روزنامه سفر مشهد مکه و عتبات 1315 - 1316 ق

 روزنامه سفر مشهد مکه و عتبات 1315 - 1316 ق0%

 روزنامه سفر مشهد مکه و عتبات 1315 - 1316 ق نویسنده:
گروه: سایر کتابها

 روزنامه سفر مشهد مکه و عتبات 1315 - 1316 ق

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: حسن موسوی اصفهانی
گروه: مشاهدات: 18088
دانلود: 2294

توضیحات:

روزنامه سفر مشهد مکه و عتبات 1315 - 1316 ق
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 196 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 18088 / دانلود: 2294
اندازه اندازه اندازه
 روزنامه سفر مشهد مکه و عتبات 1315 - 1316 ق

روزنامه سفر مشهد مکه و عتبات 1315 - 1316 ق

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

اول ربیع الاول ١٣١۶

روز پنجشنبه غرّه ماه ربیع الاول سنه هزار و سیصد و شانزده در کربلا بودیم. صبح تخمیناً دو از روز برآمده مشرف شدیم به حرم محترم حضرت سیدالشهدا علیه آلاف التحی و الثناء و ارواحنا له الفداء و بعد از آن به حرم حضرت عباسعليه‌السلام و بعد از آن مراجعت کردیم به منزل، و عصر رفتیم به حمام خیمه گاه. بسیار حمام وسیع پاکیزه خوبی بود، و بسیار خلوت بود. اول دو سه نفر بودند، بعد منحصر شد به ما دو نفر. آب تازه خوبی داشت. دلاک مهربان خوبی داشت که خدمت ما کرد. نامش مشهد علی اکبر بود. از اهل قزوین بود. از هر نفری یک هزار پول به جهت استاد و دلاک گرفتند، و نیم قمری جامه دار به جهت نوره گرفت. اول مغرب از حمام بیرون آمدیم و یکسر مشرف به حرم محترم شدیم. شب را دو دست نان و کباب و [٢۶۶] دوغ بسیار خوبی گرفتیم. هوا شب و روز بسیار گرم است، متصل در حرم و در اثنای راه و در منزل از آدم عرق می ریزد.باغ جلو بالاخانه ای که ما منزل داریم، باغ بسیار بسیار بزرگی است، مشهور است به باغ شیخ ابوالفتح. خودش هم در وسط باغ مدفون است. بقعه ای هم دارد. نخل بسیاری دارد. بسیار کربلا پرنعمت است، و نعمت هایش همه گوارا و بعضیش ارزان است. آدم اینجا بسیار میل به غذا پیدا می کند. گویا از اثر آب فرات باشد؛ چرا که بسیار شیرین و گوارا و هاضم است، گمان نمی کنم آبی از این بهتر باشد. برای بثورات و امراض سوداویه بسیار خوب است.گوش حقیر چند سال است که از اثر سودا مجروح است. چند دفعه که در این آب رفتم خیلی بهتر شده. کانّه می خواهد اگر خدا بخواهد به کلی رفع شود. می شود که یکی از معانی آنکه در حدیث وارد است که در آب فرات دو ناودان از بهشت جاری است، آن باشد که هم دفع مضار از آدم می کند و هم جلب منافع می کند. پس یکی ناودان دفع مضار است و یکی ناودان جلب منافع. و این هر دو اصلاً از بهشت بالا که در علّیین است و در نزد خداست، می آید به سوی دنیا، و در این آب مبارک نزول می کند، و از آن به جاهای دیگر منتشر می شود.

روز جمعه دویم ماه [ربیع الاول] در کربلا بودیم. اول صبح جاسم حمله دار آمد. صد و سی تومان وجه حواله او کردم که از جناب حاجی عبدالباقی در نجف بگیرد. بعد از آن مشرف شدیم به حرم محترم؛ یعنی اول رفتیم از سمت خیمه گاه سر نهر حسینیه. طرف دست راست و چپ راه، همه باغ و نخل بود، و بسیار باصفا بود. آب را بسته بودند؛ اما در دو طرف پل آب زیاد تا سینه جمع بود. غسل جمعه و زیارت را با هم کردیم. بعد روانه به حرم شدیم. عصر را خیال داریم که اگر خدا بخواهد به وادی ایمن برویم، به جهت زیارت اموات، به خصوص پدر و مادر و عیال حقیر. خدا توفیق عنایت فرماید. روز شنبه سیوم [ربیع الاول] در کربلا بودیم. دیروز عصر را رفتیم به وادی ایمن. قبرها خیلی اندراس پیدا کرده بود. نخل های متعدد از سابق در آن باقی بود. معلوم است که اینجا باغ های نخل بود. جای بکر کانّه در آن نمانده. تازه شنیدم عثمانی مکان دیگری که نیم فرسخ از شهر دور است برای دفن اموات معین کرده و آن را وادی ایسر می نامند، و وادی ایمن چندان مسافتی تا دروازه شهر ندارد. چند قدمی است به جهت نزدیکیش به شهر، و تأثیر عفونت اموات به اهل شهر حکم کرده که در آنجا کسی را [٢۶٨] دفن نکنند. از این جهت بائر افتاده. تا قریب غروب آنجا بودیم. بعد از آنجا مشرف شدیم به حرم محترم.امروز هوا زیاد از اندازه گرم بود. در حرم محترم نمی توان زیست نمود. از زیادتی عرق، مثل آن است که آدم توی آب رفته باشد و لباس هایش را توی آب فرو برده باشد. صبح را رفتیم به خیمه گاه. بعد رفتیم سر نهر حسینیه، غسل زیارتی کردیم. بعد مراجعت کردیم از سمت خانه سید مرحوم(۱) اعلی الله مقامه. و در بیرونی خانه روی نیمکتی قدری نشستیم. جناب آقا سید قاسم نوه آن بزرگوار بیرون نبود. ما هم نخواستیم که بیرون آیند. داماد ایشان قدری نزد ما نشست. بعد برخاستیم رفتیم حرم محترم. بعد آمدیم منزل. خربزه و نان و ماستی صرف کردیم. بعد خوابیدیم.اول ظهر جناب آقامیرزا علی هندی تشریف آوردند. درخدمت ایشان بودیم تا قریب به دو به غروب مانده. یک ساعت به غروب مانده رفتیم منزل حاجی میرزا عبدالحسین پسر مرحوم نائب الصدر که تازه مرحوم شده بود به جهت فاتحه آن مرحوم. اول غروب مشرف شدیم به حرم محترم. قریب به دو برگشته به منزل. صرف نان و بادنجان و ماستی کرده خوابیدیم. شب هم بسیار گرم بود.روز یکشنبه چهارم [ربیع الاول] در کربلا بودیم. اول صبح قدری آب فرات پیدا کردم و در همان منزل غسل زیارت کردم و مشرف شدم. بعد مراجعت کرده به منزل. نان و ماست و خیاری صرف کرده، خوابیدیم. امروز هم هوا بسیار گرم است. لایزال عرق از چهار طرف آدم می ریزد. خدا رحم کند. در راه که خدا نخواسته بسیار صدمه گرما خواهیم خورد. کجاوه و چادر را جاسم به طور ظلم و عدوان از ما گرفت. چادرش را فروخت. بنا بر قول خودش به ده تومان تای کجاوه مرا بخشید به عکام بی مروت حقیر حسینعلی. عجب عکام بی حیای بی مروت طماع بیعاری بود. خیلی صدمه از دست او خوردیم. سه تومان در جبل پول نقد از من گرفت به جهت خرج خوراکش، و چند منزل دو سه فقره کار با روترشی کرد، و بعد واگذارد و ابداً هیچگونه خدمتی نکرد. کانّه ما را نمی شناخت. حواله او به حضرت عباسعليه‌السلام و بدتر از او، جعفری بود که اول جاسم برای ما معین کرد. من شک ندارم که این ملعون، حرامزاده یا ولد حیض است. خدا او را به بدتر طوری بگیرد، و عذاب او را

_____________________________________

۱- مقصود سید کاظم رشتی است.

عاجلاً و آجلا زیاد کند. [٢٧٠] روز دوشنبه پنجم [ربیع الاول] در کربلای معلی بودم. صبح حاجی سید حسین سبزواری دباغ آمد، یک هزار طلبکار بود. میرزا رضا از او قرض کرده بود. به او دادیم. بعد غسل زیارت در منزل کرده، مشرف شدم به حرم محترم. سه صورت زیارت که هر یک در حدیثی وارد است بجا آورده، علی اختلافها، و بعد بیرون آمده، مشرف شدم به حرم حضرت ابوالفضلرضي‌الله‌عنه بعد مراجعت به منزل کردم. امروز هم هوا بسیار گرم بود، ولی دیشب پر بد نبود. نسیم خوبی می آمد.روز سه شنبه ششم [ربیع الاول] در کربلای معلی بودیم. صبح غسل زیارت در منزل کرده، مشرف شدم. آب نهر حسینیه بند آمده. امر آب قدری سخت شده، مَشکی یک قمری می دهند، آن هم بسیار گل آلود و متعفن، از ورود مال ها در آن و بول و پشکل در آن کردن، و جاری و روان نبودن. هوا هم بسیار گرم است. نه می توان در حرم زیست کرد و نه در منزل، و نه می توان بیدار بود، و نه می توان خواب رفت، و نه می توان نشست، و نه می توان برخاست. خدا عاقبت این سفر را به خیر کند که از همه جهت بسیار سخت می نماید.روز چهارشنبه هفتم [ربیع الاول] در کربلا بودیم. امروز روز دهم قصد ماست. ان شاءالله شب جمعه را نیز خواهیم بود، و اگر خدا خواست، عصر جمعه خیال حرکت به سمت نجف اشرف را داریم. صبح علی المرسوم غسل زیارت از آب فرات در منزل کرده، مشرف شدیم، بعد آمدیم به منزل، صرف نان و ماست و خیاری کرده خوابیدیم، و اول ظهر برخاسته، جناب آقامیرزا علی هندی آمدند. نمازی در خدمت ایشان کرده، بعد مشغول صحبت های خوب و چای خوردن شدیم. کاسه ترشی خرمایی آقا ملاهاشم برای حقیر تعارف آورده بود، میل نکردم بخورم. خدمت ایشان بندگی کردم. آقایان نایینی جناب حاجی میرزا اسدالله و اخ ایشان حاجی میرزا محمد رفیع دو سه روز پیش از این، نجف نرفته، روانه عجم شدند. استخاره کرده بودند نجف مشرف شوند. بد آمده بود. به اعتقاد حقیر این مقام، مقام استخاره نبود.روز پنجشنبه هشتم [ربیع الاول] در کربلا بودیم. صبح حاجی سید حسین سبزواری قدری گوشت تعارف آورد. بعد مشرف شدیم. در مراجعت به منزل از عطرفروشی از اهل اصفهان که کمال معرفت را به حق والد مرحوم داشت، جزئی عطر فشه به جهت استعمال خودم، خریدم. شیشه کوچکی هم در بغل داشتم، دادم که عطر بید مشکش کند. بدعطری نبود. گفت بروید، عصر بیایید می دهم. آدم بدخلقی نبود. دیروز عصر ساعت را دادم به ساعت سازی که در صحن، در حجره طرف در قبله، منزل داشت که شیشه بیاندازد. چهار قمری [٢٧٢] گرفت و شیشه انداخت. آدم خوش خلقی به نظر آمد.امروز نیز هوا خیلی گرم بود. می گویند نجف از اینجا گرمتر است. خدا خودش حفظ کند ما را در هر حال، و آنی به خود و به این خلق وا نگذارد. امروز ملتفت شدم که این فقره که در دعا وارد است: «ولا تکلنی الی نفسی طرف عین ابداً ما احییتنی لا أقل من ذلک و لا أکثر» معنیش این است که نه کمتر از چشم بر هم زدن مرا به خود واگذار و نه بیشتر از چشم بر هم زدن، نه آنکه معنیش این باشد که نه کمتر از مدت حیات و نه بیشتر از مدت حیات، چنانچه متبادر به ذهن است؛ چرا که بعد از حیات هم بنده محتاج است که خدا او را به خود وانگذارد، بلکه آن وقت بیشتر محتاج است.

روز جمعه نهم [ربیع الاول] که روز عید بابا شجاع الدین و روز سرور اهل بیتعليهم‌السلام است در کربلا مشرف بودیم. صبح سرآفتاب بعد از صرف چای، دو الاغ کرایه کردیم، یکی به دو قمری و دیگری به یک قمری و نیم، و به اتفاق مشهدی حسین طهرانی و مادرش رفتیم به زیارت جناب حررضي‌الله‌عنه بسیار راه باصفایی است. یک فرسخ راه است و از طرف راست و چپ راه همه اش باغ است و از کنار نهر حسینیه می روند. باغها حاصل زمینیش بادنجان و خیار بود، و درختانش بیشتر نخل خرما و انار بود، و درخت توت و مو هم بسیارش داشت.

تخمیناً سه از روز برآمده آمدیم به شهر. رفتیم قهوه خانه یک پیاله چای خوردیم و یک قلیانی کشیدیم و چون بسیار هوا گرم شده بود، و کسالت عارض بود، رفتیم به منزل. احتمال می رود که امروز عصر مشرف شویم به نجف. دو الاغ کرایه کردیم برای رفتن، هر الاغی به سه هزار، و اگر امروز نرفتیم امید است که ان شاءالله فردا عصر مشرف شویم. عجالتاً خیال حرم محترم را دارم، اگر خدا بخواهد.

در راه نجف

روز شنبه دهم [ربیع الاول] در کربلا بودیم. علی الصباح غسل کرده و مشرف شده، و زیارت جامعه را خوانده، بعد مراجعت به منزل نموده، صرف ناهاری کرده، خوابیدیم. بعد از نماز ظهر و عصر جناب آقامیرزا علی تشریف آوردند. خدمت ایشان مستفیض شدیم. بسیار رفیق خوبی است. عصر سه به غروب مانده، روانه نجف اشرف شدیم، دو الاغ کرایه کردیم، هر الاغی به سه هزار و از همان راهی که از جبل وارد شده بودیم، مراجعت نموده، یک ساعت متجاوز از شب گذشته رسیدیم به نخیله، همانجایی که قرنتینه بودیم، در کاروانسرای شمسیه منزل [٢٧۴] کردیم.

بعد از نماز مغرب، حاجی سید الوهاب اصفهانی و حاجی میرزا رضای سقط فروش احمدآبادی اصفهانی آمدند به منزل ما، و خبر دادند که برای میرزا رضای ما کاغذی و براتی از اصفهان آمده، به نجف نزد ملاعلی عطار در نزد در طوسی. بسیار مایه سرور میرزا رضا شد. الحمدلله.

روز یکشنبه یازدهم [ربیع الاول] بعد از نماز صبح از نخیله سوار شدیم. سه فرسخ راه آمدیم. تخمیناً سه از روز برآمده رسیدیم به خان شور. در سرای سیوم در طویله، روی سکویی منزل کردیم. بسیار هوا گرم بود. بعد از ظهر رفتیم توی آب انباری که آب شور داشت به جهت خنکی. خان شور، باغات و اشجار و دکاکین و خانه های متعدد دارد، و اغلب متاع ها و اجناس در آن پیدا می شود. به خصوص ماست و دوغ فراوان ارزانی دارد. الان چاروادار که مهدی نام عرب است، الاغ آورده که بار کنیم. تخمیناً قریب سه به غروب داریم. هوا خیلی گرم است. خدا رحم کند.

نجف

روز دوشنبه دوازدهم [ربیع الاول] تخمیناً دو زیادتر از آفتاب برآمده وارد نجف اشرف شدیم. خدا همه دوستان را روزی فرماید که تشرّف به این آستانه مبارک یابند. دیشب نیم ساعت از غروب گذشته وارد کاروانسرایی شدیم که آن را مصلی می نامند. تا نجف اشرف سه فرسخ راه است. الاغ ها خوب تند آمدند. راه بسیار باصفاست. از کربلا تا نجف بیشتر روی مَرق ها و کنار آب فرات مرور می شود. با عصارهای اصفهانی در خان شور و در اثنای راه بودیم. خدا همیشه با خوبان مصاحبت و مجاورت را قرار دهد و از بدان وانگهی نصّاب، دوری مثل دوری ما بین مشرق و مغرب مرحمت فرماید.

منزل در نجف اشرف در خانه حاجی حسین شهیر به مال الله است. بد منزلی نیست. قدری دور است به حرم محترم، ولکن حوض و سردابه دارد، و تازه ساز است. خادم خانه و زوّار، عابد نامی است. او ما را دلالت به این خانه کرد و اینجا آورد. حین ورود مشرّف به عتبه بوسی آستانه مبارک شدیم. و بعد مراجعت کرده، صرف نان [٢٧۶] و پنیر و هندوانه ای کرده، خوابیدیم در سردابه. سردابه اش گرم بود، مثل روزهای دیگر، متصل عرق از ما می ریخت. با آنکه می گفتند هوا امروز بهتر از روزهای پیشین است. الان که از دو کمتر به غروب داریم خیال دارم غسل کرده، مشرّف شوم. و الله ولیّ التوفیق و هو خیر رفیق.

روز سه شنبه سیزدهم [ربیع الاول] در نجف اشرف بودیم. دیشب بعد از مراجعت ازحرم محترم، چند کاغذ از اصفهان از کسانمان برای حقیر و میرزا رضا رسید، مشتمل بر خبرهای وحشت اثر بود. بسیار ملول و کسل شدم. از آن جمله فوت مرحوم ملا عبدالخالق و مرحوم آقا محمد حسین چیت ساز و کشته شدن حاجی عبدالرحیم و امثال ذلک؛ چه نویسم از این دار پرمحنت. آنی انسان از همّ و غم و اَلَم فارغ نیست. خدا صبر و تحمل عنایت فرماید و عاقبت امر همه را به خیر فرماید. بسیار بسیار ملول شده ام از حیات دنیا. اگر بدانم که مطالب مقصوده ام به عمل نمی آید، راضی به مرگ خود هستم. دیگر از امور اهل بیت و خانه چه نویسم که چه قدر مایه ملالت شده.(۱)

صبح بعد از تشرّف به آستانه مبارکه رفتیم دیدن جناب حاجی عبدالباقی تاجر اصفهانی. ایشان گفتند الان من عازم بودم که بیایم. بنا شد که فردا صبح بیایند. هوا خیلی گرم است، ممکن نمی شود وقتی غیر از صبح به حرم مشرف شد. حلقه های

___________________________________

۱- اشاره مبهم مؤلف در اینجا مربوط به به سال ١٣١۵ق همدان در منازعه میان متشرعه و شیخیه است که حکایت تفصیلی آن در کتاب «تاریخ عبرۀ لمن اعتبر» آمده و طی آن درگیری از جمله حاج عبدالرحیم کشته شد. در این ماجر میرزا محمد باقر قهی رئیس شیخیه همدان - که به امر حاج محمد کریم خان آمده بود - عازم جندق شد و همانجا درگذشت. شاخه باقریه از شیخیه منسوب به اوست. حاج آقا رضا همدانی واعظ معروف همدان که طرف درگیری با اینها بود کتاب «هدیۀ النمله الی مرجع الملۀ» [قم، افست ١٣۶۵ با مقدمه آیت الله مرعشی] را که گفت می شود به دستور میرزای شیرازی تألیف کرده بوده، در باره اختلاف نظرهای متشرعه و شیخیه در مسائل مختلف و در رد شیخیه نوشته است.

انگشترها که در دست داریم سیاه سیاه شده است. مثل آنکه توی آب داغ فرو ببری. کرایه منزل نجف، بیش یک قمری و نیم کربلا است که دوازده پول ما باشد. روز چهارشنبه چهاردهم [ربیع الاول] در نجف اشرف بودیم. علی الصباح جناب حاجی عبدالباقی و جناب حاجی محمدصادق خویششان که مصاحب راه مکه ما بودند از مشهد مقدس تا نجف اشرف، و آقامیرزا محمدرضا شاگردشان و حاجی محمد هاشم تاجر آمدند منزل ما. بعد از صرف چای رفتند، و حقیر غسل زیارت کرده، مشرف شدم. جای همه دوستان خالی. بعد مراجعت کرده به منزل. میرزا رضا آمد و سه دانه هندوانه خریده بود به یک قران و چهار پول. خوردیم و من [٢٧٨] خوابیدم، و او رفت منزل حاجی عبود به جهت قرض کردن صد تومان برای تتمه حساب جاسم. خدا به حق محمد و آل محمدعليهم‌السلام که به زودی این عاصی روسیاه را از هول این قرض که در راه خودش بود، مستخلص فرماید. یا مَن هُوَ بمن رجاه کریم.

روز پنجشنبه پانزدهم [ربیع الاول] در نجف اشرف مشرّف بودیم. صبح جاسم آمد به جهت تتمه حسابش. لباس سربازی پوشیده بود و سرباز شده بود. خدا از شر او ما را ایمن فرماید. بعد از رفتن او غسل زیارت کرده، مشرّف شدم، و بعد از فراغ از زیارت آمدم سر قبر مرحوم علامه [حلی] که طرف دست راست در قبله رواق مطهر وقت دخول در ایوان طلا نرسیده به مناره طلا واقع است، و فاتحه ای خواندم. بعد رفتم سر قبر مرحوم [مقدس] اردبیلی که در همان ایوان طرف دست چپ در رواق نرسیده، به مناره طلا واقع است، و فاتحه خواندم. بعد رفتم از طرف در طوسی، سر قبر مرحوم شیخ طوسی و آن در خانه خودش می باشد که الان مسجد شده است، و آن را مسجد بحرالعلوم می گویند، و بحرالعلوم خودش هم در آنجا مدفون است، و مقبره اش متصل به در مسجد است، و قبر مرحوم طوسی قبر بلندی است در توی صفه مسجد واقع است، و می گویند این بحرالعلوم اول است که آقا سیدمهدی جد یا پدر بحرالعلوم ثانی آقاسید علی که در کربلا مدفون است، باشد.

بعد مراجعت کردیم، رسیدیم به درب دکان پسر مرحوم محمد هادی نایینی که علافی می کند. پسر خوبی است. فردا شب از ما وعده خواهی کرده. بعد آمدیم منزل. بسیار هوا گرم است. می گویند سالهاست که نجف به این گرمی نشده. شخصی از زوّار که همخانه است با ما و امروز از مسجد کوفه آمده بود، ذکر کرد که زنی از مسجد کوفه دیروز رفت به مسجد سهله، در مراجعت از شدّت گرمی هوا و باد گرم هلاک شد که او را به خاک سپردند و ما آمدیم. خدا رحم کند.

روز جمعه شانزدهم [ربیع الاول] در نجف بودیم. هوا امروز تخفیف پیدا کرد. اول شب باد گرمی می آمد، آخر شب خوب شد، و تا حال که سه به غروب داریم، خوب است. امروز بعد از مراجعت از حرم محترم، رفتم به مدرسه مرحوم صدر سر قبر مرحوم ابراهیم خان و شکرالله خان. فاتحه خواندم و مراجعت به منزل کردم.

روز شنبه هفدهم [ربیع الاول] که روز عید مولود نبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است، در نجف اشرف مشرف بودیم. جای همه [٢٨٠] دوستان خالی. روز زیارت مخصوصه حضرت امیرعليه‌السلام است که حضرت صادقعليه‌السلام آن جناب را در این روز به آن زیارت که در کتب علمای مأثور است زیارت فرمودند، و تعلیم محمد بن مسلم ثقفی فرمودند.

دیشب منزل محمدحسن پسر مرحوم محمد هادی نایینی بودیم. شام خوبی طبخ کرده بود. صبح به اتفاق او رفتیم در وادی السلام زیارت هود و صالحعليهما‌السلام را که دو جار حضرت امیرندعليه‌السلام چنانکه آدم و نوحعليهما‌السلام دو ضجیع آن بزرگوارند، کردیم و فاتحه برای همه اهل قبور به خصوص مرحوم جد خود آقا سید مؤمن و مرحوم دایی میرزا ابوالحسن و مرحوم ملاحسن خواندم، و بعد مراجعت به منزل کرده، غسل زیارت کردیم، و مشرف شدیم، و آن حضرتعليه‌السلام را به آن زیارت مخصوصه الحمدلله و له المنّه زیارت کردیم، و مراجعت به منزل کردم.

امروز، عصر خیال دارم که اگر خدا بخواهد بروم منزل جناب حاجی عبدالباقی تاجر که ببینم وجهی که بنا بود برای جاسم حمله دار قرض کنند، قرض کرده اند یا خیر. خدا به حق حضرت امیرعليه‌السلام ما را به زودی از این غصه نجات دهد. امروز هم هوا الحمدلله پر بد نبود.

روز یکشنبه هجدهم [ربیع الاول] در نجف اشرف مشرف بودیم. علی الصباح جاسم آمد به جهت تتمه طلبش که صد و هفت تومان باشد. همین مبلغ را به توسط جناب حاجی عبدالباقی سلّمه الله از حاجی محمد رضای تاجر شوشتری قرض کردیم. هفت تومانش را از بابت نفع پول برداشت، و صد تومان به ما داد و برات صد و هفت تومان گرفت به جهت اصفهان. ما هم همین صد تومان را به جاسم دادیم و کسر آن را به خواهش پای او گذاشتیم. ناچار آن هم قبول کرد، و الحمدلله از برکات و مراحم حضرت امیرعليه‌السلام رفع شرّش از ما شد. پنجاه تومان به ما متجاوز، تعدّی کرده بود. این هفت تومان را به هر طوری بود پای او گذاشتیم. خدا کند که از برکت آن بزرگوارعليه‌السلام و الصلات برات نکول نشود که افتضاحش زیاد خواهد بود. نعوذ بالله من الذنوب التی تهتک العصم.

عصر امروز رفتیم سر آبی که رومی [عثمانی ها] تازه بیرون دروازه نجف، همان جایی که سابقاً دریا بود در آورده، دریا به کلی خشک افتاده و در آن باغات انداخته اند و زراعت می کنند. اول که بیرون رفتیم، رسیدیم به نهری که وکیل الملک کرمانی در آورده، و حال از آب افتاده، ولی ته آن قدری آب متعفن داشت. پهلوی این نهر قهوه خانه ای است و بیرون آن آب چشمه ای است که جاری است. بسیار آب سردی بود؛ اما فی الجمله تلخی داشت. برهنه شدم. رفتم توی آن غسل زیارت کردم. بعد چند قدمی رفتیم. رسیدیم به نهر عثمانی، عجب نهر خوب پر فایده ای است. درخت های بید در دو طرفش بود و قهوه خانه ای بود. قلیانی خواستیم، کنار آن نهر کشیدیم و برگشتیم به شهر. میرزا رضا حالت خوشی نداشت. رفت منزل، و بنده مشرف شدم به حرم محترم. روز، باد سخت بسیار گرمی می آمد که بسیار [٢٨٢] بسیار آدم متأذّی می شد. از وقتی که آمده ایم به اینجا دو ساعت از شب گذشته که می شود، باد بسیار گرمی می آید. تا نزدیک به صبح که هوا خوب می شود و تا قریب به دو به ظهر مانده، خوب است.

روز دوشنبه نوزدهم [ربیع الاول] در نجف، مشرف بودیم. صبح علی المرسوم غسل کرده به زیارت مشرف شدیم. عصر خیال داریم که اگر خدا بخواهد برویم به مسجد کوفه، امشب آنجا باشیم، ان شاء الله تعالی

مسجد کوفه

روز سه شنبه [بیستم ربیع الاول] در مسجد کوفه مشرف بودیم. عصر دوشنبه، تخمیناً یک ساعت به غروب مانده با میرزا رضا به اتفاق رفتیم درب دروازه نجف. دو الاغ کرایه کردیم به سه قمری و نیم کربلا که هر قمری هشت پول عجم باشد، و قمری نجف چهار پول عجم است. تخمیناً قریب یک ساعت از شب گذشته رسیدیم به مسجد کوفه. راه از یک فرسخ زیادتر است. در راه رسیدیم به مسجد حنّانه و قبر کمیل. از دور سلامی کردم و فاتحه خواندم. شب را در مسجد کوفه بیتوته کردیم. روز علی الصباح مشغول اعمال شدیم. دوازده مقام است که در هر یک باید نماز خواند، و دعا خواند. مقام حضرت امیرعليه‌السلام است که مصلای آن جناب باشد. در دو موضع به اختلاف روایات یا اقوال مقام حضرت آدمعليه‌السلام مقام حضرت نوحعليه‌السلام مقام حضرت ابراهیمعليه‌السلام مقام خضرعليه‌السلام مقام جبرئیلعليه‌السلام مقام حضرت سجادعليه‌السلام دکه حضرت صادقعليه‌السلام دک القضاء که محل حکومت حضرت امیرعليه‌السلام بوده، بیت الطشت، مقام بیعت نبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم الحمدلله در هر یک اعمالی که در کتب اصحاب مسطور است به جا آوردیم. بعد رفتیم سر قبر حضرت مسلمرضي‌الله‌عنه و سر قبر هانی [بن عروه] زیارت کردیم و فاتحه خواندیم.

بعد از آن از مسجد بیرون آمدیم، رفتیم سر شط کوفه، بسیار آباد شده است. خانه های تازه و کاروانسراها و بازار و دکان زیاد تازه ساخته اند. قبر حضرت یونسعليه‌السلام هم لب شط است. زیارت کردیم. بعد برگشتیم در بازار کوفه. نان و ماست از زن های عرب خریدیم و در دکان شخص عجمی کرمانی الاصل خوردیم و برگشتیم به سوی مسجد کوفه، و در سردابه آن خوابیدیم. بعد برخاستیم در مقام حضرت امیرعليه‌السلام پهلوی منبر نماز ظهر و عصر را کردیم. بعد بیرون آمدیم در دکان چای پزی که در درِ مسجد واقع است، چای خوردیم. نیم ساعت به غروب مانده، پای پیاده رفتیم به مسجد سهله. اول غروب رسیدیم، و این بعد از آن بود که از مسجد کوفه که بیرون آمدیم، رفتیم سر قبر میثمرضي‌الله‌عنه زیارت کردیم. بعد آمدیم به خانه حضرت امیرعليه‌السلام آنجا را هم زیارت کردیم.در مسجد سهله، در چهارگوشه مسجد که عمارت دارد و در صحن که آنجا هم عمارت دارد، اعمال متعلقه به آنجاها را بعد از نماز مغرب و عشا بجا آوردیم. بعد مهمان خادم مسجد که کربلایی باقر اصفهانی بود بودیم. بد آدمی نیست. مهربان است. صبح بعد از نماز پای پیاده آمدیم به نجف. خیلی راه [٢٨۴] بود. در وسط صحن مسجد سهله مقامی دیگر است که آن را مقام حضرت صادقعليه‌السلام می گویند. نماز مغرب و عشا را آنجا و نماز و دعایی که بعد از نماز مغرب وارد است آنجا خواندیم. و آن مقامی که ذکر شد که در صحن است و نماز و دعا دارد، آن در وسط نیست. کنار صحن قریب به دیوار واقع است و آن را مقام حضرت امام زین العابدینعليه‌السلام می گویند. و مقامی دیگر غیر از این مقامات مذکوره در این مسجد است که گنبدی دارد، آن را مقام حضرت صاحب عجل الله تعالی فرجه که باید آن جناب را در آنجا زیارت کرد.مسجد بسیار شریفی است. در احادیث وارد است که تمام انبیا در این مسجد نماز خوانده اند و آن خانه حضرت ادریسعليه‌السلام بوده که در آن خیاطت فرمود. و یکی از مقامات چهارگانه که در زاویه واقع است، مقام ادریس است. و مسجد کوفه خانه حضرت آدمعليه‌السلام و مسجد او بوده. بعد خانه حضرت نوحعليه‌السلام و مسجد او بوده، و در آن کشتی را ساخته، و از تنوری که در آنجا بود که حالا هم موضعی را نسبت به آن می دهند، آب، جوشیدن گرفته، و طوفان شده، و همه انبیا نیز در آنجا نماز کرده اند، و یک رکعت نماز در آن برابری می کند با هزار رکعت در جاهای دیگر، و محل شهادت حضرت امیرعليه‌السلام بوده، و فضایل بسیار در اخبار دارد، و دو مسجد دیگر قریب به مسجد سهله هست که یکی را مسجد زید می گویند، و دیگری را مسجد صعصعه بن صوحان. هر یک اعمالی دارد و فضایلی دارد.

روز چهارشنبه بیست و یکم [ربیع الاول] در نجف مشرف بودیم. صبح تخمیناً یک از روز برآمده از مسجد کوفه آمدیم. بسیار بسیار خسته بودیم. میرزا رضا چای درست کرد، خوردیم. بسیار مطلوب بود. بعد غسل کرده، مشرف شدیم به حرم محترم. بعد از مراجعت، دو دانه هندوانه میرزا رضا خرید به یک قران و نیم، خوردیم و خوابیدیم، و عصر هم غسل کرده، مشرف شدیم به حرم محترم.

روز پنجشنبه بیست و دویم [ربیع الاول] در نجف مشرف بودیم. صبح کربلایی باقر خادم مسجد سهله با زن او که علویه است و از خویشان مرحوم سید نیازرحمه‌الله است، دیدن آمدند. بعد از رفتن آنها غسل کرده، به زیارت مشرف شدیم. عصری هم خیال مشرف شدن داریم، اگر خدا بخواهد.

روز جمعه بیست و سیوم [ربیع الاول]، در نجف اشرف مشرف بودیم. امروز عصر را اگر حضرت امیر - علیه و آله الصلات و السلام - [٢٨۶] مرخص فرمایند خیال مراجعت به کربلا را داریم. چاروادار الاغی دیده ایم، الاغی به چهار هزار و نیم، اگر بیاید می رویم ان شاءالله.

صاحبخانه مان بسیار بد آدمی بود. خدا ما را از شرّ و ضرّ او ایمن فرماید. ولی ضعیفه ای خادمه این خانه بود، زهرا نام، بسیار خدوم و قانعه و مهربان بود. ربّنا نجّنا من عذاب النار.

روز شنبه بیست و چهارم [ربیع الاول] تخمیناً صبح سه از روز برآمده، وارد خان شور شدیم. دیروز دو به غروب مانده، از نجف اشرف بیرون آمدیم، و تخمیناً قریب دو از شب گذشته وارد خان مصلی شدیم، و صبح بعد از نماز بلافاصله بیرون آمدیم و امروز سه به غروب مانده از خان شور حرکت کردیم.

ورود مجدد به کربلا

روز یکشنبه بیست و پنجم [ربیع الاول] تخمیناً سه از روز برآمده، وارد کربلای معلی شدیم. دیروز اول مغرب، وارد خان شمس شدیم، و صبح قریب طلوع آفتاب از آنجا بیرون آمدیم. چون راه خوف داشت، درِ کاروانسرا را وا نکردند تا نزدیک آفتاب زدن. دیشب سه از شب گذشته خبر بلند شد که در راه، جمعی از زوّار را که از کربلا می آمده اند به نجف، نرسیده به خان شمس، دزد زده و آنها را برهنه کرده و تمام مال و حال آنها را برده. صبح که از کاروانسرا بیرون آمدیم، تخمیناً نیم فرسخی که از کاروانسرا دور شدیم، دیدیم هفت نفر برهنه با یکتای زیر جامه دارند می گردند و جستجوی اسباب خود می کنند. شاید چیزی از دست دزدها افتاده باشد، به دست آنها آید، گفتند: اینها آن زوّاری هستند که دیشب برهنه شان کرده اند و گفتند حاجی هم بوده اند. خدا حفظ کند. راه عربستان خیلی مغشوش است. همین که شب سردست آید، مشکل است بیرون آمدن. منزل در کربلا در مراجعت، همان منزل اول است که خانه حاجی میرزا احمد شیرازی باشد.

روز دوشنبه بیست و ششم [ربیع الاول] در کربلای معلی بودیم. صبح ملا هاشم آمد دیدن. بعد از ظهر جناب آقا میرزا علی [هندی]. عصر را حرم مشرف شدم. جای دوستان همه خالی. اگر کسی بداند که در زیارت این امام معصوم مظلوم علیه و آله الصلات والسلام چه فواید عظیمه ای من حیث الدنیا و الاخره هست، هرگز غفلت از آن نمی کند. رزقنا الله العود الیه، ثم العود بعد العود.

حرکت به کاظمین

روز سه شنبه بیست و هفتم [ربیع الاول] نیز در آن ارض اقدس مشّرف بودیم. بعد از ظهر نیز جناب آقامیرزا علی تشریف آوردند. الاغ از چاروادار عرب دیدیم برای کاظمینعليهما‌السلام . هر الاغی به شش هزار که ان شاءالله ساعت پنج از شب حرکت کنیم. کرایه خانه حاجی میرزا حسن از پیش از تشرّف به نجف اشرف و از بعد، جملتاً هشت هزار و دهشاهی شد.