پل صراط

پل صراط28%

پل صراط نویسنده:
گروه: معاد و رستاخیز

پل صراط
  • شروع
  • قبلی
  • 103 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14011 / دانلود: 3456
اندازه اندازه اندازه
پل صراط

پل صراط

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

. تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنین عليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام گردیده است

پل صراط

نویسنده: علیرضا زکی زاده رنانی.

تقدیم به:

پیشگامان راه روشن الهی.اهل بیتعليهم‌السلام

غرض نقشی است کز ما باز ماند

که هستی را نمی بینم بقایی

مگر صاحبدلی روزی ز رحمت

کند در حقّ درویشان دعایی

مقدمّه (طرح تحقیق):

یکی از ارکان مهم مذهب اسلام، اعتقاد به «معاد» و جهان آخرت می باشد که از نظر اهمیّت، بعد از مسأله توحید مهمترین مسأله دینی و اسلامی است.

مسأله معاد چیزی است که برای یک مسلمان، ایمان و اعتقاد به آن لازم می باشد، چرا که از ضروریات(۱) دین اسلام است، همان گونه که اعتقاد و ایمان به پیامبر لازم و ضروری است، اعتقاد به ایمان به «معاد» و جهان آخرت نیز لازم و ضروری است.

براساس روایات اسلامی، یکی از مسائل مهمّ «معاد» [و جهان آخرت]، بیان مسأله «صراط» می باشد، که به فرموده احادیث اهل بیتعليهم‌السلام ، آن در دنیا [صراط در دنیا]، راهی است

____________________________

۱- در تعریف ضروری دین، در کتب علمای اسلام چنین آمده است: «یعنی آنچه که قرآن کریم بر آن صراحت دارد و همه اهل دین آن را جزء دین می دانند و اختلافی در آن نیز نداشته باشند. (ر.ک: خرازی، سیدمحسن، بدایه المعارف الالهیّه، ج۱، ص۲۷۷).

که از افراط و تفریط به دور است و راه میانه است و به سوی باطل کمترین انحرافی ندارد و صراط در آخرین، پُلی است که بر روی جهنّم زده می شود و همه انسان ها باید از آن عبور نمایند.

موضوع تحقیق:

«صراط»، (براساس آنچه از روایات معصومینعليهم‌السلام آمده است) پُلی است که در روز قیامت بر روی جهنّم قرار داده می شود و همه انسان ها از آن باید عبور نمایند.

ما بر آنیم که در این نوشتار، شرح و بررسی ای جامع از صراط را بیان نموده و عوامل پایداری بر آن را در آخرت بازگو نماییم و به پرسش هایی چند پیرامون آن پاسخ گوییم.

پرسش های تحقیق:

۱ - حقیقت صراط چیست؟

۲ - فلسفه عبور از صراط چیست؟

۳ - اتفاقاتی که در صراط افتد؟

۴ - چه عواملی باعث لغزش قدم ها در صراط است؟

۵ - اسبابی که باعث پایداری بر صراط می باشد، کدامند؟

۶ - اگر جهان آخرت آیینه ای از اعمال انسان ها در این دنیا است، چه رابطه ای بین صراط و اعمال این جهان وجود دارد؟

اهداف تحقیق:

الف: بیان مواردی از آیات قرآن و روایاتی که در زمینه «صراط» وارد شده است.

ب: تصویر سازی کلّی مطالب صراط و مسائل مربوط به آن.

ج: پاسخ به پرسش هایی پیرامون صراط.

انگیزه تحقیق:

نگارنده به قصد خدمت به قرآن کریم و احادیث معصومینعليهم‌السلام این نوشتار را به رشته تحریر درمی آورد.

امید است مورد قبول خداوند متعال و ائمه معصومینعليهم‌السلام قرار گیرد.

پیشینه تحقیق:

بحث از «صراط» و مطالب آن سابقه ای طولانی دارد، ولیکن کتابی مستقل درباره مسائل آن نگاشته نشده است، و مطالب آن در بین مطالب کتب تفسیری و روایی وجود دارد.

نگارنده، کتابی که در مورد این موضوع باشد را نیافتم.

ضرورت تحقیق:

نبودن کتابی مستقل و جامع در زمینه صراط، موضوع فوق را روشن می سازد. بویژه آنکه بیشتر افراد جامعه از این مطالب استفاده کرده، و آنها را نقل می نمایند.

پیش فرض های تحقیق:

۱ - در قرآن کریم که مطالب آن قطعی و تحریف ناشده است، بحث از قیامت و مسائل آن فراوان شده است. مطالب آن، که اشاره به صراط شده، استخراج و فصل بندی می شود.

۲ - روایات ائمه معصومینعليهم‌السلام نیز در بر گیرنده مسائل بسیاری از صراط می باشد.

روش تحقیق:

روش زمینه ای و موردی: در این روش پژوهش گسترده ای از موقعیت فعلی و قبلی درباره صراط انجام شد و مطالب آن نیز مورد ارزیابی قرار گرفت.

این نوشتار بیان می کند که چه هست و چه خواهد بود. و لذا در این نوشتار تصویر کاملی از صراط ارائه می شود.

روش جمع آوری اطلاعات: این تحقیق بیشتر به صورت استفاده از کتابخانه ها و سی دی های تحقیقاتی می باشد. که عمدتاً مطالب از کتابخانه ها می باشد، ولی برای تخریج مصادر از سی دی های تحقیقی کمک گرفته شده است.

محدودیت های تحقیق:

الف: پراکندگی مطالب صراط و مسائل مربوط به آن در تفاسیر و کتب روایی بزرگ و مفصّل، که دسترسی به همه آنها دشوار بود. نگارنده با تحقیق تمام و کوشش فراوان این محدودیّت را جبران نموده اسیت.

ب: مطالب مربوط به صراط را به کتب تفاسیر و روایی محدود کنیم، در حالی که در کتب اخلاقی، مطالب زیبایی نیز بیان شده است.

والحمدالله ربّ العالمین

علیرضا زکی زاده رنانی

قم مقدسه - زمستان ۱۳۸۶

فصل اوّل: کلیّاتی پیرامون صراط

مفهوم صراط

در قرآن کریم سه کلمه «صراط»، «طریق» و «سبیل» معنایی نزدیک به هم دارند، که معمولاً هر سه به معنی «راه» ترجمه می شود.

با توجّه به عظمت واژه های مهمّ قرآن کریم و حقیقت بیان و بکارگیری این مفاهیم، فرقی اساسی بین این سه مفهوم (و واژه) وجود دارد.

صراط: راغب اصفهانی (متوفای ۵۰۲ قمری) در مفردات خود در مورد «صراط» گوید:(۱)

«صراط» به معنی راه روشن است. زیرا از مادّه (س ر ط) گرفته شده که به معنی بلعیدن است و گویا راه روشن، رهرو خود را بلعیده که دیگر نمی تواند به این سو و آن سو منحرف شود».

______________________________

۱- مفردات غریب القرآن، ص۲۳۰، مادّه (س ر ط). و نیز ر.ک: ابن منظور، لسان العرب، ج۷، ص۱۳؛ طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۳۱، حکیم، سیدمحمدباقر، تفسیر سوره حمد، ص۲۱۹.

با توجّه به این معنا، می توان چنین گفت که «صراط» به معنی بزرگراه (شاهراه) می باشد. یعنی راه اصلی، که هم عبور از آن آسان است و هم راه اصلی می باشد. مانند جادّه قم تهران که یک راه اصلی (راه آسفالت شده و خط کشی شده و....) وجود دارد و در مقابل راههای فرعی (خاکی) و ناهموار زیادی در آن نیز وجود دارد.

کلمه «صراط»، چهل و پنج بار در آیات مختلف قرآن تکرار شده(۱) و در تمام موارد آن، به صورت مفرد آمده است.

طریق: راهی که بوسیله پا پیموده و طی می شود. این واژه، در هر روشی که انسان در کاری خوب یا ناپسند در پیش می گیرد، نیز استعاره شده است. مانند آیه۶۴ سوره طه که خداوند متعال می فرماید:( وَ یَذهَبا بِطَرِیقَتِکُمُ المُثلی ) آئین و روش نیکوی شما را از بین می برند.

سبیل: راهی است نرم و سهل گذر که هموار می باشد، جمع آن «سُبُل» نام دارد. به راههای سخت و صعب العبور، «طریق» اطلاق می شود.(۲)

___________________________________

۱- آیات: فاتحه: ۷، ۶/بقره: ۲۱۳،۱۴۲/آل عمران: ۱۰۱، ۵۱/مائده:۱۶/ نساء: ۶۸، ۱۷۵/ انعام: ۳۹، ۱۶۱، ۱۵۳، ۱۲۶، ۸۷/ اعراف: ۸۶/۱۶/ یونس: ۲۵/ هود: ۵۶/ ابراهیم: ۱/حجر: ۴۱/ نحل: ۱۲۱، ۷۶/ مریم: ۴۳، ۳۶/ طه: ۱۳۵/ حج: ۵۴،۲۴/ مؤمنون: ۷۴، ۷۳/ نور: ۴۶/ سبأ: ۶/یس: ۶۶، ۶۱،۴/ صافات: ۱۱۸، ۲۳/ ص:۲۲/ شوری: ۵۳،۵۲/ زخرف: ۶۴،۶۱،۴۱/ فتح: ۲۰/۲/ ملک: ۲۲.

۲- فالطریق: مأخوذ من الطریق علی الارض فی عملیه السیر، فهو السبیل الذی یطرق بالارجل، أی یضرب.... و عنه استعیر کل مسلک یسلکه الإنسان فی فعل محموداً کان أو مذموماً. (ر.ک: مفردات غریب القرآن، ص۳۱۲، واژه طرق).

در قرآن کریم «سبیل» به صورت جمع آمده(۱) و «صراط» به صورت مفرد، و این می تواند اشاره به این نکته باشد که همه راههای فرعی و سبیل ها منتهی به صراط (بزرگراه) می شود، همچنان که به اختلاف احوال رهروان، راه عبادت و بندگی مختلف است، ولی همه آن به عبادت منتهی می شود.

به فرموده علامه طباطبایی در تفسیر المیزان: «مَثل صراط مستقیم نسبت به سبیل های خدا، مَثل روح است به بدن که یک انسان در زندگیش، اطوار مختلفی دارد و در هر یک از احوال و اطوار (مانند طفولیت، بلوغ، جوانی، کهولت و پیری) غیر آن انسان در طور و حال دیگر است. ولی در عین حال، روح همان روح است.(۲)

معنای صراط

اشاره

آنچه در مورد «صراط» در بالا بیان شد، گزارشی از معنای صراط در حوزه لغت و قرآن کریم بود.

با توجّه به اینکه جهان آخرت تابع و آیینه ای از این دنیا می باشد، لذا ارتباطی تنگاتنگ بین اعمال و رفتار این جهان و مسیری که انسان در این دنیا انتخاب و طی می کند، با آن سرای وجود دارد. در حقیقت می توان این گونه بیان کرد که

_______________________________

۱- مانند آیه ۶۹ سوره عنکبوت: «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا».

۲- نک: تفسیر المیزان، ج۱، ص۳۰.

صراط و راه سختی که در آن وجود دارد، تابع راهی است که انسان ها در این دنیا سپری می کنند.

با توجّه به این معنا می توان بسیاری از احادیث در مورد صراط را تبیین و شرح کرد، که از مو باریک تر و از شمشیر برّنده تر است، چرا که وقتی در اعمال و رفتار خود باریک و دقیق شویم، راهی که طی کرده ایم را بهتر می یابیم، و کاستی های اعمال و رفتار خود را در آن پیدا می کنیم.

در این مبحث، نگاهی دیگر به صراط می اندازیم، ولی با زاویه دید دیگر با کمک روایات اهل بیت معصومینعليهم‌السلام و در مورد معنای صراط مطالبی دیگر را بیان می نمائیم.

بیشترین بحثی که در مورد صراط در روایات و کتب تفسیری بیان شده است، در ذیل آیه۶ سوره حمد می باشد.

در این آیه می خوانیم:

( إهدِنَا الصّرَاط المُستَقیِمَ .)

(پروردگارا!) ما را به راه راست و صراط مستقیم رهنمون باش».

منظور از این «صراط مستقیم» چیست؟

مصادیق مختلفی درباره صراط مستقیم در قرآن و روایات آمده که در حقیقت، همه آنها به یک مقصود منتهی می شود که عبارتست از همان خط عبادت و آئین توحید و دین اسلام.

مصادیق صراط مستقیم

در تفسیر منسوب به امام حسن عسکریعليه‌السلام و کتاب معانی الأخبار شیخ صدوقرحمه‌الله نقل شده که: یعنی ما را هدایت و

رهبری نما به راهی که به محبّت تو منجر شود و به بهشتت می رساند و مانع این می شود که ما از هواهای نفسانی پیروی کنیم و خود را نابود کنیم و یا اینکه آراء و نظریات خود را ملاک قرار داده و خود را به هلاکت بیفکنیم.(۱)

در بعضی از اخبار آمده که صراط مستقیم عبارت از راهی است که به معرفت خدا می رسد.(۲)

و در روایتی دیگر گفته شده که صراط دو صراط است یک صراط در دنیا و یک صراط در آخرت، امّا صراط دنیا عبارت از امام مفترض الطاعه و پیشوائی است که اطاعت او واجب است، پس آن کس که در این دنیا او را شناخت و به هدایت او راه یافت و از او پیروی نمود از صراطی هم که در آخرت است و آن همان پلی است که بر روی دوزخ کشیده شده خواهد گذشت و آن کس که در این دنیا او را نشناخت بر آن صراط قدمش خواهد لغزید و در آتش دوزخ خواهد افتاد.(۳)

____________________________________

۱- روایت امام صادقعليه‌السلام : «ارشدنا الی الطریق المستقیم أی ارشدنا للزوم الطریق المؤدّی الی محبتک و المبلغ دینک و المانع من ان نتبع اهوائنا فنعطب أو ناخذ بارائنا فنهلک». (ر.ک: تفسیر منسوب به امام حسن عسکریعليه‌السلام ، ص۴۴، ح۲۰؛ معانی الأخبار، ص۳۳، ذح۴).

۲- روایت امام صادقعليه‌السلام : «هو الطریق إلی معرفه الله عزوجل». (ر.ک: معانی الأخبار، ص۳۲، باب معنی صراط).

۳- روایت امام صادقعليه‌السلام : «هما صراطان: صراط فی الدنیا، و صراط فی الاخره. و أما الصراط الذی فی الدنیا فهو الامام المفترض الطاعه، من عرفه فی الدنیا و اقتدی بهداه مر علی الصراط الذی هو جسر جهنم فی الاخره، و من لم یعرفه فی الدنیا زلت قدمه عن الصراط فی الاخره فتردی فی نار جهنم». (ر.ک: همان).

و نیز گفته شده که صراط مستقیم دو گونه است: صراط دنیا و صراط آخرت. صراط مستقیم دنیا، راهی است که از افراط و تفریط به دور است، راه میانه است و به سوی باطل کمترین انحرافی ندارد و صراط آخرت، همان راه مؤمنان به سوی بهشت است که راهی است مستقیم.(۱)

و باز در روایات آمده که مراد از صراط مستقیم امیر المؤمنینعليه‌السلام است.(۲)

امام علیعليه‌السلام در خطبه خود، در سالی که عید غدیر مصادف با روز جمعه بود، فرمود:

اندرون ما سبیل الله و من سبیله و ما صراط الله و من طریقه، انا صراط الله الّذی من لم یسلکه بالطّاعه لله هوی به الی النّار، و انا سبیله الّذی نصبنی الله

_________________________________

۱- روایت امام حسن عسکریعليه‌السلام : «والصراط المستقیم هو صراطان: صراط فی الدنیا، و صراط فی الآخره: و أما الصراط المستقیم فی الدنیا فهو ما قصر عن الغلو، و ارتفع عن التقصیر، و استقام فلم یعدل إلی شیء من الباطل.و أما الطریق الآخر فهو طریق المؤمنین إلی الجنه الذی هو مستقیم لا یعدلون عن الجنه إلی النار و لا إلی غیر النار سوی الجنه». (ر.ک: همان و بحار، ج۲۴، ص۹، ج۱).

۲- روایت امام صادقعليه‌السلام : «الصراط المستقیم امیرالمؤمنین علیعليه‌السلام . (ر.ک: معانی الأخبار، ح۲). و نیز روایت خود حضرتعليه‌السلام که فرمود: «أنا الصراط المستقیم، و عروته الوثقی التی لا انفصام لها؛ صراط مستقیم خدا و دستگیره محکم و ناگسستنی او، من هستم». (ر.ک: بحار، ج۸، ص۸۰، ح۱۹).

للاتّباع، بعد نبیّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، و انا قسیم الجنّه، و النّار، و انا حجه الله علی الفجّار، و الابرار، فانتبهوا من رقده الغفله، و بادروا العمل قبل حلول الاجل، و سابقوا الی مغفره من ربّکم، قبل ان یضرب بالسّور بباطن الرّحمه و ظاهر العذاب. (۱) - (۲)

______________________________

۱- قال مؤلّف: «الأنوار الساطعه» بعد ذکر هذه الروایه: «إذا علمت هذا فأذا کان الدین حسب ما نطقت به الأخبار الکثیره صراطا، و کان الدین تلک الأمور المذکوره فی الحدیث السابق ذکره، و کانواعليهم‌السلام بذواتهم المقدسه تلک الأمور، فلا محاله کانت حقیقه الصراط و صورته الخارجیه فی الدنیا و الاخره صراطا حقیقیّاً، و کان ظاهر الدین صراطا شرعایا، فمن عرفهمعليهم‌السلام و اقتدی بهداهم نجا، لأنّ معرفتهم هکذا و الاقتداء بهم هو الدین الحقیقی، کیف لا و قد علمت أنه لا یعرف الدین بجمیع مراتبه من العلم به، و المعرفه و الوجدان به، إلا بهم فإنهمعليهم‌السلام بینوه علما و أظهروه معرفه و تمثلوه وجدانا خارجیاً. ففی الحقیقه صوره الدین أیضاً همعليهم‌السلام إذا لم یعرف الظاهر منه إلاّ منهم، کما أن حقیقه الدین أیضا هم، فیحینئذ فهم بقول مطلق الدین، و هم بقول مطلق الصراط فی الدنیا و الآخره و فی الظاهر فیهما و فی الحقیقه فالإمامعليه‌السلام حینئذ هو الصراط صوره و حقیقته، و معرفته صراط للعارف بهم، إذا علمت أن الإمام و الدین متحدلان مصداقا و إن اختلفا مفهوما، فمعرفه الإمام هو معرفه الدین، و معرفه الدین و الامام هو الصراط، و العمل به سلوک هذا الصراط، و لیس العمل حینئذ إلا الاقتداء بهم، و الاستنان بسنتهم و الأخذ بطریقتهم فی کل مقام لهم. و هذا الاقتداء هو عین التمسک بالدین و العمل به، و إذا کل شأن من شئونهم داخل فی الدین، و لیس للدین شأن خارچ عن شئونهمعليهم‌السلام ، فهمعليهم‌السلام أرباب الدین و حقیقه الدین و الصراط المستقیم بقول مطلق، رزقنا الله متابعتهم و الاقتداء بهم، و الکون معهم فی الدنیا و الآخره بمحمد و آله الطاهرین». (الانوار الساطعه، ج۳، ص۸۷).

۲- ر.ک: مصباح المجتهد، ص۷۵۶؛ إقبال الاعمال، ج۲، ص۲۵۸؛ تفسیر صافی، ج۵، ص۱۶۸؛ بحار، ج۹۴، ص۱۱۷؛ مسند الامام الرضاعليه‌السلام ی، ج۲، ص۲۱، ح۲۸.

«آیا می دانید راه خدا چیست و به راه خدا چه کسی است؟ آیا می دانید راه خدا کدام است و به آن راه که می رود؟ منم راه خدا، آن راهی که هر کس از آن نرود در آتش دوزخ به سر رود، و منم آن راهی که خداوند مقرّر فرموده برای پیروی نمودن از آن بعد از پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، منم قسمت کننده بهشت و دوزخ، منم حجّت خدا بر نیکان و بدان؛ پس از خواب غفلت بیدار شوید و پیش از رسیدن مرگ به کردار نیک سبقت جوئید و پیشی گیرید به آمرزش پروردگار خود قبل از آنکه دیواری بین شما زده شود که باطنش رحمت خدا و ظاهرش عذاب خدا باشد».

شیخ صدوقرحمه‌الله نیز به استناد خود از جابر روایت کرده که گوید: از حضرت باقرعليه‌السلام راجع به این آیه پرسیدم:( وَلَئِن قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ أَوْ مُتُّمْ ) : «اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید» فرمود:

فَقَالَعليه‌السلام : أَتَدرِی مَا سَبیلُ اللهِ؟ قَالَ: قُلتُ: لَا وَ اللهِ إِلَّا أَن أَسمَعَهُ مِنکَ. قَالَ: سَبیلُ اللهِ هُوَ عَلِیٌعليه‌السلام وَ ذُرِّیَِتُهُعليهم‌السلام وَ سَبیلُ اللهِ مَن قُتِلَ فِی وَلَایَتِهِ قُتِلَ فِی سَبیلِ اللهِ وَ مَن مَاتَ فِی وَلَایَتِهِ مَاتَ فِی سَبیِلِ اللهِ.(۱)

فرمود: «می دانی راه خدا چیست؟ گفتم: نه به خدا، مگر از شما بشنوم. فرمود: راه علیعليه‌السلام و فرزندان اوعليهم‌السلام است؛ هر که در راه ولایت او کشته شود در راه خدا کشته شده و هر که در ولایت علیعليه‌السلام بمیرد در راه خدا مرده است».

در روایتی دیگر گفته شده مراد از صراط مستقیم، معرفت امام است(۲) ، و در روایت دیگر آمده که آن راه امامان معصومعليهم‌السلام است که فرمودند: ما صراط مستقیم هستیم.(۳)

همچنین روایت شده که مراد امیرالمؤمنینعليه‌السلام و معرفت آن حضرت است و دلیل بر این که مراد امیرالمؤمنینعليه‌السلام است قول خدای متعال است که می فرماید:( وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ ) .(۴) که آن امیرالمؤمنینعليه‌السلام است که در سوره فاتحه الکتاب که اُمّ الکتاب است از او به صراط مستقیم یاد شده است.(۵)

و نیز روایت شده که آن راه انبیاءعليهم‌السلام است.(۶)

__________________________________

۱- ر.ک: تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۰۲، ح۱۶۲، معانی الاخبار، ص۱۶۷، ح۱؛ مختصر بصائر الدرجات، ص۲۵؛ بحار، ج۲۴، ص۱۲، ح۶.

۲- تفسیر صافی، ج۱، ص۸۶.

۳- روایت امام زین العابدینعليه‌السلام : «نحن الصراط المستقیم و نحن عیبه علمه». (ر.ک: معانی الاخبار، ص۳۵، ح۵). و نیز روایت امام صادقعليه‌السلام : «نحن الصراط المستقیم». (تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۲۱، ح۸۹)

۴- سوره زخرف، آیه۴.

۵- روایت امام صادق (علیهِ السَّلام: «هو أمیر المؤمنینعليه‌السلام و معرفته، و الدلیل علی أنه أمیر المؤمنینعليه‌السلام قوله عزوجل: (و إنه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم) و هو أمیر المؤمنینعليه‌السلام فی ام الکتاب فی قوله عزوجل: "اهدنا الصراط المستقیم"».

۶- روایت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : «صراط الأنبیاء و هم الذین أنعم الله علیهم». (ر.ک: تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۲، ح۱۷؛ تفسیر کنزالدقائق، ج۱، ص۶۰).

و مصادیق دیگر صراط مستقیم که عبارتند از:

دین الهی:( قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِّلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا ۚ وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ). (انعام: ۱۶۱). این آیه بیشتر جنبه عقیدتی را مشخص می کند.

عبادت خداوند:( وَأَنِ اعْبُدُونِي ۚ هَـٰذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ ) . (یس:۶۲). که در این آیه به جنبه عملی اشاره شده است.

ارتباط و پیوند با خداوند:( وَمَن يَعْتَصِم بِاللَّـهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ) (آل عمران: ۱۰۱).

راه رسالت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :( بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ يس ﴿ ١ وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ ﴿ ٢ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿ ٣ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ) (یس: ۱-۴).

کتاب الهی: حضرت علیعليه‌السلام : «انّه کتاب الله». (تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۵۸).

فطرت انسانی: امام صادقعليه‌السلام : «إن الصوره الانسانیه هی الطریق المستقیم الی کل خیر و الجسر الممدود بین الجنه و النار». (ر.ک: تفسیر صافی، ج۱، ص۸۶).

باید توجّه داشت که شیطان در همین صراط مستقیم، کمین می زند و به اغوا می پردازد و مردم را گمراه می کند:( لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ ) (۱) حتماً بر سر راه مستقیم تو کمین می کنم و آنها را از راه بدر می برم».

امام خمینی در ضمن نمونه هایی از مصادیق صراط مستقیم، در مورد تفسیر و جمع این اخبار می فرماید:

این اخبار تناقضی با یکدیگر ندارند بلکه در بیان معنای صراط با هم مؤتلف است و هر یک از این ها ناظر به فردی از افراد آن هست، زیرا برای صراط و سایر معانی آن، حقیقت و روح، و صورت و قالبی است، و گاه می شود که حقیقت واحدی دارای صورتها و قالب های متعدّدی است، بلکه کمتر حقیقتی یافت می شود که برای آن، صورتهای متعدّدی نباشد،

_______________________________

۱ - سوره اعراف، آیه۱۹.

و الفاظ برای ارواح و حقایق وضع شده است نه برای قالب ها و صورتها، و هر گاه که یک حقیقت و روح در قالب های متعدّدی باشد جملگی به خاطر اتِّحاد در آن روح و حقیقت به یک نام نامیده می شوند، مثلاً لفظ «لوح» این کلمه عبارت از آلت نقش و نگارش صورتها در صفحه و یا لوحی است بدون اینکه توجّهی به این شده باشد که این آلت از نی باشد یا از آهن یا غیر این ها، بلکه اصلاً جسمانیّت قلم و یا محسوس بودن آن نقش در این نام گذاری اعتبار نشده است، همینطور لفظ «صراط» برای حقیقتی که سلوک و رفتن بر آن، انسان را به مقصود می رساند وضع شده است و این معنا، روح صراط است، و برای این روح قالب های متعدّدی است، یکی از آنها همین راه هائی است که برای رفت و آمد بین شهرها و آبادی ها کشیده می شود، یکی دیگر طریق معرف خدا، و راه تقرّب به ذات ذوالجلال الهی و جوار او در بهشت می باشد، که این راه غبارت از عمل به دین و شریعت، و معرفت امام و اطاعت از او، و معرفت امیرالمؤمینینعليه‌السلام به خصوص، و معرفت و شناخت صورت انسانیّت، یعنی اوصاف و اخلاق و حدود آن در این دنیا است، دیگر از مصادیق طریق و راه، پلی است که بر دوزخ کشیده شده است.

اما راه هائی که برای معرفت به خدا و تقرّب به او در این دنیا هست از میانه آنها بعضی صراط مستقیم و راه راست است، و آن همان راهی است که بین مقامی که انسان در آن هست و مقصدی که در نظر دارد راهی نزدیک تر از آن تصوّر نشود، و بعضی از این راهها چنین نیست، آن اوّلی نمی تواند بیش از

یک راه باشد ولی دوّمی بسیار است هر چه بخواهی از راه های کج و معوَّج إلی ما شاءالله، و می توان تعداد آن ها را به اندازه نفوس آدمیانی که به مرحله کمال نرسیده اند دانست، ولی همه به یک گونه نیست بعضی از این راه ها به آن صراط مستقیم نزدیکتر، و بعضی دور، و دورتر است تا برسیم به آن راهی که راه دشمن ترین مخلوقات خدا و دورترین آن ها از جوار قرب حضرت حق هست که همان راه ابلیس و هم ردیفان او باشد. و کامل ترین راه رسیدن به جوار حق تعالی نزدیک ترین راه ها است، و آن راه کسی است که معرفتش به خدا و به اسماء و صفات و افعال او کامل ترین معارف، و اخلاق او نیکوترین اخلاق، و مزاج او متعادل ترین مزاج ها باشد، این راه از میان همه راه ها کامل ترین و نزدیکترین راه است این مطالب بالنسبه به مجموع راه ها است. اما اگر بخواهیم نسبت به هر یک از افراد بشر نزدیک ترین راه را مشخص کنیم می بایست که حال فعلی آن ها را ملاحظه کنیم.

و تفصیل این اجمال اینکه: برای هر انسانی یک قوس نزولی است که از عالم غیب شروع و به این عالم ختم می گردد و یک قوس صعودی است که از این عالم شروع و به عالم غیب پایان می یابد، و انسان از هنگام تولّدش، و بلکه از اوّل پیدایش نطفه، و بلکه پیش از آن، همان تربت و خاکش در آن عالم در سیر و حرکت به سوی عالم غیب است، بلی مادامی که روح در او دمیده نشده سیرش در این عالم، و پس از دمیده شدن روح، با همان روح در عالم غیب به سیر و حرکت خواهد پرداخت، اما سیر تربت او به عالم غیب، از جهت ترقّی آن خاک از عالم جماد به عالم نبات است، و پس از این مرحله است که غذاء انسان می شود، و پس از اینکه آن خاک به صورت نبات درآمد و غذا انسان شد و با تناول آن، جزئی از بدن انسان گشت، از همین غذا نطفه پدید می آید، و سپس به صورت علقه، و پس از آن به استخوان مبدّل می شود، سپس بر آن استخوان ها گوشت می روید و آفرینشی دیگر انجام می گیرد و انسانی پدید می آید: فتبارک الله احسن الخالقین.(۱)

پس از ولادت مراحل ترقّی و تکامل را یکی پس از دیگری پشت سر می گذارد تا به سن بلوغ می رسد، اینجاست که عقلش کامل می گردد به گونه ای که به تشریف تکلیف مشرف می شود، و در این منزل است که او بر سر دو راهی قرار می گیرد، یا اینکه حرکت در عوالم غیب، و سیر در طریق سعادت و قرب و معرفت و بهشت را بر می گزیند، و یا اینکه قدم در راه شقاوت و دوری از خدا و جهل و پرتگاه های دوزخ می گذارد، و هر یک را که اختیار کند به اراده خود اختیار نموده، چرا که از طریق شرع و عقل راه سعادت و شقاوت و بهشت و دوزه و قرب و بعد برای او روشن گشته است، پس یا اینست که راه سعادت را در پیش می گیرد و به تحصیل اخلاق روحانی و تکمیل ملکاتی که وسیله قرب او به خدا می شود و دستیابی به معارف اهل یقین از اهل ایمان به خدا و ملائکه و کتب و فرستادگان او، و روز قیامت می پردازد و در این راه قدم می نهد تا اینکه به علّیین ملحق شود، و یا اینکه راه

____________________________________

۱- سوره مؤمنون، آیه۱۵.

شقاوت را برمی گزیند و در پی شهوات نفسانی می افتد و به راه شیاطین قدم می نهد و برای دستیابی به لذّات از هر حیله و مکری استفاده می کند و در منجلاب شهوات این دنیای پست، و زرق و برق آن غرق می شود و به خدا و ملائکه و کتب و رسولان او و روز قیامت کافر شده و منکر همه این ها می گردد و به قول قرآن به زمین می چسبد تا اینکه به حزب شیاطین ملحق گشته و روانه درکات دوزخ گردد.

انسان باید توجّه داشته باشد که هر حرکتی که از روی اختیار از او سر بزند، در روح و حقیقت و قلبش اثری به جای خواهد گذاشت، حال یا آن اثر سبب تقرُّب او به خدا و به روحانیّات می شود و یا اینکه باعث بُعد و دوری او از جوار حق تعالی می گردد، این امر حتّی در مباحات هم هست، هم اثری که در روح و قلب آدمی پدید می آید به منزله قدمی است که انسان در حرکت به سوی بهشت، و یا دوزخ برمی دارد، پس اگر این حرکت در همین هنگام از هر حرکت دیگری که بتوان تصوّر آن را نمود در حصول قرب به خداوند و رسیدن به روحانیّات مؤثرتر و کارسازتر و سریعتر باشد آن قدم بر راهی برداشته شده که نزدیکترین راه، و صراط مستقیم است، والاّ که اگر چنین نبود هر اندازه که این حرکت در حصول تقرّب به خدا ناقص و کند باشد راه دورتر، و فاصله اش از صراط مستقیم بیشتر خواهد بود. و حکمت الهی بر این قرار گرفته که هر عملی که از انسان سر می زند، و در قرب به خدا و بعد از او در دل اثری می گذارد برای آن تأثیری در توفیق و خذلان قرار داده است....

حال اگر به این مطالبی که بیان شد دقّت نموده باشی، برایت روشن خواهد شد که اطلاق کلمه »«صراط» بر صورت انسانیّت که عبارت از همان صفات انسانیّت باشد، و بر امام و بر هدایت او و بر شریعت، و بر پلی که بر دوزخ کشیده شده جملگی صحیح است، زیرا همه این ها که بیان شد راه بهشت و طریق عالم نور و وسیله تقرّب به خداست.

مطلب دیگر اینکه آن راه مستقیم حقیقی جز برای کسی که به خدا و به اسماء و صفات و افعال و فرشتگان و کتب و رسولان و شرایع او معرفت داشته باشد به گونه ای که هر حرکت و سکونی که از او سر می زند از روی علم و مطابق با آنچه که بدان حکم گردیده و به کم و کیف حکمت پروردگار حکیم در آن امر آگاه باشد و اخلاقش در حد اعتدال، و به دور از افراط و تفریط، و مزاجش معتدل ترین مزاجها باشد، چرا که مزاج را در افعال و اعمال انسان تأثیر بسزائی است، همانگونه که اخلاق در این زمینه مؤثر است، و با همه این ها توفیق و عصمت از جانب خداوند متعال او را یار و کمک کار باشد، تا اینکه حقیقتاً در نزدیکترین راه حرکت کند، امّا اینکه با همه این امور باز توفیق و عصمت را شرط نمودیم، بدین خاطر است که حوادث عالم نیز در این موارد تأثیراتی دارد، و آدمی بدون اینکه این دو صفت که توفیق، و عصمت باشد یار او گردد نمی تواند بر این راه ثابت و استوار باشد، و به همین خاطر است که ذات اقدس حق، معصومینعليهم‌السلام را به روح القدس مؤید نمود، بلکه چنانکه در بعضی از زیارات آمده است، بواسطه لطف و عنایتی که به آنها

دارد ریاضت دل های آنان را بوسیله خوف و رجاء خود به عهده دارد، این صراط مستقیم، بطور مطلق است.

امّا صراط مستقیم و راه راست برای هر مکلّفی، عبارت از نزدیک ترین راه برای او در بین راهها است، که با توجه به صفات ذاتی او، او را به مقام قرب حضرت حق آن هم مقامی که برای او دستیابی به آن ممکن است، برساند، و این امر بدین صورت است که جمیع حرکات اختیاری انسان، در هر مرتبه ای که هست، در رساندن او به رضای پروردگار، سودمندتر و کارسازتر باشد، حتّی اگر فرضاً اشتغال به نماز شبهای ماه رجب را از اشتغال به مطالعه کتب علمی برای خود نافع تر دید و یا بالعکس، و یا اینکه اگر دید چنانچه روزه مستحبی نگیرد بهتر می تواند به انجام عبادات بپردازد تا اینکه روزه بگیرد و بر اثر ضعف روزه از عبادات باز ماند، نزدیکترین راه، همان راهی است که برای تقرب به خدا و جلب رضایت او نافع تر تشخیص داده شود.

بلکه گاه می شود که ترک اعمال خیر به حال انسان نافع تر است، چنانکه در روایات آمده است که بنده یک یا دو شب از تهجّد و شب زنده داری محروم می گردد برای اینکه به خود عُجب نکند، بلکه روایت شده که گاهی مؤمن به بعضی از لغزشها مبتلا می شود تا از عُجب که گناهش به مراتب بیش از آن لغزش است در امان بماند. و خلاصه کلام آنکه صراط مستقیم برای هر کسی و در هر شرایطی و روزی، بلکه در هر نفسی و هر حرکت و سکونی همان کار و همان عمل و همان راهی است که بالنسبه به حال حاضر، و پس از آن، در سلوک طریق خیر و سعادت نافع تر و کارسازتر باشد، و تنها کسانی می توانند بدین گونه باشند که توفیق الهی رفیق راهشان گردد، والاّ که با این علوم اکتسابی نمی توان این بار را به منزل رسانید، همه این جوانب را مورد نظر قرار داد، و شاید اینکه گفته شده صراط از موی باریک تر است، با توجّه به همین مطلب است، و باز پس ازدانستن این مطلب که در هر شرایطی چه کاری نافع تر است، و بعد از اینکه خداوند انسان را بدین امر هدایت نمود، عمل به آن کاری بس دشوار است و لذا گفته شده که «صراط» از شمشیر تیزتر است.

و اما آن روایتی که از مولا علیعليه‌السلام رسیده که مراد از طلب هدایت در سوره حمد، ثبات بر هدایت پیشین است. این یا به این صورت است که مقصود از صراط مستقیم همان ایمان است چنانکه در بعضی از روایات به این مطلب اشاره شده است، و با اینکه مقصود آن حضرت مختص به خود و امثال خود از معصومینعليهم‌السلام بوده است، چرا که آنان هستند که احوالشان نسبت به انواع هدایت ها و جهات آن، تفاوت نمی کند و مطلوب آنها این است که خداوند همانگونه که در گذشته آنها را هدایت نموده در آینده هم هدایت نماید. و معنای طلب ثبات در هدایت همین است.

و امّا اینکه در بعضی از اخبار آمده است که صراط مستقیم همان صورت انسانیّت است، به این معنا است که حرکت انسان به طرف کمالاتی که برای او است - که هر خیر و سعادتی که هست در همین کمالات نهفته است - یک حرکت کیفی، و حرکت جوهری است، امّا طریق و راه برای

این حرکت، عبارت است از همان مراتب کیف، و صورتهائی که در پی این حرکت در جوهر انسان پدید می آید عبارت از همان ملکات شریفه و انوار معارف ربانی است، بنابراین، سالک و رهرو، جوهر انسان، و مقصد، کمال او، و راه، تحصیل این ملکات و انوار معارف و علوم است، و در این حرکت، راه، در حین حرکت و سیر و با خود حرکت است که پیدا می شود نه قبل و بعد از آن، و نور معرفت عبارت از ظهور مراتب نفس و روح و عقل است، بنابراین، همین نور، به یک لحاظ راه، و به یک لحاظ مقصد، و به یک لحاظ سالک است.

امّا اینکه از حقیقت علی ابن ابی طالب و ائمهعليهم‌السلام تعبیر به صراط شده است بدین خاطر است که این ها نور الأنوار، و اصل هر نور، و نور خداوند در عالم هستی، می باشند. پس اینان در حقیقت همان صراط مستقیم خداوندی هستند، بدون اینکه نیاز به تجوّز و لفظ را به غیر معانیش استعمال نمودن باشد، اینان همان وجه اللّهی هستند که اولیاء خدا به آنان توجّه می کنند و همان جنب اللّهی هستند که مصیر و بازگشت بندگان به سوی آنها است، چنانکه در زیارت جامعه آمده است که: وایاب الخلق إلیکم: و بازگشت خلق به سوی شما است.

امّا اینکه صراط مستقیم به راه کسانی که نعمت بر آنها داده شده تفسیر شده است. ممکن است به خاطر ارشاد و راهنمائی بندگان به این حقیقت باشد که صراط مستقیم عبارت از طریق وسط، و به دور از افراط و تفریط در حق ولی، و حد میانه در اخلاق یا در حق غیر است، تا کسی چنین توهّم نکند

که مقصود از صراط مستقیم، صراط و راه و روش هر نفسی است به کمالی که لایق و شایسته شخص او است و ذات و لوازم ذاتش، به حکم اقتضاء اسماء خدای متعال آن را اقتضا می کند و مثلاً صراط مستقیم را به همان راهی که به خاطر ماهیت و صفات ذاتیش او را به پائین ترین درکات دوزخ می برد تفسیر نکند، گویا آیه( صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ ) چنین می گوید: که ما را به صراط مستقیمی هدایت کن که دارای استقامت واقعی است و ما را به رضا و جوار قرب تو می رساند که آن همان راه کسانی است که بر آنها نعمت دادی از شیعیان امیرالمؤمنین، نه راه کسانی که استقامت آن، به آنچه که مقتضای ذات و صفات من است مرا می رساند و به عبارت دیگر مرا به راهی هدایت نما که مقتضای فضل و انعام تو است نه به آن راه که مقتضای عدل تو است و آن همان راه کسانی است که نعمت ولایت امیرالمؤمنین را بر آنها ارزانی داشتی.

( غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ ) یعنی غیر آن کسانی که مورد غضب واقع شدند و راه انکار در پیش گرفتند، و یا آن کسانی که بواسطه غلو گمراه گشتند.(۱)

اعتقاد به صراط

شیخ صدوقرحمه‌الله در کتاب «تصحیح الإعتقادات» خود در مورد اعتقاد بر صراط گوید:

_________________________________

۱- اسرار الصلوه، ص۳۹۶.

«عقیده ما در مورد صراط این است که آن حق است و آن پلی است بر روی جهنّم و همه انسان ها باید از آن عبور نمایند. خداوند متعال می فرماید:( وَإِن مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا ۚ كَانَ عَلَىٰ رَبِّكَ حَتْمًا مَّقْضِيًّا ) ؛(۱) و هیچ کس از شما نیست مگر اینکه در آن (جهنّم) وارد می شود؛ (این حکم) حتمی است که برای پروردگارت پایان یافته است».(۲)

در اخبار معصومینعليهم‌السلام نیز اعتقاد به صراط از جمله صفات شیعیان شمرده شده است:

شیخ صدوقرحمه‌الله در کتاب «صفات الشیعه» به اسناد از افضل بن شاذان از امام رضاعليه‌السلام روایت می کند که حضرت فرمود: «هر کس اقرار به رجعت و بازگشت مجدّد به این جهان داشته باشد، و به معراج رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و سؤال در قبر و حوض کوثر و شفاعت و خلقت بهشت و دوزخ و صراط و میزان و برانگیختن و پاداش و حساب ایمان داشته باشد، او مؤمن حقیقی است و از شیعیان ما اهل بیت می باشد».(۳)

در دعاهای بسیاری که از ائمه معصومینعليهم‌السلام نیز نقل شده است، اشاره به حق بودن و حتمی بودن صراط آمده

______________________________

۱- سوره مریم، آیه۷۱. (نکته: با توجّه به تأیید کلام شیخ با استفاده از این آیه، شاید به نظر آید که مرحوم شیخرحمه‌الله جمله «واردها» در آیه را به معنی دخول و وارد شدن نمی دانند، بلکه آن را به معنی عبور و مرور بر آن می دانند). همچنانکه البهوتی، (متوفای ۱۰۵۱ قمری) عالم فقه حنبلی از اهل تسنن در کتاب «کشف القناع» خود قائل به این تفسیر است. (ر.ک: کشف القناع، ج۲، ص۱۸۸).

۲- نک: الاعتقادات، ص۷۰. و نیز ر.ک: تصحیح الإعتقادات الإمامیه، ص۱۰۸.

۳- ر.ک: صفات الشیعه، ص۵۱؛ و نیز: بحار، ج۶۶، ص۹، ح۱۱.

است، مانند زیارت آل یاسین که از ناحیه مقدّسه حضرت ولی عصر ارواحنا له الفدا به محمدبن عبدالله حمیری در مورد درخواست از توجّه به حضرت، آمده است: «و أشهد أنّ النّشر و البعث حق، و أن الصّراط حق، و المرصاد حق».(۱)

ابان بن عثمان گوید: مردی نزد امام صادقعليه‌السلام آمد و عرض کرد: پدر و مادرم فدایت، مرا اندرزی ده.

امامعليه‌السلام فرمود:

فَقَالَعليه‌السلام : إِن کَانَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَد تَکَفَّلَ بِِالرِّزقِ فَاهتِمَامُکَ لِمَاذَا؟! وَ إِن کَانَ الرِّزقُ مَقسُوماً فَالحِرصُ لِماذَا؟! وَ إِن کَانَ الحِسابُِ حَقاً فَالجَمعُ لِمَاذَا؟! وَ إِن کَانَ الثَّوَابُ مِنَ اللهِ فَالکَسَلُ لِماذَا؟! وَ إِن کَانَ الخَلَفُ مِنَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ حَقّاً فَالبُخلُ لِماذَا؟! وَ إِن کَانَتِ العُقُوبُهُ مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ النَّارَ فَالمَعصِیَهُ لِماذَا؟! وَ إِن کَانَ المَوتُ حَقّاً فَالفَرَحُ لِمَاذَا؟! وَ إِن کَانَ العَرضُ عَلَی اللهِ عَزَّوَجَلَّ حَقّاً فَالمَکرِ لَماذِا؟! وَ إن کَانَ الشَّیطانُ عَدُوِاً فَالغَفلَهِ لِماذَا؟! وَ إِن کَانَ المَمَرُّ عَلَی الصِّراطِ حَقّاً فَالعُجبُ لِماذَا؟! وَ إِن کَانَ کُلُّ شَیء بِقَضَاء وَ قَدَر فَالحُزنُ لِماذَا؟! وَ إِن کَانَتِ الدُّنیا فَانِیَهً فَالًطُّمَانِیَنُهً إِلَیهَا لِماذَا؟!(۲)

«اگر خداوند تبارک و تعالی روزی آفریدگان را به عهده گرفته است، پس اندوه تو برای چیست؟ اگر

__________________________________

۱- ر.ک: بحار، ج۹۹، ص۸۱، ح۱.

۲- ر.ک: من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۹۴، ح۵۸۳۶؛ التوحید، ص۳۷۶، ج۲۱.

روزی آفریدگان تقسیم شده است، پس زیاده خواهی از برای چیست؟ اگر حسابرسی خدا حقیقت دارد، پس گرد آوردن و انباشتن مال از چه روست؟ اگر عوض دهی خداوند [برای کارهای نیک] حقیقت دارد، پس بخل ورزی ز چه روست؟ اگر کیفر دوزخ وجود دارد، پس گناه و نافرمانی ز چه روست؟ اگر مرگ حقیقت دارد، پس شادمانی ز چه روست؟ اگر هر کرداری به پیشگاه پروردگار عرضه می شود و هر کاری بر او نمایان است، پس نیرنگ و فریبا ز چه روست؟ اگر گذر از پل صراط حقیقت دارد، پس خود بزرگ بینی ز چه روست؟ اگر هر چیزی بر پایه قضا و قدر الهی است، پس اندوه ز چه روست؟ و اگر دنیا فنا ناپذیر است، پس اعتماد بر آن ز چه روست؟».

ویژگی های صراط

در اخبار بسیاری که از اهل بیتعليهم‌السلام رسیده است در وصف صراط فرموده اند: «بر روی جهنّم پُلی است [= صراط] که از مو باریک تر و از لبه شمشیر تیزتر است».(۱)

از این تعبیر استفاده می شود که جهنّم بین خلائق و بهشت قرار دارد و لذاست که همه باید از آن عبور نمایند.

_________________________________

۱- إن علی جهنّم جسراً أدقّ من الشَّعر و أحدّ من السیف. و فی روایه أخری: الصّراط أدقّ من الشّعر و من حدّ السّیف. (ر.ک: الکافی، ج۸، ص۳۱۲، ح۴۸۶؛ أمالی شیخ صدوق، ص۲۴۲، ح۲۵۷؛ روضه الواعظین، ص۴۹۸؛ و از منابع اهل سنّت ر.ک: مسند احمد، ج۶، ص۱۱۰؛ کنزالعمال، ح۳۹۰۳۶).

برخی همانند برق می گذرند، برخی مانند اسب به تاخت می روند، برخی با سینه خیز می گذرند و بعضی هم در حالی می گذرند که خود را به آن آویخته اند و آتش مقداری از بدن آنها را گرفته است.

عدّه ای ویژگیهای ذکر شده در مورد صراط را نپذیرفته و گفته اند:(۱) «صحیح نیست که در مورد صراط گفته شود از مو باریک تر و از شمشیر برّنده تر است، بلکه صحیح آن است که گفته شود، آن عریض و طولانی می باشد»، که البته این کلام از این نظر که فقط عریض بودن ملاک باشد، قابل اعتنا نیست، چرا که روایات معتبر و فراوانی از اهل بیتعليهم‌السلام در مورد ویژگی های ذکر شده در مورد صراط، آمده است که ظاهر و صریح آنها در آنچه گفته شد، آمده است.

ویژگی های ذکر شده برای صراط ]از مو باریک تر....] می تواند به خاطر این باشد که روز قیامت، شخص کافر و مجرم از شدّتی ترس و هولهای وحشتناک قیامت، نمی تواند قدمی پایدار و ثابت بر صراط گذارد، چرا که در صراط دنیا نیز قدمی ثابت انتخاب نکرد، هر روز رنگی تازه به خود گرفت و از مسیر دین دور شد.

آری، هر چه قدر انسان در این دنیا ثابت قدم باشد و بر فرائض الهی ثابت باشد و از محرّمات آن دوری کند، آنجا نیز ثابت قدم خواهد بود. چرا که آنجا آیینه ای از اعمال و رفتار این سرای می باشد.

___________________________________

۱- مانند قرافی که از علمای مالک مذهب اهل تسنن می باشد. (ر.ک: صالح عبد السمیع الآبی الأزهری (متوفای ۱۳۳۰ قمری)، الثمر الدانی، ص۱۸).

رابطه اعمال و رفتار انسان با صراط آخرت

امام خمینی در کتاب «چهل حدیث» خود در ضمن اشاره به اعمال و رفتار انسان و رابطه آن با صراط آخرت می فرماید:

«... پس اگر حساب خود را کشیدی، در موقف حساب گرفتاری نداری و از آن باکی برای تو نیست و همین طور سایر مهالک و مواقف آن عالم تابع اعمال این عالم است. مثلاً اگر در این عالم به راه راست نبوّت و طریق مستیم ولایت قدم زده باشی و از جاده ولایت علی بن ابیطالبعليه‌السلام اعوجاج پیدا نکرده باشی و لغزش پیدا نکنی، خوفی برای تو در گذشتن از صراط نیست، زیرا که حقیقت صراط صورت باطن ولایت است، چنانچه در احادیث وارد است که امیرالمؤمنین صراط است. و در حدیث دیگر است که «ماییم صراط مستقیم.» و در زیارت مبارکه جامعه است که أنتم السّبیل الأعظم و الصّراط الأقوم.

و هر کس در این صراط به استقامت حرکت کند و پای قلبش نلرزد، در آن صراط نیز پایش نمی لغزد و چون برق خاطف از آن بگذرد. و همین طور اگر اخلاق و ملکاتش عادلانه و نورانی باشد، از ظلمت ها و وحشت های قبر و برزخ و قیامت و از أهوال آن عوالم در امان است، و خوفی از آن نشآت برای او نیست. پس، در این مقام درد از خود ما اسیت و دوای آن نیز در خود ما است».(۱)

و در جایی دیگر از همین کتاب (چهل حدیث) در فصل مذمّت ریا می فرمایند:

____________________________________

۱- نک: چهل حدیث، ص۳۶۰.

«بسیار اتفاق افتد که شخص ریاکار خودش هم ملتفت نیست که ریا در اعمال او رخنه کرده و اعمالش ریایی و ناچیز است، زیرا که مکاید شیطان و نفس به قدری دقیق و باریک است و صراط انسانیت به طوری نازک و تاریک است که تا انسان موشکافی کامل نکند نمی فهمد چه کاره است. خودش گمان می کند که کارهایش برای خداست، ولی برای شیطان است. انسان چون مفطور به حبّ نفس است، لهذا پرده خودخواهی معایب او را بر خود او می پوشاند.

منزل اوّل انسانیت «یقظه» است. و آن بیدار شدن از خواب غفلت و هشیار شدن از سکر طبیعت است، و فهمیدن اینکه انسان مسافر است، و هر مسافر زاد و راحله می خواهد. زاد و راحله لانسان، خصال خود انسان است. مرکوب این سفر پرخوف و خطر و این راه تاریک و باریک و صراط احدّ السیف (برّنده تر از شمشیر) و ادقّ از شعر (باریک تر از مو)، همّت مردانه است. نور این طریق مظلم، ایمان و خصال حمیده است. اگر سستی کند و فتور نماید، از این صراط نتواند گذشت، به رو در آتش افتد و با خاک مذلّت یکسان شده به پرتگاه هلاکت افتد. و کسی که از این صراط نتواند گذشت، از صراط آخرت نیز نتواند گذشت.

ای عزیز، همّت کن و پرده جهل و نادانی را پاره کن و از این ورطه هولناک خود را نجات ده. حضرت مولای متقیان و یگانه سالک راه و راهنمای حقیقی در مسجد فریاد می زد به طوری که همسایه های مسجد می شنیدند: تجهّزوا رحمکم الله،

فقد نودی فیکم بالرّحیل.(۱) هیچ تجهیزی سفر آخرت برای شما مفید نیفتد الاّ کمالات نفسانیه و تقوای قلب و اعمال صالحه و صفای باطن، بی عیب بودن و بیغش بودن.

فرضاً که اهل ایمان ناقص صوری باشی، باید از این غشها خالص شوی تا در زمره سُعدا و صالحین قرار گیری. رفع غش با آتش توبه و ندامت و گذشتن نفس را در کوره عتاب و ملازم و ذوب کردن آن را به آتش پشیمانی و برگشت به سوی خداست. در این عالم خودت بکن، والاّ در کوره عذاب الهی و نار الله الموقده قلبت را ذوب کنند و خدا می داند چند قرن از قرنهای آخرت این اصلاح طول می کشد. پاک شدن در این عالم سهل و آسان است، تغییرات و تبدیلات در این نشئه خیلی زود واقع می شود، و امّا در آن عالم تغییر به طور دیگری است و زوال یک ملکه از ملکاتش قرن ها طول دارد. پس، ای برادر تا عمر و جوانی و قوّت و اختیار باقی است اصلاح نفس کن. اعتنا به این جاه و شرفها مکن، این اعتبارات را زیر پا بگذار. تو آدمزاده ای، صفت شیطان را از خود دور کنم».(۲)

_________________________________

۱- نهج البلاغه، خطبه۲۰۴، ترجمه دکترشهیدی، ص۲۳۸: «آماده شوید و اسباب سفر خود را مهیا کنید، خدا شما را رحمت کند، همانا منادی مرگ ندای «ألرَّحیل» در میان شما داده، و کم کنید توقّف خود را بر دنیا و بیرون روید از دنیا در حالی که با خود داشته باشید زاد و توشه ای از اعمال صالحه، به درستی که در جلوی شما عقبه های «کَئود» یعنی جاهای بسیار دشوار و منزلهای هولناک است که باید از آنجاها عبور کنید و چاره ای نیست از آن».

۲- چهل حدیث، ص۴۸.

در برخی از روایات آمده است: «صراط،باریکتر از مو و برّنده تر از شمشیر است همانند سیره امیرالمؤمنینعليه‌السلام ».(۱) چرا که زندگی آن حضرت در نهایت دقت و به تعبیری دیگر از مو باریک تر بود. آن حضرتعليه‌السلام بیت المال را بین بزرگان از صحابه مانند سهل بن حنیف و دوستان فقیر خود به طور مساوی تقسیم می کرد. خشن ترین لباس ها را می پوشید که با فقرا یکسان باشد، نیمه شب ها برای یتیمان و بیوه زنان نان و خرما به دوش می کشید، هر روز جمعه مال خدا را بین مردم تقسیم می کرد سپس به بیت المال می آمد و در آن مکان نماز می خواند، در تقاضای برادرش عقیل از سهم بیت المال آتشی مقابل صورتش گرفت و اینچنین او را متنّبه کرد، برای خود پایین ترین طعام ها را در نظر می گرفت. در دادخواهی اش نزد قاضی، تقاضای عدالت بین خود و دشمنش را نمود. و موارد دیگر که نمونه های فراوان آن حکایت از سیره زیبا و دقیق حضرتعليه‌السلام دارد.

آری، سیره چنینی حضرتعليه‌السلام از مو باریک تر است، و عدالت او سرمشقی برای پیروان حضرتش خواهد بود. و لذاست که در روایات ائمه معصومینعليهم‌السلام یکی از مصادیق صراط مستقیم، حضرتعليه‌السلام نام برده شده است.

__________________________________

۱- الصراط الممدود بین النار و الجنه کالشعره دقه، و کالسیف حده بسیره الامام أمیرالمؤمنینعليه‌السلام . (ر.ک: تصحیح الاعتقادات الإمامیه، پاورقی(۱)، ص۱۰۹؛ احمد رحمانی همدانی، الأمام علیعليه‌السلام ، ص۴۷۱).

گریه برای صراط

سیره و زندگی اهل بیتعليهم‌السلام فراوان است از ناله های جانسوز و گریه هایی که برای منزل های سخت و خطرناک قیامت می نمودند، که آن نیز به خاطر آن بود که می دانستند راهی که در پیش دارند چقدر مشکل و سخت است.

مفضل بن عمر از امام صادقعليه‌السلام روایت می کند که حضرتعليه‌السلام در مورد سیره امام حسن مجتبیعليه‌السلام فرمود:

أَنَّ الحَسَنَ بنَ عَلِیِّ بنِ أَبِی طَالبِعليه‌السلام کَانَ اعبَدَ النَاسِ فِی زَمَانِهِ وَ أَزهَدَهُم وَ أفضَلَهُم وَ کَانَ إِذَا حَجَّ حَجَّ مَاشِیاً وَ رُبَّمَا مَشَی حَافِیاً وَ کَان إذَا ذَکَرَ المَوتَ بَکَی وَ إذَا ذَکَرَ القَبرَ بَکَی وَ إذَا ذَکَرَ البَعثَ وَ النُّشُورَ بَکَی وَ إذَا ذَکَرَ المَمَرَّ عَلَی الصِّراطِ بَکَی وَ إذَا ذَکَرَ العَرضَ عَلَی اللهِ تَعَالَی ذِکرُهُ شَهَقَ شَهقَهً بُِعشَی عَلَیهِ مِنهَا وَ کَانَ إذَا قَامَ فی صَلَاتِهِ تَرتَعِدُ فَرَائِصُهُ بَینَ یَدَی رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ کَانَ إذَا ذَکَرَ الجَنَّهَ وَ النَّارَ اضطَِرَبَ اضطِرَابَ السَّلِیم وَ یَسألُ اللهَ الجَنَّهَ وَ یَعُوذِ بِهِ مِنَ النَّارِ وَ کَانَ ع لَا یَقرأُ مِن کِتَابِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ - یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إلَّا قَالَ لَبَّیکَ اللَّهُمَّ لَبَّیک....

«حسن بن علی بن ابیطالبعليه‌السلام عابدترین و زاهدترین و با فضیلت ترین اهل زمانش بود، همیشه پیاده به حج می رفت و بسا با پاهای برهنه بود. همیشه چون یاد مرگ می کرد می گریست و چون یاد قبر می کرد می گریست و چون یاد قیامت و نشور می کرد

می گریست و چون یاد گذشتن بر صراط می کرد می گریست و چون یاد ملاقات با خدا می کرد ناله ای می زد که از آن بیهوش می شد و چون به نماز می ایستاد برابر خدا لرزه بر اندامش می افتاد و چون یاد بهشت و دوزخ می افتاد چون مار گزیده پریشان می شد و از خدا بهشت می خواست و به او از دوزخ پناه می برد و همیشه آیه ای از قرآن نمی تواند که( یا أیُّهَا الَّذینَ آمنُوا ) داشت جز آنکه می گفت: لبیک اللّهم لبّیک.(۱)

و چه خوب سروده شاعر که:

إلهی لیت شعری کیف حالی

لدی المیزان أو عند الصراط

وحولی من خصومی کل شاک

إلیک صنوف ظلمی و اشتطاطی

«پروردگارا! کاش می دانستم کنار میزان و پل صراط حال من چگونه است و در آن هنگام که دشمنان و شاکیان اطراف منند و انواع ستم و یاوه گویی های من به حضور عرضه می شود».

شما خیال می کنید که گریه های ائمه طاهرین و ناله های حضرت سجادعليه‌السلام برای تعلیم بوده و می خواسته اند به دیگران بیاموزند؟ آنان با تمام آن معنویات و مقام شامخی که داشتند از خوف خدا می گریستند و می دانستند راهی که در پیش دارند

_________________________________

۱- ر.ک: أمالی شیخ صدوق، ص۲۴۴، ح۲۶۲؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۸۰، ح۱۴۲۹۳.

پیمودنش چه قدر مشکل و خطرناک است. مشکلات، سختیها، ناهمواریهای عبور از صراط، که یک طرف آن دنیا و طرف دیگرش آخرت می باشد و از میان جهنّم می گذرد، خبر داشتند از عوالم قبر، برزخ، قیامت، و عقبات هولناک آن، آگاه بودند از این روی هیچ گاه آرام نداشتند همواره از عقوبات شدید آخرت به خدا پناه می بردند.

شما برای این عقبات هولناک توانفرسا چه فکری کرده و چه راه نجاتی یافته اید؟ چه وقت می خواهید در مقام اصلاح و تهذیب خود برآیید؟ شما که اکنون جوانید، نیروی جوانی دارید، بر قوای خود مسلط می باشید و هنوز ضعف جسمی بر شما چیره نشده است، اگر به فکر تزکیه و ساختنش نباشید، هنگام پیری که ضعف، سستی، رخوت و سردی بر جسم و جان شما چیره شد و نیروی اراده، تصمیم و مقاومت را از دست دادید و بار گناه و معصیت قلب را سیاهتر ساخت، چگونه می توانید خود را بسازید و مهذّ کنید؟ هر نفسی که می کشید، هر قدمی که برمی دارید، و هر لحظه ای که از عمر شما می گذرد، اصلاح مشکلتر گردیده مککن است ظلمت و تباهی بیشتر شود. هر چه سن بالا رود، مور منافی با سعادت انسان زیادتر شده، قدرت کمتر می گردد پس، به پیری که رسیدید دیگر مشکل است موافق به تهذیب و کسب فضیلت و تقوی شوید نمی توانید توبه کنید زیرا توبه با لفظ اتوب إلی الله تحقق نمی یابد بلکه ندامت و عزم بر ترک لازم است. پشیمانی و عزم بر ترک گناه برای کسانی که پنجاه سال یا هفتاد سال

غیبت و دروغ مرتکب شده، ریش خود را در گناه و معصیت سفید کرده اند، حاصل نمی شود».(۱)

و سخن آخر این بخش، گزیده ای از نیایش های امام سجادعليه‌السلام که در آن حضرت، از خداوند متعال، تقاضای ثبات قدم بر صراط را، مسئلت می نمودند.

نیایش های امام سجّادعليه‌السلام

أللّهُِمَّ إنِّی أسالُکَ یا اللهُ یا وَاحِدُ، یا أحَدُ یا صَمَدُ، یا مَن لَم یَلِد وَ لَم یُولَد وَ لَم یَکُن لَهُ کُفُواً أحَد، یا ذَا الجَلالِ وَ الاکرامِ، یا قاضِیَ الحاجاتِ، یا مُنَفِّسَ الکُرُباتِ، یا وَلِیَّ الرَّغِباتِ، یا مُعطِیَ السُّؤلاتِ، یا کَافِیَ المِهِمَّاتِ اِکفِنی ما أَهَمَّنِی، وَ اقضِ دَینِی وَ طَهِّر قَلبی وَ زَکِّ عَمَلِی وَ اکتُب لِی بَراءَهً مِنَ النَّارِ، وَ أماناً مِنَ العَذابِ، وَ جَوازاً عَلَی الصِّراطِ َو نَصِیباً مِنَ الجَنَّهِ، وَ أدخِلنِی مُدخَلَ صِدق، وَ ارزُقنِِی مَرافَقَهَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مِحَمَِد فِی جَنَِّاتِ الخُلدِ، وَ سُرُورِ الابَدِ فِی دارِ المُرُِوَّهِ بِمَنِّکَ وَ فَضلِکَ یا ذَا الجَلالِ وَ الاکرامِ. أللهّمَّ إنِّی أسالُکَ بِحَقِّ العَرشِ وَ عَظَمَتِهِ، وَ بِحَقِّ الکُرسِیِّ وَ سِعَتِهِ، وَ بِحَقِّ القَلَم وَ جَریَّتِهِ، وَ بِحَقِّ اللَّوحِ وَ حِیاطَتِهِ، وَ بِحَقِّ المِیزانِ وَ حِدَّتِهِ، وَ بِحَقِّ الصَّراطِ وَ

_________________________________

۱- جهاد اکبر، ص۵۷.

دِقَّتِهِ، وَ بِحَقِّ جَبرَئیلَ وَ أمانَتِِهِ وَ بِحَقِّ میکائیلَ وَ طاعَتِهِ، وَ بِحَقِّ إسرافیلَ وَ نَفخَتِهِ، وَ بِحَقِّ عِزرائیلَ وَ صَولَتِهِ....

سَیِّدِی إن کُنتَ لا تَرحَمُ إلاَّ المُجِدِّینَ فِی طاعَتِکَ، فَإلَی مَن یَفزِعُ المُقَصِّرُونَ؟! وَ إن کُنتَ لا تَقبَلُ إلاّ مِنَ المُجتَهدینَ، فَإلَی مَن یَلجَاٌ الخاطِئُونَ؟! وَ إن کُنتَ لا تَکرِمُ إلا أهلُ الاحسانِ فَکَیفَ یَصنَعُ المُسیِئئون؟! وَ إن کانَ لا یَفُوزُ یَومَ الحَشرِ إلاَّ المُتَّقُونَ، فَبمَن یَستَغِیثُ المُذنِبُونَ؟! سَیِّدِی إن کانَ لا یَجُوزُ عَلَی الصِّراطِ إلاّ مَن أجَازَتَهُ بَراءَهُ عَمَلِهِ، فَأنَّی بِِالجَوازِ لِمَن لَم یَتُب إلیَکَ قَبلَ دُنُوِّ أجَلِهِ؟! وَ إن لَم تَجِد إلاّ عَلَی مَن عَمَرَ بِالزُّهدِ مَکنُونُ سَریرِتِهِ، فَمَن لِلمُضطَرٍّ الَّذی لَم یَرضَهُ بَینَ العالَمِینَ سَعیَ نَقِیِتهِ.

«خدایا اگر مهر و رحمت تو تنها شامل کوشایان در اطاعت و فرمانبرداریت گردد پس تقصیر کاران به که پناه برند؟ و اگر جز کوشش کنندگان در عبادت را نپذیری پس کوتاهی کنندگان به که التجا کنند؟ و اگر جز به نیکوکاران احسان نفرمائی پس گنهکاران بدکار چه کنند؟ و اگر بجز پرهیزکاران، شخص دیگری در روز رستاخیز به رستگاری و سعادت نرسد پس بزهکاران مجرم به که استغاثه کنند؟ معبودا! اگر از پل صراط جز آن کس که برات عبور اعمال نیکی دارد نگذرد، پس کسی که پیش از مرگ به درگاه تو توبه نکرده چگونه از آن عبور کند؟ خدایا اگر جز آنان که بوسیله زهد و پارسائی اندرون دل خویش را آباد کرده اند دیگری را مشمول جود و بخشش خویش قرار ندهی، پس آن بیچاره درمانده ای که کوشش در میان مردم جهان او را مورد پسند نکرده است به کجا رود؟».

فصل دوّم: موقف های صراط

عقبه های صراط

یکی از سختی های صراط، وجود عقبه ها و به تعبیر دیگر، وجود ایست و بازرسی هایی است که در آن وجود دارد.

کلام شیخ صدوقرحمه‌الله

شیخ صدوقرحمه‌الله در مورد عقبه های صراط گوید:

.«اعتقاد ما در عقباتی که در راه محشر است، آن است که هر عقبه ای از عقبات صراط اسم واجب و فرضی است از اوامر و نواهی الهی، پس انسان به هر عقبه ای برسد که مسمّی به اسم آن واجب است اگر تقصیر در آن واجب کرده است او را در آن عقبه هزار سال باز می دارند و طلب حقّ خدا در آن واجب از او می کنند، اگر بیرون آمد از آن از عهده آن به عمل صالحی که در پیش فرستاده باشد یا به رحمتی از خدا که او را دریابد، نجات می یابد، از آن و می رسد به عقبه دیگر، پس پیوسته او را از عقبه ای به عقبه دیگر می برند و نزد هر عقبه سؤال می کنند از آنچه او در صاحب اسم آن عقبه تقصیر کرده است، پس اگر از همه سلامت بیرون رفت منتهی می شود به

دار بقاء، پس حیاتی می یابد که هرگز مرگ در آن نمی باشد و ساکن می شود در جوار خدا با پیغمبران و حُجَج و صدّیقین و شُفَعا و صالحان از بندگان خدای تعالی، و اگر او را بر عقبه ای حبس کنند و طلب کنند از او حقّی را که تقصیر در آن کرده و نجات ندهد آن را عمل صالحی که پیش فرستاده باشد و در نیابد او را رحمتی از جانب حق تعالی، قدمش در آن عقبه می لغزد و در جهنّم فرو می رود.

پناه می بریم به خدای تعالی از آن و این عقبات همه بر صراط است و اسم یک عقبه از آنها «ولایت» است که همه خلایق را نزد آن عقبه باز می دارند و از ولایت امیرالمؤمنینعليه‌السلام و ائمه بعد از اوعليهم‌السلام سؤال می کنند. اگر اتیان به آن کرده است از آن نجات می یابد و اگر نه، به سوی جهنّم فرو می رود، چنانکه حق تعالی فرموده است:( وَقِفُهُم إِنَّهُم مَسؤُلُونَ ) (۱) نگاهشان دارید که از اینها سؤال باید بشود».

و اهمّ عقبات «مرصاد» است به معنی کمینگاه، اینست معنی قول الهی:( إنَّ رَبَّکَ لَبِالمِرصاد ) (۲) بدرستی که پروردگار تو هر آینه در کمینگاه است». و حق تعالی می فرماید: به عزِّت و جلال خود سوگند یاد می کنم که از من نمی گذرد ظلم ظالمی.

و اسم یک عقبه، «رحم» است، و اسم دیگری، «امانت» است و اسم دیگری «نماز»، و به اسم هر فرض یا امر و نهی،

___________________________________

۱- سوره صافات، آیه۲۴.

۲- سوره فجر، آیه۱۳.


3

4

5

6

7