تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان0%

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محسن فیض پور
گروه: مشاهدات: 27434
دانلود: 1812

توضیحات:

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 352 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 27434 / دانلود: 1812
اندازه اندازه اندازه
تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

می باشد

اهانت به امام حسنعليه‌السلام

(۱)

امام مجتبیعليه‌السلام سوار بر استر بودند ، شخصی مهار مرکب را گرفت و شروع به ناسزا گفتن کرد ، به پدر حضرت مجتبیعليه‌السلام توهین می کرد ، امامعليه‌السلام سخنان او را قطع نکردند ، مرکب را نگه داشتند و خودشان مستمع شدند ، آن مرد هر چه می خواست به امام حسنعليه‌السلام توهین کرد و چیزی برای گفتن نداشت

من شما را آفریدم که در هر موقعیتی مولّد زیباترین حرکت باشید پدران ، مادران ، فرزندان ، معلمان و استادان به این نکته توجه کنند و به آن عمل نمایند تا به اجر معنوی برسند ، هنگامی که می خواهید مدیران خود را انتخاب کنید ، زیباترین کار را در انتخاب کنید ؛ یعنی امین ترین ، عالم ترین، فعال ترین، بی نظرترین و دلسوزترین را برای امور مردم منصوب کنید

به کسانی که خداوند انتخاب کرده ، توجه کنید ، در میان تمام زنان عالم ، مریم را انتخاب کرده است ، خداوند می فرماید :

( یا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفاکِ ) (۲) ؛

یعنی زنی را انتخاب کرده که لیاقت پدید آوردن پیغمبر اولوالعزم را داشته باشد ،

( إِنَّ اللّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ ) (۳)

وقتی پادشاه مصر یوسف را از زندان آزاد کرد ، یوسف نگاهی به حکومت کرد ، می بیند که کسی او را نمی شناسند ، لازم است که خودش را معرفی کند ، نه به عنوان خودنمایی ، ریا و تظاهر ، وجود مبارک یوسفعليه‌السلام از مخلصین است ؛ یعنی از کسانی است که شیطان به پروردگار گفت : من بر این انسان ها راه ندارم ، بر فکر ،

_________________________________________

۱- (۱)) - بحار الأنوار: ۳۴۴/۴۳، باب ۱۶؛ (وَ مِنْ حِلْمِهِ مَا رَوَی الْمُبَرَّدُ وَ ابْنُ عَائِشَهَ أَنَّ شَامِیّاً رَآهُ رَاکِباً فَجَعَلَ یَلْعَنُهُ وَ الْحَسَنُ لَایَرُدُّ فَلَمَّا فَرَغَ أَقْبَلَ الْحَسَنُعليه‌السلام فَسَلَّمَ عَلَیْهِ وَ ضَحِکَ فَقَالَ أَیُّهَا الشَّیْخُ أَظُنُّکَ غَرِیباً وَ لَعَلَّکَ شَبَّهْتَ فَلَوِ اسْتَعْتَبْتَنَا أَعْتَبْنَاکَ وَ لَوْ سَأَلْتَنَا أَعْطَیْنَاکَ وَ لَوِ اسْتَرْشَدْتَنَا أَرْشَدْنَاکَ وَ لَوِ اسْتَحْمَلْتَنَا أَحْمَلْنَاکَ وَ إِنْ کُنْتَ جَائِعاً أَشْبَعْنَاکَ وَ إِنْ کُنْتَ عُرْیَاناً کَسَوْنَاکَ وَ إِنْ کُنْتَ مُحْتَاجاً أَغْنَیْنَاکَ وَ إِنْ کُنْتَ طَرِیداً آوَیْنَاکَ وَ إِنْ کَانَ لَکَ حَاجَهٌ قَضَیْنَاهَا لَکَ فَلَوْ حَرَّکْتَ رَحْلَکَ إِلَیْنَا وَ کُنْتَ ضَیْفَنَا إِلَی وَقْتِ ارْتِحَالِکَ کَانَ أَعْوَدَ عَلَیْکَ لِأَنَّ لَنَا مَوْضِعاً رَحْباً وَ جَاهاً عَرِیضاً وَ مَالًا کَثِیراً فَلَمَّا سَمِعَ الرَّجُلُ کَلَامَهُ بَکَی ثُمَّ قَالَ أَشْهَدُ أَنَّکَ خَلِیفَهُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ وَ کُنْتَ أَنْتَ وَ أَبُوکَ أَبْغَضَ خَلْقِ اللَّهِ إِلَیَّ وَ الآْنَ أَنْتَ أَحَبُّ خَلْقِ اللَّهِ إِلَیَّ وَ حَوَّلَ رَحْلَهُ إِلَیْهِ وَ کَانَ ضَیْفَهُ إِلَی أَنِ ارْتَحَلَ وَ صَارَ مُعْتَقِداً لِمَحَبَّتِهِم.)

۲- (۲)) - آل عمران (۳) : ۴۲؛ (ای مریم ! قطعاً خدا تو را برگزیده.)

۳- (۳)) - آل عمران (۳) : ۳۳؛ (بی تردید خدا آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را [ به خاطر شایستگی های ویژه ای که در آنان بود ] بر جهانیان برگزید .)

قلب ، خون ، عمل و اخلاق هیچ گونه تاثیری ندارم ، اگر خود را به عنوان برترین معرفی می کند ، به خاطر تکلیف الهی است.

گفت :

( اجْعَلْنِی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ ) (۱)

وزارت ، دارایی و پول مملکت را به دست من بسپارید ، من هم حافظ مال مملکت شما هستم ، کسانی که الان وزیر دارایی هستند ، مانند پادشاه مصر حفیظ و علیم نیستند(۲) در حال حاضر ملاک انتخاب ، اقوام و خویشان می باشد ، وقتی پول سنگینی به او رسید ، برای اطرافیان خود برمی دارد ، و به دیگران چیزی نمی دهد

نیکوترین درخواست از خداوند

امام زین العابدینعليه‌السلام در صحیفه سجادیه به خدا نمی گوید به من ایمان عنایت کن ، می گوید : (أکمل الایمان )(۳) را به من عطا کن نمی گوید : به من یقین بده ، می گوید : (أفضل الیقین ) را به من عنایت کن ، هنگامی که شما دعای کمیل را می خوانید می بینید که امیرالمؤمنین در جستجوی برترین ها رفته است (واجعلنی من أحسن عبیدک نصیباً عندک و أقربهم منزله منک و أخصّهم زلفه لدیک )(۴) أحسن ، أقرب و أخصّ ، از اهداف خلقت است ، آیا همه به این اهداف الهی توجه دارند ؟ اگر این هدف را پایمال کنند در قیامت جوابگو هستند ؟ اگر بخواهید کسی را برای منصبی انتخاب نمایید ، از حزب ، دار و دسته ، اقوام و رفقا استفاده می کنید یا احسن و اخص را انتخاب می کنید؟ باید طبق طرح پروردگار عمل کنید

در امر مرجعیت شاید نود و پنج درصد از فقهای بزرگ شیعه می گویند : تقلید اعلم واجب است و تقلید غیر اعلم واجب نیست افرادی که در رده مرجعیت قرار

________________________________________

۱- (۱)) - یوسف (۱۲) : ۵۵؛ (مرا سرپرست خزانه های این سرزمین قرار ده ؛ زیرا من نگهبان دانایی هستم .)

۲- (۲)) - بحار الأنوار: ۳۸/ ۹۰، باب ۶۱، حدیث ۱؛ ([ الأمالی للصدوق ] جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍعليه‌السلام أَقْدَمُ أُمَّتِی سِلْماً وَ أَکْثَرُهُمْ عِلْماً وَ أَصَحُّهُمْ دِیناً وَ أَفْضَلُهُمْ یَقِیناً وَ أَحْلَمُهُمْ حِلْماً وَ أَسْمَحُهُمْ کَفّاً وَ أَشْجَعُهُمْ قَلْباً وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِیفَهُ بَعْدی و نیز در تهذیب الأحکام: ۲۹/۳، حدیث ۱۳؛ (وَ عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ زُرْعَهَ عَنْ سَمَاعَهَ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَمْلُوکِ یَؤُمُّ النَّاسَ فَقَالَ لَاإِلَّا أَنْ یَکُونَ هُوَ أَفْقَهَهُمْ وَ أَعْلَمَهُم و نیز در تهذیب الأحکام: ۳۲/۳، حدیث ۲۵؛ (أَبِی عُبَیْدَهَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِعليه‌السلام عَنِ الْقَوْمِ مِنْ أَصْحَابِنَا یَجْتَمِعُونَ فَتَحْضُرُ الصَّلَاهُ فَیَقُولُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ تَقَدَّمْ یَا فُلَانُ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قَالَ یَتَقَدَّمُ الْقَوْمَ أَقْرَؤُهُمْ لِلْقُرْآنِ فَإِنْ کَانُوا فِی الْقِرَاءَهِ سَوَاءً فَأَقْدَمُهُمْ هِجْرَهً فَإِنْ کَانُوا فِی الْهِجْرَهِ سَوَاءً فَأَکْبَرُهُمْ سِنّاً فَإِنْ کَانُوا فِی السِّنِّ سَوَاءً فَلْیَؤُمَّهُمْ أَعْلَمُهُمْ بِالسُّنَّهِ وَ أَفْقَهُهُمْ فِی الدِّینِ وَ لَایَتَقَدَّمَنَّ أَحَدُکُمُ الرَّجُلَ فِی مَنْزِلِهِ وَ لَاصَاحِبَ سُلْطَانٍ فِی سُلْطَانِه.)

۳- (۳)) - الصحیفه السجادیه: ۹۲، دعای ۲۰ ؛ (اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِیمَانِی أَکْمَلَ الْإِیمَانِ، وَ اجْعَلْ یَقِینِی أَفْضَلَ الْیَقِینِ، وَ انْتَهِ بِنِیَّتِی إِلَی أَحْسَنِ النِّیَّاتِ، وَ بِعَمَلِی إِلَی أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ.)

۴- (۴)) - دعای کمیل.

داشتند همیشه مسأله اعلم بودن را لحاظ می کردند مثلا بعد از در گذشت صاحب جواهر ، وقتی علمای نجف محضر شیخ مرتضی انصاری آمدند ، گفتند : به نظر ما شما اعلم هستید ، خود آنها هم دریای علم بودند ، هر کدام از آنها فقیه جامع الشرایط بودند ولی به نظر مبارک و پاکشان ، شیخ انصاری اعلم و حق مرجعیت داشته است ، اگر شیخ را کنار بگذاریم ، باید یک شخص دیگر از میان خود انتخاب کنیم ، با این کار در قیامت باید جهنم برویم ، به این ارزش ها باور داشتند ؛ یعنی همیشه سراغ احسن ، اعلم و اتقی و برترین ها بودند

تا به حال میلیاردها کتاب نوشته شده است ، اما خداوند در قرآن مجید می فرماید :

( وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ ) (۱)

در میان همه این کتابها ، زیباترین ، نیکوترین و بهترین آنها قرآن است ، از این کتاب آسمانی متابعت کنید

با بودن احسن نوبت به تورات و انجیل نمی رسد

شیخ انصاری می فرماید : رأی شما این است که من اعلم هستم ، اما بین خود و خدا ، رأی من این است که اعلم نیستم گفتند : اعلم کیست ، معرفی کنید

علی بن ابی طالبعليه‌السلام انسانی اعلم ، اتقی ، اکبر ، اعبد و اعظم بودند و شخصیتی است که بعد از پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تا قیامت رتبه او در همه موارد بالاترین است ، نه به نظر قرآن و روایت ، بلکه به نظر عقل هم او بالاترین است. حال آیات قرآن در این زمینه حجّت را بر ما تمام کرده است ، فکر کنید که این مطلب در قرآن یا روایت نبوده است ، آیا رها کردن احسن و اعلم و سراغ حسن رفتن ، انحراف نیست ؟

باید به انتخاب های خدا تکیه کنیم ، انتخاب هایی که خدا در قرآن به آنها اشاره

_________________________________________

۱- (۱)) - زمر (۳۹) : ۵۵؛ (و از نیکوترین چیزی که از طرف پروردگارتان به سوی شما نازل شده است پیروی کنید.)

کرده است ، مانند انتخاب انبیا ، به چه دلیل وقتی موسیعليه‌السلام چهل شبانه روز به کوه طور دعوت می شود ،

( وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثِینَ لَیْلَهً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً وَ قالَ مُوسی لِأَخِیهِ هارُونَ اخْلُفْنِی ) (۱)

چرا در میان هفتاد هزار نفر ، هارون را وصی خود قرار می دهد ؟ می فرماید :

هارون بعد از موسیعليه‌السلام بهترین انسان بود اگر بهتر از هارون پیدا می شد بر موسیعليه‌السلام حرام بود که هارون را انتخاب کند ، چون ظلم به دین و ملت بود آن مرد به امام حسن مجتبی و امیرالمؤمنینعليه‌السلام ناسزا گفت ، امام مجتبیعليه‌السلام برترین انتخاب را در برخورد داشتند ؛ زیرا می دانند که خداوند در قرآن می فرماید :

( خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً ) (۲)

من شما را برای رفتن به سوی احسن عمل آفریدم ، آیا اخلاق ما در خانواده ، احسن اخلاق است ؟ اخلاق ما در کارخانه و ادارات احسن اخلاق است ؟ آیا کسانی که بدنه یک دولت هستند ، برخورد آنها با مردم احسن اخلاق است ؟

روز قیامت ، روزگار عجیبی است و محاکمات بسیار سختی دارد این وعده خدا می باشد ،

( وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ ) (۳)

اگر در انتخاب اشتباه کنید در روز قیامت شما را نگه می دارند کسی که در این مسیر قرار ندارد و خود را دیندار می داند ، با شنیدن این آیات مسیر زندگی خود را عوض نماید

امام اگر پا از رکاب بیرون می آوردند و به سینه او می زدند، این عمل ، انتخاب صحیحی نبود امام اگر به او می گفتند جاهل ، نفهم ، احمق ، این انتخاب زشت بود.

_______________________________________

۱- (۱)) - اعراف (۷) : ۱۴۲؛ (و با موسی [ برای عبادتی ویژه و دریافت تورات ] سی شب وعده گذاشتیم و آن را با [ افزودن ] ده شب کامل کردیم ، پس میعادگاه پروردگارش به چهل شب پایان گرفت ، و موسی [ هنگامی که به میعادگاه می رفت ] به برادرش هارون گفت : در میان قومم جانشین من باش.)

۲- (۲)) - ملک (۶۷) : ۲؛ (آنکه مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید.)

۳- (۳)) - زلزله (۹۹) : ۸؛ (و هرکس هم وزن ذره ای بدی کند ، آن بدی را ببیند .)

اگر شیخ انصاری(۱) می فرمود : بارک الله من اعلم هستم ، این انتخاب زشت بود ، گفتند : آقا اعلم کیست ؟ فرمودند : سال ها در نجف و دانشگاه امیرالمؤمنینعليه‌السلام با یک طلبه اهل مازندران ، هم درس و هم بحث بودم ، در بحث ها و درس ها ، می دیدم که دقّت و دریافت او از من سریع تر و بهتر است درس او تمام شد ، آب و هوای نجف با مزاج او سازگاری نداشت ، به من گفت : در منطقه ما جنگل و دریا وجود دارد ، تکلیف الهی من اقتضا می کند که از آن مردم دستگیری نمایم پس او اعلم است

گفتند : حضرتعالی نامه بنویس که بیاید و پرچم دار عالم تشیع شود ، دو ماه طول می کشید که نامه به ایران برسد ، شیخ نامه نوشتند و مهر کردند که صاحب جواهر از دنیا رفته است و شیعه سراغ مرجع اعلم است ، به من پیشنهاد مرجعیت را دادند ، من با بودن شما ، خود را اعلم نمی دانم و پذیرفتن این مقام ، برای من شرعی نیست ، به نجف بیایید و پرچم شیعه را به دوش بگیرید

سید العلماء مازندرانی ، نامه را خواند ،

مردان خدا پرده پندار دریدند

یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند(۲)

در جواب نامه ای زیبا به شیخ انصاری نوشت ، قربان شما شوم ، قبول است که من وقتی طلبه بودم و با تو همدرس بودم ، دقت و فهم من بیشتر و سریعتر بوده است ، اما من ده سال از نجف و فضای بحث و مباحثه دور بوده ام ، اما شما در نجف مانده و درس و بحث را ادامه داده اید ، به یقین اکنون دقت و دریافت تو از من بهتر و این حقّ ، حق شما است من اصلا دارای چنین حقی در این عالم نیستم

امام حسنعليه‌السلام لگد به سینه آن مرد نزد و به او احمق و بی شعور نگفتند ، فقط گوش دادند از آن مرد سؤال کرد : آیا ناسزا گفتن علیه من و بابای من تمام شد ؟ امام مجتبیعليه‌السلام چه بابای مظلومی دارد ، آن مرد در عمر خود امیرالمؤمنینعليه‌السلام را ندیده

_____________________________________

۱- (۱)) - شرح حال شیخ انصاری در کتاب ارزش عمر و راه هزینه آن، جلسه ۱۷ آمده است.

۲- (۲)) - فروغی بسطامی

بود ، اما به او ناسزا می گفت

معاویه(۱) به ضرار گفت : تو از یاران نزدیک علیعليه‌السلام بودی ، برای من تعریف کن که علی چگونه انسانی بوده است ؟ ضرار گفت : اگر علیعليه‌السلام را معرفی کردم آیا به من امان می دهی که مرا نکشی ؛ زیرا تو حسود می باشی و تحمل آن را نداری

بسیاری از مردم تحمل شنیدن تمجید از دیگران را ندارند که بسیار بد و ناپسند است

نوبت به حضرت مجتبیعليه‌السلام رسید که در برابر فحش ها و ناسزاها جواب بدهد

سؤال کرد برادر ، اهل مدینه هستی؟ جواب داد نه ، پس شما مال این شهر نیستید ، نه ، مسافر هستی ؟ بله ، مسافر معمولا در یک شهر غریب است ، تا مکان و کار مناسبی پیدا کند ، طول می کشد ، گفت : من خانه دارم ، برویم تا خانه به تو بدهم ، اگر بدهکار هستی ، برویم بدهی تو را بدهم ، اگر درد داری ، درد تو را دوا می کنم ، اگر مشکل داری ، مشکل شما را حل می نمایم ، اگر می خواهی چند روز در مدینه بمانید ، من یک خانه دارم ، هر روز سفره من پهن است ، هر کس هر چه بخواهد بخورد و ببرد ، مانعی ندارد

آن مرد نرم شد ، بعد سر خود را پایین انداخت ، مقداری فکر کرد و سر خود را بلند کرد و گفت : یابن رسول الله ، فرهنگ من ، فرهنگ شامیان است ، ما را گول زدند و دروغ گفتند ، مرا به گمراهی انداختند یابن رسول الله من یک حاجت بیشتر ندارم ، فرمود : بگو ، گفت : تو در خانه خدا آبرو داری ، به این زمین بگو دهن باز کند و مرا ببلعد

امامعليه‌السلام وقتی به او می گویند حالت چطور است ، در جواب انتخاب احسن می کند ؛ یعنی یک مطالبی را مطرح می کند که تمام انسانها تا قیامت درگیر این مطالب هستند ، هشدار و بیداری می دهد

فرمود : (أصبحت ) حالم را می خواهید:

___________________________________

۱- (۱)) - بحار الأنوار: ۳۳ /۲۵۰، باب ۲۰، حدیث ۵۲۴؛ ([کتاب الروضه ] قِیلَ دَخَلَ ضِرَارٌ صَاحِبُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍعليه‌السلام عَلَی مُعَاوِیَهَ بْنِ أَبِی سُفْیَانَ بَعْدَ وَفَاتِهِعليه‌السلام فَقَالَ لَهُ مُعَاوِیَهُ یَا ضِرَارُ صِفْ لِی عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ وَ أَخْلَاقَهُ الْمَرْضِیَّهَ قَالَ ضِرَارٌ کَانَ وَ اللَّهِ بَعِیدَ الْمُدَی شَدِیدَ الْقُوَی یَنْفَجِرُ الْإِیمَانُ مِنْ جَوَانِبِهِ وَ تَنْطِقُ الْحِکْمَهُ مِنْ لِسَانِهِ یَقُولُ حَقّاً وَ یَحْکُمُ فَصْلًا فَأُقْسِمُ لَقَدْ شَاهَدْتُهُ لَیْلَهً فِی مِحْرَابِهِ وَ قَدْ أَرْخَی اللَّیْلُ سُدُولَهُ وَ هُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی قَابِضاً عَلَی لَمَّتِهِ یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِیمِ وَ یَئِنُّ أَنِینَ الْحَزِینِ وَ یَقُولُ یَا دُنْیَا أَ بِی تَعَرَّضْتِ وَ إِلَیَّ تَشَوَّفْتِ [ تَشَوَّقْتِ ] غُرِّی غَیْرِی لَاحَانَ حِینُکِ أَجَلُکِ قَصِیرٌ وَ عَیْشُکِ حَقِیرٌ وَ قَلِیلُکِ حِسَابٌ وَ کَثِیرُکِ عِقَابٌ فَقَدْ طَلَّقْتُکِ ثَلَاثاً لَارَجْعَهَ لِی إِلَیْکِ آهِ مِنْ بُعْدِ الطَّرِیقِ وَ قِلَّهِ الزَّادِ قَالَ مُعَاوِیَهُ کَانَ وَ اللَّهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ کَذَلِکَ وَ کَیْفَ حُزْنُکَ عَلَیْهِ قَالَ حُزْنُ امْرَأَهٍ ذُبِحَ وَلَدُهَا فِی حَجْرِهَا قَالَ فَلَمَّا سَمِعَ ذَلِکَ مُعَاوِیَهُ بَکَی وَ بَکَی الْحَاضِرُونَ.)

(أصبحتُ ولی ربّ فوقی )

خدا ، مالک ، مدبّر ، محیط ، عالم و انتقام گیرنده می باشد ،

(ولایمکن الفرار من حکومتک )(۱) ، (والنار امامی )

مقابل من جهنم است ، زیرا اعمال زشت ، همان آتش جهنم است ، اگر بخواهم بهشت بروم ، باید این آتش ها را خاموش کنم

(والنار امامی والموتُ یطلُبُنی )

دهان مرگ باز است و روزی پنج مرتبه به من نگاه می کند

(والحساب مُحدق بی )

مأموران حساب گر خدا که تمام اعمال مرا می نویسند ، مرا در محاصره دارند ، از دست آنها نمی توانم پنهان شوم

(وأنا مرتهن بعملی )

من در گرو اعمال خود هستم

( کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَهٌ ) (۲)

علاوه بر این:

(لا أجِدُ ما احَبّ )

هر چه را دوست دارم ، نمی گذارند به دست بیاورم ، دوست دارم همه دنیا مال من باشد ، اما در سفره خود نان خالی می گذارم ،

( و لا ادْفَعُ ما اکْرَهُ )

بلا ، مصیبت و رنج را نمی توانم از خود دور کنم

__________________________________________

۱- (۱)) - دعای کمیل.

۲- (۲)) - مدثر (۷۴) : ۳۸؛ (هر کسی در گرو دست آورده های خویش است.)

و بعد فرمود : ای مرد ،

(والامور بید غیری )

تمام ظاهر و باطن زندگی من ، به دست غیر از من اداره می شود ،

(ان شاء عذّبنی )

اگر در قیامت بگوید : حسن بن علی باید به جهنم بروی ، من چه کار می توانم بکنم

(وان شاء عفا عنّی )

و اگر بخواهد ، مرا می بخشد

بعد حضرت فرمود : تو از من یک احوالپرسی کردی ، این جواب من است ، اکنون من مطلبی از تو می پرسم ، تو جواب بده ،

(فأی فقیر أفقر منّی )

در این عالم چه تهیدستی از من تهیدست تر است ؟

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

۱۴ - سعادت و شقاوت

اشاره

معنای سعادت و شقاوت

تهران، مسجد حضرت امیرعليه‌السلام

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

قرآن کریم در پایان سوره مبارکه هود از دو حقیقت خبر می دهد ، در قرآن از یک حقیقت تعبیر به (سعادت ) و از یک نکته و حقیقت تعبیر به (شقاوت ) می نماید در فارسی سعادت به معنای خوشبختی و شقاوت هم به معنای تیره بختی و بدبختی است

در آیه ای سعادت و شقاوت را این گونه مطرح می کند ، بیان نمی کند که سعادتمندان به چه سبب و علتی سعادتمند شدند و اهل شقاوت و تیره بختان به چه علت بدبخت و تیره بخت شدند ، تنها مطلبی که درباره اهل سعادت و شقاوت بیان می کند ، عاقبت سعادتمندان و سرانجام شقاوتمندان است

عاقبت انسانهای سعادتمند و شقی

(۱)

درباره سعادتمندان می فرماید :

( وَ أَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّهِ ) (۲)

کسانی که اهل سعادت شدند ، در بهشت هستند ،

( فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النّارِ ) (۳)

______________________________________

۱- (۱)) - بحار الأنوار: ۱۵۴/۵، حدیث ۴؛ ([ قرب الإسناد ] بِالْإِسْنَادِ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَاعليه‌السلام یَقُولُ جَفَّ الْقَلَمُ بِحَقِیقَهِ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ بِالسَّعَادَهِ لِمَنْ آمَنَ وَ اتَّقَی وَ الشَّقَاوَهِ مِنَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لِمَنْ کَذَّبَ وَ عَصَی.) همان، حدیث ۵ [الخصال ]؛ (جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّعليه‌السلام أَنَّهُ قَالَ حَقِیقَهُ السَّعَادَهِ أَنْ یُخْتَمَ الرَّجُلُ عَمَلُهُ بِالسَّعَادَهِ وَ حَقِیقَهُ الشَّقَاءِ أَنْ یُخْتَمَ الْمَرْءُ عَمَلُهُ بِالشِّقَاءِ.)

۲- (۲)) - هود (۱۱) : ۱۰۸؛ (اما نیک بختان [ که به توفیق و رحمت خدا سعادت یافته اند ] تا آسمان ها و زمین پابرجاست ، در بهشت جاودانه اند.)

۳- (۳)) - هود (۱۱) : ۱۰۶؛ (اما تیره بختان [ که خود سبب تیره بختی خود بوده اند ] در آتش اند.)

کسانی که تیره بخت و بدبخت هستند ، اهل آتش و دوزخ می باشند ، لازم و واجب است که ما از طریق معارف الهی آگاهی پیدا کنیم که سعادتمندان با چه خصلت ها، روش ها و حرکت هایی به این نقطه اوج رسیده اند و شقاوتمندان با چه خصلت ها ، روش و حرکاتی به اسفل السافلین رسیده اند ، انسان های پست در دنیا بسیار می باشند ، کسانی که در قرآن به آنها پست گفته می شود ، جایگاه آنها آتش جهنم می باشد

وجود مبارک حضرت علی بن موسی الرضاعليه‌السلام توضیح جالبی در این زمینه دارند ، بنابر نقل شیخ صدوق ، در کتاب پر قیمت (عیون اخبار الرضا ) که این نقطه ، دچار شدن انسان به آتش قیامت می باشد ، انسان تا از دنیا نرفته ، باید تغییر کاملی در این زمینه ایجاد کند و بهترین فرصت تغییر ، ماه مبارک رمضان است

نقطه شقاوت در انسان

اغلب مردان و زنان در مورد آن بی توجه هستند، و در صریح قرآن مجید آمده است ، کسی که به آن آلوده شود ، قطعاً اهل جهنم است نقطه شقاوت ، همان ذخیره کردن ، فراوان شدن مال و ماندن این ذخیره و ماندن این ثروت تا مرگ صاحب ثروت می باشد

خداوند می فرماید :

( الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّهَ )

کسانی که ثروت را انباشته می کنند ، کنز ، یعنی انباشته کردن ، روی هم نهادن و اضافه کردن می باشد و محور تمام حرکات آنها در دنیا اضافه کردن مال است ؛ یعنی بیمار جمع کردن ثروت و انباشته کردن مال هستند ،

( وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللّهِ ) (۱)

______________________________________

۱- (۱)) - توبه (۹) : ۳۴؛ (کسانی را که طلا و نقره می اندوزند و آن را در راه خدا هزینه نمی کنند.)

( سَبِیلِ اللّهِ ) ؛ یعنی تمام کارهای خیر ، نکته عجیب آیه این است که خداوند انفاق را بر این ثروت انباشته ، پذیرفته است و حرام نمی داند ، به کسانی اشاره می کند که ثروت فراوانی را از مال حلال انباشته کرده اند ، زیرا انفاق به ثروت حرام تعلق نمی گیرد ، کسی که ده میلیارد رشوه گرفته است و یا مال غصبی نزد او است یا از اختلاس و با دوز و کلک به دست آورده است ، نمی تواند آن را انفاق کند ، این مال ، از اموال ملت است ، البته مال دولت را بیت المال می نامند ، خداوند متعال تنها حکمی که بر این مال دارد ، این است که آن اموال را به بیت المال یا به صاحبانش برگردانید خداوند فرمان انفاق ، به مال حرام نمی دهد ، خداوند به معصیت و گناه امر نمی کند

( لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ ) (۱)

مال حرام در انفاق ، امر به فحشا و منکر است

در باب مال حرام، قرآن یک حکم دارد:

( فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ ) (۲)

مال خود را از مال دیگران جدا کنید و بقیه را به صاحبان آنها برگردانید ، پروردگار می فرماید :

( وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللّهِ )

بعد به تمام ثروتمندان اشاره می کند که:

( فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ ) (۳)

نه عذاب ، بلکه( عَذابٌ أَلِیمٌ ) ؛ یعنی به عذاب دردناک اشاره می کند ، این غیر از عذاب است حضرت رضاعليه‌السلام وقتی که می خواهند این نکته را روشن کنند ، که بخل و انباشتن ثروت از موارد تیره بختی و شقاوت است ، فرمودند :

________________________________________

۱- (۱)) - اعراف (۷) : ۲۸؛ (به کار زشت فرمان نمی دهد.)

۲- (۲)) - بقره (۲) : ۲۷۹؛ (اصل سرمایه های شما برای خود شماست [ و سودهای گرفته شده را به مردم بازگردانید ] که در این صورت نه ستم می کنید و نه مورد ستم قرار می گیرید .)

۳- (۳)) - توبه (۹) : ۳۴؛ (و آن را در راه خدا هزینه نمی کنند ، به عذاب دردناکی مژده ده .)

(لایجمع المال )

ثروت نزد هیچ مرد و زنی جمع نمی شود

روش جمع کردن ثروت

(لایجمع المال الا بخصال الخمس )(۱) با پنج روش ثروت ثروتمندان انباشته می شود ،

کانال اول:

(ببخل شدید )(۲) بسیار سخت است که مقابل موارد فی سبیل الله را می بیند اما خرج نمی کند ، آن قدر بی رحم است که تغییری در حال او ایجاد نمی شود

کانال دوم :

(و أمل طویل )(۳) به آرزوهای طولانی امیدوار می شود ؛ یعنی در ذهن خود افکاری را طراحی می کند که ثروت زیادی به دست بیاورد ، در جستجوی نقشه ها و طرح های دور از دسترس می رود ، که اصلاً عمر او و خانواده اش کفاف نمی دهد ، که به آن ثروت برسد ، قصد دارد که در خارج از کشور با ثروت خود ، پارک ، شهربازی ، کشتی و هواپیمای اختصاصی بخرد و با آن مسافر جابجا کند ، اما افسوس که به آرزوهای طولانی نمی رسد ، هزار هکتار زمین می خرد که بعد از یک سال ، متری یک میلیون تومان بفروشد ، دچار آرزوهای طولانی می شود و پول خود را خرج نمی کند اما عمر او کفاف نمی کند

کانال سوم :

(و حرص غالب )(۴)

________________________________________

۱- (۱)) - وسائل الشیعه: ۵۶۰/۲۱، حدیث ۲۷۸۷۳؛ عیون اخبار الرضاعليه‌السلام : ۲۷۶/۱، باب ۲۸، حدیث ۱۳؛ (إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَاعليه‌السلام یَقُولُ لَایُجْمَعُ الْمَالُ إِلَّا بِخَمْسِ خِصَالٍ بِبُخْلٍ شَدِیدٍ وَ أَمَلٍ طَوِیلٍ وَ حِرْصٍ غَالِبٍ وَ قَطِیعَهِ الرَّحِمِ وَ إِیثَارِ الدُّنْیَا عَلَی الآْخِرَهِ.)

۲- (۲)) - الکافی: ۴۴/۴، باب البخل و الشح، حدیث ۱ - ۳؛ (مَسْعَدَهَ بْنِ صَدَقَهَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِعليه‌السلام أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ سَمِعَ رَجُلًا یَقُولُ إِنَّ الشَّحِیحَ أَغْدَرُ مِنَ الظَّالِمِ فَقَالَ لَهُ کَذَبْتَ إِنَّ الظَّالِمَ قَدْ یَتُوبُ وَ یَسْتَغْفِرُ وَ یَرُدُّ الظُّلَامَهَ عَلَی أَهْلِهَا وَ الشَّحِیحُ إِذَا شَحَّ مَنَعَ الزَّکَاهَ وَ الصَّدَقَهَ وَ صِلَهَ الرَّحِمِ وَ قِرَی الضَّیْفِ وَ النَّفَقَهَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ أَبْوَابَ الْبِرِّ وَ حَرَامٌ عَلَی الْجَنَّهِ أَنْ یَدْخُلَهَا شَحِیحٌ، أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِعليه‌السلام قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَعليه‌السلام إِذَا لَمْ یَکُنْ لِلَّهِ فِی عَبْدٍ حَاجَهٌ ابْتَلَاهُ بِالْبُخْلِ، إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِعليه‌السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم لِبَنِی سَلِمَهَ یَا بَنِی سَلِمَهَ مَنْ سَیِّدُکُمْ قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ سَیِّدُنَا رَجُلٌ فِیهِ بُخْلٌ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ أَیُّ دَاءٍ أَدْوَی مِنَ الْبُخْلِ ثُمَّ قَالَ بَلْ سَیِّدُکُمْ الْأَبْیَضُ الْجَسَدِ الْبَرَاءُ بْنُ مَعْرُورٍ.)

۳- (۳)) - الکافی: ۳۲۰/۲، حدیث ۱۷؛ (ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِعليه‌السلام یَقُولُ مَنْ تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِالدُّنْیَا تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِثَلَاثِ خِصَالٍ هَمٍّ لَایَفْنَی وَ أَمَلٍ لَایُدْرَکُ وَ رَجَاءٍ لَایُنَال.) و نیز در بحار الأنوار: ۱۶۷/۷۰، باب ۱۲۸، حدیث ۳۰؛ (کِتَابُ الْغَارَاتِ، قَالَ خَطَبَ عَلِیٌّعليه‌السلام فَقَالَ إِنَّمَا أَهْلَکَ النَّاسَ خَصْلَتَانِ هُمَا أَهْلَکَتَا مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ وَ هُمَا مُهْلِکَتَانِ مَنْ یَکُونُ بَعْدَکُمْ أَمَلٌ یُنْسِی الآْخِرَهَ وَ هَوًی یُضِلُّ عَنِ السَّبِیلِ.) و در بحار الأنوار: ۱۶۶/۷۰، حدیث ۲۹؛ ([ نهج البلاغه ] قَالَعليه‌السلام مَنْ جَرَی فِی عِنَان أَمَلِهِ عَثَرَ بِأَجَلِهِ وَ قَالَعليه‌السلام أَشْرَفُ الْغِنَی تَرْکُ الْمُنَی وَ قَالَعليه‌السلام مَنْ أَطَالَ الْأَمَلَ أَسَاءَ الْعَمَلَ وَ قَالَعليه‌السلام کَمْ مِنْ أَکْلَهٍ تَمْنَعُ أَکَلَاتٍ.)

۴- (۴)) - بحار الأنوار: ۷۰ /۱۶۲ حدیث ۲۱، ۳۱، ۴۱، ۵۱؛ ([الخصال] عَنْ سَعِیدِ بْنِ عِلَاقَهَ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَعليه‌السلام قَالَ إِظْهَارُ الْحِرْصِ یُورِثُ الْفَقْرَ. [الخصال] عَنِ ابْنِ نُبَاتَهَ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَعليه‌السلام قَالَ الْحِرْصُ مَفْقَرَهٌ. [علل الشرائع] قَالَ رَسُولُ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اعْلَمْ یَا عَلِیُّ أَنَّ الْجُبْنَ وَ الْبُخْلَ وَ الْحِرْصَ غَرِیزَهٌ وَاحِدَهٌ یَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ. [معانی الأخبار] الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ قَالَ کَانَ فِیمَا سَأَلَ عَنْهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَعليه‌السلام ابْنَهُ الْحَسَنَعليه‌السلام أَنَّهُ قَالَ لَهُ مَا الْفَقْرُ قَالَ الْحِرْصُ وَ الشَّرَهُ.