آداب الشریعه یا آداب زندگی

آداب الشریعه یا آداب زندگی42%

آداب الشریعه یا آداب زندگی نویسنده:
گروه: کتابخانه حدیث و علوم حدیث

  • شروع
  • قبلی
  • 139 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 7753 / دانلود: 3943
اندازه اندازه اندازه
آداب الشریعه یا آداب زندگی

آداب الشریعه یا آداب زندگی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنین عليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام گردیده است.

.

آداب الشریعه یا آداب زندگی

نویسنده: ملا محمد باقر فشارکی اصفهانی.

.

بسم الله الرحمن الرحیم

. تقدیم به قطب دائرۀ امکان حضرت بقیۀ الله الأعظم امام زمان روحی و ارواح للعالمین لتراب مقدمه الغداء و تقدیم به:

ارواح کلیه ارادتمندان به ساحت مقدّس اهل بیتعليهم‌السلام خصوص روح برادرم: مرحوم سید مهدی نبویرحمه‌الله .

پیشگفتار

بسیاری از بیماریها و ناراحتی های روحی و جسمی و حتی مشکلات فردی و اجتماعی ما به علّت عدم مراعات صحیح دستورات بهداشتی مناسب با نیاز روح و جسم ماست و از آنجایی که همه ما را خداوند متعال آفریده پس او بهتر خیر و شرّ ما را می دانسته. لذا دستورات و برنامه ریزی دقیق در تمام این موارد را بیان فرموده.

در این زمینه پیامبر بزرگوار اسلام می فرمایند:

یا عِبادَ اللهِ اَنتُم کَالمَرضی وَ اللهُ رَبُّ العالَمینَ کَالطَّبیبِ فَصَلاحُ المَرضی فیما یَعلَمُهُ الطَّبیبُ یُدَبِّرُهُ بِهِ لا فیما یَشتَهیهِ المَریضُ

ترجمه: ای بندگان خدا: شما مانند مریض هستید و خداوند متعال که پروردگار عالمیان است مانند طبیب است، پس صلاح و مصلحت مریض در.

آن چیزی است که طبیب می داند و به وسیله آن او را مداوا می کند، نه در آن چیزی که مریض به آن میل دارد. بحار الانوار: در جلد ۸۴، صفحه ۶۱

با بیان این روایت تمام شبهاتی که ممکن است در مطالعه این کتاب، به ذهن ما برسد جواب داده شده، چون که ما فلسفه بعضی از این آداب را می دانیم و بعضی را هم نمیدانیم و همین که تعبّدی عمل نماییم انشاء الله از آثار آن بهره مند خواهیم شد.

کتابی که در پیش رو دارید شامل بعضی از مقرّرات و آداب و برنامه هایی است که دین مقدس اسلام توسط آیات قرآن و روایات پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اهل بیت آن حضرتعليهم‌السلام برای زندگی ما به ارمغان آورده است. که به قلم علامه بزرگوار مرحوم ملا محمد باقر فشارکی اصفهانی جمع آوری و تدوین گردیده است.

شیوه تحقیق:

۱- چون بنای مؤلّف در تألیف کتاب اختصار و خلاصه نویسی بوده در تحقیق کتاب نیز این اصل رعایت شده است.

۲- در تصحیح متن کتاب از قدیمی ترین نسخه چاپ سنگی سال ۱۳۴۲

هجری قمری استفاده شده است.

۳- کلیه ادعیّه و عبارات عربی متن کتاب اعراب گذاری و ترجمه شده

۴- برای اطلاع بیشتر خوانندگان، در انتهای هر باب یا هر فصل اشاره ای به منابع روایات آن باب گردیده است.

۵- مراجعه به اصل منابع و ذکر آدرس و مأخذ روایات.

۶- توضیح لغات و عبارات مشکل، در پاورقیها.

خداوند متعال همه ما را مؤدّب به آداب اسلامی فرموده و توفیق انتقال آن را به نسل آینده، کرامت فرماید.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

۲۷ رجب ۱۴۱۹ هجری قمری سید مجید نبوی

زندگینامه مؤلف

خلاصه ای از زندگی مؤلف

مرحوم آخوند ملا محمد باقر فشارکی فرزند مرحوم ملا محمد جعفر از مشاهیر علماء و فقهای بزرگ شهر اصفهان که در سال ۱۲۵۱ هجری قمری چشم به عرصه وجود گشوده و در شب یک شنبه ۲۸ رجب ۱۳۱۴ هجری قمری در سن ۶۳ سالگی دار فانی را وداع گفته و پیکر مطهّر ایشان در تکیه آقا حسین خوانساری واقع در تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد.

مراسم احیاء شبهای جمعه و شبهای قدر و در مسجد مصلای تخت فولاد اصفهان از جمله آثار باقیه این عالم بزرگوار است که بعدها این سنت حسنه به تدریج در مساجد شهر اصفهان و دیگر نقاط کشور رواج پیدا کرد.

منبرهای ایشان نه تنها برای عوام مفید بلکه علماء و فضلاء نیز از منبرهای ایشان استفاده بوده و حتی بسیاری از وعّاظ و اهل منبر سبک منبرهای خود را از ایشان می گرفتند.

نوعا عوامی که پای منبرهای ایشان حاضر می شدند اطلاعات بسیاری از اخبار و روایات و اصول و فروع دین داشتند.

مرحوم آخوند فشارکی در درسهای خود ذوق و سلیقه بسیار زیبایی داشتند و دروس ایشان از نظم و ترتیب خاصی برخوردار بود و از بین شاگردان ایشان فضلاء و علمای برجسته بسیاری برخواسته اند.

آثار و مؤلّفات:

از مرحوم آخوند فشارکی آثار و مؤلّفات بسیار زیادی به یادگار مانده که ما در اینجا فقط به نام برخی از آنها اکتفا می کنیم

۱- رساله عدم جو از صلح.

۲- رسالۀ حقّ الرجوع.

۳- رساله قرعه.

۴- رساله شهرت.

۵- رساله عدم لزوم تقلید اعلم.

۶- رساله منجزات مریض.

۷- رساه صحّت عبادت.

۸- رساله جاهل مطابقۀ با واقع.

۹- رساله غنا.

۱۰- رساله۰طهارت.

۱۱- رساله خیار عیب.

۱۲- رساله تداخل اسباب.

۱۳- حواشی بر قوانین.

۱۴- حواشی بر فرائد الاصول.

۱۵- حاشیه فارسی بر شرح لمعه.

۱۶- عنوان الکلام: شرح ادعیه ایّام ماه مبارک رمضان.

۱۷- چند عُشریّه درباره مجالس دهۀ محرم.

۱۸- ذخیره المعاد.

۱۹- آداب الشریعه: «کتاب حاضر»(۱)

_______________________________________

۱- رجال اصفهان یا تذکره القبور آخوند ملا عبدالکریم جزی با حواشی سیّد مصلح الدین مهدوی.

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم

اَلحَمدُللهِ الَّذی سَنَّنا بِسُنَنِ خاتَمِ الاَنبیاءِ وَ المُرسلینَ وَ حَلّینا بِحِلیَهِ سَیِّدِ الأَولیاءِ وَ المُقَرَّبینَ وَ اَدَّبنا بِادابِ الاَتقیاءِ وَ المُؤمِنینَ وَ الشُّکرَ لَهُ عَلی ما زَیَّنَنا بِهِ مِن جَمالِ الصّالِحینَ وَ عَلَمَّنا طُرُقِ الوُصوُلِ اِلی وَسائِل نِجاتِ المُذنِبینَ وَ اَغرَقنا فی بِحارِ رَحمَتِهِ الَّتی سَبَقَت غَضَبَهُ کَما نَطَقَ بِهِ القُرآنِ المُبینِ، وَ رَکَّبَنا فِی السَّفینَهِ الَّتی مِن رَکِبَها نَجی، کَما نَصَّ عَلَیهِ اَوَّلُ المَخلُوقینَ. وَ الصَّلوهِ وَ السَّلامِ عَلَیهِ کَما جَعَلَهُ مُحَمَّداً فِی السَّمواتِ وَ الاَرَضینَ، وَ صَلَّی عَلَیهِ بَینَ المَلائِکَهِ المُقَرَّبینَ وَ عَلی آلِهِ الَّذینَ جَعَلَهُم عَیبَهَ عِلمِه، فَنِعمَ اَجرُ العاملینَ، وَ اَوجَبَ وِلایَتَهُم عَلی کافَّهِ المُکَلَّفینَ وَ جَعَلَهُم وَسائِطَ فی إفاضَتِهِ النِّعَمَ عَلَی المُستَفیضینَ، فَهُمُ العالِموُنَ المُعَلَّموُنَ المَتَأَدَّبُونَ لِأَنَّهُمُ الوَسائِطُ المُؤَدَّبُونَ المُقَرَّبُونَ لِلخَلقِ اِلی خالِقِ السَّمواتِ وَ الاَرَضینَ فَصَلواتِنا وَ سَلامِنا عَلَیهِم مُتَواتِرَهً ما دامَت رَحمَهُ اللهِ لِخَلقِهِ شامِلَهٌ، وَ نِعَمُهُ مُتَنازِلَهٌ، وَ الآؤُهُ باقیَهٌ.

أمّا بعد بنده فقیر ضعیف خاکسار و حقیر نحیف شرمسار، تراب اقدام مؤمنین، ابن محمد جعفر، محمد باقر الإصفهانی العاصی الرّاجی، به عرض اخوان ایمانی و اخلاء روحانی می رساند که چون لازمه تدیّن به دین اسلام و تشرّف به شرف ایمان عمل به آداب و رسوم شرع مبین و رستگاری دارّین است و فوق به رحمت خالق نشأتین، تأدّب به آداب شریعت سید کونین است.

و چه معلوم و واضح که عمل، فرع معرفت و تعلّم است و آن موکول می باشد به رجوع به اخبار اهل بیتعليهم‌السلام و چون آنها در کتب اخبار متفرّق و به لغت عرب بود عوام را از آن بهره ای حاصل نبود و اگر چه جمله ای از علماء اعلام رضوان الله الملک العلام فارسی نموده اند و لیکن زیاد طولانی بود که همۀ عوام از مطالعۀ آن قاصر و بعد از مطالعه چون منظّم نبود در قلوب ایشان مستقر نمی گردید.

لهذا حقیر این رساله را تألیف نموده و آنچه مناسب فهم ایشان بود از سنن و آداب به عدد درآورده و همه را از اخبار اهل بیتعليهم‌السلام استفاده نموده و مسمی نمودم آن را به:

آداب الشریعه المطهّره مشتمل بر چهارده باب.

امید که حقّ سبحانه و تعالی از فضل و رحمت واسعه خود قبول فرموده و رحمت بی نهایت خود را شامل این روسیاه و عامل به این نسخه شریفه فرماید و خطا و لغزش هر یک را عفو فرماید بمحمد و آله.

باب اول

آداب لباس پوشیدن

و آن بسیار است به بیست و دو از آن اکتفا می شود.

اول: ماهیّت آن: پنبه یا کتان بودن. چون پنبه پوشش رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اهلبیت او بوده و کتان پوشش انبیاء است.

اما ابریشم خالص: پس از جهت مردان حرام است و باعث سوختن بدن به آتش است و غیر خالص آن اولی ترک است.

اما پشم: در بعضی اوقات عیبی ندارد. چون از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مأثور است که پنج چیز را تا زنده ام ترک نمی کنم:

۱ - بُز را به دست خود دوشیدن.

۲ - بر روی زمین نشستن.

۳ - بر الاغ جُل دار سوار شدن.

۴ - با غلامان غذا خوردن.

۵ - جامه پشمینه پوشیدن.

و همیشه پوشیدن آن خوب نیست، چون نهی(۱) از آن وارد است.

دوم: رنگ آن: سفید یا زرد یا سبز یا عدسی نیمرنگ یا آبی نیمرنگ بوده باشد و سیاه و سرخ تیره و کبود و عدسی رنگ نباشد، چون لباس سیاه لباس اهل جهنم است و سرخ تیره از نوداماد است دو رنگ آخر مذموم است. اما آبی سیر، پس عیبی ندارد الا اینکه زیاد سیر(۲) شود داخل سیاه است.

سیم: بلند نبودن: به نحوی که بر زمین برسد. چون از نجاست دورتر است و آنچه از برآمدگی پا، بلندتر است در آتش است و در زنان اولی به عکس است بلکه در بعضی اوقات لازم است.

چهارم: از روی تکبر جامه خود را بر زمین نکشیدن: که چنین کسی وارد شده که قرین «قارون»(۳) است و خداوند نظر رحمت به سوی او نمی فرماید و عمل قوم «لوط»(۴) است؛ چون ایشان را علاوه از لواط هفت

______________________________________

۱- کراهت

۲- تیره

۳- «قارون» یکی از ثروتمندان زمان حضرت موسیعليه‌السلام بود که به سبب طغیان و سرپیچی از فرمان خداوند خودش و همۀ ثروتش به زمین فرو رفت و هلاک گردید.

۴- حضرت «لوط» یکی از پیامبران الهی است که قوم او بر اثر معصیت دچار عذاب شده و نابود گردیدند.

خصلت بود که نهی از آنها در این شریعت مقدّسه وارد شده:

۱ - کمان گلوله انداختن.

۲ - سنگ ریزه از پشت انگشت انداختن.

۳ - قندران خاییدن.(۱)

۴- بند قبا و پیراهن را در حال راه رفتن گشودن.

۵- سوت از دهان کشیدن.

۶- جامه را از روی تکبّر بر زمین کشیدن.

۷- انگشت شکستن

و در خصال قوم لوط اختلافی در اخبار می باشد.

پنجم: جامه خشن و درشت و کهنه در خانه پوشیدن که جامه نرم و نازک باعث قساوت قلب است و جامه کهنه باعث حفظ تو است.

ششم: در میان مردم زینت به آن نمودن که خداوند دوست می دارد اظهار نعمت را، چنانچه وارد است که هرگاه خداوند نعمتی به بنده عطا فرماید دوست می دارد که بنده اظهار آن را نماید.(۲)

راوی عرض کرد که چگونه اظهار نماید؟ فرمودند:

۱- نیک نماید جامه خود را.

___________________________________

۱- آدامس جویدن.

۲- «وَ امّا بِنِعمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّث» سورۀ ضحی، آیه ۱۱.

۲ - گچ نماید خانه خود را.

۳ - خوب کند بوی خود را.

۴ - جاروب نماید درب و فضای خانه خود را.

۵ - حتی آنکه روشن نماید چراغ را پیش از غایب شدن آفتاب، که فقر را تمام می کند و روزی را زیاد می نماید.

۶ - و زینت نمودن مرد از برای زن و زن از برای مرد و شخص از برای برادران مؤمن در شریعت مقدّسه ممدوح(۱) است.

هفتم: پاکیزه داشتن: چون خداوند نظیف است و نظیف را دوست می دارد و جامه چرک پوشیدن باعث کوتاهی عمر و تاریکی قلب است.

هشتم: ترک نمودن جامه ای که باعث شُهرت(۲) شود، زیرا که وارد است که هر کس چنین کند جامه ای از آتش، خداوند به او بپوشاند.

نهم: ترک جامه درشت(۳) در میان مردم و جامه نیک در خانه بلکه یا در دو حال جامه نیک باشد یا در میان مردم جامه نیک و در خانه جامه درشت.

دهم: ترک نماید جامه ای که باعث نخوت و تکبر و تغییر حال او شود، چنانکه مأثور است که حضرت علی بن الحسینعليهما‌السلام جامه سنگینی

_____________________________________

۱- پسندیده

۲- هر لباسی که شخص را انگشت نمای مردم کند.

۳- زِبر

پوشیدند و از خانه بیرون تشریف بردند و بعد از مراجعت، جامه را کندند و فرمودند: «گویا من علیّ بن الحسین نبودم این جامه را که پوشیده بودم».

یازدهم: مردان جامه خاصّه زنان نپوشند و زنان هم جامه خاصه مردان نپوشند.

دوازدهم: جوانان لباسی که شایستۀ معمّرین(۱) است نپوشند، معمّرین هم لباسی که شایسته جوانان باشد نپوشند.

سیزدهم: در آستین جامه خود چیزی نگذارد.

چهاردهم: جامه ای که برای حفظ آبروی خود دارد، بذل نکند مگر اینکه دیگری داشته باشد، چنانچه وارد است که اسراف سه چیز است:

۱ - جامه محفوظ خود را بخشیدن.

۲ - زیادتی طعام و شراب را که در ظرف باقی می ماند، ریختن.

۳ - هسته را به اطراف ریختن و جمع ننمودن.

پانزدهم: در وقت جامه پوشیدن و کندن آن «بِسمِ الله» گفتن که اجنّه از تصرّف در آن محروم شوند.

شانزدهم: در وقت جامه نو پوشیدن بگوید:

«اَلحَمدُللهِ الَّذی کَسانی ما اَتَجَمَّلُ بِهِ بَینَ النّاسِ، وَ اوءَدَیَّ فیهِ فَریضَتی وَ استُرُ بِهِ عَورَتی اَلّلهُمَّ اجعَلها ثیابَ بَرَکَهٍ اَسعی فیها

_____________________________________

۱ - سالخوردگان

لِمَرضاتِکَ وَ اعمُر فیها مَساجِدَکَ».(۱)

پس که این دعا را بخواند نپوشد آن جامه را مگر آنکه خداوند بیامرزد او را.

هفدهم: قبل از آنکه جامه نو پوشد، ظرفی از آب حاضر نماید سوره:« اِنّا اَنزَلناه» و «قل هو الله احد» و «قل یا ایها الکافرون» هر یک را ده مرتبه بخواند و بر آن دمد و از آن آب به جامه بپاشد و بپوشد. پس هر که چنین کند همه وقت تا یک رشته از آن جامه باقی است در عیش نیک خواهد بود.

هجدهم: جامه را از طرف راست پوشیدن.

نوزدهم: زیر جامه را ایستاده و رو به قبله و رو به مردم نپوشد چون وارد شده که چند چیز است که موجب زیادتی غم است:

۱- میان دو زن راه رفتن.

۲- میان قطار شتر و گله گوسفند گذشتن

۳- میان دو سگ قدم برداشتن.

_______________________________________

۱- «حمد خدایی را که پوشانید بر من لباسی را که آن را در میان مردم زینت خود قرار داده، و در آن واجباتم را انجام دهم و به وسیلۀ آن عیوبم را بپوشانم؛ پروردگارا! این لباس را برای من لباس برکت قرار بده، تا در آن، در راه رضایت تو کوشش کنم و در آن مساجد تو را آباد کنم.»

۴ - صورت را به دامان پاک نمودن.

۵ - بر آستانه خانه نشستن.

۶ - زیر جامه را ایستاده پوشیدن.

۷- کفش سیاه پا نمودن.

بیستم: جامه را زود بزود عوض بکند که جامه را استراحتی هست.

بیست و یکم: دست و صورت را به دامان پاک ننماید که باعث فقر است.

بیست و دوم: پیراهن را قبل از زیر جامه بپوشد و آداب دیگر هم هست ولی چون بنا بر اختصار است به همین قدر اختصار شد چون عمامه و نعلین و انگشرت را هم آدابی هست اشاره به قدری از آن مناسب است.

اما عمّامه: پس ثواب بر سر گذاشتن آن بسیار است در فضل آن همین قدر کفایت می کند که مأثور است نماز با عمامه ثوابش برابر است با هفتصد رکعت نماز بدون عمامه.

و امّا آداب آن:

پس هفت چیز است:اول: ایستاده بر سر گذاردن.

دوم: با تحت الحنک بودن(۱) ، زیرا که هر که عمامه بر سر گذارد و نماز

__________________________________

۱- یک طرف عمامه را باز کردن و بر شانۀ چپ انداختن.

بدون تحت الحنک نماید برسد به او دردی که دوا نداشته باشد پس ملامت نکند مگر خود را.

سیم: دو طرف آن را بیرون گذارد از پیش سر و عقب سر.

چهارم: سیاه نبودن و عمامه سادات سیاه نیست.(۱)

پنجم: ایستاده پیچیدن، چون نشسته فقر می آورد.

ششم: وقتی که از سر بر می دارد طرف سر را که بیرون است مخفی نماید میان آن که شیطان بر سر نگذارد.

هفتم: این دعا را بخواند:

«اَلّلهُمَّ سَوِّمنی بِسیماءِ الایمانِ وَ تَوَّجنی بِتاجِ الکِرامَهِ، وَ قَلِّدنی بِحَبلِ الاِسلامِ، وَ لا تَخلَع رَبقَهَ الایمانِ مِن عُنُقی».(۲)

و اما کلاه: پس سفید باشد و دراز نباشد.

خواص انگشتری

و اما انگشتر:

پس در دست نمودن خاصه دست راست، خواص و ثواب بسیار دارد. چنانچه وارد است که علامت مؤمن پنج چیز است:

______________________________________

۱- در کتاب «الوسیله صفحۀ ۸۷» در روایتی آورده که عمامۀ سیاه را مکروه ندانسته و در کتاب «نزهه الناظر صفحۀ ۲۳» روایتی در باب مکروهات لباس نماز گذار آورده که از جمله سیاه بودن لباس را ذکر نموده و سپس عمامه را استثناء کرده.

۲- پروردگارا؛ چهرۀ مرا به نشانۀ ایمان علامت گذار، و مرا به تاج کرامت تاج گذاری نما، و ریسمان اسلام را بر گردنم بنه. و طناب ایمان را از گردنم بر مدار.

۱ - پنجاه و یک رکعت نماز فرایض و نوافل روز و شب بجا آوردن.

۲ - زیارت اربعین.

۳ - به خاک مالیدن جبین.(۱)

۴ - انگشتر به دست راست نمودن

۵ - بِسمِ الله بلند گفتن.

و عقیق را هشت خاصیّت است:

۱ - فقر را برطرف می کند.

۲ - نفاق را زایل می نماید.

۳ - عاقبت را به خیر می کند.

۴ - از بلا محفوظ می دارد.

۵ - از شرّ سلاطین و حکّام دور می کند.

۶ - دستی که بلند شود با آن، محبوب خدا است.

۷ - به آتش نمی سوزد.

۸ - اگر ولایت حضرت امیرالمؤمنینعليه‌السلام و اولاد آنجناب را داشته باشد، دو رکعت نماز با آن، برابر است با هزار رکعت نماز بدون آن.

_________________________________________

۱ - پیشانی.

اما یاقوت و زمرّد و زبر جد؛ پس باعث

۱- دفع فقر.

۲- زیادتی مال.

۳- آسانی کارها است.

اما فیروزه؛ پس باعث:

۱- قوّت و جلای چشم.

۲- فقیر نشدن.

۳- استجابت دعا.

۴- گشادگی سینه.

۵- قوّت دل.

۶- بر آورده شدن حاجت نزد مردم.

۷- در نگین آن:

( رَبِّ لا تَذَرنی فَرداً وَ اَنتَ خَیرُ الوارِثینَ ) (۱)

کندن موجب هم رسیدن اولاد است.

اما جِزع یمانی؛ باعث:

۱ - دفع شیطان.

۲ - زیادتی ثواب نماز به هفتاد برابر.

۳- استغفار و تسبیح می کند و ثواب آن، برای صاحبش نوشته میشود

__________________________________

۱ - «پروردگارا مرا تنها مگذار که تو بهترین وارث هستی.»

اما دُرّ نجف اشرف؛

پس او را چهار ثواب است:

۱ - به هر نظری به آن ثواب حج و عمره نوشته می شود.

۲ - نظر صبح به آن دفع گناه شب می کند.

۳ - نظر شب به آن دفع گناه روز می کند.

۴ - نظر کردن به آن ثواب نظر نمودن به علی بن ابیطالبعليه‌السلام دارد.

و اما انگشترهای دیگر خواصهای بسیار دارد و چون بنابر اختصار است به همین بنا اکتفا شد.

اما آداب آن؛

هفت چیز است:

اول: نقره بودن، چون ممدوح است و طلا و برنج و مس و آهن مذموم است.

دوم: به آخر انگشتان نمودن.

سوم: مدوّر بودن نگین آن.

چهارم: به دست راست نمودن و در دست چپ تنها نکند.

پنجم: استنجا(۱) به دستی که انگشتر دارد نکند اگر چه دست چپ باشد

____________________________________

۱- استنجا: تطهیر کردن مخرج غائط است بوسیلۀ آب و سنگ و کلوخ و پارچه و مانند اینها که در توضیح المسائل «احکام تخلّی» آمده است.

ششم: به انگشت کوچک نمودن.

هفتم: اگر در نگین آن آیات قرآن یا اسماء الله و اسماء رسول اکرم و ائمّهعليهم‌السلام باشد بی وضو چیزی از بدن را به او نمالد.

کفش پوشیدن

اما نعلین پوشیدن:

پس مستحب مؤکّد است پوشیدن آن:

۱ - امان است از ناخوشی سل.

۲ - معین است بر طهارت.

۳ - حافظست پاکیزگی پا را.

اما آداب آن:

هفت است:

اول: نیکو بودن چنانچه وارد است که:

کسیکه کفش می گیرد، خوب آن را بگیرد.

کسیکه جامه پوشد پاکیزه نگاه دارد.

کسیکه چهار پا دارد بارش را سبک نماید.

کسیکه زوجه می گیرد اکرام نماید او را و ضایع نگذارد.

کسیکه ریش دارد شانه زند آن را و اگر شانه نزند آن را خداوند به

شانه ای از آتش آن را شانه زند.

دوم: سیاه نبودن، که سیاه آن سه ضرر است:

۱- چشم را ضعیف می کند.

۲- شهوت را کم می کند.

۳- باعث همّ(۱) می شود ولی در چکمه سفر کراهت ندارد بلکه ممدوح است.

سیّم:

زرد و سفید بودن، زیرا که زرد چشم را روشن می کند و شهوت را زیاد می نماید و قلب را مسرور می کند. علاوه شیوه انبیاء است و سفید آن باعث مال و اولاد است. اما رنگهای دیگر مثل قرمز و سبز و نحو اینها مدح و ذمّی از برای آنها بنظر نرسیده.

چهارم: وقت پوشیدن ابتدا به پای راست نماید و وقت کندن ابتدا به پای چپ.

پنجم: یک پا را کفش نکند و دیگری را برهنه، چون سه چیز است که با آنها خوف دیوانگی است.

۱ - در خانه تنها خوابیدن.

۲ - در سوراخ حیوانات بول کردن.

۳ - به یک تا کفش راه رفتن علاوه باعث این است که شیطان او را اذیّت کند.

_______________________________________

۱ - غم و اندوه.

ششم: کندن آن، وقت نشستن و وقت غذا خوردن.

هفتم: پاشنه داشته باشد، چون نعل بی پاشنه بسیار مذموم است.(۱)

____________________________________

۱ - روایات مربوط به لباس پوشیدن در کتاب بحار الانوار: جلد ۷۹، صفحه ۳۱۹.

باب دوم

آداب حمام رفتن

در آداب حمام رفتن

بدانکه حضرت امیرالمؤمنینعليه‌السلام فرمودند: خوب خانه ای است حمّام، چرک را بر می دارد و جهنّم را به خاطر می آورد.

عمر گفت: بد خانه ای است حمام، پرده را پاره می کند و ظاهر می نماید عورت را و در حدیث وارد شده که یک روز در میان، حمّام رفتن گوشت بدن را زیاد می کند و هر روز رفتن، باعث ریختن آن است چنانچه فرمودند سه چیز باعث زیاد لاغر شدن بدن است و سه چیز باعث زیادتی گوشت است.

اما اول: پس مداومت بر:

۱ - خوردن تخم مرغ.

۲ - گوشت ماهی.

۳ - شکوفه خرما.

اما سه تای آخر:

۱ - مداومت بر حمام یک روز نه یک روز.

۲ - مداومت بر بوی خوش نمودن.

۳ - جامه نازک پوشیدن.

و اما آداب آن

پس سی وچهار است

اول: پوشانیدن عورت از هر نگاه کننده که حرام است نگاه نمودن آن که اگر چنین نکند هفتاد هزار ملک لعن کنند او را.

دوم: نگاه ننمودن به عورت دیگران که اگر نگاه کند هفتاد هزار ملک لعن کنند او را.

سیّم: دخول در حمّام با لنگ: مأثور است که کسیکه ایمان به خدا و رسول دارد پس ترک نکند:

۱ - اکرام به والدین.

۲ - اکرام به مهمان.

۳ - اکرام به همسایه.

۴ - ترک نکند نماز وُتیره(۱) را.

۵ - داخل حمام بی لنگ نشود.

۶ - در سفره ای که در آن شراب خورده شده ننشیند.

و در آب ساکنانی هستند از ملائکه پس بدون لنگ داخل نشود لیکن در حال غسل باز نمودن آن عیبی ندارد به شرط آنکه نبیند کسی او را.

چهارم: در حمّام آب سرد نیاشامد که باعث فساد معده گردد.

پنجم: سفال(۲) به بدن نمالد که موجب پیسی می گردد.

ششم: لنگ را به صورت نمالد که آبرو را بر می دارد.

هفتم: سر را به گِل مصری نشوید که غیرت را بر می دارد.

هشتم: شانه نکند که مو را تنگ(۳) می کند.

نهم: آنکه تکیه به دیوار حمّام نکند که پیه گرُده(۴) آب می شود.

دهم: با عورت گشاده قرآن نخواند.

یازدهم: ناشتا به حمّام نرود که باعث غلبه صفرا و حرارت است و صداع(۵) می آورد.

______________________________________

۱- نمازی است که پس از نماز عشاء دو رکعت به صورت نشسته میخوانند که یک رکعت حساب می شود.

۲- خاک پخته که بصورت آجر و کوزه و غیره در می آورند.

۳- سُست می کند.

۴- کلیه

۵- سرگیجه

دوازدهم: با سنگینی و پُری معده حمّام نرود که سه چیز است که بدن را خراب می کند و بسا هست که می کُشد

۱ - با زنهای پیر مواقعه نمودن.

۲ - با شکم پر به حمام رفتن.

۳ - آب گرم (که به وسیله آفتاب گرم شده باشد) خوردن.

سیزدهم: به رو و پهلو نخوابد.

چهاردهم: پدر و اولاد با هم به حمام نروند.

پانزدهم: در حمّام مسواک نکند که بُن دندانها سُست می شود.

شانزدهم: سلام به کسی که عورت او گشوده باشد نکند. چنانچه خود او هم اگر عورتش گشوده باشد ترک سلام نماید.(۱)

هفدهم: هرگاه داخل شود که جامه را بکند بگوید:

«اَلّلهُمَّ اَنزِع عَنّی رِبقَهَ النِّفاقِ، وَ ثَبِّتنی عَلَی الایمانِ».(۲)

که از شرّ نفاق محفوظ ماند و به ایمان ثابت ماند.

هیجدهم: هرگاه داخل گرم خانه بشود بگوید:

«الّلهُمَّ اِنّی اَعوذُ بِکَ مِن شَرِّ نَفسی، وَ اَستَعیذُ بِکَ مِن اَداهُ»(۳)

_______________________________________

۱- البته «سلام» مستحب است ولی جواب آن واجب.

۲- خداوندا! بند نفاق را از گردنم بردار و بر ایمان، ثابتم بدار.

۳- خداوندا! من از شرّ نفس خود به تو پناه می برم و از آزارش از تو پناه می خواهم.

که از اذیّت حمّام سالم بماند.

نوزدهم: چون می خواهد که داخل خزانه شود قدری از آب گرم بر پیشانی و پاهای خود بریزد.

بیستم: بعد از دخول در خزانه بگوید:

«نَعُوذُ بِاللهِ مِنَ النّارِ وَ نَسئَلُهُ الجَنَّهَ»(۱)

بیست و یکم: جرعه ای از آب خزانه را بخورد(۲) که مثانه را پر میکند.

بیست و دوم: در گرم خانه آب سرد بر بردن نزند که بدن را ضعیف می کند مگر وقتی که حرارت بر او غلبه کرده باشد.

بیست و سوم: هرگاه از گرم خانه بیرون آمد آب سرد بر پاها بریزد که درد را از بدن می کشد.

بیست و چهارم: نماز را در حمّام بجا نیاورد.

بیست و پنجم: وقت بیرون آمدن، عمّامه بر سر ببندد در زمستان و بهار که امان است از صداع(۳)

بیست و ششم: وقت پوشیدن جامه بگوید:

____________________________________

۱- از آتش، به خدا پناه می برم و از او بهشت می طلبم.

۲- از این جمله استفاده می شود که آب خزانۀ حمّام بایستی به قدری پاک و دست نخورده باشد که شخص بتواند مشتی از آن را قبل از ورود در خزانه بیاشامد.

۳- سردرد، سرگیجه.

باب الطاعة

٥٥٨٢ ١- من كثرت طاعته كثرت كرامته. ٥ ٤٤٤ كسى كه فرمانبردارى‏اش بسيار شد، كرامت و عزّت او بسيار گردد.

٥٥٨٣ ٢- ثلاث مهلكات، طاعة النّساء، و طّاعة الغضب، و طاعة الشّهوة.

٣ ٣٣٧ سه چيز است كه نابود كننده است: فرمانبردارى زنان، و فرمانبردارى خشم، فرمانبردارى خواهش و شهوت.

٥٥٨٤ ٣- الطّاعة حرز. ١ ٣٣ فرمانبردارى و اطاعت حق، نگهبان است.

٥٥٨٥ ٤- الطّاعة تنجى، المعصية تردى.

١ ٣٣ فرمانبردارى رهايى بخشد، نافرمانى به هلاكت اندازد.

٥٥٨٦ ٥- الطّاعة اجابة. ١ ٤٢ فرمانبردارى اجابت و امتثال فرمان خدا است.

٥٥٨٧ ٦- الطّاعة أحرز عتاد. ١ ١٣٢ فرمانبردارى حق تعالى محكم‏ترين تكيه‏گاه است.

٥٥٨٨ ٧- الطّاعة غنيمة الاكياس. ١ ١٣٦ فرمانبردارى خداوند غنيمت زيركان است.

٥٥٨٩ ٨- الطّاعة متجر رابح. ١ ١٥٥ فرمانبردارى تجارتى است سودمند.

٥٥٩٠ ٩- الطّاعة همّة الاكياس. ١ ١٦٢ فرمانبردارى همّت و هدف زيركان است.

٥٥٩١ ١٠- الطّاعة أقوى حرز. ١ ١٦٣ فرمانبردارى خدا محكم‏ترين نگهبان است.

٥٥٩٢ ١١- الطّاعة ابقى عزّ. ١ ١٩٠ فرمانبردارى خدا ماندنى‏ترين عزّت است.

٥٥٩٣ ١٢- الطّاعة عزّ المعسر. ١ ٢٦٥ فرمانبردارى خداوند، عزّت انسان پريشان حال است.

٥٥٩٤ ١٣- الطّاعة تستدرّ المثوبة. ١ ٢٦٨ فرمانبردارى ريزان گرداند پاداش نيك پروردگار را.

٥٥٩٥ ١٤- الطّاعة تعظيم الإمامة. ١ ٢٧٥ فرمانبردارى خداوند بزرگداشت مقام امامت است.

٥٥٩٦ ١٥- الطّاعة تطفئ غضب الرّبّ.

١ ٣٢٦ فرمانبردارى، خشم پروردگار را فرو نشاند.

٥٥٩٧ ١٦- العزيز من اعتزّ بالطّاعة. ١ ٣٣٥ عزيز حقيقى كسى است كه به وسيله فرمانبردارى خداوند عزّت يافته است.

٥٥٩٨ ١٧- اخو العزّ من تحلّى بالطّاعة.

١ ٣٤٧برادر، عزّت (و قرين آن) كسى است كه به وسيله فرمانبردارى خداوند زيور گرفته است.

٥٥٩٩ ١٨- العمل بطاعة اللَّه أربح. ١ ٣٤٩ عمل به فرمانبردارى خداوند سودمندتر است.

٥٦٠٠ ١٩- الطّاعة للَّه اقوى سبب. ١ ٣٦٩ فرمانبردارى خداوند محكم‏ترين وسيله است.

٥٦٠١ ٢٠- العمل بطاعة اللّه اربح، و لسان الصّدق ازين و انجح. ٢ ٦٧ عمل به فرمانبردارى خدا سودمندتر، و زبان راستگو آراسته‏تر و پيروزمندتر است.

٥٦٠٢ ٢١- الطّاعة جنّة الرّعيّة و العدل جنّة الدّول. ٢ ٦٩ فرمانبردارى سپر رعيّت و عدل و داد سپر دولتهاست. ٥٦٠٣ ٢٢- المؤمن على الطّاعات حريص و عن المحارم عفيف. ٢ ١٠٧ مؤمن چنان است كه بر اطاعتها حريص، و از محرمات پاكدامن و عفيف است.

٥٦٠٤ ٢٣- الطّاعة و فعل البرّ هما المتجر الرّابح. ٢ ١٥٣ فرمانبردارى خداوند و كار نيك اين هر دو تجارتى است سودمند.

٥٦٠٥ ٢٤- اطع تغنم. ٢ ١٦٨ فرمانبردارى كن تا غنيمت يابى.

٥٦٠٦ ٢٥- اطع تربح. ٢ ١٧١ اطاعت خدا كن تا سود برى.

٥٦٠٧ ٢٦- اكرم نفسك ما اعانتك على طاعة اللّه. ٢ ١٨٧ گرامى بدار نفس خود را تا زمانى كه يارى دهد تو را بر فرمانبردارى خداوند.

٥٦٠٨ ٢٧- اتّق اللّه بطاعته و اطع اللّه بتقواه. ٢ ٢٠١ تقواى الهى داشته باش به وسيله فرمانبردارى او، و فرمانبردارى خدا كن به وسيله تقواى او.

٥٦٠٩ ٢٨- اطيعوا اللّه حسب ما امركم به و رسله. ٢ ٢٤٠ فرمانبردارى خدا كن بدانگونه كه او و پيامبرانش به تو دستور داده‏اند.

٥٦١٠ ٢٩- اطع اللّه فى جمل امورك فانّ طاعة اللّه فاضلة على كلّ شي‏ء، و الزم الورع. ٢ ٢١١ فرمانبردارى خدا كن در همه كارهاى خود كه به راستى فرمانبردارى خداوند از هر چيز برتر است، و ملازم ورع و پارسايى باش.

٥٦١١ ٣٠- اطع اللّه سبحانه فى كلّ حال و لا تخل قلبك من خوفه و رجائه طرفة عين و الزم الاستغفار. ٢ ٢٢٤ فرمانبردار خداى سبحان باش در هر حال، و دلت را از ترس و اميد او به اندازه چشم بر هم زدنى خالى مكن، و ملازم استغفار و آمرزشخواهى باش.

٥٦١٢ ٣١- اشغلوا انفسكم بالطّاعة و ألسنتكم بالذّكر و قلوبكم بالرّضا فيما احببتم و كرهتم. ٢ ٢٤٣ جانهاى خود را مشغول كنيد به فرمانبردارى خدا، و زبانهاتان را به ذكر خدا و دلهاتان را به خوشنودى از مقدرات خداوند در آنچه دوست داريد و ناخوش داريد.

٥٦١٣ ٣٢- استتمّوا نعم اللّه عليكم بالصّبر على طاعته، و المحافظة على ما استحفظكم من كتابه. ٢ ٢٤٩ نعمت‏هاى خدا را بر خويشتن تمام و كامل كنيد به وسيله صبر بر طاعت و فرمانبردارى خدا، و نگهدارى آنچه را كه كتاب خدا نگهدارى آن را از شما خواسته است.

٥٦١٤ ٣٣- اعقل النّاس اطوعهم للّه سبحانه. ٢ ٤٢٨ عاقل‏ترين مردم فرمانبردارترين آنهاست از خداى سبحان.

٥٦١٥ ٣٤- اعقلكم اطوعكم. ٢ ٣٦٩ عاقل‏ترين شما فرمانبردارترين شما است.

٥٦١٦ ٣٥- اشرف الاعمال الطّاعة. ٢ ٣٨٣ شريف‏ترين عملها فرمانبردارى خدا

است.

٥٦١٧ ٣٦- انصح النّاس لنفسه اطوعهم لربّه. ٢ ٤٢٤ خيرخواه‏ترين مردم براى نفس خويش فرمانبردارترين آنها است براى پروردگار خويش.

٥٦١٨ ٣٧- اجدر النّاس برحمة اللّه اقومهم بالطّاعة. ٢ ٤٣٦ شايسته‏ترين مردم به رحمت خدا پايدارترين آنها است در فرمانبردارى خدا.

٥٦١٩ ٣٨- احبّ العباد الى اللَّه اطوعهم له. ٢ ٤٣١ محبوب‏ترين بندگان در پيشگاه خداوند فرمانبردارترين آنهاست از وى.

٥٦٢٠ ٣٩- احقّ من تطيعه من لا تجد منه بدّا، و لا تستطيع لامره ردّا. ٢ ٤٤٤ شايسته‏ترين كسى كه بايد فرمانش را ببرى كسى است كه از او چاره‏اى ندارى، و ردّ فرمان او نتوانى (يعنى خداوند متعال).

٥٦٢١ ٤٠- احقّ من اطعته من امرك بالتّقى و نهاك عن الهوى. ٢ ٤٤٦ شايسته‏ترين كسى كه بايد اطاعتش كنى، كسى است كه تو را دستور به تقوا داده و از پيروى هواى نفس باز داشته است.

٥٦٢٢ ٤١- انّ اسعد النّاس من كان له من نفسه بطاعة اللّه متقاض. ٢ ٤٩٠ به راستى كه نيكبخت‏ترين مردم كسى است كه او را از نفس و درون خويش براى اطاعت خداوند درخواستى باشد.

٥٦٢٣ ٤٢- انّ المغبون من غبن عمره، و انّ المغبوط من انفذ عمره فى طاعة اللّه.

٢ ٥٢٥ به راستى كه مغبون كسى است كه در مورد عمر خويش مغبون باشد، و «مغبوط» يعنى كسى كه مورد غبطه و آرزوى ديگران است، كسى است كه عمر خويش را در راه اطاعت و فرمانبردارى خداوند به پايان رسانده است.

٥٦٢٤ ٤٣- انّ اللّه سبحانه جعل الطّاعة غنيمة الاكياس عند تفريط العجزة.

٢ ٥٣٢به راستى كه خداى سبحان فرمانبردارى را غنيمت زيركان قرار داده، در آنجا كه ناتوانان (در عمل) تقصير در اطاعت كنند.

٥٦٢٥ ٤٤- انّ ولىّ محمّد صلّى اللّه عليه و آله من اطاع اللّه و ان بعدت لحمته.

٢ ٥٠٥ به راستى كه دوستدار حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله كسى است كه فرمانبردارى خدا كند، اگر چه نسب او با آن حضرت دور باشد.

٥٦٢٦ ٤٥- انّ من بذل نفسه فى طاعة اللّه و رسوله كانت نفسه ناجية سالمة و صفقته رابحة غانمة. ٢ ٥٦٥ به راستى آن كسى كه نفس خويش را در راه فرمانبردارى خدا و پيامبرش بذل كرده و بخشيده، داراى نفسى رستگار و سالم است، و تجارتى سودمند و پر غنيمت كرده است.

٥٦٢٧ ٤٦- ان كنت حريصا على طلب المضمون لك، فكن حريصا على اداء المفروض عليك. ٣ ٦ اگر حريص هستى بر جستن آنچه رسيدنش براى تو ضمانت شده است، (يعنى رزق و روزى تو) پس حريص نيز باش براى انجام آنچه بر تو واجب شده است.

٥٦٢٨ ٤٧- انّك ان اطعت اللّه نجاك و اصلح مثواك. ٣ ٥٦ به راستى تو اگر اطاعت خدا كنى نجات دهد تو را و جايگاهت را اصلاح كند.

٥٦٢٩ ٤٨- آفة الرّعيّة مخالفة الطّاعة.

٣ ١٠٤ آفت رعيت مخالفت فرمانبردارى كردن (از والى و زمامدار) است.

٥٦٣٠ ٤٩- اذا طلبت العزّ فاطلبه بالطّاعة. ٣ ١٣٥ هرگاه در طلب عزّت بودى، آن را به وسيله فرمانبردارى خدا بجوى.

٥٦٣١ ٥٠- اذا قويت فاقو على طاعة اللَّه سبحانه. ٣ ١٤٠ هرگاه نيرومند شدى نيروى خود را در راه فرمانبردارى خداى سبحان صرف كن.

٥٦٣٢ ٥١- اذا اخذت نفسك بطاعة اللَّه اكرمتها، و ان ابتذلتها فى معاصيه اهنتها. ٣ ١٤٣ هرگاه به كار گرفتى نفس خود را در راه فرمانبردارى خدا، گرامى‏اش داشته‏اى، و اگر به پستى و خوارى نافرمانى‏هاى خدا واداشتى آن را پست و سبك كرده‏اى.

٥٦٣٣ ٥٢- بالطّاعة يكون الاقبال. ٣ ٢١٣ اقبال و بخت بلند، به فرمانبردارى خدا است.

٥٦٣٤ ٥٣- بالطّاعة يكون الفوز. ٣ ٢١٤ رستگارى به اطاعت خداست.

٥٦٣٥ ٥٤- بالطّاعة تزلف الجنّة للمتّقين.

٣ ٢٣٠ نزديك شدن بهشت به پرهيزكاران، به فرمانبردارى خداست.

٥٦٣٦ ٥٥- بحسن الطّاعة يعرف الاخيار.

٣ ٢٣٦ به خوب فرمانبردارى كردن، نيكان شناخته شوند.

٥٦٣٧ ٥٦- بادر الطّاعة تسعد. ٣ ٢٤١ به فرمانبردارى خدا مبادرت كن تا نيكبخت شوى.

٥٦٣٨ ٥٧- توسّل بطاعة اللّه تنجح. ٣ ٢٧٦ به فرمانبردارى خدا توسل جوى تا پيروز شوى.

٥٦٣٩ ٥٨- تمسّك بطاعة اللَّه يزلفك. ٣ ٢٧٧ به فرمانبردارى خدا تمسّك جوى تا تو را به خدا نزديك كند.

٥٦٤٠ ٥٩- ثمرة الطّاعة الجنّة. ٣ ٣٢٦ ميوه اطاعت و فرمانبردارى خدا، بهشت است.

٥٦٤١ ٦٠- ثواب اللَّه لاهل طاعته، و عقابه لاهل معصيته. ٣ ٣٤٨ پاداش نيك خدا از آن فرمانبرداران است و كيفر و عقاب او از آن نافرمانان.

٥٦٤٢ ٦١- ثابروا على الطّاعات و سارعوا الى فعل الخيرات، و تجنّبوا السّيّئات، و بادروا الى فعل الحسنات، و تجنّبوا ارتكاب المحارم. ٣ ٣٥٢

مداومت كنيد بر طاعتها، و بشتابيد به سوى انجام كارهاى نيك، و دورى گزينيد از بدى‏ها، و پيشى گيريد به سوى انجام كارهاى نيك، و از ارتكاب محرمات الهى اجتناب كنيد.

٥٦٤٣ ٦٢- جوار اللَّه مبذول لمن اطاعه و تجنّب مخالفته. ٣ ٣٦٠ همسايگى رحمت و عنايت خداى تعالى در اختيار كسى است كه او را فرمانبردارى كرده و از مخالفت با او دورى كند.

٥٦٤٤ ٦٣- جمال العبد الطّاعة. ٣ ٣٦٣ زيبايى بنده به اطاعت و فرمانبردارى است.

٥٦٤٥ ٦٤- دوام الطّاعات و فعل الخيرات و المبادرة الى المكرمات من كمال الايمان و افضل الاحسان.

٤ ٢٠ دوام فرمانبردارى حق، و انجام كارهاى نيك، و پيشى گرفتن به خصلتهاى گرامى از كمال ايمان و از برترين احسانهاست.

٥٦٤٦ ٦٥- ذلّل نفسك بالطّاعة و حلّها بالقناعة، و خفّض فى الطّلب و اجمل فى المكتسب. ٤ ٣٩ نفس خويش را به وسيله فرمانبردارى رام گردان، و به قناعت بياراى، و در طلب روزى آسان بگير، و در كسب و كار ميانه‏رو باش (و حرص نزن).

٥٦٤٧ ٦٦- درك الخيرات بلزوم الطّاعات. ٤ ٢٣ دريافت و درك خيرات و نيكى‏ها به ملازمت انجام طاعات الهى است.

٥٦٤٨ ٦٧- راكب الطّاعة مقيله الجنّة.

٤ ٨٥ كسى كه بر مركب اطاعت حق سوار است خوابگاه او بهشت است.

٥٦٤٩ ٦٨- زكاة الصّحّة السّعى فى طاعة اللَّه. ٤ ١٠٦ زكات سلامتى، تلاش و كوشش در طاعت الهى است.

٥٦٥٠ ٦٩- زر فى اللَّه اهل طاعته و خذ الهداية من اهل ولايته. ٤ ١١٣ فرمانبرداران را در راه خدا ديدار كن، و

هدايت و راهنمايى را از اهل ولايت خدا فرا گير.

٥٦٥١ ٧٠- صابروا انفسكم على فعل الطّاعات، و صونوها عن دنس السّيّئات، تجدوا حلاوة الايمان.

٤ ٢٢٤ به شكيبايى و صبر واداريد نفسهاى خود را براى انجام طاعتهاى الهى، و نگه داريد آنها را از چركى بديها تا حلاوت و شيرينى ايمان را بيابيد.

٥٦٥٢ ٧١- طوبى لمن حافظ على طاعة ربّه. ٤ ٢٣٨ خوشا به حال كسى كه بر طاعت پروردگار خود محافظت و نگهبانى دارد.

٥٦٥٣ ٧٢- طوبى لمن وفّق لطاعته و بكى على خطيئته. ٤ ٢٤٠ خوشا به حال كسى كه موفق به طاعت پروردگار گشته، و بر گناه خويش گريسته است.

٥٦٥٤ ٧٣- طوبى لمن وفّق لطاعته و حسنت خليقته و احرز امر آخرته.

٤ ٢٤٤ خوشا به حال كسى كه موفق به فرمانبردارى پروردگار گشته، و خلق و خوى خويش را نيكو كرده، و كار آخرت خود را فراهم كرده است.

٥٦٥٥ ٧٤- طوبى لعين هجرت فى طاعة اللَّه غمضها. ٤ ٢٤٨ خوشا به حال ديده و چشمى كه در راه اطاعت خدا پوشيدن و بستن خود را ترك كرده است.

٥٦٥٦ ٧٥- طاعة اللَّه سبحانه لا يحوزها الّا من بذل الجدّ و استفرغ الجهد. ٤ ٢٥٤ فرمانبردارى خداى سبحان را درنيابد مگر آن كس كه بذل كند تلاش خود را و به كار برد كوشش خود را.

٥٦٥٧ ٧٦- طاعة اللَّه مفتاح كلّ سداد و صلاح كلّ فساد. ٤ ٢٥٥ فرمانبردارى خداوند كليد هر كار درست و اصلاح كننده هر كار فاسد و تباهى است.

٥٦٥٨ ٧٧- طاعة اللَّه سبحانه اعلى عماد و اقوى عتاد. ٤ ٢٥٥

طاعت خداى سبحان بلندترين ستون و محكم‏ترين تكيه‏گاه است.

٥٦٥٩ ٧٨- ظلّ اللَّه سبحانه فى الآخرة مبذول لمن اطاعه فى الدّنيا. ٤ ٢٧٦ سايه لطف و عنايت خداى سبحان در آخرت عطا گردد به كسى كه در دنيا از او فرمانبردارى نموده است.

٥٦٦٠ ٧٩- عليك بطاعة من لا تعذر بجهالته. ٤ ٢٩٠ بر تو باد به اطاعت و فرمانبردارى كسى كه معذور نيستى در نادانى شناخت او. ٥٦٦١ ٨٠- عليك بطاعة اللَّه سبحانه فانّ طاعة اللَّه فاضلة على كلّ شي‏ء. ٤ ٢٩٣ بر تو باد به فرمانبردارى خداى سبحان كه به راستى فرمانبردارى خداوند افزون است بر هر چيز.

٥٦٦٢ ٨١- على قدر العقل تكون الطّاعة.

٤ ٣١٢ به اندازه عقل است اطاعت پروردگار.

٥٦٦٣ ٨٢- غاية العبادة الطّاعة. ٤ ٣٧١ نهايت عبادت اطاعت و فرمانبردارى است.

٥٦٦٤ ٨٣- فى الطّاعة كنوز الارباح.

٤ ٣٩٤ در اطاعت حق تعالى است گنجهاى سود.

٥٦٦٥ ٨٤- فضائل الطّاعات تنيل رفيع المقامات. ٤ ٤٢٧ افزونى‏هاى (پاداش) طاعتها مى‏رساند انسان را به جايگاههاى بلند.

٥٦٦٦ ٨٥- كلّ مطيع مكرّم. ٤ ٥٢٧ هر فرمانبردارى مورد اكرام و گرامى است.

٥٦٦٧ ٨٦- كن مطيعا للَّه سبحانه و بذكره آنسا، و تمثّل فى حال تولّيك عنه اقباله عليك، يدعوك الى عفوه و يتغمّدك بفضله. ٤ ٦١٥ فرمانبردار خداى سبحان باش و به ياد او انس گير، و مجسّم كن در حال پشت كردن از او صورت روى آوردن خدا را به‏

سوى تو، كه تو را به گذشت خويش مى‏خواند و به فضل خويش مى‏پوشاند.

٥٦٦٨ ٨٧- لو لم يرغّب اللَّه سبحانه فى طاعته، لوجب ان يطاع رجاء رحمته.

٥ ١١٧ اگر خداى سبحان مردم را به فرمانبردارى خويش ترغيب و تشويق نمى‏كرد، باز هم واجب بود اطاعت او به خاطر اميد به مهر و رحمتش.

٥٦٦٩ ٨٨- من اطاع ربّه ملك. ٥ ١٤٦ كسى كه پروردگار خود را اطاعت كند مالك سعادت و نيكبختى گردد.

٥٦٧٠ ٨٩- من يطع اللَّه يفز. ٥ ١٤٦ كسى كه اطاعت خدا كند رستگار شود.

٥٦٧١ ٩٠- من اطاع اللَّه استنصر. ٥ ١٦٦ كسى كه اطاعت خدا كند از خدا يارى جسته است.

٥٦٧٢ ٩١- من اطاع اللَّه جلّ امره. ٥ ١٧٠ كسى كه اطاعت خدا كند كارش بالا گيرد و بزرگ شود.

٥٦٧٣ ٩٢- من اطاع امرك اجلّ قدرك.

٥ ٢٢٦ كسى كه دستور تو را اطاعت كند قدر و ارزش تو را بزرگ گردانده است.

٥٦٧٤ ٩٣- من عمل بطاعة اللَّه كان مرضيّا. ٥ ٢٦٦ كسى كه عمل كند به طاعت خداوند مورد خوشنودى پروردگار است.

٥٦٧٥ ٩٤- من اطاع اللَّه علا امره. ٥ ٢٨٠ كسى كه از خدا اطاعت كند كارش بلند گردد.

٥٦٧٦ ٩٥- من عمل بطاعة اللَّه ملك. ٥ ٢٨٢ كسى كه عمل كند به طاعت خداوند مالك گردد (سعادت و آخرت را).

٥٦٧٧ ٩٦- من اطاع اللَّه لم يشق ابدا.

٥ ٢٨٣ كسى كه از خدا اطاعت كند هيچ‏گاه بدبخت نشود.

٥٦٧٨ ٩٧- من تقرّب الى اللَّه بالطّاعة أحسن له الحباء. ٥ ٢٨٨ كسى كه تقرّب و نزديكى جويد به درگاه خدا به وسيله اطاعت او، خداوند بخشش‏

و عطاى او را نيكو كند.

٥٦٧٩ ٩٨- من اطاع اللَّه سبحانه عزّ و قوى. ٥ ٢٩١ كسى كه از خداى سبحان اطاعت كند عزيز و نيرومند گردد.

٥٦٨٠ ٩٩- من اطاع اللَّه سبحانه عزّ نصره. ٥ ٢٩٩ كسى كه از خداى سبحان اطاعت كند، نيرومند باشد يارى‏اش (از طرف خداوند).

٥٦٨١ ١٠٠- من اهمل العمل بطاعة اللَّه ظلم نفسه. ٥ ٣١٦ كسى كه در عمل كردن به طاعت خداوند اهمال كارى و سهل‏انگارى كند به خويشتن ستم كرده است.

٥٦٨٢ ١٠١- من صبر على طاعة اللَّه عوّضه اللَّه سبحانه خيرا ممّا صبر عليه. ٥ ٣٣١ كسى كه صبر و شكيبايى كند بر فرمانبردارى خداوند، خداى سبحان عوض دهد او را بهتر از آنچه بر آن صبر و شكيبايى ورزيده است.

٥٦٨٣ ١٠٢- من اتّخذ طاعة اللَّه سبيلا فاز بالّتى هى اعظم. ٥ ٣٧٤ كسى كه فرمانبردارى خداى را فرا راه خود برگيرد، و انتخاب كند، به بزرگترين نيكبختى رسيده و سعادت يافته است.

٥٦٨٤ ١٠٣- من اتّخذ طاعة اللَّه بضاعة، اتته الارباح من غير تجارة. ٥ ٣٨٥ كسى كه طاعت خدا را سرمايه خويش گرداند، سودها بدون تجارت به نزدش آيد.

٥٦٨٥ ١٠٤- من سرّه الغنى بلا مال و العزّ بلا سلطان، و الكثرة بلا عشيرة، فليخرج من ذلّ معصية اللَّه الى عزّ طاعته، فانّه واجد ذلك كلّه. ٥ ٣٩٠ كسى كه توانگرى و بى‏نيازى خواهد بدون مال و ثروت، و عزّت خواهد بدون سلطنت و پادشاهى، و زيادى و فزونى افراد وابسته به خود را خواهد بدون داشتن عشيره و فاميل، بايد از خوارى نافرمانى خدا به در آيد، به سوى عزّت فرمانبردارى او، كه با اين كار، همه آنها را يافته است.

٥٦٨٦ ١٠٥- من اطاع اللَّه سبحانه لم يضرّه من اسخط من النّاس. ٥ ٤٠٠ كسى كه از خداى سبحان اطاعت كند زيانش نرساند كسى كه او را در اين راه خشمگين كرده است.

٥٦٨٧ ١٠٦- من عمل بطاعة اللَّه سبحانه لم يفته غنم و لم يغلبه خصم. ٥ ٤٠٥ كسى كه عمل كند به طاعت خداى سبحان، هيچ سود و نفعى از او فوت نشود، و هيچ دشمنى بر او چيره نگردد.

٥٦٨٨ ١٠٧- من بادر الى مراضى اللَّه سبحانه و تأخّر عن معاصيه، فقد اكمل الطّاعة. ٥ ٤٣١ كسى كه پيشى گيرد بدانچه موجب خوشنودى خداى سبحان است و از نافرمانى‏هاى خدا واپس رود، به حقيقت كه فرمانبردارى را به كمال رسانده است.

٥٦٨٩ ١٠٨- من اطاع اللَّه اجتباه. ٥ ٤٤٥ كسى كه از خدا اطاعت كند، خدا او را برگزيند.

٥٦٩٠ ١٠٩- من كرم النّفس العمل بالطّاعة. ٦ ٢٩ از بزرگوارى نفس است عمل به طاعت خداوند.

٥٦٩١ ١١٠- من المروّة طاعة اللَّه و حسن التّقدير. ٦ ٢٢ از جوانمردى است فرمانبردارى خدا و خوب اندازه‏گيرى كردن زندگى.

٥٦٩٢ ١١١- من افضل الاعمال اكتساب الطّاعات. ٦ ٣٣ از برترين عملها به دست آوردن طاعتهاى الهى است.

٥٦٩٣ ١١٢- من تقوى النّفس العمل بالطّاعة. ٦ ٤٤ از پرهيزكارى نفس است عمل به طاعت الهى.

٥٦٩٤ ١١٣- ما تزيّن متزيّن بمثل طاعة اللَّه. ٦ ٥٧ هيچ آراسته به زيورى خود را نياراسته به چيزى همانند فرمانبردارى خدا.

٥٦٩٥ ١١٤- ما من شي‏ء من طاعة اللَّه سبحانه يأتي الّا فى كره. ٦ ٩٩

هيچ چيزى از طاعت خداى سبحان نيست كه بيايد بر انسان جز از روى ناخوشنودى. ٥٦٩٦ ١١٥- ملاك كلّ خير طاعة اللَّه سبحانه. ٦ ١٢٠ ملاك و معيار هر كار نيك و خيرى اطاعت و فرمانبردارى خداى سبحان است (يعنى انجام دادن آن به خاطر فرمان خدا).

٥٦٩٧ ١١٦- ملازمة الطّاعة خير عتاد.

٦ ١٣٥ ملازمت با فرمانبردارى خدا بهترين تكيه‏گاه است.

٥٦٩٨ ١١٧- نعم الوسيلة الطّاعة. ٦ ١٦٦ فرمانبردارى خدا خوب وسيله‏اى است.

٥٦٩٩ ١١٨- نعم الطّاعة الانقياد و الخضوع. ٦ ١٦٧ خوب طاعتى است انقياد (گردن نهادن) و خضوع و فروتنى در پيشگاه خداوند.

٥٧٠٠ ١١٩- نال الفوز من وفّق للطّاعة.

٦ ١٨٢ به رستگارى رسيده كسى كه موفق به اطاعت حق گرديده است.

٥٧٠١ ١٢٠- نظام المروّة فى مجاهدة اخيك على طاعة اللَّه سبحانه و صدّه عن معاصيه، و ان يكثر على ذلك ملامه. ٦ ١٨٤ نظام و رشته پيوند مردى و مردانگى در اين است كه با برادر خود در راه طاعت خداى سبحان پيكار كنى، و او را از نافرمانى‏هاى خداوند بازدارى، و او را در اين باره بسيار سرزنش كنى.

٥٧٠٢ ١٢١- هدى من اطاع ربّه و خاف ذنبه. ٦ ١٩٣ به هدايت و راه راست رسيده كسى كه اطاعت پروردگار خود كند و از گناه خويش بترسد.

٥٧٠٣ ١٢٢- وقّوا انفسكم من عذاب اللَّه بالمبادرة الى طاعة اللَّه. ٦ ٢٣٥ نگاه داريد خود را از عذاب خداوند به وسيله پيشى جستن به سوى طاعت خداوند.

٥٧٠٤ ١٢٣- لا تعتذر من امر اطعت اللَّه سبحانه فيه فكفى بذلك منقبة. ٦ ٣٠٥ هيچ گاه از كارى كه در آن فرمانبردارى خداى سبحان را انجام داده‏اى عذرخواهى نكن كه همين كار در منقبت و مباهات تو كافى است.

٥٧٠٥ ١٢٤- لا عزّ كالطّاعة. ٦ ٣٤٩ عزتى همچون فرمانبردارى خدا نيست.

٥٧٠٦ ١٢٥- لا رأى لمن لا يطاع. ٦ ٣٩٣ كسى را كه فرمانش نبرند رأى و انديشه ندارد.

٥٧٠٧ ١٢٦- لا عزّ الّا بالطّاعة. ٦ ٣٩٣ عزتى نيست جز به اطاعت خداوند.

٥٧٠٨ ١٢٧- لا ينجع تدبير من لا يطاع.

٦ ٤١٤ سود ندهد تدبير كسى كه فرمانش نبرند.

٥٧٠٩ ١٢٨- لا يسعد امرء الّا بطاعة اللَّه سبحانه و لا يشقى امرء الّا بمعصية اللَّه. ٦ ٤١٧ نيكبخت نشود كسى مگر به وسيله اطاعت خداى سبحان، و بدبخت نشود كسى مگر به نافرمانى خداوند.

٥٧١٠ ١٢٩- ينبغي للعاقل ان لا يخلو فى كلّ حالة عن طاعة ربّه و مجاهدة نفسه. ٦ ٤٤٠ براى شخص خردمند و عاقل شايسته است كه بيكار نباشد در هر حالى از اطاعت پروردگار خود و پيكار كردن با نفس خويش.

٥٧١١ ١٣٠- ينبغي للمؤمن ان يلزم الطّاعة و يلتحف الورع و القناعة. ٦ ٤٤٠ براى مؤمن شايسته است كه ملازم فرمانبردارى خدا باشد، و بپوشد جامه پرهيزكارى و قناعت را.

٥٧١٢ ١٣١- لا تطيعوا الادعياء الّذين شربتم بصفوكم كدرهم و خططتم بصحّتكم مرضهم و ادخلتم فى حقّكم‏

باطلهم. ٦ ٢٧٩ از «ادعياء» همانها كه معلوم نيست پدرشان كيست و جامه اسلام را به تن پوشيده‏اند و نفاق و دورويى را پيشه كرده‏اند اطاعت نكنيد، از آنها كه جام پاك قلبتان را در اختيار آب تيره نفاقشان قرار داده‏ايد، از آنها كه تندرستى خويش را با بيمارى آنها آميخته‏ايد (و ايمان خالص خويش را به انفاق آنها مخلوط ساخته‏ايد) و باطلشان را در حق خود راه داده‏ايد.

باب الطاقة (توانايى)

٥٧١٣ ١- من كلّفك ما لا تطيق فقد افتاك فى عصيانه. ٥ ٤٥٢ كسى كه به تو تكليف كند چيزى را كه توان و طاقت آن را ندارى، فتوى و دستور نافرمانى خويش را به تو داده و صادر كرده است.

باب الطيش (سبكى)

٥٧١٤ ١- الطّيش ينكّد العيش. ١ ٢٠٠ سبكى و سبكسرى (در هنگام خشم يا غير آن) زندگى را سخت و دشوار سازد.

حرف «الظاء»

باب الظفر (پيروزى)

٥٧١٥ ١- الظّفر شافع المذنب. ١ ٧٥ پيروز شدن بر گنهكار شفيع و واسطه او است. ٥٧١٦ ٢- لا تبطرنّ بالظّفر فانّك لا تأمن ظفر الزّمان بك. ٦ ٢٩١ سرمست پيروزى مشو كه از پيروز شدن زمانه بر تو در امان نخواهى بود.

٥٧١٧ ٣- كفى بالظّفر شافعا للمذنب.

٤ ٥٧٩ پيروز شدن براى شفاعت گنهكار كافى است.

٥٧١٨ ٤- من تأيّد فى الأمور ظفر ببغيته.

٥ ٣١٥ هر كس در كارها (از طرف خداوند) تأييد و يارى شود به هدف و آرمان خود خواهد رسيد.

باب الطاعة

٥٥٨٢ ١- من كثرت طاعته كثرت كرامته. ٥ ٤٤٤ كسى كه فرمانبردارى‏اش بسيار شد، كرامت و عزّت او بسيار گردد.

٥٥٨٣ ٢- ثلاث مهلكات، طاعة النّساء، و طّاعة الغضب، و طاعة الشّهوة.

٣ ٣٣٧ سه چيز است كه نابود كننده است: فرمانبردارى زنان، و فرمانبردارى خشم، فرمانبردارى خواهش و شهوت.

٥٥٨٤ ٣- الطّاعة حرز. ١ ٣٣ فرمانبردارى و اطاعت حق، نگهبان است.

٥٥٨٥ ٤- الطّاعة تنجى، المعصية تردى.

١ ٣٣ فرمانبردارى رهايى بخشد، نافرمانى به هلاكت اندازد.

٥٥٨٦ ٥- الطّاعة اجابة. ١ ٤٢ فرمانبردارى اجابت و امتثال فرمان خدا است.

٥٥٨٧ ٦- الطّاعة أحرز عتاد. ١ ١٣٢ فرمانبردارى حق تعالى محكم‏ترين تكيه‏گاه است.

٥٥٨٨ ٧- الطّاعة غنيمة الاكياس. ١ ١٣٦ فرمانبردارى خداوند غنيمت زيركان است.

٥٥٨٩ ٨- الطّاعة متجر رابح. ١ ١٥٥ فرمانبردارى تجارتى است سودمند.

٥٥٩٠ ٩- الطّاعة همّة الاكياس. ١ ١٦٢ فرمانبردارى همّت و هدف زيركان است.

٥٥٩١ ١٠- الطّاعة أقوى حرز. ١ ١٦٣ فرمانبردارى خدا محكم‏ترين نگهبان است.

٥٥٩٢ ١١- الطّاعة ابقى عزّ. ١ ١٩٠ فرمانبردارى خدا ماندنى‏ترين عزّت است.

٥٥٩٣ ١٢- الطّاعة عزّ المعسر. ١ ٢٦٥ فرمانبردارى خداوند، عزّت انسان پريشان حال است.

٥٥٩٤ ١٣- الطّاعة تستدرّ المثوبة. ١ ٢٦٨ فرمانبردارى ريزان گرداند پاداش نيك پروردگار را.

٥٥٩٥ ١٤- الطّاعة تعظيم الإمامة. ١ ٢٧٥ فرمانبردارى خداوند بزرگداشت مقام امامت است.

٥٥٩٦ ١٥- الطّاعة تطفئ غضب الرّبّ.

١ ٣٢٦ فرمانبردارى، خشم پروردگار را فرو نشاند.

٥٥٩٧ ١٦- العزيز من اعتزّ بالطّاعة. ١ ٣٣٥ عزيز حقيقى كسى است كه به وسيله فرمانبردارى خداوند عزّت يافته است.

٥٥٩٨ ١٧- اخو العزّ من تحلّى بالطّاعة.

١ ٣٤٧برادر، عزّت (و قرين آن) كسى است كه به وسيله فرمانبردارى خداوند زيور گرفته است.

٥٥٩٩ ١٨- العمل بطاعة اللَّه أربح. ١ ٣٤٩ عمل به فرمانبردارى خداوند سودمندتر است.

٥٦٠٠ ١٩- الطّاعة للَّه اقوى سبب. ١ ٣٦٩ فرمانبردارى خداوند محكم‏ترين وسيله است.

٥٦٠١ ٢٠- العمل بطاعة اللّه اربح، و لسان الصّدق ازين و انجح. ٢ ٦٧ عمل به فرمانبردارى خدا سودمندتر، و زبان راستگو آراسته‏تر و پيروزمندتر است.

٥٦٠٢ ٢١- الطّاعة جنّة الرّعيّة و العدل جنّة الدّول. ٢ ٦٩ فرمانبردارى سپر رعيّت و عدل و داد سپر دولتهاست. ٥٦٠٣ ٢٢- المؤمن على الطّاعات حريص و عن المحارم عفيف. ٢ ١٠٧ مؤمن چنان است كه بر اطاعتها حريص، و از محرمات پاكدامن و عفيف است.

٥٦٠٤ ٢٣- الطّاعة و فعل البرّ هما المتجر الرّابح. ٢ ١٥٣ فرمانبردارى خداوند و كار نيك اين هر دو تجارتى است سودمند.

٥٦٠٥ ٢٤- اطع تغنم. ٢ ١٦٨ فرمانبردارى كن تا غنيمت يابى.

٥٦٠٦ ٢٥- اطع تربح. ٢ ١٧١ اطاعت خدا كن تا سود برى.

٥٦٠٧ ٢٦- اكرم نفسك ما اعانتك على طاعة اللّه. ٢ ١٨٧ گرامى بدار نفس خود را تا زمانى كه يارى دهد تو را بر فرمانبردارى خداوند.

٥٦٠٨ ٢٧- اتّق اللّه بطاعته و اطع اللّه بتقواه. ٢ ٢٠١ تقواى الهى داشته باش به وسيله فرمانبردارى او، و فرمانبردارى خدا كن به وسيله تقواى او.

٥٦٠٩ ٢٨- اطيعوا اللّه حسب ما امركم به و رسله. ٢ ٢٤٠ فرمانبردارى خدا كن بدانگونه كه او و پيامبرانش به تو دستور داده‏اند.

٥٦١٠ ٢٩- اطع اللّه فى جمل امورك فانّ طاعة اللّه فاضلة على كلّ شي‏ء، و الزم الورع. ٢ ٢١١ فرمانبردارى خدا كن در همه كارهاى خود كه به راستى فرمانبردارى خداوند از هر چيز برتر است، و ملازم ورع و پارسايى باش.

٥٦١١ ٣٠- اطع اللّه سبحانه فى كلّ حال و لا تخل قلبك من خوفه و رجائه طرفة عين و الزم الاستغفار. ٢ ٢٢٤ فرمانبردار خداى سبحان باش در هر حال، و دلت را از ترس و اميد او به اندازه چشم بر هم زدنى خالى مكن، و ملازم استغفار و آمرزشخواهى باش.

٥٦١٢ ٣١- اشغلوا انفسكم بالطّاعة و ألسنتكم بالذّكر و قلوبكم بالرّضا فيما احببتم و كرهتم. ٢ ٢٤٣ جانهاى خود را مشغول كنيد به فرمانبردارى خدا، و زبانهاتان را به ذكر خدا و دلهاتان را به خوشنودى از مقدرات خداوند در آنچه دوست داريد و ناخوش داريد.

٥٦١٣ ٣٢- استتمّوا نعم اللّه عليكم بالصّبر على طاعته، و المحافظة على ما استحفظكم من كتابه. ٢ ٢٤٩ نعمت‏هاى خدا را بر خويشتن تمام و كامل كنيد به وسيله صبر بر طاعت و فرمانبردارى خدا، و نگهدارى آنچه را كه كتاب خدا نگهدارى آن را از شما خواسته است.

٥٦١٤ ٣٣- اعقل النّاس اطوعهم للّه سبحانه. ٢ ٤٢٨ عاقل‏ترين مردم فرمانبردارترين آنهاست از خداى سبحان.

٥٦١٥ ٣٤- اعقلكم اطوعكم. ٢ ٣٦٩ عاقل‏ترين شما فرمانبردارترين شما است.

٥٦١٦ ٣٥- اشرف الاعمال الطّاعة. ٢ ٣٨٣ شريف‏ترين عملها فرمانبردارى خدا

است.

٥٦١٧ ٣٦- انصح النّاس لنفسه اطوعهم لربّه. ٢ ٤٢٤ خيرخواه‏ترين مردم براى نفس خويش فرمانبردارترين آنها است براى پروردگار خويش.

٥٦١٨ ٣٧- اجدر النّاس برحمة اللّه اقومهم بالطّاعة. ٢ ٤٣٦ شايسته‏ترين مردم به رحمت خدا پايدارترين آنها است در فرمانبردارى خدا.

٥٦١٩ ٣٨- احبّ العباد الى اللَّه اطوعهم له. ٢ ٤٣١ محبوب‏ترين بندگان در پيشگاه خداوند فرمانبردارترين آنهاست از وى.

٥٦٢٠ ٣٩- احقّ من تطيعه من لا تجد منه بدّا، و لا تستطيع لامره ردّا. ٢ ٤٤٤ شايسته‏ترين كسى كه بايد فرمانش را ببرى كسى است كه از او چاره‏اى ندارى، و ردّ فرمان او نتوانى (يعنى خداوند متعال).

٥٦٢١ ٤٠- احقّ من اطعته من امرك بالتّقى و نهاك عن الهوى. ٢ ٤٤٦ شايسته‏ترين كسى كه بايد اطاعتش كنى، كسى است كه تو را دستور به تقوا داده و از پيروى هواى نفس باز داشته است.

٥٦٢٢ ٤١- انّ اسعد النّاس من كان له من نفسه بطاعة اللّه متقاض. ٢ ٤٩٠ به راستى كه نيكبخت‏ترين مردم كسى است كه او را از نفس و درون خويش براى اطاعت خداوند درخواستى باشد.

٥٦٢٣ ٤٢- انّ المغبون من غبن عمره، و انّ المغبوط من انفذ عمره فى طاعة اللّه.

٢ ٥٢٥ به راستى كه مغبون كسى است كه در مورد عمر خويش مغبون باشد، و «مغبوط» يعنى كسى كه مورد غبطه و آرزوى ديگران است، كسى است كه عمر خويش را در راه اطاعت و فرمانبردارى خداوند به پايان رسانده است.

٥٦٢٤ ٤٣- انّ اللّه سبحانه جعل الطّاعة غنيمة الاكياس عند تفريط العجزة.

٢ ٥٣٢به راستى كه خداى سبحان فرمانبردارى را غنيمت زيركان قرار داده، در آنجا كه ناتوانان (در عمل) تقصير در اطاعت كنند.

٥٦٢٥ ٤٤- انّ ولىّ محمّد صلّى اللّه عليه و آله من اطاع اللّه و ان بعدت لحمته.

٢ ٥٠٥ به راستى كه دوستدار حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله كسى است كه فرمانبردارى خدا كند، اگر چه نسب او با آن حضرت دور باشد.

٥٦٢٦ ٤٥- انّ من بذل نفسه فى طاعة اللّه و رسوله كانت نفسه ناجية سالمة و صفقته رابحة غانمة. ٢ ٥٦٥ به راستى آن كسى كه نفس خويش را در راه فرمانبردارى خدا و پيامبرش بذل كرده و بخشيده، داراى نفسى رستگار و سالم است، و تجارتى سودمند و پر غنيمت كرده است.

٥٦٢٧ ٤٦- ان كنت حريصا على طلب المضمون لك، فكن حريصا على اداء المفروض عليك. ٣ ٦ اگر حريص هستى بر جستن آنچه رسيدنش براى تو ضمانت شده است، (يعنى رزق و روزى تو) پس حريص نيز باش براى انجام آنچه بر تو واجب شده است.

٥٦٢٨ ٤٧- انّك ان اطعت اللّه نجاك و اصلح مثواك. ٣ ٥٦ به راستى تو اگر اطاعت خدا كنى نجات دهد تو را و جايگاهت را اصلاح كند.

٥٦٢٩ ٤٨- آفة الرّعيّة مخالفة الطّاعة.

٣ ١٠٤ آفت رعيت مخالفت فرمانبردارى كردن (از والى و زمامدار) است.

٥٦٣٠ ٤٩- اذا طلبت العزّ فاطلبه بالطّاعة. ٣ ١٣٥ هرگاه در طلب عزّت بودى، آن را به وسيله فرمانبردارى خدا بجوى.

٥٦٣١ ٥٠- اذا قويت فاقو على طاعة اللَّه سبحانه. ٣ ١٤٠ هرگاه نيرومند شدى نيروى خود را در راه فرمانبردارى خداى سبحان صرف كن.

٥٦٣٢ ٥١- اذا اخذت نفسك بطاعة اللَّه اكرمتها، و ان ابتذلتها فى معاصيه اهنتها. ٣ ١٤٣ هرگاه به كار گرفتى نفس خود را در راه فرمانبردارى خدا، گرامى‏اش داشته‏اى، و اگر به پستى و خوارى نافرمانى‏هاى خدا واداشتى آن را پست و سبك كرده‏اى.

٥٦٣٣ ٥٢- بالطّاعة يكون الاقبال. ٣ ٢١٣ اقبال و بخت بلند، به فرمانبردارى خدا است.

٥٦٣٤ ٥٣- بالطّاعة يكون الفوز. ٣ ٢١٤ رستگارى به اطاعت خداست.

٥٦٣٥ ٥٤- بالطّاعة تزلف الجنّة للمتّقين.

٣ ٢٣٠ نزديك شدن بهشت به پرهيزكاران، به فرمانبردارى خداست.

٥٦٣٦ ٥٥- بحسن الطّاعة يعرف الاخيار.

٣ ٢٣٦ به خوب فرمانبردارى كردن، نيكان شناخته شوند.

٥٦٣٧ ٥٦- بادر الطّاعة تسعد. ٣ ٢٤١ به فرمانبردارى خدا مبادرت كن تا نيكبخت شوى.

٥٦٣٨ ٥٧- توسّل بطاعة اللّه تنجح. ٣ ٢٧٦ به فرمانبردارى خدا توسل جوى تا پيروز شوى.

٥٦٣٩ ٥٨- تمسّك بطاعة اللَّه يزلفك. ٣ ٢٧٧ به فرمانبردارى خدا تمسّك جوى تا تو را به خدا نزديك كند.

٥٦٤٠ ٥٩- ثمرة الطّاعة الجنّة. ٣ ٣٢٦ ميوه اطاعت و فرمانبردارى خدا، بهشت است.

٥٦٤١ ٦٠- ثواب اللَّه لاهل طاعته، و عقابه لاهل معصيته. ٣ ٣٤٨ پاداش نيك خدا از آن فرمانبرداران است و كيفر و عقاب او از آن نافرمانان.

٥٦٤٢ ٦١- ثابروا على الطّاعات و سارعوا الى فعل الخيرات، و تجنّبوا السّيّئات، و بادروا الى فعل الحسنات، و تجنّبوا ارتكاب المحارم. ٣ ٣٥٢

مداومت كنيد بر طاعتها، و بشتابيد به سوى انجام كارهاى نيك، و دورى گزينيد از بدى‏ها، و پيشى گيريد به سوى انجام كارهاى نيك، و از ارتكاب محرمات الهى اجتناب كنيد.

٥٦٤٣ ٦٢- جوار اللَّه مبذول لمن اطاعه و تجنّب مخالفته. ٣ ٣٦٠ همسايگى رحمت و عنايت خداى تعالى در اختيار كسى است كه او را فرمانبردارى كرده و از مخالفت با او دورى كند.

٥٦٤٤ ٦٣- جمال العبد الطّاعة. ٣ ٣٦٣ زيبايى بنده به اطاعت و فرمانبردارى است.

٥٦٤٥ ٦٤- دوام الطّاعات و فعل الخيرات و المبادرة الى المكرمات من كمال الايمان و افضل الاحسان.

٤ ٢٠ دوام فرمانبردارى حق، و انجام كارهاى نيك، و پيشى گرفتن به خصلتهاى گرامى از كمال ايمان و از برترين احسانهاست.

٥٦٤٦ ٦٥- ذلّل نفسك بالطّاعة و حلّها بالقناعة، و خفّض فى الطّلب و اجمل فى المكتسب. ٤ ٣٩ نفس خويش را به وسيله فرمانبردارى رام گردان، و به قناعت بياراى، و در طلب روزى آسان بگير، و در كسب و كار ميانه‏رو باش (و حرص نزن).

٥٦٤٧ ٦٦- درك الخيرات بلزوم الطّاعات. ٤ ٢٣ دريافت و درك خيرات و نيكى‏ها به ملازمت انجام طاعات الهى است.

٥٦٤٨ ٦٧- راكب الطّاعة مقيله الجنّة.

٤ ٨٥ كسى كه بر مركب اطاعت حق سوار است خوابگاه او بهشت است.

٥٦٤٩ ٦٨- زكاة الصّحّة السّعى فى طاعة اللَّه. ٤ ١٠٦ زكات سلامتى، تلاش و كوشش در طاعت الهى است.

٥٦٥٠ ٦٩- زر فى اللَّه اهل طاعته و خذ الهداية من اهل ولايته. ٤ ١١٣ فرمانبرداران را در راه خدا ديدار كن، و

هدايت و راهنمايى را از اهل ولايت خدا فرا گير.

٥٦٥١ ٧٠- صابروا انفسكم على فعل الطّاعات، و صونوها عن دنس السّيّئات، تجدوا حلاوة الايمان.

٤ ٢٢٤ به شكيبايى و صبر واداريد نفسهاى خود را براى انجام طاعتهاى الهى، و نگه داريد آنها را از چركى بديها تا حلاوت و شيرينى ايمان را بيابيد.

٥٦٥٢ ٧١- طوبى لمن حافظ على طاعة ربّه. ٤ ٢٣٨ خوشا به حال كسى كه بر طاعت پروردگار خود محافظت و نگهبانى دارد.

٥٦٥٣ ٧٢- طوبى لمن وفّق لطاعته و بكى على خطيئته. ٤ ٢٤٠ خوشا به حال كسى كه موفق به طاعت پروردگار گشته، و بر گناه خويش گريسته است.

٥٦٥٤ ٧٣- طوبى لمن وفّق لطاعته و حسنت خليقته و احرز امر آخرته.

٤ ٢٤٤ خوشا به حال كسى كه موفق به فرمانبردارى پروردگار گشته، و خلق و خوى خويش را نيكو كرده، و كار آخرت خود را فراهم كرده است.

٥٦٥٥ ٧٤- طوبى لعين هجرت فى طاعة اللَّه غمضها. ٤ ٢٤٨ خوشا به حال ديده و چشمى كه در راه اطاعت خدا پوشيدن و بستن خود را ترك كرده است.

٥٦٥٦ ٧٥- طاعة اللَّه سبحانه لا يحوزها الّا من بذل الجدّ و استفرغ الجهد. ٤ ٢٥٤ فرمانبردارى خداى سبحان را درنيابد مگر آن كس كه بذل كند تلاش خود را و به كار برد كوشش خود را.

٥٦٥٧ ٧٦- طاعة اللَّه مفتاح كلّ سداد و صلاح كلّ فساد. ٤ ٢٥٥ فرمانبردارى خداوند كليد هر كار درست و اصلاح كننده هر كار فاسد و تباهى است.

٥٦٥٨ ٧٧- طاعة اللَّه سبحانه اعلى عماد و اقوى عتاد. ٤ ٢٥٥

طاعت خداى سبحان بلندترين ستون و محكم‏ترين تكيه‏گاه است.

٥٦٥٩ ٧٨- ظلّ اللَّه سبحانه فى الآخرة مبذول لمن اطاعه فى الدّنيا. ٤ ٢٧٦ سايه لطف و عنايت خداى سبحان در آخرت عطا گردد به كسى كه در دنيا از او فرمانبردارى نموده است.

٥٦٦٠ ٧٩- عليك بطاعة من لا تعذر بجهالته. ٤ ٢٩٠ بر تو باد به اطاعت و فرمانبردارى كسى كه معذور نيستى در نادانى شناخت او. ٥٦٦١ ٨٠- عليك بطاعة اللَّه سبحانه فانّ طاعة اللَّه فاضلة على كلّ شي‏ء. ٤ ٢٩٣ بر تو باد به فرمانبردارى خداى سبحان كه به راستى فرمانبردارى خداوند افزون است بر هر چيز.

٥٦٦٢ ٨١- على قدر العقل تكون الطّاعة.

٤ ٣١٢ به اندازه عقل است اطاعت پروردگار.

٥٦٦٣ ٨٢- غاية العبادة الطّاعة. ٤ ٣٧١ نهايت عبادت اطاعت و فرمانبردارى است.

٥٦٦٤ ٨٣- فى الطّاعة كنوز الارباح.

٤ ٣٩٤ در اطاعت حق تعالى است گنجهاى سود.

٥٦٦٥ ٨٤- فضائل الطّاعات تنيل رفيع المقامات. ٤ ٤٢٧ افزونى‏هاى (پاداش) طاعتها مى‏رساند انسان را به جايگاههاى بلند.

٥٦٦٦ ٨٥- كلّ مطيع مكرّم. ٤ ٥٢٧ هر فرمانبردارى مورد اكرام و گرامى است.

٥٦٦٧ ٨٦- كن مطيعا للَّه سبحانه و بذكره آنسا، و تمثّل فى حال تولّيك عنه اقباله عليك، يدعوك الى عفوه و يتغمّدك بفضله. ٤ ٦١٥ فرمانبردار خداى سبحان باش و به ياد او انس گير، و مجسّم كن در حال پشت كردن از او صورت روى آوردن خدا را به‏

سوى تو، كه تو را به گذشت خويش مى‏خواند و به فضل خويش مى‏پوشاند.

٥٦٦٨ ٨٧- لو لم يرغّب اللَّه سبحانه فى طاعته، لوجب ان يطاع رجاء رحمته.

٥ ١١٧ اگر خداى سبحان مردم را به فرمانبردارى خويش ترغيب و تشويق نمى‏كرد، باز هم واجب بود اطاعت او به خاطر اميد به مهر و رحمتش.

٥٦٦٩ ٨٨- من اطاع ربّه ملك. ٥ ١٤٦ كسى كه پروردگار خود را اطاعت كند مالك سعادت و نيكبختى گردد.

٥٦٧٠ ٨٩- من يطع اللَّه يفز. ٥ ١٤٦ كسى كه اطاعت خدا كند رستگار شود.

٥٦٧١ ٩٠- من اطاع اللَّه استنصر. ٥ ١٦٦ كسى كه اطاعت خدا كند از خدا يارى جسته است.

٥٦٧٢ ٩١- من اطاع اللَّه جلّ امره. ٥ ١٧٠ كسى كه اطاعت خدا كند كارش بالا گيرد و بزرگ شود.

٥٦٧٣ ٩٢- من اطاع امرك اجلّ قدرك.

٥ ٢٢٦ كسى كه دستور تو را اطاعت كند قدر و ارزش تو را بزرگ گردانده است.

٥٦٧٤ ٩٣- من عمل بطاعة اللَّه كان مرضيّا. ٥ ٢٦٦ كسى كه عمل كند به طاعت خداوند مورد خوشنودى پروردگار است.

٥٦٧٥ ٩٤- من اطاع اللَّه علا امره. ٥ ٢٨٠ كسى كه از خدا اطاعت كند كارش بلند گردد.

٥٦٧٦ ٩٥- من عمل بطاعة اللَّه ملك. ٥ ٢٨٢ كسى كه عمل كند به طاعت خداوند مالك گردد (سعادت و آخرت را).

٥٦٧٧ ٩٦- من اطاع اللَّه لم يشق ابدا.

٥ ٢٨٣ كسى كه از خدا اطاعت كند هيچ‏گاه بدبخت نشود.

٥٦٧٨ ٩٧- من تقرّب الى اللَّه بالطّاعة أحسن له الحباء. ٥ ٢٨٨ كسى كه تقرّب و نزديكى جويد به درگاه خدا به وسيله اطاعت او، خداوند بخشش‏

و عطاى او را نيكو كند.

٥٦٧٩ ٩٨- من اطاع اللَّه سبحانه عزّ و قوى. ٥ ٢٩١ كسى كه از خداى سبحان اطاعت كند عزيز و نيرومند گردد.

٥٦٨٠ ٩٩- من اطاع اللَّه سبحانه عزّ نصره. ٥ ٢٩٩ كسى كه از خداى سبحان اطاعت كند، نيرومند باشد يارى‏اش (از طرف خداوند).

٥٦٨١ ١٠٠- من اهمل العمل بطاعة اللَّه ظلم نفسه. ٥ ٣١٦ كسى كه در عمل كردن به طاعت خداوند اهمال كارى و سهل‏انگارى كند به خويشتن ستم كرده است.

٥٦٨٢ ١٠١- من صبر على طاعة اللَّه عوّضه اللَّه سبحانه خيرا ممّا صبر عليه. ٥ ٣٣١ كسى كه صبر و شكيبايى كند بر فرمانبردارى خداوند، خداى سبحان عوض دهد او را بهتر از آنچه بر آن صبر و شكيبايى ورزيده است.

٥٦٨٣ ١٠٢- من اتّخذ طاعة اللَّه سبيلا فاز بالّتى هى اعظم. ٥ ٣٧٤ كسى كه فرمانبردارى خداى را فرا راه خود برگيرد، و انتخاب كند، به بزرگترين نيكبختى رسيده و سعادت يافته است.

٥٦٨٤ ١٠٣- من اتّخذ طاعة اللَّه بضاعة، اتته الارباح من غير تجارة. ٥ ٣٨٥ كسى كه طاعت خدا را سرمايه خويش گرداند، سودها بدون تجارت به نزدش آيد.

٥٦٨٥ ١٠٤- من سرّه الغنى بلا مال و العزّ بلا سلطان، و الكثرة بلا عشيرة، فليخرج من ذلّ معصية اللَّه الى عزّ طاعته، فانّه واجد ذلك كلّه. ٥ ٣٩٠ كسى كه توانگرى و بى‏نيازى خواهد بدون مال و ثروت، و عزّت خواهد بدون سلطنت و پادشاهى، و زيادى و فزونى افراد وابسته به خود را خواهد بدون داشتن عشيره و فاميل، بايد از خوارى نافرمانى خدا به در آيد، به سوى عزّت فرمانبردارى او، كه با اين كار، همه آنها را يافته است.

٥٦٨٦ ١٠٥- من اطاع اللَّه سبحانه لم يضرّه من اسخط من النّاس. ٥ ٤٠٠ كسى كه از خداى سبحان اطاعت كند زيانش نرساند كسى كه او را در اين راه خشمگين كرده است.

٥٦٨٧ ١٠٦- من عمل بطاعة اللَّه سبحانه لم يفته غنم و لم يغلبه خصم. ٥ ٤٠٥ كسى كه عمل كند به طاعت خداى سبحان، هيچ سود و نفعى از او فوت نشود، و هيچ دشمنى بر او چيره نگردد.

٥٦٨٨ ١٠٧- من بادر الى مراضى اللَّه سبحانه و تأخّر عن معاصيه، فقد اكمل الطّاعة. ٥ ٤٣١ كسى كه پيشى گيرد بدانچه موجب خوشنودى خداى سبحان است و از نافرمانى‏هاى خدا واپس رود، به حقيقت كه فرمانبردارى را به كمال رسانده است.

٥٦٨٩ ١٠٨- من اطاع اللَّه اجتباه. ٥ ٤٤٥ كسى كه از خدا اطاعت كند، خدا او را برگزيند.

٥٦٩٠ ١٠٩- من كرم النّفس العمل بالطّاعة. ٦ ٢٩ از بزرگوارى نفس است عمل به طاعت خداوند.

٥٦٩١ ١١٠- من المروّة طاعة اللَّه و حسن التّقدير. ٦ ٢٢ از جوانمردى است فرمانبردارى خدا و خوب اندازه‏گيرى كردن زندگى.

٥٦٩٢ ١١١- من افضل الاعمال اكتساب الطّاعات. ٦ ٣٣ از برترين عملها به دست آوردن طاعتهاى الهى است.

٥٦٩٣ ١١٢- من تقوى النّفس العمل بالطّاعة. ٦ ٤٤ از پرهيزكارى نفس است عمل به طاعت الهى.

٥٦٩٤ ١١٣- ما تزيّن متزيّن بمثل طاعة اللَّه. ٦ ٥٧ هيچ آراسته به زيورى خود را نياراسته به چيزى همانند فرمانبردارى خدا.

٥٦٩٥ ١١٤- ما من شي‏ء من طاعة اللَّه سبحانه يأتي الّا فى كره. ٦ ٩٩

هيچ چيزى از طاعت خداى سبحان نيست كه بيايد بر انسان جز از روى ناخوشنودى. ٥٦٩٦ ١١٥- ملاك كلّ خير طاعة اللَّه سبحانه. ٦ ١٢٠ ملاك و معيار هر كار نيك و خيرى اطاعت و فرمانبردارى خداى سبحان است (يعنى انجام دادن آن به خاطر فرمان خدا).

٥٦٩٧ ١١٦- ملازمة الطّاعة خير عتاد.

٦ ١٣٥ ملازمت با فرمانبردارى خدا بهترين تكيه‏گاه است.

٥٦٩٨ ١١٧- نعم الوسيلة الطّاعة. ٦ ١٦٦ فرمانبردارى خدا خوب وسيله‏اى است.

٥٦٩٩ ١١٨- نعم الطّاعة الانقياد و الخضوع. ٦ ١٦٧ خوب طاعتى است انقياد (گردن نهادن) و خضوع و فروتنى در پيشگاه خداوند.

٥٧٠٠ ١١٩- نال الفوز من وفّق للطّاعة.

٦ ١٨٢ به رستگارى رسيده كسى كه موفق به اطاعت حق گرديده است.

٥٧٠١ ١٢٠- نظام المروّة فى مجاهدة اخيك على طاعة اللَّه سبحانه و صدّه عن معاصيه، و ان يكثر على ذلك ملامه. ٦ ١٨٤ نظام و رشته پيوند مردى و مردانگى در اين است كه با برادر خود در راه طاعت خداى سبحان پيكار كنى، و او را از نافرمانى‏هاى خداوند بازدارى، و او را در اين باره بسيار سرزنش كنى.

٥٧٠٢ ١٢١- هدى من اطاع ربّه و خاف ذنبه. ٦ ١٩٣ به هدايت و راه راست رسيده كسى كه اطاعت پروردگار خود كند و از گناه خويش بترسد.

٥٧٠٣ ١٢٢- وقّوا انفسكم من عذاب اللَّه بالمبادرة الى طاعة اللَّه. ٦ ٢٣٥ نگاه داريد خود را از عذاب خداوند به وسيله پيشى جستن به سوى طاعت خداوند.

٥٧٠٤ ١٢٣- لا تعتذر من امر اطعت اللَّه سبحانه فيه فكفى بذلك منقبة. ٦ ٣٠٥ هيچ گاه از كارى كه در آن فرمانبردارى خداى سبحان را انجام داده‏اى عذرخواهى نكن كه همين كار در منقبت و مباهات تو كافى است.

٥٧٠٥ ١٢٤- لا عزّ كالطّاعة. ٦ ٣٤٩ عزتى همچون فرمانبردارى خدا نيست.

٥٧٠٦ ١٢٥- لا رأى لمن لا يطاع. ٦ ٣٩٣ كسى را كه فرمانش نبرند رأى و انديشه ندارد.

٥٧٠٧ ١٢٦- لا عزّ الّا بالطّاعة. ٦ ٣٩٣ عزتى نيست جز به اطاعت خداوند.

٥٧٠٨ ١٢٧- لا ينجع تدبير من لا يطاع.

٦ ٤١٤ سود ندهد تدبير كسى كه فرمانش نبرند.

٥٧٠٩ ١٢٨- لا يسعد امرء الّا بطاعة اللَّه سبحانه و لا يشقى امرء الّا بمعصية اللَّه. ٦ ٤١٧ نيكبخت نشود كسى مگر به وسيله اطاعت خداى سبحان، و بدبخت نشود كسى مگر به نافرمانى خداوند.

٥٧١٠ ١٢٩- ينبغي للعاقل ان لا يخلو فى كلّ حالة عن طاعة ربّه و مجاهدة نفسه. ٦ ٤٤٠ براى شخص خردمند و عاقل شايسته است كه بيكار نباشد در هر حالى از اطاعت پروردگار خود و پيكار كردن با نفس خويش.

٥٧١١ ١٣٠- ينبغي للمؤمن ان يلزم الطّاعة و يلتحف الورع و القناعة. ٦ ٤٤٠ براى مؤمن شايسته است كه ملازم فرمانبردارى خدا باشد، و بپوشد جامه پرهيزكارى و قناعت را.

٥٧١٢ ١٣١- لا تطيعوا الادعياء الّذين شربتم بصفوكم كدرهم و خططتم بصحّتكم مرضهم و ادخلتم فى حقّكم‏

باطلهم. ٦ ٢٧٩ از «ادعياء» همانها كه معلوم نيست پدرشان كيست و جامه اسلام را به تن پوشيده‏اند و نفاق و دورويى را پيشه كرده‏اند اطاعت نكنيد، از آنها كه جام پاك قلبتان را در اختيار آب تيره نفاقشان قرار داده‏ايد، از آنها كه تندرستى خويش را با بيمارى آنها آميخته‏ايد (و ايمان خالص خويش را به انفاق آنها مخلوط ساخته‏ايد) و باطلشان را در حق خود راه داده‏ايد.

باب الطاقة (توانايى)

٥٧١٣ ١- من كلّفك ما لا تطيق فقد افتاك فى عصيانه. ٥ ٤٥٢ كسى كه به تو تكليف كند چيزى را كه توان و طاقت آن را ندارى، فتوى و دستور نافرمانى خويش را به تو داده و صادر كرده است.

باب الطيش (سبكى)

٥٧١٤ ١- الطّيش ينكّد العيش. ١ ٢٠٠ سبكى و سبكسرى (در هنگام خشم يا غير آن) زندگى را سخت و دشوار سازد.

حرف «الظاء»

باب الظفر (پيروزى)

٥٧١٥ ١- الظّفر شافع المذنب. ١ ٧٥ پيروز شدن بر گنهكار شفيع و واسطه او است. ٥٧١٦ ٢- لا تبطرنّ بالظّفر فانّك لا تأمن ظفر الزّمان بك. ٦ ٢٩١ سرمست پيروزى مشو كه از پيروز شدن زمانه بر تو در امان نخواهى بود.

٥٧١٧ ٣- كفى بالظّفر شافعا للمذنب.

٤ ٥٧٩ پيروز شدن براى شفاعت گنهكار كافى است.

٥٧١٨ ٤- من تأيّد فى الأمور ظفر ببغيته.

٥ ٣١٥ هر كس در كارها (از طرف خداوند) تأييد و يارى شود به هدف و آرمان خود خواهد رسيد.


4

5

6

7