جوانان و پرسش های اخلاقی

جوانان و پرسش های اخلاقی0%

جوانان و پرسش های اخلاقی نویسنده:
گروه: جوانان و ازدواج

جوانان و پرسش های اخلاقی

نویسنده: مصطفی خلیلی
گروه:

مشاهدات: 7578
دانلود: 2615

توضیحات:

جوانان و پرسش های اخلاقی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 18 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 7578 / دانلود: 2615
اندازه اندازه اندازه
جوانان و پرسش های اخلاقی

جوانان و پرسش های اخلاقی

نویسنده:
فارسی

فصل دوم : اخلاق فردی جوانان

١- جوان چگونه می تواند اخلاق خود را اصلاح كند؟

یكی از پرسش های مهم در زمینه ی اخلاق كه برای بیش تر جوانان مطرح است، این است كه چگونه می توان از رذایل اخلاقی فاصله گرفت و به فضایل اخلاقی نزدیك شد؟ چگونه می توان خود را از اخلاق رذیله دور كرد و به صفات حمیده آراسته نمود؟

اصلاح اخلاق هر چند برای قشر جوان، امری دشوار می نماید، ولی با بروز و ظهور برخی حوادث تلخ و مصایب زندگی، از مهم ترین دغدغه های ذهنی آنان است؛ چرا كه جوان، طالب كمال و سعادت خویش است و نیك می داند كه با فساد اخلاقی و رفتار ناشایست، به این مطلوب نخواهد رسید و اگر با تبعیت و پیروی از هوای نفس، به ناهنجاری های اخلاقی دست می زند، یا به خاطر جهالت و غفلت است و یا به جهت ضعف اراده؛ اما به هر حال این پرسش در ذهن او مطرح است و در باطن و درون خود، خواهان اصلاح رفتار و اخلاق خویش است.

راه حلی كه بزرگان دین در این مقام ارائه داده اند، می تواند عامل مؤثری برای اصلاح و بازسازی اخلاق به حساب آید. علاّمه طباطبایی رحمه‌الله می فرمایند:

اصلاح اخلاق و هوا ی نفس و تحصیل ملكات فاضله، تنها و تنها یك راه دارد، آن هم عبارت است از: تكرار عمل صالح و مداومت بر آن؛ البته عملی كه مناسب با آن خوی پسندیده است، باید آن عمل را آن قدر تكرار كند و در موارد جزئی كه پیش می آید آن را انجام دهد تا رفته رفته اثرش در نفس روی هم قرار گیرد و در صفحه ی دل نقش بندد و زوال نپذیرد. این تكرار عمل از دو طریق دست می دهد.

١. لحاظ كردن فواید دنیایی، فضایل و فواید علوم و آرایی كه مردم آن را می ستایند؛ مثلاً می گویند: عفت نفس و قناعت (كنترل شهوات نفسانی و اكتفا به آنچه خود دارد) دو وصف پسندیده است؛ چون فواید خوبی دارد، آدمی را در دنیا عزت می دهد و در چشم همگان، بزرگ جلوه نموده و نزد عموم محترم می سازد. این طریقه همان طریقه ای است كه علم اخلاق قدیم، یعنی اخلاق یونان بر آن اساس، بنا شده و قرآن، اخلاق را از این طریق استعمال نكرده و زیربنای آن را مدح و ذم مردم قرار نداده و ملاك را مدح و ذم اجتماعی نمی داند.

٢. اصلاح اخلاق بدین صورت است كه آدمی فواید آخرتی را در نظر بگیرد و این طریقه، روش قرآن است كه ذكرش در قرآن مكرر آمده است؛ به عنوان نمونه، می توان به آیه ١٠ سوره ی زمر، آیه ی ٢٢ سوره ی ابراهیم، آیه ی ٢٥٧ سوره ی بقره و آیه ی ٢٢ سوره ی حدید اشاره كرد. [١]

از مفاد آیات مزبور چنین برمی آید كه انسان نتایج و آثار اعمال و ملكات روحی خود را به صورت مجسم، فردای قیامت خواهد دید؛ یعنی همین ملكات درونی و اعمال ظاهری، تجسم عینی و خارجی پیدا می كند و او را متنعّم یا معذّب خواهد كرد؛ به عنوان مثال آیه ی ١٠ سوره ی زمر می فرماید:

ای پیامبر، بگو ای بندگانی كه به خدا ایمان آورده اید، خدا ترس و پرهیزكار باشید. برای كسانی كه در این دنیا خوبی كنند، خوبی هست و زمین خدا بسیار پهناور است؛ همانا صابران به حد كامل و بدون حساب پاداش داده خواهند شد.

و یا در آیه ی ٢٢ سوره ی ابراهیم آمده است:

و چون حكم به پایان رسد، در آن حال شیطان گوید: خدا شما را به حق و راستی وعده داد و من شما را وعده دادم؛ پس خلف وعده كردم و برای من علیه شما هیچ حجت و دلیلی نبود؛ مگر این كه شما را به باطل دعوت كردم و شما مرا اجابت كردید، پس امروز شما ابلهان كه سخن بی دلیل مرا پذیرفتید مرا ملامت نكنید؛ بلكه نفس پر طمع خود را ملامت كنید كه امروز نه شما فریادرس من توانید بود و نه من فریادرس شما. من به شركی كه شما به اغوای من آوردید، معتقد نیستم. آری در این روز، ستم كاران عالم را عذاب دردناك خواهد بود.

فردی كه می خواهد در مقام اصلاح آداب و رفتار خویش برآید، توجه به آثار و نتایج اخروی می تواند تأثیر به سزایی در او داشته باشد؛ چون وقتی كه خداوند اخلاق زشت را مذمت می كند و دارندگان چنین اخلاقی را تهدید به آتش دوزخ می نماید، قطعاً هر عاقلی عزم بر ترك و دوری آن را اختیار می كند و یا وقتی كه ذات حق، اخلاق پسندیده و نیكو را می ستاید، شخص بر انجام آن تحریص و تشویق می شود؛ البته این شیوه اختصاص به مكتب انسان ساز اسلام ندارد؛ بلكه در سایر ادیان الهی و كتب آسمانی از قبیل تورات و انجیل، بدان تأكید شده است.

٢- چگونه می توان اخلاق پسندیده را در خود تداوم بخشید؟

بسیاری از آداب و رفتاری كه از ما صادر می شود، ناشی از خُلقیاتی است كه در باطن ما وجود دارد. در واقع خُلقیات باطنی موجب بروز و ظهور آن آداب است. به تعبیر زیبای عرفا، صادرات انسان، هماهنگ با واردات او است و هر آنچه را در باطن خویش وارد كرده و جزء ملكات نفسانی او شده است، غالباً از او ظاهر می شود.

پرسشی كه در این بین مطرح است، این است كه چه باید كرد تا این صفات اخلاقی در ما دوام و قوام یابد و از حالت مقطعی و گذرا بیرون آید؟

پیشنهاد علمای علم اخلاق این است كه باید خُلقیات، در نفس انسانی به صورت ملكه درآید و از حالت حال بودن خارج گردد؛ یعنی آن قدر باید به رفتارهای پسندیده و اوصاف كمالیه توجه داشت تا آن رفتارها و اوصاف، جزء جان و نفس انسان گردد و این مقام به دست نمی آید، مگر با تكرار عمل. با تكرار عمل می توان اخلاق پسندیده را در شخصیت خویش متجلی ساخت و آن را جزئی از صفات ذات خود قرار دارد؛ چنان كه علاّمه طباطبایی رحمه‌الله می فرمایند:

طریقه ی آن این است كه آن قدر آن عمل را تكرار كنی تا در نفس تو رسوخ یابد و چون نقشی كه در سنگ می كنند ثابت گردد و راه علمی اش این است كه به خوبی های آن اذعان و ایمان پیدا كنی و این طرز فكر را در خود تكرار كنی؛ یعنی راهش، تلقین علمی و عملی است . [٢]

علمای علم اخلاق، رعایت سه اصل كلی را در این زمینه توصیه می نمایند و هرگاه كسی بخواهد متخلّق به اخلاق الهی گردد و آن را در خویشتن خویش دوام و قوام بخشد، لازمه اش مراعات این سه اصل است :[٣]

١. مشارطه: در هنگام صبح، وقت برخاستن از خواب و شروع به كار، با نفس خویش شرط كند كه از حدود و احكام الهی تخطّی نكند و گناه و معصیتی را مرتكب نشود و در حد توان خود خدمت به خلق نماید.

٢. مراقبه: یعنی از شرطی كه در ابتدای صبح با نفس خود بسته، محافظت و مراقبت نماید. او باید در طول روز با همان شرط ابتدایی زندگی كند؛ چون هر عقل سلیمی حكم می كند كه تخلّف از شرط حرام است، پس همواره باید كشیك نفس بكشد و مراقب باشد كه از مسیر حق منحرف نشود.

٣. محاسبه: در وقت خواب باید آنچه را كه در روز انجام داده، محاسبه ی كامل نماید و اگر خیانتی از نفس او سرزده، فوراً توبه نمود، و نفس را تأدیب نماید كه اصطلاحاً به این اصل، معاقبه و معاتبه هم گفته می شود؛ یعنی تعقیب نمودن و مورد عتاب قرار دادن نفس؛ و اگر خطایی از او سر نزده است خدای تعالی را شكر كند و مواظب باشد و توجه و عنایت داشته باشد كه شاید در این خواب به او موهبت و عنایتی از جانب حق بشود؛ چون برای بسیاری از انبیا و اولیا، اولین بار در عالم خواب مكاشفاتی دست داده است.

آنان كه متخلق شده، و این مسیر را طی كرده اند و به كمالاتی دست یافته اند، بر این اصول تأكید بسیار دارند و عرفا هم گفته اند كه مواظب اعمال روزانه تان باشید تا شب چیزی نصیب شما شود. پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خطاب به اصحابش فرمود:

آیا همان طور كه حیواناتِ خود را در شب علوفه می دهید و آنها را در جایی می بندید كه خوردند و سپس شبی را به روز آوردند و شبی حیوانی داشته اند، شما هم آنچنان شب را به روز آورده اید؟ یا شبی انسانی داشته اید كه شكارهایی كرده اید و مبشّراتی دارید؟ خداوند فرمود: ( وَ مِنَ اللَّیلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ یبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً ) . [٤]

و نیز در دقت و توجه به اعمال و رفتار و نیات باطنی فرمود:

( حاسِبُوا اَنْفُسَكُمْ قَبْلَ اَنْ تُحاسَبُوا وَ زِنُوها قَبْلَ اَنْ تُوزَنُوا ) ؛ قبل از این كه به حساب اعمال شما برسند و آن را مورد سنجش و ارزیابی قرار دهند، خود به آن بپردازید . [٥]

و یا امام كاظم عليه‌السلام فرمودند:

( لَیسَ مِنّا مَنْ لَمْ یحاسَبْ نَفْسَهُ فی كُلِّ یوْمٍ فَاِنْ عَمَلَ حَسَنَةً اسْتَزادَ اللهَ تَعالی وَ اِنْ عَمَلَ سَیئَةً اِسْتَغْفَرَ اللهَ مِنْها و تابَ اِلَیهِ؛ ) از ما (اهل بیت) نیست كسی كه هر روز از خویشتن حساب پس نگیرد، پس اگر عملش نیك و پسندیده بود، از خداوند متعال بخواهد كه آن را زیاد نماید و اگر عمل زشت انجام داد، از خداوند طلب استغفار نموده، توبه كند. [٦]

باشد كه بتوانیم با توجه به نیات و اعمال فردی و اجتماعی به كمالات انسانی دست یابیم.

٣- شرایط پذیرش توبه چیست؟

بسیاری از نوجوانان، بر اثر ارتكاب گناه یا جرمی، به نفس خویش تلقین می نمایند كه خداوند با دیده ی غضب آلود به آنها نگاه می كند و هیچ اعتباری در درگاه او ندارند و با نا امیدی و یأس كامل و اضطراب، نه تنها كار خیری انجام نمی دهند، بلكه به گناه و جرم خود ادامه می دهند؛ اما باید گفت كه این حالت یأس از رحمت حق نیز خود گناهی جداگانه به حساب می آید؛ چون او می تواند و قادر است با قدرت و نیروی جوانی تصمیم بگیرد كه بر تمام اعمال و كارهای گذشته ی خویش پوشش گذارد و به درگاه خدا روی آورد؛ یعنی با همان قدرتی كه مرتكب جرم و گناه می شد، مرتكب عمل خیر گردد و بهترین عمل خیر برای او روی آوردن به درگاه الهی است. هرچند كه اعمال زشت آدمی و رفتار ضد اخلاقی و انسانی، معصیتی بزرگ به شمار می آید، ولی ناامیدی از بخشش و عفو و رحمت الهی، گناهی بسیار بزرگ تر از گناهی است كه انجام داده است؛ چون هیچ كس جز كفار از رحمت الهی مأیوس و نا امید نیستند.

پس امید به رحمت الهی، خود بزرگ ترین توفیق الهی است؛ البته امیدی كه همراه با عمل باشد و همین امیدواری به رحمت حق، بزرگ ترین انگیزه برای بازگشت به سوی خداست و نوعی توجه و عنایت الهی به اوست؛ چون توبه بذر حسنه است و حسنه نیازمند به نیرو است و نیروی انجام حسنه از خداست. اوست كه توفیق می دهد؛ یعنی اسباب فراهم می نماید تا بنده موفق به توبه شود، و بتواند از لجنزار گناه بیرون آید و به سوی پروردگارش برگردد . [٧]

اما این كه چگونه بفهمد توبه ی او پذیرفته شده یا نه، باید به این نكته ی مهم توجه داشته باشد كه خداوند رحمان، تنها هنگامی توبه ی گنه كار را می پذیرد كه معصیت او ناشی از استكبار و یا نوعی تمسخر نسبت به خدا نباشد ؛[٨] یعنی با عناد و لجاجت گناه نكرده باشد؛ بلكه از روی جهالت و نادانی مرتكب معصیت شده باشد و هنگامی كه توبه می كند، بدین صورت نباشد كه بلا فاصله مرتكب گناه گردد.

یك جوان مسلمان باید بداند كه توبه از مختصات دین اسلام است؛ چون در شریعت مسیح و یهود، اگر چه بحث توبه آمده، اما حقیقت توبه كه در دین اسلام آمده، با آنچه در سایر ادیان الهی آمده، متفاوت است.

و نیز باید بداند كه اگر توبه صرفاً در حد گفتار و زبان خلاصه نشود و با عمل همراه باشد، قطعاً پذیرفته است. و هم چنین به این نكته باید علم داشته باشد كه خداوند توبه ی جوان گنه كار را بسیار آسان تر از گناه فرد سال خورده پذیرا است؛ چون او جوان توبه كننده را بسیار دوست دارد. و به همین جهت توبه ی جوان را بهتر و آسان تر می پذیرد.

و دیگر این كه، باید بداند توبه ی حقیقی در نفس و قلب آدمیان اثر اصلاحی دارد و جان آدمیان را می سازد و او را در مسیر سعادت دنیا و آخرت قرار می دهد؛ زیرا توبه در واقع از بین بردن پلیدی ها است.

سیوطی در تفسیر الدر المنثور از پیامبر اسلام صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روایت می كند كه فرمود:

خدای ـ عزّوجلّ ـ توبه ی بنده اش را می پذیرد و یا گناهانش را می آمرزد، مادامی كه پرده را نینداخته باشند. شخصی پرسید: انداختن پرده یعنی چه؟ فرمود: بیرون شدن جان در حال شرك.

از امام باقر عليه‌السلام در همان تفسیر روایت شده كه فرمودند:

گناهان مؤمن اگر موفق به توبه شود، آمرزیده می شود؛ پس بر مؤمن است كه مراقب خود باشد كه بعد از توبه و آمرزش، خود را به هیچ گناهی آلوده نسازد . [٩]

به نظر می رسد كه یك جوان همان گونه كه با اراده و اختیارش به سمت معصیت و گناه روی می آورد، با همان نیرو و اراده می تواند عزم خود را جزم نموده و به سمت پلیدی ها نرود و یا اگر نا آگاهانه به آن سوی كشیده شد، باز گردد؛ یعنی به همان راحتی كه مرتكب معصیت شده، به همان آسانی و حتی راحت تر از آن، عمل خیر و نیك انجام دهد؛ اما آن چه جوان را به این كار سوق نمی دهد، عدم توجه است؛ چون آن قدر احساسات و شور و هیجانات جوانی، او را محاصره كرده است كه اجازه ی هرگونه تفكر و تأمّل را از او سلب نموده است. پس هرگاه توجه و تنبّه باشد، توبه به دنبال آن خواهد آمد و چون تأمّل نیست توبه كم تر است.

٤- چرا نگاه به نامحرم در اسلام تحریم شده است؟

اسلام برای این كه با تعالیم و دستوراتش، انسان را به كمال و سعادت انسانی اش برساند، تمام مقدمات طریق كمال را برای او هموار كرده و همه ی موانع را از سر راهش برداشته است؛ به همین جهت می توان گفت كه بهترین راه رسیدن به كمالات انسانی، عمل به تعالیم آسمانی اسلام است. این مطلب آن قدر آشكار و روشن است كه بسیاری از مفسران مسلمان گفته اند كه: اگر كسی مسلمان نباشد ولی به تعالیم اسلام عمل نماید، در حیات و زندگی مادی به كمال و سربلندی می رسد. این نكته را علامه رحمه‌الله در موارد متعددی ادعا كرده اند. یكی از موانع اصلی رسیدن به كمال انسانی برای زنان، عدم رعایت حجاب، و برای مردان رها كردن چشم در مقابل نوامیس دیگران است. این دستور صریح قرآن است كه:

مسلمانان چشم خود را از نامحرمان بپوشانند و عورت خود را حفظ نمایند كه این كار، ایشان را پاك تر می كند . [١٠]

در شأن نزول آیه ی مزبور از امام صادق عليه‌السلام روایت شده كه فرمودند: جوانی از انصار در كوچه های مدینه زنی را دید. در آن ایام زنان مقنعه ی خود را پشت گردن می انداختند؛ وقتی زن از او گذشت، او را تعقیب كرد، و از پشت او را می نگریست تا داخل كوچه ی تنگی شد. در آن جا استخوان و یا شیشه ای كه در دیوار بود، به صورت مرد گیر كرد و آن را شكافت. همین كه زن از نظرش غایب شد، متوجه گردید كه خون به سینه و لباسش می ریزد؛ با خود گفت: به خدا سوگند، نزد رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می روم و جریان را به او خبر می دهم. جوان نزد آن بزرگوار رسید. حضرت چون او را دید، پرسید چه شده؟ وقتی جوان جریان را گفت، جبرییل نازل شد و این آیه را آورد ( قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ) [١١]

علاّمه طباطبایی رحمه‌الله می فرمایند:

شبیه همین روایت از حضرت علی عليه‌السلام نیز نقل شده است و ظاهر آن این است كه مراد از امر به چشم پوشی در آیه ی شریفه، نهی از مطلق نگاه به زن اجنبی است و مطابق روایات وارده، آنچه كه از نگاه به زن نامحرم حلال است، صورت و كفین می باشد. [١٢]

و اگر آن هم با لذت همراه باشد بدون اشكال نیست. پس حفظ و حراست از چشم سر برای باز شدن چشم دل (بصیرت) بر جوانان لازم است. و همین طور حجاب برای زنان آن قدر در اسلام حایز اهمیت است كه امام صادق عليه‌السلام فرموده اند:

سزاوار نیست برای زن كه در برابر زنان یهود و نصارا برهنه شود؛ چون می روند و نزد شوهران خود تعریف می كنند . [١٣]

این كه نگاه به نامحرم برای زن و مرد در اسلام حرام شمرده شده، به خاطر این است كه نگاه حرام خلاف فلسفه ی وجودی چشم در انسان است. و كسی كه این نعمت بزرگ الهی را در راه خدا به كار نگیرد، حق آن را انجام نداده است، ضایع نمودن این حق، ظلم بزرگی است و هر ظلمی نیز معصیت به شمار می آید. به همین دلیل است كه در روایات بر مواظبت از چشم تأكید شده است.

امام صادق عليه‌السلام فرموده اند:

( و فُرِضَ عَلی الْبَصَرِ اَنْ لا ینْظُرَ اِلی ما حَرَّمَ اللهُ عَلَیهِ ) ؛ و بر چشم واجب است كه به چیزی كه خداوند نظر كردن بر آن را حرام كرده است نظر ننماید . [١٤] و نیز حضرت علی عليه‌السلام عفت چشم را موجب دوری از هلاكت دانسته و فرموده اند:

هر كه چشم پوشی كند تأسفش كم و از هلاكت بركنار است. هیچ جوان مردیی  مانند چشم پوشی نیست . [١٥]

در روایتی دیگر آمده است:

چه بسا نگاه حرامی كه حسرت طولانی را به دنبال داشته باشد . [١٦]

همه ی این تأكیدها در محافظت از چشم، برای این است كه نگاه حرام، علاوه بر این كه نوعی ظلم به آن است، موجب آلودگی قلب و پلیدی باطن نیز می گردد.

پس برای این كه بتوانیم در مسیر عدالت گام برداشته، از طهارت باطن برخوردار باشیم، باید بتوانیم از این عضو، همانند سایر اعضا محافظت نموده، آن را در همان طریقی به كار گیریم كه خداوند برای آن هدف خلق كرده است.

پی نوشت ها :

[1]. تفسير الميزان، ج 1، ص 369-380.

[2]. الميزان، ج 1، ص 369.

[3]. رك: حسيني تهراني، رساله‌ي لب اللباب، ص 31؛ و ميرزا جواد ملكي تبريزي، رساله ‎ ي لقاء الله، ص 65 به بعد.

[4]. علامه حسن‌زاده‌ي آملي، مجموعه‌ي مقالات، ص21.

[5]. بحار الانوار، ج 15، ص 40؛ امالي شيخ طوسي، ج 1، ص 34.

[6]. اصول كافي، ج 2، ص 453.

[7]. الميزان، ج 4، ص 244.

[8]. الميزان، ج 4، ص 247.

[9]. الميزان، ج 4، بحث روايي، ص 258.

[10]. سوره‌ي نور، آيه‌ي 31 ـ 30.

[11]. سوره ي نور، آيه ي 30.

[12]. الميزان، ج 15، ص 117.

[13]. نور الثقلين، ج 3، ص 593.

[14]. تفسير صافي، ج 2، ص 165.

[15]. غررالحكم، لفظ «بصر».

[16]. وسايل الشيعه، ج 7، ص 138.