پل صراط

پل صراط42%

پل صراط نویسنده:
گروه: معاد و رستاخیز

پل صراط
  • شروع
  • قبلی
  • 103 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13861 / دانلود: 3305
اندازه اندازه اندازه
پل صراط

پل صراط

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

گریان شد، و به امام حسنعليه‌السلام فرمود: الیّ الیّ یا بنی! یعنی: ای پسر کوچک و عزیزم! نزد من بیا، رسول خدا او را همچنان نزد خویشتن برد تا وی را بر سر زانوی راست خود نشانید. تا آنجا که فرمود:

وَ أَمَّا الحَسَنُ فَأِنَّهُ ابنِی وَ وُلدِی وَ بَضعَهٌ مِنِّی وَ قُرَِهُ عَینِی وَ ضِیَاءُ قَلبِی وَ ثَمَرَهُ فُؤَاِدی وَ هُوَ سَیِّد شَبَابِ أَهلِ الجَنَّهِ وَ حُجَّهُ اللهِ عَلَی الأُمَّهِ أَمرُهُ أَمرِی وَ قَولُهُ قَولِی مَن تَبعَهُ فَإِنَّهُ مِنِّی وَ مَن عَصَاهُ فَلَیسَ مِنِّی وَ إِنِّی لَمَّا نَظَرتُ إِلَیهِ تَذَکَّرتُ مَا یَجرِی عَلَیهِ مِنَ الذُّلِّ بَعدِی فَلَا یَزَالُ الأَمرُ بِهِ حَتَّی یُقتَلَ بِالسَّمِّ ظُلماً وَ عُدوَاناً فَعِندَ ذَلِکَ تَبکِی المَلائِکَهُ وَ السَّبعُ الشِّدَادُ لِمَوتِهِ وَ یَبکِیهِ کُلُّ شَیءٍ حَتَّی الطَّیرُ فِی جَوَّ السَّمَاءِ وَ الحِیتَانِ فَی جَوفِ المَاءِ فَمنَ بَکَاهُ لَم تَعمَ عَینُهُ یَومَ تَعمَی العُیُونُ وَ مَن حَزِنَ عَلَیهِ لَم یَحزَن قَلبُهُ یَومَ تَحزَنُ القُلُوبُ وَ مَن زَارَهُ فِی بَقِیعِهِ ثَبَتَت قَدَمُهُ عَلَی الصِّرَاطِ یَومَ تَزِلُّ فِیهِ الأَقدَام.(۱)

«این حسن پسر من، از من، نور چشم من، روشنی قلب من، میوه دل من، بزرگ جوانان اهل بهشت، حجّت خدا است برای امّت، امر او امر من، قول وی قول من می باشد. کسی که تابع حسن گردد از من و کسی که از فرمان او سرپیچ باشد از من نخواهد بود.

____________________________________

۱- ر.ک: أمالی شیخ صدوق، ص۱۷۶، ح۱۷۸؛ بحار، ح۲۸، ص۳۹.

هنگامی که من به حسن نظر کردم به یاد آن ذّلت هائی آمدم که بعد از من خواهد دید! وضع حسن همچنان خواهد بود تا اینکه بوسیله زهر کشته خواهد شد. در همان موقع است که ملائکه و آسمانهای هفت گانه برای شهادت او گریان می شوند و هر چیز برای مظلومیّت حسن گریه می کنند، حتّی پرندگان هوا و ماهیان دریا. هر کسی برای حسنم گریه کند چشمش در آن روزی که کلیه چشمها کور می شوند کور نخواهد شد. کسی که برای او محزون گردد قلبش در آن روزی که همه قلب ها محزون می شوند محزون نخواهد شد. هر کسی حسنم را در بقیع زیارت کند قدم او در آن روزی که قدم ها در صراط می لغزند لغزش نخواهد یافت».

به سند صحیح و در کتبی معتبر، از ابراهیم بن اسحاق نهاوندی روایت شده که حضرت امام رضاعليه‌السلام فرمود:

مَن زَارَنِی عَلَی بُعدِ دَارِی أَتَیتُهُ یَومَ القِیَامَهِ فَی ثَلَاثَهِ مَوَاطِنَ حَتَّی أُخَلِّصَهُ مِن أَهوَالِهَا إِذَا تَطَایَرَتِ الکُتُبُ یَمِیناً وَ شِمَالاً وَ عِندَ المِیزَان.(۱)

_________________________________

۱- ر.ک: من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۵۸۴؛ امالی شیخ صدوق، ص۱۸۳، ح۱۸۹؛ الخصال، ص۱۶۸، ح۲۲۰؛ عیون اخبار الرضاعليه‌السلام ، ج۱، ص۲۸۵؛ المقنعه شیخ مفید، ص۴۷۹؛ تهذیب الاحکام، ج۶، ص۸۵، ج۱۶۹؛ الدروس شهید اوّل، ج۲، ص۱۴؛ کامل الزیارات، ص۵۰۶، ح۷۸۹؛ وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۵۵۱، ح۱۹۷۹۹.

هر کس مرا در غربت زیارت کند من به روز قیامت در سه جا به نزد او خواهم آمد تا از ترسهای آن ها نجاتش بخشم: هنگامی که نامه های اعمال مردم از راست و چپ پرّان شود و در نزد صراط و در نزد میزان».

صلوات فرستادن بر محمّد و آل محمّد

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

أکثروا الصلاه علیّ، فان الصلاه علیّ نور فی القبر و نور علی الصراط، و نور فی الجنه.(۱)

«بر من زیاد درود و صلوات فرستید که آن نور در قبر و نوری بر پل صراط، و نوری در بهشت می شود».

و در روایتی دیگر حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

رأیت رجلاض فی المنام من امّتی علی الصّراط یرجف أحیانا و یحبوا أحیاناً و یتعلّق أحیانا فجاءته صلاته علی و إقامته علی قدمیه حتی مضی علی الصّراط.(۲)

«در خواب مردی از امّت خودم را بر پل صراط دیدم که سخت افتان و خیزان بود. گاه آویخته می شد و گامی به جلو برمی داشت و گاهی به عقب می رفت.

_________________________________

۱- ر.ک: بحار، ج۷۹، ص۶۴ و ج۹۱، ص۷۰؛ مستدرک سفینه البحار، ج۹، ص۴۶۶.

۲- ر.ک: روضه الواعظین، ص۳۲۲.

در این هنگام صلوات فرستادن او بر من آمد و او را استوار داشت تا از پل صراط بگذرد».

وضو گرفتن

انس بن مالک گوید: روزی رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به من فرمود:

یَا أَنسُ أَسبِغِ الوُضُوءَ تَمُرَّ عَلَی الصِّرَاطِ مَرِّ السَّحَابِ و أَفشِ السَّلَامَ یَکثُر خَیرُ بَیتِکَ أکثِر مِن صَدَقَهِ السِّرِّ فَأُنَّهَا تُطفِیُء غَضَبَ الَّرِّب عَزَّوَجَل.(۱)

«ای انس وضو را کامل بگیر (و آب را به همه اعضای وضوء برسان) تا از پل صراط همانند ابر بگذری و سلام را آشکارا بگو تا خیر و برکت خانه ات زیاده شود و صدقه پنهانی بسیار ده که صدقه به پنهانی دادن آتش خشم پروردگار عزّوجلّ را خاموش می کند».

آداب وضو را رعایت کردن، دعاهای آن را قرائت نمودن، نیز باعث پایداری بر صراط می گردد.

به سند معتبر روایت شده است که حضرت علیعليه‌السلام در دعای وضو برای مسخ پا چنین می فرمود:

اللَّهُمَّ ثَبِّت قَدَمَیَّ عَلَی الصِّرَاطِ [ثبَتِّنِِی عَلَی الصِّرَاطِ] یَومَ تَزِلُّ فِیهِ الأَقدَامُ وَ اجعَل سَعیِی فِیمَا یِرضِیکَ عَنِّی.(۲)

___________________________________

۱- ر.ک: الخصال، ص۱۸۱، ح۲۴۶؛ وسائل الشیعه، ج۱، ص۴۸۹، ص۱۲۹۳.

۲- ر.ک: الکافی ج۳، ص۷۱، ح۶؛ فقه الرضاعليه‌السلام ، ص۷۰؛ المقنعه، ص۴۶.

«خدایا دو گامم را بر صراط بر جا دار روزی که گامها بلغزند و تلاشم را بدان کاری قرار ده که ترا از من خشنود کند».

و قرائت این دعاها در وضو اثر گذاشته و حق عضو (پا) را ادا می کند و همین باعث می گردد که انسان از محرّمات الهی دوری کند.(۱)

ثابت بن دینار (ابوحمزه ثمالی) گوید: امام سجادعليه‌السلام فرمود:

وَ حَقُّ رِجلَیکَ أَن لَا تَمشِیَ بِهِمَا إِلَی مَا لَا یَحِلُّ لَکَ فِیهِمَا تَفِفُ عَلَی الصِّرَاطِ فَانظُر أَن لَا تَزِلَّ بِکَ فَتَتَرَدَّی فِی النَّار.(۲)

«حقّ پا بر تو این است که به وسیله آن به سوی محرّمات حرکت نکنی، چه اینکه فردای قیامت با همین پاها بر صراط می ایستی پس مواظب باش که پاهایت از صراط نلغزد که در آتش جهنّم خواهی افتاد».

محافظت بر نمازهای پنجگانه

از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روایت شده که فرمود:

_____________________________________

۱- امروزه این تأثیر بوسیله آزمایش و علوم تجربی به اثبات رسیده است. «کیوموتو» دانشمندی است که در این باره تحقیق کرده و تحت عنوان «مولکول آب» بسیاری از فرضیات را به اثبات رسانیده است و لذاست که هر کلامی - چه خوب چه بد - در انسان تأثیر گذار است.

۲- ر.ک: تحفّ العقول، ص۲۵۷؛ بحار، ج۷۱، ص۱۱؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۵۶.

من حافظ علی الصلوات الخمس حیث کان و أین کان جاز الصراط یوم القیامه کالبرق اللامع.(۱)

«کسی که بر نمازهای پنجگانه اش محافظت نماید، در هر حالتی که بود و هر کجا که بود، روز قیامت چون برق از صراط عبور نماید».

شرکت در نماز جماعت

از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روایت شده که فرمود:

مَن حَافَظَ عَلَی الجَمَاعَهِ حَیثُ مَا کَانَ مَرَّ عَلَی الصِّرَاطِ کَالبَرقِ اللَّامِعِ فِی أَوَّلِ زُمرَهٍ مَعَ السَّابِقینَ وَ وَجهُهُ أَضوَاٌ مِنَ القَمَرِ لَیلَهَ البَدرِ وَ کَانَ لَهُ بِکُلِّ یَومٍ وَ لَیلَهٍ یُحَافِظُ عَلَیهَا ثَوَابُ شَهِید.(۲)

«هر کس مراقب باشد که هر کجا هست نماز خود را به جماعت بخواند، روز قیامت در میان اوّلین گروه از سبقت گیرندگان، با چهره ای تابناک تر از ماه شب چهاردهم، از صراط همچون برق جهنده می گذرد، و برای او به هر شبانه روزی که بر خواندن نماز جماعت مواظبت داشته پاداش یک شهید خواهد بود».

___________________________

۱- ر.ک: المعجم الاوسط، ج۶، ص۳۶۹؛ المجروحین ابن حبان، ج۳، ص۱۵۵؛ علل دارقطنی، ج۸، ص۳۰؛ مجمع الزوائد، ج۲، ص۳۹؛ کنزالعمال، ج۲۰۲۹۰.

۲- ر.ک: ثواب الاعمال، ص۲۹۱؛ بحار، ج۷۳، ص۳۷۰.

نماز عشاء

از امام حسن مجتبیعليه‌السلام روایت شده است که چند نفر یهودی خدمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمدند و از آن حضرت پرسشهایی را نمودند.... رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مورد علّت وجوب نماز عشاء به آنها فرمودند:

و أما صلاه العشاء الآخره فإن للقبر ظلمه أمرنی الله و أمتی بهذه الصلاه فی ذلک الوقت لنتور لهم القبور و لیعطوا النور علی الصراط و ما من قدم. مشت إلی صلاه العتمه ألا حرم الله جسدها علی النار.(۱)

«نماز عشاء برای آنست که گور تاریک است و قیامت تاریکی دارد و خدا مرا و امّتم را به این نماز در این وقت فرمان داده تا قبرشان روشن گردد و بر صراط نوری به آنها عطا شود و هر گامی که برای نماز عشاء بر دارند خدا تن آنها را بر آتش حرام کند».

بعد هر نماز بخواند

از حضرت علیعليه‌السلام روایت شده که می فرماید: از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنیدم که می فرمود:

من قرأ فی دبر کل صلوه مکتوبه (قل هو الله أحد) مائه مره جاز الصراط یوم القیامه، و عن یمینه ثمانیه

_____________________________

۱- ر.ک: المحاسن، ج۲، ص۳۲۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۱۳؛ علل الشرایع، ج۲، ص۳۳۸؛ فلاح السائل، ص۱۲۶.

إذرع و عن شماله ثمانیه إذرع، و جبرئیل آخذ بحجزته و هو ینظر فی النار یمینا و شمالا، فمن رأی فیها من یعرفه دخل بذنب غیر الشرک أخذ بیده فأدخله الجنه بشفاعته.(۱)

«هر کس نماز واجب «قل هو الله احد» را صد مرتبه بخواند، روز قیامت از صراط عبور نماید و از جانب راست او هشت ذراع (حدود چهار متر) و از جانب چپ او نیز هشت ذراع باشد و جبرئیلعليه‌السلام دامن او را گیرد در حالی که او از چپ و راست به آتش دوزخ نگاه می کند، پس اگر کسی از آشنایان را دید که به غیر گناه شرک در آتش است، دست او را گرفته و با شفاعتش داخل بهشت گرداند».

نماز شب

امام صادقعليه‌السلام از پدران خودعليهم‌السلام از حضرت علیعليه‌السلام که فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده:

صَلَاهُ الیَّلِ مَرضَاهٌ لِلرَّبِّ وَ حُبُّ المَلَائِکَهِ وَ سُنَّهُ الاَنبیَاءِ وَ نُورَ المَعرِفَهِ وَ أَصلُ الإِیمَانِ وَ رَاحَهُ الأَبدَانِ وَ کَرَاهِیَهٌ لِلشَّیطَانِ وَ سِلَاحٌ عَلَی الاَعدَاءِ وَ إِجَابَهٌ لِلدُّعَاءِ وَ قَبُولٌ لِلاَعمَالِ وَ بَرَکَهٌ فِی الرِّزقِ وَ شَفِیعٌ بَینَ صَاحِبهَا وَ بَینَ مَلَکِ المَوتِ وَ سِرَاجٌ فِی قَبرِهِ وَ فِرَاشٌ مِن تَحتِ جَنبَیهِ

________________________________

۱- ر.ک: دعائم الاسلام، ج۱، ص۱۷۰؛ بحار، ج۸۳، ص۳۶.

وَ جَوَابُ مُنکَرٍ وَ نَکِیرٍ وَ مُونِسٌ وَ زَائِرٌ فِی قَبرِهِ فَإِذَا کَانَ یَومُ القِیَامَهِ کَانَتِ الصَّلَاهُ ظِلاً عَلیَهِ وَ تَاجاً عَلَی رَأسِهِ وَ لِبَاساً عَلَی بَدَنِهِ وَ نُوراً یَسعَی بَینَ یَدیهِ وَ سِتراً بَینَهُ وَ بَینَ النَّارِ وَ حُجَّهً لِلمُؤمِنِ بَینَ یَدَیِ اللهِ تَعالَی وَ ثِقلاً فِی المَوَازیِنَ وَ جَوَازاً عَلَی الصِّرَاطِ وَ مِفتَاحاً لِلجَنَّه.(۱)

«نماز شب موجب رضایت پروردگار و محبّت ملائکه، و سنت انبیاء، و نور معرفت و اصل ایمان، و راحتی بدنم، و کراهت و ناخشنودی شیطان، و سلاح بر دشمنان، و موجب اجابت دعاء، و قبولی اعمال، و برکت در رزق، و شفیع بین انسان و ملک الموت، و چراغ گور انسان، و فرش زیر پهلوی انسان در قبر، و جواب نکیر و منکر، و مونس و زائر انسان در قبر تا روز قیامت است، و چون روز قیامت شود، سایه ای بر بالای سر او، و تاجی بر سر او، و لباسی بر بدن او، و نوری که پیشاپیش او در حرکت است، و پوششی بین او و آتش، و حجتی بین او و بین خداوند متعال، و مایه سنگینی میزان او، و جواز و گذرنامه عبور از صراط، و کلید بهشت است«.

جابربن اسماعیل از امام صادق و آن حضرت از پدرشعليهم‌السلام روایت کرده مردی از امیرالمؤمنینعليه‌السلام در مورد

_____________________________

۱- ر.ک: ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۹۱.

شب زنده داری به خواندن قرآن یا تلاوت قرآن در نماز سؤال کرد، آیا حضرت به او فرمود:(۱)

أَبشِر مَن صَلَّی مِنَ اللَّیلِ عُشرَ لَیلَهٍ للهِ مُخلِصاً ابتِغَاءَ ثَوَابُ اللهِ قَالَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لِمَلَائِکَتِهِ اکتُبُوا لِعَبِدی هَذَا مِنَ الحَسَنَاتِ عَدَدَ مَا أَنبَتَ فِی اللَّیل مِن حَبَّهٍ وَ وَرَقَهٍ وَ شَجَرَهٍ وَ عَدَدَ کُلِّ قَصَبَهٍ وَ خُوصٍ وَ مَرعًی. وَ مَن صَلَّیً تُسعَ لَیلَهٍ أَعطًاهُ اللهُ عَشرَ دَعَوَاتٍ مُستَجَابَاتٍ وَ أَعطَاهُ اللهُ کِتابَهُ بِیَمِینِه. وَ مَن صَلَّیً ثُمُنَ لَیلَه أَعطَاهُ اللهُ أَجرَ شَهیدٍ صَابرٍ صَادِقِ النِّیَّهَ وَ شُفِّعَ فِی أَهلِ بَیتِهِ.وَ مَن صَلَّیً سُبُعَ لَیلَهٍ خَرَجَ مِن قَبرِهِ یَومَ یُبعَثُ وَ وَجهُهُ کَالقَمَرِ لَیلَهَ البَدرِ حَتَّی یَمُرَّ عَلَی الصِّرَاطِ مَعَ الآمِنَینَ.وَ مَن صَلَّیً سُدُسَ لَیلَهٍ کُتِبَ فِی الأَوَّابِینَ وَ غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِه.وَ مَن صَلَّیً خُمُسَ لَیلَهٍ زَاحَمَ إِبرَاهِیمَ خَلِیلَ الرَِحمَنِ فِی قُبَّتِهِ.وَ مَن صَلَّیً رُبُعَ لَیلَه کَانَ فِی أَوَّلُ الفَائِزینَ حَتَّی یَمُرَّ عَلَی الصِّرَاطِ کَالرًّیحِ العَاصِفِ وَ یَدخُلَ الجَنَِهَ بِغَیرِ حِسَابِ.وَ مَن صَلَّیً ثُلُثَ لَیلَهٍ لَم یَبقَ مَلَکٌ إِلَّا غَبَطُهُ بِمَنزِلَتِهِ مِنَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ قِیلَّ لَهُ ادخُل مِن أَیِّ أَبوَابِ الجَنَّهِ الثَّمَانِیَهِ شِئتََ.

__________________________________

۱- به خاطر اهمیّت، تمام روایت نقل گردید.

وَ مَن صَلَّیً نِصفَ لَیلَهٍ فَلَو أُعطِیَ مِلءَ الأَرضَ ذَهَباً سَبعِینَ ألفَ مَرَّهٍ لَم یَعدِل جَزَاءَهُ وَ کَانَ لَهُ بِذَلِکَ عِندَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ أَفضَلُ مِن سَبعِینَ رَقَبَهً یُعتِقُهَا مِن وُلدِ إِسمَاعیلَ. وَ مَن صَلَّیً ثُلُثَی لَیلَهٍ کَانَ لَهُ مِنَ الحَسَنَاتِ قَدرُ رَملِ عَالِجٍ اَدنَاهَا حَسنَهٌ أَثقَلُ مِن جَبَلِ أُحُدٍ عَشرَ مَرَّاتٍ. وَ مَن صَلَّیً لَیلَهً تَامَّهً تَالِیاً لِکتَابِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ رَاکِعاً و سَاجِداً وَ ذَاکِراً اُعطِیَ مِنَ الثَِوَابِ مَا أَدنَاهُ یَخرُجُ مِنَ الذُّنُوبِ کَمَا وَلَدَتهُ اُمُّهُ وَ یُکتَبُ لَهُ عَدَدَ مَا خَلَقَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ مِنَ الحَسَنَاتِ وَ مِثلَهَا دَرَجَاتٌ وَ یَثبُتُ النُّورُ فِی قَبرِهِ وَ یُنزَعُ الإِثمُ وَ الحَسَدُ مِن قَلبِهِ وَ یُجَارُ مِن عَذَابِ القَبرِ وَ یُعطَی بَرَاءَهً مِنَ النَّارِ وَ یُبعَثُ مِنَ الآمِنِینَ وَ یَقُولُ الرَّبُّ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لِلمَلَائِکَتِهِ یَا مَلَائِکَتِی انظُرُوا إِلَی عَبدِی أَحیَا لَیلَهً ابتِغَاَء مَرضَاتِی أَسکِنُوهُ الفِردَوسَ وَ لَهُ فِیهَا مَائَهُ أَلفِ مَدِینَه فِی کُلِّ مَدِینَهٍ جَمیعُ مَا تَشتَهِی الأَنفُسُ وَ تَلَذُّ الأَعیُنًُ وَ لَم یَخطُر عَلَی بَالٍ سِوَمی مَا اَعددَتُ لَهُ مِنَ الکَرَامَهِ وَ المَزیِدِ وَ القُربَه.(۱)

«بشارت باد تو را، هر کس یک دهم از شب را با اخلاص برای خداوند و تحصیل پاداش او نماز خواند، خداوند تبارک و تعالی به فرشتگان خود گوید: به عدد آنچه از دانه و برگ و درخت و نیز به عدد هر

_______________________________

۱- ر.ک: من لا یحضره، ج۱، ص۴۷۵، ح۱۳۷۴؛ امالی شیخ صدوق، ص۳۶۷، ح۴۵۹؛ وسائل الشیعه (چاپ اسلامیه۹)، ج۴، ص۸۰۴؛ تفسیر نورالثقلین، ج۳، ص۲۰۵.

شاخ و برگ خرما و هر چه از گیاهان که شب در چراگاهها می روید برای این بنده من (که یک دهم شب را نماز کرده) از حسنات ثواب و پاداش بنویسید. و هر کس یک نهم شب را نماز کند، خداوند او را ده دعای اجابت شده و قبول یافته عطا فرماید، و در روز قیامت نامه اعمالش را بدست راست او دهد.و هر کس یک هشتم از شب را نماز کند، خداوند متعال ثواب و پاداش شهید صابری که با صدق نیّت در راه خدا جهاد کرده به او عطا فرماید، همچنین شفاعتش را در مورد اهل بیت و خانواده اش بپذیرد.

و هر کس یک هفتم شب را نماز شب خواند، روز برانگیخته شدن در حالی از گور خود بیرون آید که چهره اش همچون ماه در شب چهارده زیبا و درخشان باشد تا اینکه همراه با کسانی که از عذاب و هول قیامت ایمن هستند از صراط بگذرد.

و هر کس یک ششم شب را نماز کند نام او را در زمره توبه کنندگان حقیقی نویسند و همه گناهان گذشته اش را بیامرزند.

و هر کس یک پنجم شب را نماز کند در خیمه و بارگاه حضرت ابراهیم خلیلعليه‌السلام در بهشت همنشین و انیس او باشد.

و هر کس یک چهارم شب را نماز کند در صف اوّل رستگاران باشد تا وقتی که همچون تند بادی از صراط عبور کند، و بدون حساب وارد بهشت شود.

و هر کس یک سوّم شب را نماز کند فرشته ای نباشد مگر اینکه به منزلت و مقام او نزد خداوند عزّوجلّ رشک (حسد) برد و آن را آرزو کند. و به او بگویند: از هر یک از درهای هشتگانه بهشت که خواهی وارد شو.

و هر کس نیمی از شب را نماز کند اگر هفتاد هزار بار همه زمین را پر از طلا کرده و به او دهند باز هم با پاداش او برابری نخواهد کرد، و پاداشی که بواسطه عبادت شبانه اش نزد خداوند متعال دارد، بیش از ثواب آزاد کردن هفتاد بنده است که همگی از فرزندان اسماعیل باشند.

و هر کس دو سوّم شب را نماز کند پاداش او از حسنات به قدر ریگهای در هم فشرده بیابان است که کمترین آن حسنات ده بار سنگین تر از کوه احد باشد. و هر کس یک شب کامل نماز کند در حالی که کتاب (قرآن) عزّوجلّ را تلاوت کند و گاه در رکوع باشد و گاه در سجود و گاه به ذکر پردازد، چندان ثواب به او عطا کنند که کمترین آن این باشد که از گناهان خود بدر آید همچون روزی که مادرش او را زاده است و برای او به عدد مخلوقات خداوند عزّوجلّ از حسنات منظور کنند و همانند آن درجاتش را نیز بالا برند، و در گور او چراغی برافروزند که پیوسته روشن باشد و گناه و حسد را از دل او جدا و بیرون کنند، و از عذاب قبر ایمن گردد،و به او براتی دهند که از آتش دوزخ آزاد است، و در حالی که از عذاب آخرت ایمن است از گور خود برانگیخته شود، و پروردگار تبارک و تعالی به فرشتگان خود فرماید: فرشتگان من! بنده مرا بنگرید که به خاطر رضای من شبی را بیدار بوده و عبادت کرده است او را در فردوس جای دهید، و در آن بهشت صد هزار شهر باشد که در هر شهری همه آنچه که نفسها آرزو و خواهش آن را دارند و چشمها از دیدن آن لذّت می برد و به خاطرها خطور نمی کند، در آنجا برایش فراهم باشد، و این جمله غیر از آن پاداشهائی است که نزد خود برایش مهیّا ساخته ام از کرامتهای بیشمار و نعمتهای زیاده بر استحقاق و همچنین مرتبه و قرب و نزدیکی مقام».

هشت رکعت نماز در شب شنبه

از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روایت شده که فرمود:

من صلی لیله السبت ثمانی رکعات، یقرأ فی کل رکعه فاتحه الکتاب و الکوثر، مره مره، و قل هو الله أحد سبع مرات، فإذا فرغ من صلاته، استغفرالله سبعین مره، کان کمن حج، و کأنما اشتری ألف رجل من المشرکین فأعتقهم، وغفر له ذنوبه، و إن کانت مثل زبد البحر، و رمل عالج، قطر المصر، و ورق الشجر، و جاز علی الصراط کالبرق اللامع، و یدخل الجنه بغیر حساب.(۱)

«هر کس شب شنبه هشت رکعت نماز بخواند، در هر رکعتی حمد و کوثر یک مرتبه و «قل هو الله احد» هفت مرتبه و بعد از نماز هفتاد مرتبه استغفار نماید، (این) مانند کسی است که حجّ انجام داده، و هزار مرد از مشرکین را خریده و آزاد کرده باشد، گناهانش بخشوده می شود هر چند به اندازه کف های روی آب دریا و تپّه ریگ ها و قطره های باران و برگ های درختان باشد و بر صراط همچون برق عبور کند و بدون حساب وارد بهشت گردد».

نماز شب اوّل ماه رجب

سیدبن طاوسرحمه‌الله در کتاب «إقبال الأعمال» خود نقل کرده که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند:

«کسی که بعد از به جا آوردن نماز مغرب شب اوّل رجب، بیست رکعت نماز بجا آورده که در هر رکعتی سوره «فاتحه» و «اخلاص» را یک مرتبه خوانده و برای هر دو رکعتی یک سلام بدهد در اینجا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: آیا ثواب این نماز را می دانید؟ اصحاب عرض کردند: خدا و رسولش داناترند. پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: روح الأمین این نماز را به من یاد دادند. و آستین های خود را بالا زدند خود و خانواده و مال و

__________________________________

۱- ر.ک: جمال الاسبوع، ص۴۵.

فرزندانش محفوظ مانده و از عذاب قبر پناه داده می شود و از صراط، بدون حساب، مانند برق می گذرد».(۱)

نماز شب جمعه

شیخ طوسیرحمه‌الله در کتاب «مصباح المجتهد» خود از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روایت کرده که فرمود:

من صلی لیله الجمعه بین المغرب و العشاء الاخره اثنتی عشره رکعه، یقرأ فی کل رکعه فاتحه الکتاب، و قل هو الله أحد أربعین مره لقیته علی الصراط و صافحته، و من لقیته علی الصراط و صافحته کفیته الحساب و المیزان.(۲)

«هر کس شب جمعه بین نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز بخواند، در هر رکعتی یک مرتبه فاتحه الکتاب یک مرتبه و قل هو الله احد چهل مرتبه، من او را بر صراط ملاقات کنم و با او مصافحه کنم، و هر کس مرا بر صراط ملاقات کند و با من مصافحه نماید، حساب و میزان او را کفایت می کند».

حاجت درمانده ای را به حاکم رساندن

به سند معتبر از امام کاظمعليه‌السلام روایت شده که فرمود:

________________________________

۱- ر.ک: اقبال الأعمال، فصل اعمال ماه رجب.

۲- ر.ک: مصباح المتجد، ص۲۵۹؛ منتهی المطلب، ج۱، ص۳۶۲.

مَن اَبلَغَ سُلطَاناً حَاجَهَ مَن لَا یَستَطیِعُ أِبلَاغَهَا - أَثبَتَ - اللهُ عَزَّوَجَلَّ قَدَمَیهِ عَلَی الصِّرَاط.(۱)

«هر که برساند به سلطان حاجت کسی که خودش نتواند برساند، خدا قدمهایش را بر صراط بر جا دارد».

یاری کردن برادر مؤمن

ابوحمزه ثمالیرحمه‌الله از امام زین العابدینعليه‌السلام روایت کرده است که فرمود:(۲) مَن قَضَیِ لِاَخیِهِ حَاجَهً فیحاجه الله بها [فَبِحَاجَهِ اللهِ بَدَأُ وَ قَضَی اللهُ بِهَا مائَهَ حَاجَهٍ فِی إِحدَاهُتَّ الجَنَّهُ وَ مَن نَفَّسَ عَن أَخِیهِ کُربَهً نَفَّسَ اللهُ عَنهُ کُربَهً یَومَ القِیَامَهِ بَالِغاً مَا بَلَغَت وَ مَن اَعَانَهُ عَلَی ظَالِمٍ لَهُ اَعَانَهُ اللهُ عَلَی إِجَازَهِ الصِّرَاطِ عِندَ دَحضُ الاَقدَامِ وَ مِن سَعَی لَهُ فِی حَاجَهٍ حَتَّی قَضَاهَا لَهُ فَسُرَّ بِقَضَائِهَا فَکَانَ کَإِدخَالِ السُّرُورِ عَلَی رَسُولِ اللهِ ص وَ مَن سَقَاهُ مِن ظَمَإ سَقَاهُ اللهُ مِنَ الرَِحیقِ المَختُومِ وَ مِن أَطعَمَهُ مِن جُوعٍ اَطعَمَهُ اللهُ مِن ثِمَارِ الجَنَّهِ وَ مَن کَسَاهُ مِن عُریٍ کَسَاهُ اللهُ مِن إستَبرَقٍ وَ حَرِیرٍ وَ مَن کَسَاهُ مِن غَیرِ عُریٍ لَم یَزَل فِی ضَمَانِ اللهِ مَا دَامَ عَلَی المَکسُوِّ مِنَ الثَّوبِ سِلکٌ وَ مَن کَفَاهُ بِمَا هُوِ یَمتَهِنُهُ وَ یَکُفُّ وَجهَهُ

_____________________________________

۱- ر.ک: تحفّ العقول، ص۵۹؛ حلی، ابن ادریس، السرائر، ج۳، ص۵۷۴.

۲- به خاطر اهمیّت، تمام روایت نقل گردید.

وَ یَصِلُ بِهِ یَدَیهِ یُخدِمُهُ الوِالدَانَ وَ مَن حَمَلَهُ مِن رَحلِهِ بَعَثَهُ اللهُ یَومَ القِیَامَهِ عَلَی نَاقَهٍ مِن نُوقِ الجَنَّهِ یُبَاهِیِ بِهِ المَلَائِکَهَ وَ مَن کَفَّنَهُ عِندَ مَوتِهِ فَکَاَنَّمَا کَسَاهُ یَومَ وَلَدَتهُ أُمُهُ إِلَی یَومِ یَمُوتُ وَ مَن زَوَّجَهُ زَوجَهً یَاَنَسُ بِهَا وَ یَسکُنُ إِلَیهَا آنَسَهُ اللهُ فِی قَبرِهِ بِصُورَهِ اَحَبِّ اَهلِهِ إِلَیهِ وَ مَن عَادَهُ عِندَ مَرَضِهِ حَفَّتهُ المَلَائِکَهُ تَدعُو لَهُ حَتَّی یَنصَرِفَ وَ تَقُولُ طِبتَ وَ طَاَبَت لَکَ الجَنَّهُ وَ اللهِ لَقَضَاءُ حَاجَتِهِ أَحَبُّ إِلَی اللهِ مِن صِیَامِ شَهرَینِ مُتَتَابِعینِ بِاعتِکَافِهِمَا فِی الشَّهرِ الحَرَام.(۱)

«کسی که حاجت برادر ایمانی خود را برآورد به برآوردن حاجت خداوند شروع کرده، و خدا صد حاجت او را برآورده می کند که یکی از آنها بهشت است.و کسی که گرفتاری او را برطرف سازد، خداوند تمام گرفتاریهای روز قیامت را از او دور می کند، هر اندازه که باشد.

و کسی که او را بر علیه دشمنش یاری کند، خداوند او را در عبور از پل صراط یاری خواهد کرد هنگامی که قدمها به لغزش درمی آیند.و کسی که در انجام خواسته او تلاش کند تا آن را برآورده کند و او را شادمان سازد، به منزله آن است

_______________________________

۱- ر.ک: علامه حلی، الرساله السعدیه، ص۱۳۶.

که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را شادمان کرده باشد. و کسی که او را سیراب کند، خداوند از شربت سر به مهر بهشتی او را سیراب خواهد ساخت.

و کسی که او را اطعام کرده و گرسنگی او را چاره کند، خداوند از میوه های بهشتی به او عطا فرماید.و کسی که برهنگی او را بپوشاند، خداوند بر اندام او از جامه های استبرق و ابریشمین بهشتی خواهد پوشاند. و کسی که او را با آنکه برهنه نیست بپوشاند، همواره در پناه خدا خواهد بود تا زمانی که از آن جامه تاز و پودی باقی باشد.و کسی که او را از آنچه که باعث خواری و سرشکسنگی اوست نجات دهد، و آبرویش را حفظ کند و به یاری او بشتابد، خداوند ولدان مخلّدین را در بهشت به خدمت او خواهد گمارد.و کسی که او را با مرکبش بردارد خداوند او را در روز قیامت سوار بر ناقه بهشتی به محشر درآورد، به گونه ای که بر فرشتگان ببالد.و کسی که او را پس از مرگ کفن کند، مانند این است که بدن او را از روزی که به دنیا آمده تا روزی که از دنیا رفته است پوشانده باشد.و کسی که برای او همسری برگزیند که مایه انس و آرامش خاطر او شود، خداوند او را در قبر با محبوب ترین بستگانش مأنوس می سازد.

و کسی که به هنگام بیماری از او عیادت کند، فرشتگان اطراف او را می گیرند و در حقّ او دعا می کنند تا زمانی که (به خانه خود) باز گردد، و به او می گویند: خوشا بر تو! و بهشت بر تو خوش باد.

و فرمود: «به خدا سوگند برآوردن درخواست و نیاز برادر مؤمن در پیشگاه الهی، از دو ماه روزه و اعتکاف متوالی در ماه حرام محبوب تر است».

وام دادن به برادر مؤمن:

از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روایت شده:

وَ مَن أَقرَضَ أَخَاهُ المِسلِمَ کَاَنَ لَهُ بِکُلِّ دِرهَمٍ - أَقرَضَهُ وَزنَ جَبَلِ أُحُدٍ وَ جِبَالِ رَضوَی - وَ جِبَالِ طُورِ سَینَاءَ حَسَنَاتٍ فَإن رَفَقَ بَهَ فَی طَلَبِتِهِ بَعدَ أَجَلِهِ جَازَ عَلَی الصِّرَاطً کَالبَرقِ الخَاطِفِ اللَّامِعِ بِغیرِ حِسَابٍ وَ لَا عَذَاب.(۱)

«و کسی که به برادر مسلمان خود وام دهد، خداوند به ازای هر درهمی به وزن کوه احد و کوههای رضوی و طور سیناء، برای او حسنه می نویسد؛ و چنانچه پس از سر آمدن مهلت باز پرداخت وام بر او سخت نگیرد و با او مدارا نماید، (در روز قیامت) به سرعت برق و بدون هیچ حساب و کتاب و عذابی از پل صراط خواهد گذشت».

_________________________________

۱- ر.ک: ثواب الاعمال، ص۲۸۹؛ بحار، ج۷۳، ص۳۶۹.

برطرف کردن اندوه مؤمن:

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

من فرج علی مؤمن کربه جعل الله له شعلتین من نور، علی الصراط یستضیء بضوئها عالم، لا یحصیه إلاّ رب العزه.(۱)

«هر کس اندوهی را بر مؤمن گشایش دهد و آن را برطرف نماید خداوند متعال برای او دو نور قرار دهد که بر صراط با آن حرکت نماید، نوری که روشنی آن را فقط خداوند متعال می داند».

یاری کردن مؤمن نزد حاکم:

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

من اعان اخاه المؤمن علی سلطان جائر اعانه الله علی اجازه الصراط عند زلزله الاقدام.(۲)

«هر کس برادر مؤمن خود را بر سلطان ستمگری یاری دهد، خداوند او را هنگام لغزش قدمها بر صراط یاری دهد».

صدقه:

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

__________________________________

۱- ر.ک: الرساله السعدیه، ص۱۶۲؛ عوالی اللئالی، ج۱، ص۳۷۵، ح۹۳.

۲- ر.ک: شهید ثانی، الرسائل، ص۳۳۱؛ بحار، ج۷۲، ص۳۶۴.

والصدقه ستر من النار و جواز علی الصراط و أمان من العذاب.(۱)

«صدقه پوششی است بر آتش دوزخ و جواز عبور بر صراط و امان از عذاب روز قیامت است».

در مورد فضیلت صدقه شب قدر روایت شده است که:

حضرت موسیعليه‌السلام به خداوند متعال عرض کرد: الهی رحمت تو را می خواهم. فرمود: رحمت من برای کسی است که رحم کند فقرا را در شب قدر. گفت: خدایا من گذشتن از صراط را می خواهم. فرمود: برای کسی است که تصدّق کند به صدقه ای در شب قدر. گفت: خدایا از درختهای بهشت و میوه های آن می خواهم. فرمود: این برای کسی است که تسبیح کند به تسبیحه ای در شب قدر. گفت: خدایا نجات می خواهم. فرمود: نجات از آتش؟ گفت: آری. فرمود: این برای کسی است که استغفار کند در شب قدر. گفت: خدایا نجات می خواهم: فرمود: نجات از آتش؟ گفت: آری. فرمود: این برای کسی است که استغفار کند در شب قدر. گفت: خدایا رضای تو را می خواهم. فرمود: خشنودی من از برای کسی است که دو رکعت نماز بخواند در شب قدر».(۲)

روزه ماه رجب:

شیخ صدوقرحمه‌الله به سند معتبر از سالم روایت کرده که گوید: رفتم به خدمت حضرت صادقعليه‌السلام در اواخر ماه رجب که چند روز از آن مانده بود، چون نظر مبارک آن حضرت بر

________________________________

۱- ر.ک: طباطبائی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۲، ص۳۶.

۲- ر.ک: امام خمینی ، آداب الصلواه، ص۳۳۴.

و روزه هر کاری انجام می دادم.

شب عاشورا پدر و مادرم به حسینیه رفتند، من به دنبال کثافت کاری خود بودم، در مسیر خود دختری را سوار کردم که می خواست به حسینیه برود، او را به زور به محلّی بردم و خواستم به او تعدّی کنم، هر چه گریه و تضرّع کرد و گفت: شب عاشوراست، اعتنا نکردم.

گفت: من علویّه هستم، به پاس حرمت مادرم حضرت زهرا مرا رها کن، اعتنا نکردم.

گفت: بیا امشب با امام حسین معامله کن، امام حسین دست عطوفتش را بر سر تو بکشد.

نام امام حسین در تمام اعماق دلم تأثیر گذاشت، او را سوار کردم و دم در حسینیه پیاده اش کردم.

به منزل آمدم، تلویزیون را روشن کردم، داستان عاشورا را تعریف می کرد و در نصف صفحه ی تلویزیون تعزیه را نشان می داد که بر سر کودکان تازیانه می زدند.

بی اختیار اشکم جاری شد، مدتی نشستم و گریه کردم.

مادرم آمد، تا وارد خانه شد، پرسید: رضا چه شده؟ گفتم: هیچ، گفت: نه، از همه جای اتاق، بوی امام حسین می آید.

فردا بی اختیار به حسینیه رفتم.

همه ی بچه های محل مرا می شناختند و می دانستند که من اهل هیأت نیستم، من یک پارچه شرّ هستم.

رئیس هیأت گفت: آقا رضا! تو هم حسینی شدی؟ گذرنامه ات را بده تو را ببرم کربلا.

گفتم: پول ندارم، گفت: با هزینه ی خودم می برم.

به فاصله ی چند روز رفتیم کربلا، همه رفتند حرم، من خجالت می کشیدم.

بالاخره من هم رفتم.

چند ماه بعد هم مرا به مکه برد.

از مکه برگشتم، مادرم گفت: رضا! دختری برایت در نظر گرفتیم.

رفتند خواستگاری، روز بعد من رفتم، دختر برایم چایی آورد، تا چشمش به من افتاد، فریاد زد: یازهرا! و بیهوش شد.

وقتی به هوش آمد، گفت: دیشب حضرت زهراعليها‌السلام را در عالم روءیا دیدم، عکس این جوان را به من ارایه داد و فرمود:

فردا من برای تو خواستگار می فرستم، مبادا رد کنی.

یک جوان شرّ، با شنیدن نام امام حسینعليه‌السلام دگرگون می شود، حسینی می شود، کربلایی می شود، حاجی می شود، مورد عنایت حضرت زهراعليها‌السلام قرار می گیرد، از راه حلال به خواسته اش می رسد و زندگی اش سر و سامان می گیرد.

عنایت حضرت ولی عصرعليه‌السلام به تأسیس مجالس حسینی

مرحوم آیه اللّه سید حسین حائری کرمانشاهی (متوفای ۱۳۶۶ ق) برادرزاده مرحوم آیه اللّه حاج سید محمد فشارکی (متوفای ۱۳۱۶ ق) نقل می کند که در آستانه ی محرم ۱۳۴۶ ق، سید غریبی از نجف اشرف به کرمانشاه آمد و در منزل حقیر ورود پیدا کرد. معلوم شد که ۱۲ سال در مسجد سهله ریاضت کشیده، با احضار جنّ مخالف است، زیرا آنها دروغ می گویند، ولی ارواح علما را احضار می کند و مطالب مورد حاجت را از آنها می پرسد.

مرحوم حائری از او می پرسد: ای کاش می دانستیم که این مجلس که ما در دهه ی عاشورا برگزار می کنیم، آیا مورد قبول اهل بیتعليهم‌السلام هست یا نه؟

پس از توسل گفت: آری! این مجلس مورد قبول است و روز تاسوعا شخص حضرت بقیه اللّه ارواحنا فداه در محفل شرکت می کنند.

سپس گفت: واعظی که هر روز آخر وقت می آید، آن روز اول صبح می آید و به جای روضه به حضرت توسل پیدا می کند و مجلس حال خاصی پیدا می کند.

این گفت و گو روز پنجم محرم بین آقای حائری و آن سید غریب انجام شد.

مرحوم حائری می گوید: روز تاسوعا اوایل صبح یک مرتبه آن واعظ معروف به اشرف الواعظین (سید اکبرشاه) آمد، پرسیدم: چه عجب حالا آمدید؟ گفت: امروز می خواهم به هیچ مجلسی نروم و صدایم را برای روز عاشورا نگه دارم. ولی چون نمی توانستم مجلس شما را تعطیل کنم، آمدم چند کلمه روضه بخوانم.

چون بر عریشه ی منبر نشست، شروع کرد: «ای گمگشته ی بیابان ها».

مجلس حالی پیدا کرد، من از سید پرسیدم از مولا چه خبر؟ گفت: تشریف آورده اند، مقابل منبر به صورت دایره نشسته اند.

به طرف منبر رفتم، دیدم چند نفر با لباس محلّی به صورت دایره نشسته اند.

سلام کردم، یکی از آنها پاسخ داد، فهمیدم که مولا ایشان هستند که دیگران به احترام ایشان پاسخ ندادند. خوش آمد گفتم، فرمودند: برگرد در جای خود بایست.

مجلس یک پارچه گریه و تضرّع بود، روضه خوان روضه نمی خواند، بلکه از هجر یار سخن می گفت و مردم به سر و صورت می زدند.

من چهار چشمی آن حلقه را زیر نظر داشتم، یک مرتبه دیدم تشریف ندارند.

نه به هنگام ورود متوجه شده بودم و نه به هنگام خروج، ولی از نشانه هایی که قبلاً آن سید گفته بود و دقیقاً واقع گردید، مطمئن شدم که مجلس مورد رضایت مولا بود و با مقدم مبارکشان مزیّن شده بود.

حضرت و هیأت همراه عموماً زیر چهل سال به نظر می رسیدند و همه لباس محلی پوشیده بودند.

این داستان را من برای اولین بار از مرحوم آیه اللّه حاج سید رضا صدر (۱۳۳۹ _ ۱۴۱۵ ق) شنیدم.

آیه اللّه صدر فرمودند: من نُه سال داشتم، مرحوم سید حسین حائری به قم آمده بود، این داستان را برای پدرم «مرحوم آیه اللّه سید صدر الدّین صدر» (۱۲۹۹ _ ۱۳۷۳ ق) از مراجع ثلاث نقل می کرد و من می شنیدم.

روی این حساب آیه اللّه صدر به سال ۱۳۴۷ ق یعنی حدوداً یک سال پس از آن تشرّف، از ایشان استماع نموده است.

نگارنده گوید: علت این که آیه اللّه صدر این داستان را برای من نقل کرد، این بود که من از ایشان سوءال کردم: آیا ممکن است انسان به محضر آقا بقیه اللّه مشرف شود و آن حضرت را در حال تشرف بشناسد؟ فرمود: آری.

سپس داستان مرحوم سید حسین حائری را دلیل آورد.

مرحوم نهاوندی این داستان را با توضیحات بیشتر بدون واسطه از ایشان نقل کرده است.(۱)

در پایان ذکر این نکته خالی از لطف نیست که واعظ شهیر آن مجلس مرحوم سید علی اکبر اشرف الواعظین، مشهور به اکبر شاه (۱۲۶۸ _ ۱۳۵۱ ق) پدر مرحوم سلطان الواعظین (۱۳۱۴ _ ۱۳۹۱ ق) بود.(۲)

___________________________________

۱- ۱. نهاوندی، العبقری الحسان، ج ۲، ص ۴۷۲ ۴۷۸.

۲- ۲. برای شرح حال پدر و فرزند ر.ک: جواهر کلام، تربت پاکان قم، ج ۳، ص ۳۳۷ ۳۴۴.

.

عنایت امام زمانعليه‌السلام به مجالس عزاداری

روز شنبه ۴/۸/۹۲ برابر ۲۰ ذی حجّه ۱۴۳۴ ق. در کرمان شاعر اهل بیتعليهم‌السلام آقای حاج احمد خراسانی، اهل بم و صاحب دیوان: «سوگنامه ی بم» به کرمان آمده بود، در منزل آقای شیخ الرئیس نقل کرد که سال ها قبل به شدّت مقروض شده بودم و به همین خاطر دو سال موفّق به برگزاری مجلس روضه نشدم.

شبی در عالم روءیا به محضر مقدّس حضرت بقیه اللّه ارواحنافداه رسیدم و عرض کردم:

آقا برای مغفرت پدر و مادرم دعا بفرمایید.

آقا من مشتاق زیارت خانه ی خدا هستم.

آقا من بدهی فراوان دارم، ادای بدهی خود را می خواهم.

حضرت فرمودند:

شما چرا روضه ی جدّم را دو سال است که تعطیل کرده ای؟

گفتم: من بسیار مقروض هستم و نمی توانم مجلس روضه برگزار کنم.

فرمودند:

هزینه ی روضه ی جدّم با ماست، به شما ربطی ندارد. بدهی تو نیز ادا می شود، مکّه هم می روی و خداوند پدر و مادرت را می آمرزد.

از خواب بیدار شدم و خود را مهیّا کردم که مجالس روضه را برگزار نمایم.

مجلس روضه را برگزار کردم و کلّ هزینه های آن ششصد تومان شد.

چند روز گذشت، معامله ای کردم و دقیقاً ششصد تومان سود بردم. در مدّت کوتاهی ۱۵۰۰۰ تومان به دستم رسید، ثبت نام کردم و مکّه رفتم و همچنین در مدّت کوتاهی قرض هایم ادا شد.

پس از اندک زمانی پدرم را خواب دیدم، از حالش جویا شدم. گفت: زندانی بودم و از زندان نجات یافتم.

عنایت حضرت فاطمهعليها‌السلام به مجالس عزاداری

۱) مرحوم حاج اسماعیل حاجیلاری از افراد متدیّن خوی همه ساله در ایّام فاطمیّه و دهه ی آخر ماه رجب مجلس عزاداری برپا می کرد.

در یکی از شب های عزاداری مرحوم حاج سید ابراهیم علوی (۱۳۳۳ _ ۱۴۰۵ ق) از علمای فعّال خوی به روضه تشریف فرما می شود و تا پایان مجلس در جلو در مقابل پنجره ای که مشرف به درِ بیرونی خانه بود، می نشیند.

مرحوم حاج اسماعیل می گوید: صبح زود مشغول وضو بودم، همسرم آمد و گفت: امشب چه کسی به روضه آمده بود؟

گفتم: چطور؟

گفت: خوابی دیده ام.

گفتم: چه خوابی؟

گفت: در عالم روءیا خاتون محترمی را دیدم که از درب بیرونی وارد گردید و از پشت پرده به طرف پنجره ای که مشرف به درِ بیرونی است همان پنجره ای که مرحوم علوی نشسته بود به مجلس نگاه کرد.

گفتم: خانم بفرمایید مجلس روضه. فرمود: نه، من عطر حسینم را از اینجا استشمام می کنم.(۱)

۲) شب جمعه ۲۰/۱۱/۸۵ برابر ۲۰ محرم ۱۴۲۸ ق واعظ گرانقدر آقای شریعتی بر فراز منبر داستان فضیل را نقل کرد که برای امام حسینعليه‌السلام مجلس سوگواری برگزار نمود، هنگامی که به محضر امام صادقعليه‌السلام شرفیاب شد،

__________________________________

۱- ۱. بصیری، کرامات و حکایات پندآموز، ص ۳۷.

حضرت فرمود: مجلس شما بر ما مخفی نماند، من آمدم و در مجلس شرکت کردم.

پرسید: مولاجان! در کجای مجلس تشریف داشتید؟ فرمود: دمِ در.

عرض کرد که چرا به صدر مجلس تشریف نیاوردید؟ فرمود: مادرم حضرت فاطمه در صدر مجلس تشریف داشت.

۳) آقای شریعتی در همان مجلس از مرحوم مجاب (واعظ توانمند دزفولی) نقل کرد که یک منبری در دزفول پس از منبر از مجلس رفته و برای شام نمانده است.

شب در عالم روءیا به محضر حضرت فاطمهعليها‌السلام مشرّف شده، حضرت فرموده: چرا از شام فرزندم نخوردی؟

عرض کرده بود چون ترش بود و برای سینه ام خوب نبود.

فرموده بود: مگر نمی دانی هر کجا برای فرزندم طعام تهیّه شود، سر دیگ را من برمی دارم.

نقش تألیف کتاب پیرامون امام حسینعليه‌السلام

۱) از مرحوم آیه اللّه حاج سید محمد شیرازیقدس‌سره چندین بار شنیدم که می فرمود:

شبی در عالم روءیا دیدم که در حرم مطهّر امام حسینعليه‌السلام هستم، امام حسینعليه‌السلام در ایوان حرم، رو به قبله و پشت به ضریح نشسته اند، در محل قبر شریف چاه آبی هست که از آن به وسیله ی لوله به قبرهایی که در اطراف حرم هستند آب منتقل می شود.

در این اثنا یکی از خطبایی که می شناختم و در اطراف حرم مدفون بود،

خدمت حضرت آمد و عرض کرد: من آب ندارم.

حضرت فرمود: این آبها مربوط به کسانی است که کتاب نوشته، از خود به یادگار نهاده اند و شما کتابی ننوشته اید.

آیه اللّه شیرازی فرمود: من چندین بار به آن شخص در حال حیاتش گفته بودم شما که منبر می روید، منبرهای خود را بنویس تا به صورت کتاب درآید و ایشان انجام نداده بود.

۲) مرحوم آیه اللّه سید محمدحسن میرجهانی (۱۳۱۹ _ ۱۴۱۳ ق) صاحب آثار ارزشمند فراوان به هنگام ارتحال وصیت می کند که یک جلد از کتاب: «البکاء للحسین» ایشان را در قبر مقابل صورتش قرار دهند.

وصیّ ایشان، صدیق ارجمند، آقای حاج احمد جلوانی به هنگام دفن ایشان در بقعه ی علامه ی مجلسی یک جلد از آن کتاب را در قبر ایشان می گذارد.

همسر ایشان که از این موضوع اطلاع نداشت، شبی در عالم روءیا به سر خاک ایشان می رود، ایشان را در قبر می بیند و می گوید: آقا! شما در اینجا تنها خوابیده ای، حوصله ات سر نمی آید؟

ایشان در پاسخ می فرماید:

من تنها نیستم، من با بکاء هستم.

آن مخدّره که از موضوع مطّلع نبود، متوجه منظور ایشان نمی شود.

هنگامی که حاج احمد آقا را می بیند، روءیای خودش را به ایشان نقل می کند، ایشان می فرماید: آیا می دانید که یکی از آثار ارزشمند آیه اللّه میرجهانی، کتاب «البکاء للحسین» است؟ می گوید: نه.

می گوید: آری ایشان کتابی به این نام دارد و من طبق وصیّت یک جلد از این کتاب را در قبر ایشان نهاده ام.

آری کتابی که در حق سالار شهیدان تألیف شود، پیش از آخرت در عالم برزخ نیز انیس و مونس موءلّف می باشد.

عنایت امام حسینعليه‌السلام به علامه ی امینی

۱) روز دوشنبه ۲۴ ذیقعده الحرام ۱۴۳۴ ق حجه الاسلام والمسلمین حاج سیّد علی اصغر امینی از اساتید برجسته ی مشهد مقدّس، برای اینجانب بدون واسطه از علامه امینی نقل کردند که فرمود: در نجف اشرف به کتابی نیاز پیدا کردم که یکی از بزرگان نجف داشت. هر چه از او تقاضا کردم که آن را به من امانت بدهد، قبول نکرد. چون به شدّت به آن نیاز داشتم و نسخه ی دیگری از آن در جای دیگری سراغ نداشتم. به کربلا مشرّف شدم تا از امام حسینعليه‌السلام بخواهم راه وصول به این نسخه را برایم فراهم سازد.

وارد کربلا شدم. پسر یکی از دوستانم در نزدیکی حرم مغازه داشت، به مغازه او رفتم، وسایل خودم را در مغازه ایشان گذاشتم که بعد از زیارت از او بگیرم. او گفت: باید امروز به منزل ما تشریف بیاورید، خواستم قبول نکنم، اصرار کرد، قول دادم. به حرم مشرّف شدم و حاجتم را از سالار شهیدان طلب کردم و به منزل ایشان رفتم.

ایشان یک بسته کتاب به من داد که از قبل آنها را با نخ بسته بود. گفت: مدتی است من این کتاب ها را کنار گذاشته ام که به شما تقدیم کنم شاید به درد شما بخورد.

وقتی بسته را باز کردم، دیدم اولین کتاب، نسخه ای از همان کتابی است که برای وصول به آن از نجف به کربلا مشرّف شده ام و لذا با صدای بلند گریه کردم، گفت: چه شد؟ گفتم: من شدیداً به این نسخه نیاز داشتم و برای رسیدن به این نسخه به کربلا آمده، به امام حسینعليه‌السلام متوسّل شده ام.

۲) علامه ی امینی می فرماید: روزی به کتاب «ربیع الأبرار» زمخشری نیاز پیدا کردم، در آن موقع این کتاب به چاپ نرسیده بود، فقط سه نسخه از آن سراغ داشتم: یکی در کتابخانه ی امام یحیی در یمن، دیگری در کتابخانه ی ظاهریّه دمشق و سومی در کتابخانه ی یکی از مراجع نجف اشرف که پس از فوتش به پسرش به ارث رسیده بود.

علامه امینی به درِ خانه ی آن شخص می رود و از او می طلبد که این کتاب را به مدّت سه روز به او امانت بدهد، قبول نمی کند، به مدّت دو روز، قبول نمی کند، به مدّت یک روز، باز هم قبول نمی کند، به مدّت سه ساعت، قبول نمی کند.

در پایان می فرماید: اجازه دهید بیایم در کتابخانه تان مطالعه کنم، باز هم نمی پذیرد.

علامه امینی به خدمت آیه اللّه سید ابوالحسن اصفهانی می رود، ایشان را واسطه قرار می دهد، صاحب نسخه نمی پذیرد، سپس آیه اللّه کاشف الغطاء را واسطه قرار می دهد، باز نمی پذیرد.

پس از نومیدی به حرم مطهّر مولای متّقیان مشرّف می شود و از این رویداد شکایت می کند، با غم و اندوه فراوان به خانه برمی گردد، مدّتی خوابش نمی برد، تا در اواخر شب در میان خواب و بیداری به محضر امیرموءمنانعليه‌السلام می رسد و عرضه می دارد: مولا جان! می بینید که برای دسترسی به یک کتاب چه مشکلاتی پیش روی من قرار می گیرد.

مولای متّقیان می فرماید: پاسخ خواسته ی شما در نزد فرزندم حسینعليه‌السلام است.

از خواب بیدار شده، وضو گرفته، به کربلای معلّی مشرّف شده، نماز صبح را

در حرم سالار شهیدان می خواند، شکایاتش را به آن حضرت عرضه می دارد، از حرم امام حسینعليه‌السلام به سوی حرم حضرت قمر بنی هاشم روی می آورد.

پس از زیارت آن حضرت به خداوند متوسّل می شود و عرضه می دارد: بار خدایا! تو را به مقام و منزلت این دو برادر مشکل مرا آسان بگردان.

در حدود طلوع آفتاب از حرم بیرون آمده در یکی از ایوان ها می نشیند و در مورد مشکل خود به اندیشه فرو می رود.

در آن هنگام خطیب توانا شیخ محسن ابوالحب می رسد و تقاضا می کند که برای صرف صبحانه به منزل ایشان تشریف ببرد.

هوا گرم بوده، در باغچه ی خانه می نشینند و صبحانه را صرف می کنند و بعد از دقایقی می فرماید:

کتابخانه ات را به من نشان بده.

با هم به کتابخانه می روند، کتابخانه اش را بسیار غنی و پربار می بیند.

وقتی قفسه ها را مورد توجّه قرار می دهد، چشمش به نسخه ای از کتاب «ربیع الأبرار» زمخشری می افتد، که برای آن به امیرموءمنان شکایت کرده بود و حضرت فرموده بود: پاسخ این خواسته در نزد فرزندم حسینعليه‌السلام می باشد.

یک مرتبه اشک در دیدگانش حلقه می زند. آرام آرام صدایش به گریه بلند می شود. صاحب خانه از راز گریه اش می پرسد و علاّمه داستان را نقل می کند. او نیز اشک می ریزد و عرضه می دارد:

این نسخه یکی از نسخه های نادر است و بسیار پرارزش و آقای قاسم محمد رجب، صاحب انتشارات «المثنّی» بزرگ ترین مرکز انتشاراتی بغداد آن را به یک هزار دینار از من خواست که چاپ و منتشر کند، ولی من ندادم.

آنگاه قلم خود را از جیبش بیرون آورد و در روی نسخه نوشت: تقدیم به علامه ی امینی.

سپس گفت: این بود معنای حواله ی امیرموءمنانعليه‌السلام شما را به محضر حضرت سیدالشهداعليه‌السلام .(۱)

۳) روز دوشنبه ۱۶/۱۱/۹۱ برابر ۲۳ ربیع الاول ۱۴۳۴ ق آقای حاج آقا جعفر شیرازی برای گروهی از محققان عتبه ی عباسیه نقل کرد که: علامه ی امینیقدس‌سره در هند یک نسخه ی مورد نیازش را پیدا می کند، به او اجازه مطالعه و یادداشت نمی دهند.

پس از مراجعت به نجف اشرف چهل شب در حرم مولا امیرموءمنانعليه‌السلام به آن حضرت متوسل می شود، شب چهلم در عالم روءیا می بیند که مولای متقیان می فرماید: امروز صبح در کربلا این نسخه به دستت می رسد.

از خواب بیدار می شود، شبانه حرکت می کند، نماز صبح را در حرم می خواند، بعد از زیارت به صحن مقدس می آید. می بیند جوانی به او خیره شده است. از او می پرسد: با من کاری داری؟ می گوید: من پسر فلانی هستم، یک هفته پیش پدرم وفات کرده، یک صندوق کتاب خطّی دارد، امروز به حرم آمدم تا یکی از رجال دین را ببینم و آن نسخه ها را به او تقدیم کنم.

به منزل او تشریف می برد، در صندوق را باز می کند، اولین کتاب همان نسخه ی مورد نیاز وی بود.

داستان هند را تعریف می کند و می فرماید: من این نسخه را به هر قیمتی که بخواهی، از تو می خرم.

جوان می پرسد: شما علامه ی امینی هستید؟ می گوید: بلی.

________________________________

۱- ۱. علامه امینی، الغدیر، جلد صفر، ص ۲۶ _ ۲۹.

می گوید: این نسخه و آنچه در این صندوق است، هدیه است به شما.

در اینجا یادآوری این نکته مناسب است که علامه ی امینی برای سطر سطر کتاب «الغدیر» چه تلاش ها کرده، چه رنج ها برده، چه مسافرت ها نموده، چه توسلات انجام داده، تا این اثر ارزشمند را به وجود آورده، در طبق اخلاص نهاده، به مولای خود تقدیم نموده است. از این رهگذر حق بزرگی به گردن همه ی شیعیان در تمام اقطار و اکناف جهان دارد.

۴) در ادامه ی این بحث، خواب جالبی از علامه ی امینی دیده ام که نقلش خالی از لطف نیست.

شبی در عالم روءیا دیدم علامه ی امینی در حضور مرحوم آیه اللّه بروجردی نشسته، آیه اللّه بروجردی می فرماید:

آقای شیخ عبدالحسین! آن پیش نویس های کتاب الغدیر را که به چاپخانه رفته، حروفچینی شده، دیگر نیازی به آنها ندارید و به هنگام نوشتن اشک چشمتان روی آنها ریخته و خط خطی شده، من آنها را به اعلی القیم (به بالاترین قیمت) می خرم.

علامه امینی در پاسخ گفتند: آقا، شما می دانید که نام من «عبدالحسین» است، من عبدِ حسین کربلا هستم، نه عبدِ آقا حسین طباطبایی بروجردی.

عنایت خاص امام حسینعليه‌السلام به مرحوم دربندی

مرحوم ملا آغا دربندی، فقیه، اصولی، رجالی، محقق و مدقق، معاصر شیخ انصاری، از شاگردان شریف العلماء مازندرانی، مدت متمادی در کربلا اقامت نموده، به ایران آمد، مدتی در تهران اقامت کرد و در تهران وفات نمود.

جنازه اش را به رسم امانت در تابوت نهادند که خشک شود، پس از شش ماه

باز کردند، دیدند تر و تازه است، پس به کربلا منتقل نمودند، در مقبره ای که صاحب ریاض و صاحب فصول در آن مدفون بودند، به خاک سپردند.(۱)

مرحوم دربندی عاشق شیفته و دلباخته ی سالار شهیدان بود و در راه احیای مراسم عزاداری تلاش فراوان نمود و چند مجلّد مقتل نوشت.

آیه اللّه حاج میرزا عبدالحمید شربیانی مقیم مشهد مقدّس از جدّ بزرگوارش آیه اللّه فاضل شربیانی نقل می کند که یکی از طلاّب نجف اشرف در عالم روءیا کاخ بسیار باعظمتی می بیند که چشم از دیدنش خیره و عقل از وصفش مبهوت می باشد، می پرسد: این کاخ از آنِ کیست؟ می گویند: شیخ مرتضی انصاری.

سپس کاخ بسیار باشکوه تری را مشاهده می کند و می پرسد: این کاخ از آنِ کیست؟ می گویند: ملاّ آغا دربندی.

می گوید: شیخ انصاری که مقامش از وی بالاتر است، پس چگونه است که کاخ او باشکوه تر می باشد؟

می گویند: این امتیاز از الطاف و عنایات امام حسینعليه‌السلام می باشد که او همه ی عمر عاشق شیدای امام حسین بود و هر روز در جلسه ی درس به ذکر مصیبت آن حضرت می پرداخت و در هر زمان و مکان از آن حضرت یاد می کرد.(۲)

عنایت امام حسینعليه‌السلام به مرحوم مولوی قندهاری

علامه ی گرانقدر مرحوم مولوی قندهاری، متخلّص به: «حسن» متولد ۱۷ ربیع الاول ۱۳۱۹ ق و متوفّای ۲۲ ربیع الثانی ۱۴۱۹ ق برابر ۲۲/۵/۱۳۷۷ ش، از دوران کودکی مورد عنایت خاص حضرت سیدالشهدا بوده که به برخی از آنها

________________________________

۱- ۱. تهرانی، الکرام البرره، ج ۱، ص ۱۵۳.

۲- ۲. بصیری، کرامات و حکایات پندآموز، ص ۱۲۹.

اشاره می کنیم:

۱) در دوران کودکی به مکتب می رود، هر چه استاد سعی می کند که مطلب را برای ایشان بیان کند، توجیه نمی شود تا شب جمعه ای در عالم روءیا به حرم حضرت سیدالشهداءعليه‌السلام مشرف می شود، خود را در مقابل درب ضریح می بیند، آبی در دست داشته، آن آب را بر قفل ضریح می ریزد، با ظرف دیگری آن آب را که از قفل سرازیر بوده جمع می کند و می خورد.

صبح که به مکتب می رود، خود را در وضع دیگری مشاهده می کند، در مکتب، قرآن یاد می گرفته، به استاد می گوید: اجازه می دهید من بخوانم.

آنگاه شروع به تلاوت قرآن می کند و از آن روز قریحه اش باز می شود. در آن موقع حدوداً ده ساله بوده است.

۲) در اولین سفری که به کربلا مشرّف می شود، چند حاجت از امام حسینعليه‌السلام طلب می کند، از جمله این که تا زنده هستم از نماز و روزه نیفتم و لذا تا پایان سن مبارکشان که بالغ بر یکصد سال بود، هم نمازش را ایستاده، بدون تکلف می خواند هم روزه اش را راحت می گرفت.

۳) در سال ۱۳۰۰ ش که ایشان حدوداً ۲۲ ساله بود، مقیم نجف اشرف بود و هر شب جمعه به کربلا مشرف می شد، شب جمعه را در حرم بیتوته می کرد، صبح به زیارت حضرت قمر بنی هاشم شرفیاب شده، به نجف برمی گشت.

در یک شب جمعه ای یک ساعت به اذان صبح از حرم بیرون می آید که تجدید وضو کند، چشمش به گنبد مقدس امام حسینعليه‌السلام می افتد، بسیار جذب می شود، در صحن مطهر در ایوان روبه رو می نشیند و مدتی به گنبد و گلدسته خیره می شود، یک مرتبه مشاهده می کند که ستاره ای از آسمان پایین می آید، هر چه به زمین نزدیک تر می شود درخشندگی اش بیشتر می شود، هنگامی که مقابل چشم او قرار می گیرد، بی اختیار چشمانش را می بندد ونزدیک می شود که از هوش برود.

سه بار دور گنبد مقدس طواف می کند، سپس به سوی آسمان بالا می رود.

در اثنای طواف گاهی سیاه مثل قیر می شود که اشاره به مصائب آن حضرت بوده است.

مرحوم مولوی دو دستش را باز می کرد و می فرمود: به اندازه یک سینی دیده می شد، یعنی بزرگ تر از قرص خورشید.

مرحوم مولوی که یک ساعت پیش از اذان صبح این صحنه را مشاهده کرده بود، وقتی به خود می آید که می بیند نزدیک است که آفتاب طلوع کند و لذا با عجله وضو گرفته نماز صبح را ادا می کند.

مرحوم مولوی قسم می خورد و می گفت: من شهادت می دهم که این صحنه را با چشم سر دیدم، نه با چشم دل.

آنگاه مرحوم مولوی داستان نزول ستاره بر پشت بام مولای متقیان را نقل می کرد که چون برخی از مخالفان از حضرت فاطمهعليها‌السلام خواستگاری کردند، حضرت فرمود: امشب ستاره ای فرود می آید و بر بام یکی از خانه های مدینه می نشیند، بر بام هر کس بنشیند، حضرت فاطمه از آنِ اوست.

آن شب همه بر پشت بام های خود قرار گرفتند و همگان دیدند که آن ستاره بر پشت بام مولای متّقیان آمد، چون نزدیک شد، مولا ۳۴ بار تکبیر گفتند، چون نزدیک تر آمد، ۳۳ مرتبه خدای را حمد گفتند و هنگامی که کاملاً نزدیک آمد، ۳۳ مرتبه خدا را تسبیح نمودند.

احادیث داستان فرود آمدن ستاره را علامه مجلسی به تفصیل در بحار الانوار(۱) آورده در پایان فرموده: علامه ی حلّی آن را از طریق مخالفان (۲)نقل

________________________________

۱- ۱. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۲۷۲ _ ۲۸۴.

۲- ۲. علامه حلی، کشف الیقین، ص ۲۰۰.

کرده و ابوحامد شافعی (خرکوشی) در شرف المصطفی.(۱)

داستان مشاهده مرحوم مولوی را شب شنبه ۲۰/۷/۹۲ برابر ششم ذی حجه الحرام ۱۴۳۴ ق از فرزند برومندشان حاج شیخ علی مولوی تلفنی ثبت نمودم.

عنایت امام حسینعليه‌السلام به مرحوم میرزا علی شیرازی

مرحوم آقا میرزا علی شیرازی اصفهانی (۱۲۹۴ _ ۱۳۷۵ ق) از شاگردان آخوند خراسانی و سید یزدی از عالمان عامل، که مرحوم شهید مطهری در کتاب «سیری در نهج البلاغه» از ایشان ذکر خیر فراوان می کند، از جمله نقل می کند که فرمود:

شبی در عالم روءیا دیدم که از دنیا رفته ام، امام حسینعليه‌السلام تشریف آوردند و فرمودند: تو نمرده ای، این خواب است، عنایت ما به شما هست.

آن سگ که دیدی غضب تو هست، اگر می خواهی با ما باشی، باید هرگز غضب نکنی.

ایشان این قدر موءدّب به آداب شرع بود که در طول عمر حتی یک بار به همسرش دستور نداده بود.

عنایت امام حسینعليه‌السلام به مرحوم شیخ مهدی مازندرانی

مرحوم شیخ مهدی مازندرانی، صاحب معالی السّبطین که در حدود ۱۳۰۰ متولد شده و در سال ۱۳۸۶ ق وفات کرده، ۶۰ سال تمام در منزل مرحوم آیه اللّه

____________________________________

۱- ۱. مجلسی، همان، ص ۲۸۴.

میرزا مهدی شیرازی منبر رفته، سال ۱۳۸۶ ق آخرین و شصتمین سال منبرش بود.

آیه اللّه آقای سید صادق شیرازی از مراجع عالیقدر تقلید در روز سه شنبه۲۴/۲/۹۲ برابر سوم رجب ۱۴۳۴ ق نقل فرمود:

برای دعوت به خدمت مرحوم شیخ مهدی مازندرانی رفتم، فرمود: من امسال استعداد منبر ندارم و همه ی مجالسم را رد کرده ام، ولی آنجا می آیم، زیرا در آنجا کرامت دیده ام:

روزی در این مجلس منبر رفتم، منبر سه پله بود و من همواره بر عرشه ی منبر می نشستم، آن روز بی توجه در پله ی دوم نشستم.

برای این که مردم متوجه نشوند که من اشتباهی نشسته ام، همانجا شروع به خطابه کردم و به عرشه ی منبر نرفتم.

در وسط منبر سنگ بزرگی از سقف بر عرشه ی منبر افتاد، که اگر طبق معمول در عرشه ی منبر نشسته بودم، بدون تردید هلاک شده بودم.

و روزه هر کاری انجام می دادم.

شب عاشورا پدر و مادرم به حسینیه رفتند، من به دنبال کثافت کاری خود بودم، در مسیر خود دختری را سوار کردم که می خواست به حسینیه برود، او را به زور به محلّی بردم و خواستم به او تعدّی کنم، هر چه گریه و تضرّع کرد و گفت: شب عاشوراست، اعتنا نکردم.

گفت: من علویّه هستم، به پاس حرمت مادرم حضرت زهرا مرا رها کن، اعتنا نکردم.

گفت: بیا امشب با امام حسین معامله کن، امام حسین دست عطوفتش را بر سر تو بکشد.

نام امام حسین در تمام اعماق دلم تأثیر گذاشت، او را سوار کردم و دم در حسینیه پیاده اش کردم.

به منزل آمدم، تلویزیون را روشن کردم، داستان عاشورا را تعریف می کرد و در نصف صفحه ی تلویزیون تعزیه را نشان می داد که بر سر کودکان تازیانه می زدند.

بی اختیار اشکم جاری شد، مدتی نشستم و گریه کردم.

مادرم آمد، تا وارد خانه شد، پرسید: رضا چه شده؟ گفتم: هیچ، گفت: نه، از همه جای اتاق، بوی امام حسین می آید.

فردا بی اختیار به حسینیه رفتم.

همه ی بچه های محل مرا می شناختند و می دانستند که من اهل هیأت نیستم، من یک پارچه شرّ هستم.

رئیس هیأت گفت: آقا رضا! تو هم حسینی شدی؟ گذرنامه ات را بده تو را ببرم کربلا.

گفتم: پول ندارم، گفت: با هزینه ی خودم می برم.

به فاصله ی چند روز رفتیم کربلا، همه رفتند حرم، من خجالت می کشیدم.

بالاخره من هم رفتم.

چند ماه بعد هم مرا به مکه برد.

از مکه برگشتم، مادرم گفت: رضا! دختری برایت در نظر گرفتیم.

رفتند خواستگاری، روز بعد من رفتم، دختر برایم چایی آورد، تا چشمش به من افتاد، فریاد زد: یازهرا! و بیهوش شد.

وقتی به هوش آمد، گفت: دیشب حضرت زهراعليها‌السلام را در عالم روءیا دیدم، عکس این جوان را به من ارایه داد و فرمود:

فردا من برای تو خواستگار می فرستم، مبادا رد کنی.

یک جوان شرّ، با شنیدن نام امام حسینعليه‌السلام دگرگون می شود، حسینی می شود، کربلایی می شود، حاجی می شود، مورد عنایت حضرت زهراعليها‌السلام قرار می گیرد، از راه حلال به خواسته اش می رسد و زندگی اش سر و سامان می گیرد.

عنایت حضرت ولی عصرعليه‌السلام به تأسیس مجالس حسینی

مرحوم آیه اللّه سید حسین حائری کرمانشاهی (متوفای ۱۳۶۶ ق) برادرزاده مرحوم آیه اللّه حاج سید محمد فشارکی (متوفای ۱۳۱۶ ق) نقل می کند که در آستانه ی محرم ۱۳۴۶ ق، سید غریبی از نجف اشرف به کرمانشاه آمد و در منزل حقیر ورود پیدا کرد. معلوم شد که ۱۲ سال در مسجد سهله ریاضت کشیده، با احضار جنّ مخالف است، زیرا آنها دروغ می گویند، ولی ارواح علما را احضار می کند و مطالب مورد حاجت را از آنها می پرسد.

مرحوم حائری از او می پرسد: ای کاش می دانستیم که این مجلس که ما در دهه ی عاشورا برگزار می کنیم، آیا مورد قبول اهل بیتعليهم‌السلام هست یا نه؟

پس از توسل گفت: آری! این مجلس مورد قبول است و روز تاسوعا شخص حضرت بقیه اللّه ارواحنا فداه در محفل شرکت می کنند.

سپس گفت: واعظی که هر روز آخر وقت می آید، آن روز اول صبح می آید و به جای روضه به حضرت توسل پیدا می کند و مجلس حال خاصی پیدا می کند.

این گفت و گو روز پنجم محرم بین آقای حائری و آن سید غریب انجام شد.

مرحوم حائری می گوید: روز تاسوعا اوایل صبح یک مرتبه آن واعظ معروف به اشرف الواعظین (سید اکبرشاه) آمد، پرسیدم: چه عجب حالا آمدید؟ گفت: امروز می خواهم به هیچ مجلسی نروم و صدایم را برای روز عاشورا نگه دارم. ولی چون نمی توانستم مجلس شما را تعطیل کنم، آمدم چند کلمه روضه بخوانم.

چون بر عریشه ی منبر نشست، شروع کرد: «ای گمگشته ی بیابان ها».

مجلس حالی پیدا کرد، من از سید پرسیدم از مولا چه خبر؟ گفت: تشریف آورده اند، مقابل منبر به صورت دایره نشسته اند.

به طرف منبر رفتم، دیدم چند نفر با لباس محلّی به صورت دایره نشسته اند.

سلام کردم، یکی از آنها پاسخ داد، فهمیدم که مولا ایشان هستند که دیگران به احترام ایشان پاسخ ندادند. خوش آمد گفتم، فرمودند: برگرد در جای خود بایست.

مجلس یک پارچه گریه و تضرّع بود، روضه خوان روضه نمی خواند، بلکه از هجر یار سخن می گفت و مردم به سر و صورت می زدند.

من چهار چشمی آن حلقه را زیر نظر داشتم، یک مرتبه دیدم تشریف ندارند.

نه به هنگام ورود متوجه شده بودم و نه به هنگام خروج، ولی از نشانه هایی که قبلاً آن سید گفته بود و دقیقاً واقع گردید، مطمئن شدم که مجلس مورد رضایت مولا بود و با مقدم مبارکشان مزیّن شده بود.

حضرت و هیأت همراه عموماً زیر چهل سال به نظر می رسیدند و همه لباس محلی پوشیده بودند.

این داستان را من برای اولین بار از مرحوم آیه اللّه حاج سید رضا صدر (۱۳۳۹ _ ۱۴۱۵ ق) شنیدم.

آیه اللّه صدر فرمودند: من نُه سال داشتم، مرحوم سید حسین حائری به قم آمده بود، این داستان را برای پدرم «مرحوم آیه اللّه سید صدر الدّین صدر» (۱۲۹۹ _ ۱۳۷۳ ق) از مراجع ثلاث نقل می کرد و من می شنیدم.

روی این حساب آیه اللّه صدر به سال ۱۳۴۷ ق یعنی حدوداً یک سال پس از آن تشرّف، از ایشان استماع نموده است.

نگارنده گوید: علت این که آیه اللّه صدر این داستان را برای من نقل کرد، این بود که من از ایشان سوءال کردم: آیا ممکن است انسان به محضر آقا بقیه اللّه مشرف شود و آن حضرت را در حال تشرف بشناسد؟ فرمود: آری.

سپس داستان مرحوم سید حسین حائری را دلیل آورد.

مرحوم نهاوندی این داستان را با توضیحات بیشتر بدون واسطه از ایشان نقل کرده است.(۱)

در پایان ذکر این نکته خالی از لطف نیست که واعظ شهیر آن مجلس مرحوم سید علی اکبر اشرف الواعظین، مشهور به اکبر شاه (۱۲۶۸ _ ۱۳۵۱ ق) پدر مرحوم سلطان الواعظین (۱۳۱۴ _ ۱۳۹۱ ق) بود.(۲)

___________________________________

۱- ۱. نهاوندی، العبقری الحسان، ج ۲، ص ۴۷۲ ۴۷۸.

۲- ۲. برای شرح حال پدر و فرزند ر.ک: جواهر کلام، تربت پاکان قم، ج ۳، ص ۳۳۷ ۳۴۴.

.

عنایت امام زمانعليه‌السلام به مجالس عزاداری

روز شنبه ۴/۸/۹۲ برابر ۲۰ ذی حجّه ۱۴۳۴ ق. در کرمان شاعر اهل بیتعليهم‌السلام آقای حاج احمد خراسانی، اهل بم و صاحب دیوان: «سوگنامه ی بم» به کرمان آمده بود، در منزل آقای شیخ الرئیس نقل کرد که سال ها قبل به شدّت مقروض شده بودم و به همین خاطر دو سال موفّق به برگزاری مجلس روضه نشدم.

شبی در عالم روءیا به محضر مقدّس حضرت بقیه اللّه ارواحنافداه رسیدم و عرض کردم:

آقا برای مغفرت پدر و مادرم دعا بفرمایید.

آقا من مشتاق زیارت خانه ی خدا هستم.

آقا من بدهی فراوان دارم، ادای بدهی خود را می خواهم.

حضرت فرمودند:

شما چرا روضه ی جدّم را دو سال است که تعطیل کرده ای؟

گفتم: من بسیار مقروض هستم و نمی توانم مجلس روضه برگزار کنم.

فرمودند:

هزینه ی روضه ی جدّم با ماست، به شما ربطی ندارد. بدهی تو نیز ادا می شود، مکّه هم می روی و خداوند پدر و مادرت را می آمرزد.

از خواب بیدار شدم و خود را مهیّا کردم که مجالس روضه را برگزار نمایم.

مجلس روضه را برگزار کردم و کلّ هزینه های آن ششصد تومان شد.

چند روز گذشت، معامله ای کردم و دقیقاً ششصد تومان سود بردم. در مدّت کوتاهی ۱۵۰۰۰ تومان به دستم رسید، ثبت نام کردم و مکّه رفتم و همچنین در مدّت کوتاهی قرض هایم ادا شد.

پس از اندک زمانی پدرم را خواب دیدم، از حالش جویا شدم. گفت: زندانی بودم و از زندان نجات یافتم.

عنایت حضرت فاطمهعليها‌السلام به مجالس عزاداری

۱) مرحوم حاج اسماعیل حاجیلاری از افراد متدیّن خوی همه ساله در ایّام فاطمیّه و دهه ی آخر ماه رجب مجلس عزاداری برپا می کرد.

در یکی از شب های عزاداری مرحوم حاج سید ابراهیم علوی (۱۳۳۳ _ ۱۴۰۵ ق) از علمای فعّال خوی به روضه تشریف فرما می شود و تا پایان مجلس در جلو در مقابل پنجره ای که مشرف به درِ بیرونی خانه بود، می نشیند.

مرحوم حاج اسماعیل می گوید: صبح زود مشغول وضو بودم، همسرم آمد و گفت: امشب چه کسی به روضه آمده بود؟

گفتم: چطور؟

گفت: خوابی دیده ام.

گفتم: چه خوابی؟

گفت: در عالم روءیا خاتون محترمی را دیدم که از درب بیرونی وارد گردید و از پشت پرده به طرف پنجره ای که مشرف به درِ بیرونی است همان پنجره ای که مرحوم علوی نشسته بود به مجلس نگاه کرد.

گفتم: خانم بفرمایید مجلس روضه. فرمود: نه، من عطر حسینم را از اینجا استشمام می کنم.(۱)

۲) شب جمعه ۲۰/۱۱/۸۵ برابر ۲۰ محرم ۱۴۲۸ ق واعظ گرانقدر آقای شریعتی بر فراز منبر داستان فضیل را نقل کرد که برای امام حسینعليه‌السلام مجلس سوگواری برگزار نمود، هنگامی که به محضر امام صادقعليه‌السلام شرفیاب شد،

__________________________________

۱- ۱. بصیری، کرامات و حکایات پندآموز، ص ۳۷.

حضرت فرمود: مجلس شما بر ما مخفی نماند، من آمدم و در مجلس شرکت کردم.

پرسید: مولاجان! در کجای مجلس تشریف داشتید؟ فرمود: دمِ در.

عرض کرد که چرا به صدر مجلس تشریف نیاوردید؟ فرمود: مادرم حضرت فاطمه در صدر مجلس تشریف داشت.

۳) آقای شریعتی در همان مجلس از مرحوم مجاب (واعظ توانمند دزفولی) نقل کرد که یک منبری در دزفول پس از منبر از مجلس رفته و برای شام نمانده است.

شب در عالم روءیا به محضر حضرت فاطمهعليها‌السلام مشرّف شده، حضرت فرموده: چرا از شام فرزندم نخوردی؟

عرض کرده بود چون ترش بود و برای سینه ام خوب نبود.

فرموده بود: مگر نمی دانی هر کجا برای فرزندم طعام تهیّه شود، سر دیگ را من برمی دارم.

نقش تألیف کتاب پیرامون امام حسینعليه‌السلام

۱) از مرحوم آیه اللّه حاج سید محمد شیرازیقدس‌سره چندین بار شنیدم که می فرمود:

شبی در عالم روءیا دیدم که در حرم مطهّر امام حسینعليه‌السلام هستم، امام حسینعليه‌السلام در ایوان حرم، رو به قبله و پشت به ضریح نشسته اند، در محل قبر شریف چاه آبی هست که از آن به وسیله ی لوله به قبرهایی که در اطراف حرم هستند آب منتقل می شود.

در این اثنا یکی از خطبایی که می شناختم و در اطراف حرم مدفون بود،

خدمت حضرت آمد و عرض کرد: من آب ندارم.

حضرت فرمود: این آبها مربوط به کسانی است که کتاب نوشته، از خود به یادگار نهاده اند و شما کتابی ننوشته اید.

آیه اللّه شیرازی فرمود: من چندین بار به آن شخص در حال حیاتش گفته بودم شما که منبر می روید، منبرهای خود را بنویس تا به صورت کتاب درآید و ایشان انجام نداده بود.

۲) مرحوم آیه اللّه سید محمدحسن میرجهانی (۱۳۱۹ _ ۱۴۱۳ ق) صاحب آثار ارزشمند فراوان به هنگام ارتحال وصیت می کند که یک جلد از کتاب: «البکاء للحسین» ایشان را در قبر مقابل صورتش قرار دهند.

وصیّ ایشان، صدیق ارجمند، آقای حاج احمد جلوانی به هنگام دفن ایشان در بقعه ی علامه ی مجلسی یک جلد از آن کتاب را در قبر ایشان می گذارد.

همسر ایشان که از این موضوع اطلاع نداشت، شبی در عالم روءیا به سر خاک ایشان می رود، ایشان را در قبر می بیند و می گوید: آقا! شما در اینجا تنها خوابیده ای، حوصله ات سر نمی آید؟

ایشان در پاسخ می فرماید:

من تنها نیستم، من با بکاء هستم.

آن مخدّره که از موضوع مطّلع نبود، متوجه منظور ایشان نمی شود.

هنگامی که حاج احمد آقا را می بیند، روءیای خودش را به ایشان نقل می کند، ایشان می فرماید: آیا می دانید که یکی از آثار ارزشمند آیه اللّه میرجهانی، کتاب «البکاء للحسین» است؟ می گوید: نه.

می گوید: آری ایشان کتابی به این نام دارد و من طبق وصیّت یک جلد از این کتاب را در قبر ایشان نهاده ام.

آری کتابی که در حق سالار شهیدان تألیف شود، پیش از آخرت در عالم برزخ نیز انیس و مونس موءلّف می باشد.

عنایت امام حسینعليه‌السلام به علامه ی امینی

۱) روز دوشنبه ۲۴ ذیقعده الحرام ۱۴۳۴ ق حجه الاسلام والمسلمین حاج سیّد علی اصغر امینی از اساتید برجسته ی مشهد مقدّس، برای اینجانب بدون واسطه از علامه امینی نقل کردند که فرمود: در نجف اشرف به کتابی نیاز پیدا کردم که یکی از بزرگان نجف داشت. هر چه از او تقاضا کردم که آن را به من امانت بدهد، قبول نکرد. چون به شدّت به آن نیاز داشتم و نسخه ی دیگری از آن در جای دیگری سراغ نداشتم. به کربلا مشرّف شدم تا از امام حسینعليه‌السلام بخواهم راه وصول به این نسخه را برایم فراهم سازد.

وارد کربلا شدم. پسر یکی از دوستانم در نزدیکی حرم مغازه داشت، به مغازه او رفتم، وسایل خودم را در مغازه ایشان گذاشتم که بعد از زیارت از او بگیرم. او گفت: باید امروز به منزل ما تشریف بیاورید، خواستم قبول نکنم، اصرار کرد، قول دادم. به حرم مشرّف شدم و حاجتم را از سالار شهیدان طلب کردم و به منزل ایشان رفتم.

ایشان یک بسته کتاب به من داد که از قبل آنها را با نخ بسته بود. گفت: مدتی است من این کتاب ها را کنار گذاشته ام که به شما تقدیم کنم شاید به درد شما بخورد.

وقتی بسته را باز کردم، دیدم اولین کتاب، نسخه ای از همان کتابی است که برای وصول به آن از نجف به کربلا مشرّف شده ام و لذا با صدای بلند گریه کردم، گفت: چه شد؟ گفتم: من شدیداً به این نسخه نیاز داشتم و برای رسیدن به این نسخه به کربلا آمده، به امام حسینعليه‌السلام متوسّل شده ام.

۲) علامه ی امینی می فرماید: روزی به کتاب «ربیع الأبرار» زمخشری نیاز پیدا کردم، در آن موقع این کتاب به چاپ نرسیده بود، فقط سه نسخه از آن سراغ داشتم: یکی در کتابخانه ی امام یحیی در یمن، دیگری در کتابخانه ی ظاهریّه دمشق و سومی در کتابخانه ی یکی از مراجع نجف اشرف که پس از فوتش به پسرش به ارث رسیده بود.

علامه امینی به درِ خانه ی آن شخص می رود و از او می طلبد که این کتاب را به مدّت سه روز به او امانت بدهد، قبول نمی کند، به مدّت دو روز، قبول نمی کند، به مدّت یک روز، باز هم قبول نمی کند، به مدّت سه ساعت، قبول نمی کند.

در پایان می فرماید: اجازه دهید بیایم در کتابخانه تان مطالعه کنم، باز هم نمی پذیرد.

علامه امینی به خدمت آیه اللّه سید ابوالحسن اصفهانی می رود، ایشان را واسطه قرار می دهد، صاحب نسخه نمی پذیرد، سپس آیه اللّه کاشف الغطاء را واسطه قرار می دهد، باز نمی پذیرد.

پس از نومیدی به حرم مطهّر مولای متّقیان مشرّف می شود و از این رویداد شکایت می کند، با غم و اندوه فراوان به خانه برمی گردد، مدّتی خوابش نمی برد، تا در اواخر شب در میان خواب و بیداری به محضر امیرموءمنانعليه‌السلام می رسد و عرضه می دارد: مولا جان! می بینید که برای دسترسی به یک کتاب چه مشکلاتی پیش روی من قرار می گیرد.

مولای متّقیان می فرماید: پاسخ خواسته ی شما در نزد فرزندم حسینعليه‌السلام است.

از خواب بیدار شده، وضو گرفته، به کربلای معلّی مشرّف شده، نماز صبح را

در حرم سالار شهیدان می خواند، شکایاتش را به آن حضرت عرضه می دارد، از حرم امام حسینعليه‌السلام به سوی حرم حضرت قمر بنی هاشم روی می آورد.

پس از زیارت آن حضرت به خداوند متوسّل می شود و عرضه می دارد: بار خدایا! تو را به مقام و منزلت این دو برادر مشکل مرا آسان بگردان.

در حدود طلوع آفتاب از حرم بیرون آمده در یکی از ایوان ها می نشیند و در مورد مشکل خود به اندیشه فرو می رود.

در آن هنگام خطیب توانا شیخ محسن ابوالحب می رسد و تقاضا می کند که برای صرف صبحانه به منزل ایشان تشریف ببرد.

هوا گرم بوده، در باغچه ی خانه می نشینند و صبحانه را صرف می کنند و بعد از دقایقی می فرماید:

کتابخانه ات را به من نشان بده.

با هم به کتابخانه می روند، کتابخانه اش را بسیار غنی و پربار می بیند.

وقتی قفسه ها را مورد توجّه قرار می دهد، چشمش به نسخه ای از کتاب «ربیع الأبرار» زمخشری می افتد، که برای آن به امیرموءمنان شکایت کرده بود و حضرت فرموده بود: پاسخ این خواسته در نزد فرزندم حسینعليه‌السلام می باشد.

یک مرتبه اشک در دیدگانش حلقه می زند. آرام آرام صدایش به گریه بلند می شود. صاحب خانه از راز گریه اش می پرسد و علاّمه داستان را نقل می کند. او نیز اشک می ریزد و عرضه می دارد:

این نسخه یکی از نسخه های نادر است و بسیار پرارزش و آقای قاسم محمد رجب، صاحب انتشارات «المثنّی» بزرگ ترین مرکز انتشاراتی بغداد آن را به یک هزار دینار از من خواست که چاپ و منتشر کند، ولی من ندادم.

آنگاه قلم خود را از جیبش بیرون آورد و در روی نسخه نوشت: تقدیم به علامه ی امینی.

سپس گفت: این بود معنای حواله ی امیرموءمنانعليه‌السلام شما را به محضر حضرت سیدالشهداعليه‌السلام .(۱)

۳) روز دوشنبه ۱۶/۱۱/۹۱ برابر ۲۳ ربیع الاول ۱۴۳۴ ق آقای حاج آقا جعفر شیرازی برای گروهی از محققان عتبه ی عباسیه نقل کرد که: علامه ی امینیقدس‌سره در هند یک نسخه ی مورد نیازش را پیدا می کند، به او اجازه مطالعه و یادداشت نمی دهند.

پس از مراجعت به نجف اشرف چهل شب در حرم مولا امیرموءمنانعليه‌السلام به آن حضرت متوسل می شود، شب چهلم در عالم روءیا می بیند که مولای متقیان می فرماید: امروز صبح در کربلا این نسخه به دستت می رسد.

از خواب بیدار می شود، شبانه حرکت می کند، نماز صبح را در حرم می خواند، بعد از زیارت به صحن مقدس می آید. می بیند جوانی به او خیره شده است. از او می پرسد: با من کاری داری؟ می گوید: من پسر فلانی هستم، یک هفته پیش پدرم وفات کرده، یک صندوق کتاب خطّی دارد، امروز به حرم آمدم تا یکی از رجال دین را ببینم و آن نسخه ها را به او تقدیم کنم.

به منزل او تشریف می برد، در صندوق را باز می کند، اولین کتاب همان نسخه ی مورد نیاز وی بود.

داستان هند را تعریف می کند و می فرماید: من این نسخه را به هر قیمتی که بخواهی، از تو می خرم.

جوان می پرسد: شما علامه ی امینی هستید؟ می گوید: بلی.

________________________________

۱- ۱. علامه امینی، الغدیر، جلد صفر، ص ۲۶ _ ۲۹.

می گوید: این نسخه و آنچه در این صندوق است، هدیه است به شما.

در اینجا یادآوری این نکته مناسب است که علامه ی امینی برای سطر سطر کتاب «الغدیر» چه تلاش ها کرده، چه رنج ها برده، چه مسافرت ها نموده، چه توسلات انجام داده، تا این اثر ارزشمند را به وجود آورده، در طبق اخلاص نهاده، به مولای خود تقدیم نموده است. از این رهگذر حق بزرگی به گردن همه ی شیعیان در تمام اقطار و اکناف جهان دارد.

۴) در ادامه ی این بحث، خواب جالبی از علامه ی امینی دیده ام که نقلش خالی از لطف نیست.

شبی در عالم روءیا دیدم علامه ی امینی در حضور مرحوم آیه اللّه بروجردی نشسته، آیه اللّه بروجردی می فرماید:

آقای شیخ عبدالحسین! آن پیش نویس های کتاب الغدیر را که به چاپخانه رفته، حروفچینی شده، دیگر نیازی به آنها ندارید و به هنگام نوشتن اشک چشمتان روی آنها ریخته و خط خطی شده، من آنها را به اعلی القیم (به بالاترین قیمت) می خرم.

علامه امینی در پاسخ گفتند: آقا، شما می دانید که نام من «عبدالحسین» است، من عبدِ حسین کربلا هستم، نه عبدِ آقا حسین طباطبایی بروجردی.

عنایت خاص امام حسینعليه‌السلام به مرحوم دربندی

مرحوم ملا آغا دربندی، فقیه، اصولی، رجالی، محقق و مدقق، معاصر شیخ انصاری، از شاگردان شریف العلماء مازندرانی، مدت متمادی در کربلا اقامت نموده، به ایران آمد، مدتی در تهران اقامت کرد و در تهران وفات نمود.

جنازه اش را به رسم امانت در تابوت نهادند که خشک شود، پس از شش ماه

باز کردند، دیدند تر و تازه است، پس به کربلا منتقل نمودند، در مقبره ای که صاحب ریاض و صاحب فصول در آن مدفون بودند، به خاک سپردند.(۱)

مرحوم دربندی عاشق شیفته و دلباخته ی سالار شهیدان بود و در راه احیای مراسم عزاداری تلاش فراوان نمود و چند مجلّد مقتل نوشت.

آیه اللّه حاج میرزا عبدالحمید شربیانی مقیم مشهد مقدّس از جدّ بزرگوارش آیه اللّه فاضل شربیانی نقل می کند که یکی از طلاّب نجف اشرف در عالم روءیا کاخ بسیار باعظمتی می بیند که چشم از دیدنش خیره و عقل از وصفش مبهوت می باشد، می پرسد: این کاخ از آنِ کیست؟ می گویند: شیخ مرتضی انصاری.

سپس کاخ بسیار باشکوه تری را مشاهده می کند و می پرسد: این کاخ از آنِ کیست؟ می گویند: ملاّ آغا دربندی.

می گوید: شیخ انصاری که مقامش از وی بالاتر است، پس چگونه است که کاخ او باشکوه تر می باشد؟

می گویند: این امتیاز از الطاف و عنایات امام حسینعليه‌السلام می باشد که او همه ی عمر عاشق شیدای امام حسین بود و هر روز در جلسه ی درس به ذکر مصیبت آن حضرت می پرداخت و در هر زمان و مکان از آن حضرت یاد می کرد.(۲)

عنایت امام حسینعليه‌السلام به مرحوم مولوی قندهاری

علامه ی گرانقدر مرحوم مولوی قندهاری، متخلّص به: «حسن» متولد ۱۷ ربیع الاول ۱۳۱۹ ق و متوفّای ۲۲ ربیع الثانی ۱۴۱۹ ق برابر ۲۲/۵/۱۳۷۷ ش، از دوران کودکی مورد عنایت خاص حضرت سیدالشهدا بوده که به برخی از آنها

________________________________

۱- ۱. تهرانی، الکرام البرره، ج ۱، ص ۱۵۳.

۲- ۲. بصیری، کرامات و حکایات پندآموز، ص ۱۲۹.

اشاره می کنیم:

۱) در دوران کودکی به مکتب می رود، هر چه استاد سعی می کند که مطلب را برای ایشان بیان کند، توجیه نمی شود تا شب جمعه ای در عالم روءیا به حرم حضرت سیدالشهداءعليه‌السلام مشرف می شود، خود را در مقابل درب ضریح می بیند، آبی در دست داشته، آن آب را بر قفل ضریح می ریزد، با ظرف دیگری آن آب را که از قفل سرازیر بوده جمع می کند و می خورد.

صبح که به مکتب می رود، خود را در وضع دیگری مشاهده می کند، در مکتب، قرآن یاد می گرفته، به استاد می گوید: اجازه می دهید من بخوانم.

آنگاه شروع به تلاوت قرآن می کند و از آن روز قریحه اش باز می شود. در آن موقع حدوداً ده ساله بوده است.

۲) در اولین سفری که به کربلا مشرّف می شود، چند حاجت از امام حسینعليه‌السلام طلب می کند، از جمله این که تا زنده هستم از نماز و روزه نیفتم و لذا تا پایان سن مبارکشان که بالغ بر یکصد سال بود، هم نمازش را ایستاده، بدون تکلف می خواند هم روزه اش را راحت می گرفت.

۳) در سال ۱۳۰۰ ش که ایشان حدوداً ۲۲ ساله بود، مقیم نجف اشرف بود و هر شب جمعه به کربلا مشرف می شد، شب جمعه را در حرم بیتوته می کرد، صبح به زیارت حضرت قمر بنی هاشم شرفیاب شده، به نجف برمی گشت.

در یک شب جمعه ای یک ساعت به اذان صبح از حرم بیرون می آید که تجدید وضو کند، چشمش به گنبد مقدس امام حسینعليه‌السلام می افتد، بسیار جذب می شود، در صحن مطهر در ایوان روبه رو می نشیند و مدتی به گنبد و گلدسته خیره می شود، یک مرتبه مشاهده می کند که ستاره ای از آسمان پایین می آید، هر چه به زمین نزدیک تر می شود درخشندگی اش بیشتر می شود، هنگامی که مقابل چشم او قرار می گیرد، بی اختیار چشمانش را می بندد ونزدیک می شود که از هوش برود.

سه بار دور گنبد مقدس طواف می کند، سپس به سوی آسمان بالا می رود.

در اثنای طواف گاهی سیاه مثل قیر می شود که اشاره به مصائب آن حضرت بوده است.

مرحوم مولوی دو دستش را باز می کرد و می فرمود: به اندازه یک سینی دیده می شد، یعنی بزرگ تر از قرص خورشید.

مرحوم مولوی که یک ساعت پیش از اذان صبح این صحنه را مشاهده کرده بود، وقتی به خود می آید که می بیند نزدیک است که آفتاب طلوع کند و لذا با عجله وضو گرفته نماز صبح را ادا می کند.

مرحوم مولوی قسم می خورد و می گفت: من شهادت می دهم که این صحنه را با چشم سر دیدم، نه با چشم دل.

آنگاه مرحوم مولوی داستان نزول ستاره بر پشت بام مولای متقیان را نقل می کرد که چون برخی از مخالفان از حضرت فاطمهعليها‌السلام خواستگاری کردند، حضرت فرمود: امشب ستاره ای فرود می آید و بر بام یکی از خانه های مدینه می نشیند، بر بام هر کس بنشیند، حضرت فاطمه از آنِ اوست.

آن شب همه بر پشت بام های خود قرار گرفتند و همگان دیدند که آن ستاره بر پشت بام مولای متّقیان آمد، چون نزدیک شد، مولا ۳۴ بار تکبیر گفتند، چون نزدیک تر آمد، ۳۳ مرتبه خدای را حمد گفتند و هنگامی که کاملاً نزدیک آمد، ۳۳ مرتبه خدا را تسبیح نمودند.

احادیث داستان فرود آمدن ستاره را علامه مجلسی به تفصیل در بحار الانوار(۱) آورده در پایان فرموده: علامه ی حلّی آن را از طریق مخالفان (۲)نقل

________________________________

۱- ۱. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۲۷۲ _ ۲۸۴.

۲- ۲. علامه حلی، کشف الیقین، ص ۲۰۰.

کرده و ابوحامد شافعی (خرکوشی) در شرف المصطفی.(۱)

داستان مشاهده مرحوم مولوی را شب شنبه ۲۰/۷/۹۲ برابر ششم ذی حجه الحرام ۱۴۳۴ ق از فرزند برومندشان حاج شیخ علی مولوی تلفنی ثبت نمودم.

عنایت امام حسینعليه‌السلام به مرحوم میرزا علی شیرازی

مرحوم آقا میرزا علی شیرازی اصفهانی (۱۲۹۴ _ ۱۳۷۵ ق) از شاگردان آخوند خراسانی و سید یزدی از عالمان عامل، که مرحوم شهید مطهری در کتاب «سیری در نهج البلاغه» از ایشان ذکر خیر فراوان می کند، از جمله نقل می کند که فرمود:

شبی در عالم روءیا دیدم که از دنیا رفته ام، امام حسینعليه‌السلام تشریف آوردند و فرمودند: تو نمرده ای، این خواب است، عنایت ما به شما هست.

آن سگ که دیدی غضب تو هست، اگر می خواهی با ما باشی، باید هرگز غضب نکنی.

ایشان این قدر موءدّب به آداب شرع بود که در طول عمر حتی یک بار به همسرش دستور نداده بود.

عنایت امام حسینعليه‌السلام به مرحوم شیخ مهدی مازندرانی

مرحوم شیخ مهدی مازندرانی، صاحب معالی السّبطین که در حدود ۱۳۰۰ متولد شده و در سال ۱۳۸۶ ق وفات کرده، ۶۰ سال تمام در منزل مرحوم آیه اللّه

____________________________________

۱- ۱. مجلسی، همان، ص ۲۸۴.

میرزا مهدی شیرازی منبر رفته، سال ۱۳۸۶ ق آخرین و شصتمین سال منبرش بود.

آیه اللّه آقای سید صادق شیرازی از مراجع عالیقدر تقلید در روز سه شنبه۲۴/۲/۹۲ برابر سوم رجب ۱۴۳۴ ق نقل فرمود:

برای دعوت به خدمت مرحوم شیخ مهدی مازندرانی رفتم، فرمود: من امسال استعداد منبر ندارم و همه ی مجالسم را رد کرده ام، ولی آنجا می آیم، زیرا در آنجا کرامت دیده ام:

روزی در این مجلس منبر رفتم، منبر سه پله بود و من همواره بر عرشه ی منبر می نشستم، آن روز بی توجه در پله ی دوم نشستم.

برای این که مردم متوجه نشوند که من اشتباهی نشسته ام، همانجا شروع به خطابه کردم و به عرشه ی منبر نرفتم.

در وسط منبر سنگ بزرگی از سقف بر عرشه ی منبر افتاد، که اگر طبق معمول در عرشه ی منبر نشسته بودم، بدون تردید هلاک شده بودم.


4

5

6

7