خاطرات دیوان بیگی (میرزا حسین‌خان) از سالهای ۱۲۷۵ تا ۱۳۱۷ قمری (كردستان و طهران)

خاطرات دیوان بیگی (میرزا حسین‌خان)  از سالهای ۱۲۷۵ تا ۱۳۱۷ قمری  (كردستان و طهران)0%

خاطرات دیوان بیگی (میرزا حسین‌خان)  از سالهای ۱۲۷۵ تا ۱۳۱۷ قمری  (كردستان و طهران) نویسنده:
گروه: کتابخانه تاریخ

خاطرات دیوان بیگی (میرزا حسین‌خان)  از سالهای ۱۲۷۵ تا ۱۳۱۷ قمری  (كردستان و طهران)

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: ایرج افشار
گروه: مشاهدات: 38807
دانلود: 3809

توضیحات:

خاطرات دیوان بیگی (میرزا حسین‌خان) از سالهای ۱۲۷۵ تا ۱۳۱۷ قمری (كردستان و طهران)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 542 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 38807 / دانلود: 3809
اندازه اندازه اندازه
خاطرات دیوان بیگی (میرزا حسین‌خان)  از سالهای ۱۲۷۵ تا ۱۳۱۷ قمری  (كردستان و طهران)

خاطرات دیوان بیگی (میرزا حسین‌خان) از سالهای ۱۲۷۵ تا ۱۳۱۷ قمری (كردستان و طهران)

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نامه‌هاي تاريخدار

۱ - عاليجاها، مجدت همراها، عزيزا كاغذي را كه نوشته بودي مصحوب فريدون بك رسيد و از مضامين آن اطلاع كامل حاصل گشت و مشاراليه نيز تفصيل اوضاع آن عزيز را تقرير نمود. سبب معطلي او در اينجا بواسطه حركت موكب همايون به شكار جاجرود بود، والا تا حال روانه مي‌شد. در باب سيصد تومان مواجب آن عزيز مراتب به خاكپاي جواهر آساي همايون معروض گرديد. حسب الامر مقرر شد كه آن سيصد تومان را مقرب الخاقان مخدوم مهربان والي تمام و كمال در وجه آن عزيز مهمّ‌سازي داشته قبض رسيدگي دريافت نموده بفرستد. برحسب امر قدر قدر شرحي به مخدوم مهربان والي نوشته شد كه از هر راهي كه خود مي‌داند به آن عزيز برساند و قبض دريافت نمايد. البته مطالبه و دريافت خواهي كرد.

در باب ماليات املاك تفصيل را جعفر بك به آن عزيز نوشته و فريدون بك نيز اطلاع دارد. البته حالي خواهد كرد. عجالتا اين وجه را تمام و كمال دريافت داشته، بعد از اين ان شاء اللّه قراري داده خواهد شد، و از كارهاي خود ساعتي غفلت ننموده در خدمات ديواني كمال جد و جهد را مرعي دارد. چنان نيست كه خدمات آن عزيز در نظر كيميا اثر مبارك جلوه گر نشود. در هر حال مطمئن بوده مستقلا مشغول كارهاي خود باشيد. اينكه زحمت كشيده بعضي تعارفات فرستاده بودي به موجب سياهه رسيد. معلوم است آن عزيز رسوم قاعده را از دست نمي‌دهد. چون مطلبي نبود به همين مختصر اكتفا شد. همه اوقات شرح حالات خود را قلمي داشته آگاهي ننمايد.

في شهر جمدي الثانيه سنه ۱۲۷۴

هو در ثاني قلمي مي‌شود كه در باب ماليات املاك آن عزيز شرحي به مقرب الخاقان مخدومي والي نوشته شد كه از بابت همان سيصد تومان مواجب آن عزيز كه حسب الامر اقدس از منافع حكومتي حاكم بايد برسد محسوب نموده، ما بقي را دستي به شما بدهند و قبض گرفته از براي اينجانب بفرستند. يقين است خواهند رساند.

۲ - مقرب الخاقانا رضا در باب آمدن عسكر از سليمانيه به سرحد خاك اورامان از براي احمدوند به آن طورها نوشته بوديد پيش از رسيدن نوشته شما من نوشته بودم كه عاليجاه ميرزا رضا علي برود و هر قدر از طايفه مزبوره از تبعه دولت عثماني به خاك اورامان باشند بكوچاند و از خاك دولت عليه روزافزون بيرون كنيد البته آن حكم رسيده است و عاليجاه مشاراليه هم از براي انجام آن خدمت رفته است. اگر في الجمله غفلت ظاهر شود و بخواهند در بيرون كردن آنها از خاك اورامان اغماض كنند طوري حكم از اولياي دولت جاري خواهد شد كه جميع را به قتل برسانند، و احدي از آنها نجات نيابد.

شهر جمادي اول ۱۲۷۵

۳ - هو عاليجاها، مجدت و نجدت همراها، دوستا، عزيزا در باب عرض رعاياي هجدره«۱» همدان كه به ديوان عدالت عارض شدند كه پيش ازين دو ريال راهداري بارهاي پوست و گاو و گوسفند را در كردستان مي‌گرفتند، حال يك سال است باري دوازده هزار دينار قرار گذاشته‌اند. مراتب در جزو روزنامه به عرض حضور همايون رسيده، حكم جهان مطاع شرف صدور يافته بود، تفصيل آن به مخدوم مهربان والي كردستان نوشته شد. به آن عاليجاه اعزي نيز اظهار مي‌شود كه اين بدعت تازه منافي رأي جهان آراست. قدغن نمايند چنانچه از قديم الايام الي حال معمول بوده است زياده از دو سال پول راهداري نگيرند.

تحريرا في شهر ذي قعدة الحرام ۱۲۷۵

______________________________

(۱). امروزه هيجده دره مي‌نويسند.

۴ -

هو مخدوم مكرم مهربانا از قراري كه حاجي نظر علي كردستاني به ديوان عدليه اعظم عارض گرديده كه از شاه ويس و عزيزنامان موافق حكم شرع انور طلب دارم و در اداي آن تعلل دارند، عليهذا از ديوان عدالت به آن مخدوم مهربان قلمي و اظهار مي‌شود كه مدعي عليهما را قدغن كرده در ديوانخانه سنندج حاضر كرده از قرار سند شرعي مطالبات او را به صوابديد عاليجاه مجدت همراه ميرزا رضا علي ديوان بيگي كردستان و به محصلي عاليجاه عزت و سعادت همراه حاجي غلامعلي خان وصول و عايد سازد. هركس را در مقابل حرفي مقرون به حساب بوده باشد به رضاي طرفين رجوع به محضر حاكم شرع مطاع نموده، به قانون شرع انور طي گفتگو نمايند و صورت اتمام را به ديوان عدالت بنويسند.

في شهر ذي قعدة الحرام ۱۲۷۵

۵ -

هو مخدوم مكرم مهربانا رستم بيك چاردولي به ديوان عدليه اعظم عارض شد كه در سال وفات شاهنشاه مغفور البسه اللّه تعالي حلل النور كه من در آذربايجان جزو سواره مقرب الخاقان پرويز خان سرتيپ مشغول خدمت بودم، نادر بيك و عباس بيك نامان كردستاني قريه وي نسار ملكي مرا با مزارع آن و دو باب آسياب غصبا تصرف كرده تا به حال محصول او را مي‌برد. در جزو روزنامه به عرض حضور ساطع النور خسروانه رسيده حكم جهان مطاع شرف صدور يافت كه به قانون شرع مستطاب طيّ دعوا گردد. لهذا زحمت مي‌دهد كه مدعي عليهما را حاضر داشته به استحضار عاليجاه مجدت همراه ميرزا رضا علي ديوان بيگي كردستان به حقيقت عرض عارض رسيدگي نمايند و به رضاي طرفين رجوع به محضر احدي از حكام شرع انور كرده به مرافعه اقدام نمايند، و آنچه در عبارت و غيره حكم شرعي صادر گرديد ممضي داشته، حق لمن له الحق عايد دارند و صورت اتمام را به ديوان عدليه اعظم اعلام دارند كه صدق و كذب عارض در عرض مجدد محقق گردد.

تحريرا في ۱۱ شهر ذي قعدة الحرام ۱۲۷۵

۶ - هو مخدوم مكرم مهربانا صفي خان كردستاني به ديوان عدليه اعظم عارض گرديد كه كسان مفصله ذيل:

فرامرز نام نقد حسن از بابت فرش و اطاق و بعضي اسباب زنانه نقره فتح اللّه نام اثاث البيت چهار خانه را چاپيده و غارت كرده است بختيار و نامدار نامان گوسفند ده رأس. بعضي نقد و جنس مرا به خلاف حساب تصرف كرده‌اند و حال مستدعي احقاق حق مي‌باشم: فقره و معروضه به عرض حضور همايون رسيده حكم محكم بر احقاق حق عارض شرف صدور يافته بود. لهذا زحمت مي‌دهد كه قدغن نمايند كسان مفصله فوق را حاضر داشته، گماشتگان شما به اطلاع عاليجاه مجدت همراه ميرزا رضا علي ديوان بيگي كردستان رسيدگي كرده، بعد از تحقيق و صدق و ثبوت اموال عارض را استرداد و عايد سازند. صورت اتمام را به ديوان عدالت بفرستند.

تحريرا في شهر ذي قعده ۱۲۷۵

۷ - هو مخدوم مهربانا رعاياي قريه خيرآباد من توابع گروس به ديوان عدليه اعظم عارض شدند كه در سال گذشته چند نفر سوار از طايفه ياراحمدي كردستان شب علي الغفله به سر قريه مزبوره ريخته آنچه اسباب و اموال داشتيم همه را برده، سه نفر را هم زخم زده، استشهاد در اين باب داريم. در جزو روزنامه به عرض حضور معدلت دستور خسروانه رسيده، حكم محكم بر احقاق حق عارضين و تنبيه مرتكبين شرف صدور يافته بود. عليهذا از ديوان عدليه اعظم به آن مخدوم مهربان قلمي و اظهار مي‌شود كه ريش‌سفيدان طايفه ياراحمدي را حاضر كرده كسان مزبور را كه مرتكب اين عمل خلاف شده‌اند از ايشان خواسته حاضر نمايند. به استحضار عاليجاه مجدت همراه ميرزا رضا علي ديوان بيگي غوررسي نموده، در صورت صدق اموال منهوبه آنها را گرفته تسليم كرده قبض الواصل به ديوان عدالت بفرستيد.

اگر در اين باب مسامحه به ظهور برسد و مجددا عرض نمايند، محصل شديد براي انجام اين امر مأمور خواهد شد. زياده زياده است.

تحريرا في شهر ذي حجة الحرام سنه ۱۲۷۵

۸ - هو عاليجاها، عزيزا شرحي كه نوشته بودي رسيد و از مسطورات آن اطلاع و استحضار حاصل گرديد. در باب مأموريت عاليجاه حاجي غلامعلي خان مخدومي والي كاغذي نوشته و دو فقره مطلب در آن درج گرديده: اينكه وقتي كه حاجي غلامعلي خان مأمور شده اين قدر خدمت به او محول نبود حال زياده شده، و يكي هم احكامي كه از ديوان عدليه صادر شده بعضي از آن رجوع به شرع انور نشده است. اولا از قول اينجانب به ايشان حالي نمائيد كه بعد از آنكه عارض عرض كرده بايد قراري در عمل او داده شود و آنچه محصل لازم دارد مأمور شود. پس از براي هر امري از امور اگر محصلي مأمور شود از براي آنها البته خوب نيست و بهتر اين است كه عاليجاه حاجي غلامعلي خان كه آدم معقول و نجيب است و اينجانب محض دوستي مخدومي والي او را به اين خدمتها مأمور كرده‌ام رجوع شود، و اين فقره از براي ايشان مصلحت است. نمي‌دانم به چه سبب ازين فقره اكراه دارند. به عاليجاه مشاراليه نوشته شد كه زودتر خدمات را انجام داده معاودت نمايند. البته آن عاليجاه هم درين باب اهتمام نمايد كه زودتر كارهاي او تمام شود.

و فقره ديگر در باب احكامي كه از اينجا صادر مي‌شود ثبت آن در كتابچه ديوان عدليه هست. در همه احكام قيد شده كه يا به قاعده عرفيه و قانون ديوان عدليه محصل مأمور به اطلاع والي و آن عاليجاه انجام بدهند. و با اينكه اگر به اين طريق صورت نمي‌گيرد رجوع به محضر شرع انور نمايند. در هر دو صورت حكم گذشتن امر صادر مي‌شود نه اينكه امري كه محتاج به مرافعه شرعيه نيست من باب معطلي رجوع شود كه هم محصل مأمور معطل بماند و هم عمل در عقده تعويق باشد.

خلاف حكم خدا و رسول در احكام ديوان عدليه بهيچوجه نوشته نشده است و نخواهد شد. البته اين دو فقره را درست به ايشان حالي بكنيد كه من به دوستي و آشنائي سابق باقي هستم و هيچوقت راضي نمي‌شوم كه خلاف مقصود آنها را به عمل آورم. بي‌جهت خيالشان به جاي ديگر نرود. همه«۱» گزارشات را بنويسند. في شهر ذي حجة الحرام سنه ۱۲۷۵

۹ - هو عاليجاها، مجدت همراها، عزيزا، مهربانا در باب عرايض عارضين كردستان و ساير اهالي ولايات حول و حوش كه از اهالي كردستان عارضند و از ديوان عدليه اعظم حسب الامر قدر قدر همايون احكام عديده صادر شده است كه موافق قانون شريعت و حكومت عرفيه مخدومي والي كردستان به استحضار آن عاليجاه اعزي و به محصلي عاليجاه عزت همراه حاجي غلامعلي خان نوشته بود و بعضي از آن عارضين آمده بودند، هيچ يك از عمل عارضين تا به حال نگذشته. از كارداني مقرب الخاقان والي بسيار مستبعد است كه حاكم بزرگ اعليحضرت قدر قدرت شهرياري روحي و روح العالمين فداه بوده و در سرحد مثل كردستان ولايت معظمي در دست داشته باشد. دعاوي مردم و عرض عارضين ديوان عدليه اعظم روي همديگر ريخته معوق بماند. حاكم از دست محصل و محصل از دست حاكم همه روزه از يكديگر شكايت بنويسند و عارضين برگشته اصرار در احقاق حق نمايند. اگر درست ملاحظه نمايند مي‌دانند كه چقدر ننگ حاكم و بي‌نظمي كار ولايت است، و به چه پايه منافي رأي جهان‌آراي خديوانه خواهد بود. قرار ديوانخانه سنندج و تعيين ديوان بيگي و مأموريت مثل حاجي غلامعلي خان نوكر صديق بي‌غرضي براي چه بوده. اينجانب محض ملاحظه مصلحت مخدومي والي و سبكباري اهالي كردستان مشاراليه را شايسته اين كار دانسته به خاكپاي مبارك عرض نموده مأمور فرمودند، و الّا غلام و فراش از براي پادشاه فراوان است. براي احقاق حق هريك نفر عارض يك محصل تعيين مي‌شد،

______________________________

(۱). يك كلمه ناخوانا.

آن وقت ولايت پر از محصل مي‌شد. به اين شدت غفلت والي از مصلحت كار خود جاي تعجب است. از قراري كه مذكور شد از كسان والي نسبت به عاليجاه حاجي غلامعلي خان بي‌حرمتي كرده‌اند، صراحت به خودشان نوشتم همان شخص را تنبيه معقولي نمايند كه سبب احترام نوكران ديواني نشود. و الا بخصوصه غلامي مأمور شده مي‌آيد آن شخص را در ميان ميدان سنندج دويست تا چوب مي‌زند و معاودت مي‌نمايد بالجمله اين نقاضت ميان حاكم ولايت و محصل ديوان خوب نيست. مخدومي والي آن عاليجاه و حاجي غلامعلي خان را بخواهد. سه‌تايي در يكجا نشسته براي اتمام و احقاق حق عارضين بطوري كه در احكام مبسوطا مرقوم است قراري گذاشته يا به حكومت عرفيه قطع دعوا نموده، صورت پا به مهر از مدعي و مدعي عليه بگيريد و يا رجوع به مرافعه مرضي الطرفين نموده شرعا تمام شود. معوق ماندن مايه بدنامي حاكم و بي‌نظمي ولايت و منافي عدالت خواهد بود. فرضا حاجي غلامعلي خان معاودت نمود تا يك شاهي از حق عارض مانده است حكم بر سر حكم و محصل بر سر محصل مأمور خواهد شد. چرا بايد مصلحت خودشان و ولايت را ملاحظه نفرمايند. البته البته قرار درست گذاشته به زودي خدمات محوله عاليجاه حاجي غلامعلي خان را به اتمام رسانيده روانه سازيد. زياده زياده است.

في شهر ذي حجة ۱۲۷۵

از جمله عرض عارضين سيادت مآب سيد محمد گروسي بود كه آمده مجددا عارض گرديد كه آن عاليجاه در گذرانيدن امرا و مسامحه كرده كماكان معوق است.

بالمآل اين اهمال كاريها مايه ندامت و خسران است. البته اهتمام در گذرانيدن عرض و ادعاي او نمايند.

۱۰ - هو مخدوم مكرم مهربانا عاليجاه نادر خان چاردولي به ديوان عدليه اعظم عارض گشته در فقرات مفصله ذيل مستدعي احقاق حق گرديد. فقرات معروضه عارض در جزو روزنامه به موقف عرض حضور معدلت دستور خسروانه رسيده، حكم جهان مطاع شرف صدور يافته بود كه از ديوان عدالت اظهار گردد.

اولا چهارصد تومان از طايفه كلوند ساكنين كردستان طلب دارم. در دادن آن مسامحه دارند.

مدعي عليهم را در ديوانخانه سنندج حاضر كرده در صورت اقرار تنخواه عارض را گرفته تسليم سازند، والا مرضي الطرفين به مرافعه شرعيه تمام نمايند در محضر علماي همدان.

ثانيا از قرار سند شرعي طلب از نادر بيك و خليل بيك همداني ساكنين كردستان دارم. به طفره و تعلل گذرانيده نمي‌دهند. بعد از ثبوت شرعي طلب عارض را از مشاراليهما استرداد و عايد سازند.

ثالثا ولي خان و مصطفي خان چهاردولي ساكنين كردستان جمعيت كرده به سر خانه‌هاي ما ريخته بقدر پانصد تومان اموال به غارت برده‌اند.

به حقيقت مراتب غوررسي نمايند. اگر چنين عمل خلاف از مشاراليهما بدون جهت سر زده باشد اموال منهوبه آنها را گرفته در صورت صدق بدهند و مراتب هرزگي آنها را به ديوان عدالت بنويسند.

رابعا آقا بيك نايب چاردولي دو زوج محصول و بيست تومان نقد با يك رأس اسب بدون حساب از مال من برده و ضبط نموده است.

آقا بيك نايب را حاضر كرده در ديوانخانه سنندج به حرف طرفين رسيده طي دعوا و حق لمن له الحق عايد نمايند.

آن مخدوم مهربان كسان مزبوره فوق را به محصلي عاليجاه حاجي غلامعلي خان در ديوانخانه سنندج حاضر كرده به اطلاع عاليجاه عزت همراه ميرزا رضا علي ديوان بيگي كردستان به حقيقت فقرات معروضه غوررسي نمايند. بطوري كه احكام مطاعه صادر شده است فردا فردا صورت اتمام داده و تمامي هريك را به ديوان عدالت اعلام دارند كه به عرض مجدد حاجت نيفتد. آن مخدوم مهربان مراقب شوند كه در عقده تعويق نماند.

في شهر ذي حجه ۱۲۷۵

۱۱ - هو مخدوم مهربانا عاليجاهان علي اكبر بيك و محمد رضا بيك و رستم بيك پسر و برادرزاده‌هاي مرحوم علي محمد بيك وكيل كردستان در باب املاك موقوفه وراث مرحوم احمد بيك در ديوان عدليه اعظم عارض شدند كه سه دانگ قريه كرجو و شش دانگ قريه گندمان را عاليجاه عباسقلي خان در زمان مأموريت مرحوم محمد يوسف خان نوري به كردستان رشوه و تعارف از حاجي اسد اللّه تاجر همداني گرفته و از تصرف موقوف عليهم انتزاع نموده به تصرف عاليجاه مشاراليه داده بود و قريتين كركر عليا و سفلي را نيز نصر اللّه خان كردستاني به غصب تصرف نموده و بعضي دهات موقوفه را هم كه محمد رشيد بيك و سربازان كردستان و شيخ يوسف و ميرزا محمد و محمد حسن به اسم تيول ولايتي كه حرفي در ملكيت آنها ندارند تصاحب كرده صاحبان ملك را مقطوع اليد نموده‌اند و زميني كه مشهور به قاطرچيان است بعضي از اهالي كردستان خانه و عمارت ساخته، اجاره حسابي را نمي‌دهند.

در طبق عرض عارضين فرمان قضا جريان از ديوان عدليه اعظم به افتخار آن مخدوم مهربان شرف صدور يافته كه به استحضار عاليجاه عزت همراه ميرزا رضا علي ديوان بيگي و به محصلي عاليجاه حاجي غلامعلي خان، اولا عاليجاهان عباسقلي خان و نصر اللّه خان كه املاك متنازع فيه را به اسم ملكيت خودشان تصرف و تصاحب كرده‌اند. اگر در وقفيت املاك مزبوره سخني مقرون به حساب دارند رضاي طرفين در كردستان و يا در گروس در محضر حاكم شرع مرافعه نموده، بدان چه حكم شرعي صادر شد ممضي دارند.

و در باب ساير املاك كه به اسم تيول از دست موقوف عليهم گرفته‌اند، اگر حرف حسابي در باب ملكيت دارند شرعا تمام شود، والا ملك عارضين را بي‌حكم ديوان قدر بنيان تيول مردم دادن منافي عدالت و مخالف شريعت مطهره است. البته در صورت عدم حرف حسابي و ادعاي شرعي بايد املاك در تصرف موقوف عليهم باشد و هرچه هم محصول در سنوات سابقه از صاحبان ملك برده باشند، به محصلي عاليجاه حاجي غلامعلي خان و به استحضار اعزي ميرزا رضا علي ديوان بيگي گرفته«۱» .

و در باب سرباز چهار پارچه ده [كه] در تصرف دارند عارضين زياد شكايت دارند. چنانچه در تفصيل فرمان قضا جريان امر و مقرر شده است، مثل سربازان ساير دهات كردستان بايد با صاحبان ملك و رعيت رفتار نمايند. بالجمله به نحوي كه حكم همايون صادر شده است، بايد موافق حساب عمل عارضان آنچه شرعا تمام و گفتگو خواهد شد در كردستان و گروس به رضاي طرفين بطور مرافعه بگذرانند، و آنچه عرفي است قرار درستي داده رفع تعدي گردد، و صورت اتمام را عاليجاه حاجي غلامعلي خان و اعزي ميرزا رضا علي ديوان بيگي به ديوان عدالت بنويسند. اگر الي معاودت موكب همايون به اتمام نرسد، عارضين را با مدعي عليهم روانه دارالخلافه طهران كرده، در محضر علماي عظام آنجا مرافعه نموده شرعا طي نمايند. در باب محصول دهات متنازع فيه آدمي عاليجاه ميرزا رضا علي بگذارد احدي از طرفين مداخله نكند تا مرافعه به اتمام برسد. بعد از ثبوت حقيقت به صاحب حق برسد.

تحريرا في شهر ذيحجة الحرام سنه ۱۲۷۵

______________________________

(۱). يك كلمه ناخوانا.

۱۲ - هو عاليجاها، عزت همراها، عزيزا، مهربانا كه در باب روزنامه ديوانخانه سنندج و انضباط امر آنجا دستور العملي كه به آن عزيز مهربان داده شده است تا به حال اثري ظاهر نشده است. نمي‌دانم سبب اهمال و سستي در كارها چيست. اگر از جناب مخدوم مهربان والي كردستان است كه مراقبت در استحكام امور ديوانخانه نمي‌نمايند، خلاف مصلحت ايشان است. هرچه نظم ديوانخانه بيشتر مي‌شود و امورات مردم به زودي انجام مي‌يابد عين صلاح كار مخدوم معزاليه است، والا آن عاليجاه اعزي اهمال و مسامحه دارد مايه مرارت و خرابي خود مي‌باشد. مراتب به خاكپاي مبارك اعليحضرت شهرياري روحي و روح العالمين فداه عرض شده، حكم جهان مطاع شرف صدور يافت كه بالصراحه نوشته شود. به مخدوم معزي اليه هم شرحي نگاشته شد. اولا شب و روز از كار خود غفلت نكرده، در هر پانزده روز روزنامه ديوانخانه را بفرست. و ثانيا عاليجاه و حاجي غلامعلي خان كه مأمور انجام و اتمام عرايض بعضي از عارضين كردستان است، احكامي كه به عهده او صادر شده است بدون تخلف به محصلي او صورت انجام داده و اتمامي آن را به ديوان عدالت بفرستيد. حكم جهان مطاع اين است كه هرچه تا به حال احكام صادر شده و تا ورود موكب همايون به مقر سلطنت كبري در طبق عرض عارضين صادر خواهد شده به محصلي عاليجاه مشاراليه همگي را گذرانيده، نقصي و قصوري نگذارند. اگر بعد ازين در فرستادن روزنامه‌جات مسامحه شود، آن عاليجاه مورد مؤاخذه و ترجمان خواهد بود. زياده زيادست.

في شهر ذي حجه ۱۲۷۵

۱۳ -

هو عاليجاها، مجدت همراها، عزيزا در باب عرض و ادعاي سيد عبد اللّه و مشهدي حبيب اللّه همداني كه هشتاد تومان نقد با يك دست رخت در قريه ديوان دره در خانه احمد خان به سرقت برده و به ديوانخانه عدليه اعظم عارض گشته حكم صادر شده بود كه مقرب الخاقان مخدومي امان اللّه خان والي به استحضار عاليجاه ميرزا رضا علي ديوان بيگي و به محصلي آن عاليجاه غوررسي نموده، مال مسروق عارضين را گرفته رد سازد. اين روزها از قراري كه مذكور شد آن عاليجاه بدون تحقيق و غوررسي مطالبه تنخواه مزبوره را مي‌نمايد. لهذا مجددا اظهار مي‌شود كه در آن باب بطوري كه سابقا مرقوم شده است بعد از تحقيق و غوررسي گرفته رد كند. اگر با تحقيق و غوررسي چيزي معلوم نشود، موافق قانون شرع مستطاب به رضاي طرفين طي دعوا نمايند و حق لمن له الحق عايد گردد كه خلاف حساب ظاهر نشود.

تحريرا في شهر ذي حجه ۱۲۷۵

مهر- عباسقلي‌

۱۴ - عاليجاها، مجدت همراها، عزيزا الله قلي و نصر اللّه و نجفقلي نامان كردستاني در ديوان عدليه اعظم عارض شدند [كه] بعضي املاك و علاقجات موروثي كه در كردستان داريم همه را اهالي آنجا به خلاف حساب و بدون سند شرعي به حيطه تملك آورده مداخله مي‌نمايند. مراتب مزبوره بعد از عارض حضور معدلت دستور خردانه رسيده و صدور حاكم جهان مطاع در احقاق حق عارضين از ديوان عدالت به آن عاليجاه اعزي قلمي و اظهار مي‌شود كه هركس از اهالي كردستان املاك آنها را به غصب متصرف شده‌اند، به اطلاع مقرب الخاقان والي و به محصلي عاليجاه اعزي حاجي غلامعلي خان در محضر يكي از علماي مرضي الطرفين حاضر كرده موافق شرع مطاع طي گفتگو نمايند، و صورت اتمام را به ديوان عدالت قلمي دارند.

حرر في شهر ذي حجة الحرام ۱۲۷۵

۱۵ - هو عاليجاها، مجدت همراها، عزيزا عليمحمد بك و محمد امين بك كردستاني در ديوان عدليه اعظم عارض شده، حكم مفصلي از ديوان عدالت درطبق عرض مشاراليها صادر گرديده كه به اطلاع مقرب الخاقان والي و به محصلي عاليجاه حاجي غلامعلي خان عمل آنها موافق شرع انور طي و قطع شود. عليهذا به آن عاليجاه اعزي قلمي مي‌شود، از قرار همان حكم مفصل مراقب باشد كه عرايض مشاراليها موافق شرع به انجام رسيده مجددا عارض نشوند. صورت اتمام را به ديوان عدالت قلمي دارند.

شهر ذي حجة الحرام سنه ۱۲۷۵

۱۶ - هو عاليجاها، مجدت همراها، عزيزا در باب معامله حاجي اسد اللّه تاجر همداني با عاليجاه عزت همراه آقا عباسقلي خان كردستاني قراري كه در كردستان گذاشته و حكم از ديوان عدليه اعظم صادر شد آن بود كه ضبط محصول املاك عاليجاه مشاراليه به دست آن عاليجاه عزيزي سپرده شود، الي به مدت چهل و پنج روزه. طرفين در سلطانيه به ديوان عدالت حاضر گشته، محاسبه خودشان را بگذرانند. اين روزها عاليجاه الله يار خان پسر عاليجاه مشاراليه آمد و چند روزي در اردوي كيوان شكوه مانده، از آمدن حاجي اسد اللّه اثري ظاهر نگرديد. چون حركت موكب فيروزي كوكب همايون به سمت آذربايجان بعد از دهه عاشورا به دولت و اقبال مشخص و محقق است و در وقت آنقدر وسعت نبود كه حاجي اسد اللّه نيز احضار ديوان عدالت باشد، عليهذا به آن عاليجاه عزيزي قلمي مي‌شود كه آدم اميني از جانب خود در سر املاك گذاشته با دقت بسپارد كه محصول هذه السنه را بدون افراط و تفريط و حيف و ميل ضبط و انبار نمايند. طرفين را به محصلي عاليجاه عزت همراه حاجي غلامعلي خان به بيجار نزد عاليجناب فضايل و فواضل اكتساب آقا سيد محمد سلمه اللّه تعالي فرستاده عمل خودشان را بگذرانند. بعد از تعيين عمل معامله و صدور حكم شرعي به استحضار مقرب الخاقان امان اللّه خان والي و به محصلي عاليجاه مشاراليه ممضي داشته، صورت اتمام را به ديوان عدالت فرستاده منتظر حكم مجدد باشد. اگر چنانچه در آنجا به اتمام نرسد كماكان املاك مزبوره در دست آن عاليجاه عزيزي بوده مداخله به هيچيك آنها ندهد. بعد از مراجعت اردوي كيوان شكوه طرفين را روانه دار الخلافه طهران نموده. در ديوان عدالت رسيدگي و احقاق حق شود. بعد از نوشتن محاسبه و ظهور حقيقت هريك، از ديوان عدالت حكم صادر نموده محصول را به تصرف او بدهند.

تحريرا في شهر ذي حجة الحرام سنه ۱۲۷۵

۱۷ - هو عاليجاها، مجدت همراها، دوستا، مهربانا در باب عرض و ادعاهاي عاليجاهان مصطفي بك و مشكعلي بيك و حسينقلي بك و فتح اللّه بك و ميرزا محمد گروسي كه به ديوان عدليه اعظم عرض كرده حكم بر احقاق حق آنها از ديوان عدالت صادر گرديد، براي اتمام هريك از ادعاهاي آنها شرحي به مخدوم مهربان والي كردستان قلمي شده است. چون جميع احكام ديوان عدليه اعظم بايد به استحضار و صوابديد آن عاليجاه اعزي اتمام شود و صورت اتمام را به تفصيل در ضمن روزنامه‌جات ارسال نمايد، البته در باب عرايض عاليجاهان مشاراليهم كمال اهتمام به عمل آورده و شرحي هم جداگانه به عاليجاه اعزي حاجي غلامعلي خان نوشته شده است به محصلي او تمام كرده، صورت اتمام را بنويسند.

تحريرا في شهر ذي حجة ۱۲۷۵

۱۸ - عاليجاها، عزيزا كاغذي كه نوشته بودي رسيد و از مسطورات آن اطلاع حاصل گرديد. اولا در باب جواب روزنامه نوشته بودي كه از اينجا مفصلا نوشته شود. اگر مطلبي در جزو روزنامه باشد كه جواب آن لازم باشد، البته از ديوان عدليه مشروحا و مفصلا در مقابل آن حكم صادر خواهد شد. ولي فقراتي كه در روزنامه آن عاليجاه نوشته بود به جهت اطلاع اينجانب بود. همه اوقات البته در فرستادن روزنامه كوتاهي نكرده، هر پانزده روز يك مرتبه بايد روزنامه كردستان به ديوان عدليه اعظم برسد. در سر روزنامه تاريخ بايد نوشته شود و فقرات گذشته و ناتمام را هم معين نمايد.

ثانيا در باب گفتگوي يوسف بيك اسفندآبادي و ميرزا اسمعيل مشرف در باب دو دانگ ديركلو نوشته بودي كه ملك سالهاست در تصرف ميرزا اسمعيل مي‌باشد چون يوسف بيك مزبور خودش را در اينجا بود قرار شد كه آن عاليجاه عزيز طرفين را روانه همدان نموده كه در محضر احدي از حكام شرع مرضي الطرفين مرافعه نمايند.

پس از صدور حكم شرع مطاع احقاق حق به عمل آيد. البته التزامي از طرفين گرفته آنها را به همدان بفرستد. درين باب حكمي هم به عاليجاه عزيز حاجي غلامعلي خان نوشته شده است در باب اسب و اسباب علي بيك كردستاني. خود مشاراليه از براي گرفتن اسب آمده است. هرگاه جعفر بيك به دست آمد استيفاي حق او بطور خوب خواهد شد. آن عاليجاه در اتمام دعاوي عارضين كردستان كمال سعي و اهتمام را به عمل آورده كه مجددا عارضين به ديوانخانه عدليه عارض نشوند. زياده حاجت تأكيد نيست.

في شهر محرم الحرام ۱۲۷۶

۱۹ - هو عاليجاها، عزيزا كاغذي كه نوشته بودي با روزنامه رسيد. از مسطورات نوشته آن عاليجاه عزيز اطلاع حاصل گشت، و روزنامه مزبوره به نظر كيميا اثر سركار اعليحضرت قدر قدرت شهرياري روحي و روح العالمين فداه رسيد. نسبت به آن عزيز اظهار التفات فرمودند كه هميشه مي‌بايست روزنامه‌جات كردستان به همين منوال برسد. البته آن عاليجاه عزيز درين باب لازمه مراقبت را به عمل آورده كه ماهي يك مرتبه اقلا روزنامه كردستان به نظر مبارك برسد و اهمال و تغافل درين باب بهيچوجه جايز نداند.

در باب دعاوي عارضين كردستان كه حكم از ديوان عدليه اعظم صادر شده مي‌بايد درين زودي به محصلي عاليجاه مجدت همراه حاجي غلامعلي خان صورت انجام بگيرد. دستخط مبارك جهان مطاع در باب انجام عرض عارضين شرف صدور يافته كه مخدوم مكرم به محصلي همان عاليجاه مشاراليه و اطلاع آن عزيز همه را به اتمام رسانيده، صورت اتمام عمل را به ديوان عدليه اعظم بياورند.آن عاليجاه عزيز لوازم سعي و اهتمام را در انجام عرض عارضين به عمل آورده كه موافق قانون شرع مطاع طي دعوي همگي بشود. زياده حاجت نباشد.

في شهر محرم الحرام ۱۲۷۶

۲۰ -

هو مخدوم مهربانا سيادت مآبا سيد خدا مروت و سيد ديگر گروسي چندي قبل در باب ادعايي كه از سيد عبد العظيم داشتند به ديوان عدليه اعظم عرض كرده، حكم از ديوان عدالت صادر شده است كه موافق شرع مطاع عمل را بگذرانند. حال مشاراليه آمده به ديوان عدليه اعظم عرض كرده كه سابق برين به مصالحه شرعيه دعواي آنها گذشته، سند شرعي در آن باب در دست دارم. لهذا قلمي و اظهار مي‌شود كه سند شرعي سابق را به استحضار عاليجاهان مجدت همراهان ميرزا رضا علي ديوان بيگي و حاجي غلامعلي خان قدغن كرده، به دقت ملاحظه كنند اگر چنانچه عمل ايشان به مصالحه گذشته باشد تجديد دعوا خلاف شرع انور مي‌باشد به مدعيان بدهيد، والا سندش معتبر نيست و عمل به قانون شرع مطاع نگذشته است. مجددا رجوع به محضر حاكم شرع مرضي الطرفين نموده در گروس طي دعوا نمايند. به هرچه حكم شرعي صادر شد ممضي داشته حق لمن له الحق عايد شود و صورت اتمام را بنويسيد.

تحريرا في شهر محرم الحرام ۱۲۷۶

سيد عبد العظيم خود در ديوان عدالت راضي شده اقرار نمود كه اگر سند سابق او معتبر بوده باشد در گروس به مرافعه شرعيه تمام نمايند.

۲۱ - عاليجاها، عزت همراها، عزيزا از قراري كه عاليجاه عزت همراه برادر مهربان محمد ابراهيم خان يزدي به ديوان عدليه اعظم عارض گرديد كه مدتهاست آقا مير ابو طالب يزدي منسوب مشاراليه و آقا غلامعلي نوكر او مبالغي مطالبات از اهالي ولايت كردستان دارند كه بعضي را داده‌اند و بعضي از قرار تمسكات باقي مانده كه در دادن تنخواه مشاراليهما مسامحه و مماطله دارند. لهذا به آن عاليجاه اظهار مي‌شود كه باقي مطالبات آنها را از قرار تمسك و سند شرعي از هركس دارند ساعي و جاهد باشيد مطالبات مشاراليها را تمام و كمال گرفته عايد سازيد كه بيش از اينها در آنجا معطل نشوند. بروند مشغول كسب خود باشند. البته از قرار مقرر معمول داشته تخلف و انحراف جايز نداند. تحريرا في شهر صفر المظفر سنه ۱۲۷۶

۲۲ - هو عاليجاها، عزيزا شرحي كه به صحابت گماشته عاليجاه ميرزا نادر نوشته بودي رسيد و از قرار مسطورات آن اطلاع حاصل شد. يك فقره مطلبي نوشته بودي معلوم است هركس بد مي‌كند به خودش مي‌كند. از براي ديگران ضرري ندارد. آن عاليجاه عزيز در انجام كارهاي محوله خود كمال مراقبت را به عمل آورده و شب و روز غفلت نداشته و مطالب خود را هميشه بنويسيد و روزنامه كردستان را چنانچه دستور العمل داده شده بفرستد. اين روزها عاليجاه اعزي حاجي غلامعلي خان تفصيلي از اتمام كارهاي محوله به خود فرستاده بود و دو طغري فهرست هم در جوف نوشتجات او بود: يكي عرايض حاجي سيد اسد اللّه و يكي هم در باب مطلب محمد ميرزا بيك كردستاني. هر دو فهرست را به نظر كيميا اثر همايون رسانيدم و حكم آن را نوشته فرستادم مي‌آيد. به اطلاع مخدوم مكرم والي و استحضار آن عاليجاه عزيز به محصلي عاليجاه حاجي غلامعلي خان فقرات معروضه آنها به نهجي كه نوشته شده صورت انجام بگيرد.

البته آن عاليجاه كمال اهتمام را به عمل آورده كه رفع ادعاي آنها موافق حق و حساب بشود و صورت اتمام عمل را به ديوان عدليه اعظم بفرستيد.

تحريرا في شهر ربيع الاول ۱۲۷۶