جرعه ای از کرامات امام حسین علیه السلام

جرعه ای از کرامات امام حسین علیه السلام0%

جرعه ای از کرامات امام حسین علیه السلام نویسنده:
گروه: امام حسین علیه السلام

جرعه ای از کرامات امام حسین علیه السلام

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علي اکبر مهدي پور
گروه: مشاهدات: 44758
دانلود: 2186

توضیحات:

جرعه ای از کرامات امام حسین علیه السلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 170 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 44758 / دانلود: 2186
اندازه اندازه اندازه
جرعه ای از کرامات امام حسین علیه السلام

جرعه ای از کرامات امام حسین علیه السلام

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

زیارت عاشورا نوشته، انگیزه تألیف آن را برآورده شدن حاجتی به برکت زیارت عاشورا بیان کرده، که به نظر ایشان محال عادی بوده است.

۱۱ - مرحوم دکتر محمدهادی امینی می گوید: چهار سال بعد از وفات پدرم، شب جمعه ای پیش از اذان صبح پدرم را خواب دیدم، گفتم: پدر جان! در میان صدها خدمتی که انجام داده ای، کدامین عمل باعث نجات تو شد؟

فرمود: فقط زیارت اباعبداللّه الحسینعليه‌السلام

گفتم: در این ایّام (۱۳۹۴ قمری) راه کربلا بسته است، فرمود: به مجالس عزای امام حسین برو، تا ثواب زیارت امام حسینعليه‌السلام را به تو بدهند.

سپس فرمود: پسر جان! من همواره مداومت بر زیارت عاشورا را توصیه می کردم، اینک به تو می گویم: هرگز تحت هیچ شرایطی زیارت عاشورا را ترک نکن.

۱۲ - صدیق ارجمند، ذاکر امام حسینعليه‌السلام مرحوم حاج میرزا مهدی عبایی، متوفای ۲۶ شعبان ۱۴۲۰ برابر ۱۴/۹/۷۸ شمسی که یک عمر برای امام حسینعليه‌السلام روضه خوانده، مجلس برپا کرده و بیش از نیم قرن در تحت هیچ شرایطی زیارت عاشورایش ترک نشده، تسبیح سفید درشت دانه ای داشت که پس از قرائت زیارت عاشورا در حال حرکت به لعن و سلام مشغول می شد و این تسبیحش برای همه ی دوستانش شناخته شده بود.

یکی از دوستان، ایشان را خواب می بیند و می پرسد: وضع تو چگونه است؟ دستی به دانه های تسبیح می کشد و می گوید: این مرا نجات داد. یعنی: زیارت عاشورا.

۱۳ - آقای گل محمدی ابهری، شب ۱۳ رجب ۱۴۲۵ برابر ۹/۶/۸۳ شمسی در مشهد مقدس در بیت مرحوم آیه اللّه قمی فرمود:

کسی سکته کرده بود، پیشنهاد کردم که سه چهل روز (۱۲۰ روز) زیارت عاشورا بخواند. انجام داد، کاملاً شفا یافت.

۱۴ - صدیق ارجمند حجه الاسلام والمسلمین آقای معرفت در شب شنبه ۷/۸/۸۴ برابر ۲۴ رمضان ۱۴۲۶ قمری نقل کردند که در ایام اقامتم در مشهد مقدّس روزی مادرم زنگ زد که وضع پدرت بسیار وخیم است، باید زود بیایی به تبریز.

وضع دانشگاه طوری بود که به هیچ وجه امکان مسافرت نبود، به حرم مشرّف شدم، کلّی تضرّع کردم، سپس به خدمت مرحوم مولوی قندهاری رفتم و از ایشان التماس دعا کردم، فرمود: برو به خدمت شیخ حرّ عاملی و حاجت خود را از ایشان طلب کن.

ساعت شش و نیم بود به محضر شیخ حر مشرف شدم و متوسل شدم و گفتم: اگر تا ساعت ۸ خبر بدهند که پدرت خوب شده، نیاز به آمدنت نیست، من به مدت ده روز به نیابت از طرف شیخ حرّ زیارت عاشورا می خوانم.

ساعت هفت و نیم پدرم زنگ زد و گفت: من خوب شدم، لازم نیست که به تبریز بیایی.

۱۵ - روز دوشنبه ۲۱/۱/۸۵ برابر ۱۱ ربیع الاول ۱۴۲۷ قمری، حضرت حجه الاسلام آقای سید محمد علی شیرازی، در مدرسه ی ابن فهد، در کربلا، از آقای سید محمدعلی قزوینی نقل کرد که از برخی از اقوامش نقل کرده که مادر شوهرش را در خواب دیده، همه اش سرش پایین بود، هر چه پرسیده پاسخ نداده، وقتی گفته بود: این زیارت عاشورا که برای تو می خوانم، آیا به تو می رسد؟ بسیار منبسط شده، گفته بود: آری.

۱۶) روز چهارشنبه ۱/۹/۹۱ برابر ششم محرم الحرام ۱۴۳۴ قمری، آقای

مداح از فضلای اصفهان، در حسینیه ی مرحوم آیه اللّه موحد ابطحی، از مرحوم آیه اللّه حاج آقا احمد امامی (۱۳۵۲ _ ۱۴۱۴ قمری) نقل کرد که فرمود:

شبی امام حسینعليه‌السلام را در خواب دیدم، به من فرمود:

برو به خیابان جی، به فلان مغازه و چهل هزار تومان به او بده.

از خواب بیدار شدم، دولاب را نگاه کردم، دیدم دقیقاً چهل هزار تومان موجودی دارم. برداشتم و به آن آدرس رفتم، دیدم صاحب مغازه نشسته و بسیار اندوهگین است. پرسیدم: چرا اندوهناک هستی؟

گفت: مبلغ چهل هزار تومان مقروض هستم، چهل روز ختم زیارت عاشورا خواندم، امروز روز چهلم است و هیچ خبری نشده است. پس امر حضرت را اطاعت کردم و آن مبلغ را به آن شخص تقدیم نمودم.

یادی از لب تشنه ی امام حسینعليه‌السلام

۱) زائر امام حسینعليه‌السلا در مسیر تشرّف خود به کربلا در «مصیّب» با یک مرد سنّی مصادف می شود. او می پرسد: به کجا می روی؟ زائر از ترس می گوید: به زیارت خلیفه ی چهارم.

مرد سنّی کلّی او را کتک می زند و می گوید: شما مرده پرست هستید.

آن زائر در نجف اشرف خطاب به مولای متّقیان عرض می کند: آن مرد سنّی علاوه بر اینکه به خاطر شما مرا کتک زد، به شما نیز جسارت نمود، چرا او را تنبیه نمی کنید؟!

شب در عالم روءیا به خدمت امیرموءمنانعليه‌السلام می رسد. حضرت می فرماید:

تو راست می گویی، ولی او حقّی به گردن ما دارد.

او روزی در مزرعه خود به هنگام آبیاری زمین زراعی اش به یاد عطش امام

حسین افتاد، رو به طرف کربلا کرد و گفت: من جاهلم، حقیقت را نمی دانم، اما اگر به تو آبی می دادند، آیا آب این دریا کم می شد؟!

آنگاه شروع به گریه کرد.

زائر به هنگام مراجعت در مصیّب با آن مرد سنی مصادف شد. آن مرد از او پرسید: آیا از من به امام خود گلایه کردی؟

گفت: آری، اگر حقّی بر آن بزرگواران نداشتی، تو را کیفر می دادند.

آنگاه خواب خودش را نقل کرد.

آن مرد سنّی منقلب شده با پای پیاده به کربلا رفته شیعه شد.(۱)

۲) مرحوم شیخ مرتضی ریزی اصفهانی نقل کرد:

در یکی از روزهای گرم تابستان با ماشین خود به روستایی در چهارفرسخی اصفهان می رفتم. به شدت عطش بر من غلبه کرد. به زحمت خود را به سرچشمه ای رسانیدم، دیدم چشمه خشک شده است.

با زحمت تمام خود را به چشمه ی دیگر رسانیدم.

در آن لحظه به یاد تشنگی امام حسینعليه‌السلام افتادم، برای تشنگی آن حضرت خیلی اشک ریختم.

در آن حال سه حاجت مهم از حوائج خود را به خاطر آوردم، که همه ی آنها روا شد.(۲)

سپاس امام عصر ارواحنا فداه از مرحوم آیه اللّه محلاّتی

صدیق ارجمند حضرت حجه الاسلام والمسلمین حاج شیخ محمد خادمی

______________________________________

۱- ۱. بصیری، کرامات و حکایات پندآموز، ص ۳۳.

۲- ۲. همان، ص ۵۰.

شیرازی (۱۳۶ ۱۳۷۸ شمسی) صاحب آثار ارزشمند فراوان، چون یاد مهدی، رجعت یا دولت کریمه خاندان وحی و فروغ بی نهایت، شبی در عالم روءیا به محضر مقدّس کعبه ی مقصود و قبله ی موعود، حضرت بقیه اللّه ارواحنافداه مشرّف می شود، حضرت به ایشان امر می فرماید که به خدمت آیه اللّه حاج شیخ بهاء الدین محلاتی برود و از طرف حضرت از ایشان تشکّر کند که از عطش جدّ بزرگوارش امام حسینعليه‌السلام نیکو یاد کرده است.

مرحوم خادمی پس از نماز صبح به منزل آیه اللّه محلاّتی می رود و از ایشان می پرسد که دیشب چه کردید؟ می فرماید: کاری انجام نداده ام.

ایشان مراتب تقدیر و تشکّر حضرت را به ایشان معروض می دارد، مرحوم آیه اللّه محلاتی به شدت گریه می کند و می فرماید:

دیشب مهمان بودم، غذای چربی خوردم، به منزل آمدم، خانواده استراحت کرده بود، نخواستم مزاحم خانواده شوم، با اینکه تشنه بودم، خوابیدم.

در نیمه های شب در اثر شدّت تشنگی بیدار شدم، به سراغ یخچال رفتم، آب خنکی نوشیدم، به یاد عطش سالار شهیدان افتادم، در کنار یخچال مدّتی برای عطش آن حضرت گریستم.

اگر حضرت بقیه اللّه به خواب مرحوم آیه اللّه محلاّتی می آمد و مستقیماً از ایشان تشکّر می کرد، او هرگز به احدی نمی گفت و این عنایت مکتوم می ماند، ولی به خواب حاج آقای خادمی آمده، که ایشان این خواب را مطرح کند وعنایت حضرت برای یادآوری عطش امام حسینعليه‌السلام منتشر شود.

مرحوم آیه اللّه حاج شیخ بهاء الدین محلاتی به سال ۱۳۱۳ قمری در نجف متولّد شد. در محضر آیه اللّه اصفهانی، نائینی، عراقی و شیخ محمدکاظم شیرازی به بالاترین درجه اجتهاد رسیده، به سال ۱۳۴۹ قمری به شیراز بازگشت. پس از

ارتحال مرحوم آیه اللّه بروجردی بسیاری از علمای شیراز به ایشان ارجاع دادند و ایشان بر خلاف میل باطنی خود به چاپ رساله ناگزیر شد.

این مرجع عالیقدر سرانجام در مردادماه ۱۳۶۰ برابر ذیقعده الحرام ۱۴۰۱ قمری درگذشت و در کنار قبر پدر و نیاکانش در حرم حضرت علی ابن حمزه به خاک سپرده شد.

شرح حال ایشان در منابع فراوان، از جمله: «مردی بزرگ از خطه فارس» به قلم زنده یاد داود الهامی ثبت شده است.

فرزند برومندش مرحوم آیه اللّه مجد الدین محلاتی (۱۳۰۴ _ ۱۳۷۹ شمسی) از مفاخر عصر بودند و مدرسه علمیه حضرت ولی عصر در شیراز یکی از آثار وجودی آن بزرگوار می باشد.

برادر بزرگوارش مرحوم جلال الدین آیه اللّه زاده (۱۳۳۰ _ ۱۴۲۲ قمری) نیز از رجال برجسته و بقیه السّلف بیت عریق محلاتی بود.

دیدار یار با عنایت سالار شهیدان

شب هفتم ربیع الاول ۱۴۲۲ قمری، برابر ۱۰/۳/۱۳۸۰ شمسی، در منزل صدیق ارجمند جناب آقای سخائی، خطیب توانا حضرت حجه الاسلام والمسلمین آقای آل طه، از مرحوم حاج میرزا علی محدّث زاده (فرزند محدّث قمی) نقل کردند که ایشان از مرحوم محققی نقل کرد که من مکرر به کربلا مشرف شده بودم. در یکی از سفرها به محضر مقدس امام حسینعليه‌السلام عرض کردم: مولاجان! من تاکنون به کربلا زیاد آمدم و حوایج زیادی از محضر مقدستان تقاضا نمودم ولی این بار فقط یک حاجت دارم و آن توفیق تشرّف به محضر مقدس حضرت بقیه اللّه می باشد ولو برای یک لحظه.

برای تکمیل زیارت به سمت پایین پا مشرّف می شود، مشاهده می کند که شخص بسیار بزرگواری در بالای سر حضرت علی اکبرعليه‌السلام ایستاده است و شخص بزرگوار دیگری کمی عقب تر از ایشان ایستاده و زائران را به محضر ایشان تقدیم می کند و ایشان با اشاره سر تأیید می فرماید.

این بزرگوار به قدری با عظمت و با ابهّت بوده که آقای محققی در جای خود میخکوب می شود و به هیچ وجه نمی تواند قدمی جلوتر بگذارد.

آقای محققی که محو جمال آن حضرت بوده متوجه می شود که دیگران توجهی به ایشان ندارند و از جایگاه ایشان غافل هستند.

آنگاه آن بزرگوار حرکت می کند و از حرم بیرون می رود، آقای محققی به دنبالش حرکت می کند و هر چه می دود و جستجو می کند، به او نمی رسد و متوجه می شود که با عنایت مولا لحظه ای به دیدار کعبه ی مقصود و قبله ی موعود تشرّف یافته است.

مسجد داش آغلیان

از مساجد معروف شهرستان خوی، مسجد بزرگی است به نام: مسجد داش آغلیان، یعنی: سنگ گریه کننده.

این سنگ در داخل مسجد، در جایگاه مخصوصی قرار دارد و مشهور است که در روزهای عاشورا گریه می کند.

پیرمردی به نام مشهدی جلیل نقل می کرد: وقتی من کوچک بودم با پدرم صبح های روز عاشورا برای مشاهده آن سنگ به مسجد می رفتیم و قطرات اشک جاری شده از آن سنگ را می دیدم که قطره قطره از آن سنگ سرازیر می شود.

مرحوم شیخ حسن بصیری (۱۳۳۸ _ ۱۴۲۸ ق) می نویسد:

شب شانزدهم رمضان ۱۴۰۸ قمری، در آن مسجد منبر رفته از حرمت و ویژگی آن مسجد سخن می گفتم، مرحوم مشهدی جلیل نیک نام و آقای حاج اسماعیل برومند، که شاعر و مدّاح اهل بیت است و أباً عن جدّ در آن محلّه ساکن می باشد، از پایین منبر گفتند:

بیش از پنجاه سال است که من با چشمان خود دیده ام که هر روز عاشورا صبح زود، قطرات اشک از این سنگ ظاهر شده، قطره قطره از آن می چکد.(۱)

رعایت حریم عاشورای امام حسینعليه‌السلام

۱) در ترکیه در حدود ۲۵ میلیون شیعه ی علوی وجود دارد که به شدت به اهل بیتعليهم‌السلام عشق می ورزند، ولی در نماز و روزه مشکل دارند.

علوی های ترکیه در دهه ی عاشورا ۱۲ روز روزه می گیرند، به احترام عطش امام حسینعليه‌السلام ، حتی شب ها نیز آب نمی خورند، البته از دیگر مایعات استفاده می کنند.

۲) بسیاری از علوی ها دو ماه محرم و صفر از روابط جنسی پرهیز می کنند، حتی جوان ها و تازه دامادها نیز این حریم را نگه می دارند.

۳) جوانان علوی غالباً فوتبال بازی نمی کنند، زیرا شنیده اند که در مقاتل آمده است که رأس مقدس امام حسینعليه‌السلام را نعوذ باللّه با پا زده اند.

۴) در محلّه ی ما در تبریز یک نفر سلمانی به نام مشهدی غلامحسین بود، او

_____________________________________

۱- ۱. بصیری، کرامات و حکایات پندآموز، ص ۴۷.

در دهه ی عاشورا از روز هفتم تا دوازدهم محرم ریش نمی تراشید و کاغذی بر شیشه ی مغازه می زد که در این ایام از تراشیدن ریش معذورم.

برخی می گفتند: مسلمان پنج روزه. من می گفتم: دیگران ۳۶۵ روز معصیت می کنند، ولی ایشان ۳۶۰ روز.

یک وقت ایشان مشهد مشرّف شد و در حرم امام رضاعليه‌السلام توبه کرد و بعد از مراجعت از مشهد مقدس تابلو زد که در این مغازه از تراشیدن ریش معذوریم.

دو ماه بعد از دنیا رفت.

حفظ حریم امام حسینعليه‌السلام موجب شد که توبه کند و بدون ارتکاب گناه از دنیا برود.

۵) روز پنج شنبه ۲۷ ذیقعده الحرام ۱۴۳۴ برابر ۱۱/۷/۹۲ شمسی، حضرت حجه الاسلام والمسلمین آقای حاج سید کاظم شاهرودی نقل فرمود که در علی آباد کتول مرد متدیّنی به نام حاج رحیم منتظری بود که وکیل جدّ ما مرحوم آیه اللّه سید محمود شاهرودیقدس‌سره بود. من و برادر آقای سید مصطفی به دیدنش رفته بودیم، گفت: در جوانی پیش از ماه محرم مسافرت رفته بودم، وقتی از سفر برگشتم شب هفتم محرم الحرام بود، به مقتضای جوانی در صدد بودم که با همسرم خلوت کنم، به یادم آمد که شب قمر منیر بنی هاشم است.(۱)

به احترام قمر بنی هاشم از اطاق بیرون رفتم و در اطاق دیگری استراحت کردم. در عالم روءیا دیدم شخص جلیل القدری تشریف آوردند و در خدمتشان خادمی بود که دفتر در دست داشت، به خادم امر فرمودند که نام ایشان را نیز بنویس.

___________________________________

۱- ۱. در آن منطقه شب هفتم را شب حضرت ابوالفضلعليه‌السلام می گیرند و در همه ی مجالس آن شب به دامن آن حضرت چنگ می زنند.

وقتی از خواب بیدار شدم، نشاط عجیبی در خود احساس کردم. اکنون که به سنّ هشتاد سالگی رسیده ام، هنوز آن نشاط خاص دوران جوانی را در خود احساس می کنم.

بی اعتنایی به مجالس حسینی

شب شنبه ۳۰/۱۰/۸۵ برابر ۳۰ ذی حجه الحرام ۱۴۲۷ قمری، آیه اللّه حاج سید صادق شیرازی از پدر بزرگوارشان مرحوم آیه اللّه میرزا مهدی شیرازی (۱۳۰۴ ۱۳۸۰ قمری) نقل فرمودند که ما در جوانی ملتزم بودیم از روز اول محرم تا سیزدهم آن فقط به مجالس روضه برویم، اگر وقت اضافی داشتیم، کتاب مقتل مطالعه کنیم.

ولی طلبه ای بود که بسیار آدم خوبی بود، ولی این گونه می اندیشید که فقط در روضه ی مدرسه شرکت کند، بقیّه ی ساعاتش را به درس و بحث بپردازد. حتّی مباحثه اش را تعطیل نمی کرد که دیگران را نیز از شرکت در روضه ها مانع شود.

روز یازدهم محرم مبتلا به درد چشم عجیبی شد که حتی یک سطر هم نتوانست مطالعه کند.

درد چشم او دقیقاً ده روز طول کشید.

پیام این داستان این است که داستان امام حسینعليه‌السلام یک استثناء در تاریخ بشری است.

هشدار به روضه خوان ها

۱) یکی از وعّاظ مشهور خوی به نام: حاج شیخ عباس آزرم (متوفای ۲۵/۱۲/۷۸ شمسی) نقل می کرد که یکی از سادات محترم مراغه، روضه خوانی را در شب وفاتش در عالم روءیا می بیند که در ناراحتی شدید است، علّت عذاب و ناراحتی اش را می پرسد، می گوید: به جهت نقل اخبار و احادیث ضعیفی است که مطابق شأن امام حسینعليه‌السلام نبوده است.

آن سید با مشاهده وضع آن روضه خوان مریض می شود و بیماری اش چندین سال ادامه می یابد.(۱)

۲) شخصی به محضر آیه اللّه حاج میرزا محمدعلی کرمانشاهی، فرزند وحید بهبهانی، صاحب مقامع الفضل، خیراتیّه و آثار ارزشمند فراوان (۱۱۴۴ _ ۱۲۱۶ق) می رسد و می گوید:

من در عالم روءیا دیدم که گوشت نازنین بدن مبارک امام حسینعليه‌السلام را پاره پاره می کنند.

ایشان می پرسد: آیا شما روضه خوان هستید؟ می گوید: بلی.

می فرماید: این نتیجه ی روضه های دروغ است، یا باید روضه خوانی را ترک کنی و یا روایات صحیح بخوانی.(۲)

هشدار به وعّاظ و خطباء

۱) مرحوم آیه اللّه سید محمدکاظم قزوینی (۱۳۴۸ _ ۱۴۱۵ قمری) نقل می کرد که در کربلا واعظ معروفی بود که روضه می خواند و مجالس گرمی داشت.

خداوند به او فرزندی داد که بسیار باهوش بود، به مدرسه رفت، دانشگاه را تمام کرد و پزشک شد.

روزی در کربلا مطبّی باز کرد و به عنوان افتتاح مطبّ جشن مفصّلی گرفت.

__________________________________

۱- ۱. بصیری، کرامات و حکایات پندآموز، ص ۴۷.

۲- ۲. همان، ص ۴۸.

دوستان پدر و پسر می آمدند، گُل می آوردند و تبریک می گفتند و برخی از شعرا نیز اشعاری سروده بودند و می خواندند.

پدر دکتر که شخص محترمی بود، یک مرتبه جمله ای گفت که همه برآشفتند، او با وقاحت تمام گفت:

الحمد للّه بنده زاده دکتر شد و دیگر از پول گدایی رهایی یافتیم!!

هنوز طنین ناهنجار سخنان زشتش در گوش حاضران سنگینی می کرد که یک مرتبه پسرش دل درد گرفت و افتاد، پیش از آنکه به بیمارستان برسد، جان سپرد و جلسه ی جشن به مجلس عزا مبدّل گردید.

باید همه ی واعظان، خطیبان، ذاکران و مدّاحان بدانند که نوکری درِ خانه ی امام حسینعليه‌السلام بر تاج و تخت همه ی سلاطین جهان برتری دارد.

۲) در تبریز واعظ بسیار نیرومندی بود به نام حاج ملاّ عزیز، که ما پسرش مرحوم حاج ملاعلی اکبر را درک کردیم.

صدیق ارجمند مرحوم حاج میرزا محمود وحدت، از وعّاظ محترم آذری مقیم تهران نقل می کرد که مرحوم حاج ملاّعزیز روزهای چهارشنبه در خانه ی پیرزنی روضه می خواند، که در نقطه ی دوردستی بود و تعداد کمی از پیرزنان در آن شرکت می کردند. آخرین روز چهارشنبه ی ماه ذی حجه الحرام حاج ملاعزیز به صاحب خانه گفت: منزل شما برای من بسیار دور است و جمعیّتی هم ندارید، ماه محرم فرا می رسد، من مجالس زیادی را برای روضه ی منزل شما باید از دست بدهم، از این رو از هفته ی آینده من معذور هستم.

تصادفاً صاحب خانه که شخص فقیری بود، آن هفته پول نداشت که به ایشان تقدیم کند و لذا یک جلیقه ی زنانه که «یَل» نامیده می شد، به جای پول به ایشان تقدیم کرد و ایشان پذیرفت.

مرحوم حاج ملاّ عزیز نوکری داشت که روزها همراه ایشان می آمد، دمِ درِ مساجد و حسینیّه ها اسب ایشان را نگه می داشت و شب ها برای ایشان فانوس می کشید.

شب اول محرم فرا رسید، از هیچ مسجد و حسینیّه ای به سراغ ایشان نیامدند.

نوکر آمد که امشب مجالس را از کجا شروع کنیم، گفت: امشب حال ندارم، از فردا شب شروع می کنیم، تا شب دوم نیز کسی به سراغ ایشان نیامد.

او برای حفظ آبروی خود که نگویند هیچ دعوتی ندارد، از شهر بیرون رفت، به یکی از روستاها رفت و گفت: من امسال آمدم دهه ی عاشورا برای شما روضه بخوانم.

اهل روستا که او را می شناختند و می دانستند که مردم در شهر برای او دست می شکنند، بسیار خوشحال شدند، مسجد را مهیّا کردند و ایشان شب دوم محرم را در آنجا منبر رفت. در منزل کدخدا برای ایشان محلّ اقامت ترتیب دادند.

در نیمه های شب احتیاج به دستشویی پیدا کرد، از اطاق بیرون آمد، آفتابه را برداشت، یک مرتبه سگ به او حمله کرد، هر چه خواست با آفتابه از خود دفاع کند، امکان پذیر نشد.

در تاریکی شب به گودالی که برای غلّه در دهات معمول بود، افتاد.

عروس خانه با صدای سگ بیدار شد، با لباس خواب به حیاط آمد که سگ را از مهمان دفع کند، دید مهمان به گودال افتاده است.

دستش را از روی چادر به طرف مهمان دراز کرد که او را از گودال بیرون آورد، زورش نرسید و خود نیز در گودال افتاد.

کدخدا بیدار شد، از اطاق بیرون آمد و دید مهمان و عروس خانه در گودال افتاده اند، بدون اینکه در مورد ماجرا پرس و جو کند، مهمان را از گودال بیرون

آورد و گفت: همین الآن لباس هایت را بپوش و از دِه خارج شو.

مرحوم ملاّ عزیز که به سوی شهر برمی گشت متوجّه شد که این چوب از کجا به او رسیده است، به منزل رفته، آن یَل را برداشت، به خانه ی پیرزن رفت، یَل را به او پس داد و گفت: مرا حلال کن، من اشتباه کردم، تا زنده هستم هرگز روضه ی شما را تعطیل نخواهم کرد.

وقتی به منزل بازگشت، سیل مراجعه کننده ها از مساجد و تکایا به سویش روان شدند که چرا این دو شب نیامدید؟ ما همه منتظر بودیم، او طبق روال همه ساله به مساجد و حسینیه ها رفت و مجالس را اداره کرد و تأدیب شد.

عروسی در شب عاشورا

در منطقه ی سکمن آباد شهرستان خوی، گروهی از مردم آن منطقه در ماه محرّم بنای عروسی می گذارند و عمداً شب عاشورا را شب زفاف انتخاب می کنند. ناگهان شبانه سیل می آید، عروس و داماد و قسمتی از اغنام و احشام و چند نفر دیگر را سیل با خود برده و هلاک می کند.(۱)

اظهار شادی در روز عاشورا

مرحوم ملاعبّاس روضه خوان نقل می کرد در روستای «ریحان لو» یکی از اشرار روز عاشورا اظهار شادی می کرد و مردم را می خندانید.

___________________________________

۱- ۱. بصیری، کرامات و حکایات پندآموز، ص ۴۳.

او اسب خود را جولان می داد و مردم را به خنده وامی داشت.

چند روز بعد مریض شد و از دنیا رفت.

هنگامی که او را در قبر نهادند، قبر آتش گرفت و شعله ی سبزرنگی از قبر برمی خواست.

روحانی محل دستور داد که قبر را باز کنند، وقتی باز کردند، دیدند که جنازه کاملاً سوخته و خاکستر شده است.(۱)

مسخره عزاداران در روز عاشورا

۱) زنی از اشرار در روز عاشورا عزاداران امام حسینعليه‌السلام را مسخره کرد و به خانه رفت.

در خانه قوری مسی را از تنور بیرون آورد، در کنار تنور نهاد، سپس خم شد که ظرف دیگری را از تنور بیرون بیاورد، لوله ی قوری به چشمش فرو رفت و برای همیشه کور شد.(۲)

۲) شخصی به عزاداران امام حسینعليه‌السلام جسارت می کند، به خانه می رود، می بیند که گنجشکی مقابل پنجره نشسته، سرنیزه را از کمرش درمی آورد و به سوی گنجشک پرتاب می کند.

سرنیزه به دیوار برخورد کرده، برمی گردد و به چشم او فرو می رود و او را برای همیشه کور می کند.(۳)

۳) پلیس گستاخی در شهرستان ماکو، روز عاشورا مزاحم هیأت حسینی شده

_______________________________________

۱- ۱. همان، ص ۴۵.

۲- ۲. همان.

۳- ۳. همان، ص ۴۶.

و مانع عزاداری می شود. ظهر که به خانه می رود، برای رفع حاجت آفتابه را برداشته به سوی دستشوی می رود. ناگهان سر چاه فرو می ریزد و او به داخل چاه می افتد. هر چه فریاد می کشد، صدایش را کسی نمی شنود. هر چه تکان می خورد، پایین تر می رود و مقدار زیادی از فضولات وارد دهانش می شود.

آنجا به اشتباه خود پی می برد، توبه می کند و عرض می کند: همین مقدار که نجاست خوردم مرا بس است.

در آن هنگام اهل خانه خبردار می شوند و او را نجات می دهند.(۱)

۴) روز عاشورا مردم مشغول عزاداری بودند، کسی بر فراز شتر نشسته عزاداران را مسخره می کرد، در آن هنگام شتر سرش را بلند می کند و او را بر زمین می کوبد و با دهانش یقه ی او را می گیرد و روی زمین می کشد. سپس پای خود را روی سینه اش می گذارد تا لِه کند.

آن مرد به اشتباه خود پی می برد و با صدای بلند، بانگ «یاحسین» برمی آورد، شتر او را رها می کند.

آن مرد برای جبران اشتباه خود تمام مخارج و وسایل مورد نیاز عزاداران را تأمین می کند.(۲)

لعنت بر قاتلان امام حسینعليه‌السلام

یکی از علمای خوی از مرد صالحی نقل می کند که شبی در عالم روءیا به محضر مقدّس امام حسینعليه‌السلام می رسد و عرض می کند: در گذشته که چای معمول نبود، مردم پس از نوشیدن آب به یاد تشنگی شما افتاده، بر قاتلان شما

___________________________________

۱- ۱. همان.

۲- ۲. همان، ص ۴۵.

لعن می کردند و به ثواب بزرگی نایل می شدند. اکنون مصرف آب کم شده و از آن فیض بزرگ محروم شده ایم.

حضرت می فرماید:

فرقی نمی کند، پس از صرف هر نوشیدنی که موجب تسکین عطش گردد، یاد ما موجب ثواب و فضیلت است.(۱)

سکه ای که خدا به نام امام حسینعليه‌السلام زد

در اولین روزهای فروپاشی شوروی، یکی از وعّاظ معروف آذری مقیم قم به آذربایجان رفت و پس از آمدن گفت: در طول هفتاد سال (از زمان استالین تا فروپاشی شوروی) خدا در روسیه فراموش شده، ولی امام حسینعليه‌السلام فراموش نشده است.

آیه اللّه حاج سید صادق شیرازی از مرحوم آیه اللّه سید محمد کاظم قزوینیقدس‌سره نقل فرمود که گفته بود:

سکّه ای که خداوند برای امام حسینعليه‌السلام زده، برای خودش نزده است.

آیه اللّه شیرازی در شب چهارشنبه ۳/۴/۸۸ برابر اوّل رجب ۱۴۳۰ قمری، پس از نقل جمله ی فوق فرمودند:

من چهل سال پیش با یک عالم سنّی بحث کردم، پس از استدلال های فراوان به او گفتم:

من یقین دارم که اگر از اهل بیت پیامبر درست پیروی کنم، اهل بهشت خواهم بود، زیرا آنها و پیروانشان بهشتی هستند. این مطلب را پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تضمین

_____________________________________

۱- ۱. بصیری، کرامات و حکایات پندآموز، ص ۴۳.

کرده و به صراحت اعلام کرده:

مثل أهل بیتی کسفینه نوح من رکبها نجا ومن تخلّف عنها غرق؛

مَثَل اهل بیت من مَثَل کشتی نوح است که هر کس بر آن درآید، نجات می یابد و هر کس از آن تخلف کند، غرق می شود.(۱)

ولی هرگز برای ابوحنیفه، احمد حنبل و دیگر بزرگان اهل سنت چنین تضمیمی از پیامبراکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نرسیده است.

آیه اللّه شیرازی فرمود: همین مطلب راه تشیع را فراروی او باز کرد.

در همین مجلس که استاد صالح الوردانی محقّق بزرگ و اندیشمند سترک مصری نیز حضور داشت، آیه اللّه شیرازی از مرحوم آیه اللّه قزوینی (۱۳۴۸ _ ۱۴۱۵ قمری) نقل فرمودند که ایشان در سفری که به هندوستان داشتند، پس از سخنرانی در یکی از حسینیه ها شخصی را به ایشان معرّفی می کنند که شاعر است و در مورد امام حسینعليه‌السلام شعر گفته و یک دیوان مستقل پیرامون حضرت سیدالشهداءعليه‌السلام دارد که چاپ شده است.

آیه اللّه قزوینی به ایشان می فرماید: آیا امام حسینعليه‌السلام آدم خوبی بود؟ شاعر هندی با تعجّب می گوید: این چه سوءال است؟ یعنی چه؟

ایشان می پرسد: آیا امام حسین مرد عاقلی بود؟ شاعر هندی با عصبانیّت پاسخ می دهد: مگر زیر آسمان خوب تر و عاقل تر از امام حسینعليه‌السلام یافت می شود؟

__________________________________

۱- ۱. مرحوم علامه میر حامد حسین یکی از مجلّدات دائره المعارف بزرگ «عقبات الأنوار» را به حدیث سفینه اختصاص داده و آن را از ۹۲ منبع سنّی روایت کرده، سپس علامه سید علی میلانی شصت منبع دیگر بر آن افزوده، آن را از ۱۵۲ منبع نقل کرده است. (میلانی، نفحات الأزهار، ج ۴، ص ۲۷_ ۱۹۶)