ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعین

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعین28%

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعین نویسنده:
گروه: مجموعه عقایدی

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعین
  • شروع
  • قبلی
  • 140 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6846 / دانلود: 3126
اندازه اندازه اندازه
ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعین

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعین

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

دارد.«۱» و ابن حبان گفته که او در فضائل حضرت علی حدیثی را نقل نکرده.«۲»

۲ - احمد بن حنبل (متوفای ۲۴۱ ه.)

اشاره

الف) از ابن قدامه نقل شده که أبو بکر گفت: روایت دیگری وارد شده که طبق آن، متعه مکروه است، نه حرام؛ چون ابن منصور از احمد پرسید و او گفت:

به نظر من، دوری کردن از آن (متعه) بهتر است. گفت: پس ظاهر این گفته، کراهت است نه حرمت.«۳»

ب) ساجی در کتاب اختلاف، از احمد حنبل نقل می‌کند که کسی از او در مورد ازدواج متعه پرسید و او پاسخ داد:

نزد من چیز جالبی نیست و این دلالت می‌کند بر اینکه او اصرار بر حرمت آن نداشته، بلکه آن را به لحاظ برخی از نظریات مکروه می‌دانسته است.«۴»

ابن حنبل کیست؟

او ابو عبد الله احمد بن محمد بن حنبل بن هلال شیبانیِ مروزی و بغدادی است.

مادرش در حالی که حامله بود، از مرو خارج و در بغداد او را به دنیا

______________________________

(۱). قاموس الرجال، ج ۸، ص ۶۳۸

(۲). المجروحین، ج ۱، ۲۵۸

(۳). المغنی، ج ۶، ص ۶۴۴

(۴). الاعلام، ص ۳۷، سلسله مؤلفات شیخ مفید، ج ۹

آورد و به وسیله مادرش به تحصیل علم پرداخت و از بشر بن مفضل و اسماعیل بن علیه و سفیان بن عیینه و جریر نقل حدیث کرده و بخاری و مسلم و ابو داود و غیر آنها، همراه بخاری به واسطه دیگران نیز از او روایت نقل کرده‌اند. «۱»

۳ - سعید بن جبیر (شهادت ۹۵ ه.)

اشاره

الف) ابن حزم گوید: از جمله تابعین (معتقد به جواز متعه) و سعید بن جبیر است.«۲»

ب) کرابیسی می‌نویسد: جمعی از تابعین؛ از جمله سعید بن جبیر معتقد به ازدواج متعه هستند.«۳»

ج) عبد الرزاق از ابن جریج، از عبد الله بن عثمان بن خثیم نقل کرده که گفت: در مکه زنی عراقی که زیبا بود، عبادت می‌کرد و فرزندی به نام ابو امیّه داشت که سعید بن جبیر بسیار نزد او می‌رفت.

به او گفتم: ابن جبیر! چه زیاد نزد این زن می‌روی؟

گفت: من با او ازدواج کرده‌ام، ازدواج متعه و (عبد الله بن عثمان) گفت: سعید به او گفت: متعه از نوشیدن آب هم حلال‌تر است.«۴»

______________________________

(۱). تهذیب التهذیب، ج ۱، ص ۶۲؛ طبقات الفقهاء، ص ۷۵؛ تذکرة الحفاظ، ج ۲، ص ۱۷؛ تاریخ بغداد، ج ۴، ص ۴۱۲؛ حلیة الاولیاء، ج ۹، ص ۱۶۱

(۲). المحلی، ج ۹، ص ۵۲۰

(۳). المسائل الصاغانیة، ص ۳۷، ضمن سلسله مؤلفات شیخ مفید، ج ۳

(۴). مصنف عبد الرزاق، ج ۷، ص ۴۹۶

گفتنی است، او از کسانی بود که این آیه را چنین قرائت می‌کرد:

( فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ ) ( إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی) .«۱»

سعید بن جبیر کیست؟

آیا کسی در عظمت و فضل و تقوای او تردید می‌کند؟ او پیشوا و حافظ و قاری قرآن و مفسر و شهید و یکی از بزرگان است و (صحاح) سته از او روایت نقل کرده‌اند.«۲»

أبو القاسم طبری می‌گوید: او ثقه و قابل اطمینان است، و نیز پیشوا و حجت بر مسلمانان می‌باشد.«۳»

ابن حبان می‌گوید: او فقیه، عابد، فاضل و باتقوا است.«۴»

در زمان خلافت امام حسنعليه‌السلام تولد یافت و در سال ۹۵ به دست حجاج بن یوسف کشته شد.«۵»

۴ - عبد الملک بن عبد العزیز بن جریج (متوفای ۱۵۰ ه.)

اشاره

الف) ذهبی گوید: یکی از بزرگان ثقه و قابل اعتماد او به خودیِ خود

______________________________

(۱). تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۴۷۴؛ جامعه البیان، ج ۴، ص ۱۸، شماره ۶۷۸۶؛ درّ المنثور، ج ۲، ص ۴۰؛ الکشف و البیان، ج ۳، ص ۲۸۶

(۲). سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۳۲۱

(۳). تهذیب الکمال، ج ۷، ص ۱۵۴

(۴). تهذیب التهذیب، ج ۴، ص ۱۲

(۵). سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۳۲۱؛ تذکرة الحفاظ، ص ۹۰

ثقه است، با اینکه حدود هفتاد زن متعه کرد. او اعتقاد به حلّیت و جواز متعه داشت و در زمان خودش فقیه اهل مکه بود.«۱»

ب) محمد بن عبد الله بن عبد الحکم می‌گوید: شنیدم که شافعی می‌گفت:

ابن جریج نود زن را متعه کرد؛ به حدّی که برای قدرت جماع چند کاسه روغن کنجد استعمال می‌کرد.«۲»

ج) جریر می‌گوید ابن جریج فرزندانش را در مورد شصت زن وصیت کرد و گفت: با آنها ازدواج نکنید، چون آنها مادران شما هستند و او اعتقاد به جواز متعه داشت.«۳»

د) ذهبی می‌گوید: گفته‌اند که او اسامی زنان متعه شده را به فرزندانش سپرد تا در مورد هیچ‌یک از آنها اشتباهی صورت نگیرد و فرزندان، هیچ یک از زنان را که پدرشان متعه کرده، تزویج نکنند.«۴»

ه) ماوردی می‌گوید: از ابن جریج و (شیعه) امامیه، جواز متعه حکایت شده است.«۵»

روایت اسماعیل بن فضل هاشمی

وی گفت: از ابو عبد الله (امام صادقعليه‌السلام ) در بارۀ متعه پرسیدم؟

______________________________

(۱). میزان الاعتدال، ج ۲، ص ۶۵۹

(۲). سیر اعلام النبلاء، ج ۶، ص ۳۳۳؛ تهذیب التهذیب، ج ۶، ص ۳۶۰

(۳). تاریخ بغداد، ج ۷، ص ۲۵۵؛، شرح زرقانی، ج ۸، ص ۷۶

(۴). سیر اعلام النبلاء، ج ۶، ص ۳۳۱

(۵). حاوی کبیر، ج ۱۱، ص ۴۴۹

حضرت فرمود: نزد عبد الملک بن جریج برو و در این باره از او بپرس، که در اینباره او آگاهتر است. نزد او رفتم و او چیزهای زیادی در حلال بودن متعه برایم نوشت. از آنچه ابن جریج درباره متعه برایم نوشت، این بود که:

در متعه وقت و عدد معتبر نیست و همسرِ متعه شده، مثل کنیز است و به هر تعداد می‌توان از آنها متعه کرد و کسی که چهار زن دارد نیز، بدون اذن ولی و بدون شاهد می‌تواند به هر تعداد ازدواج متعه نماید. هرگاه وقت آن تمام شد، از او بدون طلاق جدا می‌گردد و مال کمی هم به او (زن) داده می‌شود و عدّۀ متعه نیز دو حیض است و اگر حیض نمی‌شود چهل و پنج روز است.

گفت: آن نوشته را نزد ابا عبد الله (امام صادقعليه‌السلام ) آوردم، فرمود:

درست است و به آن اقرار کرد.«۱»

ابن جریج کیست؟

او کسی است که صحاح سته و دهها نفر از سرشناسان؛ مانند ابن علیّه و یحیی بن سعید قطّان از او روایت کرده‌اند.

ذهبی می‌نویسد: او پیشوا، علّامه، حافظ، شیخ حرم و صاحب آثار و تصانیف است و نخستین کسی است که در مکه عِلم را تدوین کرد.

عطاء بن ابی رباح نیز می‌گوید: او سرور جوانان اهل حجاز است.

به گفته علی بن مدینی: اسناد روایات، بر مدار شش تن می‌گردد. آنان را شمرد و ابن جریج را نیز جزو آنان نام برد. از یحیی بن سعید نیز نقل شده

______________________________

(۱). کافی، ج ۵، ص ۴۵۱، ح ۶؛ وسایل الشیعة، ج ۲۱، ص ۱۹، ح ۸؛ مرآة العقول، ج ۲، ص ۲۳۱ و مجلسی این روایت را حسن می‌داند.

است که ما کتاب‌های ابن جریج را کتاب‌های امانت می‌نامیدیم.

ذهبی می‌نویسد: این شخص (به خودیِ خود) ثقه است. بعد از صحابه، عطا و مجاهد شیخ حرم بوده‌اند و بعد از آن دو، قیس بن سعد و ابن جریج بوده‌اند و سپس ابن جریج به تنهایی عهده‌دار بود و علم را تدوین کرد و مردم علم را از او فرا گرفته و حمل می‌کردند و مسلم بن خالد زنجی، از او و شافعی نیز از زنجی فقه آموخته است.

روایات ابن جریج، در کتب سته و مسند احمد و معجم کبیر طبرانی و در اجزاء دیگر معجم، به وفور آمده است.

عبد الرزاق می‌گوید: وقتی ابن جریج را دیدم، فهمیدم که او خدا ترس است.«۱»

ابن جریج پیش از مرگ به عراق آمد. او در بصره حدیث نقل می‌کرد و بسیار از او حدیث دریافت کرده‌اند. یحیی بن سعید می‌گوید: ابن جریج راستگو بود.«۲»

پس ابن جریج، که اهل سنت بر وثاقت او اتفاق دارند، و محدّثین و روات به او اعتماد دارند و او را راستگو و ثقه و خداترس می‌دانند. اعتقاد به حلّیت متعه دارد، به آن عمل نیز می‌کرد. پس به خاطر عدم ثبوت نسخ و ثبوت خلاف آن، به متعه عمل کرد.

ولی نظر ما: او از بزرگان اهل سنت است. تمایل و محبّت شدیدی (به شیعه) داشته، (چنانکه مرحوم کشّی این را گفته است) و شیخ مفید و سید مرتضی نیز صراحت دارند که او از علمای اهل سنت بود و در

______________________________

(۱). سیر اعلام النبلاء، ج ۶، ص ۳۳۳

(۲). تهذیب الکمال، ج ۱۲، ص ۵۵

عین حال به حلّیت متعه فتوا می‌داد.

تستری نیز می‌گوید: ابن جریج مثل امامیه معتقد به حلیت متعه است و نیز معتقد بود که اذان از طرف وحی آسمانی آمده است، نه به وسیله خواب عبد الله بن زید.«۱»

ملاحظه: آیا ابن جریج از نظرش برگشت؟

گاهی گفته می‌شود که ابن جریج از نظرش برگشت و آن را در بصره بر همگان اعلام کرد؛ چنانکه شوکانی به ابو عوانه نسبت داده و می‌گوید:

ابو عوانه در روایت صحیحی از ابن جریج روایت کرده که در بصره می‌گفت: شاهد باشید که من از (حلیت) متعه برگشتم.«۲»

جواب: این نقل و روایت مرسل است؛ چون ابن جریج در سال ۱۵۰ ه.

فوت کرد و ابو عوانه در سال ۲۳۰ ه. متولّد شد. چگونه ممکن است که بی‌واسطه، از ابن جریج روایت نقل کند؟

بنابراین، حدیث او مرسل و ناقل آن ناشناخته است.

۵ - عطاء بن ابی رباح (متوفای ۱۱۵ ه.)

اشاره

الف) ابن حزم گوید: از جمله کسانی و تابعین که اعتقاد به حلال بودن متعه دارند، عطاء است.«۳»

ب) کرابیسی نیز گفته است: جمعی از تابعین؛ از جمله عطاء، قائل

______________________________

(۱). قاموس الرجال، ج ۷، ص ۱۲

(۲). نیل الاوطار، ج ۶، ص ۱۳۶

(۳). المحلی، ج ۹، ص ۵۱۹؛ المغنی، ابن قدامه، ج ۷، ص ۵۷۱

به ازدواج متعه بودند.«۱»

ج) فاکهی از یعقوب بن حمید از عبد الله بن حارث مخزومی، از چند نفر نقل کرده است که محمد بن هشام از عطاء بن ابی رباح، در مورد متعه زنان پرسید. او پاسخ داد و مانعی در این باره ندید و گفت: قاسم بن محمد آمد و محمد بن هشام را نزد او فرستاد و از او پرسید. او گفت: شایسته نیست که گفته شود متعه حرام است.

ابن هشام می‌گوید: عطاء در مورد متعه با من سخن گفت. او می‌پنداشت که متعه مانعی ندارد. قاسم گفت: سبحان اللّه، بعید می‌دانم عطا چنین نظری داشته باشد.

گفت: ابن هشام را نزد عطا فرستاد، وقتی آمد، گفت: ای ابا محمد (عطا) آنچه در مورد متعه به من گفته‌ای به قاسم نیز بگو!

گفت: من چیزی نگفتم. ابن هشام گفت: بله، گفتی!

گفت: نه، نگفتم. وقتی قاسم رفت، عطا به او گفت: آنچه گفتم راست بود ولی من از اینکه آن را در برابر قاسم بگویم می‌ترسیدم که او و مردم مدینه مرا لعنت کنند.«۲»

عطا کیست؟

عطا مفتی و محدّث مردم مکه بود. به گفته برخی، در زمان خلافت

______________________________

(۱). المسائل الصاغانیة، ص ۳۷، در ضمن سلسله مؤلّفات شیخ مفید، ج ۳

(۲). اخبار مکه، ج ۳، ص ۱۴، ح ۱۷۱۸، همو قصه ابن وهب شاعر و اقدام او بر متعه با یک دینار برای یک شبانه روز را از اسحاق بن ابراهیم، در ص ۱۶، نقل کرده و ابن عبد ربه در عقد الفرید، ج ۶، ص ۳۸۸، نیز آن را نقل کرده است.

عثمان و به نظر بعضی در زمان خلافت عمر متولد شد.

در مورد او گفته‌اند: پیشوا، شیخ اسلام، مفتی حرم وثقه بود. او فقیهی عالم بود که بسیار روایت نقل کرده است دستش در فتنه ابن زبیر بریده شد.

ابو حازم اعرج می‌گوید: عطا در فتوا سرآمد مردم مکه بود.«۱»

به نظر می‌رسد، ظاهر آن است که عطا عامی است (چنانکه از تستری نیز نقل شده است) و کسی او را شیعه نمی‌داند.«۲»

۶ - طاوس یمانی (متوفای ۱۰۶ ه.)

اشاره

الف) ابن حزم می‌نویسد: از جمله تابعین که بعد از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نیز به حلّیت متعه اعتقاد داشتند، طاوس است.«۳»

ب) کرابیسی نیز ذکر می‌کند: جمعی از تابعین، از جمله طاوس قائل به ازدواج متعه بودند.«۴»

طاوس کیست؟

او عبد الرحمن فارسی جَنَدی، فقیه، سرآمد علمای یمن و حافظ بود و

______________________________

(۱). سیر اعلام النبلاء، ج ۵، ص ۸۵؛ میزان الاعتدال، ج ۳، ص ۷۰؛ تهذیب التهذیب، ج ۷، ص ۱۷۹؛ شذرات الذهب، ج ۱، ص ۱۴۷؛ تذکرة الحفاظ، ص ۹۰؛ حلیة الاولیاء، ج ۳، ص ۱۸۸، معارف، ص ۲۵۲

(۲). قاموس الرجال، ج ۷، ص ۲۰۲؛ تنقیح المقال، ج ۲، ص ۲۵۳؛ مستدرکات علم الرجال؛ ج ۵، ص ۲۳۸؛ سفینة البحار، ج ۶، ص ۲۹۵

(۳). المحلی، ج ۹، ص ۵۱۹

(۴). المسائل الصاغانیة، ص ۳۷، از مؤلفات شیخ مفید

پنجاه نفر از اصحاب پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را درک کرد.

ابن شهاب«۱» می‌گوید: اگر طاوس را می‌دیدی، علم پیدا می‌کردی که او دروغ نمی‌گوید.

ذهبی در مورد او می‌گوید: اگر در او عقیده شیعی بود، بسیار کم بود. ان شاء اللّه به شخصیت او آسیبی نمی‌رساند.«۲»

جعفر بن برقان نیز می‌گوید: گمان نکنید که در میان ما کسی راستگوتر از طاوس باشد، ابن معین و ابو زرعه می‌گویند: طاوس ثقه است.

ابن حبان می‌گوید: او از عابدان یمن و از بزرگان تابعین و مستجاب الدعوه بود و در صحاح سته نیز از او روایت شده است.«۳»

ولی به نظر می‌رسد: او جزو فقهای عامه است.«۴»

۷ - عمرو بن دینار (متوفای ۱۲۶ ه.)

اشاره

کرابیسی می‌گوید: جمعی از تابعین؛ از جمله عمرو بن دینار قائل به ازدواج متعه بودند.«۵»

______________________________

(۱). او یکی از کسانی است که به ظالمین اعتماد و تکیه داد و به گفته آلوسی بغدادی در تفسیر روح المعانی، ج ۳، ص ۱۸۹ مصداق آیه «وَ ل ٰ ا تَرْکَنُوا» بود. او یکی از ارکان ظلم حکومت اموی بود. و هرگز روایات فضیلت و فضائل حضرت علی را نقل نمی‌کرد. طبق گفته ابن حبان ج ۱، ص ۲۵۸ المجروحین. البته نزد بسیاری از اهل سنت، ثقه و مرتبه‌ای والا دارد.

(۲). اشاره به ادعای سفیان ثوری مبنی بر تشیع طاوس است.

(۳). سیر اعلام النبلاء، ج ۵، ص ۳۸، ۴۳؛ نجوم الزاهره، ج ۱، ص ۲۶

(۴). قاموس، ج ۵، ص ۵۵۱؛ تذکرة الحفاظ، ص ۹۰

(۵). مسائل الصاغانیة، ص ۳۷، به نقل از الاقضیه کرابیسی بغدادی

عمرو بن دینار کیست؟

ابو محمد جمحی، پیشوای حرم، در سال ۴۶ ه. متولد شد و از ابن عباس و ابن عمر و جابر بن عبد الله حدیث شنید.«۱»

به نظر ذهبی، او پیشوای بزرگ، یکی از سرشناسان و شیخ حرم در زمان خودش بود. حاکم نیشابوری هم معتقد است: او از بزرگان تابعین و از حفاظ با سابقه بود و سی سال در مکه بر مسند افتا نشست.

ذهبی افزوده است: او نزد ابو جعفر (امام) باقرعليه‌السلام و مانند او

می‌رفت و منبع علم و از امامان اجتهاد بود.

عبد الله بن ابی نجیع می‌گوید: هیچ کس را فقیه‌تر از عمرو بن دینار ندیده‌ام. ابن عیینه گفته است: در دیار ما بلکه در روی زمین کسی داناتر از عمرو بن دینار نیست و سه بار گفته: او ثقه است. نسائی هم عمرو را بر ثقه و مورد اعتماد بودن و داشتن دقّت می‌شناسد.«۲»

لیکن به نظر می‌رسد: علما در مورد او اختلاف دارند؛ بعضی او را به ثقه بودن می‌شناسند و بعضی مجهولش می‌دانند.«۳»

عمرو بن ثابت از امام باقرعليه‌السلام روایت کرده که می‌فرمود: در سفر حج، برای دیدن عمرو بن دینار، شوق و رغبت من مضاعف می‌شود؛ چون او ما را

______________________________

(۱). تذکرة الحفاظ، ص ۱۱۳؛ طبقات الکبری، ج ۵، ص ۴۷۱؛ تاریخ خلیفه، ص ۲۴۰

(۲). سیر اعلام النبلاء، ج ۵، ص ۳۰۰

(۳). قاموس الرجال، ج ۸، ص ۱۰۱؛ تنقیح المقال، ج ۲، ص ۳۳۰؛ مستدرکات علم رجال، ج ۶، ص ۳۸

دوست می‌دارد و برای ما مفید است.«۱» لیکن این مطلب از نظر ما ثابت نیست.

۸ - مجاهد بن جبر (متوفای ۱۰۰ ه.)

اشاره

الف) طبری می‌گوید: محمد بن عمرو از ابو عاصم، از عیسی، از ابن ابی نجیع و او از مجاهد نقل می‌کند که آیه:( فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ ) برای ازدواج متعه است.«۲» ب) چنانکه از گفته ابو حیان اندلسی«۳» (متوفای ۷۴۵ ه.) و ابن کثیر دمشقی«۴ » (متوفای ۷۷۴ ه.) بر می‌آید، در قرائت ابن عباس و مجاهد و سدّی، این آیه در باب ازدواج متعه است و چیزی که بر نسخ دلالت کند وجود ندارد و کسی اعتقاد به نسخ را به او نسبت نداده است.

مجاهد کیست؟

گفته‌اند: ابو حجاج مکی است. او پیشوا و شیخ قراء و مفسّران بوده و خود گفته است: قرآن را سه بار بر ابن عباس عرضه کرده و در برابر هر آیه می‌ایستادم و در مورد شأن نزول و چگونگی آن از ابن عباس می‌پرسیدم.

خصیف و قتاده گویند: مجاهد از همه آنان در تفسیر عالم‌تر است و یحیی بن معین و جمعی می‌گویند: مجاهد ثقه است و در صحاح سته از او

______________________________

(۱). سیر اعلام النبلاء، ج ۵، ص ۳۰۳

(۲). جامع البیان، ج ۴، ص ۱۸، ح ۷۱۸۰

(۳). تفسیر ابی حیان اندلسی، ج ۳، ص ۲۱۸؛ الدر المنثور، ج ۲، ص ۱۴۰

(۴). تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۴۷۴؛ الغدیر، ج ۶، ص ۳۲۹

روایت نقل شده و در سال صد هجری از دنیا رفت.«۱»

به گفته تستری: ابن ابی الحدید گفت: او متمایل به نظر خوارج بود و در میزان نیز آمده است که: به اعمش گفته شد: چرا تفسیر مجاهد مخالف (مشهور) است؟

پاسخ داد: چون او تفسیر را از اهل کتاب گرفته است.«۲»

ولی مرحوم نمازی در باره او نظر مثبتی دارد و می‌گوید: هموست که گفته است، در باره فضیلت حضرت علیعليه‌السلام هفتاد آیه نازل شده که احدی با او شریک نیست و روایات زیادی در فضیلت حضرتش نقل کرده است.«۳»

۹ - سدّی (متوفای ۱۲۷ ه.)

اشاره

الف) ابو حیّان محمد بن یوسف اندلسی (متوفای ۷۴۵ ه.) در تفسیر خود می‌گوید: « و سدّی گفت: این آیه در مورد ازدواج متعه است.»«۴»

ب) طبری از قول محمد بن حسین، از احمد بن مفضل، از اسباط، از سدّی نقل می‌کند که آیه:( فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً وَ لٰا جُنٰاحَ عَلَیْکُمْ فِیمٰا تَرٰاضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِیضَةِ ) در مورد متعه است.

مردی با زنی برای مدت معینی ازدواج می‌کند و دو شاهد می‌گیرد و با

______________________________

(۱). سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۴۴۹؛ طبقات کبری، ج ۵، ص ۴۶۶؛ بدایة و النهایه، ج ۹، ص ۲۲۴؛ تهذیب التهذیب، ج ۱۰، ص ۴۲

(۲). قاموس الرجال، ج ۸، ص ۶۷۰؛ میزان الاعتدال، ج ۳، ص ۴۳۹

(۳). مستدرکات علم الرجال، ج ۶، ص ۳۴۹

(۴). جامع البیان، ج ۴، ص ۱۸

اجازه ولیّ او ازدواج صورت می‌گیرد و هرگاه مدت تمام شد، مرد هیچ حقی بر آن زن ندارد و زن هم کاری با آن مرد ندارد و بر او است که رحم خود را با عدّه نگه داشتن استبرا کند. ارثی نیز میان آن دو نیست؛ یعنی هیچ‌یک از دیگری ارث نمی‌برند.«۱»

سدّی کیست؟

او ابو محمد حجازی، اسماعیل بن عبد الرحمن بن ابی کریمه، پیشوا و مفسّر است که از انس بن مالک و ابن عباس روایت نقل کرده و شعبه و سفیان ثوری و نیز از او حدیث نقل کرده‌اند.

گویند: او أبو هریره و امام حسن بن علیعليهما‌السلام را دیده است.

نسائی می‌گوید: احادیث او شایسته است. یحیی بن سعید قطان نیز بر این باور است که مشکل و مانعی در قبول احادیث او نیست.

احمد بن حنبل نیز گفته است: او ثقه است. ابن عدی می‌گوید: او نزد من راستگو است.

ذهبی می‌گوید: سدّی از شعبی به قرآن آگاهتر است.«۲»

لیکن به نظر می‌رسد نظریه علما متفاوت است؛ مامقانی می‌گوید: آنچه در مورد او به دست می‌آید، این است که او نیکو بوده و به اصطلاح حسن است. «۳»

گاهی نیز گفته‌اند: از اینکه سدّی بگوید: آیه در مورد متعه است، فهمیده

______________________________

(۱). جامع البیان، ج ۴، ص ۱۸، شماره ۷۱۷۹؛ تفسیر ابی حیان، ج ۳، ص ۲۱۸

(۲). سیر اعلام النبلاء، ج ۵، ص ۲۶۴

(۳). تنقیح المقال، ج ۱، ص ۱۳۷

نمی‌شود که وی قائل به متعه باشد؛ زیرا که شاید او معتقد به نسخ آیه باشد.

باید گفت: اولًا از سدّی نظری مخالف با آنچه تفسیر شد و اینکه آیه نسخ شده باشد، نرسیده است.

ثانیاً: هر کس در مورد معتقدان به جواز متعه سخن به میان آورده، نام سدّی را نیز ذکر کرده است و این قرینه در اینجا کافی است.

۱۰ - حَکَم بن عتیبه (متوفای ۱۲۵ ه.)

اشاره

الف) طبری گفته است: محمد بن مثنّی، از محمد بن جعفر، از شعبه نقل می‌کند که از حَکَم پرسیدم، آیه:( وَ الْمُحْصَنٰاتُ مِنَ النِّسٰاءِ إِلّٰا مٰا مَلَکَتْ أَیْمٰانُکُمْ ) ( فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ ) نسخ شده است؟

گفت: نه.

ب) حکم می‌گوید: علیرضي‌الله‌عنه گفت: اگر عمر مردم را از متعه منع نمی‌کرد، هیچ‌کس جز بدبخت، مرتکب زنا نمی‌شد.«۱»

حکم کیست؟

در باره او گفته‌اند: پیشوای بزرگ و عالِم اهل کوفه بوده و از أبی جحیفه و ابن ابی لیلی و نخعی و سعید بن جبیر و عکرمه و طاووس و مجاهد و

حدیث نقل کرده است و اعمش و ابان بن تغلب و اوزاعی و ابو عوانه نیز از او نقل حدیث کرده‌اند:

______________________________

(۱). جامع البیان، ج ۴، ص ۱۸، شماره ۷۱۱۵؛ الکشف و البیان، ج ۳، ص ۲۸۶

اوزاعی می‌گوید: من فقیه‌تر از او ندیده‌ام.

سفیان بن عیینه نیز می‌گوید: کسی در کوفه مثل حکم و حماد نبود.

به باورِ عجلی، حَکَم ثقه و ثبت و با دقت و فقیهی از بزرگان اصحاب ابراهیم نخعی و تابع سنت بود!«۱»

لیکن به اعتقاد ما، او مذّمت شده و ضعیف و بتری است؛ چنانکه در خلاصه الأقوال علّامۀ حلّی و تحریر طاووسی و کتب دیگران هم آمده است.«۲»

۱۱ - ابن ابی ملیکه (متوفای ۱۱۷ ه.)

اشاره

ماوردی در باب ازدواج متعه می‌گوید: از ابن عباس و ابن ابی ملیکه و ابن جریج و (شیعه) امامیه، جواز و حلّیت متعه وارد شده است.«۳»

ابن ابی ملیکه کیست؟

گفته‌اند که او عبد الله بن عبید الله بن ابی ملیکه است و در زمان خلافت امام علیعليه‌السلام یا قبل از آن، متولد شد و از امّ سلمه و عایشه و خواهرش اسماء و ابن عباس و عبد اللّه بن جعفر و روایت نقل کرده است.

همچنین عطا، ابن جریج و از او حدیث نقل کرده‌اند. و ابو زرعه و ابو حاتم او را توثیق کردند. در صحاح سته هم از او حدیث نقل شده است.«۴»

______________________________

(۱). سیر اعلام النبلاء، ج ۵، ص ۲۰۸؛ الطبقات الکبری، (ابن سعد)، ج ۶، ص ۳۳۱؛ طبقات خلیفه، ص ۱۶۲

(۲). تنقیح المقال، ج ۱، ص ۳۸۵؛ قاموس الرجال، ج ۳، ص ۶۱۴؛ تحریر طاووسی، ص ۸۸

(۳). حاوی کبیر، ج ۱۱، ص ۴۴۹

(۴). سیر أعلام النبلاء، ج ۵، ص ۸۸؛ طبقات الکبری، ج ۵، ص ۴۷۳؛ تاریخ کبیر بخاری، ج ۵، ص ۱۳۷

به نظر می‌رسد: او مجهول است و در کتب رجالی، جز قاموس (بعد از فحص و جستجو) مطلبی در مورد او نیافتیم. آری، بعضی از کتاب‌ها او را مؤذن عبد الله بن الزبیر و قاضی از طرف او معرفی کرده است.«۱»

۱۲ - زفر بن اوس بن حدثان مدنی

اشاره

ابن نجیم به او نسبت داده است که قائل به متعه بود.«۲»

زفر کیست؟

عسقلانی می‌گوید: زفر بن اوس بن حدثان نصری مدنی، برادر مالک بود و از ابی سنابل روایت کرده و عبید الله بن عبد الله بن عتبه نیز از او روایت کرده است.

به گفته عسقلانی: ابن منده و ابو نعیم در کتاب صحابه، از او یاد کرده‌اند. و گفته شده که او پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را درک کرد، ولی از او شنیده نشده روایتی از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل کند، و با پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هم نبوده است و بخاری و ابو حاتم نیز از او نام نبرده‌اند.«۳»

به نظر ما، او عامی است. کلینی در باب ابطال عول، از او روایت نقل می‌کند که: وی موقعی که ابن عباس عول را انکار کرد، به او گفت:

______________________________

(۱). البحر الرائق، ابن نجیم، ج ۳، ص ۱۱۵؛ الغدیر، ج ۶، ص ۳۱۴

(۲). تهذیب الکمال، ج ۱۰، ص ۳۱۰؛ قاموس الرجال، ج ۱۱، ص ۵۸۳

(۳). تهذب التهذیب، ج ۳، ص ۲۸۲، شماره ۶۱۱؛ تقریب التهذیب، ج ۱، ص ۲۶۱، شماره ۴۷؛ تهذیب الکمال، ج ۶، ص ۳۰۵؛ میزان الاعتدال، ج ۲، ص ۷۱

چه کسی اولین بار عول را انکار کرد؟

گفت: عمر، آنگاه به او گفت: چه چیزی باعث شد در مقابل عمر نظر خود را کتمان کنی؟ ابن عباس گفت: از او ترسیدم.«۱»

ملاحظه: زفر بن هذیل

گفتنی است زفر بن اوس غیر از زفر بن هذیل عنبری است. و شاگرد ابو حنیفه (بلکه بزرگترین شاگرد او) بوده است. در سال یکصد و ده متولد شد و در سال یکصد و پنجاه و هشت از دنیا رفت و چیز دیگری که در مورد او گفته شده، آن است که: او یکی از فقهای عابد و است. ابن سعد می‌گوید: در حدیث، ضعیف بوده و سر رشته‌ای نداشته است.«۲»

زفر مذکور، در عقد متعه نیز نظر خاصی دارد و آن را لازم می‌داند (چنانکه ابن قدامه و مرغینانی و دیگران نیز به آن اشاره کرده‌اند).

۱ - ابن قدامه می‌گوید: زفر گفت: این ازدواج صحیح و شرط در آن باطل است.«۳»

۲ - مرغینانی نیز می‌گوید: زفر گفت: عقد موقت صحیح و لازم است، چون نکاح با شروط فاسد باطل نمی‌شود.«۴»

بنابراین، آنچه در مورد متعه به او نسبت داده شد، صحیح نیست و بعضی از روایات ما نیز آن را تأیید می‌کند.«۵»

______________________________

(۱). کافی، ج ۷، ص ۷۹؛ قاموس الرجال، ج ۴، ص ۴۵۱

(۲). میزان الاعتدال، ج ۲، ص ۷۱؛ سیر علام النبلاء، ج ۸، ص ۳۹

(۳). المغنی، ج ۶، ص ۶۴۴

(۴). الهدایه، ج ۱، ص ۱۹۰

(۵). وسائل الشیعة، ج ۲۱، ص ۱۴، ح ۹؛ نک: الهدایة فی شرح البدایة المبتدی، ج ۱، ص ۱۹۰؛ شرح فتح القدیر، ج ۳، ص ۱۵۳؛ المحلّی ابن حزم، ج ۹، ص ۵۲۰

۱۳ - طلحه بن مصرّف الیامی (متوفای ۱۱۲ ه.)

اشاره

ثعلبی گوید: عیسی بن عمر از طلحه بن مصرّف نقل کرده که او این آیه را چنین قرائت می‌کرد:

( فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ ) ( إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی.) «۱»

طلحة بن مصرّف کیست؟

ذهبی می‌گوید: طلحه بن مصرّف امام، حافظ، قاری، مجوّد و شیخ الاسلام بود.

عسقلانی نیز می‌نویسد: او را سید قاریان می‌نامیدند و عجلی نیز می‌گوید: او عثمانی مذهب و از همه قراء کوفه بهتر بود.

و نیز به گفته ابن سعد: وی ثقه بوده و روایات خوبی دارد.

ابن حبّان او را از ثقات شمرده است.

لازم به یادآوری است که ارباب صحاح سته، از او حدیث نقل کرده‌اند و چنانکه گفته شد، او را سید قاریان و بهترین قاری اهل کوفه و

می‌دانستند.

با این وجود این آیه را( إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی ) همانند ابن عباس و دیگران قرائت می‌کند و او همچنین جزو معتقدان به جواز متعه است.«۲»

______________________________

(۱). الکشف و البیان، ج ۳، ص ۲۸۶

(۲). سیر اعلام النبلاء، ج ۵، ص ۱۹۱ تهذیب التهذیب، ج ۵، ص ۲۴

ولی نظر بعضی از بزرگان ما در بارۀ او منفی است.«۱»

۱۴ - اهل مکه و یمن

الف) ابو عمرو (صاحب استیعاب) می‌نویسد: اصحاب ابن عباس در مکه و یمن، بنابر مذهب ابن عباس، متعه را حلال می‌شمردند.«۲»

ب) قرطبی نوشته است: اهالی مکه بسیار متعه می‌کردند.«۳»

۱۵ - اهل بیت و تابعین

ابو حیان بعد از نقلِ حدیث جواز متعه، می‌گوید: جمعی از اهل بیتعليهم‌السلام و تابعین قائل به جواز متعه هستند.«۴»

صفحه‌ای از نام‌های دیگران

علّامه امینی، اسامی افراد دیگری از صحابه و تابعین را آورده، که قائل به حلّیت متعه بودند؛ مانند عبد الله بن عمر و خالد بن مهاجر و«۵»

ولی نسبت به خالد بن مهاجر، گویا به حدیث مسلم (که ما آن را در فصل ابن عباس آوردیم) اشاره دارد.

______________________________

(۱). قاموس الرجال، ج ۵، ص ۵۷۷

(۲). تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۱۳۳؛ فتح الباری، ج ۹، ص ۱۷۳

(۳). الجامع الاحکام القرآن، ج ۵، ص ۸۷

(۴). تفسیر بحر المحیط، ج ۵، ص ۸۷

(۵). الغدیر، ج ۶، ص ۲۲۲

و مهاجر نیز، نقل کننده جریان بحث میان ابن عباس و ابن زبیر بوده، نه اینکه خودش قائل به متعه باشد. از ابن عمر«۱» نیز مطالبی مخالف جواز متعه وارد شده است؛ (همانطور که در چند صفحه پیش به آن اشاره کردیم و در فصل آخر نیز مطالبی خواهیم آورد.)

همچنین شیخ مفید در دو کتابش، به نقل از کتاب «الاقضیه» نام کسانی که قائل به جواز متعه بودند؛ از جمله صفوان و یعلی، فرزندان امیه را ذکر کرده است.«۲»

و اما مادرِ «یعلی بن امیّه»، منیه بوده، و از طایفه تمیمی و هم‌پیمان قریش و صحابی و از کارگزاران عمر در نجران بود.«۳»

و اما صفوان، فرزند امیة بن خلف، ابو وهب جمحی است و او نیز جزو صحابه بود.«۴»

______________________________

(۱). مسند احمد، ج ۲، ص ۹۵

(۲). المسائل الصاغانیة، ص ۳۶؛ الاعلام، ص ۳۶؛ سلسلة مؤلفات شیخ مفید، تاریخ کبیر بخاری، ج ۸، ص ۴۴، و ج ۴، ص ۳۰۴

(۳). التاریخ الکبیر، بخاری، ج ۸، ص ۴۱۴

(۴). التاریخ الکبیر، بخاری، ج ۴، ص ۳۰۴

الف) ابن حزم می‌گوید: بعد از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گروهی از اصحاب، از جمله عمرو بن حریث معتقد بودند که متعه حلال است.«۱»

ب) عبد الرزاق از ابن جریج و او از عطا نقل می‌کند که گفت: نخستین بار متعه را از صفوان بن یعلی شنیدم. بعضی آن را انکار کردند. از ابن عباس پرسیدم، گفت: آری، چنین است.

آن را در دل نمی‌پذیرفتم تا اینکه جابر بن عبد الله از حج آمد، به منزلش رفتیم، مردم پرسش‌های گوناگون نموده، به متعه اشاره کردند، جابر گفت: آری! در عصر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و أبو بکر و عمر متعه می‌کردیم، تا اینکه در اواخر خلافت عمر، عمرو بن حریث با زنی ازدواج موقت کرد، (جابر اسم آن زن را نیز گفت، لیکن ما فراموش کردیم). آن زن حامله شد و عمر وقتی از این قضیه آگاهی یافت، صحّت و سُقم این خبر را از آن زن پرسید، زن پاسخ داد: آری، عمر گفت: چه کسی شاهد بود؟ عطا می‌افزاید: نمی‌دانم آن زن گفت: مادرم یا سرپرست و ولی من.«۲»

از سخن عمر که گفت: «من أشهد؟»؛ «چه کسی شاهد بود؟»، چنین فهمیده می‌شود که شخص عمر نیز در ازدواج متعه در صورت بودن شاهد اشکالی نمی‌دید؛ به عبارت دیگر، در ازدواج حضور شهود معتبر است و عدم آن، عقد را مختل می‌کند، همانطور که مبنای تمام اهل سنت است و گفته ابن حزم نیز گواه آن است که عمر بن خطاب منکر متعه است، در صورتی که دو

______________________________

(۱). المحلی، ج ۹، ص ۵۱۹؛ شرح زرقانی، ج ۳، ص ۱۵۴

(۲). مصنف عبد الرزاق، ج ۷، ص ۴۹۶؛ کنز العمال، ج ۱۶، ص ۵۱۸، ح ۴۵۷۱۲؛ فتح الباری، ج ۹، ص ۱۴۱

شاهد عادل بر آن گواهی ندهد، اما با بودن شهادت عدلین، آن را مباح می‌داند.«۱»

ج) هندی می‌گوید: طبری از سعید بن مسیب نقل می‌کند که گفت: ابن حریث و پسر فلانی (هر دو) متعه کردند و برای ابن حریث از متعه در زمان أبو بکر و عمر فرزندانی نیز متولد شد.«۲»

آیا ابن حریث که از صحابی پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود، مرتکب زنا و فحشا شد و فرزندانی از زنا یا اولاد شبهه ناک داشت؟!

د) عبد الرزاق از ابن جریج نقل می‌کند که گفت: أبو الزبیر به من خبر داد که از جابر بن عبد الله شنیدم، می‌گفت: عمرو بن حریث از کوفه آمد و کنیزی را متعه کرد و عمر را از این قضیه آگاهی یافت و آن کنیز حامله شد.

آنگاه عمر از او ماجرا را پرسید و او گفت: عمرو بن حریث مرا متعه کرد.

عمر از ابن حریث نیز پرسید و او نیز همان را بازگو کرد. عمر گفت: چرا با دیگری چنین کاری نکردی؟ این زمانی بود که عمر از متعه نهی کرده بود.«۳»

ه) گفته می‌شود عمرو بن حریث زنی از بنی سعد بن بکر را متعه کرد و فرزندی از او متولد شد. ولی عمرو، فرزندیِ او را انکار کرد.«۴»

و) ابن شبّه می‌گوید: ابن ابی خداش موصلی«۵» از عیسی بن یونس، از

______________________________

(۱). المحلی، ج ۹، ص ۵۱۹

(۲). کنز العمال، ج ۱۶، ص ۵۱۸، ح ۴۵۷۱۲

(۳). مصنف عبد الرزاق، ج ۷، ص ۵۰۰؛ فتح الباری، ج ۹، ص ۱۷۲، و ج ۱۱، ص ۷۶؛ تهذیب التهذیب، ج ۱۰، ص ۳۷۱؛ سنن کبری، ج ۷، ص ۲۳۷

(۴). تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۷۱۹

(۵). اسدی موصلی، (متوفای ۲۵۵ ه.)، و بعضی گفته‌اند ۲۰۵ ه. کتاب خلاصه خزرجی، ص ۱۷۳.

اجلح نقل می‌کند که گفت: از أبو الزبیر شنیدم از آنچه جابر بن عبد الله روایت کرده بود، می‌گوید: عمرو بن حریث زنی در مدینه را متعه کرد و او حامله شد. عمر این قضیه را فهمید و خواست آن زن را بزند، زن خطاب به عمر گفت: ای امیر المؤمنین، عمرو بن حریث مرا متعه کرد. عمر پرسید:

چه کسی شاهد ازدواج شما بود؟

زن گفت: مادر و خواهرم. عمر پرسید: بدون (اذن) ولیّ و وجود شاهد؟! آنگاه کسی را در پی عمرو فرستاد و او را نزد خود خواند و از او نیز همان را پرسید، عمرو پاسخ داد: راست گفته است. عمر در این هنگام به مردم گفت: این ازدواج فاسد است، چون در آن، مسائل و مشکلاتی وجود دارد که می‌بینید. آنگاه تصمیم گرفت آن را حرام نماید. أبو الزبیر می‌گوید:

به جابر گفتم آیا میان آن دو ارثی هم وجود دارد؟ گفت: نه.«۱»

عمرو بن حریث کیست؟

ابن حریث جزو آخرین صحابه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود که به کوفه عزیمت کرد. او پیش از هجرت متولد شد و مدت‌ها همراه پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود و از ایشان روایاتی نقل کرده است. در صحاح سته نیز روایاتی از او آمده است.

عمرو بن حریث می‌گوید: مرا نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بردند، در حالی که کودکی بودم و آن حضرت برایم درخواست برکت کرد و دست به سرم کشید و به وسیله (پرتاب) تیری در مدینه زمین را برایم مشخص کرد، آنگاه پرسید: آیا بیشتر عطا کنم؟

______________________________

(۱). تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۷۱۷

واقدی گوید: وقتی پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از دنیا رفت، عمرو بن حریث دوازده‌ساله بود.«۱»

گفتنی است، ابن حریث در کوفه با بنی امیه همراه شد و آنها نیز به او تمایل پیدا کردند و با او حکومت خود را استحکام بخشیدند و او در دلش نیز طرفدار آنها بود و (متأسفانه در تأیید حکومت اموی) کلمات عجیبی از زبان او جاری شد و او سرگذشت سیاه و تاریکی دارد. پناه می‌بریم به خداوند از شرّ شرک به خدا و نفاق.«۲»

۹ - معاویة بن ابی سفیان (متوفای ۶۰ ه.)

الف) ابن حزم گوید: گروهی از اصحاب، از جمله معاویة بن ابو سفیان، بعد از وفات پیامبر نیز معتقد به جواز و حلّیت متعه بودند.«۳»

ب) أبو الزبیر نیز می‌گوید: از جابر بن عبد الله شنیدم که می‌گفت:

معاویة بن ابو سفیان در راه بازگشت از طائف (در جنگ ثقیف) کنیز ابن حضرمی به نام معانه را متعه کرد.

جابر می‌گوید: من در زمان خلافت معاویه می‌دیدم که معاویه هر سال برای معانه هدایایی می‌فرستاد تا اینکه از دنیا رفت.«۴»

______________________________

(۱). سیر اعلام النبلاء، ج ۳، ص ۴۱۹؛ أسد الغابه، ج ۴، ص ۹۸؛ استیعاب، ج ۳، ص ۲۵۶؛ الإصابة، ج ۲، ص ۵۲۴

(۲). تنقیح المقال، ج ۲، ص ۳۲۷؛ معجم رجال الحدیث، ج ۱۳، ص ۸۴، ج ۱۹، ص ۹۹

(۳). محلی، ج ۹، ص ۵۱۹؛ زرقانی نیز معاویه را از کسانی شمرده است که متعه را جایز می‌داند، ج ۳، ص ۱۵۴، ح ۱۱۷۸

(۴). مصنف عبد الرزاق، ج ۷، ص ۴۹۹

ج) عبد الرزّاق از ابن جریج و او از عطا نقل می‌کند که گفت: نخستین کسی که در مورد متعه از او شنیدم، صفوان بن یعلی بود. (عطا) گفت:

صفوان از یعلی برایم نقل کرد که معاویه، در طائف زنی را متعه کرد. سخنش را نپذیرفتم. نزد ابن عباس رفته از وی پرسیدیم، گفت: بله، چنین است. باز آن را در دلم نپذیرفتم، تا اینکه جابر بن عبد الله آمد و ما به منزلش رفتیم، مردم مطالب مختلفی پرسیدند و آنگاه از متعه سخن به میان آمد. جابر گفت: بله، ما در زمان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ابو بکر و عمر متعه می‌کردیم و«۱»

شکی نیست که از معاویه بعد از وفات پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ازدواج موقت صورت گرفته است، چون:

اولًا: در زمان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در جواز متعه تا روز فتح (بنا بر حدیث سبره و نیز فتح مکه و جنگ اوطاس طبق حدیث جابر«۲» ) کسی تردیدی نداشته است و ثانیاً: معنا ندارد که با وجود پیامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از ابن عباس و جابر در این زمینه سؤال شود. ثالثاً: طبق این روایت تولد عطا در سال پنجاه هجری بوده است«۳» و معاویه در سال فتح مکه مسلمان شد، یعنی همان سالی که مدعی تحریم آن شده‌اند.

______________________________

(۱). همان، ص ۴۹۶

(۲). شرح زرقانی، ج ۳، ص ۱۵۴

(۳). سیر اعلام النبلاء، ج ۶، ص ۱۴۳، در مورد معاویه گفتۀ اسحاق بن ابراهیم حنظلی کافی است که می‌گوید: در فضیلت معاویه از پیامبر اکرم هیچ روایت صحیحی نیست. موضوعات ابن جوزی، ج ۲، ص ۲۴، لآلی المصنوعه، سیوطی، ج ۱، ص ۳۸۸؛ فوائد مجموعه شوکانی، ص ۴۰۷؛ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۷۱۸؛ عمدة القاری، ج ۱۶، ص ۲۴۹؛ ارشاد الساری، ج ۶، ص ۱۴۱؛ فتح الباری، ج ۷، ص ۸۳

۱۰ - سلمة بن امیّه

اشاره

الف) ابن حزم گوید: گروهی از اصحاب سلف، از جمله معبد و سلمه فرزندان امیّة بن خلف، معتقد به جواز و حلّیت متعه بودند.«۱»

ب) عبد الرزاق از ابن جریج، از عمرو بن دینار، از طاووس، از ابن عباس نقل می‌کند که گفت: عمر جز امّ اراکه مراعات کسی را نمی‌کرد.

او در حالی که حامله بود، بیرون آمد، عمر از حمل او پرسید، امّ اراکه پاسخ داد: سلمة بن امیة بن خلف مرا متعه کرد.

وقتی (ابن) صفوان بعضی از گفته‌های ابن عباس را نپذیرفت، ابن عباس گفت: از عمویت بپرس که متعه کرده است یا نه؟«۲»

به نظر می‌رسد که انکار و عدم پذیرش، از سوی فرزند صفوان بوده نه خودِ او. و سلمة بن امیه که امّ اراکه را در عصر عمر متعه کرد، عموی ابن صفوان است و نکته دیگر اینکه این مناقشات در عصر ابن زبیر بوده، در حالی که صفوان در زمان عثمان از دنیا رفت. پس این ابن صفوان بود که به این قضیه اعتراض داشت و سرانجام همراه ابن زبیر در مکه به قتل رسید.

ج) ابن حزم گوید: فرزندان (پسران) امیة بن خلف جمحی، عبارت بودند از علی، صفوان، ربیعه، مسعود و سلمه.

فرزند سلمة بن امیه، معبد بن سلمه و مادر معبد امّ اراکه بود. سلمه او

______________________________

(۱). محلی، ج ۹، ص ۵۱۹؛ شرح زرقانی، ج ۳، ص ۱۵۴، ح ۱۱۷۸

(۲). مصنف عبد الرزاق، ج ۲، ص ۴۹۹

را در عصر عمر یا ابو بکر متعه کرد و از وی دارای فرزند شد.«۱»

عبد الرزاق نیز در مصنف خود، داستان متعه مردی از قبیله بنی جمح (که همان سلمه باشد) را آورده است:

وی از ابن جریج از عطا و او از صفوان نقل می‌کند که گفت: ابن عباس به زنا فتوا می‌دهد! ابن عباس گفت: خیر! به زنا فتوا نمی‌دهم. آیا صفوان امّ اراکه را فراموش کرده است؟ به خدا قسم فرزند امّ اراکه از متعه است. پس آیا زنا کرده است؟«۲»

گفتنی است آن مرد (همانطور که مشخص است) سلمة بن امیة بن خلف جمحی است. همانطور که همه، از جمله عمر بن شبه و ابن کلبی و ابن حزم بر آن تأکید کرده‌اند و عسقلانی نیز در الاصابه به آن اشاره نموده است.«۳»

ه) عمر بن شبّه می‌گوید: سلمة بن امیّۀ سلمی، کنیز حکیم بن امیة بن اوقص اسلمی را متعه کرد و از او فرزندی به دنیا آورد ولی او را انکار کرد.«۴»

ابن کلبی نیز آن را ذکر کرده و این عبارت را بر آن افزوده است: چون عمر از آن آگاه گردید مردم را از متعه نهی کرد.

و همچنین روایت شده است که سلمه زنی را متعه کرد، عمر با خبر شد و او را تهدید کرد.«۵»

______________________________

(۱). جمهرة انساب العرب، ابن حزم، ص ۱۵۹

(۲). مصنف عبد الرزاق، ج ۷، ص ۴۹۸

(۳). الاصابه، ج ۲، ص ۶۳ و ج ۴، ص ۳۳۳؛ المحلی، ج ۹، ص ۵۱۹؛ شرح زرقانی، ج ۳، ص ۱۵۴

(۴). تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۷۱۹

(۵). اسد الغابه، ج ۲، ص ۲۲۴

سلمة بن امیّه کیست؟

بی‌شک او یکی از صحابه است که در تبوک نیز حضور داشت و داستان معروفی دارد.

ابن اثیر می‌گوید: « صفوان بن یعلی از پدر و عمویش سلمة بن امیه نقل می‌کند که آن دو، در جنگ تبوک با پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بیرون رفتند و شخصی همراه ما بود، که ناگهان یکی از مسلمانان به ستیز با او در آمد، و او آرنج آن مرد را به دندان گرفت او دست خود را به طرف خود کشید، آنگاه دو دندانش افتاد، سپس نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رفت و از ایشان تقاضای دیه عاقله کرد، پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: کسی از شما نزد برادرش برود و جایی از بدن او را به دندان بگیرد و آنگاه بیاید و دیه عاقله طلب کند؟!

پس از آن، پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وی را رها کرد.«۱»

خلیفة بن خیاط سلمه را از صحابه ساکن مکه می‌داند.«۲»

مزّی می‌گوید: سلمه از اصحاب پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود و از ایشان روایاتی نقل کرده است. نسائی و ابن ماجه نیز از او روایت کرده‌اند«۳»

مرحوم مامقانی می‌گوید: درباره شخصیت او مطلبی دستگیرم نشد.«۴»

______________________________

(۱). الاصابه، ج ۲، ص ۶۳

(۲). همان مدرک.

(۳). تهذیب الکمال، ج ۷، ص ۴۲۶، ح ۲۴۲۷

(۴). تنقیح المقال، ج ۲، ص ۴۸

۱۱ - ربیعة بن امیه

اشاره

الف) در کتاب موطأ آمده است: مالک از ابن شهاب و او از عروة بن زبیر نقل کرده است که خوله«۱» دختر حکیم بر عمر بن خطاب وارد شد و به او گفت: ربیعة بن امیه زنی را متعه کرده و او حامله است، عمر با ناراحتی، در حالی که عبایش بر زمین کشیده می‌شد، بیرون آمد و گفت:

این متعه است، اگر زودتر می‌دانستم، او را سنگسار می‌کردم.«۲»

و سند این روایت نیز نزد آنها صحیح و همه رجال آن ثقه هستند.

ب) عبد الرزاق از عروه نقل می‌کند که ربیعة بن امیّة بن خلف با یکی از زنان (برده‌زادگان) ازدواج کرد، با گواهی دو زن، یکی خوله دختر حکیم و او زنی صالح بود.

آنها وقتی متوجه شدند که آن زن، حامله شده، بسیار ناراحت شدند و خوله این ماجرا را برای عمر بازگو کرد. عمر در حالی که از عصبانیت گوشه عبایش را می‌کشید، برخاسته، بر فراز منبر رفت و گفت: به من خبر رسیده که ربیعة بن امیه برده‌زاده‌ای را متعه کرده است. اگر دستم به او می‌رسید سنگسارش می‌کردم.«۳»

______________________________

(۱). منتخب کنز العمال، ج ۶، ص ۴۰۴؛ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۷۱۷، در این کتاب «فحملت»، «فولدت منه» آمده است؛ یعنی فرزندی از او به دنیا آورد.

(۲). موطأ، ج ۲، ص ۵۴، ح ۴۲؛ مسند شافعی، ص ۱۳۲؛ الام، ج ۷، ص ۲۳۵؛ سنن کبری، ج ۷، ص ۲۰۶؛ در المنثور، ج ۲، ص ۱۴۱؛ الاصابه، ج ۱، ص ۵۱۴

(۳). مصنف عبد الرزاق، ج ۷، ص ۵۰۳؛ مسند شافعی، ص ۱۳۲؛ الاصابه، ج ۱، ص ۵۱۴

ربیعة بن امیه کیست؟

ربیعه همان است که در روز عرفه کنار شتر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فریاد می‌کشید.

آن هنگام که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: فریاد بزنید. آیا می‌دانید، این چه ماهی است؟«۱»

۱۲ - عمرو بن حوشب

الف) عبد الرزاق، از ابن جریج، از عبد الله بن عثمان بن خثیم، از محمد بن اسود بن خلف نقل کرده که عمرو بن حوشب کنیز بکری از قبیلۀ بنی عامر بن لؤی را متعه کرد و او نیز حامله شد.

عمر وقتی باخبر شد و از آن کنیز پرسید، او جواب داد که عمرو بن حوشب مرا متعه کرد. عمر از عمرو بن حوشب نیز پرسید و او هم اعتراف کرد.

عمر پرسید: چه کسی گواهت بود؟ گفت: نمی‌دانم. به او یاد دادند که بگو: مادرش یا خواهرش یا برادر و مادرش.

عمر بر فراز منبر رفت و گفت: چرا مردان بدون شهادت دو عادل متعه می‌کنند و اگر آن را مشخص نکنند آنها را شلاق می‌زنم.

راوی افزود: یکی از کسانی که پای منبر بود و این مطلب را شنیده، بازگو کرد و مردم از او گرفتند.«۲»

______________________________

(۱). أسد الغابه، ج ۲، ص ۱۶۶

(۲). مصنف عبد الرزاق، ج ۷، ص ۵۰۰

این حدیث صراحت دارد که خلیفه متعه را به طور مطلق منع نکرد، بلکه متعه بدون شاهد را ممنوع ساخت، همانطور که عده‌ای از فقهای اهل سنت نیز به آن اشاره دارند.«۱»

نکته دیگر اینکه: از این خبر فهمیده می‌شود نهی از متعه در عصر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نبوده، بلکه در زمان عمر بن خطاب آنگاه که عمرو بن حوشب متعه کرده بود، ممنوع شد.

به نظر می‌رسد در این حدیث، در مورد عمرو بن حوشب اشتباه و تصحیفی صورت گرفته است و عمرو بن حریث صحیح است، همانطور که در بعضی از پاورقی‌ها نیز این احتمال مطرح شده است، چون در کتابهای رجالی و تراجم، در حدی که ما آگاهی داریم، نامی از عمرو بن حوشب برده نشده است.

۱۳ - ابیّ بن کعب (متوفای ۳۰ ه.)

اشاره

ابیّ بن کعب، آیه شریفه را به گونه‌ای قرائت می‌کرد که متناسب با متعه و ازدواج موقت بود.

الف) طبری از ابن بشار، از عبد الأعلی، از سعید، از قتاده نقل کرده که گفت: در قرائت ابیّ بن کعب آمده است:( فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی ) ؛«۲» «آنچه از زنان برای مدت مشخصی بهره بردید »

______________________________

(۱). المنتقی، ج ۴، ص ۳۳۵؛ فتح الباری، ج ۱۱، ص ۷۶؛ المحلی، ج ۹، ص ۵۱۹

(۲). جامع البیان، ج ۴، ص ۱۹، ح ۱۷۸۴؛ احکام القرآن للجصاص، ج ۲، ص ۱۷۸

ب) سیوطی گوید: ابن انباری در کتاب المصاحف از سعید بن جبیر قرائت ابیّ بن کعب را به این صورت نقل کرد:( فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ

إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی ) .«۱»

ج) ابو حیّان اندلسی می‌گوید: قرائت ابن عباس و ابیّ بن کعب و سعید بن جبیر چنین است:( فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ ) ( إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی ) .«۲»

ابیّ بن کعب کیست؟

در مورد وی گفته‌اند: سرور قاریان بود و در عقبه و بدر حضور داشت و قرآن را در زمان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گردآورد و بر آن حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرضه کرد و علوم پربرکتی از ایشان حفظ کرد و در علم و عمل پیشی داشت. پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به او گفت: خداوند به من فرمود که قرآن را بر تو بخوانم و همچنین آن حضرت او را سرور انصار خواند.

ابیّ بن کعب یکصد و شصت و چهار حدیث نقل کرده است، سه حدیث در صحیح بخاری و مسلم (به اتفاق) آمده و سه حدیث در بخاری به طور خاص و هفت حدیث از او در صحیح مسلم جداگانه آمده است و در کتب ششگانه شصت و چند حدیث آمده است.«۳»

گفتنی است علّامه (در خلاصة الأقوال) و ابن داود او را جزو معتمدین

______________________________

(۱). در المنثور، ج ۲، ص ۱۴۰؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۱۵، ص ۲۷۶

(۲). تفسیر المحیط، ج ۳، ص ۲۱۸؛ الغدیر، ج ۶، ص ۲۳۳

(۳). سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۴۰۲

شمرده‌اند و مامقانی او را ثقه و دارای ایمان قوی می‌داند.«۱»

۱۴ - اسماء دختر أبو بکر (متوفای ۷۳ ه.)

اشاره

الف) ابن حزم می‌گوید: گروهی از صحابه سلف؛ از جمله آنها، اسماء دختر أبو بکر به جواز متعه باور داشتند.«۲»

ب) طیالسی از مسلم قرشی نقل کرده که گفت: نزد اسماء، دختر أبو بکر رفتیم و در مورد متعه زنان پرسیدیم، او پاسخ داد: ما، در زمان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آن را انجام می‌دادیم.«۳»

ج) عروه فرزند زبیر به ابن عباس گفت: آیا از خدا نمی‌ترسی و متعه را جایز می‌دانی؟ ابن عباس گفت: از مادرت بپرس عریّه! عروه گفت: ولی أبو بکر و عمر انجام نمی‌دادند.

در این حال ابن عباس گفت: به خدا قسم تا خداوند شما را عذاب نکند، باور ندارم که دست بردارید، من از قول پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با شما سخن می‌گویم و شما می‌گویید أبو بکر و عمر چنین می‌گویند؟!«۴»

د) راغب گوید: عبد الله بن زبیر، عبد الله بن عباس را به خاطر حلال دانستن متعه سرزنش کرد، عبد الله به او گفت: از مادرت بپرس که چگونه

______________________________

(۱). تنقیح المقال، ج ۱، ص ۴۴؛ قاموس الرجال، ج ۱، ص ۳۵۲؛ معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۳۶۴؛ خلاصة الأقوال، ص ۷۴، شماره ۱۲۳

(۲). المحلّی، ج ۹، ص ۵۱۹؛ شرح زرقانی، ج ۳، ص ۱۵۴

(۳). مسند طیالسی، ص ۲۲۷، ح ۱۶۳۷

(۴). زاد المعاد ابن قیم، ج ۱ ص ۲۱۹؛ ذهبی در سیر اعلام النبلاء، ج ۱۵، ص ۲۴۳

عقدی میان او و پدرت صورت گرفته است؟ او از مادرش پرسید و پاسخ شنید که: من تو را به طریق متعه به دنیا آوردم.«۱»

______________________________

(۱). المحاضرات، ج ۲، ص ۹۴

مؤلف: متن گفتگو در بعضی از منابع (شیعه) چنین آمده است:

أبوالقاسم کوفی می‌گوید: بعضی از علمای شیعه نقل کرده‌اند که وقتی ابن عباس وارد مکه شد و عبد الله بن زبیر نیز بر فراز منبر خطبه می‌خواند، چون نظرش به ابن عباس افتاد (در آن روزها نابینا بود) گفت: ای مردم، کوری نزد شما آمده که خدا دل او را نیز کور کند، او عایشه امّ المؤمنین را دشنام می‌دهد و نزدیکان و اصحاب پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را لعن می‌کند و متعه را حلال می‌شمارد، در حالی که زنای محض است.

این گفتار بر ابن عباس سنگین آمد، در آن حال غلامش عکرمه که دست او را گرفته بود را صدا زد و گفت: مرا نزدیک او ببر، پس او را نزدیک برد، تا اینکه مقابل او ایستاد و شعری به این مضمون خواند:

زمانی که با گروهی رو برو می‌شویم، آن گروه را متلاشی می‌کنیم

تا اینکه گفت: و اما اینکه می‌گویی: متعه را در حالی که زنای محض است، حلال می‌دانم؛ به خدا قسم! در زمان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به آن عمل می‌شد و پس از ایشان نیز پیامبری بر انگیخته نشد؛ دلیل جواز آن نیز گفته ابن صهاک است، که می‌گفت: دو متعه در زمان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وجود داشت و من آن دو را منع می‌کنم و (مرتکبین را مجازات می‌کنم) و ما گواهی او (جواز متعه در زمان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را می‌پذیریم و تحریم او را قبول نمی‌کنیم. تو نیز از متعه متولد شده‌ای، پس وقتی از این چوب (منبر) پایین آمدی از مادرت در مورد بُردهای (پیراهن) عوسجه بپرس! عبد الله بن عباس رفت و عبد الله بن زبیر نیز پایین آمد و با سرعت به سوی مادرش رفت و گفت: درباره بردهای عوسجه برایم بگو! و با عصبانیت اصرار کرد، مادرش گفت: پدرت با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود و مردی به نام عوسجه دو برد (پیراهن) را به او هدیه کرد و پدرت از بی‌همسری به پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گلایه و شکایت کرد، آنگاه آن حضرت یکی از دو پیراهن را به او داد و او نیز نزد من آمد و با آن پیراهن مرا متعه کرد و مدتی گذشت و آنگاه پیراهن دیگر آورد و به وسیله آنها مرا متعه کرد و من به تو حامله شدم، پس تو فرزند متعه هستی! حالا بگو از کجا این خبر به گوش تو رسید؟ گفت: از ابن عباس شنیدم. مادرش گفت: آیا من تو را از تماس با بنی هاشم منع نکردم، و نگفتم- مواظب باش- آنها زبان‌های غیر قابل تحمل و غالبی دارند.

ه) ابن عبد ربّه از ابن عباس نقل می‌کند که گفت: نخستین فرزندی که به واسطه متعه به وجود آمد، از آل زبیر بود.«۱»

گفتنی است: حاشیه‌نویس در اینجا، در حالی که ناامید بوده، از درِ مکر و حیله وارد می‌شود و عبارت را به خلاف ظاهر تفسیر و توجیه می‌کند که منظور از متعه در اینجا، متعه حج است، نه متعه نساء، ولی همانگونه که اشاره کردیم، این مکر و حیله در حال ناامیدی است، گویا وی اصلًا این گفتگو را نخوانده و اعتراض ابن زبیر به ابن عباس را ندیده است که می‌گوید: آیا به ازدواج متعه فتوا می‌دهی؟!

اسماء بنت أبو بکر کیست؟

اسماء مادر عبد الله و عروه فرزندان زبیر بن عوام هستند و او خواهر عایشه و از آخرین کسانی است که هجرت کرد و ده سال از عایشه بزرگتر«۲» بود و چند روز بعد از کشته شدن فرزندش در سال ۷۳، از دنیا رفت.«۳»

او در حالی که به عبد الله حامله بود، مهاجرت کرد و در یرموک به

______________________________

(کتاب الاستغاثه، ص ۱۴۵، مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۴۵۰).

(۱). عقد الفرید، ج ۴، ص ۱۳

(۲). سیر أعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۹۵؛ العبر، ج ۱، ص ۸۲؛ تهذیب التهذیب، ج ۱۲، ص ۳۹۸

(۳). الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۷۸۱؛ نساء مبشرات بالجنه، ج ۲، ص ۱۵۹

اتفاق همسرش زبیر حضور داشت. در صحاح ششگانه از او روایت شده و احادیث مسند او به پنجاه و هشت می‌رسد و صحیح بخاری و مسلم در سیزده روایت او اتفاق دارند و بخاری پنج حدیث او را به تنهایی و مسلم نیز چهار حدیث او را به طور خاص آورده است.«۱»

مامقانی گوید: راجع به حالات او شناخت کاملی ندارم.«۲»

۱۵ - امّ عبد الله بنت ابی خیثمه

اشاره

الف) متّقی هندی از ابن جریر، از سلیمان بن یسار، از امّ عبد الله بنت ابی خیثمه نقل می‌کند که مردی از شام آمد و در خانه وی ساکن شد و خطاب به او گفت: به علت بی‌همسری، زندگی بر من سخت شده است، یاری‌ام کن تا زنی متعه کنم! امّ عبد الله گفت: زنی را برایش آوردم و او را عقد کرد و چند عادل نیز شهادت دادند و تا مدتی (که خواستِ خداوند بود) با او به سر برد، تا اینکه رفت. این قضیه را به عمر خبر دادند، کسی را در پی من فرستاد و به حضور خواست. از من پرسید: آیا آنچه گفته شده صحیح است؟ گفتم: آری! گفت: اگر بار دیگر آمد، مرا از آمدنش با خبر کن، پس زمانی که آن مرد آمد، خلیفه را آگاه ساختم. خلیفه او را به حضور خواست و پرسید: برای آنچه انجام داده‌ای، چه پاسخی داری؟ گفت: ما در زمان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم این کار را انجام می‌دادیم و پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نیز ما را از این کار نهی نکرد، تا اینکه از دنیا رفت و در زمان أبو بکر هم همین‌طور و او نیز ما

______________________________

(۱). همان مدرک.

(۲). تنقیح المقال، ج ۳، ص ۶۹

را از این کار بازنداشت و در زمان تو نیز چنین می‌کردیم و هیچ‌گاه ما را نهی نمی‌کردی. در این هنگام عمر گفت: سوگند به آن کس که جانم در دست اوست، اگر بعد از نهی من چنین کنی، سنگسارت خواهم کرد

برایش روشن کنید تا ازدواج را از زنا تشخیص دهد.«۱»

چند نکته از این روایت فهمیده می‌شود:

۱ - این شخص شامی از صحابه پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده است. چون می‌گوید: ما در زمان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم متعه می‌کردیم.

۲ - شاهدان نیز این امر را انکار نکردند، حتّی شهادت نیز دادند.

۳ - متعه (چنانکه بعضی گمان کرده‌اند) در زمان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نسخ نشده بود، بلکه رواج داشت و تا زمان خلافت أبو بکر و حتی تا قسمتی از خلافت عمر نیز ثابت بوده است؛ همانطور که عمر هم این ادعای شامی را انکار نکرد.

۴ - اگر متعه حرام و زنا بود (همانطور که بعضی گمان کرده‌اند)، پس امّ عبد الله در این جریمه شریک بود، چون او آن زن را برای مرد شامی آورد و میان آن دو واسطه شد. پس با این وجود می‌توان او را قوّاده (دلّال) دانست و لا اقل نیاز به تعزیر دارد.«۲» در حالی که خلیفه با او هیچ برخوردی

______________________________

(۱). کنز العمال، ج ۱۶، ص ۵۲۲، ح ۴۵۷۲۶

(۲). بهوتی می‌گوید: قواده که باعث فساد زنان و مردان می‌شود، حد اقل اینکه باید او را به اندازۀ کافی کتک زد و این حکم مشهور است. کشف القناع، ج ۶، ص ۱۲۷.

ابن تیمیه نیز چنین می‌گوید. فروع مقدّسی، ج ۶، ص ۱۱۵؛ فتاوی الکبری، ج ۴، ص ۲۹۹؛ النفی و التغریب، ص ۱۰۸ و موارد السجن، ص ۲۷۳

نکرد و حتی اشاره‌ای هم به کار او نداشت.

ابن یسار کیست؟

راوی این حدیث سلیمان بن یسار تابعی است و در وثاقت او نزد اهل سنت، همین بس که صحاح ششگانه همگی از او حدیث نقل کرده‌اند.

در باره او گفته‌اند: او فقیه، پیشوا، عالم و مفتی مدینه بود.

وی غلام امّ المؤمنین میمونه هلالیه نیز بود و گفته‌اند غلام آزاد شده امّ سلمه بوده و در زمان خلافت عثمان متولد شد و او کانون علم و دانش بود، به حدی که بعضی گفته‌اند: او از سعید بن مسیب نیز بالاتر بود!

مالک می‌گوید: سلیمان بن یسار بعد از سعید بن مسیّب، عالِم مردم بود.

در نظر ابن معین نیز سلیمان، ثقه و مورد اعتماد است.

ابو زرعه گوید: او ثقه و قابل اعتماد و فاضل و عابد است.

نسائی گوید: وی یکی از پیشوایان می‌باشد.

ابن سعد نیز گفته است: او ثقه، عالِم، والا و فقیه است و بسیار حدیث نقل کرده و در سال یکصد و هفت از دنیا رفت.«۱»

گفتنی است: نزد ما در مورد او سخنی به میان نیامده، ولی او از ابن عباس، از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روایت شریف و با عظمتی را در فضیلت امیر مؤمنانعليه‌السلام نقل کرده است.«۲»

______________________________

(۱). سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۴۴۴؛ طبقات کبری، ج ۵، ص ۱۷۵؛ وفیات الأعیان، ج ۲، ص ۳۹۹؛ تهذیب التهذیب، ج ۴، ص ۲۲۸

(۲). مستدرکات علم رجال، ج ۴، ص ۱۵۴

۱۶ - عبد الله بن عباس بن عبد المطّلب (متوفای ۶۸ ه.)

اشاره

الف) ابن حزم می‌گوید: گروهی از صحابه؛ از جمله ابن عباس، همچنان بعد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم معتقد به جواز متعه بودند.«۱»

ب) عطا از ابن عباس نقل می‌کند که گفت: خداوند عمر را رحمت کند، چون متعه، تخفیف و رخصت خدای مهربان به امّت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود. پس اگر عمر از آن نهی نمی‌کرد، کسی جز بدبخت مرتکب زنا نمی‌شد.

عطا می‌افزاید: به خدا سوگند، گویا گفته او را می‌شنوم که می‌گفت:

«جز شقی و بدبخت ».

عطا در ادامه آورده است: متعه که در سوره نساء به آن اشاره شده؛( فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ ) «۲» باید حدود و زمانش مشخص و معین باشد.«۳»

ج) أبو الزبیر می‌گوید: از طاوس شنیدم که می‌گفت: ابن صفوان گفت:

ابن عباس فتوا به زنا می‌دهد!

پس گفت: ابن عباس افرادی را شمرد که خود اهل متعه بودند. همچنین می‌گوید: هیچ‌یک از کسانی را که او شمرد، جز ابن امیه، به یاد ندارم.«۴»

د) حمید بن مسعده، از بشر بن مفضل، از داود، از أبی نضره نقل می‌کند که از ابن عباس در مورد متعه زنان پرسیدم، ابن عباس گفت: آیا

______________________________

(۱). محلی، ج ۹، ص ۵۱۹

(۲). نساء: ۲۴

(۳). مصنف عبد الرزاق، ج ۷، ص ۴۹۶، ح ۱۴۰۲۱

(۴). مصنف عبد الرزاق، ج ۷، ص ۵۰۲


3

4

5

6

7