قضا و قدر از دیدگاه قرآن و روایات

قضا و قدر از دیدگاه قرآن و روایات0%

قضا و قدر از دیدگاه قرآن و روایات نویسنده:
گروه: مجموعه عقایدی

قضا و قدر از دیدگاه قرآن و روایات

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: دکتر محمد بیستونی
گروه: مشاهدات: 8961
دانلود: 2116

توضیحات:

قضا و قدر از دیدگاه قرآن و روایات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 156 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8961 / دانلود: 2116
اندازه اندازه اندازه
قضا و قدر از دیدگاه قرآن و روایات

قضا و قدر از دیدگاه قرآن و روایات

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

که خداوند گروهی از اقوام سرکش پیشین را به وسیله آن مجازات کرد و عجیب اینکه با تمام پیشرفت‌های علمی که نصیب بشر شده، هیچ وسیله‌ای برای دفع آن وجود ندارد و انسان از مبارزه با آن عاجز است.

اما چرا از میان همه اقوام در اینجا انگشت روی قوم عاد و ثمود گذاشته شده است؟ این به خاطر آن است که عرب از وضع آنها آگاهی داشته و آثار ویرانه‌های شهرهای آنها را با چشم خود دیده بودند، به علاوه به حکم آنکه یک قوم بیابان گرد بودند از خطرات صاعقه به خوبی آگاهی داشتند.

( أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَی الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْعامُهُمْ وَ أَنْفُسُهُمْ أَ فَلا یُبْصِرُون ) : آیا ندیدند که ما آب را به سوی زمین‌های خشک می‌رانیم و به وسیله آن زراعت‌هایی می‌رویانیم که هم چهارپایانشان از آن می‌خورند و هم خودشان تغذیه می‌کنند، آیا نمی‌بینند؟»(۱)

به راستی اگر باران نمی‌بارید بسیاری از زمین‌ها، قطره‌ای از آب به خود نمی‌دید حتی اگر فرضا رودخانه‌ای پر آب وجود داشت بر آنها مسلط نمی‌شد، اما اکنون می‌بینیم که به برکت این رحمت الهی بر فراز بسیاری از کوه‌ها و دامنه‌های صعب العبود و تپه‌های مرتفع جنگل‌ها و درختان فراوان و گیاهان بسیار روییده است، این قدرت آبیاری عجیب، تنها در باران است و از هیچ چیز دیگر ساخته نیست.

______________________________________

۱- ۲۷ / سجده.

و یا از این جهت که گیاه به محض روییدن برای چهارپایان قابل استفاده است در حالی که استفاده انسان از گیاهان غالبا به زمان بعد موکول می‌شود که دانه و ثمره خود را به بار می‌آورد.

جالب اینکه در ذیل آیه مورد بحث جمله( اَفَلا یُبصِرُونَ ) (آیا نمی‌بینید) آمده است، در حالی که در ذیل آیه قبل که سخن از قصرها و خانه‌های ویران شده اقوام پیشین است جمله( اَفَلا یُبصِرُونَ ) (آیا نمی‌شنوند) آمده.

این تفاوت به خاطر آن است که منظره زنده شدن زمین‌های لم یزرع بر اثر نزول باران را همه با چشم می‌بینند، در حالی که مسائل مربوط به اقوام پیشین را غالبا به صورت اخباری می‌شنوند. در یک جمع‌بندی از مجموع دو آیه فوق، چنین استفاده می‌شود که خداوند به این گروه سرکش می‌فرماید: «چشم و گوش خود را باز کنید، حقایق را بشنوید و ببینید و بیندیشید که چگونه یک روز به بادها فرمان دادیم، قصرها و کاخ‌های قوم عاد را درهم بکوبند و ویران کنند، روز دیگر به همین بادها فرمان می‌دهیم که ابرها پربار را به سوی زمین‌های مرده و بایر ببرند و آنها را آباد و سر سبز سازند آیا باز در برابر چنین قدرتی سر تسلیم فرود نمی‌آورید»؟

( کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ ) : هر کسی مرگ را می‌چشد و شما پاداش خود را به طور کامل در روز قیامت خواهید گرفت، آن‌ها که از آتش (دوزخ) دور شده، به بهشت وارد شوند نجات یافته و رستگار شده‌اند و زندگی دنیا،چیزی جز مایه فریب نیست».(۱)

بحث درباره لجاجت مخالفان و افراد بی‌ایمان، این آیه اشاره به قانون عمومی مرگ و سرنوشت مردم رستاخیز می‌کند تا هم دلداری برای پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و مؤمنان باشد و هم هشداری به مخالفان گناهکار.

این آیه نخست اشاره به قانونی می‌کند که حاکم بر تمام موجودات زنده جهان است

___________________________________

۱- ۱۸۵ / آل عمران.

و می‌گوید: «تمام زندگان خواه و ناخواه مرگ را خواهند چشید:( کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ) .

گرچه بسیاری از مردم مایلند، که فناپذیر بودن خود را فراموش کنند ولی این واقعیتی است که اگر ما آن را فراموش کنیم، آن هرگز ما را فراموش نخواهد کرد، حیات و زندگی این جهان، بالاخره پایانی دارد و روزی می‌رسد که مرگ به سراغ هر کس خواهد آمد و ناچار است از این جهان رخت بربندد.

منظور از «نَفْس» در آیه مجموعه جسم و جان است، اگرچه گاهی نفس در قرآن تنها به روح اطلاق می‌شود و تعبیرش به «چشیدن» اشاره به احساس کامل است، زیرا گاه می‌شود انسان غذایی را به چشم می‌بیند و یا با دست لمس می‌کند، ولی این‌ها هیچ کدام احساس کامل نیست، مگر زمانی که به وسیله ذائقه خود آن را بچشد و گویا در سازمان خلقت بالاخره مرگ نیز یک نوع غذا برای آدمی و موجودات زنده است.

سپس می‌گوید: بعد از زندگی این جهان، مرحله پاداش و کیفر اعمال شروع می‌شود در اینجا عمل است بدون جزا و آنجا جزا است بدون عمل.

( وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ ) .

جمله «تُوَفَّوْنَ» که به معنی پرداخت کامل است نشان می‌دهد که اجر و پاداش به طور کامل در روز قیامت پرداخت می‌گردد، بنابراین مانعی ندارد که در عالم برزخ (جهانی که واسطه میان دنیا و آخرت است) قسمتی از نتایج اعمال خود و پاداش و کیفر را ببیند، زیرا این پاداش و کیفر برزخی، کامل نیست. گویا دوزخ با تمام قدرتش انسان‌ها را به سوی خود جذب می‌کند و راستی عواملی که انسان را به سوی آن می‌کشاند جاذبه عجیبی دارند. آیا هوس‌های زودگذر، لذات جنسی نامشروع، مقام‌ها و ثروت‌های غیر مباح، برای هر انسانی جاذبه ندارد؟

ضمنا از این تعبیر استفاده می‌شود که اگر مردم نکوشند و خود را از تحت جاذبه این عوامل فریبنده دور ندارند، تدریجا به سوی آن جذب خواهند شد.

( أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ ) : آگاه باشید اولیاء (و دوستان) خدا نه ترسی دارند و نه غمگین می‌شوند».(۱)

اولیاء خدا کسانی هستند که میان آنان و خدا حایل و فاصله‌ای نیست، حجاب ‌ها از قلبشان کنار رفته و در پرتو نور معرفت و ایمان و عمل پاک، خدا را با چشم دل چنان می‌بینند که هیچ گونه شک و تردیدی به دلهایشان راه نمی‌یابد و به خاطر همین آشنایی با خدا که وجود بی‌انتها و قدرت بی‌پایان و کمال مطلق است و ماسوی خدا در نظرشان کوچک و کم‌ارزش و ناپایدار و بی‌مقدار است.

____________________________________

۱- ۶۲ / یونس.

کسی که با اقیانوس آشنا است، قطره در نظرش ارزشی ندارد و کسی که خورشید را می‌بیند، نسبت به یک شمع بی‌فروغ بی‌اعتنا است.

و از اینجا روشن می‌شود که چرا آنها ترس و اندوهی ندارند، زیرا خوف و ترس معمولاً از احتمال فقدان نعمت‌هایی که انسان در اختیار دارد و یا خطراتی که ممکن است در آینده او را تهدید کند، ناشی می‌شود، همان گونه که غم و اندوه معمولاً نسبت به گذشته و فقدان امکاناتی است که در اختیار داشته است. اولیاء و دوستان راستین خدا از هرگونه وابستگی و اسارت جهان ماده آزادند و «زهد» به معنی حقیقیش بر وجود آنها حکومت می‌کند، نه با از دست دادن امکانات مادی و جزع و فزع می‌کنند و نه ترس از آینده در این گونه مسائل افکارشان را به خود مشغول می‌دارد.

بنابراین «غم‌ها» و «ترس‌هایی» که دیگران را دائما در حال اضطراب و نگرانی نسبت به گذشته و آینده نگه می‌دارد، در وجود آنها راه ندارد.

یک ظرف کوچک آب، از دمیدن یک انسان، متلاطم می‌شود ولی در پهنه اقیانوس کبیر حتی طوفان‌ها کم اثر است و به همین دلیل آن را اقیانوس آرام می‌نامند( لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ ) : نه آن روز که داشتند، به آن دل بستند و نه امروز که از آن جدا می‌شوند، غمی دارند، روحشان بزرگ‌تر و فکرشان بالاتر از آن است که اینگونه حوادث در گذشته و آینده در آنها اثر بگذارد».(۱)

خلاصه اینکه غم و ترس در انسان‌ها معمولاً ناشی از روح دنیاپرستی است، آنها که از این روح تهی هستند، اگر غم و ترسی نداشته باشند، بسیار طبیعی است.

این بیان استدلالی مسأله بود و گاهی همین موضوع به بیان دیگری که شکل عرفانی دارد، به این صورت عرضه می‌شود.

_______________________________________

۱- ۲۳ / حدید.

اولیای خدا آن چنان غرق صفات جمال و جلال او هستند و آن چنان محو مشاهده ذات پاک او می‌باشند که غیر او را به دست فراموشی می‌سپرند، روشن است در غم و اندوه و ترس و وحشت حتما نیاز به تصور فقدان و از دست دادن چیزی و یا مواجهه با دشمن و موجود خطرناکی دارد، کسی که غیر خدا در دل او نمی‌گنجد و به غیر او نمی‌اندیشد و جز او را در روح خود پذیرا نمی‌شود، چگونه ممکن است غم و اندوه و ترس وحشتی داشته باشد.

از آنچه گفتیم، این حقیقت نیز آشکار شد که منظور غم‌های مادی و ترس‌های دنیوی است، وگرنه دوستان خدا وجودشان از خوف او مالامال است، ترس از عدم انجام وظایف و مسئوولیت‌ها و اندوه بر آنچه از موفقیت‌ها از آنان فوت شده، که این ترس و اندوه جنبه معنوی دارد و مایه تکامل وجود انسان و ترقی او است، به عکس ترس و اندوه‌های مادی که مایه انحطاط و تنزّل است.

( فَالْیَوْمَ لا یَمْلِکُ بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا وَ نَقُولُ لِلَّذینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّتی کُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ ) : امروز هیچ یک از شما نسبت به دیگری مالک سود و زیانی نیست و به ظالمان می‌گوییم: بچشید عذاب آتشی را که تکذیب می‌کردید».(۱)

( وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلاَّ رَجُلٌ یُریدُ أَنْ یَصُدَّکُمْ عَمَّا کانَ یَعْبُدُ آباؤُکُمْ وَ قالُوا ما هذا إِلاَّ إِفْکٌ مُفْتَریً وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبینٌ ) : هنگامی که آیات روشن‌گر ما بر آن‌ها خوانده شود، می‌گویند: او فقط مردی است که می‌خواهد شما را از آنچه پدرانتان پرستش می‌کردند، بازدارد و می‌گویند: این جز دروغ بزرگی که (به خدا) بسته شده، چیز دیگری نیست و کافران هنگامی که حقّ به سراغشان آمد، گفتند: این فقط یک سحر آشکار است».(۱)

__________________________________

۱- ۴۲ / سبأ.

این نخستین بار نیست که قرآن از مشرکان تعبیر به «ظالم» و ستمگر می‌کند بلکه در بسیاری دیگر از آیات قرآن از «کفر» تعبیر به «ظالم» یا از «کافران و مشرکان» تعبیر به «ظالمان» شده است، چرا که قبل از هر چیز بر خود ستم می‌کنند که تاج پرافتخار عبودیت پروردگار را از سر برداشته و طوق بندگی خفت بار بت‌ها را بر گردن می‌نهند و همه حیثیت و شخصیت و سرنوشت خود را بر باد می‌دهند.

( سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً ) : به زودی او را مجبور می‌کنم که از قلّه زندگی بالا رود (سپس او را به زیر می‌افکنم)».(۲)

____________________________________

۱- ۴۳ / سبأ.

۲- ۱۷ / مدثّر.

( إِنَّهُ فَکَّرَ وَ قَدَّرَ ) : او (برای مبارزه با قرآن) اندیشه کرد و مطلب را آماده ساخت».(۱)

«قَدَّرَ» از ماده «تقدیر» در اینجا به معنی آماده ساختن مطلب در ذهن و تصمیم گرفتن برای اجرای آن نقشه شوم است.

بدیهی است فکر کردن ذاتا کار خوبی است، اما به شرط اینکه در مسیر حق باشد، که گاه یک ساعت آن فضیلت عبادت یک سال و حتی یک عمر را دارد، چرا که همان یک ساعت می‌تواند سرنوشت انسان را به کلی دگرگون سازد، ولی اگر فکر در مسیر کفر و فساد و شیطنت به کار گرفته شود، مذموم و نکوهنده است و فکر کردن «ولید» از همین نوع بود.

( وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ ) : آنها به

______________________________________

۱- ۱۸ / مدثّر.

آن چه بر تو نازل شده و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین نازل گردیده،) ایمان می‌آورند و به رستاخیز یقین دارند».(۱)

«روح» مخلوق عظیمی است مافوق فرشتگان، چنانکه در حدیثی از امام صادقعليه‌السلام نقل شده است که شخصی از ایشان سؤال کرد: «آیا روح همان جبرئیل است»؟

امامعليه‌السلام در پاسخ فرمود: «جبرئیل از ملائکه است و روح، اعظم از ملائکه است مگر خداوند متعال نمی‌فرماید: ملائکه و روح نازل می‌شوند»؟

منظور از( مِنْ کُلِّ اَمْر ) این است که فرشتگان برای تقدیر و تعیین سرنوشت‌ها و آوردن هر خیر و برکتی در آن شب نازل می‌شوند و هدف از نزول آنها انجام این امور است یا اینکه هر امر خیر و سرنوشت و تقدیری را با خود می‌آورند.

___________________________________

۱- ۴ / بقره.

( قُلِ انْظُرُوا ما ذا فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما تُغْنِی الْآیاتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ ) : بگو نگاه کند آنچه را (از آیات خدا و نشانه‌های توحیدش) در آسمان‌ها و زمین است، اما این آیات و انذارها به حال کسانی که ایمان نمی‌آورند (و لجوجند) مفید نخواهد بود».(۱)

( فَهَلْ یَنْتَظِرُونَ إِلاَّ مِثْلَ أَیَّامِ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ قُلْ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرینَ ) : آیا آنها همانند روزهای پیشینیان را انتظار می‌کشند، بگو: شما انتظار بکشید من نیز با شما انتظار می‌کشم».(۲)

باید توجه داشت که استفهام در جمله( فَهَلْ یَنْتَظِرُونَ ) ، «استفهام انکاری» است یعنی آنها با این شیوه رفتارشان جز فرارسیدن یک سرنوشت شوم نمی‌توانند داشته باشند.

_____________________________________

۱- ۱۰۱ / یونس.

۲- ۱۰۲ / یونس.

( ثُمَّ أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْرا کُلَّ ما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها کَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنا بَعْضَهُمْ بَعْضاً وَ جَعَلْناهُمْ أَحادیثَ فَبُعْداً لِقَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ ) : سپس رسولان خود را یکی بعد از دیگری فرستادیم، هر زمان رسولی برای (هدایت) قومی می‌آمد، او را تکذیب می‌کردند، ولی ما این امت‌های سرکش را یکی پس از دیگری هلاک نمودیم و آن‌ها را احادیثی قرار دادیم (چنان محو شدند که تنها نام و گفتگویی از آن‌ها باقی ماند) دور باد از رحمت خدا قومی که ایمان نمی‌آورند».(۱)

( ثُمَّ أَرْسَلْنا مُوسی وَ أَخاهُ هارُونَ بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبینٍ ) : سپس موسی و برادرش هارون را با آیات خود و دلیل روشن فرستادیم».(۲)

گاه امتی منقرض می‌شود اما نفرات و آثار چشم‌گیری از آنها در گوشه و کنار به صورت پراکنده باقی می‌ماند ولی گاه چنان نابود می‌شود که جز اسمی از آنها بر صفحات تاریخ یا در گفتگوهای مردم باقی نمی‌ماند و این امتهای سرکش و طغیان‌گر از دسته دوم بودند.

____________________________________

۱- ۴۴ / مؤمنون.

۲- ۴۵ / مؤمنون.

آری این سرنوشت‌های دردناک، نتیجه بی‌ایمانی آنها بود و به همین دلیل مخصوص آن‌ها نیست، هر گروه بی‌ایمان و سرکش و ستمگر، خواه ناخواه به چنین سرنوشتی گرفتار می‌شود، چنان نابود می‌گردد که تنها نامی از او در صفحات تاریخ و گفتگوها باقی می‌ماند.

( فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ سُنَّتَ الْأَوَّلینَ ) : آیا آن‌ها چیزی جز سنّت پیشینیان (و عذاب‌های دردناک آن‌ها) را انتظار دارند»؟(۱) این جمله کوتاه اشاره‌ای به تمام سرنوشت‌های شوم

_______________________________________

۱- ۴۳ / فاطر.

اقوام گردنکش و طغیانگری همچون قوم نوح و عاد و ثمود و قوم فرعون است که هر کدام به بلای عظیمی گرفتار شدند و قرآن بارها به گوشه‌هایی از سرنوشت شوم و دردناکشان اشاره کرده و در اینجا با همین یک جمله کوتاه، تمام آنها را در مقابل چشم این گروه مجسم می‌سازد.

چگونه امکان دارد خداوند قوم و جمعیتی را به خاطر اعمالی کیفر دهد، ولی گروه دیگری را که دارای همان بر نامه‌اند، معاف دارد؟

مگر او حکیم و عادل نیست و همه چیز را از روی حکمت و عدل انجام نمی‌دهد؟

( قالُوا طائِرُکُمْ مَعَکُمْ أَ إِنْ ذُکِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ ) : گفتند: شومی شما از خودتان است، اگر درست بیندیشید، بلکه شما گروهی اسراف کارید».(۱)

______________________________________

۱- ۱۹ / یس.

اگر بدبختی و تیره روزی و حوادث شوم محیط جامعه شما را فراگرفته و برکات الهی از میان شما رخت بربسته، عامل آن را در درون جان خود، در افکار منحط و اعمال زشت و شومتان جستجو کنید، نه در دعوت ما، این شما هستید که با بت‌پرستی و هوی‌پرستی و بیدادگری و شهوت رانی فضای زندگی خود را تیره و تار کرده و برکات خدا را از خود قطع کرده‌اید.

درد اصلی شما همان اسراف و تجاوزگری شما است، اگر توحید را انکار کرده، به شرک روی می‌آورید، دلیل آن اسراف و تجاوز از حق است و اگر جامعه شما گرفتار سرنوشت شوم شده است، سبب آن نیز اسراف در گناه و آلودگی به شهوات است، بالاخره اگر در برابر خیرخواهی خیرخواهان آنها را تهدید به مرگ می‌کنید، این نیز به خاطر تجاوزگری شما است.

( اِنْ کانَتْ اِلاّ صَیْحَةً واحِدَةً فَاِذا هُمْ خامِدُونَ ) : فقط یک صیحه آسمانی بود، ناگهان همگی خاموش شدند. (۱) ( یا حَسْرَةً عَلَی الْعِبادِ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ ) : افسوس بر این بندگان که هیچ پیامبری برای هدایت آن‌ها نیامد، مگر این که او را استهزاء می‌کردند».(۲) بیچاره و محروم از سعادت آن گروهی که نه تنها گوش هوش به ندای رهبران ندهند، بلکه به استهزاء و سخریه آنها برخیزند، سپس آنها را از دم شمشیر بگذرانند در حالی که آنها سرنوشت شوم طغیان گران بی‌ایمان را قبل از خود دیده بودند و سرانجام دردناکشان را با گوش شنیده یا در صفحات تاریخ خوانده بودند، اما کمترین عبرتی نگرفتند و درست در همان وادی گام نهادند و به همان سرنوشت گرفتار شدند.( فَأَهْلَکْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً وَ مَضی مَثَلُ الْأَوَّلینَ ) : ما کسانی را که

_____________________________________

۱- ۲۹ / یس.

۲- ۳۰ / یس.

نیرومندتر از این‌ها بودند، هلاک کردیم و داستان پیشینیان قبلاً گذشت».(۱)

( وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزیزُ الْعَلیمُ ) : هرگاه از آن‌ها سؤال کنی چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده؟ مسلما می‌گویند: خداوند قادر و دانا آن‌ها را آفریده است».(۲)

در آیاتی که قبلاً بر تو نازل کرده‌ایم، نمونه‌های زیادی از این اقوام سرکش و طغیانگر مطرح شده‌اند و شرح حال آنها از طریق وحی، بی کم و کاست بر تو نازل گردیده، در میان آنها اقوامی بودند که از مشرکان عرب بسیار نیرومندتر بودند با امکانات و ثروت و نفرات و لشکر و استعداد فراوان، اقوامی همچون فرعون و فرعونیان زورمندانی همچون عاد و ثمود، اما بروید ویرانه‌های شهرهای آنها را ببینید و سرگذشت آنها را در تاریخ بخوانید و از همه روشن‌تر آنچه را در قرآن درباره آنها نازل شده است، بررسی کنید تا بدانید شما طاغیان لجوج از عذاب دردناک الهی هرگز در امان نیستید.

_______________________________

۱- ۸ / زخرف.

۲- ۹ / زخرف.

( قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُکُمْ بِأَهْدی مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَیْهِ آباءَکُمْ قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ ) : (پیامبرشان) گفت: آیا اگر من آیینی هدایت بخش‌تر از آنچه پدرانتان را بر آن یافتید، آورده باشم (باز هم انکار می‌کنید؟) گفتند: (آری) ما به آنچه شما به آن مبعوث شده‌اید، کافریم».(۱)

( فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبینَ ) : لذا ما از آن‌ها انتقام گرفتیم، بنگر پایان کار تکذیب کنندگان چگونه بود».(۲)

____________________________________

۱- ۲۴ / زخرف.

۲- ۲۵ / زخرف.

مسلما چنین قوم طغیانگر و لجوج و بی‌منطقی شایسته بقا و حیات نیست و دیر یا زود باید عذاب الهی نازل گردد و این خار و خاشاک‌ها را از سر راه بردارد. گروهی را با طوفان و گروهی را با زلزله ویرانگر و جمعی را با تندباد و صاعقه و خلاصه هریک از آنها را با فرمانی کوبنده درهم شکستیم و هلاک کردیم.

( کَذَّبُوا بِآیاتِنا کُلِّها فَأَخَذْناهُمْ أَخْذَ عَزیزٍ مُقْتَدِرٍ ) : اما آن‌ها همه آیات ما را تکذیب کردند و ما آن‌ها را گرفتیم و مجازات کردیم، گرفتن شخصی قدرتمند و توانا».(۱)

( أَ کُفَّارُکُمْ خَیْرٌ مِنْ أُولئِکُمْ أَمْ لَکُمْ بَراءَةٌ فِی الزُّبُر ) ِ : آیا کفار شما بهتر از این‌ها هستند؟ یا برای شما امان نامه‌ای در کتب آسمانی نازل شده است»؟(۲)

_____________________________________

۱- ۴۲ / قمر.

۲- ۴۳ / قمر.

بعد از بیان داستان اقوام پیشین و عذاب و کیفر امت‌های سرکش و مجرم، در آیه مشرکان مکه را مخاطب می‌سازد.

میان شما و قوم فرعون و قوم نوح و لوط و ثمود چه تفاوتی است؟ اگر آنها به خاطر کفر و طغیان و ظلم و گناه گرفتار طوفان‌ها و زلزله‌ها و صاعقه‌ها شدند، چه دلیلی دارد که شما به چنین سرنوشتی مبتلا نشوید؟

آیا شما از آنها بهترید؟ یا طغیان و عناد و کفر شما از آنها کمتر است؟ پس چگونه خود را از عذاب الهی مصون می‌شمرید؟

مگر اینکه امان نامه‌ای در کتب آسمانی برای شما آمده باشد و مسلما چنین ادعایی دروغ است و هیچگونه دلیلی بر آن ندارید.

( وَ لَقَدْ أَهْلَکْنا أَشْیاعَکُمْ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ ) : ما کسانی را که در گذشته شبیه شما بودند، هلاک کردیم، آیا کسی هست که متذکر شود»؟(۱)

_____________________________________

۱- ۵۱ / قمر.

( وَ کُلُّ شَیْ‌ءٍ فَعَلُوهُ فِی الزُّبُرِ ) : و هر کاری را انجام دادند، در نامه‌های اعمالشان ثبت است».(۱)

مسلما اقوام پیشین، پیرو مشرکان مکه و مانند آنها نبودند بلکه قضیه برعکس بود، اما از آنجا که طرفداران یک نفر شبیه او هستند، این واژه در معنی «شبیه و مانند» نیز به کار می‌رود.

______________________________________

۱- ۵۲ / قمر.

این را نیز نباید نادیده گرفت که این گروه از کفار مکه از برنامه پیشینیان نیرو می‌گرفتند و از خط و مکتب آنها استفاده می‌کردند و به همین جهت بر اقوام پیشین اشیاع (شیعه‌ها) اطلاق شده است.

به هر حال این آیه بار دیگر این حقیقت را تأکید می‌کند که وقتی اعمال و رفتار و اعتقادات شما با آنها یکی است، دلیلی ندارد که شما سرنوشتی جز سرنوشت آنها داشته باشید، بیدار شوید و پند گیرید.

( وَ لا یَخافُ عُقْباها ) : و او هرگز از فرجام این کار بیم ندارد».(۱)

هر قدر سوگندهای قرآن در یک زمینه بیشتر و محکم‌تر باشد، دلیل بر اهمیت موضوع است و می‌دانیم که طولانی‌ترین و مؤکدترین سوگندها در این سوره است، به خصوص اینکه سوگند به ذات پاک خداوند سه بار در آن تکرار شده و سرانجام روی این مسأله تکیه شده است که فلاح و رستگاری در تزکیه نفس است و محرومیت و شکست و بدبختی در تزکیه است.

______________________________

۱- ۱۵ / شمس.

در واقع مهم‌ترین مسأله زندگی انسان نیز همین مسأله است و در حقیقت قرآن با تعبیر فوق مطلب را بازگو می‌کند که رستگاری انسان نه در گرو پندارها و خیالها است، نه در سایه مال و ثروت و مقام، نه وابسته به اعمال اشخاص دیگر (آن گونه که مسیحیان تصور می‌کنند که فلاح هر انسانی در گرو فداکاری عیسای مسیح است) می‌باشد و نه مانند این‌ها، بلکه در گرو پاکسازی و تعالی روح و جان در پرتو ایمان و عمل صالح است.

بدبختی و شکست انسان نیز نه در قضا و قدر اجباری است و نه در سرنوشت‌های الزامی و نه فعالیتهای این و آن بلکه تنها و تنها به خاطر آلودگی به گناه و انحراف از مسیر تقوا است.

«هر کس که تقوا و شکیبایی پیشه کند خداوند اجر نیکوکاران را ضایع نمی‌سازد».

چون قضا آید طبیب ابله شود

و آن دوا در نفع هم گمره شود(۱)

__________________________________

۱- مولوی.

سرنوشت مردم پس از پیامبر

( وَ طَالَ الْأَمَدُ بِهِمْ لِیَسْتَکْمِلُوا الْخِزْیَ وَ یَسْتَوْجِبُوا الْغِیَرَ حَتَّی إِذَا اخْلَوْلَقَ ۱۳۰ الْأَجَلُ وَ اسْتَرَاحَ قَوْمٌ إِلَی الْفِتَنِ وَ أَشَالُوا عَنْ لَقَاحِ حَرْبِهِمْ لَمْ یَمُنُّوا عَلَی اللَّهِ بِالصَّبْرِ وَ لَمْ یَسْتَعْظِمُوا بَذْلَ أَنْفُسِهِم )

«روزگار آنان به طول انجامید تا رسوایی آنها به نهایت رسید و خود را سزاوار بلای زمانه گرداندند و چون پایان مدت آنها نزدیک شد، گروهی در فتنه‌ها آسودند و گروهی دست به حمله و پیکار با فسادگران زدند و با شکیبایی که داشتند بر خدا منت نهادند و جان دادن در راه خدا را بزرگ نشمردند تا آنجا که اراده الهی به پایان دوران جاهلیت موافق شد».(۱)

______________________________________

۱- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه ۶/۱۵۰.

شناخت قضا و قدر الهی از دیدگاه امام علیعليه‌السلام

الحکمة ۲۸۷:

سُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ فَقَالَ طَرِیقٌ مُظْلِمٌ فَلَا تَسْلُکُوهُ وَ بَحْرٌ عَمِیقٌ فَلَا تَلِجُوهُ وَ سِرُّ اللَّهِ فَلَا تَتَکَلَّفُوه»

از امام علیعليه‌السلام درباره قَدَر پرسیدند، امام پاسخ داد:) «راهی است تاریک، آن را مپیمایید، و دریایی است ژرف؛ وارد آن نشوید و رازی است خدایی، خود را به زحمت نیندازید».

الحکمة ۲۰۱: «وَ قالَ: إِنَّ مَعَ کُلِّ إِنْسَانٍ مَلَکَیْنِ یَحْفَظَانِهِ فَإِذَا جَاءَ خَلَّیَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُ وَ إِنَّ الْأَجَلَ جُنَّةٌ حَصِینَةٌ»

«و درود خدا بر او فرمود: با هر انسانی دو فرشته است که او را حفظ می‌کنند و چون تقدیر الهی فرا رسد، تنهایش می‌گذارند، که همانا زمان عمر انسان سپری نگهدارنده است».

الحکمة ۱۶: «وَ قالَعليه‌السلام : تَذِلُّ الاُْمُورُ لِلْمَقادیرِ، حَتّی یَکُونَ الْحَتْفُ فِی التَّدْبیرِ»

«درود خدا بر او فرمود: کارها چنان در سیطره تقدیر است که چاره اندیشی به مرگ می‌انجامد».

الحکمة ۴۵۹: «اَلتَّقْدیرُ اَمِ التَّدْبیرُ: وَ قالَعليه‌السلام : یَغْلِبُ الْمِقدارُ عَلَی التَّقْدیرِ، حَتّی تَکُونَ َ الْآفَةُ فِی االتَّدْبیرِ»

امام علیعليه‌السلام درباره تقدیر و تدبیر فرموده: «تقدیر الهی چنان بر محاسبات ما چیره شود که تدبیر، سبب آفت زندگی باشد».

الحکمة ۷۸: «مَنْزِلَةُ الْقَضاءِ وَ الْقَدَرِ»

«وَ مِنْ کَلامٍعليه‌السلام لِلسّائِلِ الشّامِیّ لَمّا سَأَلَه: اَکانَ مَسیرُنا اِلَی الشّامِ بِقَضاءٍ مِنَ اللّهِ وَ قَدَرِ؟ بَعْدَ کَلامٍ طَویلٍ هذا مُخْتارَهُ:

وَیْحَکَ! لَعَلَّکَ ظَنَنْتَ قَضاءً لازِما، وَ قَدَرا حاتِما! وَ لَوْ کانَ ذلِکَ کَذلِکَ لَبَطَلَ الثَّوابُ وَ الْعِقابُ، وَ سَقَطَ الْوَعْدُ وَ الْوَعیدُ. اِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ أمَرَ عِبادَهُ تَخْییرا، وَ نَهاهُمْ تَحْذیرا، وَ کَلَّفَ یَسیرا، وَ لَمْ.یُکَلِّفْ عَسیرا، وَ أعْطی عَلَی الْقَلیلِ کَثیرا؛ وَ لَمْ یُعْصَ مَغْلُوبا، وَ لَمْ یُطَعْ مُکْرَها، وَ لَمْ یُرْسِلِ الاَْنْبِیاءَ لَعِبا، وَ لَمْ یُنْزِلِ الْکِتابَ لِلْعِبادِ عَبَثا، و لا خَلَقَ السَّماواتِ وَ الاَْرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً».

شناخت جایگاه جبر و اختیار

حکمت ۷۸: «و در جواب مردی شامی فرمود: (مرد شامی پرسید: آیا رفتن ما به شما، قضا و قدر الهی است؟ امامعليه‌السلام با کلمات طولانی پاسخ او را داد که برخی از آن را برگزیدیم).

وای بر تو! شاید قضاء لازم و قَدَر حتمی را گمان کرده‌ای؟ اگر چنین بود، پاداش و کیفر، بشارت و تهدید الهی، بیهوده بود! خداوند سبحان! بندگان خود را فرمان داد در حالی که اختیار دارند و نهی فرمود تا بترسند، احکام آسانی را واجب کرد، و چیز دشواری را تکلیف نفرمود، و پاداش اعمال اندک را فراوان قرار داد، با نافرمانی بندگان مغلوب نخواهد شد، و با اکراه و اجبار اطاعت نمی‌شود و پیامبران را به شوخی نفرستاد و فرو فرستادن کتب آسمانی برای بندگان بیهوده نبود و آسمان و زمین و آنچه را در میانشان است بی‌هدف نیافرید».

«مَنْ عَصاکَ وَ لا یَزیدُ فی مُلْکِکَ مَنْ اَطاعَکَ و لا یَرُدُّ اَمْرَکَ مَنْ سَخِطَ قَضاءَکَ وَ لا یَسْتَغْنی عَنْکَ مَنْ تَوَلّی عَنْ أمْرِکَ. کُلُّ سِرٍّ عِنْدَکَ عَلانِیَةٌ»

«آن کسی که قضای تو به خشم آید نتواند فرمانت را برگرداند و هر کس که به فرمان تو پشت کند از تو بی‌نیاز نگردد. هر سری نزد تو آشکار و هر پنهانی نزد تو هویداست»!(۱)

«بِکَ عِلْما بِأنَّ أزِمَّةَ الاُْمُورِ بِیَدِکَ وَ مَصادِرَها عَنْ قَضائِکَ»

«اگر مصیبت‌ها بر آنان فرود آید به تو پناه می‌برند و روی به درگاه دارند

_________________________________

۱- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه ۴/۱۰۹.

زیرا می‌دانند که سررشته کارها به دست توست و همه کارها از خواست تو نشأت می‌گیرند».(۱)

وصف پروردگار در آفرینش موجودات گوناگون

«قَدَّرَ ما خَلَقَ فَأحْکَمَ تَقْدیرَهُ وَ دَبَّرَهُ فَألْطَفَ تَدْبیرَهُ وَ وَجَّهَهُ لِوِجْهَتِه فَلَمْ یَتَعَدَّ حُدودَ مَنْزِلَتِه وَ لَمْ یَقْصُرْ دُونَ الاِْنْتِهاءِ اِلی غایَتِه وَ لَمْ یَسْتَصْعِبْ إذْ اُمِرَ بِالْمُضِیِّ عَلی إرادَتِه»

«آنچه را آفرید با اندازه‌گیری دقیقی استوار کرد و با لطف و مهربانی نظمشان داد و به خوبی تدبیر کرد. هر پدیده را برای همان جهت که آفریده شد به حرکت درآورد، چنان که نه از حد و مرز خویش تجاوز نماید و نه در رسیدن به مراحل رشد خود کوتاهی کند و این حرکت حساب شده را، بدون دشواری به سامان رساند تا براساس اراده او زندگی کند».(۲)

____________________________________

۱- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه ۳/۲۲۷.

۲- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه ۲۶/۹۱.