کرامات یار در جمکران

کرامات یار در جمکران75%

کرامات یار در جمکران نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

کرامات یار در جمکران
  • شروع
  • قبلی
  • 29 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 5187 / دانلود: 2130
اندازه اندازه اندازه
کرامات یار در جمکران

کرامات یار در جمکران

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

این کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام نگردیده است.

.

.کرامات یار در جمکران

نویسنده: سید محمد متین پور

در حریم مسجد مقدس جمکران

بسمه تعالی

جمکران در ۶ کیلومتری شهر مقدس قم واقع شده و همواره پذیرای زائرینی از نقاط مختلف ایران و جهان می باشد. این مکان مقدس، تحت توجهات و عنایات خاصه حضرت بقیه اللّه قرار دارد و خود آقا از شیعیانشان خواسته اند که به این مکان مقدس روی آورند، زیرا این مکان مقدس دارای زمین شریفی است و حق تعالی آن را از زمین های دیگر برگزیده است.لذا سزاوار است که زائرین عزیز از برکات این مکان مقدس، حداکثر استفاده را ببرند و مراقب باشند که مسائل فرعی توجهشان را به خود جلب نکند و خود را در برابر حضرت مهدی (اروحنا فداه) حاضر ببینند و از انجام اعمالی که قلب مبارک آن حضرت را آزرده می سازد خودداری کنند. متذکر می گردد که علماء و شیفتگان آن حضرت استفاده های فراوان از این مسجد مقدس برده اند. سعی کنید در این مکان مقدس، لحظاتی را با آقای خود خلوت کرده و خالصانه برای ظهور مقدس حضرتش دعا کنید. زیرا بهبود همه چیز، تنها در سایه قیام شکوهمند امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف امکان پذیر است.

تاریخچه مسجد صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

شیخ حسن بن مثله جمکرانی می گوید: من شب سه شنبه، ۱۷ ماه مبارک رمضان سال ۳۹۳ قمری در خانه خود خوابیده بودم که ناگاه، جماعتی از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بیدار کردند و گفتند برخیز و طلب امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را اجابت کن که تو را می خواند.

آنها مرا به محلی که اکنون مسجد (جمکران) است آوردند. چون نیک نگاه کردم، تختی دیدم که فرشی نیکو بر آن تخت گسترده شده و جوانی سی ساله بر آن تخت، تکیه بر بالش کرده و پیری هم پیش او نشسته است، آن پیر حضرت خضرعليه‌السلام بود. پس آن پیر مرا بنشاند.

حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مرا به نام خود خواند و فرمود: برو به حسن بن مسلم، که در این زمین کشاورزی می کرد، بگو که این زمین شریفی است و حق تعالی آن را از زمینهای دیگر برگزیده است و دیگر نباید در آن کشاورزی کند. حسن بن مثله گفت: یا سیدی و مولای، لازم است که من دلیل و نشانه ای داشته باشم و الّا مردم حرف مرا قبول نمی کنند. آقا فرمودند: تو برو و آن رسالت را انجام بده، ما خودمان نشانه هایی برای آن قرار می دهیم و پیش سیدابوالحسن برو و به او بگو حسن بن مسلم را احضار کند و سود چند ساله را که از زمین بدست آورده است وصول کند و با آن پول مسجد را بنا کند.

نماز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در مسجد جمکران

امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به حسن بن مثله جمکرانی فرمودند: و به مردم بگو: به این مکان رغبت کنند و آنرا عزیز دارند. و چهار رکعت نماز در آن گزارند. دو رکعت اول به نیت نماز تحیت مسجد است که در هر رکعت آن یک حمد و هفت قل هو اللّه احد خوانده می شود و در حالت رکوع و سجود هم هفت مرتبه ذکر را تکرار کنند. دو رکعت دوم به نیت نماز صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خوانده می شود، بدین صورت که سوره حمد را شروع می کنیم و چون به آیه ایاک نعبد و ایاک نستعین می رسیم این آیه شریفه را صد مرتبه تکرار می کنیم و بعد از آن بقیه سوره حمد را می خوانیم، بعد از پایان سوره حمد سوره قل هو اللّه احد را فقط یکبار می خوانیم و به رکوع می رویم و ذکر سبحان ربی العظیم و بحمده را هفت مرتبه، پشت سر هم تکرار می کنیم و ذکر هر کدام از سجده ها نیز، هفت مرتبه است. رکعت دوم نیز به همین گونه است. چون نماز به پایان برسد و سلام داده شود، یکبار گفته می شود: لا اله الا اللّه وحده وحده، و به دنبال آن تسبیحات حضرت زهراعليها‌السلام خوانده شود و بعد از آن به سجده رفته و صد بار بگوید: اللّهم صل علی محمد و آل محمد.

فضیلت خواندن نماز در مسجد جمکران

آنگاه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمودند: هر کس این دو نماز را در این مکان بخواند، مانند آن است که در کعبه نماز خوانده باشد.

حسن بن مثله می گوید: چون من پاره ای راه آمدم، دوباره مرا بازخواندند و فرمودند: بزی در گله جعفر کاشانی است، آن را خریداری کن و بدین موضع آور و آن را ذبح کن و روز چهارشنبه گوشت آن را بر بیماران انفاق کن، هر بیمار و مریضی که از گوشت آن بخورد، حق تعالی او را شفا دهد.

وی می گوید: من سپس به خانه بازگشتم و تمام شب را در اندیشه بودم تا اینکه نماز صبح خواندم و سپس به سراغ علی المنذر رفتم و ماجرای شب گذشته را برای او نقل کردم و با او به همان موضع شب گذشته رفتیم. وقتی که رسیدیم، زنجیرهایی را دیدیم که طبق فرمودۀ امام عجل الله تعالی فرجه الشریف حدود بنای مسجد را نشان می داد. سپس به قم نزد سید ابوالحسن رضا رفتیم و چون به در خانۀ او رسیدیم، خادمان او گفتند که سید از سحر در انتظار شما است. آیا شما از جمکران هستی؟ به او گفتم: بلی، به درون خانه رفتم و سید مرا گرامی داشت و گفت: ای حسن بن مثله، من در خواب بودم که شخصی به من گفت که حسن بن مثله نامی از جمکران پیش تو می آید، هر چه گوید تصدیق کن و بر قول او اعتماد کن که سخن او سخن ماست، و قول او را رد نکن و از هنگام بیدار شدن از خواب تا این ساعت منتظر شما بودم و آنگاه بود که ماجرای شب گذشته را برای او تعریف کردم. سید بلافاصله فرمود تا اسبها را زین نهادند و بیرون آوردند و سوار شدند. چون به نزدیک روستای جمکران رسیدند گله جعفر کاشانی را دیدند، حسن بن مثله به میان گله رفت و آن بز که از پسِ همه گوسفندان می آمد پیش حسن بن مثله دوید، جعفر سوگند یاد کرد که این بز در گله من نبوده و تاکنون آن را ندیده بودم، به هر حال آن بز را به مسجد آورده و آن را ذبح کرده و هر بیماری که از گوشت آن خورد با عنایت خداوند تبارک و تعالی و حضرت بقیه اللّه (ارواحنا فداه) شفا یافت. حسن بن مسلم را احضار کرده و منافع زمین را از او گرفتند و مسجد جمکران را با چوب و دیوار پوشانیدند، سید زنجیرها و میخ ها را با خود به قم بُرد و در خانه خود گذاشت. هر بیماری و دردمندی که خود را بدان زنجیر می مالید، خدای تعالی او را شفای عاجل عنایت می فرمود ولی پس از فوت سید ابوالحسن، آن زنجیر ها پنهان گشته و دیگر کسی آن ها را ندید. این بود تاریخ مختصری از مسجد مقدس جمکران و چگونگی بنای آن.

فرمان مقدس حضرت بقیه اللّه (ارواحنا فداه) برای تأسیس مسجد مقدس جمکران را علّامه نوری در کتاب شریف نجم ثاقب به صفحۀ ۲۹۴ و جنه المأوی، صفحه ۲۳۰ از کتاب گرانقدر «مونس الحزین»، تالیف شیخ صدوق نقل کرده است(۱) .

۱ - بر اساس تحقیق که به عمل آمده، کتاب «مونس الحزین» تألیف ابن فتّال نیشابوری است. ] مناقب ابن شهراشوب، ج ۴، ص ۱۲ [.

خوش است گر مسافری رسد سلامت از سفر

چه شد که قصد بازگشت از این سفر نمی کنی؟

نگر به خیل سائلان، به سامرا و جمکران

چرا ز باب خانه ات سری به در نمی کنی؟

خوانندگان عزیز به چند نکته توجه فرمایید:

۱ - یکی از آداب و سنن مردم متدیّن اصفهان، توسل به اهل بیتعليهم‌السلام است که به همین علت در این استان در طول سال، همیشه مجالس جشن و سرور در ایام میلاد و مجالس روضه و عزاداری در ایام شهادت اهل بیتعليهم‌السلام برپاست.

۲ - در راستای همین هدف یکی از سنت های خوبی که از قدیم توسط علماء و مردم با ولایت اصفهان بنا گذاشته شده، رفتن به مسجد مقدس جمکران به خصوص در شب های چهارشنبه می باشد.

۳ - این مسافرت توسط بعضی از دفاتر زیارتی یا هیئآت مذهبی یا بعضی از دوستان امام زمان تدارک دیده میشود.

۴ - معمولاً حرکت اتوبوس ها از اصفهان ساعت ۲ بعدازظهر و برگشت از مسجد مقدس جمکران ساعت ۱۲ شب می باشد به صورتی که اذان صبح در اصفهان باشند.

۵ - هزینه پذیرایی هر هفته زائرین، توسط یک یا چند نفر پرداخت می شود و فقط هزینه اتوبوس با زائرین است.

۶ - زائرین در این سفر زیارتی که حدود ۱۶ ساعت طول می کشد به زیارت حضرت فاطمه معصومهعليها‌السلام مشرف می شوند و سپس از مسجد مقدس جمکران نماز امام زمان می خوانند و بعد از مراسم دعای توسل راهی اصفهان می شوند.

۷ - هر چند این سفر زیارتی در طول سال انجام می شود اما در بعضی از مناسبت ها مثل ایام میلاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بیش از ۲۰۰ اتوبوس از اصفهان راهی جمکران می شوند و این در حالی است که ۴۰ سال قبل، از اصفهان با یک اتوبوس، زائران به جمکران مشرف می شدند. و جمع زائرین حاضر در مسجد به بیش از ۱۰۰ نفر نمی رسید.

۸ - بنده حقیر با لطف امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، سالهاست که موفق شده ام تمام شبهای چهارشنبه در کاروانهای مختلف جزو زائرین و خدمتگزاران امام زمان باشم ( مگر اینکه در سفر زیارتی حج یا عتبات حضور داشته باشم). و در طی این مدت کرامات و عنایات زیادی از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به زائرین مسجد مقدس جمکران دیده و از زبان زائرین شنیده ام ولی معمولاً از بیان آن خودداری می کردم ( مگر در موارد خاص ) تا اینکه بر اثر خوابی تصمیم گرفتم که این مطالب را بنویسم و برای دیگران بیان کنم و این رؤیای صادقه، باعث شد تا این جزوه تهیه شود و در اختیار دوستان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار گیرد تا انشاءاللّه با مطالعه آن قلب ها بیشتر متوجه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار گیرد.

جمکران ای منزل دلدار من

جمکران تنها نشان یار من

من گدای تربت کوی تو اَم

حسرت دیدار مَد روی تو اَم

ترسم که بیای و من آنروز نباشم

ای کاش که من خاک کف پای تو باشم

هر کس به رهی جوانی اش پیموده

من هم در خانه شما پیر شدم

هر کس گرفت دست توسل به دامنی

من دست خود به دامن مهر شما زدم

۹ - لازم به ذکر است که در این سفر زیارتی، زائرین موفق به زیارت کریمه اهل بیت، دختر موسی بن جعفر، حضرت فاطمه معصومهعليها‌السلام می شوند. بانوی بزرگواری که سه امام بزرگوار ( امام صادق، امام رضا و امام جوادعليهم‌السلام ) شیعیان را تشویق به زیارت ایشان نموده اند(۱) . به همین علت در این حرم کرامات و عنایات بسیار زیادی اتفاق افتاده است که علماء کتابهای مستقلی در این زمینه نوشته اند و این کرامات را در آن ثبت نموده اند(۲).

و البته زائرین مسجد مقدس جمکران نیز که توفیق حضور در این حرم با صفا را دارند از الطاف خاصه و عنایات این شفیعه بزرگ روز محشر بهره مند شده که اینجانب نیز در جریان بعضی از آنها قرار گرفته ام ولی فعلاً در این مختصر جای بیان آنها نیست.

چشم دلم به سمت حرم باز می شود

با یک سلام صبح من آغاز می شود

قفل دلم شکسته کنار دَرِ حرم

از مرقدت دری به جنان باز می شود

کو چشم روشنی که ببیند در این حرم

هر روز چند مرتبه اعجاز می شود

این جا بهشت دختر موسی بن جعفر است

از نفحه شهود و تجلی معطر است

هر شب کنار مرقد تو یک مدینه دل

دنبال قبر مخفی زهرای اطهر است

۱ - امام جوادعليه‌السلام فرمودند: پاداش زیارت حضرت فاطمه معصومهعليها‌السلام بهشت است. امام رضاعليه‌السلام فرمودند: هر کس خواهرم حضرت فاطمه معصومهعليها‌السلام را در قم زیارت کند مثل این است که مرا زیارت کرده باشد. و امام صادقعليه‌السلام فرمودند: خداوند قبر حضرت فاطمه معصومهعليها‌السلام تجلیل گاه قبر حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام قرار داده است.

۲ - مراجعه شود به کتاب کریمه اهل بیت تألیف عالم بزرگوار حضرت حجه الاسلام مهدی پور که بیش از ۳۰۰ کرامت را در این کتاب جمع آوری کرده اند.

نکاتی مهم از حضرت آیت اللّه العظمی نجفی مرعشی درباره مسجد مقدس جمکران

.علما و بزرگان و مراجع تقلید همیشه خود جزء زائرین مسجد مقدس جمکران بوده اند و شیعیان را تشویق به رفتن به این مسجد کرده اند.

حضرت آیت اللّه العظمی سیّد شهاب الدّین نجفی مرعشی می فرمایند: این مسجد شریف از سال ۳۹۳ ه-.ق تا کنون بیش از هزار سال از تأسیس آن می گذرد و مورد احترام علما و اعلام و محبّین گرام شیعه بوده و کرامات بسیار از این مسجد دیده شده است، و علماء در این زمینه مطالبی نوشته اند. مِن جمله مرحوم شیخ محمد علی کجوئی معروف به قمی در کتاب تاریخ قم در جلد اول و دوم اشاره به کراماتی که در این مسجد اتفاق افتاده دارد و اشخاصی که شرف یاب حضور مبارک حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف شده اند را نام می برد.

آیت اللّه مرعشی در ادامه می فرماید: حقیر خودم به مکرر کراماتی در مسجد مقدس جمکران مشاهده کرده ام، و موفق شده ام چهل شب چهارشنبه در آن مسجد بیتوته کنم (از شب تا صبح بمانم) و موفق به تکرار این عمل شده ام و جای تردید نیست که این مسجد از مکانهای مورد توجه و نزول برکات الهی می باشد و بر من ثابت شده است که حضرت در این مکان رفت و آمد دارند و بعد از مسجد سهله در کوفه، بهترین مقام و بهترین جایی است که منتسب به حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد(۱) .

قال امیرالمؤمنینعليه‌السلام : ذکرنا اهل البیت شفاء من الوعک والاسقام و وسواس الرّیب(۲)

مولا امیر المؤمنینعليه‌السلام فرمود: ذکر و یاد ما اهل بیت باعث شفا از بیماری های جسمی و روحی است.

حضرت آیت اللّه العظمی بهجت فرمودند:

یاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از اهمّ ضروریات است. ضروریات را ما خلاصه در نان و آب نموده ایم که اگر نباشد از بین می رویم در حالی که اگر یاد خدا و ولی خدا در زندگی ما فراموش شود روح ما از بین رفته و آن نشاط لازم را نخواهد داشت. پس به یادش باش تا اثر این کیمیا را بیابی، قبل از خواندن درس، قبل از خواب، قبل و بعد از هر نماز در هر ثانیه عُمر شریف یاد آن عزیز سفر کرده را در قلبت زنده کن تا لذت زندگی حاصلت شود.

______________________________________

۱ - مراجعه شود به کتاب مسجد مقدس جمکران تجلیلگاه صاحب الزمان صفحات ۴۶ تا ۴۸

۲ - المحاسن ج ۱ ص ۶۳

مادری که شفای فرزندش را در مسجد مقدس جمکران گرفت

یا صاحب الزّمان (عجل الله تعالی فرجک الشریف) ادرکنی یک زنی است، بی کس، سالمند و فقیر او را دعوت می کنند که در منازلشان تمیز کاری و در مجالسشان خدمتگزار باشد از این طریق إمرار معاش می کند. علاقه خاصّی به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و مسجد مقدس جمکران دارد. لذا هر وقت هزینه این سفر را داشت شب چهارشنبه به جمکران مشرّف می شد. او یک بچه دارد آن هم یک جوان حدود بیست سال، یک روز با موتورش با ماشینی تصادف می کند و ضربه مغزی می شود که خودش هم مقصّر بوده است. او بی هوش می شود در حالیکه از دهان و بینی او خون می آمده است او را به بیمارستان برده و بستری میکنند. پزشکان نتیجه معاینه را این طور اعلام می کنند که فوراً باید کاسه سر را برداشته و چند عمل جراحی انجام دهند که دکتر جرّاح پنج میلیون می خواهد و خرج بیمارستان و دارو و غیره هم حدود هفت میلیون می شود. آنها را فوری به حساب واریز کنید تا فردا او را جراحی کنیم. مادر هیچ نداشت و کسی را هم ندارد، در فکر فرو رفت که چه کند، عقلِ او راهی را به او نشان داد. تنها راه، راه پناه به کشتی نجات و فریادرس بیچارگان یعنی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. لذا گفت قبول دارم تا فردا که می خواهید عمل کنید، مقدمات عمل را انجام دهید.

تا فردا قبول کردند او آمد از بیمارستان بیرون ماشین در بست گرفت که او را ببرد مسجد مقدس جمکران، پس از یکی دو ساعت توقف برگرداند،راننده می گوید او را سوار کردم تا جمکران گریه می کرد و با امام زمان صحبت می کرد تا به در مسجد که رسیدیم قبل از آن که ماشین توقف کامل کند درب ماشین را باز کرده خود را از ماشین پایین انداخت و غَلتان داخل مسجد شد. همراه او بودم مشغول نماز شد بعد از نماز سر به سجده گذاشته و می گفت: آقا با صد اُمید بر درِ این خانه آمدم،آن کنیزی که هر وقت او را دعوت می کردی می آمد و برای مظلومیت مادرت و مصائب آن بزرگوار اشک می ریخت، برای عمّه سه ساله ات ناله می زد و برای طفل شیرخواره جَدَّت می گریست. حال تنها گشتم، پسر جوانم در بیمارستان بستری است میخواهند او را عمل کنند در حالیکه او در حال فوت می باشد تُرا به پریشانیِ عمه جانت حضرت زینبعليها‌السلام مرا از این پریشانی نجات بده.

پس از دو ساعت حرکت، به اصفهان آمدیم به بیمارستان رفتیم نزدیک اطاقش شدیم، دیدیم دمِ اطاق عده ای از دکتر ها و پرستارها و دیگران ایستاده اند در حالیکه بعضی ها گریانند با خود گفتم جوان مرده است، ولی وارد اطاق که شدم دیدم جوان روی تخت نشسته در حالیکه لیوان شیری می خورد چشمش به مادرش که افتاد گفت: مادر کجا رفته بودی؟ چکار کردی؟ گفت: چطور شد؟ گفت: در آن حال دیدم اطاقم بوی خوشی و روشنایی خاصّی پیدا کرد، چند نفر وارد شدند یکی از آنها برجسته تر بود، پیش آمد، دست مبارکش را روی سرم کشید و فرمود: بلند شو تو خوب شدی، مادرت شبهای چهارشنبه مهمان ماست و با عزاداری برای مادرمان و رفتار او موجب رضایت ما می گردد، حال آمده و مرا به جان مادرم قسم داده، من درِ خانه خدا وساطت کردم و خدا تو را شفا داد، بلند شو، تو هیچ مشکلی نداری. با مختصر دارو و خدماتی او را مرخّص کردند.

مسجد مقدس جمکران جلوه گاه عنایات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و میعادگاهِ منتظران و حاجت مندان است.

با صد امید بر درِ این خانه آمدم

اقرار می کنم که تو خوبی و من بدم

مردود تر ز من نبود بنده ای، ولی

باور نمی کنم که تو مولا رَدم کنی

جوانی که قرار بود پاهایش را قطع کنند

یا صاحب الزّمان (عجل الله تعالی فرجک الشریف) ادرکنی

آقای دکتر سعادت که یکی از افراد اطاق عمل بیمارستان آیت اللّه صدوقی می باشد، این قضیه را نقل می کنند که در زمان جنگ تحمیلی عزیزانی که در جبهه مجروح می شدند آنها را با هواپیما به شهرها و بیمارستانها انتقال می دادند منجمله بیمارستان صدوقی.

یک روز عده ای از عزیزان را به بیمارستان ما انتقال دادند طبق معمول گروه پزشکی آمدند و یکی یکی مجروح ها را معاینه و دستورات لازم را در پرونده اش ثبت می کردند و طبق دستور صادره وارد عمل می شدند تا به جوانی رسیدند که او از ناحیه دو پا مجروح بود. اطباء متّحداً گفتند هر چه زودتر باید دو پایش را از زانو قطع کنیم وگرنه عفونت بالاتر می رود و مجبور می شویم از بالاترقطع کنیم. این موضوع را به او گفتند او قبول کرد و گفت راضیم به رضای خدا. بعد سؤال کرد چه موقع میخواهید عمل جراحی کنید؟ گفتند: فردا اول وقت، گفت: فردا چند شنبه است؟ گفتند: دو شنبه. گفت: برای سه شنبه عمل کنید، گفتند: عفونت بالاتر میرود باید بالاتر را قطع کرد، گفت: به مسئولیت خودم و نوشته داد. لذا روز سه شنبه خواستند او را به اطاق عمل ببرند، گفت: اول مرا به حمام ببرید، گفتند: آب برای زخمها ضرر دارد و اطباء اجازه نمی دهند. گفت: من هم به هیچ عنوان در اطاق عمل حاضر نمی شوم، هر چه با او صحبت کردند، حاضر نشد. مجدداً از او نوشته گرفتند و اجازه دادند، لذا همراه او، با برانکاه او را به طرف حمام برد، از او سوال کرد که چه لزومی دارد که به حمام بروی، در حالی که اینقدر برای شما ضرر دارد؟ در جواب گفت: هر هفته روز های سه شنبه عازم مسجد مقدس جمکران می شدم، و قبل از حرکت غسل زیارت می کردم، می خواستم طبق هر هفته غسل کنم. او را در حمام بردم کمک کردم لباسهایش در آورد و گفت می خواهد بعد از غسل همانجا نماز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بخوانم. مرا بیرون کرد، پشت در صدای او را می شنیدم که می گفت آقا پاهایی که در خانه ات حرکت می کرد و با شما درد دل می کرد میخواهند از بدنم جدا کنند تو را به آن آبله های پاهای عمه جانت حضرت رقیهعليها‌السلام اگر صلاح می دانی از خدا شفای مرا بخواه، از اینکه پاهایم را می بُرند ناراحت نیستم، از اینکه دیگر نمی توانم در خانه ات را ه بروم و برای مادرت و جد بزرگوارت ناله بزنم ناراحتم. از صدای ناله او هر کس از آنطرف عبور می کرد، از سوز ناله او می ایستاد. پشت درِ حمام جمعیت ایستاده بودند و به ناله های او گوش می دادند همه با گریه، برای او دعا می کردند. بعد از دقایقی، دیگر صدایی نیامد همه ناراحت شدند و گفتند شاید از دنیا رفته، به در زدند و خواستند در را باز کنند نتوانستند، بعد از چند دقیقه جوان در را باز کرد و دوان دوان دوید به طرف اطاقش و درخواست کرد که لباسهای شخصی مرا بیاورید گفتند: چطور شد؟ پاهایش را نشان داد، پاهایی که مجروح بود، بدون هیچ گونه زخم و دردی سالم شده بود، گفت: با گفتن یا بقیه اللّه خوابم برد و در عالم خواب، خدمت آقا حجه بن الحسن شرف یاب شدم، به من فرمودند: تو زائر و میهمان شب های چهارشنبه من هستی، ما کسی که رفتار و کردار و گفتار و اعمالش برای ما باشد، اگر در گرفتاری از ما درخواستی داشته باشد، حاجت او را از خدا درخواست می کنیم.

خوشا به حال کسی که رفتار، نگاه، حجاب و اعمالش مورد رضایت خدا و اهل بیت باشد، زود به حاجت میرسد. لذا لباس های خود را گرفت و گفت میخواهم به جمکران بروم و از آقا تشکر کنم.

با صد امید بر در این خانه آمدم...

تو که درد آشنای اهل دردی

تو که دست کسی را رد نکردی

بگو حالا که دل هامان شکستی

دلت می آید آیا برنگردی؟

آیین دست های شما مهربانی است

این دست ها کرامتشان آسمانی است

خورشیدی و ماه، ریزه خورِ سفره تو اَند

آوازه محبت تو کهکشانی است

تقویم کل سال ، برایم سه شنبه است

این روزها هوای دلم جمکرانی است

بچه ای که دستش از نخاع قطع بود

یا صاحب الزّمان (عجل الله تعالی فرجک الشریف) ادرکنی

شب شهادت یکی از ائمهعليهم‌السلام بود که مصادف با شب چهارشنبه بود. لذا عده زیادی آمده بودند دفتر که به جمکران مشرّف شوند. یک ماشین تکمیل شد. این بنده حقیر افتخار خدمتگزاری آنها را پیدا کردم. در بین راه یکی از دوستان، آقائی که با فرزند شش یا هفت ساله آمده بودند به من نشان داد و گفت او مورد عنایت آقا در مسجد مقدس جمکران قرار گرفته است از او سؤال کن. لذا پهلوی او نشستم و از او سؤال کردم او چنین گفت: که فرزندم بر اثر تصادف دست راست او نخاع هایش قطع شد و دستش هیچگونه حرکتی نداشت، تمام هستی ام را خرج کردم، چندین بار در بیمارستانها در اطاق عمل رفت ولی نتیجه ای نداشت، متحداً اطباء گفتند باید صبر کنیم تا به سن ۲۵ سالگی برسد و قدرت عمل سنگین را داشته باشد تا جراحی شود البته هفتاد درصد احتمال خوب شدن دارد. آوردیم او را در خانه، مدرسه هم می رفت و با این امید که انشاءاللّه در آینده خوب شود.

روزی به یکی از دوستانم برخوردم، از من سؤال کرد که چرا پریشانی؟ قضیه را برای او گفتم، او گفت: شما که همه کاری انجام داده اید این کار را هم انجام بده. ما بی کس نیستیم ما امام زمان را داریم که چاره بیچارگان است. و آن اینکه روزهای سه شنبه کاروان هایی به مسجد مقدس جمکران می روند عده ای گرفتار به زیارت آن بزرگوار رفته و از وجود با برکتش حاجت روا می شوند. شما هم این هفته فرزندت را به جمکران بیاور و از آقا شفای او را بخواه انشاءاللّه نتیجه می گیری. از این پیشنهاد خیلی خوشحال شدم و امیدوار، سه شنبه با همین کاروان به جمکران رفتیم. گفتم: پسرم امروز می خواهم یک حرف راستی را به شما بزنم و آن اینکه دست تو تا وقتی که قدّ آقاجان هم بشوی همین طور است چند مرتبه در اطاق عمل رفتی، دستت را شکافتند، نتیجه نداشت. ولی امروز تو را به اینجا آورده ام پیش یک آقای دکتری که نه سوزن می زند و نه دستت را پاره می کند با یک نگاه که میکند دستت خوب می شود.

این آقای دکتر،مادری دارد که به او خیلی علاقه دارد، باید مثل بعضی وقت ها که از من چیزی می خواهی و می گویم نه، پا بر زمین میزنی و گریه میکنی و درخواست میکنی تا بگیری همانگونه عمل کن، و آقا را به جان مادرشان قسم بده تا آقا بیاید و تو را خوب کند. اگر از اینجا رفتیم و آقا نیامد برای همیشه دست تو همین طور است.

او را تنها گذاشتم و جای دیگر مشغول دعا و زیارت شدم. وقت برگشتن شد، آمدم دیدم چنان گریه می کند و عده ای اطرافش ایستاده اند و در اثر گریه های او گریه می کنند، او هم پا زمین می زند و میگوید آقا دکتر! جانِ مادرت مرا خوب کن آخه بچه ها در مدرسه مرا مسخره می کنند می خواهم لباس بپوشم نمی توانم آقا بیا آقا بیا. او را بغل کردم و با ناراحتی و گریه شدید به طرف ماشین حرکت کردم. گفت: کجا می روی آقای دکتر هنوز نیامده،من نمی آیم. گفتم: انشاءاللّه هفته آینده، دیگر از آمدنش گذشت.

در حالیکه گریه می کرد خوابش برد، آمدیم اصفهان او را در جایش خواباندم و خود نیز خوابیدم طولی نکشید از صدایش بیدار شدم و دیدم با دو دست حرکت و بازی میکند همینکه دید بیدار شدم دوید به طرف من و گفت: بابا ببین دستم خوب شد، آقای دکتر دستم را خوب کرد. پرسیدم چه شد؟ گفت: یک آقایی در خواب آمد و گفت تو دیشب میهمان ما بودی و مرا به حق مادرم قسم دادی من درِ خانه خدا وساطت کردم و تو شفا یافتی بعد از آن روز روزهای سه شنبه می گوید من امروز مدرسه نمی روم میخواهم بیایم از آقای دکتر تشکر کنم، آیا من این معرفت را دارم که از آقا تشکر این همه نعمت را به جا آورم.

مسجد مقدس جمکران دارالشفای دردمندان و بیچارگان آقا حجه بن الحسن العسگری می باشد.

آتش سوزی و مشهدی حسنِ نابینا در عرفات

یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

در سفری خدمت حجه الاسلام حاج میرزا علی عابدی اهل خوراسگان بودم. ایشان حمله دار و موقع حج واجب خدمتگزار زائرین بود. روزی برایم تعریف کردند که در سال ۶۸ که در عرفات آتش سوزی شد و عده ای از زائران طعمه آتش قرار گرفتند بین زائرانِ من، یک نفر نابینا بود به نام مشهدی حسن که با چند نفر از بستگانش آمده بود. وقتیکه آتش گرفت چادرِ ما وسط آتش قرار داشت. عده ای از چادر بیرون بودند و عده ای که داخل بودند به بیرون فرار کردند. ولی باز هم چند نفر گرفتار شدند. پس از خاموش شدن کامل آتش، هر کسی به هتل های خود رفت و پس از ۲۴ ساعت هر کس به محل خودش رفته بود، هر کس نبود طعمه آتش قرار گرفته بود. من جمله مشهدی حسن. هر چه گشتند نبود نام او را جزو سوخته شدگان اعلام کردند. پس از دو روز یک ماشین کنار درب هتل توقف کرد و مشهدی حسن از آن خارج شد. پرسیدند کجا بودی؟ گفت: داخل هتل شوید تا بگویم. همه زائرین جمع شدند و او چنین گفت: وقتی آتش چادر را فرا گرفت بستگانم را یکی یکی صدا زدم جوابی نشنیدم مدیر و کارمندان را صدا زدم مرا نجات دهید، اما خبری نشد، نام هر کس را که صدا زدم جوابی نشنیدم، فهمیدم کسی نیست بلند شدم از روبرو رفتم به شعله برخوردم برگشتم از پشت سر حرکت کردم حرارت احساس کردم، طرف راست را ادامه دادم باز به آتش رسیدم به طرف چپ رفتم باز هم آتش بود. متوجه شدم همه اطرافم آتش است. از همه جا و همه کس نااُمید شدم لذا دو دست روی سر نهادم و آقا و مولایم را صدا زدم « یا بقیه اللّه ادرکنی!» لحظه ای نگذشت، بوی بسیار خوشی را استشمام کردم و با صدای بسیار زیبایی، شنیدم که فرمود: مشهدی حسن تنهایت گذاشتند، دستت را به من بده چند قدم که رفتم بین عده ای قرار گرفتم، سفارش مرا به شخصی کردند و مرا به او سپردند او کمک کرد تا اعمالم را انجام دادم و گوسفندی برایم کُشت.

امروز آن شخص از من پرسید: می خواهی پیش رُفقایت برگردی؟ گفتم: بله. بدون اینکه از من سؤال کند که نام کاروان چیست یا اهل کجایی، مرا سوار ماشین کرد و به اینجا آورد و گفت اینجا هستند و این هم هتل شماست.

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

دل بی تو به تنگ آمد وقت است که باز آیی

دائم گل این بُستان شاداب نمی ماند

دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

12. بدعت بودن رفتن به غار حرا

لجنه دایم افتای سعودی می نویسد:

رفتن به غار حرا از شعایر حج و آداب اسلامی به حساب نمی آید، بلکه بدعت و از اسباب شرک است و باید مردم را از این کار بازداشت.(1)

13. بدعت بودن نشر اعلامیه وفات

زینو، مفتی فعلی وهابیان می گوید:

اعلامیه دادن در کاغذها برای وفات انسانی از جمله بدعت های ممنوع و تشبه به غیر مسلمانان است.(2)

وهابیان نه تنها در امور عرفی، فتاوای خلاف فطرت صادر می کنند، بلکه گاه فتاوای بر خلاف مسلّمات علمی دارند. برای نمونه، شیخ محمدبن صالح عثیمین درباره گردش خورشید به دور زمین می گوید:

ظاهر ادله شرعی اثبات می کند که خورشید به دور زمین می گردد و به سبب آن، شب و روز پدید می آید.(3)

وی در جایی دیگر می نویسد:

اما آنچه امروزه عالمان نجوم می گویند، چون برای ما به درجه یقین نرسیده، ما به خاطر آن، دست از ظاهر کتاب و سنت پیامبر خود بر نمی داریم.(4)

همچنان که ملاحظه می شود، اصل نزد وهابیان، حرمت کردارها و بدعت و شرک است. آنان دینی بی روح و متحجرانه ای، برای جهانیان به نمایش گذاشته و کوشیده اند خود را مسلمان حقیقی معرفی کنند؛ مسلمانی که منطق را نمی شناسد و با خشونت و ترور می خواهد همگان را با خود همراه کند و برای رسیدن به این مقصد، مسلمان و غیرمسلمان نمی شناسد، مبارزه با

___________________

1- الجنه الدائمه، فتوای ش 5303.

2- الموت، عظاته و احکامه، ص29.

3- فتاوی ارکان الاسلام، ص132.

4- فتاوی العقیده، ص225.

مسلمانانی که به باور آنان، مشرک شده اند، بر جنگ با کفار برتری دارد. به همین دلیل، آنان به جای مبارزه با صهیونیست ها، در کنار آنان، با حزب الله و حماس فلسطین مبارزه می کنند و حتی دعا برای پیروزی آنان را جایز نمی دانند یا در افغانستان، عراق و پاکستان، با بمب گذاری انتحاری و دیگر رفتارهای خشونت آمیز، مسلمانان بی گناه را شبانه روز قتل عام می کنند.

ضرورت پرداختن به بحث وهابیت

بررسی شبهه های وهابیت به این دلیل ضروری است که پیروان این فرقه از فرصتی استثنایی که با در اختیار داشتن حرمین مکه و مدینه نصیب آنان گشته است، سوء استفاده می کنند و با ترویج افکار و عقاید سخیف خود، بین مسلمانان تفرقه می اندازند تا شیعه را دشمن اصلی اهل سنت معرفی و خود را با آن همه جرم و جنایت علیه مسلمانان، داعیه دار اسلام و مسلمانی قلمداد کنند. آنان بدین منظور سالانه میلیاردها دلار هزینه می کنند و با خرید مزدورانی در جهان علیه شیعه و تنها حکومت برخاسته بر اساس تفکر اهل بیتعليهم‌السلام ، یعنی ایران به شایعه پراکنی روی آورده اند. از جانب دیگر، برای تضعیف شیعیان کتاب هایی به زبان های مختلف می پراکنند و حتی به حجاجی که از ایران به زیارت خانه خدا مشرف می شوند، هدیه می کنند. آنان حرکات زائران ایرانی را زیر نظر دارند و در مکان های مقدس مکه و مدینه، با حربه شرک، آنان را از اعمال عبادی و زیارتی باز می دارند و به شبهه افکنی می پردازند. آنان برای دور کردن دیگر مسلمانان از پیروان اهل بیت، همچون اسلاف خود با دروغ و تزویر، انواع و اقسام تهمت ها را علیه پیروان اهل بیت می پراکنند. ازاین رو، آشنا شدن با شبهه های رایج آنان علیه پیروان اهل بیت و پاسخ گویی به آنان ضروری می نماید تا هم شیعیان به بی پایه و اساس بودن عقاید وهابیت و شبهه های آنان پی ببرند و هم اهل سنت به اختلاف بین

وهابیت و خودشان بیشتر آگاه شوند و موضع گیری عالمان پیشین خود را در برابر وهابیت از نو بنگرند و تکلیف دینی شان را در برابر وهابیت به یاد آورند.

در این پژوهش به شبهه هایی می پردازیم که در کتاب های ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب و بعضی کتاب های وهابیان معاصر آمده است و در قالب کتاب و جزوه یا در سایت ها مطرح کرده اند. برخی شبهه ها نیز مربوط به برخوردهای شفاهی است که با زائران و روحانیان کاروان های حج مطرح شده است.

فصل دوم: شبهه های کلامی

مقصود از شبهه های کلامی در این فصل شبهه هایی است که عموم مسلمانان به آن باور دارند و ابن تیمیه و پیروانش، آنها را شرک و بدعت می شمارند.

1- آیا طلب شفا از قبور انبیا و صالحان، شرک است؟

ابن تیمیه دراین باره می نویسد:

هرکس کنار قبر پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله یا یکی از افراد صالح بیاید و از آنان بخواهد که بیماری او را شفا دهد یا قرض او را ادا کند، مشرک است؛ زیرا هیچ کس جز خداوند، قدرت انجام چنین اعمالی را ندارد. پس واجب است چنین شخصی را به توبه وادار کنند و اگر توبه نکرد، باید کشته شود.(1)

پاسخ

اینکه ابن تیمیه ادعا می کند جز خداوند کسی دیگر قدرت چنین کاری را ندارد، اگر مراد وی، قدرت مستقل از خداست، ما هم قبول داریم، اما اگر مراد آن است که اولیای الهی، حتی به اذن خدا نیز قدرت چنین کاری را ندارند، سخن باطلی است؛ زیرا خداوند از قول حضرت عیسیعليه‌السلام نقل می کند که فرمود:

____________________

1- ابن تیمیه، زیاره القبور و استنجاد بالمقبور، ج1، ص18.

من نشانه ای از طرف پروردگار شما برایتان آورده ام. من از گل چیزی به شکل پرنده میسازم و به اذن خدا کور مادرزاد و مبتلایان به برص (پیسی و جذام) را بهبود میبخشم... (آل عمران: 49)

همچنین در داستان حضرت یوسف به صراحت میگوید:

(یوسف گفت:) این پیراهن مرا ببرید و بر صورت پدرم بیندازید تا بینا شود. (یوسف: 93)

خداوند در سه آیه بعدی نیز میفرماید:

اما هنگامی که بشارت دهنده فرا رسید و آن (پیراهن) را بر صورت او (یعقوب) افکند، ناگهان بینا شد. (یوسف: 96)

در این آیه، به صراحت بیان شده است که پیراهنی به دلیل تماس با جسم مقدس انسانی پاک و الهی، چشم نابینایی را (به اذن الهی) شفا داده است، پس (به اذن خدا) انبیا و اولیای الهی یا خاکی که روی قبر آن بندگان پاک الهی است، می توانند به جهت هم جواری با آن بدن های مقدس و پاک، شفا دهند.

بنابراین، از بنده صالح و پاک خدا بعید نیست که با اذن خدا، بیماری را شفا دهد. چه آن بنده صالح، حیات دنیایی داشته باشد یا حیات برزخی؛ زیرا خداوند در قرآن می فرماید:

(ای پیامبر) هرگز گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شده اند، مردگانند، بلکه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند. آنان به فضل و رحمتی که خداوند نصیب آنها گردانیده است، شادمانند. بشارت و مژده دهند به آن مؤمنان که هنوز به آنها نپیوسته اند و بعدها در پی آنها به سرای آخرت خواهند شتافت که از مردن هیچ نترسند و از فوت متاع دنیا هیچ غمی نخورند. (آل عمران: 169171)

این آیه می گوید که شهیدان حیات برزخی دارند و زنده اند و حتی به دیگران بشارت می دهند و ما هم می گوییم که همه پیشوایان ما به شهادت رسیده اند. بنابراین، آنها به گفته خداوند، زنده اند و مرده آنها با زنده آنها فرق ندارد و به اذن الهی کرامت می کنند و شفا می دهند تا همواره روزنه ای به سوی عالم غیب برای مردم گشوده باشد و مردم منکر ماورای طبیعت و جهان آخرت نشوند. این کارها همچنان که عیسیعليه‌السلام فرمود، از طرف بندگان پاک خدا، نشانه ای از خداوند است؛ زیرا اینان به اذن خدا چنین میکنند تا نشان دهند بندگی خدا بی مزد نیست، بلکه عزت همیشگی را به دنبال دارد. خداوند حتی پس از مرگ آنان نیز چنین کرامتی را از آنان صادر میکند تا سبب تشویق دیگران به کارهای نیک شود و بدانند کار نیک، پاداش اخروی و احترام دنیوی دارد و بشارتی باشد برای کسانی که برای بقای دین جان فشانی می کنند تا بدانند پاداش آنان پای مال نمی شود.

2-آیا رفتن به غار حرا بدعت است؟

لجنه دایم افتای وهابیت سعودی می نویسد:

رفتن به غار حرا، از شعایر حج و آداب اسلامی به حساب نمی آید، بلکه بدعت و از اسباب شرک است و باید مردم را از این کار بازداشت.( 1)

پاسخ

هنگامی که خداوند برای اولین بار می خواست در کوی طوی با موسیعليه‌السلام سخن گوید و بشارت نبوت را به او دهد، به او دستور داد:

( إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًی وَأَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یوحَی .) (طه: 12 و 13)

همانا من پروردگار تو هستم! پس نعلین خود از پای بدر کن، زیرا اکنون تو در وادی مقدس طُوی هستی. من تو را [به پیامبری] برگزیده ام، پس به آنچه بر تو وحی می شود، گوش فرا دار.

____________________

1- فتاوی الجنه الدائمه، ش5303.

خداوند در این آیه به یمن وحی بر موسی، آن وادی را مقدس نامید و به او فرمود باید نعلین خود را از پای در آوری؛ زیرا این وادی احترام دارد. حال می پرسیم چگونه جایی که یک بار بر موسیعليه‌السلام وحی می شود، مقدس است و احترام دارد، اما مکانی که بر خاتم پیامبران وحی می شود که اشرف از همه انبیای الهی است، آن مکان نمی تواند مقدس باشد و نه تنها احترام ندارد، بلکه رفتن به آنجا بدعت و شرک شمرده می شود. این مکان، سالیان درازی، محل عبادت و نیایش های آن حضرت بوده است. مسلمانان به قصد یادآوری آن لحظات رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به آنجا می روند و با دیدنش به یاد حضرتش اشک شوق می ریزند. اگر هم مجالی بیابند دو رکعت نماز به جا می آورند و خداوند را به جهت هدایت یافتن با این دین حنیف، سپاس می گویند. حال کدامیک از این کارها بوی شرک می دهد؟

3-آیا نام گذاری به عبدالنبی و عبدالحسین شرک است؟

از جمله شبهاتی که وهابیت مطرح می کند، این است که آنان نام گذاری به عبدالحسین و عبدالنبی و عبدالرسول را شرک می دانند و در کتاب های خود می نویسند:

این اسامی همچون عبدالمسیح و امثال آن است که مسیحیان بر خود می گذارند. آنان مسیح را می پرستند، حال آنکه در اعتقادات مسلمانان، محمد تنها بنده و پیامبر خداست.(1)

پاسخ

اشتباه وهابیت در این است که با آنکه خود را پیرو قرآن میدانند و در حفظ ظاهر قرآن تلاش دارند، اما همانند خوارج حروفش را فرا گرفته اند. آنان از

____________________

1- علی دیسمانی، گفت وگوی آرام و دوستانه، ص7.

فهم معانی آن درمانده اند؛ زیرا در قرآن، کلمه عبد فقط به معنای عبادت و بندگی و پرستش نیامده است. خداوند در قرآن میگوید:

( وَ أَنکِحُوا الْأَیامَی مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ .) (نور: 32)

مردان و زنان بی همسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را. در این آیه خداوند لفظ عبادکم را می آورد و دستور میدهد به عباد خودتان زن بدهید که عباد به معنای نوکر و غلام است، نه به معنای پرستش کنندگان. ما هم وقتی میگوییم عبدالنبی یا عبدالحسین؛ یعنی کسی که افتخار نوکری رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله و سید جوانان بهشت را دارد و مطیع دستورهای آنان است. آیا اطاعت از آنان شرک است؟ این در حالی است که خداوند به اطاعت از آنان فرمان می دهد و می فرماید:

( یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ .) (نساء:)

ای کسانی که [به وحدانیت خداوند] ایمان آورده اید! از خدا و پیامبر خدا و فرماندارانتان که از جانب خدا و رسول حکم دارند، اطاعت کنید.

آیا عبدالحسین و عبدالنبی و عبدالرسول بودن شرک است؟ اگر بگویند عبد و مطیع بودن برای امثال این پاکان شرک است، می پرسیم کدام آیه و روایت از چنین کاری ما را بر حذر داشته است؟

4-آیا توسل به مقام انبیا و اولیا شرک است؟

از اساسی ترین اشکالات وهابیت نسبت به مسلمانان، متهم ساختن آنان به شرک به بهانه توسل به رسول گرامی اسلام و صالحان است. آنان می گویند شما مشرکید؛ زیرا همچون مشرکان به رسول گرامی اسلام توسل میکنید. آنان میگفتند:

( مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ زُلْفَی .) (زمر: 3)

اینها را نمی پرستیم مگر به خاطر اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند.

شما هم برای تقرب به خدا به رسول گرامی توسل می کنید.

محمد بن عبدالوهاب می گوید: «توسل به میت و طلب حاجت از او همان چیزی است که بت پرستان در زمان جاهلیت انجام می دادند.»(1) وی در فتوایی می گوید: «هرکس به پیامبران و صالحان توسل جوید و آنان را شفیع خود سازد، خونش حلال و قتل او جایز است».(2)

یکی از دلایل مخالفت وهابیان این است که می گویند: ارتباط پیامبر اسلام پس از مرگ با این دنیا قطع می شود و دیگر بر هیچ کاری توانایی ندارد و حتی نمی تواند برای کسی دعا کند. بنابراین، توسل از نظر عقلی، باطل و شرک است.

پاسخ

توسل در لغت «از وسیله گرفته شده و وسیله به معنای درجه و قرب است. وقتی گفته می شود واسل به معنای کسی است که به سوی خدا راغب است و در اصطلاح به معنای چیزی است که سبب نزدیکی به غیر می شود. در روایت نیز آمده است: «اللهمَّ آتِ محمداً الوَسِیلَه» که مراد، قرب به خداست، ولی گفته اند به معنای شفاعت در قیامت است.(3) مراد از توسل نیز در سیره و روش مسلمانان، واسطه قرار دادن انبیا و اولیای میان خود و خدا برای قرب به خدا و بخشش گناهان یا برآورده شدن حاجات است.

توسل در قرآن

خداوند در قرآن چنین کاری را جایز دانسته است و ماجرای توسل برادران خطاکار یوسف به حضرت یعقوب را چنین بیان می کند:

_____________________

1- الجامع الفرید، ص501.

2- کشف الشبهات، ص58.

3- محمد بن مکرم (ابن منظور)، لسان العرب، ج 11، ص725.

( قَالُواْ یا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ .) (یوسف: 97 و 98)

(فرزندان یعقوب به پدر خویش) گفتند: ای پدر، از خدای بزرگ، بخشایش گناهان ما را بخواه که ما در اشتباه به سر می بردیم. (یعقوب) گفت: به زودی، از پروردگار خود برای شما بخشایش می خواهم که او بسیار آمرزنده و مهربان است.

از این آیه به روشنی درمی یابیم که فرزندان یعقوب به دعا و استغفار پدر خویش متوسل شدند و آن را وسیله بخشودگی خود دانستند. به او گفتند ای پدر، تو برای ما از خدا طلب بخشش کن. حضرت یعقوب نیز نه تنها به توسل آنان اعتراض نکرد، بلکه به آنها وعده دعا و استغفار هم داد و گفت: به زودی برای شما بخشش می طلبم. اگر این کار شرک بود، آن حضرت به فرزندانش می گفت چرا مشرک شده اید؟ من چه کاره ام؟ بروید از خدا بخواهید تا شما را ببخشد.

همچنین خداوند به مسلمانان دستور می دهد:

( یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَهَ. ) (مائده: 35)

ای کسانی که ایمان آورده اید، پرهیزکاری پیشه کنید و به سوی خدا وسیله ای انتخاب کنید.

این آیه می گوید به سوی خدا، وسیله ای برگزینید، اما مصداق را بیان نفرموده است که چه چیزی می تواند وسیله به سوی خدا باشد. ازاین رو، شخص مسلمان می تواند به انواع وسایل عبادی متوسل شود. یکی از راه های رسیدن به خدا، بخشش گناهان و تقرب به او و توسل به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله است؛ زیرا خداوند چنین دستور داده است:

( وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا .) (نساء: 64)

و اگر آنان هنگامی که به خود ستم کردند (، از راه خود برگشته و) نزد تو می آمدند و از خداوند مغفرت می خواستند و پیامبر هم برای آنان استغفار می کرد، قطعاً خداوند را توبه پذیر و مهربان می یافتند.

در آیه ای دیگر کسانی را که از این کار سر باز می زنند و خود را نیازمند دعای رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله و طلب استغفار او نمی دانند، منافق نامیده است.

( وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا یسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَرَأَیتَهُمْ یصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَکْبِرُونَ. ) (منافقون: 5)

و چون به آنها گفته شود: نزد پیامبر بیایید تا برای شما از خداوند طلب عفو و بخشش کند. سرشان را به علامت نفی و انکار تکان می دهند و آنها را می بینی که با تکبر از این دعوت روی برمی گردانند.

ازاین رو، مسلمانان به فرمان خداوند به پیامبر و اهل بیت پاک او توسل می جویند و هیچ مسلمانی آنان را در کنار خدا نمی پرستد و هیچ مسلمانی نمی تواند ادعا کند که گناهی مرتکب نشده و نیازمند شفاعت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله نیست.

بنابراین، وهابیت با این حرف خود به رسو ل خداصلى‌الله‌عليه‌وآله توهین می کند که توسل به او را همانند بت پرستی می داند و چون آنان از چنین کاری جلوگیری می کنند، جزو منافقان هستند.

توسل در روایات

روایات متعددی بر جواز توسل دلالت دارد. احمد بن حنبل، در مسند خود از عثمان بن حنیف چنین روایت می کند:

اِن رَجُلاً ضَریرَ البَصَرِ أتیَ النبیَّ صَلَّی الله عَلَیه وَ سَلَّم فَقالَ ادْعُ اللهَ أنْ یُعافیَنی، قال إن شئتَ دَعوتُ لک وَ اِن شِئتَ أخّرتُ ذلک فَهُو خَیْرٌ، فقالَ أدْعُه فَأمَرَه أنْ یَتَّوَضّأ فَیَحسُنُ وُضوئَه فَیُصلِّی رَکْعتینِ وَ یَدعُو بِهذَا الدّعاءِ اللّهمّ إنی اَسئلُک وَ اَتوَجَّه إلیکَ بنبیّک مُحْمَّدٍ نَبِّی الرَّحمهِ یا مُحمّدُ اِنّی تَوجّهتُ بِک الَی رَبّی فی

حَاجَتی هِذِه، فَتَقضِی لی اللَّهمَّ شَفِّعْه فیّ. قالَ عُثمانُ: فَوَ اللَّه ما تَفَرَّقنا و لا طالَ الحَدیثُ بِنا حَتّی دَخلَ الرَّجلُ کأنْ لَمْ یکنْ بِه ضَرٌّ قَطُّ.(1)

مردی نابینا نزد پیامبرگرامی اسلام آمد و گفت: از خدا بخواه تا مرا عافیت بخشد. پیامبر فرمود: اگر می خواهی، دعا کنم و اگر مایل باشی، به تأخیر می اندازم که این بهتر است. مرد نابینا گفت: دعا کن. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به او فرمان داد تا وضو بگیرد و در وضوی خود دقت کند و دو رکعت نماز بگزارد و چنین دعا کند: پروردگارا! من از تو درخواست می کنم و به وسیله محمد، پیامبر رحمت، به تو روی می آورم. ای محمد، من در مورد نیازم به وسیله تو به پروردگار خویش متوجه می شوم تا حاجتم را برآورده فرمایی. خدایا! او را شفیع من گردان. به خدا قسم ما هنوز از آنجا متفرق نشده بودیم و مدت ماندن ما زیاد هم طول نکشیده بود که دیدیم مرد نزد ما آمد (و چنان شفا یافت) گویا هرگز نابینا نبود.

از نظر ابن کثیر دمشقی، شاگرد ابن تیمیه نیز این حدیث صحیح است.(2)

از این روایت بر می آید که توسل به پیامبر گرامی، برای برآورده شدن نیاز جایز است. حتی رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به جای آنکه خود برای آن مرد دعا کند یا همچون حضرت یعقوب بفرماید: من به زودی برایت دعا می کنم تا شفا بیابی، چنین نکرد، بلکه به آن مردِ نابینا دستور داد تا آن گونه دعا کند و با وسیله قرار دادن پیامبر بین خود و خدا از پروردگار جهان، نیاز خود را بخواهد و او چنین کرد و شفا یافت. ازاین رو، پیامبر اسلام چگونگی توسل خود را به درگاه الهی به این صحابی و امت خود آموخت. این کار به معنای توسل به اولیای الهی و بندگان پاک خدا به درگاه خداوند است که مسلمانان همواره به آن معتقد بوده اند.

___________________

1- احمد بن حنبل، مسند، ج4، ص138.

2- ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج 6، ص179.

وهابیون می گویند کمک طلبیدن و توسل به مرده پس از مرگ جایز نیست. آنچه در روایت از توسل به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله آمده، مربوط به زمانی است که ایشان زنده بوده است.

پاسخ آن است که آنچه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به آن صحابی یاد داد، یک دستور کلی بود؛ زیرا توسل او را به دعای خویش یا زنده بودنش مقید نفرمود، بلکه به او آموخت که بگوید: «اللهمّ إنی اسئلک و اتوجّه إلیک بنبیک محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله نبی الرَّحمه... اللهمّ شفعه فی».

شاهد سخن این است که ابن حنیف که راوی این حدیث است، آن را فقط مربوط به زمان زندگی دنیوی پیامبر اسلام ندانسته است؛ زیرا در روایتی دیگر آمده که مردی از عثمان (خلیفه سوم) کمک می طلبید، اما وی به او توجه نمی کرد. روزی آن مرد، عثمان بن حنیف را دید و نزد این یار پیامبر اسلام شکایت کرد. وی به او گفت به وضوخانه برو و وضو بگیر و آنگاه به مسجد برو و دو رکعت نماز بگزار، سپس بگو: «اللَّهمّ إنّی اَسئلُک وَ اَتَوجَّهُ إلیک بِنبیِّنا مُحّمدٍ نَبیَّ الرَّحمهِ یا مُحمَّدُ اِنّی اَتَوجَّهُ بِک الیَ رَبّی ، فَتَقْضِی لی حاجَتی؛ پروردگارا از تو می طلبم و با نبیت محمد که پیامبر رحمت است، به تو توجه می کنم. ای محمد من به وسیله تو به پروردگارم توجه می کنم، پس حاجاتم را بر آور». آنگاه حاجتت را از خدا بخواه. او نیز چنین کرد و پس از آن نزد عثمان رفت و حاجتش برآورده شد.(1)

دلیل دیگر که بر توسل به پیامبر پس از رحلت آن حضرت دلالت دارد، این روایت است:

عَنْ مالکِ الدّار قالَ: أصابَ النَّاسَ قَحْطٌ فی زَمَنِ عُمرَفَجاءَ رَجلٌ إلیَ قَبر النَّبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فقالَ: یا رَسولَ اللّهِ، اِسْتَسْقِ لِأمّتک فَإنَّهم قَد هَلَکوا، فأتَی الرَّجلُ فی المْنامِ فَقیلَ لَه: أئتِ عُمَر فَاقْرئهُ السَّلامَ وَ أخبِرهُ أنَّهم مُسقَون.(2)

____________________

1- طبرانی، معجم الکبیر، ج9، ص31؛ مجمع الزوائد، ج2، ص279؛ مبارکفوری، تحفه الاحوزی، ج10، ص24.

2- ابن ابی شیبه، المصنف، ج7، ص482؛ فتح الباری، ج2، ص412.

مالک می گوید: در زمان عمر مردم به خشک سالی مبتلا شدند. مردی بر سر قبر پیامبر اسلام رفت وگفت: ای رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله برای امتت باران بطلب، زیرا آنان نابود شدند. آنگاه به خواب رفت. در خواب به او گفته شد نزد عمر برو و سلام برسان و به او خبر بده که سیراب خواهند شد.

بخاری در صحیح نقل می کند:

إنّ عُمَر بنَ الخُطّابِ رَضی اللهُ عَنه کَاَن إذا قَحَطُوا إسْتَسقَی بالْعباسِ بنِ عَبدالِمطلّب فَقالَ: اَللّهمّ إنّا کُنّا نَتوسّلُ إلیکَ بِنبیِّنا فَتَسْقینا و إنّا نَتَوسَّلُ إلیکَ بِعَمِّ نَبینا فَاسْقِنا قالَ فَیسُقَون.(1)

هرگاه قحطی رخ می داد، عمربن خطاب به وسیله عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله طلب باران می کرد و می گفت: خدایا، در زمان حیات پیامبر به او متوسل می شدیم و باران رحمت خود را بر ما نازل می فرمودی. اکنون به عموی پیامبر به سوی تو متوسل می شویم تا ما را سیراب کنی و سیراب می شدند.

از منظر رهبر مذهب شافعی نیز اصل توسل پذیرفتنی است. وی در دو بیت، به این حقیقت اشاره می کند:

آل النَّبی ذَریعتی

هُم إلیه وسیلَتی

أرجو بِهم اعطی غداً

بیدی الیمین صحیفتی(2)

خاندان پیامبر، وسیله من به سوی خدا هستند و امیدوارم که به خاطر آنان، نامه عملم به دست راست من داده شود.

عالمان دیگر اهل سنت نیز بر این امر صحه گذاشته اند. به دلیل اهمیت مسئله توسل، به چند مورد دیگر هم اشاره می کنیم. نورالدین سمهودی چنین می نویسد:

استغاثه و طلب شفاعت و توسل به پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله و جاه و برکت او نزد خداوند، از کردار انبیا و سیره سلف صالح بوده و در هر زمانی انجام

____________________

1- محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، جز 2، کتاب الجمعه، باب3، ص20، ح1010.

2- احمد بن حجر هیتمی، الصواعق المحرقه، ج2، ص524.

می گرفته است؛ چه قبل از خلقت و چه بعد از آن، در حیات دنیوی و حتی در برزخ و چه در قیامت.(1)

قسطلانی می نویسد:

بر زائر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله سزاوار است که زیاد دعا و تضرع و استغاثه، طلب شفاعت و توسل به ذات پاک رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله کند و سزاوار کسی که از او طلب شفاعت شده این است که خدا شفاعتش را بپذیرد.(2)

زینی دحلان نیز می نویسد:

هر کس که ذکرهای پیشینیان و دعاها و اوراد آنان را دنبال کند، در آنها مقدار زیادی از توسل به ذوات مقدسه می یابد که اگر قرار باشد نمونه های توسل آنها را جمع کنیم، کتابی عظیم می شود و کسی بر آنان ایراد نگرفت تا اینکه این منکران (وهابیان) آمدند.(3)

از این نمونه ها درمی یابیم که ادعای شرک و بدعت شمردن توسل از دیدگاه وهابیان، تنها برای خود آنان پذیرفتنی است و اهل سنت و شیعه، به دلیل مکابره وهابیت، این امر را رها نخواهند کرد.

گفته اند ارتباط پیامبر اسلام پس از مرگ با این دنیا قطع می شود و دیگر بر هیچ کاری توانایی ندارد و حتی نمی تواند برای کسی دعا کند. بنابراین، توسل به عاجز، از نظر عقلی، باطل و شرک است. این سخن، ادعایی باطل است؛ زیرا زندگی پس از مرگ صالحان و پاکان، دلیل قرآنی دارد و ادعای

__________________

1- «اعلم أن الاستغاثه و التشفع بالنبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و بجاهه و برکته إلی ربه تعالی من فعل الأنبیاء و المرسلین، و سیر السلف الصالحین، واقع فی کل حال، قبل خلقه صلی الله تعالی علیه و سلم و بعد خلقه، فی حیاته الدنیویه و مده البرزخ و عرصات القیامه» (علی بن عبدالله سمهودی، وفاء الوفاء، ج4، ص193).

2- «وینبغی للزائر أن یکثر من الدعاء و التضرع و الاستغاثه و التشفع و التوسل بهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، فجدیر بمن استشفع به أن یشفعه اللّه تعالی فیه» (احمد بن محمد قسطلانی، المواهب اللدنیه بالمنح المحمدیه، ج 3، ص604).

3- الدرر السنیه، ص31.

وهابیان در قطع ارتباط افراد پس از مرگ با زندگی دنیا صحیح نیست. خداوند به صراحت به زندگی شهیدان پس از مرگ اشاره می کند و می فرماید:

( وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیاء عِندَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَیسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلاَ هُمْ یحْزَنُونَ. یسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَهٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللّهَ لاَ یضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ ) (آل عمران: 169 171)

هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند، مرده نپندارید، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند. به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است، شادمانند و برای کسانی که از پی ایشانند و هنوز به آنان نپیوسته اند، شادی می کنند که نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهگین می شوند بر نعمت و فضل خدا و خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمی گرداند.

در این آیات، بهره مندی شهیدان از نعمت های الهی و خشنودی از آنچه به دست آورده اند، دلیل بر زندگی دوباره آنان است. به راستی چگونه می توان پذیرفت کسانی که در راه دین به شهادت رسیده اند، پس از شهادت زنده باشند، ولی پیامبر اسلام که آورنده دین و پیشوای شهیدان است، زندگی پس از مرگ نداشته باشد.

روایات بسیاری نیز حیات پس از مرگ انبیا به ویژه خاتم انبیا را اثبات می کند. هیثمی از نویسندگان و دانشمندان مشهور اهل سنت در کتاب مجمع الزواید از عبدالله بن مسعود چنین نقل می کند:

پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «زندگی من برای شما خیر و برکت است؛ زیرا با همدیگر گفت وگو می کنیم. شما سخن می گویید و من هم با شما سخن می گویم. مرگ من هم برای شما خیر است، چون کارهای شما بر من عرضه می شود و هر کار خوبی را که دیدم، خدا را شکر می کنم و برای هر کار ناپسندی برای شما از خدا آمرزش می خواهم».

هیثمی دراین باره می گوید: «این حدیث را بزّاز نقل کرده است و راویان این حدیث همان راویان صحیح هستند».(1)

از این روایت بر می آید که رابطه پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله حتی پس از مرگ نیز با پیروانش برقرار است.

در روایتی دیگر تصریح شده است که حتی بدن پیامبران نیز از بین نمی رود. رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

فأکثِرُوا عَلَیَّ مِنَ الصَّلاهِ فیهِ (یوم الجمعه) فإنَّ صَلاتَکم مَعروضَهٌ عَلَیّ: قالوا: یا رسولَ وَ کیفَ تعُرضُ صَلاتُنا عَلیکَ وَ قَدْ أرمت؟ قال: اِنَّ اللهَ حَرَّم عَلَی الْارضِ أنْ تَأکُلَ أجسادَ الاْنَبیاءِ.(2)

روز جمعه زیاد بر من درود بفرستید؛ زیرا درودهای شما بر من عرضه می شود. پرسیدند: ای رسول خدا! بدن شما پس از مرگ می پوسد. درودهای ما چگونه به محضر شما می رسد؟ فرمود: زمین به بدن پیامبران آسیب نمی رساند؛ زیرا خداوند، خوردن و نابودی بدن های آنان را بر زمین حرام فرموده است.

این روایت به نظر حاکم نیشابوری صحیح است.(3)

به دلیل همین روایات و آیات قرآن است که بسیاری از علمای اهل سنت حیات پس از مرگ انبیا را از مسلّمات شمرده و برخی از آنان کتاب مستقلی نیز درباره زندگی پیامبران نگاشته اند. برای نمونه، ابن حجر عسقلانی می گوید:

بیهقی کتابی زیبا درباره زندگی پیامبران پس از مرگ گرد آورده و این حدیث را از انس نقل کرده است که «اِنَّ الاْنبیاءَ أحیاءٌ فِی قُبورِهم یُصلَّون؛ پیامبران در درون قبر زنده اند و نماز می خوانند».(4)

____________________

1- مجمع الزوائد، ج9، ص24.

2- حاکم نیشابوری، المستدرک، ج1، ص278.

3- حاکم نیشابوری، المستدرک، ج1، ص278.

4- فتح الباری، ج6، ص352.

قسطلانی نیز می گوید:

شکی نیست که زنده بودن پیامبران پس از مرگ امری ثابت و روشن و جاودانه است و پیامبر ما چون برتر از همه پیامبران است، زندگی او پس از مرگ کامل تر از دیگر پیامبران خواهد بود.(1)

آنچه گفته شد، بخشی از سخنان علمای اهل سنت در برابر وهابیت است. وهابیان معتقدند رفتگان از دنیا ناتوانند و توسل به عاجز، باطل و شرک است، پس نباید به آنان توسل بجوییم. ما می گوییم توسل جستن به ناتوان، حتی اگر زنده هم باشد، خلاف عقل است، نه معیار شرک. با این حال، اگر متوسل معتقد باشد کسی نزد خداوند آبرو دارد و می تواند برای قضای حاجاتش، واسطه شود یا می تواند درخواست او را به اذن خداوند انجام دهد، شرک نیست. مسلمانان هم معتقدند که پیامبران و اولیای الهی، به صورت مستقل و بدون استفاده از قدرت الهی نمی توانند حاجت های مردم را برآورند؛ چون مؤثر اصلی تنها ذات احدیت است. همچنان که گفتیم مسلمانان این اعتقاد را از کریمه قرآنی برگرفته اند. آنجا که حضرت عیسیعليه‌السلام ، زنده کردن مردگان و شفایابی بیماران را به اجازه پروردگار می داند و می فرماید:

( أَنِّی أَخْلُقُ لَکُم مِّنَ الطِّینِ کَهَیئَهِ الطَّیرِ فَأَنفُخُ فِیهِ فَیکُونُ طَیرًا بِإِذْنِ اللّهِ وَأُبْرِیءُ الأکْمَهَ والأَبْرَصَ وَأُحْیی الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللّهِ .) (آل عمران: 49)

من از گل چیزی به شکل پرنده می سازم. سپس در آن می دمم و به اجازه خدا پرنده می شود. کور مادرزاد و مبتلایان به بیماری پیسی را به اذن خدا شفا می دهم و مردگان را به فرمان خدا زنده می کنم.

بنابراین، تمسک و توسل مسلمانان به پیامبر و اولیای الهی، به دلیل استقلال آنان در برآوردن حاجت نیست. همچنان که سمهودی شافعی، در بیانی کوتاه به همین نکته اشاره می کند و می گوید

____________________

1- المواهب اللدنیه بالمنح المحمدیه، ج 3، ص599.

گاهی توسل به پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله برای گرفتن حاجت، به این دلیل است که چون او را وسیله برای درخواست و شفیع نزد پروردگار قرار می دهیم و او هم چون این مقام را داراست، قدرت انجام دادن آن را دارد که در حقیقت، درخواست از او به درخواست از خداوند بازمی گردد. مثل اینکه کسی از پیامبر بخواهد در بهشت هم نشین او باشد و قصدش این باشد که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله سبب و وسیله هم نشینی را فراهم کند.(1)

از آنچه گذشت، در می یابیم که با توجه به ریشه های قرآنی، روایی، توسل نزد علمای اهل سنت نیز مجاز است. حتی فقیهان حنابله هم جواز توسل را می پذیرند. برای نمونه، ابن قدامه از فقیهان بزرگ حنبلی در مستحبات ورود به مسجد نبوی می نویسد:

مستحب است، با پای راست داخل شود... آنگاه نزد قبر حضرت آمده و پشت به قبله و وسط قبر بایستد و بگوید: السلام علیک ایها النبی و رحمه الله وبرکاته... (آنگاه بخواند:) تو در کتابت فرمودی و کلامت حق است:( وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا ؛) (نساء: 64)اگر آنها هنگامی که به خود ستم می کنند (و مرتکب گناهی می شوند) نزد تو آیند و از خدا طلب آمرزش کنند و پیامبر نیز برای آنها استغفار کند، خدا را تواب و رحیم می یابند. اینک نزد تو آمده ام و از گناهان خویش استغفار می کنم. پس تو را نزد خداوند متعال شفیع خود قرار می دهم.(2)

سُبکی از دانشمندان بلندآوازه اهل سنت (درگذشته 756 ه .ق) هم می نویسد:

جواز توسل و درخواست شفاعت از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله برای هر مسلمانی، روشن و واضح است و عمل پیامبران و سیره صالحان گذشته و علما و

____________________

1- وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، ج 4، ص196.

2- عبدالله ابن قدامه، المغنی، ج3، ص590.

دانشمندان، حتی عوام بر او گواهی می دهد. هیچ آدم دین داری این کار را انکار نکرده و در هیچ زمان این سخن باطل به گوش نرسیده است تا اینکه ابن تیمیه با سخنان باطل خود، قضیه را بر افراد ضعیف و نادان مشتبه کرد و بدعتی را پایه گذاری کرد که در هیچ عصری سابقه نداشت.(1)

ابن تیمیه در برابر سیره مستمر مسلمانان عکس العمل نشان داده و گفته است:

هر کس سفرش را به قصد زیارت قبر رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله انجام دهد، مثل کسانی که به قصد زیارت قبور پیشوایانشان در مدینه و مساجدی که اطراف آن است، سفر می کنند، با اجماع مسلمانان، مخالفت کرده و از شریعت پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله خارج شده اند.(2) زیارت قبر پیامبر یا غیر او و غیر خدا را خواندن و شریک کردن آنان در کارهای خدایی، حرام و شرک است.(3)

با توجه به آنچه از سخنان پیشوایان متقدم اهل سنت آوردیم، به کذب بودن ادعای ابن تیمیه پی می بریم.

5-آیا استغاثه و استعانت از اولیا و صالحان شرک است؟

وهابیت استغاثه و کمک خواهی از انبیا و صالحانی را که درگذشته اند، شرک و بدعت می شمارند و می گویند هر کس که بگوید یا علی و یا محمد به دادم برس، مشرک است؛ زیرا از غیر خدا یاری طلبیده است:

محمد بن عبدالوهاب می گفت هرگونه نذر کردن برای غیر خدا و پناه بردن و استغاثه به غیر خدا و خواندن غیر خدا شرک است.(4)

____________________

1- تقی الدین سبکی، شفاء السقام، ص293.

2- ابن تیمیه، الردّ علی الاخنائی، ص18.

3- ابن تیمیه، الردّ علی الاخنائی، ص25.

4- کتاب التوحید، ص157.

پاسخ

استعانت از غیر دو صورت می تواند داشته باشد، اول آنکه کسی را که از او طلب کمک شده، مستقل در یاری رساندن بدانیم. چنین کاری شرک است؛ دوم آنکه او را در یاری رساندن و در وجود مستقل ندانسته، بلکه یکی از عوامل اثرگذاری که خدا قرار داده بدانیم. در چنین صورتی طلب یاری از چنین شخص یا چنین چیزی شرک نیست و خداوند در آیات متعددی به جواز چنین کاری اشاره کرده و یاری طلبیدن از دیگران را مجاز دانسته و غیر خود را واسطه در یاری رساندن به مسلمانان معرفی می کند و می فرماید:

( هُوَ الَّذِی أَیدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ .) (انفال: 62)

او همان کسی است که تو را با یاری خود و مؤمنان تقویت کرد.

در آیه دیگر، به مسلمانان فرمان یاری به دیگران داده است و می فرماید:

( إِنِ اسْتَنصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیکُمُ النَّصْرُ .) (انفال: 72)

اگر از شما در (حفظ) دین (خود) یاری طلبند، بر شماست که آنها را یاری کنید.

مهم تر آنکه پیامبرش را مؤثر در امور و همچون خود، واسطه در رساندن فضل الهی معرفی می کند:

( وَمَا نَقَمُواْ إِلاَّ أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ .) (توبه: 73)

وآنان جز اینکه خداوند و پیامبرش آنان را از لطف خویش بی نیاز کرده، عیبی (برای پیامبر و مؤمنین) نیافتند.

خداوند در این آیه با اینکه می توانست فقط بگوید خدا از فضل خود آنان را بی نیاز کرده است، اما پیامبرش را نیز واسطه در بی نیازی مسلمانان نام برده است. به همین جهت، در آیه ای دیگر، یکی از جنبه های واسطه در فیض رسانی پیامبرش را این گونه برمی شمارد:

( وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا .) (نساء: 64)

اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند، پیش تو می آمدند و از خدا آمرزش می خواستند و پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله نیز برای آنان آمرزش می خواست، همانا خدا را توبه پذیر مهربان می یافتند.

بنابراین، مؤثر بودن اولیای الهی در طول اراده خدا و طلب یاری از آنان، تا زمانی که آنان را مستقل در تأثیر ندانیم، هیچ گونه اشکالی ندارد. آنچه این گفته را تأیید می کند، روایتی است که در کتاب های معتبر اهل سنت آمده است. ابن حجر عسقلانی، از عالمان برجسته اهل سنت می گوید:

در زمان خلافت خلیفه دوم، مردم گرفتار خشک سالی شدند. مردی از اصحاب (بلال بن حارث) به قبر پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله متوسل شد و گفت: یا رسول الله! «اِستَسق لِأُمَّتِکَ فَاِنَّهُم قَد هَلکوا».(1) ای رسول خدا برای مردم باران بطلب؛ زیرا آنان از تشنگی هلاک شده اند.

بنابراین، نهایت چیزی که وهابیان می توانند مدعی شوند، این است که بگویند چون این کار طلب از مردگان است و آنان نمی توانند یاری برسانند، طلب یاری از آنان کاری بیهوده است که در شبهه توسل به آن پاسخ داده شد.

6-آیا طلب شفاعت از پیامبر اسلام و صالحان شرک است؟

وهابیها میگویند طلب شفاعت از پیامبر و صالحان پس از مرگ آنان شرک است و مانند کار مشرکان است که میگفتند:( مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ زُلْفَی؛ ) ما این بتها را نمیپرستیم مگر برای نزدیکی به خدا.» (زمر: 3) یا می گفتند:( هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ ) اینها شفیعان ما نزد خدایند». (یونس: 18)

پاسخ

این آیه درباره بت پرستی است. آنان بت ها را می پرستیدند و آنان را خدا می دانستند و برخی می پنداشتند که کار خدا به آنان واگذار شده است، در

______________________

1- فتح الباری، ج2، ص412.

حالی که هیچ مسلمانی، انبیا و اولیا را نمیپرستد، بلکه می گویند اینها شفیعان ما نزد خدایند و به اذن او شفاعت میکنند؛ زیرا آنان را بندگان مقرب خدا میدانند که خدا به آنها اجازه شفاعت داده است. خداوند میفرماید:

( یوْمَئِذٍ لَّا تَنفَعُ الشَّفَاعَهُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِیَ لَهُ قَوْلًا .) (طه: 109)

در آن روز شفاعت هیچ کس سودی ندارد جز آن مقامی که خداوند به او اجازه فرموده و از گفتارش رضایت دارد.

به عقیده ما خداوند از پیامبر اسلام و اهل بیت او راضی است. به همین جهت، شفاعت آنها را قبول می کند. و همچنان که در شبهات پیشین گفته شد، در طلب شفاعت، فرقی بین حیات دنیایی و برزخی انبیا و اولیا نیست و هرگاه طلب شفاعت از آنان در زمان حیات دنیایی آنان مجاز باشد، پس از مرگ آنان این جواز تبدیل به حرمت نمی شود و مادامی که دلیل و روایت خاصی از این کار باز نداشته باشد، انجام آن بر اباحه خود باقی است. در روایات متعددی وارد شده که برخی اصحاب در هر دو زمان از آن حضرت طلب شفاعت کرده اند و روایتی دلیل بر حرمت وارد نشده است.

قسطلانی می گوید:

شایسته است که زائر نزد قبر پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله زیاد دعا و استغاثه کند و متوسل شود و شفاعت بخواهد و بی تابی کند و سزاوار است که خداوند شفاعت پیامبر را در حق او بپذیرد.(1)

7-آیا بوسیدن در و دیوار حرم و اماکن مقدس و تبرک به قبور انبیا و اولیا و صالحان، شرک و بدعت است؟

وهابیها میگویند تبرک جستن به خاک قبر و ضریح قبور انبیا و اولیا شرک است. ابن تیمیه می نویسد:

_______________________

1- المواهب اللدنیه، ج3، ص417.

مسح و بوسیدن هر قبری، ولو قبر پیامبران شرک است و دست گذاشن روی قبر پیامبر اسلام و بوسیدن قبر، جایز نیست و مخالف توحید است.(1)

پاسخ

اساساً باید دانست که علمای مذاهب چهارگانه درباره تبرک یا مسّ منبر و قبر پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله یا قبور صالحین، نظر مثبت دارند. همچنان که علامه امینی پس از سال ها تحقیق می گوید:

از برجستگان مذاهب چهارگانه آنان که آرا و نظریاتشان مورد توجه مسلمین است، کسی را نمی شناسم که معتقد به حرمت چنین کاری باشد و برخی نیز که نهی کرده اند، نهی آنان تنزیهی است، نه تحریمی و قائل به کراهتند، به این گمان که نزدیکی به قبر شریف نبوی، خلاف ادب است. ازاین رو، بهتر است که از دور ادای احترام کنند.(2)

بنابراین، عالمان همه مذاهب، حتی احمد بن حنبل، رئیس مذهب حنبلی، که وهابیت خود را پیرو مذهب وی می دانند، آن را جایز می داند. عبدالله پسر احمد بن حنبل می گوید:

از پدرم پرسیدم: مسّ منبر رسول الله و تبرک یا مسّ آن و بوسیدن یا مسّ و متبرک شدن به قبر شریف یا بوسیدن آن به قصد ثواب، چه حکمی دارد؟ پدرم گفت: هیچ اشکالی ندارد.(3)

دلیل بر جواز این گونه اعمال سیره اهل بیت و یاران پیامبر اسلام در زمان حیات و پس از رحلت آن حضرت است. در کتب صحاح و مسانید، روایات بسیاری درباره تبرک جستن یاران پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله به آثار آن حضرت، مانند لباس، آب وضو، ظرف آب و نظیر آن به چشم می خورد که بیانگر پسندیده بودن این کار است. برای نمونه، بخاری در صحیح خود ضمن روایتی طولانی که به شرح برخی ویژگی های پیامبر و یاران او می پردازد، می گوید:

____________________

1- الجامع الفرید، ص638.

2- عبدالحسین امینی، الغدیر، ج5، ص146.

3- وفاء الوفاء، ج4، ص217.

هرگاه پیامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله وضو می گرفت، نزدیک بود مسلمانان بر سر به دست آوردن آب وضوی آن حضرت (برای تبرک) با هم بجنگند.(1)

مسلم در صحیح خود نقل می کند:

کودکانی را نزد پیامبر می آوردند و آن حضرت به منظور تبرک آنان دعا می کرد.(2)

نووی نیز می گوید:

از ام ثابت روایت شده است که گفت: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله بر من وارد شد و از دهانه مشکی که آویزان بود، ایستاده آب نوشید. من برخاستم و دهانه مشک را بریدم.

این حدیث را ترمذی روایت می کند و می گوید: «حدیث صحیح و حسن است.» نووی می گوید: ام ثابت دهانه مشک را برید تا جای دهان پیامبر را نگه دارد و بدو تبرک جوید.(3)

همچنین آمده است که:

کانَ رَسولُ اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله اِذَا صَلّی الغَداهَ جاءَ خَدمُ الْمدینهِ بِآنیَتِهم فیها الماء فَما یُوتی بِاناءٍ اِلاّ غَمسَ یَدَه فِیها فَرُّبها جاوُءه فی الغداهِ الْباردهِ فَیغمَسُ یَدَه فیها.(4)

خدمت گزاران مدینه هنگام نماز صبح با ظرف آب نزد پیامبر می رفتند. پیامبر گرامی دست مبارک خود را در هر یک از آن ظروف آب فرو می برد. چه بسا در بامداد سردی، خدمت وی می رسیدند و باز هم دست خود را در آب فرو می برد.

پس از رحلت آن حضرت نیز مسلمانان به آثار آن حضرت تبرک می جستند. در منابع اهل سنت از علیعليه‌السلام نقل شده که فرمود:

____________________

1- صحیح بخاری، ج1، کتاب الوضوء، باب41، ص63، ح189.

2- صحیح مسلم، کتاب الاستیذان، باب استحباب تحنیک المولود، ص1079، ح5512.

3- یحیی بن شرف الدین نووی شافعی، ریاض الصالحین، ص221، باب110، ح764.

4- صحیح مسلم، کتاب الفضائل، باب (19) قرب النبی، ص1160، ح5936؛ مسند احمد، ج3، ص137.

پس از خاک سپاری رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله ، حضرت فاطمهعليها‌السلام بر سر قبر حاضر شد و مشتی از خاک قبر را برداشت و بر دو چشمش گذاشت و گریست و آنگاه فرمود: بر کسی که تربت احمد را بویید، سزاست که پس از آن بوی خوش دیگری نبوید. بر من مصایبی بارید که اگر بر روزهای روشن فرود می آمد، چون شب تیره می گشت.(1)

همچنین نقل شده که عبدالله بن عمر، هنگام زیارت دست بر قبر می نهاد و بلال چهره بر خاک قبر پیامبر اسلام می نهاد. روایاتی نیز داریم که تربت مدینه، شفای هر دردی است. از جمله زرکشی می گوید:

تربت قبر حمزه از منع برداشتن خاک حرمین استثنا شده است؛ زیرا همگان بر جواز آن برای معالجه صداع اتفاق دارند.(2)

گذشته از تأیید نظری اهل سنت، بر اساس نمونه های رفتاری و عملکرد آنها، اهل سنت به قبر بزرگانشان هم تبرک می جستند. شمس الدین ذهبی شافعی، از عالمان علم رجال می گوید:

شخصی مقداری از خاک قبر سعد بن معاذ را برداشت، سپس به آن نگاهی کرد. ناگهان آن را مشک یافت.(3)

ابن حجر عسقلانی نیز می گوید:

عبدالله بن غالب حدانی در سال 183 ه .ق، در روز هشتم ذی الحجه یوم الترویه کشته شد و مردم از خاک قبر او همانند مشک بر می داشتند.(4)

از نظر تاریخی هم ثابت شده که مردم از خاک پاک قبر پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله و حضرت حمزه، بلکه از کل مدینه به عنوان تبرک برمی داشتند.

____________________

1- حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس، ج2، ص173؛ عبدالله بن سعید عبادی، منتهی السئول علی وسائل الوصول، ج4، ص317؛ احمد بن عبدالوهاب نویری، نهایه الارب، ج18، ص403.

2- وفاء الوفاء، ج2، ص60.

3- سیر اعلام النبلاء، ج1، ص289.

4- احمد بن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج5، ص310.

بنابراین، مسلمانان و پیروان اهل بیتعليهم‌السلام به پاس احترام رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله و پیشوایان معصوم خود و برای ابراز محبت بی شایبه خود نسبت به آنان، ضریح مطهرشان را می بوسند یا در و دیوار را لمس می کنند و این کار تنها برای آن است که به پیامبر گرامی و عترت طاهرینش عشق می ورزند. همانند بوسیدن جلد قرآن توسط هر مسلمانی که این کار را احترام به قرآن می دانند، حال آنکه جلد قرآن خود قرآن نیست. چه بسا از پوست حیوانی باشد، اما به اعتبار آنچه در مابین دو جلد قرار می گیرد، بوسیده می شود. بوسیدن ضریح و در و دیوار حرم نیز چنین است و بوسیدن آن به عنوان احترام به کسی است که داخل قبر خوابیده است، چون او را بنده صالح خدا میدانند که قابل احترام است.

ادیبی شیرین سخن می گوید:

أمُرُّ عَلی الدِّیار سَلمی أُقَبّل

ذا الجَدارِ و ذا الجدارا

وَ مَا حُبُّ الدِّیارِ شَغَفنَ قلبی

و لَکِن حُبُّ مَن سَکَنَ الدِّیارا(1)

بر دیار سلمی می گذرم. این دیوار و آن دیوار را می بوسم. دوستی آن یار، قلب مرا شاد نمی سازد، بلکه محبت ساکن آن است که مرا به وجد و سرور می آورد.

مسلمانان در عین ارادت و محبت به اولیای خدا، آثار آنان را مانند خودشان، مخلوق و آفریده خدا می دانند که در همه حال، نیازمند و وابسته به خدایند و به راستی از کجای این اعتقاد، شرک و بدعت بر می آید. چگونه است که مسلمانان و به ویژه پیروان اهل بیت پیامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله ، امروز با وجود سیره صحابه، توسط وهابیت به شدت متهم به شرک و بدعت می شوند، درحالی که نظریه فرقه های دیگر اهل سنت گواه تأیید این سنت است.

____________________

1- تفسیر قرطبی، ج11، ص47.

8-آیا ساختن بنا روی قبور و مسجد در کنار آنها بدعت و شرک است؟

ابن تیمیه می گوید:

مشاهدی که روی قبور پیامبران و صالحان از عامه و اهل بیت بنا شده، همه از بدعت های حرامی است که در دین اسلام وارد شده است.(1)

اعضای استفتای دایمی وهابیان نیز می نویسند:

بنا ساختن بر قبور، بدعت و منکری است که در آن، غلوّ در تعظیم صاحب قبر و راهی به سوی شرک است. پس بر ولی امر مسلمانان یا نایب اوست که بناهایی را که روی قبور ساخته شده، ویران و آنها را با زمین یکسان سازد. به طور عملی با این بدعت مقابله و راه شرک بسته شود.(2)

پاسخ

یکی از منابع احکام ما قرآن است و قرآن بنای بر قبر را جایز می داند؛ زیرا در قرآن در ماجرای اصحاب کهف آمده است: وقتی اصحاب کهف پس از بیداری از خواب دوباره مردند، حاکمان و علمای عصر با هم اختلاف کردند. برخی گفتند برای احترام به این افراد صالح روی قبور آنها یک ساختمان بسازیم و برخی گفتند مسجد بسازیم:

( فَقَالُوا ابْنُوا عَلَیهِم بُنْیانًا رَّبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلَی أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیهِم مَّسْجِدًا .) (کهف: 21)

گروهی می گفتند بنایی بر آن بسازید. پروردگارشان از وضع آنها آگاه تر است (ولی آنها که از رازشان آگاهی یافتند و آن را دلیلی بر رستاخیز دیدند) گفتند ما مسجدی در کنار (مدفن) آنها می سازیم (تا خاطره آنها فراموش نشود).

همه اتفاق داشتند که برای احترام به آنها باید روی قبور آنها چیزی بنا شود. آنان پیرو دین الهی زمان خودشان بودند و بر طبق دین الهی رفتار

______________________

1- منهاج السنه، ج2، صص435 437.

2- الجنه الدائمه للبحوث العلمیه و الافتاء، ش7210.

می کردند و ما دلیلی نداریم که این سنت در زمان پیامبر ما منسوخ شده است. قرآن نیز وقتی این ماجرا را نقل میکند، با آن مقابله نمیکند، حال آنکه در موارد مشابه، وقتی یکی از اعمال و رفتار زمان جاهلیت یا مسیحیان و یهودیان را نقل میکند یا حتی گاهی رفتار یکی از انبیا را مطرح میکند، برای آنکه از دستورهای الهی محسوب نشود، متذکر میشود. مثلاً وقتی در داستان حضرت یوسف، فرزندان یعقوب میخواهند به مصر بروند تا در آن قحط سالی، از حاکم مصر گندم بگیرند، حضرت یعقوب برای اینکه چشم زخم نخورند یا به علت دیگر، میگوید از یک در وارد نشوید.

خداوند در این جا بر کلام حضرت یعقوب حاشیه ای می زند و میفرماید:

و هنگامی که از همان طریق که پدر به آنها دستور داده بود، وارد شدند، این کار هیچ حادثه حتمی الهی را نمیتوانست از آنها دور سازد، جز حاجتی در دل یعقوب (که از این طریق) انجام شد. (یوسف: 68)

پس این خواسته یعقوب را حاجتی از دل یعقوب نامید، نه حکم الهی، اما در آیه مربوط به اصحاب کهف چنین نگفت.

همچنین در آیه 27 سوره حدید، هنگامی که رهبانیت مسیحیان را بیان می کند برای آنکه امری مشروع و از شریعت اسلام به حساب نیاید، می فرماید ما چنین چیزی را برای آنان مقرر نکرده بودیم:

( وَ رَهْبَانِیهً ابْتَدَعُوهَا مَا کَتَبْنَاهَا عَلَیهِمْ إِلَّا ابْتِغَاء رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَایتِهَا .)

و رهبانیتی را که ابداع کرده بودند، و ما بر آنها مقرر نداشته بودیم، گرچه هدفشان جلب خشنودی خدا بود، ولی حق آن را رعایت نکردند.

خداوند در ماجرای اصحاب کهف چیزی را متذکر نمی شود. به بیان دیگر، سکوت نشانه امضا و قبول آن است. به همین جهت، از دیرباز سیره مسلمانان بر این بوده که بر قبور بزرگان دین، حرم و بارگاه بسازند و این سیره در تمامی سرزمین های اسلامی همچنان ادامه داشته است و علاوه بر شیعیان که بر قبور اهل بیت پیامبر اسلام بنا می ساختند، دیگر فرق اسلامی نیز بر روی قبور بزرگان خود و شهیدان راه خدا، گنبد و بارگاه ساخته و به زیارت آن قبور رفته و به آنان احترام می گذاشتند. مانند بارگاه ابوحنیفه و عبدالقادر گیلانی در بغداد و بارگاه محمد بن اسماعیل بخاری، مؤلف صحیح بخاری در سمرقند و مزار حضرت هود و صالح در نجف و قبر هابیل در قریه زبدانی دمشق و مقبره و مسجد بلال در دمشق و مسجد و مزار حضرت ابراهیم، اسحاق، یعقوب، یوسف و ساره در شهر الخلیل و ده ها مزار و بارگاه در سایر مناطق جهان که همچنان پابرجا و مورد احترام مسلمانان است. دراین میان تنها وهابیان هستند که پس از تسلط بر سرزمین حجاز با این سیره مسلمانان به مخالفت برخاسته و در این کشور گنبد و بارگاه بزرگان دین را نابود و قبور آنان را با خاک یکسان کردند، مانند قبور ائمه بقیع که در سال 1345 ه .ق ویران شد. همچنین قبر ابراهیم فرزند رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله که در خانه محمد بن زید بن علی قرار داشت و بنای مسجد روی قبر حمزهعليه‌السلام که از اوایل قرن دوم هجری به جای مانده بود. توسط وهابیان نابود شد. نیز بنای قبر سعد بن معاذ که در خانه ابن افلح بود و در زمان عمر بن عبدالعزیز بر روی آن گنبد ساخته بودند، توسط وهابیون تخریب شد.

وهابیون معتقدند دلیل آنان در این گونه اعمال روایتی است که از مسلم نقل شده است:

نهی رَسولُ اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله أن یُجصّصَ القبرُ و أن یَعقُدَ عَلیه وَ أن یُبنی علیه.(1)

رسول خدا نهی کرد که بر قبرها گچ مالی شده و بر روی آن نشسته شود یا بر روی آن بنا نهاده شود.

____________________

1- صحیح مسلم، کتاب الجنائز، باب النهی عن التجصیص، ص440، ح2134.

در این روایت از بنای روی قبر نهی کرده است.

در پاسخ به این روایت باید گفت: این روایت نیز علاوه بر منافات داشتن با سیره قطعیه مسلمانان، بر مدعای وهابیت دلالت ندارد؛ زیرا هر آنچه پیامبر از آن نهی کردند، دلالت بر حرمت ندارد، بلکه برخی نواهی آن حضرت بر حرمت و برخی دلالت بر کراهت دلالت دارد که نواهی مورد نظر در این روایت نیز از گروه مکروهات است. چنانکه ابن قُدامه از فقیهان برجسته مذهب حنبلی می گوید: گچ مالی و بنای بر قبور و نوشتن بر روی آنها مکروه است.(1)

همچنین از دیدگاه ابوحنیفه، پیشوای مذهب حنفی، بنا بر قبور، مکروه است.(2) نووی از عالمان مذهب شافعی نیز از این حدیث کراهت را فهمیده، می گوید بنا بر قبور، کراهت دارد.(3)

به نظر مذهب مالک نیز بنای بر قبور فقط کراهت دارد.(4)

بنابراین، ادعای وهابیت در این باره مخالف با دیدگاه عالمان مذاهب چهارگانه اهل سنت، حتی مذهب خودشان است. علاوه بر همه اینها کراهت مربوط به قبور افراد عادی است، وگرنه بنا بر سیره مستمر مسلمانان، بنا بر روی قبور بزرگان دین از جمله رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله چنین کراهتی ندارد.

دلیل دیگر وهابیان، روایت ابی الهیّاج است که علی بن ابی طالبعليه‌السلام فرمود:

تو را به مأموریتی می فرستم که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله مرا به آن فرستاد: اینکه هیچ تمثالی نیابی، مگر آنکه محو کنی و هیچ قبر مشرفی نیابی، مگر آنکه مساوی سازی.(5)

اینان می گویند طبق روایت، قبور باید با زمین هم سطح باشد.

________________________

1- المغنی، ج2، ص387.

2- علاءالدین سمرقندی، تحفه الفقهاء، ج1، ص256.

3- المجموع، ج5، ص296.

4- صالح بن عبد السمیع الآبی الازهری، الثمرالدانی، ص257.

5- احمد بن حنبل، مسند، ج1، ص96.

پاسخ

آنچه در این روایت آمد، دلیلی بر حرمت بنای بر قبور نیست؛ زیرا با صرف نظر از ضعف سند آن در دلالت حدیث نیز جای بحث و گفت وگو است؛ زیرا جمله «وَ لا قَبراً اِلّا سوّیَتَه» به معنای تخریب بنای قبور نیست، چون سخنی از بنای بر قبر نشده تا دلیل بر تخریب بنا باشد، بلکه به معنای مسطح کردن قبر در مقابل تسنیم است؛ یعنی بلند کردن قبر و بالا آمدن آن همانند کوهان شتر نباشد، بلکه با کمی ارتفاع از سطح زمین مسطح باشد.

نووی در شرح این روایت می گوید:

سنت آن است که قبر زیاد از سطح زمین بلندتر نباشد و به صورت کوهان شتر نیز نباشد، بلکه به اندازه یک وجب بلند و مسطح باشد.(1)

همان کاری که شیعیان اهل بیت از گذشته می کردند، اما برخی از اهل سنت از این کار دوری می کردند و سخن آنها این بود که چون شیعه چنین می کند، نباید همانند آنان قبر را درست کرد، هر چند سنت پیامبر باشد، اما قسطلانی از علمای اهل سنت می گوید: سنت پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله ، مسطح کردن قبر است و جایز نیست این سنت رها شود، چون شعار پیروان مذهب شیعه شده است (زیرا شیعیان قبر را مسطح می کنند) و میان مسطح کردن قبر و روایت أبی الهیاج هیچ منافاتی نیست، زیرا منظور روایت، صاف کردن قبر و برابر کردن آن با زمین نیست، بلکه مراد، مسطح کردن در مقابل تسنیم است و این معنا را از جمع میان روایات به دست می آوریم.(2)

ادعای عجیبی که ابن تیمیه می کند، این است که می گوید:

___________________

1- یحیی بن شرف الدین نووی، شرح صحیح مسلم، ج7، ص26.

2- «السنه فی القبر تسطیحه و انّه لا یجوز ترک هذه السنه لمجرّد انّها صارت شعاراً للروافض و انّه لا منافات بین التسطیح و حدیث ابی هیاج: لانّه لم یُرَد تسویته بالأرض و انّما أراد تسطیحه جمعاً بین الأخبار» ( ارشاد الساری، ج2، ص468).

شیعه مشاهدی را که روی قبور ساخته اند، تعظیم می کنند. شبیه مشرکان در آنها اعتکاف می کنند و برای آنها حج انجام می دهند، همان گونه که حجاج به سوی بیت عتیق حج انجام می دهند.(1)

چنین ادعایی نیازمند پاسخ گویی نیست؛ زیرا کسانی که با شیعه آشنایند، به خوبی می دانند آنچه ابن تیمیه مدعی است، تهمتی بیش نیست و آنان حج واجب و مستحب خود را زیارت قبور اهل بیت قرار نداده و احترام آنان به قبور اهل بیت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله از باب تعظیم شعایرالله است؛ زیرا خداوند می فرماید:

( مَن یعَظِّمُ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَی الْقُلُوبِ .) (حج: 32)

و هر کس شعائر دین خدا را بزرگ و محترم دارد، این صفت دل های باتقواست.

شعایر جمع شعیره، به معنای دلیل و علامت است. شعایر الله، یعنی اموری که دلیل و نشانه به سوی خداست. صفا و مروه و مشعر هم از نشانه ها به سوی توحید و دین حنیف است. ازاین رو، محترمند. شکی نیست که وجود پیامبران و اولیا نیز از بزرگ ترین نشانه های دین خداوند است. حال که چنین است، حفظ آثار و قبورشان نیز ارزشمند است. همچنین قرآن کریم به صراحت، به مودّت و محبت اقربای پیامبر اسلام دستور داده است.، آنجا که می فرماید:

( قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی .) (شورا: 23)

بگو از شما پاداشی نمی خواهم، مگر مودت ذوی القربی را. آشکار است که بنا بر قبور اقربای پیامبر از مصداق های اظهار محبت و مودّت به اهل بیتعليهم‌السلام است.

9-آیا زیارت قبور شرک و حرام است؟

یکی از عقاید وهابیون، عادی جلوه دادن مقامات پیامبران و اولیای الهی و کاستن از جایگاه و مقام آنان است؛ آنان در این راستا زیارت قبور پیامبران و اولیا را حرام می دانند. بر اساس دیدگاه ابن تیمیه، هرگونه مسافرت به قصد

____________________

1- منهاج السنه، ج1، صص474 479.

زیارت قبور انبیا و صالحان و نذر کردن، سوگند خوردن و بوسیدن و مسح کردن مزار آنان حرام و مایه شرک است. از نظر ابن تیمیه، پیامبران و اولیای الهی، پس از مرگ، کوچک ترین تفاوتی با افراد عادی ندارند. به گفته وی: «لَیسَ فی وجود القبور اَمانٌ؛ قبرها نمی تواند پناهی برای امت باشد».(1)

به نظر ابن تیمیه، هر گونه زیارت قبور، چه قبر پیامبر و غیر آن، شرک و حرام است.(2) وی می گوید:

هر کس سفرش را به قصد زیارت قبر رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله انجام دهد، مثل کسانی که به قصد زیارت قبور پیشوایانشان در مدینه و مساجدی که اطراف آن است، سفر می کنند، با اجماع مسلمانان، مخالفت کرده و از شریعت پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله خارج شده اند.(3)

مأموران سعودی، با بهره گیری از همین عقیده اطراف قبر مطهر نبوی حضور دارند و نمی گذارند کسی آنجا بایستد و به قبر رسول خدا نزدیک شود. مهم ترین دلیل وهابیون بر حرمت زیارت قبور، روایتی است که ابو هریره از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل کرده است:

بار سفر بستن جایز نیست، مگر به سوی سه مسجد: مسجدالنبی، مسجدالحرام، و مسجدالاقصی.(4)

پاسخ

یکی از بدترین عیب های ابن تیمیه و پیروانش، یعنی وهابیون آن است که فهم خود از دین را همچون خوارج معیار توحید و شرک دیگران قرار داده اند. فهمی که چه بسا بدفهمی یا اشتباه یا بر فرض صحیح بودن، مخصوص خود و پیروان آنهاست و حق تحمیل نظر خود به پیروان مذاهب

__________________

1- ابن تیمیه، الردّ علی الاخنایی، ص54.

2- ابن تیمیه، الردّ علی الاخنایی، ص52.

3- ابن تیمیه، الردّ علی الاخنایی، ص18.

4- صحیح مسلم، کتاب الحج، باب سفر المراه مع محرم الی حج، ص628، ح3151.


4