قضا و قدر از دیدگاه قرآن و روایات

قضا و قدر از دیدگاه قرآن و روایات28%

قضا و قدر از دیدگاه قرآن و روایات نویسنده:
گروه: مجموعه عقایدی

قضا و قدر از دیدگاه قرآن و روایات
  • شروع
  • قبلی
  • 156 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 10288 / دانلود: 4024
اندازه اندازه اندازه
قضا و قدر از دیدگاه قرآن و روایات

قضا و قدر از دیدگاه قرآن و روایات

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنین عليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام گردیده است.

قضا و قدر از دیدگاه قرآن و روایات

نویسنده: دکتر محمّد بیستونی

مقدمه

اَلاِْهْداءِ اِلی سَیِّدِنا وَ نَبِیِّنا مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللّهِ وَ خاتَمِ النَّبِیّینَ وَ اِلی مَوْلانا وَ مَوْلَی الْمُوَحِّدینَ عَلِیٍّ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ وَ اِلی بِضْعَةِ الْمُصْطَفی وَ بَهْجَةِ قَلْبِهِ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمینَ وَ اِلی سَیِّدَیْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ، السِبْطَیْنِ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ اِلَی الاَْئِمَّةِ التِّسْعَةِ الْمَعْصُومینَ الْمُکَرَّمینَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ لا سِیَّما بَقِیَّةِ اللّهِ فِی الاَْرَضینَ وَ وارِثِ عُلُومِ الاَْنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلینَ، الْمُعَدِّ لِقَطْعِ دابِرِ الظَّلَمَةِ وَ الْمُدَّخِرِ لاِِحْیاءِ الْفَرائِضِ وَ مَعالِمِ الدّینِ، الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صاحِبِ الْعَصْرِ وَ الزَّمانِ عَجَّلَ اللّهُ تَعالی فَرَجَهُ الشَّریفَفَیا مُعِزَّ الاَْوْلِیاءَ وَ یا مُذِلَ الاَْعْداءِ اَیُّهَا السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الاَْرْضِ وَ السَّماءِ قَدْ مَسَّنا وَ اَهْلَنَا الضُّرَّ فی غَیْبَتِکَ وَ فِراقِکَ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ مِنْ وِلائِکَ وَ مَحَبَّتِکَ فَاَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ مِنْ مَنِّکَ وَ فَضْلِکَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا بِنَظْرَةِ رَحْمَةٍ مِنْکَ اِنّا نَریکَ مِنَ الْمُحْسِنینَ

متن تأییدیه حضرت آیت اللّه خزعلی مفسّر و حافظ کل قرآن کریم

بسم اللّه الرحمن الرحیم

هر زمانی را زبانی است یعنی در بستر زمان خواسته‌هایی نو نو پدید می‌آید که مردم آن دوران خواهان آنند. با وسائل صنعتی و رسانه‌های بی‌سابقه خواسته‌ها مضاعف می‌شود و امروز با اختلاف تمدن‌ها و اثرگذاری هریک در دیگری آرمان‌های گوناگون و خواسته‌های متنوع ظهور می‌یابد بر متفکران دوران و افراد دلسوز خودساخته در برابر این هنجارها فرض است تا کمر خدمت را محکم ببندند و این خلأ را پر کنند همان‌گونه که علامه امینی با الغدیرش و علامه طباطبایی با المیزانش. در این میان نسل جوان را باید دست گرفت و بر سر سفره این پژوهشگران نشاند و رشد داد. جناب آقای دکتر محمد بیستونی رئیس هیئت مدیره مؤسسه قرآنی تفسیر جوان به فضل الهی این کار را بعهده گرفته و آثار ارزشمند مفسران را با زبانی ساده و بیانی شیرین، پیراسته از تعقیدات در اختیار نسل جوان قرار داده علاوه بر این آنان را به نوشتن کتابی در موضوعی که منابع را در اختیارشان قرار داده دعوت می‌کند. از مؤسسه مذکور دیدار کوتاهی داشتیم، از کار و پشتکار و هدفمند بودن آثارشان اعجاب و تحسینم شعله‌ور شد، از خداوند منان افاضه بیشتر و توفیق افزونی برایشان خواستارم. به امید آنکه در مراحل غیر تفسیری هم از معارف اسلامی درهای وسیعی به رویشان گشاده شود.

آمین رب العالمین.

۲۱ ربیع الثانی ۱۴۲۵

۲۱ خرداد ۱۳۸۳

ابوالقاسم خزعلی

مباحث لغوی و مفاهیم

پیش گفتار

از لحظه‌ای که بشر پا به عرصه وجود هستی نهاد، فکر و اندیشه نیز یار و همراه او بوده است. در طول تاریخ همیشه انسان برای حل مشکلات و نابسامانی‌های خویش از فکر خود بهره جسته و امروزه که هزاران سال از عمر بشر می‌گذرد شاهد پیشرفت‌های سریع و شگفت‌انگیز علوم مختلف در موضوعات متفاوت و تألیف هزاران کتاب، مقاله و جزوه در زمینه آنها می‌باشیم، همه اینها محصول اندیشه‌های ژرف اندیشمندان سلف بوده است.

از موضوعات بسیار غامض و پیچیده که در طول تاریخ بشر، مورد عنایت و توجه ویژه بوده و نظر اغلب اندیشمندان را به خود جلب نموده «مسأله سرنوشت و قضا و قدر» می‌باشد.

انسان، سخت مایل است بداند که آیا افعال و کردار او ناشی از اختیار و اراده خود او است و یا مانند پَر کاهی است در کف تندباد تقدیر، و از خود هیچ اختیاری ندارد و هرچه انجام می‌دهد طبق برنامه و طرح قبلی بصورت غیرقابل تخلف صورت می‌گیرد و قدرتی نامرئی اما بسیار مقتدر و نیرومند به نام سرنوشت یا قضا و قدر بر او حکمرانی می‌کند.

بشر مایل است بداند که محکوم سرنوشت است و یا مختار و فعال مایشاء؟

و آیا همانطور که بدون اختیار پا به جهان فانی نهاده و بی‌اختیار نیز به عالم باقی خواهد شتافت، در طول حیات و زندگی خویش نیز بی‌اختیار است یا چنین نیست؟

و اگر چنین نیست، حد و مرز اختیارات او تا کجاست؟

این پژوهش قرآنی و روایتی که با تشویق و حمایت مؤسسه قرآنی تفسیر جوان و با نظارت جناب آقای دکتر محمد بیستونی رئیس مؤسسه انجام شده است بسیاری از سؤالات و ابهامات شما جوانان عزیز در این رابطه را پاسخ خواهد داد.

محمد حسن صاحبدل، طیبه زارع اندریان، محمد صاحبدل، هلن افسری

تهران بهار ۱۳۸۶

چون قضا آید بماند فهم و رأی

کس نمی‌داند قضا را جز خدای

چون قضا آید فرو پوشد بصر

تا نداند عقل ما، پا را ز سر

زان امام المتّقین دارد این خبر

گفت اذا جاء القضا عمی البصیر

چون قضا بگذشت خود را می‌خورد

پرده بدریده گریبان می‌درد

مبانی لغوی قضا و قدر

قضاء - اراده حکم و الزام اعلام و خبر دادن تمام کردن(۱)

قضا - در کتاب مفردات راغب قضا به معنی فیصله دادن

(قطع نمودن) امر، قولی باشد یا فعلی که هریک از آنها بر دو وجه است: قول و

_________________________________

۱- لغت شناسی قرآن کریم، بیستونی، محمد، تهران، بیان جوان، ۱۳۸۳، ص ۹۸۵.

فعل الهی، قول و فعل بشری(۱)

قاموس قرآن آن را به معنای «حکم، صُنع، حتم و بیان» معنی کرده است.(۲)

طبرسیرضي‌الله‌عنه فرموده: قضا و حکم نظیر هم‌اند» و اصل آن به معنای فیصله دادن و محکم کردن شی‌ء است.(۳)

قدر به معنای بیان نمودن مقدار و کمیت شی‌ء می‌باشد.(۴)

__________________________________

۱- مفردات راغب، ص ۴۰۶.

۲- قاموس قرآن، سید علی‌اکبر قرشی، جلد ۶، ص۱۷.

۳- قضا و قدر، عزیزاللّه سالاری، نشر جهاد، تهران، ۱۳۷۸، ص ۱۰۱ به نقل از قاموس قرآن.

۴- مفردات راغب، ص ۳۹۵.

قَدَر توانایی، اندازه(۱)

قاموس قرآن قدر را به سه معنا ۱ توانایی ۲ تنگ گرفتن ۳ تقدیر، اندازه‌گیری و اندازه ذکر نموده است.(۲)

اگر به زبان منطق قضا و قدر را معنا کنیم، قدر یعنی مقدمه و قضا یعنی نتیجه و نیز به زبان فلسفه قدر یعنی علت و قضا یعنی معلول.

و دلیل اینکه به بحث مربوط به سرنوشت انسان و مشیت الهی روی هم رفته قضا و قدر می‌گویند این است که در اعتقاد ما وقوع هر واقعه و حادثه و نیز پدیده‌ای مقدمه و اندازه‌ای دارد و حکم و نتیجه‌ای، به عبارت دیگر علتی دارد و معلولی و چون این دو در وقوع پدیده‌ها با هم اند آن را قضا و قدر می‌گویند.(۳)

.__________________________________

۱- لغت شناسی قرآن کریم، بیستونی، محمد، تهران، بیان جوان، ۱۳۸۳، ص ۹۳۰.

۲- قاموس قرآن، ج ۵، ص ۲۴۶.

استاد شهید مطهری در کتاب انسان و سرنوشت قضا و قدر را این چنین توضیح می‌دهد:

قضا به معنی حکم و قطع و فیصله دادن است. قاضی را از این جهت قاضی می‌گویند که بین متخاصمین حکم می‌کند و به کار آنها فیصله می‌دهد. در قرآن کریم این کلمه زیاد استعمال شده است چه در مورد بشر و چه در مورد خدا و چه در مورد قطع و فصل قولی که سخنی موجب قطع و فصلی بشود و چه در مورد قطع و فصل عملی و تکوینی که حقیقتی از حقایق موجب قطع و فصل شود.

«قَدَر» به معنی اندازه و تعیین است. این کلمه نیز به همین معنی در قرآن کریم زیاد استعمال شده است.

حوادث جهان از آن جهت که وقوع آنها در علم و مشیت الهی قطعیت و تحتم یافته

____________________________________

۱- قضا و قدر، عزیز اللّه سالاری، نشر جهاد، تهران ۱۳۷۸، ص ۱۰۲.

است، مقضّی به قضای الهی می‌باشند و از آن جهت که حدود و اندازه و موقعیت مکانی و زمانی آنها تعیین شده است تقدّر به تقدیر الهی می‌باشند.(۱)

مفهوم قضا و قدر

کلمه قضا همانطور که راغب در مفردات القرآن می‌گویند به معنی حکم و قطع و فیصله دادن است خواه فعلی باشد، خواه قولی، خواه به خداوند نسبت داده شود و یا به غیر خداوند.

به تعبیر دیگر واژه قضا به معنی گذراندن و به پایان رساندن و یکسره کردن است و نیز به معنای داوری کردن به کار می‌رود. قاضی را از این جهت قاضی گویند که میان متخاصمین، حکم و داوری می‌کند.

لذا کلمه «قضا» در مورد «حکم» زیاد استعمال می‌شود، ظاهرا این بدان جهت است

__________________________________

۱- مرتضی مطهری، مجموعه آثار (۱): انسان و سرنوشت، انتشارات صدرا، تهران ۱۳۷۷، ص ۳۸۱.

که حکم پایان دهنده و قطع کننده یک جریان است ولی کلمه قضا، مترادف با حکم نیست، زیرا در مواردی به کار برده می‌شود که استعمال کلمه حکم در آن مورد؟ هیچ وجه نیست مثل( فَقَضهُنَّ سَبْعَ سَمواتٍ ) به سوی تو می‌شتابم آنگاه آسمان را در دو روز استوار فرمود».(۱)

در همه موارد قضا به معنی فیصله دادن، پایان بخشیدن و قطعی کردن را می‌دهد ولی صحیح نیست که در این موارد به جای کلمه قضا کلمه حکم به کار برده شود.

بنابراین معنی قضا الهی درباره حوادث جهان این است که این حوادث از ناحیه ذات حق قطعیّت و حتمیّت یافته‌اند، حکم قطعی حق درباره آنها چنین و یا چنان است. معنای تقدیر الهی این است که اشیاء اندازه خود را از آن ناحیه کسب کرده‌اند و چون خداوند فاعل بالعلم و بالاراده است. بازگشت قضا و قدر به علم و به اراده و مشیت الهیّه است.

________________________________

۱- ۱۲ / فصلت.

واژه «قَدَر و تقدیر» به معنای اندازه و اندازه‌گیری و چیزی را با اندازه معینی ساختن، استعمال می‌شود. مثل( کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ ) : ما هرچه آفریدیم به اندازه و بر وفق حکمت و مصلحت آفریدیم».(۱) بنابراین کلمه تقدیر به معنای تعیین و تشخیص اندازه یک شی‌ء است.

حوادث جهان از آن جهت که وقوع آنها در علم و مشیت الهی قطعیت یافته است مقضی به قضا الهی می‌باشند و از آن جهت که حدود و اندازه و موقعیت مکانی و زمانی آنها تعیین شده است مقدّر به تقدیر الهی می‌باشند.

قضا الهی از نظر اشاعره عبارت است از اراده ازلی که به وجود اشیا در ظرف خود تعلق گرفته است و قدر الهی عبارت است از ایجاد اشیا به وجه خاص و اندازه معین از نظر ذات و صفات گاهی قضا و قدر به معنای «سرنوشت» به کار می‌رود.

_____________________________________

۱- ۴۹ / قمر.

با توجه به تأکیدی که در تعالیم دینی در مورد اعتقاد به «قضا و قدر» شده است، این سؤال مطرح می‌شود که راز این تأکیدها چیست؟

پاسخ این است که اعتقاد به قضا و قدر دو نوع فایده مهم علمی و عملی دارد:

اما فایده علمی آن، بالا رفتن سطح معرفت انسان نسبت به تدبیر الهی و آمادگی برای درک توحید افعالی به معنای توحید در افاضه وجود و توجه به حضور الهی در مقام تدبیر همه شؤون جهان و انسان است که تأثیر بسزایی در کمال نفس در بعد عقلانی دارد. و اساسا هر قدر معرفت انسان نسبت به صفات و افعال الهی، عمیق‌تر و استوارتر شود بر کمالات نفسانی او افزوده می‌گردد.

و اما از نظر عملی دو فایده مهم بر این اعتقاد تقریب می‌شود:

یکی آن که هنگامی که انسان دانست که همه حوادث جهان براساس قضا و قدر حکیمانه الهی پدید می‌آید، تحمّل سختی‌ها و دشواری‌های زندگی برای او آسان می‌شود و در برابر مصائب و حوادث ناگوار خود را نمی‌بازد بلکه آمادگی خوبی برای کسب ملکات فاضله‌ای مانند: صبر، شکر، توکل، رضا و تسلیم پیدا می‌کند.

دوم اینکه: به خوشی‌ها و شادی‌های زندگی نیز سرمست و مغرور نمی‌شود و مبتلا به شیفتگی و دلدادگی نسبت به لذایذ دنیا و غفلت از خدا نمی‌گردد.

( لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ ) : این را بدانید تا هرگز بر آنچه از دست شما رود دلتنگ نشوید و به آنچه به شما رسد "مغرور" و دلشاد نگردید».(۱)

_____________________________________

۱- ۲۳ / حدید.

با این همه باید توجه داشت که مسأله قضا و قدر به صورت نادرست تفسیر نشود و بهانه‌ای برای تنبلی و راحت‌طلبی و سلب مسئولیت، قرار نگیرد؛ «زیرا اینگونه برداشت‌های غلط از معارف دینی نهایت آرزوی شیاطین انس و جن و موجب سقوط در خطرناکترین دره‌ها شقاوت و بدبختی دنیا و آخرت است».(۱)

و شاید به همین سبب باشد که در بسیاری از روایات از ورود اشخاص کم استعداد در این‌گونه مسائل منع شده است. اعتقاد به قضا و قدر الهی علاوه بر اینکه درجه ارزشمندی از معرفت خدا و موجب تکامل انسان در بعد عقلی به شمار می‌رود، آثار عملی فراوانی دارد که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم: کسی که پیدایش حوادث را تابع

______________________________________

۱- آموزش فلسفه، ج ۲.

اراده حکیمانه خدای متعادل و مستند به تقدیر و قضا الهی می‌داند، از پیشامدهای ناگوار نمی‌هراسد و در برابر آنها خود را نمی‌بازد و به جزع و فزع نمی‌افتد بلکه این حوادث جزئی از نظام حکیمانه جهان است و طبق مصالح و حکمت‌هایی رخ داده و می‌دهد.

در عین حال، باید توجه داشته باشیم که برداشت نادرست از مسأله قضا و قدر و توحید، در تأثیر استقلالی، موجب سستی، تنبلی، زبونی، ستم‌پذیری و تهی کردن شانه از زیر بار مسئولیت نشود و بدانیم که سعادت و شقاوت جاودانی انسان در گرو فعالیت‌های اختیاری خود اوست:

( لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَت ) : نیکی‌های هر کس به سوی خود و بدی‌هایش نیز به زبان اوست».(۱)

______________________________________

۱- ۲۸۶ / بقره.

بسیاری از اوقات در مورد «قضا و قدر» سؤال می‌شود و آن عبارت است از سرّ طرح این مسأله و فلسفه تأکید بر ثبوت «قضا و قدر» و لزوم اعتقاد به این دو با توجه به شبهات پیرامون آن، چیست؟

و از دیدگاه دیگر، نهی زیادی در رابطه با تفکر در آن از جانب معصومینعليهم‌السلام وارد شده است و این مسأله را با دریای عمیق، گرداب سخت و راه پر پیچ و خمی که نجات از آن مقدور نیست، تشبیه کرده‌اند و فرموده‌اند، این مسأله، سرّ خدایی است که برای کشف آن، سزاوار نیست متحمل تکلیفی شوند.

پاسخ این است که: شناخت «توحید افعالی» از شریف‌ترین، نافع‌ترین و عزیزترین معارفی است که فهم صحیح و اعتقاد به آن، تأثیر بسیار زیادی در تکمیل ایمان و ارزش عمل انسانی دارد که در تصفیه روح و رسیدن به سعادت، بسیار مؤثر است؛ زیرا شناخت همه حوادث حتی افعال اختیاری انسان با اذن، مشیت، اراده و قضا و قدر او جهت پیمودن راه هدایت به سوی «توحید افعالی» تأثیر بسزایی دارند و بالاتر از آن «توحید صفاتی» و «توحید ذاتی» است که رسیدن به قلّه رفیع آن برای هر کس میسر نیست اما نهی وارده از جانب معصومینعليهم‌السلام در رابطه با «قضا و قدر» در واقع مربوط به افرادی است که توان علمی و فکری چندانی ندارند و با غوطه‌ور شدن در این دریای پر گرداب، غرق می‌شوند و نهایت سیر آنان به خمودی، بی موالاتی و حتی کفر کشیده می‌شود که در این صورت، موجب مسرّت شیاطین انس و جن می‌شود که خداوند ما را از آن حفظ نماید.

آنچه که می‌توان بحث کرد این است که به طور کلی درباره حوادثی که در جهان واقع می‌شود سه گونه می‌توان نظر داد: یکی اینکه بگوئیم حوادث با گذشته خود هیچگونه ارتباطی ندارد هر حادثه در هر زمان که واقع می‌شود مربوط و مدیون اموری که بر او تقدم دارند نیست نه اصل وجود او به امور قبلی مربوط و متکی است و نه خصوصیات و شکل و مختصات زمانی و مکانی و اندازه و حدود او مربوط به گذشته است و در گذشته تعیین شده است.

البته با این فرض سرنوشت معنی ندارد. سرنوشت هیچ موجودی قبلاً یعنی در مرتبه وجود یک موجود دیگر تعیین نمی‌شود زیرا رابطه موجودی میان آنها نیست.

مطابق این نظر باید اصل علیّت را یکسره انکار کنیم و حوادث را با گزاف و اتفاق و صورت غیر علمی توجیه کنیم. اصل علیت عمومی و پیوند ضروری و قطعی حوادث با یکدیگر و اینکه هر حادثه‌ای تحتم و قطعیت خود را و همچنین خصوصیات وجودی خود را از امری یا اموری مقدم بر خود گرفته است، امری است مسلّم و غیرقابل انکار.

نظر دیگر اینکه برای هر حادثه علت قائل بشویم ولی نظام اسباب و مسببات را و اینکه هر علتی معلولی خاص ایجاب می‌کند و هر معلولی از علت معین امکان صدور دارد منکر شویم، و چنین پنداریم که در همه عالم و جهان هستی یک علت و یک فاعلی بیشتر وجود ندارد و آن ذات حق است، همه حوادث و موجودات مستقیما از او صادر می‌شود. اراده خدا به هر حادثه‌ای مستقیما و جداگانه تعلق می‌گیرد، چنین فرض کنیم که قضاء الهی یعنی علم و اراده حق به وجود هر موجودی مستقل است از هر علم دیگر و قضاء دیگر در این صورت باید قبول کنیم که عاملی غیر از خدا وجود ندارد و هیچ چیزی هم در وجود آن حادثه دخالت ندارد افعال و اعمال بشر یکی از آن حوادث است این افعال و اعمال را مستقیما قضا و قدر یعنی علم و اراده الهی به وجود می‌آورد و اما خود بشر و قوه و نیروی او دخالتی در کار ندارد این‌ها صرفا یک پرده ظاهری و یک نمایش پنداری هستند.

این همان مفهوم جبر و سرنوشت جبری است و این همان اعتقادی است که اگر در فرد یا قومی پیدا شود زندگی آنها را تباه می‌کند.

نظر سوم اینکه اصل علیت عمومی و نظام اسباب و مسببات بر جهان و جمیع وقایع و حوادث جهان حکمفرماست، هر حادثه‌ای ضرورت و قطعیت وجود خود را و همچنین شکل و خصوصیت زمانی و مکانی و سایر خصوصیات وجودی خود را از علل متقدمه خود کسب کرده است و یک پیوند ناگسستنی میان گذشته و حال و استقبال میان هر موجودی و علل متقدمه او هست.

بنابراین نظر، سرنوشت هر موجودی به دست موجود دیگر است که علت او است و آن علت است که وجود این موجود را ایجاب کرده و به او ضرورت داده است و هم آن علت است که خصوصیات وجودی او را ایجاب کرده است و آن علت نیز به نوبه خود معلول علت دیگری است و همینطور

( قالَ اللّهُ تَعالی، مَنْ لَمْ یَرْضِ بِقَضائی وَ لَمْ یَصْبِرْ عَلی بَنائی فَلْیَلْتمِسْ رَبّا سِوای ) خدای والا فرماید: هرکه به قضای من رضا(۱) ندهد و بر بلای من صبر نکند خدائی جز من جوید

نگاهی به کلمات قضا و قدر در قرآن کریم و احادیث

ریشه شناس معروف عرب «احمد بن فارس بن زکریا» در کتاب «المقاییس» می‌نویسد: برای همه معانی به ظاهر گوناگون لفظ «قضاء» یک ریشه بیش وجود ندارد «هر کاری که با نهایت استحکام و پایداری و استواری انجام گیرد به آن "قضاء" می‌گویند».

مثلاً از آنجا که آسمان با استواری خاصی آفریده شده است خداوند خلقت آن را با لفظ «قَضِیَ» بیان نموده است:( فَقَضهُنَّ سَبْعَ سَمواتٍ ) : یعنی آسمانها را با استواری کامل

______________________________________

۱- نهج الفصاحة، خطبه ۲۰۶۷.

آفریده و خلقت آنها را به پایان رسانید».(۱)

و اما قَدْر: به طوری که از موارد استعمال آن در قرآن کریم استفاده می‌شود به معنی حد و اندازه است:

( قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدْراً ) : خداوند برای هر چیزی اندازه و حدی تعیین نموده است».(۲)

در اصول کافی از حضرت رضاعليه‌السلام نقل شده است که فرمودند «قدر» عبارت است از مهندسی و اندازه‌گیری موجودات و تعیین مقدار بقاء و هنگام فناء.

در مورد قضاء فرمودند:( هُوَ الاِْبْرامُ وَ اِقامَةُ الْعَیْنِ ) یعنی محکم شدن و قطعی شدن و به پا داشتن آن.(۳)

_________________________________

۱- ۱۲ / فصلت.

۲- ۳ / طلاق.

۳- سرنوشت از دیدگاه علم و فلسفه، جعفر سبحانی، چاپ علمیه،۱۳۵۹، ص ۵۷، ۶۱، ۶۳، ۶۴.

انسان و سرنوشت در بیان معصوم

هنگامی که از امام هشتم سؤال می‌شود که تقدیر خداوند درباره افعال خوب و بد بندگان خود چیست؟ امام می‌فرماید: هر نوع عملی که بندگان خدا از خوب و بد انجام دهند به تقدیر خداست. سپس امام یک چنین تقدیر گسترده را آن هم در تمام اعمال اعم از خوب و بد با نتایجی که در دنیا و آخرت دامنگیر انسان می‌گردد تفسیر می‌کند و می‌فرماید:

«اَلْحُکمُ عَلَیْهِمْ بِما تَسْتَحِقُّونَهُ عَلی اَفْعالِهِم مِنَ الثَّوابِ وَ الْعِقابِ فِی الدُّنیا وَ الاْخِرَة»(۱)

این احادیث آشکارا می‌رساند که قضا و قدر عاملی جدا از زندگی و اراده و خواست انسان نیست بلکه همان سنت‌های الهی است که بر صفحه هستی حکومت می‌کند و

____________________________________

۱- عیون اخبار الرضا، ص ۷۸ و بهار ج ۵، ص ۱۲.

انسان در انتخاب هریک از آنها مختار است و پس از انتخاب هریک از آنها هر نوع نتیجه‌ای که به انسان بازگشت می‌کند به حکم خداوند و تقدیر اوست.

از آنجا که هر قانونی از قوانین آفرینش اثر و خاصیت ویژه خود را به طور قطع دارد، این همان قضاء الهی است و از اینکه خصوصیات و آثار در دل این اعمال نهفته و آنها را از اعمال دیگر جدا ساخته است همان تقدیر الهی می‌باشد و مجموع هردو در اصطلاح، سرنوشت است.(۱)

جبر یا تفویض

اشاره

یکی از مسائلی که توجه بشر را همیشه به خود جلب کرده است این است که آیا جریان کارهای جهان طبق یک برنامه و طرح قبلی غیرقابل تخلف صورت می‌گیرد و قدرتی نامرئی ولی بی‌نهایت مقتدر به نام سرنوشت و قضا و قدر بر جمیع و تابع عالم حکمرانی می‌کند و آنچه در زمان حاضر در حال صورت گرفتن است و یا در آینده صورت خواهد گرفت در گذشته، معین و قطعی شده است و انسان مقهور و مجبور به دنیا می‌آید و از دنیا می‌رود (جبر)؟

_____________________________________

۱- سرنوشت از دیدگاه علم و فلسفه، جعفر سبحانی، چاپ علمیه، ۱۳۵۹، ص ۷۴، ۷۵.

و یا اصلاً و ابدا چنین چیزی وجود ندارد و گذشته هیچ نوع تسلطی بر حال و آینده ندارد و انسان که یکی از موجودات این جهان است، حرّ و آزاده و مسلط بر مقدرات خویش است؟ (تفویض) یا فرض سومی در کار است و آن اینکه سرنوشت در نهایت اقتدار بر سراسر وقایع جهان حکمرانی می‌کند و نفوذش بر سراسر هستی بدون استثناء گسترده است؛ در عین حال این نفوذ غیرقابل رقابت و مقاومت ناپذیر. کوچکترین لطمه‌ای به حریّت و آزادی شر نمی‌زند.

اگر اینچنین است، چگونه می‌توان آن را توجیه کرد و توضیح داد؟(۱)

______________________________________

۱- مرتضی مطهری، مجموعه آثار، جلد ۱، (انسان و سرنوشت)، انتشارات صدرا، ص ۳۶۶.

در بحث و جدل‌های پیرامون سرنوشت انسان مذاهب و مکاتبی رو در روی هم موضعگیری سازش‌ناپذیر داشته‌اند از آن جمله: معتزله، اشاعره، و شیعه که از حیث اهمیت، به بیان نظریات آنها که سه مشی مختلف کلیدی می‌باشد می‌پردازیم:(۱)

مبانی نظریه اشاعره (جبریون)

الف) اعتقاد به صدور همه افعال انسان (اعم از گناه و صواب) از جانب خداوند و اینکه آدمی فعل خویش را نمی‌آفریند

__________________________________

۱- قضا و قدر، عزیزاللّه سالاری، نشر جهاد، ص ۲۵.

بلکه آن را کسب می‌کند.

ب) مجبور بودن انسان و عدم دخالت او در تعیین سرنوشت که طبعا زاییده اعتقاد اول است و هردو به اصل جبر برمی‌گردد.

مبانی نظریه معتزله (مفوّضه)

الف) معتزله معتقدند که خالق پس‌از خلق عالم آن را به حال خود واگذاشت زیرا خلقت در بودنش نیازمند به خالق نیست.

ب) انسان که جزئی از عالم خلقت است در افعال و اعمالش محتاج به خالق نیست و در این امر مطلقا آزاد و متکی به خویشتن می‌باشد.

نقد نظریات اشاعره

الف) اولین انتقاد بر مکتب اشاعره (جبریون) این است که اگر همه اعمال انسانی (اعم از خوب و بد و حق و باطل) را به خداوند نسبت دهیم و نقش انسان را انکار کنیم.

آنگاه ظلم و زشتی برخلاف صفات پروردگار (چون عدل و حکمت) بر او وارد می‌شود (که این عین کفر است) در صورتی که خداوند غنی بالذات است و نیاز به چیزی ندارد که ظلم کند و نقصی نداشته که جهت جبران آن فعل قبیحی از او صادر شود.

ب) مکتب اشعری اختیار و آزادگی را از انسان سلب کرده و او را از پویایی و شکوفایی خارج و به سکون و ایستایی جبر سوق می‌دهد و آلودگی گناه را با زمزم تقدیر تطهیر می‌سازد که دامنه آن گستره همه شئون اجتماعی و فردی را دربرمی‌گیرد.

ح) اولاً: اگر خداوند بندگان را بر اعمالشان مجبور ساخته و آنان اختیاری در انتخاب عمل صالح و ترک عمل صالح و ترک عمل صالح ندارند چنین نتیجه می‌گیریم که ارسال رسل و انزال کتب امر صحیح و معقولی نیست، چون امر و نهی پیامبران در مورد کسانی که توانایی گرایش به حسنات و ترک سیئات را ندارند، نافرجام بوده و امر حکیمانه‌ای نمی‌باشد و سزاوار نیست که خداوند فرستادگانش را مأمور به امری کند که در زندگی انسان هیچ جایگاهی ندارد.

ثانیا: چنانچه بندگان در فعل خود مجبور باشند تکلیف امری است عبث و بی‌اساس زیرا کسی که فاقد قوه اختیار و آزادی فعل باشد مکلّف کردن او به انجام بعضی از کارها و دوری از بعضی دیگر بی‌معناست و کیفر و پاداش هم در روز قیامت با عدل خداوند سازگار نیست.

ثالثا: اعتقاد به جبر مساوی با نفی روشهای تربیتی، (تعالیم اخلاقی) و اقدامات آموزشی و پرورشی در سیر تکاملی انسان و بی بنیاد کردن علوم و فنونی است که مستقیما با رفتار و کردار انسان سروکار دارند.(۱)

نقد اشاعره از نظر قرآن کریم

در مورد بی اساس بودن مذهب جبری اشاعره به آیات فراوانی از قرآن کریم می‌توانیم استناد کنیم و چون در این کتاب اصل بر سادگی و اختصار است فقط به ذکر ۳ آیه اکتفا می‌کنیم.

_____________________________________

۱- قضا و قدر، عزیز اللّه سالاری، نشر جهاد، تهران، ۱۳۷۸، ص ۲۷ تا ۴۰.

( إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئاً وَ لکِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ) : خداوند هرگز به هیچ کس ستم نخواهد کرد ولی مردم خود بر خویشتن ستم می‌کنند».(۱)

( وَ اَنْ لَیْسَ لِلاِْنْسانِ اِلاّ ما سَعی، وَ اَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُری ) : و برای آدمی جز آنچه به سعی و عمل خود انجام داده (ثواب و جزایی) نخواهد بود و (نتیجه) کوشش او به زودی دیده خواهد شد».(۲)

( وَ قالَ الَّذینَ أَشْرَکُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْ‌ءٍ ) : مشرکان می‌گویند اگر خدا می‌خواست ما غیر از او نمی‌پرستیدیم».(۳)

ملاحظه می‌کنید که خداوند در آیه بالا کسانی را که تبهکاری‌های خود را

_________________________________________

۱- ۴۴ / یونس.

۲- ۳۹ و ۴۰ / نجم.

۳- ۳۵ / نحل.

به مشیت و قضای خداوندی مستند می‌کنند به شدت توبیخ می‌نماید.

( إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً ) : البته ما راه را به او نشان دادیم خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) و یا ناسپاس».(۱)

آثار شوم اعتقاد به جبر مطلق

(۲) بدون شک مسلک جبر آن طور که اشاعره گفته‌اند که به کلی بشر را فاقد اختیار و آزادی می‌دانند آثار سوء اجتماعی زیادی دارد؛ مانند میکروب فلج، روح و اراده را فلج می‌کند. این عقیده است که دست تطاول زورگویان را درازتر و دست انتقام و دادخواهی زور شنوها را بسته‌تر می‌کند

__________________________________

۱- ۴ / دهر.

۲- انسان و سرنوشت، مرتضی مطهری: مجموعه آثار ۱، انتشارات صدرا، ص ۳۷۵ تا ۳۷۷.

این جهت بهانه‌ای به دست اروپائیان مسیحی داده که علت العلل انحطاط مسلمین را اعتقاد به قضا و قدر بدانند و چنین وانمود کنند که اسلام خود یک آئین جبری است و در آن هرگونه اختیار و حریّت از بشر سلب شده است.

مرحوم سید جمال‌الدین اسدآبادی در اوقاتی که در اروپا بود متوجه این انتقاد شد و در مقالات خود به این انتقاد نادرست جواب داد. وی در یکی از مقالات خود می‌گوید:

«عقیده به قضا و قدر یکی از عقاید حقّه است که مورد اشتباه و موضوع بی‌خبری جاهلان است. غافلان فرنگی گمان‌های خطا بردند و گفتند اعتقاد به تقدیر در میان هر ملتی شایع و راسخ گردد، همّت و قوّت و شجاعت و دیگر فضائل از میان آن ملّت رخت برمی‌بندد. مسلمین امروز بینوا و تهیدست و در قوای نظامی و سیاسی ضعیف‌تر از ملل فرنگ شده‌اند لشکر خونخوار اجانب از هر سو برایشان تاخته است بیچارگان به کنج خانه آسوده خفته‌اند و گنج و ثروت و استقلال را به دشمن و بیگانه واگذاشته‌اند».(۱)

چرا بعضی افراد به سرنوشت جبری معتقدند

(۲) طرفداری گروهی از مسأله جبر تنها به خاطر پاره‌ای از مشکلات فلسفی و استدلالی نبوده بلکه عوامل مهم روانی و اجتماعی دیگری بدون شک در پیدایش و ادامه این عقیده دخالت داشته است.

_________________________________

۱- متن فوق را شهید مطهری از یادداشت‌های آقای صدر واثقی درباره سید جمال الدین اسدآبادی به نقل از مقاله سید درباره قضا و قدر ترجمه سید ابوالقاسم فرزانه یزدی، کتابخانه مدرسه عالی سپهسالار فیش ۴۵۳۵ نقل کرده است.

۲- تفسیر جوان، دکتر محمد بیستونی، انتشارات دارالکتب اسلامیه، اول، ص ۵۲ و ۵۳.

بسیاری از افراد عقیده به جبر یا «سرنوشت جبری» یا قضا و قدر به معنی جبری آن را که همه ریشه‌های مشترکی دارند به خاطر فرار از زیر بار مسئولیت‌ها پذیرفته‌اند یا این عقیده را پوششی برای شکست‌ها و ناکامی‌های خود که بر اثر کوتاهی و سهل‌انگاری حاصل شده قرار داده‌اند و یا پوششی برای هوس‌های سرکش خویش که: «می» خوردن ما را حق ز ازل می‌دانسته و ما برای این «می» می‌خوریم که علم خدا جهل نشود. گاه استعمارگران برای درهم کوبیدن مقاومت مردم و خاموش کردن آتش قهر ملت‌ها با توسل به این عقیده خود را بر همه تحمیل می‌کردند، که سرنوشت شما از اول همین بوده و غیر از تسلیم و رضا هیچ چاره‌ای نیست. با قبول این مکتب اعمال همه جنایتکاران موجه می‌شود و گناه همه گنهکاران توجیه منطقی می‌یابد و فرقی میان مطیع و مجرم باقی نخواهند ماند.(۱)

سخنی از پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در بیزاری از جبریون

پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می‌فرماید:

«دورانی بر این امت پیش می‌آید که مرتکب معاصی و تبهکاری می‌شوند و برای توجیه این تبهکاری و سقوط می‌گویند قضا و قدر خداوندی چنین اقتضا می‌کرد. اگر چنین اشخاصی را ملاقات کردید به آنها برسانید که من از آنها بیزارم».(۱)

______________________________________

۱- همان منبع.

نقد نظریات معتزله (مفوّضه)

(۲)

به طوری که قبلاً اشاره شد معتزله بر این باورند که خالق پس از خلق عالم از اثربخشی و فیاضی برکنار است و خلق بدون هیچگونه وابستگی و تعلق به خالق بر خود واگذاشته شده است.

این نظر همانند نظری است که یک عده از متفکرین غربی به آن اعتقاد داشتند کسانی که جهان را نظامی مکانیکی می‌پنداشتند همانند ساعتی تصور می‌نمودند که ابتدا محتاج یک قدرتی است تا آن را کوک کرده و به راه اندازد.

و بعد از آن دیگر نیازی به قدرت ندارد.

پذیرش این نظریه به معنای نفی صریح توحید افعالی و انکار توحید عبادی

__________________________________

۱- الصراط المستقیم، ص ۳۲.

۲- قضا و قدر، عزیزاللّه سالاری، نشر جهاد، ۱۳۷۸، ص ۵۱ و ۵۲.

می‌باشد. نفی توحید افعالی بدینگونه که خداوند در فعل و کار جهان و انسان اثر و تأثیری ندارد. پس خداوند (جل جلاله) نسبت به جهان هستی و فعل آن قادر نیست و طبعا از سلطنت عالم برکنار می‌شود. این مکتب توحیدی عبادی یعنی اینکه بندگان در اعمالشان فقط خدا را پرستش نمایند و در هر کاری از او استعانت بجویند را رد می‌کند و حلقه اتصال عبد به معبود با تیغ تفویض می‌گسلد و نقش مثبت دعا، نیایش، نماز، صدقه، صله رحم و را در پیشبرد امور و اثر منفی پدیده‌هایی چون کفران نعمت، قطع صله رحم، ظلم و را هم در فساد امور و رکود انسان انکار نماید. با این وصف استمداد از خداوند و نوای حاجتمندی از غیاثُ الْمُسْتَغیثین و خلاصه طلب هدایت و غفران از آن هادی و غافر از صحیفه انسانیت حذف شده و آیات و روایات منقول در این باب هم نقض می‌گردد و نهایت این امر سقوط در گرداب شرک است.

نقد معتزله از نظر قرآن کریم

در مخالفت قرآن کریم با نظریه تفویض در قرآن کریم آیات فراوانی وجود دارد که در اینجا به عنوان نمونه به آیات زیر استناد می‌کنیم:

( وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَ کَفی بِاللَّهِ وَکیلاً ) : در کارها بر خدا توکل کن (که تنها) خدا برای مدد و نگهبانی کفایت می‌کند».(۱)

( فَلَوْلا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَکُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرینَ ) : اگر فضل و رحمت خدا شامل حال شما نمی‌شد البته در شمار زیانکاران بودید».(۲)

( إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ رَبِّی وَ رَبِّکُمْ ما مِنْ دَابَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها إِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ ) : در حقیقت من بر خدا که پروردگار من و شماست توکل کردم.

____________________________________

۱- ۳ / احزاب.

۲- ۶۴ / بقره.

هیچ جنبنده‌ای نیست مگر اینکه او مهار هستی‌اش را در دست دارد. به راستی پروردگار من بر راه راست است».(۱)

اَمْرٌ بَیْنَ الاَْمْرَیْن

امر بین الامرین تفکر شیعی است، شیعه نه به صرف قادریت و صاحب اختیار دانستن خداوند خویشتن را مجبور می‌بیند و نه به واسطه مختار دانستن خود در امور خداوند را از سلطنت و قادریت می‌اندازد. بلکه نگرش او جامع هر دو بوده و چنین روش حقی (امر بین الامرین) است.

این عقیده برخلاف پیروان جبر انسان را مختار و برخلاف پیروان تفویض خداوند را قادر و فعال ما یشاء و غنی بالذّات می‌داند، لکن اراده انسان را در طول اراده مطلق

___________________________________

۱- ۵۶ / هود.

خداوند می‌بیند نه در عرض آن که مستلزم شرک باشد. فعل انسان بی‌واسطه مخلوق انسان است ولی با واسطه مخلوق خالق تعالی می‌باشد. بنابراین اگر، حرکت و قدرتی داریم در طول اراده و قدرت خداوند است.

بیانی از امام خمینی در مورد امر بین الامرین(۱)

امام خمینی در کتاب طلب و اراده مباحث عمیقی را پیرامون موضوع مذکور مطرح نموده‌اند و می‌فرمایند:

آن کس که به تفویض قائل است ممکن را از محدوده‌اش بیرون کشیده و به سر حد واجب بالذات رسانده است پس تفویضی مشرک است. و آن کس که قائل به

_______________________________________

۱- همان مدرک.

جبر است حضرت واجب تعالی را از حد والایش تا حدود امکان پائین آورده پس جبری کافر است و از این رو مولای ما حضرت علی‌بن موسی الرضا عليه‌السلام بنا به روایت صدق از کتاب «عیون اخبار الرضا» طایفه قائل به تفویض را مشرک خوانده است و آن کس که حد وسط و میان این دو را قائل است، او در راه وسطی است که مخصوص امّت محمدیه و راه وسط آن است که هم مقام ربوبی حفظ شود و هم حدود امکانی.

آن کس که جبری شده است به حق واجب تعالی ستم کرده و آن کس که تفویضی گشته نیز همچنین حق خدا و حق خلق هر دو را پایمال نموده و آن کس که قائل به امر بین الامرین شده حق هر صاحب حق را عطا نموده است.

جبری چشم راستش نابیناست و این کوری از چشم راست به چشم چپش نیز سرایت کرد و تفویضی چشم چپش کور شد و آن به چشم راستش سرایت نموده و کسی که قائل به امر بین الامرین است هر دو چشمش بیناست.

آنکه به جبر معتقد است مجوس(۱) این امت است، چون پستی‌ها و نقص‌ها را به خدا نسبت داده است و آنکه به تفویض قائل است یهودی این امت است، چون دست خدا را بسته پنداشت، دستشان بسته باد و لعن و نفرین بر آنان به خاطر همین سخنانشان، بلکه هر دو دست خدای تعالی باز است ولی آنکه قائل به امر بین الامرین است بر دین حنیف اسلام است.(۲) (۳)

________________________________

۱- اَلْقَدَرِیَّةُ مَجوسُ هذِهِ الاُْمَّةُ: پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .

۲- طلب و اراده، امام خمینی، ترجمه سیداحمد فهری، انتشارات علمی و فرهنگی، ص ۷۵ - ۷۶.

۳- منظور از مجوس زردشتیان می‌باشند که اهورامزدا را خدای خیر و اهریمن را خدای شر می‌دانستند.

مثالی از امام خمینی درباره امر بین الامرین هنگامی که شعاع آفتاب بر صفحه آئینه می‌افتد و نور از آئینه بر دیوار منعکس می‌شود، این نوری که بر سینه دیوار است از خود آئینه نیست زیرا آئینه نوری ندارد و در عین حال از خود آفتاب و از چشمه خورشید هم نیست یعنی از شمس مطلق بدون واسطه و بدون قید هم نیست، بلکه نور دیوار از نور آفتابِ آینه است یا آفتابی که در آینه است. در اینجا اگر کسی از خود آفتاب غفلت داشته باشد در آینه نگاه کند، به گمانش می‌رسد که نور از آینه است و اگر کسی آفتاب را ببیند و متوجه آینه نباشد نور دیوار را از آفتاب می‌بیند و اما کسی که دو چشمش بیناست و آفتاب و آینه هر دو را می‌بیند، متوجه خواهد شد که نور از آفتابی است که در آینه افتاده است و به این ترتیب حکم می‌کند بر اینکه نور و هرچه از سنخ نور است ذاتاتعلّق به آفتاب دارد و بالعرض متعلق به آینه است.(۱)

مثالی از آیة اللّه العظمی خویی در مورد امر بین الامرین

بهترین تشبیهی که در این باره دیده شده است همان است که استاد بزرگوار حضرت آیة اللّه خویی در دروس خود بیان کرده‌اند، اجمال تشبیه مذکور این است:

فرض کنیم یک فرد از انسان مبتلا به فلج است به طوری که توانایی حرکت ندارد و ما می‌توانیم با وصل کردن سیم برق او را به حرکت وادار کنیم. در هنگام این حرکت

____________________________________

۱- طلب و اراده امام خمینی، انتشارات مرکز علمی و فرهنگی، ۱۳۶۲، ص ۸۱.

کلید برق در دست ما می‌باشد. به طوری که هر لحظه بتوانیم آن شخص را از حرکت باز داریم، حال اگر چنین شخصی حرکت کند و کارهایی انجام دهد، این کارها با اختیار او انجام خواهد گرفت، خواه کار بد خواه کار خوب.

آنچه که از این کار به ما مستند است نیرو و قدرتی است که ما توسط برق در او ایجاد کرده‌ایم و در هر لحظه می‌توانیم این قدرت را از او سلب نمائیم، اما این کار را نمی‌کنیم و به حال خود وا می‌گذاریم.

طرز بهره‌برداری از این نیرو که ما به او داده‌ایم مربوط به اختیار اوست و به ما تعلقی ندارد.

همچنین است کارهای صادره از ما، نیرو از خداوند است و در هر لحظه ریزش آن نیرو از فیاض مطلق انجام می‌گیرد و در هر لحظه می‌تواند آن را قطع کند ولی اختیار بهره‌برداری از آن نیرو کاملاً در دست است و معنای( لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه ) همین است.(۱)

____________________________________

۱- جبر و اختیار، محمدتقی جعفری، چاپ دار التبلیغ اسلامی، قم، ۱۳۵۳، ص ۱۹۸ و ۱۹۹.

نقد جبر و تفویض از نظر اخبار و احادیث

(۱) از امام صادقعليه‌السلام در مورد جبر و تفویض پرسش شد حضرت فرمود: نه جبر است و نه تفویض بلکه منزلی است میان آن دو که حق آنجاست؛ و آن منزل را نداند جز عالم و یا کسی که عالم آن را به وی آموخته باشد: عن ابی عبداللّهعليه‌السلام : «قالَ سُئِلَ عَنِ الْجَبر وَ الْقَدَرِ فَقال: لا جَبَر و لا قَدَر و لَکِنْ مَنزِلَةٌ بَینَهُما، فیهَا الْحَقَّ الَّتی بَیْنَهُما لا یَعْلَمَها اِلاَّ الْعِلمُ اَو مَنْ عَلَّمَها اِیّاهُ الْعالِمُ».

امام باقر و امام صادقعليه‌السلام فرمودند: «خدا به مخلوقش مهربانتر از آن است که ایشان را مجبور به گناه کند سپس به آن جهت عذابشان نماید».

________________________________

۱- اصول کافی، ترجمه و شرح سیدجواد مصطفوی، ج ۱، ص ۲۲۲، چاپ چهارم، انتشارات علمیه اسلامیه.

چنانچه جبری مذهب گوید] و خدا عزیزتر از آن است که چیزی را بخواهد و نشود. چنانچه تفویض مذهب گوید] راوی می‌گوید از آن دو حضرت سؤال شد که مگر میان جبر و تفویض منزل سومی است؟ فرمودند: آری منزلی است فراختر از میان آسمان تا زمین:

عن اَبی جَعفَر و اَبی عَبدِ اللّهعليهم‌السلام قالا: «اِنَّ اللّهَ اَرحَمُ بِخَلْقِهِ مِنْ اَنْ یَجُبرَ خَلْقَهُ عَلَی الذُّنوبِ ثُمَّ یُعَذِّبَهُمْ عَلَیها وَ اللّهُ اَعَزُّ اَن یُریدَ اَمْرا فَلا یَکُونُ » قالَ: «فَسُئِلا هَلْ مِنَ الْجَبْرِ وَ الْقَدَرِ مَنْزِلَةٌ ثالِثَةٌ؟ قالا نَعَمْ اَوسَعُ مِمّا بَیْنَ السَّماءِ وَ الاَْرضِ».(۱)

امیرالمؤمنین بعد از بازگشت از نبرد صفین، در کوفه نشسته بود که پیرمردی آمد و مقابل او زانو زد و پس از آن گفت: ای امیرمؤمنان! بفرمائید که آیا

___________________________________

۱- همان مأخذ، ص ۲۲۴.

عزیمت ما به شام طبق قضا و قدر الهی بود؟ فرمودند: آری ای شیخ: به هیچ تلی بالا نرفته و به هیچ وادی سرازیر نشدید مگر به قضا و قدر الهی [لا تفویض] پیرمرد عرض کرد ای امیرمؤمنان! رنجی را که در این راه کشیدم به حساب خدا بگذارم؟

حضرت فرمود: خاموش باش ای پیرمرد به خدا قسم که خداوند پاداش بزرگی به خاطر رفتن و اقامت نمودن و بازگشت از آنجا به شما داده است و در هیچیک از حالات خویش ناچار نبودید [لا جبر].

شیخ گفت چگونه در هیچکدام از حالاتمان مجبور نبودیم، در حالی که رفتن و جنبش و بازگشتمان بنابه قضا و قدر باشد؟

در اینجا تصور خام پیرمرد این بود که اگر حرکت آنها در چهارچوب قضا و قدر بوده، پس یعنی جبر!

حضرت فرمود تو گمان می‌بری که آن قضا و قدر حتمی و ضروری بوده؟ [یعنی بر این باوری که آن سرگذشت تخلف ‌ناپذیر بوده؟] اگر چنین بود پاداش و کیفر، امر و نهی و بازداشتن خداوند باطل و معنای وعده و وعید (نوید دادن و بیم دادن) ساقط می‌شد. در این گفتگو حقیقت امر بین الامرین به عنوان موضع قرآن کریم نمودار می‌شود.

القصّه پیرمرد به خاطر رفع ابهام از سر شادمانی این شعر را گفت:

اَنتَ الاِْمامُ الَّذی نَرجُو بِطاعَتِه

یَومَ النَّجاةِ مِنَ الرَّحْمنِ غُفْرانا

اَو ضَحْتَ مِنْ اَمرِنا ما کانَ مُلْتَبِسا

جَزاکَ و رَبُّکَ بِالاِْحْسانِ اِحْسانا

تو آن امامی هستی که به خاطر اطاعتش در روز قیامت از خدای رحمان امید آمرزش داریم.

از امر [مکتب] ما هرچه پوشیده و مشکل بود روشن ساختی پروردگارت در تقابل این نیکی جزای نیکو به تو دهد.(۱)

انسان و سرنوشت از نظر شهید مطهری

اگر مقصود از سرنوشت و قضا و قدر الهی انکار اسباب و مسببات و از آن جمله قوه و نیرو و اراده و اختیار بشر است.

چنین قضا و قدر و سرنوشتی وجود ندارد و نمی‌تواند وجود داشته باشد و اگر

____________________________________

۱- اصول کافی، ج ۱، باب الجبر و القدر و الامر بین الامرین، حدیث شماره ۱.

۲- انسان و سرنوشت، شهید مرتضی مطهری، مجموعه آثار (۱)، انتشارات صدرا، ص ۳۸۴، ۳۸۶، ۳۹۶.

مقصود از سرنوشت و قضا و قدر پیوند حتمیت هر حادثه با علل خورد پیوند شکل گرفتن هر حادثه از ناحیه علل خود است البته این حقیقتی است مسلم

بشر مختار و آزاد آفریده شده است یعنی به او عقل و فکر و اراده داده شده است بشر همیشه خود را در سر چهار راههایی می‌بیند و هیچ گونه اجباری ندارد که فقط یکی از آنها را انتخاب کند.

سایر راهها به او بسته نیست، انتخاب یکی از آنها به فکر و اراده و مشیت شخصی او مربوط است. یعنی طرز فکر و انتخاب اوست که یک راه خاص را معین می‌کند.

حتمی و غیرحتمی بودن قضا و قدر؟

(۱)

انقسام قضا و قدر به حتمی و غیرحتمی بودن از وضع خاص موجودات سرچشمه می‌گیرد موجودی که امکانات متعدد دارد، علل مختلف ممکن است در او تأثیر کنند، و هر علتی او را در یک مجرا و یک مسیر بخصوص قرار می‌دهد مقدرات متعددی دارد. به هر اندازه که به علل گوناگون بستگی و ارتباط دارد، مقدرات دارد. از این رو سرنوشت و

__________________________________

۱- انسان و سرنوشت، شهید مرتضی مطهری، مجموعه آثار (۱)، انتشارات صدرا، ص ۴۰۱ ۳۹۴.

قضا و قدر چنین موجودی غیرحتمی است و اما موجودی که بیش از یک امکان دارد نیست و یک مسیر بیشتر برایش ممکن نیست و جز با یک نوع علت سروکار ندارد سرنوشتش حتمی و غیرقابل تغییر است.

به عبارت دیگر حتمیت و عدم حتمیت از جنبه قابلی است نه از جنبه فاعلی؛ به معنی قابلیت واحد و قابلیت‌های متعدده است.

اعمال و افعال بشر از آن سلسله حوادث است که سرنوشت حتمی و تخلف‌ناپذیر ندارد، زیرا بستگی دارد به هزاران علل و اسباب و از آن جمله انواع اراده‌ها و انتخابها و اختیارها که از خود بشر ظهور می‌کند. تمام امکاناتی که در مورد جمادات و افعال غریزی حیوان وجود دارد و تمام «اگر» هایی که در وقوع آنها هست در افعال و اعمال بشر هست.

در رشد یک درخت یا انجام عمل غریزی یک حیوان هزاران «اگر» که همان شرایط طبیعی هستند می‌تواند وجود داشته باشد.

همه آن اگرها در افعال و اعمال انسان هست، به علاوه اینکه در انسان عقل و شعور و اراده اخلاقی و قوه انتخاب و ترجیح آفریده شده است.

انسان قادر است عملی را که صد در صد با غریزه طبیعی و حیوانی او موافق است و هیچ رادع و مانع خارجی وجود ندارد، به حکم تشخیص و مصلحت اندیشی ترک کند، و قادر است کاری را که صددرصد مخالف طبیعت اوست و هیچ گونه عامل اجبار کننده خارجی هم وجود ندارد. به حکم مصلحت اندیشی و نیروی خرد آن را انجام دهد اینجاست که تأثیر انسان در سرنوشت خود به عنوان یک عامل مختار معلوم می‌شود

اینکه می‌گوئیم بشر مختار و آزاد است به این معنی است که عمل او از خواست و رضایت کامل او سرچشمه می‌گیرد و هیچ عاملی او را برخلاف میل و رغبت و رضا و تشخیص او وادار نمی‌کند؛ نه قضا و قدر و نه عامل دیگر.

خلاصه اینکه چون تمام علل و اسباب مظاهر قضا و قدر الهی می‌باشند در مورد هر حادثه‌ای هر اندازه علل و اسباب مختلف و جریان‌های مختلف متصور باشد، قضا و قدرهای گوناگون متصور است. آن جریانی که واقع می‌شود و صورت می‌گیرد به قضا و قدر الهی است و آن جریانی هم که متوقف می‌شود به قضا و قدر الهی است.

قضا و قدر در بیان علیعليه‌السلام

علیعليه‌السلام در سایه دیوار گچی نشسته بود؛ از آنجا که حرکت کرد و در زیر سایه دیوار دیگری نشست، به آن حضرت گفته شد: یا امیرالمؤمنین: «تَفِرُّ مِن قَضاءِ اللّه» از قضای الهی فرار می‌کنی؟ فرمود: «اَفِرُّ مِن قَضاءِ اللّه اِلی قَدَرِ اللّه: از قضای الهی به قدر الهی پناه می‌برم»(۱) یعنی از نوعی قضا و قدر به نوع دیگری از قضا و قدر پناه می‌برم؛

______________________________

۱- بحار الانوار، چاپ جدید، ج ۵، ص ۸۷.

یعنی اگر بنشینم و دیوار بر سرم خراب شود قضا و قدر الهی است، زیرا در جریان علل و اسباب اگر انسانی در زیر دیوار شکسته و مشرف به انهدام بنشیند آن دیوار بر سرش خراب می‌شود و صدمه می‌بیند، و این خود قضا و قدر الهی است، و اگر خود را به کفار بکشد، از خطر او مصون می‌ماند، این نیز قضا و قدر الهی است. کما اینکه ممکن است در همان حال در یک جریان دیگر از علل و اسباب، خطر دیگری متوجه او گردد که آن نیز قضا و قدر الهی است.

مسأله قضا و قدر در صدر اسلام

(۱)

_________________________________

۱- انسان و سرنوشت، شهید مرتضی مطهری، مجموعه آثار (۱)، انتشارات صدرا، ص ۳۹۷.

آنچه مجموعا از اخبار و روایات شیعه و سنی برمی‌آید این است که شخص رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مسلّما قضا و قدر را برای اصحاب خود مطرح کرده است و امیر المؤمنین علیعليه‌السلام نیز مکرّر در این باب داد سخن داده است. آنچه اعجاب برمی‌انگیزد این است که این تعالیم بزرگ آن چنان با استادی و مهارت به مردم صدر اسلام تلقین شده است که با جبر فرسنگ‌ها فاصله داشته و آن‌ها را جبری مسلک و در نتیجه بی اراده بار نیاورده است بعدها که متکلمین اسلامی آمده‌اند نتوانسته‌اند بین اعتقاد به قضا و قدر و اعتقاد به جبر فرق بگذارند و تا امروز که چهارده قرن از آن زمان می‌گذرد کمتر افرادی در شرق و غرب عالم پیدا شده‌اند که توانسته باشند بین این دو عقیده فرق بگذارند.

نقش عوامل معنوی در سرنوشت انسان

در صفحات پیشین که نقش انسان را در انتخاب سرنوشت و تغییر قضا و قدر مفصلاً مورد بحث قرار دادیم، بیشتر به جنبه‌های مادی و فیزیکی انسان در قضا و قدر پرداختیم، ولی بجز عوامل مادی نیروی دیگری نیز که قطعا اهمیت آن کمتر از عوامل مادی نیست در تعیین و تغییر سرنوشت انسانها مؤثر است که مربوط به عوامل و پدیده‌های معنوی می‌باشد که ذیلاً به مهمترین این عوامل اشاره می‌کنیم:

۱ - دعا و نیایش

خداوند از بندگان خود می‌خواهد که نیازهای خود را از او طلب کنند تا او اجابت فرماید:

( ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ :) مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم».(۱)

امام باقرعليه‌السلام می‌فرماید: «دعا قضای شدیدی را که به سختی محکم شده باشد برمی‌گرداند».(۲)

«اَلدّعاءُ یَرُدُّ القَضاءَ وَ قَدْ اُبْرِمَ اِبْراما»

بنابراین دعا یکی از مظاهر قضا و قدر است که در سرنوشت حادثه‌ای می‌تواند مؤثر باشد و یا جلوی قضا و قدر را بگیرد.

________________________________________

۱- ۶۰ / غافر.

۲- اصول کافی، ج ۴، کتاب دعا، ص ۲۱۶.

۲ - صدقه و احسان

قرآن کریم:( خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها ) : از اموال آن‌ها صدقه بگیر تا به وسیله آن پاک و پاکیزه‌شان سازی».(۱)

پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می‌فرماید: صدقه هفتاد در از شَرها را می‌بندد:

«اَلصَّدَقَةَ تَسُدُّ سَبْعینَ بابا مِنَ الشَّرِ».(۲)

امام صادقعليه‌السلام می‌فرماید: « مَنْ یَعیشُ بِالاِْحْسانِ اَکْثَرُ مِمَّن یَعیشُ بِالاَْعْمارِ: کسانی که به سبب نیکوکاری زندگی دراز می‌کنند از کسانی که با عمر اصلی زندگی می‌کنند بیشترند».(۳)

_____________________________________

۱- ۱۰۳ / توبه.

۲- میزان الحکمه، ج ۵، ص ۳۲۱.

۳- بحارالانوار، ج ۵، ص ۱۴۰.

صدقه‌ای که مرد یهودی را از مرگ نجات داد

از امام صادقعليه‌السلام روایت شده که: مردی یهودی بر حضرت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گذشت و گفت: السّام علیک! پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود و علیک! یاران حضرت را گفتند که وی از برای تو طلب مرگ کرد و گفت «اَلْمَوْتُ عَلَیْکَ». پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود من نیز این چنین پاسخ گفتم.

آن‌حضرت اضافه کرد که ماری سیاه این یهودی را از پس گردن بگزد و بکشد، راوی گوید آن یهودی به هیزم کنی رفت و هیزم بسیار گرد آورد و دیری نپائید که بازگشت.

پیامبر وی را فرمود: هیزم فرو نه، مرد هیزم‌ها را بنهاد. ناگاه ماری پدیدار شد که در درون هیزم‌ها بود و چوبی به دندان می‌گزید. حضرت فرمود: ای یهودی امروز چه کرده‌ای؟ گفت: کاری جز کار هیزم نکرده‌ام، آن را به دوش کشیده اینجا آوردم و نیز دو قرص نان بود یکی را خوردم و دیگری را به مسکینی صدقه دادم. پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود و بدین عمل خداوند آن گزند را از وی دفع کرد زیرا: «اِنَّ الصَّدَقَةَ تَدْفَعُ مَیتَةَ السُّوءِ عَنِ الاِْنْسانِ: صدقه مرگ بد را از انسان دور می‌سازد».(۱)

۳ - توکل

توکل یعنی اینکه انسان در پیمودن راه حق تزلزل به خود راه ندهد و مطمئن باشد که اگر در زندگی هدفی صحیح و خداپسندانه برگزیند و فعالیت خود را متوجه آن کند و نتیجه کار را به خدا واگذارد، خداوند او را تحت حمایت خود قرار می‌دهد.(۲)

خداوند در آیه ۳ سوره طلاق می‌فرماید:

( وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ اِنَّ اللّهَ بالِغُ اَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِکُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدْرا ) : آن کسی که در راه حق به خدا اعتماد کند خداوند او را بس است. خدا فرمان و

__________________________________

۱- بحارالانوار، ج ۴، ص ۲ ۱۲۱ بیروت، مؤسسه الوفا، چاپ دوم.

۲- بینش اسلامی، دوره پیش دانشگاهی، شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران، ۱۳۷۹.

حکم خود را به نتیجه می‌رساند خدا برای هر چیز قدر و اندازه‌ای قرار داده است».

در این آیه شریف با جمله( قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِکُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدْرا ) نظام عالم یعنی نظام «علت و معلول» را به رسمیت شناخته است، در عین حال می‌فرماید که خداوند فرمان خود را به نتیجه می‌رساند. یعنی آنجا که پای روابط معنوی و تأییدات غیبی به میان می‌آید، جریان دیگری واقع می‌شود و عوامل ظاهری را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

۴ - صله رحم

صله رحم یعنی سرزدن به قوم و خویش نسبی که اقدام به این امر باعث زیادی عمر می‌شود. به حدیثی از امام صادقعليه‌السلام به نقل از جلد ۱۶ بحارالانوار توجه فرمائید: «قال ابو عبداللّهعليه‌السلام : صِلَةُ الرَّحِمِ و حُسنُ الْجِوارِ یَعمُرانِ الدّیارِ و یَزیدانِ فِی الاَْعْمارِ: صله رحم کردن و خوش رفتاری با همسایه شهرها را آباد و عمرها را زیاد می‌کند».

اکنون به حدیثی عجیب از کتاب امالی شیخ مفید به نقل از امیرالمؤمنینعليه‌السلام توجه بفرمائید:

«اِنَّ اَعْجَلَ الطّاعَةِ ثَوابا لَصِلَةُ الرَّحِمِ اِنَّ الْقَومَ لَیَکُونُونَ فُجّارا فَیَتَواصَلُونَ: بدرستی که فوری‌ترین اطاعت از جهت ثواب صله رحم است قومی که صله رحم می‌کنند مالشان زیاد می‌شود باوجود آنکه فاجر و بدکاره هستند».(۱)

۵ - خشنود کردن پدر و مادر

در حدیثی به نقل از جلد ۱۶ بحارالانوار امام صادقعليه‌السلام می‌فرماید:

«وَ اِنْ اَحْبَبْتَ اَنْ یَزیدَ اللّهُ فی عُمْرِکَ فَسُرَّ و الِدَیْکَ: اگر دوست داری که خدا عمرت را زیاد کند پدر و مادرت را خشنود کن».

۶ - گناه نکردن

گناهان علاوه بر کیفری که در روز واپسین به دنبال خواهند داشت آثار وضعی خود را در همین جهان باقی می‌گذارند و در حقیقت مقدّرات دنیوی ما را نیز تغییر می‌دهند.

امام صادقعليه‌السلام می‌فرماید: «مَنْ یَمُوتُ بِالذُّنُوبِ اکثرُ مِمَّن یَعیشُ بِالاَْعْمارِ: کسانی

__________________________________

۱ و ۲ - به نقل از کتاب صحت و سعادت، علی موسوی تبریزی، ۱۳۲۹، تبریز، ص ۱۲۴، ۱۲۶، ۱۲۹.

که به وسیله گناهان می‌میرند بیشتر از کسانی هستند که عمرهای زیاد می‌کنند».(۱)

علیعليه‌السلام می‌فرماید: «اِحْذَرُ الذُّنُوبِ فَاِنَّ العَبدَ لَیَذْنِبَ فَیَحْبِسُ عَنهُ الرّزق: از گناهان بپرهیزید زیرا بنده چون گناه می‌کند رزق از او بازداشته می‌شود».(۲)

ملاحظه می‌شود که گناهان که اجل و روزی را تغییر می‌دهند علل تغییر و تبدیل قضا و قدر می‌باشند بدیهی است که این تغییرات نیز خود قضا و قدر الهی می‌باشند.

پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خطاب به ابوذر می‌فرمایند یا اباذر: «الرَّجُلُ لَیُحْرَمُ رِزقَهُ بِالذَّنبِ یُصیبُهُ: ای ابوذر انسان به سبب گناهی که می‌کند چه بسا از روزی خویش که بر وی مقرر شد، محروم می‌گردد».(۳)

_____________________________________

۱- میزانُ الحکمه، ج۳،ص ۲۶۷.

۲- همان مأخذ، ص ۲۶۶.

۳- به نقل از کتاب پندهای گرانمایه پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به ابوذر غفاری، ترجمه ابوطالب تجلیل تبریزی، دفتر نشر برگزیده، ۱۳۷۲، قم.

پس نتیجه می‌گیریم: طاعت و گناه، عدل و ظلم، نیکوکاری و بدکاری، دعا و نفرین و امثال این‌ها از عوامل معنوی هستند که در سرنوشت بشر از نظر عمر و سلامت، روزی و مؤثر می‌باشند و یک سلسله حسابهای مخصوص برای خود دارند.

_____________________________________

۷ - مجاهدات در راه حق

( اِنْ تَنْصُروُا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ اَقْدامَکُمْ) : اگر دین خدا را یاری کنید خدا شما را یاری می‌کند و گامهایتان را ثابت می‌کند».(۱)

۸ - نیکی کردن به جانداران

آزار رساندن به جانداران اعم از حیوان و انسان به ویژه کسانی که بر گردن انسان حقّی دارند (صاحبان حقوق) از قبیل پدر و مادر و معلم در همین زندگی دنیایی نیز اثرات بدی به دنبال دارد. به طور کلی طاعت و گناه، توبه و پرده‌دری، عدل و ظلم، نیکوکاری و بدکاری، دعا و نفرین و امثال این‌ها از عواملی هستند که در سرنوشت بشر از نظر عمر، سلامت، روزی و مؤثّر می‌باشند و یک سلسله حساب‌های مخصوص برای خود دارند.

_________________________________

۱- ۷ / محمّد.

کلمه قَدَری

اینکه ما در اینجا طرفداران آزادی و اختیار بشر را قَدَری نامیدیم به حسب معروف‌ترین اصطلاح علماء کلام است، غالبا در اخبار و روایات نیز این کلمه در همین مورد بکار برده شده است والا کلمه قَدَری در زبان متکلمین و در بعضی اخبار و روایات و جبریون اطلاق می‌شود؛ بطور کلی هم طرفداران جبر که قائل به تقدیر کلی بوده‌اند و هم طرفداران اختیار و آزادی که تقدیر را از اعمال بشر نفی می‌کرده‌اند از اطلاق «قَدَری» می‌خوانده است.

جنبه علمی و عمومی قضا و قدر

هرچند این مسأله متافیزیکی است و به فلسفه کلی و ماوراء الطبیعه مربوط است ولی از دو نظر شایستگی دارد که در ردیف عملی و اجتماعی نیز قرار گیرد. یکی از نظر که طرز تفکری که شخص در این مسأله پیدا می‌کند در زندگی عملی و اجتماعی و کیفیت برخورد و مقابله او با حوادث مؤثر است. بدیهی است که روحیه کسی که معتقد است وجودی است دست بسته و تأثیری در سرنوشت ندارد، با کسی که خود را حاکم بر سرنوشت خود می‌داند و معتقد است حدّ و آزاد آفریده شده است متفاوت است.

در صورتی که بسیاری از مسائل فلسفی این گونه نمی‌باشند، در روحیه و عمل و روش زندگی انسان اثر ندارند از قبیل، حدوث و قدوم زمانی عالم، تناهی و بی‌تناهی ابعاد عالم، نظام علل و اسباب و امتناع صدور کثیر از واحد، عینیت ذات و صفات واجب الوجود و امثال این‌ها. اینگونه مسائل تأثیری در روش عملی و روحیه اجتماعی شخص ندارند.

دیگر از این جهت که مسأله سرنوشت و قضا و قدر در عین اینکه از نظر پیدا کردن راه حل در ردیف مسائل خصوصی است، از نظر عمومیت افرادی که در جستجوی راه حلی برای آن هستند در ردیف مسائل عمومی است.

یعنی این مسأله از مسائلی است که برای ذهن همه کسانی که فی‌الجمله توانایی اندیشیدن در مسائل کلی دارند طرح می‌شود و مورد علاقه قرار می‌گیرد. زیرا هر کسی طبعا علاقمند است بداند آیا یک سرنوشت محتوم و مقطوعی که تخلف از آن امکان‌پذیر نیست مسیر زندگانی او را تعیین می‌کند و او از خود در این راهی که می‌رود اختیاری ندارد؟! مانند پر کاهی است در کف تند بادی؟! یا چنین سرنوشتی در کار نیست و او خود می‌تواند مسیر زندگی خود را تعیین کند.

برخلاف سایر مسائل فلسفه کلی که همچنانکه از نظر یافتن راه حل جنبه

خصوصی دارند، از جنبه توجه اذهان به جستجو برای یافتن راه حل نیز دارای جنبه خصوصی می‌باشند. از این دو نظر این مسأله را می‌توان در ردیف مسائل عملی و عمومی و اجتماعی نیز طرح کرد.

برخی از منتقدین اسلام بزرگترین علت انحطاط مسلمین را اعتقاد به قضا و قدر و سرنوشت قبلی ذکر کرده‌اند. اینجا طبعا این سؤال پیش می‌آید که اگر اعتقاد به سرنوشت سبب رکود و انحطاط فرد یا اجتماع می‌شود پس چرا مسلمانان صدر اول این‌طور نبودند؟ آیا آنها به قضا و قدر و سرنوشت قبلی اعتقاد نداشتند و این مسأله جز تعلیمات اولیه اسلام نبود و بعد در عالم اسلام وارد شد.

همچنانکه بعضی از مورخین اروپائی گفته‌اند و یا اینکه نوع اعتقاد آنها به قضا و قدر طوری بوده که با اعتقاد به اختیار و آزادی و مسئولیت منافات نداشته است؟ یعنی آنها در عین اینکه به سرنوشت اعتقاد نداشته‌اند معتقد بوده‌اند که سرنوشت به نحوی تحت اختیار و اراده انسان است و انسان قادر است آن را تغییر دهد، اگر چنین طرز تفکری داشته‌اند آن طرز تفکر براساس چه اصول و مبانی بوده است؟


3

4

5

6

7