جامعه علوی در نهج البلاغه

جامعه علوی در نهج البلاغه0%

جامعه علوی در نهج البلاغه نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

جامعه علوی در نهج البلاغه

نویسنده: عبدالحسين خسروپناه
گروه:

مشاهدات: 15486
دانلود: 2921

توضیحات:

جامعه علوی در نهج البلاغه
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 76 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 15486 / دانلود: 2921
اندازه اندازه اندازه
جامعه علوی در نهج البلاغه

جامعه علوی در نهج البلاغه

نویسنده:
فارسی

۱۰- آيا پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر امامت عليعليه‌السلام تصريح كرده است؟

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم براي تثبيت امامت عليعليه‌السلام تلاش فراوان نمود و در هيچ زمينه اي براي ابلاغ پيام الهي كوتاهي نكرد. امام عليعليه‌السلام نيز براي احياي اين حقيقت، گام هاي استواري برداشت؛ ولي مخالفان وي با قوّت، اقدامات پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و عليعليه‌السلام را خنثا كردند. و اينك نمونه هايي از حركت هاي پيامبر و بهره هاي او از فرصت هاي مناسب در معرفي عليعليه‌السلام را بيان مي كنيم.

۱. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در روز انذار، روز آغازين ظهور نبوّت وي، هنگامي كه خويشان و بستگان خود را به رسالت دعوت كرد، خلافت امام عليعليه‌السلام را نيز به آنان معرفي كرد و رسالت و نبوّت را به امامت و ولايت گره زد و به مخاطبان فهماند كه نبوّت و امامت دو حقيقت ناگسستني اند.(۷۰۴)

و اين معرفي نه از ناحيه ي شخص پيامبر بلكه از طرف خداوند ابلاغ شده بود؛ زيرا وقتي در يكي از روزهاي مشقت بار مكه، رئيس قبيله ي بني عامر نزد رسول خدا و در حضور اصحاب مسئله ي جانشيني و خلافت را به پيامبر پيشنهاد كرد، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به صراحت اعلام كرد كه مسأله ي جانشيني من با خداست.(۷۰۵)

۲. عِدل قرار دادن عليعليه‌السلام و اولادش در كنار قرآن در حديث ثقلين و سفارش به مردم جهت همراهي كردن اين دو گوهر گران بها و نيز بيان فضايل عليعليه‌السلام از زبان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مانند شهر علم بودن عليعليه‌السلام ؛ افضل بودن ضربه ي شمشير عليعليه‌السلام از عبادت جن و انس، در جريان جنگ خندق؛ قرار دادن حبّ عليعليه‌السلام به عنوان ملاك ايمان و حلال زادگي و دشمني او به عنوان معيار نفاق و حرام زادگي؛ همراهي حق با علي و عليعليه‌السلام با حق؛ هم چون كشتي نوح بودن اهل بيت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و مايه ي نجات و رهايي بودن آن ها از هلاكت؛ اين موارد، نمونه هايي از اقدامات رسول الله جهت تثبيت امامت حضرت عليعليه‌السلام به شمار مي رود.(۷۰۶)

۳. نزول آيه ي ولايت( اِنَّما وَليُّكُمُ الله وَ رَسُولُه وَ الَّذينَ آمَنوا الَّذينَ يُقيمونَ الصَّلاةَ وَ يُؤتونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون ) (۷۰۷)

ولي شما هست يكتا خدا همين سان فرستاده اش مصطفي

دگر مؤمناني كه اندر صلات به وقت ركوعش دهندي زكات

به اجماع آراء مراد از ولي در اين آيه باشد امام عليعليه‌السلام (۷۰۸)

تمام مفسران شيعه و اهل تسنن، آيه ي ولايت را در شأن اميرالمؤمنين توصيف مي كنند. هر چند نقل واقعه به گونه هاي گوناگون بيان گرديده، ولي همه ي آن ها از مضمون يك ساني برخوردارند و آن اين است كه عليعليه‌السلام در حال ركوع نمازش، انگشتري خود را به عنوان زكات به فقيري بخشيد و اين آيه ي شريف در شأنش نازل شد.

و عليعليه‌السلام را كه مصداق( الَّذينَ آمَنوا الَّذينَ يُقيمونَ الصَّلاةَ وَ يُؤتونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون ) است، به وصف ولايت، متصف ساخت.(۷۰۹)

توضيح معناي آيه ي شريفه اين است كه: الف. آيه با كلمه ي «انما» انحصار پيدا كرده است، يعني اين است و جز اين نيست كه ولايت در سه دسته انحصار دارد، خدا، رسول و مؤمنان؛ ب. ولايت به معناي اولي در تدبير امور اجتماعي است كه فرمان بري او واجب است.

حال اين پرسش مطرح مي شود كه اگر ولايت در اين آيه سه مصداق خدا، رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و عليعليه‌السلام را شامل مي شود، پس چرا «الذين آمنوا » به صورت جمع به كار رفته است؟ پاسخ اين است كه با توجه به شأن نزول آيه، بي شك، حضرت عليعليه‌السلام ، مصداق آيه ي شريفه است و اگر قرار باشد افراد ديگري نيز مصداق آن قرار گيرند، بايد با دلايل ديگري اثبات گردد؛ مانند احاديث نبوي ديگري كه از ولايت ساير ائمه ي اطهار گزارش داده اند.

علاوه بر اين كه در آيه ي مباهله نيز «نسائنا» جمع به كار رفته و تنها وجود مبارك حضرت فاطمه ي زهرا (س) منظور است.

اشكال ديگري مطرح مي شود كه چگونه عليعليه‌السلام در حال نماز و غرق در عبادت حق، فرياد مستمندي را شنيد توجه او جلب شد و انگشترش را بخشيد(۷۱۰) با توجه به اين كه علي بن ابي طالب، هنگام نماز، آن قدر مستغرق در عبادت و بندگي مي شد كه حتي با كشيدن تير از پاي او، از حالت عبادت بيرون نمي آمد.

پاسخ اين است كه انفاق مستمند با روح عبادت ناسازگار نيست. و اصولاً اولياي الهي در حال عبادت خدا از عبادت ديگري غافل نمي شوند ولي در مقام عبوديّت و بندگي مقام جمع الجمع و كسب تمام مصاديق بندگي را دارند و مصداق «لا يشغله شأن عن شأن » هستند: يعني شأن و كار الهي، آن ها را از كار الهي ديگر باز نمي دارد. پس پرداخت زكات همانند نماز نيز عبادت و بندگي است و عابد حقيقي با انجام يك عبادت، از عبادت ديگر غفلت نمي كند.(۷۱۱)

اشكال ديگر اين است كه برخي«ولايت» را در آيه ي شريفه به معناي دوستي و محبت و ناصر (نه سرپرستي و متصرف در امور) گرفته اند.(۷۱۲) در حالي كه ولايت عليعليه‌السلام در اين آيه در رديف ولايت پيامبر و خداوند قرار گرفته است.

و بي شك، ولايت در اين دو مورد به معناي سرپرستي است. و وحدت سياق اقتضا مي كند كه ولايت علي بن ابي طالب نيز به معناي سرپرستي باشد.

۴. جريان غدير و نزول آيات سوره ي مائده مبني بر ولايت اميرالمؤمنين و تمسك حضرت به اين جريان در موارد متعدد و احاديث ديگري مانند، وصايت، وراثت، خلافت، منزلت، هدايت، سفينه، ثقلين و... جملگي بر امامت و ولايت آن حضرت دلالت دارند.

با اين همه دلايل و قراين، چرا عليعليه‌السلام گوشه نشين شد و حق خلافت از او سلب شد؟ پاسخ اين پرسش در يك جمله خلاصه مي شود كه عليعليه‌السلام قرباني تعصب و جاهليّت عرب شد.

قدرت طلبي و شهرت خواهي عده اي از يك طرف و عصبيّت هاي قومي و فاميلي و تعصّبات حزبي و قبيله اي گروهي از طرف ديگر، سبب شد تا لياقت ها و صلاحيت هاي علمي و عملي به حاشيه نشينند و آثار شوم اجتماعي، سراسر جامعه ي اسلامي را فرا گيرد.

عليعليه‌السلام علي رغم فضايل فراوانش با نيرنگ و دغل بازي مخالفانش غريب ماند و فضايل او كتمان شد و با حسد و كينه اي كه نسبت به او داشتند به غصب خلافت اقدام كردند. تبعيض ها، بي عدالتي ها، و حق كشي ها به حدّي گسترده شد كه ملت اسلامي براي حلّ معضلات به عليعليه‌السلام رو آورد. و عليعليه‌السلام نيز فرمود: «سوگند به خدا، اگر حضور مردم بر من اتمام حجّت نمي كرد و اگر خدا از عالمان پيمان نمي گرفت كه بر گرسنگي مظلوم و شكم بارگي ظالم قرار نگيرند، ريسمان خلافت را رها مي كردم(۷۱۳)

۱۱- زن در نهج البلاغه چگونه توصيف شده است؟

يكي از زمينه هايي كه عليعليه‌السلام در تاريخ سياسي و اجتماعي خويش بدان پرداخته، بيان نارسايي ها و كم بودهاي زنان است؛ زيرا آغاز حكومت وي گرفتار فتنه ها و دسيسه هاي زنانه گرديد. براي درك دقيق مراد حضرت، بايد كلام عليعليه‌السلام را با توجه به شأن صدور كلام حضرت شناخت تا روشن گردد كلام امامعليه‌السلام درباره ي زن به جنس زن در تمام روزگاران مربوط است يا تنها به زنان جامعه و عصر عليعليه‌السلام يا اعصار مشابه آن ارتباط دارد.

براي شناخت مقام زن از ديدگاه عليعليه‌السلام ابتدا بايد به اوضاع و احوال اجتماعي و سياسي دوران عليعليه‌السلام توجه كرد و شأن بيان خطبه هاي مربوط به زن را شناخت. و سپس ساير سخنان حضرت نسبت به زن و نيز چگونگي برخورد آن بزرگوار با خانواده ي خويش را بررسي كرد تا با توجه به عصمت امامعليه‌السلام در گفتار و رفتار، ديدگاه دقيق آن حضرت را نسبت به جنس زن درك نمود.

حضرت عليعليه‌السلام در مواردي از سخنانش به كلام حضرت زهرا (س) تمسك جسته و با توجه به مقام عصمت آن بزرگوار مطالب او را حجت شمرده است. براي نمونه در باره ي مراسم تجهيز مردگان مي فرمايند: «حضرت زهرا (س) بعد از ارتحال پدر بزرگوارش به زنان بني هاشم كه در ماتم، او را ياري كرده بودند، فرمود: اين حالت را رها كنيد و به دعا و نيايش مشغول شويد.(۷۱۴) » و يا در نامه اي به وجود همسرش، فاطمه ي زهرا(س) مباهات مي كند و با افتخار از آن ياد مي كند و مي فرمايد: «منّاخير نساء العالمين.»(۷۱۵)

عليعليه‌السلام در عمل و سيره با دل سوزي و كمك كردن در امور منزل نيز به شأن و منزلت زن بها مي داد. امام صادقعليه‌السلام مي فرمايد: «اميرالمؤمنينعليه‌السلام هيزم تهيه مي كرد، آب مي آورد و جاروب مي كرد و فاطمه (س) آرد مي كرد و آرد را خمير مي كرد و نان مي پخت.»(۷۱۶) امام عليعليه‌السلام به مردان سفارش مي كرد كه بارهاي سنگين خود را بر دوش زنانشان نگذارند.(۷۱۷) به همين دليل، حضرت، خود بار منزل را حمل مي كرد و مي فرمود: «چيزهايي كه براي خانواده ي انسان سودمند است، بردن آن براي افراد با كمال، موجب نقص نخواهد بود.»

حضرت عليعليه‌السلام نه تنها مانع فعاليت هاي سياسي و اجتماعي و علمي حضرت زهرا (س) نمي شد، بلكه ايشان دوش به دوش عليعليه‌السلام از اهداف و احكام اسلام دفاع مي كرد.

تفاوت هاي زن و مرد نيز بر عليعليه‌السلام آشكار است، يكي از اين تفاوت هاي پذيرفته شده نزد انديشمندان و متفكران، تفاوت زن و مرد در عرصه ي عقلانيت مديريتي است. همان گونه كه امام عليعليه‌السلام در خطبه ي۸۰ نهج البلاغه پس از واقعه ي جمل و ناظر به فتنه ها و دسيسه هاي عايشه فرمود كه «زنان، نواقص العقول اند.» مراد حضرت از عقل، عقل مديريتي است، نه عقل نظري و تحليل گري؛ زيرا زنان در شناخت حقايق و تئوري يا فرضيه بافي و فلسفه پردازي، هيچ تفاوتي با مردان ندارند؛ ولي اين طايفه در عقل مديريتي از نقصان خاصي برخوردارند؛ يعني عقلي كه در مرحله ي اجرا و اداره ي مجموعه ي نيروهاي انساني، تدبير و برنامه ريزي را به عهده دارد.

اين بدان معنا نيست كه زنان در اداره ي منزل ناتوان باشند؛ زيرا شأن صدور كلام امامعليه‌السلام ، جنگ جمل و مديريت عايشه در اين جنگ است. پس مراد حضرت از عقل در اين روايت، عقل نظري يا عقل عملي نيست، بلكه عقل مديريتي منظور اوست. و سرّ نقصان عقل مديريتي زنان، كمال عاطفي آن ها است؛ زيرا به تعبير خانم لامبر، عاطفه ي قدرت مند زن، او را بازي مي دهد. و علي رغم تيزهوشي و ادراك سريع، در درك پيوستگي و ارتباط مسايل اجتماعي ضعف دارند.(۷۱۸)

در نتيجه، مردان از جهت عاطفي و زنان از نظر عقلاني نسبت به يك ديگر احساس نياز مي كنند. و سرّ عدم مشورت با زنان نيز به جهت قوّت عاطفه و ضعف اراده ي آن هاست.(۷۱۹) به همين دليل امام مي فرمايد: «از مشورت با زنان بپرهيزيد مگر زماني كه كمال عقل آن ها آزمايش شود.»(۷۲۰)

اسلام با توجه به تفاوت هاي جسماني ميان زن و مرد، احكام و تكاليف شرعي متفاوتي بيان كرده است.

تكليف سنگيني چون جهاد را از او نخواسته زيرا به تعبير امام عليعليه‌السلام نبايد به زن بيش از حد خود تحميل كرد. زن هم چون شاخه ي گل است نه قهرمان ميدان ها.(۷۲۱)

امام عليعليه‌السلام مهم ترين وظيفه ي زنان را خانواده داري و شوهرداري و تربيت فرزندان مي داند و مي فرمايد: «جهاد زن، حسن شوهرداري است.»(۷۲۲) «هيچ شيري كه به كودك داده مي شود، بركتش، عظيم تر از شير مادرش نيست.»(۷۲۳) حضرت، نسبت به شير دادن، بيش از ازدواج حساس بود؛ زيرا شير دادن طبيعت را تغيير مي دهد.(۷۲۴)

اين سخن كه بايد زنان از هر جهت شبيه مردان شوند و از نظر وظايف و تكاليف بين آن ها تفاوتي نباشد، نه تنها منشأ افسردگي زنان و مردان مي گردد، بلكه به نابودي نظام خانواده منجر مي شود. بسياري از متفكران غربي، واژگوني جنسيت را عامل مهم آسيب هاي رواني مانند افسردگي و آسيب هاي اجتماعي معرفي كرده اند.(۷۲۵)

زيرا برابر دانستن زن و مرد، منشأ حضور زن در تمام عرصه ها و فعاليت هاي اجتماعي مي شود و حجاب و پوشش را از دست مي دهد و علل بيماري و اضطراب و افسردگي را فراهم مي آورد. امام عليعليه‌السلام مي فرمايد: «از طريق حجاب، چشمان زنان را بپوشان؛ زيرا حجاب و پوشش، آن ها را سالم تر و پاك تر نگاه خواهد داشت.»(۷۲۶) اين، بدان معنا نيست كه زن علاوه بر خانواده داري و پرورش انسان هاي بزرگ در مسائل و فعاليت هاي اجتماعي شركت نكند.

تاريخ گواه است كه زنان تشيّع در دوران خلافت عليعليه‌السلام در فعاليت هاي اجتماعي مشاركت مي كردند و پس از شهادت حضرت نيز به ترويج تشيّع و بيان ولايت ائمه ي طاهرينعليه‌السلام اقدام نمودند براي نمونه مي توان به آمنه بنت شريد، جروه بنت مرّه بن غالب تميمه، ام حكيم، حرّه دختر حليمه سعديّه، اروي بنت حارث بن عبدالمطلب بن هاشم، فارغه بنت عبدالرحمن العارثيه، دارميه حجونيّه، عكرشه بنت الاحلش، ام البراؤ بنت صفوان بن هلال، ام سنان بنت خيثمه بن مرشد مزجحيه، اشاره كرد.(۷۲۷)

۱۲- شبهه اي درباره ي زنان

حضرت عليعليه‌السلام فرمود ه اند: «اي مردم، زنان از ايمان و خرد و ارث، كم بهره هستند؛ اما نقصان ايمانشان به جهت نماز نخواندن و روزه نگرفتن در روزهاي حيض است و جهت نقصان خردشان آن است كه گواهي دو زن به جاي گواهي يك مرد است و از جهت نقصان نصيب و بهره نيز ارث آن ها نصف ارث مردان است؛ پس از زنهاي بد پرهيز كنيد و از خوبانشان برحذر باشيد، و در گفتار و كردار پسنديده از آن ها پيروي نكنيد تا در گفتار و كردار ناشايسته طمع نكنند.»(۷۲۸) چه تفسيري مي توان براي اين حديث ارايه كرد؟

پاسخ اين است كه اين حديث از نظر سند و اعتبار، جاي ترديد ندارد و بي شك به عليعليه‌السلام انتساب دارد؛(۷۲۹)

اما از نظر دلالت بايد گفت كه در باره ي نقصان ايمان، مراد امامعليه‌السلام اين است كه اصولاً عمل عبادي در تقويت ايمان و ترك آن در تضعيف ايمان نقش دارد. پس وقتي زنان دچار عادات ماهانه مي شوند و شرعاً مكلف به ترك نماز و روزه مي گردند، به ناچار گرفتار نقص ايمان مي شوند ولي شريعت، راه جبران اين نقص را معين كرده است؛ فرموده كه زنان هنگام نماز بر سجاده هاي خود بنشينند و ذكر خدا را گويند.

برخي گمان كرده اند عادت ماهانه نوعي پليدي است، در حالي كه اين تفكر از قديم در ميان بشر رواج داشته و حتي بنا بر نقل سنن ابوداود، يهوديان، زنان حايض را از خانه بيرون مي كردند و با او غذا نمي خوردند و در يك اتاق زندگي نمي كردند و در ظرف او آب نمي آشاميدند. به همين دليل، از رسول خدا درباره ي حيض زنان سؤال شد، آيه ي ۲۲۲ سوره ي بقره نازل شد كه بگو حيض نوعي بيماري است (نه نوعي پليدي).

در اين حالت با زنان نزديكي نكنيد (نه اين كه معاشرت نكنيد يا با آن ها غذا نخوريد).(۷۳۰)

و اما حكمت نقصان عقل زنان؛ در مباحث قبلي گذشت كه با توجه به قراين حاليه و مقاميه و جريان جنگ جمل و فرمان دهي عايشه، مراد از عقل، عقل مديريتي است كه زنان به جهت احساسات و عاطفه ي شديد، بهره ي كم تري از آن دارند و به هيچ وجه مراد از عقل نظري يا عملي و قوه ي ادراكي، حقايق هستي و بايد و نبايدهاي عالم نيست.

و اما كم بودن نصيب آن ها از ارث بدان جهت است كه خداوند، نسبت به حقوق مادي و اقتصادي زنان و مردان خانواده محورانه، قوانين آن را وضع كرده است و ما نيز بايد به عنوان يك نظام و سيستم حقوقي بدان بنگريم و جزء نگرانه از آن بپرهيزيم.

خداوند متعال، براي تنظيم برنامه ي اقتصادي خانواده، مرد را مكلف ساخته است تا نفقه ي خود و خانواده اش را تأمين كند؛ مهريه ي زن را بپردازد و براي معاش زن و فرزند تلاش نمايد؛ و هيچ كدام از اين تكاليف بر عهده ي زن نهاده نشده است و از طرف ديگر، ارث مرد را دو برابر ارث زن معرفي كرده است و يا ديه ي زن را نصف ديه ي مرد قرار داده است.

حال اگر زني، به دلايل و عللي، نفقه دار خانواده ي خود باشد و مشكلات اقتصادي را خود بردوش بكشد و در آن حال، كسي به او آسيبي رساند، علاوه بر نصف ديه، از مازاد بر ديه هم بهره مند مي گردد.

فلسفه ي پيروي نكردن از زنان نيز به بعد عاطفي آن ها برمي گردد. البته برخي از اين ويژگي ها معلول عوامل اجتماعي صدر اسلام و بعد از آن است؛ به همين دليل، پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نيز همين اوصاف را براي زنان ذكر مي كند.(۷۳۱)

بنابراين، زن با تغيير اوضاع فرهنگي و اجتماعي، البته در چارچوب اسلام، مي تواند مشاور صادق و اميني باشد.

البته با توجه به عاطفه و احساسات اكثري در زنان، بايد در مشاوره در امور نزاع برانگيز با احتياط قدم برداشت و به همين دليل، شهادت زنان مشروط پذيرفته شده و قضاوت آن ها به نظر بسياري از فقها ممنوع است.

پس نبايد وضعيت و موقعيت زنان در دوره ي جاهليت را فراموش كرد. زنان در آن دوران نه تنها استقلال اقتصادي نداشتند بلكه از هر شأن اجتماعي و زندگي نيز محروم بودند؛ به همين جهت از رشد فرهنگي، مواهب اجتماعي، ابراز خلاقيت ها و ابتكارها و نوآوري ها نيز برخوردار نبودند. هيچ ارثي به آن ها تعلق نمي گرفت.

اسلام در اين دوران درخشيد و استقلال اقتصادي به آن ها بخشيد. آن ها را در امر آموزش علوم و فنون مورد حمايت قرار داد. بيش ترين توصيه هاي اخلاقي را به مردان نسبت به زنان ارايه فرمود. با توجه به قضاياي تاريخي مي توان چند احتمال ذيل را درباره ي خطبه ي امام عليصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بيان كرد.

الف. شايد سخنان اميرالمؤمنينعليه‌السلام درباره ي زنان، به شكل قضاياي شخصيه است، نه قضاياي حقيقيه؛ يعني تمام زنان در همه ي اعصار را شامل نمي شود.

ب. سخنان حضرت عليعليه‌السلام به شكل قضيه ي حقيقيه است ولي متعلقش، زني است كه قيود فرهنگي و سياسي و اجتماعي و اقتصادي خاصي را حمل مي كند. و بالطبع زناني كه فاقد اين قيود باشند، احكام مذكور در اين خطبه شامل آن ها نمي شود.

و بي شك، دوران معاصر و روابط اقتصادي و اجتماعي و سياسي به گونه اي تغيير كرده كه نمي توان زن امروز را با زن صدر اسلام يك سان دانست و اصرار بر بقاي حكم با پذيرش تحولات موضوع، با اجتهاد و فقاهت زنده سازگاري ندارد.

گفتني است اصول و احكام ثابتي در اسلام است كه ما را مكلف به عدم تغيير موضوع مي كند و توصيه مي كند كه موضوع حكم تغيير نيابد. براي نمونه، زن و مرد حق ندارند خود را به زن و مرد غربي تغيير دهند و اخلاق و سياست و معيشت و حيات خانوادگي را متزلزل سازند. و مسئوليت تربيت فرزندان و حفظ نظام خانواده را از دوش خود بردارند.

ج. تفسير خاصي كه در سطور قبل، از خطبه ي امام شد، تا حدودي شبهات مربوط به آن را برطرف مي سازد.

تنها در باره ي اطاعت زنان لازم است اين نكته اضافه شود كه در روايات فراواني، اطاعت ناپذيري زنان مقيد شده به اين كه اگر زنان از مردانشان، امور غير شرعي و خلاف شرع را مانند پوشيدن لباس نازك در عروسي ها، عزاداري ها و حمام ها طلب كردند، مردان، مخالفت نمايند(۷۳) شايان ذكر است كه در آن زمان، حمام هايي وجود داشت كه بدون لنگ و پيش بند، افراد وارد آن مي شدند و پيشوايان معصوم از فرستادن زنان به اين محل ها نهي مي كردند.(۷۳۳)

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ