روزنامه سفر مشهد مکه و عتبات 1315 - 1316 ق

 روزنامه سفر مشهد مکه و عتبات 1315 - 1316 ق0%

 روزنامه سفر مشهد مکه و عتبات 1315 - 1316 ق نویسنده:
گروه: سایر کتابها

 روزنامه سفر مشهد مکه و عتبات 1315 - 1316 ق

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: حسن موسوی اصفهانی
گروه: مشاهدات: 18085
دانلود: 2293

توضیحات:

روزنامه سفر مشهد مکه و عتبات 1315 - 1316 ق
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 196 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 18085 / دانلود: 2293
اندازه اندازه اندازه
 روزنامه سفر مشهد مکه و عتبات 1315 - 1316 ق

روزنامه سفر مشهد مکه و عتبات 1315 - 1316 ق

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنین عليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام گردیده است.

روزنامه سفر مشهد، مکه و عتبات ۱۳۱۵ - ۱۳۱۶ ق

نویسنده:حسن موسوی اصفهانی

به کوشش رسول جعفریان

با همکاری حمیدرضا نفیسی.

مقدمه مصحح

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین

شرح حال نویسنده به روایت یکی از مریدان(۱)

نامش حسن و نام پدرش ابراهیم فرزند محمد مؤمن مشهور به آقامیرزا کوچک فرزند علیرضا از سادات محترم موسوی اصفهان و همگی اهل علم و ایمان بودند. پدر علیرضا، محمد مؤمن از علمای مشهور دوره صفویه و صاحب مصنفات و مولفات بسیار بود. گویند یکی از علمای بسیار معتبر معروف بوده در زمان مرحوم شاه سلطان حسین صفوی و کتابخانه او را بار هفت شتر می کردند و خیلی مقتدر و مطلع و نافذا الحکم بوده و قبر آن مرحوم در روضه شاهزاده عبدالعظیم در پای در مسجد واقع است.

مصنف کتاب حاضر مرحوم آقای حاج میرزا حسن موسویرحمه‌الله در سال ١٢۶٧ هجری در شهر اصفهان متولد و در سال ١٣۴۵ هجری در همان شهر بدرود زندگانی گفت و پس از هفتاد و هشت سال زندگی و گذراندن دوره حیات با زهد و تقوی و علم و ایمان و تشرف خدمت بزرگان و تعلیم و تربیت طالبان هدایت و جویندگان راه حق و نشر علوم و فضایل خاندان عصمت و طهارت - سلام الله علیهم اجمعین - در زادگاه خویش از دنیا رفت و مانند پدر و جدش در عتبات عالیات در وادی ایمن به خاک سپرده شد.

۱ - پس از پایان نسخه چاپی کتاب تحفۀ البیت که از جمله آثار چاپ شده نویسنده سفرنامه ما یعنی میرزا حسن موسوی اصفهانی است، شخصی با نام حاج آقا صدیق که علی القاعده متولی چاپ این کتاب در سال ١٣۵۶ش بوده است، شرح حالی برای مؤلف نوشته که در متن بالا آورده ایم. هرچند لحن نگارش جانبدارانه است، اما به دلیل اشتمال آن بر جزئیات زندگی و دیدگاه های او عینا ارائه شد.

آنچه از نوشتجات مصنف مرحوم بر می آید، پیش از سن بلوغ بسیار طالب علم و عمل و مشتاق درک حضور بزرگ دین و کسب معارف و حکم الهیه بوده است. پس از بلوغ نزد دانشمندان زمان علوم عربیه و فقه و اصول و ریاضی و حکمت را فرا می گیرد، و به گفته خود آن مرحوم، چون این علوم تشنگی جانش را فرو نمی نشاند و او را بی نیاز از حق نمی کند منتظر بوده است دری از غیب به رویش گشوده شود و پروردگار بابی از علم به رویش باز فرماید.

در این هنگام کتاب مبارک طریق النجات در علم طریقت از مصنفات. . مرحوم آقای حاج محمد کریم خان کرمانی اعلی الله مقامه به دستش می افتد. از مطالعه این کتاب می بیند که علم حق منحصر است به آنچه از خانواده علم یعنی آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسیده است و در زمان خودش این علم را منحصرا نزد صاحب آن کتاب مبارک می یابد. از این رو چاره ای نمی بیند جز آنکه هر چه زودتر خود را به آن سرچشمه علم برساند و از آب حیات کمالاتش جان مرده را زنده کند، ولی چون پدرش بدین مطلب توجهی نداشته شب و روز از دوری آن بزرگوار حالش پریشان و دیده اش گریان و خواب و خوراک بر او ناگوار بود تا اینکه با رفیقی مهربان راه کرمان پیش می گیرد و به خدمت آن جناب شرفیاب می شود و شب و روز از محضر آن انسان کامل کسب علوم و کمالات می کند تا آنکه پس از چهار ماه توقف در کرمان چون استاد بزرگوارش عازم عتبات مقدسه و به دعوت پادشاه وقت ناصرالدین شاه رهسپار تهران و بالطبع درس تعطیل می گردد، ایشان هم با برخی از رفقا به زیارت عتبات مقدسه مشرف و از آنجا به قصد دیدار پدر و مادر و خویشان به اصفهان باز می گردد و در همان ایام کتاب تحفۀ البیت در طریقت و حقیقت و شریعت برای خانواده پدرش می نویسد.

پس از چندی برای بار دوم از پدر کسب اجازه کرده راه کرمان پیش گرفته خود را به محضر استاد و مولای خود می رساند و با گرمی هرچه تمام تر به دانشجویی و خوشه چینی خرمن بی پایان دانش مشغول می شود. و در این اوقات، هشت رساله که در مسائل مختلف نوشته به نظر استاد علامه - اعلیالله مقامه - می رساند و مورد پسند و ستایش آن بزرگوار قرار می گیرد. در سفر دوم مدت سه سال در کرمان می ماند و چنانکه خودش می فرماید با کوششی تمام، شب و روز از علم و عمل و کمال و جمال استاد کسب فیض می کرده، و به تهذیب نفس و سیر و سلوک باطنی می پرداخته و زیارت لقای پیشوای بزرگ خود را فوزی عظیم و فیضی جسیم می شمرده و زیارتش را زیارت اولیای خدا میدانسته است، زیرا به فرموده معصوم زیارت مؤمن زیارت خدا است.

هر که خواهد همنشینی با خدا

گر نشیند در حضور اولیا

از حضور اولیا گر بگسلی

تو هلاکی زانکه جزوی نه کلی

پس از سه سال به علت شیوع بیماری وبا و تفرقه شاگردان و مسافرت استاد، به اصفهان مراجعت می کند و پدر را سخت بیمار می بیند و بسیار اندوهناک می شود و چون از استاد بزرگوارش اجازه داشته است که به درس و موعظه بپردازد؛ در این موقع به خواهش جمعی به تدریس علوم و معارف الهی و موعظه مشغول می گردد و پس از دو ماه پدرش بدرود حیات می گوید.

دوری از فیض حضور استاد و مرگ پدر وی را سخت آزرده خاطر می سازد، ولی چیزی که بیشتر مایه رنجش خاطر و تألّم روحی او می شود، معاشرت با مردم سفله و بد رفتاری و آزار حسودان، خاصّه بدزبانی و آزار یکی از بستگان بوده است. از اینها گذشته دشمن رسمی و علنی یکی از مدعیان علم بوده که رسما از رفتن مردم به مجلس درس و موعظه این دانشمند بزرگ جلوگیری کرده و در خانه ایشان را بسته است؛ ولی با این همه، نتوانسته است به کام دل برسد و نور علم و هدایت خدایی را خاموش کند. در این فشارهای روحی و آزار آشنا و بیگانه، و بدرفتاری دوست و دشمن از مولای بزرگوار خود اجازه شرفیابی می خواهد؛ در جواب به همان مأموریت قبلی یعنی ادامه درس و موعظه و نشر علوم و فضایل آل محمدعليهم‌السلام مأمور می شود روزگاری به این روش خدا پسند یعنی راهنمایی مردم به راه حق می گذرانده که ناگاه خبر رحلت مولای بزرگوارش - اعلی الله مقامه - به او می رسد.

از شنیدن این خبر وحشت اثر روزگارش تیره و تار و از زندگانی مأیوس و ناچار بر این مصیبت بزرگ صبر میکند تا اینکه یکی از دشمنان دین در لباس دین، شبی ایشان را به منزل خود به مهمانی دعوت می کند. ایشان هم به اتفاق یکی از آشنایان به خانه او می رود، ولی میزبان متدین عوض مهربانی و احترام مهمان که دستور خداست، خود را نشان نداده، شب تا صبح او را در اطاقی محبوس می سازد. صبحگاهان با جماعتی از طلاب و مردم عوام بدیدن مهمان مظلوم رفته به مباحثه و گفتگو با او مشغول می گردد. مباحثه به شرح زیر از طرف صاحب خانه از خدا با خبر آغاز می شود:

شما باید از استاد خود و رویه او دست برداری و از او بیزاری جویی.

ایشان در جواب گفتند: من استاد خود را تابع اهل بیتعليهم‌السلام و موافق ایشان در اصول و فروع و پیرو شرع انور در جزئی و کلی دیدم و از روی قطع و یقین او را بر حق و با حق و حق را با او می دانم. شما اگر از او مخالفتی در امر دین سراغ دارید با دلیل و برهان بدون تهمت و افترا بگویید و نشان دهید.

میزبان گفت: من کتاب ارشاد العوام او را خوانده ام. آنچه در توحید و نبوت و امامت و معاد و معراج نوشته بسیار خوب و صحیح است، و احدی مانند او نگفته و ننوشته است. تنها حرفی که ما با او داریم درباره رکن رابع است. اگر مقصودش از رکن رابع دوستی دوستان خدا و دشمنی دشمنان خدا یا مرادش فقیه جامع الشرایط و یا منظورش خواص شیعه است که در هر عصری موجودند، درست است، و حق است، ولی چون این مطالب واضح است احتیاجی به نوشتن ندارد؛ اما مراد صاحب ارشاد هیچ یک از اینها که گفتم نیست، بلکه چنانچه خودش اظهار کرده و ادعا نموده است مرادش از رکن رابع این است که واجب است معرفت شخص واحد شیعه بر مردم شرق و غرب عالم و واجب است طاعتش بر مردم و خود او در زمان خودش همان شخص واحد است و بعد از او شخص دیگری مانند او. ایشان جواب دادند: آنچه فرمودید ما با شما موافقیم و هر کس رکن رابع را به معنی آخری که شما گفتید معتقد باشد ما هم او را اهل بدعت و آتش می دانیم و از او بیزاریم و لعنتش می کنیم، ولی مطلبی که هست این است که صاحب کتاب ارشاد اعلی الله مقامه در چندین جای کتاب خود آشکارا فرموده است مراد من این نیست، زیرا کفر و بدعت است، ولعنت کرده است به هر کس چنین گوید و معتقد باشد و به جمیع بزرگان و مقدسات دین قسم خورده و خدا و رسول و ائمه و فرشتگان را بر قلب خود شاهد و گواه گرفته است و صاحب کلام مراد و مقصود خود را بهتر از دیگران می داند و ضرورت هم حکم می کند که حکم بر ظاهر و اقرار زبانی شخص است نسبت به مراد و مقصود خود و خداوند می فرماید:( وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقی إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِنا ) ، و استاد بزرگوار ما فریاد می کند: ما قال آل محمد قلنا و ما دان آل محمد دنا. یعنی گفته ما گفته آل محمد است و دین ما دین ایشان است. پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هم به اقرار ظاهری منافقین به ظاهر اسلام، با آنها رفتار می فرمود، با آن که باطن آنها را می دانست و بسیار می کوشید کافری مسلمان شود، ولی شما بر عکس آن بزرگوار سعی دارید مسلمانی را کافر کنید، در حالی که پدر و مادرش مسلمان بوده اند و در اسلام به دنیا آمده اند و در پنج وقت نماز به شهادتین اقرار کرده است و خودش هم می گوید من مسلمانم. شما می گویید باطنت بر خلاف ظاهر است؛ و این حکمی است بر خلاف ضرورت مذهب و دین و تمام ادیان.

اما آن سه معنای اولی رکن رابع که گفتید واضح است و به نوشتن و گفتن احتیاج ندارد. می گویم: آیا انسان به توضیح واضحات کافر می شود و ما واضح تر از توحید و نبوت و امامت نداریم و حال آن که جمیع علمای گذشته و متأخر در باره آنها کتابها نوشته و می نویسند و خود شما هم در باره اجتهاد و تقلید کتاب می نویسید و در رساله های خود می نویسید از جمله نجاسات بول و غائط و منی است با این که برای هر مسلمانی واضح ترین واضحات است.

صاحب خانه و همراهانش اصرار داشتند باید از مصنف کتاب ارشاد بیزاری جویی و گرنه به کافر بودن تو حکم می کنیم و به آزارت می پردازیم. این مجلس تا عصر طول کشید تا آن که به حکم حاکم، ایشان آزاد و تبعید گردید. پس از سه ماه به امر پایتخت، حاکم ایشان را به اصفهان خواست و آن مرحوم با احترام مانند پیش به درس و موعظه پرداخت.

مسافرت های زیارتی

چنان که در شرح حال گذشته دیدیم، دو سفر به کرمان رفت. یک سفر هم به خراسان برای زیارت آستان قدس حضرت ثامن الائمهعليه‌السلام مشرف شد و دو سفر به عتبات عالیات و سفری هم در سال ١٣١۵ به مشهد و پس از آن از طریق روسیه و اسلامبول و مصر به مکه معظمه و سپس به عتبات عالیات سفر کرده و [چهار روز کمتر از](۱)

۱۲ ماه مسافرتش طول کشید و در سفر دوم که به عتبات مقدسه مشرف می شد، در همدان خدمت عالم ربانی مرحوم آقای حاج میرزا محمد باقر اصفهانی که از برجسته ترین و بزرگترین شاگردان مرحوم آقای حاج محمد کریم خان کرمانی بود رسید و در مجلس درس و موعظه آن جناب حاضر می شد و ایشان را شارح کتب استاد و مبین و حامل علم آن بزرگوار دید. از این جهت پس از مراجعت از عتبات مدت یازده ماه در خدمت عالم زمان و بزرگ و کامل وقت خود به کسب کمالات پرداخته با توشه فراوان علمی و ایمان به اصفهان برگشت.

آثار علمی ایشان عبارت است از:

١. تحفۀ البیت ٢. رساله در مسأله تقریر و تصدیق ٣. رساله در اجماع ۴. رساله در مسائل اصول فقه ۵. رساله در معراج ۶. رساله در ارکان اربعه ٧. رساله در فقه ٨. رساله در حکمت ٩. رساله در عده ١٠. کتاب مصابیح النفوس فی نفوس النورانیّۀ و الظلمانیه ١١. کتاب الافاضات فی شرح سورۀ التوحید ١٢. البیانات فی شرح سور القدر ١٣. منتخب التبصر فی علم الصرف ١۴. عوامل مختصر فی النحو ١۵. عوامل مطولۀ فی النحو ١۶. الامثله ١٧. شرح الامثله ١٨. العوائد فی شرح زید قائم ١٩. القواعد فی بعض

۱- در متن اصلی این زندگینامه ١٣ ماه آمده که اشتباه است.

کلیات فی المعارف و الفضائل ٢٠. الاصول العدلیه ٢١. رسالۀ اختیاریۀ فی سر الاختیار ٢٢. تصحیح الاخبار علی نحو الاختصار ٢٣. رسالۀ فی اثبات الارکان الاربعۀ و اثبات حقیق الاسلام و ابطال ماسواه من الادیان ٢۴. الفصول العدلیه ٢۵. ذخیر المعاد فی مجالس متفرقۀ فی المواعظ و المصائب و هی فارسیه ٢۶. تنبیه الغافلین فی الجواب عن مسأل سألها بعض الاخوان ٢٧. رسال فی الجواب عن مسائل سألها اخی الاصغر المیرزا رضا سلمه الله ٢٨. توضیح الصواب فی الرد علی بعض المتشبهین بالعلماء ٢٩. رسال فی الرد علی بعضهم ایضاً ٣٠. رسال فی الرد علی هذا ایضاً ٣١. رسال فی الجواب فی مسأل سألها المیرزا رضا ایضاً ٣٢. الحوای فی اجوب مسائل شتی مشکله ٣٣. رسال فی جمل من العقائد علی نحو السبط و الاستدلال فی الجمله ٣۴. رسال فی العقائد علی سبیل الاجمال ٣۵. رسالۀ فی بیان اول ما خلق الله علی نحو الاجمال ٣۶. رسال مختصر فی جواب بعض البابیۀ والرد علیهم لعنهم الله ٣٧. مختصر فی شرح حدیث مروی عن الکافی ٣٨. رسال فی القراءۀ بالعربیه ٣٩. رسال فیها ایضاً بالفارسیه ۴٠. غنائم همدانیه در حکمت ۴١. رسالۀ فی وجه اعجاز القرآن و بعض ما یتعلق بأمر القرآن ۴٢. رسالۀ فی بیان مسأل التوجه علی نحو التفصیل فی الجمله ۴٣. رساله فی معرف الصانع جلّ شأنه و معرفۀ اسمائه و صفاته و بعض ما یتعلق بالدین من امر العقائد ۴۴. سفرنامه مکه ۴۵. وقایۀ الذنوب ۴۶. علل الشهاده ۴٧. تحریض المؤمنین در رد وحدت ناطق شیعی ۴٨. رساله در معرفت خدا و رسول و ائمه هدای علیهم صلوات بر حسب خواهش آقامیرزا احمدخان بادی حکیم باشی ۴٩. رساله مختصری در زیارات و طریق تشرف به ارض اقدس عتبات عالیات علی مشرفها آلاف التیۀ و الصلواۀ۵٠. رساله در اقامه عزا در مرگ اولاد و اقربا و دوستان و مصائب آل محمد علیهم السلام ۵١. رساله در جواب ایرادات یکی از ملاحده نصاری که بر اسلام از روی صرف غرض و مرض وارد آورد. ۵٢. رساله مائد سماوی نازل من عند رب العالمین خارج من بیت الصادقین المعصومین علیهم صلوات المعصومین علیهم صلوات المصلین ۵٣. رسال فی بعض اللغات القرآنیه ۵۴. رسال فی بیان مسأل المیراث من المسائل الفقهیه ۵۵. رساله در مسئله معاد و رکن رابع در جواب مسائل آقا

سیدمهدی صحاف ۵۶. رساله فی استخراج امر اهل البیت الاطهار علیهم صلوات من القرآن المجید ۵٧. رساله در ادعیه و زیارت مأثوره از اهل بیت عصمت سلام الله علیهم اجمعین (منتخب الادعیه.) ۵٨. رساله در حکمت مشتمل بر فوائدی چند ۵٩. در اخبار مربوط به اخلاقیات ۶٠. رساله مجالس العزاء (شرح آیه إنّا عرضنا)(۱)

آگاهی های دیگر در باره نویسنده

در شرح حال میرزا حسن در تحفۀ البیت تولدش حدود ١٢۶٧ ق. یاد شده است، در حالی که در کتاب تنبیه الغافلین، در چند سطری که زیر عکس مؤلف نوشته شده،(۲) تولدش را ١٢۶٣ و درگذشت او حوالی ١٣۴٢ ق. دانسته شده، در حالی که شرح حال ضمیمه تحفۀ البیت سال ١٣۴۵ ق. ذکر شده است.

بنا به آنچه در این سفرنامه آمده است، نام پدر مؤلف ابراهیم و نام جدش آقا سید مؤمن مشهور به آقامیرزا کوچک فرزند علیرضا از سادات اصفهان است. بر اساس نوشته مؤلف، جد او آقا سید محمد مؤمن از علمای اصفهان در دوره شاه سلطان حسین بوده که مردی صاحب نام و اهل کتابخانه ای مفصل بوده که پس از درگذشت در شاه عبدالعظیم دفن شده است.

میرزا رضا برادر وی که در سفر حج همراه وی بوده و نامش بارها و بارها تکرار شده، چهارده سال کوچکتر از سید حسن یعنی متولد ١٢٧٧ بوده و یازده سال پیش از او به سال ١٣٣١ در راه حج درگذشته است. فرزند میرزا رضا با نام میرزا عبدالجواد اخوّت (داماد عمویش میرزا حسن موسوی - مؤلف سفرنامه ما) کتابی درباره خاطرات سالهای زندگیش با عنوان از طبابت تا تجارت دارد که در آنجا اطلاعاتی در باره پدر و عموی خویش (پدر زنش) آورده است. وی در آنجا ذیل عنوان عقاید مسلکی من می نویسد: اولا مرحوم والد از طایفه شیخیه بود و اخلاص تامی به مرحوم

__________________________________

۱- تحفۀ البیت، صص ٢٠٨ - ٢٠٢ [احزاب: ٧٢]

۲- تنبیه الغافلین (میرزا سید حسن موسوی) ، تألیف در ١٢٩۶، چاپ ١٣٣١ (شرکت سهامی چاپ) ، به کوشش آقا رضا اخوت اصفهانی، ص ۶۴

شیخ احمد احسایی و سید مرحوم - که همان سید کاظم رشتی باشد - و مرحوم آقا حاجی محمد کریم خان کرمانی داشت و از کتاب این سه نفر هم خیلی داشت.(۱)

حاج میرزا رضا در سفر دیگری که از مسیر جنوب به نیابت شخص دیگری عازم مکه بود در شیراز مبتلا به شکم درد شده و بین راه شکمش آب آورده و در بوشهر درگذشته و همانجا جسدش دفن شده است.(۲) برادر سوم آنان تاجر چارقد (روسری) و برادر چهارم میرزا حسین روضه خوان بوده که به خاطر ذکر مصیبت های سوزناکی که در مجالس عزاداری حسینی ظل السلطان اجرا می کرد مشهور به جگرسوراخ کن بود.

میرزا حسن سه همسر داشته که دو، همسر اول خواهر بودند و وی یکی را پس از فوت دیگری گرفته است. این هر دو فرزندان آخوند ملامؤمن بوده. بعدها همسر سومی از نراقی ها گرفته است.(۳) وی از همسر اخیرش، دو پسر و یک دختر داشته که به گفته آقای نفیسی، یک پسر با نام مهدی (در حال حاضر ٩٢ ساله) و یک دختر با نام طلعت (اکنون ١٠١ ساله) زنده است. نکته شگفتی است که پدر در سال ١٢۶٣ به دنیا آمده و دختر هنوز در سال ١۴٣۴در قید حیات است، یعنی بیش از ١٧٠ سال بین ولادت پدر و عمر دختر فاصله است. چنین اتفاقی معمولا بسیار نادر است.

دو عکس از میرزا حسن در اختیار است. یکی همان است که در صفحه ٣۴ کتاب از طبابت تا تجارت چاپ شده و عکسی دسته جمعی است که میرزا عبد الجواد اخوت همراه با پدر زنش، به همراه فرزندانش در آن هستند. این عکس علی القاعده باید در حوالی سالهای ١٣٣۵ تا ١٣۴٠ گرفته شده باشد. و تصویری دیگر از میانسالی وی که هر دو را در اینجا ملاحظه خواهید کرد.

____________________________________

۱ - از طبابت تا تجارت، (به کوشش مهدی نفیسی، تهران، نشر تاریخ، ١٣٨۶) ۲- شرح این ماجرا را میرزا عبدالجواد اخوت در کتاب از طبابت تا تجارت، ص ١۴۶ تحت عنوان «سفر پدر به سوی مکه» نوشته است

۳- آقای حمیدرضا نفیسی در یادداشت شرح حال ایشان که در اختیار بنده گذاشتند، ضمن نقل آنچه گذشت آورده اند: اطلاعات ارائه شده پیرامون برادران و خانواد حاج میرزا حسن در سال ١٣٧١ شمسی از طریق گفتگو با نو وی مرحومه حاجیه علویه خانم (نصرت آغا) اخوت (طباطبائیان) به دست آمده است.

یکی از خاندان هایی که با خاندان اخوت موسوی پیوند دارد، خاندان نفیسی اصفهان است که جد آنان میرزا ابوتراب نفیسی است. باستانی پاریزی شرحی از این خاندان با عنوان حکیمان نفیس به دست داده و علت مهاجرت آنان را از کرمان به اصفهان شرح داده است.(۱) میرزا ابوتراب طبیب و فقیه کرمانی که پدر بزرگِ دکتر ابوتراب نفیسی می باشد مادرش دخترِ ملا محمدِ کوه بُنانی (معروف به هدایت علی) است، میرزا ابوتراب صاحب تفسیرِ چهار جلدی آیاتِ قرآن در ارتباط با امامان معصوم است که به زبان عربی می باشد، وی از شاگردان معتبر حاج میرزا محمد کریم خان کرمانی است و هم چنین از سرکارِآقای همدانی اجازه نام فقاهت دارد.

میرزا ابوتراب که گویا اختلافی با فرزند حاج محمد کریمخان داشت، به اصفهان آمده و در این شهر و نیز در روستاهای پوده و جندق حضور و سکونت داشت. در سفرنام حجِ میرزا حسن ذکر شده است که به همراهِ میرزا هاشم (حاج سید هاشم لاهیجی یا رشتی شاگرد معتبر سرکارِ آقای همدانی) در آخر جمادی الثانی سال ١٣١۵ از جندق به استقبال میرزا حسن می آیند. چند سال بعد میرزا ابوتراب در سفری برای حج، روی دریا در کشتی بیمار شده و به رحمت ایزدی از دنیا می رود و جسد وی را به دریا می اندازند.

واقع همدان درمنازعه میان شیخیه و متشرعه که در عیدِ فطرِ سال ١٣١۵ قمری رخ داد مقارن است با حرکتِ میرزا حسن [نویسنده سفرنامه حاضر] از مشهد به سوی عشق آباد در مسیرِ سفر حج، آن واقعه باعثِ رانده شدنِ سرکارِ آقای همدانی از همدان می شود، وی در اواخر ذی حجه از تهران به روستای جندق رهسپار می گردد و تا آخر عمر آن جا ساکن می شود.

میرزا حسن در سفرنامه می نویسد روز پانزدهم ذیحجه یک طواف به دور خان خدا برای بندگان آقا مُدّ ظلّه العالی (اشاره به آقای همدانی) انجام دادم. عجب آن که همان روز در مکه با یکی از همشهری هایش بابت سابق اختلاف در توجیه پاره ای

________________________________

۱- محبوب سیاه و طوطی سبز، (تهران، ١٣٧٨) ص ٧۶ - ١٠٣

مسائلِ نظری درگیری لفظی پیدا می کند که بعدا در خاطراتش از آن برخورد اظهار ناراحتی زیادی می نماید.

از سفرنامه مشخص می شود میرزا حسن پنج ماه و نیم بعد از واقعه در سیزدهم ربیع الاول در نجف اشرف از طریق نامه های دریافتی از اصفهان از مقتول شدن حاجی عبدالرحیم و احتمالاً دیگران در واقع همدان باخبر می شود و از دارِ پُرمحنت و غم و اَلَم و ملول شدن یاد می کند و از خدا صبر و تحمل و عاقبت به خیری می طلبد. همچنین توقف سیزده روز وی در کرمانشاه و سراغ گرفتن از رفقای همدان و کرمانشاه و وابستگانِ مقتولین از بابت آن واقعه است.(۱)

بر اساس نسب نامه ای که آقای حمیدرضا نفیسی فرستادند، خاندان نویسنده سفرنامه حاضر از سادات موسوی اخوت در اصفهان است. مریم دختر سید حسن، مادر فاطمه است که این فاطمه مادر دکتر ابوتراب نفیسی است. همچنین این مریم مادر علویه [نصرت آغا] و ایشان مادر فردوس هستند که ایشان مادر مهندس حمیدرضا نفیسی هستند. پدر ایشان کاظم فرزند محمد تقی فرزند میرزا ابوتراب نفیسی است. گفتنی است که پدر مرحوم دکتر ابوتراب نفیسی، عبدالمهدی فرزند میرزا ابوتراب طبیب [مقیم کرمان و اصفهان] و ایشان فرزند میرزا حسن طبیب کرمانی است. یکی از فرزندان دیگر این میرزا حسن طبیب، میرزا علی اکبر خان ناظم الاطباء نویسنده فرهنگ نفیسی و پدر سعید نفیسی است.

اما مؤلف ما سید حسن موسوی (فرزند میرزا ابراهیم از خاندان سادات اخوت اصفهان) ، دو پسر از همسر سومش با نام های سید محمد باقر و مهدی و یک دختر

____________________________________

۱- در کتابی به تاریخ ١٣١٨ قمری به نام تاریخ عبرۀ لمن اعتبر (نوشته میرزا کریم کرمانی (فرهنگ)) به زبان فارسی آن واقعه مفصل شرح داده شده است، نسخه ای چاپی از آن را اینجانب در اختیار دارم. در این کتاب نسبِ سرکارِ آقایِ همدانی چنین آمده است: محمد باقر بن محمد جعفر بن محمد صادق بن عبدالقیوم بن اشرف بن محمد ابراهیم بن محمدباقر المحقق السبزواری، صاحب الذخیره و الکفایه؛ در کتاب یاد شده ١٣٢ کتاب و رساله از ایشان فهرست شده است. (پایان اظهارات آقای مهندس حمیدرضا نفیسی)

با نام طلعت دارد. چهار پسر او از همسر اول چنان که در همین سفرنامه اشاره شده، در حیات پدر مردند. ما از میان آن چهار تن، تنها نام علیرضا را می دانیم که در زمان بازگشت میرزا حسن از حج، زمانی که وی به گلپایگان رسیده، درگذشته و خبرش به وی رسیده است. دو دختر وی، سکینه و مریم و علویه از همسر دوم وی بوده اند.

هر دو خاندان نفیسی و اخوت موسوی، با خاندان ابراهیمی کرمان (ابراهیم خان ظهیر الدوله) و خاندان باقری (میرزا باقر قهی مشهور به سرکار آقا همدانی) پیوندهای فامیلی داشته اند.

اطلاعات نویسنده در باره نزدیکانش در این سفرنامه

پدر و مادر وی هر دو اصفهانی و مقیم محله احمد آباد بوده اند، این نکته ای است که میرزا عبدالجواد اخوت درباره محل زندگی پدری خود که نامش میرزا رضا که برادر مؤلف است گفته است.(۱) پدر و مادر نویسنده ما پس از درگذشت، جسدشان به کربلا منتقل شده است، چنان که جسد همسر اول وی نیز به آنجا برده شده است. مؤلف سفرنامه حاضر، در وقت اقامت در کربلا نوشته است: «بعد روانه به حرم شدیم. عصر را خیال داریم که اگر خدا بخواهد به وادی ایمن برویم، به جهت زیارت اموات، به خصوص پدر و مادر و عیال حقیر. خدا توفیق عنایت فرماید» این نشان می دهد که مقبره پدر و مادر و همسرش در کربلاست.

به جز شرح حالی که از ایشان در «تحفۀ البیت» آمده، و ذیل شرح حال او آوردیم، اطلاعات پراکنده ای را در این سفرنامه می توان در باره او و علائق شخصی اش به دست

_________________________________

۱ - از طبابت تا تجارت، ص ١٠۵. وی درص ١۶٣ تصریح دارد که پدرش و عمو در خانه ای که از پدرشان به آنها به ارث رسیده بوده در محله احمد آباد زندگی می کردند. در باره عمویش یعنی مولف سفرنامه ما نوشته است: دو دانگ را والد مالک بودند و چهار دانگ را حاجی آقا عمو. روضه خوانی و مجلس درس و نماز جماعت ماه های رمضان و آمد و رفت های دیگر حاجی عمو آنجا می شد که در واقع همه شش دانگ در تصرف ایشان بود ولی هر وقت هم حاجی والد یا بنده آمد و رفتی داشتیم در همان خلوت می شد. مرحوم والد هم وقتی بنده را متأهل فرمودند یک دانگ از خلوت را در قباله دختر عمو که متعلقه بنده است تملیک قرار دادند. (ص ١۶۴)

آورد. وی در همان آغاز خود را «حسن بن ابراهیم موسوی اصفهانی» نامیده است. این که در کدام محله در اصفهان ساکن بوده، اشارتی ندارد، اما در پایان سفرنامه می نویسد: «روز دوشنبه سلخ ماه [جمادی الاولی] چهار از شب گذشته حرکت کردیم برای شهر اصفهان. اول طلوع فجر رسیدیم به لنبان. چهار فرسخ راه بود. نماز صبح را کنار جوب آب کردیم. بعد از آن راه افتاده اول طلوع آفتاب رسیدیم به خانه» گذشت که محل زندگی او احمد آباد بوده و دختری ایشان هم در همین شهر زندگی می کرده اند.

.بر اساس این سفرنامه، خواهر وی در مشهد زندگی می کرده و بیست سال بوده که او را ندیده است: «نزدیک غروب، آقامیرزا رحیم شوهر همشیره آمده به منزل ما و خواهش نمود که نقل و تحویل به خانه او دهیم. ما هم اجابت کرده، از تفضلات و مراحم بیکران حضرت رضاعليه‌السلام ملاقات ما بود با همشیره. مدت بیست سال بود که او را ندیده بودیم و یقین به بودن او هم در مشهد نداشتیم. احتمال می دادیم که در قوچان باشند. بعد از آنکه شنیدیم که در مشهد است، زیاده از اندازه خوشحال شدیم. خواستیم جای دیگر منزل کنیم؛ راضی نشد. در همان اطاق نشیمن خودشان ما را جا دادند و تمام زحمات و خدمات ما را به جان و دل متحمّل بود»

در مشهد از یکی دیگر از اقوام خود با نام حاجی سید عبدالرحیم یاد کرده است که «از خویشان پدری ماست. یعنی پدرش آقاسیدکاظم پسر عموی مرحوم جد ما سید مؤمن مشهور به میرزا کوچک است، چرا که آقاسیدکاظم از قرار گفته خود حاجی سید عبدالرحیم، پسر آقاسید حسین مرحوم است که در مسجد علی اصفهان پیش از آخوند ملاعلی اکبر اجنّئی پیشنماز بود، و آقاسید حسین برادر مرحوم میرزا علیرضا است که پدر جد مرحوم ما بود و هر دو پسر آقا سید مؤمن مرحوم اند که یکی از علمای بسیار معتبر معروف بوده در زمان مرحوم شاه سلطان حسین صفوی. کتابخانه او را بار هفت شتر می کردند، و خیلی مقتدر و مطاع و نافذ الحکم بود. از قرار گفته حاجی، قبر آن مرحوم در روضه شاهزاده عبدالعظیم در پای در مسجد واقع است. حاجی با کوچ و بنه حمل داده، از اصفهان به ارض اقدس و در آنجا خانه خریده، دو دفعه ما را دعوت به خانه خود نمود. و دیگر آقامیرزا باقر خادم در کشیک پنجم آشنای ما بود. یک دفعه شب ماه مبارک بود، به منزل او رفتیم. و دیگر چند نفر از اقوام آقامیرزا رحیم شوهر همشیره آشنا بودند با ما. چند دفعه منزل هر یک رفتیم»

در نجف نیز اشاره به اجداد خود دارد آنجا که می نویسد: «دیشب منزل محمدحسن پسر مرحوم محمد هادی نایینی بودیم. . صبح به اتفاق او رفتیم در وادی السلام زیارت هود و صالح. . و فاتحه برای همه اهل قبور به خصوص مرحوم جد خود آقا سید مؤمن و مرحوم دایی میرزا ابوالحسن و مرحوم ملاحسن خواندم»

زمانی که در بازگشت به گلپایگان می رسد، خبر درگذشت چهارمین پسر خود را می شنود. وی تأکید می کند که چهار پسر داشته و همه مرده اند و این آخرین آنها بوده است: «عصری محمد جامه دار اصفهانی از اصفهان آمده بود برود به عتبات عالیات. آمد منزل ما. از خبرهای غم اندوزی که داد وفات فرزند رشیدم علیرضا بود که حاصل عمرم او بود. و دیگر الحال پسری برای من باقی نمانده. پس از آنکه خدا چهار پسر خوب به من مرحمت فرموده بود همه رفته بودند. این یکی که از همه بزرگتر بود مانده بود و چند سال بود که علیل بود و رمد چشم پیدا کرده بود، و صدمه فوق العاده از بابت این چشم خورد. عجالتاً از آلام و اسقام دنیا آسوده شد، و این پیر بیچاره را در صد هزار همّ و غم گذاشت. خدا کند که ذخیره آخرت این روسیاه باشد، و آمرزیده و رستگار باشد و به من بعد از مردن ملحق شود، و من به سادات و موالی خود ملحق شوم. به کلّی از دنیا دلتنگ و ملول شده ام، بعد از فقدان او» اما چنان که در شرح حال وی آمده، از همسر دومش سه دختر داشت و سپس همسر دیگری اختیار کرده که از وی دو پسر و یک دختر به دنیا آمده اند.

و اما این سفرنامه

سفرنامه سید حسن موسوی اصفهانی (در ٣٢٨ صفحه و به خط وی که نزد خانواده نگهداری می شده [صفحات زوج موجود در متن مربوط به نسخه است] و توسط آقای حمیدرضا نفیسی(۱) در اختیار بنده قرار گرفت) در مقایسه با آثار

_____________________________________

۱- بدین وسیله از آقایان سید محمد اخوت نبیره دختری و سید حمیدرضاا اخوت نوه پسری آن مرحوم که کپی نسخه خطی و یک نسخه تایپی سفرنامه را در اختیار گذاشتند تا نواقص متن برطرف گردد، تشکر می شود.

سفرنامه ای که طی سه چهار دهه قبل و بعد از آن در این حوزه ادبی و نگارشی پدید آمده، از امتیازات و ویژگی های خاصی برخوردار است.

سفر وی از چهارم جمادی الثانیه سال ١٣١۵ مصادف با دهم آبان ١٢٧۶ ش آغاز و روز ٣٠ جمادی الاولی سال ١٣١۶ مصادف با ٢۵ مهر ١٢٧٧ پایان می یابد.

تقویم تطبیقی سفرنامه حج میرزا حسن موسوی اصفهانی

(١٣١۶- ١٣١۵ ه. ق) ، (١٢٧٧-١٢٧۶ ه. ش) ، (١٨٩٨-١٨٩٧ میلادی)

به اجمال، توقف گاه های وی نیز به این شرح است:

نائین ٧ روز، جندق ١٠ روز، حسینیان ۴ روز، مشهد ۵٠ روز، استامبول ٨ روز، اسکندریه ۴ روز، مکه ٢٨ روز، مدینه ١١ روز، جبل ٧ روز، کربلا ١۶ روز، نجف و کوفه ١٢ روز، کاظمین ٩ روز، کرمانشاه ١٣ روز که در جمع ١٧٢ روز می شود، در منازل دیگر توقف کمتری داشته اند لذا ذکری از آنها نشد.

منازل طی شده با چهارپا بالغ بر ١۵٠ منزل، حضور در قطار حدودا ۵/٣ شبانه روز ودر کشتی ۵/١۶ شبانه روز بوده است. اطلاعات عرضه شده در سفرنامه برای استخراج زمان، مسافت و سرعت مرکب در طول راه با دقت خوبی ارایه شده و با اطلاعات امروزی و نقشه های مقیاس دار مطابقت دارد. بدین ترتیب مسافت پیموده شده حدود ١١٢٣١ کیلومتر است، شامل ٢۴١٢ کیلومتر با قاطر، یابو و الاغ با سرعت ٣ تا ۵/۴ کیلومتر، ١۵٩٨ کیلومتر با شتر با سرعت حدود ۶ تا ٩ کیلومتر در ساعت، ٢۴٠ کیلومتر با گاری چهاراسبه با سرعت حدود ۶ کیلومتر در ساعت، ٢٠٣۶ کیلومتر با قطار با نیروی بخار و سوخت نفتی و با سرعت ١۴ تا ٣۶ کیلومتر در ساعت و ۴٩۴۵ کیلومتر با کشتی بخار با سرعت ١۴ تا ٣٠ کیلومتر در ساعت بوده است.(۱)

آگاهیم که این قبیل سفرنامه ها مشترکات فراوانی دارند و از ادبیات واحدی پیروی می کنند. گزارش راه و شهرها و روستاها و قیمت اجناس و تازه های بلاد همراه با ذکر فواصل و اوزان و انواع پولها تا بیان سختی ها و مشقات راه و نیز بیان اجحافاتی که مأموران گمرک و اعراب بدوی و دولتها در حق آنان دارند، از مسائلی است که به طور مشترک در این سفرنامه ها آمده است. صد البته این مشترکات، هم از نظر بیان کمی و هم کیفی یکدست نبوده و به علاوه هر کدام به گوشه ای از همین موضوعات پرداخته اند که اطلاعات شان مکمل آگاهی های دیگران است. در عین حال، برخی از سفرنامه ها حاوی آگاهی های متفاوتی هستند که به دلیل روحیات خاص نویسنده و حساسیت های شخصی او است. در مجموع و به طور کلی باید گفت اطلاعات این

______________________________________

۱ - جدول و توضیح توقف گاه ها از جناب آقای حمید رضا نفیسی است.