خیبر

خیبر0%

خیبر نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

خیبر

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: عبدالرحمن‌الطیب الانصاری
گروه: مشاهدات: 4099
دانلود: 1554

توضیحات:

خیبر
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 71 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 4099 / دانلود: 1554
اندازه اندازه اندازه
خیبر

خیبر

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

پادشاه حشمونیه کردند. وی تا سال ۴ق. م حاکم حشمونیه بود.

اما در جنوب سرزمین عربی، پادشاه وقت حمیری، «معد کرب یعفر» (۴١۵- ۴٢٠م و به روایتی ۴٢۵-۴٣٠م) مسیحی بود. پادشاهان غسانی نیز مسیحی شده بودند؛ اما یکی از پادشاهان حمیری، به نام یوسف أسأر یثار (۵١٧ - ۵٢۵م) ، یهودی بود. کنار این دین، مردم در بخش‌هایی از شرق جزیرةالعرب، مجوسی بودند.

بنابراین، روشن می‌شود که دین یهود از ادیان رایج جزیرةالعرب بوده است که برخی از عرب‌ها به آن پایبند بوده‌اند. پیش از سخن‌گفتن درباره مهاجرت و سکونت یهودیان در خیبر، گفتنی است که خیبر شهری عربی است که بطن‌هایی(۱) از قبایل عرب ساکن در این شهر یهودی بودند و با یهودیان خارج از جزیرةالعرب هیچ ارتباطی نداشتند. حمدالجاسر به این مسئله اشاره کرده است و می‌نویسد:

یهودیت در میان پیشینیان، نام ویژه برای جنس بشری نبوده است؛ بلکه برای کسی به کار می‌رود که این صفت را داشته باشد؛ یعنی اینکه ممکن است یهودیت بر غیر جنس یهودیان نیز اطلاق شود و منظور از آن، فردی باشد. از هر جنس و نژاد. که دین یهود را پذیرفته است. برای روشن‌شدن این مطلب شاید بتوان به قبایلی از یمن اشاره کرد که به شمال جزیرةالعرب مهاجرت کردند و در یثرب، فدک و خیبر ساکن شدند. آنان قبایل اصیل عرب بودند؛ اما دین یهودیت برای آنان امری ثانوی بوده است.

برخی از مورخان می‌نویسند که یهودیان خیبر، از بنی‌اسرائیل نبوده‌اند

.__________________________________

۱- هر قبیله به بخش‌های کوچک‌تری به نام «بطن» تقسیم می‌شود.

آنان از نژاد عرب هستند و یهودیت را [برای دین] پذیرفته‌اند. «ابن‌هشام» در کتاب «السیرةالنبویة» به نقل از «ابن اسحاق» می‌گوید: «اصل خانواده مرحب، شهسوار مشهور خیبر، به یکی از قبایل حمیر باز می‌گردد»

یعقوبی روایت می‌کند:

اصل دو قبیله بنی‌نضیر و بنی‌قریظه، به قبیله یمنی «جذام» برمی‌گردد که به حجاز مهاجرت کردند و در شمال غرب این سرزمین انتشار یافتند. پس از آن، این عرب‌زبانان دین یهودیت را پذیرفتند و در یثرب (مدینه منوره) سکنا گزیدند.

تیماء در شمال خیبر، قرار دارد که در آن دین یهودیت رواج داشت. «سموأل بن‌حیا بن‌عادیا» از بزرگان تیماء و یهودی بود که مورخان در نَسَب او دچار اختلاف شدند. گروهی می‌گویند که وی از قحطانی‌ها بوده است. برخی دیگر او را از «غسان» و از «أزد» می‌دانند؛ البته میان این دو دیدگاه مورخان، تناقضی وجود ندارد و می‌توان گفت، وی فردی از نژاد عرب بوده که دین یهودیت را برگزیده است.

آقای جوادعلی معتقد است که تلمود، به پذیرفتن کیش یهودیت از سوی برخی اعراب اشاره می‌کند. او می‌گوید:

از برخی مطالب تلمود روشن می‌شود، گروهی از اعراب به یهودیت گرویده‌اند. آنان نزد خاخام‌های یهودی آمده و در برابر آنها یهودی شده‌اند. آیین یهودیت، در حمیر، بنی‌کنانه، بنی‌حارث بن‌کعب، کنده، غسان و. . حضور داشته است. برخی خاورشناسان، بر پایه مطالعه نام‌های یهودیان حجاز، هنگام ظهور اسلام، بر این باورند که آنان به‌طور حقیقی [نژادی] یهودی نبوده‌اند. بلکه عرب‌هایی بوده‌اند که به دلیل اثرپذیرفتن از مبلغان یهودی، این دین را پذیرفته بودند.

این دیدگاه را حتی برخی خاورشناسان افراطی، مانند مرگلیوث نیز بیان کرده‌اند. بکری می‌گوید:

یکی از بطن‌های قبیله «بلی» به نام «بنی‌حشنة بن‌عکارمه» یکی از افراد بنی‌ربعه را می‌کشند و پس از آن، به مردم تیماء پناه می‌آورند؛ اما آنان پناه‌دادن به بنی‌حشنه بن‌عکارمه را به شرطی می‌پذیرند و آن گرویدن به دین یهودیت بوده است. آنان نیز با این شرط موافقت می‌کنند و یهودی می‌شوند. در نتیجه اجازه اقامت در تیماء را پیدا می‌کنند و تا ظهور اسلام در آنجا می‌مانند.

بیشتر نام‌های قبایل و افراد یهودی جزیرةالعرب، عربی است. مگر می‌توان گفت که نام قبایلی مانند بنی‌نضیر و بنی‌قریظه عربی نیستند؟

یهودیان حجاز و یهودیان دیگر قبایل عربی، با قبایل ذبیان، تمیم و طیء پیوند سببی و نسبی داشتند. از مشهورترین اعرابی که دین یهود را پذیرفتند، کعب بن‌اشرف از قبیله طیء بود. پدر او در مدینه ساکن و با بنی‌نضیر هم‌پیمان شد و یکی از زنان آنان را به همسری برگزید. یکی دیگر از این افراد، جبل بن جوال بن بلال ذبیانی و هم‌پیمان بنی‌قریظه بود. از قبیله‌ها و بطن‌های عربی که یهودی شدند، می‌توان «بنی‌انیف» و «بنی‌مرید» را نام برد که در واقع، دو حی(۱) از قبیله بلی بودند. «بنی‌قصیص» ، «بنی‌عمرو بن عوف» ، «بنی‌حارثه» ، «بنی‌ناغضه» ، «بنی‌حدماء» و «بنی‌زریق» نیز از قبیله‌های عرب یهودی بودند. «لبید بن أعصم» ، از بنی‌زریق بود. وی تلاش می‌کرد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را با سِحر خود شکست دهد.

________________________________

۱- حی بخش‌های کوچک‌تر یک قبیله است که از بطن بزرگ‌تر است. مترجم

دین یهود در شرق جزیرةالعرب نیز تا اندازه‌ای حضور داشت. منذربن ساوی عبدی برای رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، نامه‌ای نوشت و از مجوسیان و یهودیان دیار خویش خبر داد. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در پاسخ به وی نوشت: «هرکس یهودی یا مجوسی است، باید جزیه بدهد»

عرب‌های یهودی در جنوب و شمال جزیرةالعرب، برای نگارش، از رسم‌الخط عربی استفاده می‌کردند. جنوبی‌ها به خط المسند و شمالی‌ها به خط نبطی می‌نوشتند. نمونه‌ای از این خط، در یکی از آرامگاه‌های الحجر (مدائن صالح) است که روی آن نقشی ثبت شده و چنین نوشته شده‌است:

این آرامگاهی است که شبیتو (سبیتو) ، فرزند لیعوی یهودی، به پا کرده است. وی این آرامگاه را برای خود و همسرش عمره ساخته تا در اینجا دفن شوند. هرکس از فرزندان پیش‌گفته شبیتو (سبیتو) یا نوادگان آنها که تمایل دارد، این آرامگاه را به‌عنوان هدیه‌ای مقدّر کند، حق مشارکت در این کار را ندارد. این در اولین روز از آگوست سال سوم حکومت مالک، پادشاه نبطی‌ها، نوشته شده است. این نقش را برده عبادة بن‌وهب‌الله نحات، حک کرده است.

نام صاحب این آرامگاه، شبیتو است. به احتمال قوی‌تر، نامش سبیتو و برگرفته از واژه «سبت» است که چند معنا دارد؛

١ - برهه‌ای از زمان؛

٢ - متولد روز شنبه؛

٣ - غلامی که دشمن فراوان دارد؛

۴ - مرد تیزهوش.

بنابراین می‌بینیم دین یهود، همراه ادیان بت‌پرست میان بیشتر

عرب‌های آن زمان، رواج داشته است. گفتنی است که تاریخ این مقبره به سال ۴٣م. و دوران مالک ثانی، پادشاه وقت نبطی‌ها (۴٠ - ٧٠م) برمی‌گردد.

از دلایلی که ثابت می‌کند، یهودیان مقیم خیبر، عرب‌هایی بودند که یهودیت را برای خود برگزیده بودند، این است که تا امروز در این منطقه نقش یا کتیبه‌ای یافت نشده که به رسم‌الخطی به جز رسم‌الخط عربی رایج، پیش از ظهور اسلام نگاشته شده باشد.

فیلپی، جهانگرد مشهور انگلیسی هنگام بازدید از خیبر در سال ١٣٩۶ه. ق،١٩۵٠م، برای یافتن نقش‌هایی به خط عبری به جست‌وجو پرداخت تا اثبات کند که یهودیان خیبر، از نژاد عرب نبوده‌اند. وی برای دستیابی به این هدف، همه نقاط خیبر را که در آنجا نقش‌هایی بود، کاوید. در این کنکاش وی به دو نقطه در حره، واقع در شرق خیبر می‌رسد که به آنها «مکتب و أبوکتیبات» گفته می‌شود. اما وی در مکتب، فقط نقش‌هایی به خط بادیه‌نشینان می‌یابد و آنها را این‌گونه توصیف می‌کند: «بادیه‌نشینان روی صخره‌ها نقش‌های ثمودی (خط بادیه‌نشینان) خود را ثبت کرده‌اند» نتیجه کاوشگری‌های او در ابوکتیبات نیز ناامیدکننده بود. به همین دلیل می‌گوید: «در اینجا نیز نقش‌های بسیاری روی صخره‌ها به جای مانده است که همگی به زبان عربی هستند» ازاین‌رو فیلپی در ادامه کنکاش‌های خود به منطقه «الحرضه» واقع در شمال خیبر می‌رود و در آنجا نیز فقط نقش‌هایی به خط بادیه‌نشینان (ثمودی) می‌یابد. آخرین نقطه‌ای که وی درمی‌نوردد تا به خواسته‌اش برسد، کوه «طیران» ، واقع در خیبر بود. وی پس از کاوشگری دقیق و موشکافانه در آن منطقه نیز به مطلوب خود نرسید. همه یافته‌های او در طیران، برخی نقش‌های کوچک عربی با نام‌های ثمودی بود.

این جهانگرد بریتانیایی، پس از ناکامی کنکاش‌هایش، دست نیافتن به نقش‌هایی با خط عبری را این‌گونه توجیه می‌کند:

در آنجا حتی یک نام یا فعالیت یهودی ثبت نشده است. دلیل این امر نیز به ظاهر، به این موضوع برمی‌گردد که یهودیان، از اعراب معاصر خود پیشرفته‌تر بوده‌اند. به همین دلیل یهودیان در آن دوران، برای ثبت اسناد و نیز مکاتبات خویش، از شاخه‌های خرما یا پوست‌های نازک استفاده می‌کردند؛ به همین دلیل، باقی‌ماندن این اسناد و نامه‌نگاری‌ها در محیط مرطوب و عفونی این منطقه کمتر اتفاق می‌افتد.

این سخنان به دور از منطق، بر هیچ سند باستان‌شناسی مبتنی نیست. بلکه دلیل‌های باستانی تأیید می‌کنند که یهودیان خیبر و شهرهای دیگر حجاز و یمن، از نژاد عرب بوده‌اند و فقط آیین یهودیت را پذیرفته بودند. به همین دلیل آنان، برای نگارش همچون دیگر اعراب، از خط عربی بهره می‌بردند.

خیبر پس از ظهور اسلام

بازتاب دعوت به اسلام در خیبر

پژواک تبلیغ اسلام در مکه، در دیگر نقاط جزیرةالعرب نیز به گوش می‌رسید. این ندا به یثرب (مدینه منوره) نیز رسید که بزرگ‌ترین گروه یهودیان را در خود جای داده بود. پیش از این، یهودیان یثرب، قبایل اوس و خزرج را تهدید می‌کردند که ظهور پیامبری از انبیای الهی نزدیک است و آنان به واسطه آن پیامبر، بر اوس و خزرج چیره خواهند شد. آنان به این دو قبیله می‌گفتند: «اکنون، پیامبری برانگیخته خواهد شد و ما از او پیروی خواهیم کرد. زمانش فرا رسیده است. ما با او، شما را همچون عاد و ارم می‌کشیم»

پس از آنکه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برانگیخته شد، اوس و خزرج به او ایمان آوردند. اما یهودیان دعوت آن حضرت را نپذیرفتند. در آن هنگام، برخی از اصحاب، مانند «معاذ بن‌جبل» و «بشر بن‌براء» ، سخنان یهودیان را به خودشان گوشزد کردند و گفتند:

ای یهودیان! تقوای الهی پیشه کنید و مسلمان شوید. شما پیش از این زمانی که ما مشرک بودیم، انتظار می‌کشیدید، به واسطه حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، بر ما پیروز شوید. شما به ما خبر می‌دادید که آن حضرت، مبعوث از سوی خداست و صفات او را برای ما بر می‌شمردید.

«سلام بن‌مشکم» ، یکی از سران بنی‌نضیر، در پاسخ می‌گفت: «در این رابطه، چیزی برای ما نرسیده و از آن آگاهی نداریم. ما در گذشته چه چیزی را به شما گوشزد می‌کردیم؟»

قرآن کریم نیز، به این امر اشاره می‌کند و می‌فرماید:

( وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللهِ عَلَی الْکافِرِینَ ) (بقره: ٨٩)

و هنگامی که از جانب خداوند کتابی برایشان آمد که مؤید آنچه [بود که] نزد آنان است و از دیرباز [در انتظارش]، بر کسانی که کافر شده بودند، [به‌وسیله آن] پیروزی می‌جستند؛ ولی همین که آنچه [که اوصافش را] می‌شناختند برایشان آمد، انکارش کردند. پس لعنت خدا بر کافران باد.

خیبر، پس از ظهور اسلام، از تحولات پیاپی حجاز و تحولات جزیرةالعرب دور نبود؛ اما در رویارویی با دعوت اسلامی، نقشی ایفا نکرد. پس از هجرت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به یثرب، فقط یهودیان این شهر در برابر ایشان ایستادند. منابع تاریخی، گزارش مشخصی درباره واکنش خیبریان به دعوت اسلامی، چه پیش و چه پس از هجرت، ثبت نکرده‌اند. فقط می‌توان گفت، آنان از یهودیان رانده‌شده از مدینه منوره استقبال کردند و آنان را در شهر خود پذیرفتند. بسیاری از مورخان نوشته‌اند که خیبریان، در نزاع میان مسلمانان و یهودیان مدینه، بی‌طرف بودند؛ اما به‌ظاهر، پس از پناه‌بردن بسیاری از یهودیان مدینه به‌خیبر به‌ویژه یهودیان بنی‌نضیر، موضع این شهر، در برابر اسلام تغییر کرد؛ زیرا یهودیان بنی‌نضیر، بر این شهر مسلط شدند و توانستند خیبر را به پایگاه دسیسه و توطئه علیه مسلمانان تبدیل کنند. پس از فتح خیبر، پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با اهل این شهر مصالحه کرد، به آنان امان داد، نیمی از محصولاتشان را به ایشان بخشید و دارایی‌هایشان را به ایشان بازگرداند و این دلیلی است بر اینکه مردم این شهر، در نزاع میان مسلمانان و یهودیان مدینه بی‌طرف بوده‌اند.(۱)

رویارویی مسلمانان و یهودیان یثرب، در سال دوّم و پس از غزوه بدر شروع شد. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، پس از استقرار در مدینه، روابط مسلمانان و یهودیان را ساماندهی کرد. مبانی و چارچوب رابطه مسلمانان با یهودیان، به «صحیفه» موسوم شد. این پیمان‌نامه‌ای مکتوب بود که هر دو

_______________________________

۱ - البته این دیدگاه نگارنده، با عبارات مفسران و دیگر منابع ناسازگار است. آیه ٧٣ سوره آل‌عمران، به‌خوبی از دسیسه‌گری یهودیان خیبر پرده برمی‌دارد و این عبارت را به نقل از یهودیان خیبر نقل می‌کند: وَ لا تُؤْمِنُوا إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِینَکُمْ ؛ «و جز، به کسی که از آیین شما پیروی کند، ایمان نیاورید [و اعتماد نکنید]» در تفسیر نمونه، در ذیل این آیه آمده است: «از بعضی از تفاسیر برمی‌آید که یهود خیبر به یهود مدینه این توصیه را کردند؛ مبادا آنها که به پیامبر نزدیک‌ترند، تحت تأثیر او قرار گرفته، ایمان بیاورند؛ زیرا گروهی از آنها عقیده داشتند، نبوت تنها در نژاد یهود خواهد بود، و اگر پیامبری ظهور کند، باید از یهود باشد. بعضی از مفسران، جمله لا تُؤْمِنُوا را از ماده ایمان به معنای اطمینان و اعتماد گرفته‌اند این ماده به این معنا نیز آمده است بنابراین منظور از جمله بالا این است که این توطئه باید کاملاً محرمانه باشد و آن را جز به افراد یهود، به دیگران، حتی مشرکان، بازگو نکنید؛ مبادا این سِر فاش گردد و نقشه، نقش بر آب شود؛ ولی خداوند عالم و آگاه پرده از رازشان برداشت و آنها را رسوا ساخت تا درس عبرتی برای مؤمنان باشد و وسیله هدایتی برای کافران» مترجم

طرف بر آن توافق داشتند و حقوق و تکالیفی را برای هرکدام مشخص می‌کرد؛ اما یهودیان مدینه به پیمان خود پایبند نبودند و به همین سبب، سال دوم هجری، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، یهودیان بنی‌قینقاع را از مدینه بیرون راند. در سال سوم هجری و پس از شکست مسلمانان در نبرد احد، یهودیان بی‌نضیر نیز از فرصت استفاده کردند تا ضد مسلمانان دسیسه‌چینی کنند. به همین دلیل، آنان نیز از مدینه رانده شدند و به خیبر رفتند.

سال پنجم هجری نیز جنگ احزاب رخ داد و پس از آن، یهودیان پناهنده به خیبر که کنترل این شهر را به دست گرفته بودند، آنجا را پایگاهی برای یورش به مسلمانان قرار دادند. گزارش‌های تاریخی از خیبر، تا پیش از ورود یهودیان مدینه به این شهر از وجود یهودیان در این شهر سخن نمی‌گوید. در رمضان سال ششم هجری، نخستین سریه به فرماندهی «عبدالله بن عتیک» به خیبر اعزام شد. مأموریت این سریه (که با موفقیت انجام شد) ، کشتن «ابی‌رافع سلام بن ابی‌الحقیق نضری» بود؛ زیرا وی غطفانی‌ها و دیگر مشرکان عرب را برای یورش به مدینه تحریک می‌کرد.

پس از آن، یهودیان خیبر، «أسیر بن زارم» را به فرماندهی برگزیدند. وی دسیسه را علیه مسلمانان ادامه داد. وی با قبیله غطفان هم‌پیمان شد تا به مدینه حمله کنند. بنابراین در رمضان سال ششم هجری، رسول خدا سریه‌ای را به فرماندهی «عبدالله بن رواحه» به خیبر اعزام کرد تا از توطئه‌های اسیر بن زارم جلوگیری کند. او که مأموریت پیشین را به‌خوبی انجام داده بود، توانست، سه‌شبانه‌روز در خیبر بماند و پس از آن به مدینه بازگردد.

در ماه شوال همان سال، پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، وی را همراه سریه‌ای دیگر به خیبر

فرستاد که توانست با اسیر بن‌زارم گفت‌وگو کند. عبدالله به وی گفت:

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، ما را به‌سوی تو اعزام کرده تا تو به‌ سوی آن حضرت بیایی تا ایشان با تو، برخورد نیک داشته باشد و تو را کارگزار خویش در خیبر قرار دهد.

پس از این سخنان، اسیر بن‌زارم با سران یهود رایزنی کرد؛ آنان با رفتن او به مدینه مخالف بودند، اما وی با عبدالله بن‌رواحه به مدینه رفت. وی در بین راه از کرده‌خود پشیمان شد؛ زیرا علیه ابن رواحه و همراهانش دسیسه کرد و کوشید آنان را بکشد و به خیبر بازگردد، ولی تلاش وی ناکام ماند و عبدالله بن‌رواحه با اعضای دیگر سریه، وی و یهودیان همراه او را کشتند. به این ترتیب، سریه عبدالله بن‌رواحه به‌سلامت به مدینه بازگشت.

فتح خیبر

در محرم سال هفتم هجری، رسول گرامی اسلام به‌سوی خیبر حرکت کرد. زمانی‌که سپاه مسلمانان روان شد، آن حضرت به عامربن اکوع فرمود: «ای ابن‌اکوع! [برخیز و] برای ما چیزی بخوان و مطلبی بگو» عامر نیز، این رجز را خواند:

والله لولا الله ما اهتدینا

ولا تصدقنا ولا صلینا

إنا إذا قوم بغوا علینا

وإن أرادوا فتنة أبینا

فأنزلن سکینة علینا

وثبت الأقدام إن لاقینا(۱)

________________________________

۱- به خدا سوگند اگر نبود [لطف] خداوند، ما هدایت نمی‌شدیم؛ صدقه نمی‌دادیم و نماز نمی‌گزاردیم. اگر گروهی به ما حمله کند و یا فتنه‌انگیزی کند، در برابر او می‌ایستیم؛ پس [ای خدا!] بر ما آرامش فروفرست و گام‌های ما را در نبرد استوار کن.

پس از آن، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «خداوند تو را بیامرزد!» آن‌گاه، عمربن خطاب گفت: «ای رسول خدا! چرا ما [را] از آن نصیبی ندادی و فقط برای عامر رحمت طلب نمودی؟» عامر در غزوه خیبر شهید شد.(۱) ابیاتی که عامربن‌اکوع سروده، منسوب به عبدالله بن‌رواحه است. مسلمانان، آن را در غزوه احزاب نیز، هنگام کندن خندق زمزمه می‌کردند.

یهودیان خیبر گمان می‌بردند که دژهایشان، آنان را برابر هر یورشی حفظ می‌کند؛ ازاین‌رو، میان مردم شایع کردند که خیبر، بسیار مستحکم است و نمی‌توان آن را فتح کرد. آنان در این‌باره به مسلمانان گفتند:

بی‌تردید، اگر خیبر، مردان و دژهای آن را ببینید، پیش از آنکه به آنها نزدیک شوید، باز می‌گردید. خیبر دارای دژهای شامخ، در قله کوه‌هاست. پیوسته در آن، آب نیز هست. در خیبر هزار سپر هست. [قبایل] اسد و غطفان، بدون آن نمی‌توانستند، در برابر اعراب بایستند.

هنگامی‌که سپاه مسلمانان نزدیک دژهای خیبر رسید، رسول خدا این‌گونه مناجات کرد:

اللهم رب السموات و ما أظللن و رب الأرضین و ما أقللن، و رب الشیاطین و ما أضللن، و رب الریاح وما أذرین نسألک خیر هذه القریة و خیر أهلها و خیر ما فیها، ونعوذ بک من شرّها و شرّ أهلها و شرّ ما فیها.

خداوندا! ای خدای آسمان‌ها و آنچه زیر سایه گرفته و خدای زمین‌ها و آنچه بر خود کشیده و خدای دیوها و آن‌که گمراه کرده و خدای

________________________________

۱- سیرت رسول‌الله، ترجمه و انشای رفیع‌الدین اسحاق بن‌محمد همدانی قاضی ابرقوه، ج٢، ص٨٢١.

ادها و آنچه پخش کرده است. از تو می‌خواهیم که نعمت و بهره این قریه و سود مردم آن را و هر چیز خوب آن را به ما ببخشی و از گزند و آسیب و شر مردم آن و شر و بدی آنچه در این شهر است، به تو پناه می‌بریم.

آن‌گاه به اصحاب خود فرمود: «با نام خدا حرکت کنید»

حرکت مسلمانان سوی خیبر، برای مردم این شهر غافلگیرکننده بود. آنان از دژهای خود بیرون آمده و به‌سوی بستان‌هایشان روانه شده بودند. به همین دلیل، زمانی که سپاه مسلمانان را پیرامون دژهای خود دیدند، گفتند: «محمد و الخمیس».(۱) زمانی‌که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، این صحنه را دید فرمود:

الله أکبر، [خربت خیبر]، إنّا إذا نزلنا بساحة قوم فساء صباح المنذرین

خیبر خراب شد، ما چون به آستانه قومی از کفّار فرود آمدیم، صبحگاهشان را تیره و تار می‌گردانیم.

ارتش مسلمانان، در منطقه «صهباء» خیمه زده بود. سپس از آنجا به وادی «رجیع» حرکت کرد تا راه را بر غطفان، هم‌پیمان یهودیان، ببندد؛ زیرا آنان تلاش کردند به‌نفع یهودیان نبرد کنند، اما با ورود سپاه مسلمانان به وادی رجیع، واقع در شمال خیبر، به هدفشان نرسیدند.

پس از ورود به صهباء، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با اصحاب خود مشورت کرد. حباب بن منذر بن جموح، پیشنهاد داد، از این منطقه بیرون روند و گفت:

ای رسول خدا! شما نزدیک به حصار، میان نخلستان و زمین‌های مرطوب فرود آمده‌اید. از طرفی هم، من مردم دژ نطاه را می‌شناسم.

________________________________

۱- یعنی: حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و سپاهیانش آمدند.

هیچ قومی آزمندتر و تجاوزگرتر از ایشان نیست. هم اکنون آنها بر ما مشرفند [و] این موجب می‌شود که بیشتر در تیررس آنها قرار بگیریم. وانگهی، من اطمینان ندارم که آنها شبانگاه نیایند و در پناه نخلستان پنهان نشوند. می‌خواهم بگویم که از این سرزمین مرطوب و خیس، به جای دیگری بکوچید، ریگستان را میان خود و ایشان قرار دهیم تا تیرهایشان هم به ما نرسد.

پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، یکی از بلدچی‌ها به نام «حسین بن‌خارجه اشجعی» را فراخواند و دستور داد نقطه‌ای را در شمال خیبر، برای حرکت انتخاب کند. حضرت به وی فرمود:

تو جلوتر از ما حرکت کن تا به دل وادی‌ها وارد شویم و میان خیبر و شام قرار گیریم تا میان آنان و شامی‌ها و نیز هم‌پیمانان غطفانی آنها حائل شویم.

مکانی که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در منطقه صهبا پس از فتح خیبر جهت اردوی سپاهیان خود برگزیده بودند.

از سوی دیگر، یهودیان نیز به فرماندهی «سلام بن‌مشکم» نیروهایشان را ساماندهی کردند؛ اما وی پس از زمان اندک کشته شد و «حارث بن ابوزینب» به فرماندهی رسید. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، پرچم را به [حضرت] علی بن ابی‌طالبعليه‌السلام داد و به وی فرمود:

آرام حرکت کن تا به میان آنان برسی. سپس آنان را به اسلام دعوت و حقوق واجب خداوند بر آنان را برایشان بازگو کن. به خدا سوگند! اگر فقط یکی از آنان به دست تو هدایت شود، برایت بهتر از این است که شتر سرخ‌مو داشته باشی.

حضرت علی بن‌ابی‌طالبعليه‌السلام آنان را به اسلام دعوت کرد. اما نپذیرفتند. سپس مرحب، شهسوار آنان، شروع به رجزخوانی کرد و گفت:

قد علمت خیبر أنی مرحب

شاکی السلاح بطل مجرب

أطعن احیاناً و حیناً اضرب

اذا اللیوث اقبلت تجرب

إن حمای للحمی لایقرب

یحجم عن صولتی المجرب(۱)

خیبر در آن زمان به دو بخش تقسیم می‌شد:(۲) . بخشی که شامل دژهای ناعم، صعب بن معاذ، زبیر، أبی و نزار می‌شد. سه دژ اول در منطقه نطاة و دو دژ بعد، در منطقه «الشقّ» واقع بودند. حضرت علیعليه‌السلام در دژ ناعم، با مرحب جنگید و توانست وی

________________________________________

۱- قوم خیبر می‌داند که من مرحب، همان دارای سلاح کاملاً پوشیده و پهلوان آزموده هستم. گاهی نیزه را به‌کار می‌برم و گاهی شمشیر می‌زنم؛ هنگامی که شیران با حال افروخته پیش می‌آیند. آنچه را من حمایت می‌کنم، مانند پناهگاه است که نزدیک آن نمی‌توان رفت.

۲- تا پیش از فتح خیبر، از پرچم استفاده نمی‌شد؛ بلکه از لواء [پرچمی کوچک‌تر از رایت] استفاده می‌شد.

را به قتل برساند. سپس برادران مرحب و نیز، حارث بن‌ابی‌زینب را کشت. به این ترتیب این دژ سقوط کرد و به دست مسلمانان افتاد. همچنین مسلمانان توانستند دژ صعب بن‌معاذ را فتح کنند. آن‌گاه دژهای دو منطقه شقّ و نطاه، یکی پس از دیگری سقوط کرد.

٢ - بخش دوم، شامل دژهای قموص، وطیح و سلالم بود. این دژها بدون کارزار به دست مسلمانان افتاد.(۱) عیینة بن‌حصن، فتح خیبر را این‌گونه تعبیر می‌کند: «به خدا قسم! همه سالاران و بزرگان یهود کشته شده‌اند و هرگز برای یهودیان حجاز، نظامی نخواهد بود»(۲)

پس از فتح خیبر، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، به یهودیان اجازه داد که در این شهر بمانند. آنان به رسول خدا عرض کردند: «ای محمد! ما خیبر را بیش از شما می‌شناسیم. اجازه بده ما در این شهر بمانیم و آن را با درآمدهای حاصل از خودش آباد کنیم» آن حضرت خواسته ایشان را پذیرفت؛ بر این اساس قرار شد که نیمی از محصولات و میوه‌های خیبر برای

_______________________________

۱ - طبق منابع تاریخی دو دژ وطیح و سلالم، محکم‌ترین دژهای خیبر بودند. وقتی نوبت به فتح این دو دژ رسید، کار برای مسلمانان دشوار شد. پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، فرماندهی فتح این دو را به ابوبکر سپرد، اما وی نتوانست در این‌عملیات موفق شود. پس از وی، آن حضرت، فرماندهی سپاه را به عمر واگذار کرد. این بار نیز، مسلمانان توفیقی به دست نیاوردند. پس از این دو ناکامی، پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حضرت علیعليه‌السلام را به فرماندهی سپاه مسلمانان گماشت. این سخن آن حضرت نیز در این رابطه مشهور است که فرمودند: «فردا، پرچم را به دست فردی خواهم داد که خدا و رسول خدا را دوست دارد و [همچنین] خدا و رسولش او را دوست دارند» مجمع الزوائد و منبع الفوائد، نورالدین علی بن‌أبی‌بکر الهیثمی، ج٩، ص١۶۵. مترجم

۲ - عیینه این سخنان را زمانی گفت که از کشته‌شدگان یهود پرسید و اطرافیان به وی خبرهای ناگوار دادند. ر. ک: مغازی، محمدبن‌عمر واقدی، ج٢، ص۶٧۶. مترجم

یهودیان و نیمی برای مسلمانان باشد.

رسول گرامی اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هشدار داد که کسی اموال یهودیان را چپاول نکند. وی سپاه خود را جمع کرد و برایشان این‌گونه خطبه خواند:

یهودیان به شما شک دارند که وارد آشیانه و کاشانه آنها بشوید، درحالی‌که ما نسبت به جان، مال و اراضی در دست آنها، امانشان داده‌ایم. اموال افراد ذمّی، فقط در موارد حق [و قانونی] حلال است.

هم‌زمان با فتح خیبر، مسلمانانی که به حبشه مهاجرت کرده بودند، بازگشتند و در خیبر، به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پیوستند. کتاب «الطبقات‌الکبری» این واقعه را چنین گزارش می‌کند:

و قدم جعفر بن‌أبی‌طالب و أهل السفینتین من عند النجاشی بعد أن فتحت خیبر فقال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : ما أدری بأیهما أنا أسرّ بقدوم جعفر أو بفتح خیبر؟(۱)

جعفر بن ابی‌طالب و مردمی که با دو کشتی از پیش نجاشی آمده بودند، پس از فتح خیبر نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمدند. آن حضرت فرمود: نمی‌دانم از کدام خوشحال‌تر باشم؛ از آمدن جعفر یا فتح خیبر؟ !

در نبرد خیبر، فقط کسانی از غنایم بهره می‌بردند که در «حدیبیه» حضور داشتند؛ اگرچه در فتح خیبر نبوده‌اند. در قرآن به این موضوع اشاره شده است:

____________________________________

۱- الطبقات الکبری، ج٢، ص٨٢.

( وَعَدَکُمُ اللهُ مَغانِمَ کَثِیرَةً تَأْخُذُونَها فَعَجَّلَ لَکُمْ هذِهِ ) (فتح:٢٠)

خداوند غنایم فراوانی به شما وعده داده بود که آنها را به دست می‌آورید، ولی این یکی را زودتر برای شما فراهم ساخت.

منظور از این آیه، خیبر است.

به گفته واقدی، شهدای مسلمانان این واقعه، «ثقف بن عمرو بن سمیط»(۱) ، «رفاعة بن مسروح» ، «عبدالله بن أبی‌أمیة بن وهب»(۲) ، «محمود بن مسلمه» ، «أبوالضیاح بن نعمان» ، «حارث بن حاطب» ، «عدی بن مرة بن سراقه»(۳) ، «أوس بن حبیب»(۴) ، «أنیف بن وائله»(۵) ، «مسعود بن سعد» ، «بشر بن براء بن معرور» ، «فضیل بن نعمان» ، «عامر بن أکوع» ، «عمارة بن عقبة بن عباد بن ملیل» و «یسار» است که «ابن هشام» نام وی را «أسلم» ذکر کرده است. به جز محمود بن‌مسلم و عامر بن أکوع، تمام این شهدا در مقبره‌ای در خیبر دفن شده‌اند و این مقبره تا به امروز باقی است.

واقدی در مغازی آورده است که این دو شهید، در غاری در منطقه رجیع دفن شده‌اند. ابن‌هشام، در کتاب «السیرةالنبویة» ، علاوه بر نام شهدایی که آوردیم، نام این افراد را نیز، ذکر می‌کند: «ربیعة بن أکثم بن سخیره» ، «مسعود بن ربیعه» ، «ثابت بن أثله» و «طلحه» از «بنی‌عمرو بن عوف»

______________________________

۱ - ابن‌هشام نام وی را «ثقیف» ذکر کرده است.

۲ - ابن‌هشام نام وی را «عبدالله بن الهبیب» ذکر کرده است.

۳ - به گفته ابن‌هشام نام وی «عروه» بوده است.

۴ - به گفته ابن‌هشام نام وی «أوس بن قتاده» بوده است.

۵ - یا به گفته ابن هشام «أنیف بن حبیب»

نقشه مسیر حرکت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به سوی خیبر به نقل از مغازی و سیر

خیبر در دوران خلافت اسلامی

پیمان‌نامه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با یهودیان خیبر تا پایان دوره خلافت ابوبکر پابرجا بود؛ اما در دوران عمر بن‌خطاب، یهودیان خیبر، مسلمانی به نام «مُظهِّر بن رافع حارثی» را کشتند. از آنجا که یهودیان در زمان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نیز، صحابه‌ای به نام «عبدالله بن سهل» را کشته بودند، عمر با شنیدن خبر

کشته‌ شدن مظهر بن رافع، مردم را جمع کرد و در خطبه‌ای به آنان گفت:

ای مردم! یهودیان درباره عبدالله آن کار را کردند و مظهّر بن‌رافع را کشتند. در عهد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هم، بر عبدالله بن‌سهل تاختند. من تردید ندارم که او را هم آنها کشتند. ما در خیبر دشمنی غیر از یهود نداریم. هرکس در آنجا مالی دارد، بیرون بیاید که من هم بیرون خواهم رفت و همه اموال و حدود آن را تقسیم و معین خواهم کرد و یهود را از خیبر بیرون خواهم راند؛ چه [اینکه] پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، به ایشان فرموده است: «تا هنگامی که اوامر خدا را اقرار داشته باشید و تمکین کنید، شما را در اینجا سکونت می‌دهم»(۱)

به این ترتیب، به سبب پیمان‌شکنی یهودیان، عمر بن خطاب، یهودیان را از خیبر بیرون راند. همچنین عمر باخبر شده بود که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، در روزهای آخر عمر فرموده‌است: «در جزیرةالعرب، دو دین با یکدیگر قابل جمع نیست»

_____________________________________

۱- مغازی، صص۵۴۶ و۵۴٧.