جامعه علوی در نهج البلاغه

جامعه علوی در نهج البلاغه0%

جامعه علوی در نهج البلاغه نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

جامعه علوی در نهج البلاغه

نویسنده: عبدالحسين خسروپناه
گروه:

مشاهدات: 15485
دانلود: 2920

توضیحات:

جامعه علوی در نهج البلاغه
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 76 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 15485 / دانلود: 2920
اندازه اندازه اندازه
جامعه علوی در نهج البلاغه

جامعه علوی در نهج البلاغه

نویسنده:
فارسی

۶- قلمروشناسي دين از طريق كاركردهاي دين

حضرت عليعليه‌السلام در فرمايش ها و توصيه هاي گهربارش به خدمات و ثمرات دين نيز اشاره مي كند و از اين طريق، كاركردهاي دين را معرفي مي نمايد.

شايان ذكر است كه روش كاركردي با روش كاركردگرايانه يا پراگماتيستي تفاوت دارد. در پيش فرض كاركردگرايانه، صدق به معناي منفعت گرايي و فايده گرايي، نه به معناي مطابقت با واقع، به كار رفته است. به همين دليل، فيلسوفاني كه به غير شناختاري بودن زبان ديني گرايش داشته اند، به كاركردهاي دين، با نگرش كاركرد گرايانه، نگريسته اند.

اميرمؤمنان در خطبه ها، نامه ها و حكمت هاي ارزش مند و پرمغز و وزين خود به كاركردهاي دين اشاره نموده است؛ ليكن روش كاركردگرايانه را نپذيرفته است؛ يعني شناختاري بودن گزاره هاي ديني و مطابقت آن ها با واقع و نفس الامر را پذيرفته آن گاه به آثار و پي آمدهاي مثبت آن ها نيز پرداخته است.

اين نگرش، از نظر روان شناختي و جامعه شناختي بسيار راه گشا و كارآمد است. در آغاز بيان كاركردهاي دين در سنت علوي به اين نكته اشاره شد كه كاركردهاي دين از يك جهت به كاركردهاي دنيايي و اخروي و از جهت ديگر، به كاركردهاي فردي و اجتماعي منشعب مي شوند. وقتي سخن از كاركردهاي دنيا به ميان مي آيد، مراد از دنيا، معناي غفلت از خدا نيست؛ بلكه نيازهاي دنيوي است كه دين و آموزه هاي ديني بدان پرداخته و آن را مقدمه ي آخرت شمرده است.

امير كلام در اين باره مي فرمايد: با اين خانه ي وسيع در دنيا چه مي كني؟ در حالي كه در آخرت به آن نيازمندتري. آري اگر بخواهي، مي تواني با همين خانه به آخرت برسي. در اين خانه ي وسيع، مهمانان را پذيرايي كني به خويشاوندان با نيكوكاري بپيوندي و حقوقي كه برگردن تو است، به صاحبان حق برساني.

پس آن گاه تو با همين خانه ي وسيع، به آخرت نيز مي تواني پرداخت... تو مي پنداري كه خداوند نعمت هاي پاكيزه اش را حلال كرده اما دوست ندارد تو از آن ها استفاده كني؟ تو در برابر خدا كوچك تر از آني كه اين گونه با تو رفتار كند.(۱۴۵) اينك به پاره اي از كاركردهاي دين در سنت و سيره و كلام علوي اشاره مي كنيم:

۱.معرفت خدا : يكي از خدمات دين به بشريت اين است كه خداوند متعال را به او معرفي مي كند و شناخت صحيح و دقيقي به او عطا مي كند و از انحراف ها و اعوجاج ها مي رهاند.

همان گونه كه حضرت عليعليه‌السلام مي فرمايد: آغاز و بنياد دين، شناخت خدا است و كمال اين شناخت، باورداشت هستي او و اوج اين باور، توحيد، و اوج توحيد، اخلاص و اوج اخلاص، زدودن صفت ها از او است.(۱۴۶)

۲.ايجاد هم بستگي و رفع اختلاف ها : شكاف ها و اختلاف هايي كه ميان خويشان پديد مي آيد، به كمك دين به هم بستگي و الفت بدل مي شود و شعله هاي عداوت خاموش مي گردد.(۱۴۷) البته اين كاركرد به عنوان فلسفه ي بعثت پيامبران نيز بيان گرديد.

۳.حيرت زدايي : آدميان در طول حيات فكري، گرفتار شك و ترديد و نسبي گرايي و حيرت مي شوند. يكي از كاركردهاي دين آن است كه انسان ها در حوزه ي خردگريزي، حيرت زدايي مي شوند و معرفت كامل را عطا مي كنند. حيرت زدايي به دنبالش زوال فتنه ها، هوا و هوس ها، تكبرها و ساير لغزش ها و جهالت ها را به هم راه دارد.(۱۴۸)

۴.پشتيباني عقل در حوزه ي ناتواني : عقل آدمي از ارزش معرفت شناختي والايي برخوردار است؛ به همين دليل، شريعت به بهره گرفتن از آن توصيه فرموده است؛ ليكن در درك پاره اي از حقايق ناتوان است. براي نمونه، شناخت چهره ي حقيقي دنيا، شيطان شناسي، بيان احكام الهي و مانند اين ها از حوزه ي درك آدمي به دور است. امير كلام در سرتاسر نهج البلاغه از اين ابهام ها پرده برداشته، آدميان را از آن حقايق آشكار ساخته است.

۵.كاركرد هاي دين از طريق كاركرد احكام شرعي : تمام اوامر و نواهي الهي از حكمت معيني برخوردارند؛ زيرا احكام الهي تابع مصالح و مفاسد واقعي اند. حضرت عليعليه‌السلام پاره اي از كاركردها و حكمت هاي احكام شرعي، كه در واقع، كاركردهاي دين هم به شمار مي روند، را بيان فرموده است؛ براي نمونه، مي فرمايد: خداوند براي پاك سازي از شرك، ايمان را رقم زد و براي وارستن از كبر، نماز را؛ براي رويش روزي، زكات را و براي آزمايش اخلاص مردمان، روزه را، براي تقويت دين، حج را و براي عزت اسلام، جهاد را واجب شمرد.(۱۴۹)

حضرت در جاي ديگري جهاد با دشمن را مايه ي برپا داشتن ستون دين معرفي مي كند(۱۵۰) و نيز فرموده است كه خداوند امر به معروف را براي اصلاح توده هايي ناآگاه و نهي از منكر را براي بازداشتن بي خردان از زشتي ها، صله ي رحم را براي فراواني خويشاوندان و قصاص را براي پاسداري از خون ها و اجراي حدود را براي بزرگ داشت محرمات الهي و ترك مي گساري را براي سلامت عقل و دوري از دزدي را براي تحقق عفت و ترك زنا را براي سلامت نسل آدمي و ترك لواط را براي فزوني فرزندان و گواهي دادن را براي به دست آوردن حقوق انكار شده و ترك دروغ را براي حرمت نگه داشتن راستي و سلام كردن را براي امنيت از ترس ها و امامت را براي سازمان يافتن امور امت و فرمان برداري از امام را براي بزرگ داشت مقام رهبري، واجب كرد.(۱۵۱)

۶.كاركرد دين در حوزه ي اخلاق : ياد خدا و آخرت، در كنترل رفتار انسان ها بسيار مؤثر است. امير كلام در نامه ي ۵۳ خطاب به مالك اشتر مي فرمايد: «به مردم نگو به من فرمان دادند و من نيز فرمان مي دهم و بايد اطاعت شود؛ كه اين گونه خود بزرگ بيني دل را فاسد و دين را پژمرده و موجب زوال نعمت ها است.

و اگر با مقام و قدرتي كه داري، دچار تكبّر يا خود بزرگ بيني شدي به بزرگي حكومت پروردگار كه برتر از تو است بنگر، كه تو را از آن سركشي نجات مي دهد و تندروي تو را فرو مي نشاند و عقل و انديشه ات را به جايگاه اصلي باز مي گرداند.»

۷.كاركرد دين از طريق كاركرد ايمان : ايمان به خدا، در زندگي آدمي، آثار و نتايج مثبت فراوان دارد؛ از جمله مي توان به مبارزه ي با حزن و اندوه، يافتن اميد، آرامش دروني اشاره كرد. امام عليعليه‌السلام مي فرمايد: «بي گمان تو، نه مي تواني بر اجل خويش پيش گيري و نه پيش از آن چه سهم مقدّر توست، از روزي بهره مند مي شوي. اين حقيقت را بشناس كه روزگار را دو روز متفاوت است: روزي بر تو و روزي با تو. و نيز بدان كه دنيا سرايي است كه دست به دست مي گردد. آن چه به سود باشد، به رغم ضعفت، به سراغت خواهد آمد و در مورد آن چه به زيانت باشد نيز، نيروي دفاع و بازداري ات نتواند بود»(۱۵۲) .

و نيز مي فرمايد:

«دين قوي ترين تكيه گاه است؛(۱۵۳) دين شادماني است؛(۱۵۴) دين انسان را حافظ و نگهبان است»(۱۵۵) .

۷- تعيين قلمرو دين از طريق شناخت ويژگي هاي قرآن و سنت

يكي ديگر از راه هايي كه حضرت عليعليه‌السلام در تعيين قلمرو دين از آن بهره مي برد، طريق بيان و معرفي ويژگي هاي قرآن و سنت است كه در خطبه ها، نامه ها و حكمت هاي خويش بدان پرداخته است. وي ضمن بيان صداقت و پنددهندگي قرآن، هدف آن را هدايت گري انسان ها معرفي مي كند و انسان ها را در اين عرصه، نيازمند به قرآن توصيف مي كند.

سپس در ويژگي هاي آن مي فرمايد: «درمان خود را از قرآن بخواهيد و در سختي ها از قرآن ياري بطلبيد كه در قرآن، درمان بزرگ ترين بيماري ها يعني كفر و نفاق و سركشي و گم راهي است.پس به وسيله ي قرآن خواسته هاي خود را از خدا بخواهيد و با دوستي قرآن به خدا روي آوريد، و به وسيله ي قرآن از خلق خدا چيزي نخواهيد؛ زيرا وسيله اي براي تقرّب بندگان به خدا، بهتر از قرآن وجود ندارد. آگاه باشيد كه شفاعت قرآن پذيرفته شده و سخنش تصديق مي گردد، آن كس كه در قيامت، قرآن شفاعتش كند، بخشوده مي شود و آن كس كه قرآن از او شكايت كند محكوم است.»(۱۵۶)

«همانا خداوند سبحان، كسي را به چيزي چون قرآن پند نداده است. كه قرآن ريسمان استوار خدا، و وسيله ي ايمني بخش است. در قرآن بهار دل، و چشمه هاي دانش است.

براي قلب جلايي جز قرآن نتوان يافت؛ به خصوص در جامعه اي كه بيداردلان در گذشته و غافلان و تغافل كنندگان حضور دارند.»(۱۵۷)

بنابراين، عرصه هاي حضور قرآن عبارتند از: بيدار كردن و جلاي قلب؛ هدايت گري نسبت به انسان ها؛ درمان دردها به ويژه بيماري هاي قلبي؛ تقرب به خدا.

حضرت عليعليه‌السلام در خطبه ي ديگري، از كمال دين خبر مي دهد و آن را به كمال قرآن مستند مي سازد و مي فرمايد. «آيا خداي سبحان، دينِ ناقصي فرستاده و در تكميل آن از آن ها استمداد كرده است؟ آيا آن ها شركاي خدايند كه هر چه مي خواهند در احكام دين بگويند و خدا رضايت دهد؟ آيا خداي سبحان، دين كاملي فرستاد و پس پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در ابلاغ آن كوتاهي ورزيد؟ در حالي كه خداي سبحان مي فرمايد: «ما در قرآن چيزي را فروگذار نكرديم» و فرمود: «در قرآن بيان هر چيزي است» و يادآور شويم كه: بعض قرآن گواهِ بعضي ديگر است و اختلافي در آن نيست. پس خداي سبحان فرمود: «اگر قرآن از طرف غير خدا نازل مي شد اختلافات زيادي در آن مي يافتند.« همانا قرآن داراي ظاهري زيبا و باطني ژرف و ناپيدا است، مطالب شگفت آور آن تمام نمي شود، و اسرار نهفته آن پايان نمي پذيرد، و تاريكي ها بدون قرآن برطرف نخواهد شد.»(۱۵۸) امير كلام در خطبه ي ديگري، مردم را به آموختن قرآن و نيك فهميدن آن توصيه مي كند و آن را شفا دهنده ي سينه هاي بيمار معرفي مي كند.(۱۵۹)

در خطبه اي ديگر، از معارف قرآن خبر مي دهد و علم آينده و حديث روزگاران گذشته و شفا دهندگي دردها و سامان دهي و نظم انسان ها را به قرآن نسبت مي دهد.(۱۶۰) حضرت، كمال ديني را به كمال قرآن معرفي مي كند كه پيامبر نيز آن را به طور كامل تبليغ فرمود.(۱۶۱)

فرمايشات حضرت علي در باب كمال دين و كمال قرآن ظهور در اين دارد كه دين و قرآن در امر هدايت گري انسان ها كمال دارد و دامنه ي آن در اين عرصه نيز حداكثري است و با وجود اين، در حكمت هاي خويش به مردم توصيه مي كند كه حكمت را از هر كس مي خواهيد، بگيريد.(۱۶۲) يا در خطبه ها و كلماتش به بهره گيري از عقل و تجربه توصيه مي كند. تا اين جا در باب گستره ي دين از طريق تبيين دامنه ي قرآن بهره گرفتيم. از راه تبيين حوزه ي سنت نيز مي توان در باره ي قلمرو دين سخن گفت.

از مجموعه ي فرمايشات اميرالمؤمنين، قلمرو حداكثري در سنت علوي استفاده مي شود؛ زيرا پيشوايان دين در اثر ارتباط با حق تعالي از علم لدني بهره مندند.

حضرت در سخن راني هاي عمومي ندا سر مي داد كه «سلوني قبل ان تفقدوني »(۱۶۳) ؛ پيش از آن كه مرا از دست بدهيد از من بپرسيد. مجموع اين گونه احاديث و نيز ره نمودهاي علمي، فلسفي و عرفاني پيشوايان اسلام و علم لدني آن ها بر اين حقيقت دلالت دارد كه تمام علوم و معارف گذشته و حال و آينده در اختيار پيامبر و ائمه ي اطهارعليه‌السلام بوده است و بدين معنا قلمرو دين اسلام و قلمرو معارف و علوم در منابع دين اسلام نامحدود و نامتناهي است. هر چند همه ي اين حقايق به دست ما نرسيده باشد و يا اين كه به دلايلي بيان نشده باشد.

امام عليعليه‌السلام از هم راهي خود با پيامبر خبر مي دهد و مي فرمايند: «من هنگامي كه وحي بر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرود مي آمد، ناله ي شيطان را شنيدم.

گفتم اي رسول خدا، اين ناله ي كيست؟ گفت: شيطان است كه از پرستش خويش مأيوس گرديد و فرمود: «علي، تو آن چه را من مي شنوم، مي شنوي و آن چه را كه من مي بينم، مي بيني؛ جز اين كه تو پيامبر نيستي، بلكه وزير من بوده، به راه خير مي روي.»(۱۶۴)

و نيز فرمود: اي مردم پيش از آن كه مرا از دست بدهيد، از من بپرسيد. از راه هاي آسمان ها سؤال كنيد كه من نسبت به آن ها از راه هاي زمين آگاه ترم(۱۶۵) و هم چنين اخبار غيبي فراواني از ائمه گزارش شده است كه بر مدعاي ما تأكيد دارد.

از جمله، امام عليعليه‌السلام در سر راه خود به سوي صفين به سرزمين كربلا رسيد و ندا سر داد كه آه اي زمين كربلا، هر آينه مرداني از تو در روز قيامت محشور مي گردند كه بدون حساب رسي وارد بهشت مي شوند».(۱۶۶) به كميل فرمود: اي كميل، اين جا علم فراواني است (به سينه اش اشاره كرد) اگر حاملان و آموزندگاني مي يافتم، به آن ها عطا مي كردم».(۱۶۷)

امام از انتقام گرفتن مختار، خيانت عمرسعد، شهادت خويش، شهادت امام رضا، سرانجام بني اميه و خوارج، خبر داده است.

مطالب دقيقي در باب حديث شناسي،(۱۶۸) انسان شناسي،(۱۶۹) شگفتي هاي آفرينش،(۱۷۰) مردم شناسي،(۱۷۱) علم رياضي،(۱۷۲) صرف و نحو،(۱۷۳) مسايل تربيتي،(۱۷۴) فقه و حقوق و قضا و رفتارشناسي(۱۷۵) نيز از امام گزارش شده است.

خلاصه ي سخن آن كه گرچه دايره علم پيشوايان دين از دايره ي سنت وسيع تر است ولي با توجّه به علم لدني آن ها مي توان از دخالت دين در عرصه هاي اجتماعي دنيوي و اخروي، فردي و اجتماعي سخن گفت. هر چند بسياري از معلومات پيشوايان دين، به دلايلي بيان نشده و يا در اختيار ما قرار نگرفته است.

به اميد آن كه تمام حقايق را از زبان مبارك امام عصر(عج) بشنويم.

۸- قلمرو دين در عرصه ي اقتصاد

اقتصاد در لغت به معناي ميانه روي و پرهيز از افراط و تفريط در هر فعاليتي است و در اصطلاح از تعاريف گوناگوني برخوردار است. ارسطو، علم اقتصاد را علم تدبير منزل و يكي از انواع حكمت عملي معرفي كرده و آدام اسميت، علم بررسي ماهيت و علل ثروت ملل را پذيرفته است. و برخي، اقتصاد را علم بررسي روش هاي تخصيص منابع و عوامل محدود (زمين، كار، سرمايه) جهت توليد منابع و محصولات به منظور ارضاي نيازمندي ها و ترتيب توزيع و مصرف آن ها دانسته اند.

حق مطلب آن است كه مباحث اقتصاد به دو بخش علم اقتصاد يا اقتصاد توصيفي و مكتب اقتصاد يا اقتصاد توصيه اي تقسيم مي شوند.(۱۷۶) گستره ي دين در عرصه ي اقتصاد از منظر سنت علوي، به طور عمده به مكتب اقتصاد و بايد و نبايدهاي اقتصادي و مسائل حقوقي و ارزشي اقتصاد، مانند تقسيم ثروت هاي عمومي، محدوديت هاي مالكيت خصوصي، حدود اقتدار دولت در زندگي اقتصادي، سياست ها و اهداف اقتصادي اختصاص دارد و در موارد اندكي به بيان روابط اقتصادي بين پديده ها اشاره شده است؛ زيرا روابط دائماً در حال سيلان و تغيير است و بايد در هر جامعه و عصري به كشف اختصاص آن اقدام نمود.

و اينك به پاره اي از بخش هاي اقتصاد توصيه اي در سنت علوي اشاره مي كنيم.

۱.سياست ها و اهداف ايجابي اقتصادي در سنت علوي

الف.توجّه به آباداني و عمران و بالندگي كسب و تجارت : حضرت عليعليه‌السلام در اين باره به مالك مي فرمايد: «بايد تلاش تو در آباداني زمين بيش تر از جمع آوري خراج باشد كه خراج جز با آباداني فراهم نمي گردد و آن كس كه بخواهد، خراج را بدون آباداني مزارع به دست آورد، شهرها را خراب و بندگان خدا را نابود و حكومتش جز اندك مدتي دوام نياورد».(۷۷)

ب.عدالت ورزي : عدالت يكي از اصول و اركان مهم نظام هاي حكومتي است كه بدون شك بقاي آن ها بدان بستگي دارد. امام عليعليه‌السلام نيز از اهميت اين عنصر هشدار مي دهد و عدالت و مهرباني با رعيت و مردم را مايه ي خشنودي و اطمينان آن ها نسبت به حكومت معرفي مي كند.(۱۷۸)

ج.حق گرايي : «حق را مال هر كس كه باشد، نزديك يا دور، بپرداز و در اين كار شكيبا باش و اين شكيبايي را به حساب خدا بگذار؛ گرچه اجراي حق، مشكلاتي براي نزديكانت فراهم آورد؛ تحمّل سنگيني آن را به ياد قيامت بر خود هموار ساز».(۱۷۹)

د.امنيت اقتصادي : عامل مهم رونق و شكوفايي اقتصادي، شيوه ي برخورد دولت با تجّار و توليد كنندگان و كارگران و برنامه ريزي در جهت امنيّت اقتصادي است. اميرمؤمنان براي ايجاد امنيت اقتصادي، توصيه هاي ذيل را ارايه مي كند: «هرگز كسي را از نيازمندي او باز نداريد و از خواسته هاي مشروعش محروم نسازيد و براي گرفتن ماليات از مردم، لباس هاي تابستاني يا زمستاني و مركب سواري و برده ي كاري او را نفروشيد و براي گرفتن درهمي، كسي را با تازيانه نزنيد و دست اندازي به مال كسي (نمازگزار باشد يا غير مسلماني كه در پناه اسلام است) نكنيد؛ جز اسب يا اسلحه اي كه براي تجاوز به مسلمان ها به كار گرفته مي شود.»(۱۸۰)

«با ترس از خدايي كه يكتاست و هم تايي ندارد حركت كن. در سر راه، هيچ مسلماني را نترسان يا با زور از زمين او نگذر و افزون تر از حقوق الهي از او مگير. هر گاه به آبادي رسيدي، در كنار آب فرود آي و وارد خانه ي كسي مشو. سپس با آرامش و وقار به سوي آنان حركت كن تا در ميانشان قرارگيري. به آن ها سلام كن و در سلام و تعارف و مهرباني كوتاهي نكن.»(۱۸۱)

ه.ضرورت برنامه ريزي : «مؤمن بايد شبانه روز خود را به سه بخش تقسيم كند. زماني براي نيايش و عبادت پروردگار و زماني براي تأمين هزينه ي زندگي و زماني براي واداشتن نفس به لذت هايي كه حلال و زيباست. خردمند را نشايد جز آن كه در پي سه چيز حركت كند: كسب حلال براي تأمين زندگي يا گام نهادن در راه آخرت يا به دست آوردن لذت هاي حلالي.»(۸۲)

۲.سياست ها و اهداف سلبي اقتصادي در سنت علوي

الف.گرفتن ماليات سنگين از مردم : امام در اين باره مي فرمايد: «اگر مردم شكايت كردند از سنگيني ماليات يا آفت زدگي يا خشك شدن آب چشمه ها يا كمي باران يا خراب شدن زمين در سيلاب ها يا خشك سالي، در گرفتن ماليات به ميزاني تخفيف ده تا امورشان سامان گيرد و هرگز تخفيف دادن در خراج، تو را نگران نسازد.»(۱۸۳)

ب.رانت خواري : «همانا زمام داران را خواص و نزديكاني است كه خودخواه و چپاول گرند و در معاملات انصاف ندارند، ريشه ي ستم كاري شان را با بريدن اسباب آن بخشگان و به هيچ كدام از اطرافيان و خويشاوندانت زمين را واگذار مكن و به گونه اي با آنان رفتار كن كه قراردادي به سودشان منعقد نگردد كه به مردم زيان رسانند؛ مانند آبياري مزارع يا زراعت مشترك كه هزينه هاي آن را بر ديگران تحميل كنند؛ در آن صورت سودش براي آنان و عيب و ننگش در دنيا و آخرت براي تو است».(۸۴)

۳.ارزش هاي اقتصادي

الف.رعايت حقوق محرومان : «سپس خدا را، خدا را، در خصوص طبقات پايين و محروم جامعه كه هيچ چاره اي ندارد. از زمين گيران، نيازمندان، گرفتاران، دردمندان، همانا در اين طبقه ي محروم گروهي خويشتن داري نموده و گروهي به گدايي دست نياز بر مي دارند؛ پس براي خدا پاسدار حقي باش كه خداوند براي اين طبقه معين فرموده است. بخشي از بيت المال و بخشي از غله هاي زمين هاي غنيمتي اسلام را در هر شهري به طبقات پايين اختصاص ده».(۸۵)

ب.تقويت بازرگاني و تجارت : شكوفايي اقتصادي يك جامعه و پيش رفت و توسعه ي آن، به رشد تجارت و تقويت بازرگانان صالح آن جامعه بستگي دارد. بر اين اساس، امير كلامعليه‌السلام ، مالك اشتر را به بازرگانان و صاحبان صنايع سفارش مي كند و آن ها را منابع اصلي منفعت و پديدآورندگان وسايل زندگي و آسايش معرفي مي كند و البته بر كنترل بازرگانان تنگ نظر، بدمعامله، بخيل و محتكر سفارش مي نمايد.(۱۸۶) در دعائم الاسلام، از امير المؤمنينعليه‌السلام روايت شده است كه آن حضرت در حالي كه تازيانه اي به دست مي گرفت در بازارها به راه مي افتاد و كم فروشان و متقلبان را تنبيه مي كرد.

و به اصبغ بن نباته كه به امام عرض كرد اجازه بدهيد من به جاي شما چنين كاري را انجام دهم فرمود: پيامبر بر مركب سوار مي شد و به بازار گوشت فروشان و خرمافروشان و تاجران مي رفت و آن ها را نصيحت مي كرد.(۱۸۷) سيره ي حضرت عليعليه‌السلام نيز بر اين روش پيامبر مبتني بود.(۱۸۸)

ج. پرهيز از مخلوط كردن جنس خوب و بد(۱۸۹)

د. پرهيز از قسم خوردن در معاملات(۱۹۰)

ه. تشويق به كشاورزي(۱۹۱)

و. توجه به نيازمندي هاي يتيمان(۱۹۲)

ز. توصيه به تلاش در توليد و كار و سازندگي(۱۹۳)

ح. توصيه هاي مالياتي به مأموران دارايي(۱۹۴)

۴.وظايف متوليان امور اقتصادي

آن چه از سنت علوي و روايات و سيره ي امير مؤمنان به دست مي آيد، اين است كه حاكمان و زمام داران امور اقتصادي، وظايفي بر عهده دارند كه بايد با همّت خويش، آن ها را به انجام برسانند. آن وظايف عبارتند از:

مقابله با تجاوز به حريم بازار و حفظ امنيت آن؛ جلوگيري از احتكار، مراقبت و نظارت بر قيمت ها و دقيق بودن ترازوها، حل مشكلات بازار، نظارت بر ذبح حيوانات، ايجاد امنيت در راه هاي تجاري، جلوگيري از معامله ي اشيا ممنوع و حرام، منع داد و ستد در مكان هاي غير مجاز و سدّ معبر و نظارت بر رفتار متوليان بازار(۱۹۵) ، نظارت بر امور مالي كارگزاران، تقسيم مساوي بيت المال، برخورد با سوء استفاده ها، ضرورت ساده زيستي حاكمان(۱۹۶) برخورد با سوء استفاده ها(۱۹۷) .

۹- قلمرو دين در عرصه ي سياست

نظريه پردازان، در مورد سياست، تعاريف گوناگوني از سنخ توصيفي يا تجويزي و يا مختلط ارايه نموده اند و براي آن، شاخه ها و زيربخش هايي را بيان كرده اند. از جمله مي توان به علم سياست، فلسفه ي سياسي، كلام سياسي، فقه و حقوق سياسي، نظام سياسي، نظريه ي سياسي، انديشه ي سياسي و جامعه شناسي سياسي اشاره كرد. علم سياست، دانشي است كه پديده ها و روندهاي سياسي موجود و سازمان ها و گروه هاي جوياي قدرت و روابط شهروندان و گروه هاي گوناگون با دولت و روابط دولت با ديگر دولت ها و سازمان هاي بين المللي را مطالعه مي كند.(۱۹۸)

فلسفه ي سياسي، تفكر منتظم درباره ي غرض و غايت حكومت و يا تنقيح مناط و تحليل مفاهيم سياسي است كه به صورت انتزاعي ارايه مي گردد.(۱۹۹) حال اگر پرسش هاي مربوط به فلسفه ي سياسي كه با روش انتزاعي و عقلي پاسخ داده شود، از طريق وحي الهي و متون ديني پاسخ داده شود، كلام سياسي تحقق مي يابد.

و فقه و حقوق سياسي، مجموعه مباحث حقوقي و فقهي كه به رفتار سياسي دولت ها و مردم ارتباط پيدا مي كنند مانند حقوق اساسي و حقوق بين المللي. نظام سياسي، عبارت است از مجموعه ي نظريه ها و آراء هم آهنگ به شكل يك سيستم كه خطوط اصلي ارزش هاي مورد نظر مكتب در زمينه ي مباحث سياسي مثل فرد، دولت و عدالت را بيان مي كند.

جامعه شناسي سياسي، دانشي است كه به بررسي محيط اجتماعي سياسي مي پردازد و تأثيرات جامعه، به طور كلي اعم از حوزه ي روابط توليدي و اقتصادي، لايه بندي هاي اجتماعي و فرهنگ، بر ساخت و فرايند و رفتار سياسي را مورد مطالعه قرار مي دهد(۲۰۰) .

نظريه و انديشه ي سياسي نيز در گذشته به معناي مجموعه ي تفكرات فيلسوفان سياسي هم چون افلاطون، ارسطو و... به كار رفته است.

حال كه از چيستي سياست و زير مجموعه هاي آن به اختصار سخن گفتيم، بايد توجه داشت كه اولاً وقتي سخن از سياست علوي به ميان مي رود، به معناي نفي بهره برداري از عقل و تجربه نيست. بي شك سياست مدار علوي در تصميم هاي سياسي بايد از روش هاي عقلاني جهت تحقق اهداف سياسي علوي بهره بگيرند؛ ثانياً در سنت علوي كم تر به علم سياست به عنوان تفسير روابط ميان روي دادهاي سياسي پرداخته شده است.

قلمرو سياست ديني در كلام علوي حداكثري است؛ ولي نه در علم سياست يا جامعه شناسي سياسي، بلكه در حوزه ي كلام سياسي و فقه و حقوق سياسي و انديشه ي سياسي.

تعليمات علوي در عرصه ي سياست، مشتمل بر چيستي سياست و حكومت، ويژگي هاي حاكم اسلامي، روش هاي سياسي، آزادي و حقوق سياسي مردم، اهداف سياست اسلامي و مانند اين ها است.

گفتني است سياست علوي با نگرشي كه به آدم و عالم دارد و هستي شناسي، خداشناسي، انسان شناسي و معرفت شناسي معيني را ارايه مي كند، روي كرد جديدي به مسائل سياسي به ما عطا مي كند و مطالب مهمّي به عرصه ي سياست مي افزايد.

و اينك به پاره اي از آموزه هاي امير كلام در باب مسائل سياسي اشاره مي كنيم:

۱.نگرش امام به سياست مداري و حكومتداري : «سوگند به خدايي كه دانه را شكافت و جان را آفريد، اگر حضور فراوان بيعت كنندگان نبود و ياران، حجت را بر من تمام نمي كردند، و اگر خداوند از علما عهد و پيمان نگرفته بود كه برابر شكم بارگي ستم گران و گرسنگي مظلومان، سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رها مي نمودم، و آخر خلافت را به كاسه ي اوّل آن سيراب مي كردم. آن گاه مي ديديد كه دنياي شما نزد من از آب بيني گوسفندي بي ارزش تر است».(۲۰۱) امامعليه‌السلام علي رغم اين نگرش، از ضرورت حكومت هم سخن مي گويد و وجود زمام داري نيك يا بد را براي مردم لازم مي شمارد(۲۰۲) .

۲.ويژگي سياست اسلامي : يكي از ويژگي هاي سياست علوي، پيوند ناگسستني ميان ارزش هاي اخلاقي و سياست اسلامي است. امام در نامه ي ۵۳ خطاب به مالك اشتر مي فرمايد: «مهرباني با مردم را پوشش دل خويش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حيوان شكاري باشي كه خوردن آنان را غنيمت داني.»

«به مردم نگو به من فرمان دادند و من نيز فرمان مي دهم، بايد اطاعت شود، كه اين گونه خودبزرگ بيني، دل را فاسد و دين را پژمرده و موجب زوال نعمت ها است.»

ويژگي ديگر در سياست اسلامي اين است كه حقوق دولت و مردم به صورت طرفيني است؛ يعني هم مردم بر حاكم حق دارند و هم حاكم نسبت به مردم، صاحب حق است و اصولاً اگر حق به سود كسي اجرا شود، ناگزير روزي به زيان او نيز به كار مي رود و چون به زيان كسي اجرا شود، روزي به سود او نيز جريان خواهد داشت.

بنابراين حق و تكليف نسبت به يك ديگر تضايف و هم نشيني دارند و هر صاحب حقي را مكلف و هر مكلفي را صاحب حق مي كند و تنها خداوند سبحان است كه صاحب حق و بدون تكليف است و با قدرت و حكمت و عدالتش براي مردم حقوقي فرض كرد و در ميان حقوق الهي، بزرگ ترين حق، حق رهبر بر مردم و حق مردم بر رهبر است.

حضرت عليعليه‌السلام به همين دليل، اصلاح مردم و زمام داران را به يك ديگر وابسته مي داند(۲۰۳) . ويژگي ديگر سياست علوي، پرهيز از حيله و نيرنگ است.

در اين باب فرمود: «سوگند به خدا، معاويه از من سياست مدارتر نيست، اما معاويه حيله گر و جنايتكار است، اگر نيرنگ ناپسند نبود، من زيرك ترين افراد بودم؛ ولي هر نيرنگي گناه و هر گناهي نوعي كفر و انكار است. روز رستاخير در دست هر حيله گري پرچمي است كه با آن شناخته مي شود. به خدا سوگند من با فريب كاري غافل گير نمي شوم و با سخت گيري ناتوان نخواهم شد».(۲۰۴)

۳.ويژگي هاي حاكم اسلامي : حضرت عليعليه‌السلام در سراسر نهج البلاغه و ساير مجامع روايي از مختصات حاكم اسلامي سخن گفته است كه به برخي از آن ها اشاره مي شود:

الف. ضرورت خودسازي : حضرت در نامه ي ۵۳، مالك اشتر را به رام كردن نفس و كنترل آرزوها و خودسازي توصيه مي كند. امام به همه ي كارگزاران كشور، سفارش به خودسازي و كنترل هواي نفس مي كند تا با خودسازي بتوانند به سياست توحيدي و اسلامي دست يازند.

امام در حكمت هاي خويش مي فرمايد: «كسي كه خود را رهبر مردم ساخته، بايد پيش از آن كه به تعليم ديگران پردازد، خود را بسازد و پيش از آن كه به گفتار تربيت كند، با كردار تعليم دهد، زيرا آن كس كه خود را تعليم دهد؛ و ادب كند، سزاوارتر به تعظيم است از آن كه ديگري را تعليم دهد و ادب آموزد.»(۲۰۵)

ب. ضرورت علم و آگاهي حاكم اسلامي(۲۰۶)

ج. اجراي احكام الهي و زنده نگه داشتن سنت پيامبر و جاري ساختن حدود الهي بر مجرمان و رساندن سهم هاي بيت المال به طبقات مردم.(۲۰۷)

د. عدالت ورزي و هدايت سازي و مقابله با بدعت هاي اجتماعي.(۲۰۸)

ه. پرهيز از خودبزرگ بيني و تعصب و تفاخر جاهلي و انكار نعمت هاي الهي و استناد كارهاي نادرست به خداوند.(۲۰۹)

و. بخيل و نادان و ستم كار نبودن حاكم: «همانا شما دانستيد كه سزاوار نيست بخيل بر ناموس و جان و غنيمت ها و احكام مسلمين، ولايت و رهبري يابد و امامت مسلمين را عهده دار شود، تا در اموال آن ها حريص گردد. و نادان نيز لياقت رهبري ندارد تا با ناداني خود، مسلمانان را به گم راهي كشاند، و ستم كار نيز نمي تواند رهبر مردم باشد كه با ستم، حق مردم را غصب و عطاهاي آنان را قطع كند».(۱۱۰)

حضرت در خطبه ي ۱۳۶ و ۱۳۱، حفظ نواميس مردم، پاسداري از خون و بيت المال، اجراي احكام الهي، پرهيز از بخل و جهل و تعدي به حقوق و حيف و ميل و تبعيض و رشوه خواري، عمل به سنت، خداگرايي، اصلاح مردم، دفاع و حمايت از مظلوم، مبارزه با ستم گران، اجراي عدالت بر ستم گران، حق گرايي و قاطعيت را از ويژگي هاي سلبي و ايجابي حاكم اسلامي مي داند. و نيز در نامه ي ۱۰ علل طرد معاويه از حكومت اسلامي را فرو رفتن در زينت ها، فريب خوردن از لذت ها، اسير و مطيع دنيا شدن، رفاه و شيطان زدگي، عدم لياقت رهبري، منافق و كوردل بودن، پذيرش مكروهانه ي دين و دروغ گو بودن معرفي مي كند.

در خطبه ي ۳ به عدم لياقت ابوبكر براي تصدي خلافت و نفي ويژگي هاي حاكم اسلامي در عمر و عدم كاراي او و نيز بي لياقتي عثمان اشاره مي كند و آفات رهبري را بيان مي فرمايد.

۴.آزادي سياسي مردم : يكي از عناصر مهم در فلسفه و انديشه ي سياسي، مقوله ي آزادي سياسي و اجتماعي مردم است كه از سنت علوي مشهود است. براي نمونه حضرت در ماجراي بيعت، مردم را آزاد گذاشت و حتي از كساني چون عبداللَّه بن عمر، محمد بن عمر بن مسلمه، اسامه بن زيد، حسان بن ثابت و سعد بن مالك نيز به زور بيعت نگرفت و يا مردم رقه را جهت پل سازي در جنگ صفين مجبور نكرد؛(۲۱۱) ولي از افشاي ماهيت عالم نماها نيز كوتاه نمي آمد. ماهيت عمروعاص(۲۱۲) و معاويه(۲۱۳) و مغيره(۲۱۴) و اشعث بن قيس(۲۱۵) را براي مردم افشا كرد.

هم چنين امام، به رغم پذيرش آزادي سياسي مردم، از هدايت منحرفان دست نمي شست و با سخن راني و موعظه به انحرافات آن ها آگاهي مي بخشيد. براي نمونه خوارج را به فريب و خدعه ي معاويه آگاه كرد و كجي ها و شبهات و تأويلات آن ها را پاسخ داد.(۲۱۶)

هم چنين در هدايت خليفه ي اول و زبير تلاش فراوان نمود.(۲۱۷) امام به اهانت كنندگان و شكست خوردگان جنگ از خود عفو و گذشت نشان مي داد و اهانت هاي خوارج را تحمّل مي كرد و با مخالفان خود، برخورد مسالمت آميز نشان مي داد(۲۱۸) .