تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان0%

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محسن فیض پور
گروه: مشاهدات: 27851
دانلود: 1864

توضیحات:

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 352 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 27851 / دانلود: 1864
اندازه اندازه اندازه
تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

اعطای دانش مطابق با ظرفیت انسان ها

دانش عده ای که نقاشی و ظرفیت ویژه دارند کثیر است ، که به آنها عنایت شده است ،

( وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً ) (۳)

و در جای دیگر می فرماید :

( وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَهَ ) (۴)

به او دانش کثیر عطا کردم ، چنین افرادی الراسخون فی العلم هستند ؛ یعنی علمشان از من گرفته شده است ، در آن علم تغییری ایجاد نمی شود ولی همین دانش کثیر ، به قول فلاسفه مقول به تشکیک است ، علوم کثیر با کثیر فرق می کند ، از جهت ماهیت فرق نمی کند ولی عنصراً از نظر گستردگی فرق می کند ، مانند نور ،

________________________________________

۱- (۱)) - سجده (۳۲) : ۷؛ (همان کسی که آنچه را آفرید نیکو ساخت.)

۲- (۲)) - غاشیه (۸۸) : ۱۷؛ (آیا با تأمل به شتر نمی نگرند که چگونه آفریده شده ؟)

۳- (۳)) - بقره (۲) : ۲۶۹؛ (و آنکه به او حکمت داده شود ،بی تردید او را خیر فراوانی داده اند.)

۴- (۴)) - لقمان (۳۱) : ۱۲؛ (و به راستی ما به لقمان حکمت عطا کردیم.)

که شعله سر کبریت نور است ، لامپ کوچک نور است ، و لامپ بزرگ هم نور است ، ولی مقوله به تشکیک است و با هم تفاوت دارند ، حکمت یکسان به همه عنایت نشده است ، برابر با ظرفیت ها عنایت شده است

خداوند متعال چه کسانی را معلم و راهنمای شما قرار داده تا شما را هدایت کنند خیلی از انسان ها ادعای معلّمی دارند و این مدعیان هم انسان های زیادی را شاگرد خود کردند و آن انسان ها بی تحقیق ادعای آنها را قبول کردند و از آن ها درس گرفتند و در برابر درس آنها زندگی کردند و مردند و به جهنّم رفتند

معلم های شما چه کسانی هستند ؟ متواضع ترین انسان های تاریخ انبیا و ائمه بودند

تواضع موسی بن عمران

یک مورد تواضع موسی بن عمرانعليه‌السلام است ، به نبوّت مبعوث شده است ، خداوند در قرآن می فرماید : از میان انسان ها او را برای صحبت مستقیم انتخاب کردم که بین من و او واسطه ای نباشد ،

( کَلَّمَ اللّهُ مُوسی تَکْلِیماً ) (۱)

دانش موسی بن عمران نور ، رحمت و هدایت است ، این سه کلمه درباره علم حضرت موسیعليه‌السلام در قرآن مجید است او دارای علم کثیر و فراوان است ، به وجود مقدّس پروردگار یک روز عرض کرد ، امروز در کره زمین ، عالم تر از من هم وجود دارد ، خدا به او فرمود : بله

گفت : خدایا مرا به جانب آن عالم راهنمایی کن ، تا شاگردی او کنم وقتی پروردگار به سؤال پیغمبر اولی العزم خود جواب می دهد که عالمتر از تو وجود دارد ، نمی گوید : برای چه عالم تر از من وجود دارد ، آن علم را به من می دادی !

___________________________________

۱- (۱)) - نساء (۴) : ۱۶۴؛ (خدا با موسی به صورتی ویژه و بی واسطه سخن گفت .)

خداوند نشانی آن عالم را داد که منطقه زندگی آن عالم جایی به نام (مجمع البحرین ) است ، نشانی آن عالم این است ، وقتی کنار آب غذا می خورید ، ماهی پخته سفره شما در آب می افتد و زنده می شود ، آن ماهی را دنبال کن تا به آن عالم برسی ، مرده در آنجا زنده می شود ، تا این حد عالم برکت دارد انسانی که قلبش مرده باشد ، عقلش نیز مرده است ، حیات انسان به علم ، دانایی و معرفت بستگی دارد

غروب شب احیا ، علمای بزرگ منطقه شهر ری خدمت شیخ صدوق آمدند و گفتند : آقا امشب ، شب قدر است ، ما روحانیون خدمت شما رسیدیم که از شما بپرسیم ، چه عملی برای ما بالاترین عمل است ؟ ایشان فرمودند : مذاکرات علمی

اگر جامعه فهمیده باشد ، شیطانی بر آن جامعه مسلط نمی شود ، عدالت و قانون اجرا می شود ، دست آن جامعه به سوی غرب دراز نمی باشد ، و آن جامعه برای همیشه زنده است

ماهی در آب افتاد ، معلوم شد جای آن عالم در آنجا است ، موسیعليه‌السلام در اولین برخورد با آن عالم گفت : می خواهم خدمت شما باشم ، عالم به موسی بن عمرانعليه‌السلام فرمود : دانش من خیلی سنگین است ، تو طاقت آن را نداری ،

( لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً ) (۱)

تحمّل و طاقت دانش مرا نداری ، موسی گفت : من دوست دارم همراه تو باشم ، و از دانش تو استفاده کنم خدا در قرآن مجید می فرماید : آن عالم گوشه ای از علم خود را به کار برد ، موسی طاقت نیاورد ، گریبان او را گرفت ، موسی گفت : چرا این کار را کردی ؟ عالم گفت : در اولین ارتباط ، به شما گفتم( لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً ) این عمل سه مرتبه تکرار شد و هر سه بار موسی طاقت نیاورد چرا خداوند این دانش گسترده را به ما نمی دهد ؟ زیرا ظرفیت آن را نداریم اگر اسرار بعضی از امور را به ما

_________________________________

۱- (۱)) - کهف (۱۸) : ۶۷؛ (تو هرگز نمی توانی بر همراهی من شکیبایی ورزی .)

برسانند ، کافر می شویم و تحمل نمی کنیم ، هنگامی که آن عالم در مرتبه سوم علم خود را به اجرا در آورد ، موسیعليه‌السلام بسیار عصبانی شد ، عالم به او گفت : عصبانی نشو ،

( هذا فِراقُ بَیْنِی وَ بَیْنِکَ ) (۱)

این نقطه ، نقطه جدایی من با تو می باشد ، تو تحمل دانش من را نداری ، ما باید خداحافظی کنیم ،(۲) کنار دریای مدیترانه که وصل به همه اقیانوس های جهان است ، موسیعليه‌السلام و آن مرد عالم کنار همین دریای مدیترانه برای خداحافظی می ایستند

علم پیامبر اعظمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علیعليه‌السلام

گنجشکی مقابل آن دو آمد ، و نزدیک آب آمد تا جایی که نوک این پرنده کوچک به آب برسد ، با نوک خود یک قطره آب برداشت و کمی پرواز کرد ، بعد نوک خود را تکان داد و قطره آب روی آب افتاد ، پرنده رفت ، جبرئیل نازل شد ، به موسیعليه‌السلام گفت : این چه چیزی بوده است ؟ موسی گفت : نمی دانم به آن مرد عالم گفت ، این چه چیزی بوده است ؟ آن عالم گفت : نمی دانم معلوم می شود علم آن مرد عالم ، اندازه ای خاص داشته است ، باز علم خداوند در جای دیگر می باشد تا به پروردگار برسد ، گفت : ای مرد عالم و ای موسی ، خدا مرا فرستاده تا به شما بگویم ، این دریا و این قطره را دیدید ، دو نفر ، در آینده می آیند ، یکی از آنها آخرین پیامبر است و دیگری جانشین و وصیّ او است ، علم شما دو نفر ، به اندازه این قطره است و علم آن دو به اندازه این دریا است ،(۳) ( وَ فَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ ) (۴)

بالاتر از هر عالمی ، عالم دیگر بالاتر است

_____________________________________

۱- (۱)) - کهف (۱۸) : ۷۸؛ (اکنون زمان جدایی میان من و توست.)

۲- (۲)) - بحار الأنوار ۲۷۹/۱۳، حدیث ۱؛ ([ تفسیر القمی ] إِذْ قالَ مُوسی لِفَتاهُ لا أَبْرَحُ حَتَّی أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ . فَذَکَرَ وَصِیُّهُ السَّمَکَهَ فَقَالَ لِمُوسَی إِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ عَلَی الصَّخْرَهِ فَقَالَ مُوسَی ذَلِکَ الرَّجُلُ الَّذِی رَأَیْنَاهُ عِنْدَ الصَّخْرَهِ هُوَ الَّذِی نُرِیدُهُ فَرَجَعَا۰۰۰ فَقَالَ مُوسَی هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلی أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً فَقَالَ الْخَضِرُ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً وَ کَیْفَ تَصْبِرُ عَلی ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً فَقَالَ مُوسَی سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصِی لَکَ أَمْراً ۰۰۰ قَالَ نَعَمْ فَمَرُّوا ثَلَاثَتُهُمْ حَتَّی انْتَهَوْا إِلَی سَاحِلِ الْبَحْرِ۰۰۰ فَلَمَّا جَنَحَتِ السَّفِینَهُ فِی الْبَحْرِ قَامَ الْخَضِرُ إِلَی جَوَانِبِ السَّفِینَهِ فَکَسَرَهَا وَ حَشَاهَا بِالْخِرَقِ وَ الطِّینِ فَغَضِبَ مُوسَیعليه‌السلام غَضَباً شَدِیداً وَ قَالَ لِلْخَضِرِ أَ خَرَقْتَها لِتُغْرِقَ أَهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً إِمْراً فَقَالَ لَهُ الْخَضِرُ أَ لَمْ أَقُلْإِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرا قَالَ مُوسَی لا تُؤاخِذْنِی بِما نَسِیتُ وَ لا تُرْهِقْنِی مِنْ أَمْرِی عُسْراً فَخَرَجُوا مِنَ السَّفِینَهِ فَنَظَرَ الْخَضِرُ إِلَی غُلَامٍ یَلْعَبُ بَیْنَ الصِّبْیَانِ ۰۰۰ فَتَأَمَّلَهُ الْخَضِرُ ثُمَّ أَخَذَهُ وَ قَتَلَهُ فَوَثَبَ مُوسَی إِلَی الْخَضِرِ وَ جَلَدَ بِهِ الْأَرْضَ فَقَالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَکِیَّهً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً نُکْراً فَقَالَ الْخَضِرُ لَهُ أَ لَمْ أَقُلْ لَکَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً قَالَ مُوسَی إِنْ سَأَلْتُکَ عَنْ شَیْ ءٍ بَعْدَها فَلا تُصاحِبْنِی قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّی عُذْراً فَانْطَلَقا حَتَّی إِذا أَتَیا بِالْعَشِیِّ قَرْیَهً ۰۰۰ فَاسْتَطْعَمُوهُمْ فَلَمْ یُطْعِمُوهُمْ وَ لَمْ یُضَیِّفُوهُمْ فَنَظَرَ الْخَضِرُعليه‌السلام إِلَی حَائِطٍ قَدْ زَالَ لِیَنْهَدِمَ فَوَضَعَ الْخَضِرُ یَدَهُ عَلَیْهِ ۰۰۰ فَقَامَ فَقَالَ مُوسَیعليه‌السلام ۰۰۰لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً فَقَالَ لَهُ الْخَضِرُعليه‌السلام هذا فِراقُ بَیْنِی وَ بَیْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً أَمَّا السَّفِینَهُ الَّتِی فَعَلْتُ بِهَا مَا فَعَلْتُ فَکانَتْ لِقَوْمٍ لِمَساکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَها وَ کَانَ وَرَاءَ السَّفِینَهِ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَهٍ صَالِحَهٍ غَصْباً کَذَا نَزَلَتْ ۰۰۰ وَ أَمَّا الْغُلامُ فَکانَ أَبَواهُ مُؤْمِنَیْنِ ۰۰۰ فَخَشِینا أَنْ یُرْهِقَهُما طُغْیاناً وَ کُفْراً ۰۰ وَ أَمَّا الْجِدارُ الَّذِی أَقَمْتُهُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَهِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً فَأَرادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُغا أَشُدَّهُما.)

۳- (۳)) - درر الأخبار با ترجمه متن عربی: ۲۷۶، حدیث ۵؛ البرسی فی مشارق الأنوار: روی الحسن البصری أن الخضر لمّا التقی موسی فکان بینهما ما کان، جاء عصفور فأخذ قطره من البحر فوضعها علی ید موسی، فقال للخضر: ما هذا؟ فقال: یقول: ما علمنا و علم سائر الأولین و الآخرین فی علم وصیّ النبی الأمی إلّاکهذه القطره فی هذا البحر. و روی ابن عباس عنه أنه شرح له فی لیله واحده من حین أقبل ظلامها حتّی أسفر صباحها فی شرح الباء من ( بِسْمِ اللّهِ ) و لم یتقدّم إلی السین و قال: لو شئت لأوقرت أربعین بعیرا من شرح ( بِسْمِ اللّهِ ).

۴- (۴)) - یوسف (۱۲) : ۷۶؛ (و برتر از هر صاحب دانشی ، دانشمندی است .)

متوجه شدید که خداوند شما را در این دنیا و در جریان زندگی ، درِ کدام خانه فرستاده است ؟ چه معلّمی را در راه شما قرار گذاشت ، اگر در طول عمر خود شکر خدا کنید که خدا شما را با علیعليه‌السلام آشنا کرده ، آیا شکر خدا را به جا آورده اید ؟ خیر شکر باید به تناسب نعمت باشد ، کدام شکر هم وزن وجود علیعليه‌السلام است ؟

اولین مجرم از نوعِ ما ، قابیل است

( وَ امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ ) (۱)

که برادر خود را کشت ، تا آخرین مجرم که معلوم نیست که چه کسی می باشد ، اگر امیرالمؤمنین وسط محشر بیاید و بگوید خدایا با چقدر عمل من حاضر هستی ، کلّ این مجرمین را به بهشت بفرستی ، که من آن عمل را ارائه کنم ، زیرا این افراد دارای چنین اخلاقی هستند.

موسی بن جعفرعليه‌السلام در اوج سختی زندان بغداد ، چند شب مانده به شهادت ایشان ، گفت : خدایا خمسِ اعمال دوره عمرم را ، بردار و جزای آن خمس را آمرزش گناهان وابستگان به ما قرار بده ،

با کریمان کارها دشوار نیست

سؤالی از روز قیامت

شخصی به مسجد آمد ، گفت :

(یا رسول الله من یحاسب الخلق یوم القیامه )

حساب و پرونده ما در قیامت دست کیست ؟ پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود ، الله ، عرب خندید و رفت پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : چرا خندیدی ؟ گفت : برای اینکه

(الکریمُ اذا قدر عفا )(۲)

_______________________________________

۱- (۱)) - یس (۳۶) : ۵۹؛ (و [ ندا آید : ] ای گناهکاران ! امروز [ از صف نیکان ] جدا شوید .)

۲- (۲)) - مجموعه ورام: ۹/۱، الجزء الأول؛ (قال أعرابی یا رسول الله من یحاسب الخلق یوم القیامه قال الله عز و جل قال نجونا و رب الکعبه قال و کیف ذاک یا أعرابی قال لأن الکریم إذا قدر عفا.)

خداوند کریم است ، کریم در اوج قدرت گذشت می کند

یک رکعت نماز علیعليه‌السلام می تواند تمام گناهان مردم را ببخشد

چه شکری هم وزن علی است ؟ اول باید وزن علی را به دست آورد ، بعد ببینیم آیا این نعمت قابل شکر است ؟

امام حسینعليه‌السلام می فرماید : ای خدا ! اگر عمر روزگار را به من بدهی و من در تمام عمر خود غیر از شکر تو هیچ کاری نکنم ، از عهده شکر یک نعمت تو ، که پدرم علیعليه‌السلام است ، بر نمی آیم منتظر شکرِ من نباش نمی توانم شاکر باشم(۱)

در سرم نیست جز هوای علی

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

_______________________________________

۱- (۱)) - بحار الأنوار: ۵۴/۲۴ - ۵۶، باب ۲۹، حدیث ۱۴- ۱۵- ۱۶- ۲۵؛ (المناقب لابن شهرآشوب أَبُو جَعْفَرٍعليه‌السلام فِی قَوْلِهِ ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ یَعْنِی الْأَمْنَ وَ الصِّحَّهَ وَ وَلَایَهَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍعليه‌السلام . التَّنْوِیرُ فِی مَعَانِی التَّفْسِیرِ، عَنْ الْبَاقِرِ وَ الصَّادِقِعليه‌السلام النَّعِیمُ وَلَایَهُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَعليه‌السلام . عَنْ الْبَاقِرِعليه‌السلام فِی قَوْلِهِ تَعَالَی وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَهً وَ باطِنَهً قَالَ النِّعْمَهُ الظَّاهِرَهُ النَّبِیُّصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وَ مَا جَاءَ بِهِ مِنْ مَعْرِفَتِهِ وَ تَوْحِیدِهِ وَ أَمَّا النِّعْمَهُ الْبَاطِنَهُ فَوَلَایَتُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ عَقْدُ مَوَدَّتِنَا. کنز جامع الفوائد و تأویل الآیات الظاهره عنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍعليه‌السلام أَنَّهُ قَالَ ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ وَ اللَّهِ مَا هُوَ الطَّعَامَ وَ الشَّرَابَ وَ لَکِنْ وَلَایَتُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ.)

۱۷ - عظمت خلقت انسان

اشاره

زیبایی در خلقت موجودات

تهران، مسجد حضرت امیرعليه‌السلام

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

خداوند در قرآن مجید خود را تصویر کننده معرفی می کند به خاطر اینکه خداوند ، جامع همه صفات کمال است و هیچ عیب و نقصی در پیشگاه او وجود ندارد ، هر نقشی که برای موجودات قرار می دهد زیبا و کامل است در قرآن کریم خلقت و آفرینش همه آفریده ها را زیبا می داند

( الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ ) (۱)

اگر در نقّاش عیب و نقص باشد ، نقش او کامل نخواهد بود

حضرت حقّ دارای دو نوع نقّاشی است ، بنابراین باید ، دارای دو صفحه باشد ، که هر کدام از این دو نوع نقاشی را بر صفحه معیّن خود نقّاشی کند یک صفحه نقّاشی حضرت حق ، پرده تکوین و طبیعت است ، خداوند بر پرده تکوین و طبیعت ، میلیاردها نقش زده است ، گاهی در قرآن مجید گوشه ای از این نقّاشی را تعبیر به زینت می کند

( إِنّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزِینَهٍ الْکَواکِبِ ) (۲)

این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود

هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار(۳)

شعر از حکیم و عارف معروف ، شیخ اجل سعدی شیرازی است در و دیوار وجود ؛ یعنی عالم طبیعت و تکوین است اگر انسانِ اهل اندیشه در نقش های این نقّاشی نیست ، خود او یک نقش مرده ای بر این دیوار است

کسانی که با دید پروردگار ، به عالم نگاه می کنند ، در هیچ گوشه ای از گوشه های جهان و روی این پرده ، نقش نازیبا نمی بینند ، باز شیخ اجل سعدی می سراید :

به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست

عاشقم بر همه عالم ،که همه عالم از اوست

این همان معنای آیه شریفه:

( الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ )

است کور که نمی تواند نقش های زیبا را مشاهده کند ، وقتی جاهل به عالم نگاه می کند ، به نظر آنها عالم هستی کج و نازیبا می باشد ، در باطن او چون و چرا پیدا می شود ، چرا این موجود را خلق کرده است ؟ چرا خداوند مرا خلق کرده است ؟ عالم برای چه به وجود آمد ؟

زیرا انسان عاشق نازیبایی نمی شود ، وقتی انسان زشتی را می بیند ، به آن نفرت پیدا می کند جای بحث تبرّی کجا است ؟ در قرآن می فرماید : از دشمنان دین خدا متنفر باشید ، جایگاه نفرت از دشمنان حقّ ، جایگاه درستی است ولی به ما نگفتند که از قیافه دشمنان متنفّر باشید ، قیافه دشمنان جزو( أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ ) است ، به ما گفتند از روش و اخلاق دشمنان متنفّر باشید ، والاّ وجود ظاهری دشمنان در پرده تکوین ، زیبا و نیکو است (ان الله لاینظر الی صورکم)۲ خدا به نقش ظاهر شما کاری ندارد ، در این زمینه نفرت مخصوص هیولای خطرناک باطن دشمنان است

____________________________________________

۱- (۱)) - سعدی شیرازی.

۲- (۲)) - بحار الأنوار: ۲۴۸/۶۷، باب ۵۴، الإخلاص و معنی قربه تعالی؛ جامع الأخبار: ۱۰۰؛ (وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم إِنَّ اللَّهَ لَایَنْظُرُ إِلَی صُوَرِکُمْ وَ أَعْمَالِکُمْ وَ إِنَّمَا یَنْظُرُ إِلَی قُلُوبِکُمْ.)

۳- (۳)) - سعدی شیرازی.

حکایت عارف و تماشای فیلم

عارفی در یکی از شهرهای ایران زندگی می کند ، ایشان می فرمودند : در جلسه ای شاد و بانشاط که به صرف ناهار دعوت بودیم ، دو سه نفر از میهمانان که برای اولین مرتبه آنها را می دیدم ، به من علاقمند شدند ، و می گفتند انسان خوش اخلاقی و خوش برخوردی است ، از راه ، مسلک و اعتقاد من ، خبری نداشتند ؟ فقط وقتی میهمانی تمام شد ، آن عارف می گوید : میهمان ها مرا دعوت کردند که ناهار منزل آنها بروم ، آن عارف می گوید : بعد از صرف ناهار به من گفتند : آیا حاضر هستید با هم یک فیلم تماشا کنیم ؟ گفتم اختیار با شما است من خبر نداشتم چه فیلمی می خواهند بگذارند ، یک فیلم خارجی بسیار زشت ، پر از فساد و گناه را دیدم ، بعد از اینکه مقداری از فیلم را دیدم به گوشه سالن پذیرایی آمدم ، و شروع به گریه کردم تلویزیون را خاموش کردند آب جوش و آب قند آوردند ، از من سؤال کردند فیلم بد بوده است ؟ گفتم : نه ، مردان و زنانی که در این فیلم دیدم ، بسیار زیبا بوده اند ، و پروردگار من ،

( أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ ءٍ )

می باشد ، اینکه مثل مادر داغدیده گریه می کنم ، به خاطر این است که اینها چرا باطن خودشان را مطابق با نقش زیبای ظاهر نقّاشی نکرده اند ؟ دلم برای افرادی که در فضای( أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ ءٍ ) قرار دارند ، سوخت که چرا این خواهران و برادران من ، به طرف جهنّم رفتند و بعد هم برای شما ناراحت شدم که با بودن کسانی که باطنشان ،

( أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ ءٍ )

است ، چرا شما گناهکاران را انتخاب کرده اید ؟

بعد به آنها گفتم من انسان هایی را می شناسم که شما باید آنها را انتخاب می کردید اما نمی گویم چه کسانی هستند ؟ اگر اجازه بدهید من یک فیلم ویدئویی دارم ، اگر شما ببینید لذت می برید

عارف گفت : اتفاقا فیلمی که من داشتم ، سخنرانی روز اربعین بود ، و در آن جلسه شما منبر رفته بودید ، از اول تا آخر فیلم سخن از آتش جهنم بود ؛ یعنی هر کس این فیلم را نگاه می کرد ، نمی توانست دست از حضرت ابی عبدالله الحسینعليه‌السلام و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امیرالمؤمنینعليه‌السلام بردارد ، زن و مرد آنها از گریه داشتند خودشان را هلاک می کردند ، بعد گفتم شما اهل بیتعليهم‌السلام و قرآن را که خدا تمام هنر نقاشی اش را در آن به کار گرفته ، رها کرده اید و نقاشی روی استخوان و پوست را نگاه می کنید شما زیبایی پوست و جمجمه را با هنر کامل نقاشی حقّ که علیعليه‌السلام می باشد معامله می کنید ؟ آن عارف می گوید: از جای خود بلند شدم جلویم را گرفتند ما از این فیلمی که برای تو گذاشتیم ، بیشتر از پنجاه عدد داریم ، شما این فیلم اربعین را برای ما بگذار ، این پنجاه فیلم را آتش بزنید ، ما را ادب کردید ، امروز معنای زیبایی را فهمیدیم

اگر خداوند پرده زیبای این افراد را کنار بزند و باطنشان را نشان بدهد ، شما تا روز قیامت از دیدن باطن زشت این افراد فراری خواهید شد

علم و دانش امامان

اعتقاد ما این است که امامان ما در علم کامل بودند و الاّ به امامت انتخاب نمی شدند و ما بر این عقیده هستیم که خداوند متعال به امامان ما ، توان های معنوی داده که به دیگران عنایت نفرموده است

جوان شیعه ای خدمت موسی بن جعفرعليه‌السلام آمد ، گفت : یابن رسول الله ، فرهنگ خانواده من خلاف فرهنگ شما است ، آنها یک مکتب دیگری داشتند ، شما را امام نمی دانستند ، دیگران را امام می دانستند ، قائل به امامت امیرالمؤمنینعليه‌السلام نبودند ، من راه شما را انتخاب کردم ، پدرم مرده است ، دلم برای او می سوزد ، یک نفر می گوید : من هزار دینار از پدرت طلب داشتم ، وضع خوبی هم ندارم ، طلب ما را بدهید ، من نوشته ها و دفترهای پدرم را دیدم که از چه کسی طلبکار است و به چه کسی بدهکار می باشد ، نام این آقا نیست ، من هم ناراحت هستم ، چه کار کنم ؟ دلم می خواهد اگر پدرم اهل عذاب است ، عذاب خوردن مال مردم گردنش نباشد ، موسی بن جعفرعليه‌السلام فرمودند : مانعی ندارد ، نیمه شب به قبرستان بقیع برو ، این جملات را بخوان ، پدر خود را می بینی ، از او سؤال کن ، که فلانی از تو طلب دارد یا ندارد ، اگر گفت : طلب ندارد ، طلبکار دروغ می گوید ، اگر گفت طلب دارد ، طلبکار راست می گوید ، از اصل مال پدر طلب او را ادا کن ؛ زیرا دین ، قبل از تقسیم ارث باید جدا بشود

ادای دیْن

(۱)

دیْن چیست ؟ مالی که میّت به مردم بدهکار است اگر زکات بدهکار است ، صد هکتار زمین داشته ، سی سال گندم ، جو و کشمش این زمین را خورده ، حقّ خدا را نداده ، قبل از تقسیم ارث باید زکات مال خود را بدهد ، قبل از مرگ ، باید حجّ واجب انجام می داد ، قبل از تقسیم ارث باید پول حج را کنار بگذارند ، خمس بدهکار است ، شصت سال است پول در آورده ، باید ورثه خمس اموال میت را بپردازند ، وقتی دین را ادا کردند ، ورثه می توانند از دو سوم مال استفاده نمایند

وارد شدن ظاهر در باطن در قیامت

جوان رفت ، جملاتی که از موسی بن جعفرعليه‌السلام یاد گرفته بود ، خواند یک مرتبه در آن تاریکی قبرستان بقیع ، هیولای سیاهی را دید ، که شبیه هیچ حیوانی

_________________________________________

۱- (۱)) - تهذیب الأحکام: ۱۳۹/۴، حدیث ۱۷؛ (مُحَمَّدُ بْنُ یَزِیدَ الطَّبَرِیُّ قَالَ کَتَبَ رَجُلٌ مِنْ تُجَّارِ فَارِسَ إِلَی بَعْضِ مَوَالِی أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَاعليه‌السلام یَسْأَلُهُ الْإِذْنَ فِی الْخُمُسِ فَکَتَبَ إِلَیْهِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ کَرِیمٌ ضَمِنَ عَلَی الْعَمَلِ الثَّوَابَ وَ عَلَی الْخِلَافِ الْعِقَابَ لَایَحِلُّ مَالٌ إِلَّا مِنْ وَجْهٍ أَحَلَّهُ اللَّهُ إِنَّ الْخُمُسَ عَوْنُنَا عَلَی دِینِنَا وَ عَلَی عِیَالَاتِنَا وَ عَلَی مَوَالِینَا وَ مَا نَبْذُلُ وَ نَشْتَرِی مِنْ أَعْرَاضِنَا مِمَّنْ تُخَافُ سَطْوَتُهُ فَلَا تَزْوُوهُ عَنَّا وَ لَاتُحَرِّمُوا أَنْفُسَکُمْ دُعَاءَنَا مَا قَدَرْتُمْ عَلَیْهِ فَإِنَّ إِخْرَاجَهُ مِفْتَاحُ رِزْقِکُمْ وَ تَمْحِیصُ ذُنُوبِکُمْ وَ مَا تُمَهِّدُونَ لِأَنْفُسِکُمْ لِیَوْمِ فَاقَتِکُمْ وَ الْمُسْلِمُ مَنْ یَفِی لِلَّهِ بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهِ وَ لَیْسَ الْمُسْلِمُ مَنْ أَجَابَ بِاللِّسَانِ وَ خَالَفَ بِالْقَلْبِ وَ السَّلَام.) تهذیب الأحکام: ۱۳۶/۴؛ (أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍعليه‌السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ مَنِ اشْتَرَی شَیْئاً مِنَ الْخُمُسِ لَمْ یَعْذَرْهُ اللَّهُ اشْتَرَی مَا لَایَحِلُّ لَهُا.) من لا یحضره الفقیه، ترجمه غفاری: ۳۴۶/۲؛ تهذیب الأحکام: ۱۲۴/۴؛ (الْحَسَنِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِعليه‌السلام قَالَ إِنَّ رَجُلًا أَتَی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَعليه‌السلام فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی أَصَبْتُ مَالًا لَاأَعْرِفُ حَلَالَهُ مِنْ حَرَامِهِ فَقَالَ أَخْرِجِ الْخُمُسَ مِنْ ذَلِکَ الْمَالِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَی قَدْ رَضِیَ مِنَ الْمَالِ بِالْخُمُسِ وَ اجْتَنِبْ مَا کَانَ صَاحِبُهُ یَعْمَلُ .)

نمی باشد ، شکل خاصی داشت جوان وحشت کرد ، هیولا گفت : وحشت نکن ، من پدرت هستم ، به امر موسی بن جعفرعليه‌السلام مرا با تو روبه رو کردند ، من که همه چیزم را باختم ، چون راه من غلط و منحرف بود ، اما طلبکار راست می گوید ، خدمت موسی بن جعفرعليه‌السلام آمد ، گفت : پدرم این شکلی نبود ، خیلی بی ریخت بود ، به هیچ حیوانی شبیه نبود

جوان عزیز خداوند در قرآن می فرماید :

( یَوْمَ تُبْلَی السَّرائِرُ ) (۱)

در قیامت باطن را در ظاهر وارد می کنیم ، هر کسی به شکل باطن خود محشور می شود

سؤال ابراهیمعليه‌السلام از ملک الموت

روایت قوی تر و مستندتر ، روایتی است که وجود مبارک مرحوم فیض کاشانی در دو کتاب باعظمت (وافی) ، و (شافی ) نقل می کند

ابراهیم قهرمان توحید ، پدر همه انبیای بعد از خود ، جدّ پیغمبر و ائمه طاهرین ، انسانی که قرآن بسیار به او بها داده است ، روزی نشسته بود ، ملک الموت را دید ، به او گفت : مرگ من فرا رسیده است ، گفت : نه ؛ زیرا هنگامی که ملک الموت بیاید کار تمام است ، و همه چیز باطل می شود ،

( تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ ) (۲)

تمام پیوندهای او قطع می شود

گفت : هنوز مهلت داری در دنیا بمانی ابراهیمعليه‌السلام فرمود : برای چه آمدی ؟ ملک الموت گفت : برای دیدن تو آمدم ابراهیمعليه‌السلام فرمود : آیا با قیافه اصلی بالای سر محتضر می آیی و جانش را می گیری ، گفت : نه ، بر سر خوبان عالم به یک شکل

_____________________________________

۱- (۱)) - طارق (۸۶) : ۹؛ (روزی که رازها فاش می شود .)

۲- (۲)) - بقره (۲) : ۱۶۶؛ (همه دست آویزها و پیوندها از آنان بریده شود .)

می روم و بر سر بدان حرفه ای هم به شکل دیگر می روم ، امام صادق می فرماید :

ابراهیم به او گفت : شکلی که بالای سر خوبان می آیی ، به من نشان بده ، ملک الموت گفت : سرت را برگردان ، تا من به آن شکل در آیم ، ابراهیم به ملک الموت نگاه کرد و بیهوش شد

ابراهیم فرمود : هیچ ستمکار و گناهکاری نیازی نیست به جهنم برود ، همین قیافه برای گناهکاران کافی است(۱)

شبی مجنون به خلوتگاه ناز

ملک الموت آن قیافه زیبا را از کجا می آورد ؟ ملک الموت آینه خدا است ، بالای سر مؤمن که می رود ، عکس مؤمن روی قیافه ملک الموت می افتد ، مؤمن خودش را در ملک الموت می بیند و کافر هم خودش را در ملک الموت می بیند ملک الموت یک چهره واقعی دارد ، این دو قیافه مال دو نوع مردم است

بر پرده تکوین ، تمام نقش ها زیبا است ، کسانی که با دید خود به نقش های ظاهر نگاه می کنند ، همه را زیبا می بینند

به جهان خرّم از آنم که خرّم از اوست

عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست(۲)

وقتی انسان با دید قلبی به اطراف خود نگاه کند ، شاد زندگی می کند غصّه دار

___________________________________________

۱- (۱)) - النور المبین فی قصص الأنبیاء و المرسلین: ۱۱۷، الفصل الثالث؛ (عوالی اللئالی فی الحدیث أن إبراهیمعليه‌السلام لقی ملکا فقال له من أنت قال أنا ملک الموت قال تستطیع أن ترینی الصوره التی تقبض بها روح المؤمن قال نعم أعرض عنی فأعرض عنه فإذا هو شاب حسن الصوره حسن الثیاب حسن الشمائل طیب الرائحه فقال یا ملک الموت لو لم یلق المؤمن إلا حسن صورتک لکان حسبه ثم قال هل تستطیع أن ترینی الصوره التی تقبض بها روح الفاجر فقال لا تطیق فقال بلی قال فأعرض عنی فأعرض عنه ثم التفت إلیه فإذا هو رجل أسود قائم الشعر منتن الرائحه أسود الثیاب یخرج من فیه و من مناخیره النیران و الدخان فغشی علی إبراهیم ثم أفاق و قد عاد ملک الموت إلی حالته الأولی فقال یا ملک الموت لو لم یلق الفاجر إلا صورتک هذه لکفته.)

۲- (۳)) - سعدی شیرازی.

نمی شود ، منظره ها او را رنج نمی دهد ، وقتی با چشم خدا به عالم نگاه می کند

می بیند که کلّ عالم یوسف می باشد ، می بیند همه عالم خرّم و عالم زیبا است

به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی است

غم و شادی برِ عارف چه تفاوت دارد

ساقیا باده بده شادی آن کاین غم از اوست(۱)

این نقش ظاهر موجودات است

به دریا بنگرم دریا تو بینم

دریا یک آینه است ، صورت تو در آینه افتاده است ، دریا که چیزی نیست ، این نقش مخصوص نقاش است

نقش سه تابلو در باطن

نقشِ دوم : نقش روی پرده باطن ، شخصیت و انسانیت انسان است که نقّاش در این مرحله تابلو را جلوی شما قرار می دهد ، می گوید : من باطنِ تو را مطابق این نقّاشی می خواهم ، دیگر خودش نقّاشی نمی کند صورت تو را در رحم نقاشی می کند ، چشم و ابرویتان را در پرده تکوین نقاشی می کند ، لب ، دهن و بینی زیبا را نقاشی می کند ، اما نوبت نقش بر پرده تشریع که می رسد ، یک تابلوی کامل

______________________________________

۱- (۱)) - سعدی شیرازی.