آداب ازدواج و زندگی خانوادگی

آداب ازدواج و زندگی خانوادگی10%

آداب ازدواج و زندگی خانوادگی نویسنده:
گروه: جوانان و ازدواج

آداب ازدواج و زندگی خانوادگی
  • شروع
  • قبلی
  • 133 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 31109 / دانلود: 3903
اندازه اندازه اندازه
آداب ازدواج و زندگی خانوادگی

آداب ازدواج و زندگی خانوادگی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

۹ - ازدواج با دختران باكره‌

پر واضح است كه انسان عاقل سعي و كوشش فراوان مي كند تا براي همسري و همسرّي خود: فرد دست نخورده و شايسته و سر به مهري را: انتخاب نمايد زيرا در اين صورت است كه طرفين: چشم باز مي‌كنند و فقط يكديگر را مي‌بينند و بر اخلاقيات و روحيات همديگر: عادت مي‌كنند، براي اينكه قبلًا فرد ديگري را نديده و افت و خيز نكرده‌اند اما اگر با فرد بيوه و دست خورده ازدواج نمايد احتمال ندامت و پشيماني را در آينده نزديك يا دور در پي خواهد داشت.

البته روايات فصل‌هاي بعدي يك نوع راهنمائي و امتياز دادن است نه اين كه بانوان بيوه يا زشت رو يا ضعيف اندام وو در خانه بمانند و كسي با آنها ازدواج نكند.

۱ - رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيد جابر بن عبداللَّه انصاري با زن بيوه ازدواج نموده است، فرمود: هلّاتزوّجت بكراً (تداعبها و تداعبك«۴» ) تلاعبها و تلاعبك «۵» (و تضاحكها و تضاحكك)«۱»

چرا بادختر باكره ازدواج نكردي كه، تو با او شوخي نمائي و او با تو، تو با او بازي كني و او باتو، تو او را بخنداني و او تورابخنداند.

۲ - رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: تزوّجوا الأبكار فإنّهن أطيب شيئ أفواهاً. قال: (وفي حديث آخر) وأنشفه أرحاماً، وأدرّ شئ اخلافاً، وأفتح شئ أرحاماً، أما علمتم انّي اباهي بكم الأمم يوم القيامة حتي بالسّقط يظلّ محبنطئاً علي باب الجنّة، فيقول اللَّه عزوجل: ادخل (الجنّة)، فيقول لا أدخل حتي يدخل ابواي قبلي فيقول اللَّه تبارك وتعالي لملك من الملائكة: ائتني بأبويه فيأمر بهما إلي الجنّة، فيقول: هذا بفضل رحمتي لك.

با دختران باكره ازدواج كنيد! زيرا آنها پاك دهانند و در حديث ديگر فرمود: و نظيف ارحام و پربار و (پرجانشينان و) باز رَحِمْ اند، آيا نمي‌دانيد من با شما به امت‌هاي ديگر، مباهات مي‌كنم حتي سقط شده‌ها كه در جلوي دَرِ بهشت با حال غضب مي‌ايستند خداي عزّ و جلّ مي‌فرمايد: داخل بهشت شويد!، گويند: نه، تا پدر و مادرم داخل شوند! خداي تبارك وتعالي به فرشته‌اي از فرشتگان مي‌فرمايد، والدين او را بياور و امر مي‌كند داخل بهشت شويد پس به او مي‌فرمايد: اين از فضل و رحمت من است برتو.«۲

۱۰ - ازدواج با فراخ چشمان گندمگون و

در حديث آمده است انّ اللَّه جميلٌ يحبّ الجمال خداوند زيباست و زيبائي را دوست دارد، اين خصلت خدائي در بندگانش هم تبلور يافته است، انسان هميشه به مخلوق زيبا از هرجنس و هرنوع باشد، دل مي‌بندد و علاقه‌مند مي‌شود زيرا زيبائي يكي از نعمت‌هاي استثنائي خداست و يكي از سه چيز زداينده و از بين برنده: غم و اندوه است«۳» ؛

بدين خاطر در روايات تأكيد شده است با زيبارويان، شهلا چشمان، خنده رويان، سفيداندامان، خوشبويان و مو بلندان وو بالأخرة با خوش سيرتان و خوش صورتان، ازدواج كنيد و زندگي ايده آل براي خود بسازيد!! به احاديث فصل هاي بعد دقت نمائيد.

۱ - مالك ابن اشيم: از بعض رجالش: از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام روايت مي كند فرمود: امير مؤمنانعليه‌السلام فرمود: تزوّجوا سمراء عيناء عجزاء مربوعة فإن كرهتها فعليّ مهرها. با بانوي گندمگون و فراخ چشم و باسن درشت و ميان بالا: ازدواج كنيد اگر خوشت نيامد مهرش به گردن من (من مهرش را مي‌پردازم).«۱»

۲ - عبد اللَّه بن المغيرة گفت: شنيدم أبي الحسنعليه‌السلام مي‌فرمود: عليكم بذوات الأوراك، فإنّهنّ أنجب. برشما باد بانوان درشت اندام، آن‌هادلچسب ترند (و نجيبان).«۲»

۳ - أحمد بن محمد بن عبد اللَّه گفت: امام رضاعليه‌السلام به من فرمود: إذا نكحت فانكح عجزاء. زماني كه (خواستي) ازدواج كني با زن كف پر گوشت (توپل موپل) ازدواج كن.«۳»

۴ - أمير المؤمنينعليهم‌السلام فرمود: من أراد الباه فليتزوج امرأة قريبة من الأرض بعيدة ما بين المنكبين، سمراء اللون، فان لم يحظها فعليّ مهرها

هركس اراده ازدواج نمايد باخانم نزديك به زمين (كوتاه قامت) و چهار شانه و گندمگون ازدواج كند اگر او را نپسنديد مهريه‌اش به گردن من!!.«۴

۱۱ - ازدواج باخوشبويان‌

۱ - أحمد بن أبي عبد اللَّه: عن بعض أصحابنا قال: كان النبي (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) إذا أراد تزويج

امرأة بعث من ينظر إليها و قال للمبعوثة: شمّي ليتها، فان طاب ليتها طاب عرفها، و انظري كعبها فإن درم كعبها عظم كعثبها. اگر اراده ازدواج داشت زني را مي‌فرستاد تا زن مورد نظر را بررسي كند و مي‌فرمود: پشت گردنش را بوكن اگر خوشبو باشد خودش نيز خوش بو است اگر بند يا غوزك پايش پر گوشت باشد خودش هم پرگوشت است.«۱

۱۲ - ازدواج با سفيد اندام و

۱ - بكر بن صالح: از بعض أصحابش: از أبي الحسن الرضاعليه‌السلام قال: من سعادة الرجل أن يكشف الثوب عن امرأة بيضاء. از خوش بختي مرد است لباس زن سفيد را كنار زند (يعني با زن سفيد اندام ازدواج نمايد).«۲»

۲ - أبي أيوب الخراز (الخزّاز) از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام قال: انّي جرّبت جواري بيضاء و ادماء فكان فيهن بون. بردگان سفيد و سرخ گونه را تجربه نمودم، در آنها بود فاصله زياد.«۳»

۳ - سكوني: از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام گفت: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: تزوّجوا الزّرق فإن فيهنّ اليُمن (فيهنّ يُمناً) فانّ لهنّ البركة.

با زنان كبود چشم (زاغ چشم) ازدواج كنيد در آنها يمن و بركت هست.«۴

۱۳ - ازدواج با خنده رويان مو بلند!

۱ - محمد بن ابي القاسم: از پدرش تا از أبي عبد اللَّه (عليه‌السلام ) فرمو د: المرأة الجميلة تقطع البلغم، والمرأة السوداء تهيّج المرّة السوداء. زن زيبا بلغم را از بين مي برد و زن سياه صفراء سياه را به هيجان مي آورد.«۱»

۲ - محمد بن عبد الحميد: از بعض اصحابش از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام أنه شكا إليه البلغم فقال: أما لك جارة تضحك (تضحكك)؟ قال: قلت: لا، قال: فاتّخذها فإنّ ذلك يقطع البلغم شكايت از بلغم كرد! فرمود: آيا برده (كنيز) خنده رو نداري (كه ترا بخنداند)؟! گفتم:

نه، فرمود: خنده رو بگير كه بلغم را از ميان بر مي‌دارد.«۲»

۳ - محمد بن علي بن حسينعليهم‌السلام فرمود: إذا أراد أحدكم أن يتزوج فليسأل عن شعرها كما يسأل عن وجهها فانّ الشَّعر أحد الجمالين. هروقت كسي از شما خواست ازدواج كند از مويش پرس و جو نمايد چون مو يكي از دو زيبائي است (صورت و مو).«۳»

۴ - عيون أخبار الرضا: از پدران بزرگوارشعليهم‌السلام گفت: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

اطلبوا الخير عند حسان الوجوه، فإنّ فعالهم أحري أن يكون حسنا. خير (و بركت) را در زيبارويان بجوييد، چون رفتار آنها شايسته زيبا بودن است (و نيكو بودن را مي طلبد).«۴»

۵ - إبراهيم بن عبد الحميد: از أبي الحسن اولعليه‌السلام فرمود: ثلاث يجلين البصر: النظر إلي الخضرة، والنظر إلي الماء الجاري، والنظر إلي الوجه الحسن. سه چيز چشم را جلا دهد،

۱ - به سبزه‌ها نگريستن،

۲ - نگاه به آب روان،

۳ - و تماشا به روي زيبا.«۱»

توجّه: در بعضي از روايات از سياه چردگان تعريف و در اين فصل از زيبارويان تمجيد شده است منظور اين است كه سياه صورتان ولود از زيبارويان نازا مقدم‌تر است و همچنين سياه دين مدار بر زيباي بي دين مزيّت و برتري دارد

۱۴ - ازدواج باخانم ولود

يكي از علت‌هاي مهم تشكيل خانواده و ازدواج، به وجود آوردن اولاد و سوت كور نبودن خانه هاست و اينكه بقاي نسل و جانشين هر آدمي از همه چيز برايش مهم تر است؛

فراوان ديده‌ايم كه اگر كسي مدتي بعد از ازدواج بفهمد، بچه دار نمي شود، خود را به هر دري مي زند و حتي حاضر است از هستي اش، دست بردارد تا داراي فرزند و يادگاري از خود باشد؛

پس اولاد در زندگي حرف اول را مي زند، بدينجهت است كه در روايات و فرمايش بزرگان، سفارش فراوان شده است كه با بانوي زاينده ازدواج شود و با بجا گذاشتن نشانه هائي از خود، به درود زندگي گفته و از اين پُل عبور نمايد.

۱ - علاء بن رزين: از محمد بن مسلم: از أبي جعفرعليه‌السلام گفت: رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود تزوّجوا بكراً ولوداً، ولا تزوّجوا حسناء جميلة عاقراً، فإنّي أباهي بكم الأمم يوم القيامة. با دختر باكره و زاينده ازدواج كنيد و با زيباي نازا ازدواج نكنيد من در قيامت با شما به امت‌ها مباهات مي‌كنم.«۲»

۲ - سليمان بن جعفر الجعفري: از أبي الحسن الرضاعليه‌السلام گفت: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به مردي فرمود: تزوّجها سوءاء ولوداً، ولا تزوّجها جميلة حسناء عاقراً، فانّي مُباهٍ بكم الأمم يوم القيامة أما علمت ان الولدان تحت العرش يستغفرون لآبائهم يحضنهم إبراهيم، و تربّيهم سارة في جبل من مسك و عنبر و زعفران.

با سياهان زاينده وصلت كن و با نازاهاي زيبا وصلت ننما، من در قيامت به امت‌ها با شما افتخار مي‌كنم، آيا

نمي‌داني كودكان در زير عرش برپدرانشان استغفار مي‌كنند و ابراهيمعليه‌السلام آنها را سرپرستي مي‌كند و سارا در كوهي از مشك و عنبر، تربيتشان مي‌نمايد؟!.«۱»

۳ - إسماعيل بن عبد الخالق: از كسي كه به او گفته است گفت: شكوت إلي أبي عبداللَّهعليه‌السلام قلّة وُلدي، وانّه لا وَلَدَ لي، فقال لي: إذا أتيت العراق فتزوج امرأة، ولا عليك أن تكون سوءاء قلت: جعلت فداك، و ما السوءاء؟ قال: امرأة فيها قبح فإنّهن أكثر أولاداً. به ابي عبداللَّهعليه‌السلام از كمي اولادم شكايت بردم و اين كه بچه ندارم، فرمود: وقتي كه به عراق رفتي بازني ازدواج كن (وسعي كن) سؤآ باشد، گفتم: فدايت شوم سؤآء چيست؟! فرمود: زني كه در او زشتي (و بدگِلي باشد) چون آنها پراولادند.«۲»

۴ - امام صادقعليه‌السلام فرمود: اعلموا أنّ السّوءاء اذا كانت ولوداً أ حبّ اليّ من الحسناءالعاقر. بدانيد (اگر زن بدگل و) زشت، زاينده باشد براي من محبوب‌تر از زيباي نازاست.«۳» به فصل‌هاي بعد دقت فرماييد

پرهيز از وصلت چه كساني!

اشاره

در فصل‌هاي گذشته كراراً گفته‌ايم و در آينده نيز به مناسبتهائي خواهيم گفت، هنگام ازدواج و دختر دادن و زن گرفتن، بايد خيلي هوشيار بود و دقت كافي به عمل آورد با چگونه شخصي زندگي خواهيد كرد كه بعدها گرفتار ندامت و پشيماني نگرديد

۱ - عدم ازدواج باخانم نازا

در فصل قبل گفتيم: برقراري و پايداري نظام زندگي: با وجود اولاد و فرزند است:

خانه‌اي كه صداي بچه‌اي (خواه گريه و خواه خنده‌اش) بلند نشود آن خانه سوت كور و خانه خاموش است، بدينجهت در روايات وارده، تأكيد بر اين است تا سرحد امكان با زن ولود ازدواج نمايند اگرچه بدگل و زشت رو باشد و از ازدواج با زن نازا بپرهيزند اگرچه خوشگل و زيبا باشد به دوفصل بعد توجه نماييد.

۱ - عبد اللَّه بن سنان: از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام فرمود: جاء رجل إلي رسول‌اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فقال: يا نبيّ اللَّه إنّ لي ابنة عمّ لي قد رضيتُ جمالها وحسنها و دينها ولكنّها عاقر؟ فقال: لا تزوّجها إنّ يوسف بن يعقوب لقي أخاه فقال: يا أخي كيف استطعت أن تزوّج النساء بعدي؟! فقال:

إنّ أبي أمرني فقال: إن استطعت أن تكون لك ذرية تثقل الأرض بالتسبيح فافعل، قال:

وجاء رجل من الغد إلي النبيصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فقال له مثل ذلك فقال له: تزوج سوءاء ولودا، فإني مكاثر بكم الأمم يوم القيامة. قال: فقلت لأبي عبد اللَّهعليه‌السلام ما السوءاء؟ قال: القبيحة. مردي پيش رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد و گفت: اي پيغمبر خدا من دختر عموئي دارم داراي مال و جمال و دين است اما نازا است (مي‌خواهم با او ازدواج كنم؟) فرمود: با او ازدواج نكن چون يوسف بن يعقوب برادرش (بنيامين را) ملاقات كرد و گفت: چگونه دلت خواست بعد از من ازدواج كني (و مشغول عيش و لذت شوي؟!) گفت: پدرم مرا امر كرد و فرمود: اگر مي‌تواني در روي زمين ذريه‌اي داشته باشي كه تسبيح خدا گويد، اين كار را بكن؛

فرداي آن روز نيز مردي آمد و همان را گفت، و به او نيز فرمود: زن ولود (وزاينده) بگير من در قيامت با شما به امّت‌ها مباهات مي‌كنم، من از ابي عبداللَّهعليه‌السلام پرسيدم «سوآء» چيست؟ فرمود: زشت (يعني با زن زاينده اگرچه زشت هم باشد ازدواج كنيد و از زن نازاي زيبا بپرهيزيد).«۱»

۲ - خالد بن نجيح: از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام قال: تذاكروا الشؤم عند أبيعليه‌السلام فقال: الشؤم في ثلاث في المرأة والدّابة و الدّار، فأما شؤم المرأة فكثرة مهرها، و عقم رحمها. در باره شومي‌ها نزد امام صادقعليه‌السلام گفتگو شد فرمود: شومي در سه چيزاست در زن و مركب و خانه، اما شومي زن، زيادي مهر او و نازائي رَحِم اوست. تا آخر روايت.«۲»

۳ - محمد بن علي بن حسين گفت: امامعليه‌السلام فرمود: اعلموا أن السوداء إذا كانت ولوداً أحب إليّ من الحسناء العاقر. بدانيد اگر زن سياه زاينده باشد براي من دوست داشتني‌تر از زن زيباي نازاست.«۱

۲ - عدم ازدواج باخانم پير

۱ - محمد بن علي بن حسين گفت: امام صادقعليه‌السلام فرمود: ثلاثة يهدمن البدن و ربما قتلن: و نكاح العجائز. سه چيز بدن را به ويراني (وتباهي و نابودي) مي‌كشد و اي بسا مي‌كُشد و ازدواج با زن پير.«۲»

۲ - أحمد بن أبي عبد اللَّه البرقي در كتاب (المحاسن) گفت: از ابي عبد اللَّهعليه‌السلام روايت شده است فرمود: ثلاثة يهزلن البدن و ربما قتلن إلي أن قال: ونكاح العجائز سه چيز بدن را لاغر (وناتوان) مي‌كند و اي بسا به كام مرگ مي‌برد تا اينكه گفت: و ازدواج با زنان پير.«۳

۳ - بدترين‌بانوان‌

در فصل (بهترين زنان) رواياتي گذشت و گفتارهائي سپري شد، حالا نوبت دانستن بدترين زنان و نشانه‌هاي آنهاست توجه فرمائيد.

۱ - مسعدة بن زياد: از جعفر بن محمد از پدرشعليهما‌السلام فرمود: النساء أربعة أصناف: فمنهنّ ربيعٌ مُرْبَعٌ، و منهنّ جامعٌ مُجْمَعٌ، ومنهنّ كَرْبٌ مُقْمَعٌ و منهنّ غلٌّ قَمِلٌ. زنها چهار صنف اند؛

الف - زني كه هر وقت به او نگاه كني شادت نمايد و اگر چيزي به او دهي (كم يا زياد باجان و دل) مي‌پذيرد، (و مانند بهار، بهار آفرين و زندگي را هميشه بهار مي‌كند)؛

ب - گرد آورنده و به دور خود جمع كننده و با بركت باشد (و اعضاي خانواده را زير بال و پر خود مي‌گيرد)؛

ج - گرفتاري آور و ريشه برانداز باشد (همه را از دور خود فراري داده و زندگي را از هم مي‌پاشد)؛

د - مانند كنه و شپش به بدن مي‌چسبد (و آدمي را مثل خوره مي‌خورد و از پا در آورده و فاتحه خوشي و كاميابي را مي‌خواند).«۱»

۲ - أبي حمزة: از جابر بن عبد اللَّه گفت: شنيدم رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: ألا اخبركم بشرار نسائكم؟ الذّليلة في أهلها، العزيزة مع بعلها، العقيم الحقود التي لاتتورّع من قبيح، المتبرّجة اذا غاب عنها بعلها، الحصان معه ذا حضر، لاتسمع قوله، و لاتطيع أمره، و إذا خلا بها تمنّعت منه كما تمنّع الصعبة عند ركوبها، و لاتقبل منه عذراً و لاتغفر له ذنباً آيا به شما خبر ندهم بدترين زنانتان را؟!

۱ - (زني كه) در ميان خانواده‌اش ذليل است و (در خانه) با شوهر عزيز (و فخر) فروش؛

۲ - نازا و كينه توزي كه از زشتي‌ها نپرهيزد؛

۳ - در زمان غيبت شوهرش (آرايش كرده و پرده دري نموده و) خود را در ديد (مردم) قرار دهد، و در حضور شوهرش با حجاب جلوه كند؛

۴ - حرف شنو نباشد و از او فرمان نبرد؛

۵ - در خلوتگاه مانند مركب چموش، (از نزديكي شوهر) ممانعت نمايد و هيچ عذري را از او نپذيرد (و از خطايش در نگذرد).«۲»

۳ - سكوني: از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام فرمود: كان من دعاء رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : أعوذ بك من امرأة تشيبني قبل مشيبي. از دعاهاي رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود خدايا به تو پناه مي‌برم از (شرّ) زني كه مرا پيش از رسيدن زمان پيري، پيرم كند (و پيري زود رس براي من تحميل نمايد و به ارمغان آورد).«۱»

۴ - عبد اللَّه بن سنان گفت: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: شرار نسائكم المقفرة الدّنسة اللجوجة العاصية، الذليلة في قومها، العزيزة في نفسها، الحصان علي زوجها، الهلوك علي غيره. بدترين زنان، شما باير (و خشك و بي بهره) و آلوده ولجباز و عصيانگر است كه در فاميل خود ذليل و در خودپسندي عزيز باشد، و برشوهرش، خود نگهدار و بر ديگران نرم (و زود تسليم شونده شود!).«۲»

۵ - اصبغ بن نباتة گويد: از أمير مؤمنان (عليه‌السلام ) شنيدم مي فرمود: يظهر في آخر الزمان واقتراب الساعة و هو شرّ الأزمنة، نسوة كاشفات عاريات متبرّجات من الدّين خارجات في الفتن داخلات مائلات إلي الشهوات، مسرعات إلي اللذات، مستحلات المحرمات، في جهنم خالدات در آخرالزّمان

و نزديك قيامت كه بدترين زمان هاست، ظاهر مي شود زنان مكشفه و لخت و خود نشان دهنده، از دين بيرون رونده و بر فتنه‌ها داخل شونده، ميل كننده به شهوتراني و سرعت گيرنده بر لذتهاي (حرام) حرام‌ها را حلال و (نهايت اين اعمال) در جهنم هميشه سوزان خواهند بود!.«۳»

۶ - ابي حمزه ثمالي، از أبي جعفرعليه‌السلام فرمود: كان في بني إسرائيل رجل عاقل كثير المال، وكان له ابن يشبهه في الشمائل من زوجة عفيفة، وكان له ابنان من زوجة غير عفيفة فلمّا حضرته الوفاة قال لهم: هذا مالي لواحد منكم، فلمّا تُوُفّيَ قال الكبير أنا ذلك الواحد، وقال الأوسط: أنا ذلك، وقال الأصغر: أنا ذلك، در بني اسرائيل مرد خردمند و پولداري بود و او از زن پاكدامن پسري داشت كه شبيه خودش بود و دو پسر از زن ناپاك داشت!،

هنگامي كه مرگش فرا رسيد به آنها گفت: اين مال من متعلق به يكي از شماهاست، وقتي كه وفات كرد برادر بزرگ گفت: آن يكي منم و برادر وسطي گفت: منم و كوچك هم گفت: منم؛

فاختصموا إلي قاضيهم قال: ليس عندي في أمركم شئ انطلقوا إلي بني غنام الإخوة الثلاث فانتهوا إلي واحد منهم فرأوا شيخاً كبيراً فقال لهم: ادخلوا إلي أخي فلان فهو أكبر مني فأسألوه، فدخلوا عليه فخرج شيخ كهل فقال: سلوا أخي الأكبر منّي، فدخلوا علي الثالث فإذا هو في المنظر أصغر فسألوه أوّلًا عن حالهم ثمّ مبيّناً (لهم) فقال: أما أخي الذي رأيتموه أولا هو الأصغر وإنّ له امرأة سوء تسوؤه وقد صبر عليها مخافة أن يبتلي ببلاء لا صبر له عليه فهرمته، و أما الثاني أخي فانّ عنده زوجة تسوؤه و تسرّه فهو متماسك الشباب، وأما أنا فزوجتي تسرّني ولا تسوؤني لم يلزمني منها مكروه قط منذ صحبتني فشبابي معها متماسك،

پس پيش قاضي براي مرافعه رفتند، او گفت: در اين باره من چيزي ندارم بگويم برويد در (طايفه) بني اغنام پيش سه برادر (معروف)، پيش يكي رفتند ديدند پيرمرد بزرگسالي است (قضيه را گفتند) گفت: برويد پيش برادر بزرگم فلاني از او سوال كنيد، رفتند پيش او ديدند مرد ميانسالي بيرون آمد و گفت: برويد پيش برادر بزرگتر از من، رفتند پيش او ديدند از همه كوچكتر به نظر مي آيد (تعجب كردند و) اول از حال خود آنها پرسيدند كه اين قضيه چگونه است؟! سپس جريان خود را بيان نمودند؛

گفت: اما برادري كه اول ديديد درست است او برادر كوچك ماست اما چون زن بدي دارد كه با او بدرفتاري مي كند و او تحملش مي نمايد كه مبادا به بلاي بدتر از او گرفتار آيد كه غير قابل تحمل باشد و او را پيرنموده (و به آن روز انداخته كه ديديد)!.

و برادر دومي زني دارد كه او را غمگين و خوشحال مي نمايد كه (متعادل مانده است) ولي من زني دارم كه هيچ وقت مرا اذيت نمي كند و شاد نگه ميدارد و از روزي كه ازدواج كرديم، او مرا آسيبي نرسانده است و جواني ام به خاطر او سالم مانده است!.

وأما حديثكم الذي هو حديث، أبيكم انطلقوا أوّلًا وبعثروا قبره واستخرجوا عظامه وأحرقوها ثم عودوا لأقضي بينكم. فانصرفوا فأخذ الصبي سيف أبيه وأخذ الإخوان المعاول فلما أن همّا بذلك قال لهم الصغير: لا تبعثروا قبر أبي وأنا أدع لكما حصّتي فانصرفوا إلي القاضي فقال:

يقنعكما هذا، ائتوني بالمال فقال للصغير: خذ المال، فلو كانا ابنيه لدخلهما من الرقّة كما دخل علي الصغير.

واما سرگذشت شما با پدرتان، برويد اول قبر او را بشكافيد و استخوان هايش را در آورده و بسوزانيد و برگرديد تا در ميان شما قضاوت نمايم؛

برگشتند و برادر كوچك شمشير پدر را برداشت و آن دو برادر كلنگ برداشتند تا قبر را بشكافند، برادر كوچك گفت: قبر پدرم را نشكافيد و من حق (ارث پدرم را) به شما واگذ ار نمودم،

به سوي قاضي برگشتند و جريان را گفتند: قاضي دستور داد مال پدر را بياوريد اين قصه براي بيان حكم كافي است! به برادر كوچك گفت: مال براي توست زيرا اگر آنها هم فرزندان او بودند، مانند كوچك تر دلشان مي سوخت.«۱»

۸ - و فرمودعليه‌السلام : شرّ الأشياء المرأة السّوء بدترين چيزها زن بد است!.«۲»

۹ - از ابي عبداللَّهعليه‌السلام فرمود: لو لا النساء لَعُبِدَ اللّهُ حقّاً حقّاً. اگر زنها (ي بد و منحرف) نبود، خداوند به حق پرستيده مي‌شد.«۳

۴ - خطرناك‌ترين دشمن‌

خدا نكند كه همسر آدم دشمنش باشد چون دشمني كه شب و روز در كنارت باشد و با هم زندگي بكند، به مراتب خطرناك‌تر از دشمني است كه دور از تو زندگي نمايد زيرا از دوّمي هميشه در حذري و هوشيار، اگر در دور و برت ديده شود، براي دفاع از خود آماده‌اي، اما اوّلي، چون در نهان و آشكار و وقت و بي وقت، با او در افت و خيزي، هر گاه بر عليه تو، تصميم بد بگيرد، مي‌تواند در اسرع وقت، اجراء نمايد، بدينجهت است كه در صورت اختلاف عميق ميان زن و شوهر، زن براي شوهرش بدترين و غالب‌ترين دشمن به حساب مي‌آيد.

خداوند متعال مي‌فرمايد:( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَّكُمْ فَاحْذَرُوهُمْوَإِن تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ) اي كساني كه ايمان آورده‌ايد! بعضي از همسرانتان و فرزندانتان دشمنان شما هستند از آنها برحذر باشيد؛ و اگر عفو كنيد و چشم بپوشيد و ببخشيد (خدا شما را مي‌بخشد) چرا كه خداوند بخشنده و مهربان است.»«۱»

۱ - رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: أغلب أعداء المؤمنين زوجة السّوء. پيروزترين دشمن مؤمنان همسر بد است!.«۲»

۲ - عبد اللَّه بن سنان: از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام فرمود: أغلب الأعداء للمؤمن زوجة السوء. غالب ترين دشمن‌ها براي مؤمن، همسر بد است.«۳

۵ - بهترين و بدترين مردان!

ميان بانوان و آقايان، هم خوباني وجود دارد و هم بداني، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم براي شناختن آنها فرمايشاتي دارد!.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در ضمن حديثي فرمود: ألا اخبركم بخيار رجالكم؟ قلنا: بلي يا رسول اللَّه، قال: إنّ من خير رجالكم التّقي النّقي السّمح الكفّين السّليم الطّرفين، البرّ بوالديه، ولا يلجئ عياله إلي غيره، ثم قال: ألا اخبركم بشر رجالكم؟ فقلنا: بلي فقال: إنّ من شرّ رجالكم البهات البخيل الفاحش، الآكل وحده، المانع رفده، الضارب أهله و عبده، الملجئ عياله إلي غيره، العاق بوالديه. آيا به شما خبر دهم از (صفات) بهترين مردانتان؟! گفتيم: بلي اي رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، فرمود: بهترين مردان شما، پرهيزكار و صاف و دست باز و هردو طرف سالم‌الوجود به والدين نيكوكار باشد، و عيال خود را به پناه ديگران وادار نسازد (و زيردست قرار ندهد)؛

سپس فرمود: آيا به بدترين مردانتان خبر ندهم؟ گفتيم: بلي اي رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، فرمود:

از بدترين مردان شما، افترا گوينده و بخيل و دريده و تنها خورنده و مانع شونده از خيرش (خيرش به كسي نرسد) و (كتك) زننده به زن و خدمتكارش باشد و عيال (و زير دستان خود را) به ديگران بسپارد.«۱

۶ - كراهت ازدواج فاميلي!

در رابطه با ازدواج فاميلي، روايات دوگونه آمده است،

۱ - مستحب است و خوب،

محمد بن علي بن حسين گفت: علي بن حسين سيد العابدينعليهما‌السلام فرمود: من تزوّج اللَّه و لصلة الرحم توّجه اللَّه بتاج الملك (والكرامة). هركس به خاطر خدا و به احترام رَحِمْ (و خويشاوندي) ازدواج كند، خداوند با تاج ملك و كرامت او را تاجدار مي‌نمايد.«۲»

۲ - مكروه است و ممنوع،

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «لاتنكحوالقرابة القريبة فانّ الولد يخرج ضاوياً اي نحيفاً. با نزديكترين نزديكان ازدواج نكنيد زيرا بچه ضعيف و ناتوان به دنيا مي‌آيد.«۳»

مضمون دو روايت بالا، هر كدام به يك بُعد زندگي نظارت دارد!،

اولي: براي استحكام بخشيدن به زندگي فاميلي و اقربائي، و جلوگيري از گسستن زنجير ايل و تباري و پاره شدن شيرازه عواطف خانوادگي مي‌باشد. دومي: براي رعايت مسائل ژنيتيکي و پزشکي، و پيشگيري از پيامدهاي ناگوار بعدي مي‌باشد كه نهايتاً به طلاق منجر مي شود!، زيرا آزمايشهاي علمي و تجربه‌هاي اجتماعي، ثابت كرده است كه ازدواج فاميلي در برخي از موارد، به معلول و ناقص به وجود آمدن بچه و كند ذهني او منتهي مي‌شود كه در نتيجه هم والدين تاپايان عمر، گرفتار ناراحتي‌هاي گوناگون و هم جامعه پذيراي يك فرد معلول جامعه خواهد بود!!.

راه حل: براي اينكه ازدواج كنندگان، از اين معضل رهائي يابند، پيشرفت علم و آزمايشات كنوني مسئله را حل نموده است؛

كساني كه دوست دارند با افراد فاميل پيوند بخورند، مي‌توانند بدون دردسر، پيش از همه اقدامات، آزمايشات لازم را انجام داده و با خيال راحت به استقبال زندگي بروند، تا بعداً ندامت و پشيماني ببار نيايد.

پس اگر اين مسأله از مسير آزمايش حل شود كراهت اين گونه ازدواج‌ها نيز برداشته مي‌شود

۷ - ندادن دختر به شرابخوار

بر هر مسلماني لازم است به دستورات دينش پايبند و عمل كننده باشد، براي حفظ و دفاع از دينش، كمي غيرت و تعصب ديني داشته باشد، پس اگر كسي از دختر او خواستگاري كرد اما پاي بند ديانت و اسلاميت نباشد، با ملاحظه جهاتي نبايد به او جواب مثبت دهد!، زيرا هم از جهت اين كه از نظر ديني در رديف هم نيستند، و هم برابر روايات وارده، بادختر او هم كفو و هم طراز نيست و در آينده پيامدهاي ناگوار بي شمار خواهد داشت، چون يك فرد مست و لايعقل، با كليد شراب خواريش درهاي فسادها و شرها را بروي خود و خانواده‌اش باز نموده و با ناملايمات زندگي اش، دايم آنها را ضجر خواهد داد!.

و دهها مسايل و گرفتاري‌هاي پيش بيني نشده ديگر كه، با درنظرگرفتن اين معايب، يك شخص مسلمان چگونه مي‌تواند با يك فرد شراب خوار دور از دين و از خدا بي خبر، وصلت نمايد.

۱ - أحمد بن محمد تا از أبو عبد اللَّهعليه‌السلام فرمود: من زوّج كريمته من شارب خمر فقد قطع رحمها. هركس دخترش را به شراب خوار تزويج كند (درباره او) قطع رَحِم كرده است.» ۲ - ابن أبي عمير: از بعض اصحابش: از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام گفت: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمود: شارب الخمر لا يُزوَّجُ إذا خَطَبَ ولايشفّع اذا شفع و لايصدّق اذا حدّث و لايعاد اذا مرض و لايشهد جنازة و لايؤتمن علي أمانة. شرابخوار تزويج كرده نمي‌شود وقتي كه خواستگاري نمود (يعني اگر شارب الخمر براي خواستگاري آيد به او دختر ندهيد) و وساطت او پذيرفته نشود و اگر سخني گفت تصديق نشود و به تشييع جنازه‌اي نرود و به امانتي امين نگردد.«۱»

۳ - از ابي الرّبيع از امام صادقعليه‌السلام رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: من شرب الخمر بعد ما حرّمها اللَّه علي لساني، فليس بأهل أن يزوّج اذا خطب و لايشفع اذاشفع، ولايصدق اذا حدّث و لا عاد اذا مرض ولايشهد جنازة و لا يؤتمن علي أمانة. هركس شراب بخورد بعد از آنكه خداوند با زبان من حرام كرده است، پس اهليت (و شايستگي)، ندارد زماني كه خواستگاري نمود، به او دختر دهند، شفاعتش را قبول نكنند و گفتارش تصديق نشود و مريض شد عيادت نشود و به تشييع جنازه‌اي حاضر نباشد و به امانتي امين نگردد تا آخرحديث.«۲

۸ - به بد اخلاقان دختر ندهيد

اخلاق يكي از مسايل مهم كليدي و تعيين كننده دوران زندگي است، اگر در گذران زندگي، هر دو زوج داراي خلق و خوي پسنديده باشند، آن زندگي برايشان، شيرين و گوارا خواهد بود، و اگر يكي يا هردوي آنها داراي اخلاق بد و سيرت ناپسند باشد، صورت زندگي برايشان زشت و معنا و مفهومي نخواهد داشت، حالا فكر كنيد كدام يك از اين دو حالت برايتان ايده آل و رضايت بخش است.

۱ - حسين بن بشار واسطي گفت: به ابي الحسن امام رضاعليه‌السلام نوشتم: انّ لي قرابة قد خطب إليّ (ابنتي) وفي خلقه سوء، قال: لا تزوّجه إن كان سيّئ الخلق. بدرستي كه يكي ازنزديكانم دخترم را خواستگاري نموده است اما بد اخلاق است! فرمود: اگر بد اخلاق است، به او دختر نده.«۳

۹ - بابانوان كم فهم ازدواج نكنيد!!

در فصل‌هاي مختلف اين كتاب كراراً از نظر عزيزان گذشته است كه براي زندگي مادام العمر خود و براي فرزندان آينده، همسر شايسته و فهميده و شادي آفرين انتخاب نمايد كه موجب ندامت و پشيماني نشود؛

ومي دانيم كه ازدواج با بانوي كم فهم و نا متعادل اخلاقي و رفتاري، از مصداق بارز ندامت در آينده خواهد بود.

۱ - سكوني، از ابي عبد اللَّه (عليه‌السلام ) گفت: أميرمؤمنانعليه‌السلام فرمود: ايّاكم وتزويج الحمقاء فإن صحبتها بلاء، وولدها ضياع.

مبادا با زنان نادان ازدواج نماييد زيرا همنشيني او بلا و فرزندانش ضايع خواهند شد!.«۱»

۲ - رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: إيّاكم وتزوّج الحمقاء فان صحبتها ضياع وولدها ضباع.

مبادا بازن كودن ازدواج كنيد همانا همنشيني او ضايع كننده و فرزندانش كفتار صفت مي شوند. «۲

۱۰ - كراهت ازدواج باخانم ديوانه!

۱۰ - كراهت ازدواج باخانم ديوانه! محمد بن مسلم، از أبي جعفرعليه‌السلام گفت: بعضي اصحاب ما از او سؤال نمود: از الرّجل المسلم تعجبه المرأة الحسناء أيصلح له أن يتزوّجها وهي مجنونة؟ قال: لا ولكن إن كانت عنده أمة مجنونة فلا بأس بأن يطأها ولا يطلب ولدها. مرد مسلماني كه زن زيبا (ي ديوانه) او را جلب توجه (و شگفت زده) كرده است آيا مصلحت است با او ازدواج نمايد؟! فرمود: نه ولي اگر پيش او برده (زرخريد و) ديوانه باشد مي تواند با او هم بستر شود اما فرزند نياورند.«۳

نكته‌ها:

۱ - ازدواج يك سنت الهي است

گر چه امروز مسأله ازدواج آنقدر در ميان آداب و رسوم غلط و حتي خرافات پيچيده شده كه به صورت يك جاده صعب العبور يا غير قابل عبور براي جوانان در آمده است، ولي قطع نظر از اين پيرايه‌ها، ازدواج يك حكم فطري و هماهنگ قانون آفرينش است كه انسان براي بقاء نسل و آرامش جسم و روح و حل مشكلات زندگي احتياج به ازدواج سالم دارد.

اسلام كه هماهنگ با آفرينش گام بر ميدارد نيز در اين زمينه تعبيرات جالب و مؤثري دارد، از جمله حديث معروف پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است: «تناكحوا، و تناسلوا تكثروا فانّي أباهي بكم الأمم يوم القيامه و لو بالسّقط:» ازدواج كنيد تا نسل شما فزوني گيرد كه من با فزوني جمعيت شما حتي با فرزندان سقط شده در قيامت به ديگر امتها مباهات مي‌كنم! و در حديث ديگر از آن حضرت مي‌خوانيم «من تزوّج فقد أحرز نصف دينه فليتّق اللَّه في النّصف الباقي» كسي كه همسر اختيار كند نيمي از دين خود را محفوظ داشته، و بايد مراقب نيم ديگر باشد.

چرا كه غريزه جنسي نيرومندترين و سركش ترين غرائز انسان است كه به تنهائي با ديگر غرائز برابري مي‌كند، و انحراف آن نيمي از دين و ايمان انسان را به خاطر خواهد انداخت.

باز در حديث ديگري از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مي‌خوانيم «شراركم عزّابكم» بدترين شما مجردان شمايند.

به همين دليل در آيات مورد بحث و همچنين روايات متعددي مسلمانان تشويق به همكاري در امر ازدواج مجردان و هر گونه كمك ممكن به اين امر شده‌اند مخصوصا اسلام در مورد فرزندان مسئوليت سنگيني بر دوش پدران افكنده، و پدراني را كه در اين مسئله حياتي بي تفاوت هستند شريك جرم انحراف فرزندانشان شمرده است چنانكه در حديثي از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مي‌خوانيم «من ادرك له ولد و عنده ما يزوّجه فلم يزوّجه، فأحدث فالإثم بينهما!» كسي كه فرزندش به حد رشد رسد و امكانات تزويج او را داشته باشد و اقدام نكند، و در نتيجه فرزند مرتكب گناهي شود، اين گناه بر هر دو نوشته مي‌شود! و باز به همين دليل دستور مؤكد داده شده است كه هزينه‌هاي ازدواج را اعم از مهر و ساير قسمتها سبك و آسان بگيرند، تا مانعي بر سر راه ازدواج مجردان پيدا نشود، از جمله در مورد مهريه سنگين كه غالبا سنگ راه ازدواج افراد كم در آمد است.

در حديثي از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مي‌خوانيم «شوم المرئه غلاء مهرها» زن بد قدم زني است كه مهرش سنگين باشد.

و باز در حديث ديگري كه در ذيل حديث فوق وارد شده مي‌خوانيم «من شومها شدة مؤنتها» يكي از نشانه‌هاي شوم بودن زن آن است كه هزينه زندگي (يا هزينه ازدواجش) سنگين باشد.

و از آنجا كه بسياري از مردان و زنان براي فرار از زير بار اين مسؤليت الهي و انساني متعذر به عذرهائي از جمله نداشتن امكانات مالي مي‌شوند در آيات فوق صريحا گفته شده است كه فقر نمي‌تواند مانع راه ازدواج گردد، بلكه چه بسا ازدواج سبب غنا و بي نيازي مي‌شود.

دليل آن هم با دقت روشن مي‌شود، زيرا انسان تا مجرد است احساس مسؤليت نمي‌كند نه ابتكار و نيرو و استعداد خود را به اندازه كافي براي كسب در آمد مشروع بسيج مي‌كند، و نه به هنگامي كه در آمدي پيدا كرد در حفظ و بارور ساختن آن مي‌كوشد و به همين دليل مجردان غالباً خانه به دوش و تهي دستند! اما بعد از ازدواج شخصيت انسان تبديل به يك شخصيت اجتماعي مي‌شود و خود را شديدا مسئول حفظ همسر و آبروي خانواده و تأمين وسائل زندگي فرزندان آينده مي‌بيند، به همين دليل تمام هوش و ابتكار و استعداد خود را به كار مي‌گيرد و در حفظ در آمدهاي خود و صرفه‌جوئي، تلاش مي‌كند و در مدت كوتاهي مي‌تواند بر فقر چيره شود.

بي جهت نيست كه در حديثي از امام صادقعليه‌السلام مي‌خوانيم «الرّزق مع النساء و العيال روزي همراه همسر و فرزند است».

و در حديث ديگري از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مي‌خوانيم: مردي خدمت حضرتش رسيد و از تهي دستي و نيازمندي شكايت كرد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «تزوّج، فتزوّج فوسع له» ازدواج كن، او هم ازدواج كرد و گشايش در كار او پيدا شد!.

بدون شك امدادهاي الهي و نيروهاي مرموز معنوي نيز به كمك چنين افراد مي‌آيد كه براي انجام وظيفه انساني و حفظ پاكي خود اقدام به ازدواج مي‌كنند. هر فرد با ايمان مي‌تواند به اين وعده الهي دلگرم و مؤمن باشد، در حديثي از پيامبر گرامي اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل شده «من ترك التزويج مخافة العيلة فقد ساء ظنّه بالله انّ اللَّه عز و جل يقول «ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله».

كسي كه ازدواج را از ترس فقر ترك كند گمان بد به خدا برده است، زيرا خداوند متعال مي‌فرمايد: اگر آنها فقير باشند خداوند آنها را از فضل خود بي نياز مي‌سازد.

البته روايات در منابع اسلامي در اين زمينه فراوان است كه در فصل‌هاي مختلف اين كتاب اجمالًا خواهدآمد.

۲ - منظور از جمله( وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ ) چيست؟

قابل توجه اينكه در آيات مورد بحث به هنگامي كه سخن از ازدواج مردان و زنان بي همسر به ميان مي‌آيد به طور كلي دستور مي‌دهد براي ازدواج آنان اقدام كنيد، اما هنگامي كه نوبت بردگان مي‌رسد آن را مقيد به صالح بودن مي‌كند.

جمعي از مفسران (مانند نويسنده عاليقدر تفسير الميزان و همچنين تفسير صافي) آنرا به معني صلاحيت براي ازدواج تفسير كرده‌اند، در حالي كه اگر چنين باشد اين قيد در زنان و مردان آزاد نيز لازم است.

بعضي ديگر گفته‌اند كه منظور صالح بودن از نظر اخلاق و اعتقاد است چرا كه صالحان از اهميت ويژه‌اي در اين امر برخوردارند، ولي باز جاي اين سئوال باقي است كه چرا در غير بردگان اين قيد نيامده است؟ احتمال مي‌دهيم منظور چيز ديگري باشد و آن اينكه در شرائط زندگي آن روز بسياري از بردگان در سطح پائيني از فرهنگ و اخلاق قرار داشتند بطوري كه هيچگونه مسئوليتي در زندگي مشترك احساس نمي‌كردند، اگر با اين حال اقدام به تزويج آنها مي‌شد همسر خود را به آساني رها نموده و او را بدبخت مي‌كردند، لذا دستور داده شده است در مورد آنها كه صلاحيت اخلاقي دارند اقدام به ازدواج كنيد، و مفهومش اين است كه در مورد بقيه نخست كوشش براي صلاحيت اخلاقيشان شود تا آماده زندگي زناشوئي شوند سپس اقدام به ازدواجشان گردد.

سؤال: حكم مقاربت در ايام عادت ماهانه چيست؟!( وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ ) جواب:

( قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِوَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّـهُإِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ ) «۱»

و ازتو درباره حيض سؤال مي‌كنند، بگو: چيز زيانبار و آلوده ايست از اين رو در قاعدگي از زنان كناره‌گيري كنيد؛ و با آنها نزديكي ننمائيد تا پاك شوند، و هنگامي كه پاك شدند از طريقي كه خدا به شما فرمان داده است، با آنها آميزش نماييد كه خداوند توبه كنندگان را دوست دارد، و پاكان را (نيز) دوست مي‌دارد».

يعني فقط در حال پاكي زنان: آميزش جنسي داشته باشيد نه در حالت ناپاكي و غيره ممكن است از آيه مباركه، مفهوم وسيع‌تر و كلي‌تري استفاده كرد: يعني بعد از پاك شدن نيز: آميزش بايد در چهار چوب فرمان خدا باشد: اين فرمان مي‌تواند فرمان تكويني پروردگار يا فرمان تشريعي او باشد زيرا خداوند براي بقاي نوع انسان:

جاذبه مخصوصي در ميان دو جنس مخالف: نسبت به يكديگر قرار داده و به همين دليل آميزش جنسي لذت خاصي براي هر دو طرف دارد ولي مسلّم است، كه هدف نهايي بقاء نسل بوده: و اين جاذبه و لذت، مقدمه آن است بنابر اين لذت جنسي بايد: تنها در مسير بقاي نسل قرار گيرد: و به همين جهت استمناء و لواط و مانند آن: نوعي انحراف از اين فرمان تكويني و ممنوع است.

و نيز ممكن است مراد امر تشريعي باشد: يعني بعد از پاك شدن زنان از عادت ماهانه: بايد جهات حلال و حرام را در حكم شرع در نظر بگيريد.

بعضي نيز گفته‌اند: مفهوم اين جمله ممنوع بودن آميزش جنسي با همسران از غير طريق معمولي مي‌باشد: ولي با توجه به اينكه در آيات قبل از آن سخني از اين مطلب در ميان نبوده: اين تفسير مناسب به نظر نمي‌رسد.

( نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّىٰ شِئْتُمْوَقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُمْوَاتَّقُوا اللَّـهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُم مُّلَاقُوهُوَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ ) «۲»

در اين آيه: اشاره زيبائي به هدف نهايي آميزش جنسي كرده مي‌فرمايد: همسران شما محل بذرافشاني شما هستند( نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ ) بنابر اين هر زمان بخواهيد مي‌توانيد با آنها آميزش نمائيد( فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّىٰ شِئْتُمْ )

در اينجا زنان تشبيه به مزرعه شده‌اند: و اين تشبيه ممكن است براي بعضي سنگين آيد كه چرا اسلام درباره نيمي از نوع بشر چنين تعبيري كرده است در حالي كه نكته باريكي در اين تشبيه نهفته شده: در حقيقت قرآن مي‌خواهد ضرورت وجود زن را در اجتماع انساني نشان دهد كه زن تنها وسيله اطفاء شهوت و هوسراني مردان نيست: بلكه وسيله‌اي است براي حفظ حيات نوع بشر: اين سخن در برابر آنها كه نسبت به جنس زن همچون يك بازيچه يا وسيله هوسبازي و كالا مي‌نگرند:

هشداري محسوب مي‌شود.

حرث مصدر است و به معني بذرافشاني است و گاهي به خود مزرعه نيز اطلاق مي‌شود.

أنّي از اسماء شرط است و غالباً به معني مَتي كه به معني زمان است استعمال مي‌شود: و در اين صورت آن را أنّي زمانيّه مي‌گويند و گاهي نيز به معني مكان است مانند آنچه در آيه ۳۷ سوره آل عمران آمده:( قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّىٰ لَكِ هَـٰذَاقَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّـهِ ) زكريا گفت اي مريم! اين غذا (ي بهشتي) را از كجا آورده‌اي؟: گفت از نزد خدا.

اگر أنّي در آيه فوق زمانيّه باشد: توسعه زماني مسأله آميزش جنسي را بيان مي‌كند، يعني در هر ساعتي از شب و روز مجاز هستيد و اگر مكانيّه باشد، توسعه در مكان و چگونگي انواع آميزش است.

اين احتمال نيز وجود دارد كه اشاره به هر دو جنبه باشد و به اين ترتيب، دو همسر مي‌توانند هر گونه و در هر زمان و مكان: از لذت جنسي بهره گيرند: (جز آنچه در قانون شرع ممنوع شده است).

سپس در ادامه آيه مي‌افزايد: با اعمال صالح و پرورش فرزندان صالح: آثار نيكي براي خود از پيش بفرستيد( وَقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُمْ )

اشاره به اينكه هدف نهايي از آميزش جنسي: تنهالذت و كامجوئي نيست بلكه بايد از اين موضوع: براي ايجاد و پرورش فرزندان شايسته: استفاده كرد: و آن را به عنوان يك ذخيره معنوي براي فرداي قيامت از پيش بفرستيد: اين سخن هشدار مي‌دهد كه بايد در انتخاب همسر: اصولي را رعايت كنيد كه به اين نتيجه مهم: يعني تربيت فرزندان صالح و نسل شايسته انساني منتهي شود.

در حديثي نيز از پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مي‌خوانيم كه فرمود: اذا مات الإنسان انقطع أمله الّا عن ثلاث: صدقة جارية و علم ينتفع به و ولد صالح يدعوا له، هنگامي كه انسان مي‌ميرد اميد او جز از سه چيز قطع مي‌شود: صدقات جاريه (اموالي كه از منافع آن مرتبا بهره گيري مي‌شود) و علمي كه از آن سود مي‌برند و فرزند صالحي كه براي او دعا مي‌كند.«۱»

در حديث ديگري از امام صادقعليه‌السلام مي‌خوانيم كه فرمود: ليس يتبع الرجل بعد موته من الأجر الّا ثلاث خصال: صدقة اجراها في حياته فهي تجري بعد موته، و سنّة هدي سنّها فهي تعمل بها بعد موته، و ولد صالح يستغفر له، هيچ گونه اجر و پاداشي بعد از مرگ به دنبال انسان نمي‌آيد مگر سه چيز: صدقه جاريه‌اي كه در حيات خود فراهم ساخته و بعد از مرگش ادامه دارد (مانند بناهاي خير) و سنت هدايت‌گري كه آن را بر قرار كرده و بعد از مرگ او به آن عمل مي‌كنند: و فرزند صالحي كه براي او استغفار كند.

همين مضمون در روايات متعدد ديگري نيز وارد شده است: و در بعضي از روايات شش موضوع ذكر شده كه اولين آنها فرزند صالح است.

به اين ترتيب فرزندان صالح در كنار آثار علمي و تأليف كتابهاي هدايت كننده و تأسيس بناهاي خير همچون مسجد و بيمارستان و كتابخانه قرار گرفته‌اند.

و در پايان آيه: دستور به تقوا مي‌دهد و مي‌فرمايد: تقواي الهي پيشه كنيد و بدانيد او را ملاقات خواهيد كرد: و به مؤمنان بشارت دهيد بشارت رحمت الهي و سعادت و نجات در سايه تقوا( وَاتَّقُوا اللَّـهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُم مُّلَاقُوهُوَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ )

از آنجا كه مسأله آميزش جنسي: مسأله اي است مهم: و با پرجاذبه‌ترين غرايز انسان سر و كار دارد: خداوند در اين جمله‌هاي آخر: مؤمنان را به دقت در اين امر: و پرهيز از هر گونه گناه و انحراف: دعوت فرموده و به آنها هشدار مي‌دهد كه بدانيد همگي به ملاقات پروردگار خواهيد شتافت و تنها راه نجات ايمان و تقواي در سايه ايمان است.

نكته: دستور عادلانه اسلام در مورد عادت ماهيانه زنان

۱ - اقوام پيشين در مورد زنان در عادت ماهيانه عقائد مختلفي داشتند: يهود فوق العاده سخت گيري مي‌كردند و در اين ايام به كلي از زنان در همه چيز جدا مي‌شدند در خوردن و آشاميدن و مجلس و بستر: و در تورات كنوني احكام شديدي در اين باره ديده مي‌شود.

و به عكس آنها مسيحيان هيچ گونه محدوديت و ممنوعيتي براي خود: در برخورد با زنان: در اين ايام قائل نبودند: و اما بت پرستان عرب: دستور و سنت خاصي نزد آنها در اين زمينه يافت نمي‌شد: ولي ساكنان مدينه و اطراف آن: بعضي از آداب يهود را در اين زمينه اقتباس كرده بودند: و در معاشرت با زنان در حال حيض:

سخت‌گيري هايي داشتند: در حالي كه ساير عرب چنين نبودند و حتي شايد آميزش جنسي را در اين حال جالب مي‌دانستند و معتقد بودند اگر فرزندي نصيب آنها شود بسيار خون‌ريز خواهد بود: و اين از صفات بارز و مطلوب: نزد اعراب باديه‌نشين خون‌ريز بود.

۲ - ذكر طهارت و توبه در كنار يكديگر در آيات فوق ممكن است اشاره به اين باشد كه طهارت: مربوط به پاكيزگي ظاهر: و توبه اشاره به پاكيزگي باطن است.

اين احتمال نيز وجود دارد كه طهارت در اينجا به معني آلوده نشدن به گناه بوده باشد يعني خداوند: هم كساني را كه آلوده به گناه نشده‌اند دوست دارد و هم كساني كه بعد از آلودگي توبه كنند: و در زمره پاكان در آيند.

ضمنا اشاره به مسأله توبه در اينجا ممكن است ناظر به اين باشد كه بعضي بر اثر فشار غريزه جنسي نمي‌توانستند خويشتن داري كنند و بر خلاف امر خدا به گناه آلوده مي‌شدند: سپس از عمل خود نادم شده و ناراحت مي‌گشتند: براي اينكه راه بازگشت را به روي خود بسته نبينند و از رحمت حق مأيوس نشوند: طريق توبه را به آنها نشان مي‌دهد.«۱»

البته در قرآن كريم آيات مربوط به ازدواج و تشكيل خانواده و زندگي خانوادگي و همچنين پدر و مادر كه اساس و بنيان خانه و خانواده هستند، زياد است كه ما به چند آيه فوق اكتفانموديم

طالبين اطلاعات بيشتر، به قرآن مجيد و تفاسير آن مراجعه نمايند

اخبار

اشاره

به همه افراد بشر، واضح و روشن است كه خداوند عالم براي استمرار بخشيدن به بقاي نسل انسان و حيوان، غرايز جنسي را در وجود آنهابه وديعت گذاشته و يك امر حياتي و كليدي قرار داده است كه به سادگي نمي‌توان بحث در باره آن را ناديده گرفت، زيرا حفظ بافت و نظم جامعه به آن بستگي دارد و بدون آن، تداوم زندگي امكان پذير نيست!؛

اگر نبود اين غريزه بنيادين و پيامدهاي آن از قبيل تشكيل خانواده و به دنيا آوردن اولاد وو ..، كدام پدر به آن همه مشكلات تأمين معيشت و تهيه وسايل زندگي تن در ميداد و كدام مادر آن همه زحمات طاقت فرسا را بجان مي‌خريد و تحمل مي‌كرد!؛

خداي حكيم علي الإطلاق در اين نيروي قوي و طغيانگر، حكمتي بخرج داده است كه به روشني در مي‌يابيم و بالعيان مي‌بينيم، قوي‌ترين حيوان در هنگام غليان اين غريزه، در برابر جنس لطيف خود به نوعي اظهار عجز و لابه وناتواني و نرمش و از خود گذشتگي، نشان مي‌دهد كه آدمي را به تعجب وامي دارد مگر اين حيوان درنده غرش كنان چند دقيقه پيش نيست كه اين گونه در مقابل جنس مخالف و ضعيف و ناتوان خود، از پنبه نرمتر و از حرير لرزنده‌تر و شكسته‌تر شده است!؛

در عالم انسان نيز قضيه بدين منوال بلكه به مراتب بالاتر و شگفت‌انگيزتر است! سفّاك‌ترين و خونريزترين و مغرورترين آدمي هنگام تحريكات جنسي در برابر خواسته‌هاي آن، تسليم گشته و براي فرو نشاندن و اطفاي آن از هيچ رفتار متنوع (خواهش، تمنّا، قهر، آشتي و در نهايت، اظهار عشق و سوز دل ودهها مسايل ديگر در برابر جنس مخالف خود) فروگذار نمي‌شود!.

پس اين غريزه يك ضرورت حياتي براي انسان و حيوان است كه هنگام نياز، اگر خواسته‌هاي آن (مشروع يا نا مشروع) بر آورده نشود يقيناً پيامدهاي خطرناك و ناگواري (از قبيل از دست دادن تعادل روحي و جسمي و افسردگي و سرشكستگي و سرگرداني وو در نهايت ديوانگي)، خواهد داشت.

شكي نيست براي رهائي از صدمات روحي و جسمي آن و همچنين به خاطر پايدار و پابرجا ساختن بقاي نسل، بايد آن را تغذيه كرد و ارضاء نمود! اما آنچه كه مسلّم است اگر مهار آن رها شود و آزاد گردد، نه از «تاك» نشان خواهد ماند و نه از تاك نشان، حاصلي جز نابودي جوامع بشري و گرفتار آمدن به بي بند و باري و نابودي شرافت هاي انساني و متلاشي شدن خانواده‌ها و فرو رفتن در منجلاب تباهي و اين دست و آن دست گشتن در دوران جواني و ويلان و سرگردان ماندن در زمان پيري و ناتواني، وو نخواهد داشت؛

با توجه به گفتار فوق، بشر به همان اندازه كه براي ارضاء آن غريزه بايد جوابگو باشد، به همان اندازه در تحت كنترل در آوردن و هدايت كردن آن به راه صحيح و درست، مسؤليت دارد و بايد براي حراست از خاندانها و خانواده‌ها و حفظ انسجامهاي فاميلي و پدر و پسري و مادر دختري و ايلي و تباري و صدها فروعات آن از قبيل شناخته شدن و ارث بردن و مردن و دفن شدن وو قدم مثبت برداشته و كوشا باشد تا از عمر پربهاي خود، بهره‌مند گردد.

بدينجهت شرايع آسماني براي ريز ريز و نكته به نكته كيفيت استفاده و بهره برداري از مسير درست آن، راهنمائي‌ها و تشويق ها كرده و در مقابل، مجازات‌هاي سنگين و قوانين جزائي خشونت بار، وضع نموده است، تا از افتادن در سنگلاخ هوا و هوس و فرو رفتن در باتلاق بي بند وباري جلوگيري نمايد.

و همچنين براي آرام شدن و آرامش يافتن در برابر اين نيرو، به ريزه كاري هائي پرداخته است كه واقعاً مايه شگفتي و شايسته تفكر و تأمل مي‌باشد، مانند روزها و ساعات و كيفيت كامجوئي زن و مرد و آماده ساختن طرف مقابل براي همسوئي و تشويق به ازدياد آن، تا از حلال خود اشباع شده و در فكر ديگران نباشد و صدهامسائل ديگر.

حتي در بعضي روايت از امام صادقعليه‌السلام وارد شده است كه هنگام كام جوئي از زن «لاتنزو نزو الحمار» (بي مقدمه) مانند چارپايان نزديكي نكنيد!، زيرا اگر زن (در آن حال با سرخوردگي و بدون به دست آوردن آرامش)، جدا شود با غلام سياهي هم روبرو گردد، خود را تسليم و آرام خواهد نمود!! (اما اگر پس از آمادگي طرفين براي فارغ شدن، مسئله پايان يابد، با رضايت و خوشحالي از همديگر جدا خواهند شد).

در كتابهاي فقهي اين مطالب و مسايل زناشوئي، فراوان آمده است كه طالبين به آن كتابها از قبيل وسايل الشّيعة: جواهرالكلام: بحار الأنوار: اصول كافي: تهذيب و استبصار و صدها كتاب ديگر در باب النكاح، مراجعه نمايند.

و نيز در باره روزهاي ممنوع المقاربه (حيض، نفاس، احرام، روزهاي ماه مبارك رمضان، ايلاء و بالأخرة ظهار) و مسائل بسيار ديگر، مورد بحث قرارگرفته است كه به اطلاعات و بررسي زياد نياز دارد و ما نيز در اين كتاب به بخش كوچكي از آن متعرّض خواهيم شد

۱ - توبيخ تجرّد

خداي متعال با حكمت متعاليه خود، سنگ بناي زيبائي جهان و نظام احسن و اكمل را در وجود نر و ماده؛ بنا نهاده، و ادامه حيات و زيربناي زندگي را در وجود آفريده‌هاي مُوَلّد و توليد كننده استوار ساخته و برقرار نموده است.

هيچ موجود رشد كننده و ذيحيات پيدا نمي‌شود مگر اينكه از زوج و جفت يا به عبارت ديگر از پدر و مادر به وجود آمده اند؛ چنان كه در قرآن كريم نيز به اين معنا تصريح نموده و مي فرمايد: «منزّه است كسي كه تمام زوج‌ها را آفريد، از آنچه كه زمين مي روياند، و از خودشان و از آنچه نمي‌دانند».«۱»

با جمله( وَمِمَّا لَا يَعْلَمُونَ ) مي فهماند كه زوجها و جفتهاي زيادي هست كه هنوز دانش بشري به حيطه كشف فورمول وجودي آنها، راه پيدا نكرده و از وجود آنها اطلاع ندارد و از كشف آنها عاجزمانده است پس هرموجود زنده‌اي از نباتات و سبزيجات و حيوانات گرفته تا انسان صاحب عقل و خرد، بايد از جفت و يا نر و ماده به وجود آيد درست است موجودات تك ياخته‌اي و تك سلولي نيز يافت مي شود اما كم و ناچيز!.

براي روشن شدن مطلب فوق به فصل آيات كه قبلًا از نظر مباركتان گذشت مراجعه نماييد.

از محتواي گفتار پيشين نيز متوجه شديم كه انسان براي اطفاي آتش غريزه جنسي خود، نياز شديد به همسر و تشكيل خانواده دارد!.

فرد مجرد يعني مرغ بي آشيانه!، از حكمت‌هاي محيّر العقول خداوند آفرينش نر و ماده و ايجاد محبت و عشق در ميان آنها و تشكيل خانواده است؛

تا قانون ازدواج و تشكيل خانواده، در باره كسي و يا جامعه‌اي اجرا نشود؛ نر و ماده و دختر و پسر مرد و زن؛ همه ويلان و سرگردان و در جايي بند نمي‌شوند؛ نه آرامش روحي دارند و نه آرامش و سكون جسمي؛

خداوند در جاهاي متعدد قرآن مجيدش به اهميت اين مطلب اشاره فرموده است كه همسران شما مايه آرامش شماهستند نه تنها زيستن و ويلان بودن!.«۱»

البته بايد در انتخاب همسر و با چه كسي مي‌خواهد پيوند زناشوئي ببندد و مال و اولاد خويش را در آينده به دست كهِ بسپارد وو دقت كامل نمايد كه ندامت و پشيماني در پي نداشته باشد.

۱ - محمد الأصم: از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام روايت كرده است: رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

رذّال موتاكم العزّاب. پست ترين مردگان شما عزبها (مجرّدها) هستند.«۲»

۲ - محمد بن علي بن حسين گفت: روي أن رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قال: أكثر أهل النّار العزّاب. روايت شده است رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: بيشتر اهل آتش مجرّدها هستند.«۳»

۳ - شرار موتاكم العزّاب. بدترين مردگانتان مجردها هستند.«۴»

۴ - رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به مردي كه نامش عكاف است فرمود: ألك زوجة؟ قال: لا يا رسول اللَّه قال: ألك جارية؟ قال: لا يا رسول اللَّه قال: أفأنت موسر؟ قال: نعم قال: تزوّج وإلّا فأنت من المذنبين.

آيا زن داري؟؛

گفت: نه اي رسول خدا؛

كنيز (برده) داري؟؛

نه اي رسول خدا؛

آيا ثروت (و امكان ازدواج) داري؟؛

بلي اي رسول خدا؛

(برو) ازدواج كن وگرنه تو از گناهكاراني«۱»

۵ - در روايت ديگر فرمود: تزوّج وإلّا فأنت من رهبان النصاري. ازدواج كن و گرنه تو از راهبان نصارا هستي.«۲»

۶ - در روايت ديگر فرمود: تزوّج وإلّا فأنت من إخوان الشياطين وگرنه از برادران شيطان‌ها هستي.«۳»

۷- و فرمود: شراركم عزّابكم والعزّاب إخوان الشياطين شرورترين شما مجردهايتانند و مجردها برادران شيطانند.«۴»

و فرمود: خيار امّتي المتأهّلون و شرار امّتي العزّاب بهتربن امت من متأهل‌ها و بدترين امتم مجردهاهستند.«۵»

ابن فضال، از امام صادق، از پدرش از پدران بزرگوارشعليهم‌السلام از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

شرار امتي عزّابها. بدترين امت من عزب‌هاي آنهاست.«۶

۲ - نكوهش فرار از تزويج‌

در مقدرات الهي براي هر جنبنده‌اي و جانداري: رزقي: تعيين گرديده است و از آسايشگاهها و محل زندگي آنها، اطلاع كامل دارد و هيچ موجودي از نظر قدرت او پنهان نيست،«۱» پس رزق هركسي در هرجا باشد به او مي‌رسد و سوخت و سوزي ندارد؛

با توجه به مطلب فوق آنان كه از ترس نداري، تن به ازدواج نمي‌دهند: يا توكلشان به خدا كم و يا اساساً باور ندارند كه خدا روزي رسان است و يا به مفهوم زندگي و فراز و نشيب آن، پي نبرده اند.

۱ - حريز: از وليد بن صبيح: از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام فرمود: من ترك التزويج مخافة العيلة فقد أساء بالله الظنّ. هركس ترك ازدواج كند به خاطر ترس از عيال باري و فقر و نداري، به يقين برخدابد گمان است! (زيرا خداوند كفيل روزي زن و فرزنداست).«۲»

۲ - محمد بن جعفر، از پدرش، از پدرانشعليهم‌السلام گفت: رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: من ترك التزويج مخافة العيلة فقد ساء ظنّه با اللَّه عزّ و جلّ إن اللَّه عزوجل يقول:( إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ ) . هركس به خاطر ترس از نداري، ترك تزويج كند، گمان بد به خداي عزّ و جلّ برده، در حالي كه خداي عزّ و جلّ (در قرآن) مي‌فرمايد: «اگر (ازدواج كنندگان) فقير باشند، خداوند آنها را از فضل و كرم خود بي نياز مي‌سازد».«۳»

۳ - أبي بصير: از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام گفت: أتي رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شاب من الأنصار فشكا إليه الحاجة، فقال له: تزوّج، فقال الشاب: انّي لأستحيي أن أعود إلي رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، فلحقه رجل من الأنصار فقال: انّ لي بنتاً وسيمة، فزوّجها إيّاه، قال: فوسّع اللَّه عليه، فأتي الشاب النبيعليه‌السلام فأخبره، فقال رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : يا معشر الشباب عليكم بالباه. جواني از انصار پيش رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد از نياز مندي (و نداري خود) به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شكايت كرد فرمود: ازدواج كن!، جوان گفت من حيا مي‌كنم دوباره پيش رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برگردم، مردي از انصار خود را به او رساند و گفت: من دختري (رسيده) و زيبا دارم (مي‌خواهي او را به تو تزويج كنم؟! آري) پس به او تزويج نمود و خداوند به او وسعت داد (و زندگي‌اش بالا گرفت) جوان جريان را به اطلاع رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسانيد حضرت فرمود: اي گروه جوانان بر شما باد لذّت نفس (و ازدواج).«۱»

۴ - إسحاق بن عمار گفت: قلت لأبي عبد اللَّهعليه‌السلام الحديث الذي يروونه (يرويه) الناس حقّ انّ رجلا أتي النبيصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فشكي إليه الحاجة فأمره بالتزويج ففعل، ثم أتاه فشكي إليه الحاجة فأمره بالتزويج حتي أمره ثلاث مرات؟ فقال أبو عبد اللَّهعليه‌السلام : هو حقّ، ثم قال: الرّزق مع النساء والعيال. به ابي عبداللَّهعليه‌السلام گفتم: حديثي كه مردم آن را روايت مي‌كنند حقّ است كه مردي پيش رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد و از احتياجش شكايت نمود و حضرت سه بار او را امر به ازدواج نمود؟! فرمود: (بلي) حق است سپس فرمود: (وسعت) رزق با زنان و عيال است.«۲»

۵ - عاصم بن حميد گفت: نزد أبي عبد اللَّهعليه‌السلام بودم فأتاه رجل فشكي إليه الحاجة فأمره بالتزويج، قال: فاشتدّت به الحاجة فأتي أبا عبد اللَّهعليه‌السلام فسأله عن حاله فقال له:

اشتدّت بي الحاجة فقال: ففارق، ثم أتاه فسأله عن حاله؟ فقال: أثريت وحسن حالي، فقال أبو عبد اللَّهعليه‌السلام : إني أمرتك بأمرين أمر اللَّه بهما، قال اللَّه عزوجل (وانكحوا الايامي منكم- إلي قوله- والله واسع عليم) و قال: (ان يتفرّقا يغن الله كلًّا من سعته). مردي پيش او آمد و از نيازمندي اش شكايت نمود، حضرت او را امر به ازدواج كرد (رفت و ازدواج نمود وضع زندگي اش بدتر شد) دوباره آمد و از شدت فقر شكايت نمود، حضرت از حالش پرسيد؟ گفت: حالم وخيم‌تر شده است، فرمود از زنت جدا شو!، رفت و جدا شد (بعد از مدتي برگشت) امام حالش را پرسيد؟ گفت دارا شده‌ام و حالم خوب است، ابو عبداللَّهعليه‌السلام فرمود من هردو دستور را از امر خدا به تو گفتم، آنجا كه فرمود: به بيوه‌ها زن دهيد تا خداوند وسعت دهنده و عالم است، و فرمود: «اگر از هم جدا شدند خداوند همه را بي نياز مي‌سازد».«۳»

۶ - سعيد بن هبة اللَّه راوندي در (الخرايج والجرايح) از امام حسينعليه‌السلام انّ رجلا استشاره في تزويج امرأة، فقال: لا أحبّ ذلك، وكانت كثيرة المال وكان الرجل أيضا مكثرا، فخالف الحسينعليه‌السلام وتزوّج بها فلم يلبث الرجل حتي افتقر، فقال له الحسينعليه‌السلام : قد أشرت عليك! الآن فخلّ سبيلها، فإنّ اللَّه يعوّضك خيراً منها، ثم قال: عليك بفلانة، فتزوجها فما مضي سنة حتّي كثر ماله وولدت له ورأي منها ما يحبّ. مردي با او در باره ازدواج با زني ثروتمند، مشورت نمود، مرد خود نيز مال زياد داشت فرمود: من دوست ندارم، آن مرد با امام مخالفت نمود و با آن زن ازدواج كرد و در مدت كمي به فقر و نداري افتاد، حضرت به او فرمود: من به تو اشاره كردم (ولي تو نپذيرفتي) حالا او را رها كن خداوند بهتر از او را به تو عوض مي‌دهد، سپس فرمود: برتو باد فلان زن (آن شخص) با او ازدواج كرد يك سال نگذشت وضع مالي‌اش خوب شد و بچه به دنيا آورد و آنچه را كه دوست داشت، به آن رسيد!.«۱


3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19