مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان

مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان16%

مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان نویسنده:
گروه: کتابخانه اخلاق و دعا

مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان
  • شروع
  • قبلی
  • 274 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 22794 / دانلود: 4365
اندازه اندازه اندازه
مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان

مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

حکایتی عجیب در صدقه و انفاق

امام هفتمعليه‌السلام می فرمایند : امام صادقعليه‌السلام همراه با جمعی که دارای اموالی بودند در راه بود ، خبر دادند در این مسیر دزدانی هستند که راه را بر مردم گرفته و اموال آنان را به غارت می برند

بدن کاروانیان از وحشت به لرزه آمد ، حضرت فرمودند : شما را چه شده ؟ گفتند : اموالی با ماست که از غارت شدن آن به توسط دزدان راه می ترسیم

آیا آن اموال را به عنوان اینکه از شماست از ما قبول می کنی ؟ باشد که دزدان راه اگر آنها را در اختیار تو ببینند گذشت کرده و واگذارند

فرمودند : چه می دانید ؟ شاید دزدان جز مرا قصد نداشته باشند ، شاید آنها را برای تلف شدن در اختیار من بگذارید

گفتند : می گویی چه کنیم ؟ آیا اموالمان را زیر خاک پنهان کنیم ؟ فرمودند : نه ، چرا که دفن آنها سبب ضایع شدن آنهاست ، شاید بیگانه ای یا غریبی به آن دستبرد بزند یا ممکن است بعد از این به آن دست نیابید و محل آن را گم کنید

گفتند : چه کنیم ؟ فرمودند : آن را نزد کسی به امانت بگذارید که حفظش کند و از آن جانبداری نموده و به آن بیفزاید ، و یک درهم از آن را از دنیا و آنچه که در آن است بزرگتر نماید ، سپس آن را به شما باز گرداند و بر شما بیش از آنچه که نیازمندید کامل و تمام نماید

گفتند : چنین امانتداری کیست ؟ فرمودند : پروردگار عالمیان ، عرضه داشتند

چگونه نزد او امانت بگذاریم ؟ فرمودند : به ناتوانان از مسلمانان صدقه دهید ، عرضه داشتند : در این بیابان چنین افرادی وجود ندارند تا ما به آنان صدقه بدهیم ، فرمودند : ثلث مال خود را تصمیم بگیرید در راه حق صدقه دهید تا

خداوند باقی آن را از بلایی که از جانب دزدان می ترسید به سر شما آید حفظ کند عرضه داشتند : تصمیم گرفتیم ، فرمودند : پس همه شما در امان خدا هستید ، راه را ادامه دهید

حرکت خود را ادامه دادند ، سر و کله دزدان پیدا شد ، حضرت فرمودند : چرا می ترسید ؟ شما در امان خدا هستید دزدان جلو آمدند ، پیاده شده دست امام صادقعليه‌السلام را بوسیدند و گفتند : دیشب در عالم خواب رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله را دیدیم ، به ما امر فرمودند خود را به حضرت شما عرضه کنیم ، اکنون در اختیار شما و این کاروانیم تا دشمنان و دزدان راه را از آنان دفع کنیم ، فرمودند : نیازی به شما نیست ، کسی که شما را از ما دفع کرد ، دشمنان و دزدان راه را از ما دفع می کند !

کاروان سالم بیابان را پشت سر گذاشت ، ثلث مال خود را به ناتوانان صدقه دادند ، تجارتشان برکت گرفت ، به هر درهمی ده درهم به دست آوردند ، گفتند :

برکت وجود حضرت صادقعليه‌السلام چه اندازه عظیم و بزرگ بود ! حضرت فرمودند :

برکت معامله با خدا را شناختید ، بر آن مداومت کنید(۱)

حیات پاک

امام صادقعليه‌السلام از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله روایت می کند :

کسی که خدا را بشناسد و او را بزرگ بشمارد زبانش را از سخن بیهوده باز می دارد ، و شکمش را از طعام حرام و اضافی منع می کند ، و باطنش را با روزه و عبادت شبانه تصفیه می نماید گفتند : پدر و مادرمان به فدایت ای پیامبر خدا ! اینان اولیای الهی هستند ؟ فرمود : به راستی اولیای الهی ساکتند و سکوتشان ذکر

____________________________

۱- ۱) - عیون اخبار الرضا : ۲ / ۴ ، باب ۳۰ ، حدیث ۹ ؛ وسائل الشیعه : ۹ / ۳۹۰ ، باب ۱۰ ، حدیث ۱۲۳۰۹ ؛ بحار الأنوار : ۹۳ / ۱۲۰ ، باب ۱۴ ، حدیث ۲۳

است ، و با دقت و تأمّل می نگرند و نگریستنشان عبرت است ، و سخن می گویند و گفتارشان حکمت است ، و راه می روند و راه رفتنشان میان مردم برکت است ، اگر اجلهایی که به آنان مقرّر شده نبود ، روحشان در جسدشان به خاطر ترس از عذاب و شوق به ثواب برقرار و پابرجا نمی ماند(۱)

حرف خاء

خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد

نام مبارکش عمرو بن عبد اللّه صائدی و از دلاوران و شجاعان قبیله هَمْدان ، و از پیروان و شیعیان خاص امیر مؤمنانعليه‌السلام بود ؛ و در همه امور و مشاهد و مجاهدت ها با ولی اللّه الاعظم ، صاحب ولایت کلیّه و جانشین بلافصل رسول اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله همراهی داشت ؛ و ملازم رکاب سرور عارفان و امام عاشقان و چراغ روح پاکان بود

پس از شهادت امیر مؤمنان با همه وجود و خالصانه و عاشقانه در محضر حضرت مجتبیعليه‌السلام قرار گرفت و جانانه از آن حضرت در امور دین و دنیا متابعت کرد

پس از هلاکت معاویه و قرار گرفتن آن نابکار در چاه هاویه شیعیان از جمله ابو ثمامه در خانه سلیمان بن صرد خزاعی گرد آمدند و به وسیله نامه از حضرت حسینعليه‌السلام برای آمدن به کوفه برای مبارزه با امویان و تشکیل حکومت اسلامی دعوت کردند تا به دل گرمی نامه های آنان ، نماینده ویژه آن حضرت ، جناب

_______________________________

۱- ۱) - مَن عَرَفَ اللّهَ و عَظَّمَه مَنعَ فَاهُ مِن الکلامِ ، و بَطنَهُ مِن الطَّعامِ ، و عَفَی نَفسَهُ بالصِّیامِ وَ القیامِ قالُوا : بآبائِنَا و أُمهاتِنا یا رَسولَ اللّهِ ! هؤلاءِ أولیاءُ اللّهِ ؟ قالَ : إنَّ أولیاءَ اللّهِ سَکَتوا فَکان سُکوتُهُم ذِکراً ، و نَظرُوا فَکان نَظرُهُم عِبرَهً ، و نَطقُوا فکان نُطقُهُم حِکمهً ، وَ مَشَوْا فکانَ مَشْیُهُم بَینَ النّاسِ برکهً ، لَو لَا الآجالُ التی قد کُتِبَتْ عَلَیهم لم تَقِرَّ أرواحُهُم فی أجسادِهِم خَوفاً مِن العَذابِ و شَوقاً إلَی الثَّوَابِ کافی : ۲ / ۲۳۷ ، باب المؤمن و علاماته و صفاته ، حدیث ۲۵ ؛ بحار الانوار : ۲۸۸/۶۶ ، باب ۳۷ ، حدیث ۲۳

مسلم بن عقیل در کوفه مستقر شد

به روایت فقیه بزرگ و محدث سترگ و دانشمند کم نظیر ، شیخ مفید در کتاب « ارشاد » ، ابو ثمامه برای مسلم بن عقیل اسلحه می خرید و ابزار جنگ فراهم می ساخت و در این کار کوششی چشم گیر و سعی کامل و تلاش جامع داشت ، و اموالی که برای مسلم می آوردند به دستور جنابش به وسیله ابو ثمامه ، هزینه تهیه اسلحه و ساز و برگ جنگی می شد

ابن اثیر در کتاب خود معروف به « کامل » می گوید : چون ابن زیاد وارد کوفه شد و یاران مسلم به سرپرستی او آماده مبارزه با آن جرثومه پلیدی و فساد شدند ، مسلم بن عقیل ابو ثمامه را به سرپرستی یک بخش از چهار بخش لشگر خود به سوی آن غدّار نابکار گسیل داشت و پرچمی به نام ابو ثمامه برافراشت و او را سردار قبیله هَمْدان و تمیم نمود

ابوثمامه دلاور ، آن رزمنده جنگ آور عبید اللّه بن زیاد را در قصر دارالاماره محاصره کرد ، و چندان که توانست در این محاصره پافشاری ورزید و نیت و اراده اش این بود که آن دشمن خدا را با همه عوامل و دست یارانش از پای در آورد ، ولی حیله گری ابن زیاد و ترس مردم کوفه ، مسلم را غریب و تنها گذاشت ، و او را به ناچار در تاریکی شب به خانه طوعه کشانید ، و ابو ثمامه هم پس از بی وفایی مردم و عقب نشینی آنان ، از مبارزه با دشمنان خدا در قبیله خود پنهان شد

ابن زیاد به جستجوی ابو ثمامه برخاست ، و در این زمینه اصرار و پافشاری داشت ؛ و اگر به او دست می یافت بی درنگ آن انسان والا را به سخت ترین مرحله دچار شکنجه و سپس او را قطعه قطعه می کرد ولی آن عارف عاشق ، و صادق پاک دل و وضو گرفته از چشمه عشق ، در کمال شجاعت و بدون واهمه به صورتی پنهان از راه و بیراه از کوفه بیرون آمد و خود را میان راه به معشوق ابدی و امام حقیقی و مطلوب واقعی اش حضرت حسینعليه‌السلام رسانید و دل از غم دنیا و آخرت رهانید ، و به همه جهانیان ثابت کرد که در هر شرایطی ، و در هر موقعیتی می توان صراط مستقیم را طی کرد ، و به دامان معشوق آویخت ، و گوی سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت با کوششی اندک و زحمتی خالصانه و بی درنگ به دست آورد

طبری و دیگران روایت کرده اند : چون عمر سعد با ارتش نحس خود به کربلا رسید ، می خواست فرستاده ای را نزد حضرت حسینعليه‌السلام گسیل دارد ، تا راز آمدن آن حضرت را به آن سرزمین بفهمد ، ولی افراد لشگر از رفتن نزد آن جناب امتناع می کردند و عذر و بهانه می آوردند که ما با نامه نوشتن از او دعوت به کوفه کردیم و حیا می کنیم به عنوان سفارت نزد او رویم !

کثیر بن عبد اللّه شعبی به پا خاست و گفت : مرا انتخاب کن تا نزد حسین بروم و پیغامت را به او برسانم و اگر بخواهی سر بریده اش را نزدت بیاورم !

عمر سعد گفت : نمی خواهم سر بریده اش را بیاوری فقط نزد او برو و بگو برای چه به این سرزمین آمده ای ؟

او به جانب حضرت حسینعليه‌السلام روانه شد ابو ثمامه وقتی چشمش به کثیر بن عبد اللّه افتاد روی به حضرت حسینعليه‌السلام کرد و گفت :

یا ابا عبد اللّه ! همانا شریرترین و بی باک ترین مردم به سوی شما می آید ، سپس به سرعت به سوی کثیر بازگشت و سر راه بر او گرفت و به او فرمان داد :

شمشیرت را بگذار آنگاه نزدیک بیا

کثیر گفت : نه به خدا سوگند تو را نمی رسد که این سخن با من گویی ، من هرگز اسلحه خود را از خود جدا نمی کنم ، من پیام آوری از سوی ابن سعد هستم ، اگر می خواهی با همین صورت پیامم را برسانم وگرنه بازگردم

ابو ثمامه گفت : من اجازه نمی دهم با اسلحه به محضر مولایم برسی ، پیامت را به من بگو تا من به مولایم برسانم ، تو مرد فاسق و فاجر و خونریزی هستی و لیاقت رسیدن به محضر حسین را نداری

کثیر برآشفت و دشنام داد و مراجعت کرد

در بیشتر کتاب های مقتل آمده : در گرماگرم روز عاشورا ، در حالی که دو بخش از یاران حضرت حسینعليه‌السلام به شرف شهادت رسیده بودند و جز اندکی باقی نبودند ابو ثمامه وسط میدان جنگ و کنار شهیدان به خون خفته به محضر حضرت حسینعليه‌السلام آمد و گفت :

یا ابا عبد اللّه ! نَفسی لک الفِداء إنی أری هؤلاء قَد اقْتَرَبُوا مِنْکَ وَ لا وَ اللّه لا تُقتَل حتّی اقتل دونَک إنشاءَ اللّه ، وَ احبُّ أن ألقی رَبّی وَ قدْ صَلّیتُ هَذِه الصَّلاهِ قَدْ دَنی وَقْتُها

ای ابا عبد اللّه ! جانم فدایت ، اگر چه پرچم مقاتلت افراخته اند ، و تنور جنگ افروخته اند ، به خدا سوگند تو کشته نشوی تا من به خون خود نغلطم ، دوست دارم خدایم را دیدار کنم در حالی که این نمازی که وقتش رسیده با جماعت با تو بگذارم ! !

قالَ : فَرَفَعَ الحُسینُ رَأسَهُ ثم قَالَ : ذَکرتَ الصَّلاهَ جَعَلَکَ اللّهُ مِنَ المُصَلّینَ الذّاکِرینَ ، نَعَمْ هذا أوّلُ وَقتها ثُمَّ قالَ سَلُوهُمْ أنْ یَکُفُّوا عَنّا حَتّی نُصَلّی

امامعليه‌السلام سر به جانب آسمان برداشت و فرمود : ابو ثمامه آری ، هنگام ظهر است خدا تو را از نمازگزاران به حساب آورد که وقت نماز را متذکر شدی ، اکنون از این مردم بخواهید که مهلت دهند تا ما به نماز قیام کنیم ، سپس جنگ را ادامه دهیم

حبیب بن مظاهر در برابر لشگر یزید آمد و فریاد برداشت : آیا شرایع اسلام را از یاد برده ای ؟ آیا از جنگ و قتال باز نمی ایستی تا ما اقامه نماز کنیم ؟ و پس از نماز جنگ را ادامه دهیم(۱) ؟

حصین بن نمیر فریاد برداشت : یا حسین ! هر چه می خواهی نماز به جای آر

____________________________________

۱- ۱) - مقتل الحسین ابو مخنف : ۱۴۲

که نماز تو مورد پذیرش خدا نیست ! !

حبیب فریاد برداشت : ای فرزند زن شراب خوار ! آیا نماز تو پذیرفته می شود و نماز فرزند رسول خدا به درگاه خدا قبول نمی شود ؟ !

دیگر اصحاب نیز پاسخی دندان شکن به دشمن دادند ، از پی این گفتگو جنگ سختی درگرفت که حبیب بر اثر آن به شرف شهادت نایل آمد

ابو ثمامه پس از ادای نماز خوف آماده جان فشانی شد ، به محضر حضرت حسینعليه‌السلام عرض کرد :

إنّی قَدْ هَمَمتُ أنْ الْحِق بِأصحابی وَ کَرِهْتُ أنْ أتَخَلَّفَ وَ أراکَ وَحیداً مِنْ أهْلِکَ قَتیلاً ، فَقالَ الحُسَینُعليه‌السلام : تَقَدَّم یَا أبا ثُمامه فَإنّا لاحِقُونَ بِکَ عَنْ سَاعَهٍ :

همانا من آماده شده ام که خود را به یارانم برسانم و به آنان ملحق شوم ، و دوست ندارم که از راهی که آن بزرگواران رفتند باز بمانم و مرا طاقت نیست که تو را این گونه غریب و بی مدد کار یا مقتول ببینم ، حضرت فرمود : ای ابو ثمامه ! قدم پیش بگذار که ما هم به همین نزدیکی به شما ملحق خواهیم شد

در این هنگام ابو ثمامه چون سیل سراشیب و شیر مهیب خود را به سپاه دشمن زد و از چپ و راست بر آن روبهان بی ریشه و اساس حمله برد و گروهی را به خاک هلاک انداخت ، تا بر اثر جراحت زیاد به لقاء اللّه پیوست

در زیارت ناحیه مقدسه آمده :

السَّلامُ عَلی أبی ثُمَامه عَمْرو بْنِ عَبدُ اللّهِ الصَّائِدی

آری ، او ثابت کرد که می توان نماز واجب را در میدان هر حادثه سنگین و خطرناکی گرچه پای از دست دادن جان باشد حتی با جماعت به جای آورد

و ثابت کرد که در دل همه سختی ها می توان شیعه واقعی و پیرو امام زمان خود بود و ثابت کرد که می توان در سخت ترین موقعیت ها از حق دفاع کرد ، و در برابر دشمن غدّار ایستاد ، و با او تا فروش جان به حضرت جانان و رسیدن به لقای حضرتش ، و قرار گرفتن در جنّت ذات مقابله کرد

خدا را به عزتش قسم بده

در روایتی آمده است که : امیر المؤمنینعليه‌السلام با تنی چند از یارانش از راهی عبور می کرد ، جوانی را دید که سر به دیوار گذارده و خدا را برای برآورده شدن حاجتش به عزّتش سوگند می دهد ، حضرت فرمود : دعای این جوان با این گونه سوگند یقیناً مستجاب است

خواجه نظام الملک و مرد باتقوا

در کتاب های تاریخی در شرح زندگی خواجه روایت شده : روزی با یکی از آراستگان به تقوا ملاقات کرد ، به او گفت : از من چیزی بخواه تا به تو عطا کنم ؛ زیرا تو نیازمندی و من غنی و صاحب مال مرد باتقوا گفت : من از خدا چیزی جز خود او را نخواهم چه آن که از خدا غیر خدا خواستن از پست همتی است خلاف طریقت بود کاولیا تمنا کنند از خدا جز خدا

در حالی که من از خدا چیزی غیر خود او را طلب نمی کنم چگونه از تو طلب کنم ؟! خواجه گفت : هرگاه تو از من چیزی نمی طلبی پس اجازه ده من حاجتی از تو بخواهم مرد باتقوا گفت : حاجتت چیست ؟ خواجه گفت : در آن ساعت که از خدا یاد می کنی یادی از من کن مرد باتقوا گفت : در آن ساعت که من توفیق یابم خدا را یاد کنم خود را فراموش می کنم ، چگونه تو را یاد کنم ؟!(۱) ای که دارای مجد و شرف و بزرگی و عظمت و بزرگواری و کرامتی ، و لازمه این همه صفات ، محبت و مهربانی به غیر است و لازمه آن محبت ، بخشش و عطاست ، پس با بزرگواریت به من نظر کن که اگر با بزرگواریت به من نظر کنی

_________________________________

۱- ۱) - نفحات اللیل : ۲۳۰

محبت و مهربانی ات را از من دریغ نخواهی کرد و نهایتاً این گدای تهی دست را از بخشش و عطایت بی نیاز خواهی نمود : « وَ اعْطِفْ عَلَیَّ بِمَجْدِکَ »

حرف دال

دارنده حسنات اخلاقی عاشقانه آن را هزینه می کند

حسنات اخلاقی هنگامی که در انسان جلوه می کند چون کریم گشاده دستی هر لحظه می خواهد خیرش را به دیگران برساند ، صاحب حسنات اخلاقی در هزینه کردن این مایه های ملکوتی نسبت به دیگران حتی حیوانات سر از پا نمی شناسد و زمان و مکان برایش مطرح نیست

زینب کبریعليها‌السلام قهرمان کربلا و مثل اعلای ایمان و عمل ، داستان عجیبی را از همسرش عبد اللّه بن جعفر به این مضمون نقل می کند که عبد اللّه گفت : من از سفری باز می گشتم در حال خستگی به نزدیک قریه ای رسیدم ، باغی سرسبز و خرّم در بیرون آن قریه بود ، پیش خود گفتم بروم از صاحب باغ اجازه بگیرم تا اندک زمانی از خستگی راه بیاسایم

کنار در ایستادم و سلام کردم ، غلام سیاه نزدیک من آمد و با محبت مرا به درون باغ دعوت کرد ، من بدون این که خود را معرفی کنم وارد باغ شدم او گفت : من مالک باغ نیستم ، مالک باغ در قریه است ولی این اجازه را دارم که عزیزی چون شما را بپذیرم میان باغ رفتم و نقطه ای را برای استراحت در نظر گرفتم ، نزدیک ظهر بود ، غلام سفره نانش را باز کرد ، تا خواست بسم اللّه بگوید و لقمه اوّل را از سفره بردارد ، سگی وارد باغ شد ، از خوردن باز ایستاد ، در چهره سگ دقت کرد ، او را گرسنه یافت ، یک قرص نان نزد سگ گذاشت و سگ هم با حرص هرچه تمام تر خورد ، قرص دوم و سوم را هم به سگ داد ، وقتی خیالش از سیر شدن سگ آسوده شد ، سفره خالی را جمع کرد و در گوشه ای گذاشت

به او گفتم : خود غذا نمی خوری ؟ گفت : ندارم ، جیره ام در روز همین سه

قرص نان است گفتم : چرا همه آن را به این سگ دادی ؟ گفت : قریه ما سگ ندارد ، این سگ از جای دیگر به این باغ آمد و معلوم بود خیلی گرسنه است و من تحمل گرسنگی این مهمان ناخوانده زبان بسته را نداشتم گفتم : پس با گرسنگی خود چه می کنی ؟ گفت : با صبر و حوصله روز را به شب می آورم !

عبد اللّه گفت : من از کرامت و اخلاق و مهرورزی و برخوردش با سگی که از جای دیگر آمده بود شگفت زده شدم ، پس از استراحت به قریه رفتم و سراغ صاحب باغ را گرفتم وقتی او را یافتم خود را معرفی کردم که من عبد اللّه بن جعفر داماد امیر المؤمنینعليه‌السلام هستم گفت : فدای قدمت ، و به من اصرار ورزید که به خانه اش بروم گفتم : مسافرم و برای رفتن عجله دارم ، آمده ام باغ تو را بخرم گفت : شما که زندگی و کارت در مدینه است ، این باغ را برای چه می خواهی ؟ جریان را به او گفتم و پس از اصرار زیاد باغ را خریدم گفتم : غلام را هم به من بفروش غلام را هم فروخت به باغ برگشتم و به غلام گفتم : تو را و باغ را از مالکت خریدم و تو را در راه خدا آزاد کردم و باغ را نیز به تو بخشیدم !

آری ، به قول قرآن اگر خوبی کنید به خود خوبی کرده اید

( إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ ) (۱) .

اگر نیکی کنید به خود نیکی کرده اید

و به قول امیر المؤمنینعليه‌السلام حسنات اخلاقی پیوندی میان خدا و بندگان اوست

داستان جنید بغدادی و مسکین

جنید می گوید : وارد مسجدی شدم ، فردی را دیدم که به مردم می گفت : اگر امکان حل مشکل من برای شما فراهم است مشکلم را حل کنید در دلم گذشت که این بدبخت مفت خور و سربار مردم چهارچوب بدنش سالم است چرا از پی

________________________________

۱- ۱) - اسراء : ۷

کاری نمی رود ؟

فردای آن روز کنار دجله آمدم ، دیدم آن مرد سائل خرده سبزی هایی که مردم بالاتر از آن محل به آب می دهند از آب می گیرد و می خورد تا چشمش به من افتاد گفت : دیروز بدون دلیل و علت در باطنت از من غیبت کردی و مرا هدف سوء ظن قرار دادی ، به خاطر این که باطنت را آلوده نمودی و خود را از رحمت خدا محروم کردی توبه کن ، من گرچه چهارچوب بدنم سالم است ولی او خواسته که در چهارچوب تنگ مادی گرفتار باشم و این مطلب ربطی به تو ندارد که نسبت به آن قضاوت بی جا کنی من در عین تنگدستی و تهیدستی از پروردگارم راضی و خشنودم و کم ترین گله و شکایتی از او ندارم !

آری ، در میان تهیدستان کسانی هستند که آنچه بر دل انسان می گذرد می خوانند ، سپس آدمی را به حضرت حق و توبه از گناه راهنمایی می کنند

داستان زنی که با شنیدن آیه عذاب بیهوش شد

عالم بزرگ ملا فتح اللّه کاشانی در تفسیر « منهج » روایت می کند : روزی رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در مسجد مشغول نماز شد ، پس از قرائت حمد به خواندن سوره حجر پرداخت ، چون به این آیه رسید :

( وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ * لَها سَبْعَهُ أَبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ ) (۱)؛

« و قطعاً وعده گاه همه آنان دوزخ است « دوزخی » که برای آن هفت در است ، و از هر دری بخش معین از آنان « وارد می شوند » » ؛

زنی از اعرابیه که هماهنگ با پیامبر نماز می خواند با شنیدن این دو آیه نعره ای زد و بی هوش شد چون پیامبر از نماز فراغت یافت و آن حال را مشاهده کرد ،

_______________________________

۱- ۱) - حجر : ۴۳ - ۴۴

فرمان داد آب آوردند و به چهره او پاشیدند تا به هوش آمد

حضرت فرمود : ای زن تو را چه حالت است ؟ گفت : یا رسول اللّه ! چون تو را در نماز دیدم علاقه مند شدم پشت سر شما دو رکعت نماز بخوانم ، چون به این دو آیه رسیدی بی تاب شده بیهوش گشتم سپس گفت : وای که هر عضوی از اعضای من به هر دری از درهای هفتگانه دوزخ تقسیم خواهد شد

حضرت فرمود : نه چنان است ، مراد آیه این است که هر گروهی از بدکاران را بر دری از درهای دوزخ به اندازه گناهشان عذاب کنند گفت : یا رسول اللّه ! من ثروتی جز هفت برده ندارم ، تو را گواه می گیرم که هر یک را برای خلاصی از دری از درهای دوزخ آزاد کردم

فرشته وحی نازل شد و گفت : یا رسول اللّه ! اعرابیه را بشارت ده که حق تعالی همه درهای دوزخ را بر تو حرام کرد و درهای بهشت را برای تو باز نمود

داستان شگفت انگیز حاتم اصم

حاتم اصمّ از زاهدان و عارفان وارسته عصر خود بود و با همه موقعیتی که در میان مردم داشت از نظر معیشت با عائله اش در کمال سختی و دشواری به سر می برد ، ولی اعتماد و توکّل فوق العاده ای به حضرت حق داشت

شبی با دوستانش ، سخن از حج و زیارت کعبه به میان آوردند ، شوق زیارت و عشق به کعبه و رفتن به محلّی که پیامبران خدا در آنجا پیشانی عبادت به خاک ساییده بودند ، دلش را تسخیر و قلبش را دریایی از اشتیاق کرد

چون به خانه برگشت ، زن و فرزندانش را مورد خطاب قرار داد که : اگر شما با من موافقت کنید من به زیارت خانه محبوب مشرف شوم و در آنجا شما را دعا کنم همسرش گفت : تو با این فقر و پریشانی و تهی دستی و نابسامانی و عائله سنگین و معیشت تنگ ، چگونه بر خود و ما روا می داری که به زیارت کعبه

روی ؟ این زیارت بر کسی واجب است که ثروتمند و توانا باشد فرزندانش گفتار مادرشان را تصدیق کردند ، مگر دختر کوچکش که با شیرین زبانی خاص خودش گفت : چه مانعی دارد اگر به پدرم اجازه دهید عازم این سفر شود ؟ بگذارید هرجا می خواهد برود ، روزی بخش ما خداست و پدر وسیله و واسطه این روزی است ، خدای توانا می تواند روزی ما را از راه دیگر و به وسیله ای غیر پدر به ما برساند همه از گفته دختر هوشیار ، متوجه حقیقت شدند و اجازه دادند پدرشان به زیارت خانه حق رود و آنان را دعا کند

حاتم ، بسیار خوشحال شد و اسباب سفر آماده کرد و با کاروان حاجیان عازم زیارت شد همسایگان وقتی از رفتن حاتم و علّت رفتنش که گفتار دختر بود خبردار شدند به دیدن دختر آمدند و زبان به ملامتش گشودند که چرا با این فقر و تهی دستی اجازه دادی به سفر رود ، این سفر چند ماه به طول می انجامد ، بگو در این مدت طولانی مخارج خود را چگونه تأمین خواهید کرد ؟

خانواده حاتم هم زبان به طعنه گشودند و دختر کوچک خانواده را در معرض تیر ملامت قرار دادند و گفتند : اگر تو لب از سخن بسته بودی و زبانت را حفظ می کردی ما اجازه سفر به او نمی دادیم

دختر ، بسیار محزون و غمگین شد و از شدّت غم و اندوه اشکهای خالصش به صورت بی گناهش ریخت و در آن حال ملکوتی و عرشی دست به دعا برداشت و گفت : پروردگارا ! اینان به احسان و کرم تو عادت کرده اند و همیشه از خوان نعمت تو بهره مند بودند ، آنان را ضایع مگردان و مرا هم نزد آنان شرمسار مکن

در حالی که جمع خانواده متحیّر و مبهوت بودند و فکر می کردند که از کجا قوتی برای گذران امور زندگی بدست آورند ، ناگهان حاکم شهر که از شکار برمی گشت و تشنگی شدید او را در مضیقه و سختی انداخته بود ، عده ای را به در خانه آن فقیران نیازمند و محتاجان تهی دست فرستاد تا برای او آب بیاورند آنان حلقه به در زدند ، همسر حاتم پشت در آمد و گفت : کیستید و چه کار دارید ؟ گفتند : حاکم اینجا ایستاده و از شما شربتی آب می خواهد زن با حالت بهت به آسمان نگریست و گفت : پروردگارا ! ما دیشب گرسنه به سر بردیم و امروز حاکم منطقه به ما محتاج شده و از ما آب می خواهد !!

سپس ظرفی را پر از آب کرد و نزد امیر آورد و از این که ظرف ظرفی سفالین است عذرخواهی نمود امیر از همراهان پرسید : اینجا منزل کیست ؟ گفتند : حاتم اصم که یکی از زاهدان و عارفان وارسته است ، شنیده ایم او به سفر رفته و خانواده اش در کمال سختی به سر می برند حاکم گفت : ما به اینان زحمت دادیم و از آنان آب خواستیم ، از مروّت دور است که امثال ما به این مستمندان زحمت دهند و بارشان را بر دوش ایشان بگذارند این بگفت و کمربند زرّین خود را باز کرد و به داخل منزل انداخت و به همراهانش گفت : هرکس مرا دوست دارد کمربندش را به این منزل اندازد همه همراهان کمربندهای زرین خود را باز کرده به درون منزل انداختند هنگامی که می خواستند برگردند حاکم گفت : درود خدا بر شما باد ، هم اکنون وزیر من قیمت کمربندها را می آورد و آنها را می برد

چیزی فاصله نشد که وزیر پول کمربندها را آورد و تحویل همسر حاتم داد و کمربندها را گرفت و برد !!

چون دخترک این جریان را دید ، اشک از دیدگان ریخت به او گفتند : باید شادمان باشی نه گریان ، زیرا خدای مهربان پرتوی از لطفش را به ما نشان داد و چنین گشایشی در زندگی ما ایجاد کرد دخترک گفت : گریه ام برای این است که ما دیشب گرسنه سر به بالین نهادیم و امروز مخلوقی به ما نظر انداخت و ما را بی نیاز ساخت ، پس هرگاه خدای مهربان به ما نظر اندازد آن نظر چه خواهد

کرد ؟ سپس برای پدرش این گونه دعا کرد : پروردگارا ! چنان که به ما مرحمت کردی و کارمان را به سامان رساندی ، به سوی پدرمان هم نظری انداز و کارش را به سامان برسان

اما حاتم در حالی با کاروان به سوی حج می رفت که کسی در کاروان فقیرتر از او نبود ، نه مرکبی داشت که بر آن سوار شود ، نه توشه قابل توجهی که سفر را با آن به راحتی طی کند ، ولی کسانی که در کاروان او را می شناختند کمک ناچیزی بدرقه راه او می کردند

شبی امیر الحاج به درد شدیدی گرفتار شد ؛ طبیب قافله از معالجه اش عاجز شد ، امیر گفت : آیا در میان قافله کسی هست که اهل حال باشد تا برای من دعا کند ، شاید به دعای او از این بلا نجات یابم گفتند : آری ، حاتم اصم امیر گفت :

هرچه زودتر او را به بالین من حاضر کنید غلامان دویدند و او را نزد امیر آوردند حاتم سلام کرد و کنار بستر امیر برای شفای امیر دست به دعا برداشت ؛ از برکت دعایش امیر بهبود یافت ، به این خاطر مورد توجه امیر قرار گرفت ، پس دستور داد مرکبی به او بدهند و مخارجش را تا برگشت از سفر حج به عهده وی گذارند

حاتم از امیر سپاسگزاری کرد و آن شب با حالی خاص با خدای مهربان به راز و نیاز پرداخت ، چون به بستر خواب رفت و خوابش برد در عالم خواب شنید گوینده ای می گوید : ای حاتم ! کسی که کارهایش را با ما اصلاح کند و بر ما اعتماد داشته باشد ، ما هم لطف خود را شامل حال او می کنیم ، اینک نگران همسر و فرزندانت مباش ، ما وسیله معاش آنان را فراهم آوردیم چون از خواب برخاست حمد و ثنای الهی را بجا آورد و از این همه عنایت حق شگفت زده شد

هنگامی که از سفر برگشت ، فرزندانش به استقبالش آمدند و از دیدن او خوشحالی می کردند ، ولی او از همه بیشتر به دختر خردسالش محبت ورزید

و او را در آغوش گرفت و بوسید و گفت : چه بسا کوچک های ظاهری که در باطن بزرگان اجتماع اند ، خدا به بزرگ تر شما از نظر سنّ توجه نمی کند ، بلکه به آن که معرفتش در حق او بیشتر است نظر دارد ، پس بر شما باد به معرفت خدا و اعتماد بر او ، زیرا کسی که بر او توکل کند وی را وا نمی گذارد(۱)

داستان شگفت انگیز سعد بن معاذ

امام صادقعليه‌السلام می فرماید : گروهی نزد پیامبر خدا آمدند و او را به مرگ سعد بن معاذ خبر دادند ، پیامبر با اصحاب برای تجهیز سعد حرکت کردند ، و در حالی که بر چهارچوب در غسّال خانه قرار داشتند به غسل دادن بدن سعد فرمان دادند هنگامی که او را حنوط و کفن کردند و بر تخته ای برای حمل به سوی بقیع قرار دادند ، حضرت با پای برهنه و بدون عبا دنبال جنازه حرکت کردند ، سپس گاهی طرف راست جنازه را بر دوش می گرفتند و گاهی طرف چپ را تا به قبر رسیدند پیامبر وارد قبر شد و با دست مبارکش لحد چید و از اصحاب می خواست که سنگ و خاک به حضرت دهند تا روزنه های بین لحد را بگیرد ؛ چون فارغ شدند و خاک روی لحد ریخته شد و قبر به طور کامل بسته شد ، فرمود : من می دانم به زودی جنازه می پوسد ولی خدا بنده ای را دوست دارد که هرگاه کاری می کند محکم و استوار انجام می دهد ، به این خاطر در چینش لحد و بستن روزنه های آن با سنگ و خاک دقت کردم در آن لحظه مادر داغدیده سعد از گوشه ای فریاد برداشت : ای سعد ! بهشت بر تو گوارا باد ، ولی پیامبر فرمودند : ای مادر سعدا مطلبی را بر پروردگارت در مورد فرزندت این گونه قاطع و یقینی نسبت مده ؛ زیرا فشار سختی به سعد وارد شد !!

______________________________

۱- ۱) - انیس اللیل : ۲۹۲

چون پیامبر و مردم از دفن سعد برگشتند ، گفتند : ای پیامبر خدا ! کاری را از شما در مورد سعد دیدیم که بر کسی ندیدیم ، با پای برهنه و بدون عبا تشییع جنازه آمدید فرمودند : در این حالت به فرشتگانی که به تشییع آمده بودند اقتدا کردم گفتند : گاهی جانب راست و گاهی جانب چپ جنازه را بر دوش گرفتید

فرمود : در تشییع جنازه دستم در دست جبرئیل بود ، آنچه او انجام داد من انجام دادم گفتند : شما برای غسلش اجازه دادی و بر او نماز گزاردی و لحدش را چیدی آن گاه گفتی : فشاری سخت بر او وارد شد ! فرمود : آری ، زیرا با خانواده اش بداخلاق بود !!(۱) ولی اگر انسان از ایمانی متوسط یا حد اقل ، و عملی اندک برخوردار باشد ولی با سرمایه ای سرشار از مکارم اخلاقی زندگی کند ، و با خانواده و اقوام و مردم در همه زمینه های اخلاقی خوش رفتار باشد در دنیا کمتر دچار مشکل می شود و در آخرت مکارم اخلاقش رحمت و فیوضات بی نهایت حق را جذب می کند

داستان شگفت انگیز مرگ هارون

زمانی که بیماری هارون الرشید در خراسان شدید شد ، فرمان داد طبیبی از طوس حاضر کنند ، آنگاه سفارش کرد ادرار او را با ادرار گروهی از بیماران و از افراد سالم بر طبیب عرضه کنند ، طبیب شیشه ها را یکی پس از دیگری بررسی می کرد و بی آنکه بداند از کیست ، گفت : به صاحب این شیشه بگویید وصیتش را آماده کند ، زیرا نیرویش مضمحل شده و بنیه اش فرو ریخته است هارون از شنیدن این خبر از زندگیش مأیوس شد و این رباعی را خواند : ان الطبیب بطبه و دوائه لا یستطیع دفاع نحب قد أتی

_____________________________

۱- ۱) - امالی صدوق: ۳۸۴، المجلس الحادی و الستون، حدیث ۲؛ بحار الانوار: ۱۰۷/۲۲، باب ۳۷، حدیث ۶۷.

غدیریه سید حمیری

سید حمیری (متوفی ۱۷۳) - که از استوانه های شعر عرب است - ۲۳ غدیریه دارد که همگی آنها در الغدیر موجود است. در اینجا به چهار نمونه از این غدیرها که عبارات پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در آنها تضمین شده است اشاره می کنیم:

فمن اولی بکم منکم؟ فقالوا:

مقاله واحد وهم الکثیر

جمیعا: أنت مولانا واولی

بنا منا وانت لنا نذیر

فان ولیکم بعدی علی

ومولاکم هو الهادی الوزیر

وزیری فی الحیاه وعند موتی

ومن بعدی الخلیفه والأمیر

فوال الله من والاه منکم

وقابله لدی الموت السرور

وعاد الله من عاداه منکم

وحل به لدی الموت الثبور

(پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: چه کسی بر شما سزاوارتر از خودتان است؟ در پاسخ، تمامی آن جماعت انبوه یکصدا گفتند: - تو مولای ما هستی و از ما بر خودمان سزاوارتر می باشی، و تو هستی که ما را انذار می دهی. - سپس پیامبر گفت: پس (بدانید که) بعد از من ولی شما علی است و اوست که مولای شما و هدایت کننده و وزیر است. - او در طول زندگانی من تا هنگام مرگم وزیر من است و پس از من خلیفه و امیر خواهد بود. - از میان شما (مردم) هر کس که علی را دوست دارد، خداوند او را دوست باشد و هنگام مرگ شادمانی و سرور بر او باد. - و از میان شما هر کس که با علی دشمن است، خدا دشمن او باشد و در زمان مرگ با خسران و خواری مواجه گردد)

اقامه من بین اصحابه

وهم حوالیه فسماه

هذا علی بن ابی طالب

مولی لمن قد کنت مولاه

فوال من والاه یا ذا العلا

وعاد من قد کان عاداه«۱»

أوصی النبی له بخیر وصیه

یوم الغدیر بأبین الافصاح

من کنت مولاه فهذا واعلموا

مولاه قوال إشاعه وصراح«۲»

أیها المسلمون هذا خلیلی

ووزیری ووارثی وعهودی

وابن عمی الا فمن کنت مولاه

فهذا مولاه فارعوا عهودی«۳»

«۱» (پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ، علی را) در میان صحابه خود - که دور او جمع شده بودند - بلند کرد و چنین فرمود: «این علی بن ابی طالب، مولای کسانی خواهد بود که من مولای آنان بودم، ای (خداوند) ذو الجلال، دوستدار او را دوست بدار و دشمن او را دشمن باش.»

«۲» پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در روز غدیر - با بیانی شیوا و رسا - بهترین وصیت خویش را درباره علی بن ابی طالب چنین اعلام نمود: «(ای مردم) آگاه باشید که علی مولای کسانی است که من مولای آنان بودم.»

«۳» (پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود): «ای مردم مسلمان (آگاه باشید که) این علی، دوست و وزیر و وارث و هم پیمان من می باشد، او پسر عم من و مولای کسانی است که من مولای آنان بودم، پس عهد خویش را با وی استوار بدارید.»

آیه انذار

سال سوم هجرت مصادف است با نزول آیه( وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ ) « ای پیامبر! خاندان نزدیک خود را انذار ده».(۱) پیامبر اکرم پس از نزول این آیه، چهل تن از بنی عبدالمطلب را به منزل خویش دعوت نمودند و در آنجا آنها را به پرستش خدای تعالی فرا خواندند و فرمودند: «اولین کسی که با من بیعت کند بردار و وصی و وزیر من و خلیفه بعد از من خواهد بود.»

به روایت تاریخ: اولین فردی که با حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله بیعت نمود علی بن ابی طالبعليه‌السلام بود. مصادر مربوط به این واقعه به تفصیل در الغدیر آمده است. سید حمیری نیز در ارتباط با این موضوع شعری دارد که ابیاتی از آن را می خوانیم:

بأبی انت وامی

یا أمیر المؤمنینا

بأبی انت وامی

وبناتی والبنینا

وفدتک النفس منی

یا إمام المتقینا

وامین الله وال

وارث علم الأولینا

کنت فی الدنیا اخاه

یوم یدعو الأقربینا

لیجیبوه إلی الله

فکانوا اربعینا

بین عم وابن عم

حوله کانوا عرینا

فورثت العلم منه

والکتاب المستبینا

حاصل اشعار فوق این است که سید حمیری می گوید: ای امیر المؤمنین، ای امام متقین وای وارث علم اولین، جان من و مادرم و همه فرزندانم فدای تو باد. تو در این دنیا، در آن روزی که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله چهل تن از عموها و عموزادگان خویش را برای اجابت دعوت

____________________

۱. سوره شعراء ۲۱۴

خدا فراخواند برادر پیامبر بودی. غدیریه عبدی عبدی غدیریه بلندی دارد که ۸۶ بیت آن در الغدیر آمده است. وی غیر از غدیریه، اشعار زیبای دیگری نیز در مدح اهل بیت سروده است که شعر زیر نمونه ای از آنهاست:

آل النبی محمد

اهل الفضایل والمناقب

الصادقون الناطقون

السابقون إلی الرغائب

فولاهم فرض من ال

رحمان فی القرآن واجب

وهم الصراط فمستقیم

فوقه ناج وناکب

صدیقه خلقت لصدیق

شریف فی المناسب

إختاره واختارها

طهرین من دنس المعایب

عبدی در ابیات فوق به چند منقبت از مناقب امیر المؤمنینعليه‌السلام اشاره نموده که جمیع مذاهب اسلامی اتفاق دارند که این مناقب مخصوص علیعليه‌السلام است. کلیه مصادر مربوطه در الغدیر آمده است. مناقبی چند از اهل بیت مناقبی که عبدی در شعر فوق - بر اساس احادیث صحیحه مأثور - بدانها اشاره نموده عبارت است از اینکه: آیه( وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ ) (۱) یعنی: با علیعليه‌السلام باشید، وآیه( وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولئِک الْمُقَرَّبُونَ ) (۲) «مقربان درگاه الهی کسانی هستند که در ایمان از همه پیشی جستند» درباره علیعليه‌السلام نازل شده است، و خداوند محبت علی، فاطمه و حسنینعليه‌السلام را در آیه شریفه( قل قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ ) (۳) بر همه واجب کرده است. همچنین مراد از «صراط مستقیم» در آیه( اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ ) ، صراط محمد وآل محمد است و به موجب آیه تطهیر،(۴) علیعليه‌السلام و فاطمهعليه‌السلام معصوم هستند و خداوند حضرت فاطمه را که صدیقه (معصومه) می باشد برای ازدواج با صدیقی چون علیعليه‌السلام خلق فرموده است.

____________________

۱. سوره توبه ۱۱۹. ۲. سوره واقعه ۱۰، ۱۱.

۳. سوره شوری ۲۳. ۴. سوره أحزاب ۳۳.

لقب صدیق و فاروق

لقب فاروق و صدیق اکبر مختص علیعليه‌السلام است و علمای اهل سنت احادیث متعددی در این خصوص نقل کرده اند. در یک حدیث پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله درباره علیعليه‌السلام می فرماید: «إِنَّ هَذَا أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِی وَ هَذَا أَوَّلُ مَنْ یُصَافِحُنِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ هَذَا الصَّدِّیُقِ‏ الْأَکْبَرُ، وَ هَذَا فَارُوقُ هَذِهِ الْأُمَّةِ یُفَرِّقُ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ وَ هَذَا یَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَالُ یَعْسُوبُ الظَّالِمِینَ ؛ همانا علیعليه‌السلام اولین کسی است که به من ایمان آورد و اولین کسی خواهد بود که در روز رستاخیز با من مصافحه می کند، او صدیق اکبر و فاروق این امت است، اوست که حق را از باطل جدا می سازد و اوست پیشوای دین»(۱) . همچنین بسیاری از اکابر محدثین نظیر نسائی وابن ماجه و حاکم روایت کرده اند که علیعليه‌السلام می فرماید: «...وَاَنَا الصِّدِّیقُ الْاَکْبَرُ لَا یَقُولُهَا بَعْدِی اِلَّا کَذَّابٌ صَلَّیْتُ قَبْلَ النَّاسِ بِسَبْعِ سِنِینَ ...؛ صدیق اکبر من هستم و کسی به جز من این ادعا را نمی کند مگر آن که دروغگو باشد».(۲)

____________________

۱. مجمع الزوائد ج ۹ / ۱۰۲، کفایه الطالب ص ۷۹....

۲. تاریخ طبری ج ۲ / ۲۱۲، سنن ابن ماجه ج ۱ / ۵۷، ۵۸، خصائص نسائی ص ۳، مستدرک الصحیحین ج ۳ / ۱۱۲....

بحث هائی از جلد سوم الغدیر

غدیریه های قرن سوم و چهارم

در جلد سوم نیز ۱۱ غدیریه مربوط به قرون سوم و چهارم هجری درج گردیده است.

غدیریه وامق نصرانی

یکی از غدیریه های قرن چهارم متعلق به وامق نصرانی است که از پیشوایان بزرگ ارامنه سده سوم هجری می باشد. این شاعر با اینکه فردی مسیحی است، با این حال اشعار بسیار زیبائی در مدح اهل بیتعليه‌السلام سروده است. وی در غدیریه اش می گوید:

الیس بخم قد اقام محمد

علیا باحضار الملافی المواسم

فقال لهم: من کنت مولاه منکم

فمولاکم بعدی علی بن فاطم

فقال إلهی کن ولی ولیه

وعاد اعادیه علی رغم راغم

(مگر نه اینکه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله هنگام موسم حج، در غدیر خم در میان جمعیت علی را به پا - داشت، - و به مردم گفت: هر کس که من مولای او هستم، پس از من - علی پسر فاطمه (بنت اسد) مولای اوست. - سپس فرمود: خدایا! دوستدار علی را دوست بدار و با دشمنانش دشمن باش، هر چند که مایه ناخشنودی دیگران باشد.)

فضائل اهل بیت عليه‌السلام در اشعار برخی از بزرگان مسیحیت

در طول تاریخ اسلام مسیحیان بسیاری بوده اند که مانند وامق در مدح اهل بیتعليه‌السلام چکامه سروده اند. آنان در اشعار خود پیوسته علاقه قلبی خود را نسبت به خاندان پیامبر ابراز داشته اند. زینبا ابن اسحاق رسعنی که خود فردی مسیحی است در این باره می گوید:

یقولون ما بال النصاری تحبهم

واهل النهی من اعرب واعاجم؟!

فقلت لهم إنی لأحسب حبهم

سری فی قلوب الخلق حتی البهائم

(برخی می گویند: برای چه مسیحیان و خردمندان عرب و عجم، علی و خاندانش را دوست دارند؟! - به آنها گفتم: من چنین می پندارم که محبت آنان در دل تمامی موجودات حتی حیوانات جای گرفته است.)

ابیات زیر نیز از آن ابو یعقوب نصرانی است:

یا حبذا دوحه فی الخلد نابته

ما فی الجنان لها شبه من الشجر

المصطفی اصلها والفرع فاطمه

ثم اللقاح علی سید البشر

والهاشمیان سبطاها لها ثمر

والشیعه الورق الملتف بالثمر

(آفرین بر آن درختی که در بهشت روئیده و در فردوس درختی نظیر آن نیست. - مصطفی تنه و فاطمه ظاخه و آقای انسانها (علیعليه‌السلام ) لقاح آن درخت هستند. - دو فرزند پیامبر (حسن و حسین) که از دودمان هاشمند ثمره و میوه آن درخت می باشند و شیعیان برگهائی هستند که گرد آن میوه ها جمع شده اند.)

عبد المسیح انطاکی مصری نیز که از دانشمندان متأخر دنیای مسیحیت می باشد در قصیده مبارکه علویه اش - که شامل ۵۵۹۵ بیت است - به مدیحه سرائی امیر مؤمنان پرداخته، و در آن از امامت علیعليه‌السلام سخن رانده است. همچنین استاد بولس سلامه - که از قضات عالیرتبه جامعه مسیحیان شهر بیروت در سده اخیر می باشد - قصیده کم نظیری تحت عنوان «عید الغدیر» در ۳۰۸۵ بیت سروده است. این کتاب در ۳۱۵ صفحه می باشد وطی ۶۰ سال اخیر چندین بار به چاپ رسیده است. آنچه که از غدیریه های مسیحیان استفاده می شود این است که جامعه مسیحیت نیز از فرمایشات پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ در غدیر خم چیزی جز ولایت و امامت علیعليه‌السلام استنباط نکرده اند.

تاریخ نگاری و اسلام شناسی مستشرقین!

مستشرقین در طول حیات اسلام - خصوصا در سده اخیر - کتب بسیاری پیرامون تاریخ اسلام تدوین نموده اند. هر چند که بیشتر این نوشته ها دارای ظاهری فریبنده است ولی با کمی دقت و تأمل می توان به این نتیجه رسید که تدوین بسیاری از این کتابها، یا ناشیانه و یا با القاء اغراضی خاص توأم بوده است.

در الغدیر ضمن بررسی این موضوع، یکی از این نوشته ها به نام حیات محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله (تألیف امیل درمنگام) مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. غدیریه زاهی ابیات زیر از غدیریه ابو القاسم علی زاهی (متوفی ۳۵۲) انتخاب شده است:

لا یهتدی الی الرشاد من فحص

إلا إذا والی علیا وخلص

ذاک الذی استوحش منه انس

ان یشهد الحق فشاهد البرص

إذ قال من یشهد بالغدیر لی

فبادر السامع وهو قد نکص

فقال انسیت فقال: کاذب

سوف تری ما لا تواریه القمص

(کسی که جوینده (راه کمال و) هدایت باشد - جز با دوستی خالصانه علی - هدایت نخواهد شد. -... علی کسی است که انس بن مالک از شهادت دادن حقیقت درباره او اجتناب نمود و لذا (به سبب نفرین آن حضرت) مبتلا به مرض پیسی شد. - این واقعه هنگامی بروز کرد که علی گفت: چه کسی به طرفداری از من حدیث غدیر را شهادت می دهد؟ (انس بن مالک با آنکه در غدیر خم حضور داشت) سخن علی را شنید و از شهادت دادن خودداری نمود. - انس گفت: من (غدیر را) به خاطر نمی آورم! علی (او را نفرین نمود و)

فرمود: ای دروغگو، به زودی (عیبی را در خود) بیابی که پیراهنت آن را نپوشاند. اشعاری که فوقا ذکر شد اشاره به داستانی دارد که بسیاری از حفاظ اهل سنت آن را نقل کرده اند.)(۱)

خلاصه داستان این است که: روزی علیعليه‌السلام برفراز منبر به مردم گفت: «من آن کسانی را که در میان شما هستند و در روز غدیر حاضر بودند به خدا قسم می دهم آنچه را که خودشان در روز غدیر از پیامبر شنیده اند شهادت دهند، مگر پیامبر نفرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ(۲) دوازده نفر از میان جمعیت برخاستند و گفتند: ما شهادت می دهیم که در روز غدیر با گوش خود این سخنان را از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله شنیدیم. در میان جمعیت انس بن مالک نیز حضور داشت. وی با آنکه در روز غدیر فرمایشات پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله را شنیده بود از شهادت دادن امتناع ورزید. علیعليه‌السلام به انس گفت: تو مگر کلام پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله را در غدیر نشنیدی، چرا شهادت نمی دهی؟

انس گفت: ای امیر مؤمنان، من پیر شده ام و چنین چیزی را به خاطر نمی آورم. علیعليه‌السلام فرمود: خدایا اگر انس دروغ می گوید (پیسی و) سپیده ای در چهره اش نمایان ساز که حتی با عمامه نتواند آن را بپوشاند. در اثر همین نفرین انس بن مالک مبتلا به مرض پیسی شد و تا زمان مرگ این بیماری با وی بود.

____________________

۱. رجوع بفرماید به الغدیر ج ۱ / ۱۹۲ - ۱۹۵.

۲. یعنی هر کسی که من مولایش هستم علی نیز مولای اوست. خدایا دوست علی را دوست بدار و دشمنش را دشمن باش.

نخستین مسلمان کیست؟

ابن کثیر حدیث صحیحی را در کتاب تاریخ خویش نقل می کند مبنی بر اینکه علیعليه‌السلام نخستین شخصی است که اسلام آورده و اولین فردی است که با پیامبر نماز گزارده است. ابن کثیر بعد از نقل این حدیث می گوید: «این روایت به هیچ وجه - از هر طریق هم که باشد - درست نیست!»(۱) این نوع سخن گفتن، و این گونه در قبال وقایع مسلم تاریخی جبهه گرفتن، حاکی از اعمال غرض ورزی ها و تعصبات خاصی است که می تواند بسیاری از نوشته های تاریخی ابن کثیر و امثال او را به زیر سؤال ببرد. ابن کثیر در ادامه سخنان خود می گوید: «احادیث بسیاری وارد شده است مبنی بر اینکه علی اولین مسلمان امت است، اما هیچ یک از این احادیث نمی تواند صحیح باشد».(۲)

بدون تردید احادیثی که در این خصوص روایت شده است خارج از حد تواتر بوده واحدی توانائی رد علمی آنها را ندارد. پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در مواقف متعددی به کرات فرموده اند که: «علی اولین کسی است که اسلام آورده است.» حفاظ عامه نیز این احادیث را معتبر دانسته و رجال اسناد آنها را توثیق نموده اند. تفصیل این احادیث با مصادر مربوطه در الغدیر درج است.(۳) علاوه بر این بسیاری از صحابه پیامبر از جمله انس بن مالک(۴) ، اعتراف نموده اند که علی نخستین فردی است که مسلمان شده است. آنچه که ذیلا آورده ایم برخی از احادیث پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در این خصوص می باشد:

____________________

۱ و ۲. البدایه والنهایه ج ۷ / ۳۳۵.

۳. الغدیر ج ۳ / ۲۱۹ - ۲۴۳.

۴. صحیح ترمذی ج ۵ / ۶۴۰، مستدرک الصحیحین ج ۳ / ۱۱۲، الاستیعاب ج ۲ / ۴۵۸....

زید بن ارقم،(۱) بریده،(۲) عبد الله بن عباس،(۳) عمر بن خطاب(۴) و...

۱ - پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «اولین کسی که از میان شما در حوض (کوثر) بر من وارد خواهد شد، همان کسی است که - بعنوان اولین فرد - ایمان آورد و او علی بن ابی طالبعليه‌السلام است».(۵)

۲ - پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به فاطمهعليه‌السلام فرمود: «من تو را به ازدواج کسی در خواهم آورد که پیش از همه اسلام آورده است. او در علم، اعلم از سایرین و در بردباری برتر از همه می باشد.»(۶)

۳- پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله دست علیعليه‌السلام را گرفت و فرمود: «علی اولین کسی است که به من ایمان آورده و نخستین فردی خواهد بود که روز قیامت با من مصافحه می کند... و اوست که صدیق اکبر است».(۷)

۴ - پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به فاطمهعليه‌السلام فرمود: «در میان صحابه من، علی نخستین فردی است که اسلام آورد».(۸)

____________________

۱. مسند احمد ج ۴ / ۳۶۸، مستدرک الصحیحین ج ۱ / ۱۳۶، کامل ابن اثیر ج ۲ / ۲۰....

۲. مستدرک الصحیحین ج ۳ / ۱۱۲.

۳. صحیح ترمذی ج ۵ / ۶۴۲ ، تاریخ طبری ج ۲ / ۲۱۱ ، مستدرک الصحیحین ج ۳ / ۱۱۱ ، کامل ابن اثیر ج ۲ / ۲۰.

۴. مناقب خوارزمی ص ۱۹، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۳ / ۲۵۸ ط قدیم [= ۱۳ / ۲۳۰ ط جدید].

۵. مستدرک الصحیحین ج ۳ / ۱۳۶، تاریخ بغداد ج ۲ / ۸۱، الاستیعاب ج ۲ / ۴۵۷.

۶. مجمع الزوائد ج ۹ / ۱۰۱.

۷. مجمع الزوائد ج ۹ / ۱۰۲، کفایه الطالب ص ۷۹.

۸. مسند احمد ج ۵ / ۲۶، الریاض النضره ج ۲ / ۲۵۵.

۵ - پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «هفت سال فرشتگان بر من وعلی درود می فرستاند، زیرا ما دو نفر نماز می خواندیم در حالی که احدی با ما نبود.»(۱)

۶ - پیامبر فرمود: «علی نخستین فردی بود که با من نماز گزارد.»(۲)

۷ - پیامبر فرمود: «ای علی!... تو با هفت امتیاز در مقابل مردم قرار داری و کسی از قریش نمی تواند آن فضائل را انکار کند. تو اولین کسی هستی که به خدا ایمان آورده ای و...».(۳)

آوای شوم افترا

چه بسیار مفسرانی که برای قرآن تفسیر نوشتند و منظوری جز تحریف شأن نزول آیات نداشتند. چه بسیار فقیهانی که در عرصه فقه اسلامی ظهور کردند و هدفی جز بازی با احکام الهی در سر نمی پروراندند. چه بسیار محدثین و مورخینی که آمدند و قصدشان تحریف سنت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله و تحریف تاریخ اسلام بود. ابن بزهکاران که از اتفاق و اتحاد مسلمین همواره در عذاب بودند با نگارش اکاذیب به ایجاد تفرقه در میان امت اسلامی پرداختند.

هر چند که از مطالعه این کتب چیزی جز رایحه متعفن افتراء و تهمت نصیب انسان نخواهد شد، با این وجود به معرفی چهار نمونه از این تألیفات می پردازیم: یاوه های «ابن عبد ربه» در «العقد الفرید» در آغاز خواندن این کتاب بر لبهای سخنوران وادی ادب لبخندی ناشی از انبساط خاطر می نشیند، ولی چندی نمی گذرد که جوانه این شکوفه در لب می خشکد و خواننده

____________________

۱. اسد الغابه ج ۴ / ۱۸، مناقب خوارزمی ص ۱۸، ۱۹، فرائد السمطین - باب ۴۷ - ج ۱ / ۲۴۲.

۲. فرائد السمطین - باب ۴۷ - ج ۱ / ۲۴۵.

۳. حلیه الأولیاء ج ۱ / ۶۶.

بی اختیار از جنایاتی که نویسنده این کتاب به نام شریف ادب نموده است شکوه می نماید. بسیاری از مطالب ادبی مذهبی این کتاب توهینی است به عالم ادب و مذهب. عبارات ذیل نمونه ای از تراوشات طبع بیمار مؤلف آن است:

۱- «یکی از رؤسای تجار می گفت: پیر مردی بد اخلاق در کشتی با ما بود که هر گاه اسم شیعه می آمد عصبانی می شد - و با چهره ای برافروخته - ابرو در هم می کشید. به او گفتم: هر دفعه که اسم شیعه آمده عصبانی شده ای، تو از چه چیز شیعه بد ت می آید؟ گفت: من از «شین» که در اول اسم «شیعه» است نفرت دارم، چون من «شین» را جز در ابتدای کلمات زشت ندیده ام، از قبیل شر، شوم، شیطان، شغب (فتنه و فساد)، شقاء (بدبختی)، شفار (نقص)، شرور، شین (عیب)، شوک (خار)، شکوی، شهره (رسوایی و افتضاح)، شتم (دشنام)، شح (بخل). ابو عثمان بحر الجاحظ که این داستان را نقل می کرد گفت: «به این ترتیب پایه و اساسی برای حقانیت شیعه وجود نخواهد داشت.»(۱)

۲- «رافضیان (شیعیان) یهود امت اسلام هستند و همانطور که یهود دشمن مسیحیت است شیعیان هم دشمن اسلام می باشند.»

۳- «رافضیان مانند یهودیان ریختن خون مسلمین را مباح می دانند.»

۴- «یهودیان تورات را تحریف کردند و شیعیان قران را»

۵- «شیعیان مانند یهودیان گوشت شتر را نمی خورند.»(۲)

____________________

۱. العقد الفرید ج ۱ / ۲۶۸، ۲۶۹.

۲. العقد الفرید ج ۱ / ۲۶۸.

چه بسیار خونهایی که با همین افتراءها بر زمین ریخته شد و چه بسیار خانه هایی که به وسیله این تهمت ها ویران گردید. ای کاش «ابن عبد ربه» قدری از مزاح و قصه گویی پا را فراتر می گذاشت و قلم خویش را با این گونه تهمت های ناروا ملوث نمی نمود، هر کسی که مختصرترین اطلاعی درباره مذهب تشیع داشته باشد، به خوبی می تواند نسبت به این سخنان «ابن عبد ربه» قضاوت نماید و میزان انصاف و ارزش علمی کتاب او را در یابد.

۲ -الفصل فی الملل والأهواء والنحل (تالیف ابن حزم) عبارت هایی که در زیر می خوانید برخی از ناسزاها و نسبت های ناروای ابن حزم به شیعه است:

۱- شیعیان، مسلمان نیستند.(۱)

۲- «شیعیان معتقدند آیات بسیاری از قرآن کاسته شده و آیات بسیاری به قرآن اضافه گردیده است.»(۲)

۳- «امامیه ازدواج دائم به ۹ زن را جائز می دانند.»(۳)

۴- «جمهور متکلمین شیعه مانند هشام بن حکم قائلند به اینکه علم خدا حادث است و این کفر است. هشام می گوید خدا هفت وجب است به وجبهای خود خدا. داود جوازی که از بزرگان متکلمین شیعه می باشد می گوید خدا مانند انسان گوشت و خون دارد»(۴) ...

در هیچ یک از کتب مخطوط ومطبوع شیعه - چه کتابهائی که قبل از زمان ابن حزم نوشته شده و چه بعد او - کلمه ای از این یاوه ها دیده نمی شود. نویسنده اراجیف فوق کسی است که در کتاب المحلی به امام حسنعليه‌السلام حمله می کند و می گوید:

حسن بن علیعليه‌السلام حق کشتن ابن ملجم را - تحت عنوان قصاص خون علیعليه‌السلام - نداشته، به دلیل اینکه ابن ملجم اجتهاد کرده بود که باید علیعليه‌السلام را کشت.

____________________

۱. الفصل ج ۴ / ۱۸۱. ۲. الفصل ج ۴ / ۱۸۲.

۳. الفصل ج ۴ / ۱۸۲. ۴. الفصل ج ۴ / ۱۸۲.

ابن حزم می گوید: اگر ابن ملجم در اجتهاد خود اشتباه کرده باشد نزد خدا یک اجر دارد و اگر اشتباه نکرده باشد دو اجر.(۱) با یک بررسی دقیق می بینیم اکثر تهمت هایی که به شیعه زده شده ناشی از دشمنی با علیعليه‌السلام بوده و شیعیان - همانند پیشوایان مظلوم خود - پیوسته قربانیان این کینه توزی گردیده اند.

۳ -افترائات شهرستانی در «الملل والنحل » کسی که درباره مذاهب می نویسد، بیش از هر کس دیگر باید مراقب باشد که مطالب نادرست و خلاف واقع در نوشته هایش راه نیابد، چرا که با نوشتن یک سخن عاری از حقیقت، آبروی ملتی بیگناه را می توان بر باد داد. شهرستانی نه تنها به این وظیفه بی توجه است بلکه در نوشته های خود دقیقا رفتاری ضد این رویه را دارد. نمونه هایی از امانتداری شهرستانی را در ذیل می خوانیم!

شهرستانی می گوید: ۱- متکلم شیعی، هشام بن حکم می گوید: علی خدایی است واجب الاطاعه.

۲- هشام بن سالم (شیعی) می گوید: خدا به صورت انسانی است که قسمت بالایش تو خالی ومجوف، و قسمت پائینش تو پر است... خدا دارای حواس پنجگانه است و دست و پا و گوش و چشم و دهان دارد.

۳- زراره بن اعین (شیعی) می گوید: خداوند قبل از خلق صفات نه عالم بوده و نه قادر، نه حی بوده و نه بصیر، نه مرید بوده و نه متکلم.

۴- ابو جعفر محمد بن نعمان (شیعی) می گوید: خدا نوری است به شکل انسان اما جسم نیست.

۵- یونس بن عبد الرحمن قمی (شیعی) فرشتگان را حامل عرش و عرش را حامل پروردگار می داند.(۲)

____________________

۱. رجوع بفرمایید به المحلی ج ۱۰ / ۴۸۴، الفصل ج ۴ / ۱۶۱.

۲. الملل والنحل ج ۲ / ۱۸۵ - ۱۸۸.

اعتقادات شیعه در کتب آنها درج است و این سؤال مطرح است که چرا شهرستانی این اقوال را به یکی از این کتاب ها ارجاع نمی دهد. کار سترگ علمی شهرستانی در این خلاصه می شود که دروغی را بسازد، سپس به فردی از جمله متکلمین شیعی نسبت بدهد، و عاقبت مانند یک دلقک، فرقه هشامیه و زراریه ویونسیه و غیره بسازد. این فرقه ها تا زمان شهرستانی کجا بودند؟!

هشام بن حکم تقریبا در سال ۱۹۰ هجری وفات یافته وشهرستانی کتاب «الملل والنحل» خود را بعد از سال ۵۰۰ هجری نوشته است. ظرف این ۳۱۰ سال جهان اسلام از فرقه ای به نام هشامیه و یا امثال آن اطلاعی نداشت! نه کسی نام این فرقه را شنیده بود و نه کسی از باطن و حقیقت آن چیزی می دانست. حتی شیعیان که لا اقل از احوال مذهب خود بیش از دیگران با اطلاعند اسمی از این فرقه نشنیده بودند.

شهرستانی درباره اعتقادات شیعه می گوید: «از مختصات شیعه، عقیده به تناسخ وحلول وتشبیه است»، و حال آن که علمای شیعه در کتب خود پیوسته معتقدین به تناسخ و حلول و تشبیه را کافر دانسته اند.

ابو محمد خوارزمی که معاصر با شهرستانی بوده، سخنانی درباره وی دارد که ما را از اطاله بحث پیرامون شهرستانی و کتابش بی نیاز می سازد. خوارزمی می گوید: «اگر شهرستانی در اعتقاداتش سردرگمی نداشت و به الحاد و بی دینی متمایل نبود امام می شد. بسیاری از اوقات ما کثرت فضل و کمال عقل او را می دیدیم و از تمایلش به چیزهای بی پایه و اساس... - که نه دلیل عقلی داشت و نه نقلی - شگفت زده می شدیم، ونعوذ بالله من الخذلان... من در بسیاری از سخنرانی های عمومی او (ومجالش وعظش) حاضر شدم، در میان گفته هایش نه یک جمله «قال الله» بود و نه یک جمله «قال رسول الله» [یعنی در میان حرف هایش نه حرف خدا بود و نه حرف پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ].(۱)

____________________

۱. معجم البلدان - ذیل کلمه شهرستان - ج ۵ / ۳۱۵.

غدیریه سید حمیری

سید حمیری (متوفی ۱۷۳) - که از استوانه های شعر عرب است - ۲۳ غدیریه دارد که همگی آنها در الغدیر موجود است. در اینجا به چهار نمونه از این غدیرها که عبارات پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در آنها تضمین شده است اشاره می کنیم:

فمن اولی بکم منکم؟ فقالوا:

مقاله واحد وهم الکثیر

جمیعا: أنت مولانا واولی

بنا منا وانت لنا نذیر

فان ولیکم بعدی علی

ومولاکم هو الهادی الوزیر

وزیری فی الحیاه وعند موتی

ومن بعدی الخلیفه والأمیر

فوال الله من والاه منکم

وقابله لدی الموت السرور

وعاد الله من عاداه منکم

وحل به لدی الموت الثبور

(پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: چه کسی بر شما سزاوارتر از خودتان است؟ در پاسخ، تمامی آن جماعت انبوه یکصدا گفتند: - تو مولای ما هستی و از ما بر خودمان سزاوارتر می باشی، و تو هستی که ما را انذار می دهی. - سپس پیامبر گفت: پس (بدانید که) بعد از من ولی شما علی است و اوست که مولای شما و هدایت کننده و وزیر است. - او در طول زندگانی من تا هنگام مرگم وزیر من است و پس از من خلیفه و امیر خواهد بود. - از میان شما (مردم) هر کس که علی را دوست دارد، خداوند او را دوست باشد و هنگام مرگ شادمانی و سرور بر او باد. - و از میان شما هر کس که با علی دشمن است، خدا دشمن او باشد و در زمان مرگ با خسران و خواری مواجه گردد)

اقامه من بین اصحابه

وهم حوالیه فسماه

هذا علی بن ابی طالب

مولی لمن قد کنت مولاه

فوال من والاه یا ذا العلا

وعاد من قد کان عاداه«۱»

أوصی النبی له بخیر وصیه

یوم الغدیر بأبین الافصاح

من کنت مولاه فهذا واعلموا

مولاه قوال إشاعه وصراح«۲»

أیها المسلمون هذا خلیلی

ووزیری ووارثی وعهودی

وابن عمی الا فمن کنت مولاه

فهذا مولاه فارعوا عهودی«۳»

«۱» (پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ، علی را) در میان صحابه خود - که دور او جمع شده بودند - بلند کرد و چنین فرمود: «این علی بن ابی طالب، مولای کسانی خواهد بود که من مولای آنان بودم، ای (خداوند) ذو الجلال، دوستدار او را دوست بدار و دشمن او را دشمن باش.»

«۲» پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در روز غدیر - با بیانی شیوا و رسا - بهترین وصیت خویش را درباره علی بن ابی طالب چنین اعلام نمود: «(ای مردم) آگاه باشید که علی مولای کسانی است که من مولای آنان بودم.»

«۳» (پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود): «ای مردم مسلمان (آگاه باشید که) این علی، دوست و وزیر و وارث و هم پیمان من می باشد، او پسر عم من و مولای کسانی است که من مولای آنان بودم، پس عهد خویش را با وی استوار بدارید.»

آیه انذار

سال سوم هجرت مصادف است با نزول آیه( وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ ) « ای پیامبر! خاندان نزدیک خود را انذار ده».(۱) پیامبر اکرم پس از نزول این آیه، چهل تن از بنی عبدالمطلب را به منزل خویش دعوت نمودند و در آنجا آنها را به پرستش خدای تعالی فرا خواندند و فرمودند: «اولین کسی که با من بیعت کند بردار و وصی و وزیر من و خلیفه بعد از من خواهد بود.»

به روایت تاریخ: اولین فردی که با حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله بیعت نمود علی بن ابی طالبعليه‌السلام بود. مصادر مربوط به این واقعه به تفصیل در الغدیر آمده است. سید حمیری نیز در ارتباط با این موضوع شعری دارد که ابیاتی از آن را می خوانیم:

بأبی انت وامی

یا أمیر المؤمنینا

بأبی انت وامی

وبناتی والبنینا

وفدتک النفس منی

یا إمام المتقینا

وامین الله وال

وارث علم الأولینا

کنت فی الدنیا اخاه

یوم یدعو الأقربینا

لیجیبوه إلی الله

فکانوا اربعینا

بین عم وابن عم

حوله کانوا عرینا

فورثت العلم منه

والکتاب المستبینا

حاصل اشعار فوق این است که سید حمیری می گوید: ای امیر المؤمنین، ای امام متقین وای وارث علم اولین، جان من و مادرم و همه فرزندانم فدای تو باد. تو در این دنیا، در آن روزی که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله چهل تن از عموها و عموزادگان خویش را برای اجابت دعوت

____________________

۱. سوره شعراء ۲۱۴

خدا فراخواند برادر پیامبر بودی. غدیریه عبدی عبدی غدیریه بلندی دارد که ۸۶ بیت آن در الغدیر آمده است. وی غیر از غدیریه، اشعار زیبای دیگری نیز در مدح اهل بیت سروده است که شعر زیر نمونه ای از آنهاست:

آل النبی محمد

اهل الفضایل والمناقب

الصادقون الناطقون

السابقون إلی الرغائب

فولاهم فرض من ال

رحمان فی القرآن واجب

وهم الصراط فمستقیم

فوقه ناج وناکب

صدیقه خلقت لصدیق

شریف فی المناسب

إختاره واختارها

طهرین من دنس المعایب

عبدی در ابیات فوق به چند منقبت از مناقب امیر المؤمنینعليه‌السلام اشاره نموده که جمیع مذاهب اسلامی اتفاق دارند که این مناقب مخصوص علیعليه‌السلام است. کلیه مصادر مربوطه در الغدیر آمده است. مناقبی چند از اهل بیت مناقبی که عبدی در شعر فوق - بر اساس احادیث صحیحه مأثور - بدانها اشاره نموده عبارت است از اینکه: آیه( وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ ) (۱) یعنی: با علیعليه‌السلام باشید، وآیه( وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولئِک الْمُقَرَّبُونَ ) (۲) «مقربان درگاه الهی کسانی هستند که در ایمان از همه پیشی جستند» درباره علیعليه‌السلام نازل شده است، و خداوند محبت علی، فاطمه و حسنینعليه‌السلام را در آیه شریفه( قل قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ ) (۳) بر همه واجب کرده است. همچنین مراد از «صراط مستقیم» در آیه( اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ ) ، صراط محمد وآل محمد است و به موجب آیه تطهیر،(۴) علیعليه‌السلام و فاطمهعليه‌السلام معصوم هستند و خداوند حضرت فاطمه را که صدیقه (معصومه) می باشد برای ازدواج با صدیقی چون علیعليه‌السلام خلق فرموده است.

____________________

۱. سوره توبه ۱۱۹. ۲. سوره واقعه ۱۰، ۱۱.

۳. سوره شوری ۲۳. ۴. سوره أحزاب ۳۳.

لقب صدیق و فاروق

لقب فاروق و صدیق اکبر مختص علیعليه‌السلام است و علمای اهل سنت احادیث متعددی در این خصوص نقل کرده اند. در یک حدیث پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله درباره علیعليه‌السلام می فرماید: «إِنَّ هَذَا أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِی وَ هَذَا أَوَّلُ مَنْ یُصَافِحُنِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ هَذَا الصَّدِّیُقِ‏ الْأَکْبَرُ، وَ هَذَا فَارُوقُ هَذِهِ الْأُمَّةِ یُفَرِّقُ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ وَ هَذَا یَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَالُ یَعْسُوبُ الظَّالِمِینَ ؛ همانا علیعليه‌السلام اولین کسی است که به من ایمان آورد و اولین کسی خواهد بود که در روز رستاخیز با من مصافحه می کند، او صدیق اکبر و فاروق این امت است، اوست که حق را از باطل جدا می سازد و اوست پیشوای دین»(۱) . همچنین بسیاری از اکابر محدثین نظیر نسائی وابن ماجه و حاکم روایت کرده اند که علیعليه‌السلام می فرماید: «...وَاَنَا الصِّدِّیقُ الْاَکْبَرُ لَا یَقُولُهَا بَعْدِی اِلَّا کَذَّابٌ صَلَّیْتُ قَبْلَ النَّاسِ بِسَبْعِ سِنِینَ ...؛ صدیق اکبر من هستم و کسی به جز من این ادعا را نمی کند مگر آن که دروغگو باشد».(۲)

____________________

۱. مجمع الزوائد ج ۹ / ۱۰۲، کفایه الطالب ص ۷۹....

۲. تاریخ طبری ج ۲ / ۲۱۲، سنن ابن ماجه ج ۱ / ۵۷، ۵۸، خصائص نسائی ص ۳، مستدرک الصحیحین ج ۳ / ۱۱۲....

بحث هائی از جلد سوم الغدیر

غدیریه های قرن سوم و چهارم

در جلد سوم نیز ۱۱ غدیریه مربوط به قرون سوم و چهارم هجری درج گردیده است.

غدیریه وامق نصرانی

یکی از غدیریه های قرن چهارم متعلق به وامق نصرانی است که از پیشوایان بزرگ ارامنه سده سوم هجری می باشد. این شاعر با اینکه فردی مسیحی است، با این حال اشعار بسیار زیبائی در مدح اهل بیتعليه‌السلام سروده است. وی در غدیریه اش می گوید:

الیس بخم قد اقام محمد

علیا باحضار الملافی المواسم

فقال لهم: من کنت مولاه منکم

فمولاکم بعدی علی بن فاطم

فقال إلهی کن ولی ولیه

وعاد اعادیه علی رغم راغم

(مگر نه اینکه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله هنگام موسم حج، در غدیر خم در میان جمعیت علی را به پا - داشت، - و به مردم گفت: هر کس که من مولای او هستم، پس از من - علی پسر فاطمه (بنت اسد) مولای اوست. - سپس فرمود: خدایا! دوستدار علی را دوست بدار و با دشمنانش دشمن باش، هر چند که مایه ناخشنودی دیگران باشد.)

فضائل اهل بیت عليه‌السلام در اشعار برخی از بزرگان مسیحیت

در طول تاریخ اسلام مسیحیان بسیاری بوده اند که مانند وامق در مدح اهل بیتعليه‌السلام چکامه سروده اند. آنان در اشعار خود پیوسته علاقه قلبی خود را نسبت به خاندان پیامبر ابراز داشته اند. زینبا ابن اسحاق رسعنی که خود فردی مسیحی است در این باره می گوید:

یقولون ما بال النصاری تحبهم

واهل النهی من اعرب واعاجم؟!

فقلت لهم إنی لأحسب حبهم

سری فی قلوب الخلق حتی البهائم

(برخی می گویند: برای چه مسیحیان و خردمندان عرب و عجم، علی و خاندانش را دوست دارند؟! - به آنها گفتم: من چنین می پندارم که محبت آنان در دل تمامی موجودات حتی حیوانات جای گرفته است.)

ابیات زیر نیز از آن ابو یعقوب نصرانی است:

یا حبذا دوحه فی الخلد نابته

ما فی الجنان لها شبه من الشجر

المصطفی اصلها والفرع فاطمه

ثم اللقاح علی سید البشر

والهاشمیان سبطاها لها ثمر

والشیعه الورق الملتف بالثمر

(آفرین بر آن درختی که در بهشت روئیده و در فردوس درختی نظیر آن نیست. - مصطفی تنه و فاطمه ظاخه و آقای انسانها (علیعليه‌السلام ) لقاح آن درخت هستند. - دو فرزند پیامبر (حسن و حسین) که از دودمان هاشمند ثمره و میوه آن درخت می باشند و شیعیان برگهائی هستند که گرد آن میوه ها جمع شده اند.)

عبد المسیح انطاکی مصری نیز که از دانشمندان متأخر دنیای مسیحیت می باشد در قصیده مبارکه علویه اش - که شامل ۵۵۹۵ بیت است - به مدیحه سرائی امیر مؤمنان پرداخته، و در آن از امامت علیعليه‌السلام سخن رانده است. همچنین استاد بولس سلامه - که از قضات عالیرتبه جامعه مسیحیان شهر بیروت در سده اخیر می باشد - قصیده کم نظیری تحت عنوان «عید الغدیر» در ۳۰۸۵ بیت سروده است. این کتاب در ۳۱۵ صفحه می باشد وطی ۶۰ سال اخیر چندین بار به چاپ رسیده است. آنچه که از غدیریه های مسیحیان استفاده می شود این است که جامعه مسیحیت نیز از فرمایشات پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ در غدیر خم چیزی جز ولایت و امامت علیعليه‌السلام استنباط نکرده اند.

تاریخ نگاری و اسلام شناسی مستشرقین!

مستشرقین در طول حیات اسلام - خصوصا در سده اخیر - کتب بسیاری پیرامون تاریخ اسلام تدوین نموده اند. هر چند که بیشتر این نوشته ها دارای ظاهری فریبنده است ولی با کمی دقت و تأمل می توان به این نتیجه رسید که تدوین بسیاری از این کتابها، یا ناشیانه و یا با القاء اغراضی خاص توأم بوده است.

در الغدیر ضمن بررسی این موضوع، یکی از این نوشته ها به نام حیات محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله (تألیف امیل درمنگام) مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. غدیریه زاهی ابیات زیر از غدیریه ابو القاسم علی زاهی (متوفی ۳۵۲) انتخاب شده است:

لا یهتدی الی الرشاد من فحص

إلا إذا والی علیا وخلص

ذاک الذی استوحش منه انس

ان یشهد الحق فشاهد البرص

إذ قال من یشهد بالغدیر لی

فبادر السامع وهو قد نکص

فقال انسیت فقال: کاذب

سوف تری ما لا تواریه القمص

(کسی که جوینده (راه کمال و) هدایت باشد - جز با دوستی خالصانه علی - هدایت نخواهد شد. -... علی کسی است که انس بن مالک از شهادت دادن حقیقت درباره او اجتناب نمود و لذا (به سبب نفرین آن حضرت) مبتلا به مرض پیسی شد. - این واقعه هنگامی بروز کرد که علی گفت: چه کسی به طرفداری از من حدیث غدیر را شهادت می دهد؟ (انس بن مالک با آنکه در غدیر خم حضور داشت) سخن علی را شنید و از شهادت دادن خودداری نمود. - انس گفت: من (غدیر را) به خاطر نمی آورم! علی (او را نفرین نمود و)

فرمود: ای دروغگو، به زودی (عیبی را در خود) بیابی که پیراهنت آن را نپوشاند. اشعاری که فوقا ذکر شد اشاره به داستانی دارد که بسیاری از حفاظ اهل سنت آن را نقل کرده اند.)(۱)

خلاصه داستان این است که: روزی علیعليه‌السلام برفراز منبر به مردم گفت: «من آن کسانی را که در میان شما هستند و در روز غدیر حاضر بودند به خدا قسم می دهم آنچه را که خودشان در روز غدیر از پیامبر شنیده اند شهادت دهند، مگر پیامبر نفرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ(۲) دوازده نفر از میان جمعیت برخاستند و گفتند: ما شهادت می دهیم که در روز غدیر با گوش خود این سخنان را از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله شنیدیم. در میان جمعیت انس بن مالک نیز حضور داشت. وی با آنکه در روز غدیر فرمایشات پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله را شنیده بود از شهادت دادن امتناع ورزید. علیعليه‌السلام به انس گفت: تو مگر کلام پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله را در غدیر نشنیدی، چرا شهادت نمی دهی؟

انس گفت: ای امیر مؤمنان، من پیر شده ام و چنین چیزی را به خاطر نمی آورم. علیعليه‌السلام فرمود: خدایا اگر انس دروغ می گوید (پیسی و) سپیده ای در چهره اش نمایان ساز که حتی با عمامه نتواند آن را بپوشاند. در اثر همین نفرین انس بن مالک مبتلا به مرض پیسی شد و تا زمان مرگ این بیماری با وی بود.

____________________

۱. رجوع بفرماید به الغدیر ج ۱ / ۱۹۲ - ۱۹۵.

۲. یعنی هر کسی که من مولایش هستم علی نیز مولای اوست. خدایا دوست علی را دوست بدار و دشمنش را دشمن باش.

نخستین مسلمان کیست؟

ابن کثیر حدیث صحیحی را در کتاب تاریخ خویش نقل می کند مبنی بر اینکه علیعليه‌السلام نخستین شخصی است که اسلام آورده و اولین فردی است که با پیامبر نماز گزارده است. ابن کثیر بعد از نقل این حدیث می گوید: «این روایت به هیچ وجه - از هر طریق هم که باشد - درست نیست!»(۱) این نوع سخن گفتن، و این گونه در قبال وقایع مسلم تاریخی جبهه گرفتن، حاکی از اعمال غرض ورزی ها و تعصبات خاصی است که می تواند بسیاری از نوشته های تاریخی ابن کثیر و امثال او را به زیر سؤال ببرد. ابن کثیر در ادامه سخنان خود می گوید: «احادیث بسیاری وارد شده است مبنی بر اینکه علی اولین مسلمان امت است، اما هیچ یک از این احادیث نمی تواند صحیح باشد».(۲)

بدون تردید احادیثی که در این خصوص روایت شده است خارج از حد تواتر بوده واحدی توانائی رد علمی آنها را ندارد. پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در مواقف متعددی به کرات فرموده اند که: «علی اولین کسی است که اسلام آورده است.» حفاظ عامه نیز این احادیث را معتبر دانسته و رجال اسناد آنها را توثیق نموده اند. تفصیل این احادیث با مصادر مربوطه در الغدیر درج است.(۳) علاوه بر این بسیاری از صحابه پیامبر از جمله انس بن مالک(۴) ، اعتراف نموده اند که علی نخستین فردی است که مسلمان شده است. آنچه که ذیلا آورده ایم برخی از احادیث پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در این خصوص می باشد:

____________________

۱ و ۲. البدایه والنهایه ج ۷ / ۳۳۵.

۳. الغدیر ج ۳ / ۲۱۹ - ۲۴۳.

۴. صحیح ترمذی ج ۵ / ۶۴۰، مستدرک الصحیحین ج ۳ / ۱۱۲، الاستیعاب ج ۲ / ۴۵۸....

زید بن ارقم،(۱) بریده،(۲) عبد الله بن عباس،(۳) عمر بن خطاب(۴) و...

۱ - پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «اولین کسی که از میان شما در حوض (کوثر) بر من وارد خواهد شد، همان کسی است که - بعنوان اولین فرد - ایمان آورد و او علی بن ابی طالبعليه‌السلام است».(۵)

۲ - پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به فاطمهعليه‌السلام فرمود: «من تو را به ازدواج کسی در خواهم آورد که پیش از همه اسلام آورده است. او در علم، اعلم از سایرین و در بردباری برتر از همه می باشد.»(۶)

۳- پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله دست علیعليه‌السلام را گرفت و فرمود: «علی اولین کسی است که به من ایمان آورده و نخستین فردی خواهد بود که روز قیامت با من مصافحه می کند... و اوست که صدیق اکبر است».(۷)

۴ - پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به فاطمهعليه‌السلام فرمود: «در میان صحابه من، علی نخستین فردی است که اسلام آورد».(۸)

____________________

۱. مسند احمد ج ۴ / ۳۶۸، مستدرک الصحیحین ج ۱ / ۱۳۶، کامل ابن اثیر ج ۲ / ۲۰....

۲. مستدرک الصحیحین ج ۳ / ۱۱۲.

۳. صحیح ترمذی ج ۵ / ۶۴۲ ، تاریخ طبری ج ۲ / ۲۱۱ ، مستدرک الصحیحین ج ۳ / ۱۱۱ ، کامل ابن اثیر ج ۲ / ۲۰.

۴. مناقب خوارزمی ص ۱۹، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۳ / ۲۵۸ ط قدیم [= ۱۳ / ۲۳۰ ط جدید].

۵. مستدرک الصحیحین ج ۳ / ۱۳۶، تاریخ بغداد ج ۲ / ۸۱، الاستیعاب ج ۲ / ۴۵۷.

۶. مجمع الزوائد ج ۹ / ۱۰۱.

۷. مجمع الزوائد ج ۹ / ۱۰۲، کفایه الطالب ص ۷۹.

۸. مسند احمد ج ۵ / ۲۶، الریاض النضره ج ۲ / ۲۵۵.

۵ - پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «هفت سال فرشتگان بر من وعلی درود می فرستاند، زیرا ما دو نفر نماز می خواندیم در حالی که احدی با ما نبود.»(۱)

۶ - پیامبر فرمود: «علی نخستین فردی بود که با من نماز گزارد.»(۲)

۷ - پیامبر فرمود: «ای علی!... تو با هفت امتیاز در مقابل مردم قرار داری و کسی از قریش نمی تواند آن فضائل را انکار کند. تو اولین کسی هستی که به خدا ایمان آورده ای و...».(۳)

آوای شوم افترا

چه بسیار مفسرانی که برای قرآن تفسیر نوشتند و منظوری جز تحریف شأن نزول آیات نداشتند. چه بسیار فقیهانی که در عرصه فقه اسلامی ظهور کردند و هدفی جز بازی با احکام الهی در سر نمی پروراندند. چه بسیار محدثین و مورخینی که آمدند و قصدشان تحریف سنت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله و تحریف تاریخ اسلام بود. ابن بزهکاران که از اتفاق و اتحاد مسلمین همواره در عذاب بودند با نگارش اکاذیب به ایجاد تفرقه در میان امت اسلامی پرداختند.

هر چند که از مطالعه این کتب چیزی جز رایحه متعفن افتراء و تهمت نصیب انسان نخواهد شد، با این وجود به معرفی چهار نمونه از این تألیفات می پردازیم: یاوه های «ابن عبد ربه» در «العقد الفرید» در آغاز خواندن این کتاب بر لبهای سخنوران وادی ادب لبخندی ناشی از انبساط خاطر می نشیند، ولی چندی نمی گذرد که جوانه این شکوفه در لب می خشکد و خواننده

____________________

۱. اسد الغابه ج ۴ / ۱۸، مناقب خوارزمی ص ۱۸، ۱۹، فرائد السمطین - باب ۴۷ - ج ۱ / ۲۴۲.

۲. فرائد السمطین - باب ۴۷ - ج ۱ / ۲۴۵.

۳. حلیه الأولیاء ج ۱ / ۶۶.

بی اختیار از جنایاتی که نویسنده این کتاب به نام شریف ادب نموده است شکوه می نماید. بسیاری از مطالب ادبی مذهبی این کتاب توهینی است به عالم ادب و مذهب. عبارات ذیل نمونه ای از تراوشات طبع بیمار مؤلف آن است:

۱- «یکی از رؤسای تجار می گفت: پیر مردی بد اخلاق در کشتی با ما بود که هر گاه اسم شیعه می آمد عصبانی می شد - و با چهره ای برافروخته - ابرو در هم می کشید. به او گفتم: هر دفعه که اسم شیعه آمده عصبانی شده ای، تو از چه چیز شیعه بد ت می آید؟ گفت: من از «شین» که در اول اسم «شیعه» است نفرت دارم، چون من «شین» را جز در ابتدای کلمات زشت ندیده ام، از قبیل شر، شوم، شیطان، شغب (فتنه و فساد)، شقاء (بدبختی)، شفار (نقص)، شرور، شین (عیب)، شوک (خار)، شکوی، شهره (رسوایی و افتضاح)، شتم (دشنام)، شح (بخل). ابو عثمان بحر الجاحظ که این داستان را نقل می کرد گفت: «به این ترتیب پایه و اساسی برای حقانیت شیعه وجود نخواهد داشت.»(۱)

۲- «رافضیان (شیعیان) یهود امت اسلام هستند و همانطور که یهود دشمن مسیحیت است شیعیان هم دشمن اسلام می باشند.»

۳- «رافضیان مانند یهودیان ریختن خون مسلمین را مباح می دانند.»

۴- «یهودیان تورات را تحریف کردند و شیعیان قران را»

۵- «شیعیان مانند یهودیان گوشت شتر را نمی خورند.»(۲)

____________________

۱. العقد الفرید ج ۱ / ۲۶۸، ۲۶۹.

۲. العقد الفرید ج ۱ / ۲۶۸.

چه بسیار خونهایی که با همین افتراءها بر زمین ریخته شد و چه بسیار خانه هایی که به وسیله این تهمت ها ویران گردید. ای کاش «ابن عبد ربه» قدری از مزاح و قصه گویی پا را فراتر می گذاشت و قلم خویش را با این گونه تهمت های ناروا ملوث نمی نمود، هر کسی که مختصرترین اطلاعی درباره مذهب تشیع داشته باشد، به خوبی می تواند نسبت به این سخنان «ابن عبد ربه» قضاوت نماید و میزان انصاف و ارزش علمی کتاب او را در یابد.

۲ -الفصل فی الملل والأهواء والنحل (تالیف ابن حزم) عبارت هایی که در زیر می خوانید برخی از ناسزاها و نسبت های ناروای ابن حزم به شیعه است:

۱- شیعیان، مسلمان نیستند.(۱)

۲- «شیعیان معتقدند آیات بسیاری از قرآن کاسته شده و آیات بسیاری به قرآن اضافه گردیده است.»(۲)

۳- «امامیه ازدواج دائم به ۹ زن را جائز می دانند.»(۳)

۴- «جمهور متکلمین شیعه مانند هشام بن حکم قائلند به اینکه علم خدا حادث است و این کفر است. هشام می گوید خدا هفت وجب است به وجبهای خود خدا. داود جوازی که از بزرگان متکلمین شیعه می باشد می گوید خدا مانند انسان گوشت و خون دارد»(۴) ...

در هیچ یک از کتب مخطوط ومطبوع شیعه - چه کتابهائی که قبل از زمان ابن حزم نوشته شده و چه بعد او - کلمه ای از این یاوه ها دیده نمی شود. نویسنده اراجیف فوق کسی است که در کتاب المحلی به امام حسنعليه‌السلام حمله می کند و می گوید:

حسن بن علیعليه‌السلام حق کشتن ابن ملجم را - تحت عنوان قصاص خون علیعليه‌السلام - نداشته، به دلیل اینکه ابن ملجم اجتهاد کرده بود که باید علیعليه‌السلام را کشت.

____________________

۱. الفصل ج ۴ / ۱۸۱. ۲. الفصل ج ۴ / ۱۸۲.

۳. الفصل ج ۴ / ۱۸۲. ۴. الفصل ج ۴ / ۱۸۲.

ابن حزم می گوید: اگر ابن ملجم در اجتهاد خود اشتباه کرده باشد نزد خدا یک اجر دارد و اگر اشتباه نکرده باشد دو اجر.(۱) با یک بررسی دقیق می بینیم اکثر تهمت هایی که به شیعه زده شده ناشی از دشمنی با علیعليه‌السلام بوده و شیعیان - همانند پیشوایان مظلوم خود - پیوسته قربانیان این کینه توزی گردیده اند.

۳ -افترائات شهرستانی در «الملل والنحل » کسی که درباره مذاهب می نویسد، بیش از هر کس دیگر باید مراقب باشد که مطالب نادرست و خلاف واقع در نوشته هایش راه نیابد، چرا که با نوشتن یک سخن عاری از حقیقت، آبروی ملتی بیگناه را می توان بر باد داد. شهرستانی نه تنها به این وظیفه بی توجه است بلکه در نوشته های خود دقیقا رفتاری ضد این رویه را دارد. نمونه هایی از امانتداری شهرستانی را در ذیل می خوانیم!

شهرستانی می گوید: ۱- متکلم شیعی، هشام بن حکم می گوید: علی خدایی است واجب الاطاعه.

۲- هشام بن سالم (شیعی) می گوید: خدا به صورت انسانی است که قسمت بالایش تو خالی ومجوف، و قسمت پائینش تو پر است... خدا دارای حواس پنجگانه است و دست و پا و گوش و چشم و دهان دارد.

۳- زراره بن اعین (شیعی) می گوید: خداوند قبل از خلق صفات نه عالم بوده و نه قادر، نه حی بوده و نه بصیر، نه مرید بوده و نه متکلم.

۴- ابو جعفر محمد بن نعمان (شیعی) می گوید: خدا نوری است به شکل انسان اما جسم نیست.

۵- یونس بن عبد الرحمن قمی (شیعی) فرشتگان را حامل عرش و عرش را حامل پروردگار می داند.(۲)

____________________

۱. رجوع بفرمایید به المحلی ج ۱۰ / ۴۸۴، الفصل ج ۴ / ۱۶۱.

۲. الملل والنحل ج ۲ / ۱۸۵ - ۱۸۸.

اعتقادات شیعه در کتب آنها درج است و این سؤال مطرح است که چرا شهرستانی این اقوال را به یکی از این کتاب ها ارجاع نمی دهد. کار سترگ علمی شهرستانی در این خلاصه می شود که دروغی را بسازد، سپس به فردی از جمله متکلمین شیعی نسبت بدهد، و عاقبت مانند یک دلقک، فرقه هشامیه و زراریه ویونسیه و غیره بسازد. این فرقه ها تا زمان شهرستانی کجا بودند؟!

هشام بن حکم تقریبا در سال ۱۹۰ هجری وفات یافته وشهرستانی کتاب «الملل والنحل» خود را بعد از سال ۵۰۰ هجری نوشته است. ظرف این ۳۱۰ سال جهان اسلام از فرقه ای به نام هشامیه و یا امثال آن اطلاعی نداشت! نه کسی نام این فرقه را شنیده بود و نه کسی از باطن و حقیقت آن چیزی می دانست. حتی شیعیان که لا اقل از احوال مذهب خود بیش از دیگران با اطلاعند اسمی از این فرقه نشنیده بودند.

شهرستانی درباره اعتقادات شیعه می گوید: «از مختصات شیعه، عقیده به تناسخ وحلول وتشبیه است»، و حال آن که علمای شیعه در کتب خود پیوسته معتقدین به تناسخ و حلول و تشبیه را کافر دانسته اند.

ابو محمد خوارزمی که معاصر با شهرستانی بوده، سخنانی درباره وی دارد که ما را از اطاله بحث پیرامون شهرستانی و کتابش بی نیاز می سازد. خوارزمی می گوید: «اگر شهرستانی در اعتقاداتش سردرگمی نداشت و به الحاد و بی دینی متمایل نبود امام می شد. بسیاری از اوقات ما کثرت فضل و کمال عقل او را می دیدیم و از تمایلش به چیزهای بی پایه و اساس... - که نه دلیل عقلی داشت و نه نقلی - شگفت زده می شدیم، ونعوذ بالله من الخذلان... من در بسیاری از سخنرانی های عمومی او (ومجالش وعظش) حاضر شدم، در میان گفته هایش نه یک جمله «قال الله» بود و نه یک جمله «قال رسول الله» [یعنی در میان حرف هایش نه حرف خدا بود و نه حرف پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ].(۱)

____________________

۱. معجم البلدان - ذیل کلمه شهرستان - ج ۵ / ۳۱۵.


4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18