سنن النبی

سنن النبی 0%

سنن النبی نویسنده:
گروه: پیامبر اکرم

سنن النبی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علامه سيد محمد حسين طباطبائى‏ (ره)
گروه: مشاهدات: 11690
دانلود: 2294

توضیحات:

سنن النبی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 99 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 11690 / دانلود: 2294
اندازه اندازه اندازه
سنن النبی

سنن النبی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

این آیه را نازل کرد: «ما آسمانها و زمین و آنچه را میان آنهاست در شش روز آفریدیم و هیچ خستگی به ما نرسید، پس [تو هم خسته نشو و]بر آنچه می گویند صبر کن(۱)

پس پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در همه احوال صبر کرد تا او را به امامان از عترتش مژده دادند و آنان به داشتن صبر معرفی گردیدند. خداوند والامقام فرمود: «و از آنان پیشوایانی ساختیم که به امر ما هدایت کنند، چون صبر کردند و به آیات ما یقین داشتند (۲).» اینجا بود که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «صبر نسبت به ایمان مانند سر است نسبت به بدن.» خداوند هم از صبر او قدردانی کرد و این آیه را نازل فرمود: «کلمه نیکوی پروردگارت [و وعده های نجات و پیروزی او]در باره بنی اسرائیل انجام یافت به پاداش صبری که کردند، و آنچه را فرعون و قومش می ساختند و آنچه را برمی افراشتند واژگون نمودیم(۳) .» پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «این هم بشارت است و هم انتقام»

آن گاه خداوند پیکار با مشرکان را برای او روا دانست و این آیه را نازل کرد:

«هر کجا مشرکان را یافتید بکشید و آنان را بگیرید و محاصره کنید و در هر کمینگاهی بر سر راهشان بنشینید(۴) . و هر کجا بر آنان دست یافتید بکشیدشان(۵). » پس خداوند آنان را به دست رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله و دوستانش به قتل رساند و پاداش صبر آن حضرت را به او عنایت فرمود، علاوه بر آنچه در آخرت برایش ذخیره کرده است. پس هر که صبر کند و به حساب خدا گذارد، از دنیا بیرون نرود تا آنکه خداوند چشم او را در باره دشمنانش روشن کند، علاوه بر آنچه در آخرت برایش ذخیره خواهد نمود.

۲۹ - پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود که جبرئیل نزد او آمد و گفت: یا رسول اللّه، خداوند مرا با هدیه ای به سوی تو فرستاده که چنین هدیه ای را پیش از شما به هیچ کس عطا

__________________________________________

۱- ۱) ق/۳۸ و ۳۹.

۲- ۲) سجده/۲۴.

۳- ۳) اعراف/۱۳۷.

۴- ۴) توبه/۶.

۵- ۵) بقره/۱۹۱.

نکرده است. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: آن هدیه چیست؟ گفت: صبر، و نیکوتر از صبر.

فرمود: آن چیست؟ گفت: رضا، و نیکوتر از آن. فرمود: آن چیست؟ گفت: زهد، و بهتر از آن. فرمود: آن چیست؟ گفت: اخلاص، و بهتر از آن. فرمود: آن چیست؟ گفت: یقین، و بهتر از آن. فرمود: گفتم: آن چیست ای جبرئیل؟ گفت: نردبان آن توکل بر خداست. گفتم: توکل بر خدا چیست؟ گفت: دانستن آنکه مخلوق [بدون خواست خدا]نه زیانی تواند زد و نه سودی تواند رساند. نه می تواند عطا کند و نه منع نماید. و نیز نومید بودن از مخلوق. هر گاه بنده چنین باشد دیگر برای هیچ کس جز خدا عملی انجام نمی دهد و جز خدا به کسی امید نمی بندد و از کسی نمی ترسد و به هیچ کس جز خدا چشم طمع نمی دوزد؛ این است توکل.

پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: گفتم: ای جبرئیل، تفسیر صبر چیست؟ گفت: آن است که آدمی در سختی شکیبایی کند همان گونه که در شادی شکیبایی می کند، و در هنگام نیازمندی شکیبایی کند چنان که در وقت بی نیازی شکیبایی می کند، و در بلا و گرفتاری شکیبایی کند چنان که در عافیت و سلامتی شکیبایی می کند. بنا بر این از حال خود از بلایی که به او می رسد نزد کسی شکایت نکند.

گفتم: تفسیر قناعت چیست؟ گفت: آن است که به آنچه از دنیا به او می رسد قناعت ورزد؛ با چیز کم بسازد و بر عطای اندک سپاس گزارد.

گفتم: تفسیر رضا چیست؟ گفت: کسی که از آقای خود راضی است بر او خشم نمی گیرد، چه به نعمتهای دنیا برسد چه نرسد. و هیچ گاه به عمل اندک خود راضی نمی گردد.

گفتم: تفسیر زهد چیست؟ گفت: زاهد دوست می دارد کسی را که خالقش را دوست می دارد، و دشمن می دارد کسی را که خالقش را دشمن می دارد. از حلال دنیا احتیاط و دوری می کند و به حرام آن اعتنا نمی نماید، زیرا حلال آن حساب دارد و حرامش عقاب. بر همه مسلمانان مهر می ورزد چنان که به خود مهر می ورزد.

از سخن [بیهوده]خودداری می کند چنان که از مرداری که بوی گندش بلند شده دوری می کند. از کالای بی ارزش دنیا و زرق و برق آن دوری می کند چنان که از آتش دوری می نماید که مبادا شعله اش او را فرا گیرد. آرزوی خود را کوتاه می سازد و مرگ او پیش چشمش مجسّم است.

گفتم: ای جبرئیل، تفسیر اخلاص چیست؟ گفت: با اخلاص کسی است که از مردم چیزی نخواهد تا خود بدان دست یابد، و هر گاه به دست آورد بدان راضی می شود، و اگر چیزی در دستش باقی ماند در راه خدا می بخشد. و چون از مردم درخواستی نکرد به بندگی خود در برابر خداوند اقرار نموده، و اگر به چیزی دست یافت و بدان راضی شد پس از خداوند راضی شده و خدای بزرگ نیز از او راضی است. و اگر چیزی در راه خدا بخشید در حدّ وثوق و اعتماد به خدای خود قرار دارد.

گفتم: تفسیر یقین چیست؟ گفت: مؤمن چنان برای خدا کار می کند که گویی خدا را می بیند، و اگر او خدا را نمی بیند. خدا او را می بیند و به طور یقین می داند که آنچه به او رسیده نمی توانست از او خطا برود، و آنچه از او خطا رفته نمی توانست به او برسد. اینها که گفته شد شاخه های توکل و نردبان زهد است.

۳۰ - امام باقرعليه‌السلام می فرمود: فرشته ای نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله آمد و گفت: ای محمّد، خدایت سلام می رساند و می فرماید: اگر بخواهی همه ریگهای مکه را برایت طلا سازم! آن حضرت سر به سوی آسمان برداشت و گفت: پروردگارا، می خواهم روزی سیر باشم و سپاس تو گویم، و روزی گرسنه باشم و از تو درخواست نمایم.

۳۱ - امام باقرعليه‌السلام می فرمود: فرشته ای نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله آمد و گفت:

خداوند تو را مختار فرموده که بنده ای فروتن و رسول باشی یا پادشاه و رسول! آن حضرت به جبرئیلعليه‌السلام نگاه کرد و او با دست اشاره کرد که فروتنی اختیار کن.

پس حضرت فرمود: می خواهم بنده ای فروتن و رسول باشم. آن فرشته در حالی که کلیدهای خزائن زمین را در دست داشت گفت: اگر پادشاهی را هم بپذیری از مقامی که نزد خدا داری نخواهد کاست.

۳۲ - علیعليه‌السلام در وصف پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله و تأسّی به آن حضرت فرمود: پیامبر پاک و پاکیزه خود را سرمشق گیر که از دنیا نیم لقمه ای برگرفت و چشمی بدان ندوخت.

از همه کس پهلویش از دنیا لاغرتر و شکمش از دنیا خالی تر بود. دنیا بر او عرضه شد ولی نپذیرفت. و هر گاه دانست که خداوند چیزی را دشمن دارد او نیز آن را دشمن داشت و چیزی را که خدا حقیر دانست او نیز حقیر شمرد. و اگر خصلتی جز این در ما نبود که دوست می داریم آنچه را خدا دشمن داشته، و بزرگ می داریم چیزی را که خدا کوچک شمرده، همین در مخالفت و دشمنی ما با خدا و سرپیچی از فرمان او بس بود! همانا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله بر روی زمین غذا می خورد. چون بندگان می نشست.

کفش خود را به دست خویش پینه می زد و لباسش را وصله می دوخت. بر الاغ بی پالان سوار می شد و دیگری را هم در ردیف خود سوار می کرد. و چون دید پرنده ای با نقش و نگار بر در اتاقش آویخته، به یکی از زنان خود فرمود: ای فلانی، این پرده را از نظرم دور دار، که هر گاه به آن می نگرم به یاد دنیا و زرق و برق آن می افتم! پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله قلبا از دنیا روی گرداند و یاد آن را در درون خود بکشت. او دوست داشت زینتهای دنیا از نظرش پنهان باشد تا مبادا جامه ای زیبا و فاخر از آن برگیرد و آن را خانه همیشگی خود پندارد و امید اقامت در آن را در سر بپروراند.

پس دنیا را به کلی از جان خود بیرون کرد و یاد آن را از دل براند و آن را از نظر پنهان داشت. آری هر که چیزی را دشمن دارد نگاه به آن را نیز دشمن دارد و خوش ندارد نامی از آن در نزد او به میان آید.

۳۳ - امام صادقعليه‌السلام فرمود: چیزی از دنیا برای رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله خوشتر از آن نبود که در دنیا گرسنه و ترسناک [از خدا و نگران از اوضاع]باشد.

۳۴ - حضرت حسین بن علیعليه‌السلام ضمن خبری طولانی در شرح حال رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: آن حضرت از ترس خدا چندان می گریست که جای نمازش تر می شد، با آنکه گناهی نداشت.

۳۵ - روایت است که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله چندان می گریست که بیهوش می گشت.

به آن حضرت عرض شد: مگر خداوند گناهان گذشته و آینده شما را نبخشوده است؟ فرمود: آیا بنده شکرگزار خدا نباشم؟ بیهوشی های علی بن ابی طالبعليه‌السلام نیز در مقامات عبادت و بندگی چنین بود.

۳۶ - روایت است که ابراهیم خلیلعليه‌السلام هنگامی که به نماز می ایستاد از ترس خدا صدایی مانند صدای جوشش دیگ از او شنیده می شد، و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نیز چنین بود.

۳۷ - ابو سعید خدری گوید: چون آیه شریفه( اذْكُرُوا اللَّـهَ ذِكْرًا كَثِيرًا ) (۱) (خدا را فراوان یاد کنید) نازل شد، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله آن قدر به ذکر خدا مشغول شد که کفّار گفتند: او جن زده و دیوانه گشته است.

۳۸ - امام صادقعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله روزی هفتاد بار به درگاه خدا توبه می کرد. راوی گوید: گفتم: آیا آن حضرت می گفت:

«استغفر اللّه و أتوب الیه» ؟ فرمود: نه، بلکه می گفت:

«أتوب الی اللّه» گفتم: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله توبه می کرد و هیچ گاه برنمی گشت ولی ما توبه می کنیم و باز به گناه برمی گردیم! امامعليه‌السلام فرمود: باید از خدا کمک خواست.

۳۹ - امام صادقعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله از هیچ مجلسی گرچه کوتاه برنمی خواست مگر اینکه بیست و پنج بار استغفار می کرد.

۴۰ - امیر مؤمنانعليه‌السلام هر گاه به وصف رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله می پرداخت می فرمود:

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله از همه مردم بخشنده تر، دلیرتر، راستگوتر، باوفاتر، نرمخوتر و

_______________________________________

۱- ۱) احزاب/۴۱.

خوش معاشرت تر بود. هر که در ابتدا او را می دید هیبتش او را می گرفت، و هر که با حضرتش آمیزش می نمود و شناخت پیدا می کرد به او علاقمند می گردید. من که پیش از او و بعد از او مانندش را ندیده ام.

۴۱ - رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: به اخلاق نیک آراسته گردید، که خداوند مرا به اخلاق نیک برانگیخته است. و از اخلاقهای نیک آن است که آدمی گذشت کند از کسی که به او ستم کرده، و بخشش کند به کسی که او را محروم ساخته، و بپیوندد با کسی که از او بریده، و عیادت کند از کسی که او را عیادت نمی کند.

۴۲ - امیر مؤمنانعليه‌السلام فرمود: از سوگندهای رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله این بود که می گفت:

«لا، و استغفر اللّه» نه، و از خدا آمرزش می خواهم(۱) .

۴۳ - عبد اللّه بن عمر گوید: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله چنان بود که خشنودی و خشم از چهره اش شناخته می شد. به هنگامی که خشنود می شد چهره اش چون آینه می درخشید به حدّی که می توان گفت نقش دیوار در چهره اش می افتاد. و چون خشم می گرفت رنگ مبارکش گرفته و تیره می گشت.

۴۴ - رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: آیا به شما خبر ندهم که کدامتان بیشتر به من شباهت دارید؟ گفتند: چرا، ای رسول خدا. فرمود: کسی که خلقش نیکوتر، و برخوردش با مردم ملایم تر، و با خویشانش نیکوکارتر باشد، و برادران دینیش را بیش از همه دوست داشته، و بر حق صبورتر، و خشم خود را فرو خورنده تر، و گذشتش از همه بهتر، و در حال خشنودی و خشم از همه باانصاف تر باشد.

۴۵ - غزالی گوید: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هنگامی که خیلی خوشحال می شد محاسن خویش را زیاد دست می کشید.

___________________________________

۱- ۱) در عرب رسم است که هنگام سوگند کلمه «لا» می گویند سپس سوگند می خورند مانند: «لا و ربّک» و در اینجا مراد این است که آن حضرت پس از گفتن «لا» سوگند نمی خورد و به جای آن استغفار می کرد. (اقتباس از مرآه العقول علاّمه مجلسی)

۴۶ - و نیز گوید: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله بخشنده ترین مردم بود، هرگز شبی نمی گذشت که درهم و دیناری نزد او بماند، و اگر چیزی زیاد می آمد و تا شب کسی را نمی یافت که به او ببخشد، به خانه نمی رفت تا آن را به مستحقش برساند. از آنچه خداوند روزیش کرده بود بیش از آذوقه همان سال برنمی داشت، آن هم از میسورترین چیزی که می یافت از خرما و جو، و بقیه را در راه خدا مصرف می کرد.

هر چه از او می خواستند عطا می کرد، آنگاه سراغ آذوقه سال خود می رفت و از آن هم ایثار می نمود، و بسا پیش از تمام شدن سال اگر چیزی به دستش نمی رسید خودش نیازمند آذوقه می شد. حق را جاری می کرد گرچه برای او یا برای یارانش زیان داشته باشد. در میان دشمنان بدون نگهبان آمد و شد می کرد. هرگز چیزی از امور دنیا او را به ترس و وحشت نمی افکند با فقرا می نشست و با تهیدستان هم غذا می شد. اهل فضل را به خاطر اخلاقشان احترام می کرد، و با نیکی کردن به اشخاص آبرومند با آنان خو می گرفت. با خویشانش پیوند و رفت و آمد داشت بدون آنکه آنان را بر کسانی که از آنان برتر بودند، مقدم بدارد. به هیچ کس ستم نمی کرد، و پوزش عذرخواهان را می پذیرفت. آن حضرت غلامان و کنیزانی داشت ولی در خوراک و پوشاک بر آنان برتری نداشت. ساعتی از وقت او در غیر بندگی خدا و غیر کار لازمی که صلاح او در آن بود نمی گذشت. گاه به باغ و بستان یاران خود سر می زد. هیچ گاه مسکینی را به خاطر تهیدستی یا بیماریش کوچک نمی شمرد، و از هیچ پادشاهی به خاطر ملک و سلطنتش نمی ترسید. فقیر و پادشاه را یکسان به سوی خدا دعوت می فرمود.

۴۷ - و نیز گوید: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله از همه کس دیرتر به خشم می آمد و زودتر خشنود می شد. وی مهربانترین و خیرخواه ترین و سودمندترین کس برای مردم بود.

۴۸ - و نیز گوید: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هر گاه خوشحال و خشنود می شد خشنودیش از همه کس نیکوتر بود. در پند و موعظه جدی بود. هنگام خشم که جز برای خدا خشم نمی گرفت چیزی تاب مقاومت در برابر خشم او را نداشت. آن حضرت در همه کارهایش این چنین جدی بود. چون مصیبتی به او می رسید کارش را به خداوند واگذار می کرد و از حول و قوت خویش بیزاری می جست و از خداوند راه چاره طلب می کرد.

۴۹ - رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: بدانید که هر عبادتی در آغاز افراطی دارد، سپس به فترت و سستی می گراید. هر که افراط در عبادتش به سنّت من بینجامد راه را یافته است، و هر که با سنّت من مخالفت ورزد گمراه گشته و عملش تباه خواهد شد. بدانید که من هم نماز می خوانم و هم می خوابم، هم روزه می گیرم و هم افطار می کنم، هم می خندم و هم می گریم. پس هر که از راه روشن و سنّت من روی گرداند از من نیست.

مؤلف: اخبار در مطالب گذشته بیش از حدّ شمار است، و ما از هر بابی یک یا دو خبر آوردیم. اما جزئیات زندگانی آن حضرت بسیار است(۱) .

_______________________________________

۱- ۱) به ملحقات شمایل پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در آخر کتاب مراجعه فرمایید.

.

۲ - آداب معاشرت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

.

اشاره

۵۰ - امام صادقعليه‌السلام به بحر سقّاء فرمود: ای بحر، خوش خلقی مایه آسانی امور و شادی زاستسپس حدیثی نقل فرمود که می رساند رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله خوش خلق بود.

۵۱ - امیر مؤمنانعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله چنان بود که از نیکی هایش قدردانی نمی شد، در صورتی که نیکی های آن حضرت بر قرشی و بر عرب و عجم جاری بود. کیست که بیش از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به این مردم نیکی کرده باشد؟ ! ما اهل بیت نیز از نیکی های ما قدردانی نمی شود، همچنین مؤمنان برگزیده نیز از نیکی هاشان قدردانی نمی گردد (بنا بر این نباید دلسرد شد و دست از نیکی به دیگران کشید)

۵۲ - به روایت دیلمی، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله لباس خود را وصله می زد، کفش خود را می دوخت، گوسفندان خود را می دوشید، با بردگان غذا می خورد، بر زمین می نشست، بر درازگوش سوار می شد و دیگری را نیز ترک خود سوار می کرد. حیا مانع نمی شد که شخصا نیازمندیهای خود را از بازار تهیه کند و خود به خانه برد. با ثروتمند و فقیر دست می داد و دست خود را نمی کشید تا طرف مقابل دست خود را بکشد. با هر کس روبرو می شد از ثروتمند و فقیر و بزرگ و کوچک سلام می کرد.

چیزی را که به آن دعوت می شد کوچک نمی شمرد گرچه پست ترین نوع خرما بود.

آن حضرت کم خرج، بلند طبع، خوش معاشرت و خوشرو بود. همیشه لبخند بر لب داشت ولی بلند نمی خندید، و غمگین به نظر می رسید اما عبوس و دژم نبود. فروتن بود اما خود را کوچک نمی نمود، بخشنده بود اما اسراف نمی ورزید، و نازک دل و مهربان با همه مسلمانان بود. هرگز از روی سیری باد گلو نزد، و هرگز دست طمع به سوی کسی نگشود.

۵۳ - به روایت طبرسی، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در آینه نگاه می کرد و موی سر را صاف می کرد و شانه می زد، و بسا به آب نگاه می کرد و موی سر را مرتب می ساخت. نه تنها برای خانواده خود که برای یارانش نیز خود را می آراست، و می فرمود: خداوند دوست دارد که بنده اش هنگامی که برای دیدن برادران از خانه بیرون می رود خود را آماده و آراسته نماید.

۵۴ - رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: پنج چیز است که تا دم مرگ از آنها دست بر نمی دارم: روی زمین با بردگان غذا خوردن، بر الاغ پالاندار سوار شدن، شیر بز را با دست خود دوشیدن، لباس پشمینه پوشیدن و به کودکان سلام کردن، تا آنکه پس از من سنّت شود.

۵۵ - به روایت قطب راوندی، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله بر کوچک و بزرگ سلام می کرد.

۵۶ - امیر مؤمنانعليه‌السلام به مردی از قبیله سعد فرمود: صبح یکی از روزها رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به سراغ من و فاطمه آمد و ما هنوز در بستر خواب بودیم، فرمود:

سلام بر شما. ما در آن شرایط شرم کرده، جواب نگفتیم. بار دیگر فرمود: سلام بر شما. باز جواب ندادیم. بار سوم فرمود: سلام بر شما. ما ترسیدیم که اگر جواب نگوییم آن حضرت باز گردد، زیرا عادت حضرتش چنین بود که سه بار سلام می کرد، اگر جواب می شنید داخل می شد و گر نه بازمی گشت. پس گفتیم: و سلام بر شما ای رسول خدا، بفرمایید، و حضرت داخل شد. .

۵۷ - امام صادقعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به زنان سلام می کرد و آنان نیز پاسخ می گفتند. و امیر مؤمنانعليه‌السلام به زنان سلام می کرد ولی کراهت داشت که به زنان جوان سلام کند و می فرمود: می ترسم از آهنگ صدای آنان خوشم آید، آن گاه زیان این کار بیش از اجری که در نظر دارم بر من وارد شود.

۵۸ - به روایت عبد العظیم حسنیرحمه‌الله ، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله سه گونه می نشست: گاه [کف پاها را زمین نهاده]ساقهای پاها را بلند می کرد و دو دست خود را جلو آن قرار می داد و ساق دست را در کف دست دیگر می گرفت (چنبک می زد) ، و گاه دو زانو می نشست، و گاه یک پا را تا کرده زیر ران می نهاد و پای دیگر را روی آن می خواباند، و هرگز دیده نشد که آن حضرت [مانند متکبران]چهار زانو بنشیند.

۵۹ - علیعليه‌السلام فرمود: هرگز نشد که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله با کسی دست دهد و زودتر از او دستش را بکشد، بلکه درنگ می کرد تا او دستش را بیرون کشد. و هرگز کسی با آن حضرت در کاری یا سخنی مشارکت نکرد که حضرت زودتر از او دست از کار کشد بلکه صبر می کرد تا وی دست از کار بکشد. و نشد کسی با آن حضرت گفتگو را آغاز کند و حضرت پیش از او سکوت کند. و هرگز دیده نشد که نزد کسی پای خود را دراز کند. و هرگز میان دو کار مخیّر نشد مگر اینکه دشوارترین آنها را اختیار می فرمود. و در ستمی که به او می شد در صدد انتقام بر نمی آمد مگر آنکه محارم خدا هتک شود، که در این صورت به خاطر خدا خشم می گرفت. و هرگز در حال تکیه دادن چیزی نخورد تا از دنیا رحلت فرمود.

و چیزی از آن جناب درخواست نشد که «نه» بگوید. و هرگز حاجتمندی را

رد نکرد جز آنکه یا حاجت او را بر می آورد، یا او را با سخنی نرم و دلنواز خرسند می ساخت. نمازش در عین تمامیت از نماز همه مردم سبکتر، و خطبه اش از همه کوتاه تر و از بیهوده گویی بر کنار بود. و چون از راه می رسید از بوی خوشش شناخته می شد. و چون با دیگران بر سر یک سفره می نشست اول کسی بود که شروع به غذا خوردن می کرد و آخرین کسی بود که از غذا دست می کشید، و هنگام غذا خوردن از جلو خود میل می فرمود، و تنها هنگام خوردن رطب و خرما دست به سوی دیگر هم می برد.

آشامیدنی را با سه نفس می آشامید، و آب را می مکید و یکباره سر نمی کشید.

دست راستش به خوردن و آشامیدن و گرفتن و دادن اختصاص داشت و جز با دست راست چیزی نمی گرفت و نمی داد، و دست چپش برای سایر اعضای بدنش بود(۱) . در همه کارها چون لباس پوشیدن، کفش پوشیدن و از مرکب پیاده شدن شروع با دست یا پای راست را دوست داشت.

چون کسی را صدا می زد سه بار تکرار می کرد، ولی در سخن گفتن یک بار بیشتر نمی گفت. و اگر اذن دخول می گرفت سه بار تکرار می فرمود. کلامش روشن بود و هر شنونده ای آن را می فهمید. به هنگام سخن گفتن سفیدی دندانش برق می زد، و اگر او را می دیدی می گفتی دندانهای پیش او فاصله دارد ولی فاصله نداشت.

نگاه کردنش کوتاه بود و به کسی خیره نمی شد. با کسی سخنی را که او خوش نمی داشت نمی گفت. هنگام راه رفتن مانند کسی که از سراشیبی فرود می آید قدم بر می داشت. می فرمود: بهترین شما خوشخوترین شماست. هیچ خوراکی را نکوهش یا ستایش نمی کرد. یاران آن حضرت در حضور او کشمکش و بگو مگو نمی کردند.

هر کس از او سخن می گفت، می گفت: هیچ کس را مانند آن جنابصلى‌الله‌عليه‌وآله پیش از آن و

_________________________________________

۱- ۱) در روایت است که الیمین للوجه، و الیسار للفرج «دست راست برای صورت و بالاتنه است، و دست چپ برای پایین تنه»

بعد از آن ندیده و نخواهم دید.

۶۰ - امام صادقعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نگاهش را میان یارانش تقسیم می کرد و به این و آن یک نواخت می نگریست. آن حضرت در میان یاران هرگز پای خود را دراز نکرد. و اگر مردی با آن حضرت دست می داد حضرت دست او را رها نمی کرد تا او دست خود را عقب بکشد، و چون مردم این نکته را فهمیدند چون با آن حضرت دست می دادند فورا دست خود را از دست حضرتش بیرون می کشیدند.

به روایتی دیگر: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هرگز سائلی را رد نکرد، اگر چیزی داشت می داد، و گر نه می فرمود: خدا برساند.

۶۱ - امام صادقعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هر گاه با کسی می نشست از جا بر نمی خواست تا همنشین او از جا برخیزد.

۶۲ - به روایت طبرسی: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به هنگام سخن گفتن لبخند می زد.

۶۳ - یونس شیبانی گوید: امام صادقعليه‌السلام به من فرمود: شما با یک دیگر چگونه شوخی می کنید؟ گفتم: خیلی کم! فرمود: چرا شوخی نمی کنید؟ ! شوخی از خوشخویی است. و با شوخی می توانی برادر دینی خود را شاد سازی. همانا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله با مردم شوخی می کرد و می خواست بدین وسیله آنان را شاد سازد.

۶۴ - امام صادقعليه‌السلام فرمود: مؤمنی نیست مگر آنکه از شوخی بهره ای دارد.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نیز شوخی می کرد ولی جز سخن حق چیزی نمی گفت.

۶۵ - معمّر بن خلاّد گوید: از حضرت رضاعليه‌السلام پرسیدم و گفتم: قربانت گردم، آدمی در میان گروهی قرار دارد، سخنی به میان می آید که همه شوخی می کنند و می خندند، این چه صورت دارد؟ فرمود: مانعی نیست، اگر نباشد و من یقین کردم منظور آن حضرت آن است که فحش و ناسزایی در میان نباشد سپس فرمود: مردی از اعراب بادیه نشین نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله می آمد و برای آن حضرت هدیه می آورد و همان جا می گفت: پول هدیه مرا مرحمت کن! و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله از این سخن می خندید. و هر گاه غمگین می شد می فرمود: اعرابی چه می کند؟ کاش نزد ما می آمد [و با سخنانش ما را می خندانید].

۶۶ - امام صادقعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله بیشتر اوقات رو به قبله می نشست.

۶۷ - به روایت طبرسی: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله چنان بود که کودک را برای دعای برکت یا نامگذاری حضور انورش می آوردند و آن حضرت به احترام کسانش او را در دامن خود می نشانید، و گاه می شد که کودک در دامان آن حضرت ادرار می کرد، برخی از کسانی که ناظر بودند به روی کودک فریاد می زدند، پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمود: با تندی از ادرار کودک جلوگیری نکنید، او را رها کنید تا کاملا ادرار کند. آن گاه به دعا و نامگذاری وی می پرداخت و کسان کودک نیز خوشحال می شدند و آزردگی و ملالت خاطری از این حادثه در پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله نمی دیدند، و چون از نزد آن حضرت بازمی گشتند ایشان لباس خود را آب می کشید.

۶۸ - و نیز گوید: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هنگامی که سواره بود نمی گذاشت کسی پیاده همراه او حرکت کند، یا او را با خود سوار می کرد، و اگر وی نمی پذیرفت حضرت می فرمود: جلوتر برو و هر جا در نظر داری منتظر من بمان.

۶۹ - در اخبار آمده: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هیچ گاه برای خود از کسی انتقام نگرفت، بلکه آزار دهندگان را می بخشید و از آنان گذشت می فرمود.

۷۰ - به روایت طبرسی: (مانند روایت ۶۱ است)

۷۱ - و نیز گوید: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله اگر یکی از یارانش را سه روز پیاپی نمی دید از حال وی جویا می شد، اگر در سفر بود برایش دعا می کرد، اگر در شهر بود به دیدارش می رفت، و اگر بیمار بود از او عیادت می فرمود.

۷۲ - انس گوید: نه سال خدمتگزاری پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله کردم، هرگز یاد ندارم که در این مدت به من فرموده باشد: چرا فلان کار را نکردی؟ ! و هرگز در کاری بر من ایراد نگرفت.

۷۳ - انس گوید: به خدایی که پیامبر را به حق مبعوث کرد، هرگز نشد که آن حضرت در کاری که خوشایندش نبود به من فرموده باشد: چرا چنین کردی؟ ! و هیچ گاه همسرانش مرا ملامت نکردند جز آنکه می فرمود: کاری به او نداشته باشید، تقدیر و سرنوشت چنین بوده است.

۷۴ - و نیز گوید: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله را کسی از یاران یا دیگران صدا نمی زد جز آنکه در جواب می فرمود: لبّیک.

۷۵ - و نیز گوید: آن حضرت برای احترام و به دست آوردن دلهای یاران خود آنان را به کنیه صدا می زد(۱)، و برای کسانی که کنیه نداشتند کنیه قرار می داد و مردم نیز او را به همان کنیه می خواندند. همچنین برای زنان فرزنددار و بی فرزند و حتی بچه ها کنیه قرار می داد و بدین وسیله دلهای آنان را به دست می آورد.

۷۶ - هر گاه کسی بر آن حضرت وارد می شد حضرت تشکچه اش را به او می داد، و اگر شخص تازه وارد نمی خواست قبول کند او را سوگند می داد تا بپذیرد.

۷۷ - رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در ماه مبارک رمضان مانند باد تند و سریع بود که چیزی در دستش قرار نمی گرفت و هر چه داشت انفاق می کرد.

۷۸ - عجلان گوید: خدمت امام صادقعليه‌السلام بودم که سائلی آمد، امام برخواست و از سبدی که در آن خرما بود دست خود را پر کرد و به سائل داد. سائلی دیگر آمد، امام دوباره برخواست و مشتی خرما برداشت و به او داد. سائل سومی آمد، باز برخواست و مشتی خرما برداشت و به او داد. بار چهارم سائل دیگر آمد، امام فرمود:

خداوند روزی رسان ما و شماست! سپس فرمود: کسی از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله چیزی از دنیا نمی خواست مگر اینکه عطا می فرمود، تا آنکه زنی پسر خود را نزد آن حضرت فرستاد و به او گفت: نزد حضرت برو و از او چیزی بخواه، اگر فرمود: فعلا چیزی نداریم، بگو: پیراهن خود را به من بده. امام فرمود: آن حضرت پیراهن خویش را

__________________________________________

۱- ۱) به پاورقی صفحه ۸۶ رجوع شود.

در آورد و نزد پسر افکند (و به او عطا فرمود) ، آن گاه خداوند آن حضرت را به میانه روی ادب فرمود و این آیه را فرستاد:( وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ ) (۱) «دست خود را به گردنت مبند (بخل مورز) و نیز به طور کلی باز مکن (هر چه داری مده) که در غیر این صورت ملول و دلتنگ خواهی نشست»

۷۹ - امام باقرعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله از هدیّه میل می کرد و از صدقه میل نمی فرمود.

۸۰ - موسی بن عمران بن بزیع گوید: به امام رضاعليه‌السلام عرض کردم: قربانت گردم، مردم روایت کنند که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هر گاه از راهی می رفت، در هنگام مراجعت از راهی دیگر بازمی گشت، آیا چنین است؟ فرمود: آری، من هم بسیاری از اوقات چنین می کنم، تو نیز چنین کن، و آگاه باش که این کار برایت روزی آورتر است.

۸۱ - امام صادقعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله پس از طلوع آفتاب از خانه بیرون می رفت.

۸۲ - امام صادقعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هر گاه داخل منزلی (یا مجلسی) می شد در نزدیکترین جا به محل ورود خود می نشست.

۸۳ - در کتاب «عوالی اللئالی» گوید: نقل است که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله خوش نمی داشت کسی پیش پای وی برخیزد، و مردم نیز از این جهت پیش پای حضرتش بر نمی خواستند، ولی هنگامی که حضرت برای رفتن بر می خواست آنان نیز با او بر می خواستند و تا در منزل بدرقه اش می کردند.

۸۴ - اسحاق بن عمّار گوید: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هر گاه اراده جنگ می کرد زنان خود را فرا می خواند و با آنان مشورت می کرد، سپس خلاف نظر آنان عمل می نمود.

________________________________________

۱- ۱) اسراء/۲۹.