تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان0%

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محسن فیض پور
گروه: مشاهدات: 27443
دانلود: 1812

توضیحات:

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 352 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 27443 / دانلود: 1812
اندازه اندازه اندازه
تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

جمع شدن ثروت می باشد ، یعنی دچار زیاده خواهی شده است ، خدا نکند روزی انسان به این بیماری ها مبتلا شود ، بسیار بیماری خطرناکی است

کانال چهارم :

(و قطیعه رحم )(۱) قرآن امر دارد که به پدر و مادر احسان کنید ،

( آتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبی ) (۲)

به خویشان ناتوان و تهیدست خودتان کمک کنید ، برادر ، خواهر ، داماد ، عمو و دایی دارد و می داند در آتش فقر جگرش می سوزد ، اما به آنها کمک نمی کند

خدا علناً قاطع رحم را لعنت کرده و وعده داده است که قاطع رحم بوی بهشت را استشمام نمی کند در حالی که بوی بهشت تا پانصد سال دورتر استشمام می شود(۳)

کانال پنجم :

(ایثار الدنیا علی الاخره )

آخرت را تعطیل کرده است ، فقط به سراغ دنیاسازی می رود ، کاری به آخرت ندارد ، اگر می خواست آخرت را بسازد ، خمس ، زکات و صدقه می داد ، باید انفاق می کرد ، هر سال ده جهیزیه باید می داد ، کار برای چهار جوان تولید می کرد به آخرت کاری ندارد فقط دنیاساز است

قرآن مسأله جالبی دارد می فرماید :

( یَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ )

فکر می کند که این ثروت فراوان ، جلوی مرگ او را می گیرد ، آیا تاکنون هیچ ثروتمند و هیچ قارونی نمرده است ؟ بابا طاهر چقدر زیبا می فرماید

______________________________________

۱- (۱)) - وسائل الشیعه: ۴۴/۵، حدیث ۵۸۵۸؛ (یُونُسَ بْنِ رِبَاطٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِعليه‌السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم لَایَجِدُ رِیحَ الْجَنَّهِ عَاقٌّ وَ لَاقَاطِعُ رَحِمٍ وَ لَامُرْخِی الْإِزَارِ خُیَلَاء.) و نیز در مستدرک الوسائل: ۱۰۶/۹، حدیث ۱۰۳۶۵؛ (أَبُو الْقَاسِمِ الْکُوفِیُّ فِی کِتَابِ الْأَخْلَاقِ، عَنْ رَسُولِ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم أَنَّهُ قَالَ لَایُجَالِسُنَا قَاطِعُ رَحِمٍ فَإِنَّ الرَّحْمَهَ لَاتَنْزِلُ عَلَی قَوْمٍ فِیهِمْ قَاطِعُ رَحِمٍ وَ قَالَصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم لَایَدْخُلُ الْجَنَّهَ قَاطِعُ رَحِمٍ.)

۲- (۲)) - بقره (۲) : ۱۷۷؛ (مال و ثروتشان را با آنکه دوست دارند به خویشان و یتیمان و درماندگان و در راه ماندگان و سائلان و [ در راه آزادی ] بردگان می دهند.)

۳- (۳)) - مستدرک الوسائل: ۱۸۵/۱۵، حدیث ۱۷۹۵۲؛ (الشَّیْخُ الطُّوسِیُّ فِی کِتَابِ الْغَیْبَهِ، أَبِی عَبْدِ اللَّهِعليه‌السلام عَنْهُعليه‌السلام فِی حَدِیثٍ أَنَّهُ قَالَ یَا سَالِمَهُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْجَنَّهَ فَطَیَّبَهَا وَ طَیَّبَ رِیحَهَا وَ إِنَّ رِیحَهَا لَیُوجَدُ مِنْ مَسِیرَهِ أَلْفَیْ عَامٍ وَ لَایَجِدُ رِیحَهَا عَاقٌّ وَ لَاقَاطِعُ رَحِمٍ.) بحار الأنوار: ۸۵/۷۱، باب ۲، حدیث ۹۹؛ (أَبِی عَبْدِ اللَّهِعليه‌السلام قَالَ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ ضَرَبَ وَالِدَهُ أَوْ وَالِدَتَهُ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ عَقَّ وَالِدَیْهِ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ قَاطِعُ رَحِمٍ.)

به گورستان گذر کردم کم و بیش

درویش یعنی تهیدست

حکایتی در دفن مردی ثروتمند

روزی می خواستند در حرم حضرت عبدالعظیم جنازه ای را دفن کنند ، دوستان من در حال تشییع آن جنازه بودند ، در آن زمان قبر دویست هزار تومان بوده است ، به خانم میت گفتند : خانم می گویند قبر دویست هزار تومان می باشد ، گفت :

بهشت زهرا قبر چه قیمت است ؟ گفتند سیصد هزار تومان ، گفت : من این مقدار پول ندارم اطرافیان گفتند : خانم ، وقتی شوهر شما درِ صندوق را باز می کردند ، فقط سیصد سند شش دانگ منگوله دار ملکی در صندوق بوده ، در بانک هم نزدیک به هشتصد الی نهصد میلیون پول نقد دارد آن خانم گفت : آن اموال، مال من و دو فرزندم می باشد. گفتند : خیلی علاقه داشت که در حرم حضرت عبدالعظیم دفن شود ، گفت : غلط کرد که علاقه داشت در تشییع جنازه ، جنازه در تابوت بود ، یکی کلاه را از سر خود برداشت ، و به مردم اعلام کرد که پول قبر را بدهید تا بدبخت را دفن کنید

این ثروت انباشته ، عامل دفع مرگ است ؟

( الَّذِی جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ * یَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ )

مرتب ثروت روی ثروت می ریزد و ماشین حساب خود را در می آورد و حساب می کند که امروز چقدر اضافه شده است ، خدا از این بیماری ها اطلاع دارد ، خانم به او می گوید : چرا پول های خود را هر روز می شماری ، هفته به هفته پول ها را بشمار ، می گوید : نمی توانم ، هر روز باید بشمارم تمام روانکاوان و روانشناس ها می گویند

که این افراد وقتی شب ها می خوابند خواب پول می بینند ، خواب شمردن را می بینند

( کَلاّ لَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَهِ )

این طور نیست که ثروت جلوی مرگ ، سرطان ، سکته مغزی ، معلولیت و تصادف تو را بگیرد ، تو را در (حطمه ) پرتاب می کنند ، بعد به پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید :

( وَ ما أَدْراکَ مَا الْحُطَمَهُ )

در آن شکننده خردکننده پرت می کنند ، بعد به پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید : چه می دانی حطمه چیست ؟ حبیب من تو خبر نداری ، من به تو می گویم:

( نارُ اللّهِ الْمُوقَدَهُ )

آتشی است که من افروختم،

( الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَهِ )

که تا ذات قلب ها را می گیرد ،

( إِنَّها عَلَیْهِمْ مُؤْصَدَهٌ )

وقتی در آتش رفتند ، تمام درهای خروجی تا ابد بسته می شود ،

( فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَهٍ ) (۱)

ستون های این آتش چند هزار کیلومتر است

پنج عامل سبب انباشته شدن ثروت است این جمع اموال نقطه شقاوت است ، هر کس دچار این بیماری می باشد ، در ماه رمضان آن را از خود دور نماید ، آن:

_______________________________________

۱- (۱)) - همزه (۱۰۴) : ۲ - ۹؛ (همان که ثروتی فراهم آورده و [ پی در پی ] آن را شمرد [ و ذخیره کرد ] * گمان می کند که ثروتش او را جاودانه خواهد کرد * این چنین نیست ، بی تردید او را در آن شکننده ، اندازند ؛ * و تو چه می دانی آن شکننده چیست ؟ * آتش برافروخته خداست * [ آتشی ] که بر دل ها برآید و چیره شود * آن آتش بر آنان سربسته است [ که هیچ راه گریزی از آن ندارند ؛ ] * [ آتشی ] در ستون هایی بلند و کشیده .)

( الَّذِی جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ )

را بشکند ، و شروع به تفریق کردن آن نماید و با خدا عهد کند که خمس و زکات خود را بدهد ، فی سبیل الله وارد شود ، در ماه رمضان از حالت جمع اموال بیرون بیاید تا نام او از پرونده اشقیاء به پرونده سعادتمندان انتقال پیدا کند

طریقه رسیدن به سعادت

اما نقطه سعادت ، چه عاملی موجب می شود که انسان اهل سعادت می شود ، کتابی به نام (التحصین ) می باشد که بسیار کتاب ارزنده ای است مؤلف آن وجود مبارک ابن فهد حلی است حضرت صادقعليه‌السلام نقل می کند که خدا می فرماید :

(انّ من أغبط اولیائی عبداً مؤمناً )

در میان بندگان ، عده ای در اوج بندگی من هستند ، (أعبد )؛ یعنی در نهایت بندگی و از اولیا و عاشق من هستند ،

(ذا حظّ من صلاه )(۱) که از نماز خواندن نصیب و بهره می برند ، سعی می کند که در هنگام نماز صبح ، ظهر و عصر ، مغرب و عشا:

( تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ ) (۲)

لقمه حرام در بدن او نباشد فرش و زمین حرام زیر پای او نباشد ، لباس حرام به تن نکند ، از آب حرام و غصبی در وضو و غسل استفاده ننماید ، این گونه از نماز بهره می برد ؛ یعنی با نماز، گناهان ظاهر و پنهان را از زندگی خود دور می کند و بندگی می کند ، با نماز رضایت مرا جلب می کند و مقرّب به درگاه می شود

(الصلوه قربان کل تقیّ )(۳)

______________________________________

۱- (۱)) - التحصین لابن فهد الحلی: ۹، القطب الثانی فی الإذن فیها؛ (عن أبی عبد اللهعليه‌السلام قال قال الله تبارک و تعالی إن من أغبط أولیائی عبدا مؤمنا ذا حظ من صلاه أحسن عباده ربه بالغیب و عبد الله فی السریره و کان غامضا فی الناس و لم یشر إلیه بالأصابع و کان رزقه کفافا فصبر علیه فعجلت به المنیه فقل تراثه و قلت بواکیه.)

۲- (۲)) - عنکبوت (۲۹) : ۴۵؛ (از کارهای زشت ، و کارهای ناپسند باز می دارد.)

۳- (۳)) - الکافی: ۲۶۵/۳، حدیث ۶؛ (أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَاعليه‌السلام قَالَ الصَّلَاهُ قُرْبَانُ کُلِّ تَقِیٍّ.)

لذت بردن پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از نماز و عبادت

پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از نماز لذت می بردند و فرمودند :

(و قرّه عینی فی الصلوه )(۱) وقتی که عمر سعد در عصر تاسوعا دستور حمله را صادر کرد و گفت : تعداد یاران حسین کم است ، مردها را بکشید و زنان و دختران را اسیر نمایید ، همین امشب به طرف کوفه حرکت می کنیم ، آن قدر أبی عبداللهعليه‌السلام عاشق نماز بود که قمر بنی هاشم را صدا زد و فرمود : جنگ امروز بعد از ظهر را به فردا موکول کن ، عباس جان من امشب می خواهم زنده بمانم و نماز بخوانم

(فان الله یعلم انّی (أحب تلاوه کتابه و الاستغفار و الدعا و الصلاه )(۲) خدا عالم است که حسین عاشق قرآن ، استغفار ، دعا و نماز است نماز را دوست دارد و از آن در دنیا و آخرت بهره می برد

جوان عابد و نماز راستین

مرحوم نراقی در کتاب (طاقدیس ) ، که یکی از کتاب های معنوی شیعه است ، نقل می کند ، حاکم شهر با دار و دسته و خانواده خود به شکار رفته بودند ، جوانی مشغول کندن خار بود ، به او گفتند از اینجا دور شو ، گفت : چرا ؟ گفتند : حاکم با اهل و عیال به شکار می رود ، جوان گفت : چشم معمولاً صحرا باد دارد ، بادی وزید و چادر دختر حاکم کنار رفت در زمان قدیم ناموس همه پوشیده بود ، زنان و دختران سلاطین ، حکام ، پولدار و بی پول با حجاب بودند چشم جوان خارکن به دختر حاکم افتاد ، عاشق او شد ، به فرهنگ حاکم و دربار آگاهی نداشت ، به مادر خود گفت : من به خواستگاری می روم ، به خانه حاکم آمد ، مأمور به جوان گفت:

_______________________________________

۱- (۱)) - الکافی: ۳۲۱/۵، حدیث ۷؛ (أَبِی عَبْدِ اللَّهِعليه‌السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم جُعِلَ قُرَّهُ عَیْنِی فِی الصَّلَاهِ وَ لَذَّتِی فِی النِّسَاء.)

۲- (۲)) - اللهوف: ۸۹؛ (قال الراوی و لما رأی الحسینعليه‌السلام حرص القوم علی تعجیل القتال و قله انتفاعهم بمواعظ الفعال و المقال قال لأخیه العباسعليه‌السلام إن استطعت أن تصرفهم عنا فی هذا الیوم فافعل لعلنا نصلی لربنا فی هذه اللیله فإنه یعلم أنی أحب الصلاه له و تلاوه کتابه.)

چه می خواهی ، جوان گفت : من با حاکم کار دارم ، مأمور گفت : چه کار داری ؟ گفت : می خواهم به خواستگاری دختر او بروم ، کتک مفصلی به او زد ، و جوان را از آنجا دور کرد

جوان ناراحت و بدحال شد ، و دیگر نمی توانست کار کند ، مادر او بسیار ناراحت بود ، جوان رفیقی داشت که از معنویت بویی برده بود ، به او گفت : اگر واقعاً دختر را می خواهی ، به مسجد جامع شهر برو و نماز بخوان ، به زودی مشکل تو حل می شود خداوند در قرآن می فرماید در مشکلات:

( وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ ) (۱)

متوسل به نماز شوید جوان به مسجد جامع شهر آمد ، مدت بسیاری در آنجا مشغول نماز خواندن بود ، و این عبادت تقریباً به یک سال به طول انجامید ، و در شهر شناخته و مشهور شد که اهل خدا است ، و در نماز برای گرفتاران و بیماران دعا می کرد ، اتفاقاً تعدادی از دعاهای او مستجاب و مشکلات مردم حل می شد ، در شهر پیچیده بود که او کلید حل مشکلات است دختر حاکم به بیماری سختی مبتلا شد ، دکترها نمی توانستند او را مداوا کنند ، نخست وزیر گفت : می گویند در این شهر انسان عابدی زندگی می کند ، هر مشکلی را به وسیله دعا حل می کند ، حاکم گفت : او را نزد من بیاورید نخست وزیر به مسجد رفت و از جوان بی سواد خارکن ، سؤال کرد که به دربار تشریف می آورید ؟ گفت: خیر مرا با دربار کاری نیست ما زلفمان به زلف خدا گره خورده است ، اگر شاه با ما کار دارد به اینجا بیاید

نخست وزیر نزد حاکم آمد و گفت : اعلیحضرت شما باید به مسجد بیایید ، حاکم گفت : من حاضرم جانم را برای دخترم فدا کنم ، حاکم به مسجد رفت و به جوان عابد گفت : برای دخترم دعا کنید تا شفا پیدا کند جوان شفای دختر را از خدا خواست چند روز بعد دختر خوب شد ، حاکم به نخست وزیر گفت : این

_______________________________________

۱- (۱)) - بقره (۲) : ۴۵؛ (از صبر و نماز [ برای حل مشکلات خود و پاک ماندن از آلودگی ها و رسیدن به رحمت حق ] کمک بخواهید.)

دختر را به چه کسی شوهر بدهم ، نخست وزیر گفت : بهتر از این انسانی که نزدیک به خدا است پیدا نمی شود نزد جوان رفتند و به او گفتند که حاکم شما را به خاطر دخترش طلبیده است ، جوان گفت : دختر را به اینجا بیاورید نخست وزیر گفت :

آقا این دفعه شفا در کار نیست ، دختر خوب شده ، می خواهند او را به عقد تو در بیاورند جوان گفت : من تارک دنیا هستم ، به هر حال جوان این پیشنهاد را پذیرفت ، بعد از تشریفات مراسم عروسی در شب زفاف جوان عابد با چشم گریان به دختر حاکم گفت : خدا نگه دار ، عروس گفت : کجا می روید جوان گفت : من با چند نماز دروغین به مراد خود رسیدم ، می خواهم سراغ نماز راستین بروم

(انّ من أغبط أولیائی عبداً مؤمناً ذاحظّ من صلاه ) معلوم می شود نماز منبع همه بهره های دنیا و آخرت است و خوش به حال شما که اهل نماز و نجات هستید

خوشا آنان که الله یارشان بی

حضرت علیعليه‌السلام به قدری عاشق نماز بود که خدا مرگ او را در نماز قرار داد وقتی ضربت شمشیر به فرق ایشان اصابت کرد ، در حال نماز بودند از زمانی که در رحم مادر بود ، نماز با آب و گل او عجین بود ، که خدا محلّ ولادت او را قبله نماز قرار داد

در نمازم خم ابروی تا یاد آمد

حالتی رفت که محراب به فریاد آمد(۱)

نماز را باید با ادب و آرام بخوانیم ، به حالت وصل به محبوب بخوانیم

دوم : (وأحسن عباده ربّه ) انسان عاشق تمام برنامه های بندگی را نیکو به جا می آورد

که گفت آن عندلیبان را به گلزار نکو ذکر و نکو فکر و نکوکار(۲)

عبادت پنهان از خصایل عبد

خصلت دیگر مؤمن این است که در پنهان مرا عبادت می کند:

(أحسن عباده ربّه و عبد الله فی السریره ) ۲منظور از عبادت پنهان ، این است که یک ساعت مانده به نماز صبح ، از رختخواب بر می خیزد و می گوید : من به عشق تو نمی خوابم خدایا! همه مانند مرده ها روی تشک افتاده اند ، اما من مرده نیستم ، خدایا! ما در نیمه شب صورت بر خاک می گذاریم ، خدایا! همه دست ها را به سوی کلیدهای گاوصندوق و دفترچه حساب ها بردند ، اما ما دست گدایی به جانب تو دراز می کنیم

بعضی از خصوصیات مؤمن

(و کان الغامض فی الناس ) بعضی از انسان ها مؤمن ، در کشور و شهر مشهور نیستند ، معمولی و گمنام به نظر می آیند ،

(فلم یشر الیه بالاصابع )

در جامعه انگشت نما نیستند ، صندلی و ثروت ندارد ، انگشتی به طرف او نشانه نمی رود،

(وکان رزقه کفافاً و صبر علیه )

_____________________________________

۱- (۲)) - الکافی: ۱۴۱/۲، باب الکفاف، حدیث ۶؛ (أَبِی عَبْدِ اللَّهِعليه‌السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قَالَ اللَّهُ عز و جل إِنَّ مِنْ أَغْبَطِ أَوْلِیَائِی عِنْدِی عَبْداً مُؤْمِناً ذَا حَظٍّ مِنْ صَلَاحٍ أَحْسَنَ عِبَادَهَ رَبِّهِ وَ عَبَدَ اللَّهَ فِی السَّرِیرَهِ وَ کَانَ غَامِضاً فِی النَّاسِ فَلَمْ یُشَرْ إِلَیْهِ بِالْأَصَابِعِ وَ کَانَ رِزْقُهُ کَفَافاً فَصَبَرَ عَلَیْهِ فَعَجَّلَتْ بِهِ الْمَنِیَّهُ فَقَلَّ تُرَاثُهُ وَ قَلَّتْ بَوَاکِیهِ.)

۲- (۱)) - مهدی الهی قمشه ای.

درآمد او یک درآمد حلال و به اندازه ای که زندگی او را اداره کند می باشد ، اگر از فضل خود اضافه تر به او بدهم ، اضافه را به خودم بر می گرداند ، می گوید : آن را ذخیره آخرت من کن

( وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللّهِ ) (۱)

(فعجَّلَت به المنیّه ) دوست دارد هر چه زودتر به مرگ عاشقانه برسد ملک الموت می گوید : حیف از او که در این قفس خاکی است هر چه زودتر او را در آغوش بگیریم و در کنار انبیا ، صدیقین ، شهداء و صالحین قرار دهیم ، شأن او بالاتر از این است که در میان این همه جمعیت نامناسب زندگی کند ، برای بردن او مرگ عجله دارد

( فَقَلَّ تراثه )

(وقلّت بواکیه )

ارث کم ، از او باقی می ماند افراد کمی برای او گریه می کنند ، چون مشهور نیست و او را نمی شناسند گوهری پنهان ، در میان مردم می باشد

این موارد ، نقطه سعادت انسان ها می باشد

از سعادتمندترین انسان ها در این عالم (أسعد السعداء )وجود مبارک امیرالمؤمنینعليه‌السلام می باشد ، اگر ایشان (أسعد السعداء ) نبود به دست (أشقی الاشقیاء ) به شهادت نمی رسید درون این انسان را ملاحظه کنید ، با آن علم ، اخلاق و ایمان ، که در اوج حکومت ، که استان های کشور او ایران ، مصر و عراق می باشد ، شب های جمعه با پیراهن وصله دار صورت روی خاک می گذارد و (الهی و سیدی و ربی . ) می گوید.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

________________________________________

۱- (۱)) - بقره (۲) : ۱۱۰؛ (و آنچه از کار نیک برای خود پیش فرستید آن را نزد خدا خواهید یافت .)

۱۵ - فضایل و رذایل اخلاقی

اشاره

تهران، مسجد حضرت امیرعليه‌السلام

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

معنای کبر

کلمه کبر و مشتقات آن ، مانند( یَسْتَکْبِرُونَ ) ،( و اِسْتَکْبَرَ ) در قرآن کریم به مناسبت های مختلف ذکر شده است اگر بخواهیم یک معنای روشن و واضحی را از کبر به دست بیاوریم ، باید به آیات و روایات رجوع کنیم ، کبر؛ یعنی یک نوع سنگینی شدید در باطن انسان که نمی گذارد حق با همه شئون خود در وجود انسان ، آشکار شود وقتی که حق به طرف انسان می آید ، با داشتن حجاب و مانع ، از انسان روی بر می گرداند و زلف حق ، به زلف انسان گره نمی خورد؛ یعنی حق جایی برای خودش در وجود انسان پیدا نمی کند

ضدّ کلمه کبر و مشتقات آن در معارف الهی و در روایات ، به عنوان تواضع یاد شده است که با دقت در معنای کبر ، معنای تواضع روشن می شود

معنای تواضع

تواضع؛ یعنی یک حالت بسیار آسان در وجود انسان که حق با همه شئون خود ، به انسان رو می کند ، حق می بیند که در وجود انسان می تواند قرار بگیرد و طلوع کند به تعبیر قرآن مجید ، مرحله نهایی تواضع ، (خشوع ) است که در سوره مبارکه بقره آمده است ،

( وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ ) (۱)

از روزه و نماز کمک بگیرید ،

( وَ إِنَّها لَکَبِیرَهٌ إِلاّ عَلَی الْخاشِعِینَ )

کسانی که در وجود خود سنگینی کنند ، کبر دارند ، پذیرفتن روزه و نماز ، برای آنها بسیار سنگین است ، بنابراین بین آنها و روزه و نماز آشتی برقرار نمی شود( إِلاّ عَلَی الْخاشِعِینَ ) ولی کسانی که از نرمی و تواضع بالایی برخوردار هستند ، با نماز و روزه یک آشتی دائمی و رابطه همیشگی برقرار می کنند ممکن است که این دو حالت ، از هنگامی که انسان به دنیا می آید ، مایه اش در وجود انسان وجود داشته باشد ، بر پدران و مادران ، معلمان و اساتید دانشگاه و کسانی که عهده دار تربیت مردم و جامعه هستند ، سنگینی را از روح انسان ها علاج کنند ، و آسانی ، سبکی و راحت بودن در مقابل ارزش ها را در روح انسان تقویت کنند ، که وقتی بچه به تکلیف رسید ، قبول تکالیف الهیه برای او سنگین نباشد ، یا وقتی وارد جامعه شد ، قبول ارزش ها و عمل به قوانین برای او سنگین نباشد؛ زیرا قبول نکردن ارزش ها و تکالیف بنا به آیات قرآن کریم و روایات ، دلیل بر بیماری باطنی و روگردانان از حقّ و ارزش ها است

تواضع؛ مقدمه رسیدن به نبوت

ممکن است به همین خاطر باشد که پروردگار مهربان عالم ، همه انبیای خود را قبل از رسیدن به نبوت ، به چنین فضایی هدایت کرده است حضرت موسی بن عمرانعليه‌السلام می خواهد روزی کلیم الله و اولوا العزم شود ، لذا زمینه را به گونه ای فراهم می کند که او را از دربار و میان مردم متکبّر و فرعون صفت مصر جدا نماید

______________________________________

۱- (۱)) - بقره (۲) : ۴۵؛ (از صبر و نماز [ برای حل مشکلات خود و پاک ماندن از آلودگی ها و رسیدن به رحمت حق ] کمک بخواهید و بی تردید این کار جز بر کسانی که در برابر حق قلبی فروتن دارند دشوار و گران است .)

و به مدین می فرستد ده سال چوپان گله می شود و با حیوانات سر و کار پیدا می کند ، حیواناتی که در بیابان فرار می کنند ، حضرت موسیعليه‌السلام به دنبال حیوان فراری می رود و بعد گوسفند فراری را در آغوش می گیرد و نوازش می کند

خدا پیامبران را در برابر برنامه های رشد دهنده فروتنی قرار می داد ، تا با قبول همه ارزش های الهی ، پیغمبر شوند و در میان مردم دین را به گونه ای ابلاغ نمایند که مردم دین را در عمل و اخلاق انبیا بیابند.

اخلاق و تواضع پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

پیغمبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هم مدتی گوسفند چران بودند ، دایه ای که برای او انتخاب کردند ، گوسفند دار و روستایی بود؛ یعنی پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به ده فرستاد ، تا در میان مردمی که هیچ تکبّر و استکباری نداشتند ، زندگی کند و بعد هم او را به طرف گوسفند چرانی کشانید و حالات عجیبی را برای او ایجاد کرد ، که در مسأله اخلاق ، خداوند در قرآن مجید این آیه را نازل کرد:

( إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ ) (۱)

حرف (علی ) در ادبیات عرب به معنی استعلاء آمده است معنی استعلاء یعنی چه ؟ معمولاً این گونه ترجمه کرده اند که تو بر اخلاق بزرگی قرار داری ، اما با توجه به معنای استعلاء که در حرف (علی ) در ادبیات عرب لحاظ شده است ، معنای آن این می شود که تو بر بلندای خلق عظیمی قرار داری ؛ یعنی بالاتر از این اخلاق وجود ندارد کسی به دنیا نخواهد آمد که فروتنی او از تو بیشتر باشد تو در قله فروتنی ، مهرورزی ، گذشت ، عفو و ارزش های اخلاقی قرار داری

( إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ )

خداوند در قرآن می فرماید :

________________________________________

۱- (۱)) - قلم (۶۸) : ۴؛ (و یقیناً تو بر بلندای سجایای اخلاقی عظیمی قرار داری .)

( الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ * وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ * أُولئِکَ عَلی هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ) (۱)

این انسان ها بر بلندای هدایت هستند ، تمام قله های ایمان و هدایت را فتح کرده اند

عدم پذیرش حق در متکبرین

هنگامی که مسأله تواضع را در آیات قرآن بررسی می کنید ، می بینید که از چنان ارزشی در پیشگاه خدا برخوردار است که پروردگار عالم حداقل سه بار ، در سوره های شعرا ، إسرا و لقمان به مسأله تواضع اشاره کرده است و بهای عجیبی به تواضع داده است ، و خداوند رابطه خود را با هر متکبّری قطع کرده است این موضوع بسیار مهم است پروردگار با کلمه (کلّ ) این مسأله را بیان می کند؛ یعنی بعضی انسان ها وقتی حق به آنها ارائه می شود ، برگردانده می شود ، چون به مانع برخورد می کند ، حق از جانب خدا می آید و به متکبّر هم می رسد اما مانند این است که نور به تخته سنگ اصابت می کند و بر می گردد و الاّ اگر نور به پارچه نازک و شیشه برسد ، از آنها عبور می کند ، اما اگر به کوه برسد ، بر می گردد ، حق به تمام متکبران ابلاغ می شود ؛ چون به مانع برخورد می کند ، دوباره برمی گردد ، باید حقّ به حالت قبول در درون قرار بگیرد ، اما در درون متکبر قرار نمی گیرد

( فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ * فَسَجَدَ الْمَلائِکَهُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ * إِلاّ إِبْلِیسَ أَبی أَنْ یَکُونَ مَعَ السّاجِدِینَ ) (۲)

وقتی که ابلیس ، به سجده امر شد ، امر الهی برگشت ، زیرا درون او قابلیت قرار گرفتن را نداشت

_______________________________________

۱- (۱)) - بقره (۲) : ۳ - ۵؛ (آنان که به غیب ایمان دارند و نماز را بر پا می دارند و از آنچه به آنان روزی داده ایم ، انفاق می کنند * و آنان که به آنچه به سوی تو و به آنچه پیش از تو نازل شده ، مؤمن هستند و به آخرت یقین دارند * آنانند که از سوی پروردگارشان بر [ راهِ ] هدایت اند و آنانند که رستگارند .)

۲- (۲)) - حجر (۱۵) : ۲۹ - ۳۱؛ (پس چون او را درست و نیکو گردانم و از روح خود در او بدمم ، برای او سجده کنان بیفتید * پس همه فرشتگان بدون استثناء سجده کردند * مگر ابلیس که از اینکه با سجده کنان باشد ، امتناع کرد .)

مسأله تواضع بسیار عظیم است ، مسئولیت های پدر و مادر ، اساتید اجتماعی ، آموزش و پرورش و اساتید حوزه های علمیه در این زمینه بسیار سنگین است

و باید از همان ابتدای کودکی و نوجوانی ، این بیماری روحی را در مردم علاج نمایند و تواضع را در آنها تقویت کنند که به صورت یک شجره طیّبه در بیاید ، روایتی از وجود مبارک امام صادقعليه‌السلام نقل شده است ، در میان روایات هیچ روایتی در نشان دادن تواضع به این زیبایی نداریم ، البته بدانید که روایات تواضع آن قدر زیاد است که دانشمندان ما ، مخصوصاً وجود مبارک علامه مجلسی(۱) رضوان الله تعالی علیه که چهارصد سال است که تفاسیر قرآن ، مرجعیت ، و مجالس شیعه مدیون این انسان والا و بزرگ است

ایشان باب مستقلی به نام (باب التواضع ) در بحار الأنوار دارند ، به قدری مهم است که مانند باب طهارت ، صلاه ، صوم ، توحید و نبوت ، باب مستقلی آورده است روایت بسیار عالی است

اهانت پروفسور انگلیسی به علامه مجلسی

مطلبی را درباره مرحوم مجلسی برای شما مطرح می کنم ایشان اولین مرتبه ای بود که از طرف یک پرفسور انگلیسی به نام برون ، مورد هجوم و اهانت قرار گرفتند

منبر ، تفسیر ، فهم روایات مشکل و همه شیعیان ، مدیون علامه مجلسی هستند

(برون) می خواست علامه مجلسی را تخریب نماید ، تفسیر ، منبر ، محراب و شیعه را از بین ببرد ، بعضی از روشنفکران ایرانی ، به تبع از پروفسور انگلیسی حملات خود را علیه علامه مجلسی شروع کردند کتاب های علامه مجلسی را مسخره می کردند اما پروردگار در قرآن می فرماید :

( إِنَّ اللّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا ) (۲)

__________________________________________

۱- (۱)) - ملا محمدباقر، فرزند ملا محمدتقی مجلسی از اجله علمای شیعه عهد صفویه است که به سال ۱۰۳۷ هجری قمری (یکسال قبل از مرگ شاه عباس کبیر) متولد و در روز بیست و هفت رمضان سال ۱۱۱۰ و یا ۱۱۱۱ هجری قمری وفات یافته است و در جامع عتیق اصفهان مدفون است. تعداد تألیفات وی از شصت مجلد متجاوز است و بحار الأنوار فی اخبار الائمه الاطهار از همه معروفتر است. این کتاب به زبان عربی نوشته شده ۱۱۰ جلد می باشد. عین الحیات (مشتمل بر مواعظ راجع به ترک دنیا)، مشکوه الانوار، حلیه المتقین (در اخلاق و اعمال)، حیوه القلوب، تحفه الزائر، جلاء العیون، مقیاس المصابیح در تعقیبات نمازهای یومیه، ربیع الاسابیع، زاد المعاد، حق الیقین را به زبان فارسی تحریر کرد و به علاوه رسالات کوچک بسیار از او باقی است. فرهنگ فارسی (دکتر محمد معین): ۱۹۰۴/۶.

۲- (۲)) - حج (۲۲) : ۳۸؛ (مسلماً خدا از مؤمنان دفاع می کند.)