• شروع
  • قبلی
  • 64 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6188 / دانلود: 1619
اندازه اندازه اندازه
سخنان قدسی، یا، سخن خدا با سه پیامبر اولی العزم...

سخنان قدسی، یا، سخن خدا با سه پیامبر اولی العزم...

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

ای عیسی! دل خود را با ترس من رام کن، و [در امور دنیوی] به پائین تر از خود بنگر، وبه بالاتر از خود نظر مدوز، و بدان اساس هر خطا وگناهی محبت دنیاست، پس آنرا دوست ندار که من نیز آنرا دوست نمی دارم.

ای عیسی! دل خود را برای من پاکیزه کن، ودر تنهایی ها بسیار به یاد من باش، و بدان که شادمانیم به آنست که نزد من تملق [وخوش زبانی] کنی، در این کار زنده دل باش و مرده مباش.

ای عیسی! هیچ چیز را شریک من قرار نده، و از من برحذر باش، و به تندرستی خود مغرور مشو، و [در رقابت های دنیوی] خود را مورد رشگ دیگران قرار مده، چرا که دنیا همچون سایه ای از میان رفتنی است، وآنچه از آن روآوَرَد همچون همانست که پشت کرده، پس با تمام توان خود در کارهای نیک به رقابت بپرداز، و با حق هرجا که هست همراه باش، وپس از شناخت من، اگر قطعه قطعه شدی و با آتش سوزانده شدی به من کفر مورز، پس حتماً از جاهلان مباش که هرچیز با چیزِ [نظیر خود] همراه است.

ای عیسی! برای من از دو چشمت اشکها بریز، و با دلت برایم فروتنی کن.

یَا عِیسی! اسْتَغِثْ بِی(۱) فِی حَالَاتِ الشِّدَّهِ، فَإِنِّی اغِیثُ المَکْرُوبِینَ، وَأُجِیبُ المُضْطَرِّینَ، وَأَنَا أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ.(۲)

_________________________________________

۱- (۱)) - بدل «استغث بی» فی الأمالی والبحار: «استغفرنی»..

۲- (۲)) الکافی ج ۸ ص ۱۳۱ ح ۱۰۳. عنه المجلسیرحمه‌الله فی کتاب الأربعین ص ۴۶۲ الحدیث الثلاثون، وفی أمالی الصدوق ص ۳۰۷، المجلس ۷۸ ح ۱ باسناده الی علی بن أسباط عن علی بن أبی حمزه عن أبی بصیر عن أبی عبد اللّهعليه‌السلام مثله، وفی الجواهر السنیه فی الاحادیث القدسیه: الباب العاشر ص ۹۷، وبحار الانوار ج ۱۴ ص ۲۸۹ ح ۱۴ عن الکافی والأمالی، وقال المجلسی فی المرآه ج ۲۵ ص ۳۱۳-۳۱۴ الحدیث حسن او موثق؛ وبعد ذکره سند الأمالی قال: فالخبر موثق علی الأظهر..

ای عیسی! در سختی ها از من فریادرسی خواه که من فریادرس گرفتارانم، ودرمانده ها را پاسخ گویم، ومن مهربانترین مهربانانم.

حدیث معراج (یا أحمد)

اشاره

حَدِیثُ لَیلهِ المعراجِ

قال العلّامه المجلسی قدس سره: «رأیت فی بعض الکتب لهذا الحدیث سنداً هکذا: قال الإمام أبو عبد الله محمد بن علی البلخی، عن أحمد بن إسماعیل الجوهری، عن أبی محمد علی بن مظفر بن إلیاس العبدی، عن أبی نصر أحمد بن عبد الله الواعظ، عن أبی الغنائم، عن أبی الحسن عبد الله بن الواحد بن محمد بن عقیل، عن أبی إسحاق إبراهیم بن حاتم الزاهد بالشام، عن إبراهیم بن محمد، عن عبد الله بن عبد الرحمن، عن أبی عبد الله عبد الحمید بن أحمد بن سعید، عن أبی بشر، عن الحسن بن علی المقری، عن أبی مسلم محمد بن الحسن المقری، عن الإمام جعفر بن محمد الصادقعليه‌السلام ، عن أبیه، عن جدّه، عن علی بن أبی طالبعليهم‌السلام قال:

حَدِیثُ شب معراج

علّامه مجلسیقدس‌سره در ذیل حدیث معراج - پیرامون سند آن - آورده است:

در بعضی از کتابها برای این حدیث سندی دیدم به این طریق:

امام ابوعبداللّه محمد بن علیّ بلخی، از احمد بن اسماعیل جوهری، از ابو محمّد علی بن مظفّر بن الیاس عبدی، از ابونصر احمد بن عبداللّه واعظ، از ابوالغنائم، از ابوالحسن عبداللّه بن واحد بن محمد بن عقیل، از ابوسحاق ابراهیم بن حاتم زاهد در شام، از ابراهیم بن محمد، از عبداللّه بن عبدالرحمن، از ابوعبداللّه عبدالحمید بن احمد بن سعید، از أبوبشر، از حسن بن علی مقری، از ابومسلم محمد بن حسن مقری، از امام جعفر بن محمد الصادقعليه‌السلام ، از پدر [بزرگوار] خود، از جد [بزرگوار] خود، از علی بن أبی طالب علیهم السلام نقل کرده که فرمود:

هذا ما سأل رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ربّه لیله المعراج...»(۱). وقال أیضاً: «وجدت فی نسخه قدیمه اخری: قال الشیخ أبو عمرو عثمان بن محمد البلخی(۲) : أخبرنا أبو بکر أحمد بن إسماعیل الجوهری قال: حدثنا أبو علی المطر بن إلیاس بن سعد بن سلیمان قال: أخبرنا أبو نصر أحمد بن عبد الله بن إسحاق الواعظ قال: أخبرنا أبو الغنائم الحسن بن حماد المقری قراءه بأهواز فی آخر شهر رمضان سنه ثلاث وأربعین وأربعمائه قال: أخبرنا أبو مسلم محمد بن الحسن المقری قراءه علیه من أصله قال: حدّثنا عبد الواحد بن محمد بن عقیل قال: أخبرنا أبو إسحاق إبراهیم بن حاتم الزاهد بالشام(۳) قال: حدثنا إبراهیم بن محمد بن أحمد(۴) قال حدثنا إسحاق بن بشر(۵) ، عن جعفر بن محمد الصادقعليه‌السلام ، عن أبیه، عن جده، عن علی بن أبی طالبعليهم‌السلام ...»(۶) .

___________________________________________

۱- (۱)) - البحار ج ۷۷ ص ۳۰..

۲- (۲)) - المتوفی ببلخ فی جمادی الاولی سنه ۵۳۷. انظر سیر اعلام النبلاء: ج ۲۰ ص ۱۶۶ رقم ۱۰۱..

۳- (۳)) - انظر تاریخ مدینه دمشق: ج ۶ ص ۳۷۷-۳۷۸..

۴- (۴)) - هو ابو اسحاق التستری. انظر تاریخ مدینه دمشق: ص ۳۷۷-۳۷۸..

۵- (۵)) هو ابو حذیفه الکاهلی الخراسانی، عُدّ من أصحاب الامام الصادقعليه‌السلام . انظر رجال النجاشی: ص ۷۲ رقم ۱۷۱، ورجال الطوسی: ص ۱۴۹ رقم ۱۳۸، ومیزان الاعتدال: ج ۱ ص ۱۸۴ رقم ۷۳۹..

۶- (۶)) البحار ج ۷۷ ص ۳۱..

این آن [حدیثی] است که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از پروردگار خود در شب معراج درخواست کرد...».

باز علّامه مجلسیرضي‌الله‌عنه فرموده است: در نسخه قدیم دیگری یافتم که: شیخ أبوعمر و عثمان بن محمد بلخی، از ابوبکر احمد بن اسماعیل جوهری، از أبو علی مطر بن إلیاس بن سعد بن سلیمان، از أبونصر احمد بن عبداللّه بن إسحاق واعظ - که در اهواز، در آخر ماه رمضان ۴۴۳ هجری قمری، به صورت قرائت - از ابوالغنائم حسن بن حمّاد مقری - که به صورت قرائت از اصل آن - از ابومسلم محمد بن حسن مقری، از عبدالواحد بن محمد بن عقیل، از ابواسحاق ابراهیم بن حاتم زاهد در شام، از ابراهیم بن محمد بن احمد، از اسحاق بن بشر، از [امام] جعفر بن محمد الصادقعليه‌السلام ، از پدر [بزرگوار] خود، از جد [بزرگوار] خود، از [امام] علی بن ابی طالبعليهم‌السلام ، همانند این حدیث را نقل کرده است.

وأمّا نص الحدیث فقد نقله العلّامه المجلسی قدس سره عن إرشاد القلوب للدیلمی قدس سره، وقال:

روی عن أمیر المؤمنینعليه‌السلام أن النّبیّصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و سلم سأل ربّه سبحانه لیله المعراج فقال: یا رَبِّ أیُّ الأعمالِ أفضَلُ؟

فقالَ اللهُ عزَّ وجلَّ: لَیسَ شَیْءٌ عِندی أفضَلَ مِنَ التَّوَکُّلِ عَلَیَّ وَالرِّضی بِما قَسَمْتُ.

یا مُحَمَّدُ! وَجَبَتْ مَحَبَّتِی للمُتَحابِّینَ فِیَّ، وَوَجَبَتْ مَحَبَّتِی للمُتَعاطِفِینَ(۱) فِیَّ، وَوَجَبَتْ مَحَبَّتی للمُتَواصِلِینَفِیَّ، وَوَجَبَتْ مَحَبَّتی للمُتَوَکِّلِینَ عَلَیَّ، وَلَیسَ لِمَحَبَّتی عَلَمٌ وَلا غایَهٌ وَلا نِهایَهٌ، وَکُلَّما رَفَعْتُ لَهُمْ عَلَماً وَضَعْتُ لَهُمْ عَلَماً، اولئِکَ الَّذینَ نَظَروا إلی المَخلوقِینَ بِنَظَرِی إلَیهِمْ، وَلا یَرفَعوا(۲) الحَوائِجَ إلَی الخَلقِ، بُطونُهُمْ خَفیفَهٌ مِنْ أکلِ الحَلالِ(۳) ، نَعیمُهُم فی الدُّنیا ذِکری وَمَحَبَّتی وَرِضایَ عَنهُمْ.

________________________________________

۱- (۱)) - «للمتقاطعین» الجواهر السنیه..

۲- (۲)) - «ولم یرفعوا» الإرشاد..

۳- (۳)) «الحرام» الإرشاد..

علّامه مجلسیرضي‌الله‌عنه متن حدیث را از کتاب ارشاد القلوب دیلمی نقل کرده و فرموده است: از امیرمؤمنانعليه‌السلام روایت شده که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در شب معراج از پروردگار سبحان پرسید:

پروردگارا: بهترین عمل کدام است؟

خدا - که عزیز و با شکوه است - فرمود: نزد من هیچ چیز بهتر از توکّل بر من، و رضا به آنچه قسمت کرده ام نیست.

أی محمّد! محبّت من بایسته کسانی است که در راه من همدیگر را دوست می دارند، و محبّت من بایسته کسانی است که در راه من با هم مهربانی می کنند، و محبّت من بایسته کسانی است که در راه من با هم پیوند می یابند، و محبّت من بایسته کسانی است که بر من توکّل می کنند، و برای محبّت من نشان [حدّ و حدود] وسرآمد و پایانی نیست، و هر زمان برای ایشان نشان [حدّی] برافرازم، نشانِ [حدّی دیگر] را پائین آورم(۱) ، آنان کسانی اند که با دیدن من به آفریده ها می نگرند، و نیازمندیهای خود را به [در خانه] مخلوق نمی برند، شکم هایشان سبکبار از خوراک حلال است، خوشبختی [و سعادت] ایشان در دنیا یاد من، و محبّت من، وخشنودی من از ایشان است.

_________________________________________

۱- (۱)) - کنایه از این که با هدایت خود مرحله به مرحله تا بی نهایت به کمالشان می افزایم..

یا أحمَدُ إنْ أحبَبْتَ أنْ تَکونَ أورَعَ النّاسِ فَازْهَدْ فی الدُّنیا وَارْغَبْ فی الآخِرَهِ.

فقال: یا إلهی کَیفَ أزهَدُ فی الدُّنیا وَأرغَبُ فی الآخِرَهِ؟

قال: خُذْ مِنَ الدُّنیا خِفّاً(۱) مِنَ الطَّعامِ والشَّرابِ وَاللِّباسِ وَلا تَدَّخِرْ لِغَدٍ، وَدُمْ عَلی ذِکرِی.

فقال: یا رَبِّ وَکَیفَ أَدومُ عَلی ذِکرِکَ؟

فقال: بِالخَلوَهِ عَنِ النّاسِ، وَبُغضِکَ الحُلوَ وَالحامِضَ، وَفَراغِ(۲) بَطنِکَ وَبَیتِکَ مِنَ الدُّنیا.

یا أحمَدُ! فَاحْذَرْ أنْ تَکونَ مِثلَ الصَّبِیِّ إذا نَظَرَ إلَی الأخضَرِ وَالأصفَرِ أحَبَّهُ، وَإذا اعطِیَ شیئاً مِنَ الحُلوِ وَالحامِضِ اغْتَرَّ بِهِ.

فَقالَ: یا رَبِّ دُلَّنی عَلی عَمَلٍ أتَقَرَّبُ بِهِ إلَیکَ.

قالَ: اجْعَلْ لَیلَکَ نَهاراً، ونهارَکَ لَیلاً.

قال: یا رَبِّ کَیفَ ذلِکَ؟

قالَ: اجْعَلْ نَومَکَ صَلاهً، وَطَعامَکَ الجُوعَ.

___________________________________________

۱- (۱)) - «حَفناً» الإرشاد..

۲- (۲)) «افراغ» الجواهر السنیه..

ای احمد! اگر دوست داری که پارساترین مردم باشی، به دنیا بی میل و به آخرت مشتاق باش.

عرض کرد: معبودا! چگونه در دنیا زاهد، و به آخرت راغب باشم؟

فرمود: اندکی از خوراک و نوشیدنی و پوشاک دنیا را [برای امروز خود] بردار، و برای فردای خود نیندوز، وپیوسته به یاد من باش.

عرض کرد: پروردگارا! چگونه پیوسته به یاد تو باشم؟

فرمود: با خلوت [ودوری] از مردم [دنیازده]، وناخوش داشتن شیرین و ترش [دنیا]، و تهی ساختن شکم و خانه از [لذیذ و زیور] دنیا.

ای احمد! خود را دور بدار از این که همچون کودک باشی که چون به سبز و زرد بنگرد دوست بدارد، وچون چیزی از شیرین و ترش به او دهند فریب خورد.

عرض کرد: پروردگارا! مرا بر عملی که با آن به تو تقرّب جویم راهنمائی کن.

فرمود: شب خود را روز، و روز خود را شب قرار ده.

عرض کرد: پروردگارا! چگونه؟

فرمود: خواب خود را نماز قرار ده و خوراک خود را گرسنگی.

یا أحمَدُ! وَعِزَّتی وَجَلالی ما مِنْ عَبدٍ مُؤمِنٍ ضَمِنَ لی بِأربَعِ خِصالٍ إلّاأدخَلتُهُ الجَنَّهَ: یَطوِی لِسانَهُ فَلا یَفتَحُهُ إلّا بِما یَعنِیهِ، وَیَحفَظُ قَلبَهُ مِنَ الوَسواسِ، وَیَحفَظُ عِلمِی وَنَظَرِی إلَیهِ، وَتَکونُ قُرَّهُ عَینِهِ الجُوعَ.

یا أحمَدُ! لَو ذُقتَ حَلاوَهَ الجُوعِ وَالصَّمتِ وَالخَلوَهِ وَما وَرِثوا مِنها.

قال: یا رَبِّ ما مِیراثُ الجُوعِ؟

قالَ: الحِکمَهُ، وَحِفظُ القَلبِ، وَالتَّقَرُّبُ إلَیَّ، وَالحُزنُ الدّائِمُ، وَخِفَّهُ المَؤونَهِ بَینَ النّاسِ، وَقَولُ الحَقِّ، وَلا یُبالی عاشَ بِیُسْرٍ أَوْ بِعُسْرٍ.

یا أحمَدُ! هَلْ تَدری بِأَیِّ وَقتٍ یَتَقَرَّبُ العَبدُ إلَی اللّهِ؟ قالَ: لا یا رَبِّ.

قالَ: إذا کانَ جائِعاً أو ساجِداً.

ای احمد! به عزّت و جلالم سوگند هیچ بنده مؤمنی چهار خوی [وخصلت] را برای من عهده دار نشود مگر آن که او را به بهشت درآورم: زبان خود را ببندد و نگشاید مگر به سخنی که مهمّش باشد، و قلب خود را از [حبّ دنیا و] وساوس نگهدارد، ومراقب آگاهی و دید من به خود باشد، ونور چشمش گرسنگی باشد.

ای احمد! ای کاش شیرینی گرسنگی و سکوت و تنهایی و آثاری را که از خود به إرث می نهند می چشیدی.

عرض کرد: پروردگارا! میراثِ [بازمانده از] گرسنگی چیست؟

فرمود: حکمت، نگهداری دل [از وساوس و خواطر]، نزدیکی به من، اندوه پیوسته، کم هزینگی میان مردم، گفتار حقّ، و اهمیت ندادن به این که با آسانی زندگی کند یا با سختی.

ای احمد! آیا می دانی بنده [خدا] چه زمانی به خدا نزدیک می شود؟

عرض کرد: پروردگارا! نه.

فرمود: زمانی که گرسنه باشد یا در سجده.

یا أحمَدُ! عَجِبْتُ مِنْ ثَلاثَهِ عَبِیدٍ(۱) : عَبدٍ دَخَلَ فی الصَّلاهِ وَهُوَ یَعلَمُ إلی مَنْ یَرفَعُ یَدَیهِ وَقُدّامَ مَنْ هُوَ، وَهُوَ یَنعَسُ، وَعَجِبْتُ مِنْ عَبدٍ لَهُ قُوتُ یَومٍ مِنَ الحَشِیشِ أو غَیرِهِ وَهُوَ یَهتَمُّ لِغَدٍ، وَعَجِبْتُ مِنْ عَبدٍ لا یَدری أنِّی راضٍ عَنهُ أمْ ساخِطٌ عَلَیهِ وَهُوَ یَضحَکُ.

یا أحمَدُ! إنَّ فی الجَنَّهِ قَصراً مِنْ لُؤْلُؤَهٍ فَوقَ لُؤْلُؤَهٍ وَدُرَّهٍ فَوقَ دُرَّهٍ لَیسَ فِیها قَصْمٌ وَلا وَصْلٌ، فِیها الخَواصُّ أَنظُرُ إلَیهِمْ کُلَّ یَومٍ سَبعِینَ مَرَّهٍ وَاُکَلِّمُهُمْ، کُلَّما نَظَرْتُ إلَیهِم أزِیدُ فی مُلکِهِمْ سَبعِینَ ضِعفاً، وإذا تَلَذَّذَ أهلُ الجَنَّهِ بِالطَّعامِ وَالشَّرابِ تَلَذَّذوا بِکَلامی وَذِکری وَحَدِیثی.

قالَ: یا رَبِّ ما عَلاماتُ اولئِکَ؟

قالَ: هُمْ فی الدُّنیا مَسجونُونَ، قَدْ سَجَنوا ألسِنَتَهُمْ مِنْ فُضولِ الکَلامِ، وَبُطونَهُمْ مِنْ فُضولِ الطَّعامِ.

یا أحمَدُ! إنَّ المَحَبَّهَ لِلّهِ هِیَ المَحَبَّهُ للفُقَراءِ، وَالتَّقَرُّبُ إلَیهِمْ.

__________________________________________

۱- (۱)) - «ثلاثه عبید» لیس فی الجواهر السنیه..

ای احمد! از سه کس در شگفتم: از بنده ای که با حالت خواب زدگی به نماز درآید در حالی که می داند دستان خود را به سوی چه کسی بالا می برد، و در پیشگاه چه کسی ایستاده است، و از بنده ای که روزی امروز خود را - هر چه باشد - دارد و با این حال غم فردا را می خورد، و از بنده ای که نمی داند آیا من از او خرسندم یا نه و در عین حال می خندد.

ای احمد! همانا در بهشت قصری است از مروارید روی مروارید، و از دُرّ روی دُرّ که بی هیچ شکستگی و پیوند [یکپارچه و زلال] است، و در آن خواصّ بندگان من زندگی می کنند، هر روز هفتاد بار به ایشان می نگرم و با ایشان سخن می گویم، هر زمان به ایشان بنگرم هفتاد برابر بر ملک [وقلمرو فرمانروایی] ایشان بیفزایم، وچون بهشتیان با خوردنی ها و نوشیدنی ها کامیاب شوند ایشان از کلام و یاد و سخن من لذّت برند.

عرض کرد: پروردگارا! نشانه های ایشان چیست؟

فرمود: ایشان در دنیا زندانی اند، زبان های خود را از سخنان بیهوده، وشکم های خود را از خوراک اضافی بسته اند.

ای احمد! محبّت خدا همان محبّت فقرا، و نزدیک شدن به ایشان است.

قالَ: یا رَبِّ وَمَنِ الفُقَراءُ؟

قالَ: الَّذینَ رَضُوا بِالقَلِیلِ، وَصَبَرُوا عَلَی الجُوعِ، وَشَکَرُوا عَلَی الرَّخاءِ، وَلَمْ یَشکُوا جُوعَهُم وَلا ظَمَأَهُمْ، وَلَمْ یُکَذِّبُوا بِألسِنَتِهِمْ، وَلَمْ یَغضَبُوا عَلی رَبِّهِمْ، وَلَمْ یَغتَمُّوا عَلی ما فاتَهُمْ، وَلَمْ یَفرَحُوا بِما آتاهُمْ.

یا أحمَدُ! مَحَبَّتِی مَحَبَّهٌ للفُقَراءِ، فَأَدْنِ الفُقَراءَ وَقَرِّبْ مَجلِسَهُمْ مِنکَ أدْنُکَ، وَبَعِّدِ الأغنِیاءَ، وَبَعِّدْ مَجلِسَهُمْ مِنکَ فَإنَّ الفُقَراءَ أحِبّائی.

یا أحمَدُ! لا تَتَزَیَّنْ بِلَیِّنِ اللِّباسِ، وَطَیِّبِ الطَّعامِ، وَلَیِّنِ الوَِطاءِ، فَإنَّ النَّفسَ مَأوی کُلِّ شَرٍّ، وَهِیَ رَفیقُ کُلِّ سُوءٍ، تَجُرُّها إلی طاعَهِ اللّهِ، وَتَجُرُّکَ إلی مَعصِیَتِهِ، وُتخالِفُکَ فی طاعَتِهِ، وَتُطِیعُکَ فیما تَکرَهُ، وَتَطغی إذا شَبِعَتْ، وَتَشکُو إذا جاعَتْ، وَتَغضَبُ إذا افْتَقَرَتْ، وَتَتَکَبَّرُ إذا اسْتَغْنَتْ، وَتَنسی إذا کَبُرَتْ، وَتَغفُلُ إذا أمِنَتْ، وَهِی قَرینَهُ الشَّیطانِ،

عرض کرد: پروردگارا! فقرا چه کسانی اند؟

فرمود: آنانی که به اندک خرسندند، و برگرسنگی برد بارند، و بردولتمندی سپاسگزارند، و از گرسنگی و تشنگی خود شِکوِه ندارند، و با زبان خود دروغ نگویند، و بر پروردگار خود خشمناک نباشند، و بر آنچه از دستشان رفته غم نخورند، و به آنچه [از دنیا] به دستشان آمده شادمان نباشند.

ای احمد! محبّت من محبّت به فقرا است، پس به فقرا نزدیک شو، و آنان را نزدیک خود بنشان تا تو را نزدیک خود کنم، و ثروتمندان [و دنیامداران] را [از خود] دور بدار، وآنان را نزدیک خود منشان که فقرا حبیبان می باشند.

ای احمد! با لباس نرم [ولطیف]، و خوراک [خوش و] گوارا، و زیرانداز نرم [ولطیف] خود را زینت مده، زیرا که نفس، پناهِ هر شرّ، و هم نشین هر بدی است، تو او را به طاعت خدا می کشانی، و او تو را به معصیت خدا می کِشد، و در طاعت خدا نافرمانیت می کند و در آنچه ناخوشایند تواست پیرویت می کند، و چون سیر شود طغیان می کند، و چون گرسنه شود شِکْوه می کند، و چون نیازمند شود خشمناک می گردد، و چون بی نیاز شود کبر می ورزد، وچون بزرگ شود فراموش می کند، و چون در أمان باشد غافل می شود، و نفس، همسر [وهمنشین] شیطان است،

وَمَثَلُ النَّفسِ کَمَثَلِ النُّعامَهِ تَأکُلُ الکَثیرَ، وَإذا حُمِّلَ عَلَیها لاتَطیرُ، وَمَثَلِ الدِّفلی لَونُهُ حَسَنٌ وَطَعمُهُ مُرٌّ.

یا أحمَدُ! أَبغِضِ الدُّنیا وَأهلَها، وَأَحِبَّ الآخِرَهَ وَأهلَها.

قالَ: یا رَبِّ وَمَنْ أهلُ الدُّنیا وَمَنْ أهلُ الآخِرَهِ؟

قالَ: أهلُ الدُّنیا مَنْ کَثُرَ أکلُهُ وَضِحْکُهُ وَنَومُهُ وَغَضَبُهُ، قَلیلُ الرِّضی، لا یَعتَذِرُ إلی مَنْ أساءَ إلَیهِ، وَلا یَقبَلُ مَعذِرَهَ مَنِ اعْتَذَرَ إلَیهِ، کَسلانُ عِندَ الطّاعَهِ، شَجاعٌ عِندَ المَعصِیَهِ، أمَلُهُ بَعیدٌ، وَأَجَلُهُ قَریبٌ، لا یُحاسِبُ نَفسَهُ، قَلیلُ المَنفَعَهِ، کَثِیرُ الکَلامِ، قَلِیلُ الخَوفِ، کَثِیرُ الفَرَحِ عِندَ الطَّعامِ، وَإنَّ أهلَ الدُّنیا لا یَشکُرونَ عِندَ الرَّخاءِ، وَلا یَصبِرُونَ عِندَ البَلاءِ، کَثیرُ النّاسِ عِندَهُمْ قَلیلٌ، یَحمَدُونَ أنفُسَهُمْ بِما لا یَفعَلُونَ، وَیَدَّعُونَ بِما لَیسَ لَهُمْ، وَیَتَکَلَّمُونَ بِما یَتَمَنَّونَ، وَیَذکُرونَ مَساویَ النّاسِ، وَیُخفُونَ حَسَناتِهِمْ.

ومَثَل آن همچون شترمرغ است که فراوان می خورد، و چون بر آن بار کنند پرواز نمی کند [و با چالاکی و شتاب نمی رود]، و نیز همچون دِفْلی [: گیاه خرزهره] است که رنگ آن زیبا، و مزه آن تلخ است.

ای احمد! از دنیا و أهل آن نفرت داشته باش، و آخرت و اهل آن را دوست بدار.

عرض کرد: پروردگارا! أهل دنیا کیست و أهل آخرت کیست؟

فرمود: أهل دنیا کسی است که خوراک و خنده و خواب و خشمش زیاد است، [از مقدّرات خداوند] بسیار کم خرسند است، از کسی که به او بدی کرده پوزش نمی خواهد، و پوزش عذرخواه خود را نمی پذیرد، هنگام طاعت تنبل است و هنگام معصیت بی باک، آروزیش بلند است وأجلش نزدیک، حسابرسِ [اعمالِ] خود نیست، کم سود، زیادگو [و پرحرف]، کم هراس [از خدا و قیامت]، وهنگام خوراک بسیار شاد است، وهمانا أهل دنیا هنگام فراوانی [وناز و نعمت] شکرگزار نیستند، وهنگام بلا [وگرفتاری] صبر نمی کنند، [خیر] زیاد مردم، نزد ایشان اندک بنماید، خود را به آنچه انجام نمی دهند می ستایند، و آنچه را که از ایشان نیست ادّعا می کنند، و درباره آنچه آرزو دارند سخن می گویند، و از بدی های مردم یاد می کنند وخوبی های ایشان را پنهان می دارند.

قالَ: یا رَبِّ هَلْ یَکونُ سِوی هذا العَیبِ فی أهْلِ الدُّنیا؟

قالَ: یا أحمَدُ! إنَّ عَیبَ أهلِ الدُّنیا کَثیرٌ، فِیهِمُ الجَهْلُ وَالحُمْقُ، لا یَتَواضَعُونَ لِمَنْ یَتَعَلَّمُونَ مِنهُ، وَهُمْ عِندَ أنفُسِهِمْ عُقَلاءُ، وَعِندَ العارِفِینَ حُمَقاءُ.

یا أحمَدُ! إنَّ أهلَ الخَیرِ وَأهلَ الآخِرَهِ رَقیقَهٌ وُجُوهُهُم، کَثیرٌ حَیاؤهُم، قَلیلٌ حُمقُهُم، کَثیرٌ نَفعُهُم، قَلیلٌ مَکرُهُم، النّاسُ مِنهُمْ فی راحَهٍ وَأنفُسُهُم مِنهُم فی تَعَبٍ، کَلامُهُم مَوزونٌ، مُحاسِبِینَ لِأنفُسِهِم، مُتعِبِینَ لَها، تَنامُ أعیُنُهُم وَلا تَنامُ قُلوبُهُم، أعیُنُهُم باکِیَهٌ وَقُلوبُهُم ذاکِرَهٌ، إذا کُتِبَ النّاسُ مِنَ الغافِلِینَ کُتِبُوا مِنَ الذّاکِرینَ، فی أوَّلِ النِّعمَهِ یَحمَُدونَ، وَفی آخِرِها یَشکُرونَ، دُعاؤهُم عِندَ اللهِ مَرفُوعٌ، وَکَلامُهُمْ مَسمُوعٌ، تَفرَحُ المَلائِکَهُ بِهِم، یَدورُ دُعاؤهُمْ تَحتَ الحُجُبِ، یُحِبُّ الرَّبُّ أنْ یَسمَعَ کَلامَهُم کَما تُحِبُّ الوالِدَهُ وَلَدَها، وَلا یَشغَلُهُم عَنِ اللّهِ شَیْءٌ طَرفَهَ عَینٍ، وَلا یُریدُونَ کَثرَهَ الطَّعامِ، وَلا کَثرَهَ الکَلامِ، وَلا کَثرَهَ اللِّباسِ، النّاسُ عِندَهُمْ مَوتی، وَاللّهُ عِندَهُم حَیٌّ قَیُّومٌ کَریمٌ،

عرض کرد: پروردگارا! آیا أهل دنیا غیر از این عیب ها، عیب دیگری دارند؟

فرمود: ای احمد! عیوب أهل دنیا فراوان است، در ایشان است نادانی و کم عقلی، به آموزگاران خود تواضع نمی کنند، وایشان نزد خود خردمند، و نزد عارفان نابخردند.

ای احمد! اهل خیر و آخرت، چهره هایشان با شرم، حیایشان فراوان، نابخردیشان اندک، سودشان بسیار، مکرشان [ناچیز و] اندک است، مردم از ایشان در آسایش، وخود از خود [در أثر مراقبه و تزکیه] در رنج اند، سخنشان [بی تناقض و] هماهنگ است، حسابرسِ [اعمالِ] خوداند، خود را [در راه خدا و خیر به مردم] خسته می کنند، دیدگانشان می خوابد، و دل هایشان نمی خوابد، چشمانشان گریان است و دل هایشان در یاد خداست، چون مردم را از غافلان بنویسند، ایشان را از ذاکران بشمرند، در آغازِ نعمت، ستایش می کنند و در آخر آن سپاس می گویند، دعایشان نزد خدا بالا می رود، و سخنشان شنیده می شود، فرشتگان از ایشان شادمانند، نیایش ایشان زیر حجاب [های نوری] دور می زند، پروردگار دوست می دارد که سخنشان را بشنود چنان که مادر فرزند خود را، وهیچ چیز ایشان را یک چشم بهم زدن از یاد خدا بازنمی دارد، آنان خوراکِ بسیار، وسخنِ زیاد، ولباسِ فراوان را دوست نمی دارند، مردم، نزد ایشان مردگانند، وخدا، نزد ایشان زنده پایدار [و برپادارنده] بزرگوار است،

یَدعُونَ المُدبِرِینَ کَرَماً، وَیُریدُونَ(۱) المُقبِلِینَ تَلَطُّفاً، قَدْ صارَتِ الدُّنیا وَالآخِرَهُ عِندَهُم واحِدَهٌ، (یَموتُ النّاسُ مَرَّهً وَیَمُوتُ أحَدُهُم فی کُلِّ یَومٍ سَبعِینَ مَرَّهً مِنْ مُجاهَدَهِ أنفُسِهِم وَمُخالَفَهِ هَواهُم وَالشَّیطانِ الَّذی یَجرِی فی عُروقِهِم، وَلَو تَحَرَّکَتْ رِیحٌ لَزَعْزَعَتْهُم، وَإنْ قامُوا بَینَ یَدَیَّ کَأنَّهُمْ بُنیانٌ مَرصوصٌ، لا أری فی قَلبِهِم شُغلاً لِمَخلُوقٍ، فَوَعِزَّتی وَجَلالی لَاُحیِیَنَّهُم حَیاهً طَیِّبَهً إذا فارَقْتُ أرواحَهُم مِنْ جَسَدِهِمْ، لا اسَلِّطُ عَلَیهِم مَلَکَ المَوتِ، وَلا یَلِی قَبضَ رُوحِهِم غَیری، وَلَأفتَحَنَّ لِرُوحِهِم أبوابَ السَّماءِ کُلَّها، وَلَأرفَعَنَّ الحُجُبَ کُلَّها دُونی، وَلَآمُرَنَّ الجِنانَ فَلْتُزَیَّنَنَّ، وَالحُورَ العِینَ فَلْتُزَفَّنَّ،

_______________________________________

۱- (۱)) - «یزیدون» الإرشاد..

روی گردانان را از روی بزرگواری فرا می خوانند(۱) ، و روی آورندگان را از روی مهربانی قصد می کنند، [آنچنان چشمشان به عوالم ملکوت گشوده است که] دنیا و آخرت نزد ایشان یکی شده است، مردم یک بار می میرند، وهر یک از ایشان - در أثر [سختی ها و مشکلاتِ] جهاد با نفس، و مخالفتِ با هواهای خود و نیز با شیطانی که در رگ هایشان روان می شود - در هر روز هفتاد بار می میرد، و اگر بادی بوزد [جسمِ ناتوانِ] ایشان را تکان می دهد، و اگر در پیشگاه من بایستند [در أثر عشقِ به عبادت و غرقِ در أنس] گویی بنایی آهنین اند، در دل ایشان هیچ سرگرمی به مخلوق را نمی بینم، پس به عزّت و جلالم سوگند چون روح از تن ایشان جدا کنم ایشان را با زندگی پاکیزه ای، حیات [حقیقی] بخشم، فرشته مرگ را بر ایشان چیره نسازم، و کسی جز من مباشر قبض روح ایشان نباشد، و قطعاً همه درهای آسمان را به روی روح ایشان بگشایم، همه حجاب های میان خود و ایشان را بردارم، و به بهشت فرمان دهم تا آراسته گردد، و به حوریان [: سیمین تنان درشت چشم] فرمان دهم تا به زفاف درآیند،

_________________________________________

۱- (۱)) - اگر متن «یَدَعُونَ» خوانده شود نه «یَدْعُونَ» ترجمه جمله این می شود: [کیفر] روی گردانان را از روی بزرگواری رها می کنند..

وَالملائِکَهَ فَلتُصَلِّینَّ، وَالأشجارَ فَلتُثمِرَنَّ، وَثِمارَ الجَنَّهِ فَلْتُدلِیَنَّ، وَلَآمُرَنَّ ریحاً مِنَ الرِّیاحِ الَّتی تَحتَ العَرشِ فَلْتَحمِلَنَّ جِبالاً مِنَ الکافورِ وَالمِسکِ الأذفَرِ فَلْتَصِیرَنَّ وَقوداً مِنْ غَیرِ النّارِ، فَلْتَدْخُلَنَّ بِهِ، وَلا یَکونُ بَینی وَبَینَ رُوحِهِ سِترٌ، فَأقولُ لَهُ عِندَ قَبضِ رُوحِهِ: مَرحَباً وَأهلاً بِقُدومِکَ عَلَیَّ، اصعَدْ بِالکَرامَهِ وَالبُشری وَالرَّحمَهِ وَالرِّضوانِ، «وَجَنّاتٌٍ لَهُم فِیها نَعیمٌ مُقیمٌ خالِدینَ فِیها أبَداً إنَّ اللّهَ عِندَهُ أجرٌ عَظِیمٌ»(۱) ، فَلَو رَأیتَ المَلائِکَهَ کَیفَ یَأخُذُ بِها واحِدٌ وَیُعطِیها الآخَر.

یا أحمَدُ! إنَّ أهلَ الآخِرَهِ لا یَهْنَؤهُمُ الطَّعامُ مُنذُ عَرَفوا رَبَّهُم، وَلا یَشغَلُهُمُ مُصیبَهٌ مُنذُ عَرَفوا سَیِّئاتِهِم، یَبکُونَ عَلی خَطایاهُم، یُتعِبُونَ أنفُسَهُم وَلا یُریحُونَها، وَإنَّ راحَهَ أهلِ الجَنَّهِ فی المَوتِ،

________________________________________

۱- (۱)) - التوبه: ۲۱ و ۲۲..

و به فرشتگان فرمان دهم، تا درود و تحیّت گویند، و به درختان [بهشت] فرمان دهم تا میوه آورند، و به میوه های بهشت فرمان دهم تا خود [را بر شاخه ها] بیاویزند، و به نسیمی از نسیم هایِ [بهشتی] زیر عرش فرمان دهم تا کوههای کافور(۱) و مشکِ [خوشبو و] پُربو را بردارند، و سوختِ بی آتش شوند و به او درآیند، و میان من و روح او حجابی نباشد، وهنگام قبض روحش به او گویم: خوش آمدی، و با ورود بر من به [دیار] آشنای خود شدی، با بزرگواری و بشارت و رحمت و رضوان بالا بیا، «و باغ های بهشت که در آن ها نعمت های پایدار دارند، جاودانه در آن ها خواهند بود، حقّا که نزد خدا پاداشی بزرگ است(۲) »، ای کاش فرشتگان را می دیدی که چگونه هر [یک] روح او را می گیرد و به دیگری می سپارد.

ای احمد! اهل آخرت از آن روز که پروردگار خود را شناختند [هیچ] خوراکی گوارا [ی وجود] شان نیست، و از آن روز که بدی های خود را شناختند هیچ مصیبتی [از اندیشه آن بدیها]، بازشان نمی دارد، بر خطاهای خود می گریند، وخود را [در راه خدا] به زحمت می افکنند و آسوده نمی گذارند، همانا آسایش اهل بهشت در مرگ است،

___________________________________________

۱- (۱)) - کافور: مادّه معطّر جامدی که از برخی گیاهان از قبیل ریحان و بابونه [به دست آید]. فرهنگ معین: ۲۸۴۸/۳..

۲- (۲)) - توبه: ۲۲ و ۲۱..

وَالآخِرَهُ مُستَراحُ العابِدینَ، مونِسُهُم دُموعُهُمُ الَّتی تَفیضُ عَلی خُدودِهِم، وَجُلوسُهُم مَعَ المَلائِکَهِ الَّذِینَ عَنْ أیمانِهِم وَعَنْ شَمائِلِهِم، وُمناجاتُهُم مَعَ الجَلیلِ الَّذی فَوقَ عَرشِهِ، وَإنَّ أهلَ الآخِرَهِ قُلوبُهُم فی أجوافِهِم قد قُرِحَتْ، یَقولُونَ:

مَتی نَستَرِیحُ مِنْ دارِ الفَناءِ إلی دارِ البَقاءِ.)(۱) یا أحمَدُ! هَلْ تَعرِفُ ما لِلزّاهِدِینَ عِندی فی الآخِرَهِ؟

قالَ: لا یا رَبِّ.

قالَ: یُبعَثُ الخَلقُ وَیُناقَشونَ بِالحِسابِ وَهُم مِنْ ذلکَ آمِنونَ، إنَّ أدنی ما اعطِی لِلزّاهدینَ فی الآخِرَهِ أنْ اعطِیَهُم مَفاتِیحَ الجِنانِ کُلَّها حَتّی یَفتَحوا أیَّ بابٍ شاؤوا، وَلا أحجُبُ عَنهُم وَجهی، وَلَأُنعِمَنَّهُم بِألوانِ التَلَذُّذِ مِن کَلامی، وَلَاُجلِسَنَّهم فی مَقعَدِ صِدقٍ، وَاُذَکِّرَنَّهُم ما صَنَعوا وَتَعِبوا فی دارِ الدُّنیا، وَأفتَحُ لَهُم أربعهَ أبوابٍ:

بابٌ تَدخُلُ عَلَیهِمُ الهَدایا مِنهُ بُکرَهً وَعَشِیّاً مِن عِندی.

وَبابٌ یَنظُرونَ مِنهُ إلَیَّ کَیفَ شاؤوا بِلا صُعوبَهٍ.

__________________________________________

۱- (۱)) من «یموت الناس» الی «البقاء» لیس فی الإرشاد والجواهر السنیه..