تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان0%

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محسن فیض پور
گروه: مشاهدات: 27832
دانلود: 1859

توضیحات:

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 352 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 27832 / دانلود: 1859
اندازه اندازه اندازه
تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

تواضع و آثار آن مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

من می دود گفتم : چگونه پول دنبال شما می دود ، گفت : اگر مدتی کنار من باشی متوجه می شوی مثلا شب که به خانه می روم ، همسرم می گوید : چهار پنج کیسه ، نصف گونی ، اسکناس آورده اند و گفتند : به حاج آقا بدهید ، رسید هم نمی خواهد

معرفی هم نمی کند

آسمان ها و زمین را ضامن رساندن روزی به او قرار می دهم:

(وکنتُ له من وراء تجاره کلّ تاجر )

همه تاجرها کنار بروند ، خود من برای او تجارت می کنم چگونه خدا برای انسان تجارت می کند ، این قدر زمینه های توفیق را برای انسان فراهم می کند ، که انسان با فراهم شدن آن زمینه های توفیق ، این قدر کار خیر از او سر می زند که در روز قیامت به او می گویند : هر تعدادی را که می خواهی شفاعت کن ؛ زیرا نزد ما آبرو و مایه داری

این عمل نتیجه اتصال به الله و رحمان و رحیم می باشد ، به ما سفارش کردند که در هیچ کاری بدون( بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ) وارد نشوید ، یعنی بدون اتصال دادن خود به اولوهیت و رحمانیت و رحیمیت وارد هیچ کاری نشویم او مهربان عجیبی است

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

۸ - حقیقت اعمال انسان

اشاره

دوام و ثبات اعمال انسان

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

طبق آیات قرآن و روایات و اخبار اهل بیتعليهم‌السلام و تحقیقات گروهی از دانشمندان الهی در شرق و غرب عالم ، در قدیم و جدید عالم ، آنچه که برای انسان باقی می ماند و دوام دارد و همیشگی است ، عمل انسان است هر چند این عمل ، عمل صالح و یا عمل زشت باشد. دوام ، پابرجایی و ثبات این عمل و جاوید بودن این عمل قطعی و یقینی است که روایات و اخبار بسیاری بر آن گواه و شاهد است

معنای عمل و کیفیت و ماهیت آن

عمل چیست ؟ و چه کیفیت و ماهیتی دارد ؟ درباره عمل ، علاوه بر آیات قرآن و روایات ، کتاب های زیادی نوشته شده است کتاب های پرقیمتی که محور بحث آن عمل و دانش و علم است که در ضمن مطالعه این گونه کتاب ها، انسان به معجزه بودن قرآن و روایات اهل بیتعليهم‌السلام پی می برد ، که پانزده قرن قبل در یک شهر قدیمی و بدون مدرسه ، شهری که یک نفر قلم به دست نداشته ، شهری که امیرالمؤمنینعليه‌السلام می فرماید : یک نفر هنر نوشتن نداشت ، شهر مدینه(۱) که عقب افتاده تر از مکّه(۲) بود ، چون دور از رفت و آمد کاروان ها و ملت ها بود قرآن کریم و اهل بیتعليهم‌السلام یک سلسله حقایقی را در رابطه با عالم ، موجودات ، انسان ، گذشته

________________________________________

۱- (۱)) - لغت نامه دهخدا: ۵۴/۳۴ شهر مدینه: از شهرهای مهم عربستان سعودی است. این شهر پس از مهاجرت پیغمبر اسلام از مکه به آن جا، موقعیت خاصی پیدا کرد و نامش از یثرب به مدینه النبی تبدیل یافت، مرقد حضرت رسول در این شهر است و مطاف و زیارتگاه مسلمانان جهان است. فاصله آن تا بحر احمر ۱۷۵ کیلومتر و با جده ۴۲۵ کیلومتر است. مدینه در واحه ای قرار گرفته که آب آن نسبتاً فراوان است. بدین جهت میوه و غلات فراوان در آنجا کاشته می شود. در عصر پیغمبر و ابوبکر و عمر و عثمان و آغاز خلافت امیرالمؤمنین علیعليه‌السلام - پیش از آنکه آن حضرت کوفه را مقر حکومت سازد - مرکز خلافت اسلامی بود. در حکومت امویان حکام مدینه از جانب خلیفه تعیین می شدند و در عصر عباسی نیز تا سال ۴۲۸ ه.ق. که محمد بن عبداللّه طاهر از جانب المستعین به حکومت آن شهر تعیین شده بود جزء متصرفات عباسیان به شمار می آمد. از سال ۲۵۰ تا سال ۹۲۳ که حکومت عثمانی آن شهر را تصرف کرد علویان از خانواده بنوالاحیضر و بنو مهنا حکومت آن جا را به دست گرفتند. در سال ۱۲۱۹ وهابیان آن را تصرف کردند لکن محمد علی والی مصر به سال ۱۲۲۷ آن شهر را از ایشان پس گرفت. در سال ۱۳۳۵ ه.ق. نیروهای شریف مکه بر آنجا دست یافت و در سال ۱۳۴۳ ه.ق. (۱۹۲۴ م) ابن سعود آن را تصرف کرد و جزو دولت عربستان سعودی گردید. نام های دیگر مدینه عبارت است از: مدینه السماء، مدینه مشرفه، مدینه الرسول، مدینه النبی، مدینه منوره، مدینه طیبه، مدینه مکرمه، حرم الرسول، دار الهجره، قریه الانصار، اثرب، یثرب، یندد، تید، نیدد، نیدر، موفیه، بحیره، طیبه، مسکینه، طابه، محبه، محبوبه، مجببه، حبیبه، مرحومه.

۲- (۲)) - لغت نامه دهخدا: ۱۰۱۱/۳۵ شهر مکه: ام القری، بکه. شهر مقدس اسلامی در کشور عربستان سعودی در منطقه حجاز که مسجدالحرام و خانه کعبه شرفها اللّه در آنجاست. در ۸۰ کیلومتری شرق جده و در دره تنگی که محاط کوه های بلندی است واقع شده است. ارتفاع آن از سطح دریا ۳۳۰ متر است. تاریخ بنا و آبادانی آن به زمان حضرت ابراهیمعليه‌السلام و فرزند او اسماعیلعليه‌السلام باز می گردد. این شهر که زیارتگاه و قبله مسلمانان جهان است در ایام جاهلیت نیز مرکز عبادت اصنام و یکی از مراکز مهم بازرگانی عربستان در قبل از اسلام بود. اما پس از تأسیس حکومت امویان در دمشق اهمیت تجاری خود را از دست داد. در اوایل قرن چهارم هجری قرامطه آن را خراب کردند و عثمانیان در اوایل قرن دهم به آنجا دست یافتند. بین سالهای ۱۲۱۸ و ۱۲۲۸ ه.ق. به دست وهابیان افتاد و شریف حسین به سال ۱۳۳۵ ه.ق. استقلال آن را اعلام و خود را پادشاه حجاز نامید و به سال ۱۳۴۳ مکه به قبضه تصرف ابن سعود درآمد و از آن زمان تا امروز خاندان وی در حجاز سلطنت دارند و امور مکه در عهده آنان است. ناصر خسرو در صفت شهر مکه آرد: شهر مکه اندر میان کوهها نهاده است بلند و هر جانب که به شهر روند تا به مکه برسند نتوان دید و بلندترین کوهی که به مکه نزدیک است کوه ابوقبیس است و آن چون گنبدی گرد است چنانکه اگر از پای آن تیری بیندازند بر سر رسد و در مشرقی شهر افتاده است چنانکه در مسجد حرام باشند به دی ماه آفتاب از سر آن برآید... و این عرصه که میان کوه است شهر است... و مسجد حرام به میانه آن فراخنای اندر است و گرد بر گرد مسجد حرام شهر است و کوچه ها و بازارها و هر کجا رخنه به میان کوه در است، دیوار باره ساخته اند و دروازه برنهاده... و از مسجد حرام بر جانب مشرق بازاری بزرگ کشیده است از جنوب سوی شمال و بر سر بازار از جانب جنوب کوه ابوقبیس است و دامن کوه ابوقبیس (صفا) است و آن چنان است که دامن کوه را همچون درجات بزرگ کرده اند و سنگها به ترتیب رانده که بر آن آستانها روند خلق و دعا کنند و آنچه می گویند صفا و مروه کنند آن است و به آخر بازار از جانب شمال کوه مروه است و آن اندک بالای است و بر او خانه های بسیار ساخته اند و در میان شهر است و در این بازار بدوند از این سر تا بدان سر و چون کسی عمره خواهد کرد از جای دور آید به نیم فرسنگی مکه هر جا میلها کرده اند و مسجدها ساخته که عمره را از آنجا احرام گیرند... هوای مکه عظیم گرم باشد و آخر بهمن ماه قدیم خیار و بادرنگ و بادنجان تازه دیدم آنجا... و پانزدهم فروردین قدیم انگور رسیده بود... و اول اردیبهشت خربزه فراوان رسیده بود و خود همه میوه ها به زمستان، آنجا یافت شود و هرگز خالی نباشد. (از سفرنامه ناصرخسرو، چاپ برلین ص ۹۷ - ۱۰۱). و رجوع به همین مأخذ و معجم البلدان و نزهه القلوب چاپ لیدن ص ۱ - ۱۵ و دایره المعارف فریدوجدی و الموسوعه العربیه شود.

جهان ، ساختمان جهان و آینده جهان مطرح می کنند که تا الان آن مطالب مطرح شده در قرآن و روایات جلوتر از علم است ، نه مطابق و هماهنگ با علم ، بلکه تا اکنون فراتر بوده است و قطعاً تا قیامت همین طور خواهد بود و عجیب این است خبرهایی که تاکنون این بزرگواران دادند ، تحقق پیدا کرده است که دلیل بر این است، خبر آنها با صدق یکی است ، به ما خبر دادند که علم و دانش اگر عناوینش از (الف ) تا (یاء ) باشد ، (الف ) آن علم را از زمان آدم تا روز ظهور امام دوازدهمعليه‌السلام انسان ها با کمک عقل ، بحث ، تجربه ، مطالعه و تحقیق در اختیار دارند ، از (باء ) تا (یاء ) را به تنهایی دوازدهمین امام می آید و اعلام می کند ، حالا علم ، چشمه و دریای عظیمی است ، عقول مردم از هر زمانی پخته تر است ، خستگی مردم از فساد هر زمانی بیشتر است ، با ظهور علم از ایشان و پختگی عقل و خستگی از فساد ، سفره عدالت به وسیله ایشان ، همه جهان را خواهد گرفت

از آیات و روایات ما ، درباره عمل ، پنج حقیقت را ملاحظه می کنیم

پنج حقیقت در اعمال انسان

اشاره

(۱)

حقیقت اول :

یک حقیقت فکر است ، فرقی نمی کند که فکر صحیح یا باطل باشد ، مستقیم یا انحرافی باشد

حقیقت دوم :

خارج شدن سکون و آرامش باطن به حرکت است که به تعبیر ساده ، بعد از اینکه فکر ، به یک شیء تعلّق پیدا کرد ، انسان درونش بی قرار و بی تاب می شود ، که سراغ این شیء بروم یا نروم ، حالا یا در تردید می افتد یا نه ، حالت یقین برای او به وجود می آید که صد در صد دنبال این شیءای که فکر من به او تعلق گرفته است ،

________________________________________

۱- (۱)) - درخشان پرتوی از اصول کافی: ۳۹۳/۴؛ (مفاد آیه کریمه ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ گفتاری از فاعل مختار و همچنین عملی صادر نخواهد شد، جز اینکه بر آن اعمال دو شاهد و رقیب و فرشته موکل هستند. افعال اختیاری بشر که از کمون روح روان سرچشمه میگیرد و ظهور ذات و ذاتیات روان انسانی معرفی می شود، همچنان که از نظر صدور حرکات خارجی مباشری انسانی امر محسوس است به همین قیاس مورد تخیل و نیروی خیال قرار میگیرد، یعنی فاعل مختار از نظر اینکه حرکات ارادی او از درون او سرچشمه گرفته باز به همان خواهد بازگشت از جمله نیروی خیال است که آغاز از آن صادر شده و از آن محل تنزل نموده است و به اعضاء خارجی سرایت نموده است و صورتهای افعال اختیاری صالح که شعار آنها عبودیت در رابطه با آفریدگار است، سبب نورانیت روح خواهد شد. نورانیت ارواح در اثر آن است که صورتهائی که در آنها ثبت شده چه از نظر ادراک صورتهای علمی و چه از نظر ادراک صورتها و حرکات جوارحی عبارت از حیات و سیر و سلوک جوهری روان است و کرام کاتبین نیز بقدس ذات صورت علمی و ادراکی آنهاست در روح و نقش اهل ایمان نیز ثبت و ضبط نموده است و ثبت و تصویر اعمال صالحه که توسط قوا و نیروهای قدس و فرشتگان مقرب صورت میگیرد و نه بطور ثبت صورت و کتابت عمل صالح خارجی است که ثبت و کتابت صورت لفظی باشد مانند اینکه زید قائم است بلکه بطور صورت حقیقی عمل صالح که از طریق فیلمبرداری صورت حقیقت عمل صالح خارجی ثبت و ضبط شود و در نتیجه کتابت فرشتگان اعمال صالحه اهل ایمان به صورت علمی و روانی روح اهل ایمان یعنی به صورت فیلم و ضبط عمل صالح خواهد درآمد، در حقیقت القاء و موهبت روح تازه به نفس از طریق القاء صورت عمل که سیرت آن بطور صورت فیلم در روان ثبت و ضبط می شود به وجود ثابتتر از وجود خارجی بالأخره عمل صالح قول و فعل و حرکت جوارحی حقیقت آن حرکت جوهری است باینکه همه اعمال گرچه توأم با تحول و زوال است ولی سیرت آنها را کرام کاتبین در روح و روان اهل ایمان فاعل مختار ثبت و ضبط می نماید به صورت واقعی نه به وجود لفظی، همچنان که فیلم در خارج صورت حرکات و احوال را ضبط مینماید، همه افعال و اعمال اختیاری اهل ایمان ثبت و ضبط می شود ولی به صورتهائی که واقع شده، همچنان که فیلم در خارج صورت حرکات و احوال و اصوات را ضبط می نماید و از نظر تجرد روح است که قابلیت دارد که صورتهای علمی و حرکات و احوال بیشماری را قبول کند و بپذیرد و مانند جسم خارجی نیست که فقط یک صورت و یا یک فیلم بپذیرد، از این نظر روح مصور به صورتهای بیشماری خواهد بود و همه سیرت و صورت روح و سیرت اعمال و عقاید اهل ایمان است. بالاخره آثار حاصله از احوال و افعال اختیاری در قلوب و ارواح اهل ایمان بمنزله نقش هائی است که در الواح و قلوب نوشته می شود و محتمل است کریمه أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ ناظر به آن باشد که فعل صالح جوارحی همان حرکات اختیاری سیرت آن عبارت باشد از اینکه کرام کاتبین نقش وجود کتبی همان عمل خیر و صالح را در قلوب اهل ایمان ثبت و ضبط نماید که به آنها صحائف اعمال و صورت کتبی اعمال گفته می شود.)

بروم

مرحله سوم

: مرحله حرکت ظاهر است که محصول آن حرکت باطن است که انسان را از درون، تشویق و تحریک می کند که دنبال متعلّق فکر حرکت کند

حقیقت چهارم :

رسیدن و نرسیدن به مراد و مقصود است

حقیقت پنجم :

آثار مثبت و منفی می باشد.

این مجموعه در حقیقت پنج برنامه دارد ، شیءای که فکر به آن تعلق می گیرد ، بی قراری باطن ، خواستن و طلبیدن ، حرکت کردن در مرحله ظاهر به سوی مراد و مطلوب ، بعد هم ظهور آثار این مجموعه را در بر دارد

فکر کردن به دنیا و ظاهر دنیا

قرآن مجید ، این مجموعه را به سه بخش تقسیم بندی می کند ، که هر کدام از این سه بخش با آیات روشنی در قرآن کریم و روایات ترسیم شده است یک بخش این که این مجموعه ، یک مجموعه مادی صرف است ، فکر فقط به دنیا و ظاهر دنیا گره می خورد ، از ابتدای زندگی و تا پایان زندگی ، تا جایی که در سنّ پیری و محاسن سپیدی هم این گروه می گویند :

( ما یُهْلِکُنا إِلاَّ الدَّهْرُ ) (۱)

همه چیز دست مادیت و دنیا است ، و دست دیگری غیر از دست دنیا در کار نیست مادی به دنیا آمدیم و مادی می میریم ، فکر مشغول به ظاهر دنیا می شود ،

______________________________________

۱- (۱)) - جاثیه (۴۵) : ۲۴؛ (و ما را فقط روزگار هلاک می کند .)

باطن دنیا که البته نور و ملکوت است ، حقیقت و حق است در (نهج البلاغه ) می فرماید :

(ألا ان اولیاء الله نظروا الی باطن الدنیا اذا نظر الناس الی ظاهرها )(۱) دو دیدگاه را امیرالمؤمنینعليه‌السلام مطرح می کند ، دیدگاه اول ، انبیا و اولیای خدا می باشد که این مجموعه را یک ابزاری می بینند که صاحب خانه برای زندگی مردم قرار داده است که با این ابزار ، دنیا و آخرت خود را آباد می کنند ، ما (انبیا) ، خیر دنیا و آخرت را برای شما آوردیم؛ یعنی یک سرمایه صد در صد کامل را برای شما آوردیم

آن کسی که به ظاهر دنیا نگاه می کند و به قول امیرالمؤمنینعليه‌السلام

(لایبصر مما ورائها شیئاً )(۲) و غیر از این را نمی بیند ، که در حقیقت در محدوده پول دنیا قرار می گیرد یک نفر مالک آسمان ها ، زمین ، دریاها ، صحراها و معادن که نمی شود ! او با این دید فقط در محدوده ثروت و پول قرار می گیرد

روانشناسی قرآن در مورد انسان

قرآن مجید و روایات روانکاوی عجیبی نسبت به انسان دارند که تمام روانشناسان دنیا اگر می خواستند به این حقایق برسند ، نمی توانستند ولی قرآن صفحه را باز کرده و معما را حل کرده و حقیقت را ظاهر کرده است وقتی فکر به مال گره بخورد ، باطن بی قرار می شود ، در بی قراری ، دنیا پرست می شود ، در خواستن مال ، به سوی مال حرکت می کند ، البته این مرادی است که هیچ مریدی به همه آن نمی رسد

__________________________________________

۱- (۱)) - نهج البلاغه: حکمت ۴۳۲؛ (وَ قَالَعليه‌السلام إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ هُمُ الَّذِینَ نَظَرُوا إِلَی بَاطِنِ الدُّنْیَا إِذَا نَظَرَ النَّاسُ إِلَی ظَاهِرِهَا وَ اشْتَغَلُوا بِ آجِلِهَا إِذَا اشْتَغَلَ النَّاسُ بِعَاجِلِهَا فَأَمَاتُوا مِنْهَا مَا خَشُوا أَنْ یُمِیتَهُمْ وَ تَرَکُوا مِنْهَا مَا عَلِمُوا أَنَّهُ سَیَتْرُکُهُمْ وَ رَأَوُا اسْتِکْثَارَ غَیْرِهِمْ مِنْهَا اسْتِقْلَالًا وَ دَرَکَهُمْ لَهَا فَوْتاً أَعْدَاءُ مَا سَالَمَ النَّاسُ وَ سَلْمُ مَا عَادَی النَّاسُ بِهِمْ عُلِمَ الْکِتَابُ وَ بِهِ عَلِمُوا وَ بِهِمْ قَامَ الْکِتَابُ وَ بِهِ قَامُوا لَایَرَوْنَ مَرْجُوّاً فَوْقَ مَا یَرْجُونَ وَ لَامَخُوفاً فَوْقَ مَا یَخَافُونَ.)

۲- (۲)) - نهج البلاغه: خطبه ۱۳۳؛ (منهاوَ إِنَّمَا الدُّنْیَا مُنْتَهَی بَصَرِ الْأَعْمَی لَایُبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَیْئاً وَ الْبَصِیرُ یَنْفُذُهَا بَصَرُهُ وَ یَعْلَمُ أَنَّ الدَّارَوَرَاءَهَا فَالْبَصِیرُ مِنْها شَاخِصٌ وَ الْأَعْمَی إِلَیْهَا شَاخِصٌ وَ الْبَصِیرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ وَ الْأَعْمَی لَهَا مُتَزَوِّدٌ.)

حرص و بخل ، دو بیماری انسان

(۱)

با پدید آمدن دو بیماری سخت و یک فرهنگ پست منحطِ غلط ، که بیماری اول ، حرص است ؛ یعنی زیاده خواهی در زندگی ، کسی که چنین دیدی نسبت به دنیا دارد ، قانع نمی باشد ، یک نفر حرص می زند که هر چه وجود دارد ، آن را ملک و متعلق به خودش کند ، تعبیر قرآن است؛ یعنی یک عشق صد در صد به مال ، با این حرصی که برای او پدید می آید ، درِ تمام عبادات و خیرات بسته می شود و این زیاده خواهی تمام اوقات او را مشغول می کند

و برای خدا و قیامت و تربیت خانواده خود وقت نمی گذارد ، گاهی فرزندان ، پدر خانواده را ماه به ماه نمی بینند ، از این کشور به آن کشور و از این شرکت به آن شرکت می رود ، گاهی خانواده قیافه شوهر و پدر را فراموش می کنند فتنه حرص ، حضرت آدم را نیز مبتلا کرد و باعث شد خداوند حضرت آدمعليه‌السلام را از بهشت بیرون کند

حضرت آدم به میوه حرص پیدا کرد ؛ یعنی فکر او به آن درخت تعلق گرفت و بی قرار شد وضع فرزند آدم رانده شده ، در قیامت چگونه خواهد بود ؟ حضرت آدمعليه‌السلام با اندکی حرص به یک میوه ، باعث شد او را از بهشت بیرون بیندازند

انسان حریص را در قیامت از بهشت ، برای ابد محروم می کنند

( إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ ) (۲)

از نظر روانشناسی ، حریص بخیل هم می شود ، صدها میلیارد تومان مال دارد ، یک ریال آن را برای کار خیر خرج نمی کند ، پروردگار در قرآن می فرماید : کافی است یکی از این دو بیماری در دل انسان باقی بماند ، همین سبب جهنمی شدن او برای ابد می شود

________________________________________

۱- (۱)) - معارج: آیه ۱۹؛ ( إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً ) وسائل الشیعه: ۴۷/۱۲، حدیث ۱۵۶۰۷؛ (یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ آدَمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَاعليه‌السلام عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّعليه‌السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یَا عَلِیُّ لَاتُشَاوِرَنَّ جَبَاناً فَإِنَّهُ یُضَیِّقُ عَلَیْکَ الْمَخْرَجَ وَ لَاتُشَاوِرَنَّ بَخِیلًا فَإِنَّهُ یَقْصُرُ بِکَ عَنْ غَایَتِکَ وَ لَاتُشَاوِرَنَّ حَرِیصاً فَإِنَّهُ یُزَیِّنُ لَکَ شَرَّهَا وَ اعْلَمْ أَنَّ الْجُبْنَ وَ الْبُخْلَ وَ الْحِرْصَ غَرِیزَهٌ یَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ .) بحار الأنوار: ۱۶۱/۷۰، حدیث ۶؛ (عَن أَبِی عَبْدِ اللَّهِعليه‌السلام قَالَ حُرِمَ الْحَرِیصُ خَصْلَتَیْنِ وَ لَزِمَتْهُ خَصْلَتَانِ حُرِمَ الْقَنَاعَهَ فَافْتَقَدَ الرَّاحَهَ وَ حُرِمَ الرِّضَا فَافْتَقَدَ الْیَقِینَ .) بحار الأنوار: ۷۰/ ۱۶۳، حدیث ۷۱؛ (عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِعليه‌السلام قَالَ لَمَّا هَبَطَ نُوحٌعليه‌السلام مِنَ السَّفِینَهِ أَتَاهُ إِبْلِیسُ فَقَالَ لَهُ مَا فِی الْأَرْضِ رَجُلٌ أَعْظَمَ مِنْهُ عَلَیَّ مِنْکَ دَعَوْتَ اللَّهَ عَلَی هَؤُلَاءِ الْفُسَّاقِ فَأَرَحْتَنِی مِنْهُمْ أَ لَاأُعَلِّمُکَ خَصْلَتَیْنِ إِیَّاکَ وَ الْحَسَدَ فَهُوَ الَّذِی عَمِلَ بِی مَا عَمِلَ وَ إِیَّاکَ وَ الْحِرْصَ فَهُوَ الَّذِی عَمِلَ بِآدَمَ مَا عَمِل.)

۲- (۲)) - مطففین (۸۳) : ۱۵؛ (بلکه اینان در آن روز از پروردگارشان محجوب اند .)

( الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّهَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ ) (۱) ( مَنْ کانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها ) (۲)

کسی که فکرش به دنیا گره بخورد ، درون او دچار بیقراری می شود ، وقتی حالت طلب برای او پیش آمد ، این حالت طلب او را تحریک کرده و دنبال دنیا می دود ، پروردگار می فرماید : من جلوی او را نمی گیرم ، ولی از مجموع دنیا اندکی در اختیار او می گذارم ، که همان اندک باعث حرص و بخل می شود:

( وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَهِ مِنْ نَصِیبٍ )

انسانی که صد در صد دنبال پول بوده ، در آخرت بهره ای ندارد ، سومین مسأله ای که برای انسان به وجود می آید ، این است که معبود و خدای او پول می شود ، چون تمام برنامه های خود را براساس پول تنظیم می کند ؛ یعنی آن حالت باطنی ، که حرص و بخل به پول می باشد ، به معبود شکل می دهد و به پرستش دنیا وادار می شود

امام حسینعليه‌السلام در این باره می فرماید:

(الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی ألسنتهم )(۳) گول دشمنان را نخورید ، اگر لا اله الا الله و الله اکبر می گویند : در زبان با دین ، بازی می کنند ؛ یعنی مشرک هم می شوند حریص ، بخیل و مشرک.

پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید :

(من أحبّ الدنیا ذهب خوف الآخره )(۴) این گونه دنیا پرستان ، با دست خود آخرت خود را نابود می کنند

________________________________________

۱- (۱)) - توبه (۹) : ۳۴؛ (کسانی را که طلا و نقره می اندوزند و آن را در راه خدا هزینه نمی کنند ، به عذاب دردناکی مژده ده .)

۲- (۲)) - شوری (۴۲) : ۲۰؛ (و کسی که زراعت دنیا را بخواهد ، اندکی از آن را به او می دهیم ، ولی او را در آخرت هیچ بهره و نصیبی نیست .)

۳- (۳)) - بحار الأنوار: ۷۵/۱۱۶، حدیث ۲؛ [تحف العقول ]؛ (عَنِ الْحُسَیْنِعليه‌السلام فِی قِصَارِ هَذِهِ الْمَعَانِی قَالَعليه‌السلام فِی مَسِیرِهِ إِلَی کَرْبَلَاءَ إِنَّ هَذِهِ الدُّنْیَا قَدْ تَغَیَّرَتْ وَ تَنَکَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُهَا فَلَمْ یَبْقَ مِنْهَا إِلَّا صُبَابَهٌ کَصَابَّهِ الْإِنَاءِ وَ خَسِیسُ عَیْشٍ کَالْمَرْعَی الْوَبِیلِ أَ لَاتَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَایُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَایُنْتَهَی عَنْهُ لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ اللَّهِ مُحِقّاً فَإِنِّی لَاأَرَی الْمَوْتَ إِلَّا الْحَیَاهَ وَ لَاالْحَیَاهَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً إِنَّ النَّاسَ عَبِیدُ الدُّنْیَا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیَّانُونَ وَ قَالَعليه‌السلام لِرَجُلٍ اغْتَابَ عِنْدَهُ رَجُلًا یَا هَذَا کُفَّ عَنِ الْغِیبَهِ فَإِنَّهَا إِدَامُ کِلَابِ النَّارِ وَ قَالَ عِنْدَهُ رَجُلٌ إِنَّ الْمَعْرُوفَ إِذَا أُسْدِیَ إِلَی غَیْرِ أَهْلِهِ ضَاعَ فَقَالَ الْحُسَیْنُعليه‌السلام لَیْسَ کَذَلِکَ وَ لَکِنْ تَکُونُ الصَّنِیعَهُ مِثْلَ وَابِلِ الْمَطَرِ تُصِیبُ الْبَرَّ وَ الْفَاجِرَ.)

۴- (۴)) - مستدرک الوسائل: ۴۰/۱۲، حدیث ۱۳۴۶۱؛ (دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ، عَنْهُمْعليه‌السلام عَنْ رَسُولِ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم أَنَّهُ قَالَ مَنْ أَحَبَّ الدُّنْیَا ذَهَبَ خَوْفُ الآْخِرَهِ مِنْ قَلْبِهِ وَ مَا آتَی اللَّهُ عَبْداً عِلْماً فَازْدَادَ لِلدُّنْیَا حُبّاً إِلَّا ازْدَادَ اللَّهُ عَلَیْهِ غَضَبا.)

مراحل رسیدن به معرفت

( نُؤْتِهِ مِنْها ) انسان از طریق انبیاعليهم‌السلام قرآن و ائمه طاهرینعليهم‌السلام به قیامت معرفت پیدا کرده است ، که بعد از این دنیا ، دنیای دیگری وجود دارد ، آن دنیا ، دنیای ظهور حقایق ، کمالات و جلوه های حق است ، ظهور فیوضات پروردگار است ، گوشه ای از این جلوه ها ، بهشت است

معرفتی که پیدا کرده ، با اینکه در دنیا زندگی می کند ، فکرش به آخرت گره می خورد ، برای ساختن آخرت خود کوشش می کند ، از راه حلال ازدواج می کند ، بچه دار می شود ، مغازه دار و کارخانه دار می شود ، پول دار می شود ، اما به اندازه نیاز خود مصرف می کند ، بقیه آن را با پروردگار و برای آخرت معامله می کند حتی برای خدا هم معامله نمی کند می گوید : خدا آخرت را در برابر من قرار داده ، خداوند می فرماید : برای آخرت خود بکوش که من برای آبادی آخرت می کوشم

این مجموعه ، او را وادار به عبادت می کند ، او را وادار به خدمت به خلق می کند ، از اینکه دچار حرص ، بخل و فرهنگ باطل نشود به طرف خدا می رود ، با ابزار حلال و پاک ، کشتی او آرام می شود ، در این دنیا حرکت می کند ، ساحل این کشتی بهشت است ، سرنشینان او کنار درِ بهشت پیاده می شوند

( ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِینَ ) (۱)

ملائکه در آنجا ایستاده اند ، برای اینکه به اینان تعارف کنند ، برای ورود به بهشت ، به سلامت و به امنیت آنها را راهنمایی می کنند

کسی که فکرش مشغول به آخرت شد و برای آخرت تلاش کند ، عمل آنها به نیکی مورد قبول قرار می گیرد

( مَنْ أَرادَ الْآخِرَهَ وَ سَعی لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً )

____________________________________

۱- (۱)) - حجر (۱۵) : ۴۶؛ ([ به آنان گویند : ] با سلامت و امنیت وارد آنجا شوید .)

معنی کلمه مشکور در این آیه این است که خدا تمام تلاش او را برای آخرت به احسن وجه قبول می کند پروردگار می فرماید : پرونده ات را امضاء می کنم ، و بهشت را نصیب تو می کنم و انبیا ، صدیقین ، شهداء و صالحین را همنشین تو می کنم بعد می گوید : خانواده خود را می خواهم ، خدا به او می گوید :

( وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیّاتِهِمْ ) (۱)

اگر خانواده او انسان های خوبی هستند ، آنان را نیز به بهشت بیاورید

( نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ ) (۲) ( مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ وَ لا یُظْلَمُونَ شَیْئاً ) (۳)

از طریق توبه ، گناهان دوران جوانی آنها بخشیده می شود و وارد بهشت می شوند ، این جاده آخرت است

( إِلاّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ وَ لا یُظْلَمُونَ شَیْئاً )

و کمترین آزاری نخواهند دید این سند قرآنی است

و اما سوم : گروهی هستند که در قرآن و روایات مطرح هستند فکر ، حرکت باطنی ، خواسته و حرکت فیزیکی دارند ، یک مراد و یک مطلوب هم بیشتر ندارند ، اما زلف فکر اینها به شخص پروردگار گره می خورد ؛ یعنی متعلّق فکر ، خزانه بی نهایت و حقّ می باشد متعلّق فکر ، کسی است که شب های ماه رمضان هزار اسم او را در جوشن کبیر می خوانیم ، که تقریباً نهصد و نود اسم آن فقط نشان دهنده رحمت است ، البته دو اسم ، نشان دهنده غضب است ، البته برای بیگانگان

______________________________________

۱- (۱)) - غافر (۴۰) : ۸؛ (و به شایستگان از پدران و همسران و فرزندانشان.)

۲- (۲)) - اسراء (۱۷) : ۷۱؛ ([ یاد کن ] روزی را که هر گروهی از مردم را با پیشوایشان می خوانیم.)

۳- (۳)) - مریم (۱۹) : ۶۰؛ (مگر آنان که توبه کرده و ایمان آورده و کار شایسته انجام داده اند ، پس آنان به بهشت درآیند و ذرّه ای مورد ستم قرار نمی گیرند .)

و غریبه ها می باشد

در جهنم را باز می کنند و می گویند جای عاصی اینجا است ، در بهشت را باز می کنند و می گویند جای مطیع اینجا است:

(وهم والجنّه کمن رآها و هم والنار کمن رآها)(۱) به علیعليه‌السلام بهشت و جهنم را نشان دادند ، علیعليه‌السلام گفت : به بهشت و جهنم کاری ندارم ،

(الهی ما عبدتُکَ خوفاً من عقابک )

جهنم و بهشت تأثیری در یک رکعت عبادت من ندارد

(ولا طمعاً فی ثوابک بل وجدتُک أهلاً للعباده فعبدتُک )(۲) طمعی به بهشت تو ندارم ، اگر بهشت را هم نشان من نمی دادید ، نماز من ، همان نماز بود

(لو کُشِف الغطاء ما ازددتُ یقیناً )(۳) علیعليه‌السلام می فرماید : همه چیز من تو هستی ما نمی توانیم مانند علیعليه‌السلام شویم ، کار باطنی و فکری می برد فدای خاک کف پای أبی عبدالله شوم ، أبی عبدالله در گودال می فرماید :

ما از تو نداریم بغیر از تو تمنّا

حلوا به کسی ده که محبّت نچشیده

عاشق واقعی به خداوند

با بهشت ، عده ای را به عبادت و خدمت به خدا دعوت کن ، با جهنم یک عده ای را از معصیت دور کن علیعليه‌السلام می فرماید : جهنّم تو مرا از معصیت دور نمی کند و بهشت ، مرا به عبادت مجبور نمی کند ، آن چیزی که مرا از معصیت نگاه

_____________________________________

۱- (۱)) - نهج البلاغه: خطبه ۱۸۴؛ (عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ فَهُمْ وَ الْجَنَّهُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَهٌ وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَهٌ وَ أَجْسَادُهُمْ نَحِیفَهٌ وَ حَاجَاتُهُم.)

۲- (۲)) - بحار الأنوار: ۱۴/۴۱، باب ۱۰۱؛ (وَ قَالَعليه‌السلام فِی مَوْضِعٍ آخَرَ إِلَهِی مَا عَبَدْتُکَ خَوْفاً مِنْ عِقَابِکَ وَ لَاطَمَعاً فِی ثَوَابِکَ وَ لَکِنْ وَجَدْتُکَ أَهْلًا لِلْعِبَادَهِ فَعَبَدْتُکَ.) الألفین: ۱۲۸؛ (کما قال أمیر المؤمنینعليه‌السلام إلهی ما عبدتک شوقا إلی جنتک و لا خوفا من نارک بل وجدتک أهلا للعباده فعبدتک.)

۳- (۳)) - شرح نهج البلاغه: ۲۰۲/۱۱؛ (الیقین و هو مقام جلیل قال الله تعالی وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ و قال علی بن أبی طالبعليه‌السلام لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا.)