آن نهی نمود. «۲»

از روایت مسلم می‌توان فهمید که ابن عباس متعه را جایز می‌شمرد و تا آخر عمرش نیز به آن فتوا می‌داد، چون این گفتگو میان او و ابن زبیر در

(۱). مسلم، ج ۱، ص ۶۲۵؛ مصنف عبد الرزاق، ج ۷، ص ۵۰۲؛ تهذیب الکمال، ج ۵، ص ۴۱۵، السنن الکبری، ج ۷، ص ۲۰۵؛ حاوی کبیر، ج ۱۱، ص ۴۵۳

(۲). همان.

زمان خلافت وی؛ یعنی بعد از سال ۶۵ ه. بوده است. و این در حالی است که ابن عباس بر اعتقاد خود اصرار داشت و در آن تردید نمی‌کرد. همانگونه که در کمال ایمان و تقوا و وسعت علمِ ابن عباس و آشنایی او با ناسخ و مسوخ شکی نیست، (که به زودی به آن اشاره خواهد شد).

و اما در روایت خالد بن مهاجر بن ولید بن سیف اللّه نیز طبق گفتۀ ابن أبی عمرۀ انصاری، در متعه رخصت بود و پس از آن، ممنوع و از آن نهی شد.

باید گفت: این اجتهاد محض و بدون شاهد و دلیل است؛ چرا که عبد الرحمن بن ابی عمره، از صحابه نبوده و در هیچ‌یک از مشاهد و موقعیّت‌ها حضور نداشته تا احتمال داده شود که چیزی از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنیده است. البته ممکن است از کسانی که از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حدیث شنیده‌اند و یا از دیگران، چیزی نقل کرده باشد، گرچه وقتی از آنها نام نبرد، حدیثش مرسل است.

ابن حجر گوید: أبی حاتم در مرسله‌هایش آورده است که او هیچ‌گاه با پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نبوده است.«۱»

ح) ثعلبی می‌گوید: در اینکه آیا این آیه جزو محکمات است یا آنکه نسخ شده است؟ به نظر ابن عباس، جزو محکمات است و دلیل است بر اینکه متعه (ازدواج موقت) جایز می‌باشد.«۲»

ط) ابو نضره می‌گوید: از ابن عباس در مورد ازدواج موقت پرسیدم، پاسخ داد: مگر سوره نساء را نخوانده‌ای؟ گفتم: البته که خوانده‌ام. گفت: آیا

______________________________

(۱). تهذیب التهذیب، ج ۶، ص ۲۲۰؛ تهذیب الکمال، ج ۱۱، ص ۳۱۹

(۲). الکشف و البیان، ج ۳، ص ۲۸۶

این آیه را نخوانده‌ای؟( فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی؟ ) .

گفتم: خیر این آیه را به این صورت نخوانده‌ام. گفت: به خدا قسم این آیه چنین نازل شده است.«۱»

ی) ذهبی ضمن اقرار به اینکه نظر ابن عباس جواز متعه است، با کمال شگفتی می‌گوید: ما عمل به قول ابن عباس و گروهی از صحابه را جایز نمی‌دانیم.«۲»

ابن عباس کیست؟

اشاره

او آشناتر از آن است که توصیف و شناسانده شود. او دانشمند، فقیه زمان و پیشوای تفسیر است و حدود سی ماه در محضر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده«۳» و با بیان شایسته‌ای از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حدیث نقل کرده است و دهها راوی از او روایت کرده‌اند.

ابن عباس با وقار، دارای عقل کامل، هوش و ذکاوت سرشار و از مردان با کمال بود. پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر سرش دست کشید و از خداوند برایش در خواست حکمت کرد و چنین فرمود: «خداوندا! تأویل قرآن را به او بیاموز!» و نیز فرمود: «خدایا! او را فقیه در دین قرار ده!»

طاووس می‌گوید: هیچ کس را در بزرگ داشتن حریم الهی، مانند ابن عباس ندیدم!

______________________________

(۱). سیر اعلام النبلاء، ج ۱۳، ص ۱۰۸

(۲). همان مدرک.

(۳). او سه سال قبل از هجرت در شعب بنی هاشم متولد شده است.

طاووس در جای دیگر از ابن عباس نقل می‌کند که گفت: اگر بخواهم از امری آگاهی بیابم، از سی صحابه می‌پرسم.«۱»

شایسته است اشاره شود که: این از کمال تقوا و پرهیزگاری اوست که تا قطع و یقین به چیزی پیدا نکند، آن را به پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نسبت نمی‌دهد و به این خاطر است که در یک مسأله به سی تن از صحابه رجوع می‌کند؛ چنانکه در حدیث پیشین آمد و ذهبی نیز اسناد این حدیث را صحیح دانست.

روشن است که وقتی ابن عباس متعه را به دین و پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نسبت می‌دهد، به این امر یقین و اطمینان داشته است، نه آنکه با رأی و اجتهاد خود چیزی گفته، بدون اینکه از نسخ آیه آگاه باشد!

ابن عباس کسی است که عمر، خلیفه دوم درباره‌اش می‌گوید: او جوان پیران است و زبانی کنجکاو و پرسشگر، و دلی خردمند و با شعور دارد.

عمر در جای دیگر، خطاب به ابن عباس می‌گوید: تو علومی را آموخته‌ای که ما آن را نداریم.

و محمد بن موسی (که یکی از پیشوایان بوده) فتاوای ابن عباس را در بیست جلد کتاب گرد آورده است.«۲»

و سعید بن ابی وقاص گوید: کسی را حاضرجواب‌تر، فهمیده‌تر، خردمندتر، بادانش‌تر و بردبارتر از ابن عباس ندیدم.

عمر هنگام گرفتاری، او را می‌خواند و مشکلات را با وی در میان می‌گذاشت، آنگاه از نظریه و گفته ابن عباس نمی‌گذشت، مگر آنکه به آن

______________________________

(۱). سیر اعلام النبلاء، ج ۳، ص ۳۴۲

(۲). سیر اعلام النبلاء، ج ۳، ص ۳۵۹

عمل می‌کرد، درحالی‌که گروهی از اصحاب جنگ بدر نیز در کنارش بودند.

ابن طاوس در مورد او می‌گوید: حدود پانصد نفر از صحابه را دیدم که با ابن عباس به بحث و گفتگو پرداختند و با او مخالفت ورزیدند، لیکن چیزی نگذشت که همه آنها به صحّت سخنان او اقرار و اعتراف کردند.

احادیث مسند ابن عباس به هزار و ششصد و شصت (۱۶۶۰) می‌رسد و صحیح بخاری و مسلم در هفتاد و پنج روایتِ او اتفاق دارند و یکصد و بیست حدیث در بخاری به طور جداگانه و نُه حدیث نیز در صحیح مسلم به طور خاص از او آمده است.«۱»

بدیهی است، کسی که در تقوا و پرهیزگاری در دین، به حدّی رسیده است که در یک مسأله از سی نفر می‌پرسد و خود نیز از صحابی جلیل القدر است و حتّی عمر از او به «پرسشگر» تعبیر کرده است و در باره‌اش می‌گوید: او علومی دارد که من آنها را نیاموخته‌ام و نیز در مشکلات پیچیده، از او یاری می‌طلبد و گفته‌اش را رد نمی‌کند و در حدّی است که پانصد صحابی با او بحث می‌کنند و همگی از نظریه خود برمی‌گردند و در برابرش خضوع می‌کنند و آیا کسی با این ویژگی‌ها و موقعیت، چیزی را بدون علم و یقین به پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نسبت می‌دهد؟!«۲»

______________________________

(۱). سیر اعلام النبلاء، ج ۳، ص ۳۴۴ و ۳۵۱

(۲). مردی از ابن عمر سؤالی کرد، جواب داد: از ابن عباس بپرس، او از دیگران به آنچه بر محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل شده آگاهتر است، مجاهد نیز می‌گوید: بر چهار چیز افتخار می‌کنیم، اینکه فقیه ما ابن عباس است. ابن ابجر می‌گوید: مردم مکه با آمدن ابن عباس به فقه دست یافتند! اخبار مکه، ج ۲، ص ۳۴۱

از نظر ما، او مورد تأیید بیشتر علما و رجال است. گفتنی است مرحوم مجلسی اول و دوم و مرحوم مامقانی در او تأمل دارند.

در کتاب «الأیام المکّیه» (ص ۲۳۷) بحث مفصلی در دفاع از ایشان آورده‌ایم. برای آگاهی بیشتر به آنجا رجوع شود.

چند ادعا و جواب آن:

۱ - برخی؛ مانند عسقلانی در فتح الباری و بعضی از شارحان صحیح مسلم چنین ادعا کرده‌اند که: «ابن عباس از نسخ آگاهی نداشت».

عسقلانی می‌گوید: جابر و دیگر کسانی که استمرار در متعه تا زمان نهی عمر، از آنها نقل شده است، شاید نهی پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به آنها نرسیده است. و آنچه از اخبار فهمیده می‌شود، عمر آنها را از اجتهادِ خود منع نکرد، بلکه با توجه به نهی رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آنان را از متعه بازداشت.«۱»

از اصرار ابن عباس و استمرار او در فتوا به حلّیت و جواز متعه که نه تنها تا زمان نهی عمر، بلکه تا دوران عبد الله بن زبیر در سال ۶۵ ه. و بعد از آن ادامه داشته می‌توان فهمید که متعه نسخ نشده و منع عمر از آن، با اجتهاد و نظریه خودش بوده و به واسطه نهی پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نبوده است.

و همچنین تصریحی از عمر، مبنی بر اینکه پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از متعه منع کرده باشد، به دست نیامده است.

گروهی از شارحان گفته‌اند: آن دسته از روایات را که دلالت می‌کند

______________________________

(۱). فتح الباری، ج ۹، ص ۷۷

عدّه‌ای در دوران پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، أبوبکر و عمر متعه می‌کردند تا اینکه عمر آنها را از این عمل نهی کرد، باید حمل کنیم بر اینکه آنها به نسخ آیه دست نیافته‌اند؛ چون متعه در میان کسانی رواج داشت که به نهی، دست پیدا نکرده بودند.«۱»

گفتنی است که ما دلایل و شواهدی داریم که متعه در میان صحابه و تابعین، حتی بعد از نهی عمر نیز رایج و متداول بود؛ چنانکه در مورد امّ عبد اللّه گذشت (در مورد سعید و دیگران هم خواهد آمد) و این قضیه، ادعای «نسخ جواز متعه در عصر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم » را تکذیب و تخطئه می‌کند.

۲ - برخی ادعا کرده‌اند که ابن عباس از اعتقاد به جواز متعه دست برداشت! (این ادعا به بیهقی و أبی عوانه و قفال و نسبت داده شده است).

الف) قفال می‌گوید: از عبد الله بن عباس نقل شده که وی متعه را جایز می‌شمرد. این سخن شیعه است، ولی گفته شده که ابن عباس از این نظریه برگشت.«۲»

ب) نووی می‌نویسد: عده‌ای؛ از جمله ابن خلف قاضی معروف وکیع و بیهقی و ابو عوانه این سخن را «که ابن عباس از جواز متعه دست برداشت» نقل کرده‌اند.«۳»

بعضی ادعا کرده‌اند که وقتی علیعليه‌السلام به ابن عباس فرمود: «تو مردی مغرور و راه گم کرده‌ای» ابن عباس از قول به جواز متعه برگشت. ذهنی در شرح صحیح مسلم، به این ادعا پاسخ می‌دهد می‌گوید:

______________________________

(۱). صحیح مسلم، ج ۱، ص ۶۲۶، در حاشیه

(۲). حلیة العلماء، ج ۶، ص ۳۹۸

(۳). المجموع، ج ۱۵، ص ۴۰۷؛ سنن کبری، ج ۷، ص ۲۰۵

بعد از این نیز ابن عباس از اعتقادش برنگشت؛ زیرا بحث سخت و تندی که میان ابن عباس و ابن زبیر در این باره پیش آمد، در زمان خلافت ابن زبیر و بعد از وفات (شهادت) علیعليه‌السلام بود. پس ظاهراً (چنانکه در مرقاة نیز آمده است) ابن عباس از جواز مطلق دست برداشت، ولی زمان اضطرار و ناچاری را استثنا کرد و به آن رخصت داد؛ همانطور که در بیان ابن ابی عمره نیز آمد که «متعه برای مضطر در حال ناچاری جایز است».

باید گفت: اولًا: چه دلیلی وجود دارد که ابن عباس قائل به چنین تفصیلی باشد و در حال ناچاری آن را حلال بداند، نه مطلق؟ دلائل عکس آن را ثابت می‌کند.

ثانیاً: با اضطرار، هر چیزی حلال می‌شود و اختصاص به متعه ندارد.

ثالثاً: پیشتر گفتیم که سخن ابن ابی عمره صحیح نیست؛ زیرا اجتهاد خودش بوده، نه کلام و سخن پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .

رابعاً: مطالبی که از آنها به «رجوع ابن عباس از متعه» استدلال شده، ضعیف است؛ (چنانکه ابن بطال و دیگران تصریح کرده‌اند).

ابن بطال می‌گوید: اهل مکه و یمن، از ابن عباس اباحه و جواز متعه را نقل کرده‌اند و نیز بعضی با سندهای ضعیف رجوع و برگشتن او را روایت کرده‌اند، که اعتقاد او بر جواز متعه، صحیح‌تر است.«۱»

قرطبی می‌گوید: گروهی از پیشوایان، تنها بودن ابن عباس در جواز متعه را قطعی دانسته‌اند، ولی ابن عبد البرّ می‌گوید: اصحاب ابن عباس از

______________________________

(۱). نیل الاوطار، ج ۶، ص ۱۳۶

اهالی مکه و یمن نیز به جواز و اباحۀ متعه اعتقاد دارند.«۱»

ابن رشد نیز می‌گوید: مشهور است که ابن عباس آن را حلال می‌داند و اصحابش نیز در مکه و یمن در این قول از او تبعیت کرده‌اند.«۲»

افزون بر آنچه گفتیم، این مطلب را نیز می‌افزاییم که: ادعای رجوع ابن عباس (از حلّیت متعه) را معاصرین وی نقل نکرده‌اند، بلکه کسانی آن را ذکر کرده‌اند که دهها بلکه صدها سال پس از عصر ابن عباس بوده‌اند؛ مانند:

۱ - ابو عوانه (متوفّای سال ۲۳۰ ه.)

۲ - ابن خلف معروف به وکیع (متوفّای ۳۰۶ ه.) «۳»

۳ - بیهقی (متوفّای ۴۵۸ ه.)

۴ - قفال (متوفّای ۵۰۷ ه.)

پس این نقل مرسل است و معلوم نیست، واسطه چه کسانی بوده‌اند و ادعایی است بدون دلیل، بلکه دلیل بر خلاف آن وجود دارد.

۱۷ - سمیر (متوفای ۵۹ ه.)

اشاره

عسقلانی می‌نویسد: به نظر می‌رسد سمیر، همان سمرة بن جندب باشد.

ابن منده از مبشّر بن اسماعیل، از جریر بن عثمان، از سلیمان بن سمیر و او از پدرش نقل کرده که گفت: ما، در عصر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم متعه می‌کردیم.«۴»

______________________________

(۱). نیل الاوطار، ج ۶، ص ۱۳۶

(۲). بدایة المجتهد، ج ۲، ص ۵۸

(۳). سیر اعلام النبلاء، ج ۱۴، ص ۲۳۷

(۴). الاصابه، ج ۲، ص ۸۱

سمره کیست؟

او یکی از بدترین صحابه پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود و آن حضرت در مورد وی فرمود: سمره آخرین نفر از اصحاب من است که به واسطه آتش می‌میرد.

سمره در بصره و ابو محذوره در مکه ماند. سمره از هرکس که از حجاز می‌آمد، در مورد أبو محذوره می‌پرسید، تا اینکه أبو محذوره پیش از او مرد و او نیز در ظرفی پر از آب داغ افتاد و مرد.«۱»

۱۸ - انس بن مالک (متوفای ۹۳ ه.)

اشاره

یکی دیگر از صحابه، که اعتقاد به جواز متعه داشت، انس بن مالک بود؛ چنانکه شیخ مفید از محمد بن حبیب، از محبّر نقل کرده، ولی امانتداران بزرگوار یا خائنین! آن را حذف کرده‌اند؛ (در چاپ محبّر جدید). همچنین نام‌های افراد دیگری که قائل به جواز متعه بودند، نیز حذف شده‌اند ولی شیخ مفید به آنها اشاره کرده است.

از أبو جعفر محمد بن حبیب، در کتاب معروفش محبّر، نقل شده که جمعی از صحابه؛ از جمله انس بن مالک، اعتقاد به جواز متعه داشتند.

نام انس را از آن رو در آخر بحث آوردیم که چون به منبع و کتاب معتبری از اهل سنت در این باره دست پیدا نکردیم.«۲»

______________________________

(۱). الایام المکیه، ص ۳۶۵؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۵۳۷؛ أسد الغابه، ج ۲، ص ۳۵۵؛ تاریخ طبری، ج ۵، ص ۲۳۷

(۲). الاعلام، ص ۳۷، ضمن سلسله مؤلّفات شیخ مفید، ج ۹

انس بن مالک کیست؟

اشاره

در باره انس بن مالک گفته‌اند: مفتی و قاری و محدّث و از راویان اسلام است. انس می‌گوید: زمانی که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به مدینه آمد، من ده سال داشتم و من بیست‌ساله بودم که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از دنیا رفت.

انس با پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم همراهی خوب و ملازمت کامل داشت، از زمانی که هجرت کردند

او مدت یکصد و سه و یا یکصد و هفت سال عمر کرد.

احادیث مسند او به دو هزار و دویست و هشتاد و شش (۲۲۸۶) می‌رسد.

بخاری و مسلم در نقل یکصد و هشتاد روایتِ او اتفاق دارند و بخاری هشتاد حدیث و مسلم نود روایت او را به طور جداگانه، از وی آورده‌اند.«۱»

نکته دارای اهمیت اینکه:

این صحابی که اهل سنت او را راویة الإسلام می‌خوانند و در جنگ و فتوحات با پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم همراه بوده و صدها روایت از آن حضرت نقل کرده است؛ به گونه‌ای که حادثه‌ای نمانده مگر اینکه او آن را روایت کرده، حتی سیمای پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در روز فتح مکه، هنگام ورود به شهر را نیز توصیف کرده و دستورات و نواهی ایشان در فتح مکه را نیز آورده است، همچنین دستور ایشان مبنی بر کشتن ابن اخطل را روایت کرده و امّا با کمال تعجب، حتّی یک حدیث هم در حرمتِ متعه، در سال فتح و یا در

______________________________

(۱). تهذیب الکمال، ج ۲، ص ۳۳۰؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۳، ص ۴۰۶؛ معجم الطبرانی، ج ۱، ص ۲۳۸

سال‌های بعد، از او نقل نشده است و این در حالی است که بحثها و درگیری‌های فراوانی میان مردم در این باره به وجود آمده، به ویژه گفتگوی صریح میان ابن عباس و عبد الله بن زبیر و میان ابن عباس و خالد بن مهاجر صورت گرفته است.«۱»

و دیگر اینکه در مورد انس پرسش‌ها و ملاحظات فراوانی وجود دارد؛ انس بن مالک کسی است که بر اثر نفرین حضرت علیعليه‌السلام مبتلا به برص شد، زیرا وی حاضر به ادای شهادت در مورد قضیۀ حدیث طیر«۲» و غدیر نشد و آن را کتمان کرد، در حالی که بسیاری از صحابه آن را نقل کرده‌اند.

آری، او در مورد بیان فضایل علیعليه‌السلام سهل انگاری کرد.«۳»

انس به پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نسبت داده است که: آن حضرت دست مردی را به دیوار کوبید و پادشاهان با تمسک به آن، شکنجه مردم را جایز می‌شمردند.«۴»

۱۹ - ابن عمر (متوفای ۷۴ ه.)

در بعضی از نصوص آمده است که ابن عمر به جواز متعه معتقد بود. امام مذهب حنبلی در مسند خود با اسنادش از عبد الرحمن بن نعم (نعیم)

______________________________

(۱). مسلم، ج ۱، ص ۶۲۵؛ تهذیب الکمال، ج ۲۰، ص ۲۲؛ مناظره مأمون با یحیی بن اکثم وفیات الاعیان، ج ۵، ص ۱۹۹؛ مرآة العقول، مقدمه، ص ۳۲۰

(۲). معارف ابن قتیبه، ص ۵۸۰؛ تاریخ دمشق، ج ۲، ص ۲۲۵؛ قاموس الرجال، ج ۲، ص ۱۹۶؛ رجال کشی، (اختیار معرفة الرجال)، ص ۴۵

(۳). همان.

(۴). موارد السجن، ص ۵۳۰؛ علل الشرایع، ج ۲، ص ۵۴۱، ح ۱۸؛ بحار الانوار، ج ۷۶، ص ۲۰۳

اعرجی نقل کرده که گفت: شخصی از ابن عمر در مورد متعه (نساء) پرسید و من نیز آنجا بودم.

او پاسخ داد: به خدا قسم ما در زمان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم زنا نمی‌کردیم.«۱»

ظهور این سخن زمانی است که بگوییم ابن عمر اعتقاد به حلّیت و جواز متعه داشته است، ولی ما به خاطر وجود معارض نمی‌توانیم بر آن اصرار ورزیم.

لیست دیگر

ابن شبّه فهرستی از اسامی کسانی را آورده است که پیش از نهی عمر متعه کرده‌اند. او اسامی جمعی از کسانی را، که قبل از نهی عمر متعه کرده‌اند، چنین آورده است:

۱ - سعد بن ابی سعد بن ابی طلحه، عمیره کنیز کنده از طایفۀ بنی عبد الدار را متعه کرد و عبد الله بن سعد از او متولد شد.«۲»

۲ - سپس فضاله بن جعفر بن امیة بن عابد مخزومی او را متعه کرد و امیة بن فضاله از او متولّد شد.«۳»

۳ - عبد الله بن ابی عوف بن جبیره، دختر لبیبه، کنیز هشام بن ولید بن مغیره را (که شراب می‌فروخت و او به خانه‌اش رفت و آمد داشت) متعه کرد و فرزندش یوسف از او متولد شد (که فرزندی نداشت و) به اصطلاح عقیم بود.

______________________________

(۱). مسند احمد، ج ۲، ص ۲۵، ح ۵۶۶۱ و در چاپ دیگر، ج ۲، ص ۱۹۵؛ تاریخ خلیفه، ص ۱۷۰؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۳، ص ۱۵۶

(۲). تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۷۱۷، (بحث آنان که بیش از نهی عمر متعه کرده‌اند.)

(۳). همان.

عمر به او گفت: آیا به این کودک اعتراف می‌کنی؟

گفت: نه.

عمر گفت: اگر گفته بودی بلی! حتماً تو را سنگسار می‌کردم و چون عمر آن زن را به بدی می‌شناخت، متعه را حرام کرد.«۱»

______________________________

(۱). چنانکه در بعضی از نصوص (و گفته‌های صریح) وارد شده، عفراء خواهر خلیفۀ دوم، در زمان خلافت او، ازدواج متعه کرد و سپس حامله شد و فرزندش به دنیا آمد.

وقتی عمر به خانۀ وی آمد، در آغوشش کودکی را دید که مشغول شیر خوردن است. به شدّت عصبانی شده، کودک را از دست او گرفت و به مسجد برد و بانگ زد و مردم را گِرد آورد. وقتی مردم جمع شدند، داستان خواهرش را (که بدون شوهر بود و بچه داشت) تعریف کرد و گفت: او متعه شده است. آنگاه متعه را حرام کرد و هشدار داد که هرکس متعه کند، تازیانه‌اش می‌زنم.

(هدایة حضینی، ص ۱۰۹؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۴۷۴؛ بحار الأنوار، ج ۵۳، ص ۲۸)

ما، بر این نص اصرار نداریم و در برابر خصم خود، به آن استدلال نمی‌کنیم؛ زیرا در منابع آن‌ها به آن دست نیافته‌ایم و گویا در نزد ما نیز جای تأمل دارد.

فصل دوم تابعین و فقها

اشاره

۱ - مالک بن انس

۲ - احمد بن حنبل

۳ - سعید بن جبیر

۴ - عبد الملک بن جریج

۵ - عطاء بن ابی رباح

۶ - طاووس یمانی

۷ - عمرو بن دینار

۸ - مجاهد بن جبر

۹ - اسماعیل بن عبد الرحمن بن اسدی

۱۰ - حکم بن عتیبه

۱۱ - ابن ابی ملیکه

۱۲ - زفر بن اوس

۱۳ - اهل مکه و یمن

۱۴ - اهل بیتعليهم‌السلام و تابعین

متعه در میان تابعین و فقها

گروهی از تابعین و تابع تابعین و عده‌ای از محدّثان، معتقد به جواز متعه هستند. آنان کسانی هستند که مؤلفان صحاح سته و دیگران، در نقل از آنها و اعتماد به ایشان، اتفاق نظر دارند؛ مانند ابن جریج و اینها از مواردی است که قول به حرمت و نسخ آیات متعه را باطل و سست می‌کند.

۱ - مالک بن انس

اشاره

الف) سرخسی می‌گوید: تفسیر متعه آن است که به زنی گفته شود: من تو را برای فلان زمان و با فلان مقدار مال متعه می‌کنم و این در اعتقاد ما باطل است و مالک بن انس آن را جایز می‌داند و گویا نظر ابن عباس هم چنین باشد.«۱»

ب) زرقانی نیز در شرح موطّأ آورده است: این یکی از دو نظریۀ مالک است.«۲»

______________________________

(۱). مبسوط، ج ۵، ص ۱۵۲

(۲). شرح زرقانی، ج ۳، ص ۱۵۵

ج) فخر الدین ابو محمد عثمان بن علی زیلعی نیز در کتاب «تبیان الحقایق در شرح کنز الدقائق» از قول مالک می‌نویسد: ازدواج متعه جایز است، چون مشروع بوده است و تا ناسخی پیدا نشده، بازهم جایز است.

مشهور است که ابن عباس نیز آن را حلال می‌دانست و بیشتر اصحاب او از اهل یمن و مکه نیز به تبعیت از ایشان، آن را جایز می‌دانستند و با استناد به آیه:( فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ ) «۱» آن را حلال می‌شمردند.«۲»

د) برهان الدین مرغینانی می‌گوید: ازدواج متعه باطل است و آن بدین صورت است که به زنی گفته شود: تو را با فلان مقدار مال برای فلان مدت زمان، متعه می‌کنم. مالک می‌گوید: جایز است، چون متعه مباح بوده است. بنابراین، تا ناسخی نیامده بر اباحه خود باقی است و زفر می‌گوید:

متعه صحیح و لازم است، چون ازدواج با شرایط فاسد باطل نمی‌شود.«۳»

ه) امینی می‌گوید: جواز متعه به مالک نسبت داده شده؛ و این نسبت در کتاب‌های فتاوی فرغانی، تألیف قاضی فخر الدین حسن بن منصور فرغانی و در خزانة الروایات در فروع الحنفیه، تألیف قاضی جکن حنفی و در کتاب کافی در فروع الحنفیه و در کتاب العنایه در شرح الهدایه، تألیف اکمل الدین حنفی«۴» آمده است.

______________________________

(۱). نساء: ۲۴

(۲). شرح زرقانی، ج ۳، ص ۱۵۵؛ ح ۱۱۷۸، القدیر، ج ۶، ص ۳۱۵

(۳). الهدایه فی شرح بدایة المبتدی، ج ۱، ص ۱۹۰؛ شرح فتح الغدیر، ج ۳، ص ۱۵۲

(۴). الغدیر، ج ۶، ص ۳۱۵

مالک بن انس کیست؟

اشاره

در باره او گفته‌اند: راهنمای امت و پیشوای دار الهجره، در سال ۹۳ ه.

سه سال پس از مرگ پدرش متولد شد؛ سالی که انس (خادم پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) از دنیا رفت. او در حالی که جوان بود به جستجوی علم پرداخت. از نافع و سعید مقبری و عامر بن عبد الله بن زبیر و ابن منکدر و زهری و جعفر بن محمدعليهما‌السلام و ربیعة الرأی حدیث و علم را فرا می‌گرفت.«۱»

بعد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و دو صحابه؛ زید بن ثابت و بعد از آن، مالک، عالِمِ مدینه بودند.

ابن عیینه می‌گوید: مالک عالم اهالی حجاز و حجّت زمانش بود.

شافعی نیز می‌گوید: وقتی از علما سخن گفته می‌شود، مالک ستاره آنها است.

ذهبی گفته است: در مدینه، بعد از تابعین، عالمی مثل مالک در علم و فقه و عظمت حفظ و رعایت وجود ندارد و در این خصوصیات، بعد از صحابه مثل سعید بن مسیب و فقهای هفتگانه مالک بر همه آنها مقدّم بود. او کسی بود که به قصدش مسافت‌ها طی می‌کردند.«۲»

شافعی می‌نویسد: علم، پیرامون سه نفر می‌گردد: مالک، لیث و ابن عیینه. از اوزاعی روایت شده که هرگاه از مالک نام برده می‌شد، می‌گفت: عالم دانشمندان و فتوا دهنده حرمین.

و از بقیّه نیز نقل شده که گفت: ای مالک! در روی زمین، کسی آگاهتر از

______________________________

(۱). ذهبی آنها را آورده و آنها دهها عالم هستند.

(۲). سیر اعلام النبلاء، ج ۸، ص ۵۸ و ۱۳۲؛ ترتیب المدارک، ج ۱، ص ۱۱۱؛ المعارف، ص ۵۹۴

تو به سنت گذشته وجود ندارد.

ابو یوسف نیز می‌گوید: کسی را داناتر از ابو حنیفه و مالک و ابن أبی لیلی ندیدم.

احمد بن حنبل گفته است: او در حدیث و فقه پیشوا است.

قطّان نیز می‌گوید: مالک، پیشوایی است که می‌توان به او اقتدا کرد.«۱»

به یقین، مالک بن انس نزد اهل سنت شخص مجهولی و ناشناخته‌ای نیست، بلکه او، یکی از پیشوایان مذاهب چهارگانه است و او معتقد به حلّیت متعه بود؛ چنانکه سرخسی و زرقانی و زیلعی و فرغانی و قاضی جکن و اکمل الدین حنفی نیز به آن صراحت دارند. بنابراین، درست نیست گفته شود حلّیت متعه از مختصّات شیعه امامیه است؛ چنانکه بعضی از نادانان چنین پنداشته‌اند.

و اما نظر ما در مورد مالک:

ابن ابی عمیر از مالک روایت کرده که گفت: بر (امام) صادق، جعفر بن محمدعليهما‌السلام وارد شدم، با گشاده رویی از من استقبال کرد و مرا بزرگ داشت و فرمود: ای مالک، من تو را دوست دارم. من خوش‌حال شده، خدا را به این سبب شکر گزاردم«۲»

تستری روایت کرده که او (مالک بن انس) معتقد به جواز غنا بود و به مصالح مرسله عمل می‌کرد و نظریات بدی در باره علی بن ابی طالبعليه‌السلام

______________________________

(۱). سیر اعلام النبلاء، ج ۸، ص ۹۴

(۲). تنقیح المقال، ج ۲، ص ۴۸؛ امالی صدوق، ص ۱۴۳