ابوذر غفاری

ابوذر غفاری0%

ابوذر غفاری نویسنده:
گروه: شخصیت های اسلامی

ابوذر غفاری

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: عبدالحمید ناصری
گروه: مشاهدات: 4281
دانلود: 1781

توضیحات:

ابوذر غفاری
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 84 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 4281 / دانلود: 1781
اندازه اندازه اندازه
ابوذر غفاری

ابوذر غفاری

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنین عليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام گردیده است.

ابوذر غفاری

نویسنده:عبدالحمید ناصری.

دیباچه

کمال طلبی از نیازهای اساسی هر انسان فرهیخته و خردمندی است. یکی از راه های مهم و اساسی در رسیدن به کمال شناخت الگو و راهنما است؛ زیرا زندگی فراز و فرودهای فراوانی دارد و روزگار آزمایش ها و امتحان های دشواری برای آدمی فراهم می کند. در این مسیر آن کسی به سعادت و بهروزی می رسد که راهنما و الگوی شایسته ای داشته باشد. پس از پیامبران الهی و امامان معصومعليهم‌السلام یاران و اصحاب خاص آن بزرگواران بهترین اسوه اند. آنانی که عمری را در رکاب معصومین سپری کرده و بی باکانه از حریم آنان دفاع کرده اند و در این مسیر آزارها، زندانی ها و تبعیدها را به جان خریده اند.

در این میان، یاران و صحابی خاص پیامبر اعظمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از برجستگی ویژه ای برخوردارند و در میان آنان بزرگانی مانند مقداد، سلمان، عماریاسر و ابوذر بیش از همه می درخشند. ابوذر یکی از آن یارانی است که به مانند سلمان در شمار اهل بیت پیامبر قرار گرفت و مورد تأیید آن حضرت و امامان معصوم بود.

ابوذر از نوادری است که شخصیت وی آن گونه که شایسته اوست بازخوانی نشده و چهره اش حتی در میان خواص مسلمانان پوشیده مانده است. او دلباخته پیامبر و عاشق ولایت علوی بود. او شجاع، با سیاست، صادق، زاهد و پرخاشگر بود. او نسبت به بی عدالتی های زمانه را تحمل نمی کرد و بی باکانه لب به اعتراض می گشود و صاحب

منصبان را به عدالت، زهد و پیروی از سیره نبوی دعوت می کرد تا آنجا که این کار به تبعید شدنش انجامید.

این پژوهش در واقع درآمدی است برای شناخت هرچه بیشتر این صحابی عزیز پیامبر و یار و عاشق ولایت. از پژوهشگر ارجمند جناب آقای عبدالحمید ناصری در نگارش این اثر تشکر و قدردانی می کنیم. امید است مورد توجه و استفاده اصحاب رسانه قرار گیرد.

انّه ولی التوفیق

اداره کل پژوهش

مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما

پیش گفتار

ابوذر غفاری یکی از برجسته ترین اصحاب و یاران پیامبر اعظمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است. ابوذر، شخصیتی است که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امامان معصومعليهم‌السلام بارها او را ستودند و همانند دیگر صحابی بزرگ پیامبر، سلمان فارسی مدال «منّا اهل البیت» گرفت. این شخصیت سترگ و عظیم در تاریخ اسلام آوازه ای بلند دارد و کمتر مسلمانی است که نامش را نشنیده باشد. با این حال، باید سوگمندانه پذیرفت که چهره این مرد خدا و صحابی راستین پیامبر و مخاطب آشنای بعثت آن گونه که شایسته عظمتش است، شناخته نیست. گویی او در شمار افراد و شخصیت هایی است که چهره واقعی شان در نقاب و حجاب آوازه و شهرت پوشیده مانده است.

ابوذر، شخصیتی است عارف، زاهد، شجاع، با سیاست، با تدبیر، صادق و عاشق رسالت و ولایت که کمتر صحابی از یاران پیامبر خدا از چنین ویژگی هایی برخوردار است. با این جنبه های اخلاقی و شخصیتی، نه تنها عوام، بلکه شماری از خواص، ابوذر را به زهد و پرخاشگری می شناسند، به گونه ای که بر دیگر جنبه های اخلاقی وی سایه افکنده است.

او روزها شیر غرّان بیشه اسلام بود و نیمه های شب، ستاره ای درخشان در آسمان نیایش و ابتهال. بی تردید، زهد و عبادت او ستایش انگیز است، ولی یک سونگری در این زمینه، خطایی است فاحش. نیایش ابوذر، نه تنها بهانه مسئولیت گریزی او نبود که سرمایه و پشتوانه اش بود در انجام تعهدها و مسئولیت های اجتماعی. آنچه در این پژوهش می خوانید، گذری است فشرده بر زوایای شخصیت این بزرگ صحابی پیامبر اسلام که می تواند الگویی باشد برای همه ره پویان سنّت و سیر نبوی.

فصل اول: ابوذر کیست؟

اشاره

خاندان

جندب بن جناده معروف به ابوذر غفاری از طایفه غفار است. برای شناخت شخصیت وی، اطلاعاتی هرچند مختصر درباره دودمان، زادگاه و طایفه اش مفید می نماید.

طایفه غفار که از آن به بنی غفار نیز یاد می شود، یکی از طوایف اصیل و اثرگذار عرب قبل از اسلام است که زندگی بادیه نشینی داشتند. در یکی از منابع که اعراب را به دو دسته «عاربه» (اصیل) و «مستعربه» (غیراصیل) تقسیم کرده است، بنی غفار را از دسته اول دانسته و تصریح کرده است که این طایفه از زمان قدیم در منطقه نجد ساکن بودند.(۱)

سرود «حداء» که یکی از سرودهای معروف عرب صحرانورد و مخصوص راندن شتر است، به این قبیله نسبت داده شده است. پس از ابداع این سرود به دست قبیله غفار، اقوام دیگر نیز آن را پذیرفتند، به گونه ای که صبغه ملی یافت(۲) و مشهور شد.

بنی غفار نیز مانند دیگر طوایف عرب، بت پرست بودند، هرچند ابوذر در میان ایشان استثنا بود و پیش از اسلام، در جامعه شرک، از بقایای دین حنیف پاسداری می کرد. بت مخصوص طایفه بنی غفار «منات» نامیده می شد. این بت را در خانه کعبه نگه داری می کردند و از بت های مشهور دوران جاهلیت به شمار می رفت.(۳)

________________________________________

۱- مفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۱، ص ۲۹۵؛ ج ۵، ص ۱۱۶.

۲- مفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۱، ص ۲۹۵

۳- مفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۱، ص ۲۹۵

موقعیت جغرافیایی بنی غفار بر اهمیت تجاری این قبیله افزوده و آن را مورد توجه قریش ساخته بود. این طایفه در مسیر قدیم تجاری مکه و شام ساکن بودند. از این رو، قریش و دیگر بازرگانان مکه و شام تداوم توفیق تجاری خویش را مرهون روابط سالم با آنان و حفظ امنیت این مسیر می دانستند.

از سکونت گاه این طایفه با نام «سرزمین بنی غفار» یاد می شد، هرچند در بعضی منابع، از آن با نام «غصفان» یاد شده است.(۱)

همان گونه که هاشم، امیّه، قیم، عدی، وایل و عاص هر یک از سران طوایف مهم قریش به شمار می رفتند. غفار نیز رئیس و جد اعلای طایفه بنی غفار در منطقه نجدِ حجاز بود. ابوذر در خانواده ای غفاری در حدود بیست سال پیش از ظهور اسلام دیده به جهان گشود. پدر او، جناده با پنج واسطه یا بیشتر به غفار می رسید.(۲) بنا بر مشهور، مادرش، رمله غفاریه است که او نیز در همین دودمان ریشه داشت.(۳)

بنا بر نقل مصادر مشهور تاریخی، ابوذر دو برادر داشت. اولی به نام عمر بن عتبه السلمی از اصحاب رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است که مادر ابوذر او را از شوهر نخست خویش به دنیا آورده بود. برادر دیگرش، انیس بن جنان نیز یکی از شاعران صدر اسلام به شمار می آید.(۴)

____________________________________

۱- مفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۱، ص ۴۵۸؛ ج ۷، ص ۳۵۱؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۳، ص ۲۱۰؛ معجم قبایل العرب، ج ۳، ص ۸۹۰.

۲- تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج ۳۳، ص ۲۹۴؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۶؛ جمهره انساب العرب، ج ۱، ص ۱۸۶.

۳- تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج ۳۳، ص ۲۹۴

۴- تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج ۳۳، ص ۲۹۴

یکتاپرستی در عصر بت پرستی

از شگفتی های زندگی ابوذر غفاری، یگانه پرستی وی در دوران پیش از اسلام است. این نکته هرچند در آغاز، غریب و اغراق آمیز می نماید، ولی صداقت مثال زدنی و تردیدناپذیر وی از سویی و گزارش این موضوع در منابع گوناگون از سوی دیگر، ما را بر آن می دارد تا با درنگ در این باره، گزارش هایی را از مآخذ مستند نقل کنیم. ابن سعد در طبقات چنین آورده است:

ابوذر به یکی از مسلمانان گفت: «ای فرزند برادر! من سه سال پیش از ملاقات پیامبر خدا نماز می خواندم.» راوی پرسید: «به کدام سو؟»، گفت: «به هر جانب که خداوند مرا جهت می داد و از شامگاه تا پگاه در ورد و نماز بودم. آن گاه همانند تکه پارچه ای به زمین می افتادم تا اینکه خورشید طلوع می کرد...».(۱)

ابونعیم اصفهانی نیز این گزارش را آورده است و ابن کثیر و دیگران آن را تأیید کرده اند. معلوم است که ابوذر نه تنها با یکتاپرستی، سنّت شکنی و محیط ستیزی تاریخی خود را نشان داد، بلکه از تعقل و ژرف اندیشی استفاده فراوان کرد و در این راه آگاهانه قدم برداشت. بی تردید، آن آیین توحیدی که ابوذر به آن ایمان داشت، بقایای دین حنیف حضرت ابراهیمعليه‌السلام بود. تعداد اندکی در جزیره العرب این آیین را تا ظهور اسلام و بعثت پیامبر خاتمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حفظ کردند و بر این باور باقی ماندند.

ره سپاری به سوی ام القری

اشاره کردیم که بنی غفار در منطقه مهم بین مکه و شام سکونت داشتند و مسیر کاروان تجاری قریش و اهل مکه از سرزمین آنان می گذشت. از این رو، مردم این مناطق، بیش از طوایف دیگر عرب از تحولات دو منطقه مهم شام و حجاز و مناطق اطراف آگاه بودند. آنان به کمک تاجران و زائران، از اخبار گوناگون دور و نزدیک

______________________________________

۱- ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۲۲۰؛ البدایه و النهایه، ج ۳، ص ۴۷؛ اسد الغابه، ج ۱، ص ۳۰۱؛ حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج ۱، ص ۱۵۷.

باخبر می شدند.

ابوذر غفاری که از جوانی به ژرف اندیشی، یگانه پرستی و شجاعت زبانزد مردم بود، خبر بعثت پیامبراکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را شنید و برای اطلاع بیشتر درباره دین جدید، انیس، برادرش را ره سپار مکه کرد و گفت: «به سوی مکه ره سپار شو و برایم از شخصی که مدعی پیامبری و دریافت وحی آسمانی است، خبر بیاور و پس از کسب اطلاعات کافی و شنیدن سخنان وی به سویم بازگرد».

انیس راهی مکه شد و به حضور پیامبر شتافت؛ سخنان او را از نزدیک شنید و با اطمینان به وطنش بازگشت و به ابوذر چنین گزارش کرد: «او را چنان یافتم که به اخلاق پسندیده و ارزش های معنوی فرمان می داد و سخنانش چنان برمی انگیخت که شعر از آن بی بهره است».

پیداست که این گزارش مختصر تنها می توانست ابوذر را به درستی خبر مطمئن سازد، ولی برای آگاهی از ویژگی های آیین جدید و پیامبر خاتم، نیازمند گزارش مفصل، بلکه دیدن و شنیدن حقایق از نزدیک بود. او با خبر انیس تنها به درستی اصل خبر پی برد و حس کنجکاوی و حقیقت جویی اش بیشتر تحریک شد و ره سپار مکه گشت. ابوذر به مکه آمد و وارد مسجدالحرام شد. با آنکه پیامبر را نمی شناخت، از کسی درباره او نپرسید. شب فرا رسید و مردم به تدریج از اطراف او پراکنده شدند و به خانه های خود رفتند. ابوذر در حیرت و تنهایی فرو رفت. علیعليه‌السلام نزد او آمد و از وی دعوت کرد تا شام مهمانش باشد. ابوذر به دنبال علیعليه‌السلام راه افتاد. آن شب بی آنکه ابوذر مقصد خود را به او بگوید یا از پیامبر سراغ بگیرد، به پایان رسید. ابن سعد در ادامه می افزاید:

... ابوذر بامدادان از خانه علیعليه‌السلام روانه مسجد شد و چشم انتظار جمال خورشید نبوت نشست تا شب فرا رسید و باز علیعليه‌السلام او را دید و گفت: «آیا وقت آن فرا نرسیده که آقا منزلش را بیابد؟» و او را به منزلش برد و شب دوم نیز مثل شب اول سپری شد. ابوذر روز سوم را مانند روزهای گذشته در مسجد[الحرام] و به امید دیدار آفتاب رسالت گذراند. شب از راه رسید، علیعليه‌السلام او را دید و پرسید: «ممکن است بگویید برای چه به اینجا آمده ای؟» ابوذر گفت: «اگر عهد می کنید که برای رسیدن به هدفم مرا یاری و هدایت کنید، مقصودم را به تو باز می گویم.» علیعليه‌السلام او را اطمینان داد، هدف او را دریافت و تصمیم گرفت تا او را نزد پیامبر ببرد.(۱)

اسلام آوردن ابوذر

ابوذر آن شب را با شور و امید و دل تنگی و انتظار سپری کرد و بامدادان با حضرت علیعليه‌السلام به سوی خانه پیامبر شتافت. چون به خانه پیامبر وارد شد، بر آن حضرت این گونه سلام کرد: «السلام علیک یا رسول اللّه » پیامبر با مهربانی، سلام او را پاسخ گفت و از موطن او پرسید و علت سفرش را جویا شد. آن گاه کلمه توحید را بر زبان او جاری کرد و آیاتی از قرآن را برایش خواند.(۲)

__________________________________________

۱- طبقات ابن سعد، ج ۴، ص ۱۶۵؛ اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۲۶۶.

۲- طبقات ابن سعد، ج ۴، ص ۱۶۵.

فصل دوم: ابوذر مسلمان

اشاره

ابوذر از نخستین مسلمانان صدر اسلام شمرده شده است. روایات متعدد، او را چهارمین مسلمان دانسته اند که به دست پیامبر اسلام و با کمک و زمینه سازی حضرت علیعليه‌السلام مسلمان شد. در یکی از مصادر تاریخی آمده است: «وَ قَدْ رُوِی عَنْهُ اَنَّهُ قالَ: اَنا رابِعُ الاِسلامِ؛ از ابوذر روایت شده است که گفت: من چهارمین مسلمانم».(۱)

در جای دیگر آمده است:

ابوذر می گوید: من چهارمین مسلمان هستم. پیش از من سه نفر اسلام آورده اند و من چهارمین بودم. نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رفتم و گفتم: السلام علیک یا رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شهادتین را بر زبان آوردم و آثار شادمانی را در چهره رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دیدم.(۲)

ابونعیم اصفهانی نیز چنین مضمونی را روایت کرده است.(۳) البته در برخی منابع، بر اساس روایتی که به «واقدی» نسبت داده اند، ابوذر پنجمین مسلمان شمرده شده است.

یکی از پژوهشگران معاصر با پذیرش قبول این روایت افزوده است:

او می گفت من پنجمین اسلام آورنده بودم. چنانچه به این ترتیب نیز ذکر شده که اولین اسلام آورنده، علیعليه‌السلام ، دوم، خدیجهعليها‌السلام ، سوم، جعفر طیّار، چهارم، زید بن حارثه و پنجم، ابوذر غفاری است که در روزگار سختی و

____________________________________

۱- حیاه الصحابه، ج ۱، ص ۲۴۸؛ الکامل فی التاریخ، ج ۱، ص ۴۸۶؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج ۳۳، ص ۲۹۴.

۲- البدایه و النهایه، ج ۳، ص ۴۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۵۵.

۳- حلیه الاولیاء، ج ۱، ص ۱۵۷.

غربت اسلام آورد و در آن شرایط خطرناک و وحشت زا به نبی عظیم الشأن دست یاری داد.(۱)

ابوذر گم شده همیشگی خود را در وجود شریف پیامبر اسلام یافت و با شنیدن آیاتی از قرآن مجید، روح بزرگ و جان حقیقت جویش از ایمان و شور و عشق سرشار شد. ابوذر پس از مسلمان شدن، وظیفه خود را از پیامبر پرسید. پیامبر با توجه به ویژگی های شخصیتی ابوذر و جایگاه والای اجتماعی وی در میان طایفه غفار و شرایط مناسب تجاری و جغرافیایی محل سکونت آنان، به ابوذر فرمود: «نزد قبیله ات برگرد و منتظر پیام من باش».(۲)

ابوذر که در صراحت لهجه، صداقت، بی باکی و حق گویی معروف بود، از پیامبر اجازه خواست تا پیش از بازگشت به زادگاهش، اسلام آوردن خود را در مکه اعلام کند و طلسم دهشت مشرکان متعصب را بشکند. او با رضایت پیامبر به سوی مسجدالحرام شتافت و با فریاد رسا اسلام آوردن خود را اظهار داشت و عقاید جاهلی را باطل دانست. جاهلان با خشم و هلهله بر سر او ریختند. ابوذر از شدت آزار مشرکان، مجروح و کوفته شده بود. عباس، عموی پیامبر از راه رسید و به مشرکان گفت: «ای جمعیت قریش! آیا می خواهید این مرد را بکشید؟ او از قبیله بنی غفار است که در مسیر تجارت شما است. از او دست بردارید و سبب نشوید که بنی غفار به قصد انتقام، راه بر شما ببندد».

ابوذر برای نشان دادن کمال اعتقاد خود روز دوم و سوم نیز کارش را تکرار کرد و

______________________________________

۱- در تاریخ یعقوبی، نام برده سومین شخصی دانسته شده است که خدمت پیامبر، اسلام آورد. وی گفته است ابوذر پس از حضرت علیعليه‌السلام و زید بن حارثه به دین اسلام درآمد. تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۴۹۹؛ سیمای ابوذر غفاری، ص ۳۸، به نقل از: مناقب، ج ۴، ص ۴.

۲- البدایه و النهایه، ج ۳، ص ۴۶؛ حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج ۱، ص ۱۵۸.

عموی پیامبر مانند روز اول او را از دست کافران رهانید.(۱)

ابوذر آن گاه نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بازگشت. ماجرا را بازگو کرد و پیامبر نیز دستور پیشین را تکرار کرد. او ابوذر با همه نامردی هایی که از قریش دید، با دلی امیدوار، پیامبر را وداع گفت و راهی زادگاه خود شد تا با تمام وجود، پیام توحید را به گوش بنی غفار برساند.

نشر اسلام به دست ابوذر

پیش از پرداختن به تلاش های ابوذر برای ترویج اسلام باید یادآوری کنیم که ابوذر پس از دستور پیامبر به بازگشت او به بنی غفار، حدود شانزده سال در زادگاه خود به تبلیغ برای اسلام پرداخت. او پس از جنگ احد به مدینه هجرت کرد و با پیامبر همراه شد. به همین دلیل، در روایاتی که بیانگر مهاجرت او به همراهی جعفربن ابی طالب به حبشه یا شرکت او در جنگ بدر و احد است، باید تردید روا داشت.(۲)

ابوذر برای تبلیغ اسلام و هدایت مردم روش های گوناگونی در پیش گرفت. او قبیله بنی غفار را با استفاده از روش «دعوت مسالمت آمیز» به اسلام فرا خواند و با تکیه بر صداقت، زهد و تدبیر، به تدریج توانست در قبیله خویش جایگاهی شایسته به دست آورد و افراد آن را یکی پس از دیگری با اسلام آشنا سازد. ابوذر توفیق یافت تا حدود نیمی از افراد قبیله اش را مسلمان کند، چنان که در یکی از منابع آمده است:

برخی از افراد قبیله بنی غفار که رهبر و بزرگشان، «خفاف بن ایما بن رخصه الغفاری» بود، به دست ابوذر غفاری ایمان آوردند. بقیه آنان گفتند: «هرگاه پیامبر به مدینه هجرت کرد، مسلمان می شویم.» هنگامی که پیامبر وارد مدینه

______________________________________

۱- طبقات الکبری، ج ۴، ص ۲۲۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۵۴؛ مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج ۹، ص ۳۲۸.

۲- علل الشرایع، باب ۱۳۰، روایت ۲.

شد، آنان نیز اسلام اختیار کردند.(۱)

بعضی معتقدند ابوذر علاوه بر قبیله غفار، جمعی از قبیله اسلم را نیز مسلمان کرد.(۲) ابن سعد نیز می نویسد:

پس از اسلام آوردن آخرین گروه بنی غفار، قبیله اسلم نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمدند و گفتند: ما نیز مانند برادران غفاری مان مسلمان می شویم. پیامبر فرمود: «خداوند قبیله غفار را بیامرزد و قبیله اسلم را سالم بدارد».(۳)

این سخن به خوبی نشان دهنده مجاورت و ارتباط این دو طایفه با یکدیگر است و نیز نشان می دهد که گروهی از طایفه اسلم پیش از هجرت، به دست ابوذر غفاری مسلمان شده اند.(۴)

اسلام آوردن مردم یثرب

ابوذر وقتی خبر اسلام آوردن قبایل اوس و خزرج را شنید، مانند دیگر مسلمانان بنی غفار شادمان شد و برای آگاهی بیشتر از این وضعیت، راهی یثرب شد. کیفیت رسیدن این خبر به ابوذر در یکی از منابع چنین آمده است: روزی انیس، برادر ابوذر غفاری با خوشحالی نزد وی آمد و گفت: «قبایل اوس و خزرج، مسلمان شده اند و اسلام در یثرب علنی شده است.» ابوذر گفت: «پس پیامبر به زودی به آنجا مهاجرت خواهد کرد.» انیس شگفت زده پرسید: «چه کسی به تو گفت پیامبر به آن سرزمین خواهد رفت؟» ابوذر گفت: «روزی که او را دیدم، به من فرمود: به سرزمین نخل های راست قامت خواهم رفت. شاید مقصود پیامبر، یثرب بوده است... رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

__________________________________

۱- البدایه و النهایه، ج ۳، ص ۴۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۵۳.

۲- دراسات و بحوث فی التاریخ والاسلام، ص ۱۰۷.

۳- طبقات الکبری، ج ۴، صص ۲۲۱ و ۲۲۲.

۴- طبقات الکبری، ج ۴، صص ۲۲۱ و ۲۲۲.

راست گفت.» انیس پرسید: «آیا قومش مانع این کار نخواهند شد تا او مسلمانان را بر ضد آنان بشوراند؟» ابوذر گفت: «جلوگیری آنان تأثیری ندارد. پیامبر به یثرب خواهد رفت، ولی زمان و چگونگی آن با خداست و ما نمی دانیم».

ابوذر پس از رسیدن به یثرب، به مسجد بنی ذریق رفت. از گوشه و کنار مسجد، زمزمه تلاوت آیات قرآن را شنید و از هر کس سراغ پیامبر خدا را گرفت. مردم، او را به سوی رافع بن مالک زرقی راهنمایی کردند. ابوذر او را یافت و خود را معرفی کرد. ابوذر پس از اطمینان به ایمان آوردن مردم یثرب و شنیدن اخبار تازه درباره پیامبر و نوید هجرت وی به یثرب، با امیدواری فراوان به قبیله خویش بازگشت و آنان را از ماجرا آگاه کرد.

در برخی منابع آمده است که پیامبر در راه هجرت از مکه به یثرب، در جمع قبیله بنی غفار حاضر شد و ابوذر غفاری و دیگران دوباره با ایشان دیدار کردند و سخنان پیامبر را شنیدند. نیز آمده است که در این دیدار، آخرین گروه از کافران بنی غفار و اسلم، مسلمان شدند.

در راه یثرب

تاریخ دقیق هجرت ابوذر به یثرب معلوم نیست. برخی منابع، او را از جمله مهاجران حبشه دانسته اند. لازمه این قول، هجرت ابوذر به مکه و حضور درکنار پیامبر خدا از آغاز بعثت است. منابع فراوانی که بیانگر بازگشت ابوذر به قبیله خود و کوشش برای نشر اسلام در میان آنان است، این قول را رد می کنند. همچنین در این باره که ابوذر پیش از جنگ بدر و در آغاز هجرت به مدینه آمد یا پس از جنگ احد یا حتی احزاب، نظرهای گوناگون هست. گزارش هایی که بیانگر حضور وی در جلسه برقراری پیوند با سلمان فارسی است، ناظر به حضور او در مدینه در سال اول هجرت است. برخی منابع کهن تاریخی نیز با این قول مخالفت کرده اند.

ابن اسحاق چنین گزارش می دهد که به نقل بیشتر راویان، ابوذر پس از جنگ خندق به مدینه هجرت کرده است. ابن عبدالبر این نظر را تأیید می کند.(۱) واقدی نیز پس از بازگویی ماجرای اسلام آوردن ابوذر، بازگشت وی به بنی غفار را گزارش کرده است.(۲) در یکی از منابع دیگر چنین آمده است:

از ابوذر روایت شده است که گفت: من چهارمین اسلام آورنده هستم.... او پس از اسلام آوردن به سرزمین قبیله خویش بازگشت و در آنجا تا پس از پایان جنگ های بدر، احد و خندق اقامت جست. آن گاه به مدینه خدمت پیامبر شتافت و تا آخرین لحظه حیات هم دم آن حضرت بود.(۳)

مقدسی نیز با قاطعیت می نویسد: «فَاَسْلَم وَ رَجَعَ اِلی بِلادِهِ... وَ لَمْ یَشْهَدْ بَدْرَا وَ لااُحُدا؛ پس اسلام آورد و به سوی قومش رفت... و در بدر و احد حاضر نبود».(۴)

در ظاهر، ابوذر پیش از هجرت به مدینه، ازدواج کرده بود و پسری داشت و در هجرت به مدینه، همسر و پسرش نیز او را همراهی می کردند. پسر ابوذر در آن زمان، بالغ شده یا نزدیک به سن بلوغ بود و پس از رسیدن به مدینه، پدرش را در امور گوناگون یاری می کرد.

ابوذر پس از رسیدن به مدینه، خود را با تمام وجود در خدمت پیامبر و اهداف الهی او قرار داد و در این راه از هیچ مشکل و خطری نهراسید. او مردی بود که با تفکر قدم برداشت، با آگاهی ایمان آورد و با شجاعت آن را اظهار کرد و در راه عقیده اش ثابت قدم ماند.

______________________________________

۱- البدایه و النهایه، ج ۴، ص ۹۵.

۲- مغازی واقدی، ترجمه: مهدوی دامغانی.

۳- طبقات الکبری، ج ۴، ص ۲۲۶.

۴- بدء و التاریخ، ج ۵، ص ۹۳؛ طبقات الکبری، ج ۴، ص ۲۲۲؛ التاریخ و الاسلام، ج ۱، ص ۱۰۷.

جانشینی پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

ابوذر در قبیله بنی غفار از قدرت اجتماعی و نفوذ معنوی فراوانی برخوردار بود. از این رو، تا هنگام ورود به مدینه، در اداره اجتماع و حل و فصل مشکلات داخلی و خارجی آنان نقش اساسی داشت. پیامبر هنگام رفتن به جنگ سرنوشت ساز خیبر، ابوذر را به عنوان جانشین خویش در مدینه گماشت و اداره امور آن شهر را به او سپرد. بنا بر گزارش بعضی تاریخ نگاران، ابوذر در جنگ ذات الرقاع نیز به عنوان جانشین پیامبر و سرپرست مردم مدینه برگزیده شد. ابن کثیر چنین آورده است:

پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پس از جنگ بنی نضیر، ماه های ربیع و قسمتی از جمادی را در مدینه سپری کرد و آن گاه به قصد جهاد با قبایل بنی محارب و بنی ثعلبه غطفانی راهی نجد شد و ابوذر را برای اداره امور شهر مدینه گماشت.(۱)

شواهد اعتماد پیامبر به سیاست، صداقت و امانت ابوذر به این نمونه ها منحصر نمی شود. در سال ششم هجری در ماجرای غزوه بنی مصطلق نیز ابوذر جانشین پیامبر و مسئول اداره مدینه شد، چنان که ابن هشام بر این نکته تصریح کرده است.(۲)

شرکت فعال در جهاد

شجاعت، برجسته ترین ویژگی ابوذر غفاری بود. این خصلت چنان در وجود او تبلور داشت که برخی او را فقط به عنوان جنگجو و انقلابی بی باک می شناسند. پیش از این گفتیم که او پس از پذیرفتن آیین اسلام، هم در مدینه و هم در میان قبیله خود، با وجود آزارهای فراوان، بی باکانه به تبلیغ این دین نوظهور می پرداخت.

ابوذر در ماجرای فتح مکه که بزرگ ترین پیروزی اسلام در زمان حیات پیامبر اسلام بود، شرکت فعال داشت و رهبری طایفه بنی غفار بر عهده او بود. در این روز تاریخی که رکن کفر و الحاد؛ یعنی ابوسفیان، مات و مبهوت نظاره گر ورود لشکر اسلام به مکه بود، ابوذر به همراه یارانش، شکوهمندانه از مقابل ابوسفیان گذشت و چون در برابر

____________________________________

۱- البدایه و النهایه، ج ۴، ص ۹۵.

۲- سیره ابن هشام، ج ۳، ص ۲۸۹.

سردمدار شرک قرار گرفت، با صدای بلند ندای توحید سر داد.

پیامبر پس از ورود فاتحانه به مکه، به همه مردم شهر، جز عده ای انگشت شمار امان داد. ددمنشی های مشرکان و ستم پیشگان قریش چنان سیاه و سنگین بود که باور نداشتند پیامبر از آنان درگذرد.

حویط بن عبدالعزی از این دسته بود. او که در نخلستان های مکه سرآسیمه در حال فرار بود، به ابوذر برخورد و گریخت. ابوذر گفت: «بیا در امان هستی!» حویطب برگشت و سلام کرد. ابوذر گفت: «تو در امانی؛ اگر بخواهی، تو را پیش رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می برم و اگر می خواهی، به خانه خود برو.» حویطب گفت: «مگر می توانم به خانه خود بروم؟ میان راه دیده می شوم و پیش از آنکه به خانه ام برسم، کشته خواهم شد یا به خانه ام می ریزند و مرا می کشند.» ابوذر گفت: «من همراه تو می آیم.» ابوذر او را به خانه اش رساند و بر در خانه او ایستاد و اعلام کرد حویطب در امان است و نباید به او حمله شود. آن گاه نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد و ایشان را از ماجرا آگاه کرد. پیامبر فرمود: «مگر ما همه مردم را امان نداده ایم به جز تنی چند که فرمان بر قتل آنها است؟»(۱)

ابوذر در چندین جنگ شرکت فعال داشت. در جنگ حنین، فرمانده طایفه بنی غفار بود. او علاوه بر آنکه فرزند رشیدش را در راه اسلام از دست داد، در سریه های متعدد نیز شرکت داشت و فداکاری های فراوانی از خود نشان داد.(۲)

جنگ تبوک

جنگ تبوک، آخرین جنگی است که در زمان پیامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رخ داد. این جنگ از غزوه های خاطره انگیز و به یادماندنی ابوذر غفاری نیز هست. در این جنگ، حوادثی پیش آمد که موجب شد پیامبر درباره ابوذر لب به سخن گشاید و مقام ارجمند او را برای همگان آشکار کند. واقدی این داستان تاریخی را چنین نقل کرده

____________________________________________

۱- مغازی واقدی، صص ۶۴۹ _ ۶۵۰.

۲- مغازی واقدی، ص ۴۴۳.

است:

چون پیامبر از ثنیه الوداع حرکت کرد، بعضی ها عقب مانده و نرسیده بودند. مسلمانان می گفتند: «ای رسول خدا! فلان کس عقب مانده یا هنوز نیامده است» و پیامبر می فرمود: «رهایش کنید. اگر در او خیری باشد، خداوند، او را به شما خواهد رساند و اگر جز این باشد، خداوند، شما را از دست او راحت کرده است».

مردم زیادی از منافقان هم فقط به امید غنیمت همراه پیامبر آمده بودند. ابوذر می گفت: «من به خاطر شترم از جنگ تبوک کمی عقب ماندم؛ چون شترم بسیار لاغر و بی جان بود.» گفتم: «چند روزی او را علوفه بدهم و بعد به پیامبر خواهم پیوست.» چند روزی او را علف دادم و سپس از مدینه بیرون آمدم و همین که به «ذی المروه» رسیدم، شترم از حرکت بازماند. یک روز معطل او شدم و قدرت و حرکتی در او ندیدم. ناچار بار خود را برداشتم و به پشت گرفتم و در آن گرمای شدید، پیاده به راه افتادم تا به پیامبر برسم. پس از طی مسافتی، از دور، چشمم به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم افتاد و بسیار هم تشنه بودم. کسی متوجه من شد و به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گفت: «مردی تنها در راه می آید. باید ابوذر باشد» و چون مردم دقت کردند، گفتند: «آری! ابوذر است.» پیامبر برخواسته بود تا من نزدیک ایشان برسم و فرمود: «آفرین بر ابوذر! تنها راه می رود، تنها می میرد و تنها برانگیخته می شود.» و فرمود: «ای ابوذر! چه چیزی موجب تأخیر تو شد؟» ابوذر موضوع شتر خود را به اطلاع آن حضرت رساند. پیامبر فرمود: «مثل این بود که یکی از عزیزان خانواده ام از من بازمانده و نرسیده است. خداوند در هرگامی که برداشته ای تا به من رسیدی، گناهی از تو را آمرزیده است».

ابوذر بار خود را از پشت خویش برداشت و آب خواست. برایش ظرف آبی آوردند و آشامید.(۱)

____________________________________________

۱- مغازی واقدی، صص ۷۶۱ و ۷۶۲.

هم دم خورشید رسالت

ابوذر از یاران همدم و پیروان صمیمی و همیشگی رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود و پس از اقامت در مدینه بیش از دیگر اصحاب با پیامبر هم نشین می شد. پیامبر، ابوذر را مانند یکی از اعضای خانواده خویش می دانست و چون او را نمی دید، احساس دل تنگی می کرد.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هرگاه ابوذر حضور داشت، کلام خود را با خطاب به ابوذر آغاز می کرد و اگر از محضرش غایب بود، احوال او را جویا می شد.(۱)

روزی ابوذر از پیامبر اندرز خواست و پیامبر فرمود:

«مَرْحَباً بِکَ یا اباذَر اِنَّکَ مِنّا اَهْلَ الْبَیتِ؛ آفرین بر تو ای ابوذر، تو از خاندان ما هستی».(۲)

جابر بن عبدالله انصاری روایت می کند که درباره اصحاب از جمله ابوذر غفاری از پیامبر پرسیدم. آن حضرت فرمود:

ابوذر از ماست. خداوند، دشمن ابوذر را دشمن می دارد و به دوست او مهر می ورزد.... من با آنان که با این افراد (سلمان، ابوذر، عمار، مقداد، علیعليهما‌السلام حسنینعليه‌السلام و فاطمهعليهما‌السلام ) دشمنی کنند، دشمنم و با آنان که با ایشان دوستی کنند، دوستم. ای جابر! هرگاه خواستی دعایت مستجاب شود، خداوند را با این نام ها بخوان که گرامی ترین نام ها در پیشگاه الهی اند.(۳)

ابونعیم اصفهانی با بیان فضایل بسیار ابوذر می نویسد:

خَدَمَ الْرَسُولَ وَ تَعَلَّمَ الاُصُولَ وَ نَبَذَ الْفُضُول.(۴)

________________________________________

۱- الاصابه، ج ۴، ص ۶۳؛ الاستیعاب، ص ۶۴.

۲- تنبیه الخواطر، ج ۲، ص ۳۰۰؛ امالی شیخ طوسی، ص ۳۳۵؛ مکارم الاخلاق، ص ۲۵۶.

۳- اختصاص، ص ۲۲۲؛ معجم رجال الحدیث، ج ۱۸، ص ۳۲۱، بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۳۴۸.

۴- حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج ۱، ص ۱۵۶.