گناه گریزی

گناه گریزی0%

گناه گریزی نویسنده:
گروه: مجموعه عقایدی

گناه گریزی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سيد حسين اسحاقى
گروه: مشاهدات: 11381
دانلود: 2016

توضیحات:

گناه گریزی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 252 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 11381 / دانلود: 2016
اندازه اندازه اندازه
گناه گریزی

گناه گریزی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

همه می باشد».(۱)

پنج _ هم نشینی با مردم بدنام

هم نشینی و رفاقت با بدان، آثار بد و آسیب های جبران ناپذیری به همراه دارد. از جمله این پی آمدها، از بین رفتن شرم و حیا و گسستن پرده های عفت است که به تخریب شخصیت اجتماعی فرد می انجامد، چنان که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید: «اَوْلَی النّاسِ بِالتُّهْمَهِ مَنْ جاَلَس اَهْلَ التُّهْمَهِ؛ سزاوارترین مردم برای بدنامی، کسانی هستند که با مردم بدنام هم نشینی می کنند.»(۲) امام صادقعليه‌السلام نیز در کلامی زیبا می فرماید: «مَنْ جالَسَ أَهْلَ الرَّیْبِ فَهُوَ مُرِیبٌ؛ کسی که با مردم متهم هم نشینی کند، متهم می گردد.»(۳) ازاین رو، در آموزه های اسلامی و روایت های امامان معصومعليهم‌السلام ، بر دوری از دوستی و هم نشینی با چنین افرادی تأکید و سفارش شده است، چنان که امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

لاتَصْحَبُوا أَهْلَ الْبِدَعِ وَ لاتُجالِسُوهُمْ فَتَصِیرُوا عِنْدَ النّاسِ کَواحِدٍ مِنْهُمْ.(۴)

با بدعت گذاران، رفاقت و هم نشینی نکنید که در نظر مردم، همانند یکی از آنان به شمار خواهید آمد.

امیرالمؤمنین علیعليه‌السلام نیز در این باره فرمود:

مَنْ وَقَفَ نَفْسَهُ مَوْقِفَ التُّهْمَهِ فَلا یَلُومَنَّ مَنْ أَساءَ بِهِ الظَّنَّ.(۵)

______

۱- [۱] کیفر گناه، صص ۲۵۲ و ۲۵۳؛ به نقل از: آیین دوست یابی، صص ۲۷ و ۲۸.

۲- [۲] مستدرک الوسائل، ج ۲، ص ۶۵.

۳- [۳] بحارالانوار، ج ۷۴، ص۱۹۷.

۴- [۴] اصول کافی، ج ۴، ص ۸۳.

۵- [۵] بحارالانوار، ج ۷۴، صص ۱۸۶ و ۱۸۷.

کسی که خود را در جایگاه تهمت قرار دهد، اگر کسی به وی سوءظن پیدا کرد، او را سرزنش نکند.

۲ - پی آمدهای معنوی گناه

الف) تیرگی قلب

مداومت به گناه، موجب تیرگی و آلودگی قلب و مسخ انسان، از حالت انسانی، به حالت درنده خویی می شود. تکرار گناه، حتی زشتی گناهان بزرگ را در نظر انسان از بین می برد. بسیاری از آیات قرآن، به این نکته اشاره دارند. برای مثال، در آیه ای آمده است:

( ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذِینَ أَساؤا السُّوأَی أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤنَ .) (روم: ۱۰)

سپس، سرانجام کسانی که کارهای بدی مرتکب شدند، به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به سخره گرفتند.

امیر مؤمنان علیعليه‌السلام می فرماید: «اشک، خشک نمی شود مگر به سبب سختی دل و دل، سخت نمی شود مگر به سبب فراوانی گناه.»(۱)

امام صادقعليه‌السلام نیز به نقل از پدر بزرگوارش فرمود:

ما مِنْ شَیْ ءٍ اَفْسَدَ لِلْقَلْبِ مِنْ خَطِیئَهٍ اِنَّ الْقَلْبَ لِیُواقِعُ الْخَطِیئَهَ فَما تَزالُ بِهِ حَتّی تَغْلِبَ عَلَیْهِ فَیُصَیِّرَ اَعْلاهُ اَسْفَلَهُ.(۲)

[هیچ] چیز بیشتر از گناه، قلب را فاسد نمی کند. قلب، گناه می کند و بر آن پافشاری می ورزد و در نتیجه، سرنگون و وارونه می شود و پند و نصیحت بر آن اثر نمی کند.

امام کاظمعليه‌السلام نیز در روایتی زیبا در این باره می فرماید:

إِذا أَذْنَبَ الرَّجُلُ خَرَجَ فِی قَلْبِهِ نُکْتَهٌ سَوْداءُ فَاِنْ تابَ انْمَحَتْ وَ إِنْ زادَ زادَتْ حَتّی تَغْلِبَ عَلی

__________

۱- [۱] اصول کافی، ج ۱، ص ۲۷۱.

۲- [۲] همان، ج۲، ص ۲۶۸.

قَلْبِهِ فَلا یُفْلِحُ بَعْدَها أَبَدا.(۱)

وقتی انسان گناه می کند، در قلب او نقطه ای سیاه پدید می آید. اگر توبه کند، آن نقطه پاک می شود و اگر بر گناه خود بیفزاید، آن نقطه گسترده می شود، به گونه ای که همه قلب وی را فرا می گیرد و پس از آن، هرگز رستگار نمی شود.

به طور کلی، هرگونه سختی و بلا، خواه روحی و خواه جسمی، از گناه سرچشمه می گیرد، چنان که امام محمد باقرعليه‌السلام فرمود: «وَ ما مِنْ نِکْبَهٍ تُصِیبُ الْعَبْدَ اِلاّ بَذَنْبٍ؛ هیچ نکبتی به بنده نرسد مگر به دلیل گناه.»(۲) در روایتی از امام صادقعليه‌السلام نیز می خوانیم:

اِنَّ الْعَمَلَ السَّیِّی ءَ اَسْرَعُ فِی صاحِبِهِ مِنَ السِّکِّینِ فِی اللَّحْمِ.(۳)

بی تردید، اثر کردار ناشایست در صاحب آن، از اثر کارد در گوشت سریع تر است.

این سخن امام صادقعليه‌السلام به این معناست که همان گونه که فاصله ای میان حرکت کارد و بریده شدن گوشت نیست، میان گناه و اثر آن نیز فاصله ای نیست و به زودی اثرش نمایان می شود.

ب) قطع ارتباط با خدا

تنها کاری که انسان را به آرامش خاطر حقیقی می رساند، توجه به خداوند و عبادت و راز و نیاز با اوست. گناه، انسان را از این نعمت محروم می کند و رشته ارتباط میان خالق و مخلوق را می گسلاند.

نقل است مردی خدمت حضرت علیعليه‌السلام رفت و گفت: [چرا] من از

________

۱- [۱] بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۳۲۷.

۲- [۲] اصول کافی، ج ۲، ص ۲۶۹.

۳- [۳] همان، ج ۳، ص ۳۷۴.

خواندن نماز شب محرومم؟ حضرت به او فرمود: «تو مردی هستی که گناهانت تو را گرفتار و در بند کرده است.»(۱) در حدیثی از امام صادقعليه‌السلام نیز آمده است:

إِنَّ الرَّجُلَ یُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیُحْرَمُ صَلاهَ اللَّیْلِ وَ إِنَّ الْعَمَلَ السَّیِ ءَ أَسْرَعُ فِی صاحِبِهِ مِنَ السِّکِّینِ فِی اللَّحْمِ.(۲)

به راستی که شخص، مرتکب گناهی می شود و بر اثر آن، از نماز شب محروم می گردد و اثر کار بد در صاحبش از اثر کارد در گوشت بیشتر است.

شیطان برای دور کردن بندگان از خداوند، روش های متفاوتی را دارد که یکی از خطرناک ترین و در عین حال پنهانی ترین راه ها، «وسوسه خنّاس» است. شیطان با آراستن گناهان و به تأخیر انداختن توبه و استغفار، میان خلق و خالق فاصله می اندازد. امام صادقعليه‌السلام در روایتی در این باره می فرماید:

چون این آیه نازل شد:( وَ الَّذِینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَهً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّه ) آنان که چون کار ناشایستی کردند یا به خویشتن ستم کردند، خدا را یاد کنند و برای گناهان خود آمرزش بخواهند و کیست که جز خدا گناهان را بیامرزد» (آل عمران: ۱۳۵ و ۱۳۶)»، ابلیس، بر فراز یکی از کوه های مکه به نام ثور رفت و با فریاد، شیاطین خود را طلبید. همگی گردش جمع شدند و گفتند: برای چه ما را صدا کردی؟ شیطان گفت: این آیه نازل شده است. اکنون کدام یک از شما می توانید در برابر آن قیام کنید؟ یکی از آنها گفت: من چنین و چنان می کنم. گفت: تو اهلش نیستی. دیگری برخاست و گفت: من با این وسیله فلان کار را می کنم، گفت: تو نیز اهلش نیستی. سرانجام «وسواس خنّاس» برخاست و گفت: من [این کار را می کنم]. شیطان پرسید: از چه راهی و چگونه این مأموریت را به انجام می رسانی؟ گفت: من به آنها وعده می دهم و آرزومندشان می کنم تا گناه

________

۱- [۱] اصول کافی، ج ۳، ص ۳۷۴.

۲- [۲] همان.

کنند و چون گناه کردند، توبه را از یادشان می برم. ابلیس گفت: تو اهل این کار هستی و او را تا روز قیامت، به همین کار گمارد.(۱)

ج) مانع استجابت دعا

در دعای کمیل به خوبی به این پی آمد گناه اشاره شده است، آنجا که می گوید: «اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِسُ الدُّعاءَ؛ خدایا! بیامرز برای من گناهانی را که از [استجابت] دعا جلوگیری می کند.» همچنین در فراز دیگری از این دعا آمده است:

فَأَسْأَلُکَ بِعِزَّتِکَ اَنْ لا یَحْجُبَ عَنْکَ دُعائِی سُوءُ عَملِی وَ فِعالِی.

[خدایا!] از تو می خواهم به عزت خود که بدی کردار و رفتارم، مانع و حجاب [اجابت] دعای من به درگاه تو نشود.

امام باقرعليه‌السلام نیز در این باره فرمود:

إِنَّ الْعَبْدَ یَسأَلُ اللّهَ الْحاجَهَ فَیَکُونُ مِنْ شَأْنِهِ قَضاؤُها اِلی اَجَلٍ قَرِیبٍ اَوْ اِلی وَقْتٍ بَطِی ءٍ فَیُذْنِبُ الْعَبْدُ ذَنْبا فَیَقُولُ اللّهُ تَبارَکَ وَ تَعالی لِلْمَلَکُ: لاتَقْضِ حاجَتَهُ وَ احْرِمْهُ إِیّاها فَاِنَّهُ تَعَرَّضَ لِسَخَطِی وَ اسْتَوْجَبَ الْحِرْمانَ مِنِّی.(۲)

همانا بنده، از خدا حاجتی می خواهد که [خداوند] در نظر دارد دیر یا زود آن را برآورد. سپس آن بنده، گناهی مرتکب می شود و خدای تعالی به فرشته می گوید: حاجتش را روا مکن و او را از آن محروم دار؛ زیرا خشمم را برانگیخت و سزاوار محرومیت از درگاه ما شد.

حضرت علیعليه‌السلام در بیانی دیگر، محرومیت آدمی را از استجابت دعا بر اثر گناه، چنین ذکر می کند: «اَلْمَعْصِیَهُ تَمْنَعُ الاِْجاَبهَ؛ گناه، از اجابت دعا جلوگیری می کند.»(۳) همچنین روایت شده است آن حضرت در روز جمعه، خطبه بلیغی

__________

۱- [۱] شیخ صدوق، امالی، ص ۴۶۵.

۲- [۲] اصول کافی، ج ۳، ص ۳۷۳.

۳- [۳] غررالحکم و دررالکلم، ح ۳۷۶۶، ص ۲۷۰.

خواند و در پایان خطبه فرمود: «ای مردم! هفت مصیبت است که ما از آنها به خدا پناه می بریم: دانشمندی که بلغزد؛ عابدی که [از عبادت] ملول و خسته گردد؛ مؤمنی که فقیر شود؛ امینی که خیانت کند؛ توانگری که فقیر شود؛ عزیزی که خوار گردد و بینوایی که بیمار شود.» پس از سخنان امام، مردی برخاست و پس از ستایش آن حضرت گفت: درباره این سخن خدای متعال، که می فرماید:( أُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ) مرا بخوانید تا دعایتان را اجابت کنم» (غافر: ۶۰)، پرسشی دارم. چگونه است که ما دعا می کنیم، ولی اجابت نمی شود؟ حضرت علیعليه‌السلام در پاسخش فرمود:

دل های شما در هشت مورد خیانت کرد: خدا را شناختید، ولی حقش را آن گونه که بر شما واجب بود، ادا نکردید. ازاین رو، آن معرفت به کار شما نیامد. به پیامبر خدا ایمان آوردید، آن گاه با سنّت و روشش مخالفت کردید و شریعتش را از بین بردید. پس نتیجه ایمان شما چه شد؟ کتاب خدا را که بر شما فرود آمد، خواندید، ولی به آن عمل نکردید و گفتید: به گوش و دل می پذیریم، ولی با آن مخالفت کردید. گفتید: ما از آتش دوزخ می ترسیم، ولی همواره با گناهان خود به سوی دوزخ می روید. پس ترس شما کجا رفت؟ گفتید: ما مشتاق بهشتیم، ولی همواره کارهایی انجام می دهید که شما را از بهشت دور می سازد. پس علاقه و شوق شما به بهشت کجاست؟ نعمت خدای خود را خوردید، ولی سپاس گزاری نکردید. خداوند شما را به دشمنی با شیطان دستور داد و فرمود:( إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا ) همانا شیطان، دشمن شماست. شما نیز او را دشمن گیرید» (فاطر: ۶)، ولی شما به زبان با او دشمنی کردید و در عمل، به دوستی با او برخاستید. عیب های مردم را در برابر دیدگانتان قرار دادید و عیب های خود را پشت سر انداختید و در نتیجه، کسی را نکوهش می کنید که خود به نکوهش، سزاوارتر از او هستید. با این حال، چگونه دعای شما مستجاب گردد، در صورتی که شما درهای [اجابت] دعا و راه های آن را بسته اید؟ پس از خداوند بترسید و کارهایتان را اصلاح و امر به معروف و نهی از منکر کنید تا خدا دعایتان را مستجاب کند.(۱)

امام سجادعليه‌السلام در حدیثی، درباره گناهانی که مانع اجابت دعا می شود، این گونه می فرماید:

وَالذُّنُوبُ الَّتِی تَرُدُّ الدُّعاءَ وَ تُظْلِمُ الْهَواءَ، عُقُوقُ الْوالِدَیْنِ.(۲)

از جمله گناهانی که دعا را باز می گرداند و هوا را تاریک می کند (مانع اجابت دعا می شود)، نافرمانی و رنجاندن پدر و مادر است.

آن حضرت در حدیثی دیگر برخی گناهان را این گونه برمی شمارد:

وَالذُّنُوبُ الَّتِی تَرُدُّالدُّعاءَ: سُوءُ النِّیَّهِ وَ خُبْثُ السَّرِیرَهِ وَ النِّفاقُ مَعَ الاِْخْوانِ وَ تَرْکُ التَّصْدِیقِ بِالاِْجابَهِ وَ تَأْخِیرُ الصَّلواتِ الْمَفْرُوضاتِ حَتّی تَذْهَبَ اَوْقاتِها وَ تَرْکُ التَّقَرُّبِ اِلیَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ بِالْبِرِّ وَ الصَّدَقَهِ وَ اسْتِعْمالُ الْبَذاءِ وَ الْفُحْشِ فِی الْقَوْلُ.(۳)

آن گناهانی که دعا را باز می گرداند، بددلی و بد طینتی؛ دورویی با برادران ایمانی؛ ایمان نداشتن به اجابت دعا؛ تأخیر در نمازهای واجب به گونه ای که وقت آن بگذرد؛ نزدیک نشدن به خدای عزوجل، با نیکی و صدقه و سرانجام، بدزبانی است.

د) انحراف عقیدتی

اثر بسیار خطرناک دیگری که با ارتکاب گناه، به تدریج در گناه کار ایجاد می شود، انحراف عقیده و انکار مقدسات مذهبی و احکام دینی است. در قرآن مجید، به صراحت به این نتیجه ناگوار اشاره شده است:

ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذِینَ أَساؤا السُّوأَی أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤنَ . (روم: ۱۰)

____

۱- [۱] بحارالانوار، ج ۹۳، صص ۳۷۶ و ۳۷۷.

۲- [۲] معانی الاخبار، ص ۲۷۰.

۳- [۳] همان، ص ۲۱۷.

سرانجام کسانی که کارهای زشت کردند، آن بود که آیات خدا را تکذیب و مسخره می کردند.

خداوند در آیه دیگری، درباره تکذیب کنندگان روز قیامت می فرماید:

( وَ ما یُکَذِّبُ بِهِ إِلاَّ کُلُّ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ إِذا تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا قالَ أَساطِیرُ اْلأَوَّلِینَ کَلاّ بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ. ) (مطففین: ۱۲ _ ۱۴)

تکذیب نکند روز جزا را جز ستمگر گناه کار که چون آیات ما بر او خوانده شود، می گوید [اینها] افسانه های گذشتگان است. نه، و چنین است، بلکه زنگاری است که کارهای بد بر دل هایشان نشانده است.

پیروی از خواهش های نفسانی، آدمی را از پیمودن راه کمال و فضیلت بازمی دارد و به سراشیبی سقوط می اندازد. در قرآن کریم برای جلوگیری از سقوط در دام هوا، چنین هشدار داده شده است:( وَ لاتَتَّبِعِ الْهَوی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ ) از هوای نفس پیروی نکن که تو را از راه خدا گمراه می سازد.» (ص: ۲۶) پیشوایان دینی نیز در سخنان و احادیث بسیاری، پیروانشان را از افتادن در دام گناه باز داشته اند، چنان که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

اِنَّ اَخْوَفَ ما اَخافُ عَلی اُمَّتِی الْهوَی وَ طُولُ الاَْمَلِ اَمَّا الْهَوی فَاِنَّهُ یَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ اَمّا طُولُ الاَْمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَهَ.(۱)

به راستی، بیشترین چیزی که از آن، بر امت خود بیمناکم، هوای نفس و آرزوی دراز است؛ زیرا هوای نفس، [انسان را] از حق باز می دارد و آرزوی دراز، آخرت را به دست فراموشی می سپارد.

امیر مؤمنان علیعليه‌السلام نیز در کلامی کوتاه و رسا فرمود: «مَنْ أَطاعَ هَواهُ

_______

۱- [۱] خصال، ج ۱، ص ۵۷. این حدیث به نقل از امام علیعليه‌السلام ، در اصول کافی، ج ۴، ص ۳۱ نیز آمده است.

هَلَکَ؛ کسی که از هوای نفس خود پیروی کند، هلاک می گردد.»(۱) بجاست از این کلام امام صادقعليه‌السلام در این باره یاد کنیم که فرمود:

اِحْذَرُوا اَهْوائَکُم کَما تَحْذَرُونَ اَعْدائَکُمْ فَلَیْسَ شَیْ ءٌ اَعْدی لِلرِّجالِ مِنِ اتِّباعِ اَهْوائِهِمْ وَ حَصائِدِ اَلْسِنَتِهِمْ.(۲)

از هواهای نفسانی خود بپرهیزید، آنچنان که از دشمنان خود پرهیز می کنید؛ زیرا چیزی برای مردان، دشمن تر از پیروی از هواهای نفسانی و محصولات زبانشان نیست.

این سخن نغز امام علیعليه‌السلام نیز اهمیت موضوع را دو چندان می کند. ایشان می فرماید:

اِقْمَعُوا هذِهِ النُّفُوسَ فَاِنَّها طَلِقَهٌ إِنْ تُطِیعُوها تُزِغْ بِکُمْ اِلی شَرِّ غایَهٍ.(۳)

این نفس های سرکش را مهار کنید که لجام گسیخته و خودسرند و اگر از آنها پیروی کنید و به دنبالشان بروید، شما را به بدترین پرتگاه می افکنند.

در بسیاری از آیات قرآن کریم، انکار مقدسات دینی، بی ایمانی و گمراهی کفار، نتیجه و پی آمد پیروی از هوای نفس دانسته شده و به صراحت یا تلویح، به این حقیقت اشاره شده است. برای نمونه، در آیه ای می خوانیم:

( فَلایَصُدَّنَّکَ عَنْها مَنْ لایُؤمِنُ بِها وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَتَرْدی .) (طه: ۱۶)

آن کس که به روز جزا ایمان نیاورده و از هوای نفس خود پیروی کرده است، تو را از ایمان به خدا باز ندارد که هلاک خواهی شد.

یا در آیه ای دیگر آمده است:( وَ کَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ ) و تکذیب کردند و از هواهای نفسانی خود پیروی کردند». (قمر: ۳)

________

۱- [۱] غرر الحکم و درر الکلم، ص ۶۱۳

۲- [۲] اصول کافی، ج ۴، ص ۳۰.

۳- [۳] غرر الحکم و درر الکلم، ص ۱۳۸.

عامل دیگری که آدمی را به کفر و گمراهی می کشاند، گناه خودپسندی است. این ویژگی ناپسند، در اقوام نوح، عاد و ثمود به روشنی دیده می شد. آنها به پیامبرانشان که خواستار و پیام آور سعادت ایشان بود، گفتند:

( قالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُنا تُریدُونَ أَنْ تَصُدُّونا عَمّا کانَ یَعْبُدُ آباؤنا. ) (ابراهیم:۱۰)

شما جز انسان هایی مانند ما نیستید که می خواهید ما را از آنچه پدرانمان می پرستیده اند، باز دارید.

در حقیقت، تکبر و خودخواهی، مانع دیدن و تشخیص راه روشن هدایت می شود، چنان که امام باقرعليه‌السلام می فرماید:

ما دَخَلَ قَلْبَ امْرِی ءٍ شَی ءٌ مِنَ الْکِبْرِ اِلاّ نَقَصَ مِنْ عَقْلِهِ مِثْلُ ما دَخَلَهُ مِنْ ذلِکَ قَلَّ ذلِکَ اَو کَثُرَ.(۱)

تکبر در هیچ دلی وارد نمی شود جز آنکه به همان مقدار، از عقل او کاسته می شود، خواه کم باشد یا زیاد.

در هر حال، غریزه هواپرستی و تکبر، نه تنها انسان را از پذیرفتن حق باز می دارد، بلکه سبب می شود حقایقی را که پذیرفته است، به تدریج از یاد ببرد و در نتیجه، سعادت دنیا و آخرت خود را به رایگان از دست بدهد. نمونه زیر نشان دهنده این حقیقت است.

جَبَله ابن اَیْهم غسّانی، آخرین پادشاه آل جفنه بود که در شام سکونت داشت. جبله، در زمان خلیفه دوم مسلمان شد و در نامه ای که به عمر نوشت، از او خواست به وی اجازه رفتن به مدینه و دیدارش را بدهد. عمر در پاسخ نامه، جَبَله را به مدینه دعوت کرد و او با پانصد نفر از نزدیکان خود از قبیله _غسان_

___________

۱- [۱] سفینه البحار، ج ۲، ص ۴۶۰.

و عک، به سمت مدینه حرکت کرد و چون به دو منزلی مدینه رسید، نامه ای به عمر نوشت و وی را از ورود خود آگاه ساخت. عمر از ورود وی خوش حال شد و به مردم مدینه دستور داد، از وی استقبال کنند و چند خانه را برای ورود آنان آماده کرد و وسایل پذیرایی از آنها را فراهم ساخت. جبله بن ایهم، دویست تن از همراهان خود را مأمور کرد تا برای ورود به شهر مدینه مسلح شوند و جامه های حریر بپوشند و به گردن اسبان خود قلاده های طلا و نقره بیاویزند. خود نیز تاجی مرصّع بر سر گذاشت و لباسی فاخر بر تن کرد و با شکوه و جلالی تمام، وارد مدینه شد و مردم سر راه او اجتماع کردند و جبله، در برابر چشمان حیرت زده مردم از شکوه وی، وارد مدینه شد و خلیفه به گرمی از وی استقبال و پذیرایی کرد.

چند روزی پس از ورود جبله به مدینه، زمان حج فرا رسید و عمر، آماده سفر حج گردید و جبله را نیز با خود به مکه برد. جبله بن ایهم پس از ورود به مکه، با همراهان خود برای طواف به مسجدالحرام آمد. در حال طواف، مرد عربی از قبیله بنی فزاره بدون توجه، پای خود را روی پیراهن بلند جبله گذاشت. جبله که این کار وی را توهینی به خود می دانست، بسیار خشمگین شد و دست خود را بلند کرد و به صورت آن مرد عرب زد، به طوری که بینی او شکست. مرد عرب از مسجدالحرام خارج شد و نزد عمر آمد و از جبله شکایت کرد. عمر، جبله را خواست و به وی گفت: ماجرای این مرد چه بوده است؟ جبله گفت: این مرد، پیراهن مرا لگدکوب کرد. اگر به پاس احترام خانه کعبه نبود، سرش را با شمشیر می زدم! عمر گفت: اکنون تو به ستم و تجاوز خود اعتراف کردی و اکنون یکی از این دو کار را باید انجام

دهی؛ یا این مرد عرب را به شکلی از خود راضی کنی یا خود را برای قصاص آماده ساز تا این مرد نیز از تو قصاص کند. جبله که معنای قصاص را نفهمیده بود، پرسید: یعنی این مرد چه کاری انجام دهد؟ عمر گفت: یعنی همان گونه که تو بینی او را شکستی، او نیز بینی تو را بشکند. جبله با کمال تعجب و ناراحتی پرسید: ای خلیفه مسلمانان! چگونه این فرمان را می دهی، در حالی که او عربی معمولی است و من پادشاه و فرمانروا هستم؟ عمر در پاسخش گفت: اسلام، تو را با این مرد از نظر قانون یک سان کرده است و جز در تقوا و کار نیک، تو را بر او برتری و فضیلتی نیست. جبله پس از شنیدن سخنان عمر گفت: من خیال می کردم با پیروی و اطاعت از دین اسلام، عزت و شوکتم افزون می شود. عمر گفت: ای جبله! این سخنان را کنار بگذار یا باید این مرد را از خود راضی کنی یا دستور می دهم تو را قصاص کند! جبله که این صراحت را از خلیفه مسلمانان دید، از حربه تهدید استفاده کرد و گفت: به این ترتیب، من از اسلام دست می کشم و به دین نصرانیت روی می آورم. عمر گفت: اگر از اسلام دست برداری و نصرانی شوی، آن وقت من گردنت را خواهم زد؛ زیرا بر اساس قانون اسلام، تو مرتد شده ای و من تو را خواهم کشت. جبله که این سخنان عمر را شنید، گفت: پس امشب را به من مهلت ده تا در این باره فکر کنم. عمر به او مهلت داد. وی همان شب با همراهان خود از مکه گریخت و به شام رفت و از آنجا نیز با پانصد نفر از همراهان خود، به قسطنطنیه نزدهرقل، امپراتور روم رفت و به دین نصرانیت درآمد.(۱)

از این داستان درمی یابیم که غریزه خودپسندی و تکبر، نه تنها انسان را از پذیرفتن حق باز می دارد، بلکه سبب می شود حقایقی را که پذیرفته است، به تدریج از یاد ببرد و در نتیجه، سعادت دنیا و آخرت خود را به رایگان از دست بدهد.

ه) محروم ماندن از توفیق

در آیه ۱۴۶ سوره اعراف آمده است:( سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی اْلأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ ) [اگر کسی مدتی، هیچ نصیحتی را گوش نکرد و متکبرانه و مستکبرانه رفتار کرد،] فهم و توفیق پذیرش حق را از او می گیریم و دیگر حاضر نیست آیات حق را بشنود.» خداوند درباره این گونه افراد می فرماید زمام امور آنها را به دست شیطان می دهیم، در حالی که قلب انسان های مؤمن به دست خداوند است و در مسیر حق و روشن گام برمی دارند و در همه حال خداوند را حاضر و ناظر خود می بینند.

و) بی بهرگی از قرآن

گناه کاری که اسیر و مطیع هوا و هوس شده، از قرآن که برای هدایت و رشد و تعالی است، بهره ای نمی برد، ولی پرهیزکاران و مؤمنان که در جنگ با هوا و هوس مغلوب نشده اند، می توانند از قرآن بهره ببرند و از هدایت آن بهره مند شوند، چنان که خداوند در سوره مبارکه بقره فرموده است:( ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدًی لِلْمُتَّقِینَ ) این کتاب بی شک، برای هدایت پرهیزکاران است». (بقره: ۲)

ز) مایه غضب الهی

خداوند در آیه ۸۱ سوره مبارکه طه به قوم بنی اسرائیل می فرماید:

( وَ لا تَطْغَوْا فیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوی .)

________

۱- [۱] کیفر گناه، صص ۳۵۳ _ ۳۵۶.

[از روزی و نعمت های الهی استفاده کنید،] ولی طغیان و سرکشی و معصیت نکنید که اگر طغیان و سرکشی کنید، خشم الهی شما را فرا می گیرد.

انسان بر اثر گناه، مغضوب خداوند می گردد و فرد مغضوب نیز از مرتبه انسانی سقوط می کند و به مرتبه حیوانی می رسد.

ح) عامل انحراف دیگران

وقتی انسان از صراط مستقیم منحرف شود، اگر توفیق توبه بیابد، به راه راست باز می گردد و اگر این توفیق از وی گرفته شود، خود او به عنوان رهزن بر سر راه دیگران می نشیند و آنان را به گمراهی می کشاند. در آیه ۸۶ سوره مبارکه اعراف آمده است حضرت شعیب به گناه کاران قومش فرمود:( وَ لاتَقْعُدُوا بِکُلِّ صِراطٍ ) بر سر راه مردم ننشینید.» از این آیه درمی یابیم که آدمی با پافشاری بر گناه، همانند شیطان عمل می کند و عامل انحراف دیگران می گردد.

ط) گناه و کوردلی

انسان با پیروی از دستورهای الهی و پرهیز از گناهان می تواند به مقامی برسد که خدا را ببیند؛ البته با چشم دل و باطن نه با چشم سر؛ یکی از پی آمدهای نامطلوب گناه آن است که چشم باطن انسان را از دیدن جمال حق محروم می کند. در آیه ۴۶ سوره حج آمده است:

( فَإِنَّها لاتَعْمَی اْلأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتی فِی الصُّدُورِ ) .

چشم ظاهر اینها بیناست، ولی چشم باطنشان که در دل است، کور است.

گناه، چشم باطن را کور می کند. بر همین اساس، خداوند می فرماید جلوی چشم دل کفار، پرده و پوششی است و دلیل وجود این پرده، گناه و سرپیچی از فرمان های الهی است. وقتی چشم دل کور شد، انسان حتی توان

شنیدن نیز ندارد. ازاین رو، خداوند فرمود:( صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لایَعْقِلُونَ ) [این کافران در واقع ]کر و لال و نابینا هستند. ازاین رو، چیزی نمی فهمند». (بقره: ۱۷۱)

ی) آتش جان

برخی گناهان، جان آدمی را به آتش می کشاند، چنان که خداوند متعال در آیه ۱۰ سوره مبارکه نساء درباره کسانی که به ناحق، مال یتیم یا مال حرام می خورند، می فرماید:

( إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْمًا إِنَّما یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ نارًا. )

آنان که به ستم، اموال یتیمان را می خورند، آتش می خورند و روز قیامت که حق آشکار خواهد شد، از درون اینها، آتش زبانه می کشد.

البته آتش دوزخ فقط درون آنان را نمی سوزاند، بلکه جسم آنها را نیز می سوزاند و از درون و بیرون، در آتش عذاب الهی خواهند سوخت.

۳ - پی آمدهای اخروی گناه

خداوند در آیه ای از قرآن درباره پی آمدهای اخروی گناهان می فرماید:

( وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَهِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. ) (نمل: ۹۰)

و آنان را که کارهای بد می کنند، در آتش سرنگون سازند و شما را جز بر اساس کارهایی که کرده اید، کیفر ندهند.

در آیه دیگر نیز آمده است:

( وَ مَنْ یَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها أَبَدًا .) (جن: ۲۳)

هر که در برابر خدا و رسولش سرکشی کند، تا ابد در آتش دوزخ جاودانه خواهد ماند.

خداوند در آیه ای دیگر، وضع گناه کاران را این گونه بیان می فرماید:

( یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدی مِنْ عَذابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِیهِ وَ فَصِیلَتِهِ الَّتی تُووِیهِ وَمَنْ فِی اْلأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ یُنْجِیهِ کَلاّ إِنَّها لَظی نَزّاعَهً لِلشَّوی.) (معارج: ۱۱ _ ۱۶

گناه کار، دوست دارد خویشتن را باز خرد به [فروختن] فرزندانش و زنش و برادرش و عشیره اش که او را امکان داده اند و همه آنها که در روی زمین اند، بلکه نجات یابد. هرگز! نه، که آن شعله آتش است. پوست سر را می کند.

همچنین در آیه ۶۰ سوره مبارکه آل عمران آمده است:( یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ ) ؛ در آن روز، برخی با روی سفید [و گناه کاران] با روی سیاه محشور می شوند.» روز قیامت، روز ظهور حقایق و آشکار شدن باطن انسان است. برخی با چهره ای سفید و نورانی و جمعی نیز با چهره ای سیاه و تاریک، وارد صحرای محشر می شوند که انسان های گناه کار و تبه کار از این دسته اند.

در آیه ای دیگر از قرآن درباره وضعیت چهره گناه کاران آمده است:( تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النّارُ وَ هُمْ فِیها کالِحُون َ) آتش، چهره هایشان را می سوزاند و لبانشان آماس کرده و برگشته است». (مؤمنون: ۱۰۴)