مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان

مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان0%

مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان نویسنده:
گروه: کتابخانه اخلاق و دعا

مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: واحد تحقیقات قائمیه اصفهان
گروه: مشاهدات: 19282
دانلود: 3044

توضیحات:

مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 274 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 19282 / دانلود: 3044
اندازه اندازه اندازه
مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان

مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

به خدا شرک نورز ، زیرا شرک بدون تردید ستمی عظیم است

آری ، پیروی از طاغوت و خدمت به ستمگران و متابعت از فرهنگ های ضد خدا و فرود آمدن سر تواضع در برابر فرعون ها و نمرودها و شدّادها و احزابی چون حزب اموی و عباسی و امثال آنان در هر عصر و زمانی شرک است

شرک که از مصادیق باارزش اطاعت از بت های جاندار و سردمداران کفر و متولیان بت خانه و بت هاست گناهی خطرناک و مهلک است که آلوده به آن در صورتی که موفق به توبه نشود برای ابد محروم از رحمت و مغفرت حق خواهد بود

قرآن در این زمینه می فرماید :

( وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعِیداً ) (۱).

و کسی که به خدا شرک ورزد بی تردید به گمراهی دور و درازی دچار شده است

( إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّهَ ) (۲) .

بی تردید کسی که به خدا شرک ورزد خدا بهشت را بر او حرام می کند

( إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ ) (۳) .

یقیناً خدا شرک را مورد آمرزش قرار نمی دهد و غیر آن را برای هر که بخواهد می آمرزد

پیامبر به عبد اللّه بن مسعود فرمود :

إیّاکَ أن تُشرِکَ بِاللّهِ طَرفَهَ عَینٍ ، و إن نُشِّرت بِالمِنشار ، أو قُطِّعتَ ، أو صُلِّبْتَ ، أو احتَرَقْتَ بِالنّار(۴)

__________________________________

۱- ۱) - نساء : ۱۱۶

۲- ۲) - مائده : ۷۲

۳- ۳) - نساء : ۴۸

۴- ۴) - مکارم الأخلاق : ۴۵۶ ، الفصل الرابع ؛ بحار الانوار : ۷۴ / ۱۰۹ ، باب ۵ ، حدیث ۱

از شرک آوردن به خدا حتی به اندازه چشم بر هم زدنی بپرهیز ، اگرچه با ارّه پاره پاره گردی ، یا قطعه قطعه شوی ، یا به دارت آویزند ، یا به آتشت بسوزانند ! حر بن یزید که دچار چنین گناه عظیمی بود ، به خاطر حسن خلق و ادبش از این گناه نجات یافت و با همه وجود در آغوش توحید قرار گرفت و به بهشت لقاء رسید

حر بن یزید دارای خشوع ، یعنی تواضع و فروتنی باطنی در برابر حق و حقیقت بود ، و این تواضع باطنی و صفت عالی نفسانی در برخوردی با حضرت حسینعليه‌السلام تبدیل به عملی صالح و شایسته شد و روزنه ای را برای نجات وی فراهم کرد

آراستگان به صفات عالی باطنی ، صفات عالی و باارزششان در برخوردها تحقق عملی می یابد ، و این گونه اعمال هم در عالم ملکوت مقبول می افتد و تبدیل به نور هدایت در دنیا و نور نجات بخش در آخرت می شود

امام صادقعليه‌السلام قلب را منبع حالات و صفات مثبت و منفی می داند و اعضا و جوارح را مصرف کنندگان آن حالات و صفات قلمداد می کند قلبی که منبع ریاست است ، صاحبش هر عبادتی را که با اعضا و جوارحش انجام می دهد به ریا و تظاهر و خودنمایی انجام می دهد ؛ امّا قلبی که جای خشوع و تواضع است ، صاحبش در برابر دیگران ادب و فروتنی و انکسار به خرج می دهد

حر بن یزید از چنین قلبی برخوردار بود که در برابر حضرت حسینعليه‌السلام تواضع به خرج داد ، و کاری کرد که از یک فرمانده نیرومند دشمن به هیچ صورت انتظار نمی رفت !

حر بن یزید در راه مکه به کوفه در گرما گرم ظهر با لشکرش به حضرت حسینعليه‌السلام رسید امام به جوانانش فرمان داد مردم را آب دهید و آب را کنار دهان اسبان نگه دارید که اندک اندک آب نوشند تا سیراب شوند هنگامی که.اسبان را سیراب کردند و از این عمل خیر فراغت جستند وقت نماز ظهر رسید

امام به حجاج بن مسروق فرمان داد اذان بگوید حجاج اذان گفت امام پیش از اقامه به نطق ایستاد و پس از نطق به مؤذن فرمود اقامه بگو آن گاه به حر بن یزید فرمود : آیا نمازت را به همراه اصحاب و لشکریانت خواهی خواند ؟ حر گفت : نه بلکه نماز را با تو می خوانم !

این ادب از یک تن فرمانده نشان می دهد که قُوّه اراده او حیثیت افراد را در حیطه خود داشته است

به هر حال با هزار گونه ملاحظات و حیثیات مبارزه می باید تا خود و هزار نفر را به این گونه تواضع توان وا داشت

این ادب که تحقق تواضع باطنی در برابر حق است ، بارقه ای است از توفیق که منشأ توفیق نیز خواهد شد چیرگی بر نفس توانایی هایی تازه به او خواهد داد ، و به اندازه ای او را نیرومند می دارد که هنگامی که در بحران انقلاب است و سی هزار برابر قُوّه خود را برتر از خود و در ما فوق خود می بیند ، توانا باشد ، حیثیت خود را نبازد و به توانایی اراده چیره بر قوای خارج و ثقل و فشار آنها گردد

گویی در وجود حر دو حوزه ، یکی از قدرت ادب و دیگری از توانایی قُوّه فراهم است ، که هر یک جامع جهان خود ، و هر یک به تنهایی صاحب خود را مجتمع و خداوندگار آن جهان می کند و از اجتماع مجموع محیطی قهار و زورمند به نظر می آید

پس امام نماز را به هر دو لشکر امامت کرد و سپس داخل سراپرده اش شد و اصحاب نزدش جمع آمدند حر نیز داخل خیمه ای شد که برایش برپا شده بود اصحاب ویژه اش بر او گرد آمدند و باقی لشکر به محل صف خود برگشته در سایه مرکب های خود نشستند تا هنگام عصر شد

امام برای آن که تا از نماز عصر فراغت می یابند آماده حرکت باشند فرمان داد برای کوچ آماده و مهیا باشند ، سپس منادی به نماز عصر صدا بلند کرد ، نماز عصر را نیز امام بر دو لشکر امامت کرد و پس از نماز کنار کشیده رو به جانب مردم کرد و پس از حمد و ثنای الهی فرمود :

ای مردم ! شما اگر خدا ترس باشید و حق را برای خدا حق بشناسید خدا از شما بهتر خشنود خواهد بود ما که اهل بیت محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله هستیم به ولایت این امر از مردم دیگر که آنچه را حق ندارند ادعا می کنند و در میان شما به گناه و جور و تعدی رفتار می نمایند اولی می باشیم ، ولی اگر جز به کراهت و بی میلی از ما و به جهالت حق ما حاضر نیستید و رأیتان اکنون غیر از آن است که فرستادگان شما به من رساندند و نامه ها و مراسلات شما برای من آمد ، من منصرف می شوم و از نزد شما برمی گردم

حر بن یزید گفت : به خدا ما نمی دانیم این مراسلات که ذکر می کنی چیست ؟ حسین فرمود : ای عقبه بن سمعان ! آن خورجین را که نامه ها و مراسلاتشان میان آن است بیرون آر او رفت و خورجین را بیرون آورد ، خورجینی که انباشته از نامه ها بود ، پس آن نامه ها را جلوی رویشان ریخت

حر گفت : ما از آنان نیستیم که نامه به تو نوشته اند ، ما فرمان داریم که تا تو را ملاقات کنیم و از تو مفارقت ننماییم تا تو را به کوفه برده نزد عبید اللّه بن زیاد وارد کنیم

امام فرمود : مرگ از این آرزو به تو نزدیک تر است سپس رو به اصحاب کرد و فرمود : سوار شوید آنان سوار شدند و منتظر ماندند تا اهل حرم هم سوار شدند فرمود : مرکب ها را از مسیر کوفه برگردانید رفتند که برگردند سپاه حر جلو آمد و مانع از برگشتن آنان شد

حضرت حسینعليه‌السلام به حرّ گفت : مادرت به عزایت بنشیند چه می خواهی ؟

حرّ گفت : هان به خدا اگر دیگری از عرب این کلمه را به من می گفت و او در چنین گرفتاری بود که تو هستی من واگذار نمی کردم و مادرش را به شیون و فرزند مردگی نام می بردم و حتماً به او پاسخ می دادم هرچه باداباد ، ولی به خدا من حق ندارم که مادر تو را ذکر کنم مگر به نیکوترین صورتی که مقدور باشد !(۱) در یک مرحله تواضع قلبی حرّ او را وادار کرد که با بودن امام حسینعليه‌السلام به امامت نماز نایستد ، بلکه علی رغم خواسته کوفه و شام به حضرت حسینعليه‌السلام اقتدا کند و روزنه ای از توفیق با این صفت اخلاقی به روی خود باز نماید ، و در مرحله دیگر ادب او ، او را وادار کرد که نسبت به شخصیت حضرت زهراعليها‌السلام با همه وجود ادای احترام نماید ، و با این عمل که برخاسته از ادب درونی او بود تمام درهای توفیق را به روی خود بگشاید ، و در نتیجه قدم به قدم با سرعتی بیش از سرعت نور از دوزخ دور و به بهشت نزدیک گردد ، و از طاغوت و بتی چون یزید دور و به امام هدایت نزدیک شود ، و از شرک رهایی یافته به اعماق توحید اعتقادی و عملی برسد !

در روایتی بسیار باارزش که از روایات قدسی است می خوانیم :

مَن تَقَرَّبَ إلیَّ شِبْراً تَقرَّبْتُ إلیهِ ذِراعاً ، و مَن تقرَّبَ إلیَّ ذِراعاً تَقَرَّبْتُ إلیهِ بَاعاً ، وَ مَن أتانِی مَشْیاً أتَیْتُهُ هَروَلَهً(۲)

کسی که با عمل صالح و اخلاق حسنه یک وجب به من نزدیک شود من یک ذراع به او نزیک می شوم و کسی که یک ذراع به من تقرب جوید من یک باع به او نزدیک می گردم و کسی که یک قدم به سوی من آید من هروله کنان به سویش می آیم

______________________________

۱- ۱) - عنصر شجاعت : ۳ / ۵۴ - ۵۸

۲- ۲) - مستدرک الوسائل : ۵ / ۲۹۸ ، باب ۷ ، حدیث ۵۹۱۰

ادریس و نماز

علّامه مجلسی از حضرت صادقعليه‌السلام روایت می کند :

به هنگام ورود به شهر کوفه از مسجد سهله دیدن کن و در آن جایگاه مقدّس نماز بگزار و حلّ مشکلات دینی و دنیایی ات را در آن مقام از حضرت حق بطلب ، زیرا مسجد سهله خانه حضرت ادریس است ؛ انسان بزرگواری که در آنجا به پیشه خیّاطی مشغول بود و نمازش را در آن جایگاه اقامه می کرد

آری ، آن کس که در آنجا دست نیاز به سوی بی نیاز بردارد بی جواب نمی ماند و در قیامت در کنار ادریس از مقام بلندی برخوردار خواهد بود و به خاطر عبادت و اظهار نیازمندی در آن مسجد ، از ناراحتیهای دنیایی و شرّ دشمنان در پناه حق قرار خواهد گرفت(۱) .

طبرسی بزرگوار در « مجمع البیان»(۲) حضرت ادریس را از قدیمی ترین پیامبران خدا و جدّ پدریِ نوح می داند

عنایت کنید که حضرت ادریس که قبل از نوح می زیسته فرهنگش همراه نماز بوده و مکان اقامه نمازش چندان مقدّس و مبارک است که حضرت صادقعليه‌السلام دعای دعا کننده را در آن مقام مستجاب می داند

از همه نیکوتر

احمد بن عمران بغدادی می گوید : ابوالحسن برای ما روایت کرد و گفت : که ابوالحسن برای ما روایت کرد و گفت : که ابوالحسن برای ما روایت کرد که حسن از حسن از حسن برای ما روایت نمود :

__________________________________

۱- ۱) - بحار الانوار : ۲۸۰/۱۱

۲- ۲) - ۵۱۸/۶

إنّ أحسَنَ الحَسَنِ الخُلْقُ الحَسَنُ(۱)

« به این که نیکوترین نیکی اخلاق نیک است »

در این قطعه زیبا مراد از ابوالحسن اوّل محمد بن عبد الرحیم شوشتری است ، و ابوالحسن دوم علی بن احمد بصری است ، و ابوالحسن سوم علی بن محمد واقدی است ، و حسن اول حسن بن عرفه عبدی ، و حسن دوم حسن بن ابی الحسن بصری ، و حسن سوم حضرت مجتبی حسن بن علی بن ابی طالبعليهما‌السلام است

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به ابوذر فرمود :

اتّقِ اللّهَ حیثُ کُنتَ ، وَ خالِقِ النّاسَ بِخُلقٍ حَسَن ، وَ إذا عَمِلتَ سَیّئهً فَاعْمَل حَسَنهً تَمحوهَا(۲)

هر کجا هستی تقوای الهی را مراعات کن ، و با مردم با خوش خلقی آمیزش داشته باش ، و چون گناهی مرتکب شدی حسنه ای به جا آور که آن گناه را محو کند

اسحاق و یعقوب و انبیای از ذریّه ابراهیم و نماز

در زمینه امر حضرت حق به نماز ، به عباد شایسته اش حضرات اسحاق و یعقوب و سایر انبیای از ذریّه ابراهیم در قرآن کریم می خوانیم :

( وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ نافِلَهً وَ کُلاًّ جَعَلْنا صالِحِینَ * وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاهِ وَ إِیتاءَ الزَّکاهِ وَ کانُوا لَنا عابِدِینَ ) (۳) .

________________________________

۱- ۱) - خصال : ۱ / ۲۹ ، حدیث ۱۰۲ ؛ بحار الانوار : ۶۸ / ۳۸۶ ، باب ۹۲ ، حدیث ۳۰

۲- ۲) - امالی طوسی : ۱ / ۱۸۶ ، المجلس السابع ، حدیث ۳۱۲ ؛ بحار الانوار؛ ۶۸ / ۳۸۹ ، باب ۹۲ ، حدیث ۴۶

۳- ۳) - انبیاء : ۷۲ - ۷۳

ما به ابراهیم ، اسحاق و فرزندزاده اش یعقوب را عطا کردیم و همه را صالح و شایسته و لایق مقام نبوّت قرار دادیم ، و آنان را به پیشوایی خلق برگزیدیم تا مردم را به امر ما هدایت کنند ، و هر کار نیکو از انواع عبادات و خیرات مخصوصاً اقامه نماز و ادای زکات را به آنان وحی کردیم ، و اینان برای ما بندگان سر به فرمان بودند

اسماعیل و نماز

کتاب الهی در باره حضرت اسماعیل می فرماید :

( وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِسْماعِیلَ إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ کانَ رَسُولاً نَبِیًّا * وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاهِ وَ الزَّکاهِ وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا ) (۱) .

اسماعیل را به یاد آر که دارای اوصاف پسندیده بود : وفادار به پیمان ، فرستاده حق ، خبردهنده از حقایق ، و امر کننده زن و فرزند به نماز و زکات ، و بنده ای بود که خداوند در تمام برنامه ها از او خشنود بود

اصمعی و تائب بیابانی

اصمعی می گوید : در بصره به سر می بردم ، نماز جمعه را خوانده و از شهر بیرون رفتم ، مرد عربی را دیدم بر شتری نشسته و نیزه ای در دست دارد ، چون مرا دید گفت : از کجایی و از کدام قبیله ای ؟ گفتم : از طایفه اصمع ، گفت : تو آنی که معروف به اصمعی هستی ؟ گفتم : آری ، من آنم ، گفت : از کجا می آیی ؟ گفتم :

از خانه خدای عزّ و جل ، گفت :

أَ و للّهِ ِ بَیْتٌ فِی الْاَرْضِ ؟

آیا در زمین برای خداوند خانه ای هست ؟

__________________________________

۱- ۱) - مریم : ۵۴ و۵۵

گفتم : آری ، خانه مقدس معظم ، بیت اللّه الحرام ، گفت : آنجا چه می کردی ؟ گفتم : کلام خدا می خواندم ، گفت :

أَ و للّهِ ِ کَلامٌ ؟

آیا برای خدا کلامی هست ؟

گفتم : آری ، کلامی شیرین ، گفت : چیزی از آن را بر من بخوان ، سوره و الذاریات را خواندم تا به این آیه رسیدم :

( وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ ) (۱) .

و روزی شما و آنچه که به شما وعده داده شده در عالم بالاست

گفت : این کلام خدا و سخن او است ؟ گفتم : آری ، سخن اوست که به بنده اش محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله نازل کرده ، گویی آتشی از غیب در او زدند ، سوزی در وی پدید آمد ، دردی شگفت آور از درونش سر زد ، نیزه و شمشیر را بینداخت ، شتر را قربانی کرد و به تهیدستان واگذاشت ، لباس ستم از تن بینداخت و گفت :

تری یقبل من لم یخدمه فی شبابه

اصمعی ! آیا به نظرت می رسد کسی که در جوانی به عبادت و طاعت برنخاسته ، قبول درگاه شود ؟

گفتم : اگر نمی پذیرفتند چرا پیامبران را مبعوث به رسالت کردند ، رسالت انبیا برای این است که فراری را باز گردانند و قهر کرده را آشتی دهند

گفت : اصمعی این درد زده را دارویی بیفزای ، و خسته معصیت را مرهمی بنه

دنباله آیات خوانده شده را شروع کردم :

( فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ ) (۲) .

________________________________

۱- ۱) - ذاریات : ۲۲

۲- ۲) - ذاریات : ۲۳

پس به خدای آسمان و زمین قسم که وعده خدا حق است همانند سخنی که با یکدیگر دارید

چون آیه را قرائت کردم چند بار خود را به زمین زده و نعره کشید ، و همچون والهی سرگردان و حیران رو به بیابان نهاد

او را ندیدم تا در طواف خانه خدا ، دست به پرده کعبه داشت و می گفت :

من مثلی و أنت ربّی ، من مثلی و أنت ربّی ؟

مانند من کیست که تو خدای منی ، مانند من کیست که تو پروردگار منی ؟

به او گفتم : با این کلام و حالی که داری مردم را از طواف باز داشته ای ، گفت :

ای اصمعی ! خانه خانه او و بنده بنده او ، بگذار تا برای او نازی کنم ، سپس دو خط شعر خواند که مضمونش این است :

ای شب بیداران ! چه نیکو هستید ، پدرم فدای شما باد چه زیبا هستید ، درب خانه آقای خود را بزنید ، به یقین در به روی شما باز می شود

سپس در میان جمعیت پنهان شد ، آنچه از او جستجو کردم او را نیافتم ، حیرت زده و مدهوش ماندم ، طاقتم از دست رفت ، برایم جز گریه و ناله نماند(۱)

اقرار و اعتراف جوان گناهکار

منصور بن عمّار می گوید : شبی از شب ها از خانه بیرون آمدم و از درب خانه ای عبور کردم ، صدای مناجات و راز و نیاز جوانی را شنیدم که این گونه با پروردگارش راز و نیاز می کرد :

« پروردگارا ! هنگامی که تو را معصیت می کردم به قصد مخالفت و نافرمانی

__________________________________

۱- ۱) - تفسیر کشف الاسرار : ۹ / ۳۱۹

نبود ، هوای نفس بر من چیره شد ، شیطان فریبم داد ، در نتیجه ستمکار بر خود شدم و خویش را در معرض خشم تو قرار دادم »

چون این سخنان را از او شنیدم سر بر شکاف در نهادم و این آیه را از قرآن خواندم :

( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَهُ عَلَیْها مَلائِکَهٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یَعْصُونَ اللّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ ) (۱) .

« ای اهل ایمان خود و خانواده خود را از آتش دوزخ حفظ کنید ، آتشی که آتش گیره اش مردم و سنگ هاست ، بر آن آتش فرشتگان سخت دل و سخت گیر گماشته شده اند ، از آنچه خدا به آنان فرمان می دهد سرپیچی نمی کنند و آنچه را مأمورند انجام می دهند »

چون این آیه را تلاوت کردم ، صدای ناله آن جوان بلند شد و من از در آن خانه عبور کردم

فردا صبح که به در آن خانه گذر نمودم ، پیرزنی را آنجا دیدم که زاری و فغان می کرد و می گفت : فرزندی داشتم که شبها از خوف حق گریه می کرد ، شب گذشته وقت مناجاتش کسی آمد و سر به در خانه نهاد و آیه ای از آیات عذاب حق را تلاوت کرد ، پس جوانم نعره زد و به اندازه ای گریه کرد تا آن که جان به جان آفرین داد

گفتم : مادر آن آیه را من خواندم و من سبب شدم که روح او به عالم بقا شتافت ، اجازه می دهی او را غسل دهم ؟ گفت : آری چون قطیفه از رویش برداشتم دیدم پلاسی(۲) در گردن دارد ، چون پلاس را از گردنش گشودم دیدم با خط سبز بر سینه او نوشته شده : ما این عبد را به آب توبه غسل دادیم !(۳)

__________________________________

۱- ۱) - تحریم : ۶

۲- ۲) - فرهنگ معین : پلاس : قطعه ای از پارچه

۳- ۳) - انیس اللیل : ۲۳۳

به غیر دوست نباید نمود راز ابراز

زبان شمع بریدم که بازگو نکند

اگر مرگ را باور نداری دیگر نخواب

لقمان حکیم در موعظه ای که به فرزندش داشت ، فرمود : ای فرزندم ! اگر در مردن شک داری خواب را از خود بردار که نمی توانی ، اگر در برانگیخته شدن در قیامت شک داری ، بیداری را از خود بردار که نمی توانی ، بنابراین اگر در خواب و بیداری خود که دو واقعیت است اندیشه کنی می فهمی که وجودت به اختیار دیگری است ، همانا خواب به منزله مرگ ، و بیداری بعد از خواب به منزله زنده شدن پس از مرگ است

امام صادقعليه‌السلام و کاروان وحشت زده

حضرت موسی بن جعفرعليه‌السلام می فرماید : امام صادقعليه‌السلام همراه کاروانی در جاده ای میان بیابان حرکت می کردند به کاروان خبر رسید که دزدان در این مسیر کمین کرده اند کاروانیان به لرزه افتادند حضرت فرمود : چه خبر است ؟ گفتند :

همراه ما اموالی است که می ترسیم به غارت برود ، آیا شما حاضر هستید از ما تحویل بگیرید ، شاید دزدان با دیدن اموال در دست شما از آن بگذرند ؟ فرمود :

چه می دانید ، شاید غیر مرا قصد نکنند و جز من را اراده ننمایند ؟ شاید اموالتان را برای تلف شدن به من عرضه کنید ! گفتند : چه کنیم ، آیا این اموال را دفن کنیم ؟ فرمود : نه ، این باعث ضایع شدن آن است ، شاید بیگانه ای به آن دستبرد بزند و شاید پس از این جای آن را پیدا نکنید گفتند : پس چه کنیم ؟ فرمود : آنها را نزد کسی به امانت بگذارید که حفظش کند و از آن نگهداری و جانبداری نماید و بر آن بیفزاید و یک درهمش را از دنیا بزرگ تر کند ، سپس به شما برگرداند و بر شما بیش از آنچه به آن نیاز دارید کامل و تمام نماید !!

گفتند : کیست ؟ فرمود : ربّ العالمین گفتند : چگونه به او بسپاریم ؟ فرمود به تهی دستان از مسلمانان صدقه دهید گفتند : در این بیابان تهی دستان نزد ما نیستند فرمود : آن را نیت کنید تا خدا شر دزدان را از شما بگرداند گفتند :

نیت کردیم ، فرمود :

فَأَنْتُم فِی أمانِ اللّهِ فَأمْضَوْا

« پس شما در امان خدا هستید ، بنابراین راه خود را طی کنید »

هنگامی که کاروان حرکت کرد سر و کله دزدان پیدا شد کاروانیان ترسیدند حضرت فرمود : چرا می ترسید ؟ شما در امان خدایید دزدان سر رسیدند ، دست حضرت را بوسیدند و گفتند : دیشب رسول خدا را خواب دیدیم ، به ما فرمان داد

خود را به شما معرفی کنیم ؛ اکنون در خدمت شما و کاروانیم تا شر دشمنان و دزدان را بگردانیم فرمود : نیازی به شما نیست ، کسی که شر شما را از ما دفع کرد ، شر دشمنان و دیگر دزدان را از ما دفع می کند کاروان به سلامت به شهر رسید ؛ مال خود را به تهی دستان دادند ، علاوه تجارتشان برکت کرد ، هر یک درهم آنان ده درهم شد با تعجب گفتند : چه برکتی ؟! امام صادقعليه‌السلام فرمود :

« اکنون که برکت در معامله با خدا را شناختید ، آن را ادامه دهید »(۱)

انسان مرکب است

استاد اخلاق ما در درس اخلاقش که در پاره ای از مجلات دینی هم چاپ شده است می فرمود :

انسان از روح که جنبه ملکوتی دارد و جسم که جهت ناسوتی و حیوانی دارد ترکیب شده است ، از نظر روحی برتر از ملائکه و معنون به عنوان خلیفه اللّه ، مظهر اسما و صفات حق ، برتر از همه موجودات ، امین اللّه و روح است ، و از نظر جسمی هم معنون به عنوان ظلوم ، جهول ، کفّار ، عجول ، هلوع و جزوع است

این دو عنصر مادی و معنوی با هم ترکیب شده اند و کیفیت چنین ترکیبی را هیچ کس جز حق یا کسانی که عملشان شهودی است نمی داند

ترکیب این دو ضدّ ، شاهکار خلقت است ، با این ترکیب انسان میل به استکمال دارد و می تواند به جایی برسد که به جز خدا نداند و نبیند

او اخلاق خوش دارد ، زمین کنده می شود

امام صادقعليه‌السلام می فرماید : مردی در زمان رسول خدا از دنیا رفت ، او را برای دفن به گورستان بردند ولی هرچه کلنگ زدند ذره ای از زمین کنده نشد ، شکایت

_________________________________

۱- ۱) - عیون اخبار الرضا : ۲ / ۴ ، باب ۳۰ ، حدیث ۹ ؛ بحار الانوار : ۹۳ / ۱۲۰ ، باب ۱۴ ، حدیث ۲۳

نزد پیامبر بردند ، حضرت فرمود : به چه علت زمین کنده نمی شود ، بی تردید رفیق شما خوش اخلاق بود ، کنده نشدن زمین هیچ ربطی به او ندارد ، ظرف آبی برایم بیاورید ظرف آبی برای حضرت آوردند ، دست مبارکش را در آب گذاشت و از آن آب به زمین پاشید فرمود : اکنون به کندن زمین مشغول شوید

گورکنان شروع به کندن زمین کردند ، گویا رمل نرمی بود که زیر نیش بیل و کلنگ آنان به راحتی زیر و رو می شد(۱)

حضرت رضاعليه‌السلام از پدران بزرگوارش از پیامبر روایت می فرماید که آن حضرت به مردم فرمود :

عَلَیْکُم بِحُسنِ الخُلقِ ؛ فَإنّ حُسنَ الخُلقِ فِی الجَنَّهِ لَا مَحالهَ ؛ و إیّاکُم وَ سوءُ الخُلقِ ؛ فَإنّ سوءُ الخُلقِ فِی النّار لَا مَحالَهَ(۲) .

بر شما باد به خوش اخلاقی ؛ زیرا خوش اخلاقی به ناچار در بهشت است ؛ و بپرهیزید از بد اخلاقی ؛ زیرا بد اخلاقی بناچار در دوزخ است

او از اولیاء خدا بود

در حادثه ای عجیب در راه تبلیغ دین که شرحش مفصل است با مردی باربر و به اصطلاح گذشتگان « حمال » آشنا شدم که به خاطر حالات معنوی و چهره ملکوتی و اخلاق انسانی اش به او دلبستگی پیدا کردم تا جایی که اگر زمینه برایم فراهم بود هفته ای یک بار در منزلش که در حجره ای در یکی از مساجد قدیمی تهران بود به دست بوسش می رفتم او انسانی بود که در طول دوستی و آشنایی ام با او به این نتیجه رسیدم که بار امانتی که آسمان ها و زمین و کوه ها از حملش امتناع کردند او به درستی و سلامت آن بار امانت را بر دوش تکلیف حمل کرده بود

_________________________________

۱- ۱) - کافی : ۲ / ۱۰۱ ، باب حسن الخلق ، حدیث ۱۰ ؛ بحار الانوار : ۶۸ / ۳۷۶ ، باب ۹۲ ، حدیث ۸

۲- ۲) - عیون اخبار الرضا : ۲ / ۳۱ ، باب ۳۱ ، حدیث ۴۱ ؛ بحار الانوار : ۶۸ / ۳۸۳ ، باب ۹۲ ، حدیث ۱۷

رابطه معنوی من با او تا زمان مرگش برقرار بود ، از کسانی بود که وقتی خبر درگذشتش را شنیدم بسیار بر من سنگین آمد او علاقه عجیبی به اهل بیتعليهم‌السلام بخصوص حضرت سید الشهداءعليه‌السلام داشت ، و با دعا و قرآن انسی شگفت داشت ، تا جایی که هر سه روز یک بار قرآن را از ابتدا تا انتها با توجه و حال قرائت می کرد

وقتی در جلسات کمیل شرکت می کرد ، بودن او را غنیمت و برکت می دانستم و برایم روشن بود که حال تضرّع و زاری و گریه شدید او عامل جلب رحمت خدا نسبت به آن مجلس است

او در حالی که بیش از نود سال از عمرش گذشته بود با نشاطی فوق العاده برای باربری بیرون می رفت و بار مردم را با مزدی عادلانه جابه جا می کرد !

با پول باربری در کمال قناعت زندگی خود را اداره می نمود و ما زاد آن را به مردی کاسب که دارای چهار فرزند بود و درآمدش با هزینه اش مساوی نبود می پرداخت و می گفت : این مرد کاسب هم خودش محترم است و هم همسرش از خانواده ای معتبر است و من طاقت ندارم که این مرد برای مخارج زندگی اش شرمنده همسر و فرزندانش شود !

اگر باز هم مازادی از مال دنیا نصیبش می شد در راه خدا انفاق می کرد و به این عمل راضی و خوشنود بود

مجموعه اثاث و وسایل زندگی اش در حدی بود که انسان با دیدن آن به یاد مسیح و زاهدان واقعی دنیا می افتاد

از صدایی خوش برخوردار بود ، تا جایی که مردم از شنیدن اذان و دعا و مناجات و قرآن خواندنش لذت می بردند ، و هرگاه در جلسات حضور نداشت احساس می کردند گوهری قیمتی را گم کرده اند او مصداق حقیقی « عاش سعیداً و مات سعیداً » بود

از طرفی با غرق بودن در معنویت و حسنات اخلاقی می زیست و از طرف دیگر امور دنیای خود را با باربری اداره می کرد و سربار کسی نبود و با این همه ما زاد مال به دست آمده را در راه خدا هزینه می کرد

او در تمام دوران زندگی اش با این که از سواد چندانی برخوردار نبود ولی با کسب معلوماتی که از طریق مجالس مذهبی و نشست و برخاست با عالمان داشت، سعی کرد در اخلاق و رفتار و منش و کردار شیعه حقیقی امیر مؤمنانعليه‌السلام باشد تا ز نور معرفت در دل صفا را ننگری

اهل بیت و وفای به عهد

در شأن نزول آیه شریفه( یُوفُونَ بِالنَّذْرِ ) (۱) شیعه و سنی روایت کرده اند که درباره امیر المؤمنین و فاطمه و حسن و حسینعليهم‌السلام نازل شده است

داستان نزول آیه به این سبب است که حضرت حسن و حسین بیمار شدند ، رسول خدا و جمعی از چهره های برجسته از آن دو بزرگوار عیادت کردند پیامبر هنگام عیادت به امیر المؤمنینعليه‌السلام فرمود : اگر به خاطر بهبود دو فرزندت نذری را بر عهده می گرفتی در شفای آنان بی اثر نبود آن حضرت و فاطمه زهراعليهما‌السلام نذر کردند که اگر خدای مهربان آن دو را شفا دهد سه روز روزه بگیرند ، فضه خادمه هم به دنبال آن دو بزرگوار متعهد سه روز روزه گرفتن شد

حسن و حسین پس از آن نذر شفا یافتند در حالی که خاندان طهارت پس از شروع روزه جهت افطار چیزی نداشتند ، امیر المؤمنینعليه‌السلام سه پیمانه جو از بازار قرض گرفت که در برابرش پارچه ای پشمین برای قرض دهنده ببافد ، جو را به خانه آورد ، حضرت زهراعليها‌السلام آن را آسیاب کرد و نان پخت و علیعليه‌السلام پس از نماز مغرب نان را جهت افطار بر سر سفره گذاشت که ناگهان مسکینی به آنان مراجعه کرد و درخواست کمک نمود ، همه اهل خانه نان خود را به او بخشیدند و با آب افطار کردند ؛ شب دوم هم یتیمی طلب غذا کرد باز همه خانواده نان خود را به او دادند ، و شب سوم اسیری دق الباب کرد و این بار هم همه خانواده سهم خود را به او بخشیدند و جز با آب افطار نکردند

روز چهارم در حالی که نذرشان را ادا کرده بودند ، علیعليه‌السلام همراه دو فرزندش نزد پیامبر آمدند ، چون پیامبر در حسن و حسین از شدت گرسنگی ضعف و ناتوانی دید گریست در این وقت جبرئیل با سوره «هل أتی »به حضرت نازل شد (۱)

_______________________________

۱- ۱) - انسان : ۷