نشانه های ظهور او

نشانه های ظهور او0%

نشانه های ظهور او نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

نشانه های ظهور او

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد خادمی شیرازی
گروه: مشاهدات: 16731
دانلود: 2186

توضیحات:

نشانه های ظهور او
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 39 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 16731 / دانلود: 2186
اندازه اندازه اندازه
نشانه های ظهور او

نشانه های ظهور او

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

[۶] با این تفاوت که جناب ایوب تقریبا هفت سال در مصائب و بلاها صبر کرد، اما حضرت مهدی ارواحنا له الفداء بیش از یکهزار و صد و چهل و چند سال در مقابل همه مصائب و سختیها و هجوم دشمنان و تبلیغات مسموم منافقان و معاندان صبر کرده اند تا زمانی که خداوند فرمان ظهورشان را امضاء فرماید.

در جواب صعصعه بن صوحان

امام امیرالمؤمنینعليه‌السلام در جواب صعصعه بن صوحان که از یاران آن حضرت بود در باب دجال و خروجش، به نشانه هایی از ظهور آقا حضرت بقیه الله فی الارضین ارواحنا له الفداء بیاناتی فرمودند که اجمالا به عرض خوانندگان عزیز می رسد. ابتدا امامعليه‌السلام اشاره فرمودند که همه علوم از آن خداوند بزرگ است (والله ما المسؤل عنه با علم من السائل)، والا یکی از مسلمات مذهب شیعه این است که دانش امام معصوم و برگزیده از طرف خداوند عالم، نامحدود است؛ یعنی از گذشته و آینده و حال اطلاع دارد، آن هم با قرینه «سلونی قبل ان تققدونی» (بپرسید از من پیش از آنکه دیگر مرا نیابید)، والا لازمه اش یا تناقض یا تهافت در کلام امام است. از یک سو می فرماید هرچه می خواهید تا من میان شما هستم از من بپرسید و از سوی دیگر می فرماید در ندانستن، من هم مثل شما هستم. ممکن است نظر آقا امیرالمؤمنین این باشد که مردم در پیشگاه خداوند همه مساوی هستند. بنابراین علم ما هم از جانب خداوند است که اگر نمی داد من هم مثل شما بودم. اجمالا به اصل مطلب توجه فرمایید.

عن النزال بن سبره: قال خطبنا علی بن ابیطالبعليه‌السلام : فحمدالله و اثنی علیه ثم قال سلونی ایها الناس قبل ان تفقدونی - ثلاثا - فقام الیه صعصعه بن صوحان فقال: یا امیرالمؤمنین متی یخرج الدجال؟ فقال لهعليه‌السلام : اقعد فقد سمع الله کلامک و علم ما اردت و الله ما المسؤ ل عنه باعلم من السائل ولکن لذلک علامات و هیئات یتبع بعضها بعضا کحذو النعل بالنعل و ان شئت اءنباتک بها قال: نعم یا امیرالمؤمنین فقالعليه‌السلام : احفظ فان علامه ذلک اذا اءمات الناس الصلاه، و اضاعوا الامانه، و استحلوا الکذب، و اکلوا الربا، و اخذوا الرشا، و شیدوا البنیان، و باعوا الدین بالدنیا، و استعملوا السفهاء، و شاوروا النساء، و قطعوا الارحام، و اتبعوا الاهواء و استخفوا بالدماء، و کان الحلم ضعفا و الظلم فخرا، و کانت الامراء فجره، و الوزراء ظلمه، و العرفاء خونه، والقراء فسقه، و ظهرت شهادت الزور، و استعلن الفجور، و قول البهتان، والاثم و الطغیان، و حلیت المصاحف، و زخرفت المساجد، و طولت المنار، و اءکرم الاشرار، و ازدحمت الصفوف، و اختلفت الاهواء، و نقضت العهود و اقترب الموعود، و شارک النساء ازواجهن فی التجاره حرصا علی الدنیا، و علت اصوات الفساق و استمع منهم، و کان زعیم القوم ارذلهم، واتقی الفاجر مخافه شره، و صدق الکاذب، و اوتمن الخائن، و اتخذت القیان و المعارف، ولعن آخر هذه الامه اولها، و رکب ذوات الفروج السروج، و تشبه النساء بالرجال و الرجال بالنساء، و شهد شاهد من غیر ان یستشهد و شهد الاخر، قضاء لذمام بغیر حق عرفه و تفقه لغیر الدین و آثروا عمل الدنیا علی الاخره و لبسوا جلود الضان علی قلوب الذئاب و قلوبهم انتن من الجیف.[۱].

نزال بن سبره نقل می کند که (حضرت امیرالمؤمنین) علی بن ابی طالبعليه‌السلام خطبه می خواندند. پس از حمد و ثنای الهی سه بار فرمودند: «سلونی قبل ان تفقدونی». پس، صعصعه بن صوحان برخاست و عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! دجال کی خروج می کند؟ فرمودند: خداوند سخنت را شنید و از آنچه اراده کرده ای آگاه است. و قسم به خدا که سؤال شونده داناتر از سؤال کننده نیست (مگر آنچه را که خداوند تفضل فرموده است.) برای خروج دجال علائم و نشانه هایی است که یکی از بعد دیگری واقع می شود، البته پی درپی و طابق النعل بالنعال و اگر بخواهی برای تو بیان می کنم. صعصعه عرض کرد: بفرمایید، یا امیرالمؤمنین!

امیرالمؤمنینعليه‌السلام فرمودند: مطالبی که می گویم به خاطر بسپار و بدان که علائم خروج دجال به شرح زیر است:

۱ - مردم نماز را ترک می کنند و در میان مردم می میرد (کنایه از اعراض مردم و بی تفاوت بودن در مقابل این دستور حیاتی است).

۲ - امانتها را ضایع می کنند (دیدیم که چطور قرآن و خاندان رسالت را که امانت بزرگ الهی بودند به دست فراموشی سپردند و جامعه اسلامی را به تباهی کشاندند).

۳ -۰ دروغ گفتن را حلال می شمارند (تحت عنوان سیاست اجتماعی و غیره).

۴ - ربا خوردن یکی از کارهای معمولی جامعه می شود.

۵ - رشوه خواری در میان مردم رواج پیدا می کند.

۶ - ساختمانها را محکم می سازند (از بتون و آهن و سنگ ساخته می شود).

۷ - دین را به دنیا می فروشند (یعنی برای دست یافتن به دنیا و نعمتهای زودگذر آن از ارتکاب هیچ گناهی باک ندارند).

۸ - نابخردان و مردم کم عقل را بر کارها می گمارند.

۹ - زنان را در کارهای اجتماعی و شخصی طرف مشورت قرار می دهند.

۱۰ - قطع صله ارحام می کنند و از خویشاوندان فاصله می گیرند (مخصوصا خانواده های فقیر و بی بضاعت).

۱۱ - در کارهای زندگی از هوی و هوس پیروی می کنند

(با منطق «دلم می خواهد» خود را قانع می کنند).

۱۲ - در کشتار و خونریزی بی باک هستند (که امروزه شاهد آن هستیم).

۱۳ - بردباری و حلم را به حساب ضعف و ناتوانی می گذارند.

۱۴ - ظلم و بیدادگری را مایه مباهات و فخر قرار می دهند.

۱۵ - زمامداران در آن زمان از فاسقان و فاجران (گناهکاران)اند (و مردم با وجود دیدن فسق آنها ساکت هستند بلکه یاریشان می کنند).

۱۶ - وزیران دولتها ستمگران جامعه هستند (که با تکیه به مقام وزارت از هر ظلمی باک نخواهند داشت).

۱۷ - عارفان و مدعیان مقام تهذیب نفس و تقوا خیانت کارانند (به عقاید و افکار مردم خیانت می کنند).

۱۸ - قاریان قرآن از افراد فاسق اند.

۱۹ - شهادت دادن بر اساس زور به وجود می آید (یعنی از قدرتهای فردی و اجتماعی سوء استفاده می شود و مردم را وادار می کنند که به نفع آنها شهادت های دروغین بدهند).

۲۰ - گناهان علنی شده، حیا و شرم از میان برداشته می شود (مانند تشکیل مجالس علنی از زن و مرد و پهن کردن بساط میگساری و اعمال زشت جنسی، رقصهای دسته جمعی از زن و مرد و برپا داشتن مجالس قمار و...).

۲۱ - بهتان و برخلاف واقع گویی نسبت به مردم رایج می شود.

۲۲ - سرکشی و طغیان و بدرفتاری علنی می شود.

۲۳ - قرآنها را با چاپهای زرین و جلدهای زرکوب در اختیار مردم قرار می دهند (در صورتی که از عمل کردن به احکام و قوانین قرآن در میان آن مردم خبری نیست بلکه درست بر خلاف آنچه می فرماید عمل می کنند).

۲۴ - مساجد را از لحاظ ساختمان مزین می سازند (در صورتی که از محتوای آن یعنی تقوا خبری نیست).

۲۵ - مناره های مساجد را بسیار مرتفع می سازند (که از راه دور توجه بینندگان را جلب می کند) اما از دورن یعنی تقوا خالی است.

۲۶ - اشرار و مردم دور از خدا و معنویت در جامعه محترم هستند.

۲۷ - مردم در راه باطل و تقویت و پشتیبانی از اشرار صفوف فشرده خواهند داشت.

۲۸ - در کارهای فردی و اجتماعی هواهای نفسانی مختلف است و هر دسته یک راه برای خودش انتخاب می کند.

۲۹ - پیمان شکنی رایج می شود و وعده الهی نزدیک می گردد.

۳۰ - زنان با مردانشان به جهت حرص به دنیا در کار تجارت شرکت می کنند.

۳۱ - صدای فساق برخیزد و به آنها گوش فرا داده شود (مورد توجه و مقبول دیگران باشند).

۳۲ - زعیم و حاکم بر آن مردم رذل ترین افراد جامعه است (فاقد تمام صفتهای خوب).

۳۳ - مردم از بدکاران و فاسقان می ترسند (از شر آنها در امان نیستند).

۳۴ - دروغگویان از طرف مردم به عنوان راستگو تأیید می شوند (مانند دروغهای سیاستمداران که پیوسته در مجامع مورد تأیید مردم قرار می گیرد).

۳۵ - خیانتکاران به عنوان امین مردم و پرچمدار امانت معرفی می شوند (نظیر انتخاباتی که در سرتاسر جهان صورت می گیرد، مانند انتخاب ریئس جمهورها، نخست وزیرها، یا نمایندگان مجلس که به عنوان امین اجتماع انتخاب می شوند، در صورتی که از اول اکثرا کار این دسته خیانت به امانتهای مردم بوده است).

۳۶ - هنر پیشه های آوازه خوان تربیت می شوند.

۳۷ - مردم گذشتگان را لعنت می کنند.

۳۸ - زنها سوار بر زینها می شوند (اسب سواری، رانندگی و امثال اینها).

۳۹ - مردان از نظر لباس و قیافه شباهت به زنها پیدا می کنند و نیز زنان شبیه به مردها می شوند (بطوریکه انسان گاه دچار تردید می شود که این زن است یا مرد - بکرات اتفاق افتاده است -.)

۴۰ - بی آنکه از افراد شهادت بخواهند برای خوشایند اهل دنیا خود را به عنوان شاهد معرفی می کنند.

۴۱ - احکام و علوم دین را برای دنیا می آموزند و اعمال دنیوی را بر کارهای مربوط به آخرت ترجیح می دهند. بر دلهای گرگ صفتشان جامه میش می پوشند، قلبهای آنها آکنده از کثافت است بطوریکه از هر مرداری گندیده تر است.عمر بن الخطاب از حضرت امیرالمؤمنین سلام اللّه علیه سؤال می کند:

اخبرنی عن المهدی ما اسمه فقال اما اسمه فان حبیبی عهد الی ان لا احدث باسمه حتی یبعثه الله. قال اخبرنی عن صفته فقال هو شاب مربوع حسن الوجه حسن الشعر یسیل شعره علی منکبیه و نور وجهه یعلو سواد لحیته وراءسه، بابی ابن خیره الاماء.[۲].

نام حضرت مهدی چیست؟ امام فرمودند: اما اسمش را نمی گویم، زیرا حبیبم رسول خدا از من عهد گرفته است که تا ظهورش نامش را نگویم. عرض کرد: اوصافش را برای من بیان کن. آقا فرمودند: او جوانی است متوسط القامه، خوشرو و خوش موی که موهایش بر شانه اش ریخته است و نور صورتش بر سیاهی محاسن و سر مبارک آن حضرت احاطه نموده است. پدرم به قربان فرزند با شخصیت ترین کنیزان باد.[۳].

اصبغ بن نباته می گوید: از حضرت امیرالمؤمنینعليه‌السلام شنیدم که می فرمودند: ان بین یدی القائم سنین خداعه یکذب فیها الصادق و یصدق فیها الکاذب و یقرب فیها الماحل و ینطق فیها الرویبضه قلت

و ما الرویبضه و ما الماحل؟ قال: او ما تقرؤ ون القرآن قوله «و هو شدید المحال» قال: یرید المکر فقلت و ما الماحل؟ قال: یرید المکار.[۴].

قبل از قیام قائم سالهای پر از خدعه ای است. در این سالها (پیش از قیام) راستگویان به نام دروغگو معرفی می شوند و دروغگویان به عنوان راستگو. در این سالها «ماحل»تقرب پیدا می کند و «رویبضه» سخن می گوید. اصبغ می گوید: عرض کردم «ماحل»و «رویبضه» چیست؟ فرمودند: مگر قرآن را نخوانده ای که می فرماید:«و هو شدید المحال»؟ قال یرید المکر فرمودند: منظور از «ماحل» آدم مکاری است که به وسیله مکر زیاد مردم را به خود متوجه می کند

و اما معنی «رویبضه». اگر چه در این حدیث پاسخ معنای آن افتاده ولی در جای دیگر از رسول گرامی اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل شده است که «الرویبضه الرجل التافه ینطق فی امر العامه» یعنی مرد حقیر و بی شخصیتی که در امر عامه مردم دخالت می کند و سخن می گوید.

عبید بن کرب می گوید:

سمعت علیا یقول ان لنا اهل البیت رایه من تقدمها مرق تاءخر عنها محق و من تبعها لحق.[۵] .

از امام امیرالمؤمنینعليه‌السلام شنیدم که فرمودند: از برای ما اهل بیت پرچمی هست. هر کسی که جلو بیفتد و یا عقب بماند نابود است، اما هر کسی که همراه این پرچم گام بردارد و از آن متابعت کند، نجات می یابد و با ما خواهد بود.

خواننده عزیز!

جلو افتادن یا عقب ماندن از این پرچم معنایش این است که ایمان به ولایت ما نداشته باشد و معنی متابعت این است که دستورها و اوامر ما را اطاعت کند درباره ندای آسمانی در روزهای اول ظهور در این حدیث از حضرت امیرالمؤمنینعليه‌السلام نقل شده که آن حضرت فرمودند:

اذا نادی مناد من السماء ان الحق فی آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله فعند ذلک یظهر المهدی علی افواه الناس و یسرون فلا یکون لهم ذکر غیره.[۶].

هرگاه منادی از آسمان فریاد زند که حق با آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله است در این موقع مهدی ما ظاهر می شود و مردم او را می بینند و می شناسند و خوشحال و مسرورند و دیگر نام غیر از حضرت بقیه الله را نمی برند.

ابی مروان از حضرت امیرالمؤمنینعليه‌السلام درباره حوادث پیش از قیام حضرت مهدی روحی له الفداء روایت می کند که فرمودند: اذا راءیتم الریات السود فالزموا الارض و لاتحرکوا ایدیکم و لا ارجلکم ثم یظهر قوم صغار لایوبه لهم قلوبهم کزبر الحدید اصحاب الدوله لایفون بعهد و لا میثاق یدعوا الی الحق ولیسوا من اهله اسمائهم الکنی و نسبهم الغری شعورهم مرقاه کشعور النساء حتی یختلفوا فیما بینهم ثم یؤ تی الله الحق من یشاء.[۷] .

۱ - پرچمهایی پیدا می شوند و رنگ آنها سیاه است. در این موقع در خانه های خود بنشینید و هیچ حرکت نکنید.

۲ - سپس مردمی کوچک (یا از نظر سن یعنی جوان یا از لحاظ شخصیت تهیدست) پدید می آیند که به آنها اعتنا نمی شود. آنان دارای قلبهایی همچون پاره های آهن اند. این افراد دولت مردانی هستند با چنین ویژگیهایی:

الف:به عهد و میثاق خود وفا نمی کنند (پای بند وفای به عهد نیستند).

ب:مردم را به سوی حق می خوانند اما خود از حق پیروی نمی کنند و از لحاظ واقع اهل حق نیستند.

آنها به جای اسم از کنیه خود استفاده می کنند و نسبشان پوشیده و نامعلوم و موهای آنها دراز و افتاده مانند موی زنان است. سپس در میانشان ایجاد اختلاف می شود. آنوقت خداوند به هر کسی که بخواهد حق را واگذار می کند.

خواننده عزیز!

در آیات زیادی از قرآن مجید خداوند وعده فرموده است که باید به وسیله قیام حضرت بقیه الله روحی له الفداء حق را به آل محمد برساند و حکومت حقه آنان سراسر جهان را فرا بگیرد.

حضرت علیعليه‌السلام در خطبه ای معروف به «خطبه البیان» آنگاه که خود را معرفی می فرماید، می رسد به این قسمت که «اءنا اءبو الاءئمه اءلاطهار اءنا ابوالمهدیعليه‌السلام القائم فی آخرالزمان» یعنی: منم پدر امامان پاک، منم پدر مهدیعليه‌السلام که در آخرالزمان قیام می کند.

در این حال مالک اشتر که پایین منبر مولا بود به پا خاسته، از حضرت می پرسد که این قیام کننده از فرزندان شما کی قیام می فرماید؟ حضرت چنین فرمود:[۸] .

اذا زهق الزاهق «۱» و خفت الحقایق «۲» و لحق اللاحق «۳» و ثقلت الظهور «۴» و تقاربت الامور «۵» و حجب النشور «۶» و اءرغم المالک «۷» و سلک السالک «۸» و دهش العدد «۹» و هاجت الوساوس «۱۰» و غیطل العساعس (الفسارس) «۱۱»و ماجت الامواج «۱۲» و ضعف الحاج «۱۳» و اشتد الغرام «۱۴» و ازدلف الحضام «۱۵» و اختلفت العرب «۱۶» و اشتد الطلب «۱۷» و نکص الهرب «۱۸» و طلبت الدیون

«۱۹» و ذرفت العیون «۲۰» و اءغبن المغبون «۲۱» و شاط النشاط«۲۲» و حاط الهباط «۲۳» و عجز المطاع «۲۴» و اءظلم الشعاع «۲۵» و صمت الاسماع «۲۶» و ذهب العفاف «۲۷» و سجسج الانصاف «۲۸» واستحوذ الشیطان «۲۹» و عظم العصیان «۳۰» و حکمت النسوان «۳۱» و فدحت الحوادث «۳۲» و نفثت النوافت «۳۳» و اختلفت الاهواء «۳۴» و عظمت البلوی «۳۵» و اشتدت الشکوی «۳۶» و استمرت الدعوی «۳۷» و قرض القارض «۳۸» و لمض اللامض «۳۹»و تلاحم الشداد «۴۰» و نقل الملحاد «۴۱» و عجت الفلاه «۴۲» و خجعج الولاه «۴۳»و نضل البارخ «۴۴» و عمل الناسخ «۴۵»و زلزلت الارض «۴۶» و عطل الفرض «۴۷» و کبتت الامانه «۴۸» و بدت الخیانه «۴۹» و خشیت الصیانه «۵۰» و اشتد الغیض «۵۱» و اءراع الفیض «۵۲» و قاموا الادعیاء «۵۳» و قعدوا الاولیاء «۵۴» و خبثت الاغنیاء «۵۵» و نالوا الاشقیاء «۵۶» و مالت الجبال «۵۷» و اءشکل الاشکال «۵۸» و شیع الکربال «۵۹» و منع الکمال «۶۰»

... فیکدحون الجرائر - و یملکون الجزائر - و یحدثون کیسان - و یخربون خراسان - و یصرفون الحلسان - و یهدمون الحصون - و یظهرون المصون - و یقتطفون الغصون - و یفتحون العراق - و یحجمون الشقاق بدم یراق - فعند ذلک ترقبوا خروج صاحب الزمانعليه‌السلام .[۹].

۱ - هنگامی که نابود شونده نابود شود.

۲ - و حقایق مخفی شود (حقایقی که سیاستمداران و زمامداران آن را با زبان دیپلماسی و غیره کتمان می کنند)، یا حقایق سبک شمرده شود (در صورتی که جمله مزبور از «خف» باشد نه از «خفی»).

۳ - و ملحق شونده ملحق شود (وقتی که حکومت به سمتی رفت مردمان نیز به آن ملحق شوند، چون «الناس علی دین ملوکهم»).

۴ - و پشتها سنگین شود (از مشکلات، از گناهان و...)

۵ - و کارها و اشیاء نزدیک به هم شوند (مکانها نزدیک به هم شوند و دنیا یک خانواده شود یا اینکه همه جا مثل هم است و نیرنگ و دروغ همگانی است).

۶- و از انتشار جلوگیری به عمل آید (از انتشار حق جلوگیری شود، یا از انتشار در زمین منع گردد و محدوده های قانونی و مرزها مطرح شود).

۷ - و دماغ مالک به خاک مالیده شود (دنگ و فنگهایی که برای مالک مثل گرفتن زمین و مالیات و... مطرح می شود).

۸ - و بپیماید پیماینده.

۹ - و به شگفتی وادارد عدد از کثرت و زیادتی (یا مبهوت و شگفت زده شود عدد).

۱۰ - و وسوسه ها به هیجان در آید (مثل شکوک اعتقادی و غیره مثل اینکه این کار چون به مصلحت من است، پس چرا انجام ندهم؟).

۱۱ - و گرگها به صدا (زوزه) در آیند (مراد، مردمان گرگ صفت است).

۱۲ - و امواج به خروش در آیند (شاید اشاره به امواج گناه و مادی گرایی باشد که به خروش آمده و هر گروهی را به سمتی کشانده و افراد زیادی را روانه دیار نیستی و هلاکت می کند. لذا باید در این میان سوار کشتی حق شد که سبب نجات انسان است و در اخبار آمده که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: مثل اهل بیت من مثل کشتی نوح است که هر کس سوارش شود نجات یافته و هر کس از آن تخلف کند نابود شده است).

۱۳- و حج گزارنده ضعیف شود (رفتن به حج ممنوع شود یا مشکلات زیادی سر راهش قرار گیرد و یا نفقه و مخارج حج بالا رود که حاجی در مقابلش ناتوان گردد).

۱۴ - و مطالبه شدید شود (یا اشاره به مالیات دولتی است که به زور ستانده شود، یا به خاطر ضعف افراد، افراد بدهکار نتوانند بدهی خود را بدهند و در شدت و تنگنا واقع شوند یا به معنای هلاکتها و عذابها است که عذابهای شدید بر سر مردمان بیاید).

۱۵ - و نزاع و خصومت و جدال پیشرفت کند (فراگیر باشد و به هر جایی برسد یا دعواها و درگیریها پشت سرهم واقع شوند).

۱۶ - و عربها با هم اختلاف کنند.

۱۷ - و خواهشها و خواسته ها شدید شود (هر کس پا را فرا گذارد و درخواست بالاتر و سخت تری بکند).

۱۸ - و درخواست فرار شود (هر کس می کوشد به جایی فرار کند و خود را برهاند).

۱۹ - و وامها درخواست شود (اکثر مردم مدیون باشند، لذا مورد مطالبه واقع شوند.)

۲۰ - و اشکها روان شود (گرفتاریها زیاد شود و مادر نمی داند که فرزندش زنده است یا نه و یا فرزندان و خانواده اش را در پیش چشمش می کشند و...).

۲۱ - و فریفته شود فریفته شده (نیرنگها زیاد شود).

۲۲ - تحرکها و فعالیتها زیاد شود (برای به دست آوردن مختصر چیزی بایستی سخت کار کند و به اصطلاح جان بکند).

۲۳ - افراد بر حق محاصره و پایین نگهداشته شوند (خاموششان نگه دارند).

۲۴ - و زمامدار مطاع ناتوان شود (چه رسد به زمامدار غیر مطاع با توجه به شدت مشکلات).

۲۵ - و تاریک شود شعاع (آفتاب) (شعاع حق تاریک شود و کسی به آن توجه نکند).

۲۶ - و گوشها کر شود (صدای حق را نشنوند).

۲۷ - و پاکدامنی رخت بر بندد.

۲۸ - و انصاف از بین برود.

۲۹ - و شیطان چیره گردد.

۳۰ - و نافرمانی بزرگ شود (مردم گناهان بزرگ انجام دهند).

۳۱ - و زنان زمامداری کنند و حکم برانند.

۳۲ - و رویدادها بزرگ به وقوع پیوندد (قحطیها، زلزله ها و نابودی انسانها بر اثر سلاحهای مخرب و نابود کننده مثل سلاحهای اتمی و شیمیایی).

۳۳ - و دمنده ها بدمند (با سمپاشیها افکار را مسموم کنند).

۳۴ - و خواهشها مختلف و گوناگون شود (هر کس سازی می زند و به سازی می رقصد).

۳۵ - و بلاها و سختیها بزرگ شود.

۳۶ - و شکوائیه ها و گلایه ها سخت شود.

۳۷ - و دعوا پیوسته باشد.

۳۸ - و متجاوز تجاوز کند.

۳۹ - و به خشم آینده به خشم آید (در نتیجه، مردم شورش کنند).

۴۰ - و سخت گیرندگان خونریزی و جنگ کنند.

۴۱ - و ملحد و طعنه زنندگان در دین سخن گویند.

۴۲ - و بیابان به زوزه و فریاد در آید (یا بیابانها خشک شوند و طراوت خود را بر اثر جنگ و خونریزی از دست بدهند).

۴۳ - و فریاد برآورند زمامداران.

۴۴ - و به هدف زننده چیره شد.

۴۵ - و عمل کرد زایل کننده.

۴۶ - و زمین لرزید.

۴۷ - و واجب الهی تعطیل شد.

۴۸ - و امانت گرفته شد و پرداخت نشد.

۴۹ - و خیانت آشکار شد.

۵۰ - و از محافظت و مراقبت ترسیده شد (افرادی که خود را از گناه باز می دارند و خود را در برابر گناه و امور مشتبه کنار می کشند کارشان مورد قبول نباشد).

۵۱ - کمبود شدت گیرد (کمبود باران و نعمتها).

۵۲ - و فزونی و بسیاری به هراس اندازد (بسیاری قحطی و گرسنگی).

۵۳ - و حرام زادگان به پا خاستند.

۵۴ - و نیکان و اولیاء نشستند و ایستادند (دست کشیدند یا اینکه نتوانستند کاری انجام دهند).

۵۵ - و ثروتمندان پلید شوند.

۵۶ - و شقاوت مندان به آرزوهای خود دست یافتند.

۵۷ - و کوهها انحراف پیدا کردند (یا اشاره به علما است که همانند کوه اند و دچار انحراف می شوند و یا اینکه عبارت «مالت الاجیال» است و جمع «جیل» یا «یاء» یعنی گروهها و طوایف و دسته ها منحرف شدند).

۵۸ - و امور شبیه به هم، هم شکل شوند (و تشخیصشان مشکل شود).

۵۹ - و سوزانده و نابود شوند غربال (ملاک تشخیص حق از باطل از بین برود).

۶۰ - و از کمال منع شود (کسی که می خواهد به کمال برسد برایش مانع تراشی می شود).

... پس، در زمانی که این علائم واقع شد مردمانی خروج می کنند که گناه و جنایاتی را مرتکب می شوند (و اگر عبارت «الحرائر» با «حاء» مهمله باشد یعنی تجاوز به زنان و دوشیزگان می کنند) و مالک می شوند «جزائر» را (جزیره ها را) و نیرنگها به کار می برند و خراسان را خراب می کنند و دگرگون می سازند حلسان را (یا اسم جایی است یا جمع «حلس» به معنای اینکه باز می گردانند خانه نشینان را از خانه نشینی) و دژها و مواضع دفاعی مستحکم را ویران می کنند و آشکار می سازند آنچه را که مصون و محفوظ مانده بود و می چینند (و قطع می کنند) شاخه ها را و فتح می کنند عراق را و باز می دارند از شکاف و دو دستگی با (ایجاد ترس و) خونریزی (یعنی هر صدای مخالف را به سرعت در نطفه خفه می کنند یا مراد این است که می مکند و سوء استفاده می کنند از شکاف و ایجاد اختلاف بین گروهها با خونی که ریخته می شود).[۱۰] پس، در آن هنگام انتظار بکشید ظاهر شدن صاحب الزمان را؛ یعنی مراقب باشید و چشم و حواستان را متوجه امام زمان کنید که بزودی ظهور خواهد فرمود.

اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه و ارفع موانع الظهور یا من الیه تصیر الامور بحق محمد و آله علیهم السلام.

_________________________________________

پاورقی

[۱] بحارالانوار، ج ۵۲ /صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ۱۹۳.

[۲] اثباه الهداه، ج ۷ /صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ۴۱۴.

[۳] اشاره به شخصیت مادر مکرمه حضرت بقیه الله، حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها، فرموده اند.

[۴] غیبت نعمانی،صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ۲۷۸.

[۵] کمال الدین، ج ۲،صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ۶۵۴.

[۶] الملاحم و الفتن،صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ۵۹.

[۷] همان مأخذ،صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ۳۵.

[۸] قابل توجه اینکه خطبه مزبور با تفاوتهایی نقل شده است، از جمله در خود الزم الناصب (ج ۲ /صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ۲۱۳ و سپس درصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ۲۳۲). ضمنا در مورد ترجمه، آنچه که به ذهن نزدیکتر می آمد ذکر شد و ممکن است معانی دیگری هم از آن بتوان استفاده کرد، که حتما نیز چنین است و ما به خاطر عدم اطاله کلام آنها را ذکر نکرده، این کار را به خود خوانندگان پژوهشگر واگذار نمودیم. همچنین، باید متذکر این نکته شد که خطبه مورد بحث دارای مضامین بسیار عالی است و گویا اصلا طوری القاء شده که احتمالات مختلف در آن مطرح و ملحوظ گردد، و به اصطلاح، استعمال لفظ در اکثر از معنی که نزد محققان صحیح است در اینها انجام شده، یعنی هر فقره چندین معنی دارد.

[۹] الزم الناصب، ج ۲ /صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ۱۸۱.

[۱۰] شاید هم کلمه مزبور «شقاق» به ضم «شین» باشد به معنای مرضی که در پای چارپا پیدا می شود و او را از رفتن و دویدن باز می دارد، که کنایه از این است که اگر در جایی به مانعی برخورد کردند، با خونریزی هم که شده است خود را از آن مانع عبور می دهند و هیچ ابایی از هیچ کاری ندارند.