آغاز تاريخ بني‌اسماعيل و بني‌اسراييل

آغاز تاريخ بني‌اسماعيل و بني‌اسراييل0%

آغاز تاريخ بني‌اسماعيل و بني‌اسراييل نویسنده:
گروه: کتابخانه تاریخ

آغاز تاريخ بني‌اسماعيل و بني‌اسراييل

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سید مهدی امین
گروه: مشاهدات: 4808
دانلود: 2282

توضیحات:

آغاز تاريخ بني‌اسماعيل و بني‌اسراييل
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 63 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 4808 / دانلود: 2282
اندازه اندازه اندازه
آغاز تاريخ بني‌اسماعيل و بني‌اسراييل

آغاز تاريخ بني‌اسماعيل و بني‌اسراييل

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنین عليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام گردیده است.

.

آغاز تاريخ بني‌اسماعيل و بني‌اسراييل

( تفسير موضوعي الميزان)

نویسنده:سيدمهدي امين

با نظارت محمد بيستوني.

تقديم به

اِلي سَيِّدِنا وَ نَبِيِّنا مُحَمَّدٍ رَسُـولِ اللّـهِ وَ خاتَـمِ النَّبِيّينَ وَ اِلي مَوْلانا وَ مَوْلَي الْمُوَحِّدينَ عَلِيٍّ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ وَ اِلي بِضْعَةِ الْمُصْطَفي وَ بَهْجَةِ قَلْبِهِ سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمينَ وَ اِلي سَيِّدَيْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ، السِبْطَيْنِ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ اِلَي الاَْئِمَّةِ التِّسْعَةِ الْمَعْصُومينَ الْمُكَرَّمينَ مِنْ‌وُلْدِ الْحُسَيْنِ لاسِيَّما بَقِيَّـــةِ‌اللّهِ فِي‌الاَْرَضينَ وَ وارِثِ عُلُومِ الاَْنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ، الْمُعَدِّ لِقَطْعِ دابِرِالظَّلَمَةِ وَ الْمُدَّخِرِ لاِِحْياءِ الْفَرائِضِ وَ مَعالِمِ الدّينِ ، الْحُجَّةِ‌بْنِ‌الْحَسَنِ صاحِبِ الْعَصْرِ وَ الزَّمانِ عَجَّلَ اللّهُ تَعالي فَرَجَهُ الشَّريفَ فَيا مُعِزَّ الاَْوْلِياءِوَيامُذِلَ‌الاَْعْداءِاَيُّهَاالسَّبَبُ‌الْمُتَّصِلُ‌بَيْنَ‌الاَْرْضِ‌وَالسَّماءِقَدْمَسَّنا وَ اَهْلَنَا الضُّـــرَّ في غَيْبَتِـــكَ وَ فِراقِـــكَ وَ جِئْنـا بِبِضاعَـةٍ(۴)

مُزْجاةٍ مِنْ وِلائِكَ وَ مَحَبَّتِكَ فَاَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ مِنْ مَنِّكَ وَ فَضْلِكَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا بِنَظْرَةِ رَحْمَةٍ مِنْكَ اِنّا نَريكَ مِنَ الْمُحْسِنينَ

متن تأئيديه حضرت آية‌اللّه محمد يزدي

رييس دبيرخانه مجلس خبرگان رهبري و رييس شورايعالي مديريت حوزه علميه

بِسْمِ اللّه‌ِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

قرآن كريم اين بزرگ‌ترين هديه آسماني و عالي‌ترين چراغ هدايت كه خداوند عالم به وسيله آخرين پيامبرش براي بشريت فروفرستاده است؛ همواره انسان‌ها را دستگيري و راهنمايي نموده و مي‌نمايد. اين انسان‌ها هستند كه به هر مقدار بيشتر با اين نور و رحمت ارتباط برقرار كنند بيشتر بهره مي‌گيرند. ارتباط انسان‌ها با قرآن كريم با خواندن، انديشيدن،

فهميدن، شناختن اهداف آن شكل مي‌گيرد. تلاوت، تفكر، دريافت و عمل انسان‌ها به دستورالعمل‌هاي آن، سطوح مختلف دارد. كارهايي كه براي تسهيل و روان و آسان كردن اين ارتباط انجام مي‌گيرد هركدام به نوبه خود ارزشمند است. كارهاي گوناگوني كه دانشمند محترم جناب آقاي دكتر بيستوني براي نسل جوان در جهت اين خدمت بزرگ و امكان ارتباط بهتر نسل‌جوان باقرآن انجام‌داده‌اند؛ همگي قابل‌تقدير و تشكر و احترام‌است. به علاقه‌مندان بخصوص جوانان توصيه مي‌كنم كه از اين آثار بهره‌مند شوند.

توفيقات بيش از پيش ايشان را از خداوند متعال خواهانم.محمد يزدي

رييس دبيرخانه مجلس خبرگان رهبري ۱/۲/۱۳۸۸

متن تائيديه حضرت آية‌اللّه مرتضي مقتدايي

بِسْمِ اللّه‌ِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

توفيق نصيب گرديد از مؤسسه قــرآني تفسير جوان بازديد داشته باشم و مواجه شدم با يك باغستان گسترده پرگل و متنوع كه به‌طور يقين از معجزات قرآن است كه اين ابتكارات و روش‌هاي نو و جالب را به ذهن يك نفر كه بايد مورد عنايت ويژه قرار گرفته باشد القاء نمايد تا بتواند در سطح گسترده كودكان و جوانان و نوجوانان و غيرهم را با قرآن‌مجيد مأنوس به‌طوري‌كه مفاهيم بلند و باارزش قرآن در وجود آنها نقش بسته و روش آنها را الهي و قرآني نمايد و آن برادر بزرگوار جناب آقاي دكتر محمد بيستوني است كه اين توفيق نصيب ايشان گرديده و ذخيره عظيم و باقيات الصالحات جاري براي آخرت ايشان هست. به اميد اين كه همه اقدامات با خلوص قرين و مورد توجه ويژه حضرت بقيت‌اللّه‌الاعظم ارواحنافداه باشد.

مرتضي مقتدايي

به تاريخ يوم شنبه پنجم ماه مبارك رمضان‌المبارك ۱۴۲۷

متن‌تأييديه حضرت آية‌اللّه‌سيدعلي‌اصغردستغيبنماينده محترم‌خبرگان‌رهبري‌دراستان‌فارس

بِسْمِ اللّه‌ِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

( وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْيانا لِكُلِّ شَيْ‌ءٍ ) (۸۹ / نحل)

تفسير الميزان گنجينه گرانبهائي است كه به مقتضاي اين كريمه قرآني حاوي جميع موضوعات و عناوين مطرح در زندگي انسان‌ها مي‌باشد. تنظيم موضوعي اين مجموعه نفيس اولاً موجب آن است كه هركس عنوان و موضوع مدّنظر خويش را به سادگي پيدا كند و ثانيا زمينه مناسبي در راستاي تحقيقات موضوعي براي پژوهشگران و انديشمندان جوان حوزه و دانشگاه خواهد بود.

اين توفيق نيز در ادامه برنامه‌هاي مؤسسه قرآني تفسير جوان در تنظيم و نشر آثار

قرآني مفسّرين بزرگ و نامي در طول تاريخ اسلام، نصيب برادر ارزشمندم جناب آقاي دكتر محمد بيستوني و گروهي از همكاران قرآن‌پژوه ايشان گرديده است. اميدوارم همچنــان از توفيقــات و تأييــدات الهـي برخــوردار باشند.

سيدعلي اصغر دستغيب

۲۸/۹/۸۶

مقدمه ناشر

براساس پژوهشي كه در مؤسسه قرآني تفسير جوان انجام شده، از صدر اسلام تاكنون حدود ۰۰۰/۱۰ نوع تفسير قرآن كريم منتشر گرديده است كه بيش از ۹۰% آنها به دليل پرحجم بودن صفحات، عدم اعراب گذاري كامل آيات و روايات و كلمات عربي، نثر و نگارش تخصصي و پيچيده، قطع بزرگ كتاب و... صرفا براي «متخصصين و علاقمندان حرفه‌اي» كاربرد داشته و افراد عادي جامعه به ويژه «جوانان عزيز» آنچنان كه شــايستــه است نمي‌تـوانند از اين قبيل تفاسير به راحتي استفاده كنند.

مؤسسه قرآني تفسير جوان ۱۵ سال براي ساده‌سازي و ارائه تفسير موضوعي و كاربردي در كنار تفسيرترتيبي تلاش‌هاي گسترده‌اي را آغاز نموده است كه چاپ و انتشار تفسير جوان (خلاصه ۳۰ جلدي تفسير نمونه، قطع جيبي) و تفسير نوجوان (۳۰ جلدي، قطع جيبي كوچك) و بيش از يكصد تفسير موضوعي ديگر نظير باستان‌شناسي قرآن كريم، رنگ‌شناسي، شيطان‌شناسي، هنرهاي دستي، ملكه گمشده و شيطاني همراه، موسيقي، تفــاسيــر گــرافيكــي و... بخشــي از خــروجـي‌هاي منتشر شده در همين راستا مي‌باشد.

كتابي كه ما و شما اكنون در محـضر نـوراني آن هستيـم حـاصـل تــلاش ۳۰ ســاله «استاد ارجمند جناب آقاي‌سيدمهدي‌امين» مي‌باشد.ايشان تمامي مجلدات تفسيرالميزان را به دقــت مطــالعه كــرده و پس از فيش برداري، مطالب را «بدون هيچ گونه دخل و تصرف در متن تفسير» در هفتاد عنوان موضوعي تفكيك و براي نخستين بار «مجموعه ۷۰ جلدي تفسير موضوعي الميزان» را تــدويــن نمــوده كــه هـم به صورت تك موضوعي و هم به شكل دوره‌اي براي جـوانـان عزيز قـابــل استفاده كاربردي‌است.

«تفسير الميزان» به گفته شهيد آية اللّه مطهريرحمه‌الله «بهترين تفسيري است كه در ميان شيعه و سني از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است». «الميزان» يكي از بزرگ‌ترين آثار علمي علامه طباطبائيرحمه‌الله و از مهم‌ترين تفاسير جهان اسلام و به حق در نوع خود كم‌نظير و مايه مباهات و افتخار شيعه است. پس از تفسير تبيان شيخ طوسي (م ۴۶۰ ه) و مجمع‌البيان شيخ طبرسي (م ۵۴۸ ه) بزرگ‌ترين و جامع‌ترين تفسير شيعي و از نظر قوّت علمي و مطلوبيت روش تفسيري، بي‌نظير است. ويژگي مهم اين تفسير به‌كارگيري تفسير قرآن به قرآن و روش عقلــي و استــدلالي اســت. ايــن روش در كــار مفسّــر تنها در كنار هم‌گذاشتن آيات براي درك معناي واژه خلاصه نمي‌شود، بلكه موضوعات مشابه و مشتــرك در ســوره‌هاي مختلف را كنار يكديگر قرار مي‌دهــد، تحليــل و مقايســه مي‌كنــد و بــراي درك پيــام آيه به شيــوه تـدبّـري و اجتهـادي تـوسل مي‌جويد.

يكي از ابعاد چشمگير الميزان، جامعه‌گرايي تفسير است. بي‌گمان اين خصيصه از انديشه و گرايش‌هاي اجتماعي علامه طباطبائيرحمه‌الله برخاسته است و لذا به مباحثي چون حكومت، آزادي، عدالت اجتماعي، نظم اجتماعي، مشكلات امّت اسلامي، علل عقب ماندگي مسلمــانــان، حقــوق زن و پــاســخ به شبهــات مــاركسيســم و ده‌ها موضوع روز، روي آورده و بــه طــور عميـق مــورد بحــث و بررسي قرارداده است.

شيوه مرحوم علاّمه به‌اين شرح است كه در آغاز، چندآيه از يك‌سوره را مي‌آورد و آيه، آيه، نكات لُغوي و بياني‌آن‌را شرح مي‌دهد و پس از آن، تحت عنوان بيان آيات كه شامل مباحث موضوعي است به تشريح آن مي‌پردازد.

ولــي متــأسفــانه قــدر و ارزش اين تفسير در ميان نسل جوان ناشناخته مانده است و بنده در جلسات فــراوانــي كه با دانشجـويان يا دانش‌آموزان داشته‌ام همواره نياز فراوان آنها را به اين تفسير دريــافتــه‌ام و به همين دليل نسبت به همكاري با جنــاب آقــاي سيدمهدي اميــن اقــدام نمــــــوده‌ام.

اميــدوارم ايـــن قبيــل تــلاش‌هــاي قــرآنــي مــا و شمــا بــراي روزي ذخيــره شــود كــه بــه جــز اعمــال و نيــات خـالصـانه، هيـچ چيـز ديگـري كـارسـاز نخواهد بود. دكتر محمد بيستوني رئيس مؤسسه قرآني تفسير جوان

تهران ـ تابستان ۱۳۸۸

مقـدمـه مـؤلـف

( اِنَّـــهُ لَقُـــــرْآنٌ كَـــريــمٌ فـــي كِتــــابٍ مَكْنُـــــونٍ لا يَمَسُّـــهُ اِلاَّ الْمُطَهَّـــروُنَ )

اين قـرآنـي اســت كــريــم

در كتـــــابـــي مكنــــــون

كه جز دست پــاكــان و فهـم خاصان بدان نرسد!

(۷۷ ـ ۷۹/ واقعه)

اين كتاب به منزله يك «كتاب مرجع» يافرهنگ معارف قرآن است كه از «تفسير الميزان» انتخـاب و تلخيـص، و بر حسب موضوع طبقه‌بندي شده است.

در تقسيم‌بندي به عمل آمده از موضوعات قرآن كريم قريب ۷۰ عنوان مستقل به دست آمد. هر يك از اين موضوعات اصلي، عنوان مستقلي براي تهيه يك كتاب در نظر گرفته شد. هر كتاب در داخل خود به چندين فصل يا عنوان فرعي تقسيم گرديد. هر فصل نيز به سرفصل‌هايي تقسيم شد. در اين سرفصل‌ها آيات و مفاهيم قرآني از متن تفسيـر الميــزان انتخــاب و پس از تلخيص، به روال منطقي، طبقه‌بندي و درج گرديد، به طوري كه خواننده جوان و محقق ما با مطالعه اين مطالب كوتاه وارد جهان شگفت‌انگيز آيات و معارف قرآن عظيم گردد. در پايان كار، مجموع اين معارف به قريب ۵ هزار عنوان يا سرفصل بالغ گرديد.

از لحــاظ زمــاني: كار انتخاب مطالب و فيش‌برداري و تلخيص و نگارش، از

اواخــر ســال ۱۳۵۷ شــروع و حــدود ۳۰ ســال دوام داشتــه، و با توفيق الهي در ليالي مبــاركه قدر سال ۱۳۸۵پايان پذيرفتــه و آمــاده چــاپ و نشــر گـرديـده است.

هــدف از تهيه اين مجموعــه و نوع طبقه‌بندي مطالب در آن، تسهيل مراجعه به شرح و تفسير آيات و معارف قرآن شريف، از جانب علاقمندان علوم قرآني، مخصوصا محققين جوان است كه بتوانند اطلاعات خود را از طريق بيان مفسري بزرگ چون علامه فقيد آية اللّه طباطبايي دريافت كنند، و براي هر سؤال پاسخي مشخص و روشــن داشتـــه باشنــد.

سال‌هاي طولاني، مطالب متعدد و متنوع درباره مفاهيم قرآن شريف مي‌آموختيم اما وقتي در مقابل يك سؤال درباره معارف و شرايع دين‌مان قرار مي‌گرفتيم، يك جواب مدون و مشخص نداشتيم بلكه به اندازه مطالب متعدد و متنوعي كه شنيده بوديم بايد جواب مي‌داديم. زماني كه تفسير الميزان علامه طباطبايي،قدس‌سره ، ترجمه شد و در دسترس جامعه مسلمان ايراني قرار گرفت، اين مشكل حل شد و جوابي را كه لازم بود مي‌توانستيم از متن خود قرآن، با تفسير روشن و قابل اعتمادِ فردي كه به اسرار مكنون دست يافته بود، بدهيم. اما آنچه مشكل مي‌نمود گشتن و پيدا كردن آن جواب از لابلاي چهل (يا بيست) جلد ترجمه فارسي اين تفسير گرانمايه بود. لذا اين ضرورت احساس شد كه مطالب به صورت موضوعي طبقه‌بندي و خلاصه شود و در قالب يك دائرة‌المعــارف در دستــرس همه دين‌دوستان قرارگيرد. اين همان انگيزه‌اي بـود كـه مـوجب تهيه اين مجلــدات گــرديد.

بديهي است اين مجلدات شامل تمامي جزئيات سوره‌ها و آيات الهي قرآن نمي‌شود، بلكه سعي شده مطالبي انتخاب شود كه در تفسير آيات و مفاهيم قرآني، علامه بزرگوار به شرح و بسط و تفهيم مطلب پرداخته است.

اصــول ايــن مطــالــب با تــوضيــح و تفصيــل در «تفسير الميزان» موجود است كــه خـواننــده مي‌تواند براي پي‌گيري آن‌ها به خود الميزان مراجعه نمايد. براي اين منظور مستند هــر مطلــب با ذكــر شمــاره مجلــد و شماره صفحه مربوطه و آيه مـورد استناد در هر مطلب قيد گرديده است.

ذكراين‌نكته لازم‌است كه چون‌ترجمه‌تفسيرالميزان به‌صورت دومجموعه ۲۰ جلدي و ۴۰جلدي منتشرشده بهتراست درصورت نيازبه‌مراجعه به‌ترجمه الميزان، بر اساس ترتيب عددي آيات قرآن به سراغ جلد موردنظر خود، صرف ‌نظراز تعداد مجلدات برويد.

و مقدر بود كه كار نشر چنين مجموعه آسماني در مؤسسه‌اي انجام گيرد كه با هــدف نشــر معــارف قــرآن شــريـف، به صورت تفسير، مختص نسل جوان،

تأسيس شده باشد، و استاد مسلّم، جنــاب آقـاي دكتـر محمــد بيستوني، اصلاح و تنقيــح و نظــارت همــه‌جــانبـه بر اين مجمــوعه قـرآني شريف را به عهــده گيــرد.

مؤسسه قرآني تفسير جوان با ابتكار و سليقه نوين، و به منظور تسهيل در رساندن پيام آسماني قرآن مجيد به نسل جوان، مطالب قرآني را به صورت كتاب‌هايي در قطع جيبــي منتشــر مي‌كنــد. ايــن ابتكــار در نشــر هميــن مجلــدات نيــز به كار رفته، تــا مطــالعــه آن در هــر شــرايــط زمــانــي و مكــاني، براي جــوانان مشتاق فرهنگ الهي قرآن شريف، ساده و آسان گردد...

و ما همه بندگاني هستيم هر يك حامل وظيفه تعيين شده از جانب دوست، و آنچه انجــام شــده و مي‌شـود، همه از جانب اوست !

و صلوات خدا بر محمّد مصطفيصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و خاندان جليلش باد كه نخستين حاملان اين

وظيفه الهي بودند، و بر علامه فقيد آية‌اللّه طباطبايي و اجداد او، و بر همه وظيفه‌داران اين مجموعه شريف و آباء و اجدادشان باد، كه مسلمان شايسته‌اي بودند و ما را نيز در مسيــر شنــاخت اسـلام واقعي پرورش دادنـد!

ليله قدر سال ۱۳۸۵

سيد مهدي حبيبي امين

فصل اول : اسماعيلعليه‌السلام وانتقال نسل ابراهيم عليه‌السلام به مكه

مهاجــرت ابراهيم

( وَ قــالَ اِنّــي ذاهِــبٌ اِلــي رَبّــي سَيَهْــديــنِ.... ) (۹۹ تا ۱۱۳ / صـافـات)

از اين آيات فصل ديگري از تاريخ زندگي ابراهيمعليه‌السلام شروع مي‌شود و آن عبارت است از مهاجرت وي از بين قومش و آن گاه درخواست فرزند كـردنش از خـدا و اجـابت خـدا درخـواست او را و در آخر داستـان ذبـح كـردن اسمـاعيل و آمـدن گـوسفنـدي به‌جاي اسماعيل...

اين مهاجرت زماني آغاز مي‌شود كه ابراهيم از پدرش و قومش كه بت‌پرست بـودنـد دوري مي‌گـزينـد. قـرآن كريم در سوره مريم آيه ۴۸ از آن چنين يــاد مـي‌كنـد:

«(ابـراهيم گفـت:) من از شمـا و آن‌چه به جاي خدا مي‌پرستيد دوري و كناره‌گيري مي‌كنـم! و اميدوارم حاجت‌خواهي‌ام از پـروردگـارم بي‌نتيجـه نباشد!»

از اين آيه معلوم مي‌شود كه مراد آن جناب از اين كه گفت: «به سوي پروردگارم مي‌روم،» رفتن به محلي است فارغ، تا در آن جا با فراغت و تجرد و حاجت‌خواهي از خدا بپردازد و آن محل عبارت‌بوداز سرزمين مقدس "بيت‌المقدس".

اين‌كه گفت از پروردگارم حاجت مي‌طلبـم همين فـرزنـدخواهي اوست كـــه فرمود:

«پــروردگـــارا! مـرا فرزنـدي‌از صـالحـان ببخـــش!»

خداونــد او را بشــارت داد به ايــن‌كــه بــه زودي فرزنــدي «حليم بردبار» او را روزي خــواهــد كــرد و آن فـــرزنــد پســر خواهــد بـــود.

در اين آيه اسماعيل را خـداونـد "حليـم" خـوانـده است و در سـوره هــود نيــز پدرش ابـراهيـم را "حليـم " خـوانـده بـود. و در قـرآن كـريم هيچ يـك از انبيـاء بـه وصف "حليـم" ستـوده نشـده‌اند به جز اين دو بـزرگوار.(۱)

دعاي ابراهيم براي درخواست فرزند

( رَبِّ هَبْ لي مِنَ الصّالِحينَ !) (۱۰۰ / صافات)

قرآن مجيد ادبي را كه خداي تعالي تعليم پيامبران خود فرموده و آنان نيز در گفتار و كردار خود آن را بروز داده‌اند، در آيات بسياري نقل فرموده است. از جمله اين آداب ادبــي اســت كه حضرت ابراهيمعليه‌السلام در موقع درخـواست فـرزنـد از خـداي تعـالي

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱- الميزان ج: ۳۳ ص: ۲۴۲.

كار بــرده است و آيـه زيــر از چگونگــي آن خبــر مي‌دهـد، آن‌جا كه عــرض كرد:

( رَبِّ هَبْ لي مِنَ‌الصّالِحينَ !) (۱۰۰/صافات)

در اين آيه كوتاه، ادبي بسيار والا نهفته است و آن اين كه ابراهيمعليه‌السلام نيت درخواست فرزنــد دارد كه يك امر دنيــوي است، اما اين پيامبــر بزرگ خــدا به آن جنبــه معنوي و وجهــه خداپسندانــه داده و آن را با قيــد "صالح" مقيــد كرده است، كه نشان مي‌دهد در حين طلب حـاجت خود، از شر اولاد ناخلــف و ناصالح بيزاري جسته و به پروردگار خـود پنـاه بـرده است و فرزندي را كـه مي‌خـواهـد فـرزنـدي صالــح است، لذا با اين قيــد بيشتر به جنبه معنــوي و الهي اين درخواســت تأكيد كـرده است، تا صرف يك درخواست دنيوي!(۱)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱- الميزان ج : ۱۲ ص : ۱۲۸

بشـارت تولد اسمـاعيل

( فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَليمٍ... ) (۹۹ تا ۱۱۳ / صافات)

بشـارتي كه تـولـد اسمـاعيلعليه‌السلام را مي‌رساند آيات فوق در سوره "صافات" است، آن‌جاكه مي‌فرمايد:

«پس او را بــه پسـري بـردبـار بشـارت داديـم....»

و ماجراي قرباني كـردن ايـن پسـر را نيـز در ايـن آيـات متـذكـر مي‌شود و تــا آن‌جـا كـه ادامـه مي‌دهد:

«...مــا نيكــوكــاران را چنيـــن پــاداش مـي‌دهيـم،

او از بنــــــدگـــــــان مــــؤمـــن مـــــا بــــــود!

و او را بــــه اسحـــــاق بشـــــــارت داديـــــــم،

كــــه پيغمبـــــر و در شمـــــار صالحـــــان بـود،

و بـر او و بـر اسحـاق بـركت داديـم،

و از نسـل آن‌هـا اشخــاص صـالـح و اشخـاص ستم‌كـار علنـي خـواهنـد بـــود.»

بنابراين، در اول آيات بشارت به پسري مي‌دهد كه او را به قربان‌گاه مي‌برد و پس از اين كه به صدق رسيدن رؤياي ابراهيم را بيان مي‌كند، مجددا موضوع بشارت تولد اسحاق را خاطرنشان مي‌سازد.

و اين‌مسئله مورداتفاق است كه اسماعيل بزرگ‌تر از اسحاق بوده و چند سال جلوتر از اسحاق از مادرش هاجر به دنيا آمده است، ولي اسحاق از سـاره متـولد شده است.(۱)

تولد اسماعيل و انتقال او به مكه

( رَبَّنــا اِنّـي اَسْكَنْتُ مِـنْ ذُرِّيَّتــي بِـوادٍ غَيْـرِ ذي زَرْعٍ عِنْـدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ.... )

(۴۱ / ابراهيم)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱- الميــــــــــزان ج : ۲۰ ص : ۲۱۲

تاريخ تنهائي هاجر وفرزند خردسالش در سرزمين مكه و سرگذشت آباد شدن آن دره بي‌آب و گياه، به همراه سرگذشت ساليان دراز تبديل آن خشك خاكدان به كعبه آمـال ميليون‌هـا انسـان موحـد و مـؤمن خدا، تاريخي است كه هر قدم و هر حركت در آن تبديــل به شعائــر و مراسم زيبـا و مـاندگــار بعد از ظهـور اسـلام گرديده است....

ايــن تاريـخ را امــام صــادقعليه‌السلام براي ثبت صحيــح آن در صحيفــه تاريــخ چنيـــن نقـــل مي‌فرمــايـــــد:

«ابـراهيمعليه‌السلام در بـاديـه شـام منـزل داشت. هميـن كـه "هـاجـر" اسمـاعيـل را بــزاد، "ســاره" غمگيـن گشـت، چـون او فـرزنـد نـداشت و بـه هميـن جهـت همــواره

ابراهيـمعليه‌السلام را در خصـوص هـاجـر اذيت مي‌كـرد و غمناكش مي‌ساخــت. ابراهيم نزد خدا شكايــت كرد. خداي عزوجل بدو وحي فرستــاد كه زن به منزلــه دنده كج اســت، اگر به همــان كجي وي بسازي از او بهره‌منــد مي‌شوي و اگر بخواهــي راستش كني، او را خواهــي كشت!

آن‌گاه دستورش‌دادتا اسماعيل و مادرش‌را از شام‌بيرون بياورد.

پرسيدـ پروردگارا كجا ببرم!

فرمود: به حرم من و امـن من،

و اولين بقعه‌اي كه در زمين خلق كرده‌ام و آن سرزمين مكه است!

پس از آن خـداي تعـالي، جبرئيل را با "بُراق" بـرايش نـازل كـرد و هـاجـر واسمـاعيل را و خـود ابـراهيــم را، بـر آن سـوار كـرد و بـه راه افتـاد.

ابراهيم از هيچ نقطه خوش آب و هوا و از هيچ زراعت و نخلستاني نمي‌گذشت، مگر ايـن‌كه از جبرئيل مي‌پرسيد:

اين‌جاســت آن محل؟ اين‌جا بـايد پياده شويم؟ جبـرئيل مـي‌گفـت:

نه پيش برو، پيش برو!

هـم‌چنــان پيش مـي‌رانـدنـد تــا بــه ســرزميـن "مكّـه" رسيـدنـد.

ابـراهيـم، هـاجـر و اسمـاعيل را در همين محلي كه خانه خدا در آن ساخته شد،

پيـاده كـرد و چــون بـا "ساره" عهــد بسته بود كه خودش پياده نشود تا نزد او بـرگردد، خودش پياده نشد.

در محلي كـه فعـلاً چـاه زمـزم قـرار دارد، درختـي بود، هاجرعليه‌السلام پارچه‌اي كه همراه داشت روي شاخه‌درخت انداخت تا در زير سايه آن راحت باشد.

همين كه ابراهيم خانواده‌اش را در آن‌جا منزل داد و خواست تا به طرف ساره برگــردد، هـاجـر (كه راستي ايمانش شگفت‌آور و حيرت‌انگيـز اســت،) يك كلمـه پـرسيــد:

آيا مــا را در سرزمينــي مي‌گذاري و مي‌روي كه نه انيســي و نه آبــي و نه دانــــــه‌اي در آن هســــت؟

ابــراهيــــم گفــــــــت:

خـدائي كه مرا به اين عمل فرمـان داده،

از هر چيز ديگري شما را كفايت مي‌كند !

اين بگفـت و راهـي شــام شـد. هميـن‌كـه بـه كـوه "كــداء" (كــوهـي اسـت در ذي‌طـوي) رسيـد نگـاهــي بـه عقــب (و درون ايــن دره خشــك) انــداخــت و گفـــت:

( رَبَّنا اِنّـي اَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتـي بِـوادٍ غَيْــرِ ذي زَرْعٍ عِنْــدَ بَيْتِــكَ الْمُحَرَّمِ.... )

« پــروردگــارا! مــــن ذريـــه‌ام را در وادي بـــي‌آب و گيــــاه جـــــاي دادم، نزد بيت محترمت. پـــــروردگــــارا! بدين اميد كه نماز به پا دارند ! پس دل‌هائي از مردم را متمايل به سوي ايشان كن،

و از ميـوه‌هـا روزي‌شـان بــده! بـاشـد كـــه شكـــر گـــزارنــــد!» (۴۱ / ابراهيم)

ايـــن‌را بگفـــــــت و بــرفــــــت....

پس همين كه آفتاب طلوع كرد و پس از ساعتي هوا گرم شد، اسماعيل تشنه گشت. هاجر برخاست و در محلي كه امروز حاجيان "سعي" مي‌كنند بيامد و بر بلندي "صفا" برآمد، ديد كه در بلندي رو به رو چيزي مانند آب برق مي‌زند و خيال كرد كه آب است،

از صفا پائين آمد و دوان دوان بدان سو شد تا به "مروه" رسيد و همين كه بالاي مروه رفت اسماعيـــل از نظـرش ناپديد گشت.

(گويـا لمعان سراب مانع ديدش شـده بـود،) نـاچـار دوبـاره بـه طـرف صفـا آمــد.

و اين عمل را هفت بار تكرار كرد و در نوبت هفتم وقتي به مروه رسيد، اين بار اسماعيل را ديد و ديد كه آبي از زير پاي او جريان يافته است!

(خواننده‌اي كه زيارت حج نصيبش شده و پاي لخت خود را روي سنگ‌هاي تيز بلندي باقي مانده از سنگستان مروه يا صفا گذاشته، مي‌تواند رنج هفت بار دويدن روي اين سنگ‌هــاي خارا را احساس كند و معني حركت هاجر را در آن آتش سوزان بفهمد!)

جاري شدن آب زمزم و آغاز آباداني مكه

هاجر نزد اسماعيل برگشت و از اطراف كودك مقـداري شن جمع آوري كرد و جلـو آب را گـرفت چـون آب جـريـان داشت و از همـان روز آن آب را "زمزم" ناميدند، چــون "زمــزم" به معنـاي جمـع كــردن و گــرفتـن جلـوي آب است.

از وقتـي ايـن آب در سـرزميـن مكـه پيـدا شـد، مـرغـان هـوا و وحـوش صحـرا بـه طرف مكه آمد و شد را شروع كردند و آن جا را محل امني براي خود قرار دادند. از سوي ديگر قوم "جُرْهَم" كه در "ذِي الْمَجازِ عَرَفات" منزل داشتند متوجه شدند كه مرغان و وحوش به سوي مكه آمد و شد مي‌كنند. همين كه فهميدند مرغان در آن طرف لانه و مسكن گرفته‌اند آن‌ها را تعقيب كردند تا رسيدند به يك زن و يك كودك، كه در آن محل زيـر درختي منزل كرده‌اند و فهميدند كه آب به خاطر آن دو تن در آن جا پيدا شده است.

از هاجر پرسيدند: تو كيستي و اين‌جا چه‌كار مي‌كني؟ و اين بچه كيست؟ هاجر گفت:

من كنيز "ابراهيم خليلُ‌الرحمان " هستم و اين فرزنداوست كه خدااز من به‌او ارزاني داشته‌است و خداي تعالي او رامأموركرده تا ما را بدين‌جا آورد و منزل دهد. قوم جرهم گفتنـد:

آيا به ما اجازه مي‌دهي كه در نزديكي شما منزل كنيم؟

هاجـر گفـت: بــايـد بــاشـد تـا ابــراهيـمعليه‌السلام بيـايـد.

بعـد از سـه روز ابـراهيم آمـد و هـاجـر عرضه داشت:

در اين نزديكي مردمي از جرهم سكونت دارند و از شما اجازه مي‌خواهند در اين سرزمين و نزديك به ما منزل كنند، آيا اجازه‌شان مي‌دهي؟

ابـراهيـم فـرمـود: بلــه! هـاجـر بـه قــوم جـرهـم اطـلاع داد و آمـدنـد و نـزديـك وي منزل كردند و خيمه‌ها برافراشتنـد. هـاجـر و اسمـاعيـل بـا آنـان مــأنـوس شدند.

بـار ديگر كه ابراهيم به ديدن هاجر آمد، جمعيت بسياري در آن جا ديد و سخت خوشحال شد. رفته رفته اسماعيل به راه افتاد و قوم جرهم هر يك نفر ايشان يكي دو تا گوسفند به اسماعيل بخشيده بودند و هاجر واسماعيل با همان گوسفندان زندگي مي‌كردند.

جواني اسماعيل و بناي خانه كعبه

هميــن كه اسماعيل به حد مــردان رسيد، خداي تعالــي دستور داد تا خانه "كعبه" را بنــا كننــد... (تا آن‌جــا كه امــام فرمـود:)

و چون خداي تعالي به ابراهيم دستور داد تا كعبه را بسازد. او نمي‌دانست كجا بنا كند. جبرئيل را فرستاد تا نقشه خانه را بكشد .ابراهيم شروع به كار كرد. اسماعيل از "ذي طُوي"مصالح آورد و آن جناب خانه را تا نه ذراع بالا برد. مجددا جبرئيل جاي "حجرالاسود"رامشخص كرد و ابراهيم سنگي از ديوار بيرون آورد و "حَجَرُالاَْسْوَد" را در جاي آن قرار داد همان جائي كه الان هست! بعد از آن كه خانه ساخته شد، دوتا در برايش درست كرد. يكي به طرف مشرق و در ديگري طرف مغرب. درب غربي "مُسْتَجار " ناميده شد، سقف خانه را با تنه درختان و شاخه "اذخر"بپوشانيد و هاجر پتوئي كه با خود داشت بر در كعبه بيفكنــد و زيــر آن چــادر زنـدگـي كـرد.

بعد از آن كه ساختمان خانه تمام شد، ابراهيم و اسماعيل عمل "حج" را انجام دادند.

روز هشتم "ذي الحجه" جبرئيل نازل شـد و بـه ابـراهيـم گفت: بـه قـدر كفـايت آب بـردار! چون در مني و عرفات آب نبود. به همين جهــت روز هشتــم ذي الحجــه را روز " تَـرْوِيَـه" نـاميـــدنــد.

پس ابـراهيـم را از مكـه بـه "مِنـي " بـرد و شـب را در منـي بـه سـر بـردنـد و همان كارها را كه به "آدم" دستور داده بـود به ابراهيم نيـز دستور داد. ابراهيم بعـد از فراغت

از بنـــاي كعبــه گفت:

پروردگارا! اين شهر را امن و مأمن قرار ده، و مـردمش را آن‌هـا كـه ايمـان آورده‌اند از ميــوه‌هــا روزي بده!(امام فرمود:) منظور ابراهيم از ميوه، ميوه‌هاي دل بود. يعني خدا مردم مكه را محبوب دل‌ها بگرداند تا ساير مردم با آنان انس بورزند و به سوي ايشان بيايند، مكرر هم بيايند! (نقل از امام صادقعليه‌السلام در تفسير قمي)(۱)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱- الميـزان ج : ۲ ص : ۱۳۳