سنن النبی

سنن النبی 14%

سنن النبی نویسنده:
گروه: پیامبر اکرم

سنن النبی
  • شروع
  • قبلی
  • 99 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14660 / دانلود: 3569
اندازه اندازه اندازه
سنن النبی

سنن النبی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

۸۵ - در «مناقب» گوید: پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در وقت نیم روز در اتاق امّ سلمه می خوابید، و او عرق آن حضرت را جمع می کرد و داخل عطر می نمود.

ملحقات

۱) امام صادقعليه‌السلام فرمود: هیچ گاه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله با بندگان خدا به اندازه عقل خود سخن نگفت. خود آن حضرت فرموده است: ما گروه پیامبران مأموریم با مردم به اندازه عقل آنان سخن گوییم.

۲) و نیز فرمود: ما گروه پیامبران همان گونه که مأموریم واجبات را بر پا داریم مأموریم با مردم به مدارا رفتار کنیم.

۳) (تکرار روایت ۲ است)

۴) سعد بن هشام گوید: نزد عایشه رفتم و از وی در باره اخلاق رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله پرسیدم، گفت: آیا قرآن نمی خوانی؟ گفتم: چرا، گفت: اخلاق رسول خدا [همان دستورات اخلاقی]قرآن است.

۵) پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: مردانگی و جوانمردی ما خاندان، در گذشتن از کسانی است که به ما ستم کرده اند و بخشش به کسانی است که ما را محروم ساخته اند.

۶) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: پروردگارم مرا دستور داده که مسلمانان فقیر را دوست بدارم.

۷) امام صادقعليه‌السلام فرمود: صبر، راستگویی، بردباری و خوش خلقی از اخلاق پیامبرانعليهم‌السلام است.

۸) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله بسیار به درگاه خدا تضرّع و زاری می نمود و همیشه از خداوند درخواست می کرد که او را به آداب پسندیده و اخلاق نیک زینت بخشد، از این رو در دعای خود می گفت: خدایا اخلاق مرا نیکو سازخدایا مرا از اخلاق ناپسند دور ساز.

۹) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: فرشته روح الامینجبرئیلاز سوی پروردگار جهانیان بر من نازل شد و گفت: «ای محمّد، بر تو باد به اخلاق خوش، زیرا بدخلقی خیر دنیا و آخرت را از بین می برد.» آگاه باشید که شبیه ترین شما به من کسانی هستند که اخلاقشان از همه نیکوتر باشد.

۱۰) حسین بن زید گوید: به امام صادقعليه‌السلام گفتم: فدایت شوم، آیا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هرگز با کسی شوخی می کرد؟ فرمود: خداوند او را به داشتن خلقی بزرگ ستوده است، در همه پیامبرانی که خداوند برانگیخت نوعی خشونت و گرفتگی وجود داشت، ولی محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله را با مهر و رأفت آن حضرت به امتش این بود که با آنان شوخی می کرد تا مبادا عظمتش چندان در آنان تأثیر کند که نتوانند به او نگاه کنند! جدّم علیعليه‌السلام فرمود: هر گاه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله یکی از یارانش را غمگین می دید با شوخی کردن دل او را شاد می ساخت. آن حضرت می فرمود: خداوند کسی را که با ترشرویی با برادرانش دیدار کند دشمن می دارد.

۱۱) زید بن ثابت گوید: چون با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله می نشستیم، اگر از آخرت شروع به سخن گفتن می کردیم او نیز با ما همسخن می شد، و اگر از دنیا سخن می گفتیم باز هم با ما همسخن می شد، و اگر از خوردنیها و آشامیدنیها سخن می گفتیم باز هم با ما در آن زمینه سخن می گفت.

۱۲) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله با چشم و ابرو و دست اشاره نمی کرد.

۱۳) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به یکی از زنان خود فرمود: آیا تو را نهی نکردم که چیزی را برای فردا ذخیره نکنی؟ ! زیرا خداوند روزی هر فردایی را خواهد رساند.

۱۴) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: بهترین و گرامی ترین خوی پیامبران و راستان و شهدا و صالحان، به دیدار یک دیگر رفتن برای خداست.

۱۵) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: از اخلاق پیامبران و راستان خوشرویی به هنگام دیدار و دست دادن به هنگام ملاقات است.

۱۶) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هر گاه با مسلمانی دیدار می کرد نخست با او دست می داد.

۱۷) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمود: هیچ یک از شما یارانم از دیگری نزد من بدگویی نکند، زیرا من دوست دارم که با دلی صاف و پاک نزد شما بیایم (و از کسی دلگیر نباشم)

۱۸) پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: ما گروه پیامبران و امینان و پرهیزگاران از تکلّف و زحمت بی جا به خود دادن بری هستیم.

۱۹) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: من برانگیخته شده ام تا مرکز حلم و معدن علم و مسکن صبر باشم.

۲۰) ابو ذررحمه‌الله گوید: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله بدون امتیاز در میان اصحاب خود می نشست به گونه ای که هر گاه شخص غریبی وارد می شد نمی دانست پیامبر کدام است تا آنکه بپرسد. ما از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله خواهش کردیم که برای خود جای خاصی قرار دهد تا شخص تازه وارد آن حضرت را بشناسد. پس برایش سکویی از گل ساختیم و حضرت بر آن می نشست و ما در دو طرف او می نشستیم.

۲۱) روایت شده که از سنن پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله آن است که چون با گروهی سخن می گویی در میان آنان فقط به یک فرد معین رو نکنی، بلکه همگان را مورد توجه قرار دهی.

۲۲) و نیز روایت است که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله لباس خود را می دوخت و کفش خود را پینه می زد، و بیشتر کاری که در خانه انجام می داد خیاطی بود.

۲۳) و نیز روایت شده که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هرگز غلام و کنیز و غیر آنان را نزد مگر در راه خدا، و هرگز برای شخص خود از کسی انتقام نگرفت و انتقام او تنها برای آن بود که خواسته باشد یکی از مجازاتهای الهی را در باره کسی اجرا کند.

۲۴) امام صادقعليه‌السلام فرمود: خدای متعال هیچ پیامبری را مبعوث نکرد مگر به راستگویی و ادای امانت به صاحبش، نیکوکار باشد یا بدکار.

۲۵) امام صادقعليه‌السلام فرمود: امانت را به صاحبش بازگردانید، زیرا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله حتی نخ و سوزنی را که به او سپرده بودند به صاحبش باز می گرداند.

۲۶) امام صادقعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله با مردی وعده نهاد که در کنار فلان صخره در انتظار او بماند تا بیاید. پیامبر در آنجا ماند و شدت گرمی آفتاب در آن مکان حضرت را رنج می داد، یارانش گفتند: یا رسول اللّه، خوب است زیر سایه بروید! فرمود: من در اینجا با او وعده نهاده ام، و اگر نیامد خلف وعده از او خواهد بود.

۲۷) امیر مؤمنانعليه‌السلام می فرمود: ما خاندان پیامبر دستور داریم بینوایان را طعام دهیم، گرفتاران را در سختی ها پناه دهیم و آن گاه که مردم در خوابند به نماز برخیزیم.

۲۸) در روایت آمده: برای حضرت رضاعليه‌السلام مهمانی رسید، امام مقداری از شب را با او نشسته و گفتگو می کرد، در این میان نور چراغ تغییر کرد و کم سو شد، مهمان دست دراز کرد تا چراغ را اصلاح کند، حضرت رضاعليه‌السلام جلو دست او را گرفت و پیشدستی نموده، خود به اصلاح چراغ پرداخت، سپس فرمود: ما مردمی هستیم که مهمانان خود را به کار نمی گیریم.

۲۹) حریز بن عبد اللّه گوید: گروهی از قبیله جهینه بر امام صادقعليه‌السلام وارد شدند و آن حضرت از آنان پذیرایی کرد. چون خواستند از حضورش مرخص شوند امام توشه راه برایشان فراهم ساخت و به آنان صله داد و بخشش نمود، سپس به غلامان خود فرمود: از آنان دور شوید و در بستن بارهاشان کمک نکنید. چون مهمانان از بستن بار و بنه فارغ شدند و برای خداحافظی خدمت آن حضرت آمدند

گفتند: یا بن رسول اللّه، ما را به مهمانی پذیرفتی و خوب هم پذیرایی فرمودی، اما در آخر به غلامان خود دستور دادی که در بستن بارها به ما کمک نکنند؟ ! فرمود: ما خاندان پیامبر مهمانان را برای رفتن از نزد خود کمک نمی کنیم.

۳۰) موسی بن جعفرعليه‌السلام فرمود: هنگامی که برای رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله مهمان می رسید حضرت با او هم غذا می شد، و تا مهمان از غذا خوردن دست نمی کشید آن حضرت نیز دست نمی کشید.

۳۱) غزالی گوید: از سنن پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در باره مهمان آن است که او را تا دم درب خانه مشایعت کنند.

۳۲) یکی از یاران امام صادقعليه‌السلام گوید: بسا اتفاق می افتاد که امام صادقعليه‌السلام از ما با نان روغنی و حلوای روغن و خرما پذیرایی می کرد و سپس نان و زیتون به ما می خورانید. به آن حضرت عرض شد: بهتر است حساب شده تر کار کنید تا اعتدال رعایت شود! فرمود: ما به حساب و تدبیر خدا کار می کنیم؛ وقتی خدا به ما گشایش دهد ما نیز در زندگی گشایش می دهیم، و هر گاه تنگ گیرد ما نیز جمع و جورتر خرج می کنیم.

۳۳) امام صادقعليه‌السلام به یارانش می فرمود: کسی که به شما اظهار دوستی می کند با ذکر عیبهایش به او طعنه نزنید و خوی زشتی را که گرفتار آن است به رخ او نکشید، زیرا این کار نه از اخلاق رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله و نه از اخلاق اولیای خداست.

۳۴) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: اگر مرا برای خوردن پاچه گوسفندی هم دعوت کنند می پذیرم، و چنانچه آن را به من هدیه دهند قبول می کنم.

۳۵) معمّر بن خلاّد گوید: یکی از غلامان حضرت رضاعليه‌السلام به نام سعد از دنیا رفت، حضرت فرمود: مردی صاحب فضل و امانت را به من معرفی کن. عرض کردم: من به شما معرفی کنم؟ ! امام بسان مردی خشمگین فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله با یاران خود مشورت می کرد، سپس به آنچه تصمیم می گرفت عمل می کرد.

۳۶) امام عسکریعليه‌السلام فرمود: به پدر بزرگوارم عرض کردم: هنگامی که یهود و مشرکان با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله عناد و لجاجت می ورزیدند، آیا آن حضرت با آنان مناظره و احتجاج می کرد؟ فرمود: آری، بارها و بارها این اتفاق افتاد.

۳۷) پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: از نخستین چیزهایی که خداوند مرا از آنها نهی کرد نزاع و کشمکش با مردم بود.

۳۸) امیر مؤمنانعليه‌السلام فرمود: وقتی از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله چیزی می خواستند، اگر می خواست آن را انجام دهد می فرمود: آری (به چشم) ، و اگر نمی خواست انجام دهد سکوت می کرد، و هرگز در باره چیزی «نه» نمی گفت.

۳۹) انس گوید: هر گاه خدمت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله می رسیدیم حلقه وار دور هم می نشستیم.

۴۰) جابر گوید: هر گاه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله بیرون می شد یارانش پیشاپیش آن حضرت راه می رفتند و پشت سر او را برای فرشتگان می گذاشتند.

۴۱) جابر بن عبد اللّه انصاری در حدیثی که برخی از آداب جنگ رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله را بر شمرده گوید: آن حضرت در جنگها آخر همه مردم حرکت می کرد، و اگر شخص ناتوانی از رفتن باز مانده بود او را به نرمی و آرامی ردیف خود سوار می کرد؛ و برای شرکت کنندگان دعا می نمود.

۴۲) روایت شده که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله از کالای دنیا به آنچه در نظر دیگران نیکو و فریبنده بود نگاه نمی کرد.

۴۳) و نیز روایت شده که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله چون از چیزی ناراحت و غمگین می شد به نماز و عبادت خدا پناه می برد.

۴۴) و نیز روایت شده که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله با خوی خوش خود با مردم معاشرت می کرد ولی دلش از آنان جدا بود؛ ظاهرش با خلق خدا و باطنش با حق تعالی بود.

۴۵) و نیز روایت است که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله تنهایی و خلوت با خدا را دوست داشت.

۴۶) امّ سلمه گوید: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در اواخر عمر همواره در حال برخواستن و نشستن و رفتن و آمدن می گفت:

«سبحان اللّه و بحمده، استغفر اللّه و اتوب الیه» چون علت آن را پرسیدیم، فرمود: از سوی خداوند دستور دارم؛ سپس سوره إذا جاء نصر اللّه را می خواند [که در آن دستور به تسبیح گفتن و استغفار کردن به آن حضرت داده شده است].

۴۷) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: پروردگارم مرا به هفت چیز دستور فرموده است: مرا سفارش کرده که در تمام کارهای پنهان و آشکارم اخلاص ورزم، و از کسی که بر من ستم نماید درگذرم، و به هر که مرا محروم سازد بخشش کنم، و با هر که با من قطع رابطه کرد رابطه برقرار سازم، و سکوتم برای تفکر، و نگاهم برای پند و عبرت باشد.

۴۸) در روایت آمده که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله کفش خود را پینه می زد، و لباسش را وصله می کرد، و خود در خانه را باز می کرد، و شیر گوسفندان را می دوشید، و شتر را می بست سپس شیر آن را می دوشید، و چون خادمش از آسیاب کردن خسته می شد به او کمک می کرد و خود آسیاب می نمود.

آب وضوی شبش را خود تهیه می کرد؛ هیچ کس در شرم و حیا بر او پیشی نداشت؛ هنگام نشستن تکیه نمی کرد در کارها به اهل خانه کمک می نمود و با دست خود گوشت خرد می کرد.

چون بر سر سفره غذا حاضر می شد مانند بندگان می نشست؛ بعد از غذا انگشتان خود را می لیسید، و هرگز در اثر پرخوری باد گلو نزد.

دعوت هر کسی را آزاد باشد یا بنده می پذیرفت اگر چه برای خوردن دست و پاچه گوسفندی بود. هدیه را قبول می کرد گرچه جرعه ای شیر بود و از غذای هدیه می خورد ولی از غذای صدقه نمی خورد. به چهره کسی خیره نمی شد. برای خدا خشم می گرفت اما برای خویش خشم نمی گرفت.

گاهی از گرسنگی سنگ بر شکم می بست. هر طعامی که حاضر می شد میل می کرد، و هر غذایی که می یافت رد نمی کرد.

دو لباس روی هم نمی پوشید، گاه یک نوع برد راه راه یمانی به تن می کرد، گاه عبایی پشمینه روی دوش می افکند، و گاه لباسهای کلفت از پنبه و کتان می پوشید، و بیشترین لباسهای حضرتش سفید بود. زیر عمامه شبکلاه به سر می گذاشت. پیراهن را از سمت راست آن می پوشید. یک لباس مخصوص روز جمعه داشت. هر گاه پیراهن نو می پوشید پیراهن کهنه خود را به فقیری می داد. عبایی داشت که هر جا می رفت آن را برایش دو تا می کردند و بر روی آن می نشست.

انگشتری نقره در انگشت کوچک دست راست می کرد.

هندوانه و خربزه را دوست می داشت، و از بوهای ناخوش بدش می آمد.

هنگام وضو گرفتن مسواک می کرد. موقع سوار شدن، غلام خود و یا کس دیگری را ردیف خود سوار می کرد، هر حیوانی که برایش میسّر بود سوار می شد: اسب، استر، الاغ. بر الاغ بی پالان که تنها لگامی بر آن بود نیز سوار می شد.

گاهی پیاده نیز و پابرهنه و بدون پوشیدن عبا و عمامه و عرقچین راه می رفت.

تشییع جنازه می کرد، و در دورترین نقاط شهر از بیماران عیادت می فرمود.

با فقرا می نشست، و با تهیدستان هم غذا می شد و با دست خود برای آنان لقمه می گرفت. به اهل فضیلت احترام می گذاشت، و با نیکویی کردن به اشخاص آبرومند با آنان انس می گرفت. با خویشاوندان خود صله رحم می کرد بدون آنکه آنان را بر دیگران مقدم دارد مگر به آنچه خدا امر فرموده باشد.

بر کسی ستم و درشتی نمی کرد. پوزش عذرخواهان را می پذیرفت. بیش از همه کس لبخند بر لب داشت مگر زمانی که قرآن بر او نازل می شد و یا مردم را موعظه می کرد. و خنده اش بدون قهقهه بود.

در خوراک و پوشاک از غلامان و کنیزان خود برتری نمی جست. هرگز به کسی فحش و ناسزا نگفت، و هیچ گاه زن یا خادمی را لعن و نفرین نکرد، و هیچ گاه کسی را در حضور آن حضرت سرزنش نکردند جز آنکه می فرمود: رهایش کنید و به او کار نداشته باشید.

کسی نزد او نمی آمدآزاد باشد یا غلام یا کنیزجز آنکه در پی حاجت او بر می خواست. خشن و درشتخو نبود، و در بازارها جار نمی زد. در مقابل بدی دیگران بدی نمی کرد، بلکه بدی آنان را نادیده می گرفت و از آنان در می گذشت. به هر کس می رسید آغاز به سلام می کرد.

هر کس برای کاری نزد او می آمد با وی همکاری می کرد تا آنکه خود آن شخص منصرف گردد. هرگز نشد کسی دست آن حضرت را بگیرد و ایشان پیش از وی دستش را از دست او بیرون کشد. و چون به مرد مسلمانی می رسید نخست با او دست می داد.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله بر نمی خواست و نمی نشست جز به یاد خدا. و هنگامی که در نماز بود کسی نزد او نمی نشست جز آنکه نمازش را کوتاه می کرد و به وی رو نموده می فرمود: آیا حاجتی داری؟ در نشستن اکثرا کف پاها را بر زمین می گذاشت و زانوها را در بغل می گرفت.

هنگام ورود به مجلس در نزدیکترین جایی که خالی بود می نشست، و بیشتر اوقات رو به قبله می نشست.

هر کس را که بر او وارد می شد احترام می کرد و بسا لباس خود را زیر او می گسترد و شخص تازه وارد را بر خود ترجیح داده، بر تشکچه اش می نشاند. در حال خشنودی و خشم جز به حق سخن نمی گفت.

آن حضرت خیار را گاه با خرما و گاه با نمک میل می کرد. در میان میوه های تازه هندوانه و خربزه و انگور را بیش از همه دوست می داشت. بیشتر خوراک آن حضرت آب و خرما بود. شیر را با خرما میل می کرد و آن را دو غذای پاکیزه می نامید. گوشت را بیش از غذاهای دیگر دوست داشت، و ترید را با گوشت تناول می کرد. کدو را دوست داشت. از گوشت شکار می خورد ولی خود شکار نمی کرد.

نان و روغن میل می کرد. از گوشت گوسفند، ماهیچه و سردست را دوست داشت، و از پختنی ها «کدو حلوایی» ، از خورش ها «سرکه» ، از خرما «عجوه» (که نوعی خرمای پرگوشت است) ، و از سبزی ها «کاسنی و ریحان کوهی و کلم» را دوست داشت.

۴۹) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در دعای خود می گفت: خدایا، مرا مسکین و تهیدست زنده بدار، و مسکین و تهیدست بمیران، و در زمره مسکینان و تهیدستان محشور فرما..

۵۰) عبد اللّه بن ابی اوفی گوید: هر گاه کسی زکاتی نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله می آورد، آن حضرت قوم و قبیله او را دعا می کرد و می گفت: خداوندا، بر آل فلان درود فرست.

۵۱) در روایت آمده که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فال نیک را دوست داشت و از فال بد بدش می آمد (یعنی دوست نداشت کسی فال بد بزند)

۵۲) علیعليه‌السلام فرمود: هر گاه کسی نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله سخن دروغی می گفت، آن حضرت لبخند می زد و می فرمود: او یک حرفی می زند!

۵۳) روایت است که هر گاه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله سخنی می گفت یا چیزی از او می پرسیدند سه مرتبه تکرار می کرد تا هم حرف طرف کاملا روشن شود و هم دیگران فرمایش او را درست بفهمند.

۵۴) روایت است که چون یاران رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله خدمت ایشان می رسیدند [به جای سلام]می گفتند: «صبح به خیر و شب به خیر» و این سلام و تحیّت مردم زمان جاهلیت بود، پس خداوند این آیه را فرستاد: «و هنگامی که نزد تو می آیند تو را به چیزی تحیّت گویند که خداوند تو را با آن تحیّت نگفته است (۱).» آن گاه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به آنان فرمود: خداوند بهتر از این را که تحیّت بهشتیان است به ما ارزانی داشته و آن«السلام علیکم» است.

۵۵) هر گاه یکی از مسلمانان به پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله سلام می کرد و می گفت: «سلام علیک» در پاسخ می فرمود:

«و علیک السلام و رحمه اللّه» ، و چون می گفت: «السلام علیک و رحمه اللّه» پیامبر می فرمود:

«و علیک السلام و رحمه اللّه و برکاته» ، و آن حضرت بدین گونه در پاسخ سلام سلام کنندگان می افزود.

۵۶) علیعليه‌السلام فرمود: هر گاه تولد دختری را به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله مژده می دادند می فرمود: شاخه گلی است و روزیش بر خداست.

۵۷) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: من مأمورم که زکات را از ثروتمندانتان بگیرم و به نیازمندانتان برسانم.

۵۸) امام صادقعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله زکات روستاییان را میان روستاییان، و زکات شهریان را میان شهریان تقسیم می کرد. .

۵۹) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: من تربیت شده خدا هستم، و علی تربیت شده من است؛ پروردگارم مرا به بخشش و نیکی کردن دستور داده، و از بخل و جفا کردن نهی فرموده است.

۶۰) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: هر که از ما چیزی بخواهد، اگر آن را داشته باشیم از وی دریغ نمی کنیم.

۶۱) علیعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هر گاه چیزی را فراموش می کرد پیشانی خود را در میان کف دستش می گذاشت و می گفت: «بار الها، سپاس و ستایش ویژه توست، ای به یادآورنده هر چیز و انجام دهنده آن، آنچه را فراموشم شده به یادم آر»

_______________________________

۱- ۱) مجادله/۸.

.

۶۲) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: خدای تبارک و تعالی شش خصلت را برای من خوش نداشت و من نیز آنها را برای جانشینان پس از خود از فرزندانم و پیروانشان خوش نمی دارم: بازی کردن در نماز [با اعضای بدن یا لباس]، بدزبانی در حال روزه، منّت نهادن پس از صدقه دادن، با جنابت به مسجد رفتن، سرکشی در خانه های مردم، و خندیدن در گورستان.

۶۳) امام صادقعليه‌السلام فرمود: چهار چیز از اخلاق پیامبران است: نیکی، بخشش، صبر بر پیشامد ناگوار، و اقدام به ادای حق مؤمن.

۶۴) علیعليه‌السلام فرمود: بسیاری از اوقات، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نگین انگشتریش را در کف دست قرار می داد و به آن می نگریست.

۶۵) امام باقرعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله چیدن خرما و درو کردن زراعت را در شب کراهت داشت [زیرا نمی خواست فقرا و تهیدستان بی بهره بمانند].

۶۶) روایت است که پیامبر گرامیصلى‌الله‌عليه‌وآله هنگامی که میوه ها می رسید دستور می داد در دیوار باغ شکافی ایجاد کنند [تا دیگران نیز بتوانند از میوه های آن استفاده کنند].

۶۷) علیعليه‌السلام فرمود: کسانی خدمت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله می رسیدند و گرد او جمع می شدند که چیزی نداشتند؛ انصار [که اهل مدینه بودند]گفتند: خوب است از هر نخلستانی یک خوشه از خرما به اینان اختصاص دهیم. و این سنّت جاری شد و تا امروز ادامه یافته است.

۶۸) نقل است که جبرئیلعليه‌السلام گفت: در روی زمین خانواده ای نماند جز اینکه آنها را زیر و رو و بررسی نمودم و کسی را بخشنده تر از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نسبت به مال دنیا نیافتم.

۶۹) علیعليه‌السلام فرمود: هر گاه سائلی نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله می آمد [و درخواستی می کرد]آن حضرت می فرمود: مانعی نیست، مانعی نیست

۷۰) جابر گوید: هرگز نشد که چیزی از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله درخواست شود و آن حضرت «نه» بگوید. ابن عتیبه گوید: اگر چیزی حاضر نداشت وعده آن را می داد.

۷۱) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هر گاه می خواست لشکری به سویی بفرستد اول روز اعزام می کرد.

۷۲) امام صادقعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله چون لشکری را روانه می ساخت برای آنها دعا می کرد.

۷۳) حضرت رضاعليه‌السلام فرمود: هر گاه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله لشکری را به، سویی می فرستاد و فرماندهی بر آنان پیشوایی می کرد، آن حضرت یک نفر از معتمدین خود را با وی می فرستاد تا اخبار او را گزارش دهد.

۷۴) امام صادقعليه‌السلام فرمود: هر گاه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرماندهی را با لشکری گسیل می داشت، نخست او را به رعایت تقوای الهی در باره خود و عموم یارانش سفارش می کرد، سپس می فرمود: به نام خدا و در راه خدا پیکار کن، با منکران خدا بجنگید، مکر نکنید، خیانت نکنید، کشتگان را مثله نکنید (گوش و بینی و انگشتان آنان را نبرید) کودکان و کسانی را که در سر کوهی به عبادت مشغولند (راهبان را) نکشید، درختان خرما را آتش نزنید و در آب غرق نسازید، هیچ درخت میوه داری را نبرید و زراعتی را آتش نزنید، زیرا شما نمی دانید، شاید به آن نیازمند شوید. و از چهارپایان حلال گوشت غیر آن را که ناچار از خوردن آنید پی نکنید، و چون با دشمن مسلمانان روبرو شدید آنان را به یکی از سه چیز (مسلمان شدن، جزیه دادن، ترک جنگ) فراخوانید، پس اگر در مورد هر یک از آنها پاسخ مثبت دادند از آنان بپذیرید و دست از سر آنان بردارید.

۷۵) علیعليه‌السلام فرمود: هر گاه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله با دشمن روبرو می شد پیادگان و سوارگان و شتر سواران را آماده می کرد، آن گاه می گفت: خداوندا، تو پناه و یاور و حافظ من از خطرهایی؛ خداوندا، به یاری تو حمله می کنم و می جنگم.

.

۷۶) قتاده گوید: هر گاه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در میدان جنگ حضور می یافت می گفت: خداوندا، به حق حکم فرما!

۷۷) در یکی از نامه های علیعليه‌السلام به معاویه آمده است: هر گاه تنور جنگ گرم می شد و مردم از ترس عقب نشینی می کردند، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله اهل بیت خود را پیشاپیش لشکر قرار می داد و یارانش را به وسیله خویشان خود از سوز شمشیرها و نیزه ها نگاه می داشت. .

۷۸) حضرت رضاعليه‌السلام در هنگام بیعت با مردم بر ولایتعهدی خویش فرمود:

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله با مردم این چنین بیعت می کرد؛ آن گاه خود آن حضرت از مردم بیعت گرفت در حالی که دست مبارکش بالای دست آنان قرار داشت.

۷۹) علیعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله با زنان دست نمی داد و هر گاه می خواست از آنان بیعت بگیرد ظرف آبی را می آوردند، آن حضرت دست خود را در آب فرو می برد سپس بیرون می آورد، آن گاه می فرمود: شما هم دستهایتان را در آب فرو برید، که من با شما بیعت کردم.

۸۰) از جمله اموری که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در بیعت با زنان شرط می فرمود این بود که جز با مردان محرم با مردان دیگر سخن نگویند.

۸۱) ابن عبّاس گوید: هر گاه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به مردی می نگریست و از او خوشش می آمد، می پرسید: آیا او شغلی دارد؟ اگر می گفتند: نه، می فرمود: از چشمم افتاد! می گفتند: یا رسول اللّه، چرا از چشمتان افتاد؟ می فرمود: زیرا وقتی مؤمن بیکار بود دین خود را سرمایه زندگانیش قرار می دهد.

۸۲) امام صادقعليه‌السلام فرمود: قرض و عاریه و پذیرایی مهمان از سنن رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله است.

۸۳) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در هنگام قرض اگر درهمهای فاسد می گرفت، در هنگام پرداخت درهمهای صحیح و سالم می داد.

۸۴) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: خداوند به من وحی کرد که چهار کس را دوست بدارم: علی، ابا ذر، سلمان و مقداد را

۸۵) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت: خداوند تو را امر می کند که علی را دوست بداری، و دیگران را نیز به دوستی و ولایت او امر نمایی.

۸۶) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: پروردگارم مرا به هفت خصلت دستور فرموده:

دوست داشتن مساکین و تهیدستان و نزدیک شدن به آنان، و اینکه فراوان ذکر

«لا حول و لا قوّه الاّ باللّه» بگویم، و با خویشان خود صله رحم کنم اگر چه آنان با من قطع رابطه کرده باشند، و [در امور مادی]به کسانی که پایین تر از من قرار دارند بنگرم و به بالاتر از خود نگاه نکنم، و در راه خدا سرزنش سرزنش کننده مرا دلسرد نکند، و حق را بگویم اگر چه تلخ باشد، و از کسی چیزی درخواست نکنم.

۸۷) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: اگر توانستی که در تمام روز و شب خود حقد و کینه ای از کسی به دل نداشته باشی چنین کن، زیرا این از سنّت من است، و هر که سنّت مرا زنده کند مرا زنده کرده، و هر که مرا زنده کند در بهشت با من خواهد بود.

ص:۵۵

۳ - آداب و سنن آن حضرت در نظافت و آرایش و مانند آن

اشاره

۸۶ - رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هر گاه می خواست موی سر و محاسن خود را بشوید با سدر می شست.

۸۷. علیعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله موی خود را شانه می زد و بیشتر اوقات آن را با آب صاف و مرتب می کرد، و می فرمود: آب برای خوشبو کردن مؤمن کافی است.

۸۸. امام صادقعليه‌السلام در تفسیر این آیه: «نزد هر مسجدی زینت کنید(۱) » فرمود:

مراد از زینت شانه زدن است؛ زیرا شانه زدن روزی را جلب می کند، موی را نیکو و حاجت را بر آورده می سازد؛ بر قوّت مردانگی می افزاید و بلغم را برطرف می کند.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله زیر محاسن خود را چهل بار و روی آن را هفت بار شانه می زد، و

__________________________________________

۱- ۱) اعراف/۳۱.

این آیه را نازل کرد: «ما آسمانها و زمین و آنچه را میان آنهاست در شش روز آفریدیم و هیچ خستگی به ما نرسید، پس [تو هم خسته نشو و]بر آنچه می گویند صبر کن(۱)

پس پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در همه احوال صبر کرد تا او را به امامان از عترتش مژده دادند و آنان به داشتن صبر معرفی گردیدند. خداوند والامقام فرمود: «و از آنان پیشوایانی ساختیم که به امر ما هدایت کنند، چون صبر کردند و به آیات ما یقین داشتند (۲).» اینجا بود که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «صبر نسبت به ایمان مانند سر است نسبت به بدن.» خداوند هم از صبر او قدردانی کرد و این آیه را نازل فرمود: «کلمه نیکوی پروردگارت [و وعده های نجات و پیروزی او]در باره بنی اسرائیل انجام یافت به پاداش صبری که کردند، و آنچه را فرعون و قومش می ساختند و آنچه را برمی افراشتند واژگون نمودیم(۳) .» پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «این هم بشارت است و هم انتقام»

آن گاه خداوند پیکار با مشرکان را برای او روا دانست و این آیه را نازل کرد:

«هر کجا مشرکان را یافتید بکشید و آنان را بگیرید و محاصره کنید و در هر کمینگاهی بر سر راهشان بنشینید(۴) . و هر کجا بر آنان دست یافتید بکشیدشان(۵). » پس خداوند آنان را به دست رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله و دوستانش به قتل رساند و پاداش صبر آن حضرت را به او عنایت فرمود، علاوه بر آنچه در آخرت برایش ذخیره کرده است. پس هر که صبر کند و به حساب خدا گذارد، از دنیا بیرون نرود تا آنکه خداوند چشم او را در باره دشمنانش روشن کند، علاوه بر آنچه در آخرت برایش ذخیره خواهد نمود.

۲۹ - پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود که جبرئیل نزد او آمد و گفت: یا رسول اللّه، خداوند مرا با هدیه ای به سوی تو فرستاده که چنین هدیه ای را پیش از شما به هیچ کس عطا

__________________________________________

۱- ۱) ق/۳۸ و ۳۹.

۲- ۲) سجده/۲۴.

۳- ۳) اعراف/۱۳۷.

۴- ۴) توبه/۶.

۵- ۵) بقره/۱۹۱.

نکرده است. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: آن هدیه چیست؟ گفت: صبر، و نیکوتر از صبر.

فرمود: آن چیست؟ گفت: رضا، و نیکوتر از آن. فرمود: آن چیست؟ گفت: زهد، و بهتر از آن. فرمود: آن چیست؟ گفت: اخلاص، و بهتر از آن. فرمود: آن چیست؟ گفت: یقین، و بهتر از آن. فرمود: گفتم: آن چیست ای جبرئیل؟ گفت: نردبان آن توکل بر خداست. گفتم: توکل بر خدا چیست؟ گفت: دانستن آنکه مخلوق [بدون خواست خدا]نه زیانی تواند زد و نه سودی تواند رساند. نه می تواند عطا کند و نه منع نماید. و نیز نومید بودن از مخلوق. هر گاه بنده چنین باشد دیگر برای هیچ کس جز خدا عملی انجام نمی دهد و جز خدا به کسی امید نمی بندد و از کسی نمی ترسد و به هیچ کس جز خدا چشم طمع نمی دوزد؛ این است توکل.

پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: گفتم: ای جبرئیل، تفسیر صبر چیست؟ گفت: آن است که آدمی در سختی شکیبایی کند همان گونه که در شادی شکیبایی می کند، و در هنگام نیازمندی شکیبایی کند چنان که در وقت بی نیازی شکیبایی می کند، و در بلا و گرفتاری شکیبایی کند چنان که در عافیت و سلامتی شکیبایی می کند. بنا بر این از حال خود از بلایی که به او می رسد نزد کسی شکایت نکند.

گفتم: تفسیر قناعت چیست؟ گفت: آن است که به آنچه از دنیا به او می رسد قناعت ورزد؛ با چیز کم بسازد و بر عطای اندک سپاس گزارد.

گفتم: تفسیر رضا چیست؟ گفت: کسی که از آقای خود راضی است بر او خشم نمی گیرد، چه به نعمتهای دنیا برسد چه نرسد. و هیچ گاه به عمل اندک خود راضی نمی گردد.

گفتم: تفسیر زهد چیست؟ گفت: زاهد دوست می دارد کسی را که خالقش را دوست می دارد، و دشمن می دارد کسی را که خالقش را دشمن می دارد. از حلال دنیا احتیاط و دوری می کند و به حرام آن اعتنا نمی نماید، زیرا حلال آن حساب دارد و حرامش عقاب. بر همه مسلمانان مهر می ورزد چنان که به خود مهر می ورزد.

از سخن [بیهوده]خودداری می کند چنان که از مرداری که بوی گندش بلند شده دوری می کند. از کالای بی ارزش دنیا و زرق و برق آن دوری می کند چنان که از آتش دوری می نماید که مبادا شعله اش او را فرا گیرد. آرزوی خود را کوتاه می سازد و مرگ او پیش چشمش مجسّم است.

گفتم: ای جبرئیل، تفسیر اخلاص چیست؟ گفت: با اخلاص کسی است که از مردم چیزی نخواهد تا خود بدان دست یابد، و هر گاه به دست آورد بدان راضی می شود، و اگر چیزی در دستش باقی ماند در راه خدا می بخشد. و چون از مردم درخواستی نکرد به بندگی خود در برابر خداوند اقرار نموده، و اگر به چیزی دست یافت و بدان راضی شد پس از خداوند راضی شده و خدای بزرگ نیز از او راضی است. و اگر چیزی در راه خدا بخشید در حدّ وثوق و اعتماد به خدای خود قرار دارد.

گفتم: تفسیر یقین چیست؟ گفت: مؤمن چنان برای خدا کار می کند که گویی خدا را می بیند، و اگر او خدا را نمی بیند. خدا او را می بیند و به طور یقین می داند که آنچه به او رسیده نمی توانست از او خطا برود، و آنچه از او خطا رفته نمی توانست به او برسد. اینها که گفته شد شاخه های توکل و نردبان زهد است.

۳۰ - امام باقرعليه‌السلام می فرمود: فرشته ای نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله آمد و گفت: ای محمّد، خدایت سلام می رساند و می فرماید: اگر بخواهی همه ریگهای مکه را برایت طلا سازم! آن حضرت سر به سوی آسمان برداشت و گفت: پروردگارا، می خواهم روزی سیر باشم و سپاس تو گویم، و روزی گرسنه باشم و از تو درخواست نمایم.

۳۱ - امام باقرعليه‌السلام می فرمود: فرشته ای نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله آمد و گفت:

خداوند تو را مختار فرموده که بنده ای فروتن و رسول باشی یا پادشاه و رسول! آن حضرت به جبرئیلعليه‌السلام نگاه کرد و او با دست اشاره کرد که فروتنی اختیار کن.

پس حضرت فرمود: می خواهم بنده ای فروتن و رسول باشم. آن فرشته در حالی که کلیدهای خزائن زمین را در دست داشت گفت: اگر پادشاهی را هم بپذیری از مقامی که نزد خدا داری نخواهد کاست.

۳۲ - علیعليه‌السلام در وصف پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله و تأسّی به آن حضرت فرمود: پیامبر پاک و پاکیزه خود را سرمشق گیر که از دنیا نیم لقمه ای برگرفت و چشمی بدان ندوخت.

از همه کس پهلویش از دنیا لاغرتر و شکمش از دنیا خالی تر بود. دنیا بر او عرضه شد ولی نپذیرفت. و هر گاه دانست که خداوند چیزی را دشمن دارد او نیز آن را دشمن داشت و چیزی را که خدا حقیر دانست او نیز حقیر شمرد. و اگر خصلتی جز این در ما نبود که دوست می داریم آنچه را خدا دشمن داشته، و بزرگ می داریم چیزی را که خدا کوچک شمرده، همین در مخالفت و دشمنی ما با خدا و سرپیچی از فرمان او بس بود! همانا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله بر روی زمین غذا می خورد. چون بندگان می نشست.

کفش خود را به دست خویش پینه می زد و لباسش را وصله می دوخت. بر الاغ بی پالان سوار می شد و دیگری را هم در ردیف خود سوار می کرد. و چون دید پرنده ای با نقش و نگار بر در اتاقش آویخته، به یکی از زنان خود فرمود: ای فلانی، این پرده را از نظرم دور دار، که هر گاه به آن می نگرم به یاد دنیا و زرق و برق آن می افتم! پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله قلبا از دنیا روی گرداند و یاد آن را در درون خود بکشت. او دوست داشت زینتهای دنیا از نظرش پنهان باشد تا مبادا جامه ای زیبا و فاخر از آن برگیرد و آن را خانه همیشگی خود پندارد و امید اقامت در آن را در سر بپروراند.

پس دنیا را به کلی از جان خود بیرون کرد و یاد آن را از دل براند و آن را از نظر پنهان داشت. آری هر که چیزی را دشمن دارد نگاه به آن را نیز دشمن دارد و خوش ندارد نامی از آن در نزد او به میان آید.

۳۳ - امام صادقعليه‌السلام فرمود: چیزی از دنیا برای رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله خوشتر از آن نبود که در دنیا گرسنه و ترسناک [از خدا و نگران از اوضاع]باشد.

۳۴ - حضرت حسین بن علیعليه‌السلام ضمن خبری طولانی در شرح حال رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: آن حضرت از ترس خدا چندان می گریست که جای نمازش تر می شد، با آنکه گناهی نداشت.

۳۵ - روایت است که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله چندان می گریست که بیهوش می گشت.

به آن حضرت عرض شد: مگر خداوند گناهان گذشته و آینده شما را نبخشوده است؟ فرمود: آیا بنده شکرگزار خدا نباشم؟ بیهوشی های علی بن ابی طالبعليه‌السلام نیز در مقامات عبادت و بندگی چنین بود.

۳۶ - روایت است که ابراهیم خلیلعليه‌السلام هنگامی که به نماز می ایستاد از ترس خدا صدایی مانند صدای جوشش دیگ از او شنیده می شد، و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نیز چنین بود.

۳۷ - ابو سعید خدری گوید: چون آیه شریفه( اذْكُرُوا اللَّـهَ ذِكْرًا كَثِيرًا ) (۱) (خدا را فراوان یاد کنید) نازل شد، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله آن قدر به ذکر خدا مشغول شد که کفّار گفتند: او جن زده و دیوانه گشته است.

۳۸ - امام صادقعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله روزی هفتاد بار به درگاه خدا توبه می کرد. راوی گوید: گفتم: آیا آن حضرت می گفت:

«استغفر اللّه و أتوب الیه» ؟ فرمود: نه، بلکه می گفت:

«أتوب الی اللّه» گفتم: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله توبه می کرد و هیچ گاه برنمی گشت ولی ما توبه می کنیم و باز به گناه برمی گردیم! امامعليه‌السلام فرمود: باید از خدا کمک خواست.

۳۹ - امام صادقعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله از هیچ مجلسی گرچه کوتاه برنمی خواست مگر اینکه بیست و پنج بار استغفار می کرد.

۴۰ - امیر مؤمنانعليه‌السلام هر گاه به وصف رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله می پرداخت می فرمود:

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله از همه مردم بخشنده تر، دلیرتر، راستگوتر، باوفاتر، نرمخوتر و

_______________________________________

۱- ۱) احزاب/۴۱.

خوش معاشرت تر بود. هر که در ابتدا او را می دید هیبتش او را می گرفت، و هر که با حضرتش آمیزش می نمود و شناخت پیدا می کرد به او علاقمند می گردید. من که پیش از او و بعد از او مانندش را ندیده ام.

۴۱ - رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: به اخلاق نیک آراسته گردید، که خداوند مرا به اخلاق نیک برانگیخته است. و از اخلاقهای نیک آن است که آدمی گذشت کند از کسی که به او ستم کرده، و بخشش کند به کسی که او را محروم ساخته، و بپیوندد با کسی که از او بریده، و عیادت کند از کسی که او را عیادت نمی کند.

۴۲ - امیر مؤمنانعليه‌السلام فرمود: از سوگندهای رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله این بود که می گفت:

«لا، و استغفر اللّه» نه، و از خدا آمرزش می خواهم(۱) .

۴۳ - عبد اللّه بن عمر گوید: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله چنان بود که خشنودی و خشم از چهره اش شناخته می شد. به هنگامی که خشنود می شد چهره اش چون آینه می درخشید به حدّی که می توان گفت نقش دیوار در چهره اش می افتاد. و چون خشم می گرفت رنگ مبارکش گرفته و تیره می گشت.

۴۴ - رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: آیا به شما خبر ندهم که کدامتان بیشتر به من شباهت دارید؟ گفتند: چرا، ای رسول خدا. فرمود: کسی که خلقش نیکوتر، و برخوردش با مردم ملایم تر، و با خویشانش نیکوکارتر باشد، و برادران دینیش را بیش از همه دوست داشته، و بر حق صبورتر، و خشم خود را فرو خورنده تر، و گذشتش از همه بهتر، و در حال خشنودی و خشم از همه باانصاف تر باشد.

۴۵ - غزالی گوید: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هنگامی که خیلی خوشحال می شد محاسن خویش را زیاد دست می کشید.

___________________________________

۱- ۱) در عرب رسم است که هنگام سوگند کلمه «لا» می گویند سپس سوگند می خورند مانند: «لا و ربّک» و در اینجا مراد این است که آن حضرت پس از گفتن «لا» سوگند نمی خورد و به جای آن استغفار می کرد. (اقتباس از مرآه العقول علاّمه مجلسی)

۴۶ - و نیز گوید: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله بخشنده ترین مردم بود، هرگز شبی نمی گذشت که درهم و دیناری نزد او بماند، و اگر چیزی زیاد می آمد و تا شب کسی را نمی یافت که به او ببخشد، به خانه نمی رفت تا آن را به مستحقش برساند. از آنچه خداوند روزیش کرده بود بیش از آذوقه همان سال برنمی داشت، آن هم از میسورترین چیزی که می یافت از خرما و جو، و بقیه را در راه خدا مصرف می کرد.

هر چه از او می خواستند عطا می کرد، آنگاه سراغ آذوقه سال خود می رفت و از آن هم ایثار می نمود، و بسا پیش از تمام شدن سال اگر چیزی به دستش نمی رسید خودش نیازمند آذوقه می شد. حق را جاری می کرد گرچه برای او یا برای یارانش زیان داشته باشد. در میان دشمنان بدون نگهبان آمد و شد می کرد. هرگز چیزی از امور دنیا او را به ترس و وحشت نمی افکند با فقرا می نشست و با تهیدستان هم غذا می شد. اهل فضل را به خاطر اخلاقشان احترام می کرد، و با نیکی کردن به اشخاص آبرومند با آنان خو می گرفت. با خویشانش پیوند و رفت و آمد داشت بدون آنکه آنان را بر کسانی که از آنان برتر بودند، مقدم بدارد. به هیچ کس ستم نمی کرد، و پوزش عذرخواهان را می پذیرفت. آن حضرت غلامان و کنیزانی داشت ولی در خوراک و پوشاک بر آنان برتری نداشت. ساعتی از وقت او در غیر بندگی خدا و غیر کار لازمی که صلاح او در آن بود نمی گذشت. گاه به باغ و بستان یاران خود سر می زد. هیچ گاه مسکینی را به خاطر تهیدستی یا بیماریش کوچک نمی شمرد، و از هیچ پادشاهی به خاطر ملک و سلطنتش نمی ترسید. فقیر و پادشاه را یکسان به سوی خدا دعوت می فرمود.

۴۷ - و نیز گوید: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله از همه کس دیرتر به خشم می آمد و زودتر خشنود می شد. وی مهربانترین و خیرخواه ترین و سودمندترین کس برای مردم بود.

۴۸ - و نیز گوید: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هر گاه خوشحال و خشنود می شد خشنودیش از همه کس نیکوتر بود. در پند و موعظه جدی بود. هنگام خشم که جز برای خدا خشم نمی گرفت چیزی تاب مقاومت در برابر خشم او را نداشت. آن حضرت در همه کارهایش این چنین جدی بود. چون مصیبتی به او می رسید کارش را به خداوند واگذار می کرد و از حول و قوت خویش بیزاری می جست و از خداوند راه چاره طلب می کرد.

۴۹ - رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: بدانید که هر عبادتی در آغاز افراطی دارد، سپس به فترت و سستی می گراید. هر که افراط در عبادتش به سنّت من بینجامد راه را یافته است، و هر که با سنّت من مخالفت ورزد گمراه گشته و عملش تباه خواهد شد. بدانید که من هم نماز می خوانم و هم می خوابم، هم روزه می گیرم و هم افطار می کنم، هم می خندم و هم می گریم. پس هر که از راه روشن و سنّت من روی گرداند از من نیست.

مؤلف: اخبار در مطالب گذشته بیش از حدّ شمار است، و ما از هر بابی یک یا دو خبر آوردیم. اما جزئیات زندگانی آن حضرت بسیار است(۱) .

_______________________________________

۱- ۱) به ملحقات شمایل پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در آخر کتاب مراجعه فرمایید.

.

۲ - آداب معاشرت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

.

اشاره

۵۰ - امام صادقعليه‌السلام به بحر سقّاء فرمود: ای بحر، خوش خلقی مایه آسانی امور و شادی زاستسپس حدیثی نقل فرمود که می رساند رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله خوش خلق بود.

۵۱ - امیر مؤمنانعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله چنان بود که از نیکی هایش قدردانی نمی شد، در صورتی که نیکی های آن حضرت بر قرشی و بر عرب و عجم جاری بود. کیست که بیش از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به این مردم نیکی کرده باشد؟ ! ما اهل بیت نیز از نیکی های ما قدردانی نمی شود، همچنین مؤمنان برگزیده نیز از نیکی هاشان قدردانی نمی گردد (بنا بر این نباید دلسرد شد و دست از نیکی به دیگران کشید)

۵۲ - به روایت دیلمی، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله لباس خود را وصله می زد، کفش خود را می دوخت، گوسفندان خود را می دوشید، با بردگان غذا می خورد، بر زمین می نشست، بر درازگوش سوار می شد و دیگری را نیز ترک خود سوار می کرد. حیا مانع نمی شد که شخصا نیازمندیهای خود را از بازار تهیه کند و خود به خانه برد. با ثروتمند و فقیر دست می داد و دست خود را نمی کشید تا طرف مقابل دست خود را بکشد. با هر کس روبرو می شد از ثروتمند و فقیر و بزرگ و کوچک سلام می کرد.

چیزی را که به آن دعوت می شد کوچک نمی شمرد گرچه پست ترین نوع خرما بود.

آن حضرت کم خرج، بلند طبع، خوش معاشرت و خوشرو بود. همیشه لبخند بر لب داشت ولی بلند نمی خندید، و غمگین به نظر می رسید اما عبوس و دژم نبود. فروتن بود اما خود را کوچک نمی نمود، بخشنده بود اما اسراف نمی ورزید، و نازک دل و مهربان با همه مسلمانان بود. هرگز از روی سیری باد گلو نزد، و هرگز دست طمع به سوی کسی نگشود.

۵۳ - به روایت طبرسی، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در آینه نگاه می کرد و موی سر را صاف می کرد و شانه می زد، و بسا به آب نگاه می کرد و موی سر را مرتب می ساخت. نه تنها برای خانواده خود که برای یارانش نیز خود را می آراست، و می فرمود: خداوند دوست دارد که بنده اش هنگامی که برای دیدن برادران از خانه بیرون می رود خود را آماده و آراسته نماید.

۵۴ - رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: پنج چیز است که تا دم مرگ از آنها دست بر نمی دارم: روی زمین با بردگان غذا خوردن، بر الاغ پالاندار سوار شدن، شیر بز را با دست خود دوشیدن، لباس پشمینه پوشیدن و به کودکان سلام کردن، تا آنکه پس از من سنّت شود.

۵۵ - به روایت قطب راوندی، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله بر کوچک و بزرگ سلام می کرد.

۵۶ - امیر مؤمنانعليه‌السلام به مردی از قبیله سعد فرمود: صبح یکی از روزها رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به سراغ من و فاطمه آمد و ما هنوز در بستر خواب بودیم، فرمود:

سلام بر شما. ما در آن شرایط شرم کرده، جواب نگفتیم. بار دیگر فرمود: سلام بر شما. باز جواب ندادیم. بار سوم فرمود: سلام بر شما. ما ترسیدیم که اگر جواب نگوییم آن حضرت باز گردد، زیرا عادت حضرتش چنین بود که سه بار سلام می کرد، اگر جواب می شنید داخل می شد و گر نه بازمی گشت. پس گفتیم: و سلام بر شما ای رسول خدا، بفرمایید، و حضرت داخل شد. .

۵۷ - امام صادقعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به زنان سلام می کرد و آنان نیز پاسخ می گفتند. و امیر مؤمنانعليه‌السلام به زنان سلام می کرد ولی کراهت داشت که به زنان جوان سلام کند و می فرمود: می ترسم از آهنگ صدای آنان خوشم آید، آن گاه زیان این کار بیش از اجری که در نظر دارم بر من وارد شود.

۵۸ - به روایت عبد العظیم حسنیرحمه‌الله ، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله سه گونه می نشست: گاه [کف پاها را زمین نهاده]ساقهای پاها را بلند می کرد و دو دست خود را جلو آن قرار می داد و ساق دست را در کف دست دیگر می گرفت (چنبک می زد) ، و گاه دو زانو می نشست، و گاه یک پا را تا کرده زیر ران می نهاد و پای دیگر را روی آن می خواباند، و هرگز دیده نشد که آن حضرت [مانند متکبران]چهار زانو بنشیند.

۵۹ - علیعليه‌السلام فرمود: هرگز نشد که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله با کسی دست دهد و زودتر از او دستش را بکشد، بلکه درنگ می کرد تا او دستش را بیرون کشد. و هرگز کسی با آن حضرت در کاری یا سخنی مشارکت نکرد که حضرت زودتر از او دست از کار کشد بلکه صبر می کرد تا وی دست از کار بکشد. و نشد کسی با آن حضرت گفتگو را آغاز کند و حضرت پیش از او سکوت کند. و هرگز دیده نشد که نزد کسی پای خود را دراز کند. و هرگز میان دو کار مخیّر نشد مگر اینکه دشوارترین آنها را اختیار می فرمود. و در ستمی که به او می شد در صدد انتقام بر نمی آمد مگر آنکه محارم خدا هتک شود، که در این صورت به خاطر خدا خشم می گرفت. و هرگز در حال تکیه دادن چیزی نخورد تا از دنیا رحلت فرمود.

و چیزی از آن جناب درخواست نشد که «نه» بگوید. و هرگز حاجتمندی را

رد نکرد جز آنکه یا حاجت او را بر می آورد، یا او را با سخنی نرم و دلنواز خرسند می ساخت. نمازش در عین تمامیت از نماز همه مردم سبکتر، و خطبه اش از همه کوتاه تر و از بیهوده گویی بر کنار بود. و چون از راه می رسید از بوی خوشش شناخته می شد. و چون با دیگران بر سر یک سفره می نشست اول کسی بود که شروع به غذا خوردن می کرد و آخرین کسی بود که از غذا دست می کشید، و هنگام غذا خوردن از جلو خود میل می فرمود، و تنها هنگام خوردن رطب و خرما دست به سوی دیگر هم می برد.

آشامیدنی را با سه نفس می آشامید، و آب را می مکید و یکباره سر نمی کشید.

دست راستش به خوردن و آشامیدن و گرفتن و دادن اختصاص داشت و جز با دست راست چیزی نمی گرفت و نمی داد، و دست چپش برای سایر اعضای بدنش بود(۱) . در همه کارها چون لباس پوشیدن، کفش پوشیدن و از مرکب پیاده شدن شروع با دست یا پای راست را دوست داشت.

چون کسی را صدا می زد سه بار تکرار می کرد، ولی در سخن گفتن یک بار بیشتر نمی گفت. و اگر اذن دخول می گرفت سه بار تکرار می فرمود. کلامش روشن بود و هر شنونده ای آن را می فهمید. به هنگام سخن گفتن سفیدی دندانش برق می زد، و اگر او را می دیدی می گفتی دندانهای پیش او فاصله دارد ولی فاصله نداشت.

نگاه کردنش کوتاه بود و به کسی خیره نمی شد. با کسی سخنی را که او خوش نمی داشت نمی گفت. هنگام راه رفتن مانند کسی که از سراشیبی فرود می آید قدم بر می داشت. می فرمود: بهترین شما خوشخوترین شماست. هیچ خوراکی را نکوهش یا ستایش نمی کرد. یاران آن حضرت در حضور او کشمکش و بگو مگو نمی کردند.

هر کس از او سخن می گفت، می گفت: هیچ کس را مانند آن جنابصلى‌الله‌عليه‌وآله پیش از آن و

_________________________________________

۱- ۱) در روایت است که الیمین للوجه، و الیسار للفرج «دست راست برای صورت و بالاتنه است، و دست چپ برای پایین تنه»

بعد از آن ندیده و نخواهم دید.

۶۰ - امام صادقعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نگاهش را میان یارانش تقسیم می کرد و به این و آن یک نواخت می نگریست. آن حضرت در میان یاران هرگز پای خود را دراز نکرد. و اگر مردی با آن حضرت دست می داد حضرت دست او را رها نمی کرد تا او دست خود را عقب بکشد، و چون مردم این نکته را فهمیدند چون با آن حضرت دست می دادند فورا دست خود را از دست حضرتش بیرون می کشیدند.

به روایتی دیگر: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هرگز سائلی را رد نکرد، اگر چیزی داشت می داد، و گر نه می فرمود: خدا برساند.

۶۱ - امام صادقعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هر گاه با کسی می نشست از جا بر نمی خواست تا همنشین او از جا برخیزد.

۶۲ - به روایت طبرسی: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به هنگام سخن گفتن لبخند می زد.

۶۳ - یونس شیبانی گوید: امام صادقعليه‌السلام به من فرمود: شما با یک دیگر چگونه شوخی می کنید؟ گفتم: خیلی کم! فرمود: چرا شوخی نمی کنید؟ ! شوخی از خوشخویی است. و با شوخی می توانی برادر دینی خود را شاد سازی. همانا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله با مردم شوخی می کرد و می خواست بدین وسیله آنان را شاد سازد.

۶۴ - امام صادقعليه‌السلام فرمود: مؤمنی نیست مگر آنکه از شوخی بهره ای دارد.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نیز شوخی می کرد ولی جز سخن حق چیزی نمی گفت.

۶۵ - معمّر بن خلاّد گوید: از حضرت رضاعليه‌السلام پرسیدم و گفتم: قربانت گردم، آدمی در میان گروهی قرار دارد، سخنی به میان می آید که همه شوخی می کنند و می خندند، این چه صورت دارد؟ فرمود: مانعی نیست، اگر نباشد و من یقین کردم منظور آن حضرت آن است که فحش و ناسزایی در میان نباشد سپس فرمود: مردی از اعراب بادیه نشین نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله می آمد و برای آن حضرت هدیه می آورد و همان جا می گفت: پول هدیه مرا مرحمت کن! و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله از این سخن می خندید. و هر گاه غمگین می شد می فرمود: اعرابی چه می کند؟ کاش نزد ما می آمد [و با سخنانش ما را می خندانید].

۶۶ - امام صادقعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله بیشتر اوقات رو به قبله می نشست.

۶۷ - به روایت طبرسی: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله چنان بود که کودک را برای دعای برکت یا نامگذاری حضور انورش می آوردند و آن حضرت به احترام کسانش او را در دامن خود می نشانید، و گاه می شد که کودک در دامان آن حضرت ادرار می کرد، برخی از کسانی که ناظر بودند به روی کودک فریاد می زدند، پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمود: با تندی از ادرار کودک جلوگیری نکنید، او را رها کنید تا کاملا ادرار کند. آن گاه به دعا و نامگذاری وی می پرداخت و کسان کودک نیز خوشحال می شدند و آزردگی و ملالت خاطری از این حادثه در پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله نمی دیدند، و چون از نزد آن حضرت بازمی گشتند ایشان لباس خود را آب می کشید.

۶۸ - و نیز گوید: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هنگامی که سواره بود نمی گذاشت کسی پیاده همراه او حرکت کند، یا او را با خود سوار می کرد، و اگر وی نمی پذیرفت حضرت می فرمود: جلوتر برو و هر جا در نظر داری منتظر من بمان.

۶۹ - در اخبار آمده: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هیچ گاه برای خود از کسی انتقام نگرفت، بلکه آزار دهندگان را می بخشید و از آنان گذشت می فرمود.

۷۰ - به روایت طبرسی: (مانند روایت ۶۱ است)

۷۱ - و نیز گوید: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله اگر یکی از یارانش را سه روز پیاپی نمی دید از حال وی جویا می شد، اگر در سفر بود برایش دعا می کرد، اگر در شهر بود به دیدارش می رفت، و اگر بیمار بود از او عیادت می فرمود.

۷۲ - انس گوید: نه سال خدمتگزاری پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله کردم، هرگز یاد ندارم که در این مدت به من فرموده باشد: چرا فلان کار را نکردی؟ ! و هرگز در کاری بر من ایراد نگرفت.

۷۳ - انس گوید: به خدایی که پیامبر را به حق مبعوث کرد، هرگز نشد که آن حضرت در کاری که خوشایندش نبود به من فرموده باشد: چرا چنین کردی؟ ! و هیچ گاه همسرانش مرا ملامت نکردند جز آنکه می فرمود: کاری به او نداشته باشید، تقدیر و سرنوشت چنین بوده است.

۷۴ - و نیز گوید: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله را کسی از یاران یا دیگران صدا نمی زد جز آنکه در جواب می فرمود: لبّیک.

۷۵ - و نیز گوید: آن حضرت برای احترام و به دست آوردن دلهای یاران خود آنان را به کنیه صدا می زد(۱)، و برای کسانی که کنیه نداشتند کنیه قرار می داد و مردم نیز او را به همان کنیه می خواندند. همچنین برای زنان فرزنددار و بی فرزند و حتی بچه ها کنیه قرار می داد و بدین وسیله دلهای آنان را به دست می آورد.

۷۶ - هر گاه کسی بر آن حضرت وارد می شد حضرت تشکچه اش را به او می داد، و اگر شخص تازه وارد نمی خواست قبول کند او را سوگند می داد تا بپذیرد.

۷۷ - رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در ماه مبارک رمضان مانند باد تند و سریع بود که چیزی در دستش قرار نمی گرفت و هر چه داشت انفاق می کرد.

۷۸ - عجلان گوید: خدمت امام صادقعليه‌السلام بودم که سائلی آمد، امام برخواست و از سبدی که در آن خرما بود دست خود را پر کرد و به سائل داد. سائلی دیگر آمد، امام دوباره برخواست و مشتی خرما برداشت و به او داد. سائل سومی آمد، باز برخواست و مشتی خرما برداشت و به او داد. بار چهارم سائل دیگر آمد، امام فرمود:

خداوند روزی رسان ما و شماست! سپس فرمود: کسی از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله چیزی از دنیا نمی خواست مگر اینکه عطا می فرمود، تا آنکه زنی پسر خود را نزد آن حضرت فرستاد و به او گفت: نزد حضرت برو و از او چیزی بخواه، اگر فرمود: فعلا چیزی نداریم، بگو: پیراهن خود را به من بده. امام فرمود: آن حضرت پیراهن خویش را

__________________________________________

۱- ۱) به پاورقی صفحه ۸۶ رجوع شود.

در آورد و نزد پسر افکند (و به او عطا فرمود) ، آن گاه خداوند آن حضرت را به میانه روی ادب فرمود و این آیه را فرستاد:( وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ ) (۱) «دست خود را به گردنت مبند (بخل مورز) و نیز به طور کلی باز مکن (هر چه داری مده) که در غیر این صورت ملول و دلتنگ خواهی نشست»

۷۹ - امام باقرعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله از هدیّه میل می کرد و از صدقه میل نمی فرمود.

۸۰ - موسی بن عمران بن بزیع گوید: به امام رضاعليه‌السلام عرض کردم: قربانت گردم، مردم روایت کنند که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هر گاه از راهی می رفت، در هنگام مراجعت از راهی دیگر بازمی گشت، آیا چنین است؟ فرمود: آری، من هم بسیاری از اوقات چنین می کنم، تو نیز چنین کن، و آگاه باش که این کار برایت روزی آورتر است.

۸۱ - امام صادقعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله پس از طلوع آفتاب از خانه بیرون می رفت.

۸۲ - امام صادقعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هر گاه داخل منزلی (یا مجلسی) می شد در نزدیکترین جا به محل ورود خود می نشست.

۸۳ - در کتاب «عوالی اللئالی» گوید: نقل است که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله خوش نمی داشت کسی پیش پای وی برخیزد، و مردم نیز از این جهت پیش پای حضرتش بر نمی خواستند، ولی هنگامی که حضرت برای رفتن بر می خواست آنان نیز با او بر می خواستند و تا در منزل بدرقه اش می کردند.

۸۴ - اسحاق بن عمّار گوید: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هر گاه اراده جنگ می کرد زنان خود را فرا می خواند و با آنان مشورت می کرد، سپس خلاف نظر آنان عمل می نمود.

________________________________________

۱- ۱) اسراء/۲۹.


3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14