تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان0%

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محسن فیض پور
گروه: مشاهدات: 27864
دانلود: 1868

توضیحات:

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 352 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 27864 / دانلود: 1868
اندازه اندازه اندازه
تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

سزای مسخره کردن مردم

شخصی پشت سر پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ شروع به مسخره کردن نمود ، علیه پیغمبر بازیگری می کرد ،( رَحْمَهً لِلْعالَمِینَ ) است که تبعید کننده یارانش را دعا می کرد ، شکنندگان دندان و پیشانی خود را دعا می کرد ، قاتل عموی خود را بخشید ، اما

________________________________________

۱- (۱)) - بحار الأنوار: ۱۷۷/۳۵، باب ۳؛ (وَ ذَلِکَ أَنَّ النَّبِیَّصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ضُرِبَ بِحَرْبَهٍ فِی خَدِّهِ یَوْمَ حُنَیْنٍ فَسَقَطَ إِلَی الْأَرْضِ ثُمَّ قَامَ وَ قَدِ انْکَسَرَتْ رَبَاعِیَتُهُ وَ الدَّمُ یَسِیلُ عَلَی حُرِّ وَجْهِهِ فَمَسَحَ وَجْهَهُ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ اهْدِ قَوْمِی فَإِنَّهُمْ لَایَعْلَمُونَ.) بحار الأنوار: ۱۱۷/۲۰، باب ۱۲، غزوه أحد؛ (وَ کَانَ النَّبِیُّصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یَرْمِی وَ یَقُولُ اللَّهُمَّ اهْدِ قَوْمِی فَإِنَّهُمْ لَایَعْلَمُون.)

کسی که با لب ، دهان ، ابرو و دست و پا ، در حالی که همه بدن او غیر طبیعی بود ، پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را مسخره می کرد ، فرمود : به همان حال بمان ، و تا آخر عمر به همان حال ماند سزای بازی کردن با رأی ، آبرو ، مال ، خانواده ، پدر و مادر ، دوست و حتی دشمن این گونه می باشد به ما اجازه ندادند که حتی با دشمن هم بازیگری کنیم(۱)

مهر و محبت پیامبر بر مردم مکه

در مکّه علیه پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تبلیغ سوء می کردند رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وارد خانه می شد ، وجود مبارک حضرت زهراعليها‌السلام در سن شش سالگی می دید که پدر بزرگوارشان در حالی که روی عمامه ، شانه و لباس مبارک ایشان شکمبه گوسفند می باشد ، فاطمهعليها‌السلام پدر را می بوسید و با دست های کوچک ، صورت بابا را پاک می کرد ، لباس های بابا را می شست ، در مکّه علیه پیغمبر عظیم الشأن اسلام حمله می کردند ، هنگامی که می خواست مکه را فتح کند ، مردم مکه خبر نداشتند که پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با ده هزار مسلح بیرون شهر مکّه می باشد جمعیت یکصدا فریاد می زد ، (الیوم یوم الملحمه ) امروز روز انتقام گرفتن از ستمکاران مکه است

پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : شعار را عوض کنید همه شعار بدهند (الیوم یوم المرحمه )(۲) امروز روز محبت و گذشت است مردم مکه علیه پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بیداد می کردند ، خداوند متعال به پیغمبر دستور موضع گیری داد با این حال به پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : به بیدادگران آتش بس بده ؛ زیرا من از ماه های قمری ، چهار ماه را حرام اعلان کردم

و به تمام دشمنان هم اعلام کن

( فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ ) (۳)

هر جا می خواهید بروید ، ما کاری به کارتان نداریم البته این اعلام ، خدعه

__________________________________________

۱- (۱)) - بحار الأنوار: ۴۶/۲۷، باب ۳؛ (إِنَّ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِعليه‌السلام قَالَ یَوْماً- مَوْتُ الْفُجَاءَهِ تَخْفِیفُ الْمُؤْمِنِ وَ أَسَفٌ عَلَی الْکَافِرِ- وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَعْرِفُ غَاسِلَهُ وَ حَامِلَهُ- فَإِنْ کَانَ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ خَیْرٌ نَاشَدَ- حَمَلَتَهُ أَنْ یُعَجِّلُوا بِهِ- وَ إِنْ کَانَ غَیْرَ ذَلِکَ نَاشَدَهُمْ أَنْ یُقَصِّرُوا بِهِ- فَقَالَ ضَمْرَهُ بْنُ سَمُرَهَ إِنْ کَانَ کَمَا تَقُولُ- قَفَزَ مِنَ السَّرِیرِ وَ ضَحِکَ وَ أَضْحَکَ- فَقَالَعليه‌السلام اللَّهُمَّ إِنَّ ضَمْرَهَ بْنَ سَمُرَهَ- ضَحِکَ وَ أَضْحَکَ لِحَدِیثِ رَسُولِ اللَّهِ ص- فَخُذْهُ أَخْذَهَ أَسَفٍ فَمَاتَ فُجَاءَهً- فَأَتَی بَعْدَ ذَلِکَ مَوْلًی لِضَمْرَهَ زَیْنَ الْعَابِدِینَ- فَقَالَ آجَرَکَ اللَّهُ فِی ضَمْرَهَ مَاتَ فُجَاءَهً- إِنِّی لَأُقْسِمُ لَکَ بِاللَّهِ أَنِّی سَمِعْتُ صَوْتَهُ وَ أَنَا أَعْرِفُهُ- کَمَا کُنْتُ أَعْرِفُ صَوْتَهُ فِی حَیَاتِهِ فِی الدُّنْیَا- وَ هُوَ یَقُولُ الْوَیْلُ لِضَمْرَهَ بْنِ سَمُرَهَ- خَلَا مِنِّی کُلُّ حَمِیمٍ وَ حَلَلْتُ بِدَارِ الْجَحِیمِ- وَ بِهَا مَبِیتِی وَ الْمَقِیلُ- فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ اللَّهُ أَکْبَرُ- هَذَا أَجْرُ مَنْ ضَحِکَ وَ أَضْحَکَ مِنْ حَدِیثِ رَسُولِ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .)

۲- (۲)) - شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید): ۲۷۲/۱۷ - ۲۷۳؛ (الیوم أذل الله قریشا فلما حاذاهما رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ناداه أبو سفیان یا رسول الله أمرت بقتل قومک أن سعدا قال الیوم یوم الملحمه الیوم تسبی الحرمه الیوم أذل الله قریشا و إنی أنشدک الله فی قومک فأنت أبر الناس و أرحم الناس و أوصل الناس فقال عثمان بن عفان و عبد الرحمن بن عوف یا رسول الله إنا لا نأمن سعدا أن یکون له فی قریش صوله فوقف رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ناداه یا أبا سفیان بل الیوم یوم المرحمه الیوم أعز الله قریشا و أرسل إلی سعد فعزله عن اللواء و اختلف فیمن دفع إلیه اللواء فقیل دفعه إلی علی بن أبی طالبعليه‌السلام فذهب به حتی دخل مکه فغرزه عند الرکن و هو قول ضرار بن الخطاب الفهری و قیل دفعه إلی قیس بن سعد بن عباده و رأی رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم أنه لم یخرجه عن سعد حیث دفعه إلی ولده فذهب به حتی غرزه بالحجون قال و قال أبو سفیان للعباس ما رأیت مثل هذه الکتیبه قط و لا أخبرنیه مخبر سبحان الله ما لأحد بهؤلاء طاقه و لا یدان لقد أصبح ملک ابن أخیک یا عباس عظیما قال فقلت ویحک إنه لیس بملک و إنها النبوه قال نعم. قال الواقدی قال العباس فقلت له انج ویحک فأدرک قومک قبل أن یدخل علیهم فخرج أبو سفیان حتی دخل من کداء و هو ینادی من دخل دار أبی سفیان فهو آمن و من أغلق علیه بابه فهو آمن حتی انتهی إلی هند بنت.)

۳- (۳)) - آل عمران (۳) : ۱۳۷؛ (پس در زمین گردش کنید.)

و حیله نباشد در این چهارماه حرام ، اگر دشمنان در مدینه از جلوی شما رد شدند ، کسی حق ندارد با چشم تند به آنها نگاه کند ؛ چون من در این چهار ماه اعلان آتش بس دادم و همه جا آزاد هستند و نباید از شما بترسند تواضع یک شجره طیّبه است

عباد متواضع ، فروتن و خاکسار ، با پروردگار و خلق خدا بازی گری ندارند ، برخوردهای آنها با خدا و با خلق ، مثبت و جدی است این معنای خشوع است

تفاوت خشوع با خضوع

شجره دیگر این مزرعه ، خضوع است محققین می فرمایند : خشوع با خضوع فرق می کند خضوع ؛ یعنی شکل دادن به بدن ، که بیننده با دیدن شکل بدن شما ، راه رفتن ، نشستن و حرف زدن شما ، احساس نکند که تکبر می کنید( عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْناً ) (۱)

آسان و سبک راه بروید ، برای دیگران شاخ و شانه نکشید ، از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پرسیدند : (ما حدّ التواضع )(۲) مرز تواضع چیست ؟ فرمودند : وقتی در مجلسی وارد می شوید ، به هیچ عنوان از کسی توقعی نداشته باشید که برای تو برخیزند و به تو جا بدهند

شخصی در حال قضا کردن نمازهای خود بود رفیقش گفت : چه کار می کنی ؟ گفت : بیست سال نماز از من قضا شده است آنها را قضا می کنم ، من بیست سال نماز جماعت شرکت می کردم و در صف اول می ایستادم ، یک بار برای نماز دیر کردم ، دیدم در صف اول جا نیست ، در صف دوم ایستادم ، فهمیدم ایستادن در صف اول برای من بیماری بوده ، نماز نبوده است صف اول می ایستادم که خوشم بیاید و دیگران مرا در صف اول ببینند ، پس نماز من با اخلاص نبوده است

_____________________________________

۱- (۱)) - فرقان (۲۵) : ۶۳؛ (بندگان رحمان کسانی اند که روی زمین با آرامش و فروتنی راه می روند.)

۲- (۲)) - الکافی: ۱۲۴/۲، باب التواضع، حدیث ۱۳؛ (عَنْهُ عَنْ عِدَّهٍ مِنْ أَصْحَابِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَاعليه‌السلام قَالَ قَالَ التَّوَاضُعُ أَنْ تُعْطِیَ النَّاسَ مَا تُحِبُّ أَنْ تُعْطَا وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ قَالَ قُلْتُ مَا حَدُّ التَّوَاضُعِ الَّذِی إِذَا فَعَلَهُ الْعَبْدُ کَانَ مُتَوَاضِعاً فَقَالَ التَّوَاضُعُ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ یَعْرِفَ الْمَرْءُ قَدْرَ نَفْسِهِ فَیُنْزِلَهَا مَنْزِلَتَهَا بِقَلْبٍ سَلِیمٍ لَایُحِبُّ أَنْ یَأْتِیَ إِلَی أَحَدٍ إِلَّا مِثْلَ مَا یُؤْتَی إِلَیْهِ إِنْ رَأَی سَیِّئَهً دَرَأَهَا بِالْحَسَنَهِ کَاظِمُ الْغَیْظِ عَافٍ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِین.) و نیز در بحار الأنوار: ۴۶۵/۷۲، حدیث ۴؛ (السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِعليه‌السلام قَالَ إِنَّ مِنَ التَّوَاضُعِ أَنْ یَرْضَی الرَّجُلُ بِالْمَجْلِسِ دُونَ الْمَجْلِسِ وَ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَی مَنْ یَلْقَی وَ أَنْ یَتْرُکَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ کَانَ مُحِقّاً وَ لَایُحِبَّ أَنْ یُحْمَدَ عَلَی التَّقْوَی.)

(ما حدّ التواضع ) یا رسول الله ! مرز تواضع چیست ؟ می فرمایند : با هر کس ملاقات کردی ، اول تو سلام کن ، این حدّ تواضع است

قرآن مجید می فرماید : آیا سر تو با این گونه راه رفتن ، از قله های کوه بالاتر می رود ، قدم های تو زمین مرا می شکافد ؟(۱)

نصیحت پروردگار به موسی بن عمرانعليه‌السلام

پروردگار چه نصیحت جالبی به موسی بن عمرانعليه‌السلام دارد ، (یا موسی انظر الی الارض ) روی این زمینی که راه می روی ، مرتب به زمین نگاه کن ، (فانّها عن قریب قبرک )(۲) به همین زودی زمین دهان باز می کند ، خانواده و مردم عجله می کنند که جنازه تو را در آن گودال بگذارند که باد نکند و بوی جنازه مردم را اذیت نکند

غافل از خدا روی مبلها می نشینید ، پا روی پا می گذارید و مردم را به حساب نمی آورید ، گویا شما مردم را آفریده و روزی مردم را شما می دهید

روزگاری این شعر بسیار زیبا در مجالس ما خوانده می شد ، آن وقت که تلویزیون نبود ، پنجاه سال قبل رادیو داشتند ، مؤمن هایی که رادیو داشتند ، آن را در کمد می گذاشتند ، قفل می کردند و سر کار می رفتند ، وقتی بر می گشتند ، برای اذان ، اخبار و سحر ماه رمضان رادیو را روشن می کردند ، مواظب بودند که دست خانواده نیفتد که با رادیو معصیت کنند اکنون که زندگی مردم مملو از معصیت است در آن زمان بر رادیو ، مجالس و مدّاح ها اشعار سعدی ، سنایی ، ابن یمین ، نظامی و گاهی بعضی از غزلیات حافظ و اشعار جلال الدین رومی حاکم بود

اما اکنون دویست خط شعر خوانده می شود و هیچ گونه ارزشی ندارد برای اهل بیتعليهم‌السلام شعر می خوانند ، پایین ترین شعر و منحط ترین شعر که جز اینکه این شعرها ، دل اهل بیتعليهم‌السلام را بسوزاند ، کار دیگری نمی کند

یکی از اشعار در باب تواضع در کتاب (بوستان سعدی) است کتابهای سعدی ،

__________________________________________

۱- (۱)) - اشاره است به سوره اسراء (۱۷) : ۳۷؛ ( وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً )

۲- (۲)) - الکافی: ۴۸/۸، حدیث ۸ قسمتی از حدیث موسی؛ (یَا مُوسَی انْظُرْ إِلَی الْأَرْضِ فَإِنَّهَا عَنْ قَرِیبٍ قَبْرُکَ وَ ارْفَعْ عَیْنَیْکَ إِلَی السَّمَاءِ فَإِنَّ فَوْقَکَ فِیهَا مَلِکاً عَظِیماً وَ ابْکِ عَلَی نَفْسِکَ مَا دُمْتَ فِی الدُّنْیَا وَ تَخَوَّفِ الْعَطَبَ وَالْمَهَالِکَ وَ لَاتَغُرَّنَّکَ زِینَهُ الدُّنْیَا وَ زَهْرَتُهَا وَ لَاتَرْضَ بِالظُّلْمِ وَ لَاتَکُنْ ظَالِماً فَإِنِّی لِلظَّالِمِ رَصِیدٌ حَتَّی أُدِیلَ مِنْهُ الْمَظْلُوم.)

(گلستان ) ، (مجالس ) ، (قصاید ) ، (بدایع ) ، (خواتیم ) ، (طیّبات ) و (غزلیات قدیم ) می باشد ، همه این کتاب ها را من خواندم و سیر کردم در آن روزگار اشعار عالمانه ، حکیمانه و دلسوزانه او حاکم بر مجالس بود این شعر در باب تواضع در کتاب (بوستان ) است

شنیدم که وقتی سحرگاه عید

تواضع و فروتنی بایزید[۱]

(بایزید ) در زمان خود شخصیت مهمی بوده و در قرن سوم هجری معروف و مشهور بود

در روزگار قدیم روی تنور کرسی می گذاشتند و به هنگام صبح و در تاریکی خاکسترهای آن را جمع می کردند و دور می ریختند ، دوباره هیزم جدید روشن می کردند

انسان که تازه از حمام بیرون می آید ، خیس است ، لباسش نم دارد ، اگر خاکستر نرم روی لباس ها و سر و صورت و گردن بریزد ، چه اوضاعی پیش خواهد آمد

در اینجا چه کار باید کرد ؟ آن کسی که اهل تواضع و دارای شجره طیّبه است ، می تواند در برابر نفس خود ایستادگی کند

همی گفت ژولیده دستار و موی

دستار یعنی عمامه اش، خاکستر زیاد بود ، عمامه را به هم ریخت ، وقتی عمامه را باز کرد خاکستر روی سر و گردن او ریخت

با خود گفت : با این پرونده ام ، مرا باید هیزم جهنم کنند ، حالا برای یک ذرّه

_______________________________________

۱- (۲)) - معارف و معاریف: ۵۳/۳ بایزید بسطامی: طیفور بن عیسی بن سروشان بسطامی از مشایخ صوفیه که به سال ۲۳۴ از دنیا رفت. صوفیان بسی وی را ستوده و درباره اش مبالغه ها کرده اند. خود گوید: دویست سال به بوستان بر گذرد تا چون ما گلی در رسد. جنید درباره اش گوید: بایزید در میان ما چون جبرئیل است در میان ملائکه. جدّ وی گبر بوده است.

خاکستر فریاد بزنم و فحش بدهم ، مریدان خود را جمع کنم و بگویم خانه او را خراب کنید ، صاحب خانه را زندان کنید او را از این کار محروم کنید ، به او حقوق ندهید ، او را به خاک سیاه بکشانید ، این واکنش کار متکبران است

بزرگواری مرحوم آخوند کاشی

یکی از بزرگترین علمای شیعه ، مرحوم آخوند ملامحمد کاشی(۱) است قبر او در تخت فولاد اصفهان است تعدادی از شاگردانی که نزد او درس خوانده اند و او تربیت کرد ، نام می برم آیت الله العظمی سیدجمال الدین گلپایگانی(۲) که در زمان حیات ، برزخ را دیده بود ، مانند استاد خود آخوند کاشی به برزخ راه پیدا کرده بود مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ مرتضی طالقانی ، مرحوم آیت الله شهید سید حسن مدرّس ،(۳) مرحوم آیت الله حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی(۴) و مرحوم آیت الله العظمی بروجردی ،(۵) اینها شاگردان آخوند کاشی بودند

یک روز آخوند در ایوان مدرسه صدر نشسته بود ، یک نفر به او می گوید :

التماس دعا اشک در چشمان مرحوم آخوند حلقه می زند ، می گوید : من دعا کنم ؟ کسی باید دعا کند که با خدا ارتباط نزدیک داشته باشد ، حرف او را بخوانند ، من چه چیزی دارم ؟ التماس دعاکننده رفت ، آخوند به پهنای صورت اشک ریخت ، او به من خوش بین بوده ، که به من گفت : دعا کن ، او ظاهر مرا دیده ، این محاسن و لباس مرا دیده است.

اما بعضی در این زمان دو کلمه درس خوانده اند ، یا یک صندلی به او داده اند ، با او نمی شود حرف زد ، نزد او نمی شود رفت ، در باطن خود ادعای( أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی ) دارد همین مردمی که به آنها راه ندادی و حرف آنها را گوش نکردی ، دو روز دیگر می آیند زیر تابوت جنازه تو را می گیرند و به قبرستان می برند که بوی تعفن جنازه ، مردم را اذیت نکند

_________________________________________

۱- (۱)) - ملّا محمد جوشقانی معروف به آخوند کاشی از فقیهان و حکیمان بزرگ عصر قاجار است که در اصفهان سکونت داشت و از معاصران و دوستان جهانگیرخان قشقایی بود. وی سالها در مدرسه جدّه کوچک و سپس در مدرسه صدر به تدریس پرداخت و شاگردان زیادی از محضر این شخصیت برجسته بهره مند شدند. ملّا محمد در کاشان هندسه و ریاضی را از حاج ملّا محمدحسین نطنزی و فلسفه و حکمت را از حاج ملّا محمدحسن نطنزی (عبد علیشاه) فرا گرفت. همچنین به دیگر استاد او میرزا محمدرضا قمشه ای باید اشاره کرد. وی به علت اینکه همسری اختیار نکرده بود در مدرسه ای که تدریس می کرد سکونت داشت. آخوند کاشی در سنّ ۸۴ سالگی به تاریخ بیستم شعبان ۱۳۳۳ ه ق دار فانی را وداع گفت و در تخت فولاد اصفهان مدفون گشت. بزرگان کاشان: ۱۳/۲؛ تذکره القبور، سیّد مصلح الدین مهدوی: ۶ - ۷؛ سیمای کاشان: ۱۶۵ - ۱۶۶؛ شرح رجال ایران: ۲۳۷/۳؛ مشاهیر کاشان: ۱۸.

۲- (۲)) - آیت الله حاج سید جمال الدین بن سید حسین بن محمد علی موسوی گلپایگانی متولد ۱۲۹۶ و متوفی ۱۳۷۷ ق از اعلام فقه و مراجع تقلید نجف و دارای آثار علمی زیر بوده است: رساله ای در غیب، الترتب، اجتهاد و تقلید، اجتماع امر و نهی، جواز بقا بر تقلید میت. اشعار بسیاری فارسی و عربی دارد. گنجینه دانشمندان: ۲۷۲/۷

۳- (۳)) - آیت الله سید حسن مدرس در سال ۱۲۸۷ (ه .ق) متولد شد و تا شش سالگی در اردستان بود و سپس تا یازده سالگی در قمشه و آنگاه در اصفهان و سپس در نجف اشرف، مدتی بیش از بیست سال مشغول تحصیل بود و هنگامی که از نجف مراجعت کرد، حدود سی سال داشت. و ایشان را که سی سال مشغول تدریس بود، ده سال در اصفهان، بیست سال در تهران، به این جهت او را مدرس نامیدند و مرحوم آخوند خراسانی او را به عنوان مجتهد طراز اول با همین لقب به مجلش شورا معرفی کرده و تا آخر عمر هم به همین لقب شهرت داشت و در مدرسه سپهسالار مدرس رسمی بوده است. مرحوم شهید مدرس یکی از چهره هایی است که بعد سیاسی زندگی او بر بعد علمی او غالب شده و به عنوان یک روحانی سیاستمدار شناخته شده و مرتبه علمی و حوزوی وی تقریباً به فراموشی سپرده شده است.

۴- (۴)) - هو الشیخ آغا رحیم بن علی پناه الچهار محلی الأصفهانی المعروف به (أرباب) عالم جلیل و فقیه فاضل. ولد فی (چهار محل) من توابع اصفهان فی ۲۳ جمادی الثانیه سنه (۱۲۹۷) و قرأ مقدمات العلوم فی (مدرسه شاهزادها) علی السید محمود الکیشاری، و السطوح علی المیرزا بدیع الدرب امامی، ثم قرأ الحکمه و المعقول فی (مدرسه الصدر) علی الشیخ جهانگیرخان القشقائی، و الشیخ المولی محمد الکاشی، و اختص بالاخیر فقرَا علیه العلوم الریاضیه و أخذ عنه طریقه السلوک، و قرأ الفقه و الأصول علی السید محمدباقر الدرچه ای؛ ثم استقل بالتدریس منذ ثلاثین سنه تقریباً فکانت حوزته من أفضل و أجل حلقات الدرس فی اصفهان، بل هی منذ سنوات أکملها بدون استثناء، و ذلک لمکانته السامیه فی العلم، و دقه نظره فی التحقیق، و اسلوبه السهل فی حل المطالب الغامضه، و له فی الفقه و الأصول ید غیر قصیره، و لذلک یعتبر فضلاء اصفهان درسه ذا أهمیه فائقه، و من أبرز تلامیذه العلامتان المرحوم المیرزا محمد هاشم الروضاتی الچهار سوقی، و المیرزا جلال الدین الهمائی استاذ جامعه طهران الیوم، أخذ عنه الأخیر خصوص الریاضیات، و هو الیوم یدرس فی (مسجد الحکیم) کلا من (الرسائل) و (الجواهر) و (شرح التجرید) و غیرها؛ و یقیم الجماعه فیقتدی به جمع من المؤمنین و الصلحاء، و هو حتی الیوم و مع مکانته و جامعیته فی العلوم لم یرتد البزه الروحیه، بل هو کالمرحوم العلامه جهانگیرخان الذی لم یبدل بزته القرویه حتی الموت، و هو الیوم حاکم الشرع المقبول فی اصفهان، و من أجل و ابرز علمائها حفظه اللّه و نفع به. طبقات اعلام الشیعه: ۷۲۱/۱ - ۷۲۲، علمای قرن ۱۴، شماره ۱۱۷۴.

۵- (۵)) - آیت الله العظمی سید حسین بروجردی در سال ۱۲۹۲ (ه .ق) در بروجرد دیده به جهان گشود. تحصیلات مقدماتی را در مدرسه نوربخش وطن خود به پایان رسانید و برای ادامه تحصیلات خویش به حوزه علمیه اصفهان سفر نمود و نه سال تمام از محضر اساتیدی چون، آقا سیدمحمد باقر درچه ای، ملامحمد کاشی، ابوالمعالی و میرزا جهانگیر قشقایی بهره ها برد، او در ۲۸ سالگی عازم حوزه علمیه نجف اشرف گشته و خود را در برابر دانش مرجع وارسته آیت الله العظمی محمد کاظم آخوند خراسانی قرار داد. تألیفات مهم آیت الله بروجردی در چهار رشته است: رجال، حدیث، فقه، اصول فقه. ایشان در سال ۱۳۸۰ (ه .ق) ۱۳۴۰ هجری شمسی دیده از جهان فروبست.

کای نفس من در خور آتشم

ما را از جنسی آفریده که زیر پای همه موجودات است ، همه از روی خاک راه می روند ، گاو از روی خاک راه می رد ، فضله هم می اندازد ، لاشه حیوانات روی خاک می ماند تا خاک شود ، ما را از این خاک آفریده اند

کسی نیست به این کاخ نشینان دنیا بگوید : مگر شما چه کسی هستید ، و چقدر ارزش دارید ؟

حریص و جهانسوز و سرکش مباش

آن کسی که از آتش آفریده شد ، گردنکشی کرد و گفت : به انسان سجده نمی کنم:

( خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ ) (۱)

عنصر آتش ابلیس شد ، عنصر خاک آدم ، ابراهیم ، موسی ، عیسی و محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می باشد

یکی قطره باران ز ابری چکید

خجل شد چو پهنای دریا بدید

که جایی که دریاست من کیستم

واقعاً جایی که خدای بی نهایت است ، من کیستم !؟ هیکل من در مقابل کل عالم چقدر به حساب می آید

سخن در زمینه تواضع بسیار است ، دو مورد از این مزرعه گفته شد ، دو مورد

_________________________________________

۱- (۳)) - اعراف (۷) : ۱۲؛ (مرا از آتش پدید آورده ای و او را از گِل آفریدی .)

دیگر و شش مطلب از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، و چند مطلب بسیار مهم از امیرالمؤمنینعليه‌السلام و سه آیه قرآن در باب تواضع باقی مانده است

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

۱۳ - اخلاق امام حسنعليه‌السلام

اشاره

نامگذاری امام حسنعليه‌السلام

تهران، مسجد حضرت امیرعليه‌السلام

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

در پانزدهم ماه مبارک رمضان ، خداوند مهربان به خاندان رسالت و نبوت ، فرزندی عنایت فرمود این فرزند از نظر جدّ ، مادربرزگ ، پدر ، مادر ، برادر و خواهر نعمت خدا بر او کامل بود زیرا از زمان پدید آمدن انسان ، هیچ فرزندی دارای چنین خانواده و ریشه ای در عالم معنویت نبوده است

وقتی رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بعد از ولادت این فرزند ، از خانواده خود سؤال کردند که چه نامی برای او انتخاب کرده اید ، عرضه داشتند ما در نام گذاری این فرزند ، بر شما سبقت نمی گیریم ؛ رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند : من در نامگذاری او از پروردگار سبقت نمی گیرم؛ یعنی حتی نام فرزندان خود را آسمانی ، ملکوتی و معنوی انتخاب کنید

سابقه داشته که پروردگار عالم کسانی را نام گذاری کرده است در قرآن خداوند به حضرت زکریاعليه‌السلام می فرماید : فرزندی به تو عنایت می کنم که نام او را یحیی انتخاب کردم و این نام در گذشته سابقه نداشته است(۱) یا فرشتگان وقتی به حضرت مریمعليها‌السلام بشارت تولد فرزندی را دادند ، به مریم کبریعليها‌السلام عرضه داشتند:

________________________________________

۱- (۱)) - اشاره است به سوره مریم (۱۹) : ۷؛ ( یا زَکَرِیّا إِنّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ اسْمُهُ یَحْیی لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیًّا )

( إِنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَهٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ ) (۱)

این نام گذاری خدا است ، همان وقت امین وحی نازل شد و کلمه پاک و پاکیزه معنا دار حسن را از جانب خداوند به پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اعلان کرد که خدا می فرماید : نام این مولود رمضان را حسن بگذارید

این مختصری از مسأله ولادت و نام گذاری و ریشه خانوادگی اهل بیتعليه‌السلام می باشد پس امام حسنعليه‌السلام اولین انسانی است که در عالم ، با دارا بودن چنین خانواده با عظمتِ بی نظیری به دنیا آمد اما نگاهی به فرهنگ حضرت حسن بیندازیم

طریقه احوالپرسی امام حسنعليه‌السلام

(۲)

مردی از علاقه مندان به وجود مبارک امام مجتبیعليه‌السلام ، خدمت حضرت می آید

کاری هم به جز احوالپرسی نداشته است ، حاجت ، نیاز و کاری نداشت ، نزد خود گفته بود ، بروم محضر مبارک امام مجتبیعليه‌السلام ، احوالپرسی کنم نوعاً احوالپرسی عرب با این جمله شروع می شود (کیف أصبحت ) یعنی حالتان چطور است ؟ کلمه (أَصْبَحَ ) در جمله قرار دارد که ریشه اش صبح است ، ولی اگر بخواهند معنا کنند ، معنی آن همین احوالپرسی عمومی می شود عرض کرد : (کیف أصبحت یابن رسول الله ) حالتان چطور است ؟

طبیعتاً کسانی که اهل ایمان و اسلام هستند ، در جواب احوالپرسی افراد ، به جمله زیبای پرمغز تکیه می کنند ، یا می گویند ،( اَلْحَمْدُ لِلّهِ ) و یا می گویند( اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ ) . اما وقتی به وجود مبارک حضرت مجتبیعليه‌السلام می گوید : حال شما چطور است ؟ امام سیر زیبایی از وضع کل انسان های عالم را از زمان آدمعليه‌السلام تا آخرین نفر در جواب احوالپرسی بیان می کند که در حقیقت می خواهند بگویند که حال تک تک مردان و زنان عالم از زمان آدمعليه‌السلام تا برپا شدن قیامت ، که خود من هم

___________________________________

۱- (۱)) - آل عمران (۳) : ۴۵؛ (یقیناً خدا تو را به کلمه ای از سوی خود که نامش مسیح عیسی بن مریم است مژده می دهد.)

۲- (۱)) - من لایحضره الفقیه: ۴۰۴/۴، حدیث ۵۸۷۳؛ (وَ رَوَی الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِعليه‌السلام قَالَ قِیلَ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّعليه‌السلام کَیْفَ أَصْبَحْتَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ أَصْبَحْتُ وَ لِیَ رَبٌّ فَوْقِی وَ النَّارُ أَمَامِی وَ الْمَوْتُ یَطْلُبُنِی وَ الْحِسَابُ مُحْدِقٌ بِی وَ أَنَا مُرْتَهَنٌ بِعَمَلِی لَاأَجِدُ مَا أُحِبُّ وَ لَاأَدْفَعُ مَا أَکْرَهُ وَ الْأُمُورُ بِیَدِ غَیْرِی فَإِنْ شَاءَ عَذَّبَنِی وَ إِنْ شَاءَ عَفَا عَنِّی فَأَیُّ فَقِیرٍ أَفْقَرُ مِنِّی.)

این حکایت و روایت در کتب حدیثی ما درباره امام حسینعليه‌السلام آمده است.

یکی از آنها هستم ، این گونه می باشد

اگر غیر از این است ، پس چه می باشد ؟ مسائلی در این عالم است که همان است و غیر از آن نیست ، مانند آن است که خداوند در قرآن مجید می فرماید :

( أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ ) (۱)

خدا یکتا است و غیر از این نیست یا می فرماید :

( إِنَّ السّاعَهَ لَآتِیَهٌ ) (۲)

مسلم است که قیامت را برپا می کند و غیر از این هم نیست و اراده من به غیرِ آن تعلق نخواهد گرفت در برپا شدنش هم قبولی مردم یا ردّ مردم هیچ اثری ندارد کل مردم عالم هم منکر قیامت شوند ، من قیامت را برپا می کنم فرار بکنند یا فرار نکنند ، بترسند یا نترسند ، امر قطعی است می فرماید : در قیامت من از مردم به جز پرونده نیکو قبول نمی کنم ، این را در دنیا به وسیله یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر خود اعلان کردم ؛ یعنی آن زمانی که جمعیت کل کره زمین یک مرد و یک زن بود ، و آن مرد را به پیغمبری انتخاب کردم و به او تکلیف کردم همسرت را به سوی خدا هدایت کن و به او بگو که در قیامت پرونده ای جز پرونده اسلامی قبول نمی کنم

( وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ ) (۳)

اگر کسی این حقیقت را نفهمد و بمیرد ، در آنجا گریبان او را خواهم گرفت که به چه علت مسائل خود را یاد نگرفتی ، من جهالت را عذر نمی دانم

( وَ اللّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ) (۴)

___________________________________________

۱- (۱)) - کهف (۱۸) : ۱۱۰؛ (که معبود شما فقط خدای یکتاست .)

۲- (۲)) - حجر (۱۵) : ۸۵؛ (بی تردید قیامت آمدنی است .)

۳- (۳)) - آل عمران (۳) : ۸۵؛ (و هرکه جز اسلام ، دینی طلب کند ، هرگز از او پذیرفته نمی شود.)

۴- (۴)) - نحل (۱۶) : ۷۸؛ (و خدا شما رای از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمی دانستید ، و برای شما گوش و چشم و قلب قرار داد تا سپاس گزاری کنید .)

استفاده از نعمتهای الهی

به چه علت گوش را به تو عطا کردم ؟ آن را برای ساز ، آواز و شنیدن اباطیل ندادم ، چشم را برای تماشای نامحرم و هر فیلمی خلق نکردم ؛ یعنی من که این چشم و گوش را به شما دادم ، آیا از این اعضا من سهم ندارم ؟ که حرف مرا گوش دهید ، حرف انبیا و اولیا را گوش دهید و یا حقّ را مطالعه کنید ؛ یعنی من در این گوش و چشم شما و نیروی درک شما به اندازه ارزن هم سهم ندارم ؟

گوش و چشم شما ملک من است ، این گوش و چشم را کجا فروختید و به چه کسی داده اید ؟ من یک ذره راضی نیستم که این گوش و چشم را در غیر امور طبیعی و حقّ هزینه کنید من تو را آفریدم که:

( لِتَعْلَمُوا ) (۱)

عالم و دانا شوید ما بیشتر شنیدیم ، که هدف از خلقت مرد و زن:

( ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ ) (۲) ،

خداوند در قرآن مجید هدف خلقت انسان را منحصر در بندگی خدا نمی داند نمی فرماید : من شما را برای بندگی آفریدم و کار دیگر هم نباید انجام دهید ، خداوند می فرماید : من این خاک مرده را تبدیل به انسان زنده کردم ، که این موجود زنده( لِتَعْلَمُوا ) دانای به حقایق شود

من بشر را برای شاگردی علی خلق کردم از امام حسنعليه‌السلام و حسین بن علیعليه‌السلام علم یاد بگیرد ، من ائمه و پیامبران را فرستادم که شما با وصل شدن به آنها دانا شوید دکتر ، مهندس ، معمار و هنرمند مثبت شوید ، نه هنرمندی که از غربی های کافر تقلید می کند

دکتر ، مهندس و مخترع شدن ، ثواب دارد و هدف خدمت به جامعه بشری

_________________________________________

۱- (۱)) - طلاق (۶۵) : ۱۲؛ (تا بدانید.)

۲- (۲)) - ذاریات (۵۱) : ۵۶؛ (و جن و انس را جز برای اینکه مرا بپرستند نیافریدیم.)