تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان0%

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محسن فیض پور
گروه: مشاهدات: 27857
دانلود: 1866

توضیحات:

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 352 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 27857 / دانلود: 1866
اندازه اندازه اندازه
تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

و جامع ، نقاشی می کند و روبه روی شما می گذارد و می گوید : من باطن ، اخلاق ، حال ، روش و منش شما را با این قیافه می خواهم این را در باطن خود نقاشی کن

در این زمینه سه تابلو کنار هم چیده شده است ، اولین آنها قرآن است ، درباره قرآن فقط یک کلمه بیان می کنم :

(تعلّموا کتابَ الله فانّه أحسن الحدیث)(۱) ( الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ ) (۲)

در پرده تکوین می فرماید : همه را زیبا نقاشی کرده ام ، ولی به قرآن که می رسد می فرماید :

(فانّه أحسن الحدیث)

این نقّاشی زیباترین نقاشی من است ، اما چشم دل باید آن را ببیند

امیرالمؤمنینعليه‌السلام در (نهج البلاغه ) می فرماید : خدا قابل دیدن ما بندگان نیست ، نمی توانیم خدا را ببینیم ، دیده نمی شود ، هیچ چشمی نمی تواند او را ببیند ، ولی برای اینکه بتواند او را ببیند ، در قرآن جلوه کرده است

(فانّه أحسن الحدیث )

قرآن یک تابلو است ، اخلاق ، اقتصاد ، سیاست ، حکومت ، روش و منش خودتان را با فهم این تابلو در باطن نقاشی کنید.

قرآن تابلوی اول است اما تابلوی دوم ، که باید باطن خود را از روی این تابلو نقاشی کرد:

( لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ ) (۳)

پیغمبر من ، برای شما انسان نیکویی است که اگر زندگی خود را از روی او ، نقّاشی کنید

______________________________________

۱- (۱)) - نهج البلاغه: خطبه ۱۰۹، بحار الأنوار: ۲۹۱/۷۴، باب ۱۴، حدیث ۲؛ (خُطْبَتُهُعليه‌السلام الْمَعْرُوفَهُ بِالدِّیبَاجِ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ۰۰۰وَ أَفِیضُوا فِی ذِکْرِ اللَّهِ جَلَّ ذِکْرُهُ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الذِّکْرِ وَ هُوَ أَمَانٌ مِنَ النِّفَاقِ وَ بَرَاءَهٌ مِنَ النَّارِ وَ تَذْکِیرٌ لِصَاحِبِهِ عِنْدَ کُلِّ خَیْرٍ یَقْسِمُهُ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ وَ لَهُ دَوِیٌّ تَحْتَ الْعَرْشِ وَ ارْغَبُوا فِیمَا وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فَإِنَّ وَعْدَ اللَّهِ أَصْدَقُ الْوَعْدِ وَ کُلُّ مَا وَعَدَ فَهُوَ آتٍ کَمَا وَعَدَ وَ اقْتَدُوا بِهَدْیِ رَسُولِ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فَإِنَّهُ أَفْضَلُ الْهَدْیِ وَ اسْتَنُّوا بِسُنَّتِهِ فَإِنَّهَا أَشْرَفُ السُّنَنِ وَ تَعَلَّمُوا کِتَابَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدِیثِ وَ أَبْلَغُ الْمَوْعِظَهِ وَ تَفَقَّهُوا فِیهِ فَإِنَّهُ رَبِیعُ الْقُلُوبِ وَ اسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنَّهُ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ أَحْسِنُوا تِلَاوَتَهُ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْقَصَصِ وَ إِذا قُرِئَ عَلَیْکُمْ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ۰۰۰)

۲- (۲)) - سجده (۳۲) : ۷؛ (همان کسی که آنچه را آفرید نیکو ساخت.)

۳- (۳)) - احزاب (۳۳) : ۲۱؛ (برای شما در [ روش و رفتار ] پیامبر خدا الگوی نیکویی است برای کسی که همواره به خدا و روز قیامت امید دارد ؛ و خدا را بسیار یاد می کند .)

( لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللّهَ کَثِیراً )

امید مثبت و آخرت آباد پیدا می کنید و ذاکر لله می شوید

این یک تابلو است وقتی امیرالمؤمنینعليه‌السلام از این تابلو تعریف می کند ، همه را با افعل تفضیل تعریف می کند ، می فرماید : در همه چیز پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بهترین است

اما تابلوی سوم ، اهل بیتعليهم‌السلام هستند اگر خانم ها می خواهند بهترین زن را در اهل بیتعليهم‌السلام الگو بگیرند ، (فاطمهُ سیده نساء العالمین ) بهترین زن در تمام زنان عالم فاطمهعليها‌السلام است

وقتی پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می خواهد از علیعليه‌السلام تعریف کند اول از امام مجتبیعليه‌السلام تعریف می کند ، بعد حضرت أبی عبدالله الحسین را تعریف می کند ، دو نفر از زیباترین ها هستند ، می فرماید :

(الحسن والحسین سیّدا شباب أهل الجنّه )(۱) همه اهل جنت شباب هستند ، این دو نفر سرور جوانان اهل بهشت هستند ، سرور جوانان اهل بهشت حسن و حسین من هستند زیباترین جای آفرینش ، زیباترین جای عالم از نظر عنصری بهشت است ، در قیامت همه چیز زنده است ،

( إِنَّ الدّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوانُ ) (۲)

بهشت به پروردگار گفت : نمی خواهی مرا آرایش کنی ، بهشت که زیباترین جای عنصری و فیزیکی می باشد ، گفت : نمی خواهی مرا آرایش کنی ؟ خطاب رسید همه وجود تو را به وجود حسن ، حسین و فاطمه آرایش کردم ،

(ألم أزیّنْکِ بالحسن والحسین )(۳) بعد می فرماید :

(وأبوهما أفضل منهما )(۴)

_______________________________________

۱- (۱)) - من لایحضره الفقیه: ۴۲۰/۴، حدیث ۵۹۲۰؛ (قَالَ النَّبِیُّصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم إِنَّ عَلِیّاً وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی وَ زَوْجَتُهُ فَاطِمَهُ سَیِّدَهُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ ابْنَتِی وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ وَلَدَایَ مَنْ وَالَاهُمْ فَقَدْ وَالَانِی وَ مَنْ عَادَاهُمْ فَقَدْ عَادَانِی وَ مَنْ نَاوَأَهُمْ فَقَدْ نَاوَأَنِی وَ مَنْ جَفَاهُمْ فَقَدْ جَفَانِی وَ مَنْ بَرَّهُمْ فَقَدْ بَرَّنِی وَصَلَ اللَّهُ مَنْ وَصَلَهُمْ وَ قَطَعَ اللَّهُ مَنْ قَطَعَهُمْ وَ نَصَرَ اللَّهُ مَنْ أَعَانَهُمْ وَ خَذَلَ مَنْ خَذَلَهُمُ اللَّهُمَّ مَنْ کَانَ لَهُ مِنْ أَنْبِیَائِکَ وَ رُسُلِکَ ثَقَلٌ وَ أَهْلُ بَیْتٍ فَعَلِیٌّ وَ فَاطِمَهُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ أَهْلُ بَیْتِی وَ ثَقَلِی فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِیراً یَا رَبَّ الْعَالَمِین.)

۲- (۲)) - عنکبوت (۲۹) : ۶۴؛ (این زندگی دنیا جز سرگرمی و بازی نیست.)

۳- (۳)) - بحار الأنوار: ۳۰۶/۴۳، باب ۱۲؛ (وَ مِنْ کِتَابِ الْفِرْدَوْسِ عَنْ عَائِشَهَ عَنِ النَّبِیِّصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قَالَ سَأَلَتِ الْفِرْدَوْسُ رَبَّهَا فَقَالَ أَیْ رَبِّ زَیِّنِّی فَإِنَّ أَصْحَابِی وَ أَهْلِی أَتْقِیَاءُ أَبْرَارٌ فَأَوْحَی اللَّهُ عز و جل إِلَیْهَا أَ لَمْ أُزَیِّنْکِ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ.)

۴- (۴)) - بحار الأنوار: ۳۷/۶۰، باب ۵۰، حدیث ۲۹؛ (عَنْ الصَّادِقُعليه‌السلام أَنَّ فَاطِمَهَعليه‌السلام عَادَتْ رَسُولَ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عِنْدَ مَرَضِهِ الَّذِی عُوفِیَ مِنْهُ وَ مَعَهَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ فَأَقْبَلَا یَغْمِزَانِ مِمَّا یَلِیهِمَا مِنْ یَدِ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّی اضْطَجَعَا عَلَی عَضُدَیْهِ وَ نَامَا فَلَمَّا انْتَبَهَا خَرَجَا فِی لَیْلَهٍ ظَلْمَاءَ مُدْلَهِمَّهٍ ذَاتِ رَعْدٍ وَ بَرْقٍ وَ قَدْ أَرْخَتِ السَّمَاءُ عَزَالِیَهَا فَسَطَعَ لَهُمَا نُورٌ فَلَمْ یَزَالَا یَمْشِیَانِ فِی ذَلِکَ النُّورِ وَ یَتَحَدَّثَانِ حَتَّی أَتَیَا حَدِیقَهَ بَنِی النَّجَّارِ فَاضْطَجَعَا وَ نَامَا فَانْتَبَهَ النَّبِیُّصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مِنْ نَوْمِهِ وَ طَلَبَهُمَا فِی مَنْزِلِ فَاطِمَهَ فَلَمْ یَکُونَا فِیهِ فَقَامَ عَلَی رِجْلَیْهِ وَ هُوَ یَقُولُ إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلَایَ هَذَانِ شِبْلَایَ خَرَجَا مِنَ الْمَخْمَصَهِ وَ الْمَجَاعَهِ اللَّهُمَّ أَنْتَ وَکِیلِی عَلَیْهِمَا اللَّهُمَّ إِنْ کَانَا أَخَذَا بَرّاً أَوْ بَحْراً فَاحْفَظْهُمَا وَ سَلِّمْهُمَا فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ وَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ لَاتَحْزَنْ وَ لَاتَغْتَمَّ لَهُمَا فَإِنَّهُمَا فَاضِلَانِ فِی الدُّنْیَا وَ الآْخِرَهِ وَ أَبُوهُمَا أَفْضَلُ مِنْهُمَا هُمَا نَائِمَانِ فِی حَدِیقَهِ بَنِی النَّجَّارِ.)

علی از این دو بالاتر است این هم یک تابلو است

پروردگار پرده شخصیت ما را نقاشی نمی کند ، سه تابلو در برابر ما می گذارد ، قلم عمل و عقل به دست ما می دهد ، می فرماید : باطن خود را نقاشی کن

برخورد عاطفی امیر المؤمنینعليه‌السلام با میثم

یکی از افرادی که این سه تابلو ، را نقاشی کرده است ، یک خرمافروش بوده است خرمافروشی برده بود ، یک خانم برای کارهای خانه خود این غلام را خریده بود که کارهایش را انجام دهد ، روزی این خانم با غلام خود راه می رفت ، امیرالمؤمنینعليه‌السلام از مقابل می آمد

حضرتعليه‌السلام رو به غلام کرد ، نامت چیست ؟ جواب داد : سالم ، فرمود نه ، اسم اصلیت سالم نیست ، پدر و مادرت نام تو را میثم گذاشتند ، ایرانی بود

در ایرانی ها چه انسان های نقاشی شده بودند سلمان ، میثم ، شیخ طوسی و خواجه نصیر طوسی و مانند این افراد بسیار است

ای ایرانی ! از این فرهنگِ عظیم و زیبا عقب نمانی ایرانی مواظب باش ، الگو و فرهنگ تو مسیحیت و یهودیت نشود ، در ایران فرهنگ مسیحیت و یهودیت حاکم شده است با یهودی گری و مسیحی گری ابن سینا، (۱) خواجه نصیر ، میثم(۲) و سلمان پیدا نمی کنیم

نام تو را میثم گذاشتند ، خانم وقتی این برخورد عاطفی را بین امیرالمؤمنینعليه‌السلام و میثم دید ، گفت : آقا من این غلام را نمی خواهم ، او را به شما بخشیدم

امیرالمؤمنینعليه‌السلام فرمود : تو هم در راه خدا آزاد هستی میثم گفت : من از غلامی این زن آزاد شدم ، علی جان می خواهم غلام تو شوم تحت تربیت امیرالمؤمنین قرار گرفت ، به قدری خود را زیبا نقاشی کرد ، که میثم به مکه آمده بود ، تا أبی عبداللهعليه‌السلام را زیارت کند ، همان سالی که امام کربلا آمد

_______________________________________

۱- (۱)) - شرح حال ابن سینا در کتاب ارزش عمر و راه هزینه آن، جلسه ۱۵ آمده است.

۲- (۲)) - شرح حال میثم تمار در کتاب مرگ و فرصت ها، جلسه ۱۶ آمده است.

میثم در زد ، ام سلمه همسر پیغمبر پشت در آمد ، گفت : امام حسین را می خواهم ملاقات کنم ، ام سلمه گفت : بیرون شهر رفته است ، میثم گفت : هنگامی که تشریف آوردند سلام مرا به ایشان برسان ، می خواهم به کوفه بروم ، چوبه دار منتظر من است به عشق علی می خواهند مرا به دار بکشند ، من نمی توانم بایستم

ام سلمه گفت : چه کسی هستی ؟ گفت : میثم ، ام سلمه گفت : شب های زیادی را دیده بودم که پیغمبرعليه‌السلام با گریه برای تو دعا می کرد(۱) والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

_______________________________________

۱- (۱)) - الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد: ۳۲۴/۱؛ (وَ مِنْ ذَلِکَ مَا رَوَوْهُ أَنَّ مِیثَمَ التَّمَّارِ کَانَ عَبْداً لِامْرَأَهٍ مِنْ بَنِی أَسَدٍ فَاشْتَرَاهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَعليه‌السلام مِنْهَا وَ أَعْتَقَهُ وَ قَالَ لَهُ مَا اسْمُکَ قَالَ سَالِمٌ قَالَ أَخْبَرَنِی رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَّ اسْمَکَ الَّذِی سَمَّاکَ بِهِ أَبَوَاکَ فِی الْعَجَمِ مِیثَمٌ قَالَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقْتَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَاسْمِی قَالَ فَارْجِعْ إِلَی اسْمِکَ الَّذِی سَمَّاکَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وَ دَعْ سَالِماً فَرَجَعَ إِلَی مِیثَمٍ وَ اکْتَنَی بِأَبِی سَالِمٍ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّعليه‌السلام ذَاتَ یَوْمٍ إِنَّکَ تُؤْخَذُ بَعْدِی فَتُصْلَبُ وَ تُطْعَنُ بِحَرْبَهٍ فَإِذَا کَانَ الْیَوْمُ الثَّالِثُ ابْتَدَرَ مَنْخِرَاکَ وَ فَمُکَ دَماً فَیُخْضَبُ لِحْیَتُکَ فَانْتَظِرْ ذَلِکَ الْخِضَابَ وَ تُصْلَبُ عَلَی، باب دَارِ عَمْرِو بْنِ حُرَیْثٍ عَاشِرَ عَشَرَهٍ أَنْتَ أَقْصَرُهُمْ خَشَبَهً وَ أَقْرَبُهُمْ مِنَ الْمَطْهَرَهِ وَ امْضِ حَتَّی أُرِیَکَ النَّخْلَهَ الَّتِی تُصْلَبُ عَلَی جِذْعِهَا فَأَرَاهُ إِیَّاهَا فَکَانَ مِیثَمٌ یَأْتِیهَا فَیُصَلِّی عِنْدَهَا وَ یَقُولُ بُورِکْتِ مِنْ نَخْلَهٍ لَکِ خُلِقْتُ وَ لِی غُذِّیتِ وَ لَمْ یَزَلْ یَتَعَاهَدُهَا حَتَّی قُطِعَتْ وَ حَتَّی عَرَفَ الْمَوْضِعَ الَّذِی یُصْلَبُ عَلَیْهَا بِالْکُوفَهِ قَالَ وَ کَانَ یَلْقَی عَمْرَو بْنَ حُرَیْثٍ فَیَقُولُ لَهُ إِنِّی مُجَاوِرُکَ فَأَحْسِنْ جِوَارِی فَیَقُولُ لَهُ عَمْرٌو أَ تُرِیدُ أَنْ تَشْتَرِیَ دَارَ ابْنِ مَسْعُودٍ أَوْ دَارَ ابْنِ حَکِیمٍ وَ هُوَ لَایَعْلَمُ مَا یُرِیدُ. وَ حَجَّ فِی السَّنَهِ الَّتِی قُتِلَ فِیهَا فَدَخَلَ عَلَی أُمِّ سَلَمَهَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا فَقَالَتْ مَنْ أَنْتَ قَالَ أَنَا مِیثَمٌ قَالَتْ وَ اللَّهِ لَرُبَّمَا سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یُوصِی بِکَ عَلِیّاً فِی جَوْفِ اللَّیْلِ فَسَأَلَهَا عَنِ الْحُسَیْنِ قَالَتْ هُوَ فِی حَائِطٍ لَهُ قَالَ أَخْبِرِیهِ أَنِّی قَدْ أَحْبَبْتُ السَّلَامَ عَلَیْهِ وَ نَحْنُ مُلْتَقُونَ عِنْدَ رَبِّ الْعَالَمِینَ إِنْ شَاءَ اللَّهِ فَدَعَتْ لَهُ بِطِیبٍ فَطَیَّبَتْ لِحْیَتَهُ وَ قَالَت ْلَهُ أَمَا إِنَّهَا سَتُخْضَبُ بِدَمٍ.)

۱۸ - پیوند با اهل بیتعليهم‌السلام

اشاره

وجود دو پیوند در دو عالم

تهران، مسجد حضرت امیرعليه‌السلام

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

در عالم دو پیوند وجود دارد ، اولین پیوند ، پیوندی است که در عالم طبیعت ، و پیوند دیگر در عالم معنویت ، صورت می گیرد هر کدام از این پیوندها ، به ویژه برای انسان دارای آثار با برکتی است پیوندی که در عالم مادّی صورت می گیرد ، برای کشاورزان ارزش ویژه ای دارد ، برای اینکه رشد ایجاد شود ، میوه فراوان به بار بیاورد ، و عمر درخت و گل طولانی تر شود ، این پیوند را برقرار می کنند ، شاخه ای را به تنه درختی پیوند می زنند ، این شاخه ضعیف و ناتوان با پیوند خوردن به درخت توانمند ، قدرت و توان می گیرد ، خرّم و سرسبز می شود و میوه فراوانی در اختیار کشاورز قرار می دهد

در عالم معنویت هم پیوند همین کار را انجام می دهد ، آیات قرآن ، روایات و معارف الهی ، درباره این پیوند مسائل فوق العاده مهمی را مطرح کرده اند ، تا جایی که پروردگار در قرآن مجید قطع کننده پیوند را ملعون و از رحمت خدا محروم دانسته است و در یکی از آیات ، قطع کننده پیوند را اهل خسارت معرفی کرده است(۱)

_________________________________________

۱- (۱)) - الإحتجاج علی أهل اللجاج: ۳۸۰/۲؛ (عن رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نصا فَقَالَ: إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ قَوْلُهُصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی کَمَثَلِ سَفِینَهِ نُوحٍ مَنْ رَکِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ وَ مَنْ تَقَدَّمَهَا مَرَقَ وَ مَنْ لَزِمَهَا لَحِقَ فالمتمسک بأهل بیت رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هاد مهتد بشهاده من الرسول- و المتمسک بغیرها ضال مضل.) إرشاد القلوب إلی الصواب: ۳۰۶/۲، حکایه الجاثلیق؛ (مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ هُمَا الثَّقَلَانِ کِتَابُ اللَّهِ الثَّقَلُ الْأَکْبَرُ -حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ سَبَبٌ بِأَیْدِیکُمْ وَ سَبَبٌ بِیَدِ اللَّهِ عز و جل وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَلَا تَتَقَدَّمُوهُمْ فَتَمْزَقُوا وَ لَاتَأْخُذُوا عَنْ غَیْرِهِمْ فتَعَطْبَوُا وَ لَاتُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْک.) الخصال: ۱۲۹/۱، حدیث ۱۳۲؛ (قالَ رَسُولُ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أکمه أَعْمَی عَنْ وَلَایَهِ أَهْلِ بَیْتِی.)

معنای خسران در قرآن

کلمه خسران ، در قرآن مجید به معنای تباه شدن همه سرمایه وجودی انسان است خسران غیر از ضرر است کلمه ضرر هم در قرآن مجید استعمال شده ، اما در موارد خاصّ ، اما لغت خسارت در اکثر آیات قرآن به کار گرفته شده است از آخرین سوره هایی که در قرآن کلمه خسارت را به کار گرفته است ، سوره مبارکه( وَ الْعَصْرِ ) است که پروردگار عالم برای بیان این خسارت ، سوگند و قسم یاد کرده است

( إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ ) (۱)

به زمان ، به روزگار ، به عصر نبوّت پیامبر ، به روزگار عدالت جهانی امام دوازدهم قسم ، این تأویل ها در روایات ما و اهل سنت ، آمده است ، و بهتر این است که به مجموعه این زمان ها قسم یاد شود ،( إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ ) یقیناً و بی تردید انسان در نقطه نابودی تمام موجودیّت خود قرار دارد هم موجودیت عقلی ، قلبی ، روحی و نفسی تا جایی که چیزی از وجود او برای وزن کردن در قیامت باقی نماند.

خداوند در قرآن می فرماید :

( فَلا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَزْناً ) (۲)

عدّه ای وارد قیامت می شوند اما چیزی برای ارزیابی و پاداش گرفتن ندارند از باب عقل ، وجدان ، فطرت ، روح ، عمل ، اخلاق و بدن ، هیچ چیزی برای ارزیابی ندارند

ارزیابی پروردگار ، برای کسانی است که مایه و سرمایه دارند ، اما کسانی که به عنوان:

_________________________________________

۱- (۱)) - عصر (۱۰۳) : ۲؛ ([ که ] بی تردید انسان در زیان کاری بزرگی است.)

۲- (۲)) - کهف (۱۸) : ۱۰۵؛ (پس روز قیامت میزانی برای [ محاسبه اعمال ] آنان برپا نمی کنیم .)

( لَفِی خُسْرٍ ) (۱)

یا

( أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ ) (۲)

یا

( قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالاً ) (۳)

معرفی می کند ، کسانی هستند که در قیامت چیزی قابل ارزیابی ندارند ، که حتّی روزنه ای از بهشت را به روی آنها باز کنند در ظاهر و باطن از رحمت خدا دور هستند بسیار عجیب است که قرآن ، قطع کنندگان پیوند را:

( أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ )

معرفی کرده است.

قطع پیوند با پروردگار

وقتی از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سؤال می کنند که این قاطع پیوند ،

( یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ ) (۴)

( یُوصَلَ ) یعنی پیوند ،( یَقْطَعُونَ ) یعنی قطع کننده پیوند ، و به عبارت دیگر:

پیوند نمی خورد، یا اگر پیوند بخورد ، پیوند را قیچی کرده و می برد جریانی در زندگی او بوجود می آید که برای بها دادن به آن جریان ، پیوند را قطع می کند ممکن است یک جریان تلخ ، مانند امتحانات الهی ، یا یک جریان شیرین ، مانند پول ، شهوت و صندلی موجب شود که پیوند را ادامه ندهد ؛ زیرا نمی تواند به پول ، صندلی و شهوت برسد ، لذا پیوند را قطع می نماید

یکی از موارد قطع ، پیوند در جنگ جمل(۵) می باشد که با حفظ این پیوند ، از

________________________________________

۱- (۱)) - عصر (۱۰۳) : ۲؛ (در زیان کاری بزرگی است.)

۲- (۲)) - بقره (۲) : ۲۷؛ (آنانند که زیانکارند .)

۳- (۳)) - کهف (۱۸) : ۱۰۳؛ (بگو : آیا شما را از زیانکارترین مردم از جهت عمل آگاه کنم ؟)

۴- (۴)) - بقره (۲) : ۲۷؛ (و آنچه را خدا پیوند خوردن به آن را فرمان داده است [ مانند پیوند با پیامبران و کتابهای آسمانی و اهل بیت طاهرین و خویشان ] قطع می نمایند.)

۵- (۵)) - قصص الأنبیاء (قصص قرآن): ۷۰۴ جنگ جمل؛ (اوّلین گروهی که به مبارزه علنی و بیعت شکنی اقدام کردند، گروه ناکثین یا پیروان طلحه و زبیر بودند، آنها خود را ولیّ دم و منتقم خلیفه سوّم نامیدند، در حالی که خود در قتل عثمان دخیل بودند، آنها به بهانه انجام حجّ عمره از مدینه خارج شده و به جانب بصره رفتند و در آنجا بر علیه امام شورش کردند و برای همراه کردن مردم و موجّه جلوه دادن خویش عایشه همسر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را نیز فریب داده و با خود همرأی نمودند، آنها شتری قوی هیکل و سرخ مو تهیّه کرده و هودجی بر آن نهاده و عایشه را بر آن سوار کردند و به سوی بصره حرکت نمودند، تاریخ جنگ جمل نشان می دهد هر یک از این افراد (طلحه، زبیر، عایشه) قبل از اقدام به خروج بر امیر مؤمنان بارها دچار تردید شدند، امّا دستهای پنهانی آنها را بر ادامه این روند تشویق می کرد و تردید آنها را برطرف می نمود، در این رابطه نقش عبد اللَّه بن زبیر، محمّد بن طلحه و مروان بن حکم انکار ناپذیر است، اینان در واقع با پنهان شدن پشت چهره های خوشنام، چون صحابه پیامبر و همسر او قصد داشتند از پشت به اسلام ضربه بزنند و با خود گفتند: اگر اصحاب جمل پیروز شوند ما امتیازات از دست رفته دوران خلیفه سوّم را بدست می آوریم و اگر شکست بخورند هیبت هر دو طرف، در مقابل مردم فرو می ریزد و مردم آنها را کسانی می پندارند که در راه رسیدن به منافع شخصی و خلافت به جان هم افتاده اند! سرانجام توطئه پشت پرده امویان بدست اصحاب جمل جامه تحقّق پوشید و آنها در بصره علم مخالفت برافراشتند، امامعليه‌السلام برای مقابله با آنها سپاه خود را بسیج کرد و عازم بصره گشت و در آغاز نبرد با خطابه ای راهگشا با همه آنان اتمام حجّت نمود، آنگاه یکی از افراد خود را با قرآن بسوی سپاه جمل فرستاد تا آنها را به حکمیّت قرآن فرا خواند، امّا سپاه بصره او را کشتند، پس از این ماجرا امام فرمان نبرد را صادر فرمود، جنگ تا سه روز ادامه یافت، یاران امام رشادتها به خرج دادند و سرانجام سردمداران جنگ، طلحه و زبیر به هلاکت رسیدند و شتر حامل عایشه که پرچم جنگ هم بر فراز هودج او بود، بر زمین افتاد و آتش جنگ فرو نشست، آنگاه امام فرمان داد، فراریان را تعقیب نکنند و مجروحان را نکشند و به خانه ها قدم نگذارند و هر کس که سلاح خود را بر زمین گذارد در امان است، سپس عایشه را با مرکب و توشه کافی به سوی مدینه رهسپار نمود و محمّد بن ابو بکر برادر عایشه را به همراه چهل زن که لباس مردانه پوشیده بودند برای همراهی عایشه گسیل داشت، آنگاه ابن عباس را به جانشینی خود در بصره منصوب کرد و با پیروزی کامل به سوی کوفه بازگشت.)

صندلی و مقام خبری نبود برای اینکه به اهداف خود برسند ، پیوند را بریدند بر فرض اگر به صندلی و مقام می رسیدند؛ چون هر دو پیر بودند ، به محض رسیدن آن را از دست می دادند ؛ زیرا عقیده امیرالمؤمنینعليه‌السلام این بود که اگر هر دو به این مقام می رسیدند ، در باطن خود طرح و نقشه داشتند ، وقتی که مقام را به دست آوردند ، یکی از آنها دیگری را بکشد و بر صندلی حکومت بنشیند ؛ یعنی هنگامی که پیوند قطع شد ، تمام تعادل فکری و روحی به هم می ریزد ، در بریدن پیوند ، مایه های الهی در وجود انسان ته نشین و به تدریج اخلاق حیوانات درنده را پیدا می کند

خداوند در قرآن می فرماید :

( فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ) (۱)

اکنون طبق آیات قرآن شاخه ای که باید پیوند بخورد ، چه شاخه ای است ؟

( الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ ) (۲)

چرا شاخه نازک ، باید در عالم مادی پیوند بخورد ؟ شاخه ای که باید پیوند بخورد ، وجود انسان می باشد ، مگر انسان قوی نیست ؟ نه

ناتوان بودن انسان

خداوند در قرآن می فرماید : انسان در ناتوانی قرار دارد

( خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِیفاً ) (۳)

از نظر بدنی ناتوان است ، وقتی در رحم مادر است ، نمی تواند خودش را اداره کند ، به وسیله ناف او را تقویت می کنم ، در رحم مادر به سه کیلو تبدیل می شود

وقتی انسان به دنیا می آید باز هم ضعیف است او را با سینه مادر پیوند می دهند

بعد از دو سال او را به سفره طبیعت پیوند می دهند ، آب ، نان ، میوه و گوشت

________________________________________

۱- (۱)) - اعراف (۷) : ۱۷۶؛ (پس داستانش چون داستان سگ است [ که ] اگر به او هجوم بری ، زبان از کام بیرون می آورد ، واگر به حال خودش واگذاری [ باز هم ] زبان از کام بیرون می آورد .)

۲- (۲)) - بقره (۲) : ۲۷؛ (آنان کسانی هستند که پیمان خدا را [ که توحید و وحی و نبوت است ] پس از استواری اش [ با دلایل عقلی و علمی و براهین منطقی با عدم وفای به آن ] می شکنند و آنچه را خدا پیوند خوردن به آن را فرمان داده است [ مانند پیوند با پیامبران و کتابهای آسمانی و اهل بیت طاهرین و خویشان ] قطع می نمایند.)

۳- (۳)) - نساء (۴) : ۲۸؛ (انسان [ در برابر مشکلات و شهوات جنسی ] ناتوان آفریده شده است .)

می خورد ، بزرگ می شود ، قهرمان جهان می شود ، یا در جبهه شیر بیشه شجاعت می شود ، همه از آثار پیوندها می باشد

در عالم عقل ، نفس ، جان و قلب هم ضعیف است ، آیا ضعیف نیست ؟

( وَ اللّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً ) (۱)

هنگامی که از مادر به دنیا آمدید نفهم بودید آیا نادانی ضعف و ناتوانی نیست ؟ !

پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به امیرالمؤمنینعليه‌السلام فرمود :

(لا فقر أشدّ من الجهل )(۲) فقر مادی سنگین تر از نادانی نیست حال ضعف عقلی را چگونه باید تقویت کرد ؟ باید او را به مدرسه پیوند بدهند بعد از اینکه به منابع علمی پیوند خورد ، استاد ، دکتر ، مهندس و مخترع می شود اگر انسان را به منابع علمی پیوند نزنند ، هر چه در این دنیا عمر کند و هر مکانی زندگی کند ، همان نادان است

خر عیسی گرش به مکّه برند

چون بیاید هنوز خر باشد(۳)

لازمه پیشرفت انسان ، پیوند خوردن به منابع علمی می باشد

( أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً )

از هنگامی که نفْس شما در دنیا پا نهاد ، بی رنگ و بی ارزش بود ، باید پیوند بخورد تا تبدیل به نفس زکیّه شود به چه چیزی پیوند بخورد ؟ چرا انسان باید پیوند بخورد ؟ زیرا انسان فقر و ضعف محض است هیچ فقیر و ضعیفی حاضر نیست در فقر و ضعف بماند ، همه از ضعف و فقر فراری هستند ، پس واجب است انسان پیوند بخورد

به چه دلیل خداوند مسأله پیوند را در قرآن خدا مطرح کرده و قاطع پیوند را

________________________________________

۱- (۱)) - نحل (۱۶) : ۷۸؛ (و خدا شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمی دانستید.)

۲- (۲)) - الکافی: ۲۵/۱، حدیث ۲۵؛ (أَبِی عَبْدِ اللَّهِعليه‌السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یَا عَلِیُّ لَافَقْرَ أَشَدُّ مِنَ الْجَهْلِ وَ لَامَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ.)

۳- (۳)) - سعدی شیرازی.