آداب ازدواج و زندگی خانوادگی

آداب ازدواج و زندگی خانوادگی0%

آداب ازدواج و زندگی خانوادگی نویسنده:
گروه: جوانان و ازدواج

آداب ازدواج و زندگی خانوادگی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد امینی گلستانی
گروه: مشاهدات: 27406
دانلود: 2755

توضیحات:

آداب ازدواج و زندگی خانوادگی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 133 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 27406 / دانلود: 2755
اندازه اندازه اندازه
آداب ازدواج و زندگی خانوادگی

آداب ازدواج و زندگی خانوادگی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

۱۱ - فريب مال و جمال را نخور!

۱۱ - فريب مال و جمال را نخور! گروهي از انسان هاگمان مي‌كنند زيبائي زن، يا مال و منال او و دارائي و شخصيت پدرش، خوشبختي و سعادت مي‌آورد اگر با چنين زن يا دختري ازدواج كند، زندگي بي دغدغه و بي دردسري را، براي او به ارمغان خواهد آورد! اما تجربه و دقت در گذران جوامع و زير نظر گرفتن اين نوع خانواده‌ها، خلاف اين را ثابت كرده است و دقيقاً نشان داده است كه «اي بي خبران راه نه آنست ونه اين» بلكه سعادت در جاي ديگريست! (به روايات ذيل توجه نمائيد).

۱ - ابن ابي عمير: از هشام بن حكم: از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام قال: إذا تزوّج الرجل المرأة لجمالها أو لمالها وُكّل إلي ذلك، وإذا تزوّجها لدينها رزقه اللَّه المال والجمال. زماني كه مرد زني را به خاطر زيبائي و دارائي اش بگيرد، به آن (مال و جمال) سپرده شود، (خيري نمي‌بيند) اما اگر براي دينداري اش ازدواج نمايد، خداوند به او مال و جمال مي‌دهد (در نظر او از همه زيباتر و داراتر جلوه گر شود).«۱»

۲ - ورّام بن أبي فراس در كتابش گويد: امامعليه‌السلام فرمود: من تزوّج امرأة لجمالها جعل اللَّه جمالها وبالًا عليه. هركس با زني به خاطر جمالش ازدواج كند، خداوند جمال او را برايش وبال (و مايه گرفتاري) قرار دهد.«۲»

۳ - در (عقاب الأعمال): از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده است، فرمود: من نكح امرأة حلالًا بمال حلال غير أنّه أراد بها (به) فخراً ورياءاً (وسمعةً) لم يزده اللَّه بذلك إلّا ذلًّا و هواناً، و أقامه (اللَّه) بقدر ما استمتع منها علي شفير جهنم، ثم يهوي به فيها سبعين خريفاً. هركس با زني از طريق حلال و بامال حلال ازدواج كند (ولي از اين ازدواج) جز خودنمائي و فخر فروشي اراده نكند، در اين ازدواج نمي‌بيند مگر ذلّت و خواري و خداوند به اندازه‌اي كه از او بهره برده در كنار جهنّم بازداشت مي‌كند و سپس هفتاد خريف (ساليان دراز) سرازير (و معذب) مي شود.«۱»

۴ - محمد بن مسلم گفت: أبو جعفرعليه‌السلام فرمود: أتي رجل النبيصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم يستأمره في النكاح، فقال رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : انكح و عليك بذات الدين تَرِبَتْ يداك. مردي با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در كار ازدواج مشورت كرد؟ فرمود: ازدواج كن و برتوباد صاحبان دين، دستانت خاك آلود شود (و خير بيشمار بيني).«۲»

۵ - إسحاق بن عمار گفت: شنيدم أبا عبد اللَّهعليه‌السلام مي‌فرمود: من تزوّج امرأة يريد مالها ألجأه اللَّه إلي ذلك المال. هر كس بازني به خاطر مالش ازدواج كند خداوند او را به آن مال واگذارد.«۳»

۶ - بريد العجلي: از أبي جعفرعليه‌السلام گفت: رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: من تزوّج امرأة لا يتزوجها إلا لجمالها لم ير فيها ما يحبّ، و من تزوّجها لمالها لا يتزوجها إلا له وكّله اللَّه إليه، فعليكم بذات الدين. هر كس با زني به خاطر زيبائي ازدواج نمايد، در او آنچه دوست دارد نمي بيند و اگر به خاطر مالش ازدواج كند، به آن واگذار شود، برشما باد صاحبان دين (بازن دين مدار وصلت كنيد).«۴»

۷ - مروان بن مسلم: از بريد: از أبي جعفرعليه‌السلام فرمود: جابر بن عبد اللَّه به من حديث كرد هماناپيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: من تزوّج امرأةً لمالها وكّله اللَّه إليه، و من تزوجها لجمالها رأي فيها ما يكره، ومن تزوّجها لدينها جمع اللَّه له ذلك. هركس با زني به خاطر مالش ازدواج كند: خداوند به آن وا گذارد و اگربه جمالش ازدواج نمايد از جمال او آنچه كه برايش ناخوشايند است، را مي‌بيند و هر كس به خاطر دينش ازدواج كند خداوند مال و جمال را برايش جمع مي‌كند.«۵»

۸ - محمد بن حسين الرضي در كتاب (المجازات النبوية) گويد: و فرمودعليه‌السلام : تنكح المرأة لميسمها. زن به خاطر شخصيتش نكاح مي‌شود.«۱

۱۲ - سبك كردن مهريه و

۱۲ - سبك كردن مهريه و سبك كردن مهر يكي از سفارشات بزرگان اسلام و از صفات ممدوح در نظر شرع مقدس و عكس آن مورد ذمّ وتوبيخ قرار گرفته است، زيرا كسي كه تصميم براي ادامه زندگي تاپایان عمر را دارد و بنا به مثل مشهور (با لباس سفيدعروسي به خانه شوهر مي‌آيد و با لباس سفيد جدائي ابدي‌كفن از آن خانه بيرون مي‌رود)، هيچ وقت در صدد كالا قرار دادن و مانند برده‌ها، به فروش رساندن خود را ندارد؛

با تجربه هم ثابت شده است، زني كه مهريه سنگين دارد هميشه با شوهر بگو و مگو دارد و زن با اتكاء به مهريه‌اش هيچ وقت كم نمي‌آورد و گردن خود را يك وجب بالاتر از مرد فرض مي‌كند و در نهايت اكثراً به جدائي منتهي مي‌شود، برعكس اگر مهر سبك باشد زن خود را در برابر بهاء قرار نمي‌دهد و به خوشي و ناخوشي زندگي خود متحمل شده و در كوران‌ها و خطرات زندگي، چتر نجات خود و فرزندان خود مي‌شود، پس مهر كمتر براي زندگي آرامش بخش و از همه خيال بافي‌ها بهتر است (لطفاً به فصل‌هاي بعدي توجه نماييد).

۱ - محمد بن مسلم: (عبداللَّه بن ميمون) از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام (از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: الشوم في ثلاثة اشياء في الدابة والمرأة والدار، فأما المرأة فشومها غلاء مهرها و عسر ولدها (ولادتها)، و أما الدابة فشؤمها كثرة عللها وسوء خلقها، وأما الدار فشؤمها ضيقها و خبث جيرانها.

شومي (زندگي) در سه چيز است، در زن و چهار پا و خانه است!، اما شومي زن در زيادي مهرش است، و شومي چهارپا در زيادي بيماري و بد خلقي آن است، و اما شومي خانه درتنگي و همسايه بد آن مي باشد.«۲»

۲ - سكوني: از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام گفت: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: (خير نسائكم) أفضل نساء أمتي أصبحهن (أحسنهنّ) وجهاً وأقلهنّ مهراً بهترين زنان امت من، زيبارويان و كم مهران آنها است.«۱»

۳ - امام صادقعليه‌السلام فرمود: من بركة المرئة خفّة مؤنتها و تيسير ولادتها و من شؤمها شدّة مئونتها و تعسير (تعسّر) ولادتها. از بركت زن سبكي مخارج و آسان زائي اوست و از شومي اش سختي (و زيادي) خرج و سخت زائي اوست.«۲»

۴ - شيخ صدوقرضي‌الله‌عنه فرمود: وروي أن من بركة المرأة قلّة مهرها، ومن شؤمها كثرة مهرها و روايت شده است از بركت زن كمي مهر و شومي او در زيادي مهر اوست«۳»

۵ - عمر بن يزيد گويد: به أبي عبد اللَّهعليه‌السلام گفتم: أخبرني عمّن تزوّج علي أكثر من مهر السنة أيجوز له ذلك؟ قال: إذا مهر السنة فليس هذا مهراً إنّما هو نحل لأنّ اللَّه يقول: (فَانْ آتيتم إحديهنّ قنطاراً فلا تأخذوا منه شيئا (إنّما عني النحل ولم يعن المهر، ألا تري أنه إذا أمهرها ثم اختلعت كان لها أن تأخذ المهر كاملا فما زاد علي المهر السنة فانّما هو نحل كما أخبرتك فَمِنْ ثَمَّ وجب لها مهر نسائها لعلّة من العلل قلت: كيف يعطي وكم مهر نسائها؟

قال: إنّ مهر (المؤمنات) خمسمائة و هو مهر السنة وقد يكون أقل من خمسمائة ولا يكون أكثر من ذلك، ومن كان مهرها ومهر نسائها أقل من خمسمائة أعطي ذلك الشئ ومن فخر وبذح بالمهر فازداد علي خمسمائة ثم وجب لها مهر نسائها في علة من العلل لم يزد علي مهر السنة خمسمائة درهم.

به من خبر بده از (حكم) كسي كه با بيش از مهر سنت (با زني) ازدواج نموده است، آيا اين جايز است؟! فرمود: اگر (بيش از مهر سنت) مهر قرار داده آن مهر نيست بلكه «نحل» است، زيرا خداوند مي فرمايد: «اگر به يكي از زنها، قنطار (يعني حتي به مقدار پر از پوست گاو، زر داديد) پس چيزي از آن را نگيريد» منظور از آن نحل است نه مهر، آيا نمي‌بيني وقتي بيش از مهر (سنت) را، مهر قرار داد و سپس (طلاق) خلعي گرفت، حق زن است كه همه آن را بگيرد؛

پس (دانستي كه) بيش از مهرالسّنّة نحل است آن طور كه به تو خبر دادم (نه مهر)، بدينجهت است كه در بعض موارد به ميزان مهر اقوام زن، برايش مهر تعلق مي گيرد (مثلًا اگر به دختري تجاوز نمايد و ازاله بكارت كند، برايش مهر مثل واجب مي شود)؛

گفتم: اندازه مهر زنان فاميل چه قدر است؟ فرمود: مهر زنان مؤمن پانصد درهم است و آن مهر سنت است و گاهي از مهر سنت كمتر شود و بيشتر نمي‌شود و اگر كمتر شد همان را مي گيرند و هر كهِ افتخاراًزياده روي نمايد و بيش از مهر پانصد درهم قرار دهد و به خاطر علتي مهر مثل برايش واجب شد همان پانصد درهم مهر سنت خواهد بود. «۱

۱۳ - ثواب بخشيدن مهر!

۱۳ - ثواب بخشيدن مهر! بعضي از بانوان دوست دارند مهريه خود را به شوهرانشان ببخشند و گذشت كنند، آيا براي اين كار آنها از سوي خداوند پاداشي مترتب است يا از جيبشان رفته است؟

مطالب ذيل را با دقت بخوانيد.

«و ان طلّقتموهنّ من قبل أن تمسّوهنّ و قد فرضتم لهنّ فريضة فنصف ما فرضتم الّا أن يعفون أو يعفو الذي بيده عقدة النكاح و أن تعفوا أقرب للتّقوي و لاتنسووا الفضل بينكم انّ اللّه بما تعملون بصير».

واگر زنان را، پيش از آنكه با آنها تماس بگيريد (و آميزش جنسي كنيد) طلاق دهيد، درحالي كه مهري براي آنها تعيين كرده‌ايد نصف مهر را به آنها بدهيد مگر اينكه آنها (حق خود را) ببخشند (يا در صورتي كه آنها صغير و سفيه باشند، ولي آنهايعني) آن كس كه گره ازدواج به دست اوست، آن را ببخشد و گذشت كردن شما (و بخشيدن تمام مهر به آنها) به پرهيز كاري نزديك‌تر است و گذشت و نيكوكاري را در ميان خود فراموش نكنيد، كه خداوند به آنچه انجام مي دهيد، بيناست.«۲»

از امام صادقعليه‌السلام از پدرانشعليهم‌السلام آمده است كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: ما من امرأة

تصدّقت علي زوجها بمهرها قبل أن يدخل بها إلا كتب اللَّه لها بكل دينار عتق رقبة، قيل: يا رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فكيف الهبة بعد الدخول؟ قال: إنما ذلك من المودّة والإلفة.

نيست زني كه قبل از همبستر شدن شوهرش، مهرش را به او ببخشد، مگر اينكه خداوند در برابر هر دينار آن ثواب يك برده آزاد كردن را به او مي نويسد، گفته شد اي رسول خدا اگر بخشيدن بعد از دخول باشد چه مي شود؟! فرمود: اين كار از روي محبت و علاقه است.«۱

۱۴ - گناه ندادن مهر!

۱۴ - گناه ندادن مهر! كساني هستند كه مهر را بيش از اندازه تعيين كرده و به ذمه مي گيرند و اگر كسي هم اعتراض نمايند، پاسخ مي دهند، اي بابا مهريه را كهِ داده و كهِ گرفته است! معلوم مي شود اين آقا از اول در صدد ندادن مهريه و دَيني است كه به گردن گرفته است، آيا حكم همچون اشخاصي چگونه خواهد شد.

( ... وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ ) «۲» .

وآنان (زنان) را تحت فشار قرار ندهيد كه قسمتي از آنچه را كه به آنها داده‌ايد (از مهر) تملك كنيد (تا آخر آيه).

۱ - در خبر المناهي، ازپيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمده است فرمود من ظلم امرأة مهرها فهو عند اللَّه زان يقول اللَّه عز وجل يوم القيامة: عبدي زوّجتك أمتي علي عهدي فلم توف بعهدي و ظلمت أمتي فيؤخذ من حسناته فيدفع إليها بقدر حقها فإذا لم تبق له حسنة أمر به إلي النار بنكثه للعهد، «إنّ العهد كان مسئولًا». هر كس در باره مهر به زني ستم كند، اين شخص پيش خداوند زنا كار (به حساب) آيد، خداي عزّوجلّ روز قيامت مي فرمايد: بنده من، كنيز خودم را با دستور خودم، به تو تزويج نمودم، به عهد من وفا نكردي و به كنيزم ستم نمودي، پس به اندازه حقش از اعمال حسنه او گرفته و به او داده مي شود، اگر از حسناتش چيزي نماند، دستور داده شود به خاطر شكستن عهدش به آتش جهنم ببرند زيرا عهد از كارهاي مورد سؤال شونده هاست.«۳»

۲ - إسماعيل بن كثير گفت: أبو عبد اللَّهعليه‌السلام فرمود: السّرّاق ثلاثة: مانع الزكاة و مستحلّ مهور النساء و كذلك من استدان ولم ينو قضاءه.

دزدان سه گروهند.

۱ - زكات ندهنده‌ها؛ ۲ - مهرهاي زنان را حلال داننده‌ها؛ ۳ - و هركس قرض بگيرد و نيت اداي آن را نداشته باشد.«۱»

۳ - امام رضاعليه‌السلام ازپدران بزرگوارشعليهم‌السلام گفت: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: إنّ اللَّه تعالي غافر كلّ ذنب إلّا من جحد مهراً أو اغتصب أجيراً أجره أو باع رجلًا حُرّاً. همانا خداي تعالي بخشنده تمام گناهان است مگر كسي را كه مهر (زنش) راانكار كند يا مزد اجير را ندهد يا مرد آزاد را به جاي برده، بفروشد.«۲»

۴ - أبا عبد اللَّهعليه‌السلام فرمود: أقذر الذنوب ثلاثة قتل (البهيمة) وحبس مهر المرأة ومنع الأجير أجره. نجس‌ترين گناهان سه چيز است، كشتن حيواني و حبس نمودن مهريه زن و ندادن مزد كارگر.«۳»

۵ - عليعليه‌السلام در باره گفته خداوند( وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ ) ومهر زنان را (بطور كامل) بعنوان يك بدهي (يا يك عطيه) به آنها بپردازيد فرمود: أعطوهن الصّداق الذي استحللتم به فروجهن، فمن ظلم المرأة صداقها الذي استحلّ به فرجها فقد استباح فرجها زنا.

با مهري كه آنها را با آن، به خود حلال كرده‌ايد، بپردازيد، پس هركس به زني در مورد مهريه‌اش ستم نمايد (و ندهد او را به صورت) زنا، به خود مباح نموده است.«۴

۱۵ - حكم اختيار درتعيين مهر!

۱۵ - حكم اختيار درتعيين مهر! تعيين مهر با رضايت طرفين، انجام مي‌گيرد ولي در مواردي هنگام عقد ازدواج:

تعيين مقدار مهر را در اختيار زن يا مرد قرار مي‌دهند: در اين صورت آيا زن مجاز است هر اندازه كه مهرش را تعيين نمود، مرد بايد بپذيرد و تمكين دهد و بالعكس، يا در اين مورد هم حد و مرزي وجود دارد؟!.

۱ - حسين بن زرارة از پدرش گفت: از أبا جعفرعليه‌السلام سؤال كردم از رجل تزوّج امرأة علي حكمها قال: فقال لا يتجاوز بحكمها مهور آل محمدعليهم‌السلام اثنتا عشرة أوقية ونش وهو وزن خمسمائة درهم من الفضة، قلت: أرأيت أن تزوجها علي حكمه ورضيت بذلك، فقال: ما حكم بشئ فهو جايز عليها قليلًا كان أو كثيراً، قال: فقلت له كيف لم تجز حكمها عليه واجزت حكمه عليها، قال: فقال لأنّه حكمها فلم يكن لها أن تجوز ما سنّ رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وتزوّج عليه نساؤه فرددتها إلي السنة واجزت حكم الرجل لأنّها هي حكمت و جعلت الأمر في المهر إليه و رضيت بحكمه في ذلك فعليها أن تقبل حكمه في ذلك قليلا كان أم كثيراً. مردي با زني ازدواج مي‌كند به مهري كه زن تعيين نمايد، فرمود: حكم زن نبايد از مهرهاي آل محمدعليهم‌السلام (مهر سنّت) بيشتر باشد، دوازده «اوقيه» و خرده‌اي و آن پانصد درهم از نقره است، گفتم: آيا جايز مي‌دانيد زن با مردي بدين گونه و با رضايت مرد ازدواج نمايد؟، فرمود: به هر چه مرد حكم كند جايز است، كم و يا زياد، گفتم: چگونه به مرد اجازه مي‌دهيد و به زن نه، فرمود:

براي اينكه زن نبايد به بيش از مهر سنت حكم كند و از مهر زنان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تجاوز نمايد، اما در صورت دومي چون زن خودش راضي به حكم مرد شده و به مرد اختيار داده است، پس بايد به مهري كه مرد حكم نمايد، كم يا زياد راضي شود.«۱»

در خبرديگري روايت شده است كه امام صادقعليه‌السلام فرمود: انّما صار الصداق علي الرجل دون المرأة وان كان فعلهما واحداً، فانّ الرجل إذا قضي حاجته منها قام عنها ولم ينتظر فراغها فصار الصداق عليه دونها لذلك.

محققاً مهر به گردن مرد است نه زن، اگرچه كار هر دو يكي است، مرد وقتي كه احتياجش را از زن بر طرف نمود بلند مي‌شود و منتظر نمي‌ماند تا زن هم فارغ شود، پس در اين صورت مهر بر او ثابت شد نه بر زن.«۲»

سؤال: ضعيفه قليلة السّن را شوهر او فريفته باشد بدون اطلاع والدين او كه (مهر خود را بر من حلال كن به اين شرط كه تو را به كربلاي معلي ببرم) همچنين ابرائي صحيح است يا نه؟

جواب: هر گاه زوجه غير رشيده است تصرف او در صداق صحيح نيست. و هرگاه رشيده است وابراء را معلق به شرط كرده است ظاهر عدم برائت است هر چند شرط را به عمل آورد. چون ابراء قابل تعليق نيست. بلي هر گاه صداق عين باشد و هبه معوضه كرده باشد وعوض هم به عمل آمده باشد: صحيح ولازم‌است و هم چنين هر گاه صلح كرده باشد. «۱

آداب عروسي و ورود عروس به خانه!

اشاره

در دوران زندگي براي هر آدمي چند روز استثنائي و فراموش نشدني وجود دارد!

۱ - روزي كه به دبستان يا مكتبي قدم مي‌گذارد كه درواقع به جهان نو با همه پيشامدهايش وارد مي شود.

۲ - روزي كه به سربازي اعزام شده و درپادگاني مستقر مي‌شود آن هم عالم ديگر وفراموش نشدني دارد! خيلي از پيرمردهارا مي‌بينيم كه خاطرات دوران سربازيشان و هم رزمان و دوستانشان را بازگو كرده و به آن عالم برمي گردندند!؛

۳ - روز و شب عروسي كه واقعاً به مرحله مهمي از زندگي خود قدم مي‌گذارد كه در تمام مدت عمر سرگذشت‌هاي شيرين و احياناً تلخ، آن روز و شب را ياد مي‌كند و در ذهن خود زنده نگه ميدارد؛ به قول جوان‌ها «يك شب ده شب كه نمي‌شود»!.

مي‌دانيم براي هريك از اين دوران‌ها تشريفات خاصي نهفته است كه بايد انجام گيرد، از آن جمله تشريفات عروسي است كه در فرهنگ هر ملت و نژاد، آداب و رسوم مخصوص به خود را دارد ولي براي همه اينها بعضي سفارش‌ها و توصيه‌ها شده است كه شكي نيست بايد آن را به كار گرفت و انجام داد.

و مي‌دانيم در اديان آسماني خاصه در دين اسلام، براي هركاري حد و مرزي قائل شده است كه بايد درچارچوب آن زندگي كرد؛ مخصوصاً در باره عقد و عروسي و كيفيت انجام و به كار بردن آنهاست

۱ - حكم نگاه به خانم با قصد ازدواج‌

۱ - حكم نگاه به خانم با قصد ازدواج در كتاب‌هاي فقهي در باره نگاه به زن باقصد ازدواج و بدون ريبه: نظريه‌هاي مختلف بيان گرديده است كه در چه حد ومرزي مي‌تواند و مجاز است به طرف مقابل نگاه كند و مورد بررسي قرار دهد، زيرا شالوده زندگي مادام العمر با آن پي ريزي خواهد شد، به تعدادي از احاديث كه در اين باره نقطه ابهامي نگذاشته است توجه فرماييد.

۱ - محمد بن مسلم گفت: سألت أبا جعفرعليه‌السلام عن الرجل يريد أن يتزوج المرأة أينظر إليها؟ قال: نعم، إنّما يشتريها بأغلي الثّمن. از اباجعفرعليه‌السلام

سؤال كردم در باره مردي كه مي‌خواهد با زني ازدواج كند آيا مي‌تواند به او نگاه كند، فرمود: بلي او را به بالاترين قيمت (عمر و وجود و مال) خريداري مي‌كند (چرا نگاه نكند).«۱»

۲ - حفص بن البختري از ابي عبد اللَّهعليه‌السلام فرمود: لا بأس بأن ينظر إلي وجهها ومعاصمها إذا أراد أن يتزوجها. اگر اراده ازدواج دارد مي‌تواند به صورت و به محل دستبندها نگاه كند.«۲»

۳ - حسن بن السري گفت: قلت لأبي عبد اللَّهعليه‌السلام : الرّجل يريد أن يتزوج المرأة، يتأملها وينظر إلي خلفها (خلقها) وإلي وجهها؟ قال: نعم لا بأس أن ينظر الرجل إلي المرأة إذا أراد أن يتزوجها، ينظر إلي خلقها (خلفها) وإلي وجهها. به ابي عبداللَّهعليه‌السلام گفتم: مردي اراده ازدواج با زني را دارد، آيا مي‌تواند در هيكل و خلقت او و به پشت سر و صورتش، نگاه كند؟! فرمود: بلي وقتي كه اراده تزويج دارد، نگاهش به مورد سؤال‌ها عيب ندارد.«۳»

۴ - أبان بن عثمان: از حسن بن السري: از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام أنه سأله عن الرجل، ينظر إلي المرأة قبل أن يتزوجها؟ قال: نعم فلِمَ، يعطي ماله؟! او سؤال نمود از حكم مردي كه پيش از ازدواج به زني كه (مي‌خواهد با او ازدواج كند) نگاه كند؟، فرمود: بلي

(مي‌تواند) پس چرا مالش را (بابت مهريه و خرج عروسي و غير آن) مي‌دهد.«۱»

۵ - عبد اللَّه بن الفضل: از پدرش: از مردي: به أبي عبد اللَّهعليه‌السلام : گفتم: أينظر الرجل إلي المرأة يريد تزويجها فينظر إلي شعرها ومحاسنها؟ قال: لا بأس بذلك إذا لم يكن متلذذا. مرد به زني كه اراده تزويج با او را دارد، آيا به مويش و محل‌هاي زينتي او مي‌تواند نگاه كند؟! فرمود: ترسي نيست اگر از روي لذّت نباشد.«۲»

۶ - يونس بن يعقوب گويد: به ابي عبد اللَّهعليه‌السلام گفتم: الرجل يريد أن يتزوج المرأة، يجوز له أن ينظر إليها؟ قال: نعم وترقّق (و ترفق) له الثياب لّانه يريد أن يشتريها بأغلي الثمن. مردي اراده كرده بازني ازدواج كند، آيا جايز است به او نگاه كند؟! فرمود: بلي لباسهايش را نازك مي‌كند (تا خوب ببيند) زيرا مي‌خواهد او را به گرانترين بها بخرد.«۳»

۷ - محمد بن حسين الرضي از امام صادقعليه‌السلام رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به مغيرة بن شعبه كه با زني ازدواج كرده بود، فرمود: لو نظرت إليها فانّه أحري أن يودم بينكما. كاش (قبل از عقد) به او نگاه مي كردي زيرا آن (نگاه) سبب دوام محبت و الفت ميان شما بود (چون با چشم باز باهم ازدواج مي كرديد).«۴»

۸ - نوادر الراوندي: بااسنادخودش از موسي بن جعفر، از پدرانشعليهم‌السلام رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: إذا أراد أحدكم أن يتزوج فلا بأس أن يولج بصره فانّما هو مشتر. زماني كه يكي از شما اراده ازدواج نمود، مانعي ندارد چشمش را به او بدوزد (و دقت نمايد) زيرا او مشتري است (مشتري بايد از كم و كيف كالا اطلاع داشته باشد).«۵»

۹ - و در روايت ديگرفرمود: فلا بأس أن ينظر إلي ما يدعوه إليه منها. پس مانعي ندارد نگاه كند به چيزي كه او را وادار مي سازد (و ضرورت دارد) از آن زن ببيند.«۶»

۱۰ - مسعدة بن اليسع، از أبي عبد اللَّه، از پدرانشعليهم‌السلام أمير مؤمنانعليه‌السلام فرمود: لا بأس بأن ينظر الرجل إلي محاسن المرأة قبل أن يتزوجها إنما هو مُسْتامٌ فَانْ يُقْضَ أمرٌ يَكُنْ. مانعي ندارد مرد (قبل از ازدواج) نگاه كند به محل زينت‌هاي زني كه مي خواهد با او ازدواج نمايد همانا او خريدار (و بها دهنده) است اگر چيزي مقدر است، خواهد شد. «۱

۲ - اجازه عقد دست كيست!

۲ - اجازه عقد دست كيست! در مورد ازدواج با دختران باكره و زنان بيوه كه آيا بدون اجازه وليّ مي توان با آنها ازدواج كرد يا حتماً اجازه ولي لازم است؟! در اين باره روايات گوناگون آمده است؛

الف - بدون اجازه ولي نمي‌تواند ازدواج نمايد؛

۱ - ابن أبي يعفور: از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام فرمود: لا تُنْكَحُ ذوات الآباء من الأبكار إلّا باذن آبائهنّ. با دختران باكره ازدواج نمي شود مگر با اجازه پدرانشان (نبايد با دختران پدر دار، بدون اجازه پدر ازدواج نمود).«۲»

۲ - ابن أبي عمير: از حماد: از حلبي: از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام في الجارية يزوّجها أبوها بغير رضاء منها، قال: ليس لها مع أبيها أمر إذا أنكحها جاز نكاحه وإن كانت كارهة. دختر را پدرش بدون رضايت او به شوهر مي‌دهد؟ فرمود: با وجود پدر، دختراختياري در دست ندارد و مي‌تواند او را به شوهر دهد اگرچه دختر كراهت داشته باشد (و دوست ندارد).«۳»

۳ - علي بن جعفر در كتابش مي‌گويد: ازبرادرم موسي بن جعفرعليه‌السلام سؤال كردم: عن الرجل هل يصلح له أن يزوّج ابنته بغير اذنها؟ قال: نعم ليس يكون للولد أمر إلا أن تكون امرأة قد دخل بها قبل ذلك، فتلك لا يجوز نكاحها إلا أن تستأمر. از مردي كه بدون اجازه دخترش، او را به شوهر دهد؟ فرمود: بلي مي‌تواند فرزند اختياري ندارد، مگر زني كه (بيوه باشد) و قبلًا شوهر كند، در اين صورت در ازدواج با او اجازه خواستن لازم است.«۱»

۴ - زراره گفت: شنيدم أبا جعفرعليه‌السلام مي‌فرمود: لا ينقض النكاح إلا الأب. نكاح را نمي‌شكند (و بهم نمي‌زند) مگر پدر.«۲»

ولايت جدّ مقدم بر ولايت پدر است.

۱ - علي (بن جعفر)، از برادرش (امام موسي بن جعفرعليه‌السلام ) گفت: سألته عن رجل أتاه رجلان يخطبان ابنته فَهَوي أن يزوّج أحدهما وَ هَوي أبوه الاخر أيّهما أحق أن ينكح؟

قال: الذي هَوي الجدّ لأنّها وأباها للجد. از او (امامعليه‌السلام ) سؤال نمودم از حكم مردي كه دو نفر به خواستگاري دختر او آمده اند، او دوست دارد به يكي از آنها بدهد ولي پدرش (جدّ دختر) مايل به آن يكي است، كدامشان مقدم‌تر است؟ فرمود: آن را كه جدّ دوست دارد زيرا اختيار دختر و پدرش، در دست پدر بزرگ است.«۳»

۲ - در كتاب الهداية: آمده است. ولا ولاية لأحد علي الإبنة إلّا لأبيها ما دامت بكراً، فإذا صارت ثيّباً فلا ولاية له عليها وهي أملك بنفسها، وإذا كانت بكراً، وكان لها أب و جدّ فالجد أحق بتزويجها من الأب ما دام الأب حيّاً، فإذا مات الأب فلا ولاية للجد عليها لأنّ الجد إنما يملك أمرها في حياة ابنه لأنّه يملك ابنه، فإذا مات ابنه بطلت ولايته. براي احدي به دختر ولايت ندارد، مگر پدرش مادامي كه باكره است، وقتي بيوه شد، پدرش هم بر او ولايت ندارد و خود مالك كار خود است؛

زماني كه باكره است و پدر دارد، پس مادام كه پدر زنده است، پدر بزرگ از پدر براي تزويج مقدم‌تر است، وقتي كه پدر فوت كرد پس براي پدر بزرگ ولايتي نماند!، زيرا در حيات پدر، جدّ مالك دختر و پدر دختر است، وقتي پدر دختر مرد، ولايت پدر بزرگ هم باطل شد (و از بين رفت).«۱»

ب - بدون اجازه ولي مي‌توان ازدواج نمود؛

۱ - صفوان: عن منصور بن حازم: از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام فرمود: تستأمر البكر و غيرها و لا تنكح إلا بأمرها. از دختران باكره و غير باكره، بايد اجازه ازدواج گرفت وبدون اجازه با آنها نبايد ازدواج نمود.«۲»

۲ - سعدان بن مسلم گفت: أبو عبد اللَّهعليه‌السلام فرمود: لا بأس بتزويج البكر إذا رضيت بغير اذن أبيها. ازدواج با دختر باكره (بدون اذن پدر) اگر خود رضايت دهد، مانعي ندارد.«۳»

ج - اگر خود صلاح و فساد خود را تشخيص مي‌دهد، مي‌تواند بدون اجازه وليّ ازدواج نمايد و در غير اين صورت نمي‌تواند؛

۱ - فضيل بن يسار ومحمد بن مسلم و زرارة بن أعين و بريد بن معاوية از أبي جعفر (عليه‌السلام ) فرمود: المرأة التي قد ملكت نفسها غير السفيهة و لا الموالي عليها، انّ تزويجها بغير وليّ جايز. زني كه مالك (و اختيار) خود را دارد، مگر زن بي عقل و برده، ازدواج با او بدون ولي، جايز است.«۴»

۲ - عبد الرحمن بن أبي عبد اللَّه، از أبي عبد اللَّهعليه‌السلام فرمود: تزوّج المرأة من شاءت إذا كانت مالكة لأمرها فإن شاءت جعلت ولياً. زني كه اختيار خود دارد با هركه خواست، ازدواج مي كند اگر خواست براي خودش براي خودش، ولي (و وكيل) قرار مي دهد.«۵»

۳ - موسي بن بكر: از زرارة، از أبي جعفرعليه‌السلام فرمود: إذا كانت المرأة مالكة أمرها تبيع وتشتري وتعتق وتشهد وتعطي من مالها ما شاءت فانّ أمرها جائز تزوّج إن شاءت بغير اذن وليها، وإن لم تكن كذلك فلا يجوز تزويجها إلا بأمر وليها.

زماني كه زن مالك كارخود شد مي‌خرد و مي‌فروشد و (برده) آزاد مي نمايد و شهادت مي‌دهد و هر وقت خواست، مي‌بخشد، در اين صورت تصميم او قابل اجرا است و اگر خواست مي‌تواند بدون اجازه ولي ازدواج نمايد، و اگر اين طور نباشد (يعني مالك كار خود نيست در اين صورت) ازدواج او بدون اجازه ولي، جايز نيست.«۱»

د- بيوه مي‌تواند و باكره به طور مطلق نمي‌تواند.

۱ - حلبي، از أبي عبد اللَّه (عليه‌السلام ) او در باره زن بيوه كه خواستگار برايش آيد فرمود:

هي أملك بنفسها، تولّي أمرها من شاءت إذا كان كفواً بعد أن تكون قد نكحت زوجاً قبله. او اختيار خودش را دارد و ولايت او دست خودش است، با هركه خواست ازدواج مي نمايد اگر همطراز باشد و پيش از آن، با مرد ديگري ازدواج كرده باشد (يعني بيوه شود).«۲»

... إلّا أن تكون امرأة قد دخل بها قبل ذلك، فتلك لا يجوز نكاحها إلا أن تستأمر. مگر زني كه (بيوه باشد) و قبلًا شوهر كند، در اين صورت ازدواج با او اجازه خواستن لازم است.«۳»

فتواهاي مراجع تقليد هم برابر روايات وارده، متفاوت است و هر يك، روايتي را معتبر دانسته، و مطابق آن فتوا داده اند كه نمونه آن سؤال و جواب ذيل است.

سؤال: دختر بي اذن پدر و مادر: شوهر ميتواند كرد يا نه؟، و عقد ايشان صحيح است يا شرط است رضاي پدر و مادر كه اگر بي رضاي پدر و مادر عقد به عمل آيد.

صحيح نمي‌شود؟ واگر بفرمائيد كه بي رضاي والدين عقد صحيح است: آيا (عاق والدين) مي‌شود يا نه (اعم از اين كه باكره باشد يا ثيّب)؟.

جواب: رضاي مادر مطلقا شرط نيست و در لزوم رضاي پدر در (دختر بالغه باكره خلاف است. واقوي واشهر واظهر، عدم اشتراط است پس عقد بدون اذن پدر صحيح است. و لكن احوط مراعات رضاي او است. و اما هر گاه پدر غايب باشد يا در موقوف داشتن عقد بر رضاي پدر حرج و عسر لازم آيد: آنجا احتياط هم ضرور نيست. و در صورت احتياج دختر به شوهر و متضرر شدن او به ترك شوهر كردن:

هر گاه مخالفت بكند معلوم نيست كه گناه باشد: چه جاي آن كه عاق باشد. بلي هر گاه دو نفر خواستگار او باشند: و [از] اختيار هر يك از آنها ضرري به دختر نمي‌رسد پس مخالفت در اينجا دور نيست كه معصيت باشد. و به هر حال تحصيل رضاي پدر و مادر در امور مباحه لازم است مگر اين كه منشأ ضرر و حرج باشد. در اينجا فرقي ما بين باكره و غير باكره نيست.«۱