بانک احادیث اهل بیت عليهم السلام (عبادت و فروع دین) جلد ۴

بانک احادیث اهل بیت عليهم السلام   (عبادت و فروع دین)8%

بانک احادیث اهل بیت عليهم السلام   (عبادت و فروع دین) نویسنده:
گروه: کتابخانه حدیث و علوم حدیث

جلد ۱ جلد ۲ جلد ۳ جلد ۴ جلد ۵ جلد ۶ جلد ۷ جلد ۸ جلد ۹ جلد ۱۰ جلد ۱۱ جلد ۱۲ جلد ۱۳ جلد ۱۴ جلد ۱۵
  • شروع
  • قبلی
  • 959 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 67057 / دانلود: 6195
اندازه اندازه اندازه
بانک احادیث اهل بیت عليهم السلام   (عبادت و فروع دین)

بانک احادیث اهل بیت عليهم السلام (عبادت و فروع دین) جلد ۴

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنین عليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام گردیده است.

بانک احادیث اهل بیتعليه‌السلام

(عبادت و فروع دین)

واحد تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان

وضو ، اذان و نماز

حدیث - ۱

امام صادقعليه‌السلام فرمودند:

اثافی الاسلام ثلاثة: الصلوة و الزکوة و الولایة،لا تصح واحدة منهن الا بصاحبتیها.

سنگهای زیربنای اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنهابدون دیگری درست نمی شود.

کافی: ۲، ص ۱۸.

حدیث - ۲

امام صادقعليه‌السلام فرمودند:

انه تستحب الصلوة فی مسجد الغدیرلان النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اقام فیه امیر المؤمنینعليه‌السلام و هو موضع اظهرالله عزوجل فیه الحق.

نماز خواندن در مسجد غدیر مستحب است، چون پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در آنجا امیرمؤمنانعليه‌السلام را معرفی و منصوب کرد. و آنجایی است که خدای بزرگ، حق را آشکار کرد.

وسائل الشیعه ۳: ۵۴۹.

حدیث - ۳

امام باقرعليه‌السلام :

مَن صَلّی فِی المَسجِدِ الحَرامِ صَلاةً مَکتوبَةً ، قَبِلَ اللّه‌ُ بِها مِنهُ کُلَّ صَلاةٍ صَلّاهَا مُنذُ یَومَ وَجَبَت عَلَیهِ الصَّلاةُ ، وکُلَّ صَلاةٍ یُصَلّیها إلی أن یَموتَ

هر کس نماز واجبی را در مسجد الحرام به جا آورد ، خداوند ، همه نمازهای پیشین او را از زمانی که نماز بر او واجب شده است و هر نمازی را که تا پایان حیاتش خواهد خواند ، می‌پذیرد

وسائل الشیعة : ج ۳ ص ۵۳۶ ح ۱

حدیث - ۴

پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرمایند:

الوُضوءُ شَطرُ الإیمانِ ، والسِّواکُ شَطرُ الوُضوءِ

وضو ، بخشی از ایمان است و مسواک زدن بخشی از وضو

کنزالعمّال : ۲۶۲۰۰

حدیث - ۵

رسولُ اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فی وصیَّتِهِ لعلیٍّعليه‌السلام :

یا علیُّ ، علَیکَ بالسِّواکِ ، وإن استَطَعتَ أن لا تُقِلَّ مِنهُ فافعَلْ ، فإنَّ کُلَّ صلاةٍ تُصَلِّیها بالسِّواکِ تَفضُلُ علی التی تُصَلِّیها بغَیرِ سِواکٍ أربَعینَ یَوما

پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در سفارش به علیعليه‌السلام ، می‌فرمایند :

ای علی ! بر تو باد به مسواک زدن ؛ اگر توانستی که از این کار کم نکنی چنین کن ؛ زیرا هر نمازی که با مسواک زدن بخوانی از چهل روز نمازی که بی‌مسواک زدن بگزاری برتر است

البحار : ۷۶ / ۱۳۷ / ۴۸

حدیث - ۶

امام علیعليه‌السلام فرمودند:

غَسلُ الثِّیابِ ؛ یُذهِبُ الهَمَّ وَالحُزنَ ، و هُوَ طَهورٌ لِلصَّلاةِ ؛

شستن جامه ، اندوه و غم را می‌بَرَد و مایه طهارت برای نماز است

الخصال ، صفحه ۶۱۲ ، حدیث - ۱۰

حدیث - ۷

رسولُ اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

ثَمانیةٌ لا تُقبَلُ مِنهُمُ‌الصَّلاةُ : العَبدُ الآبِقُ حتّی یَرجِعَ إلی مَولاهُ ، والناشِزُ وزَوجُها علَیها ساخِطٌ ، ومانِعُ الزَّکاةِ ، وتارِکُ الوُضوءِ ، والجاریَةُ المُدرِکَةُ تُصَلِّی بغَیرِ خِمارٍ ، وإمامُ قَومٍ یُصَلِّی بهِم وهُم لَهُ کارِهُونَ ، والسَّکرانُ ، والزَّبِینُ ؛ وهُو الذی یُدافِعُ البَولَ والغائطَ

پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

هشت نفرند که نمازشان پذیرفته نمی‌شود : بنده فراری ، تا زمانی که به سوی مولایش برگردد زن نافرمان ، که شوهرش از او ناراضی است کسی که زکات نمی‌دهد کسی که وضو نمی‌گیرد دختر بالغی‌که بدون‌روسری نماز بخواند پیشوای قومی که با آنان نماز بخواند در حالی که از او ناراضی هستند آدم مست و زَبین ، یعنی کسی که بول و غائط خود را به زور نگه داشته است

مکارم الأخلاق : ۲ / ۳۲۴ / ۲۶۵۶ ، منتخب میزان الحکمه : ۳۲۶

حدیث - ۸

سئل عن الامام الصّادق -عليه‌السلام - أی الاعمال أفضَلُ؟ قال: الصّلاةُ لِوَقتِها و برّ الوالدین و الجِهادُ فی سبیل اللهِ.

از امام صادقعليه‌السلام پرسیدند: برترین اعمال کدامند؟ امام فرمودند: نماز اوّل وقت، نیکی به پدر و مادر و جهاد در راه خدا.

«بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۸۵»

حدیث - ۹

قال الامام الصادق -عليه‌السلام - : مَنْ نَظَر الی أبَویه نَظَرَ ماقتٍ و هُما ظالمانِ لَهُ، لم یَقبَلِ اللهُ لَهُ صلاةً.

امام صادقعليه‌السلام فرمودند: هر کس به پدر و مادرش از روی غضب نگاه کند حتی در حالی که آنها در حق او ظلم می کنند، خدا هیچ نمازی را از او قبول نمی نماید.

«اصول کافی، ج ۴، ص ۵۰»

حدیث - ۱۰

قال الامام السجادعليه‌السلام : مَنْ صَلّی فی مَسْجِدِ السَّهْلَةِ رَکْعَتَیْنِ زادَ اللّه عَزَّوَجَلَّ فی عُمُرِهِ سَنَتَیْنِ.

امام سجّادعليه‌السلام : هر کس در مسجد سهله دو رکعت نماز بخواند، خداوند، دو سال بر عمر او می افزاید.

«المزار للمفید، ص ۱۴»

حدیث - ۱۱

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله : اَکْثِرْ مِنْ الطَّهورِ یَزِدِ اللّه فی عُمُرِکَ.

پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله : وضو زیاد بگیر تا خداوند، عمرت را زیاد کند.

«امالی مفید، ص ۶۰، ح ۵»

حدیث - ۱۲

قال النَّبیصلى‌الله‌عليه‌وآله : رَکْعَتانِ مَعَ الْعِمامَةِ خَیْرٌ مِنْ اَرْبَعَ رَکَعاتٍ بِغَیْرِ عِمامَةٍ.

پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمودند: دو رکعت نماز با عمّامه خواندن بهتر از چهار رکعتی است که بدون عمّامه خوانده شود.

«وسائل الشیعة، ج۳، ص۳۷۸»

حدیث - ۱۳

عَنْ مُعاوِیَةَ بْنَ وَهَبٍ قالَ: سَألتُ اَباعَبْدِاللهِ -عليه‌السلام - فی کَمْ یُؤْخَذُ الصَّبیُّ بالصَّلوةِ؟ فَقالَ بَیْنَ سَبْعِ سِنینَ وسِتُ سِنینَ.

معاویة بن هب از امام صادقعليه‌السلام پرسید، در چه سنی کودک به نماز امر شود؟ حضرت فرمودند: بین شش و هفت سالگی.

«وسائل الشیعه، ج ۲، ص ۳»

حدیث - ۱۴

قال الامام علی -عليه‌السلام - : اِنَّ زکاةَ جُعِلتُ مَعَ الصَّلاةِ قُرباناً لِأهْلِ الإسلامِ .

امام علیعليه‌السلام فرمودند: همانا پرداخت زکات و اقامه نماز، باعث تقرب مسلمانان به خداوند می شود، سپس آن که زکات را با رضایت خاطر بپردازد، کفاره گناهان او می شود و بازدارنده و نگاه دارنده انسان، از آتش جهنم است، پس نباید به آن چه پرداخته شده با نظر حسرت نگاه کرد و برای پرداخت زکات افسوس خورد، زیرا کسی که زکات را از روی رغبت نپردازد، پاداش او اندک و عمل او تباه و همیشه پشیمان خواهد بود.

«نهج البلاغه، خطبه ۱۹۹»

حدیث - ۱۵

قال الامام الصادقعليه‌السلام : مَنْ اَقامَ الصلوة و لم یؤتِ الزَّکاةَ فَکَانَّهُ لَمُ یُقیم الصَّلاةَ.

امام صادقعليه‌السلام فرمودند: کسی که نماز می خواند ولی زکات نمی دهد، گویا نمازی نخوانده است.

«وسائل الشیعة، ج ۹، ص ۲۲»

حدیث - ۱۶

قال الامام الرضاعليه‌السلام : اِنّ الله امر بالصلاة و الزکاة فَمَنْ صَلَّی و لم یزّک لم تُقْبل منه صلواتُه.

امام رضاعليه‌السلام فرمودند: خداوند به نماز و زکات با هم دستور داده است، پس کسی که نماز بخواند ولی زکات نپردازد، نماز او پذیرفته نخواهد شد.

«بحار الانوار، ج ۹۳، ص ۱۲»

حدیث - ۱۷

قال الله عزّوجلّ:

آن‌گاه که در برابر من به نماز می‌ایستی، شتاب نکن.

(کافی۸/۴۶)

حدیث - ۱۸

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله : شرارکم الذین لا یقرءون القرآن الا هجرا و لا یأتون الصلوة الا دُبراً و لا یعتقون محرَرَهم.

پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: بدترین شما کسی است که قرآن نمی خواند مگر در سختی ها و نماز را به جا نمی آورد مگر در حوادث و آزاد نمی شوند آزاد شدگان آنها.

«مستدرک الوسائل، ج ۱۵، ص ۴۸۳»

حدیث - ۱۹

عَن الامام الصادق -عليه‌السلام - قالَ: ثَلاثَةٌ هُنَّ فَخْرُ الْمُؤْمِنِ و زِینه فِی الدُّنْیا و الْآخِرَةِ الصَّلاةُ فِی آخِرِ الَّیْلِ وَ یَأسُهُ مِمّا فِی أیْدِی النّاسِ وَ وَلایَةُ الإمامِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِم السَّلامُ

امام صادقعليه‌السلام فرمودند: سه چیز مایه افتخار و برتری انسان مؤمن و نیز زینت دنیا و آخرت او است: نماز شب، مأیوس بودن از آن چه در دستان مردم است و پذیرفتن ولایت و رهبری آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله

«أمالی صدوق، ص ۵۴۴»

حدیث - ۲۰

الإمام الباقرعليه‌السلام :

إذا قُمتَ إلی صَلاتِکَ فَقُل : اللّهُمَّ اجعَلنی مِن زُوّارِ بَیتِکَ ، وعُمّارِ مَساجِدِکَ

امام باقرعليه‌السلام :

هر گاه برای نمازت ره‌سپار شدی ، بگو : « . خداوندا! مرا از زیارت کنندگان خانه‌ات و آبادگران مسجدهایت قرار ده »

الکافی: ج ۳ ص ۴۴۵ ح ۱۲

حدیث - ۲۱

رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله :

ما مِنکُم مِن رَجُلٍ یَخرُجُ مِن بَیتِهِ مُتَطَهِّرا فَیُصَلّی مَعَ المُسلِمینَ الصَّلاةَ ، ثُمَّ یَجلِسُ فِی المَجلِسِ یَنتَظِرُ الصَّلاةَ الاُخری ، إنَّ المَلائِکَةَ تَقولُ : اللّهُمَّ اغفِرلَهُ ، اللّهُمَّ ارحَمهُ

پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله :

مردی از شما نیست که پاکیزه از خانه‌اش بیرون رود و آن گاه با مسلمانان نماز بگزارد و سپس در جایگاه خود به انتظار نماز دیگر بنشیند ، مگر آن که فرشتگان می‌گویند : خدایا! او را ببخشا خداوندا! او را رحمت فرما

بحار الأنوار: ج ۸۰ ص ۳۰۱ ح ۲

حدیث - ۲۲

پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله :

لا یَزالُ العَبدُ فی صَلاةٍ ، ما کانَ فِی المَسجِدِ یَنتَظِرُ الصَّلاةَ

بنده ، تا زمانی که در مسجد انتظار نماز را می‌کشد ، پیوسته در نماز است

کنز العمّال: ج ۷ ص ۶۵۰ ح ۲۰۷۳۵

حدیث - ۲۳

پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله :

القاعِدُ فِی المَسجِدِ یَنتَظِرُ الصَّلاةَ کَالقانِتِ ، ویُکتَبُ مِنَ المُصَلّینَ حَتّی یَرجِعَ إلی بَیتِهِ

آن که در مسجد به انتظار نماز نشسته ، گویی در فرمان‌بُرداری است و تا زمانی که به خانه‌اش باز گردد ، در شمارِ نمازگزاران نوشته می‌شود

کنز العمّال: ج ۷ ص ۵۶۸ ح ۲۰۲۹۵

حدیث - ۲۴

رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله :

اللّهُمَّ هذا شَهرُ رَمَضانَ الَّذی أنزَلتَ فیهِ القُرآنَ ، هُدیً لِلنّاسِ وبَیِّناتٍ مِنَ الهُدی وَالفُرقانِ ، أمَرتَنا فیهِ بِعِمارَةِ المَساجِدِ وَالدُّعاءِ وَالصِّیامِ وَالقِیامِ ، وضَمِنتَ لَنا فیهِ الإِجابَةَ

پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله :

پروردگارا! این ، ماه رمضان است که در آن ، قرآن را برای هدایت مردم همراه با نشانه‌های روشنِ هدایت و وسیله تشخیص حق از باطل ، فرو فرستادی در آن ، ما را به آباد کردن مسجدها و دعا و روزه و نماز ، فرمان دادی و اجابت را برایمان تضمین فرمودی

البلد الأمین: ص ۱۹۸ ، بحار الأنوار: ج ۹۸ ص ۷۸ ح ۲

حدیث - ۲۵

الکافی عن عمرو بن جُمَیع :

سَأَلتُ أبا جَعفَرٍعليه‌السلام عَنِ الصَّلاةِ فِی المَساجِدِ المُصَوَّرَةِ ، فَقالَ :

أکرَهُ ذلِکَ ، ولکِن لا یَضُرُّکُم ذلِکَ الیَومَ ، ولَو قَد قامَ العَدلُ رَأَیتُم کَیفَ یَصنَعُ فی ذلِکَ

الکافی ـ به نقل از عمرو بن جُمَیع ـ :

از امام باقرعليه‌السلام در باره نماز خواندن در مسجدهای نقّاشی شده پرسیدم فرمود : «آن را نمی‌پسندم ؛ لیکن امروزه ، شما را زیان نمی‌رساند اگر عدل بر پا شود ، خواهید دید در این باره چه خواهد کرد»

الکافی : ج ۳ ص ۳۶۹ ح ۶ ، تهذیب الأحکام: ج ۳ ص ۲۵۹ ح ۷۲۶ وفیه «أبا عبد اللّه» بدل «أبا جعفر» ، بحار الأنوار : ج ۵۲ ص ۳۷۴ ح ۱۷۱

حدیث - ۲۶

رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله :

ضَعُوا المَطاهِرَ عَلی أبوابِ المَساجِدِ

پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله :

وضوخانه‌ها را کنار درهای ورودی مسجد ، قرار دهید

بحار الأنوار : ج ۸۳ ص ۳۸۳ ح ۵۴ نقلاً عن أصل من اُصول أصحابنا عن السکونی عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام

حدیث - ۲۷

رسول اللّه :

إنَّ عیسَی بنَ مَریَمَ قالَ : خُلِقَ النَّهارُ لِتُؤَدِّیَ فیهِ الصَّلاةَ المَفروضَةَ الَّتی عَنها تُسأَلُ وبِها تُحاسَبُ ، وبِرَّ والِدَیکَ ، وأن تَضرِبَ فِی الأَرضِ تَبتَغِی المَعیشَةَ ؛ مَعیشَةَ یَومِکَ ؛

هر آینه عیسی بن مریمعليه‌السلام فرمود: «روز آفریده شد تا در آن نماز واجب را ادا کنی که از آن بازخواست و با آن حسابرسی خواهی شد ؛ و تا به پدر و مادرت نیکی کنی ؛ و تا در زمین گام زنی و در پی گذران زندگی روزانه خود برآیی»

بحار الأنوار: ۵۸/۲۰۸ /۳۸.

حدیث - ۲۸

امام علیعليه‌السلام :

مَن شَرِبَ المُسْکِرَ لَم تُقْبَلْ صَلاتُهُ أربَعینَ یَوما ولَیلَةً

کسی که مست کننده بنوشد تا چهل شبانه‌روز نمازش پذیرفته نشود

الخصال : ۶۳۲ / ۱۰ منتخب میزان الحکمة : ۱۸۶

حدیث - ۲۹

پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

لا سَهَرَ بعدَ العِشاءِ الآخِرَةِ إلاّ لأِحَدِ رَجُلَینِ : مُصَلٍّ أو مُسافِرٍ

بیدار ماندن بعد از نماز خفتن روا نباشد ، مگر برای دو کس : نماز گزار یا مسافر

بحار الأنوار : ۷۶ / ۱۷۹ / ۵

حدیث - ۳۰

امام علیعليه‌السلام :

عَلِّموا صِبیانَکُمُ الصَّلاةَ ، وخُذوهُم بها إذا بَلَغوا الحُلم؛

به کودکان خود نماز یاد دهید و چون به سنّ بلوغ رسیدند ، برای (ترک) نماز ، بر آنان سخت بگیرید

غرر الحکم : ۶۳۰۵ منتخب میزان الحکمة : ۶۱۶

حدیث - ۳۱

امام صادقعليه‌السلام :

هر کس بخواهد زنش بچّه‌دار شود ، پس از نماز جمعه ، دو رکعت نماز بگزارد و در آنها رکوع و سجده را طولانی سازد و سپس بگوید : «خداوندا! به حرمت آنچه زَکَریّا بدان از تو مسئلت داشت ، از تو می‌خواهم. پروردگارا! مرا تنها مگذار که تو خود ، برترینِ وارثانی خداوندا! از نزد خویش ، مرا فرزندانی پاک ببخش که تو شنوای دعایی خداوندا! به نام تو او را بر خویش حلال ساختم و به امانت تو ، او را در اختیار گرفتم اکنون ، اگر در رَحِم او برایم فرزندی تقدیر کرده‌ای ، او را فرزندی خجسته و پیراسته قرار ده و در او برای شیطان ، بهره و سهمی قرار مده»

بحار الأنوار ، جلد ۹۰ ، صفحه ۷۱ ، حدیث - ۱۴ دانش نامه احادیث پزشکی : ۱ / ۶۱۶

حدیث - ۳۲

پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله :

لا یَقبَلُ اللَّهُ صَلاةَ عَبدٍ لا یَحضُرُ قَلبُهُ مَعَ بَدَنِهِ؛

خداوند نماز بنده‌ای را که دلش با بدنش همراه نیست، نمی‌پذیرد.

المحاسن، ج ۱، ص ۴۰۶

حدیث - ۳۳

امام صادقعليه‌السلام :

عَلَیکُم بِالصَّلاةِ فی الْمَساجِدِ؛

بر شما باد به نمازگزاردن در مساجد.

الکافی، ج ۲، ص ۶۳۵

حدیث - ۳۴

امام صادقعليه‌السلام می فرمایند:

«من صلی اربع رکعات فقرا فی کل رکعة بخمسین مرة «قل هو الله احد» کانت صلوة فاطمةعليها‌السلام ؛

هر کس چهار رکعت نماز بخواند [هر دو رکعت به یک سلام] و در هر رکعت [پس از سوره حمد] پنجاه مرتبه سوره «قل هو الله احد» را بخواند، این نماز، نماز فاطمه علیها السلام است .»

من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۵۶۴

حدیث - ۳۵

قال رسولُ اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله

لَولا أن أشُقَّ علی اُمَّتی لأَمَرتُهُم بِالسِّواکِ مَع کُلِّ صلاةٍ ؛

اگر ترس از سختگیری بر امّتم نبود ، دستور می دادم که با هر نمازی مسواک زنند

الکافی : ۳/۲۲/۱

حدیث - ۳۶

پیامبراکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند:

اِعلَموا اَنَّ اللّه‌َ تعالی قَد فَرَضَ عَلَیکُم الجُمُعَةَ فَمَن تَرَکَها فی حَیاتی وَ بَعدَ مَماتی وَ لَهُم اِمامٌ عادِلٌ اِستِخفافا بِها وَ جُحودا لَها فَلا جَمَعَ اللّه‌ُ شَملَهُ وَ لا بارَکَ لَهُ فی اَمرِهِ اَلا وَ لا صَلاةَ لَهُ اَلا وَ لا زَکاةَ لَهُ اَلا وَ لا حَجَّ لَهُ اَلا وَ لا صَومَ لَهُ اَلا وَ لا بَرَکَةَ لَهُ حَتّی یَتوبَ؛

بدانید که خداوند متعال نماز جمعه را بر شما واجب ساخته است پس آنان که در زندگی و پس از مرگ من، از روی سبک شمردن و یا انکار، آن را ترک کنند، با وجود این‌که پیشوای عادلی دارند، خداوند وحدتشان نبخشد و در کارشان برکت ندهد، آگاه باشید نه زکات، نه نماز، نه حج و نه روزه آنان پذیرفته است. بدانید که زندگی آنان برکتی نخواهد داشت، مگر توبه کنند.

عوالی اللالی، ج ۲، ص ۵۴، ح ۱۴۶

حدیث - ۳۷

امام علیعليه‌السلام فرمودند:

کانَ رَسولُ اللّه‌ِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم لا یُؤْثِرُ عَلَی الصَّلاةِ عَشاءً وَ لا غَیْرَهُ وَ کانَ اِذا دَخَلَ وَقْتُها کَاَنـَّهُ لا یَعْرِفُ اَهْلاً وَ لا حَمیما؛

رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چیزی مثل شام و غیر آن را بر نماز مقدم نمی‌داشتند و هنگامی که وقت نماز می‌رسید، گویی که هیچ یک از اهل خانه و دوستان را نمی‌شناختند.

مجموعه ورام، ج ۲، ص ۷۸

حدیث - ۳۸

رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند :

اَلصَّلاةُ مِن شَرائِعِ الدّینِ وَ فیها مَرضاةُ الرَّبِّ عَزَّوَجَلَّ وَ هِیَ مِنهاجُ النبیاءِ وَ لِلمُصَلّی حُبُّ المَلائِکَةِ وَ هُدیً و ایمانٌ وَ نورُ المَعرفَةِ وَ بَرَکَةٌ فِی الرِّزقِ؛

نماز، از آیین‌های دین است و رضای پروردگار، در آن است. و آن راه پیامبران است. برای نمازگزار، محبت فرشتگان، هدایت، ایمان، نور معرفت و برکت در روزی است.

خصال، ص ۵۲۲، ح ۱۱

حدیث - ۳۹

رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند :

صَلاةُ اللّیلِ مَرضاةٌ لِلرَّبِّ وَ حُبُّ المَلائِکَةِ وَ سُنَّةُ النبیاءِ وَ نورُ المَعرفَةِ وَ اَصلُ الیمانِ وَ راحَةُ البدانِ وَ کَراهیَةٌ لِلشَّیطانِ وَ سِلاحٌ عَلَی العداءِ وَ اِجابَةٌ لِلدُّعاءِ وَ قَبولُ العمالِ وَ بَرَکَةٌ فِی الرِّزقِ؛

نماز شب، موجب رضایت پروردگار، دوستی فرشتگان، سنت پیامبران، نور معرفت، ریشه ایمان، آسایش بدن‌ها، مایه ناراحتی شیطان، سلاحی بر ضدّ دشمنان، مایه اجابت دعا، قبولی اعمال و برکت در روزی است.

ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۹۱

حدیث - ۴۰

پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند:

إِنَّ المُؤمِنَ هِمَّتُهُ فِی الصَّلاةِ وَالصِّیامِ وَالعِبادَةِ وَالمُنافِقُ هِمَّتُهُ فِی الطَّعامِ وَالشَّرابِ کَالبَهیمَةِ؛

همّت مؤمن در نماز و روزه و عبادت است و همّت منافق در خوردن و نوشیدن؛ مانند حیوانات.

تنبیه الخواطر،ج۱، ص ۹۴

حدیث - ۴۱

امام صادقعليه‌السلام فرمودند:

صَلاةُ اللَّیْلِ تُحَسِّنُ الْوَجْهَ وَ تُحَسِّنُ الْخُلْقَ وَ تُطَیِّبُ الرِّیحَ وَ تَدُرُّ الرِّزْقَ وَ تَقْضِی الدَّیْنَ وَ تَذْهَبُ بِالْهَمِّ وَ تَجْلُو الْبَصَرَ؛

نماز شب، انسان را خوش سیما، خوش اخلاق و خوشبو می کند و روزی را زیاد و قرض را ادا می نماید و غم و اندوه را از بین می برد و چشم را نورانی می کند.

(ثواب الأعمال، ص ۴۲)

حدیث - ۴۲

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

من صلی و لم یذکر الصلوة علی وعلی الی سلک به غیر طریق الجنة و کذلک من ذکرت عنده و لم یصل علی؛

هر کس نماز بخواند وصلوات برمن وآل من نفرستد نمازش او را به سویی جز بهشت خواهد برد و همچنین است کسی که اسم من را بشنود و بر من صلوات نفرستد.

(بحارالانوار، ج ۸۵، ص ۲۸۱ و ۲۸۸، و ۳۰۵).

حدیث - ۴۳

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

اطولکم قنوتا فی الوتر اطولکم راحة یوم القیامة فی الموقوف؛

هرقدر که قنوت شما در نماز وتر طولانی تر باشد، آسایش شما در موقف قیامت بیشتر است

(بحارالانوار، ج ۸۷، ص ۲۸۷).

حدیث - ۴۴

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

اطولکم قنوتا فی دار الدنیا اطولکم راحة یوم القیامة فی الموقف؛

راحت ترین شما در قیامت کسی است که قنوت طولانی تری داشته باشد.

(بحارالانوار، ج ۸۵، ص ۱۹۹).

حدیث - ۴۵

انما الصلوة تمسکن و تواضع و تضرع و تباءس و تندم و تقنع بمدیدیک فتقول اللهم اللهم فمن لم یفعل فهی خداج؛

حقیقت نماز اظهار مسکنت تواضع ، تضرع ، بی نوایی و ندامت است که باید دستها را در قنوت دراز کنی و با گفتن ((خدایا خدایا)) نماز راکامل نمایی و هرکس که این کار را انجام ندهد، نمازش ناقص است (هرچند که قبول می باشد).

(المحجة البیضاء، ج ۱، ص ۳۴۹).

حدیث - ۴۶

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

ان العبد اذا قام یصلی اتی بذنوبه کلها، فوضعت علی راءسه و عاتقه فکلما رکع او سجد تساقطعت عنه؛

هرگاه بنده ای به نماز می ایستد، گناهانش بر سر و گردنش نهاده می شوند و هر بار که او رکوع و سجود کند به همان اندازه از گناهانش کاسته می شود.

(کنز العمال ، ج ۷، ص ۲۸۷، ح ۱۸۹۰۸).

حدیث - ۴۷

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

اکثروا من السجود فانه لیس من مسلم یسجد لله تعالی سجدة الا رفعه الله بها درجة فی الجنة ، و حط عنه بها خطیئة؛

بسیار سجده کن که هرگاه مسلمانی خدای بزرگ را سجده کند، خداوند به پاداش آن سجده مقامش را در بهشت بالا می برد و یک گناهش را می آمرزد.

(کنزالعمال ، ج ۷، ص ۲۸۶، ص ۱۸۹۰۳).

حدیث - ۴۸

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

اذاقام العبد فی صلاته ذر البر علی راءسه ، حتی یرکع ، فاذا رکع علته رحمة الله حتی یسجد و الساجد یسجد علی قدمی الله فلیساءل و لیرغب ؛

آنگاه که بنده در نمازش برخیزد، نیکی بر سرش افشانده می شود تا به رکوع برود و چون به رکوع رفت ، رحمت خدا او را احاطه می کند تا به سجده برود و سجده کننده بر روی پاهای خداوند افتاده است از این رو، باید از او بخواهد و به آنچه نزد او است ، دل نبندد.

(کنزالعمال ، ج ۷، ص ۲۸۹، ح ۱۸۹۲۴).

حدیث - ۴۹

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

فما من مؤ من یوافق تلک الساعة ان یکون ساجدا او راکعا او قائما الا حرم الله جسده علی النار؛

هر مؤ منی در حال رکوع یا سجود یا قیام مشغول باشد، خداوند سبحان جسدش را بر آتش جهنم حرام می گرداند.

(وسائل الشیعه ، ج ۳، ص ۸).

حدیث - ۵۰

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

اتانی جبرئیل من عندالله - تبارک و تعالی - فقال : یا محمد ان الله - عزوجل - یقول : انی افترضت علی امتک خمس صلوات من اوفی بهن علی وضوئهن و موافیهن و رکوعهن و سجودهن کان له بهن عند ان ادخله بهن الجنة ، و من لقینی قد انتقص من ذلک شیئا فلیس له عنی عهد، ان شئت عذبته ، وان شئت رحمته ؛

جبرئیل از سوی خدای بزرگ ، بر من فرود آمد و گفت : ای محمد! خداوند تبارک و تعالی می فرماید: من بر امت تو پنج نماز واجب گردانیدم ، که اگر کسی آن ها را با وضو و وقت رکوع و سجود درست ادا نماید، او را بر من پیمانی (حق )است که او را به بهشت برم و کسی که مرا ملاقات کند، در حالی که از این شرایط (نماز) چیزی کم باشد، مرا بااو پیمانی نیست و اگر خواستم ، او راعذابش می کنم ، و اگر خواستم ، او را مورد مهر خویش قرار می دهم

(کنز العمال ، ج ۷، ص ۲۸۱، ج ۱۸۸۸۰).

حدیث - ۵۱

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

بنیت الصلاة علی اربعة اسهم ، سهم منها اسباغ الوصوء و سهم منها الرکوع و سهم منها السجود و سهم منها الخشوع ، و اذا لم یتم سهامها صعدت و لها ظلمة و غلقت ابواب السماء دونها، و تقول ضیعتنی ضیعک الله ، و یضرب الله بها وجهه ؛

نماز دارای چهار سهم است (و بدون اینها کامل نمی شود:)

- وضوی کامل ساختن

- رکوع (با طماءنینه )

- سجود(با طماءنینه )

- و خشوع

و چون یکی از این شرایط پنج گانه در نماز رعایت نشود، این نماز، تاریک و بی فروغ به آسمان برده می شود و فرشتگان درهای آسمان را بر آن می بندند و نماز را به زمین باز می گردانند، در این هنگام خطاب به صاحب خود می گوید: مرا ضایع و تباه کردی ، خدای تو را تباه کند و سپس آن فرشته نماز را به صورت صاحبش می زند.

(بحارالانوار، ج ۸۴، ص ۲۶۴).

حدیث - ۵۲

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

ولاصلاة لمن لایتم رکوعها و سجودها؛

نمازگزاری که رکوع و سجودش را ناقص انجام دهد، آن نمازش ، نماز نیست

(بحارالانوار، ج ۲۹، ص ۱۹۸).

حدیث - ۵۳

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

فاما الرکوع فعظموا الله فیه ، و اما السجود فاءکثروا فیها الدعاء و انه قمن ان یستجاب لکم؛

من از خواندن قرآن در رکوع و سجود نهی شده ام ، پس در رکوع خدا را با عظمت ذکر کنید، اما در سجده بسیار دعا کنید، زیرا سزاوار است که دعایتان مستجاب شود.

(بحارالانوار، ج ۸۵، ص ۱۰۶).

حدیث - ۵۴

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

خمس صلوات افتر ضهن الله عزوجل من احسن وضوء هن و صلاهن لوقتهن و اتم رکوعهن و خشوعهن کان له علی الله عهد ان یغفر له ، و من له فلیس له علی الله عهد، ان شاء فقرله ، وان شاء عذبه؛

خداوند پنج نماز را بر مردم واجب گرداند، هرگاه کسی وضوی آنها را در دست به جای آورد ودر وقت بخواند و رکوع و خشوعشان را کامل کند، خداوند متعال ضامن است که گناهانش را بیامرزد و کسی که این گونه (و در دست ) انجام ندهد، خداوند نسبت به او عهدی ندارد، اگر خواست او را می آمرزد، واگر بخواهد، او را عذاب می کند.

(کنزالعمال ، ج ۷، ص ۲۷۶، ح ۱۸۸۶۰).

حدیث - ۵۵

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

من لم یتم وضوئه و رکوعه و خشوعه فصلاته خداج یعنی ناقصة غیر تامة؛

کسی که وضو و رکوع و خشوعش در نماز کامل نیست ، نمازش ((خداج )) است ، یعنی ناقص است و تمام نیست

(جامع الحدیث - الشیعه ، ج ۴، ص ۴۴).

۱ - آگاهى از اوضاع سياسى كشور

يكى از مسئوليّت هاى مهمّ فرماندهى كلّ، آگاهى از اوضاع سياسى كشور است، تا برابر نقشه هاى شيطانى دشمن غافلگير نشود و بتواند حساب شده تصميم بگيرد و برأساس واقعيّت ها، نيروها را متوقّف يا به حركت درآورد.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام در يك سخنرانى رسمى به ويژگى آگاهى خويش اشاره مى فرمايد.

آنگاه كه جمعى پس از شنيدن اخبار تحرّكات نظامى شورشيان بصره خدمت امام علىعليه‌السلام رسيدند و گفتند: شما در مدينه آرام نشسته ايد و دشمنان با تمام امكانات در حالِ شورشگرى مى باشند، آن حضرت بپاخاست و اين سخنرانى را ايراد كرد:

«وَاللَّهِ لَا أَكُونُ كَالضَّبُعِ :

تَنَامُ عَلى طُولِ اللَّدْمِ، حَتَّى يَصِلَ إِلَيْهَا طَالِبُهَا، وَيَخْتِلَهَا رَاصِدُهَا، وَلكِنِّي أَضْرِبُ بِالْمُقْبِلِ إلَى الْحَقِّ الْمُدْبِرَ عَنْهُ، وَبِالسَّامِعِ الْمُطِيعِ الْعَاصِيَ الْمُرِيبَ أَبَداً، حَتَّى يَأْتِيَ عَلَيَّ يَوْمِي .

فَوَاللَّهِ مَا زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّي، مُسْتَأْثَراً عَلَيَّ، مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ حَتَّى يَوْمِ النَّاسِ هذا

(آنگاه كه از امام خواستند طلحه و زبير را تعقيب نكند، فرمود:)

آگاهى و مظلوميّت امامعليه‌السلام

«به خدا سوگند! از آگاهى لازمى برخور دارم و هرگز غافلگير نمى شوم،(۱۳) كه دشمنان ناگهان مرا محاصره كنند و با نيرنگ دستگيرم نمايند، من همواره با يارى انسان حق طلب، بر سر آن مى كوبم كه از حق روى گردان است، و با يارى فرمانبر مطيع، نافرمان اهل ترديد را درهم مى كوبم، تا آن روز كه دوران زندگانى من بسر آيد.

پس، سوگند بخدا، من همواره از حق خويش محروم ماندم، و از هنگام وفات پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله تا امروز حق مرا از من باز داشتند و به ديگرى اختصاص دادند.»(۱۴)

۲ - هشدارهاى بِجا به ملّت

يكى ديگر از وظائف فرماندهى، طرح هشدارهاى بجا و ضرورى است، تا امّت اسلامى و سربازان اسلام همواره بيدار و هشيار بوده، و توان رزمى خود را هميشه حفظ نمايند، امام در يكى از هشدارهاى ضرورى خود، خطاب به مردم مدينه فرمود:

«ألا وَ إنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ، وَاسْتَجْلَبَ خَيْلَهُ وَ رَجِلَهُ، وَ إنَّ مَعِى لَبَصِيرَتى: مَا لَبَّسْتُ عَلَى نَفْسِى، وَلا لُبِّسَ عَلَىَّ. وَايْمُ اللّهِ لافْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً أَنَا مَاتِحُهُ! لا يَصْدِروُنَ عَنْهُ، وَلا يَعُودُونَ إلَيْهِ

«آگاه باشيد! شيطان حزب خويش را گرد آورده، و سواره و پيادگان لشكر خود را فرا خوانده است اما من آگاهى و بينش و بصيرت خود را همچنان همراه دارم، من حقيقت را بر خود مشتبه نساخته ام و بر من مشتبه نيز نشده است.

به خدا سوگند! گردابى براى آنها فراهم سازم كه جز من كسى نتواند آن را چاره كند و در آن سرانجام غرق شوند و هرگز از آن بيرون نيايند و آن عده كه از آن بيرون نتوانند آمد.»(۱۵)

حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام در يك سخنرانى عمومى نسبت به تحرّكات ناكثين فرمود:

«أَلَا وَإِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ ذَمَّرَ حِزْبَهُ، وَاسْتَجْلَبَ جَلَبَهُ، لِيَعُودَ الْجَوْرُ إلَى أَوْطَانِهِ، وَيَرْجِعَ الْبَاطِلُ إِلى نِصَابِهِ .

وَاللَّهِ مَا أَنْكَرُوا عَلَيَّ مُنْكَراً، وَلَا جَعَلُوا بَيْنِي وَبَيْنَهُمْ نَصِفاً .

وَإِنَّهُمْ لَيَطْلُبُونَ حَقَّاً هُمْ تَرَكُوهُ، وَدَماً هُمْ سَفَكُوهُ: فَلَئِنْ كُنْتُ شَرِيكَهُمْ فِيهِ فَإِنَّ لَهُمْ لَنَصِيبَهُمْ مِنْهُ، وَلَئِنْ كَانُوا وَلُوهُ دُونِي، فَمَا التَّبِعَةُ إِلَّا عِنْدَهُمْ، وَإِنَّ أَعْظَمَ حُجَّتِهِمْ لَعَلَى أَنْفُسِهِمْ، يَرْتَضِعُونَ أُمّاً قَدْ فَطَمَتْ، وَيُحْيُونَ بِدْعَةً قَدْ أُمِيتَتْ. يا خَيْبَةَ الدَّاعِي! مَنْ دَعَا! وَإِلَامَ أُجِيْبَ !

وَإِنِّي لَرَاضٍ بِحُجَّةِ اللَّهِ عَلَيْهِمْ وَعِلْمِهِ فِيهِمْ .

فَإِنْ أَبَوْا أَعْطَيْتُهُمْ حَدَّ السَّيْفِ وَكَفَى بِهِ شَافِياً مِنَ الْبَاطِلِ، وَنَاصِراً لِلْحَقِّ !

وَمِنَ الْعَجَبِ بَعْثُهُمْ إِلَىَّ أَنْ أَبْرُزَ لِلطِّعَانِ! وَأَنْ أَصْبِرَ لِلْجِلادِ! هَبِلَتْهُمُ الْهَبُولُ! لَقَدْ كُنْتُ وَمَا أُهَدَّدُ بِالْحَرْبِ، وَلَا أُرْهَبُ بِالضَّرْبِ! وَإِنِّي لَعَلَى يَقِينٍ مِنْ رَبِّي، وَغَيْرِ شُبْهَةٍ مِنْ دِينِي

«آگاه باشيد، كه همانا شيطان حزب و يارانش را بسيج كرده، و سپاه خود را از هر سو فراهم آورده است، تا بار ديگر ستم را به جاى خود نشاند، و باطل به جايگاه خويش پايدار شود.

سوگند به خدا ناكثين هيچ گناهى از من سراغ ندارند، و انصاف را بين من و خودشان رعايت نكردند، آنها حقّى را مى طلبند كه خود ترك كردند، و انتقام خونى را مى خواهند كه خود ريختند، اگر شريك آنها بودم، پس آنها نيز در اين خونريزى سهم دارند، و اگر تنها خودشان خون عثمان را ريختند پس كيفر مخصوص آنهاست، مهمترين دليل آنها به زيان خودشان است، مى خواهند از پستان مادرى شير بدوشند كه خشكيده، بدعتى را زنده مى كنند كه مدّت هاست مرده، وَه چه دعوت كننده اى!؟(۱۶) و چه اجابت كنندگانى؟!

همانا من به كتاب خدا و فرمانش درباره ناكثين خوشنودم.

اما اگر از آن سرباز زدند با شمشير تيز پاسخ آنها را خواهم داد، كه براى درمان باطل و يارى دادن حق كافى است.

شگفتا! ازمن خواستند به ميدان نبرد آيم و برابر نيزه هاى آنان قرار گيرم و ضربت هاى شمشير آنها را تحمّل كنم، گريه کنندگان بر آنها بگريند، تاكنون كسى مرا از جنگ نترسانده، و از ضربت شمشير نهراسانده است، من به پروردگار خويش يقين داشته و در دين خود شك و ترديدى ندارم.»

۳ - فراهم آوردن امكانات مقابله با دشمن

امام علىعليه‌السلام نسبت به آمادگى رزمى براى پاسخ دادن به تحرّكات دشمن فرمود:

«أَلَا وَإِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ، وَاسْتَجْلَبَ خَيْلَهُ وَرَجِلَهُ، وَإنَّ مَعِي لَبَصِيرَتِي: مَا لَبَّسْتُ عَلَى نَفْسِي، وَلَا لُبِّسَ عَلَيَّ. وَايْمُ اللَّهِ لَأُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً أَنَا مَاتِحُهُ! لَا يَصْدِرُونَ عَنْهُ، وَلَا يَعُودُونَ إِلَيْهِ

«آگاه باشيد كه شيطان حزب خود را جمع كرده، و سواره و پياده هاى لشگر خود را فراخوانده است، امّا من آگاهى لازم به امور دارم، نه حق را پوشيده داشتم، و نه حق بر من پوشيده ماند، سوگند به خدا، گردابى، براى آنان به وجود آورم كه جز من كسى نتواند آن را چاره سازد، آنها كه در آن غرق شوند، هرگز نتوانند بيرون آيند، و آنها كه گريختند، خيال بازگشتن نكنند.»(۱۷)

۴ - حفظ آمادگى و روحيّه رزمى ملّت

امام علىعليه‌السلام در تمام سخنرانى ها و سفارش هاى مكرّر، امّت اسلامى را به آمادگى همه جانبه براى پاسخ دادن به انواع تهاجمات دشمن دعوت كرده و مى فرمود كه:

«فخذُوا للْحَرْب أهبَتَها وَ اَعِدّوا لَها عُدَّتَها، فَقَدْ شَبّ لَظاها، وَ علا سَناها »

شما آماده پيكار باشيد، و ساز و برگ جنگ را فراهم كنيد كه آتش آن زبانه كشيده، و شعله هاى آن بالا گرفته است.(۱۸)

۵ - آموزش هاى حساب شده براى جهاد و شهادت

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام براى آمادگى فكرى و روحى مردم و سربازان، همواره ارزش هاى والاى جهاد را به خوبى تفسير و بيان مى كرد، مانند: خطبه ۲۷ نهج البلاغه كه فرمود:

«أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ، فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ، وَهُوَ لِبَاسُ التَّقْوى، وَدِرْعُ اللَّهِ الْحَصِينَةُ، وَجُنَّتُهُ الْوَثِيقَةُ .

فَمَنْ تَرَكَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ، وَشَمِلَهُ الْبَلَاءُ، وَدُيِّثَ بِالصِّغَارِ وَالْقَمَاءَةِ، وَضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالْإِسْهَابِ، وَأُدِيلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْيِيعِ الْجِهَادِ، وَسِيمَ الْخَسْفَ، وَمُنِعَ النَّصَفَ(۱۹)

«پس از ياد و نام خداوند، همانا جهاد دَرى است از درهاى بهشت، خداوند آن را به روى دوستان مخصوص خود گشوده است جهاد لباس تقوا، زره محكم، و سپر مطمئن خداوند است.

مردمى كه از جهاد روى برگردانند خداوند لباس ذلت بر تن آنهامى پوشانند و بلا به آنان هجوم مى آورد، حقير و ذليل مى شوند، عقل و فهم شان تباه مى گردد، و به خاطر تضييع جهاد حق آنها پايمال مى شود، و نشانه هاى ذلت در آنها آشكار مى گردد، و از عدالت محروم مى شوند.»

۶ - تداوم آموزش نظامى

آموزش نظامى در آن روزگارانى كه تكيه بر قدرت بازوان و نيروى جسمانى داشتند، بسيار مهمّ بود، و يادگيرى جنگ گروهى و تن به تن، و رزم انفرادى، سرنوشت ساز بود، بنابر اين تداوم آموزش هاى رزمى يك اصل غيرقابل انكار است كه امام علىعليه‌السلام در يك سخنرانى مهمّ نظامى جهت آموزش تاكتيك هاى نظامى و رزمى، خطاب به سربازان خود فرمود:

«فَقَدِّمُوا الدَّارِعَ، وَأَخِّرُوا الْحَاسِرَ، وَعَضُّوا عَلَى الْأَضْرَاسِ، فَإِنَّهُ أَنْبَى لِلسُّيُوفِ عَنِ الْهَامِ ؛

وَالْتَوُوا فِي أَطْرَافِ الرِّمَاحِ، فَإِنَّهُ أَمْوَرُ لِلْأَسِنَّةِ؛ وَغُضُّوا الْأَبْصَارَ فَإِنَّهُ أَرْبَطُ لِلْجَأْشِ، وَأَسْكَنُ لِلْقُلُوبِ ؛

وَأَمِيتُوا الْأَصْوَاتَ، فَإِنَّهُ أَطْرَدُ لِلْفَشَلِ .

وَرَايَتَكُمْ فَلَا تُمِيلُوهَا وَلَا تُخِلُّوهَا، وَلَا تَجْعَلُوهَا إِلَّا بِأَيْدِي شُجْعَانِكُمْ، وَالْمَانِعِينَ الذِّمَارَ مِنْكُمْ، فَإِنَّ الصَّابِرِينَ عَلَى نُزُولِ الْحَقَائِقِ هُمُ الَّذِينَ يَحُفُّونَ بِرَايَاتِهِمْ، وَيَكْتَنِفُونَهَا: حَفَافَيْهَا »(۲۰)

«آنها را كه زره به تن دارند پيشاپيش قرار دهيد و آنها كه زره ندارند پشت سر آنها قرار گيرند.

دندانها را روى هم فشار دهيد كه اين كار تأثير ضربه ها را بر سر كمتر مى كند، و در برابر نيزه ها در پيچ و خم باشيد كه در رد كردن نيزه دشمن مؤثر است!

زياد به انبوه دشمن خيره نگاه نكنيد تا قلب شما قويتر و روح شما آرامتر باشد، سخن كمتر بگوئيد و صداها را خاموش كنيد كه سستى را بهتر دور مى سازد. از پرچم خود به خوبى نگهبانى كنيد و آن را متمايل به اين طرف و آن طرف نسازيد، و آن را تنها نگذاريد و جز به دست دلاوران و مدافعان سرسخت نسپاريد، زيرا آنان كه در حوادث سخت و مشكل ايستادگى به خرج مى دهند همان ها هستند كه از پرچم هايشان پاسدارى مى كنند و آن را در دل جمعيت خويش نگاه مى دارند؛ و از هر سو و از پيش و پس مراقب آن هستند.»

امام علىعليه‌السلام در تداوم آموزش نظامى نسبت به رزم انفرادى و جنگ تن به تن فرمود:

«مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِينَ: اسْتَشْعِرُوا الْخَشْيَةَ، وَتَجَلْبَبُوا السَّكِينَةَ، وَعَضُّوا عَلَى النَّوَاجِذِ، فَإِنَّهُ أَنْبَى لِلسُّيُوفِ عَنِ الْهَامِ وَأَكْمِلُوا اللَّأْمَةَ، وَقَلْقِلُوا السُّيُوفَ فِي أَغْمَادِهَا قَبْلَ سَلِّهَا وَالْحَظُوا الْخَزْرَ، وَاطْعُنُوا الشَّزْرَ، وَنَافِحُوا بِالظُّبَا، وَصِلُوا السُّيُوفَ بِالْخُطَا، وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ بِعَيْنِ اللَّهِ، وَمَعَ ابْنِ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ .

فَعَاوِدُوا الْكَرَّ، وَاسْتَحْيُوا مِنَ الْفَرِّ، فَإِنَّهُ عَارٌ فِي الْأَعْقَابِ، وَنَارٌ يَوْمَ الْحِسَابِ .

وَطِيبُوا عَنْ أَنْفُسِكُمْ نَفْساً، وَامْشُوا إِلَى الْمَوْتِ مَشْياً سُجُحاً، وَعَلَيْكُمْ بِهذَا السَّوَادِ الْأَعْظَمِ، وَالرِّوَاقِ المُطَنَّبِ، فَاضْرِبُوا ثَبَجَهُ، فَإِنَّ الشَّيْطَانَ كَامِنٌ فى كِسْرِهِ، وَقَدْ قَدَّمَ لِلْوَثْبَةِ يَداً، وَأَخَّرَ لِلنُّكُوصِ رِجْلاً .

فَصَمْداً صَمْداً! حَتَّى يَنْجَلِيَ لَكُمْ عَمُودُ الْحَقِّ وَأنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ، وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَ لَنْ يَتِرَكُمْ أعْمالَكُمْ(۲۱)

«اى گروه مسلمانان، لباس زيرين را ترس خدا، و لباس رويين را آرامش و خونسردى قرار دهيد، دندانها را بر هم بفشاريد تا مقاومت شما برابر ضربات شمشير دشمن بيشتر گردد، زرِه نبرد را كامل كنيد، پيش از آن كه شمشير را از غلاف بيرون كشيد و چند بار تكان دهيد،

با گوشه چشم به دشمن بنگريد و ضربت را از چپ و راست فرود آوريد، و با تيزى شمشير بزنيد، و با گام برداشتن به پيش، شمشير را به دشمن برسانيد، و بدانيد كه در پيش روى خدا و پسر عموى پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله قرار داريد.

پى در پى حمله كنيد و از فرار شرم داريد، زيرا فرار در جنگ، لكّه ننگى براى نسل هاى آينده و مايه آتش روز قيامت است، از شهادت خُرسند باشيد و به آسانى از آن استقبال كنيد.

به آن گروه فراوان اطراف خيمه پر زرق و برق و طناب در هم افكنده (فرماندهى معاويه) به سختى حمله كنيد، و به قلب آنها هجوم بريد كه شيطان در كنار آن پنهان شده، دستى براى حمله در پيش، و پايى براى فرار آماده دارد.مقاومت كنيد تا ستون حق بر شما آشكار گردد. شما برتريد، خدا با شماست، و از پاداش اعمالتان نمى كاهد.»(۲۲)

۷ - الگوسازى و ارائه سمبل هاى مقاومت

در تعاليم اجتماعى و آموزش هاى حساب شده رزمى و نظامى، و سوق دادن نيروهاى مسلّح و مردم مبارز و جهادگر به سوى ارزش هاى والاى جهاد و شهادت است، به معرّفى الگوهاى كامل و بى مانند نياز است تا آموزش ها و تربيت ها هم از نظر تئورى و هم از نظر عملى و تجسّمى تحقّق پذيرد.

از اين رو بايد كارگر نمونه، كارمند نمونه، استاد نمونه، سرباز نمونه و فرمانده نمونه را شناسائى و معرّفى نمود تا جامعه نمونه شكل گيرد.

رعايت اين اصل در آموزش ها، از نظر روانشناسى تربيتى، آثار چشم گيرى دارد كه امروزه روانشناسان اجتماعى با تجربه هاى فراوان به آن رسيده اند،

جاى شگفتى است كه به اين واقعيّت ها در نهج البلاغه، و در سخنان حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام در چهارده قرن گذشته اشاره شده است.

امام علىعليه‌السلام در سفارش به آمادگى براى جهاد و شهادت، و تحمّل مشكلات جنگ، ناگهان به سراغ الگوى كامل مبارزه و جهاد مى رود و مى فرمايد:

«وَلَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَأَبْنَاءَنَا وَإِخْوَانَنَا وَأَعْمَامَنَا :

مَا يَزِيدُنَا ذلِكَ إِلَّا إِيمَاناً وَتَسْلِيماً، وَمُضِيّاً عَلَى اللَّقَمِ، وَصَبْراً عَلَى مَضَضِ الْأَلَمِ، وَجِدّاً في جِهَادِ الْعَدُوِّ »

«در ركاب پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله با پدران و فرزندان و برادران و عموهاى خود مى جنگيديم و اين جنگ و پيكار همواره بر ايمان و تسليم ما مى افزود، و ما را در پيمودن راه حق، و صبر بر ناراحتى هاى فراوان، و جهاد و كوشش مداوم عليه دشمن، ثابت قدم تر مى ساخت.»(۲۳)

۸ - دشمن شناسى

پس از تحرّكات سياسى احزاب منحرف، حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام ماهيّت دشمن را افشا مى كرد، و آنها را به مردم مى شناساند.

نسبت به ناكثين و اصحاب جمل، هشيارانه در يك سخنرانى رسمى فرمود:

«أَلَا وَإِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ ذَمَّرَ حِزْبَهُ، وَاسْتَجْلَبَ جَلَبَهُ، لِيَعُودَ الْجَوْرُ إلَى أَوْطَانِهِ، وَيَرْجِعُ الْبَاطِلُ إِلى نِصَابِهِ »(۲۴)

«آگاه باشيد، شيطان حزب و طرفداران خود را بسيج كرده و سپاه خود را گرد آورده است تا بار ديگر ستم را به جاى خود برگرداند، و باطل را دوباره حاكم سازد»

۹ - نفوذ دادن نيروهاى اطلاعاتى در خاك دشمن

امام علىعليه‌السلام آنگاه كه مطّلع گرديد، عوامل سياسى و اغفالگر معاويه قصد تبليغات مسموم در مراسم حج را دارند، در نامه اى به فرماندار مكّه، قثم بن عباس، نوشت:

«امّا بَعْد، فَاِنَّ عَيْنى بِالْمَغْرب كَتَبَ إلى يُعْلِمْنى اَنَّهُ وُجِّهَ إلىَ المَوْسِم أناسٌ مِنْ أهلِ الشّام الْعُمْى الْقُلُوبِ الصُّمِ الأسْماعِ الْكُمْهِ الابْصار، الّذينَ يَلْبِسُون الْحَقَّ بِالْباطِل(۲۵)

«پس از حمد و ثناى الهى، مأمور اطّلاعاتى من در مغرب شام به من نوشته و مرا آگاه كرده است كه گروهى از مردم شام در مراسم حج مى خواهند شركت كنند، گروهى كوردل، ناشنوا، و كور ديده كه حق را با باطل درهم مى آميزند»

۱۰ - افشاگرى و پاسخ به شبهات دشمن

امام علىعليه‌السلام در خطبه ها و نامه هاى گوناگون به ادّعاها و شبهات ناكثين پاسخ مى داد، دستاويزهاى معاويه را در چند نامه حساب شده افشا مى كرد، و بهانه هاى خوارج را در سخنرانی هاى مكرّر ريشه كن مى ساخت.

كه مجموعه افشاگرى هاى حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام به ملّت آگاهى و بصيرت مى داد و عوامل نفوذى دشمن را منزوى، و تبليغات مسموم آنها را نابود مى كرد.

امام علىعليه‌السلام فريب خوردگان نهروان را اينگونه هشدار داد كه:

«فَأَنَا نَذِيرٌ لَكُمْ أَنْ تُصْبِحُوا صَرْعَى بِأَثْنَاءِ هذَا النَّهَرِ، وَبِأَهْضَامِ هذَا الْغَائِطِ، عَلَى غَيْرِ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ، وَلَا سُلْطَانٍ مُبِينٍ مَعَكُمْ :

قَدْ طَوَّحَتْ بِكُمُ الدَّارُ، وَاحْتَبَلَكُمُ الْمِقْدَارُ، وَقَدْ كُنْتُ نَهَيْتُكُمْ عَنْ هذِهِ الْحُكُومَةِ فَأَبَيْتُمْ عَلَيَّ إِبَاءَ الْمُنَابِذِينَ، حَتَّى صَرَفْتُ رَأْيِي إِلَى هَوَاكُمْ .

وَأَنْتُمْ مَعَاشِرُ أَخِفَّاءُ الْهَامِ، سُفَهَاءُ الْأَحْلَامِ؛ وَلَمْ آتِ لَا أَبَا لَكُمْ بُجْراً، وَلَا أَرَدْتُ لَكُمْ ضُرّاً(۲۶)

«شما را از اين مى ترسانم! مبادا صبح كنيد در حالى كه جنازه هاى شما در اطراف رود نهروان و زمين هاى پَست و بلند آن افتاده باشد، بدون آن كه برهان روشنى از پروردگار، و حجّت و دليل قاطعى داشته باشيد، از خانه ها آواره گشته و به دام قضا گرفتار شديد.

من شما را از اين حكميّت نهى كردم ولى با سر سختى مخالفت نموديد، تا به دلخواه شما كشانده شدم.

شما اى سبكسران، و بيخردان، اى ناكسان و بى پدران، من كه اين فاجعه را به بار نياوردم و هرگز زيان شما را نخواستم زيرا امام همواره با حكميّت مخالف بود.»

و نسبت به كينه توزى هاى بنى اميّه فرمود:

«أَوَ لَمْ يَنْهَ بَنِي أُمَيَّةَ عِلْمُهَا بِي عَنْ قَرْفِي؟ أَوَ مَا وَزَعَ الْجُهَّالُ سَابِقَتِي عَنْ تُهَمَتِي؟ وَلَمَا وَعَظَهُمُ اللَّهُ بِهِ أَبْلَغُ مِنْ لِسَانِي؟ أَنَا حَجِيجُ الْمَارِقِينَ، وَخَصِيمُ النَّاكِثِينَ الْمُرْتَابِينَ، وَعَلَى كِتَابِ اللَّهِ تُعْرَضُ الْأَمْثَالُ، وَبِمَا فِي الصُّدُورِ تُجَازَى الْعِبَادُ(۲۷)

«آيا شناختى كه بنى اميه از روحيّات من دارند آنان را از عيب جويى بر من باز نمى دارد؟ و آيا سوابق مبارزات من نادانان را بر سر جاى خود نمى نشاند؟ كه به من تهمت نزنند؟

آن چه خدا آنان را بدان پند داد از بيان من رساتر است.

من مارقين از دين خارج شدگان را با حجّت و برهان مغلوب مى كنم و دشمن ناكثين پيمان شكنان و ترديد دارندگان در اسلام مى باشم، شُبهات را بايد در پرتو كتاب خدا قرآن، شناخت و بندگان خدا به آن چه در دل دارند پاداش داده مى شوند.»

و نسبت به پيمان شكنان جَمَل افشاگرانه فرمود:

معرفة طلحة والزّبير

«وَاللَّهِ مَا أَنْكَرُوا عَلَيَّ مُنْكَراً، وَلَا جَعَلُو بَيْنِي وَبَيْنَهُمْ نِصْفاً. وَإِنَّهُمْ لَيَطْلُبُونَ حَقّاً هُمْ تَرَكُوهُ، وَدَماً هُمْ سَفَكُوهُ، فَإِنْ كُنْتُ شَرِيكَهُمْ فِيهِ، فَإِنَّ لَهُمْ نَصِيبَهُمْ مِنْهُ، وَإِنْ كَانُوا وَلُوهُ دُونِي فَمَا الطَّلِبَةُ إِلَّا قِبَلَهُمْ .

وَإِنَّ أَوَّلَ عَدْلِهِمْ لَلْحُكْمُ عَلَى أَنْفُسِهِمْ. إِنَّ مَعِي لَبَصِيرَتِي مَا لَبَسْتُ وَلَا لُبِسَ عَلَيَّ .

وَإِنَّهَا لَلْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ فِيهَا الْحَمَأُ وَالْحُمَّةُ، وَالشُّبْهَةُ الْمُغْدِفَةُ ؛

وَإِنَّ الْأَمْرَ لَوَاضِحٌ؛ وَقَدْ زَاحَ الْبَاطِلُ عَنْ نِصَابِهِ، وَانْقَطَعَ لِسَانُهُ عَنْ شَغَبِهِ .

وَايْمُ اللَّهِ لَأُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً أَنَا مَاتِحُهُ، لَا يَصْدُرُونَ عَنْهُ بِرِيٍّ، وَلَا يَعُبُّونَ بَعْدَهُ فِي حَسْيٍ! »

شناسايى طلحه و زبير

«به خدا سوگند! طلحه و زبير و پيروانشان، نه منكرى در كارهاى من سراغ دارند كه برابر آن بايستند، و نه ميان من و خودشان راه انصاف پيمودند،

آنها حقّى را مى طلبند كه خود ترك كرده اند، و انتقام خونى را مى خواهند كه خود ريخته اند، اگر من در ريختن اين خون شريكشان بودم آنها نيز از آن سهمى دارند، و اگر خودشان تنها اين خون را ريخته اند، بايد از خود انتقام بگيرند.

اولين مرحله عدالت آن كه خود را محكوم كنند، همانا آگاهى و حقيقت بينى، با من همراه است، نه حق را از خود پوشيده داشته ام و نه بر من پوشيده بود، همانا ناكثين اصحاب جمل گروهى سركش و ستمگرند، خشم و كينه، و زهر عقرب، و شبهاتى چون شب ظلمانى در دل هايشان وجود دارد، در حالى كه حقيقت پديدار و باطل ريشه كن شده، و زبانش از حركت بر ضد حق فرومانده است.

به خدا سوگند! حوضى برايشان پر از آب نمايم كه تنها خود بتوانم آبش را بيرون كشم، به گونه اى كه از آب آن سيراب برنگردند، و پس از آن از هيچ گودالى آب ننوشند، يعنى نقشه اى براى آنان طرح كنم كه راه فرار نداشته باشند.»

البيعة العديمة النظير

«و منه: فَأَقْبَلْتُمْ إِلَيَّ إِقْبَالَ الْعُوْذِ الْمَطَافِيلِ عَلَى أَوْلاَدِهَا، تَقُولُونَ: الْبَيْعَةَ الْبَيْعَةَ! قَبَضْتُ كَفِّي فَبَسَطْتُمُوهَا، وَنَازَعَتْكُمْ يَدِي فَجَاذَبْتُمُوهَا

وصف بيعت بى همانند

«شما مردم! براى بيعت كردن به سوى من يورش آورديد، چونان مادران تازه زاييده كه به طرف بچه هاى خود مى شتابند.

و پياپى فرياد كشيديد، بيعت! بيعت! من دستان خويش فروبستم، اما شما به اصرار آن را گشوديد، من از دست دراز كردن، سرباز زدم، و شما دستم را كشيديد.»

الشكوى من طلحة و الزّبير

«اللَّهُمَّ إِنَّهُمَا قَطَعَانِي وَظَلَمَانِي، وَنَكَثَا بَيْعَتِي، وَأَلَّبَا النَّاسَ عَلَيَّ؛ فَاحْلُلْ مَا عَقَدَا، وَلَا تُحْكِمْ لَهُمَا مَا أَبْرَمَا، وَأَرِهِمَا الْمَسَاءَةَ فِيَما أَمَّلا وَعِمَلَا. وَلَقَدِ اسْتَثَبْتُهُمَا قَبْلَ الْقِتَالِ، وَاسْتَأْنَيْتُ بِهِمَا أَمَامَ الْوِقَاعِ، فَغَمَطَا النِّعْمَةَ، وَرَدَّا الْعَافِيَةَ(۲۸)

شكوه از طلحه و زبير

«خدايا! طلحه و زبير پيوند مرا گسستند، بر من ستم كرده و بيعت مرا شكستند، و مردم را براى جنگ با من شوراندند، خدايا آن چه را بستند تو بگشا، و آن چه را محكم رشته اند پايدار مفرما، آرزوهايى كه براى آن تلاش مى كنند بر باد ده، من پيش از جنگ از آنها خواستم تا بازگردند، و تا هنگام آغاز نبرد انتظارشان را مى كشيدم لكن آنها به نعمت پشت پا زدند و بر سينه عافيت دست رد گذاردند.»

۱ - آگاهى از اوضاع سياسى كشور

يكى از مسئوليّت هاى مهمّ فرماندهى كلّ، آگاهى از اوضاع سياسى كشور است، تا برابر نقشه هاى شيطانى دشمن غافلگير نشود و بتواند حساب شده تصميم بگيرد و برأساس واقعيّت ها، نيروها را متوقّف يا به حركت درآورد.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام در يك سخنرانى رسمى به ويژگى آگاهى خويش اشاره مى فرمايد.

آنگاه كه جمعى پس از شنيدن اخبار تحرّكات نظامى شورشيان بصره خدمت امام علىعليه‌السلام رسيدند و گفتند: شما در مدينه آرام نشسته ايد و دشمنان با تمام امكانات در حالِ شورشگرى مى باشند، آن حضرت بپاخاست و اين سخنرانى را ايراد كرد:

«وَاللَّهِ لَا أَكُونُ كَالضَّبُعِ :

تَنَامُ عَلى طُولِ اللَّدْمِ، حَتَّى يَصِلَ إِلَيْهَا طَالِبُهَا، وَيَخْتِلَهَا رَاصِدُهَا، وَلكِنِّي أَضْرِبُ بِالْمُقْبِلِ إلَى الْحَقِّ الْمُدْبِرَ عَنْهُ، وَبِالسَّامِعِ الْمُطِيعِ الْعَاصِيَ الْمُرِيبَ أَبَداً، حَتَّى يَأْتِيَ عَلَيَّ يَوْمِي .

فَوَاللَّهِ مَا زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّي، مُسْتَأْثَراً عَلَيَّ، مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ حَتَّى يَوْمِ النَّاسِ هذا

(آنگاه كه از امام خواستند طلحه و زبير را تعقيب نكند، فرمود:)

آگاهى و مظلوميّت امامعليه‌السلام

«به خدا سوگند! از آگاهى لازمى برخور دارم و هرگز غافلگير نمى شوم،(۱۳) كه دشمنان ناگهان مرا محاصره كنند و با نيرنگ دستگيرم نمايند، من همواره با يارى انسان حق طلب، بر سر آن مى كوبم كه از حق روى گردان است، و با يارى فرمانبر مطيع، نافرمان اهل ترديد را درهم مى كوبم، تا آن روز كه دوران زندگانى من بسر آيد.

پس، سوگند بخدا، من همواره از حق خويش محروم ماندم، و از هنگام وفات پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله تا امروز حق مرا از من باز داشتند و به ديگرى اختصاص دادند.»(۱۴)

۲ - هشدارهاى بِجا به ملّت

يكى ديگر از وظائف فرماندهى، طرح هشدارهاى بجا و ضرورى است، تا امّت اسلامى و سربازان اسلام همواره بيدار و هشيار بوده، و توان رزمى خود را هميشه حفظ نمايند، امام در يكى از هشدارهاى ضرورى خود، خطاب به مردم مدينه فرمود:

«ألا وَ إنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ، وَاسْتَجْلَبَ خَيْلَهُ وَ رَجِلَهُ، وَ إنَّ مَعِى لَبَصِيرَتى: مَا لَبَّسْتُ عَلَى نَفْسِى، وَلا لُبِّسَ عَلَىَّ. وَايْمُ اللّهِ لافْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً أَنَا مَاتِحُهُ! لا يَصْدِروُنَ عَنْهُ، وَلا يَعُودُونَ إلَيْهِ

«آگاه باشيد! شيطان حزب خويش را گرد آورده، و سواره و پيادگان لشكر خود را فرا خوانده است اما من آگاهى و بينش و بصيرت خود را همچنان همراه دارم، من حقيقت را بر خود مشتبه نساخته ام و بر من مشتبه نيز نشده است.

به خدا سوگند! گردابى براى آنها فراهم سازم كه جز من كسى نتواند آن را چاره كند و در آن سرانجام غرق شوند و هرگز از آن بيرون نيايند و آن عده كه از آن بيرون نتوانند آمد.»(۱۵)

حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام در يك سخنرانى عمومى نسبت به تحرّكات ناكثين فرمود:

«أَلَا وَإِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ ذَمَّرَ حِزْبَهُ، وَاسْتَجْلَبَ جَلَبَهُ، لِيَعُودَ الْجَوْرُ إلَى أَوْطَانِهِ، وَيَرْجِعَ الْبَاطِلُ إِلى نِصَابِهِ .

وَاللَّهِ مَا أَنْكَرُوا عَلَيَّ مُنْكَراً، وَلَا جَعَلُوا بَيْنِي وَبَيْنَهُمْ نَصِفاً .

وَإِنَّهُمْ لَيَطْلُبُونَ حَقَّاً هُمْ تَرَكُوهُ، وَدَماً هُمْ سَفَكُوهُ: فَلَئِنْ كُنْتُ شَرِيكَهُمْ فِيهِ فَإِنَّ لَهُمْ لَنَصِيبَهُمْ مِنْهُ، وَلَئِنْ كَانُوا وَلُوهُ دُونِي، فَمَا التَّبِعَةُ إِلَّا عِنْدَهُمْ، وَإِنَّ أَعْظَمَ حُجَّتِهِمْ لَعَلَى أَنْفُسِهِمْ، يَرْتَضِعُونَ أُمّاً قَدْ فَطَمَتْ، وَيُحْيُونَ بِدْعَةً قَدْ أُمِيتَتْ. يا خَيْبَةَ الدَّاعِي! مَنْ دَعَا! وَإِلَامَ أُجِيْبَ !

وَإِنِّي لَرَاضٍ بِحُجَّةِ اللَّهِ عَلَيْهِمْ وَعِلْمِهِ فِيهِمْ .

فَإِنْ أَبَوْا أَعْطَيْتُهُمْ حَدَّ السَّيْفِ وَكَفَى بِهِ شَافِياً مِنَ الْبَاطِلِ، وَنَاصِراً لِلْحَقِّ !

وَمِنَ الْعَجَبِ بَعْثُهُمْ إِلَىَّ أَنْ أَبْرُزَ لِلطِّعَانِ! وَأَنْ أَصْبِرَ لِلْجِلادِ! هَبِلَتْهُمُ الْهَبُولُ! لَقَدْ كُنْتُ وَمَا أُهَدَّدُ بِالْحَرْبِ، وَلَا أُرْهَبُ بِالضَّرْبِ! وَإِنِّي لَعَلَى يَقِينٍ مِنْ رَبِّي، وَغَيْرِ شُبْهَةٍ مِنْ دِينِي

«آگاه باشيد، كه همانا شيطان حزب و يارانش را بسيج كرده، و سپاه خود را از هر سو فراهم آورده است، تا بار ديگر ستم را به جاى خود نشاند، و باطل به جايگاه خويش پايدار شود.

سوگند به خدا ناكثين هيچ گناهى از من سراغ ندارند، و انصاف را بين من و خودشان رعايت نكردند، آنها حقّى را مى طلبند كه خود ترك كردند، و انتقام خونى را مى خواهند كه خود ريختند، اگر شريك آنها بودم، پس آنها نيز در اين خونريزى سهم دارند، و اگر تنها خودشان خون عثمان را ريختند پس كيفر مخصوص آنهاست، مهمترين دليل آنها به زيان خودشان است، مى خواهند از پستان مادرى شير بدوشند كه خشكيده، بدعتى را زنده مى كنند كه مدّت هاست مرده، وَه چه دعوت كننده اى!؟(۱۶) و چه اجابت كنندگانى؟!

همانا من به كتاب خدا و فرمانش درباره ناكثين خوشنودم.

اما اگر از آن سرباز زدند با شمشير تيز پاسخ آنها را خواهم داد، كه براى درمان باطل و يارى دادن حق كافى است.

شگفتا! ازمن خواستند به ميدان نبرد آيم و برابر نيزه هاى آنان قرار گيرم و ضربت هاى شمشير آنها را تحمّل كنم، گريه کنندگان بر آنها بگريند، تاكنون كسى مرا از جنگ نترسانده، و از ضربت شمشير نهراسانده است، من به پروردگار خويش يقين داشته و در دين خود شك و ترديدى ندارم.»

۳ - فراهم آوردن امكانات مقابله با دشمن

امام علىعليه‌السلام نسبت به آمادگى رزمى براى پاسخ دادن به تحرّكات دشمن فرمود:

«أَلَا وَإِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ، وَاسْتَجْلَبَ خَيْلَهُ وَرَجِلَهُ، وَإنَّ مَعِي لَبَصِيرَتِي: مَا لَبَّسْتُ عَلَى نَفْسِي، وَلَا لُبِّسَ عَلَيَّ. وَايْمُ اللَّهِ لَأُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً أَنَا مَاتِحُهُ! لَا يَصْدِرُونَ عَنْهُ، وَلَا يَعُودُونَ إِلَيْهِ

«آگاه باشيد كه شيطان حزب خود را جمع كرده، و سواره و پياده هاى لشگر خود را فراخوانده است، امّا من آگاهى لازم به امور دارم، نه حق را پوشيده داشتم، و نه حق بر من پوشيده ماند، سوگند به خدا، گردابى، براى آنان به وجود آورم كه جز من كسى نتواند آن را چاره سازد، آنها كه در آن غرق شوند، هرگز نتوانند بيرون آيند، و آنها كه گريختند، خيال بازگشتن نكنند.»(۱۷)

۴ - حفظ آمادگى و روحيّه رزمى ملّت

امام علىعليه‌السلام در تمام سخنرانى ها و سفارش هاى مكرّر، امّت اسلامى را به آمادگى همه جانبه براى پاسخ دادن به انواع تهاجمات دشمن دعوت كرده و مى فرمود كه:

«فخذُوا للْحَرْب أهبَتَها وَ اَعِدّوا لَها عُدَّتَها، فَقَدْ شَبّ لَظاها، وَ علا سَناها »

شما آماده پيكار باشيد، و ساز و برگ جنگ را فراهم كنيد كه آتش آن زبانه كشيده، و شعله هاى آن بالا گرفته است.(۱۸)

۵ - آموزش هاى حساب شده براى جهاد و شهادت

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام براى آمادگى فكرى و روحى مردم و سربازان، همواره ارزش هاى والاى جهاد را به خوبى تفسير و بيان مى كرد، مانند: خطبه ۲۷ نهج البلاغه كه فرمود:

«أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ، فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ، وَهُوَ لِبَاسُ التَّقْوى، وَدِرْعُ اللَّهِ الْحَصِينَةُ، وَجُنَّتُهُ الْوَثِيقَةُ .

فَمَنْ تَرَكَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ، وَشَمِلَهُ الْبَلَاءُ، وَدُيِّثَ بِالصِّغَارِ وَالْقَمَاءَةِ، وَضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالْإِسْهَابِ، وَأُدِيلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْيِيعِ الْجِهَادِ، وَسِيمَ الْخَسْفَ، وَمُنِعَ النَّصَفَ(۱۹)

«پس از ياد و نام خداوند، همانا جهاد دَرى است از درهاى بهشت، خداوند آن را به روى دوستان مخصوص خود گشوده است جهاد لباس تقوا، زره محكم، و سپر مطمئن خداوند است.

مردمى كه از جهاد روى برگردانند خداوند لباس ذلت بر تن آنهامى پوشانند و بلا به آنان هجوم مى آورد، حقير و ذليل مى شوند، عقل و فهم شان تباه مى گردد، و به خاطر تضييع جهاد حق آنها پايمال مى شود، و نشانه هاى ذلت در آنها آشكار مى گردد، و از عدالت محروم مى شوند.»

۶ - تداوم آموزش نظامى

آموزش نظامى در آن روزگارانى كه تكيه بر قدرت بازوان و نيروى جسمانى داشتند، بسيار مهمّ بود، و يادگيرى جنگ گروهى و تن به تن، و رزم انفرادى، سرنوشت ساز بود، بنابر اين تداوم آموزش هاى رزمى يك اصل غيرقابل انكار است كه امام علىعليه‌السلام در يك سخنرانى مهمّ نظامى جهت آموزش تاكتيك هاى نظامى و رزمى، خطاب به سربازان خود فرمود:

«فَقَدِّمُوا الدَّارِعَ، وَأَخِّرُوا الْحَاسِرَ، وَعَضُّوا عَلَى الْأَضْرَاسِ، فَإِنَّهُ أَنْبَى لِلسُّيُوفِ عَنِ الْهَامِ ؛

وَالْتَوُوا فِي أَطْرَافِ الرِّمَاحِ، فَإِنَّهُ أَمْوَرُ لِلْأَسِنَّةِ؛ وَغُضُّوا الْأَبْصَارَ فَإِنَّهُ أَرْبَطُ لِلْجَأْشِ، وَأَسْكَنُ لِلْقُلُوبِ ؛

وَأَمِيتُوا الْأَصْوَاتَ، فَإِنَّهُ أَطْرَدُ لِلْفَشَلِ .

وَرَايَتَكُمْ فَلَا تُمِيلُوهَا وَلَا تُخِلُّوهَا، وَلَا تَجْعَلُوهَا إِلَّا بِأَيْدِي شُجْعَانِكُمْ، وَالْمَانِعِينَ الذِّمَارَ مِنْكُمْ، فَإِنَّ الصَّابِرِينَ عَلَى نُزُولِ الْحَقَائِقِ هُمُ الَّذِينَ يَحُفُّونَ بِرَايَاتِهِمْ، وَيَكْتَنِفُونَهَا: حَفَافَيْهَا »(۲۰)

«آنها را كه زره به تن دارند پيشاپيش قرار دهيد و آنها كه زره ندارند پشت سر آنها قرار گيرند.

دندانها را روى هم فشار دهيد كه اين كار تأثير ضربه ها را بر سر كمتر مى كند، و در برابر نيزه ها در پيچ و خم باشيد كه در رد كردن نيزه دشمن مؤثر است!

زياد به انبوه دشمن خيره نگاه نكنيد تا قلب شما قويتر و روح شما آرامتر باشد، سخن كمتر بگوئيد و صداها را خاموش كنيد كه سستى را بهتر دور مى سازد. از پرچم خود به خوبى نگهبانى كنيد و آن را متمايل به اين طرف و آن طرف نسازيد، و آن را تنها نگذاريد و جز به دست دلاوران و مدافعان سرسخت نسپاريد، زيرا آنان كه در حوادث سخت و مشكل ايستادگى به خرج مى دهند همان ها هستند كه از پرچم هايشان پاسدارى مى كنند و آن را در دل جمعيت خويش نگاه مى دارند؛ و از هر سو و از پيش و پس مراقب آن هستند.»

امام علىعليه‌السلام در تداوم آموزش نظامى نسبت به رزم انفرادى و جنگ تن به تن فرمود:

«مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِينَ: اسْتَشْعِرُوا الْخَشْيَةَ، وَتَجَلْبَبُوا السَّكِينَةَ، وَعَضُّوا عَلَى النَّوَاجِذِ، فَإِنَّهُ أَنْبَى لِلسُّيُوفِ عَنِ الْهَامِ وَأَكْمِلُوا اللَّأْمَةَ، وَقَلْقِلُوا السُّيُوفَ فِي أَغْمَادِهَا قَبْلَ سَلِّهَا وَالْحَظُوا الْخَزْرَ، وَاطْعُنُوا الشَّزْرَ، وَنَافِحُوا بِالظُّبَا، وَصِلُوا السُّيُوفَ بِالْخُطَا، وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ بِعَيْنِ اللَّهِ، وَمَعَ ابْنِ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ .

فَعَاوِدُوا الْكَرَّ، وَاسْتَحْيُوا مِنَ الْفَرِّ، فَإِنَّهُ عَارٌ فِي الْأَعْقَابِ، وَنَارٌ يَوْمَ الْحِسَابِ .

وَطِيبُوا عَنْ أَنْفُسِكُمْ نَفْساً، وَامْشُوا إِلَى الْمَوْتِ مَشْياً سُجُحاً، وَعَلَيْكُمْ بِهذَا السَّوَادِ الْأَعْظَمِ، وَالرِّوَاقِ المُطَنَّبِ، فَاضْرِبُوا ثَبَجَهُ، فَإِنَّ الشَّيْطَانَ كَامِنٌ فى كِسْرِهِ، وَقَدْ قَدَّمَ لِلْوَثْبَةِ يَداً، وَأَخَّرَ لِلنُّكُوصِ رِجْلاً .

فَصَمْداً صَمْداً! حَتَّى يَنْجَلِيَ لَكُمْ عَمُودُ الْحَقِّ وَأنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ، وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَ لَنْ يَتِرَكُمْ أعْمالَكُمْ(۲۱)

«اى گروه مسلمانان، لباس زيرين را ترس خدا، و لباس رويين را آرامش و خونسردى قرار دهيد، دندانها را بر هم بفشاريد تا مقاومت شما برابر ضربات شمشير دشمن بيشتر گردد، زرِه نبرد را كامل كنيد، پيش از آن كه شمشير را از غلاف بيرون كشيد و چند بار تكان دهيد،

با گوشه چشم به دشمن بنگريد و ضربت را از چپ و راست فرود آوريد، و با تيزى شمشير بزنيد، و با گام برداشتن به پيش، شمشير را به دشمن برسانيد، و بدانيد كه در پيش روى خدا و پسر عموى پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله قرار داريد.

پى در پى حمله كنيد و از فرار شرم داريد، زيرا فرار در جنگ، لكّه ننگى براى نسل هاى آينده و مايه آتش روز قيامت است، از شهادت خُرسند باشيد و به آسانى از آن استقبال كنيد.

به آن گروه فراوان اطراف خيمه پر زرق و برق و طناب در هم افكنده (فرماندهى معاويه) به سختى حمله كنيد، و به قلب آنها هجوم بريد كه شيطان در كنار آن پنهان شده، دستى براى حمله در پيش، و پايى براى فرار آماده دارد.مقاومت كنيد تا ستون حق بر شما آشكار گردد. شما برتريد، خدا با شماست، و از پاداش اعمالتان نمى كاهد.»(۲۲)

۷ - الگوسازى و ارائه سمبل هاى مقاومت

در تعاليم اجتماعى و آموزش هاى حساب شده رزمى و نظامى، و سوق دادن نيروهاى مسلّح و مردم مبارز و جهادگر به سوى ارزش هاى والاى جهاد و شهادت است، به معرّفى الگوهاى كامل و بى مانند نياز است تا آموزش ها و تربيت ها هم از نظر تئورى و هم از نظر عملى و تجسّمى تحقّق پذيرد.

از اين رو بايد كارگر نمونه، كارمند نمونه، استاد نمونه، سرباز نمونه و فرمانده نمونه را شناسائى و معرّفى نمود تا جامعه نمونه شكل گيرد.

رعايت اين اصل در آموزش ها، از نظر روانشناسى تربيتى، آثار چشم گيرى دارد كه امروزه روانشناسان اجتماعى با تجربه هاى فراوان به آن رسيده اند،

جاى شگفتى است كه به اين واقعيّت ها در نهج البلاغه، و در سخنان حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام در چهارده قرن گذشته اشاره شده است.

امام علىعليه‌السلام در سفارش به آمادگى براى جهاد و شهادت، و تحمّل مشكلات جنگ، ناگهان به سراغ الگوى كامل مبارزه و جهاد مى رود و مى فرمايد:

«وَلَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَأَبْنَاءَنَا وَإِخْوَانَنَا وَأَعْمَامَنَا :

مَا يَزِيدُنَا ذلِكَ إِلَّا إِيمَاناً وَتَسْلِيماً، وَمُضِيّاً عَلَى اللَّقَمِ، وَصَبْراً عَلَى مَضَضِ الْأَلَمِ، وَجِدّاً في جِهَادِ الْعَدُوِّ »

«در ركاب پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله با پدران و فرزندان و برادران و عموهاى خود مى جنگيديم و اين جنگ و پيكار همواره بر ايمان و تسليم ما مى افزود، و ما را در پيمودن راه حق، و صبر بر ناراحتى هاى فراوان، و جهاد و كوشش مداوم عليه دشمن، ثابت قدم تر مى ساخت.»(۲۳)

۸ - دشمن شناسى

پس از تحرّكات سياسى احزاب منحرف، حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام ماهيّت دشمن را افشا مى كرد، و آنها را به مردم مى شناساند.

نسبت به ناكثين و اصحاب جمل، هشيارانه در يك سخنرانى رسمى فرمود:

«أَلَا وَإِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ ذَمَّرَ حِزْبَهُ، وَاسْتَجْلَبَ جَلَبَهُ، لِيَعُودَ الْجَوْرُ إلَى أَوْطَانِهِ، وَيَرْجِعُ الْبَاطِلُ إِلى نِصَابِهِ »(۲۴)

«آگاه باشيد، شيطان حزب و طرفداران خود را بسيج كرده و سپاه خود را گرد آورده است تا بار ديگر ستم را به جاى خود برگرداند، و باطل را دوباره حاكم سازد»

۹ - نفوذ دادن نيروهاى اطلاعاتى در خاك دشمن

امام علىعليه‌السلام آنگاه كه مطّلع گرديد، عوامل سياسى و اغفالگر معاويه قصد تبليغات مسموم در مراسم حج را دارند، در نامه اى به فرماندار مكّه، قثم بن عباس، نوشت:

«امّا بَعْد، فَاِنَّ عَيْنى بِالْمَغْرب كَتَبَ إلى يُعْلِمْنى اَنَّهُ وُجِّهَ إلىَ المَوْسِم أناسٌ مِنْ أهلِ الشّام الْعُمْى الْقُلُوبِ الصُّمِ الأسْماعِ الْكُمْهِ الابْصار، الّذينَ يَلْبِسُون الْحَقَّ بِالْباطِل(۲۵)

«پس از حمد و ثناى الهى، مأمور اطّلاعاتى من در مغرب شام به من نوشته و مرا آگاه كرده است كه گروهى از مردم شام در مراسم حج مى خواهند شركت كنند، گروهى كوردل، ناشنوا، و كور ديده كه حق را با باطل درهم مى آميزند»

۱۰ - افشاگرى و پاسخ به شبهات دشمن

امام علىعليه‌السلام در خطبه ها و نامه هاى گوناگون به ادّعاها و شبهات ناكثين پاسخ مى داد، دستاويزهاى معاويه را در چند نامه حساب شده افشا مى كرد، و بهانه هاى خوارج را در سخنرانی هاى مكرّر ريشه كن مى ساخت.

كه مجموعه افشاگرى هاى حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام به ملّت آگاهى و بصيرت مى داد و عوامل نفوذى دشمن را منزوى، و تبليغات مسموم آنها را نابود مى كرد.

امام علىعليه‌السلام فريب خوردگان نهروان را اينگونه هشدار داد كه:

«فَأَنَا نَذِيرٌ لَكُمْ أَنْ تُصْبِحُوا صَرْعَى بِأَثْنَاءِ هذَا النَّهَرِ، وَبِأَهْضَامِ هذَا الْغَائِطِ، عَلَى غَيْرِ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ، وَلَا سُلْطَانٍ مُبِينٍ مَعَكُمْ :

قَدْ طَوَّحَتْ بِكُمُ الدَّارُ، وَاحْتَبَلَكُمُ الْمِقْدَارُ، وَقَدْ كُنْتُ نَهَيْتُكُمْ عَنْ هذِهِ الْحُكُومَةِ فَأَبَيْتُمْ عَلَيَّ إِبَاءَ الْمُنَابِذِينَ، حَتَّى صَرَفْتُ رَأْيِي إِلَى هَوَاكُمْ .

وَأَنْتُمْ مَعَاشِرُ أَخِفَّاءُ الْهَامِ، سُفَهَاءُ الْأَحْلَامِ؛ وَلَمْ آتِ لَا أَبَا لَكُمْ بُجْراً، وَلَا أَرَدْتُ لَكُمْ ضُرّاً(۲۶)

«شما را از اين مى ترسانم! مبادا صبح كنيد در حالى كه جنازه هاى شما در اطراف رود نهروان و زمين هاى پَست و بلند آن افتاده باشد، بدون آن كه برهان روشنى از پروردگار، و حجّت و دليل قاطعى داشته باشيد، از خانه ها آواره گشته و به دام قضا گرفتار شديد.

من شما را از اين حكميّت نهى كردم ولى با سر سختى مخالفت نموديد، تا به دلخواه شما كشانده شدم.

شما اى سبكسران، و بيخردان، اى ناكسان و بى پدران، من كه اين فاجعه را به بار نياوردم و هرگز زيان شما را نخواستم زيرا امام همواره با حكميّت مخالف بود.»

و نسبت به كينه توزى هاى بنى اميّه فرمود:

«أَوَ لَمْ يَنْهَ بَنِي أُمَيَّةَ عِلْمُهَا بِي عَنْ قَرْفِي؟ أَوَ مَا وَزَعَ الْجُهَّالُ سَابِقَتِي عَنْ تُهَمَتِي؟ وَلَمَا وَعَظَهُمُ اللَّهُ بِهِ أَبْلَغُ مِنْ لِسَانِي؟ أَنَا حَجِيجُ الْمَارِقِينَ، وَخَصِيمُ النَّاكِثِينَ الْمُرْتَابِينَ، وَعَلَى كِتَابِ اللَّهِ تُعْرَضُ الْأَمْثَالُ، وَبِمَا فِي الصُّدُورِ تُجَازَى الْعِبَادُ(۲۷)

«آيا شناختى كه بنى اميه از روحيّات من دارند آنان را از عيب جويى بر من باز نمى دارد؟ و آيا سوابق مبارزات من نادانان را بر سر جاى خود نمى نشاند؟ كه به من تهمت نزنند؟

آن چه خدا آنان را بدان پند داد از بيان من رساتر است.

من مارقين از دين خارج شدگان را با حجّت و برهان مغلوب مى كنم و دشمن ناكثين پيمان شكنان و ترديد دارندگان در اسلام مى باشم، شُبهات را بايد در پرتو كتاب خدا قرآن، شناخت و بندگان خدا به آن چه در دل دارند پاداش داده مى شوند.»

و نسبت به پيمان شكنان جَمَل افشاگرانه فرمود:

معرفة طلحة والزّبير

«وَاللَّهِ مَا أَنْكَرُوا عَلَيَّ مُنْكَراً، وَلَا جَعَلُو بَيْنِي وَبَيْنَهُمْ نِصْفاً. وَإِنَّهُمْ لَيَطْلُبُونَ حَقّاً هُمْ تَرَكُوهُ، وَدَماً هُمْ سَفَكُوهُ، فَإِنْ كُنْتُ شَرِيكَهُمْ فِيهِ، فَإِنَّ لَهُمْ نَصِيبَهُمْ مِنْهُ، وَإِنْ كَانُوا وَلُوهُ دُونِي فَمَا الطَّلِبَةُ إِلَّا قِبَلَهُمْ .

وَإِنَّ أَوَّلَ عَدْلِهِمْ لَلْحُكْمُ عَلَى أَنْفُسِهِمْ. إِنَّ مَعِي لَبَصِيرَتِي مَا لَبَسْتُ وَلَا لُبِسَ عَلَيَّ .

وَإِنَّهَا لَلْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ فِيهَا الْحَمَأُ وَالْحُمَّةُ، وَالشُّبْهَةُ الْمُغْدِفَةُ ؛

وَإِنَّ الْأَمْرَ لَوَاضِحٌ؛ وَقَدْ زَاحَ الْبَاطِلُ عَنْ نِصَابِهِ، وَانْقَطَعَ لِسَانُهُ عَنْ شَغَبِهِ .

وَايْمُ اللَّهِ لَأُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً أَنَا مَاتِحُهُ، لَا يَصْدُرُونَ عَنْهُ بِرِيٍّ، وَلَا يَعُبُّونَ بَعْدَهُ فِي حَسْيٍ! »

شناسايى طلحه و زبير

«به خدا سوگند! طلحه و زبير و پيروانشان، نه منكرى در كارهاى من سراغ دارند كه برابر آن بايستند، و نه ميان من و خودشان راه انصاف پيمودند،

آنها حقّى را مى طلبند كه خود ترك كرده اند، و انتقام خونى را مى خواهند كه خود ريخته اند، اگر من در ريختن اين خون شريكشان بودم آنها نيز از آن سهمى دارند، و اگر خودشان تنها اين خون را ريخته اند، بايد از خود انتقام بگيرند.

اولين مرحله عدالت آن كه خود را محكوم كنند، همانا آگاهى و حقيقت بينى، با من همراه است، نه حق را از خود پوشيده داشته ام و نه بر من پوشيده بود، همانا ناكثين اصحاب جمل گروهى سركش و ستمگرند، خشم و كينه، و زهر عقرب، و شبهاتى چون شب ظلمانى در دل هايشان وجود دارد، در حالى كه حقيقت پديدار و باطل ريشه كن شده، و زبانش از حركت بر ضد حق فرومانده است.

به خدا سوگند! حوضى برايشان پر از آب نمايم كه تنها خود بتوانم آبش را بيرون كشم، به گونه اى كه از آب آن سيراب برنگردند، و پس از آن از هيچ گودالى آب ننوشند، يعنى نقشه اى براى آنان طرح كنم كه راه فرار نداشته باشند.»

البيعة العديمة النظير

«و منه: فَأَقْبَلْتُمْ إِلَيَّ إِقْبَالَ الْعُوْذِ الْمَطَافِيلِ عَلَى أَوْلاَدِهَا، تَقُولُونَ: الْبَيْعَةَ الْبَيْعَةَ! قَبَضْتُ كَفِّي فَبَسَطْتُمُوهَا، وَنَازَعَتْكُمْ يَدِي فَجَاذَبْتُمُوهَا

وصف بيعت بى همانند

«شما مردم! براى بيعت كردن به سوى من يورش آورديد، چونان مادران تازه زاييده كه به طرف بچه هاى خود مى شتابند.

و پياپى فرياد كشيديد، بيعت! بيعت! من دستان خويش فروبستم، اما شما به اصرار آن را گشوديد، من از دست دراز كردن، سرباز زدم، و شما دستم را كشيديد.»

الشكوى من طلحة و الزّبير

«اللَّهُمَّ إِنَّهُمَا قَطَعَانِي وَظَلَمَانِي، وَنَكَثَا بَيْعَتِي، وَأَلَّبَا النَّاسَ عَلَيَّ؛ فَاحْلُلْ مَا عَقَدَا، وَلَا تُحْكِمْ لَهُمَا مَا أَبْرَمَا، وَأَرِهِمَا الْمَسَاءَةَ فِيَما أَمَّلا وَعِمَلَا. وَلَقَدِ اسْتَثَبْتُهُمَا قَبْلَ الْقِتَالِ، وَاسْتَأْنَيْتُ بِهِمَا أَمَامَ الْوِقَاعِ، فَغَمَطَا النِّعْمَةَ، وَرَدَّا الْعَافِيَةَ(۲۸)

شكوه از طلحه و زبير

«خدايا! طلحه و زبير پيوند مرا گسستند، بر من ستم كرده و بيعت مرا شكستند، و مردم را براى جنگ با من شوراندند، خدايا آن چه را بستند تو بگشا، و آن چه را محكم رشته اند پايدار مفرما، آرزوهايى كه براى آن تلاش مى كنند بر باد ده، من پيش از جنگ از آنها خواستم تا بازگردند، و تا هنگام آغاز نبرد انتظارشان را مى كشيدم لكن آنها به نعمت پشت پا زدند و بر سينه عافيت دست رد گذاردند.»

۱ - آگاهى از اوضاع سياسى كشور

يكى از مسئوليّت هاى مهمّ فرماندهى كلّ، آگاهى از اوضاع سياسى كشور است، تا برابر نقشه هاى شيطانى دشمن غافلگير نشود و بتواند حساب شده تصميم بگيرد و برأساس واقعيّت ها، نيروها را متوقّف يا به حركت درآورد.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام در يك سخنرانى رسمى به ويژگى آگاهى خويش اشاره مى فرمايد.

آنگاه كه جمعى پس از شنيدن اخبار تحرّكات نظامى شورشيان بصره خدمت امام علىعليه‌السلام رسيدند و گفتند: شما در مدينه آرام نشسته ايد و دشمنان با تمام امكانات در حالِ شورشگرى مى باشند، آن حضرت بپاخاست و اين سخنرانى را ايراد كرد:

«وَاللَّهِ لَا أَكُونُ كَالضَّبُعِ :

تَنَامُ عَلى طُولِ اللَّدْمِ، حَتَّى يَصِلَ إِلَيْهَا طَالِبُهَا، وَيَخْتِلَهَا رَاصِدُهَا، وَلكِنِّي أَضْرِبُ بِالْمُقْبِلِ إلَى الْحَقِّ الْمُدْبِرَ عَنْهُ، وَبِالسَّامِعِ الْمُطِيعِ الْعَاصِيَ الْمُرِيبَ أَبَداً، حَتَّى يَأْتِيَ عَلَيَّ يَوْمِي .

فَوَاللَّهِ مَا زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّي، مُسْتَأْثَراً عَلَيَّ، مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ حَتَّى يَوْمِ النَّاسِ هذا

(آنگاه كه از امام خواستند طلحه و زبير را تعقيب نكند، فرمود:)

آگاهى و مظلوميّت امامعليه‌السلام

«به خدا سوگند! از آگاهى لازمى برخور دارم و هرگز غافلگير نمى شوم،(۱۳) كه دشمنان ناگهان مرا محاصره كنند و با نيرنگ دستگيرم نمايند، من همواره با يارى انسان حق طلب، بر سر آن مى كوبم كه از حق روى گردان است، و با يارى فرمانبر مطيع، نافرمان اهل ترديد را درهم مى كوبم، تا آن روز كه دوران زندگانى من بسر آيد.

پس، سوگند بخدا، من همواره از حق خويش محروم ماندم، و از هنگام وفات پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله تا امروز حق مرا از من باز داشتند و به ديگرى اختصاص دادند.»(۱۴)

۲ - هشدارهاى بِجا به ملّت

يكى ديگر از وظائف فرماندهى، طرح هشدارهاى بجا و ضرورى است، تا امّت اسلامى و سربازان اسلام همواره بيدار و هشيار بوده، و توان رزمى خود را هميشه حفظ نمايند، امام در يكى از هشدارهاى ضرورى خود، خطاب به مردم مدينه فرمود:

«ألا وَ إنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ، وَاسْتَجْلَبَ خَيْلَهُ وَ رَجِلَهُ، وَ إنَّ مَعِى لَبَصِيرَتى: مَا لَبَّسْتُ عَلَى نَفْسِى، وَلا لُبِّسَ عَلَىَّ. وَايْمُ اللّهِ لافْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً أَنَا مَاتِحُهُ! لا يَصْدِروُنَ عَنْهُ، وَلا يَعُودُونَ إلَيْهِ

«آگاه باشيد! شيطان حزب خويش را گرد آورده، و سواره و پيادگان لشكر خود را فرا خوانده است اما من آگاهى و بينش و بصيرت خود را همچنان همراه دارم، من حقيقت را بر خود مشتبه نساخته ام و بر من مشتبه نيز نشده است.

به خدا سوگند! گردابى براى آنها فراهم سازم كه جز من كسى نتواند آن را چاره كند و در آن سرانجام غرق شوند و هرگز از آن بيرون نيايند و آن عده كه از آن بيرون نتوانند آمد.»(۱۵)

حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام در يك سخنرانى عمومى نسبت به تحرّكات ناكثين فرمود:

«أَلَا وَإِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ ذَمَّرَ حِزْبَهُ، وَاسْتَجْلَبَ جَلَبَهُ، لِيَعُودَ الْجَوْرُ إلَى أَوْطَانِهِ، وَيَرْجِعَ الْبَاطِلُ إِلى نِصَابِهِ .

وَاللَّهِ مَا أَنْكَرُوا عَلَيَّ مُنْكَراً، وَلَا جَعَلُوا بَيْنِي وَبَيْنَهُمْ نَصِفاً .

وَإِنَّهُمْ لَيَطْلُبُونَ حَقَّاً هُمْ تَرَكُوهُ، وَدَماً هُمْ سَفَكُوهُ: فَلَئِنْ كُنْتُ شَرِيكَهُمْ فِيهِ فَإِنَّ لَهُمْ لَنَصِيبَهُمْ مِنْهُ، وَلَئِنْ كَانُوا وَلُوهُ دُونِي، فَمَا التَّبِعَةُ إِلَّا عِنْدَهُمْ، وَإِنَّ أَعْظَمَ حُجَّتِهِمْ لَعَلَى أَنْفُسِهِمْ، يَرْتَضِعُونَ أُمّاً قَدْ فَطَمَتْ، وَيُحْيُونَ بِدْعَةً قَدْ أُمِيتَتْ. يا خَيْبَةَ الدَّاعِي! مَنْ دَعَا! وَإِلَامَ أُجِيْبَ !

وَإِنِّي لَرَاضٍ بِحُجَّةِ اللَّهِ عَلَيْهِمْ وَعِلْمِهِ فِيهِمْ .

فَإِنْ أَبَوْا أَعْطَيْتُهُمْ حَدَّ السَّيْفِ وَكَفَى بِهِ شَافِياً مِنَ الْبَاطِلِ، وَنَاصِراً لِلْحَقِّ !

وَمِنَ الْعَجَبِ بَعْثُهُمْ إِلَىَّ أَنْ أَبْرُزَ لِلطِّعَانِ! وَأَنْ أَصْبِرَ لِلْجِلادِ! هَبِلَتْهُمُ الْهَبُولُ! لَقَدْ كُنْتُ وَمَا أُهَدَّدُ بِالْحَرْبِ، وَلَا أُرْهَبُ بِالضَّرْبِ! وَإِنِّي لَعَلَى يَقِينٍ مِنْ رَبِّي، وَغَيْرِ شُبْهَةٍ مِنْ دِينِي

«آگاه باشيد، كه همانا شيطان حزب و يارانش را بسيج كرده، و سپاه خود را از هر سو فراهم آورده است، تا بار ديگر ستم را به جاى خود نشاند، و باطل به جايگاه خويش پايدار شود.

سوگند به خدا ناكثين هيچ گناهى از من سراغ ندارند، و انصاف را بين من و خودشان رعايت نكردند، آنها حقّى را مى طلبند كه خود ترك كردند، و انتقام خونى را مى خواهند كه خود ريختند، اگر شريك آنها بودم، پس آنها نيز در اين خونريزى سهم دارند، و اگر تنها خودشان خون عثمان را ريختند پس كيفر مخصوص آنهاست، مهمترين دليل آنها به زيان خودشان است، مى خواهند از پستان مادرى شير بدوشند كه خشكيده، بدعتى را زنده مى كنند كه مدّت هاست مرده، وَه چه دعوت كننده اى!؟(۱۶) و چه اجابت كنندگانى؟!

همانا من به كتاب خدا و فرمانش درباره ناكثين خوشنودم.

اما اگر از آن سرباز زدند با شمشير تيز پاسخ آنها را خواهم داد، كه براى درمان باطل و يارى دادن حق كافى است.

شگفتا! ازمن خواستند به ميدان نبرد آيم و برابر نيزه هاى آنان قرار گيرم و ضربت هاى شمشير آنها را تحمّل كنم، گريه کنندگان بر آنها بگريند، تاكنون كسى مرا از جنگ نترسانده، و از ضربت شمشير نهراسانده است، من به پروردگار خويش يقين داشته و در دين خود شك و ترديدى ندارم.»

۳ - فراهم آوردن امكانات مقابله با دشمن

امام علىعليه‌السلام نسبت به آمادگى رزمى براى پاسخ دادن به تحرّكات دشمن فرمود:

«أَلَا وَإِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ، وَاسْتَجْلَبَ خَيْلَهُ وَرَجِلَهُ، وَإنَّ مَعِي لَبَصِيرَتِي: مَا لَبَّسْتُ عَلَى نَفْسِي، وَلَا لُبِّسَ عَلَيَّ. وَايْمُ اللَّهِ لَأُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً أَنَا مَاتِحُهُ! لَا يَصْدِرُونَ عَنْهُ، وَلَا يَعُودُونَ إِلَيْهِ

«آگاه باشيد كه شيطان حزب خود را جمع كرده، و سواره و پياده هاى لشگر خود را فراخوانده است، امّا من آگاهى لازم به امور دارم، نه حق را پوشيده داشتم، و نه حق بر من پوشيده ماند، سوگند به خدا، گردابى، براى آنان به وجود آورم كه جز من كسى نتواند آن را چاره سازد، آنها كه در آن غرق شوند، هرگز نتوانند بيرون آيند، و آنها كه گريختند، خيال بازگشتن نكنند.»(۱۷)

۴ - حفظ آمادگى و روحيّه رزمى ملّت

امام علىعليه‌السلام در تمام سخنرانى ها و سفارش هاى مكرّر، امّت اسلامى را به آمادگى همه جانبه براى پاسخ دادن به انواع تهاجمات دشمن دعوت كرده و مى فرمود كه:

«فخذُوا للْحَرْب أهبَتَها وَ اَعِدّوا لَها عُدَّتَها، فَقَدْ شَبّ لَظاها، وَ علا سَناها »

شما آماده پيكار باشيد، و ساز و برگ جنگ را فراهم كنيد كه آتش آن زبانه كشيده، و شعله هاى آن بالا گرفته است.(۱۸)

۵ - آموزش هاى حساب شده براى جهاد و شهادت

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام براى آمادگى فكرى و روحى مردم و سربازان، همواره ارزش هاى والاى جهاد را به خوبى تفسير و بيان مى كرد، مانند: خطبه ۲۷ نهج البلاغه كه فرمود:

«أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ، فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ، وَهُوَ لِبَاسُ التَّقْوى، وَدِرْعُ اللَّهِ الْحَصِينَةُ، وَجُنَّتُهُ الْوَثِيقَةُ .

فَمَنْ تَرَكَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ، وَشَمِلَهُ الْبَلَاءُ، وَدُيِّثَ بِالصِّغَارِ وَالْقَمَاءَةِ، وَضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالْإِسْهَابِ، وَأُدِيلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْيِيعِ الْجِهَادِ، وَسِيمَ الْخَسْفَ، وَمُنِعَ النَّصَفَ(۱۹)

«پس از ياد و نام خداوند، همانا جهاد دَرى است از درهاى بهشت، خداوند آن را به روى دوستان مخصوص خود گشوده است جهاد لباس تقوا، زره محكم، و سپر مطمئن خداوند است.

مردمى كه از جهاد روى برگردانند خداوند لباس ذلت بر تن آنهامى پوشانند و بلا به آنان هجوم مى آورد، حقير و ذليل مى شوند، عقل و فهم شان تباه مى گردد، و به خاطر تضييع جهاد حق آنها پايمال مى شود، و نشانه هاى ذلت در آنها آشكار مى گردد، و از عدالت محروم مى شوند.»

۶ - تداوم آموزش نظامى

آموزش نظامى در آن روزگارانى كه تكيه بر قدرت بازوان و نيروى جسمانى داشتند، بسيار مهمّ بود، و يادگيرى جنگ گروهى و تن به تن، و رزم انفرادى، سرنوشت ساز بود، بنابر اين تداوم آموزش هاى رزمى يك اصل غيرقابل انكار است كه امام علىعليه‌السلام در يك سخنرانى مهمّ نظامى جهت آموزش تاكتيك هاى نظامى و رزمى، خطاب به سربازان خود فرمود:

«فَقَدِّمُوا الدَّارِعَ، وَأَخِّرُوا الْحَاسِرَ، وَعَضُّوا عَلَى الْأَضْرَاسِ، فَإِنَّهُ أَنْبَى لِلسُّيُوفِ عَنِ الْهَامِ ؛

وَالْتَوُوا فِي أَطْرَافِ الرِّمَاحِ، فَإِنَّهُ أَمْوَرُ لِلْأَسِنَّةِ؛ وَغُضُّوا الْأَبْصَارَ فَإِنَّهُ أَرْبَطُ لِلْجَأْشِ، وَأَسْكَنُ لِلْقُلُوبِ ؛

وَأَمِيتُوا الْأَصْوَاتَ، فَإِنَّهُ أَطْرَدُ لِلْفَشَلِ .

وَرَايَتَكُمْ فَلَا تُمِيلُوهَا وَلَا تُخِلُّوهَا، وَلَا تَجْعَلُوهَا إِلَّا بِأَيْدِي شُجْعَانِكُمْ، وَالْمَانِعِينَ الذِّمَارَ مِنْكُمْ، فَإِنَّ الصَّابِرِينَ عَلَى نُزُولِ الْحَقَائِقِ هُمُ الَّذِينَ يَحُفُّونَ بِرَايَاتِهِمْ، وَيَكْتَنِفُونَهَا: حَفَافَيْهَا »(۲۰)

«آنها را كه زره به تن دارند پيشاپيش قرار دهيد و آنها كه زره ندارند پشت سر آنها قرار گيرند.

دندانها را روى هم فشار دهيد كه اين كار تأثير ضربه ها را بر سر كمتر مى كند، و در برابر نيزه ها در پيچ و خم باشيد كه در رد كردن نيزه دشمن مؤثر است!

زياد به انبوه دشمن خيره نگاه نكنيد تا قلب شما قويتر و روح شما آرامتر باشد، سخن كمتر بگوئيد و صداها را خاموش كنيد كه سستى را بهتر دور مى سازد. از پرچم خود به خوبى نگهبانى كنيد و آن را متمايل به اين طرف و آن طرف نسازيد، و آن را تنها نگذاريد و جز به دست دلاوران و مدافعان سرسخت نسپاريد، زيرا آنان كه در حوادث سخت و مشكل ايستادگى به خرج مى دهند همان ها هستند كه از پرچم هايشان پاسدارى مى كنند و آن را در دل جمعيت خويش نگاه مى دارند؛ و از هر سو و از پيش و پس مراقب آن هستند.»

امام علىعليه‌السلام در تداوم آموزش نظامى نسبت به رزم انفرادى و جنگ تن به تن فرمود:

«مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِينَ: اسْتَشْعِرُوا الْخَشْيَةَ، وَتَجَلْبَبُوا السَّكِينَةَ، وَعَضُّوا عَلَى النَّوَاجِذِ، فَإِنَّهُ أَنْبَى لِلسُّيُوفِ عَنِ الْهَامِ وَأَكْمِلُوا اللَّأْمَةَ، وَقَلْقِلُوا السُّيُوفَ فِي أَغْمَادِهَا قَبْلَ سَلِّهَا وَالْحَظُوا الْخَزْرَ، وَاطْعُنُوا الشَّزْرَ، وَنَافِحُوا بِالظُّبَا، وَصِلُوا السُّيُوفَ بِالْخُطَا، وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ بِعَيْنِ اللَّهِ، وَمَعَ ابْنِ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ .

فَعَاوِدُوا الْكَرَّ، وَاسْتَحْيُوا مِنَ الْفَرِّ، فَإِنَّهُ عَارٌ فِي الْأَعْقَابِ، وَنَارٌ يَوْمَ الْحِسَابِ .

وَطِيبُوا عَنْ أَنْفُسِكُمْ نَفْساً، وَامْشُوا إِلَى الْمَوْتِ مَشْياً سُجُحاً، وَعَلَيْكُمْ بِهذَا السَّوَادِ الْأَعْظَمِ، وَالرِّوَاقِ المُطَنَّبِ، فَاضْرِبُوا ثَبَجَهُ، فَإِنَّ الشَّيْطَانَ كَامِنٌ فى كِسْرِهِ، وَقَدْ قَدَّمَ لِلْوَثْبَةِ يَداً، وَأَخَّرَ لِلنُّكُوصِ رِجْلاً .

فَصَمْداً صَمْداً! حَتَّى يَنْجَلِيَ لَكُمْ عَمُودُ الْحَقِّ وَأنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ، وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَ لَنْ يَتِرَكُمْ أعْمالَكُمْ(۲۱)

«اى گروه مسلمانان، لباس زيرين را ترس خدا، و لباس رويين را آرامش و خونسردى قرار دهيد، دندانها را بر هم بفشاريد تا مقاومت شما برابر ضربات شمشير دشمن بيشتر گردد، زرِه نبرد را كامل كنيد، پيش از آن كه شمشير را از غلاف بيرون كشيد و چند بار تكان دهيد،

با گوشه چشم به دشمن بنگريد و ضربت را از چپ و راست فرود آوريد، و با تيزى شمشير بزنيد، و با گام برداشتن به پيش، شمشير را به دشمن برسانيد، و بدانيد كه در پيش روى خدا و پسر عموى پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله قرار داريد.

پى در پى حمله كنيد و از فرار شرم داريد، زيرا فرار در جنگ، لكّه ننگى براى نسل هاى آينده و مايه آتش روز قيامت است، از شهادت خُرسند باشيد و به آسانى از آن استقبال كنيد.

به آن گروه فراوان اطراف خيمه پر زرق و برق و طناب در هم افكنده (فرماندهى معاويه) به سختى حمله كنيد، و به قلب آنها هجوم بريد كه شيطان در كنار آن پنهان شده، دستى براى حمله در پيش، و پايى براى فرار آماده دارد.مقاومت كنيد تا ستون حق بر شما آشكار گردد. شما برتريد، خدا با شماست، و از پاداش اعمالتان نمى كاهد.»(۲۲)

۷ - الگوسازى و ارائه سمبل هاى مقاومت

در تعاليم اجتماعى و آموزش هاى حساب شده رزمى و نظامى، و سوق دادن نيروهاى مسلّح و مردم مبارز و جهادگر به سوى ارزش هاى والاى جهاد و شهادت است، به معرّفى الگوهاى كامل و بى مانند نياز است تا آموزش ها و تربيت ها هم از نظر تئورى و هم از نظر عملى و تجسّمى تحقّق پذيرد.

از اين رو بايد كارگر نمونه، كارمند نمونه، استاد نمونه، سرباز نمونه و فرمانده نمونه را شناسائى و معرّفى نمود تا جامعه نمونه شكل گيرد.

رعايت اين اصل در آموزش ها، از نظر روانشناسى تربيتى، آثار چشم گيرى دارد كه امروزه روانشناسان اجتماعى با تجربه هاى فراوان به آن رسيده اند،

جاى شگفتى است كه به اين واقعيّت ها در نهج البلاغه، و در سخنان حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام در چهارده قرن گذشته اشاره شده است.

امام علىعليه‌السلام در سفارش به آمادگى براى جهاد و شهادت، و تحمّل مشكلات جنگ، ناگهان به سراغ الگوى كامل مبارزه و جهاد مى رود و مى فرمايد:

«وَلَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَأَبْنَاءَنَا وَإِخْوَانَنَا وَأَعْمَامَنَا :

مَا يَزِيدُنَا ذلِكَ إِلَّا إِيمَاناً وَتَسْلِيماً، وَمُضِيّاً عَلَى اللَّقَمِ، وَصَبْراً عَلَى مَضَضِ الْأَلَمِ، وَجِدّاً في جِهَادِ الْعَدُوِّ »

«در ركاب پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله با پدران و فرزندان و برادران و عموهاى خود مى جنگيديم و اين جنگ و پيكار همواره بر ايمان و تسليم ما مى افزود، و ما را در پيمودن راه حق، و صبر بر ناراحتى هاى فراوان، و جهاد و كوشش مداوم عليه دشمن، ثابت قدم تر مى ساخت.»(۲۳)

۸ - دشمن شناسى

پس از تحرّكات سياسى احزاب منحرف، حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام ماهيّت دشمن را افشا مى كرد، و آنها را به مردم مى شناساند.

نسبت به ناكثين و اصحاب جمل، هشيارانه در يك سخنرانى رسمى فرمود:

«أَلَا وَإِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ ذَمَّرَ حِزْبَهُ، وَاسْتَجْلَبَ جَلَبَهُ، لِيَعُودَ الْجَوْرُ إلَى أَوْطَانِهِ، وَيَرْجِعُ الْبَاطِلُ إِلى نِصَابِهِ »(۲۴)

«آگاه باشيد، شيطان حزب و طرفداران خود را بسيج كرده و سپاه خود را گرد آورده است تا بار ديگر ستم را به جاى خود برگرداند، و باطل را دوباره حاكم سازد»

۹ - نفوذ دادن نيروهاى اطلاعاتى در خاك دشمن

امام علىعليه‌السلام آنگاه كه مطّلع گرديد، عوامل سياسى و اغفالگر معاويه قصد تبليغات مسموم در مراسم حج را دارند، در نامه اى به فرماندار مكّه، قثم بن عباس، نوشت:

«امّا بَعْد، فَاِنَّ عَيْنى بِالْمَغْرب كَتَبَ إلى يُعْلِمْنى اَنَّهُ وُجِّهَ إلىَ المَوْسِم أناسٌ مِنْ أهلِ الشّام الْعُمْى الْقُلُوبِ الصُّمِ الأسْماعِ الْكُمْهِ الابْصار، الّذينَ يَلْبِسُون الْحَقَّ بِالْباطِل(۲۵)

«پس از حمد و ثناى الهى، مأمور اطّلاعاتى من در مغرب شام به من نوشته و مرا آگاه كرده است كه گروهى از مردم شام در مراسم حج مى خواهند شركت كنند، گروهى كوردل، ناشنوا، و كور ديده كه حق را با باطل درهم مى آميزند»

۱۰ - افشاگرى و پاسخ به شبهات دشمن

امام علىعليه‌السلام در خطبه ها و نامه هاى گوناگون به ادّعاها و شبهات ناكثين پاسخ مى داد، دستاويزهاى معاويه را در چند نامه حساب شده افشا مى كرد، و بهانه هاى خوارج را در سخنرانی هاى مكرّر ريشه كن مى ساخت.

كه مجموعه افشاگرى هاى حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام به ملّت آگاهى و بصيرت مى داد و عوامل نفوذى دشمن را منزوى، و تبليغات مسموم آنها را نابود مى كرد.

امام علىعليه‌السلام فريب خوردگان نهروان را اينگونه هشدار داد كه:

«فَأَنَا نَذِيرٌ لَكُمْ أَنْ تُصْبِحُوا صَرْعَى بِأَثْنَاءِ هذَا النَّهَرِ، وَبِأَهْضَامِ هذَا الْغَائِطِ، عَلَى غَيْرِ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ، وَلَا سُلْطَانٍ مُبِينٍ مَعَكُمْ :

قَدْ طَوَّحَتْ بِكُمُ الدَّارُ، وَاحْتَبَلَكُمُ الْمِقْدَارُ، وَقَدْ كُنْتُ نَهَيْتُكُمْ عَنْ هذِهِ الْحُكُومَةِ فَأَبَيْتُمْ عَلَيَّ إِبَاءَ الْمُنَابِذِينَ، حَتَّى صَرَفْتُ رَأْيِي إِلَى هَوَاكُمْ .

وَأَنْتُمْ مَعَاشِرُ أَخِفَّاءُ الْهَامِ، سُفَهَاءُ الْأَحْلَامِ؛ وَلَمْ آتِ لَا أَبَا لَكُمْ بُجْراً، وَلَا أَرَدْتُ لَكُمْ ضُرّاً(۲۶)

«شما را از اين مى ترسانم! مبادا صبح كنيد در حالى كه جنازه هاى شما در اطراف رود نهروان و زمين هاى پَست و بلند آن افتاده باشد، بدون آن كه برهان روشنى از پروردگار، و حجّت و دليل قاطعى داشته باشيد، از خانه ها آواره گشته و به دام قضا گرفتار شديد.

من شما را از اين حكميّت نهى كردم ولى با سر سختى مخالفت نموديد، تا به دلخواه شما كشانده شدم.

شما اى سبكسران، و بيخردان، اى ناكسان و بى پدران، من كه اين فاجعه را به بار نياوردم و هرگز زيان شما را نخواستم زيرا امام همواره با حكميّت مخالف بود.»

و نسبت به كينه توزى هاى بنى اميّه فرمود:

«أَوَ لَمْ يَنْهَ بَنِي أُمَيَّةَ عِلْمُهَا بِي عَنْ قَرْفِي؟ أَوَ مَا وَزَعَ الْجُهَّالُ سَابِقَتِي عَنْ تُهَمَتِي؟ وَلَمَا وَعَظَهُمُ اللَّهُ بِهِ أَبْلَغُ مِنْ لِسَانِي؟ أَنَا حَجِيجُ الْمَارِقِينَ، وَخَصِيمُ النَّاكِثِينَ الْمُرْتَابِينَ، وَعَلَى كِتَابِ اللَّهِ تُعْرَضُ الْأَمْثَالُ، وَبِمَا فِي الصُّدُورِ تُجَازَى الْعِبَادُ(۲۷)

«آيا شناختى كه بنى اميه از روحيّات من دارند آنان را از عيب جويى بر من باز نمى دارد؟ و آيا سوابق مبارزات من نادانان را بر سر جاى خود نمى نشاند؟ كه به من تهمت نزنند؟

آن چه خدا آنان را بدان پند داد از بيان من رساتر است.

من مارقين از دين خارج شدگان را با حجّت و برهان مغلوب مى كنم و دشمن ناكثين پيمان شكنان و ترديد دارندگان در اسلام مى باشم، شُبهات را بايد در پرتو كتاب خدا قرآن، شناخت و بندگان خدا به آن چه در دل دارند پاداش داده مى شوند.»

و نسبت به پيمان شكنان جَمَل افشاگرانه فرمود:

معرفة طلحة والزّبير

«وَاللَّهِ مَا أَنْكَرُوا عَلَيَّ مُنْكَراً، وَلَا جَعَلُو بَيْنِي وَبَيْنَهُمْ نِصْفاً. وَإِنَّهُمْ لَيَطْلُبُونَ حَقّاً هُمْ تَرَكُوهُ، وَدَماً هُمْ سَفَكُوهُ، فَإِنْ كُنْتُ شَرِيكَهُمْ فِيهِ، فَإِنَّ لَهُمْ نَصِيبَهُمْ مِنْهُ، وَإِنْ كَانُوا وَلُوهُ دُونِي فَمَا الطَّلِبَةُ إِلَّا قِبَلَهُمْ .

وَإِنَّ أَوَّلَ عَدْلِهِمْ لَلْحُكْمُ عَلَى أَنْفُسِهِمْ. إِنَّ مَعِي لَبَصِيرَتِي مَا لَبَسْتُ وَلَا لُبِسَ عَلَيَّ .

وَإِنَّهَا لَلْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ فِيهَا الْحَمَأُ وَالْحُمَّةُ، وَالشُّبْهَةُ الْمُغْدِفَةُ ؛

وَإِنَّ الْأَمْرَ لَوَاضِحٌ؛ وَقَدْ زَاحَ الْبَاطِلُ عَنْ نِصَابِهِ، وَانْقَطَعَ لِسَانُهُ عَنْ شَغَبِهِ .

وَايْمُ اللَّهِ لَأُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً أَنَا مَاتِحُهُ، لَا يَصْدُرُونَ عَنْهُ بِرِيٍّ، وَلَا يَعُبُّونَ بَعْدَهُ فِي حَسْيٍ! »

شناسايى طلحه و زبير

«به خدا سوگند! طلحه و زبير و پيروانشان، نه منكرى در كارهاى من سراغ دارند كه برابر آن بايستند، و نه ميان من و خودشان راه انصاف پيمودند،

آنها حقّى را مى طلبند كه خود ترك كرده اند، و انتقام خونى را مى خواهند كه خود ريخته اند، اگر من در ريختن اين خون شريكشان بودم آنها نيز از آن سهمى دارند، و اگر خودشان تنها اين خون را ريخته اند، بايد از خود انتقام بگيرند.

اولين مرحله عدالت آن كه خود را محكوم كنند، همانا آگاهى و حقيقت بينى، با من همراه است، نه حق را از خود پوشيده داشته ام و نه بر من پوشيده بود، همانا ناكثين اصحاب جمل گروهى سركش و ستمگرند، خشم و كينه، و زهر عقرب، و شبهاتى چون شب ظلمانى در دل هايشان وجود دارد، در حالى كه حقيقت پديدار و باطل ريشه كن شده، و زبانش از حركت بر ضد حق فرومانده است.

به خدا سوگند! حوضى برايشان پر از آب نمايم كه تنها خود بتوانم آبش را بيرون كشم، به گونه اى كه از آب آن سيراب برنگردند، و پس از آن از هيچ گودالى آب ننوشند، يعنى نقشه اى براى آنان طرح كنم كه راه فرار نداشته باشند.»

البيعة العديمة النظير

«و منه: فَأَقْبَلْتُمْ إِلَيَّ إِقْبَالَ الْعُوْذِ الْمَطَافِيلِ عَلَى أَوْلاَدِهَا، تَقُولُونَ: الْبَيْعَةَ الْبَيْعَةَ! قَبَضْتُ كَفِّي فَبَسَطْتُمُوهَا، وَنَازَعَتْكُمْ يَدِي فَجَاذَبْتُمُوهَا

وصف بيعت بى همانند

«شما مردم! براى بيعت كردن به سوى من يورش آورديد، چونان مادران تازه زاييده كه به طرف بچه هاى خود مى شتابند.

و پياپى فرياد كشيديد، بيعت! بيعت! من دستان خويش فروبستم، اما شما به اصرار آن را گشوديد، من از دست دراز كردن، سرباز زدم، و شما دستم را كشيديد.»

الشكوى من طلحة و الزّبير

«اللَّهُمَّ إِنَّهُمَا قَطَعَانِي وَظَلَمَانِي، وَنَكَثَا بَيْعَتِي، وَأَلَّبَا النَّاسَ عَلَيَّ؛ فَاحْلُلْ مَا عَقَدَا، وَلَا تُحْكِمْ لَهُمَا مَا أَبْرَمَا، وَأَرِهِمَا الْمَسَاءَةَ فِيَما أَمَّلا وَعِمَلَا. وَلَقَدِ اسْتَثَبْتُهُمَا قَبْلَ الْقِتَالِ، وَاسْتَأْنَيْتُ بِهِمَا أَمَامَ الْوِقَاعِ، فَغَمَطَا النِّعْمَةَ، وَرَدَّا الْعَافِيَةَ(۲۸)

شكوه از طلحه و زبير

«خدايا! طلحه و زبير پيوند مرا گسستند، بر من ستم كرده و بيعت مرا شكستند، و مردم را براى جنگ با من شوراندند، خدايا آن چه را بستند تو بگشا، و آن چه را محكم رشته اند پايدار مفرما، آرزوهايى كه براى آن تلاش مى كنند بر باد ده، من پيش از جنگ از آنها خواستم تا بازگردند، و تا هنگام آغاز نبرد انتظارشان را مى كشيدم لكن آنها به نعمت پشت پا زدند و بر سينه عافيت دست رد گذاردند.»


5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23

24

25

26

27

28

29

30

31

32

33

34

35

36

37

38

39

40

41

42

43

44

45