مصادقه الاخوان

مصادقه الاخوان 50%

مصادقه الاخوان نویسنده:
گروه: کتابخانه حدیث و علوم حدیث

مصادقه الاخوان
  • شروع
  • قبلی
  • 45 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 3999 / دانلود: 2558
اندازه اندازه اندازه
مصادقه الاخوان

مصادقه الاخوان

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنین عليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام گردیده است.

مصادقه الاخوان

نویسنده: شیخ صدوق

[مقدمه های تحقیق] [مقدمه مشکات]

بسم اللَّه و الحمد له و الصّلوه علی محمّد و آله

این کتاب را حضرت استاد و پدر بزرگوارم آقای سید محمد مشکات خود نویسانیده و با چهار نسخه بشرحی که خواهم گفت مقابله کرده اند و تنها منظور از این مقابله ضبط اختلاف نسخ بوده است.

مقدمه کتاب را بر حسب تقاضای آن بزرگوار دانشمند ارجمند جناب آقای سعید نفیسی استاد معظم دانشگاه نگاشته اند و ترجمه آن را فاضل عزیز آقای محمد تقی دانش پژوه لیسانسیه رشته معقول از شاگردان سابق پدر عالیقدرم تحت نظر مستقیم حضرت ایشان به پایان رسانیده سپس آن ترجمه را در محضر معظم له بر متن کتاب عرضه داشته تطبیق و اصلاح کرده اند. تصحیح مطبعی و تهیه فهرست را نیز بنده ناچیز زیر نظر حضرت استاد و پدر بزرگوار خویش انجام دادم.

مخارج چاپ کتاب بر حسب نظر ایشان جناب آقای میرزا محمد علیخان قهرمانی از تجار نیکنام و خیرخواه از محل وجوه شرعی خویش پرداختند که در این راه خیر به مصرف رسید.

از خداوند موفقیت و کامیابی آن مرد نیکو سیرت را مسألت میکنیم؛ و امیدواریم

بازرگانان و ثروتمندانی که به مسائل دینی و فضائل اخلاقی علاقه دارند از ایشان پیروی کنند تا شاید بدین وسیله آثار بزرگان اسلام احیاء شده و بترویج دین هم کمک کرده باشند.

کتاب حاضر از روی چهار نسخه فراهم آمده است بدین قرار:

۱ - نسخه الف که تا درجه امکان متن قرار داده شده و روش کتابت آنهم پیروی شده است اختلاف نسخ دیگر با رمز نسخه مربوط بذیل صفحات نقل شده مگر در جاهائی که نسخه دیگر رجحان داشته است و در این صورت عین نسخه الف در ذیل صفحه گذارده شده است.

۲ - متن کتاب با نسخه های چهارگانه مطابق است جز مواردی که در میان یک یا چند علامت قرار گرفته است.

۳ - آنچه از متن فقط در نسخه «الف» بوده میان دو هلال () گذارده شده و آنچه تنها در نسخه «ب» میان دو قلاب [] نهاده شده و آنچه مخصوص نسخه «ج» میان گیومه «» قرار گرفته است و آنچه تنها در نسخه «د» بوده در آغاز و انجام آن دو ستاره** میباشد.

بنا بر این معلومست جمله یا کلمه ای از متن که در دو یا سه نسخه بوده میان علامتهای آن

دو یا سه نسخه قرار گرفته است مانند هلال و قلاب [ ()] که حکایت میکند از اینکه این جمله فقط در دو نسخه «آ» و «ب» است و هلال و گیومه « ()» که حکایت میکند از اینکه جمله فقط در دو نسخه «آ» و «ج» بوده است و هلالین و ستاره () که میرساند اینکه این جمله در دو نسخه «آ» و «د» است و هلالین و قلاب و گیومه « [ ()] که مینمایاند اینکه جمله فقط در نسخه «د» نیست و هکذا.

امتیازات نسخ: ۱ - نسخه «الف» و آن کهن ترین و درست ترین نسخه است که چند سال قبل از دوست فاضل ما آقای میرزا مجد الدین نصیری خریداری شده و این نسخه همانست که محدث شهیر مرحوم حاج میرزا حسین نوری هنگام تألیف کتاب مستدرک الوسایل خود در دست داشته و حتی اغلاط آن نیز در پاره ای جاها عینا بکتاب مزبور نقل شده است.

۲ - نسخه «ب» و آن نسخه ایست که عالم متتبع جلیل جناب آقای میرزا فضل اللَّه شیخ الاسلام زنجان دامت برکات وجوده با کمال سخاوت مدتها به اختیار پدر بزرگوارم گذاردند و این نسخه ای نو نویس است بقطع خشتی و کاغذ آبی و با دیگر نسخه ها اختلاف بسیار دارد گرچه اغلاط این نسخه بسیار بود ولی با این وصف بیش از سایر نسخه ها بتصحیح کتاب کمک کرده است.

۳ - نسخه «ج» که یقینا یا از روی نسخه منقول عنه نسخه «آ» نوشته شده و یا از روی نسخه ای کتابت شده است که آن نسخه نیز از روی منقول عنه «آ» نویسانیده شده بوده است، زیرا این نسخه با نسخه الف بندرت اختلاف دارد.

۴ - نسخه «د» متعلق به آیه اللَّه حضرت آقای میرزا محمد طهرانی ساکن سامراء که با خود در سفر خراسان همراه آورده بودند و هنگامی که کتاب حاضر زیر چاپ بود بدست آمد و تا ممکن بود از مقابله با آن نیز استفاده شد.

تهران بیست و دوم محرم الحرام سال هزار و سیصد و شصت و شش هجری قمری مطابق بیست و ششم آذر ماه یک هزار و سیصد و بیست و پنج شمسی. سید محمد آقا. مشکات لیسانسیه رشته منقول و دانشجوی دانشگاه تهران

[مقدمه نفیسی]

خاندان بابویه قمی

اشاره

یکی از معروف ترین خاندانهای بزرگ که بیش از سیصد سال در مرکز ایران دانشمندان نامور از آن برخواسته اند خاندان بابویه است که شیخ صدوق بزرگترین مرد این خانواده است«۱».

نخستین کس ازاین خاندان که در تاریخ معروف است و ظاهرا مؤسس این خانواده بوده ابو الحسن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی معروف به ابن بابویه است. عموما در کتابهای قدیم هنگامی که چند پشت نسب کسی را می شمردند گاهی اهمال می کردند و نام یک یا چند تن را می انداختند مخصوصا در باره کسانی که به یک تن از اجداد دور خود معروف بوده اند چنان که در مورد همین ابو الحسن علی که بنام جد دوم خود بابویه معروف بوده و او را «ابن بابویه» می گفته اند در برخی از کتابها دیده می شود که موسی از قلم افتاده و علی بن حسین بن بابویه ضبط کرده اند. در کتاب معروف «تنقیح المقال فی احوال الرجال» تألیف مرحوم حاج شیخ عبد اللَّه مامقانی که قطعا جامع ترین کتاب در رجال شیعه است در جایی که ترجمه ابو الحسن علی«۲» ضبط شده نام و نسب او علی بن موسی بن بابویه القمی چاپ شده اما پیداست که کاتب بجای «علی بن حسین بن موسی» بخطا «علی بن موسی» نوشته زیرا کسانی که پیش ازو و پس ازو ذکرشان آمده نیز «علی بن حسین» نام داشته اند و آشکارست که کاتب یک پشت را از قلم انداخته است.

در باره نام پدر جد علی بن حسین که همه فرزندان او بنام وی معروف شده اند چندان بحثی ضرور نیست زیرا که این نام در تسمیه مردان چه در دوره پیش از اسلام و چه در دوره اسلامی بسیار رایج بوده است و تا جایی که من استقصا کرده ام بجز مردان این خاندان که در باره هر یک از آنها شرحی خواهد آمد در نسب چند تن دیگر از مردان تاریخی ایران به این نام برمی خوریم از آن جمله ابو الحسن علی بن عبد الرحمن بن محمد بن محمد بن بابویه حدیثی سمنجانی که از مردم موصل بوده و در بخارا می زیسته و در ۵۰۲ درگذشته«۳» و ابو بکر احمد بن عیسی بن هیثم بن بابویه تمار ناقد«۴» و ابو محمد عبد اللَّه بن یوسف بن احمد بن بابویه یا مامویه اصفهانی ساکن نیشابور که پس از سال ۴۰۰ درگذشته است«۵» و امام جمال الدین بابویه رافعی«۶» و احمد بن حسن بن علی بن بابویه حنایی«۷» و پسرش ابو العباس محمد بن احمد بن حسن بن [علی بن] بابویه حنایی«۸»

______________________________

(۱) تنقیح المقال- چاپ نجف ج ۳ قسمت دوم ص ۴۲.

(۲) ج ۲ ص ۲۸۳- ۲۸۴.

(۳) طبقات الشافعیه سبکی ج ۴ ص ۲۷۸- ۲۷۹.

(۴) تاریخ بغداد ج ۴ ص ۲۸۳.

(۵) تاریخ بغداد ج ۱۰ ص ۱۹۸

(۶) نزهه القلوب حمد اللَّه مستوفی چاپ اوقاف گیب ص ۵۸.

(۷) تاریخ بغداد ج ۴ ص ۹۰

(۸) تاریخ بغداد ج ۱ ص ۲۸۸

و ابو بکر محمد بن سلیمان بن بابویه بن فهرویه بن عبد اللَّه [بن] مرزوق علاف محزمی متوفی در ربیع الآخر ۳۰۷ «۱» و پسر وی ابو محمد عبید

اللَّه بن محمد بن سلیمان بن بابویه بن فهرویه بن عبد اللَّه بن مرزوق دقاق محزمی متوفی در ۳۷۶«۲» و وی شهرتی داشته است که درین موضع از تاریخ بغداد «ابن جغوما» و در موضع آینده «ابن جعدما» چاپ شده است و پس از آن پسر وی ابو بکر محمد بن عبید اللَّه بن محمد بن سلیمان بن بابویه [بن فهرویه] بن عبد اللَّه بن مرزوق علاف معروف به ابن جعدما«۳» و نیز شیرزاد بن محمد بن محمد بن بابویه که از معاصرین منتجب الدین بوده است.«۴» دیگر از رجال نامی ایران که یکی از نیاکان او بابویه نام داشته دانشمند معروف قرن ششم قطب الدین رازیست که نام و نسب او را محمد بن محمد بن ابی جعفر بن بابویه رازی نوشته و در برخی موارد نسبت او را «بویهی» ضبط کرده اند. چنان که سید اعجاز حسین کنتوری نیشابوری در کشف الحجب و الاستار«۵» آورده است در نسخه اصل حواشی که بر قواعد استاد خود علامه حلی نوشته: «محمد بن محمد بن ابی جعفر بن بابویه فی خامس ذی القعده سنه ثمان و تسعمائه» ضبط کرده است. این نکته از حیث تاریخ که این کتاب را در ۵ ذی قعده ۹۰۸ به پایان رسانده باشد خطای بسیار فاحشیست زیرا که قطب الدین حتما در نیمه اول قرن هشتم می زیسته و شاگرد علامه حلی متوفی در ۷۲۶ بوده و نسخه اجازه ای که علامه در ۳ شعبان ۷۱۳ در ورامین به او داده است در دست است«۶» وانگهی کتاب المحاکمات خود را در اواخر جمادی الآخره ۷۵۵ بپایان رسانده«۷» و دانشمند معروف محمد بن مکی عاملی شامی معروف به شهید اول که در رمضان ۷۸۶ کشته شده است از شاگردان او بوده و چنان که در اجازه ای تصریح کرده است در سال ۷۶۸ در دمشق اجازه روایت همه مصنفات وی را ازو گرفته است«۸» و ممکن نیست در ۹۰۸ کتابی تألیف کرده باشد و در ۷۸۰ نیز بعید می نماید زیرا که لازم می آید ۵۴ سال پس از مرگ استاد خود علامه حلی زیسته باشد و این دشوارست. اینکه مؤلف کشف الحجب«۹» رحلت او را در ۱۵ رمضان ۷۶۶ ضبط کرده نیز درست نیست زیرا که شهید اول در ۷۶۸ در دمشق اجازه روایت ازو گرفته است. در هر صورت از آنچه مؤلف کشف الحجب و الاستار آورده تنها چیزی که بدست می آید اینست که خود نام و نسب خویش را محمد بن محمد بن ابی جعفر بن بابویه می نوشته و پدر جد وی بابویه نام داشته است و اینکه در برخی از کتابها نسبت او را «بویهی» ضبط کرده اند درست نیست و می بایست «بابویهی» بوده باشد و در برخی نسخها تحریفی کرده و بویهی ضبط

______________________________

(۱) تاریخ بغداد ج ۵ ص ۳۰۰

(۲) تاریخ بغداد ج ۱۰ ص ۳۶۳

(۳) تاریخ بغداد ج ۲ ص ۳۳۴

(۴) تنقیح المقال ج ۲ ص ۹۰

(۵) چاپ کلکته ص ۲۰۳

(۶) بحار الانوار ج ۲۵ چاپ طهران ۱۳۱۵ ق. ص ۲۸

(۷) کشف الحجب و الاستار ص ۴۹۲

(۸) تنقیح المقال ج ۳ ص ۱۷۸

(۹) ص ۲۰۳ و ۲۴۷ و ۳۴۶ و ۴۹۲

کرده باشند. مرحوم مامقانی در تنقیح المقال که به این تناقض برخورده گوید شهید نسبت او را بویهی نوشته زیرا که وی از آل بویه بوده است ممکنست اینکه او را از فرزندان بابویه دانسته اند اشتباه باشد یا اینکه مراد شهید از بویهی نسبت به بابویه باشد زیرا که بابویه مرکب از دو کلمه باب و ویه است و حذف جزء اول در نسبت جایز و متعارفست. این تحقیق مرحوم مامقانی شگفت می نماید و گمان ندارم هرگز «بابویه» را تخفیف داده و «بویه» گفته باشند زیرا که «بابویه» و «بویه» دو نام جداگانه است که هر دو در ایران معمول بوده و بابویه حتما از باب بمعنی پدر مشتق شده و بویه تا جایی که ما خبر داریم نامیست که تنها در میان دیلمیان رایج بوده و نیای خاندان آل بویه که مردی دیلمی بوده است این نام را داشته و در کتابهای قدیم «بوی» هم نوشته اند. چنان می نماید که درست ترین توجیه این باشد که در اصل نسخه ای که شهید ذکر مشایخ خود را کرده نسبت وی «بابویهی» بوده و در کتابت و نسخه برداری تحریف کرده و «بویهی» نوشته اند. در هر صورت قطب الدین رازی از بزرگان دانشمندان زمان خود بوده و چندین کتاب معتبر بسیار معروف ازو مانده است از آن جمله همان حواشی بر قواعد الاحکام علامه و کتاب المحاکمات و رساله فی تحقیق الکلیات و شرح مطالع و شرح شمسیه.

بابویه در نامهای ایرانی پیش از اسلام در دوره ساسانیان نیز معمول بوده است«۱» و حتی در نامهای جغرافیایی و البته به تبعیت از نامهای اشخاص بکار رفته و از آن جمله محلی بوده است در قم«۲» و اینک در ناحیه جیرفت در کرمان دو روستا نزدیک یک دیگر هست که یکی

را «باغ بابویه علیا» و دیگری را «باغ بابویه سفلی» گویند.«۳» نامهای مختوم به «اویه» چه در دوره پیش از اسلام و چه در دوره های اسلامی در تسمیه اشخاص و اماکن بسیار معمول بوده و من مشغول تهیه رساله خاصی درین زمینه هستم و در آن رساله تاکنون ۴۸۳ نام شخص یا مکان را گرد آورده ام. در دوره پیش از اسلام البته این نامها از الفاظ فارسی ساخته شده مانند «شیرویه» و «ماهویه» و در دوره اسلامی از اعلام تازی هم کلماتی ساخته اند مانند حمدویه و زیدویه و فضلویه و حتی از نامهای درازتر سه یا چهار حرف را گرفته و از آن نامی بدین سیاق ساخته اند مانند حمویه از احمد و محمویه از محمد و شعبویه از شعیب و حیویه از یحیی و زکرویه از زکریا و علویه از علی و حسنویه از حسن و گاهی هم کاف تصغیر فارسی را بر نام تازی افزوده و از آن ساخته اند مانند حسنکویه از حسنک و حسکویه از همان کلمه و علکویه از علیک و علی و عبدکویه از عبدک و نظایر آن.

برخی ازین نامها که تازیان بسیار به آن مأنوس شده اند مانند مسکویه و بویه و بابویه و سیبویه و نفطویه و درستویه و کاکویه و خالویه و قولویه و ماجیلویه جزء آخر آن را که الحاقیست بفتح واو و سکون یاء و های اشباع شده جلی تلفظ کرده اند چنان که اینک «ابن بابویه» را

______________________________

(۱). ۵۵. p NAMENBUCH IRANISCHES -JUSTI

(۲) تاریخ قم چاپ طهران ص ۵۴

(۳) اسامی دهات کشور- ص ۳۸۳

تقریبا همه کس بدین گونه بزبان می آورد. اما تردیدی نیست که درست ترین ضبط این نامها و تلفظ حقیقی زبان فارسی باید بضم واو مشبع و کسر یاء و سکون هاء غیر ملفوظ خفی باشد و چون در مآخذ فارسی معتبر از قدیم و جدید برخی ازین نامها و رایج ترین آنها را از قبیل «بندوی» و «بوی» و «شیروی» و «برزوی» و «ماهوی» بی هاء نوشته اند پیداست که های آخر این نامها در زبان های ایرانی تلفظ نمی شده و قرائت کلمه را بیاء ختم می کرده اند و اینکه ما اینک های آخر کلمه را تلفظ می کنیم برای پیروی از همه کلماتیست که در زبان ما بهاء غیر ملفوظ خفی پایان می یابد مانند نامه و ژاله و خانه و نظایر آن. عقیده من اینست که این گونه نامها را مانند همان کلماتی که در موقع اشاره مانوس و یا در مقام تصغیر تحبیبی در زبانهای فارس و کرمان بواو ختم میکنند ساخته اند چنان که امروز در زبان فارس و کرمان «پسرو» یا «دخترو» هم در باره پسر یا دختر معهود و مأنوس و هم بمعنی پسر یا دختر خردی که نسبت به آن مهر بورزند گفته می شود مانند پسرک و یا دخترک در زبان متداول در میان ما. چون در ضمن کنج کاوی در باره ۴۸۳ نامی که بدین گونه ساخته شده باین نکته برخورده ام که بیشتر کسانی که این نامها را داشته اند از نژاد کرد بوده اند و بیشتر روستاها و آبادیهایی که ازین گونه نامها داشته و یا دارند در نواحیی که کردنشین بوده و یا هستند بکار رفته است چنان می نماید که این اشتقاق معمول زبانهای کردی بوده و از آنجا در ایران باقی مانده است.

اما خاندان صدوق و فرزندان موسی بن بابویه قمی آنچه تاکنون بر من معلوم شده است ۲۸ تن از ایشان در تاریخ معروفند و این خاندان از آغاز قرن چهارم تا پایان قرن ششم در ایران نام بردار بوده اند و در نواحی مرکزی کشور و بیشتر در قم و ری می زیسته اند. پاره ای از متاخرین برخی از آخرین بازماندگان این خاندان را بسبب اینکه در نسب ایشان اشتباهاتی پیش آمده است از خانواده دیگر پنداشته اند اما چنان که پس ازین ثابت خواهد شد تا منتجب الدین ابو الحسن علی که آخرین مرد معروف این خاندانست همه کسانی که نسبشان به حسین بن موسی بن بابویه می رسیده است ازین خانواده بوده اند و درین زمینه هیچ تردید نیست. شیخ سلیمان بحرانی دانشمند معروف رساله مخصوصی در تعداد اولاد بابویه«۱» تالیف کرده است که تاکنون بدست نیاورده ام و ناچار او هم می بایست پس از تحقیق به همین نتایج رسیده باشد و نتایجی که تاکنون ازین تتبع ها بدست آمده بدین گونه است که در باره ۱۵ تن از دانشمندان این خانواده می آورم و در نسب نامه ای که در پایان این سخنان خواهد آمد همه افراد این خاندان را معلوم خواهم کرد.

(۱) ابو الحسن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی.

وی مؤسس این خاندان و نخستین مرد معروف این خانواده و اولین کسیست که بنام «ابن بابویه» معروف شده است. ابن الندیم در کتاب الفهرست«۲» ذکر مختصری ازو کرده و او را از فقهای شیعه و ثقات ایشان شمرده و گوید

______________________________

(۱) نامه دانشوران ناصری ج ۱ ص ۴ و تنقیح المقال ج ۲ ص ۲۹۷ و ج ۳ قسمت دوم ص ۴۲

(۲) چاپ قاهره ص ۲۷۷

بخط پسرش ابو جعفر محمد بن علی بر پشت جزئی نوشته دیدم که بفلان بن فلان اجازه روایت کتابهای ابو الحسن علی بن حسین را داده بود که صد کتاب می شد و کتابهای خود را که هجده کتاب بود. ذکر وی در همه کتابهای رجال شیعه آمده است و آنچه در باره کتابها و روایات وی نوشته اند متکی بگفتار شاگردان معروفش شیخ مفید ابو عبد اللَّه محمد بن محمد بن النعمان و حسین بن عبید اللَّه از محمد بن علی بن حسین از پدرش بوده است. وی پیشوای طریقه شیعه در قم در زمان خود بوده و سفری به عراق کرده و با ابو القاسم حسین بن روح نوبختی معروف به ابن روح که از ۲۶۴ تا ۳۲۴ در غیبت صغری نایب سوم امام عصر بوده و در بغداد می زیسته است دیدار کرده. تقریبا در همه کتابهایی که ترجمه او را آورده اند گفته اند که پس از آن ابو الحسن علی بن حسین بتوسط علی بن جعفر بن الاسود نامه ای نزد ابن روح فرستاده و ازو خواستار شده است که آن را به امام عصر برساند و در آن نامه از امام پسر خواسته است و امام در پاسخ او نوشته است که بزودی ترا دو فرزند نرینه روزی خواهد شد و ابو جعفر و ابو عبد اللَّه بروایتی از ام ولد و بروایت دیگر از کنیزکی دیلمی بجهان آمده اند و درین باب پس ازین بحث خواهم کرد.

در هر صورت ابو عبد اللَّه حسین بن عبد اللَّه گفته است که من از ابو جعفر یعنی صدوق شنیدم که می گفت من به دعای امام زمان زاده شده ام و به این فخر می کرد. دیگر

از مطالبی که در باره وی نوشته اند اینست که با امام ابو محمد عسکری نیز رابطه داشته و امام وصیت نامه ای خطاب بوی صادر کرده و متن و ترجمه آن در نامه دانشوران ناصری«۱» آمده است.

دیگر از جزئیات احوال وی مناسباتیست که با ابو مغیث حسین بن منصور حلاج عارف مشهور ایرانی داشته که در ۳۰۹ در بغداد کشته شده است. در نامه دانشوران ناصری شرح این مناسبات بدین گونه آمده است: «... حسین«۲» بن منصور معروف به حلاج که دعوی سفارت از ناحیه مقدسه می نمود و خود را در آستان خلیفه اللَّه عجل اللَّه فرجه باب می شمرد در آن روزگار به شهر قم درآمد، ساز سفر از خود برگرفت و در محلی اقامت گزید و چون از رنج سفر آسوده گشت از مسکن و مقام ابن بابویه جویا شد. خامه برگرفت و نامه بنوشت ایما بر آنکه: من از جانب خلیفه اللَّه فی الارضین به شغل سفارت و نیابت سرافراز شده ام بایستی تصدیق مدعای مرا در عهده شناسند و آن نامه را مصحوب رافع نزد ابن بابویه انفاذ داشت، ابو عبد اللَّه حسین بن علی که برادر صدوقست گوید چون رقعه حلاج بدست پدرمرضي‌الله‌عنه دادند و مهر از آن برگرفت از مضمونش مطلع شد فی الفور در هم بردرید، آثار خشم از جبینش ظاهر گشت و روی در هم کشید و بجانب فرستاده وی متوجه شد. طریق خشونت پیش گرفت و درشتی آغاز کرد و اصلا جوابی ننوشت، پس بپای خواست«۳» و جانب دکه که محل تجارت و کسبش بود روانه گردید و گروهی از غلامان و اصحابش نیز همراه بودند

چون به سرایی که در آنجا دکه داشت درآمد مردم شرایط تعظیم بجای آوردند و به یک بار از جای برخواستند«۴» ، جز مردی بیگانه که جانب

______________________________

(۱) ج ۱ ص ۳- ۴

(۲) در اصل: حسن.

(۳) در اصل: خواست

(۴) در اصل: خواستند

ادب رعایت نکرده و از جای نجنبید. چون پدرم به مکان خود قرار گرفت و برسم بازرگانان دفتر و روزنامه بیرون آورد، نزد خویش بنهاد، با یکی از حاضران گفت که از نام و نژاد آن مرد مرا خبر ده. آن مرد خود بدان گفتار متفطن شده گفت: من خودم حاضرم، هر چه خواهی جویا شو. پدرم گفت: آیا ای مرد شأن خود را از آن معروف معروف تر دانی که من از حال تو پرسش کنم؟ گفت: آری، من آنم که نامه ام دریدی و خود در آن حال ترا می دیدم. پدرم را از استماع آن دعوی باطل حالت دگرگون شد، قوت صبر و تحمل نماند، چهره اش از شدت خشم افروخته گشت و رگهای گردنش درشت شد. سخنان ناملایم به میان آمد، جمعی بر ایشان گرد آمدند و ماجرا پرسیدند. پدرم شرح مکتوب بر ایشان بخواند. بالجمله حلاج هوای قم از سر بنهاد، طریق مسافرت پیش گرفت».

در اینکه حسین بن منصور حلاج در آغاز کار خود را فرستاده امام غایب و وکیل و باب وی میخوانده است و در همان زمان سفری به قم کرده و همین دعوی را در برابر شیعه قم داشته است گویا تردیدی نباشد و این خبر به تواتر و در بسیاری از کتب شیعه آمده است«۱» . از این خبر معلوم می شود که ابو الحسن علی بن حسین مردی توانگر و از مالداران زمان خود بوده و در قم به بازرگانی و سوداگری روزگار می گذرانده و شاید به همین جهت ریاست مادی و معنوی شیعه قم را داشته است.

تاریخ سفر وی را به بغداد از گفته ابو الحسن اوزانی در سال ۳۲۸ آورده اند و گفته اند در بازگشت ازین سفر آن نامه را به امام عصر نوشت و فرزندانش پس از آن به جهان آمدند. این نکته ظاهرا درست نیست زیرا که تاریخ رحلت او را به سال ۳۲۹ یعنی یک سال پس ازین سفر نوشته اند و از طرف دیگر چنان که پس ازین خواهد آمد در همه مراجع فرزندان متعدد برای او شمرده اند در برخی دو و در برخی سه پسر نام برده اند: حسن و حسین و محمد که حتی تصریح کرده اند که از یک مادر و هر سه به دعای امام عصر بجهان آمده اند ازین قرار لا اقل میبایست سه سال پیش از مرگ خود یعنی در ۳۲۶ این سفر را کرده باشد. وانگهی معروفترین پسران او ابو جعفر محمد که همان صدوق دانشمند نامی باشد و ظاهرا سومین فرزند او بوده در ۳۸۱ درگذشته و تصریح کرده اند که در هفتاد و چند سالگی رحلت کرده است و اگر در ۷۰ سالگی درگذشته باشد در ۳۱۱ ولادت یافته و اگر پس از سفر بغداد و به دعای امام عصر به جهان آمده باشد ناچار سفر بغداد ابو الحسن می بایست دو سه سال پیش از ۳۱۱ روی داده باشد.

از سوی دیگر یکی از کسانی که از وی روایت کرده عکبری از روات معروف شیعه است که از ۳۲۶ به بعد به دیدار وی نایل شده«۲» و چون عکبری در بغداد می زیسته است باید سفر وی را به بغداد از ۳۲۶ ببعد دانست و این نیز با آنچه پیش ازین گذشت مغایرت دارد.

______________________________

(۱) خاندان نوبختی تألیف آقای عباس اقبال- طهران ۱۳۱۱ ص ۱۱۱- ۱۱۲

(۲) تنقیح المقال ج ۲ ص ۲۸۳

نکته دیگری که باز اشکالی میفزاید اینست که نوشته اند ابو الحسن عباس بن عمر بن عباس ابن محمد بن عبد الملک بن مروان کلوذانی گفته است که چون علی بن حسین بن بابویه در سال ۳۲۸ به بغداد آمد همه کتابهایش را ازو اجازه روایت گرفتم. شاید یگانه راهی که رفع این دشواریها کند اینست که بگوییم ابو الحسن علی چندین بار و لا اقل سه بار به بغداد رفته و بار نخست پیش از ۳۱۱ و بار دوم در ۳۲۶ و بار سوم در ۳۲۸ بوده است یا اینکه بار دوم از ۳۲۶ تا ۳۲۸ در بغداد مانده است.

در تاریخ رحلت وی خبری هست که در نامه دانشوران چنین آمده، آورده اند که در سال سیصد و بیست و نهم هجری که سنه تناثر النجوم نامند گروهی از شیعه در مجلس [ابو الحسن] علی بن محمد سمری حاضر بودند و او خاتم سفرای اربعه حضرت خاتم الائمه عجل اللَّه فرجه بوده است، ناگاه علی بن محمد گفت:رحمه‌الله علی بن حسین بن بابویه: حاضرین گفتند: او هنوز در حیاتست. گفت: امروز سرای فانی را وداع نمود. آن روز را ضبط کردند تا بفاصله هفده یا هجده روز از قم خبر رسید، معلوم شد که در همان روز و در همان ساعت از دنیا درگذشته است،رحمه‌الله و در آن سال بسیاری از علما وفات یافتند،

از جمله علی بن محمد سمریست که به موت او مدت غیبت صغری و سفارت اولی که هفتاد و چهار سالست به انجام رسید. برخی فوت او را در سنه قبل از وفات ابن بابویه نوشته اند و برین عقیدت طول روزگار غیبت هفتاد و سه می شود و بنا بر این ابن بابویه باید از سنین غیبت کبری سال نخست را دریافته باشد و هم ثقه الاسلام محمد بن یعقوب کلینی در آن سال وفات یافته و اختلافی که در تاریخ وفات سمری ذکر شد در باب وفات وی نیز مسطورست ...».

گویا در اینکه ابن بابویه در ۳۲۹ در گذشته باشد اختلافی نباشد زیرا که در همه مآخذ این تاریخ را مکرر کرده اند. معتبرترین تاریخ در رحلت سمری همان ۳۲۹ است و تاریخ رحلت کلینی را باختلاف در ۳۲۸ و ۳۲۹ ضبط کرده اند.

ابو الحسن علی بن حسین بن موسی بن بابویه امتیازی آشکار دارد و آن اینست که در میان طبقه نخست از پیشوایان شیعه مردی مکثار و پر تألیف بوده، پیش ازین اشاره رفت که ابن الندیم در کتاب الفهرست از روی خط پسرش ابو جعفر صدوق نقل کرده است که وی صد تألیف داشته است. فهرست مؤلفات وی آنچه تاکنون بما رسیده است بدین گونه است:

۱) کتاب الاخوان ۲) کتاب الامامه ۳) کتاب الاملاء ۴) کتاب التبصره من الحیره ۵) کتاب التسلیم و التمییز ۶) کتاب التفسیر ۷) کتاب التوحید ۸) کتاب الجنائز ۹) کتاب الحج که ناتمام مانده است ۱۰) رساله الی ابنه محمد بن علی ۱۱) کتاب الشرائع که برای پسرش فرستاده است ۱۲) کتاب الصلاه ۱۳) کتاب الطب ۱۴) کتاب قرب الاسناد

۱۵) کتاب الکبیر فی الرجال ۱۶) کتاب المعراج ۱۷) کتاب مناسک الحج ۱۸) کتاب المنطق ۱۹) کتاب المواریث ۲۰) کتاب النساء و الولدان ۲۱) کتاب النکاح ۲۲) کتاب النوادر ۲۳) کتاب الوضوء.

برخی کتاب مصادفه الاخوان را هم که به پسرش ابو جعفر محمد نیز نسبت داده اند از وی دانسته اند.

در باره استادان وی نوشته اند که فقه و حدیث را از سعد بن عبد اللَّه قمی اشعری و حسین بن محمد عطار و عبد اللَّه بن جعفر حمیری و قاسم بن محمد نهاوندی فراگرفته است.

مرقد ابو الحسن علی بن حسین بن موسی بن بابویه هنوز در قم معروفست و در میان شهر در جوار آستانه در قسمت شرقی قبرستان مزاریست که اکنون به «ابن بابویه» معروفست و صحن کوچک و گنبد شلجمی شکل کاشی کاری و بقعه و ضریح چوبین دارد«۱».

ابو الحسن علی تا جایی که بما رسیده است سه پسر داشته: حسن و ابو عبد اللَّه حسین و ابو جعفر محمد ملقب و معروف به صدوق. در هر جا که ذکری ازین سه برادر کرده اند تصریح کرده اند که حسن فقیه و دانشمند نبوده و تنها جنبه پرهیزگاری برای او قائلند. با اینکه در برخی از مآخذ تصریح کرده اند که ابو جعفر محمد نخست بجهان آمده است چون کنیه پدر ابو الحسن بوده و در آن زمانها عادت چنین جاری بوده است که پدر کنیه خود را از نام فرزند مهتر می گرفته یعنی کنیه ای اختیار میکرده و چون نخستین پسر را پیدا می کرده نام او را از همان کنیه خود میگرفته است ناچار ازین سه برادر حسن می بایست پسر مهتر باشد

و چون پدر ابو الحسن علی را حسین نام بوده است و در هر خانواده نیز معمول بوده که پسر مهتر را حسن و پسر دوم را حسین نام می گذاشته اند ناچار ابو عبد اللَّه حسین پسر دوم و ابو جعفر محمد ملقب بصدوق پسر کهتر و برادر سوم بوده است. چنان که پس ازین خواهد آمد ابو جعفر محمد صدوق در ری می زیسته و در همین شهر درگذشته و چون بازماندگان این خاندان که همه فرزندان ابو عبد اللَّه حسین بوده اند تا منتجب الدین که آخرین آنهاست و در اواخر قرن ششم بوده بیشتر در قم می زیسته اند پیداست که وی ساکن قم بوده و شاید از آن شهر بیرون نرفته باشد. ابو الحسن علی نخست دختر عمش محمد بن موسی بن بابویه را بزنی گرفته و از و فرزندی نداشته است «۲».

چنان می نماید که این هر سه برادر از یک مادر بوده اند و پیش ازین هم اشاره رفت که بروایتی مادرشان ام ولد نام داشته و بروایتی دیگر کنیزکی دیلمی بوده است«۳» و چون در نامه دانشوران نیز از زبان غضایری آمده است که ابو جعفر محمد خود گفته است که بدعای امام زمان بجهان آمده و بدین فخر میکرده است و همه نوشته اند که وی پسر نداشت و از امام درخواست پسر کرد در صورتی که کهترین آنها باین دعا بجهان آمده باشد ناچار آن دو پسر دیگر هم در نتیجه همین دعا پدید آمده اند.

۲) حسن بن ابی الحسن علی.

چنان که اشاره رفت در مراجعی که ذکری ازو شده تصریح کرده اند که وی مشغول به زهد و عبادت بوده و با مردم آمیزش نداشته و فقیه نبوده است

«۴» و حتی تصریح کرده اند که وی برادر میانه بوده اما با دلایلی که پیش ازین آوردم بیشتر احتمال می رود که برادر مهتر بوده باشد.

______________________________

(۱) راهنمای قم- از انتشارات دفتر آستانه قم- طهران ۱۳۱۷ ش. ص ۹۶- ۹۷

(۲) تنقیح المقال ج ۳ ص ۱۵۴

(۳) تنقیح المقال ج ۳ ص ۱۵۴

(۴) تنقیح المقال ج ۱ ص ۲۹۳ و ۳۳۸ و ج ۳ ص ۱۵۵

۳) ابو عبد اللَّه حسین بن ابی الحسن علی.

وی پس از پدرش ابو الحسن علی و برادر کوچکترش ابو جعفر محمد معروف ترین رجال این خانواده است و چنان که پیش ازین اشاره رفت همه کسانی که ازین پس در تاریخ ذکرشان مانده از اعقاب او بوده اند و چون همه آنها در قم می زیسته اند چنان می نماید که وی نیز ساکن قم بوده و از آن شهر بیرون نرفته است و گویند وی نیز مانند برادرش ابو جعفر محمد صدوق به دعای امام عصر بجهان آمده است و حافظه بسیار سرشاری داشته چنان که او و برادرش صدوق را در حفظ مثل می زده اند و چون حدیث بسیار روایت کرده اند برخی از علمای شیعه در توثیق این دو برابر شک کرده اند ولی چنان که در باره برادرش صدوق خواهد آمد بیشتر دانشمندان هر دو برادر را موثق می دانند و وی بیشتر از پدر و برادرش روایت کرده و با صاحب بن عباد وزیر معروف روابط داشته و کتابی برای او نوشته است«۱» و سید مرتضی ازو و تلعکبری روایت کرده است. ابو عبد اللَّه حسین بن علی را نیز کتابهایی چند بوده است از آن جمله: کتاب التوحید و نفی التشبیه، کتاب الرد علی الواقفیه، کتاب عمله للصاحب ابی القاسم بن عباد. وی پسری داشته است بنام ثقه الدین حسن که پنج پسر داشته و بازماندگان این خاندان همه از اعقاب او بوده اند. مؤلف تاریخ قم دو جا«۲» ازو روایت کرده منتهی در یک جا نام او بخطا «حسن» چاپ شده است.

۴) ابو جعفر محمد بن ابی الحسن علی ملقب بصدوق.

وی بزرگترین و معروف ترین مرد این خاندانست و یکی از پیشوایان بزرگ شیعه بشمار میرود و از مشاهیر دانشمندان زمان خود و مردی بسیار محتشم بود و نخست پیشوایی شیعه قم را داشت و پس از آن شیعه خراسان نیز به وی توجه داشته اند. چنان که پیش ازین گذشت وی می بایست پیش از ۳۱۱ ولادت یافته باشد و با دو برادر دیگر خود از یک مادر بوده و گویند او هم به دعای امام زمان بجهان آمده و خود باین فخر می کرده است. وی از جوانی در فن خویش شهرت کرده چنان که در زندگی پدرش نیز مردی بوده و پدر کتاب الشرائع خود را که تألیف کرده برای او فرستاده و رساله دیگری بنام او نوشته است. در جوانی چنان در کار خویش اعتبار یافته بود که مردم ازو روایت می کردند و پس از آنکه چندی در قم زیسته بخواهش رکن الدوله آل بویه به ری رفته و درین شهر ساکن شده و هم در آنجا درگذشته است و درین میان سفرهای چند کرده چنان که خود آورده است«۳» که تا شعبان ۳۵۲ در نیشابور بوده و پس از آن از نیشابور بعراق و بغداد رفته و در ۳۵۴ در کوفه بوده و در ۳۵۵ نیز در بغداد بوده است و ازین

قرار این سفر وی نزدیک سه سال کشیده و سپس سفر دیگری کرده که تا ۳۶۸ در مشهد رضا بوده است«۴» و در بازگشت ازین سفرها باز در ری ساکن شده است و سرانجام در همین شهر در

______________________________

(۱) لسان المیزان ابن حجر چاپ حیدرآباد کن ۱۳۳۰ ج ۲ ص ۳۰۶

(۲) چاپ طهران ص ۹۱ و ۲۱۳

(۳) تنقیح المقال ج ۳ ص ۱۵۶

(۴) امالی چاپ ۱۳۰۰ ص ۹۹

سال ۳۸۱ در هفتاد و چند سالگی در گذشته و در ری مدفون شده و اینک قبر او در جنوب طهران در جایی که در آن زمان بیرون شهر ری بوده معروف و زیارتگاه است و به «ابن بابویه» شهرت دارد. این بقعه از زمانهای قدیم در اطراف طهران معروف بوده و چنان که معروفست و نه تنها در کتابها باقی مانده «۱» بلکه پیران زمان ما نیز بسیار روایت کرده اند در زمان فتحعلی شاه در حدود ۱۲۳۸ قمری هنگامی که باران سخت باریده و آب گرد مزارش را فرا گرفته بود شکافی در آن پیدا شده و بسردابی برخورده اند که جسد او را در آنجا نهاده بودند و چون بدان سرداب رفته اند دیده اند که بدن او دست نخورده مانده است و کفن او پوسیده و در کنار جسد ریخته بود اما پیکر او چنان مانده بود که شناخته میشد و سید ابراهیم لواسانی از پیشوایان شیعه که خود درین واقعه شاهد بوده است برای مؤلف تنقیح المقال روایت کرده که حتی رنگ حنا بر موی ریش و کف پای او دیده میشده و عنکبوتی بر عورت او تاری تنیده و آن را پنهان ساخته بود.

بنایی که اینک بر بقعه اوست در همان زمان ساخته شده و نوشته اند که درین واقعه جمعی کثیر از ثقاه و معتبرین طهران بدان جا رفته و خود آن را بچشم دیده و حتی فتحعلی شاه خود در میان ایشان بوده است. مؤلف تنقیح المقال در باره وی تحقیقی بدین گونه کرده است که: در ری در ۳۸۱ درگذشته و از آنچه آوردیم معلوم شد که پس از وفات عثمان عمری در آغاز دوره سفارت حسین ابن روح ولادت یافته و وفات عمری در ۳۰۵ روی داده و درین صورت وی بیش از چهل سال از طبقه هفتم و ۳۱ سال از طبقه هشتم را درک کرده و عمرش هفتاد و چند سال بوده و در زمان پدرش و شیخش ابو جعفر محمد بن یعقوب کلینی در غیبت صغری بیست و چند سال زیسته زیرا که وفات آنها در ۳۲۹ روی داده و آن سال وفات أبو الحسن علی بن محمد سمری است که آخرین سفرای چهارگانه بوده است.

ابو جعفر محمد صدوق نه تنها از حیث شهرت بلکه از حیث کثرت مؤلفات و اهمیت مقام و شهرت برخی از تألیفاتش یکی از مشهورترین پیشوایان شیعه بشمار میرود و نه تنها کتاب «من لا یحضره الفقیه» او از «کتب اربعه» اساس طریقه شیعه است بلکه مؤلفین اهل سنت که حتی در ضبط احوال رجال تعصب بخرج داده و دانشمندان شیعه را فرو گذار کرده اند ذکری ازو کرده اند چنان که خطیب در تاریخ بغداد«۲» ترجمه مختصری ازو آورده و گوید: محمد بن حسین بن بابویه ابو جعفر قمی«۳» به بغداد آمد و در آنجا از پدرش حدیث روایت می کرد و از شیوخ شیعه و رافضیان معروف بود محمد بن طلحه نعالی از محمد بن طلحه بن محمد از ابو جعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه روایت کرده است و او گفته است پدرم روایت کرد از علی بن ابراهیم از پدرش از حسین بن یزید نوفلی از اسماعیل بن مسلم از جعفر بن محمد از پدرش از

______________________________

(۱) تنقیح المقال ج ۳ ص ۱۵۵- روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات تألیف محمد باقر خوانساری چاپ طهران ۱۳۰۶ ص ۵۵۹.

(۲) ج ۳ ص ۸۹

(۳) در اصل چاپی «العمی» بجای «القمی»

پدرانش و ایشان از رسول خدا گروهی دیگر از دانشمندان معروف ازو روایت کرده اند از آن جمله تلعکبری که ابو عبد اللَّه محمد بن محمد بن نعمان و ابو عبد اللَّه حسین بن عبد اللَّه غضایری ازو روایت کرده اند و نیز ابو الحسین جعفر بن ابی زکریا حسن بن حسکه قمی که از بازماندگان برادرش حسین بوده و محمد بن سلیمان حمدانی و علی بن احمد بن عباس نجاشی نیز ازو روایت کرده اند و نجاشی در ۳۸۱ برای پسرش روایت کرده است. صدوق کتابها و رسایل بسیار تألیف کرده و شماره مؤلفات او را صد و نود و جای دیگر سیصد نوشته اند و آنچه تا کنون نام آنها بما رسیده است بترتیب حروف هجا بدین گونه است: ۱) کتاب الابانه ۲) ابطال الاختیار و اثبات النص ۳) ابطال الغلو و التقصیر ۴) اثبات النص علی الائمه ۵) اثبات النص علی امیر المؤمنین علی ۶) اثبات الوصیه لعلی ۷) اثبات

خلافه علی ۸) احوال ابی طالب و عبد المطلب و عبد اللَّه و آمنه بنت وهب ۹) اخبار ابی ذر و فضایله ۱۰) اخبار سلمان و زهده و فضایله ۱۱) ادعیه الموقف ۱۲) کتاب الاستسقاء ۱۳) کتاب الاعتقادات ۱۴) کتاب الاعتکاف ۱۵) کتاب الاغسال ۱۶) اکمال الدین و اتمام النعمه فی اثبات الغیبه و کشف الحیره ۱۷) کتاب الامالی یسمی «المجالس» ۱۸) امتحان المجالس ۱۹) کتاب الاواخر ۲۰) کتاب الاوامر ۲۱) کتاب الاوائل ۲۲) اوصاف النبی ۲۳) کتاب التاریخ ۲۴) کتاب التجارات ۲۵) تفسیر القرآن که ناتمام مانده ۲۶) تفسیر قصیده فی اهل البیت ۲۷) کتاب التقیه حذو النعل بالنعل ۲۸) کتاب التوحید ۲۹) کتاب الحسنی ۳۰) ثواب الاعمال ۳۱) جامع آداب المسافر الحج ۳۲) جامع اخبار عبد العظیم بن عبد اللَّه حسینی ۳۳) جامع الحج ۳۴) جامع الحجج الأنبیاء ۳۵) جامع تفسیر المنزل فی الحج ۳۶) جامع حجج الائمه ۳۷) جامع زیاره الرضا ۳۸) جامع علل الحج ۳۹) جامع فرض الحج و العمره ۴۰) جامع فضل الکعبه و الحرم ۴۱) جامع فقه الحج ۴۲) جامع نوادر الحج ۴۳) کتاب الجزیه ۴۴) کتاب الجمعه و الجماعه ۴۵) کتاب الجمل ۴۶) جوابات مسائل الوارده علیه من واسط ۴۷) جوابات مسائل الوارده من قزوین ۴۸) جوابات مسائل وردت من البصره ۴۹) جوابات مسائل وردت من کوفه ۵۰) جوابات مسائل وردت من مصر ۵۱) جواب مسأله نیسابور ۵۲) جواب مسأله وردت علیه من المدائن فی الطلاق ۵۳) کتاب الحدود ۵۴) کتاب الحذاء و الخف ۵۵) کتاب حذو النعل بالنعل ۵۶) کتاب حق الجداد ۵۷) حقوق الاخوان ۵۸) کتاب الحیض و النفاس ۵۹) کتاب الخاتم ۶۰) کتاب الخصال ۶۱)

کتاب الخطاب ۶۲) کتاب خلق الانسان ۶۳) کتاب الخمس ۶۴) کتاب الخواتیم ۶۵) دعایم الاسلام ۶۶) دلائل الائمه و معجزاتهم ۶۷) کتاب الدیات ۶۸) دین الامامیه ۶۹) ذکر مجلس الذی جری له بین یدی رکن الدوله ۷۰) ذکر مجلس اخری ۷۱) ذکر مجلس ثالث ۷۲) ذکر مجلس رابع ۷۳) ذکر مجلس خامس ۷۴) کتاب الرجال ۷۵) کتاب الرجعه ۷۶) رساله الاوله فی الغیبه ۷۷) رساله الثانیه فی الغیبه ۷۸) رساله الثالثه فی الغیبه ۷۹) رساله الی ابی محمد الفارسی فی شهر رمضان ۸۰) رساله فی الغیبه الی اهل الری و المقیمین بها ۸۱) رساله فی ارکان الاسلام ۸۲) رساله فی شهر رمضان ۸۳) کتاب الروضه فی فضایل مولانا علی بن ابی طالب ۸۴) کتاب الزکاه ۸۵) کتاب الزهد ۸۶) زهد ابی ابراهیم ۸۷) زهد

ابی الحسن علی بن محمد ۸۸) زهد ابی جعفر ۸۹) زهد ابی جعفر الثانی ۹۰) زهد ابی محمد الحسن بن علی ۹۱) زهد الحسن ۹۲) زهد الحسین ۹۳) زهد الرضا ۹۴) زهد الصادق ۹۵) زهد النبی ۹۶) زهد امیر المؤمنین ۹۷) زهد علی بن الحسین ۹۸) زهد فاطمه ۹۹) زیارات قبور الائمه ۱۰۰) سر المکتوم الی الوقت المعلوم ۱۰۱) کتاب السکنی و العمری ۱۰۲) کتاب السلطان ۱۰۳) کتاب السنه ۱۰۴) کتاب السؤال ۱۰۵) کتاب السهو ۱۰۶) کتاب الشعر ۱۰۷) کتاب الشوری ۱۰۸) کتاب الصدقه و النجل و الهبه ۱۰۹) صفات الشیعه ۱۱۰) کتاب الصلاه سوی الخمس ۱۱۱) کتاب الصوم ۱۱۲) کتاب الضیافه ۱۱۳) کتاب الطرایف ۱۱۴) کتاب العتق و التدبیر و المکاتبه ۱۱۵) عقاب الاعمال ۱۱۶) کتاب العقائد ۱۱۷) علامات آخر الزمان ۱۱۸) کتاب العلل

۱۱۹) علل الحج ۱۲۰) علل الشرائع و الاحکام و الاسباب ۱۲۱) علل الوضوء ۱۲۲) کتاب العوض عن المجالس ۱۲۳) عیون اخبار الرضا ۱۲۴) غریب حدیث النبی و امیر المؤمنین ۱۲۵) کتاب الغیبه ۱۲۶) فرایض الصلاه ۱۲۷) کتاب الفرق ۱۲۸) کتاب الفضائل ۱۲۹) فضایل الشیعه ۱۳۰) فضایل الصلاه ۱۳۱) فضایل العلویه ۱۳۲) فضایل جعفر الطیار ۱۳۳) فضایل رجب ۱۳۴) فضایل شعبان ۱۳۵) فضایل شهر رمضان ۱۳۶) فضل الحسن و الحسین ۱۳۷) فضل الصدقه ۱۳۸) فضل العلم ۱۳۹) فضل العلویه ۱۴۰) فضل المساجد ۱۴۱) فضل المعروف ۱۴۲) کتاب الفطره ۱۴۳) فقه الصلاه ۱۴۴) کتاب الفوائد ۱۴۵) کتاب القربان ۱۴۶) کتاب القضاء و الاحکام ۱۴۷) کتاب فی تحریم الفقاع ۱۴۸) کتاب فی زیاره موسی و محمد ۱۴۹) کتاب فی زید بن علی ۱۵۰) کتاب فی عبد المطلب و عبد اللَّه و ابی طالب ۱۵۱) کتاب فیه ذکر من لقیه من اصحاب الحدیث و عن کل واحد منهم حدیث ۱۵۲) کتاب اللباس ۱۵۳) کتاب اللعان ۱۵۴) کتاب اللقاء و السلام ۱۵۵) کتاب المتعه ۱۵۶) کتاب المجموع الرائق ۱۵۷) کتاب المحافل ۱۵۸) کتاب المختار بن ابی عبیده ۱۵۹) مختصر تفسیر القرآن ۱۶۰) مدینه العلم ۱۶۱) کتاب المدینه و زیاره قبر النبی و الائمه ۱۶۲) کتاب المرشد ۱۶۳) کتاب المسائل ۱۶۴) مسائل الحج ۱۶۵) مسائل الحدود ۱۶۶) مسائل الخمس ۱۶۷) مسائل الدیات ۱۶۸) مسائل الرضاع ۱۶۹) مسائل الزکاه ۱۷۰) مسائل الصلاه ۱۷۱) مسائل الطلاق ۱۷۲) مسائل العقیقه ۱۷۳) مسائل المواریث ۱۷۴) مسائل النکاح ۱۷۵) مسائل الوصایا ۱۷۶) مسائل الوضوء ۱۷۷) مسائل الوقف ۱۷۸) کتاب المصابیح ۱۷۹) کتاب المصادقه ۱۸۰) دقه الاخوان ۱۸۱) کتاب المصباح ۱۸۲) مصباح المصلی ۱۸۳) کتاب المصباح لکل

واحد من الائمه ۱۸۴) معانی الاخبار ۱۸۵) کتاب المعایش و المکاسب ۱۸۶) کتاب المعراج ۱۸۷) کتاب المعرفه بالرجال البرقی ۱۸۸) کتاب المعرفه فی فضل النبی و امیر المؤمنین و الحسن و الحسین ۱۸۹) مقتل الحسین ۱۹۰) کتاب المقنع فی الفقه ۱۹۱) کتاب الملاهی ۱۹۲) مناظره رکن الدوله مع محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی ۱۹۳) کتاب المناهی ۱۹۴) من لا یحضره الفقیه ۱۹۵) کتاب المواریث ۱۹۶) کتاب المواعظ الرجال المختارین من اصحاب النبی ۱۹۷) المواعظ الحکم ۱۹۸) مواقیت الصلاه ۱۹۹) مولد امیر المؤمنین ۲۰۰) مولد فاطمه

۲۰۱) کتاب المیاه ۲۰۲) کتاب الناسخ و المنسوخ ۲۰۳) کتاب النبوه ۲۰۴) کتاب النکاح ۲۰۵) نوادر الصلاه ۲۰۶) نوادر الطب ۲۰۷) نوادر الفضائل ۲۰۸) نوادر النوادر ۲۰۹) نوادر الوضوء ۲۱۰) کتاب الوصایا ۲۱۱) کتاب الوضوء ۲۱۲) کتاب الوقف ۲۱۳) کتاب الهدایه فی الاصول و الفقه ۲۱۴) هدایه الطالبین فی الاصول و الفروع. ازین ۲۱۴ کتاب و رساله صدوق آنچه تاکنون چاپ شده بدین گونه است: ۱) کتاب الخصال در دو مجلد اصفهان ۱۳۰۲ ۲) اکمال الدین و اتمام النعیمه فی اثبات الغیبه و کشف الحیره چاپ ا. مولر E .moller خاورشناس آلمانی هایدلبرگ ۱۹۰۱ م. و چاپ طهران ۱۳۰۱ و چاپ دیگر ۳) کتاب التوحید چاپ تبریز ۴) عیون اخبار الرضا چاپ طهران ۱۲۷۵ و چاپ دیگر ۱۳۱۸ ۵) علل الشرائع طهران ۱۲۸۹ چاپ دیگر با معانی الاخبار و کتاب الروضه فی فضایل مولانا علی بن ابی طالب چاپ طهران ۱۳۱۱ ۶) ثواب الاعمال و عقاب الاعمال تبریز ۱۳۱۴ ۷) جامع الاخبار در طهران مکرر چاپ شده ۸) من لا یحضره الفقیه

چاپ لکهنو ۱۳۰۷ در دو مجلد و چاپ طهران ۱۳۲۴ ۹) مجالس معروف با مالی چاپ طهران ۱۳۰۰ و چاپ تبریز ۱۳۳۲ ۱۰) گذشته ازین کتابها دو کتاب دیگر او کتاب المقنع و کتاب الهدایه در مجموعه ای بنام «جوامع الفقهیه» با ۹ رساله دیگر در طهران بسال ۱۲۷۶ ق. و نیز کتاب الاعتقادات و سؤالات المأمون عن الرضا بالکتاب النافع یوم الحشر در طهران در ۱۳۰۰ ق. چاپ شده است.

در انتساب کتاب «اکمال الدین و اتمام النعمه فی اثبات الغیبه و کشف الحیره» باو برخی شک کرده اند«۱» و نیز جزء اول نام این کتاب را بخطا «کمال الدین» هم ضبط کرده اند اما پیداست که به قرینه «اتمام النعمه» که جزء دوم نام کتابست بایست اکمال الدین باشد. در باره کتاب الروضه فی الفضائل تیز تردیدست که ازو باشد زیرا که بمؤلفات دیگر وی شبیه نیست و اسانید این کتاب هم اسانید کتابهای دیگر او نیست و نیز کتاب المجموع الرائق را ازو نمی دانند بلکه عقیده دارند از سید هبه اللَّه بن ابی محمد موسویست چنان که مؤلف امل الآمل نیز تصریح کرده و نیز کتاب جامع الاخبار را برخی از شیخ مفید می دانند و چنان که مجلسی گفته در آن کتاب بپنج واسطه مؤلف از صدوق روایت کرده است و احتمال می رود از مؤلف کتاب مکارم الاخلاق باشد یا از علی بن سعد خیاط زیرا که منتجب الدین در فهرست کتابی بنام جامع الاخبار بنام او ضبط کرده و از برخی موارد آن کتاب برمی آید که مؤلف آن محمد بن محمد شعیری نام داشته و از برخی جاهای آن برمی آید که از شیخ جعفر بن محمد دوریستی روایت کرده چنان که مؤلف امل الآمل هم در شرح حال شمس الدین محمد بن محمد بن حیدر شعیری از فهرست شیخ منتجب الدین نقل کرده است که کتاب جامع الاخبار ازوست و نیز در اسناد کتاب الهدایه فی الاصول و الفقه و کتاب مدینه العلوم باو شک کرده اند. در باره کتاب مصادقه الاخوان نیز اختلافست زیرا چنان که گذشت کتابی بنام «کتاب الاخوان» جزو مؤلفات پدرش ذکر کرده اند و در فهرست تألیفات وی یک جا کتابی بنام

______________________________

(۱) روضات الجنات ص ۵۵۸

«حقوق الاخوان» و جای دیگر کتابی بنام «کتاب المصادقه» و جای دیگر بنام «مصادقه الاخوان» ثبت شده. در اینکه بسیاری از فقهای شیعه مخصوصا در قرون اولیه کتابهایی بنام «کتاب الآباء» و «کتاب الامهات» و «کتاب الابناء» و «کتاب البنات» و «کتاب الاخوان» داشته اند تردیدی نیست و به همین جهه ممکن بوده است که پدر و پسر هر دو درین زمینه تألیف کرده باشند. اما تا اندازه ای که آگاهان تحقیق کرده اند کتابی که اکنون بنام «مصادقه الاخوان» معروفست و معلوم نیست همان «کتاب المصادقه» و «حقوق الاخوان» است یا کتاب دیگری از سلسله روایت و اسنادی که در آن هست بزمان پدر یعنی ابو الحسن علی مربوطست و نه بزمان ابو جعفر محمد و ممکنست که این همان کتاب الاخوان تألیف پدر باشد که بخطا نام آن را مصادقه الاخوان گذاشته باشند. برخی از کتابهای معروف صدوق را به زبان فارسی هم ترجمه کرده اند از آن جمله ثواب الاعمال و کتاب التوحید و عیون اخبار الرضا که دو بار ترجمه شده است. چنان که پیش ازین گذشت

هم چنان که در توثیق ابو عبد اللَّه حسین برادر صدوق تردید کرده اند در توثیق وی نیز بهمان سبب یعنی بواسطه کثرت روایت او شک کرده اند اما عقیده دانشمندان معتبر طریقه شیعه بیشتر بدان میرود که وی حافظه عجیب داشته و بسیار کثیر الحفظ بوده و کثرت روایت و مؤلفات او چیزی از اعتبار روایتش نمی کاهد و بهمین جهتست که از زمانهای قدیم بزرگان شیعه او را «صدوق» لقب داده اند و این لقب در میان همه محدثین مخصوص باوست و چگونه ممکنست در توثیق چنین کسی شک کرد؟

بهترین دلیل بر اعتبار روایات او اینست که در برخی از کتابهای خود مخصوصا در امالی و در عیون اخبار الرضا نام راوی و محل روایت و تاریخ روز و ماه و سال استماع روایت را ضبط کرده و این اندازه از دقت و اعتبار در معدودی از کتابهای معروف دیده می شود و بی شک مؤلفات صدوق در نخستین پایه اعتبار آنهاست.

۵) ابو عبد اللَّه حسین بن حسن بن محمد بن موسی بن بابویه.

وی پسرزاده عم ابو الحسن علی بن بابویه و در ضمن خواهرزاده او و برادرزاده همسر وی دختر محمد بن موسی بوده است و از فقیهان دانشمند زمان خود بشمار می رفته و از خال خود علی بن حسین بن موسی بن بابویه و محمد بن حسن بن ولید و علی بن محمد ماجیلویه و بکر بن صالح و محمد بن سنان و جعفر بن بشیر و دیگران روایت کرده و جعفر بن علی بن احمد قمی و محمد بن احمد بن سنان و محمد بن علی و محمد بن اسماعیل و احمد بن محمد و محمد بن علی بن محبوب ازو روایت کرده اند.«۱»

۶) ثقه الدین حسن بن ابی عبد اللَّه حسین.

ثقه الدین حسن پسر ابو عبد اللَّه حسین سابق الذکر و نیای همه افرادیست که ازین خاندان پس ازین نامشان در تاریخ آمده است و وی تا جایی که ما میدانیم پنج پسر داشته است: حسین، محمد، ابو المعالی سعد، ابو المفاخر هبه اللَّه، عبد اللَّه و او هم مانند مردان دیگر خاندان خود فقیه پرهیزگاری بوده است «۲».

______________________________

(۱) تنقیح المقال ج ۱ ص ۳۲۵

(۲) تنقیح المقال ج ۱ ص ۲۷۴ و لسان المیزان تألیف ابن حجر عسقلانی چاپ حیدرآباد کن ۱۳۳۰ ج ۲ ص ۲۷۹ که در آنجا نام وی بخطا حسین چاپ شده است.

۷) شمس الاسلام ابو محمد حسن بن حسین.

وی از مردان نامی خاندان خود و از بزرگان دانشمندان زمان بوده و پسر حسین بن ثقه الدین حسن سابق الذکر بوده و بلقبی که ما خود از نامش بوده است شهرت داشته که به اختلاف آن را «حسکا» و «حسکه» ضبط کرده اند و احتمال میرود ضبط درست آن «حسنکا» باشد و وی ساکن ری بوده و مدتی در نجف زیسته است و از شاگردان معروف ابو یعلی سلار بن عبد العزیز دیلمی بوده است که در روز سه شنبه آخر رمضان ۴۶۳ درگذشته و ازین قرار از رجال اواسط قرن پنجم بوده و نیز از شاگردان ابن السراج بوده و اجازه روایت همه مؤلفات ایشان را داشته است و در فقه کتابهای چند تصنیف کرده است از آن جمله: کتاب العبادات و کتاب الاعمال الصالحه و سیر الأنبیاء و الائمه«۱» .

۸) عبد اللَّه بن حسن بن حسین.

وی یکی از پنج پسر ثقه الدین حسن سابق الذکر و با شمس الاسلام سابق الذکر معاصر بوده و وی نیز از شاگردان ابو یعلی سلار بن عبد العزیز دیلمی سابق الذکر بوده است«۲» .

۹) ابو المفاخر هبه اللَّه بن حسن.

وی نیز از پسران ثقه الدین حسن سابق الذکر بوده و از فقیهان پرهیزگار زمان خود بشمار میرفته است«۳».

۱۰) ابو المعالی سعد بن ثقه الدین حسن.

وی نیز از پسران ثقه الدین حسن سابق الذکر بوده و از فقیهان پرهیزگار و ثقه زمان خود بشمار می رفته است«۴».

۱۱) نجم الدین ابو الحسن علی بن محمد.

وی پسر محمد بن ثقه الدین حسن سابق الذکر بوده و محمد تا جایی که بما رسیده چهار پسر داشته است: سعد، نجم الدین ابو الحسن علی، ابو ابراهیم اسماعیل و ابو طالب اسحق و در باره این نجم الدین ابو الحسن تنها چیزی که می دانیم اینست که مردی دانشمند بوده و از مشاهیر این خاندان بشمار میرفته است«۵» .

۱۲) ابو ابراهیم اسماعیل بن علی.

وی نیز پسر محمد بن ثقه الدین حسن و برادر نجم الدین ابو الحسن سابق الذکر بوده و مانند برادرش اسحق که پس ازین ذکرش خواهد آمد از شاگردان شیخ موفق ابو جعفر بوده و اجازه روایت مؤلفات وی را داشته است«۶» .

۱۳) ابو طالب اسحق بن علی.

او هم پسر دیگر محمد بن ثقه الدین حسن و برادر نجم الدین ابو الحسن و ابو ابراهیم اسماعیل بوده و مانند برادر خود اسماعیل از شاگردان شیخ موفق ابو جعفر بوده و اجازه روایت مؤلفاتش را داشته است«۷».

۱۴) بابویه بن سعد بن محمد.

وی پسرزاده محمد بن ثقه الدین حسن سابق الذکر و برادرزاده نجم الدین ابو الحسن علی و ابو ابراهیم اسماعیل و ابو طالب اسحق بوده و از فقیهان

______________________________

(۱) تنقیح المقال ج ۱ ص ۲۷۳ و ج ۲ ص ۴۲ و ج ۳ قسمت دوم ص ۶۲.

(۲) تنقیح المقال ج ۲ ص ۴۲

(۳) تنقیح المقال ج ۳ ص ۲۹۰

(۴) تنقیح المقال ج ۲ ص ۱۲

(۵) تنقیح المقال ج ۲ ص ۳۰۳

(۶) تنقیح المقال ج ۱ ص ۱۴۲

(۷) تنقیح المقال ج ۱ ص ۱۲۱

پرهیزگار زمان خود بشمار می رفته و از شاگردان شمس الاسلام ابو محمد حسن سابق الذکر بوده است و کتابی نیکو در اصول و فروع بنام صراط مستقیم داشته است و شیخ منتجب الدین این کتاب را برو خوانده است و وی از پدران خود پشت به پشت روایت میکرده است تا اینکه به ابو عبد اللَّه حسین و ابو جعفر محمد صدوق می رسیده است«۱» .

۱۵) منتجب الدین ابو الحسن علی.

وی آخرین دانشمندیست که ازین خاندان معروفست و پسر موفق الدین ابو القاسم عبید اللَّه بن شمس الاسلام ابو محمد حسن بن ثقه الدین حسن بن ابو عبد اللَّه حسین بن ابو الحسن علی بن حسین بن موسی بن بابویه بوده است. در برخی از کتابها نام پدرش بخطا عبد اللَّه ضبط شده«۲» و چون در برخی از مآخذ نسب او را درست ننوشته اند بعضی از مؤلفین او را از خاندان دیگری پنداشته اند. وی یکی از مشاهیر دانشمندان شیعه در قرن ششم و از محدثین معتبر و ثقه بشمار میرود و از پدران خود پشت بپشت روایت میکرده تا اینکه بصدوق می رسیده

و نیز از پسر عمش بابویه بن سعد سابق الذکر روایت می کرده است و محمد بن علی حمدانی قزوینی ازو روایت کرده است و وی را مؤلفات چندست از آن جمله «کتاب الاربعین عن الاربعین فی فضایل امیر المؤمنین» و درین کتاب چهل حدیث را از چهل شیخ روایت کرده و بهمین جهه نام آن را الاربعین عن الاربعین گذاشته و نیز رساله ای در مواسعه بنام «العصره» پرداخته که در آن بابن ادریس اعتراض کرده است و معروف ترین کتاب او همان کتاب رجال بنام «فهرست» است که در آن احوال علمای شیعه را که معاصر شیخ طوسی مؤلف فهرست و پس ازو بوده اند تا زمان خود ضبط کرده است و یکی از معروف ترین کتابهای رجال بشمار میرود«۳» و علامه مجلسی در آغاز مجلد ۲۵ بحار الانوار آن را گنجانیده و در آن مجلد چاپ شده است. این کتاب را منتجب الدین بنام عز الدین ابو القاسم یحیی بن ابی الفضل محمد الشریف المرتضی نوشته که نقیب قم و ری و آبه بود و چون مؤید الدین القصاب وزیر ناصر خلیفه عباسی در ۵۹۱ به همدان و ری دست یافت و آن نواحی را گرفت و علاء الدین تکش خوارزمشاه بدفع او آمد و ابن القصاب پس از گرفتن خرقان و مزدغان و ساوه و آوه به ری آمد و این شهر را نهب و غارت کرد و به همدان بازگشت و پس از سه ماه درنگ در همدان در اوایل شعبان ۵۹۲ مرد خوارزمشاه در پی او به همدان رفت و در نیمه شعبان ۵۹۲ سپاه وزیر خلیفه را شکست داد و قبر ابن القصاب را شکافت و سرش را از پیکر جدا کرد و با خود به خوارزم برد و شهرت داد که در جنگ کشته شده است و به خراسان بازگشت و چون عز الدین یحیی نقیب ری و قم و آبه با ابن القصاب همداستان بود خوارزمشاه پیش از رفتن به همدان یا در بازگشت از آن سفر در ری او را بخواری بسیار کشت و پسرش شرف الدین محمد به بغداد گریخت و بوسیله نصیر الدین ناصر بن مهدی که پیش از آن نیابت پدر را داشته است و در همان واقعه ری به بغداد گریخته و پس از مردن ابن القصاب

______________________________

(۱) تنقیح المقال ج ۱ ص ۱۶۰ و لسان المیزان ج ۲ ص ۲

(۲) تنقیح المقال ج ۲ ص ۲۹۵

(۳) تنقیح المقال ج ۲ ص ۲۹۷.

به وزارت ناصر رسیده بود به دربار خلیفه عباسی راه یافت و به منصب نقیب الطالبیین رسید«۱» . درین صورت شیخ منتجب الدین کتاب فهرست را پیش از ۵۹۲ که سال کشته شدن عز الدین یحیی باشد تألیف کرده است. وی از شیخ طبرسی و ابو الفتوح رازی روایت می کرده و بیش از هشتاد سال زیسته و امام رافعی شافعی دانشمند معروف قزوینی مؤلف کتاب التدوین فی تاریخ قزوین از شاگردان او بوده و در ۵۲۳ ازو اجازه گرفته و سپس در ۵۸۴ در ری اجازه روایت کتاب اربعین را ازو گرفته و گوید استادش منتجب الدین در ۵۰۴ ولادت یافته و بعد از ۵۸۵ در گذشته است. ظاهرا منتجب الدین تاریخ بزرگی تألیف کرده است که ناتمام مانده و در حال مسوده بوده و پاکنویس نشده و پس از مرگش از میان رفته است. مؤلف روضات الجنات گوید بیشتر قرائت او در اصفهان از بزرگان علمای آن زمان مانند محمد بن حامد بن ابی القاسم الطویل القصاب و ابو محمد عبد اللَّه بن علی بن عبد اللَّه مقری ظاهری و ابو سعد محمد بن هیثم بن محمد و ابو شکر محمد بن عبد اللَّه مستوفی و ابو الفتوح مبشر بن احمد بن محمود الصحاف و ابو الحسن علی بن احمد بن محمد لبادوابی و ابو بکر محمد بن احمد بن عمر باغبان و ابو الحسین محمد بن رجاء بن ابراهیم بن عمر بن یونس اصفهانی و دیگران بوده است و از علمای شیعه کسانی که ازو روایت کرده اند سید ابو الحسین علی بن قاسم بن رضا علوی حسینی و سید مرتضی سعید شرف الدین ابو الفضل محمد بن علی بن محمد بن مطهر و سید ابو تراب مرتضی بن داعی بن قاسم حسینی صاحب کتاب الملل و النحل (تبصره العوام) و برادرش سید ابو حرب مجتبی بن داعی و سید ابو علی شرف بن عبد المطلب بن جعفر حسینی افطسی اصفهانی و شیخ ابو المکارم هبه الدین داود بن محمد اصفهانی بوده اند«۲» .

بدین گونه شیخ منتجب الدین از ۵۰۴ تا حدود ۵۸۵ زیسته و بیش از ۸۰ سال عمر کرده و ساکن ری بوده ولی سفرهایی هم به اصفهان کرده است. کتاب دیگری که از تألیفات او میتوان سراغ کرد تاریخ ری بوده که ابن حجر عسقلانی در میزان الاعتدال و پس از آن در لسان المیزان کرارا مطالبی از آن نقل کرده از آن جمله در لسان المیزان در ج ۵ در صحایف ۸۲ و ۱۰۳ و ۱۰۶

که ازین کتاب نقل کرده به آن اشاره کرده است منتهی در مورد اول بخطا «ابو الحسین بن بابویه فی تاریخ الری» و در موضع دوم «ابو الحسن بن بابویه فی تاریخ الری» و در موضع سوم «ابن بابویه فی تاریخ الری» ضبط شده و پیداست مراد از ابو الحسن بن بابویه اوست و بدین گونه تاریخ ری تألیف او تا زمان ابن حجر عسقلانی در دست بوده است.

______________________________

(۱) عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب تألیف جمال الدین احمد حسنی چاپ لکنهو ص ۲۴۴ و چاپ بمبئی ص ۲۲۷ و تجارب السلف تألیف هند و شاه چاپ طهران ص ۳۳۳ و کامل التواریخ ابن اثیر وقایع سال ۵۹۱

(۲) روضات الجنات ص ۳۸۹- ۳۹۰

در پایان سخن لازم می آید از همت و دست گشادگی کسانی که درین تنگ بازار دانش و بی خریداری مردان راه خدای درین گونه کارهای نیک درمی آیند و وسیله طبع و نشر کتابهایی را که معرف خرد و دانش و حق پرستی و حق جویی نژاد ایرانی و نیاکان نامدار ماست فراهم میکنند سپاس بگزارم و از جمله همین کتابست که بدین صورت زیبا پدید آمده است و به همین جهت فرمان دانشمند پرهیزگار حقیقت پرست حضرت آقای میرزا سید محمد مشکات ادام اللَّه ایام افاضاته که از دیر باز با منش لطفی خاصست و سالها ریزه خوار سماط دانش و فضیلت او بوده ام سبب شد که این سخنان را برین صحایف به کسانی که جویندگان این کالای شریفند عرضه دارم و از خداوند دانش و بینش خواستارم که از خزانه کرم و بخشایش خویش پاداش این رادمردان را بدهد به منه وکرمه.

طهران- تجریش ۷ تیر ماه ۱۳۲۵ سعید نفیسی

کتاب مصادقه الاخوان

للشیخ الافقه الاقدم ابی جعفر محمد بن علی بن بابویه القمّی الرّازی (بعد از: ۳۰۵- ۳۸۱)

به نام خداوند بخشنده مهربان

باب (۱) در اقسام برادران

۱ - ابو جعفر دومعليه‌السلام فرمود: مردی در بصره نزد علیعليه‌السلام آمد و گفت یا امیر المؤمنین ما را از برادران آگهی ده؟ فرمود: برادران دو دسته اند برادران مورد اعتماد و برادران گشاده روئی برادران معتمد به منزله دست و بال و خانواده و مال اند پس چون در باره برادر خود بپایه اعتماد رسیدی مال و تن خویش را در راه او نثار کن و با هر که با وی دوستی بی آلایش دارد دوست خالص باش، و با دشمنش دشمنی کن، و رازش را بپوشان، و یاریش کن، و نیکوئی او را آشکار ساز و بدان ای پرسنده که این گونه برادران از گوگرد سرخ نایاب ترند. اما برادران گشاده روئی از آنان حظ خود را می بری پس دوستی از آنها مبر، و بیش از این از ضمیر آنان مخواه و از گشاده روئی و شیرین زبانی که با تو کردند از آنها دریغ نکن.

باب (۲) حدود برادران

۱ - ابو عبد اللَّهعليه‌السلام فرمود: دوستی حدود، دارد و بکسی که دارای آن حدود نباشد دوستی کامل نسبت ندهید نخست آنکه ظاهر و باطنش با تو یکی باشد. دوم آنکه نیکی تو را نیکی خود و بدی تو را بدی خویش انگارد. سوم اینکه مال و فرزند او را تغییر ندهد. چهارم آنکه هر چه دستش میرسد از تو باز ندارد. پنجم آنکه در گرفتاریها تو را وانگذارد.

باب (۳) - مهربانی به برادران

۱ - ابو عبد اللَّهعليه‌السلام فرمود: خداوند در دلهای آفریدگان خود جای دارد و آن دلی را بیش دوست دارد که نیرومندتر باشد و با برادران مهربان تر و از گناهان پاکتر.

باب (۴)- برگزیدن برادران

پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: مردی را که پیشروی نباشد، به بهشت نخواهد رفت، گفتند ای فرستاده خدا همه ما را پیشروانی است؟ فرمود آری پیشروان مرد برادر دینی اوست.

باب (۵) گرد آمدن و گفتگوی برادران

۱ - ابو عبد اللَّهعليه‌السلام فرمود: آیا با هم می نشینید و گفتگو میدارید؟ گفتم آری فدای تو شوم فرمود من این گونه مجالس را دوست میدارم پس ای فضیل امر ما را احیا کنید، خداوند رحمت کند کسانی را که امر ما را احیا میکنند. ای فضیل کسی که از ما یاد کند یا نزد وی از ما یاد شود و از چشمانش به اندازه پر مگسی اشک بیرون آید، خداوند گناهان او را اگر چه بیشتر از کف دریاها باشد می آمرزد ۲ - ابو جعفر دومعليه‌السلام به میسر فرمود: آیا در خلوت گرد هم می نشینید و گفتگو میدارید و هر چه خواسته میگوئید؟ گفتیم آری بخدا سوگند بخلوت می نشینیم و گفتگو میکنیم، و هر چه خواستیم میگوئیم امام فرمود بخدا قسم دوست دارم در برخی از این انجمنها با شما باشم بخدا قسم من نیرو و حق گزار شما را دوست میدارم، شما بر دین خدا و دین فرشتگان خدا هستید پس به پارسائی و کوشش ما یاری کنید.

۳ - ابو جعفر دوم فرمود: خدا ببخشد بنده را که نام ما را زنده بدارد گفتم زنده داشتن نام شما به چیست فرمود دیدار ثابت قدمان و گفتگوی با آنان.

۴ - امیر المؤمنینعليه‌السلام فرمود: دیدار برادران اگر چه کم باشند غنیمتی است بزرگ.

۵ - فضیل گفت که ابو جعفرعليه‌السلام بمن فرمود آیا با هم می نشینید گفتم آری فرمود افسوس از این گونه مجالس،

۶ - خیثمه گفت نزد ابی عبد اللَّهعليه‌السلام رفتم در سفری که در پیش داشتم با او وداع کنم، فرمود از دوستان هر که را دیدی سلام برسان. و بدانها بسپر که از خداوند بزرگوار بترسند، و توانگران آنها از نیازمندان شان و نیرومند آنها از ناتوانشان عیادت کنند و زنده آنها بر جنازه مرده شان حضور یابد و در خانه های خویش از هم دیدار کنند، زیرا در ملاقات آنها احیاء امر ماست باز فرمود خدا ببخشد بنده ای که امر ما را زنده میدارد ای خیثمه به دوستان ما برسان که ما آنان را از خدای هیچ گونه بی نیاز نمی سازیم مگر آنکه کار نیک کنند و دوستی ما جز بپارسائی بدست نیاید در روز قیامت حسرتمندترین مردم کسی است که عدالت را بستاید سپس از آن روی برتابد و بجز آن بگراید.

۷ - پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: سه چیز مؤمن را مایه خوشی است: بیداری آخر شب، و دیدار برادران، و گشودن روزه.

۸ - شعیب عقرقوفی گوید که من حاضر بودم و ابو عبد اللَّهعليه‌السلام به یاران خویش میفرمود از خدای بترسید، و برادران نکوکار و دوستدار در راه خدا، و دلجوی و مهربان باشید به دیدن یک دیگر بروید و همدگر را ببینید، و امر ما را بپا دارید و احیا کنید.


3

4