کرامات یار در جمکران

کرامات یار در جمکران75%

کرامات یار در جمکران نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

کرامات یار در جمکران
  • شروع
  • قبلی
  • 29 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 5164 / دانلود: 2084
اندازه اندازه اندازه
کرامات یار در جمکران

کرامات یار در جمکران

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

این کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام نگردیده است.

.

.کرامات یار در جمکران

نویسنده: سید محمد متین پور

در حریم مسجد مقدس جمکران

بسمه تعالی

جمکران در ۶ کیلومتری شهر مقدس قم واقع شده و همواره پذیرای زائرینی از نقاط مختلف ایران و جهان می باشد. این مکان مقدس، تحت توجهات و عنایات خاصه حضرت بقیه اللّه قرار دارد و خود آقا از شیعیانشان خواسته اند که به این مکان مقدس روی آورند، زیرا این مکان مقدس دارای زمین شریفی است و حق تعالی آن را از زمین های دیگر برگزیده است.لذا سزاوار است که زائرین عزیز از برکات این مکان مقدس، حداکثر استفاده را ببرند و مراقب باشند که مسائل فرعی توجهشان را به خود جلب نکند و خود را در برابر حضرت مهدی (اروحنا فداه) حاضر ببینند و از انجام اعمالی که قلب مبارک آن حضرت را آزرده می سازد خودداری کنند. متذکر می گردد که علماء و شیفتگان آن حضرت استفاده های فراوان از این مسجد مقدس برده اند. سعی کنید در این مکان مقدس، لحظاتی را با آقای خود خلوت کرده و خالصانه برای ظهور مقدس حضرتش دعا کنید. زیرا بهبود همه چیز، تنها در سایه قیام شکوهمند امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف امکان پذیر است.

تاریخچه مسجد صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

شیخ حسن بن مثله جمکرانی می گوید: من شب سه شنبه، ۱۷ ماه مبارک رمضان سال ۳۹۳ قمری در خانه خود خوابیده بودم که ناگاه، جماعتی از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بیدار کردند و گفتند برخیز و طلب امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را اجابت کن که تو را می خواند.

آنها مرا به محلی که اکنون مسجد (جمکران) است آوردند. چون نیک نگاه کردم، تختی دیدم که فرشی نیکو بر آن تخت گسترده شده و جوانی سی ساله بر آن تخت، تکیه بر بالش کرده و پیری هم پیش او نشسته است، آن پیر حضرت خضرعليه‌السلام بود. پس آن پیر مرا بنشاند.

حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مرا به نام خود خواند و فرمود: برو به حسن بن مسلم، که در این زمین کشاورزی می کرد، بگو که این زمین شریفی است و حق تعالی آن را از زمینهای دیگر برگزیده است و دیگر نباید در آن کشاورزی کند. حسن بن مثله گفت: یا سیدی و مولای، لازم است که من دلیل و نشانه ای داشته باشم و الّا مردم حرف مرا قبول نمی کنند. آقا فرمودند: تو برو و آن رسالت را انجام بده، ما خودمان نشانه هایی برای آن قرار می دهیم و پیش سیدابوالحسن برو و به او بگو حسن بن مسلم را احضار کند و سود چند ساله را که از زمین بدست آورده است وصول کند و با آن پول مسجد را بنا کند.

نماز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در مسجد جمکران

امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به حسن بن مثله جمکرانی فرمودند: و به مردم بگو: به این مکان رغبت کنند و آنرا عزیز دارند. و چهار رکعت نماز در آن گزارند. دو رکعت اول به نیت نماز تحیت مسجد است که در هر رکعت آن یک حمد و هفت قل هو اللّه احد خوانده می شود و در حالت رکوع و سجود هم هفت مرتبه ذکر را تکرار کنند. دو رکعت دوم به نیت نماز صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خوانده می شود، بدین صورت که سوره حمد را شروع می کنیم و چون به آیه ایاک نعبد و ایاک نستعین می رسیم این آیه شریفه را صد مرتبه تکرار می کنیم و بعد از آن بقیه سوره حمد را می خوانیم، بعد از پایان سوره حمد سوره قل هو اللّه احد را فقط یکبار می خوانیم و به رکوع می رویم و ذکر سبحان ربی العظیم و بحمده را هفت مرتبه، پشت سر هم تکرار می کنیم و ذکر هر کدام از سجده ها نیز، هفت مرتبه است. رکعت دوم نیز به همین گونه است. چون نماز به پایان برسد و سلام داده شود، یکبار گفته می شود: لا اله الا اللّه وحده وحده، و به دنبال آن تسبیحات حضرت زهراعليها‌السلام خوانده شود و بعد از آن به سجده رفته و صد بار بگوید: اللّهم صل علی محمد و آل محمد.

فضیلت خواندن نماز در مسجد جمکران

آنگاه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمودند: هر کس این دو نماز را در این مکان بخواند، مانند آن است که در کعبه نماز خوانده باشد.

حسن بن مثله می گوید: چون من پاره ای راه آمدم، دوباره مرا بازخواندند و فرمودند: بزی در گله جعفر کاشانی است، آن را خریداری کن و بدین موضع آور و آن را ذبح کن و روز چهارشنبه گوشت آن را بر بیماران انفاق کن، هر بیمار و مریضی که از گوشت آن بخورد، حق تعالی او را شفا دهد.

وی می گوید: من سپس به خانه بازگشتم و تمام شب را در اندیشه بودم تا اینکه نماز صبح خواندم و سپس به سراغ علی المنذر رفتم و ماجرای شب گذشته را برای او نقل کردم و با او به همان موضع شب گذشته رفتیم. وقتی که رسیدیم، زنجیرهایی را دیدیم که طبق فرمودۀ امام عجل الله تعالی فرجه الشریف حدود بنای مسجد را نشان می داد. سپس به قم نزد سید ابوالحسن رضا رفتیم و چون به در خانۀ او رسیدیم، خادمان او گفتند که سید از سحر در انتظار شما است. آیا شما از جمکران هستی؟ به او گفتم: بلی، به درون خانه رفتم و سید مرا گرامی داشت و گفت: ای حسن بن مثله، من در خواب بودم که شخصی به من گفت که حسن بن مثله نامی از جمکران پیش تو می آید، هر چه گوید تصدیق کن و بر قول او اعتماد کن که سخن او سخن ماست، و قول او را رد نکن و از هنگام بیدار شدن از خواب تا این ساعت منتظر شما بودم و آنگاه بود که ماجرای شب گذشته را برای او تعریف کردم. سید بلافاصله فرمود تا اسبها را زین نهادند و بیرون آوردند و سوار شدند. چون به نزدیک روستای جمکران رسیدند گله جعفر کاشانی را دیدند، حسن بن مثله به میان گله رفت و آن بز که از پسِ همه گوسفندان می آمد پیش حسن بن مثله دوید، جعفر سوگند یاد کرد که این بز در گله من نبوده و تاکنون آن را ندیده بودم، به هر حال آن بز را به مسجد آورده و آن را ذبح کرده و هر بیماری که از گوشت آن خورد با عنایت خداوند تبارک و تعالی و حضرت بقیه اللّه (ارواحنا فداه) شفا یافت. حسن بن مسلم را احضار کرده و منافع زمین را از او گرفتند و مسجد جمکران را با چوب و دیوار پوشانیدند، سید زنجیرها و میخ ها را با خود به قم بُرد و در خانه خود گذاشت. هر بیماری و دردمندی که خود را بدان زنجیر می مالید، خدای تعالی او را شفای عاجل عنایت می فرمود ولی پس از فوت سید ابوالحسن، آن زنجیر ها پنهان گشته و دیگر کسی آن ها را ندید. این بود تاریخ مختصری از مسجد مقدس جمکران و چگونگی بنای آن.

فرمان مقدس حضرت بقیه اللّه (ارواحنا فداه) برای تأسیس مسجد مقدس جمکران را علّامه نوری در کتاب شریف نجم ثاقب به صفحۀ ۲۹۴ و جنه المأوی، صفحه ۲۳۰ از کتاب گرانقدر «مونس الحزین»، تالیف شیخ صدوق نقل کرده است(۱) .

۱ - بر اساس تحقیق که به عمل آمده، کتاب «مونس الحزین» تألیف ابن فتّال نیشابوری است. ] مناقب ابن شهراشوب، ج ۴، ص ۱۲ [.

خوش است گر مسافری رسد سلامت از سفر

چه شد که قصد بازگشت از این سفر نمی کنی؟

نگر به خیل سائلان، به سامرا و جمکران

چرا ز باب خانه ات سری به در نمی کنی؟

خوانندگان عزیز به چند نکته توجه فرمایید:

۱ - یکی از آداب و سنن مردم متدیّن اصفهان، توسل به اهل بیتعليهم‌السلام است که به همین علت در این استان در طول سال، همیشه مجالس جشن و سرور در ایام میلاد و مجالس روضه و عزاداری در ایام شهادت اهل بیتعليهم‌السلام برپاست.

۲ - در راستای همین هدف یکی از سنت های خوبی که از قدیم توسط علماء و مردم با ولایت اصفهان بنا گذاشته شده، رفتن به مسجد مقدس جمکران به خصوص در شب های چهارشنبه می باشد.

۳ - این مسافرت توسط بعضی از دفاتر زیارتی یا هیئآت مذهبی یا بعضی از دوستان امام زمان تدارک دیده میشود.

۴ - معمولاً حرکت اتوبوس ها از اصفهان ساعت ۲ بعدازظهر و برگشت از مسجد مقدس جمکران ساعت ۱۲ شب می باشد به صورتی که اذان صبح در اصفهان باشند.

۵ - هزینه پذیرایی هر هفته زائرین، توسط یک یا چند نفر پرداخت می شود و فقط هزینه اتوبوس با زائرین است.

۶ - زائرین در این سفر زیارتی که حدود ۱۶ ساعت طول می کشد به زیارت حضرت فاطمه معصومهعليها‌السلام مشرف می شوند و سپس از مسجد مقدس جمکران نماز امام زمان می خوانند و بعد از مراسم دعای توسل راهی اصفهان می شوند.

۷ - هر چند این سفر زیارتی در طول سال انجام می شود اما در بعضی از مناسبت ها مثل ایام میلاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بیش از ۲۰۰ اتوبوس از اصفهان راهی جمکران می شوند و این در حالی است که ۴۰ سال قبل، از اصفهان با یک اتوبوس، زائران به جمکران مشرف می شدند. و جمع زائرین حاضر در مسجد به بیش از ۱۰۰ نفر نمی رسید.

۸ - بنده حقیر با لطف امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، سالهاست که موفق شده ام تمام شبهای چهارشنبه در کاروانهای مختلف جزو زائرین و خدمتگزاران امام زمان باشم ( مگر اینکه در سفر زیارتی حج یا عتبات حضور داشته باشم). و در طی این مدت کرامات و عنایات زیادی از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به زائرین مسجد مقدس جمکران دیده و از زبان زائرین شنیده ام ولی معمولاً از بیان آن خودداری می کردم ( مگر در موارد خاص ) تا اینکه بر اثر خوابی تصمیم گرفتم که این مطالب را بنویسم و برای دیگران بیان کنم و این رؤیای صادقه، باعث شد تا این جزوه تهیه شود و در اختیار دوستان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار گیرد تا انشاءاللّه با مطالعه آن قلب ها بیشتر متوجه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار گیرد.

جمکران ای منزل دلدار من

جمکران تنها نشان یار من

من گدای تربت کوی تو اَم

حسرت دیدار مَد روی تو اَم

ترسم که بیای و من آنروز نباشم

ای کاش که من خاک کف پای تو باشم

هر کس به رهی جوانی اش پیموده

من هم در خانه شما پیر شدم

هر کس گرفت دست توسل به دامنی

من دست خود به دامن مهر شما زدم

۹ - لازم به ذکر است که در این سفر زیارتی، زائرین موفق به زیارت کریمه اهل بیت، دختر موسی بن جعفر، حضرت فاطمه معصومهعليها‌السلام می شوند. بانوی بزرگواری که سه امام بزرگوار ( امام صادق، امام رضا و امام جوادعليهم‌السلام ) شیعیان را تشویق به زیارت ایشان نموده اند(۱) . به همین علت در این حرم کرامات و عنایات بسیار زیادی اتفاق افتاده است که علماء کتابهای مستقلی در این زمینه نوشته اند و این کرامات را در آن ثبت نموده اند(۲).

و البته زائرین مسجد مقدس جمکران نیز که توفیق حضور در این حرم با صفا را دارند از الطاف خاصه و عنایات این شفیعه بزرگ روز محشر بهره مند شده که اینجانب نیز در جریان بعضی از آنها قرار گرفته ام ولی فعلاً در این مختصر جای بیان آنها نیست.

چشم دلم به سمت حرم باز می شود

با یک سلام صبح من آغاز می شود

قفل دلم شکسته کنار دَرِ حرم

از مرقدت دری به جنان باز می شود

کو چشم روشنی که ببیند در این حرم

هر روز چند مرتبه اعجاز می شود

این جا بهشت دختر موسی بن جعفر است

از نفحه شهود و تجلی معطر است

هر شب کنار مرقد تو یک مدینه دل

دنبال قبر مخفی زهرای اطهر است

۱ - امام جوادعليه‌السلام فرمودند: پاداش زیارت حضرت فاطمه معصومهعليها‌السلام بهشت است. امام رضاعليه‌السلام فرمودند: هر کس خواهرم حضرت فاطمه معصومهعليها‌السلام را در قم زیارت کند مثل این است که مرا زیارت کرده باشد. و امام صادقعليه‌السلام فرمودند: خداوند قبر حضرت فاطمه معصومهعليها‌السلام تجلیل گاه قبر حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام قرار داده است.

۲ - مراجعه شود به کتاب کریمه اهل بیت تألیف عالم بزرگوار حضرت حجه الاسلام مهدی پور که بیش از ۳۰۰ کرامت را در این کتاب جمع آوری کرده اند.

نکاتی مهم از حضرت آیت اللّه العظمی نجفی مرعشی درباره مسجد مقدس جمکران

.علما و بزرگان و مراجع تقلید همیشه خود جزء زائرین مسجد مقدس جمکران بوده اند و شیعیان را تشویق به رفتن به این مسجد کرده اند.

حضرت آیت اللّه العظمی سیّد شهاب الدّین نجفی مرعشی می فرمایند: این مسجد شریف از سال ۳۹۳ ه-.ق تا کنون بیش از هزار سال از تأسیس آن می گذرد و مورد احترام علما و اعلام و محبّین گرام شیعه بوده و کرامات بسیار از این مسجد دیده شده است، و علماء در این زمینه مطالبی نوشته اند. مِن جمله مرحوم شیخ محمد علی کجوئی معروف به قمی در کتاب تاریخ قم در جلد اول و دوم اشاره به کراماتی که در این مسجد اتفاق افتاده دارد و اشخاصی که شرف یاب حضور مبارک حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف شده اند را نام می برد.

آیت اللّه مرعشی در ادامه می فرماید: حقیر خودم به مکرر کراماتی در مسجد مقدس جمکران مشاهده کرده ام، و موفق شده ام چهل شب چهارشنبه در آن مسجد بیتوته کنم (از شب تا صبح بمانم) و موفق به تکرار این عمل شده ام و جای تردید نیست که این مسجد از مکانهای مورد توجه و نزول برکات الهی می باشد و بر من ثابت شده است که حضرت در این مکان رفت و آمد دارند و بعد از مسجد سهله در کوفه، بهترین مقام و بهترین جایی است که منتسب به حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد(۱) .

قال امیرالمؤمنینعليه‌السلام : ذکرنا اهل البیت شفاء من الوعک والاسقام و وسواس الرّیب(۲)

مولا امیر المؤمنینعليه‌السلام فرمود: ذکر و یاد ما اهل بیت باعث شفا از بیماری های جسمی و روحی است.

حضرت آیت اللّه العظمی بهجت فرمودند:

یاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از اهمّ ضروریات است. ضروریات را ما خلاصه در نان و آب نموده ایم که اگر نباشد از بین می رویم در حالی که اگر یاد خدا و ولی خدا در زندگی ما فراموش شود روح ما از بین رفته و آن نشاط لازم را نخواهد داشت. پس به یادش باش تا اثر این کیمیا را بیابی، قبل از خواندن درس، قبل از خواب، قبل و بعد از هر نماز در هر ثانیه عُمر شریف یاد آن عزیز سفر کرده را در قلبت زنده کن تا لذت زندگی حاصلت شود.

______________________________________

۱ - مراجعه شود به کتاب مسجد مقدس جمکران تجلیلگاه صاحب الزمان صفحات ۴۶ تا ۴۸

۲ - المحاسن ج ۱ ص ۶۳

مادری که شفای فرزندش را در مسجد مقدس جمکران گرفت

یا صاحب الزّمان (عجل الله تعالی فرجک الشریف) ادرکنی یک زنی است، بی کس، سالمند و فقیر او را دعوت می کنند که در منازلشان تمیز کاری و در مجالسشان خدمتگزار باشد از این طریق إمرار معاش می کند. علاقه خاصّی به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و مسجد مقدس جمکران دارد. لذا هر وقت هزینه این سفر را داشت شب چهارشنبه به جمکران مشرّف می شد. او یک بچه دارد آن هم یک جوان حدود بیست سال، یک روز با موتورش با ماشینی تصادف می کند و ضربه مغزی می شود که خودش هم مقصّر بوده است. او بی هوش می شود در حالیکه از دهان و بینی او خون می آمده است او را به بیمارستان برده و بستری میکنند. پزشکان نتیجه معاینه را این طور اعلام می کنند که فوراً باید کاسه سر را برداشته و چند عمل جراحی انجام دهند که دکتر جرّاح پنج میلیون می خواهد و خرج بیمارستان و دارو و غیره هم حدود هفت میلیون می شود. آنها را فوری به حساب واریز کنید تا فردا او را جراحی کنیم. مادر هیچ نداشت و کسی را هم ندارد، در فکر فرو رفت که چه کند، عقلِ او راهی را به او نشان داد. تنها راه، راه پناه به کشتی نجات و فریادرس بیچارگان یعنی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. لذا گفت قبول دارم تا فردا که می خواهید عمل کنید، مقدمات عمل را انجام دهید.

تا فردا قبول کردند او آمد از بیمارستان بیرون ماشین در بست گرفت که او را ببرد مسجد مقدس جمکران، پس از یکی دو ساعت توقف برگرداند،راننده می گوید او را سوار کردم تا جمکران گریه می کرد و با امام زمان صحبت می کرد تا به در مسجد که رسیدیم قبل از آن که ماشین توقف کامل کند درب ماشین را باز کرده خود را از ماشین پایین انداخت و غَلتان داخل مسجد شد. همراه او بودم مشغول نماز شد بعد از نماز سر به سجده گذاشته و می گفت: آقا با صد اُمید بر درِ این خانه آمدم،آن کنیزی که هر وقت او را دعوت می کردی می آمد و برای مظلومیت مادرت و مصائب آن بزرگوار اشک می ریخت، برای عمّه سه ساله ات ناله می زد و برای طفل شیرخواره جَدَّت می گریست. حال تنها گشتم، پسر جوانم در بیمارستان بستری است میخواهند او را عمل کنند در حالیکه او در حال فوت می باشد تُرا به پریشانیِ عمه جانت حضرت زینبعليها‌السلام مرا از این پریشانی نجات بده.

پس از دو ساعت حرکت، به اصفهان آمدیم به بیمارستان رفتیم نزدیک اطاقش شدیم، دیدیم دمِ اطاق عده ای از دکتر ها و پرستارها و دیگران ایستاده اند در حالیکه بعضی ها گریانند با خود گفتم جوان مرده است، ولی وارد اطاق که شدم دیدم جوان روی تخت نشسته در حالیکه لیوان شیری می خورد چشمش به مادرش که افتاد گفت: مادر کجا رفته بودی؟ چکار کردی؟ گفت: چطور شد؟ گفت: در آن حال دیدم اطاقم بوی خوشی و روشنایی خاصّی پیدا کرد، چند نفر وارد شدند یکی از آنها برجسته تر بود، پیش آمد، دست مبارکش را روی سرم کشید و فرمود: بلند شو تو خوب شدی، مادرت شبهای چهارشنبه مهمان ماست و با عزاداری برای مادرمان و رفتار او موجب رضایت ما می گردد، حال آمده و مرا به جان مادرم قسم داده، من درِ خانه خدا وساطت کردم و خدا تو را شفا داد، بلند شو، تو هیچ مشکلی نداری. با مختصر دارو و خدماتی او را مرخّص کردند.

مسجد مقدس جمکران جلوه گاه عنایات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و میعادگاهِ منتظران و حاجت مندان است.

با صد امید بر درِ این خانه آمدم

اقرار می کنم که تو خوبی و من بدم

مردود تر ز من نبود بنده ای، ولی

باور نمی کنم که تو مولا رَدم کنی

جوانی که قرار بود پاهایش را قطع کنند

یا صاحب الزّمان (عجل الله تعالی فرجک الشریف) ادرکنی

آقای دکتر سعادت که یکی از افراد اطاق عمل بیمارستان آیت اللّه صدوقی می باشد، این قضیه را نقل می کنند که در زمان جنگ تحمیلی عزیزانی که در جبهه مجروح می شدند آنها را با هواپیما به شهرها و بیمارستانها انتقال می دادند منجمله بیمارستان صدوقی.

یک روز عده ای از عزیزان را به بیمارستان ما انتقال دادند طبق معمول گروه پزشکی آمدند و یکی یکی مجروح ها را معاینه و دستورات لازم را در پرونده اش ثبت می کردند و طبق دستور صادره وارد عمل می شدند تا به جوانی رسیدند که او از ناحیه دو پا مجروح بود. اطباء متّحداً گفتند هر چه زودتر باید دو پایش را از زانو قطع کنیم وگرنه عفونت بالاتر می رود و مجبور می شویم از بالاترقطع کنیم. این موضوع را به او گفتند او قبول کرد و گفت راضیم به رضای خدا. بعد سؤال کرد چه موقع میخواهید عمل جراحی کنید؟ گفتند: فردا اول وقت، گفت: فردا چند شنبه است؟ گفتند: دو شنبه. گفت: برای سه شنبه عمل کنید، گفتند: عفونت بالاتر میرود باید بالاتر را قطع کرد، گفت: به مسئولیت خودم و نوشته داد. لذا روز سه شنبه خواستند او را به اطاق عمل ببرند، گفت: اول مرا به حمام ببرید، گفتند: آب برای زخمها ضرر دارد و اطباء اجازه نمی دهند. گفت: من هم به هیچ عنوان در اطاق عمل حاضر نمی شوم، هر چه با او صحبت کردند، حاضر نشد. مجدداً از او نوشته گرفتند و اجازه دادند، لذا همراه او، با برانکاه او را به طرف حمام برد، از او سوال کرد که چه لزومی دارد که به حمام بروی، در حالی که اینقدر برای شما ضرر دارد؟ در جواب گفت: هر هفته روز های سه شنبه عازم مسجد مقدس جمکران می شدم، و قبل از حرکت غسل زیارت می کردم، می خواستم طبق هر هفته غسل کنم. او را در حمام بردم کمک کردم لباسهایش در آورد و گفت می خواهد بعد از غسل همانجا نماز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بخوانم. مرا بیرون کرد، پشت در صدای او را می شنیدم که می گفت آقا پاهایی که در خانه ات حرکت می کرد و با شما درد دل می کرد میخواهند از بدنم جدا کنند تو را به آن آبله های پاهای عمه جانت حضرت رقیهعليها‌السلام اگر صلاح می دانی از خدا شفای مرا بخواه، از اینکه پاهایم را می بُرند ناراحت نیستم، از اینکه دیگر نمی توانم در خانه ات را ه بروم و برای مادرت و جد بزرگوارت ناله بزنم ناراحتم. از صدای ناله او هر کس از آنطرف عبور می کرد، از سوز ناله او می ایستاد. پشت درِ حمام جمعیت ایستاده بودند و به ناله های او گوش می دادند همه با گریه، برای او دعا می کردند. بعد از دقایقی، دیگر صدایی نیامد همه ناراحت شدند و گفتند شاید از دنیا رفته، به در زدند و خواستند در را باز کنند نتوانستند، بعد از چند دقیقه جوان در را باز کرد و دوان دوان دوید به طرف اطاقش و درخواست کرد که لباسهای شخصی مرا بیاورید گفتند: چطور شد؟ پاهایش را نشان داد، پاهایی که مجروح بود، بدون هیچ گونه زخم و دردی سالم شده بود، گفت: با گفتن یا بقیه اللّه خوابم برد و در عالم خواب، خدمت آقا حجه بن الحسن شرف یاب شدم، به من فرمودند: تو زائر و میهمان شب های چهارشنبه من هستی، ما کسی که رفتار و کردار و گفتار و اعمالش برای ما باشد، اگر در گرفتاری از ما درخواستی داشته باشد، حاجت او را از خدا درخواست می کنیم.

خوشا به حال کسی که رفتار، نگاه، حجاب و اعمالش مورد رضایت خدا و اهل بیت باشد، زود به حاجت میرسد. لذا لباس های خود را گرفت و گفت میخواهم به جمکران بروم و از آقا تشکر کنم.

با صد امید بر در این خانه آمدم...

تو که درد آشنای اهل دردی

تو که دست کسی را رد نکردی

بگو حالا که دل هامان شکستی

دلت می آید آیا برنگردی؟

آیین دست های شما مهربانی است

این دست ها کرامتشان آسمانی است

خورشیدی و ماه، ریزه خورِ سفره تو اَند

آوازه محبت تو کهکشانی است

تقویم کل سال ، برایم سه شنبه است

این روزها هوای دلم جمکرانی است

بچه ای که دستش از نخاع قطع بود

یا صاحب الزّمان (عجل الله تعالی فرجک الشریف) ادرکنی

شب شهادت یکی از ائمهعليهم‌السلام بود که مصادف با شب چهارشنبه بود. لذا عده زیادی آمده بودند دفتر که به جمکران مشرّف شوند. یک ماشین تکمیل شد. این بنده حقیر افتخار خدمتگزاری آنها را پیدا کردم. در بین راه یکی از دوستان، آقائی که با فرزند شش یا هفت ساله آمده بودند به من نشان داد و گفت او مورد عنایت آقا در مسجد مقدس جمکران قرار گرفته است از او سؤال کن. لذا پهلوی او نشستم و از او سؤال کردم او چنین گفت: که فرزندم بر اثر تصادف دست راست او نخاع هایش قطع شد و دستش هیچگونه حرکتی نداشت، تمام هستی ام را خرج کردم، چندین بار در بیمارستانها در اطاق عمل رفت ولی نتیجه ای نداشت، متحداً اطباء گفتند باید صبر کنیم تا به سن ۲۵ سالگی برسد و قدرت عمل سنگین را داشته باشد تا جراحی شود البته هفتاد درصد احتمال خوب شدن دارد. آوردیم او را در خانه، مدرسه هم می رفت و با این امید که انشاءاللّه در آینده خوب شود.

روزی به یکی از دوستانم برخوردم، از من سؤال کرد که چرا پریشانی؟ قضیه را برای او گفتم، او گفت: شما که همه کاری انجام داده اید این کار را هم انجام بده. ما بی کس نیستیم ما امام زمان را داریم که چاره بیچارگان است. و آن اینکه روزهای سه شنبه کاروان هایی به مسجد مقدس جمکران می روند عده ای گرفتار به زیارت آن بزرگوار رفته و از وجود با برکتش حاجت روا می شوند. شما هم این هفته فرزندت را به جمکران بیاور و از آقا شفای او را بخواه انشاءاللّه نتیجه می گیری. از این پیشنهاد خیلی خوشحال شدم و امیدوار، سه شنبه با همین کاروان به جمکران رفتیم. گفتم: پسرم امروز می خواهم یک حرف راستی را به شما بزنم و آن اینکه دست تو تا وقتی که قدّ آقاجان هم بشوی همین طور است چند مرتبه در اطاق عمل رفتی، دستت را شکافتند، نتیجه نداشت. ولی امروز تو را به اینجا آورده ام پیش یک آقای دکتری که نه سوزن می زند و نه دستت را پاره می کند با یک نگاه که میکند دستت خوب می شود.

این آقای دکتر،مادری دارد که به او خیلی علاقه دارد، باید مثل بعضی وقت ها که از من چیزی می خواهی و می گویم نه، پا بر زمین میزنی و گریه میکنی و درخواست میکنی تا بگیری همانگونه عمل کن، و آقا را به جان مادرشان قسم بده تا آقا بیاید و تو را خوب کند. اگر از اینجا رفتیم و آقا نیامد برای همیشه دست تو همین طور است.

او را تنها گذاشتم و جای دیگر مشغول دعا و زیارت شدم. وقت برگشتن شد، آمدم دیدم چنان گریه می کند و عده ای اطرافش ایستاده اند و در اثر گریه های او گریه می کنند، او هم پا زمین می زند و میگوید آقا دکتر! جانِ مادرت مرا خوب کن آخه بچه ها در مدرسه مرا مسخره می کنند می خواهم لباس بپوشم نمی توانم آقا بیا آقا بیا. او را بغل کردم و با ناراحتی و گریه شدید به طرف ماشین حرکت کردم. گفت: کجا می روی آقای دکتر هنوز نیامده،من نمی آیم. گفتم: انشاءاللّه هفته آینده، دیگر از آمدنش گذشت.

در حالیکه گریه می کرد خوابش برد، آمدیم اصفهان او را در جایش خواباندم و خود نیز خوابیدم طولی نکشید از صدایش بیدار شدم و دیدم با دو دست حرکت و بازی میکند همینکه دید بیدار شدم دوید به طرف من و گفت: بابا ببین دستم خوب شد، آقای دکتر دستم را خوب کرد. پرسیدم چه شد؟ گفت: یک آقایی در خواب آمد و گفت تو دیشب میهمان ما بودی و مرا به حق مادرم قسم دادی من درِ خانه خدا وساطت کردم و تو شفا یافتی بعد از آن روز روزهای سه شنبه می گوید من امروز مدرسه نمی روم میخواهم بیایم از آقای دکتر تشکر کنم، آیا من این معرفت را دارم که از آقا تشکر این همه نعمت را به جا آورم.

مسجد مقدس جمکران دارالشفای دردمندان و بیچارگان آقا حجه بن الحسن العسگری می باشد.

آتش سوزی و مشهدی حسنِ نابینا در عرفات

یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

در سفری خدمت حجه الاسلام حاج میرزا علی عابدی اهل خوراسگان بودم. ایشان حمله دار و موقع حج واجب خدمتگزار زائرین بود. روزی برایم تعریف کردند که در سال ۶۸ که در عرفات آتش سوزی شد و عده ای از زائران طعمه آتش قرار گرفتند بین زائرانِ من، یک نفر نابینا بود به نام مشهدی حسن که با چند نفر از بستگانش آمده بود. وقتیکه آتش گرفت چادرِ ما وسط آتش قرار داشت. عده ای از چادر بیرون بودند و عده ای که داخل بودند به بیرون فرار کردند. ولی باز هم چند نفر گرفتار شدند. پس از خاموش شدن کامل آتش، هر کسی به هتل های خود رفت و پس از ۲۴ ساعت هر کس به محل خودش رفته بود، هر کس نبود طعمه آتش قرار گرفته بود. من جمله مشهدی حسن. هر چه گشتند نبود نام او را جزو سوخته شدگان اعلام کردند. پس از دو روز یک ماشین کنار درب هتل توقف کرد و مشهدی حسن از آن خارج شد. پرسیدند کجا بودی؟ گفت: داخل هتل شوید تا بگویم. همه زائرین جمع شدند و او چنین گفت: وقتی آتش چادر را فرا گرفت بستگانم را یکی یکی صدا زدم جوابی نشنیدم مدیر و کارمندان را صدا زدم مرا نجات دهید، اما خبری نشد، نام هر کس را که صدا زدم جوابی نشنیدم، فهمیدم کسی نیست بلند شدم از روبرو رفتم به شعله برخوردم برگشتم از پشت سر حرکت کردم حرارت احساس کردم، طرف راست را ادامه دادم باز به آتش رسیدم به طرف چپ رفتم باز هم آتش بود. متوجه شدم همه اطرافم آتش است. از همه جا و همه کس نااُمید شدم لذا دو دست روی سر نهادم و آقا و مولایم را صدا زدم « یا بقیه اللّه ادرکنی!» لحظه ای نگذشت، بوی بسیار خوشی را استشمام کردم و با صدای بسیار زیبایی، شنیدم که فرمود: مشهدی حسن تنهایت گذاشتند، دستت را به من بده چند قدم که رفتم بین عده ای قرار گرفتم، سفارش مرا به شخصی کردند و مرا به او سپردند او کمک کرد تا اعمالم را انجام دادم و گوسفندی برایم کُشت.

امروز آن شخص از من پرسید: می خواهی پیش رُفقایت برگردی؟ گفتم: بله. بدون اینکه از من سؤال کند که نام کاروان چیست یا اهل کجایی، مرا سوار ماشین کرد و به اینجا آورد و گفت اینجا هستند و این هم هتل شماست.

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

دل بی تو به تنگ آمد وقت است که باز آیی

دائم گل این بُستان شاداب نمی ماند

دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

طبعت على كدروانت تريدها

صفوا من الاقذارو الاكدار

و مكلفوا الايام ضد طبا عها

متطلب فى الماء جذوة نار

آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏الفؤاد

و اذا رجوت المستحيل فانما

تينى البناء على شفيرهار

يعنى طبع دنيا و روزگار بر تيرگى بنا شده است در حالى كه تو از آن توقع صافى از كثافات و كدورتها دارى. و كسى كه روزگار را بر ضد طبعش تكليف كند يعنى آسايش و راحتى از او طلب كند مانند كسى است كه در آب تقاضاى شعله آتش كند. هرگاه آرزوى چيز محال و غير ممكن نمائى مانند اين است كه لب پرتگاه ساختمان بنا كنى. يكى از عرفا گفته است : بر مصيبت ديده سزاوار است كه مصيبت را بر خودش سهل و آسان نمايد و از اينكه همه چيز در اين دنيا فانى مى‏گردد و مسيرهها به پايان مى‏رسد غافل نباشد و در حقيقت دنيا خانه كسى است كه در آن جهان خانه ندارد و مال كسى است كه مال ندارد،جمع مى‏كند آن را كسى كه عقل ندارد،و براى آن سعى كوشش مى‏كند يعنى حرص مى‏ورزد كسى كه اعتماد و يقين ندارد،و به جهت آن دشمنى مى‏كند كسى كه دانائى ندارد،و بر آن حسد مى‏برد كسى كه بصيرت ندارد،كسى كه در دنيا صحت دارد رنجور و كسى كه مريض است افسرده، و فقير دنيا محزون و غنى‏اش مفتون است. بدان كه تو در اين دنيا براى غرض خاصى خلق شدى و بيهوده و بيغرض خلق نشدى زيرا خداوند متعال از عبث و بيهوده كارى منزه است و فرمود :

و ما خلقت الجن و الانس الاليعبدون (١٠) ما جن و انس را جز اينكه مرا پرستش كنند نيافريديم.

و خداوند دنيا را محل كسب و تجارت آخرت قرار داده است و سرمايه آن تجارت را اعمال صالح و وقت آن را مدت عمر مقرر فرموده. و جدا اين مدت نسبت به آنچه كه كسب مى‏شود و آن عبارت است از سعادت ابدى بى پايان كوتاه است. پس اگر مشغول كسب اين تجارت شوى و مانند مردان بزرگ بيدار باشى و همانند مردان دلاور كمر همت ببندى و بكار خود اهتمام ورزى اميد است كه به نصيب و بهره خود نائل گردى پس عمرت را در اهتمام به غير آن چه كه براى آن خلق شدى ضايع مكن و اوقات شريف عمرت را غنيمت بشمار و گرنه عمرت از بين مى‏رود و فائده‏اى عائدت نمى‏گردد. زيرا غايب عود نمى‏كند و ميت بازگشت نمى‏نمايد يعنى عمر از دست رفته بر نمى‏گردد و از سعادتى كه براى آن خلق شدى محروم مى‏گردى. و وقتى در آن جهان درجات سابقين و پيشتازان را ببينى و منازل آنها را مشاهده نمائى در حسرت و مغبونيت محروميت دائمى فرو مى‏روى و هيچگاه حسرتت تمام نمى‏شود چون قابل جبران نيست. و در حالى خودت در انجام اعمال كوتاهى كردى و خود را از اين تجارت پر سود محروم نمودى. پس بنابراين آن دردو رنج كوتاه مدت دنيا را با اين درد و رنجهاى دراز مدت بى پايان قيامت مقايسه كن و هر كدام از اين دو كه برايت سخت‏تر و مضرتر است از خود دفع كن با اينكه دفع سبب اين يعنى رنجهاى آخرت را داراى ولى قدرت دفع سبب رنجهاى دنيا را ندارى كما اينكه حضرت على عليه السلام به اشعب بن قيس كه در مرگ فرزندش بيتابى مى‏كرد فرمود :

ان صبرت جرى عليك القضاء و انت ما حور و ان لم تصبر جرى عليك القضاء و انت مازور.فاغتنم شبابك قبل هرمك و صحتك قبل سقمك و اجعل الموت نصب عينك و استعدله بصالح العمل ودع الاشتغال بغيرك فان الموت ياتى اليك دونه .

يعنى اگر صبر كنى مقدرات بر تو جارى مى‏شود و تو پاداش خواهى داشت، و اگر صبر نكنى و بى تابى نمائى بازهم مقدرات مسير خود را طى مى‏كند و وزر و گناه بر تو خواهد بود.پس جوانيت را قبل از پيرى و صحت را قبل از مرضت غنيمت بشمار،و مرگ را هميشه نصب العين خود قرارده و خود را با عمل صالح مهيا و آماده آن نما و از اشتغال بغير خود بپرهيز زيرا مرگ به طرفت مى‏آيد. و در قول خداوند تامل و تدبير كن كه فرمود :و ان ليس للانسان الا ماسعى و ان سعيه سوف يرى (١١) نيست براى انسان جز آنچه را سعى كرده و زود است كه سعيش را ببيند.

مقصود از سعى در آيه عمل انسان و منظور از رويت مشاهده عمل در روز قيامت است - تفسير الميزان پس آرزويت راكوتاه و عملت را اصلاح و نيكو كن زيرا بيشترين چيزى كه باعث اهتمام و دلبستگى به اموال و اولاد مى‏گردد آرزوى طولانى است. و پيغمبر اسلام به يكى از اصحاب خويش فرمود : اذا اصبحت فلا تحدث نفسك بالسماء و اذا امسيت فلا تحدث نفسك بالصباح و خذمن حياتك لموتك و من صحتك لسقمك فانك لاتدرى ما اسمك غدا. يعنى چون صبح كنى فكر شب را مكن و چون شب كردى فكر صبح را مكن و از زندگانى خود براى مرگ و از صحتمندى و سلامتت براى روز بيماريت ذخيره بردار زيرا چه ميدانى كه فردا نام تو در ميان چه طائفه خواهد.گروه مردگان يا زندگان.

و حضرت على عليه السلام فرمود: ان اشد ما اخاف عليكم خصلتان اتباع الهوى و طول الامل فاما اتباع الهوى فانه يعدل عن الحق و اما طول الامل فانه يورث الحب للدنيا ثم قال : الا ان الله يعطى الدنيا لمن يحب و يبغض و اذا احب عبدا اعطاه الايمان. الا ان للدين ابناء و للدينا ابناء فكونوا من ابناء الدين و لا تكونوا من ابناء الدنيا الا ان الدنيا قداتحلت مولية، الا ان الاخرة قدار تحلت مقبلة، الاوانكم فى يوم عمل ليس فيه حساب. الاوانكم توشكون فى يوم حساب ليس فيه عمل. از دو خصلت بيش از هر چيز مى‏هراسم يكى پيروى از هوا و هوس، و ديگرى آرزوى دور و دراز و طولانى. اما پيروى از هوا و هوس انسان را از را ه حق باز مى‏دارد، و آرزوى دراز موجب دلبستگى به دنياست. سپس حضرت فرمود : آگاه باشيد كه خدا دنيا را به دوست و دشمن خود عطاء مى‏كند و هرگاه بنده‏اى را دوست بدارد ايمان به او عطاء مى‏كند هشيار باشيد كه دين و دنيا هر كدام فرزندانى دارند، بكوشيد كه از فرزندان دين باشيد نه از فرزندان دنيا. به هوش باشيد كه دنيا پشت كرده و مى‏رود، و آخرت به طرف شما مى‏آيد. بيدار باشيد كه امروز وقت عمال است نه حساب و فرداى قيامت روزحساب است نه عمل. بدان كه همانا محبوبى از تو جدا مى‏شود يعنى فرزندت وفات مى‏كند و حسرت و درد داغ او بر دلت باقى مى‏ماند و وقتى كه با تو بود همه گونه رنج و زحمت و مشقت برايت فراهم مى‏كرد و همواره به خاطر او يا بر عليه او به غليظ مى‏آمدى و ناراحت مى‏شدى و براى اينكه از اين ناراحتى نجات يابى در جستجوى دوستى غير از او بودى و سعى مى‏كردى كه داراى اين صفات باشد كه هم نشينى‏اش نيكو پيوستگى‏اش دائم و همدمى او زياد و نفعش كامل باشد.

پس اگر به مرادت رسيدى و دوست دارى صفات مذكور را يافتى ظفرمند و پيروزى او همان كسى است كه سزاوار است مقصد نهائى تو باشد و لازم است از او محافظت كنى و به او اهتمام ورزى و اوقات خود را صرف او نمائى و اوست غايت هر محبت و منتهاى هر مقصد و آن نيست مگر اشتغال به خدا و صرف همت به او و واگذارى هر چه كه در اين مسير به انسان وارد مى‏شود به سوى او زيرا اين علامت دوستى خداوند متعال است كه فرمود : يجبهم و يحبونه‏(١٢) و الذين آمنوا اشد حبالله (١٣) يعنى خدا ايشان را دوست دارد و ايشان نيز خدا را دوست دارند و كسانيى كه ايمان آورده‏اند محبتشان از براى خدا و پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم محبت خدا را از شرائط ايمان قرار داده فرمود: لايومن احدكم حتى يكون الله و رسوله احب اليه مما سواهما و لايتحقق الحب فى احدكم لاحد مع كراهته لفعله و سخطه به بل مع رضاه به على كل وجه بل على وجه الحقيقه لاعلى وجه التكلف و التعنت . يعنى هيچ يك از شما ايمان نياورد مگر اينكه خدا و رسول او در نزدش از همه محبوبتر باشند و محبت كسى در قلب هيچكدام از شما واقع نمى‏شود در حالى كه از كار او ناراحت و غضبناك مى‏شود بلكه محبتش وقتى در قلب شما جايگزين مى‏گردد كه در تمام حالات وجهات از كار او راضى باشيد آن هم نه به صورت ناراحتى و تكليف بلكه حقيقتا و قلبا بدون هيچ گونه مشقت و سختى.

و در اخبار حضرت داود عليه السلام وارد شده است كه خداوند متعال به او فرمود : اى داود من دوست كسى هستم كه او نيز مرا دوست داشته باشد و همدم كسى مى‏باشم كه او نيز همدم من باشد، و مونس كسى هستم كه او نيز به ذكر من مانوش باشد،و رفيق و مصاحب كسى مى‏باشم كه او نيز رفيق من باشد،و كسى را بر مى‏گزينم كه او نيز مرا بر گزيند،و مطيع كسى هستم كه مرا اطاعت كند،و هر كس قلبا مرا دوست بدارد حيات و زندگانى اى به او مى‏دهم كه به هيچ كس قبل از او ندادم، و كسى كه حقيقتا در جستجوى من باشد مرا خواهد يافت، و كسى كه در پى غير من باشد هرگز مرا نخواهد يافت. پس اى اهل زمين غرور و تكبر را از خود دور سازيد و به سوى كرامت و مصاحبت و مجالست و موانست من بشتابيد و با من مانوس شويد تا من نيز با شما مانوس شوم و به سوى محبت و دوستى شما بشتابم.

 و خدايى تعالى به يكى از صديقين وحى كرد كه در ميان بندگان من كسانى هستند كه مرا دوست دارند و من نيز آنان را دوست مى‏دارم، آنان به من مشتاقند ومن نيز به آنان اشتياق دارم آنان هميشه به ياد منند و من به ياد آنانم آنان به من نظر دارند و من هم با آنان نظر دارم اگر راه آنان را بپيمائى تو را نيز دوست مى‏دارم و گرنه دشمنت خواهم شد.

آن صديق عرض كرد پروردگارا علامت آنان چيست ؟ خداوند فرمود : آنان در روز چشم به سايه مى‏دوزند همانگونه كه چوپان مهربان چشم به گله خود مى‏دوزد،و به آرزوى غروب آفتابند همان گونه كه پرونده به هنگام غروب به آرزوى بازگشت به لانه خويش است. همين كه شب فرا مى‏رسد و تاريكى آنها را در بر مى‏گيرد و بسترها گسترده و تختخوابها برافراشته مى‏گردد و هر دوستى با محبوب مورد علاقه خود خلوت مى‏نمايد آنگاه آنان رو به من مى‏ايستاند و با كلام من مناجات مى‏كنند و به راز و نياز مى‏پردازند و به خاطر نعمتهائيى كه به آنها داده‏ام.

گاهى فرياد مى‏زنند و گريه مى‏كنند و گاهى ناله و شكايت مى‏نمايند و اين را در حال نشسته و ايستاده و در حال ركوع و سجود انجام مى‏دهند مى‏بينم كه به خاطر من چه رنجى را تحمل مى‏كنند و مى‏شنوم كه از محبت من و در فراق چه شكايت‏ها دارند كمترين چيزى كه به آنها عطا مى‏كنم سه چيز است- : ١.قدرى از نور خودم را در دل آنان مى‏اندازم كه در پرتو آن از من خبر مى‏دهند همانگونه كه من از آنها خبر مى‏دهم. ٢.اگر آسمانها و زمين و آنچه در آنها است در ميزان عمل آنها باشد باز آن را براى آنان اندك مى‏شمارم. ٣.روى به سوى ايشان مى‏كنم و كسى را كه من رو به او مى‏كنم هيچ كس نمى‏داند كه چه مى‏خواهم به او عطا كنم. در اينجا كلام را در مورد مقدمه قطع مى‏كنيم و وارد بابها مى‏شويم.

باب اول : در بيان عوضها

بدان كه خداوند متعال عادل و كريم و غنى مطلق است به كمال ذات و جمال صفاتش شايسته نيست كه بر بنده مومن خود در دنيا بلائى و او ناچيز نازل كند و عوض آن را زيادتر از آنچه بر عبد وارد نمود ندهد،زيرا اگر در برابر آن بلا هيچ عوض ندهد ظالم است و اگر به مقدار بلاعوض دهد عابث و بيهوده كار است تعالى الله عن ذالك علوا كبيرا، خداوند متعال از ظلم و عبث پاك و منزه است. و در اين زمينه يعنى در اينكه خدا در عوض چيزى كه از انسان مى‏گيرد چندين برابر عطاء ميفرمايد اهبار و احاديث بسيارى وارد شده كه از جمله آنها اين است :

١ان المومن لويعلم ما اعدالله له على البلاء لتمنى انه فى دار دنيا قرض با لمقاريض رسول اكرم ص) فرمود : اگر مومن بداند كه خداوند چه پاداش بزرگى در برابر بلا برايش آماده كرده آرزو مى‏كند كه در دنيا او را بإ؛ مقراضها تكه تكه كنند. اين حديث مفصل است و ما به ذكر آنچه كه مربوط به اين مطلب است اكتفاء نموديم و اين را متجاوز از سى نفر از صحابه از رسول اكرم صلى الله عليه و آله روايت كرده‏اند.

٢ روى الصدوق رحمة الله با سناده الى عمربن عتبه السلمى قال :سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله و سلم يقول : ايما رجل قدم ثلاثة اولاد لم يبلغوا الحنث او امراة قدمت ثلاثة اولاد فهم حجاب يسترونه عن النار. صدوق عليه الرحمه به اسناد خود از عمربن عتبه سلمى روايت كرده است كه او مى‏گويد : از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم شنيدم مى‏فرمود : يعنى سه فرزند آنها به حد بلوغ بميرند آن فرزندان حجابى مى‏شوند كه پدر و مادر خويش را از آتش جهنم حفظ مى‏كنند و با پوشش خود مانع آتش دوزخ مى‏شوند.

پاداش كسى كه سه كودكش بميرند

٣. عن ابى ذر زضى الله عنه قال ما من مسلمين يقدمان عليهما ثلاثة اولاد لم يبلغوا الحنث الا ادخلهما الله بفضل رحمته. ابوذر رضى الله عنه گفت : هيچ مرد وزن مسلمانى نيست كه فرزند نابالغ آنها برايشان پيشى جويند يعنى قبل از پدر و مادر بميرند مگر آنكه خداوند به فضل و رحمت خويش آن زن و مرو را در بهشت داخل فرمايد حنث به كسرحاء يعنى گناه ،پس معنى عبارت لم يبلغوا الحنث چنين مى‏شود يعنى فرزندانى كه هنوز به سنى كه گناه برايشان نوشته شود نرسيده‏اند.

پاداش كسى كه در مرگ فرزند صبر كند

٤ و با سناده الى جابرعن ابى جعفر محمدبن على الباقر عليهما السلام قال : من قدم اولاد يحتسبهم عندالله تعالى احجبوه من النار باذن الله تعالى عزوجل. مرحوم صدوق به اسناد خود به جابر از امام باقر عليه السلام روايت كرد كه آن حضرت فرمود : هركس فرزندان از فرزندانى از پيش بفرستد و آنها را به حساب خدا بگذارد يعنى در مصيبت آنها براى خدا صبر كند آنها او را از آتش جهنم به اذن خداوند متعال حفظ مى‏كنند.

برترى يك فرزند از پيش فرستاده از هفتاد فرزند مجاهد بعد از خود

٥ و با سناده الى على بن مسير عن ابى عبدالله عليه السلام قال : ولد واحد يقدمه الرجل افضل من سبعين يخلفهم من بعده كلهم قدر كبوا الخيل و قاتلو فى سبيل الله. و نيز صدوق رضوان الله عليه به اسناد خود به على بن ميسر از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود : اگر مرد يك فرزند پيش بفرستد بهتر از اين است كه هفتاد فرزند بعد از خودش باقى بگذارد و تمام آنها سوار بر اسبان شوندو در راه خدا جهاد كنند.

پاداش مؤمن در مرگ فرزند بهشت است

٦ و عنه عليه السلام ثواب المومن من ولده الجنة صبرا و لم يصبر. امام صادق عليه السلام فرمود : ثواب و پاداش مومن در مرگ فرزندش بهشت است خواه در مصيبت فرزند خود صبر كند، خواه صبر نكند.

پاداش مصيبت ديده بهشت است

٧ و عنه عليه السلام : من اصيب بمصيبة جزع عليها او لم يحزع صبر عليها اولم يبصر كان ثوابه من الله الجنة و نيز از امام صادق عليه السلام روايت شده است فرمود : هر كس مصيبتى بر او وارد شود در برابر آن جزع و بيتابى كند و چه نكند و چه صبر كند چه نكند پاداش او ار طرف خدا بهشت است. و عنه عليه السلام : ولد واحد يقدمهالرجل افضل من سبعين ولدا يبقون بعده يدركون القائم عليه السلام و ايضا از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود : اگر مرد يك فرزند از پيش بفرستد بهتر است از هفتاد فرزندى كه بعد از خودش باقى بماند كه امام زمان عليه السلام را درك كنند.

بلا در جان فرزند و مال باعث آمرزش گناهان است

٩. روى الترمدى با سناده الى النبى صلى الله عليه وآله انه قال : ما نزل البلاء با المومن و المومنة فى نفسه و ولده و ما له حتى يلقى الله عزوجل و ما عليه خطية ترمدى به اسناد خود پيغمبر صلى الله عليه و آله روايت مى‏كند كه آن حضرت فرمود : هيچ بلائى در جان و فرزند و مال مرد و زن مومن نازل نمى‏شود مگر اينكه خداى عزوجل را ملاقات مى‏كند در حالى كه هيچ گناهى بر او نباشد يعنى بلاء در جان و فرزند و مال باعث پاك شدن گناهان است.

خداوند بوسيله بلا بنده را به مقام در آن جهان مى‏رساند

١٠عن محمدبن خالد السلمى عن ابيه عن جده و كانت له صحبة قال : سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله و سلم يقول : ان العبد اذا سبقت له عندالله تعالى منزله و لم يبلغها بعمل ابتلاه الله فى جسده اوفى ماله اوفى ولده ثم صبر على ذالك حتى يبلغه المنزلة التى سبقت اليه من الله عزو جل محمدبن خالد سلمى از پدر و جدش نقل مى‏كند و جدش رفيقى داشت كه مى‏گفت : از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه فرمود : هرگاه براى بنده در نزد خداوند متعال منزلت و مقامى آماده شود كه بنده به وسيله عمل نتواند به آن برسد خداوند او را در بدن يا مال يا فرزندش مبتلاء مى‏كند سپس بنده در برابر بتلاتات صبر نمايد تا اينكه خداوند او را به آن منزلتى كه قبلا برايش آماده كرده بود نائل فرمايد :

پنج چيز ارزشمند و پر قيمت

١١ عن ثوبان مولى رسول الله صلى الله عليه وآله و سلم قال : سمعت رسول الله صلى الله عليه و آله يقول : بخ بخ خمس ما اثقلهن فى الميزان لا اله الا الله و سبحان الله و الحمد لله و الله اكبر و الولدا الصالح يتوفى للرجال فيحتسبه به به از پنج چيز كه چقدر در ميزان سنگين و پر قيمت است و آن پنج چيز عبارتند از : ١ لا اله الا الله ٢ سبحان الله ٣ الحمدلله ٤ الله اكبر ٥ فرزند صالح از مرد فوت كند و او آن را به حساب خدا بگذارد و براى خدا صبر كند. بخ بخ كلمه‏اى است كه هنگام مدح و خرسندى از چيزى گفته مى‏شود و تكرار آن براى مبالغه است، و گاهى مشدد مى‏گردد در اين صورت به معنى تفخيم و تعظيم از امرى است. يحتسبه يعنى آن فرزند فوت شده را به حساب خدا بگذار و براى رضاى خدا صبر كند كه خدا كفايتش مى‏كند.

قضيه خواب پيامبرصلى الله عليه و آله در كودكان وفات يافته

١٢عن عبدالرحمن بن سمره عن رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم نقل كرد كه آن حضرت فرمود : من در عالم رويا قضيه عجيبى ديدم سپس حضرت حديث طولانى و مفصلى را ذكر كرد و در ضمن آن حديث گفت : مردى از امتم را ديدم كه ميزان عملش سبك بود سپس اطرافش آمدند و ميران عملش را سنگين و ارزشمند كردند. فرط فرط بفتح فاء وراء به فرزندانى نا بالغى گفته مى‏شود كه قبل از پدر و مادر بميرد جمعش افراط است(١٤) افراط در اصل به كسانى مى‏گويند كه قبل از كاروان به سوى آب مى‏روند تا اسباب و مقدمات آب را براى اهل كاروان آماده نمايند.

تحصن سقط جنين كنار درب بهشت

١٣عن سهل بن حنيف رضى الله عنه قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم : تزوجوا فانى مكاثر بكم الامم يوم القيمه ان السقط ليظل محبنطئا على باب الجنة فيقال له ادخل يقول : حتى يدخل ابواى سهل بن حنيف رضى الله عنه از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نقل كرده كه آن حضرت فرمود : ازدواج كنيد تا نسلتان زياد شود زيرا من به كثرت شما در روز قيامت بر ساير امم افتخار و مباهات مى‏كنم حتى جنين سقط شده خشمگين بر در بهشت مى‏ايستد، به او مى‏گويند برو در بهشت ،مى‏گويد : تا پدر و مادرم پيش از من به بهشت نروند قدم در بهشت نخواهم گذاشت.(١٥) سقط بچه‏اى كه ناتمام از شكم مادرش خارج شود (محبنطئا) غضبناك و خشمگين

اعتصاب و تحصن سقط جنين جهت شفاعت پدر و مادر

١٤عن معوية بن جيده القشيرى عن النبى صلى الله عليه و آله و سلم قال : سوداء ولود خير من حسنا لا تلدانى مكاثر بكم الامم حتى ان السقط ليظل محبنطئا على باب الجنتة فيقال له ادخل الجنه. فيقول : انا و ابواى فيقال : انت و ابواك معاويه بن جيده قيشرى از نبى اكرم صلى الله عليه‏و آله وسلم نقل كرد كه آن حضرت فرمود : زن سياه فرزند زا از زن زيباى نازابهتر است، زيرا من به كثرت شما بر ساير امتها مباهات مى‏كنم حتى اينكه فرزند سقط شده با حالت ناراحتى و چشم انتظارى بر در بهشت مى‏ايستد ،به او مى‏گويند : برو به بهشت طفل سقط شده در جواب مى‏گويد : من تنها داخل نمى‏شوم بلكه با پدر و مادرم وارد مى‏شوم آنگاه به او گفته مى‏شود تو و پدر ومادرت برويد به بهشت.

شفاعت سقط جنين پذيرفته مى‏شود

١٥ عن عبدالملك بن عمروعمن حدثه ان رجلا اتى النبى صلى الله عليه و آله وسلم فقال : يا رسول الله تزوج فلانة ؟ فنهاه رسول الله (ص) عنها. ثم اتاه ثانية فقال يا رسول الله اتزوج فلانة ؟ فنهاه عنها. ثم اتاه ثالثه فقال : رسول الله (ص) سوداء و لودا حب الى من عاقر حسناء ثم قال : صلى الله عليه وآله و سلم : اما عملت انى مكاثر بكم الامم حتى ان السقط ليبقى محبنطئا على باب الجنة فيقال : له ادخل فيقول : لا حتى يدخل ابواى فيشفع فيهما فيدخلان الجنة . از عبدالملك بن عمر روايت شده است كه مردى خدمت پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله وسلم آمد عرض كرد اى رسول خدا آيا با فلان (كه ظاهر زنى زيبا ولكن عاقر و نازا بود) ازدواج بنمايم ؟

حضرت فرمود : نه آن مرد رفت و دومرتبه خدمت حضرت آمد و گفت : اى رسول خدا آيا با فلان زن ازدواج بكنم ؟ حضرت فرمود : نه. آن مرد رفت و مرتبه سوم آمد پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود : زن سياه زاينده نزد من بهتر است از زن زيباى نازا سپس فرمود : مگر نمى‏دانى كه من به كثرت شما بر ساير امتها مباحات مى‏كنم ؟ حتى اينكه فرزند سقط شده با حالت غضب و ناراحتى بر در بهشت مى‏ماند به او مى‏گويند برو به بهشت مى‏گويد : تا پدر و مادرم نروند من پا در بهشت نمى‏گذارم در مورد پدر و مادر شفاعت و وساطت مى‏كند و شفاعتش مورد قبول درگاه خداوند واقع مى‏شود و پدر و مادرش نيز به بهشت مى‏روند.

١٦عن سهل بن الحنظلة و كان لا يود له و هو ممن بايع تحت الشجرة قال : لئن يولدلى فى الاسلام ولد و يموت سقطا فاحتسبه احب الى من ان يكون لى الدنيا و ما فيها. سهل حنطله از اصحاب پيغمبر صلى الله عليه و آله بود و صاحب فرزند نمى‏شد و از جمله كسانى است كه زير درخت با پيامبر صلى الله عليه و آله بيعت كرده است او مى‏گفت : اگر خداوند در اسلام به من فرزندى عنايت كند و آن فرزند در حال سقط از دنيا برود و من آن را به حساب خدا بگذارم نزد من از دنيا و آنچه در آن است بهتر مى‏باشد.(١٦)

فرزند تازه زائيده مادر خود را به سوى بهشت مى‏كشد

١٧عن عبادة بن الصامتان رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم قال : النفساء يجرها ولدها يوم القيامة بسررها الى الجنة عباده بن صامت از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نقل مى‏كند كه آن حضرت فرمود : زن تازه زائيده را فرزند خود در قيامت به سررش به طرف بهشت مى‏كشد .نفساء به ضم نون و فتح فاء زنى كه تازه زائيده باشد سر به كسر و فتح سين آن چيزى است كه قابله آن را از ناف نوزاد قطع مى‏كنند، يعنى فرزندى كه هنوز سره‏اش قطع نشده باشد.

برترى يك كودك پيش فرستاده از صد فرزند مجاهد

١٨عن عمربن شعيب عن ابيه عن جده قال : قال رسول الله من قدم من صلبه ولده لم يبلغ الحنث كان افضل من ان يخلف من بعده ماة كلهم يجاهدون فى سبيل الله لا تسكن روعتهم الى يوم القيامة. عمربن شعيب از پدر و جدش روايت مى‏كند كه حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود : كسى كه يك فرزند به حد بلوغ نرسيده از صلب خويش قبل از خود بفرستد يعنى فرزندش قبل از بلوغ بميرد بهتر است از اينكه صد فرزند بعد از خود به جاى بگذارد كه همه آنها در راه خدا جهاد كنند و تا روز قيامت لحظه ای قلبشان از جهاد در راه خدا آرا م نگيرد.

برترى يك سقط جنين پيش فرستاده از صد فرزند مجاهد بعد از خود

١٩عن الحسن قال : قال رسول الله (ص) : لئن اقدم سقطا احب الى من ان اخلف ماة فارس كلهم يقاتل فى سبيل الله . حسن از رسول خدا صلى الله عليه وآله نقل مى‏كند كه آن حضرت فرمود : اگر يك فرزند سقط شده از پيش بفرستم برايم بهتر است از اينكه صد فرزند جنگنده از خود باقى بگذارم كه همه آنها در راه خدا جهاد كنند.

سخنان رسول اكرم صلى الله عليه و آله به زبير در اهميت فرزند از پيش فرستاده

٢٠ عن ايوب بن موسى از بنى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل مى‏كند كه آن حضرت به زبير فرمود : اى زبير اگر يك فرزند سقط شده از پيش بفرستى بهتر است از اينكه صد فرزند از خود به يادگار گذارى كه همه آنها سوار بر اسب شوند و در راه خدا جهاد كنند.

تحصن اطفال در قيامت و خطاب پروردگار به آنها

٢١عن النبى صلى الله عليه وآله وسلم انه قال : يقال : للولدان يوم القيامة ادخلو الجنة فيقولون يا رب حتى يدخل ابائنا و امهاتنا قال : فيابون فيقول الله عزوجل : مالى اراهم محبنطئين ادخلوا الجنة. فيقولون : يا رب ابائنا فيقول تعالى : ادخلوا الجنة انتم و ابائكم. از رسول اكرم صلى الله عليه و آله وسلم نقل شده است كه فرمود : در روز قيامت به كودكان گفته مى‏شود برويد داخل بهشت كودكان مى‏گويند : پروردگارا تا پدر و مادر ما داخل نشوند ما نمى‏رويم حضرت فرمود : كودكان از رفتن به بهشت امتناع مى‏ورزند سپس خداوند عزوجل مى‏فرمايد : چرا اين كودكان ناراحتند خطاب مى‏كنند اى كودكان برويد داخل بهشت، كودكان عرض مى‏كنند پروردگارا پدر و مادر ما داخل شوند تا ما نيز داخل شويم آنگاه خداوند حهربان شفاعت اطفال را قبول مى‏كند و از درگاه رحمت الهى خطاب مى‏رسد اى كودكان شما با پدرانتان وارد بهشت شويد.

استقبال كودكان با جامهاى شراب از پدر و مادر در قيامت

٢٢عن عبيدة بن عميرالليثى قال : اذا كان يوم القيامة خرج ولدان المسلمين من الجنة بايديهم الشراب قال : فيقول الناس لهم اسقونا اسقونإ؛'' فيقولون : ابوينا ابوينا قال : حتى ان السقط محبنطئا بباب الجنة فيقول : لا دخل حتى يدخل ابواى از عبيده بن عمير ليثى روايت شده است كه مى‏گويد : وقتى روز قيامت مى‏شود اطفال مسلمين از بهشت بيرون مى‏آيند در حالى كه در دست خود جامهائى پر از شراب بهشتى دارند آنگاه مردم محشر از شدت تشنگى به آنها مى‏گويند : اسقونا، اسقونا يعنى به ما آب به ما آب دهيد. اطفال مى‏گويند ابوينا، ابوينا، يعنى اين شرابهاى بهشتى مخصوص پدران ما است. حتى اينكه فرزند سقط شده با حالت غضب و ناراحتى كنار در بهشت تحصن مى‏كند و مى‏گويد : تا پدر و مادرم به بهشت نروند من هرگز نخواهم رفت.

منظره ديگر از تحصن اطفال در قيامت و خطاب پروردگار به آنها

٢٣ عن انس بن مالك قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم : اذا كان يوم القيامة نودى فى اطفال المومنين ان اخرجوا من قبوركم فيخرجون من قبورهم ثم ينادى فيهم ان امضوا الى الجنة زمرا فيقولون : ربنا و والدينا معنا ثم ينادى فيهم ثانية ان امضوا الى الجنة زمرا فيقولون : ربنا و والدينا ثم ينادى فيهم ثالثه ان امضوا الى الجنة زمرا فيقولون : ربنا و والدينا فيقول : فى الرابعة و والديكم معكم فيثب كل طفل الى ابويه فياخذون بايديهم فيدخلون بهم الجنة فهم اعرف با بائهم و امهاتهم يومدذ من اولادكم الذين فى بيوتكم انس بن مالك از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نقل كرد كه آن حضرت فرمود : وقتى روز قيامت شود در ميان اطفال مومنين ندا مى‏شود كه از قبرهايتان خارج شويد آنها بلافاصله از قبرهايشان خارج مى‏شوند، سپس در بين آنها ندا مى‏شود كه فوج فوج به بهشت وارد شويد.كودكان عرض مى‏كنند پروردگارا پدر و مادر ما هم با ما بيايند سپس مرتبه دوم به آنها ندا مى‏شود كه فوج فوج به بهشت رويد،اطفال مى‏گويند : پروردگارا پدر و مادر ما هم بيايند. بعد مرتبه سوم به ايشان ندا مى‏شود كه گروه گروه وارد بهشت گرديد. كودكان نيز عرض مى‏كنند خدايا پدر و مادر ما هم با ما وارد شوند خداوند در مرتبه چهارم خطاب مى‏فرمايد : شما با پدر و مادرتان وارد بهشت شويد آنگاه هر طفلى شتابان و به سرعت به طرف پدر ومادر خويش مى‏رود و دست آنها را مى‏گيرند و به اتفاق هم داخل بهشت مى‏گردند و آن اطفال در آن روز به پدر ومادرشان آشناترند از فرزندانى كه امروز در خانه‏هاى شما هستند.زمر زمر دستجاب و گروههاى مختلفى هستند كه به ترتيب يكى پس از ديگرى مى‏روند. و بعضى گفته‏اند زمر طبقات مختلفى از شهيدان و زاهدان و عالمان و قاريان و محدثان و غير هم مى‏باشند.

سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام تسليت به يكى از اصحاب

٢٤عن انس بن مالك ان رجلا كان يجى و بصبى معه الى رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و انه مات فاحتبس والده عن رسول الله صلى الله عليه و آله فسال عنه فقالوا مات صبيه الذى رايته معه فقال (ص) : هلا اذنتمونى ؟ فقوموا الى اخينا نعزيه فلما دخل عليه اذا الرجل حزينا و به كابة فعزاه فقال : يارسول الله (ص) كنت ارجوه لكبرسنى و ضعفى فقال رسول الله (ص) : اما يسرك ان يكون يوم القيامه بازائك فيقال له ادخل الجنه فيقول : يا رب و ابواى فلا يزال يشفع حتى يشفعه الله عزوجل فيكم و يدخلكم الجنه جميعا از انس بن مالك روايت شده است كه مردى هميشه با كودكش به نزد پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى‏آمد و پس از چندى فرزندش فوت شد و آن مرد از آمدن به خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله خودارى كرد تا اينكه پيامبرصلى الله عليه و آله از حال آن مرد جويا شد اصحاب عرض كردند آن فرزندى كه شما ديديد كه به همراه او مى‏آمد وفات كرد حضرت فرمود : چرا مرا از اين قضيه با خبر نكرديد ؟ فرمود : پس حركت كنيد تا برويم به نزد برادرمان و او را در مرگ فرزندش تسليت دهيم چون حضرت رسول صلى الله عليه و آله بر آن مرد وارد شد ديد كه خيلى اندوهگين است و قيافه‏اش از شدت ناراحتى تغيير كرده است حضرت به او تسليت گفت،عرض كرد اى رسول خدا صلى الله عليه و آله فرزندم اميد پيرى و دوران ضعف و ناتوانيم بوده است. حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود : آيا تو را مسرور و دلشاد نمى‏كند به اينكه در روز قيامت به دنبالت بيايد و به او گفته مى‏شود برو بهشت مى‏گويد : پدر و مادر من هم به بهشت روند تا من بروم و آن قدر شفاعت و وساطت مى‏كند تا اينكه خداوند عزوجل شفاعتش را مى‏پذيرد و همه شما را به بهشت مى‏برد. احتبس يعنى از آمدن به نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله خودارى كرد هلال ذنتمونى يعنى چرا مرا خبر نكرديد.كابه يعنى تغيير و انكسار نفس از شدت اندوه و ناراحتى.

ايضا سخنان پيامبر (ص) هنگام تسليت به عثمان بن مظعون

٢٥ و عن انس ايضا قال : توفى لعثمان بن مظعون رضى الله عنه ولدفا شتد حزنه عليه حتى اتخذ فى داره مسجد يتعبد فيه فبلغ ذالك النبى (ص) فقال : يا عثمان ان الله عزوجل لم يكتب علينا رهبانيه انما رهبانيه امتى الجهاد فى سبيل الله يا عثمان بن مظعون ان للجنة ثمانية ابواب و للنار سبعة ابواب افلا يسرك الاتاتى بابا منها الاوجدت ابنك بجنبه اخذا بححزتك ليشفع لك الى ربه عزوجل قال : فيقل يا رسول الله و لنا فى افرطنا ما لعثمان قال نعم لمن صبر منكم و احتسب و نيز انس بن مالك مى‏گويد : پسرى از عثمان بن مظعون وفات يافت واوشديدا از مرگ فرزند خويش محزون و اندوهناك گرديد حتى اينكه از شدت ناراحتى در خانه خود مسجدى اتخاذ كرد كه در آن مشغول عبادت بود و از خانه بيرون نمى‏رفت رسول خدا (صلى‏الله‏عليه‏وآله) از اين‏جريان باخبر شد و و به نزد او رفت و گفت : اى عثمان خداوند عزوجل رهبانيت و گوشه نشينى را بر ما ننوشت و جايز نمى‏داند همانا رهبانيت امت من جهاد در راه خداست. اى عثمان بن مظعون بهشت هشت در دارد و جهنم هفت در آيا تو خوشحال و مسرور نمى‏كند به اينكه از هيچ درى وارد نمى‏شوى مگر آنكه فرزندت را كنار آب در مى‏يابى در حالى كه به دامنت چنگ مى‏زند تا شفاعت تو را نزد پروردگار خويش بنمايد. انس بن مالك مى‏گويد : بعضى از اصحاب گفتند : اى رسول خدا صلى الله عليه و آله آيا آنچه را كه براى پيش فرستاده عثمان گفتند براى پيش فرستاده‏هاى ما هم هست يعنى همان طور كه فرموديد : طفل فوت شده عثمان بن مظعون در قيامت از او شفاعت مى‏كنند حضرت فرمود : بلى هركس از شما در مرگ فرزندخويش براى خدا صبر كند آن فرزند در قيامت از او شفاعت مى‏كند.

طبعت على كدروانت تريدها

صفوا من الاقذارو الاكدار

و مكلفوا الايام ضد طبا عها

متطلب فى الماء جذوة نار

آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏الفؤاد

و اذا رجوت المستحيل فانما

تينى البناء على شفيرهار

يعنى طبع دنيا و روزگار بر تيرگى بنا شده است در حالى كه تو از آن توقع صافى از كثافات و كدورتها دارى. و كسى كه روزگار را بر ضد طبعش تكليف كند يعنى آسايش و راحتى از او طلب كند مانند كسى است كه در آب تقاضاى شعله آتش كند. هرگاه آرزوى چيز محال و غير ممكن نمائى مانند اين است كه لب پرتگاه ساختمان بنا كنى. يكى از عرفا گفته است : بر مصيبت ديده سزاوار است كه مصيبت را بر خودش سهل و آسان نمايد و از اينكه همه چيز در اين دنيا فانى مى‏گردد و مسيرهها به پايان مى‏رسد غافل نباشد و در حقيقت دنيا خانه كسى است كه در آن جهان خانه ندارد و مال كسى است كه مال ندارد،جمع مى‏كند آن را كسى كه عقل ندارد،و براى آن سعى كوشش مى‏كند يعنى حرص مى‏ورزد كسى كه اعتماد و يقين ندارد،و به جهت آن دشمنى مى‏كند كسى كه دانائى ندارد،و بر آن حسد مى‏برد كسى كه بصيرت ندارد،كسى كه در دنيا صحت دارد رنجور و كسى كه مريض است افسرده، و فقير دنيا محزون و غنى‏اش مفتون است. بدان كه تو در اين دنيا براى غرض خاصى خلق شدى و بيهوده و بيغرض خلق نشدى زيرا خداوند متعال از عبث و بيهوده كارى منزه است و فرمود :

و ما خلقت الجن و الانس الاليعبدون (١٠) ما جن و انس را جز اينكه مرا پرستش كنند نيافريديم.

و خداوند دنيا را محل كسب و تجارت آخرت قرار داده است و سرمايه آن تجارت را اعمال صالح و وقت آن را مدت عمر مقرر فرموده. و جدا اين مدت نسبت به آنچه كه كسب مى‏شود و آن عبارت است از سعادت ابدى بى پايان كوتاه است. پس اگر مشغول كسب اين تجارت شوى و مانند مردان بزرگ بيدار باشى و همانند مردان دلاور كمر همت ببندى و بكار خود اهتمام ورزى اميد است كه به نصيب و بهره خود نائل گردى پس عمرت را در اهتمام به غير آن چه كه براى آن خلق شدى ضايع مكن و اوقات شريف عمرت را غنيمت بشمار و گرنه عمرت از بين مى‏رود و فائده‏اى عائدت نمى‏گردد. زيرا غايب عود نمى‏كند و ميت بازگشت نمى‏نمايد يعنى عمر از دست رفته بر نمى‏گردد و از سعادتى كه براى آن خلق شدى محروم مى‏گردى. و وقتى در آن جهان درجات سابقين و پيشتازان را ببينى و منازل آنها را مشاهده نمائى در حسرت و مغبونيت محروميت دائمى فرو مى‏روى و هيچگاه حسرتت تمام نمى‏شود چون قابل جبران نيست. و در حالى خودت در انجام اعمال كوتاهى كردى و خود را از اين تجارت پر سود محروم نمودى. پس بنابراين آن دردو رنج كوتاه مدت دنيا را با اين درد و رنجهاى دراز مدت بى پايان قيامت مقايسه كن و هر كدام از اين دو كه برايت سخت‏تر و مضرتر است از خود دفع كن با اينكه دفع سبب اين يعنى رنجهاى آخرت را داراى ولى قدرت دفع سبب رنجهاى دنيا را ندارى كما اينكه حضرت على عليه السلام به اشعب بن قيس كه در مرگ فرزندش بيتابى مى‏كرد فرمود :

ان صبرت جرى عليك القضاء و انت ما حور و ان لم تصبر جرى عليك القضاء و انت مازور.فاغتنم شبابك قبل هرمك و صحتك قبل سقمك و اجعل الموت نصب عينك و استعدله بصالح العمل ودع الاشتغال بغيرك فان الموت ياتى اليك دونه .

يعنى اگر صبر كنى مقدرات بر تو جارى مى‏شود و تو پاداش خواهى داشت، و اگر صبر نكنى و بى تابى نمائى بازهم مقدرات مسير خود را طى مى‏كند و وزر و گناه بر تو خواهد بود.پس جوانيت را قبل از پيرى و صحت را قبل از مرضت غنيمت بشمار،و مرگ را هميشه نصب العين خود قرارده و خود را با عمل صالح مهيا و آماده آن نما و از اشتغال بغير خود بپرهيز زيرا مرگ به طرفت مى‏آيد. و در قول خداوند تامل و تدبير كن كه فرمود :و ان ليس للانسان الا ماسعى و ان سعيه سوف يرى (١١) نيست براى انسان جز آنچه را سعى كرده و زود است كه سعيش را ببيند.

مقصود از سعى در آيه عمل انسان و منظور از رويت مشاهده عمل در روز قيامت است - تفسير الميزان پس آرزويت راكوتاه و عملت را اصلاح و نيكو كن زيرا بيشترين چيزى كه باعث اهتمام و دلبستگى به اموال و اولاد مى‏گردد آرزوى طولانى است. و پيغمبر اسلام به يكى از اصحاب خويش فرمود : اذا اصبحت فلا تحدث نفسك بالسماء و اذا امسيت فلا تحدث نفسك بالصباح و خذمن حياتك لموتك و من صحتك لسقمك فانك لاتدرى ما اسمك غدا. يعنى چون صبح كنى فكر شب را مكن و چون شب كردى فكر صبح را مكن و از زندگانى خود براى مرگ و از صحتمندى و سلامتت براى روز بيماريت ذخيره بردار زيرا چه ميدانى كه فردا نام تو در ميان چه طائفه خواهد.گروه مردگان يا زندگان.

و حضرت على عليه السلام فرمود: ان اشد ما اخاف عليكم خصلتان اتباع الهوى و طول الامل فاما اتباع الهوى فانه يعدل عن الحق و اما طول الامل فانه يورث الحب للدنيا ثم قال : الا ان الله يعطى الدنيا لمن يحب و يبغض و اذا احب عبدا اعطاه الايمان. الا ان للدين ابناء و للدينا ابناء فكونوا من ابناء الدين و لا تكونوا من ابناء الدنيا الا ان الدنيا قداتحلت مولية، الا ان الاخرة قدار تحلت مقبلة، الاوانكم فى يوم عمل ليس فيه حساب. الاوانكم توشكون فى يوم حساب ليس فيه عمل. از دو خصلت بيش از هر چيز مى‏هراسم يكى پيروى از هوا و هوس، و ديگرى آرزوى دور و دراز و طولانى. اما پيروى از هوا و هوس انسان را از را ه حق باز مى‏دارد، و آرزوى دراز موجب دلبستگى به دنياست. سپس حضرت فرمود : آگاه باشيد كه خدا دنيا را به دوست و دشمن خود عطاء مى‏كند و هرگاه بنده‏اى را دوست بدارد ايمان به او عطاء مى‏كند هشيار باشيد كه دين و دنيا هر كدام فرزندانى دارند، بكوشيد كه از فرزندان دين باشيد نه از فرزندان دنيا. به هوش باشيد كه دنيا پشت كرده و مى‏رود، و آخرت به طرف شما مى‏آيد. بيدار باشيد كه امروز وقت عمال است نه حساب و فرداى قيامت روزحساب است نه عمل. بدان كه همانا محبوبى از تو جدا مى‏شود يعنى فرزندت وفات مى‏كند و حسرت و درد داغ او بر دلت باقى مى‏ماند و وقتى كه با تو بود همه گونه رنج و زحمت و مشقت برايت فراهم مى‏كرد و همواره به خاطر او يا بر عليه او به غليظ مى‏آمدى و ناراحت مى‏شدى و براى اينكه از اين ناراحتى نجات يابى در جستجوى دوستى غير از او بودى و سعى مى‏كردى كه داراى اين صفات باشد كه هم نشينى‏اش نيكو پيوستگى‏اش دائم و همدمى او زياد و نفعش كامل باشد.

پس اگر به مرادت رسيدى و دوست دارى صفات مذكور را يافتى ظفرمند و پيروزى او همان كسى است كه سزاوار است مقصد نهائى تو باشد و لازم است از او محافظت كنى و به او اهتمام ورزى و اوقات خود را صرف او نمائى و اوست غايت هر محبت و منتهاى هر مقصد و آن نيست مگر اشتغال به خدا و صرف همت به او و واگذارى هر چه كه در اين مسير به انسان وارد مى‏شود به سوى او زيرا اين علامت دوستى خداوند متعال است كه فرمود : يجبهم و يحبونه‏(١٢) و الذين آمنوا اشد حبالله (١٣) يعنى خدا ايشان را دوست دارد و ايشان نيز خدا را دوست دارند و كسانيى كه ايمان آورده‏اند محبتشان از براى خدا و پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم محبت خدا را از شرائط ايمان قرار داده فرمود: لايومن احدكم حتى يكون الله و رسوله احب اليه مما سواهما و لايتحقق الحب فى احدكم لاحد مع كراهته لفعله و سخطه به بل مع رضاه به على كل وجه بل على وجه الحقيقه لاعلى وجه التكلف و التعنت . يعنى هيچ يك از شما ايمان نياورد مگر اينكه خدا و رسول او در نزدش از همه محبوبتر باشند و محبت كسى در قلب هيچكدام از شما واقع نمى‏شود در حالى كه از كار او ناراحت و غضبناك مى‏شود بلكه محبتش وقتى در قلب شما جايگزين مى‏گردد كه در تمام حالات وجهات از كار او راضى باشيد آن هم نه به صورت ناراحتى و تكليف بلكه حقيقتا و قلبا بدون هيچ گونه مشقت و سختى.

و در اخبار حضرت داود عليه السلام وارد شده است كه خداوند متعال به او فرمود : اى داود من دوست كسى هستم كه او نيز مرا دوست داشته باشد و همدم كسى مى‏باشم كه او نيز همدم من باشد، و مونس كسى هستم كه او نيز به ذكر من مانوش باشد،و رفيق و مصاحب كسى مى‏باشم كه او نيز رفيق من باشد،و كسى را بر مى‏گزينم كه او نيز مرا بر گزيند،و مطيع كسى هستم كه مرا اطاعت كند،و هر كس قلبا مرا دوست بدارد حيات و زندگانى اى به او مى‏دهم كه به هيچ كس قبل از او ندادم، و كسى كه حقيقتا در جستجوى من باشد مرا خواهد يافت، و كسى كه در پى غير من باشد هرگز مرا نخواهد يافت. پس اى اهل زمين غرور و تكبر را از خود دور سازيد و به سوى كرامت و مصاحبت و مجالست و موانست من بشتابيد و با من مانوس شويد تا من نيز با شما مانوس شوم و به سوى محبت و دوستى شما بشتابم.

 و خدايى تعالى به يكى از صديقين وحى كرد كه در ميان بندگان من كسانى هستند كه مرا دوست دارند و من نيز آنان را دوست مى‏دارم، آنان به من مشتاقند ومن نيز به آنان اشتياق دارم آنان هميشه به ياد منند و من به ياد آنانم آنان به من نظر دارند و من هم با آنان نظر دارم اگر راه آنان را بپيمائى تو را نيز دوست مى‏دارم و گرنه دشمنت خواهم شد.

آن صديق عرض كرد پروردگارا علامت آنان چيست ؟ خداوند فرمود : آنان در روز چشم به سايه مى‏دوزند همانگونه كه چوپان مهربان چشم به گله خود مى‏دوزد،و به آرزوى غروب آفتابند همان گونه كه پرونده به هنگام غروب به آرزوى بازگشت به لانه خويش است. همين كه شب فرا مى‏رسد و تاريكى آنها را در بر مى‏گيرد و بسترها گسترده و تختخوابها برافراشته مى‏گردد و هر دوستى با محبوب مورد علاقه خود خلوت مى‏نمايد آنگاه آنان رو به من مى‏ايستاند و با كلام من مناجات مى‏كنند و به راز و نياز مى‏پردازند و به خاطر نعمتهائيى كه به آنها داده‏ام.

گاهى فرياد مى‏زنند و گريه مى‏كنند و گاهى ناله و شكايت مى‏نمايند و اين را در حال نشسته و ايستاده و در حال ركوع و سجود انجام مى‏دهند مى‏بينم كه به خاطر من چه رنجى را تحمل مى‏كنند و مى‏شنوم كه از محبت من و در فراق چه شكايت‏ها دارند كمترين چيزى كه به آنها عطا مى‏كنم سه چيز است- : ١.قدرى از نور خودم را در دل آنان مى‏اندازم كه در پرتو آن از من خبر مى‏دهند همانگونه كه من از آنها خبر مى‏دهم. ٢.اگر آسمانها و زمين و آنچه در آنها است در ميزان عمل آنها باشد باز آن را براى آنان اندك مى‏شمارم. ٣.روى به سوى ايشان مى‏كنم و كسى را كه من رو به او مى‏كنم هيچ كس نمى‏داند كه چه مى‏خواهم به او عطا كنم. در اينجا كلام را در مورد مقدمه قطع مى‏كنيم و وارد بابها مى‏شويم.

باب اول : در بيان عوضها

بدان كه خداوند متعال عادل و كريم و غنى مطلق است به كمال ذات و جمال صفاتش شايسته نيست كه بر بنده مومن خود در دنيا بلائى و او ناچيز نازل كند و عوض آن را زيادتر از آنچه بر عبد وارد نمود ندهد،زيرا اگر در برابر آن بلا هيچ عوض ندهد ظالم است و اگر به مقدار بلاعوض دهد عابث و بيهوده كار است تعالى الله عن ذالك علوا كبيرا، خداوند متعال از ظلم و عبث پاك و منزه است. و در اين زمينه يعنى در اينكه خدا در عوض چيزى كه از انسان مى‏گيرد چندين برابر عطاء ميفرمايد اهبار و احاديث بسيارى وارد شده كه از جمله آنها اين است :

١ان المومن لويعلم ما اعدالله له على البلاء لتمنى انه فى دار دنيا قرض با لمقاريض رسول اكرم ص) فرمود : اگر مومن بداند كه خداوند چه پاداش بزرگى در برابر بلا برايش آماده كرده آرزو مى‏كند كه در دنيا او را بإ؛ مقراضها تكه تكه كنند. اين حديث مفصل است و ما به ذكر آنچه كه مربوط به اين مطلب است اكتفاء نموديم و اين را متجاوز از سى نفر از صحابه از رسول اكرم صلى الله عليه و آله روايت كرده‏اند.

٢ روى الصدوق رحمة الله با سناده الى عمربن عتبه السلمى قال :سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله و سلم يقول : ايما رجل قدم ثلاثة اولاد لم يبلغوا الحنث او امراة قدمت ثلاثة اولاد فهم حجاب يسترونه عن النار. صدوق عليه الرحمه به اسناد خود از عمربن عتبه سلمى روايت كرده است كه او مى‏گويد : از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم شنيدم مى‏فرمود : يعنى سه فرزند آنها به حد بلوغ بميرند آن فرزندان حجابى مى‏شوند كه پدر و مادر خويش را از آتش جهنم حفظ مى‏كنند و با پوشش خود مانع آتش دوزخ مى‏شوند.

پاداش كسى كه سه كودكش بميرند

٣. عن ابى ذر زضى الله عنه قال ما من مسلمين يقدمان عليهما ثلاثة اولاد لم يبلغوا الحنث الا ادخلهما الله بفضل رحمته. ابوذر رضى الله عنه گفت : هيچ مرد وزن مسلمانى نيست كه فرزند نابالغ آنها برايشان پيشى جويند يعنى قبل از پدر و مادر بميرند مگر آنكه خداوند به فضل و رحمت خويش آن زن و مرو را در بهشت داخل فرمايد حنث به كسرحاء يعنى گناه ،پس معنى عبارت لم يبلغوا الحنث چنين مى‏شود يعنى فرزندانى كه هنوز به سنى كه گناه برايشان نوشته شود نرسيده‏اند.

پاداش كسى كه در مرگ فرزند صبر كند

٤ و با سناده الى جابرعن ابى جعفر محمدبن على الباقر عليهما السلام قال : من قدم اولاد يحتسبهم عندالله تعالى احجبوه من النار باذن الله تعالى عزوجل. مرحوم صدوق به اسناد خود به جابر از امام باقر عليه السلام روايت كرد كه آن حضرت فرمود : هركس فرزندان از فرزندانى از پيش بفرستد و آنها را به حساب خدا بگذارد يعنى در مصيبت آنها براى خدا صبر كند آنها او را از آتش جهنم به اذن خداوند متعال حفظ مى‏كنند.

برترى يك فرزند از پيش فرستاده از هفتاد فرزند مجاهد بعد از خود

٥ و با سناده الى على بن مسير عن ابى عبدالله عليه السلام قال : ولد واحد يقدمه الرجل افضل من سبعين يخلفهم من بعده كلهم قدر كبوا الخيل و قاتلو فى سبيل الله. و نيز صدوق رضوان الله عليه به اسناد خود به على بن ميسر از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود : اگر مرد يك فرزند پيش بفرستد بهتر از اين است كه هفتاد فرزند بعد از خودش باقى بگذارد و تمام آنها سوار بر اسبان شوندو در راه خدا جهاد كنند.

پاداش مؤمن در مرگ فرزند بهشت است

٦ و عنه عليه السلام ثواب المومن من ولده الجنة صبرا و لم يصبر. امام صادق عليه السلام فرمود : ثواب و پاداش مومن در مرگ فرزندش بهشت است خواه در مصيبت فرزند خود صبر كند، خواه صبر نكند.

پاداش مصيبت ديده بهشت است

٧ و عنه عليه السلام : من اصيب بمصيبة جزع عليها او لم يحزع صبر عليها اولم يبصر كان ثوابه من الله الجنة و نيز از امام صادق عليه السلام روايت شده است فرمود : هر كس مصيبتى بر او وارد شود در برابر آن جزع و بيتابى كند و چه نكند و چه صبر كند چه نكند پاداش او ار طرف خدا بهشت است. و عنه عليه السلام : ولد واحد يقدمهالرجل افضل من سبعين ولدا يبقون بعده يدركون القائم عليه السلام و ايضا از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود : اگر مرد يك فرزند از پيش بفرستد بهتر است از هفتاد فرزندى كه بعد از خودش باقى بماند كه امام زمان عليه السلام را درك كنند.

بلا در جان فرزند و مال باعث آمرزش گناهان است

٩. روى الترمدى با سناده الى النبى صلى الله عليه وآله انه قال : ما نزل البلاء با المومن و المومنة فى نفسه و ولده و ما له حتى يلقى الله عزوجل و ما عليه خطية ترمدى به اسناد خود پيغمبر صلى الله عليه و آله روايت مى‏كند كه آن حضرت فرمود : هيچ بلائى در جان و فرزند و مال مرد و زن مومن نازل نمى‏شود مگر اينكه خداى عزوجل را ملاقات مى‏كند در حالى كه هيچ گناهى بر او نباشد يعنى بلاء در جان و فرزند و مال باعث پاك شدن گناهان است.

خداوند بوسيله بلا بنده را به مقام در آن جهان مى‏رساند

١٠عن محمدبن خالد السلمى عن ابيه عن جده و كانت له صحبة قال : سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله و سلم يقول : ان العبد اذا سبقت له عندالله تعالى منزله و لم يبلغها بعمل ابتلاه الله فى جسده اوفى ماله اوفى ولده ثم صبر على ذالك حتى يبلغه المنزلة التى سبقت اليه من الله عزو جل محمدبن خالد سلمى از پدر و جدش نقل مى‏كند و جدش رفيقى داشت كه مى‏گفت : از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه فرمود : هرگاه براى بنده در نزد خداوند متعال منزلت و مقامى آماده شود كه بنده به وسيله عمل نتواند به آن برسد خداوند او را در بدن يا مال يا فرزندش مبتلاء مى‏كند سپس بنده در برابر بتلاتات صبر نمايد تا اينكه خداوند او را به آن منزلتى كه قبلا برايش آماده كرده بود نائل فرمايد :

پنج چيز ارزشمند و پر قيمت

١١ عن ثوبان مولى رسول الله صلى الله عليه وآله و سلم قال : سمعت رسول الله صلى الله عليه و آله يقول : بخ بخ خمس ما اثقلهن فى الميزان لا اله الا الله و سبحان الله و الحمد لله و الله اكبر و الولدا الصالح يتوفى للرجال فيحتسبه به به از پنج چيز كه چقدر در ميزان سنگين و پر قيمت است و آن پنج چيز عبارتند از : ١ لا اله الا الله ٢ سبحان الله ٣ الحمدلله ٤ الله اكبر ٥ فرزند صالح از مرد فوت كند و او آن را به حساب خدا بگذارد و براى خدا صبر كند. بخ بخ كلمه‏اى است كه هنگام مدح و خرسندى از چيزى گفته مى‏شود و تكرار آن براى مبالغه است، و گاهى مشدد مى‏گردد در اين صورت به معنى تفخيم و تعظيم از امرى است. يحتسبه يعنى آن فرزند فوت شده را به حساب خدا بگذار و براى رضاى خدا صبر كند كه خدا كفايتش مى‏كند.

قضيه خواب پيامبرصلى الله عليه و آله در كودكان وفات يافته

١٢عن عبدالرحمن بن سمره عن رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم نقل كرد كه آن حضرت فرمود : من در عالم رويا قضيه عجيبى ديدم سپس حضرت حديث طولانى و مفصلى را ذكر كرد و در ضمن آن حديث گفت : مردى از امتم را ديدم كه ميزان عملش سبك بود سپس اطرافش آمدند و ميران عملش را سنگين و ارزشمند كردند. فرط فرط بفتح فاء وراء به فرزندانى نا بالغى گفته مى‏شود كه قبل از پدر و مادر بميرد جمعش افراط است(١٤) افراط در اصل به كسانى مى‏گويند كه قبل از كاروان به سوى آب مى‏روند تا اسباب و مقدمات آب را براى اهل كاروان آماده نمايند.

تحصن سقط جنين كنار درب بهشت

١٣عن سهل بن حنيف رضى الله عنه قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم : تزوجوا فانى مكاثر بكم الامم يوم القيمه ان السقط ليظل محبنطئا على باب الجنة فيقال له ادخل يقول : حتى يدخل ابواى سهل بن حنيف رضى الله عنه از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نقل كرده كه آن حضرت فرمود : ازدواج كنيد تا نسلتان زياد شود زيرا من به كثرت شما در روز قيامت بر ساير امم افتخار و مباهات مى‏كنم حتى جنين سقط شده خشمگين بر در بهشت مى‏ايستد، به او مى‏گويند برو در بهشت ،مى‏گويد : تا پدر و مادرم پيش از من به بهشت نروند قدم در بهشت نخواهم گذاشت.(١٥) سقط بچه‏اى كه ناتمام از شكم مادرش خارج شود (محبنطئا) غضبناك و خشمگين

اعتصاب و تحصن سقط جنين جهت شفاعت پدر و مادر

١٤عن معوية بن جيده القشيرى عن النبى صلى الله عليه و آله و سلم قال : سوداء ولود خير من حسنا لا تلدانى مكاثر بكم الامم حتى ان السقط ليظل محبنطئا على باب الجنتة فيقال له ادخل الجنه. فيقول : انا و ابواى فيقال : انت و ابواك معاويه بن جيده قيشرى از نبى اكرم صلى الله عليه‏و آله وسلم نقل كرد كه آن حضرت فرمود : زن سياه فرزند زا از زن زيباى نازابهتر است، زيرا من به كثرت شما بر ساير امتها مباهات مى‏كنم حتى اينكه فرزند سقط شده با حالت ناراحتى و چشم انتظارى بر در بهشت مى‏ايستد ،به او مى‏گويند : برو به بهشت طفل سقط شده در جواب مى‏گويد : من تنها داخل نمى‏شوم بلكه با پدر و مادرم وارد مى‏شوم آنگاه به او گفته مى‏شود تو و پدر ومادرت برويد به بهشت.

شفاعت سقط جنين پذيرفته مى‏شود

١٥ عن عبدالملك بن عمروعمن حدثه ان رجلا اتى النبى صلى الله عليه و آله وسلم فقال : يا رسول الله تزوج فلانة ؟ فنهاه رسول الله (ص) عنها. ثم اتاه ثانية فقال يا رسول الله اتزوج فلانة ؟ فنهاه عنها. ثم اتاه ثالثه فقال : رسول الله (ص) سوداء و لودا حب الى من عاقر حسناء ثم قال : صلى الله عليه وآله و سلم : اما عملت انى مكاثر بكم الامم حتى ان السقط ليبقى محبنطئا على باب الجنة فيقال : له ادخل فيقول : لا حتى يدخل ابواى فيشفع فيهما فيدخلان الجنة . از عبدالملك بن عمر روايت شده است كه مردى خدمت پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله وسلم آمد عرض كرد اى رسول خدا آيا با فلان (كه ظاهر زنى زيبا ولكن عاقر و نازا بود) ازدواج بنمايم ؟

حضرت فرمود : نه آن مرد رفت و دومرتبه خدمت حضرت آمد و گفت : اى رسول خدا آيا با فلان زن ازدواج بكنم ؟ حضرت فرمود : نه. آن مرد رفت و مرتبه سوم آمد پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود : زن سياه زاينده نزد من بهتر است از زن زيباى نازا سپس فرمود : مگر نمى‏دانى كه من به كثرت شما بر ساير امتها مباحات مى‏كنم ؟ حتى اينكه فرزند سقط شده با حالت غضب و ناراحتى بر در بهشت مى‏ماند به او مى‏گويند برو به بهشت مى‏گويد : تا پدر و مادرم نروند من پا در بهشت نمى‏گذارم در مورد پدر و مادر شفاعت و وساطت مى‏كند و شفاعتش مورد قبول درگاه خداوند واقع مى‏شود و پدر و مادرش نيز به بهشت مى‏روند.

١٦عن سهل بن الحنظلة و كان لا يود له و هو ممن بايع تحت الشجرة قال : لئن يولدلى فى الاسلام ولد و يموت سقطا فاحتسبه احب الى من ان يكون لى الدنيا و ما فيها. سهل حنطله از اصحاب پيغمبر صلى الله عليه و آله بود و صاحب فرزند نمى‏شد و از جمله كسانى است كه زير درخت با پيامبر صلى الله عليه و آله بيعت كرده است او مى‏گفت : اگر خداوند در اسلام به من فرزندى عنايت كند و آن فرزند در حال سقط از دنيا برود و من آن را به حساب خدا بگذارم نزد من از دنيا و آنچه در آن است بهتر مى‏باشد.(١٦)

فرزند تازه زائيده مادر خود را به سوى بهشت مى‏كشد

١٧عن عبادة بن الصامتان رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم قال : النفساء يجرها ولدها يوم القيامة بسررها الى الجنة عباده بن صامت از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نقل مى‏كند كه آن حضرت فرمود : زن تازه زائيده را فرزند خود در قيامت به سررش به طرف بهشت مى‏كشد .نفساء به ضم نون و فتح فاء زنى كه تازه زائيده باشد سر به كسر و فتح سين آن چيزى است كه قابله آن را از ناف نوزاد قطع مى‏كنند، يعنى فرزندى كه هنوز سره‏اش قطع نشده باشد.

برترى يك كودك پيش فرستاده از صد فرزند مجاهد

١٨عن عمربن شعيب عن ابيه عن جده قال : قال رسول الله من قدم من صلبه ولده لم يبلغ الحنث كان افضل من ان يخلف من بعده ماة كلهم يجاهدون فى سبيل الله لا تسكن روعتهم الى يوم القيامة. عمربن شعيب از پدر و جدش روايت مى‏كند كه حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود : كسى كه يك فرزند به حد بلوغ نرسيده از صلب خويش قبل از خود بفرستد يعنى فرزندش قبل از بلوغ بميرد بهتر است از اينكه صد فرزند بعد از خود به جاى بگذارد كه همه آنها در راه خدا جهاد كنند و تا روز قيامت لحظه ای قلبشان از جهاد در راه خدا آرا م نگيرد.

برترى يك سقط جنين پيش فرستاده از صد فرزند مجاهد بعد از خود

١٩عن الحسن قال : قال رسول الله (ص) : لئن اقدم سقطا احب الى من ان اخلف ماة فارس كلهم يقاتل فى سبيل الله . حسن از رسول خدا صلى الله عليه وآله نقل مى‏كند كه آن حضرت فرمود : اگر يك فرزند سقط شده از پيش بفرستم برايم بهتر است از اينكه صد فرزند جنگنده از خود باقى بگذارم كه همه آنها در راه خدا جهاد كنند.

سخنان رسول اكرم صلى الله عليه و آله به زبير در اهميت فرزند از پيش فرستاده

٢٠ عن ايوب بن موسى از بنى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل مى‏كند كه آن حضرت به زبير فرمود : اى زبير اگر يك فرزند سقط شده از پيش بفرستى بهتر است از اينكه صد فرزند از خود به يادگار گذارى كه همه آنها سوار بر اسب شوند و در راه خدا جهاد كنند.

تحصن اطفال در قيامت و خطاب پروردگار به آنها

٢١عن النبى صلى الله عليه وآله وسلم انه قال : يقال : للولدان يوم القيامة ادخلو الجنة فيقولون يا رب حتى يدخل ابائنا و امهاتنا قال : فيابون فيقول الله عزوجل : مالى اراهم محبنطئين ادخلوا الجنة. فيقولون : يا رب ابائنا فيقول تعالى : ادخلوا الجنة انتم و ابائكم. از رسول اكرم صلى الله عليه و آله وسلم نقل شده است كه فرمود : در روز قيامت به كودكان گفته مى‏شود برويد داخل بهشت كودكان مى‏گويند : پروردگارا تا پدر و مادر ما داخل نشوند ما نمى‏رويم حضرت فرمود : كودكان از رفتن به بهشت امتناع مى‏ورزند سپس خداوند عزوجل مى‏فرمايد : چرا اين كودكان ناراحتند خطاب مى‏كنند اى كودكان برويد داخل بهشت، كودكان عرض مى‏كنند پروردگارا پدر و مادر ما داخل شوند تا ما نيز داخل شويم آنگاه خداوند حهربان شفاعت اطفال را قبول مى‏كند و از درگاه رحمت الهى خطاب مى‏رسد اى كودكان شما با پدرانتان وارد بهشت شويد.

استقبال كودكان با جامهاى شراب از پدر و مادر در قيامت

٢٢عن عبيدة بن عميرالليثى قال : اذا كان يوم القيامة خرج ولدان المسلمين من الجنة بايديهم الشراب قال : فيقول الناس لهم اسقونا اسقونإ؛'' فيقولون : ابوينا ابوينا قال : حتى ان السقط محبنطئا بباب الجنة فيقول : لا دخل حتى يدخل ابواى از عبيده بن عمير ليثى روايت شده است كه مى‏گويد : وقتى روز قيامت مى‏شود اطفال مسلمين از بهشت بيرون مى‏آيند در حالى كه در دست خود جامهائى پر از شراب بهشتى دارند آنگاه مردم محشر از شدت تشنگى به آنها مى‏گويند : اسقونا، اسقونا يعنى به ما آب به ما آب دهيد. اطفال مى‏گويند ابوينا، ابوينا، يعنى اين شرابهاى بهشتى مخصوص پدران ما است. حتى اينكه فرزند سقط شده با حالت غضب و ناراحتى كنار در بهشت تحصن مى‏كند و مى‏گويد : تا پدر و مادرم به بهشت نروند من هرگز نخواهم رفت.

منظره ديگر از تحصن اطفال در قيامت و خطاب پروردگار به آنها

٢٣ عن انس بن مالك قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم : اذا كان يوم القيامة نودى فى اطفال المومنين ان اخرجوا من قبوركم فيخرجون من قبورهم ثم ينادى فيهم ان امضوا الى الجنة زمرا فيقولون : ربنا و والدينا معنا ثم ينادى فيهم ثانية ان امضوا الى الجنة زمرا فيقولون : ربنا و والدينا ثم ينادى فيهم ثالثه ان امضوا الى الجنة زمرا فيقولون : ربنا و والدينا فيقول : فى الرابعة و والديكم معكم فيثب كل طفل الى ابويه فياخذون بايديهم فيدخلون بهم الجنة فهم اعرف با بائهم و امهاتهم يومدذ من اولادكم الذين فى بيوتكم انس بن مالك از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نقل كرد كه آن حضرت فرمود : وقتى روز قيامت شود در ميان اطفال مومنين ندا مى‏شود كه از قبرهايتان خارج شويد آنها بلافاصله از قبرهايشان خارج مى‏شوند، سپس در بين آنها ندا مى‏شود كه فوج فوج به بهشت وارد شويد.كودكان عرض مى‏كنند پروردگارا پدر و مادر ما هم با ما بيايند سپس مرتبه دوم به آنها ندا مى‏شود كه فوج فوج به بهشت رويد،اطفال مى‏گويند : پروردگارا پدر و مادر ما هم بيايند. بعد مرتبه سوم به ايشان ندا مى‏شود كه گروه گروه وارد بهشت گرديد. كودكان نيز عرض مى‏كنند خدايا پدر و مادر ما هم با ما وارد شوند خداوند در مرتبه چهارم خطاب مى‏فرمايد : شما با پدر و مادرتان وارد بهشت شويد آنگاه هر طفلى شتابان و به سرعت به طرف پدر ومادر خويش مى‏رود و دست آنها را مى‏گيرند و به اتفاق هم داخل بهشت مى‏گردند و آن اطفال در آن روز به پدر ومادرشان آشناترند از فرزندانى كه امروز در خانه‏هاى شما هستند.زمر زمر دستجاب و گروههاى مختلفى هستند كه به ترتيب يكى پس از ديگرى مى‏روند. و بعضى گفته‏اند زمر طبقات مختلفى از شهيدان و زاهدان و عالمان و قاريان و محدثان و غير هم مى‏باشند.

سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام تسليت به يكى از اصحاب

٢٤عن انس بن مالك ان رجلا كان يجى و بصبى معه الى رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و انه مات فاحتبس والده عن رسول الله صلى الله عليه و آله فسال عنه فقالوا مات صبيه الذى رايته معه فقال (ص) : هلا اذنتمونى ؟ فقوموا الى اخينا نعزيه فلما دخل عليه اذا الرجل حزينا و به كابة فعزاه فقال : يارسول الله (ص) كنت ارجوه لكبرسنى و ضعفى فقال رسول الله (ص) : اما يسرك ان يكون يوم القيامه بازائك فيقال له ادخل الجنه فيقول : يا رب و ابواى فلا يزال يشفع حتى يشفعه الله عزوجل فيكم و يدخلكم الجنه جميعا از انس بن مالك روايت شده است كه مردى هميشه با كودكش به نزد پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى‏آمد و پس از چندى فرزندش فوت شد و آن مرد از آمدن به خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله خودارى كرد تا اينكه پيامبرصلى الله عليه و آله از حال آن مرد جويا شد اصحاب عرض كردند آن فرزندى كه شما ديديد كه به همراه او مى‏آمد وفات كرد حضرت فرمود : چرا مرا از اين قضيه با خبر نكرديد ؟ فرمود : پس حركت كنيد تا برويم به نزد برادرمان و او را در مرگ فرزندش تسليت دهيم چون حضرت رسول صلى الله عليه و آله بر آن مرد وارد شد ديد كه خيلى اندوهگين است و قيافه‏اش از شدت ناراحتى تغيير كرده است حضرت به او تسليت گفت،عرض كرد اى رسول خدا صلى الله عليه و آله فرزندم اميد پيرى و دوران ضعف و ناتوانيم بوده است. حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود : آيا تو را مسرور و دلشاد نمى‏كند به اينكه در روز قيامت به دنبالت بيايد و به او گفته مى‏شود برو بهشت مى‏گويد : پدر و مادر من هم به بهشت روند تا من بروم و آن قدر شفاعت و وساطت مى‏كند تا اينكه خداوند عزوجل شفاعتش را مى‏پذيرد و همه شما را به بهشت مى‏برد. احتبس يعنى از آمدن به نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله خودارى كرد هلال ذنتمونى يعنى چرا مرا خبر نكرديد.كابه يعنى تغيير و انكسار نفس از شدت اندوه و ناراحتى.

ايضا سخنان پيامبر (ص) هنگام تسليت به عثمان بن مظعون

٢٥ و عن انس ايضا قال : توفى لعثمان بن مظعون رضى الله عنه ولدفا شتد حزنه عليه حتى اتخذ فى داره مسجد يتعبد فيه فبلغ ذالك النبى (ص) فقال : يا عثمان ان الله عزوجل لم يكتب علينا رهبانيه انما رهبانيه امتى الجهاد فى سبيل الله يا عثمان بن مظعون ان للجنة ثمانية ابواب و للنار سبعة ابواب افلا يسرك الاتاتى بابا منها الاوجدت ابنك بجنبه اخذا بححزتك ليشفع لك الى ربه عزوجل قال : فيقل يا رسول الله و لنا فى افرطنا ما لعثمان قال نعم لمن صبر منكم و احتسب و نيز انس بن مالك مى‏گويد : پسرى از عثمان بن مظعون وفات يافت واوشديدا از مرگ فرزند خويش محزون و اندوهناك گرديد حتى اينكه از شدت ناراحتى در خانه خود مسجدى اتخاذ كرد كه در آن مشغول عبادت بود و از خانه بيرون نمى‏رفت رسول خدا (صلى‏الله‏عليه‏وآله) از اين‏جريان باخبر شد و و به نزد او رفت و گفت : اى عثمان خداوند عزوجل رهبانيت و گوشه نشينى را بر ما ننوشت و جايز نمى‏داند همانا رهبانيت امت من جهاد در راه خداست. اى عثمان بن مظعون بهشت هشت در دارد و جهنم هفت در آيا تو خوشحال و مسرور نمى‏كند به اينكه از هيچ درى وارد نمى‏شوى مگر آنكه فرزندت را كنار آب در مى‏يابى در حالى كه به دامنت چنگ مى‏زند تا شفاعت تو را نزد پروردگار خويش بنمايد. انس بن مالك مى‏گويد : بعضى از اصحاب گفتند : اى رسول خدا صلى الله عليه و آله آيا آنچه را كه براى پيش فرستاده عثمان گفتند براى پيش فرستاده‏هاى ما هم هست يعنى همان طور كه فرموديد : طفل فوت شده عثمان بن مظعون در قيامت از او شفاعت مى‏كنند حضرت فرمود : بلى هركس از شما در مرگ فرزندخويش براى خدا صبر كند آن فرزند در قيامت از او شفاعت مى‏كند.


4