تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان0%

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محسن فیض پور
گروه: مشاهدات: 27870
دانلود: 1869

توضیحات:

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 352 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 27870 / دانلود: 1869
اندازه اندازه اندازه
تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

۱۱ - تواضع و فروتنی

اشاره

تهران، مسجد حضرت امیرعليه‌السلام

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

هنگامی که از اویس قرنی سؤال می شود شما که وجود مبارک رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را زیارت نکردی و به محضر ملکوتی ایشان مشرف نشدی ، از نبوت و رسالت او چه بهره ای گرفتی؟ پاسخ می دهد من از این فرهنگ و دین که او تبلیغ کرده ، هشت حقیقت را یافتم اما حقیقت اول :

(طلبتُ الرفعه فوجدتها فی التواضع )(۱) من در جستجوی مقام ، منزلت و شخصیت انسانی بودم ، با کمک فرهنگ اسلام این قلّه ، منزلت و این درجه عالی را در تواضع یافتم انسان باید نسبت به حضرت حق و مردم ، به ویژه اهل ایمان متواضع باشد

ریشه و اصل حقایق برای رسیدن به درجات عالی

حقیقت هم همین است ، ریشه و اصل حقایق که انسان را به درجات عالی در پیشگاه پروردگار می رساند فروتنی و خاکساری است بلای تکبّر بلای سنگینی است تکبّر سخت ترین مانع و حجاب در برابر پذیرفتن و عمل کردن به خواسته های حقّ است همه درجات و مقامات از طریق پاکی باطن و عمل به

__________________________________________

۱- (۱)) - مستدرک الوسائل: ۱۷۳/۱۲، حدیث ۱۳۸۱۰؛ متن کامل حدیث در جلسه ۹ آمده است۰

خواسته های پروردگار به دست می آید انسانی که متکبّر است خودش را از آن پاکی باطن و عمل به دستورهای حق محروم می کند ، به خاطر نداشتن نردبان تواضع به آن درجات نخواهد رسید

امروز یکی از آیات بسیار مهم کتاب خدا را از سوره مبارکه مائده که در بخشی از این آیه مسأله تواضع مطرح است ، برای شما قرائت می کنم و شاید بتوانم به چهار روایت بسیار مهم و با ارزش در زمینه تواضع اشاره کنم

شش نشانه برای اهل ایمان

اشاره

آیه شریفه پنجاه و چهار سوره مائده ، برای اهل خدا شش نشانه و علامت ذکر می کند:

علامت اول: استقامت در ایمان

( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ ) (۱)

خطاب به مسلمانان و مؤمنان زمان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است ، ای اهل ایمان! اگر روزی برسد که شما از دینان دست بردارید و بی دین شوید ، در برابر امواج فتنه ها ، شهوات و جاذبه های مال و مقام قرار بگیرید و استقامت نورزید و گوهر دینتان غارت شود و بی دین شوید.

علامت دوّم: محبت پروردگار به بندگان

( فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ )

یقیناً و قطعاً من ملّت و جامعه ای را پدید می آورم و قومی را ظهور می دهم که من عاشق آن جامعه و ملت هستم

_______________________________________

۱- (۱)) - مائده (۵) : ۵۴؛ (ای اهل ایمان ! هر کس از شما از دینش برگردد [ زیانی به خدا نمی رساند ] خدا به زودی گروهی را می آورد که آنان را دوست دارد ، و آنان هم خدا را دوست دارند.)

عشق خدا به یک ملت و جامعه بی سبب نمی باشد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید :

(ان الله لاینظر الی صورکم ولا الی اموالکم )

خدا نگاهی به ظاهر و مال شما ندارد:

(ولکن ینظر الی قلوبکم )(۱) نگاه خدا به باطن شما است ، وقتی باطن الهی باشد ، پاک باشد و از رذائل پیراسته باشد ، این پاکی ، سبب می شود که پروردگار عالم به پاکان عشق بورزد و محبت کند قومی را که من می آورم و این ملتی را که آشکار می کنم ، من عاشق آن قوم بعد از شما هستم

( وَ یُحِبُّونَهُ )

آن ملت عاشق من هستند ، به من محبت دارند ، این عشق دو طرفه است چون عشق یک طرفه باعث زحمت است اگر کسی عاشق باشد ولی معشوق او را دوست نداشته باشد ، فضای زندگی برای او تاریک می شود ، اما وقتی عاشق بداند و ببیند که معشوق هم به او عشق می ورزد ، زندگی ، فضا ، خوراک ، خواب و رفت و آمد یک معنای دیگر برای عاشق دارد ؛ یعنی هنگامی که عاشق مشاهده می کند معشوق به او ارادت دارد ، همه چیز را زیبا می بیند

چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی

علامت سوم : تواضع

در آن ملت و جامعه تواضع وجود دارد

( أَذِلَّهٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ ) (۲)

______________________________________

۱- (۱)) - مستدرک الوسائل: ۲۶۴/۱۱، حدیث ۱۲۹۵۱؛ (وَ قَالَصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یَا أَبَا ذَرٍّ مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَکُونَ أَکْرَمَ النَّاسِ فَلْیَتَّقِ اللَّهَ یَا أَبَا ذَرٍّ أَحَبُّکُمْ إِلَی اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ أَکْثَرُکُمْ ذِکْراً لَهُ وَ أَکْرَمُکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ لَهُ وَ أَنْجَاکُمْ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ أَشَدُّکُمْ خَوْفاً لَهُ یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ الْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یَتَّقُونَ اللَّهَ مِنَ الشَّیْ ءِ لَایُتَّقَی مِنْهُ خَوْفاً مِنَ الدُّخُولِ فِی الشُّبْهَهِ إِلَی أَنْ قَالَ یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ اللَّهَ لَایَنْظُرُ إِلَی صُوَرِکُمْ وَ لَاإِلَی أَمْوَالِکُمْ وَ لَکِنْ یَنْظُرُ إِلَی قُلُوبِکُمْ وَ أَعْمَالِکُمْ یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ التَّقْوَی هَاهُنَا وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَی صَدْرِهِ الْخَبَرَ.) و نیز در بحار الأنوار: ۲۴۸/۶۷، باب ۵۴؛ (وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم إِنَّ اللَّهَ لَایَنْظُرُ إِلَی صُوَرِکُمْ وَ أَعْمَالِکُمْ وَ إِنَّمَا یَنْظُرُ إِلَی قُلُوبِکُم.)

۲- (۳)) - مائده (۵) : ۵۴؛ (در برابر مؤمنانْ فروتن اند ، و در برابر کافرانْ سرسخت و قدرتمندند.)

این قوم ، ملت و جامعه نسبت به اهل ایمان که برادران و خواهران دینی می باشند ، متواضع ، فروتن و خاکسار هستند ، تلخ و خشن نیستند

علامت چهارم : عزت و شجاعت در برابر دشمنان خدا

( أَعِزَّهٍ عَلَی الْکافِرِینَ ) در مقابل دشمنان خدا و دشمنان خودشان نیرومند و پرقدرت هستند ، درِ شکست بر روی آنها باز نیست اگر شهید شوند و یا دشمن را نابود کنند ، برنده هستند

( فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ ) (۱)

اینکه می شنوید درِ شکست به روی این ملت و این جامعه بسته است ، از لغت (عزیز ) استفاده شده است

( أَنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ) (۲)

یعنی خدا توانای شکست ناپذیر است( وَ لِلّهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ ) (۳) پروردگار ، پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اهل ایمان واقعی توانای شکست ناپذیر هستند

علامت پنجم : مجاهدت در راه خدا

( یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ ) (۴) اینجا آیه مطلق است ، قیدی ندارد ، نمی فرماید : (یجاهدون باموالهم ) ، این ملت با جان ، بدن ، زبان ، آبرو و با حکومت در راه خدا زحمت می کشند این نوع مؤمنین اگر روی صندلی حکومت قرار بگیرند فقط در راه خدا می کوشند ، در راه نفس ، اقوام ، حزب و اطرافیان خود کوشش نمی کنند

این ملت اگر پول به دست آنها بیاید با مال جهاد می کنند ، آبروی فوق العاده ای داشته باشند با آبرو جهاد می کنند ، زبان گویایی داشته باشند با زبان جهاد می کنند ، قلم داشته باشند ، با قلم جهاد می کنند ، علم داشته باشند با علم جهاد می کنند

_____________________________________

۱- (۱)) - توبه (۹) : ۱۱۱؛ (پس [ دشمن را ] می کشند و [ خود در راه خدا ] کشته می شوند.)

۲- (۲)) - بقره (۲) : ۲۰۹؛ (که خدا [ در انتقام از شما ] توانای شکست ناپذیر و حکیم است .)

۳- (۳)) - منافقون (۶۳) : ۸؛ (در حالی که عزت و اقتدار برای خدا و پیامبر او و مؤمنان است.)

۴- (۴)) - مائده (۵) : ۵۴؛ (همواره در راه خدا جهاد می کنند ، و از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای نمی ترسند .)

علامت ششم : نداشتن ترس از سرزنش بیگانه

( وَ لا یَخافُونَ لَوْمَهَ لائِمٍ ) البته این ملت از همه طرف مورد سرزنش قرار می گیرند ، آشنا و غریبه آنها را سرزنش می کند ، ولی آن قوم و ملت هیچ ترسی از سرزنش خودی و بیگانه ندارد ، هر کس هر چه می خواهد بگوید ، می گویند : ما راه روشنی داریم که قرآن و اهل بیتعليهم‌السلام است ، مسیر را حرکت می کنیم ، پایان این مسیر هم پروردگار است

( إِلی رَبِّکَ الْمُنْتَهی ) (۱) ( ذلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ ) (۲)

این شش برنامه احسان من به آن ملت است

نور ایمان در مردم ایران

(واسِعٌ ) در اینجا به معنای عطای بسیار است ، من به آن ملت عطای بسیار می کنم اولین لحظه ای است که آیه نازل شده و پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آیه را قرائت کرد ، مردم به پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گفتند : این که خدا می گوید : اگر شما بی دین شوید من یک ملتی را می آورم ، آیا منظور خدا فرزندان ما اعراب است ؟ فرمودند : نه ، از این آیه شریفه ، خداوند متعال نسبت به نسل آینده شما هیچ قصد و اراده و نظری ندارد کدام ملت هستند ؟ دست مبارک خود را روی شانه سلمان گذاشتند ، سه جمله فرمودند ، فرمودند : منظور آیه سلمان ، یاران و هموطنان سلمان است و بعد این جمله را فرمودند : که این جمله در کتب متعددی آمده است (مجمع البیان ) ، (نور الثقلین ) ، (المیزان ) ، جلد دوم (الاستیعاب ) که از مهمترین کتاب برادران و علمای اهل سنت است ، البته مدارک دیگر هم دارد.

_________________________________________

۱- (۱)) - نجم (۵۳) : ۴۲؛ (و اینکه پایان [ همه امور ] به سوی پروردگارتوست.)

۲- (۲)) - مائده (۵) : ۵۴؛ (این فضل خداست که به هر کس بخواهد می دهد ؛ و خدا بسیار عطاکننده و داناست .)

بعد از اینکه دست روی شانه سلمان گذاشتند : فرمودند : منظور خدا از این آیه ، یاران و هموطنان او است این جمله را فرمودند :( لَوْ کَانَ الدِّینُ فَی الثُّرَیَّا لَنَالَتْهُ رِجَالٌ مِنْ هَؤُلَاء ) (۱) خیلی روایت فوق العاده ای است ، این روایت شامل حال بی دین ها ، مجرمین حرفه ای ، عاصیان ، سرکشان ، بدحجاب ، رباخور ، شراب خور ، قمارباز ، ستمگر ، ظالم و اختلاس کننده که در این وطن زندگی می کنند ، نمی باشد

بیزاری پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از مردم آخر الزمان

پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : من از چنین مردمی در آخرالزمان بیزار هستم ، آنها هم از من بیزار هستند ، اینها با شما بیگانه هستند ، یار و یاور شما هم نیستند یار و هموطن شما هم نیستند پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : سلمان ، یاران و هموطنان او آن کسی که از اسلام بریده و به فرهنگ شیطان پیوسته ، دشمن شما و خدا است غربی است ولی در اینجا زندگی می کند ، فرهنگ

( غَیْرِ الْمَغْضُوبِ ) (۲)

است ، اسرائیل است که در اینجا زندگی می کند

( وَ لاَ الضّالِّینَ )

فرهنگ آمریکا ، فرانسه ، و انگلیس و سایر مناطق اروپا ، از آنها است ، قرآن می فرماید : هموطن شما نیست ، جزو دشمنان است

بعد فرمودند :

(لوکان الدین فی الثریا )

فرض کنید اگر دین و فرهنگ خدا به ستاره ثریا گره خورده باشد ،

___________________________________________

۱- (۱)) - بحار الأنوار: ۳۱۰/۱۶، باب ۱۱؛ (وَ رُوِیَ أَنَّ النَّبِیَّصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قَرَأَ هَذِهِ الآْیَهَ (وَ آخَرینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیم) (جمعه ۳) فَقِیلَ لَهُ مَنْ هَؤُلَاءِ فَوَضَعَ یَدَهُ عَلَی کَتِفِ سَلْمَانَ وَ قَالَ لَوْ کَانَ الدِّینُ فَی الثُّرَیَّا لَنَالَتْهُ رِجَالٌ مِنْ هَؤُلَاء.) شرح نهج البلاغه: ۳۶/۱۸؛ (قال أبو عمر و قد روی عن رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم من وجوه أنه قال لو کان الدین فی الثریا لناله سلمان و فی روایه أخری لناله رجل من فارس.)

۲- (۲)) - فاتحه (۱) : ۷؛ (هم آنان که نه مورد خشم تواند و نه گمراه اند .)

(لنالته رجال من هؤلاء )

مردم ایران آن دین را از آن منطقه دور ، به دست خواهند آورد و به این دین پایبند خواهند شد

یک بار دیگر فرمایش نورانی پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را دقت کنید فرزندان ایران ، اگر دین به ستاره ثریا گره خورده باشد ، آن دین را به دست می آورند ؛ یعنی حالت صعود و رفتن به سوی ارزش ها ، به قدری عاشق فضائل و درستی ها و کمالات هستند که سختی راه را برای خودشان هموار کرده و این سربالایی را می روند و دین را از ثریا می گیرند و به آن عمل می کنند

کسی که متواضع است طبق آیه ، دین دارد کسی که در برابر خدا و مردم مؤمن فروتن است ، ایمان دارد و مورد محبّت خدا است و خدا او را دوست دارد

تواضع امیرالمؤمنینعليه‌السلام در برابر خداوند

و اما روایت: من نمی دانم ارزش تواضع تا چه حدّی است و کاربرد فروتنی در برابر پروردگار تا چه اندازه است که:

(قال امیرالمؤمنین عند موته )

وقتی امیرالمؤمنینعليه‌السلام عرق مرگ بر پیشانی او نشسته بود ؛ یعنی تمام آثار مرگ آشکار بود ،

(علیک بالتواضع فانّه من أعظم العباده )(۱) ای مردم مؤمن ! بر شما باد به فروتنی و تواضع ، زیرا تواضع بالاترین عبادت است.

آن وقت در پیشگاه پروردگار ، حدّ تواضع امیرالمؤمنینعليه‌السلام را مشاهده می کنید ، که هر شب جمعه تا آخر عمر ، در دعای کمیل اعلان صادقانه می کرد ،

____________________________________

۱- (۱)) - مستدرک الوسائل: ۲۹۶/۱۱، حدیث ۳۰۷۹؛ نَهْجُ الْبَلَاغَهِ؛ (قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَعليه‌السلام فِی وَصِیَّتِهِ عِنْدَ مَوْتِهِ عَلَیْکَ بِالتَّوَاضُعِ فَإِنَّهُ مِنْ أَعْظَمِ الْعِبَادَه.)

(وأنا عبدک الضعیف الذلیل الحقیر الفقیر المسکین المستکین )(۱) حدّ فروتنی امیرالمؤمنین در پیشگاه وجود مقدس حق این گونه می باشد

حدّ فروتنی را در مناجات مسجد کوفه ببینید

(مولای یا مولای أنت المالک وأنا المملوک و هل یرحم المملوک الا المالک ، أنت الحیّ و أنا المیّت وهل یرحم المیّت الاّ الحیّ ، أنت الکبیر و أنا الصغیر و هل یرحم الصغیر الا الکبیر ، أنت العزیز و أنا الذلیل و هل یرحم الذلیل الا العزیز )(۲) این حد تواضع امیرالمؤمنین است

تواضع امیر المؤمنینعليه‌السلام در برابر مردم

و اما تواضع در برابر مردم ، فکر نکنید امیرالمؤمنینعليه‌السلام فقط در خانه پروردگار متواضع بودند ، ایشان در اخلاق و عمل ، فروتن و خاکسار بودند ، نسبت به مردم متواضع بودند در کتاب با عظمت صلی الله علیه و سلم اصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم الله اکبر ج الحمد لله عید مبارک رحمهم ا الله طبرسی ، امام عسگریعليه‌السلام می فرماید :

( أَذِلَّهٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَی الْکافِرِینَ ) (۳)

پدر و پسر مؤمنی ، میهمان امیرالمؤمنینعليه‌السلام شدند ، حضرت فرمودند : غذا بیاورید سفره انداختند و غذا را آماده کردند ، پدر و پسر در محضر امیرالمؤمنینعليه‌السلام غذا خوردند ، امام عسگریعليه‌السلام می فرمایند : این پدر و پسر وقتی از در اتاق وارد شدند ، جدم امیرالمؤمنینعليه‌السلام تمام قد برای آنها بلند شد و اکرام کرد و بالای اتاق نشاند و خودش کمی آن طرف تر و روبه روی آنها نشست ، این گونه نبود که حضرت به دیوار و پشتی تکیه بدهد ، تا این پدر و پسر هر وقت بخواهند با حضرت صحبت بکنند ، مجبور شوند سر برگردانند یعنی تکیه دادن در کنار میهمان ، خارج از ادب و میهمان داری می باشد من

________________________________________

۱- (۱)) - دعای کمیل.

۲- (۲)) - مفاتیح الجنان: مناجات امام علیعليه‌السلام در مسجد کوفه.

۳- (۳)) - مائده (۵) : ۵۴؛ (در برابر مؤمنانْ فروتن اند ، و در برابر کافرانْ سرسخت و قدرتمندند.)

سعی می کنم عین فرمایش امام عسگریعليه‌السلام را بی کم و زیاد بگویم ، گاهی گویندگان به مطالب شاخ و برگ می دهند که مطلب زیباتر شود ، مانعی هم ندارد ، من عین متن روایت را برای شما می گویم غذا خوردن پدر و پسر تمام شد به قنبر اشاره کردند ، قنبر رفت و یک آفتابه و تشت و حوله آورد جلوی پدر آمد ، معلوم می شود با دست غذا خورده بود امام عسگریعليه‌السلام می فرماید : جدم امیرالمؤمنینعليه‌السلام از جا بلند شد ، آفتابه ، تشت و حوله را از دست قنبر گرفت و روبه روی آن پدر آمد ، فرمود : دستت را در تشت بگیر ، من آب می ریزم ، دستت را بشوی و بعد حوله را از روی دستم بردار و دستت را خشک کن پدر از شدت حیا و خجالت که نمی توانست باور کند ، علیعليه‌السلام می خواهد دست مرا بشوید امام عسگری می فرماید : پدر به دست و پای امیر المؤمنین افتاد ، گفت : علی جان ! چگونه شما بر دست منِ بی قابل آب می ریزی ، من چطور تحمل کنم حضرت فرمودند : بلند شو ، بنشین ، برادر دینی در بشر بودن هیچ امتیازی به تو ندارد مثل خودت هستم ، می خواهم آب بریزم روی دستت و با این کاری که دارم می کنم ده ها برابر تعداد مردم کره زمین و خدمت کاران کره زمین ، در بهشت خدا خدمتگزار برای علیعليه‌السلام قرار می دهد من یک نگاه دیگر دارم ، این تواضع، علی را به بهشت و خادمان بهشت می رساند ، علی را به مزد چند برابر تعداد مردم دنیا می رساند تو را به خدا قسم می دهم که دستت را بگیر و بشوی پدر دستش را دراز کرد ، علی آب ریخت ، به او فرمود : با اطمینان بشوی ، فکر کن دست خود را در خانه خودت می شویی ، با همان آرامش و اطمینان دستت را بشوی دستش را شست و حوله را نزدیک او برد ، برداشت و دستش را خشک کرد بعد به محمد حنفیه پسرش فرمود : عزیز دلم! اگر پسر این پدر ، تنها میهمان من بود ، من دستش را می شستم ، اما خدا مجلس ما را می بیند و باید برای پدر ویژگی قائل شد و بین پدر و پسر نباید در این کار مساوات برقرار کنم ، من بابای تو هستم ، دست پدر را من شستم ، تو جگر گوشه من و پسر من هستی ، تو بلند شو و دست پسر را بشوی(۱) این تواضع امیرالمؤمنین است

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید :

(من تواضع لله رفعه الله )(۲) به نظر من روایت دو پهلو است ، شاید هم درست نفهمیده باشم ، کسی که برای شخص خدا فروتنی کند ، یا کسی که به خاطر خدا ، برای مردم فروتنی کند ، مانند این است که برای خدا فروتنی و خاکساری می کند ، (رفعه الله ) پروردگار عالم درجه او را بالا می برد

رومی نشد از سرّ علی کس آگاه

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

________________________________________

۱- (۱)) - الإحتجاج علی أهل اللجاج: ۴۶۱/۲؛ (وَ بِالْإِسْنَادِ الْمُتَکَرِّرِ ذِکْرُهُ عَنِ الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیِّعليه‌السلام أَنَّهُ قَالَ: أَعْرَفُ النَّاسِ بِحُقُوقِ إِخْوَانِهِ وَ أَشَدُّهُمْ قَضَاءً لَهَا أَعْظَمُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ شَأْناً وَ مَنْ تَوَاضَعَ فِی الدُّنْیَا لِإِخْوَانِهِ فَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الصِّدِّیقِینَ وَ مِنْ شِیعَهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍعليه‌السلام حَقّاً وَ لَقَدْ وَرَدَ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَعليه‌السلام أَخَوَانِ لَهُ مُؤْمِنَانِ أَبٌ وَ ابْنٌ فَقَامَ إِلَیْهِمَا وَ أَکْرَمَهُمَا وَ أَجْلَسَهُمَا فِی صَدْرِ مَجْلِسِهِ وَ جَلَسَ بَیْنَ أَیْدِیهِمَا ثُمَّ أَمَرَ بِطَعَامٍ فَأُحْضِرَ فَأَکَلَا مِنْهُ ثُمَّ جَاءَ قَنْبَرٌ بِطَسْتٍ وَ إِبْرِیقِ خَشَبٍ وَ مِنْدِیلٍ لِیُیْبَسَ وَ جَاءَ لِیَصُبَّ عَلَی یَدِ الرَّجُلِ مَاءً فَوَثَبَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَعليه‌السلام فَأَخَذَ الْإِبْرِیقَ لِیَصُبَّ عَلَی یَدِ الرَّجُلِ فَتَمَرَّغَ الرَّجُلُ فِی التُّرَابِ وَ قَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ اللَّهُ یَرَانِی وَ أَنْتَ تَصُبُّ عَلَی یَدِی؟ قَالَ اقْعُدْ وَ اغْسِلْ یَدَکَ فَإِنَّ اللَّهَ عز و جل یَرَاکَ وَ أَخُوکَ الَّذِی لَایَتَمَیَّزُ مِنْکَ وَ لَایَتَفَضَّلُ عَلَیْکَ یَخْدُمُکَ یُرِیدُ بِذَلِکَ خِدْمَهً فِی الْجَنَّهِ مِثْلَ عَشَرَهِ أَضْعَافِ عَدَدِ أَهْلِ الدُّنْیَا وَ عَلَی حَسَبِ ذَلِکَ فِی مَمَالِکِهِ فِیهَا فَقَعَدَ الرَّجُلُ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّعليه‌السلام أَقْسَمْتُ عَلَیْکَ بِعَظِیمِ حَقِّی الَّذِی عَرَفْتَهُ وَ بَجَّلْتَهُ وَ تَوَاضُعِکَ لِلَّهِ بِأَنْ نَدَبَنِی لِمَا شَرَّفَکَ بِهِ مِنْ خِدْمَتِی لَکَ لَمَّا غَسَلْتَ مُطْمَئِنّاً کَمَا کُنْتَ تَغْسِلُ لَوْ کَانَ الصَّابُّ عَلَیْکَ قَنْبَراً فَفَعَلَ الرَّجُلُ- فَلَمَّا فَرَغَ نَاوَلَ الْإِبْرِیقَ مُحَمَّدَ بْنَ الْحَنَفِیَّهِ وَ قَالَ یَا بُنَیَّ لَوْ کَانَ هَذَا الِابْنُ حَضَرَنِی دُونَ أَبِیهِ- لَصَبَبْتُ عَلَی یَدِهِ وَ لَکِنَّ اللَّهَ یَأْبَی أَنْ یُسَوَّی بَیْنَ ابْنٍ وَ أَبِیهِ إِذَا جَمَعَهُمَا مَکَانٌ لَکِنْ قَدْ صَبَّ الْأَبُ عَلَی الْأَبِ فَلْیَصُبَّ الِابْنُ عَلَی الِابْنِ فَصَبَّ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِیَّهِ عَلَی الِابْنِ ثُمَّ قَالَ الْحَسَنُ الْعَسْکَرِیُّعليه‌السلام فَمَنِ اتَّبَعَ عَلِیّاًعليه‌السلام عَلَی ذَلِکَ فَهُوَ الشِّیعِیُّ حَقا.)

۲- (۲)) - الکافی: ۱۲۲/۲، باب التواضع، حدیث ۳؛ (ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِعليه‌السلام قَالَ أَفْطَرَ رَسُولُ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عَشِیَّهَ خَمِیسٍ فِی مَسْجِدِ قُبَا فَقَالَ هَلْ مِنْ شَرَابٍ فَأَتَاهُ أَوْسُ بْنُ خَوَلِیٍّ الْأَنْصَارِیُّ بِعُسِّ مَخِیضٍ بِعَسَلٍ فَلَمَّا وَضَعَهُ عَلَی فِیهِ نَحَّاهُ ثُمَّ قَالَ شَرَابَانِ یُکْتَفَی بِأَحَدِهِمَا مِنْ صَاحِبِهِ لَاأَشْرَبُهُ وَ لَاأُحَرِّمُهُ وَ لَکِنْ أَتَوَاضَعُ لِلَّهِ فَإِنَّ مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللَّهُ وَ مَنْ تَکَبَّرَ خَفَضَهُ اللَّهُ وَ مَنِ اقْتَصَدَ فِی مَعِیشَتِهِ رَزَقَهُ اللَّهُ وَ مَنْ بَذَّرَ حَرَمَهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَکْثَرَ ذِکْرَ الْمَوْتِ أَحَبَّهُ اللَّهُ.)

۱۲ - درجات تواضع

اشاره

مرتبه و درجه انسان متواضع(۱)

تهران، مسجد حضرت امیرعليه‌السلام

رمضان ۱۳۸۴

_____________________________________

۱- (۱)) - الکافی: ۱۲۳/۲، حدیث ۷؛ (عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِعليه‌السلام قَالَ أَوْحَی اللَّهُ عز و جل إِلَی مُوسَیعليه‌السلام أَنْ یَا مُوسَی أَتَدْرِی لِمَ اصْطَفَیْتُکَ بِکَلَامِی دُونَ خَلْقِی قَالَ یَا رَبِّ وَ لِمَ ذَاکَ قَالَ فَأَوْحَی اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِلَیْهِ أَنْ یَا مُوسَی إِنِّی قَلَّبْتُ عِبَادِی ظَهْراً لِبَطْنٍ فَلَمْ أَجِدْ فِیهِمْ أَحَداً أَذَلَّ لِی نَفْساً مِنْکَ یَا مُوسَی إِنَّکَ إِذَا صَلَّیْتَ وَضَعْتَ خَدَّکَ عَلَی التُّرَابِ أَوْ قَالَ عَلَی الْأَرْض.) الکافی: ۱۲۲/۲، حدیث ۵؛ (عن مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍعليه‌السلام یَذْکُرُ أَنَّهُ أَتَی رَسُولَ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مَلَکٌ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عز و جل یُخَیِّرُکَ أَنْ تَکُونَ عَبْداً رَسُولًا مُتَوَاضِعاً أَوْ مَلِکاً رَسُولًا قَالَ فَنَظَرَ إِلَی جَبْرَئِیلَ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ أَنْ تَوَاضَعْ فَقَالَ عَبْداً مُتَوَاضِعاً رَسُولًا فَقَالَ الرَّسُولُ مَعَ أَنَّهُ لَایَنْقُصُکَ مِمَّا عِنْدَ رَبِّکَ شَیْئاً قَالَ وَ مَعَهُ مَفَاتِیحُ خَزَائِنِ الْأَرْضِ.) الکافی: ۱۲۲/۲، حدیث ۶؛ (السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِعليه‌السلام قَالَ مِنَ التَّوَاضُعِ أَنْ تَرْضَی بِالْمَجْلِسِ دُونَ الْمَجْلِسِ وَ أَنْ تُسَلِّمَ عَلَی مَنْ تَلْقَی وَ أَنْ تَتْرُک الْمِرَاءَ وَ إِنْ کُنْتَ مُحِقّاً وَ أَنْ لَاتُحِبَّ أَنْ تُحْمَدَ عَلَی التَّقْوَی.)

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

از بهترین و برترین ارزش های اخلاقی ، تواضع و فروتنی در برابر خواسته های خدا و مردم است اگر انسان در کنار پروردگار خود را بزرگ نداند و خود را آزاد ، مالک ، مستغنی از حق به حساب نیاورد ، و نسبت به مردم هم طغیان گر ، فخر فروش و با ناز و تکبّر نباشد ، در پیشگاه خداوند متعال چنین انسانی مرتبه بلند و درجه بالایی دارد به قدری تواضع و افتادگی مهم است و سبب آثار بسیار پرارزش دنیایی و آخرتی است که وجود مبارک امام صادقعليه‌السلام از تواضع در وجود انسان تعبیر به مزرعه می کنند محل کشت می باشد ، امام ششمعليه‌السلام برای نمونه به چهار شجره طیّبه و درخت پاک که از این مزرعه روئیده می شود ، اشاره می کنند

می فرمایند :

(التواضع مزرعه الخشوع والخضوع والخشیه والحیاء )(۱) انسان باید نسبت به پروردگار خود افتاده باشد و در کنار حضرت حق برای خودش مقام ، منزلت ، مرتبه ، مالکیت و ریاستی قائل نباشد و نسبت به همه بندگان خدا تواضع داشته باشد ، خود را از دیگران برتر و بالاتر نداند ، بلکه خود را برادر ، خادم و خدمتگزار مردم بداند ؛ یعنی به این معنا رسیده باشد که پروردگار مرا

_____________________________________

۱- (۱)) - بحار الأنوار: ۱۲۱/۷۲، باب ۵۱، حدیث ۱۲؛ ([ مصباح الشریعه ] قَالَ الصَّادِقُعليه‌السلام التَّوَاضُعُ أَصْلُ کُلِّ خَیْرٍ نَفِیسٍ وَ مَرْتَبَهٍ رَفِیعَهٍ وَ لَوْ کَانَ لِلتَّوَاضُعِ لُغَهٌ یَفْهَمُهَا الْخَلْقُ لَنَطَقَ عَنْ حَقَائِقِ مَا فِی مَخْفِیَّاتِ الْعَوَاقِبِ وَ التَّوَاضُعُ مَا یَکُونُ فِی اللَّهِ وَ لِلَّهِ وَ مَا سِوَاهُ مَکْرٌ وَ مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ شَرَّفَهُ اللَّهُ عَلَی کَثِیرٍ مِنْ عِبَادِهِ وَ لِأَهْلِ التَّوَاضُعِ سِیمَاءُ یَعْرِفُهَا أَهْلُ السَّمَاءِ مِنَ الْمَلَائِکَهِ وَ أَهْلُ الْأَرْضِ مِنَ الْعَارِفِینَ قَالَ اللَّهُ عز و جل وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیماهُمْ وَ أَصْلُ التَّوَاضُعِ مِنْ جَلَالِ اللَّهِ وَ هَیْبَتِهِ وَ عَظَمَتِهِ وَ لَیْسَ لِلَّهِ عز و جل عِبَادَهٌ یَقْبَلُهَا وَ یَرْضَاهَا إِلَّا وَ بَابُهَا التَّوَاضُعُ وَ لَایَعْرِفُ مَا فِی مَعْنَی حَقِیقَهِ التَّوَاضُعِ إِلَّا الْمُقَرَّبُونَ [ مِنْ عِبَادِهِ ] الْمُسْتَقِلِّینَ بِوَحْدَانِیَّتِهِ قَالَ اللَّهُ عز و جل وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً وَ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ عز و جل أَعَزَّ خَلْقِهِ وَ سَیِّدَ بَرِیَّتِهِ مُحَمَّداًصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بِالتَّوَاضُعِ فَقَالَ عز و جل وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ التَّوَاضُعُ مَزْرَعَهُ الْخُشُوعِ وَ الْخُضُوعِ وَ الْخَشْیَهِ وَ الْحَیَاءِ وَ إِنَّهُنَّ لَایَأْتِینَ إِلَّا مِنْهَا وَ فِیهَا وَ لَایَسْلَمُ الشَّرَفُ التَّامُّ الْحَقِیقِیُّ إِلَّا لِلْمُتَوَاضِعِ فِی ذَاتِ اللَّهِ تَعَالَی.)

آفریده ، او را بندگی کنم و به بندگانش خدمت نمایم

معنای خشوع

در پیوند با خدا خود را بنده و در پیوند با مردم ، طبق آیات و روایات ، خود را برادر و خادم مردم می داند این حالت در وجود یک انسان ، اولین محصول و شجره طیّبه اش خشوع است خشوع یعنی چه ؟ یعنی سربه زیر بودن و خود را به حساب نیاوردن ، این را که عرض می کنم طبق یکی از آیات قرآن کریم می باشد ، خشوع یعنی از هر نوع بازیگری نسبت به خدا و خلق خدا سالم بودن است

خداوند قرآن مجید می فرماید :

( الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ ) (۱)

وقتی از معصوم می پرسند خشوع یعنی چه ؟ می فرماید : در نماز همه حواس خود را متوجه خدا کند ،(۲) با انگشتر ، تسبیح ، لباس ، چشم و انگشت های خود بازی نکند معلوم می شود به نظر اولیای خدا ، خشوع یعنی سالم بودن از بازیگری ها چه بازیگری نسبت به پروردگار ، که نفاق است و چه با شخصیت ، آبرو ، مال ، خواسته ها و رأی مردم بازیگری کند ، که این موارد پستی و زشتی است

پروردگار همه چیز مردم را در چارچوب انسانیت ، محترم دانسته است ، خدا رأی مردم را محترم می داند ، اگر رأی مردم را محترم نمی دانست ، دستور وجوب را به پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که عالم ترین و داناترین بود ، نمی داد

( وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ ) (۳)

در امور زندگی ، کشور و در امور اجتماعی با مردم مشورت کن ، یعنی رأی مثبت مردم ، نزد من محترم است ، وقتی به یک برنامه ای رأی دادند ، رأی آنها را فراموش

_______________________________________

۱- (۱)) - مؤمنون (۲۳) : ۲؛ (آنان که در نمازشان [ به ظاهر ] فروتن [ و به باطن با حضور قلب ] اند .)

۲- (۲)) - الکافی: ۳۰۰/۳، حدیث ۳؛ (الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِعليه‌السلام قَالَ إِذَا کُنْتَ دَخَلْتَ فِی صَلَاتِکَ فَعَلَیْکَ بِالتَّخَشُّعِ وَ الْإِقْبَالِ عَلَی صَلَاتِکَ فَإِنَّ اللَّهَ عز و جل یَقُولُ اَلَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ )

۳- (۳)) - آل عمران (۳) : ۱۵۹؛ (و در کارها با آنان مشورت کن.)

نکن ، مواظب باش که در چاه تاریک منیّت و غرور نیفتی به مال مردم هم احترام بگذار ، با مال و آبروی مردم بازی نکن بنابراین تواضع به نظر امام صادقعليه‌السلام یک مزرعه ملکوتی و الهی است ، که یک شجره طیّبه این باغ و مزرعه ، کشتزار خشوع است

شما در قرآن مجید به آیات کتاب الهی دقت کنید ، کلمه (هُزُواً ) در قرآن زیاد آمده است در آیات مربوط به قیامت هم آمده است که گروهی در قیامت برای ابد محکوم به عذاب الیم هستند ، علت آن هم این است که دین خدا را به بازیگری گرفتند هیچ حقیقتی را نباید به بازی گرفت هیچ کسی را در چارچوب انسانیت و آثار انسانیت نباید به بازی گرفت ، به بازی گرفتن دین ، رأی ، مال و پرونده مردم ، حرام و گناه کبیره است

پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را با چوب و سنگ می زدند ، در حدّی که به نظر خودشان نابود شود ، کتک می زدند ، دندان و پیشانی او را می شکستند ، یارانش را تبعید می کردند ، اما در تمام این حوادث می گفت :

(اللهم اهد قومی فانّهم لایعلمون )(۱) خدایا مردم آگاه نیستند که این کارها را انجام می دهند آنها را هدایت کن برای مردم و دشمنان دعا می کرد برای کسانی که او را کتک می زدند و یارانش را تبعید می کردند دعا می کرد