اصول اعتقادات شيعه

اصول اعتقادات شيعه0%

اصول اعتقادات شيعه نویسنده:
گروه: اصول دین

اصول اعتقادات شيعه

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد تقي صرفي
گروه: مشاهدات: 16377
دانلود: 2373

توضیحات:

اصول اعتقادات شيعه
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 38 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 16377 / دانلود: 2373
اندازه اندازه اندازه
اصول اعتقادات شيعه

اصول اعتقادات شيعه

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

. اصول اعتقادات شيعه

نام نويسنده : محمد تقي صرفي

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام گردیده است.

بخش اول : توحيد

توحيد يعني‌ يگانگي‌ خداوند متعال‌ واينكه‌ او شريك‌ وهمتايي‌ ندارد.

خداوند داراي‌ اسماء حُسني‌' وصفاتي‌ ثبوتيه‌ است‌ كه‌ اين‌ صفات‌ عين‌ذات‌ حق‌ هستند.

الله يكي‌ از نامهاي‌ پروردگار است‌ ونامي‌ است‌ كه‌ براي‌ ذات‌ احديت‌خداوند تبارك‌ وتعالي‌ است‌ والله جامع‌ همه‌ صفات‌ كماليه‌است‌.الله يعني‌ خالق ‌است‌.رازق‌ است‌.ناطق‌ است‌.قادر است‌.رحمان‌است‌.رحيم‌ است‌.همه‌ شئون‌ الوهيت‌ در تحت‌ اين‌ نام‌ مبارك‌ است‌.الله مبدأ ومعاد هر موجودي‌ از ابتداء خلقت‌ تا انتهاءاست‌.اگر كوزه‌اي‌ رابشما نشان‌ بدهند وبگويند اين‌ خودش‌ بوجود آمده‌ است‌:شماباورنمي‌كنيد.زيرا سؤال‌ مي‌كنيد كه‌ چگونه‌ خاك‌ آن‌ گِل‌ وگِل‌ كوزه‌ شد؟وبه‌اين‌ صورت‌ درآمد؟بلكه‌ فاعل‌ مختاري‌ داشته‌ كه‌ آن‌ را ساخته‌ است‌.آياهمين‌ بدن‌ ما گواهي‌ نمي‌دهد كه‌ دست‌ قدرتي‌ از همان‌ ابتدا در صلب‌پدر ورحم‌ مادر جمع‌ كرده‌ و بصورت‌ نطفه‌ در آورده‌ تا به‌ اين‌ وضع‌رسانديده‌ .با چه‌ تركيب‌ عجيب‌ وغريبي‌ از استخوان‌ بزرگ‌ وكوچك‌وگوشت‌ وپوست‌،دستها وپاها وگوشها وچشمها ومفصل‌ هايي‌ كه‌ بتواندبدن‌ را به‌ آساني‌ جابجا نمايد.

اي‌ خدائيكه‌ چه‌ تصوير زيبائي‌ نقاشي‌ مي‌كني‌.راستي‌ كور شود آن‌چشمي‌ كه‌ تورا نمي‌بيند!از علي‌عليه‌السلام پرسيدند كه‌ آيا خداي‌ خود رامي‌بيني‌ تا او را ستايش‌ كني‌؟گفت‌ من‌ خدائي‌ را كه‌ نبينم‌،عبادت‌نمي‌كنم‌.لكن‌ با چشم‌ ظاهر ديده‌ نمي‌شود بايد چشم‌ دل‌ را به‌ كارانداخت‌.

همه‌ در ذاتش‌ حيران‌

الله از مادة‌ اَلَه‌َ است‌.و اَلَه‌ بمعناي‌ تحير است‌.يعني‌ همگي‌ در پي‌بردن‌ به‌ ذات‌ الهي‌ حيرانند.وهيچكس‌ به‌ حقيقت‌ ذات‌ خدا پي‌نتواندبُرد.وبايد از طريق‌ افعال‌ وصفاتش‌ خدا را شناخت‌.اما ذاتش‌ به‌همه‌ چيز محيط‌ است‌ لكن‌ ذات‌ خدا احاطه‌ نمي‌شود.الله يعني‌ معبود به‌حقي‌ كه‌ سزاوار پرستش‌ است‌.وخضوع‌ وخشوع‌ والتماس‌ به‌درگاهش‌،ارزش‌ دارد.نه‌ بر در ديگران‌.كساني‌ هستند كه‌ راه‌ را اشتباه‌مي‌روند وخضوع‌ وخشوعشان‌ براي‌ غير خداست‌.كسي‌ سزاوار پرستش‌است‌ كه‌ تمامي‌ سلاطين‌ وپادشاهان‌ گداي‌ در خانه‌ او هستند.بايد كمي‌تفكر كرد.اي‌ بشري‌ كه‌ خضوع‌ خودت‌ را بر كسي‌ مي‌كني‌ كه‌ او هيچ ‌برتري‌ بر تو ندارد!در عالم‌ آخرت‌ هردويعني‌ آن‌ كه‌ به‌ درخانه‌ غير خدارفته‌ است‌ وهمان‌ غيرخدا همديگر را لعن‌ مي‌نمايند.آن‌ دو نفري‌ كه‌وقتي‌ مردند هردو را شسته‌ ودر پارچه‌اي‌ كفن‌ نموده‌ ودر زير خاكها پنهان‌مي‌سازند.پس‌ چه‌ فرقي‌ باهم‌ دارند؟پس‌ بايد خضوع‌ را به‌ در خانه‌ خدا ببريم‌.خدايي‌ كه‌ اوست‌ خضوع‌پذير ورواكننده‌ حاجات‌.«يا ايها الناس‌انتم‌ فقراء الي‌ الله والله غني‌ٌ حميد.»اي‌ مردم‌ همگي‌ شما به‌ خدا نيازداريد ولي‌ خداوند بي‌ نياز وستوده‌ شده‌ است‌.

الله است‌ كه‌ بي‌ نياز مطلق‌ است‌ومؤمن‌ جز براي‌ خدا كوچكي‌نكند.غرض‌ آن‌ كه‌ تذلل‌ و تملق‌ براي‌ غير خدا روا نيست‌.در اين‌ روزگارگاه‌ ثروتمند گدا مي‌شود وگاه‌ گدا ثروتمند!در كشكول‌ است‌ كه‌ يكي‌ ازخلفاي‌ عباسي‌ كه‌ كور شده‌ بود ،بعد از عزل‌ از خلافت‌،براي‌ امرار معاش‌گدايي‌ مي‌كرد ودربازار صدا مي‌زد.اي‌ مردم‌ به‌ كسيكه‌ تا ديروز خليفه‌شما بود رحم‌ كنيد!اين‌ براي‌ اهل‌ يقين‌ جاي‌ هشدار است‌ كه ‌بيدارشويم‌.مخصوصا اهل‌ مقام‌ كه‌ نكند همانند فرعون‌ واهل‌ او مقام ‌براي‌ ما تكبر بياورد.و در اينجاست‌ كه‌ بايد انسان‌ از شر هواي‌ نفس‌ به‌خدا پناه‌ ببرد كه‌ هواي‌ نفس‌ انسان‌ را به‌ گناهان‌ بزرگ‌ وارد مي‌نمايد.

هرچه‌ درباره‌ خدا تصور كني‌ ،بگو خدا غير اوست‌.خداوند جسم‌ندارد.چون‌ اجل‌ ومدت‌ را خلق‌ كرده‌،پس‌ اجل‌ ومهلت‌ هم‌ ندارد.محل‌را خلق‌ كرد پس‌ محل‌ ندارد.نهايت‌ معرفت‌ آن‌ است‌ كه‌ بگوئيم‌ پروردگاروجود دارد.علي‌عليه‌السلام فرمود:خداوند خالق‌ بود وقتي‌ كه‌ مخلوق‌ نبود.رب ‌بود وقتي‌ كه‌ مربوب‌ نبود.رازق‌ بود وقتي‌ كه‌ مرزوق‌ نبود.هفتصد آيه‌ درقرآن‌ در باب‌ توحيد است‌.يكي‌ كلمة‌ لااله‌ الاّ الله.امام‌ رضاعليه‌السلام به‌ نقل‌ ازپدران‌ بزرگوار خود تا از جبرئيل‌ تا از ذات‌ احديت‌ نقل‌ فرمود:كلمة‌لااله‌ الاّ الله حصني‌.ومَن‌ْ دَخَل‌ فِي‌ حِصنِي‌ اَمِن‌َ مِن‌ْ عَذابِي‌.خدافرموده‌ است‌:كلمه‌ لااله‌ الاّ الله حصار وقلعه‌ من‌ است‌.وكسيكه‌ لااله‌ الاّالله بگويد داخل‌ قلعه‌ من‌ مي‌شود.وكسيكه‌ داخل‌ قلعه‌ من‌ شد،از عذاب‌من‌ ايمن‌ خواهد بود.

به‌ موسي‌عليه‌السلام ندا شد:اي‌ موسي‌!اگر آسمان‌ وزمين‌ وهرآنچه‌ درآنهاست‌ در يك‌ كفه‌ ترازو بگذارند و كلمة‌ لااله‌ الاّ الله را در كفه‌ديگر.كلمة‌ لااله‌ الاّ الله سنگين‌تر خواهد بود.

تلقين‌ به‌ مرده‌

رسول‌ اكرم‌صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: به‌ مرده‌هاي‌ خود كلمة‌ لااله‌ الاّ الله را تلقين‌كنيد كه‌ گناهان‌ را پاك‌ مي‌كند.ودر روايت‌ ديگر است‌ كه‌ اگر انسان‌ لااله‌الاّ الله بگويد،خداوند در بهشت‌ براي‌ او يك‌ درخت‌ كه‌ ميوه‌اش‌ از عسل‌شيرين‌تر و از مشك‌ خوش‌ بوتر است‌ وشبيه‌ گلابي‌است‌،مي‌نشاند.وامام‌ صادق‌عليه‌السلام فرمود كه‌ :لااله‌ الاّ الله قيمت‌ بهشت‌است‌ وكسيكه‌ صد بار لااله‌ الاّ الله بگويد از نظر عمل‌ از همه‌ برتراست‌ مگر كسيكه‌ بيشتر بگويد.وباز فرمود كه‌ هركه‌ در رختخواب‌ صدبارلااله‌ الاّ الله بگويد،خدا در بهشت‌ خانه‌اي‌ به‌ او مرحمت‌ مي‌كند.ودرروايت‌ ديگر است‌ كه‌ اگر كسي‌ صدبار استغفرالله ربي‌ واتوب‌ اليه‌بگويد،همه‌ گناهانش‌ آمرزيده‌ مي‌شود.

دلايل وجود خدا

ده دليل براي اثبات وجود خدا

١ - نظم در جهان هستي:

ميليونها سال است که از عمر جهان هستي مي گذرد در حالي که نظمي عجيب وشگفت انگيز برآن حاکم است.در کره زمين فصلها وشب ها وروزها پشت سر هم مي آيند ومي روند وهيچگاه در نظم آنان خللي وارد نشده است.فاصله خورشيد تا زمين وگردش زمين بدور خورشيد وگردش ماه بدور زمين و جزر ومد ونزول باران وهزاران جلوه نظم" دليل بر وجود خالقي حکيم و تواناست

( كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّـهُ لَفَسَدَتَا ) انبياء٢٢

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به‌زني كه‌مشغول‌کار باچرخ‌ريسي‌بود،فرمود:خدا را چگونه‌شناختي‌؟زن‌دستش‌را برداشت‌وچرخ‌ازكاركردن‌ايستاد.وعرض‌كرد اي‌رسول‌خدا!اين‌چرخ‌به‌اين‌كوچكي‌بدون‌گرداننده‌كار نمي‌كند پس‌آسمان‌و زمين‌هم‌گرداننده‌دارد.حضرت‌فرمود آفرين‌اي‌زن‌.خدايت‌را خوب‌شناختي‌.

٢ - برهان علت ومعلول:

دانشمندان وفلاسفه معتقدند که هر معلولي داراي علت است وجهان هستي جهان علت ومعلولهاست که در نهايت به علت العللي ختم مي شود والا اگر دور علتها ومعلولها ادامه داشته باشد واول وابتداو علت اصلي نداشته باشد تسلسل پيش مي آيد وآن هم محال است.پس خدا علت العلل جهان هستي است.و علت همه موجودات به او بر مي گردد.وباز فلاسفه معتقدند که علت العلل خود علت نداردوخدا از ابتدا بوده و هميشه خواهد بود زيرا جسم نيست که محدوديت داشته باشد واو بود که زمان ومکان را آفريد.يعني قبل از زمان باز خدا وجود داشته است.

٣- برهان اثر و موثر:

جهان پر از آثار ونشانه هاي وجود خداوند است.و ما از اين اثرها پي به وجود موثر که همان خداوند بزرگ است مي بريم.

پادشاه‌ايمان‌آورد

آمده‌است‌كه‌پادشاه‌گمراه‌وكافري‌بود كه‌وزيري‌خداشناس‌وباتدبير داشت‌.وزير چون‌كفر سلطان‌را ديددستورداد در پنهاني‌ساختمان‌وقصري‌را بنا نهادند.چون‌كار قصر تمام‌شد،پادشاه‌را به‌تماشاي‌آن‌برد.پادشاه‌پرسيداين‌بنا را كه‌ساخته‌است‌؟گفت‌قربان‌كسي‌آن‌را نساخته‌بلكه‌خودبخود بوجود آمده‌است‌!پادشاه‌گفت‌مگر امكان‌دارد ساختمان‌بناكننده‌نداشته‌باشد؟وزير گفت‌شما قبول‌داريد كه‌ساختمان‌بنا كننده‌لازم‌دارد؟گفت‌آري‌.وزير گفت‌پس‌چگونه‌امكان‌دارد جهاني‌به‌اين‌وسعت‌وعظمت‌بي‌بناكننده‌باشد؟وبدون‌صانع‌باشد؟سلطان‌به‌فكر فرو رفت‌وبعد از مدتي‌خداپرست‌شد.

همين‌براي‌خداشناسي‌بس‌است‌براي‌كسيكه‌عقل‌ووجدان‌داشته‌باشد.وعقل‌خود را قاضي‌كند.

چهارچشمه‌مختلف‌در سر

از جمله‌علامات‌خداشناسي‌دقت‌در خصوصيات‌سر انسان‌است‌.سر داراي‌چهار چشمه‌است‌كه‌هر چشمه‌طعم‌مختلف‌دارد.يكي‌از اين‌چشمه‌ها آب‌گوش‌است‌كه‌تلخ‌است‌وعلت‌تلخ‌بودنش‌اين‌است‌كه‌اگر حشره‌واردگوش‌شود،بواسطه‌تلخي‌آب‌،از بين‌مي‌رود ديگري‌چشم ‌است‌كه‌آبش‌شور است‌وعلت‌شوري‌آن‌براي‌پي‌چشم‌است‌ كه‌اگر شور نبود،پي‌آب‌شد وانسان‌نابينا مي‌گرديد.

سومي‌آب‌دماغ‌است‌وچهارمي‌آب‌دهان‌كه‌شيرين‌است‌.اگر كوهي‌چهار چشمه‌داشته‌باشد،امكان‌ندارد كه‌طعم‌همه‌با هم‌فرق‌داشته‌باشد.ولي‌طعم‌چهار چشمه‌سرباهم‌فرق‌مي‌نمايد.پس‌با كمي‌فكر در عظمت‌مخلوقات‌خدا مي‌توان‌به‌عظمت‌خدامعرفت‌پيدا كرد.البته‌خداشناسي‌براي‌بعضي‌مشكل‌است‌زيرا چشمي‌كه‌با آن‌خدا را ببيند ندارد واگر دارد،با عيب‌است‌ولكن‌وجودخدااظهر من‌الشمس‌است‌.

همچنين مرگ يکي از آثار وجود خداست.آيا تاکنون انساني توانسته است با قلدري وابراز وجود در مقابل خدا از دست مرگ نجات پيدا کند؟کجايند پادشاهان قدرتمند وبزرگ؟خسرو پرويز کجاست؟داريوش کبير کجاست؟اسکندر و هيتلر وشاه عباس ورضاشاه وچرچيل وروزولت وموسوليني و...کجاهستند؟فرعون ها ونمرودها کجاهستند؟همگي در مقابل مرگ تسليم شدند وجان به جان آفرين تسليم کردند.

«امام‌سجادعليه‌السلام فرمود:از متكبر فخركننده‌متعجبم‌كه‌ديروز نطفه‌بودو فردا مرداراست‌!وعجب‌از كسيكه‌در وجود خدا،شك‌مي‌كند، درحاليكه‌مخلوقات‌ِ اورا مي‌بيند!وعجب‌از كسيكه‌مرگ‌را انكار مي‌كند ،درحاليكه‌مشاهده‌مي‌كند كه‌روز وشب‌افرادي‌مي‌ميرند! وعجب‌ازكسيكه‌ زنده‌شدن‌مردگان‌وجهان‌آخرت‌را انكارمي‌كند،درحاليكه‌متولد شدن‌افراد زيادي‌را مي‌بيند!وعجب‌از كسيكه‌خانه‌ازبين‌رفتني‌-دنيا-را آباد مي‌كند،ولي‌خانه‌باقي‌ماندني‌آخرت‌را ترك‌كرده‌است‌!»

يكي‌ديگر از نشانه‌هاي‌خداشناسي‌،كه‌مهمترين‌آنهاست‌،عقل‌است‌. البته‌اگر عقل‌نباشد درك‌خداشناسي‌خيلي‌سخت‌مي‌شود.بهترين‌عامل ‌براي‌شناخت‌حضرت‌حق‌،بكاربستن‌عقل‌است‌.اما درست‌بكاربردن‌عقل‌مهم‌است‌.چون‌گاهي‌عقل‌هست‌ولي‌نمي‌تواند از آن‌درست‌استفاده‌نمايد.

عالمي گفت:جواني‌از من‌پرسيد به‌چه‌دليل‌خدا وجود دارد؟گفتم‌بدليل‌عقل‌.گفت‌دليل‌عقل‌چيست‌؟گفتم‌شما چندسال‌داري‌؟گفت‌بيست‌وپنج‌سال‌.گفتم‌قبل‌از اين‌بيست‌وپنج‌سال‌كجا بودي‌؟گفت‌در رحم‌مادر.گفتم‌كي‌شما را به‌صورت‌اين‌مرد كامل‌درآورد؟جوان‌گفت‌رحم‌مادر قالب‌است‌ونطفه‌كه‌ريخته‌مي‌شود آدم‌درست‌مي‌شود.گفتم‌شما‌خواهر داريد؟گفت‌بله‌.گفتم‌پس‌مادر شما دوقالب‌دارد.مقداري‌فكر كرد بعد گفت‌جواب‌را گرفتم‌.گفتم‌آقا يك‌قدرتي‌است‌كه‌اين‌نطفه‌را چنان‌جايي‌ قرارمي‌دهدوگوش‌وچشم‌ودهان‌ودست‌وپا وهمه‌اجزاء را با يك‌نظم‌ واحدي‌ خلق ‌مي‌كند. براي‌آدم‌عاقل‌نه‌مخلوق‌بدون‌خالق‌است‌ونه‌نظم‌بدون‌ناظم‌است‌.

اگر تمام‌دانشمندان‌جمع‌شوند نمي‌توانندمگسي‌خلق‌كنند.اگر چه‌با پيشرفت‌علم‌دانشمندان‌به‌شبيه‌سازي‌هم‌دست‌يافته‌اند ولي‌باز علت‌العلل‌خداست‌.زيرا خشت‌اول‌آدمي‌را خداوند از عدم‌آفريد( إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنزَلَ اللَّـهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن مَّاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ )

حقيقتاً در خلقت‌آسمانها وزمين‌ودر اختلاف‌شب‌وروز ودر كشتي‌كه‌بر روي‌آب‌حركت‌مي‌كند كه‌براي‌مردم‌سودمند مي‌باشد ودرآنچه‌كه‌خدا از آسمان‌باران‌نازل‌مي‌كند وزمين‌را بعد از مردنش‌زنده‌مي‌نمايد ودر پراكنده‌كردن‌حيوانات‌بر روي‌زمين‌ودر گردش‌بادها وابرها كه‌بين‌زمين‌وآسمان‌فرمانبر است‌،همه‌آيات‌ونشانه‌اي‌براي‌عاقلان‌است‌.

موسي وسخن گفتن با خدا

روزي‌حضرت‌موسي‌عليه‌السلام عرض كرد خدايا!آيا تاكنون‌تورا چرت‌گرفته‌است‌؟ندا رسيدموسي‌جامي‌آب‌ بدست ‌بگير.حضرت‌موسي‌عليه‌السلام جامي‌آب‌بدست‌گرفت‌.بعد از مدتي‌كوتاه‌موسي‌را چرت‌گرفت‌وآب‌ريخت‌. حضرت‌موسي‌عليه‌السلام متوجه‌نشد.ندا رسيد اي‌موسي‌!آب‌را چرا ريختي‌؟عرضكرد چرت‌مرا گرفت‌!ندا آمد كه‌تو يك‌آن‌به‌چرت‌رفتي‌، جام‌آب‌ريخت‌. قدرت‌من‌ است‌كه‌تمام‌موجودات‌آسمان‌وزمين‌وخود آسمان‌وزمين‌را نگه‌مي‌دارد.اگر مراچرت‌بگيرد تمام‌موجودات‌از هم‌مي‌پاشد.( للَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُلَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ) بقره‌٢٥۵

خداوند نيست‌خدائي‌جزاو واو زنده‌وزنده‌نگه‌دارنده‌است‌وهرگز دچار چرت‌وخواب‌نمي‌شود.

چوپان‌خداشناس‌

روزي‌رسولخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در بيابان‌از چوپاني‌پرسيد چگونه‌خدا را شناختي‌؟گفت‌بوسيله‌اين‌گوسفندان‌.كه‌بدون‌نگه‌دارنده نمي‌شوند پس‌چگونه‌اين‌آسمان‌وزمين‌وستارگان‌وافلاك‌بدون‌نگه‌دار مي‌مانند؟حضرت‌فرمود خدايت‌راخوب‌شناختي‌.

٤ - برهان فطرت:

غريزه خداطلبي و حس مذهبي در هر شخصي وجود دارد که بسته به محيط و والدين ودوستان کم وزياد مي شود.اما براي نشان دادن اين غريزه به مطلب زير توجه نمائيد:شخصي از امام ششم پرسيد وجود خدا را براي من اثبات کنيد؟امام فرمود:تاکنون سوار کشتي شده اي؟گفت آري.امام فرمود شده که ناگاه دريا طوفاني شود وکشتي در حال غرق شدن باشد؟گفت آري.امام فرمود در آن حالت بحراني از چه کسي کمک مي طلبي وانتظار عنايت از چه موجودي داري؟گفت اميدارم که يک نيروي غيبي وصاحب اين جهان مرا کمک کند.فرمود همان نيرويي که بسوي آن توجه پيدا کردي خداست.

البته هرکودکي چه در شرق و چه در غرب"خداشناس و با اعتراف به وجود خدا متولد مي شود ولي بعضي وقتي بزرگ شدند با تربيت ناصحيح منکر خدا مي گردند.

٥ - بعثت پيامبران که همگي در ميان مردمشان افرادي صالح ودرستکار و راستگو بوده اند همگي بر وجود خداي واحد شهادت و گواهي داده اند ومردم را از روز قيامت آگاه نموده اند

٦ - هزاران دانشمند و فيلسوف ومتفکر بر وجود خدا اعتراف نموده اند وهزاران کتاب براي اثبات خدا تاليف نموده اند.

٧- نعمت عقل آدمي به انسان هشدار مي دهد که هرکجا احتمال خطر باشد بايد احتياط را مراعات نمايد.در مورد وجود خدا و اينکه هرکه خدا را انکار کند و به دستورات او عمل نکند دچار عذاب مي شود وهرکه مطيع خدا باشد در دنيا وآخرت سعادتمند مي شود"دلايل بسياري وجود دارد و انسانهاي زيادي اين مطلب را تاکيد نموده اند.پس اگر هنوز به يقين نرسيده ايم لااقل مطيع دستورات خدا باشيم که اگر احتمالا قيامتي وجود داشته باشد ما از قبل خود را آماده کرده باشيم.اگر چه وجود خدا و قيامت براي بسياري از حقيقت جويان از جمله راقم اين سطور ثابت شده است.

٨ - در طول تاريخ قدرتمندان بسياري از جمله فرعون ها ونمرودها وابوسفيان ها با خداشناسان مبارزه کرده اند ولي عاقبت به ذليل ترين حالت گرفتار شدند.فرعون ويارانش غرق شدند.نمرود ويارانش بوسيله پشه!از پا درآمدند.ابرهه وفيل سوارانش بوسيله پرندگان کوچکي بنام ابابيل نابود شدند.تا زمان ما که شاه خائن و امريکاي مستکبر و ديگر قدرتمندان زورگو در مقابل خداشناسان ايراني به ذليل ترين وضع دچار شدند آن چنان که جيمي کارتر"رئيس جمهور اسبق آمريکا در کتابش نوشت که من در رابطه با ايران سه بار به گريه!افتادم.موقع خروج شاه از ايران!هنگام تسخير سفارت آمريکا و هنگام نابودشدن نيروهاي آمريکايي بدست نيروهاي غيبي در صحراي طبس!

٩ - معجزات هزاران پيامبر وجانشينان آنها:

هميشه تا زمان آخرين پيامبر. خداوند نمايندگاني بر روي کره زمين داشته است که مردم را به عبادت خداي واحد دعوت مي کرده اند و دعوتشان همراه با معجزات بوده است.مثلا حضرت صالح با درخواست مردم از دل کوه شتري ماده بيرون آورد.حضرت موسي داراي عصايي بود که دريا را شکافت و سحر جادوگران را باطل کرد .حضرت عيسي مرده گان را زنده مي نمود ومريضهاي صعب العلاج را شفا مي داد.حضرت سليمان با حيوانات حرف مي زدو باد در تحت فرمان او بود.پيامبر اسلام داراي هزاران معجزه بود از قبيل شفا دادن مريضها.شکافتن ماه.زنده کردن مرده گان.سفر آسماني معراج.صحبت با حيوانات.

١٠ - نابودي و نزول عذاب بر اقوام مختلف بشر:

اقوام وملتهايي بودند که بر اثر نافرماني خداوند ومخالفت با پيامبران دچار عذاب شدند از جمله قوم نوح وقوم صالح وقوم هود وقوم لوط و قارون با يارانش و اصحاب فيل که از حبشه آمده بودند و...

شرك‌ بزرگترين‌ گناه‌

كه‌ قابل‌ آمرزش‌ نمي‌باشد،شرك‌ است‌.شرك‌ به‌ معناي‌ قراردادن‌ شريك‌ و همتا براي‌ الله است‌.

انواع‌ شرك‌:

الف- شرك‌ ظاهر:

اين‌ نوع‌ شرك‌ در ميان‌ بت‌ پرستان‌،مسيحياني‌ كه‌ معتقدبه‌ تثليث‌(پسر،پدر وروح‌ القدس‌)،يهودياني‌ كه‌ اعتقاد دارند كه‌ عُزيز پس‌خداست‌.وكسانيكه‌ اعتقاد به‌ دوخداي‌ نور وظلمت‌ هستندو...( وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّـهِإِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ) لقمان‌١٣

لقمان‌ پسرش‌ را نصيحت‌ كرد و گفت‌:شرك‌ نورز كه‌ شرك‌،ظلمي ‌بزرگ‌(بخود)است‌.

( وَأَذَانٌ مِّنَ اللَّـهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّـهَ بَرِيءٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَوَرَسُولُهُ ) توبه‌ ٣

اعلامي‌ از طرف‌ خدا ورسول‌ در روز حج‌ عظيم‌ است‌ كه‌ خدا ورسول‌ ازمشركين‌ بيزار هستند.

( وَاعْبُدُوا اللَّـهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا ) نساء٣٦

خدا را عبادت‌ كنيد و شريكي‌ براي‌ خدا نگيريد.

ب- شرك‌ خفي‌:

اين‌ نوع‌ شرك‌ در افرادي‌ است‌ كه‌ كلمه‌ توحيد بر زبان‌ دارند ولي‌ بعضي‌اعمالشان‌ شرك‌آميز است‌.

از جمله‌ اين‌ افراد:الف‌ - بخيل‌ و رياكار كه‌ اعمالشان‌ چون‌ براي‌ هواي‌نفس‌ است‌ مثل‌ اينكه‌ اعمالشان‌ را براي‌ ستايش‌ مردم‌ و يا مال‌ دنيا انجام‌مي‌دهند و در حقيقت‌ هواي‌ نفس‌ را مي‌پرستند.ب‌ - كسانيكه‌ رفع‌گرفتاري‌ خود را در مخلوقات‌ مي‌بينند.

( وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشْرِكُونَ ) يوسف‌ ۱۰۶

اكثرشان‌ ايمان‌ نمي‌آورند مگر اينكه‌ مشرك‌ هستند!

امام‌ ششم‌عليه‌السلام در تفسير اين‌ آيه‌ فرمود:منظور مؤمنيني‌ هستند كه‌مي‌گويند:اگر فلاني‌ نبود از بين‌ رفته‌ بودم‌!يا اگر فلاني‌ نبود بدبخت‌مي‌شدم‌!

راوي‌ پرسيد:پس‌ اگر شخصي‌ به‌ انسان‌ كمك‌ كرد چه‌بگويد؟ فرمود:بگويد اگر خدا فلاني‌ را واسطه‌ نمي‌كرد وبدست‌ فلان‌شخص‌ كار مرا حل‌ نمي‌كرد مثلا بدبخت‌ مي‌شدم‌.«خوبيها وبديها»

ج‌ - وابستگي‌ به‌ طاغوتها:

كسانيكه‌ مستكبرين‌ را عبادت‌ مي‌كنند يعني‌ از آنها اطاعت‌ كرده‌ وپيروآنها مي‌باشند اگر چه‌ به‌ زبان‌ شهادتين‌ بگويند،دچار شرك‌ خفي‌مي‌باشند.( أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَن يَكْفُرُوا بِهِ ) نساء٦٠

آيا نمي‌بيني‌ كساني‌ را كه‌ خيال‌ مي‌كنند كه‌ به‌ آنچه‌ بتو وپيامبران‌ قبل‌ نازل‌شده‌ ايمان‌ دارند حال‌ آنكه‌ در احكام‌ خود به‌ طاغوت‌ مراجعه‌ مي‌كننددر حاليكه‌ به‌ آنهاامر شده‌ بود كه‌ به‌ طاغوت‌ كافر باشند.

د - اطاعت‌ از راهبان‌ و بدعتگزاران :

افرادي‌ كه‌ از بدعتگزاراني‌ كه‌حلال‌ الهي‌ را حرام‌ وحرام‌ الهي‌ را حلال‌ مي‌كنند،تبعيت‌ كنند نيز شرك‌خفي‌ دارند.

( اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّـهِ ) توبه‌ ٣١

از راهبان‌ و عالمان‌ خود اطاعت‌ كرده‌ ولي‌ از خدا اطاعت‌ نمي‌كنند.

امام‌ ششم‌عليه‌السلام فرمود:آنها راهب ها را عبادت‌ نمي‌كردند حتي‌ اگر راهبها ازآنها اين‌ تقاضا را مي‌نمودند وليكن‌ از راهبها در تبديل‌ حلال‌ الهي‌ به‌حرام‌ وحرام‌ الهي‌ به‌ حلال‌ تبعيت‌ مي‌نمودند.

سرانجام‌ مشركين‌:

١ - ازدواج‌ با آنها حرام‌ است‌( وَلَا تَنكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّىٰ يُؤْمِنَّوَلَأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ ) بقره‌٢٢١

يعني‌ با زنهاي‌ مشرك‌ ازدواج‌ نكنيد مگر ايمان‌ بياورند وهرآينه‌ كنيزمؤمني‌ از يك‌ زن‌ آزاد مشرك‌ بهتر است‌ اگر چه‌ آن‌ زن‌ مشرك‌ باعث‌تعجب‌ شما شود(بخاطر زيبايي‌ يا ثروت‌)

٢ - مشركين‌ انسانهارا به‌ جهنم‌ مي‌ خوانند ولي‌ خدا انسان‌ را به‌ بهشت‌مي‌ خواند( أُولَـٰئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِوَاللَّـهُ يَدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ ) بقره‌٢٢١

يعني‌ مشركين‌ شمارا به‌ جهنم‌ دعوت‌ مي‌ كنند ولي‌ خدا شمارا به‌ بهشت‌دعوت‌ مي‌ نمايد.

٣ - همه‌ گناهان‌ قابل‌ بخشايش‌ است‌ مگر شرك‌ ِنَّ اللَّـهَ لَا يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَاءُوَمَن يُشْرِكْ بِاللَّـهِ فَقَدِ افْتَرَىٰ إِثْمًا عَظِيمًا ) نساء٤٨

يعني‌ خدا شرك‌ را نمي‌ آمرزد ولي‌ كمتر از شرك‌ را مي‌ بخشد اگربخواهد وهركه‌ مشرك‌ باشد گناه‌ بزرگي‌ را نسبت‌ داده‌ است‌.

بخش دوم : عدل الهي

دليل بر عدل خداوند دوچيز است.

الف- دليل عقلي:

يعني عقل مي گويد ظلم بد است وخداوند حكيم هرگز كار قبيح وبد انجام نمي دهد زيرا عوامل ظلم چند چيز است كه آنها در خدا وجود ندارد .از جمله اين عوامل:١ - نياز:كسي ظلم مي كند كه براي رسيدن به اموري،نياز مند باشد واز راه ظلم بتواند كه به آنها برسد.٢ - جهل وناداني:كسي ظلم مي كند كه گاهي از زشتي وقباحت ظلم بي خبر است.٣ - رذائل اخلاقي:كسي ظلم مي كند كه در وجودش،كينه وعداوت،حسادت،خودخواهي وهواپرستي باشد.٤ - عجز وناتواني:كسي ظلم مي كند كه از دفع خطر از خودش عاجز است وبراي رسيدن به مرادش جز ظلم راهي ندارد.

هر ظلمي كه در عالم واقع ميشود در اثر عوامل فوق است واين عوامل در ساحت قدس الهي راه ندارند زيرا خداوند١ - غني وبي نياز است.٢ - علمش نامحدود است.٣ - تمام صفات كمال را داراست واز صفات نقص منزّه است.٤ - داراي قدرت نامتناهي وبي حدّ است.پس او عادل است.

ب- دليل نقلي:

آيات وروايات همه بر عدل خداوند دلالت دارند از جمله:

( إِنَّ اللَّـهَ لَا يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ ) نساء٤٠

يعني خداوند سر سوزني ظلم نمي كند.

( وَأَنَّ اللَّـهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ ) آل عمران ١٨٢

يعني حقيقتا خداوند به بندگانش ظلم نمي كند.

( وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا ) كهف٤٩

يعني خدايت هيچ ظلمي به احدي نمي كند.

( إِنَّ اللَّـهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ ) نحل٩٠خدا امر به عدالت ونيكوكاري مي نمايد

( إِنَّ اللَّـهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُوا ) نساء٥٨هركاه حكمي صادر مي كنيد از روي عدل باشد.و …

معاني عدالت خدا

عدل يك معناي ظاهري دارد يعني ظلم نكردن !امّا معاني وسيعي براي عدل گفته شده است كه به آن اشاره مي شود:

١ - عدل خداوند يعني خداوند از انجام هر عملي كه بر خلاف مصلحت وحكمت است،دوري مي كند.

٢ - عدالت خداوند يعني همه انسانها در پيشگاه او از هر جهت يكسان وبرابرند.وهيچ انساني نزد او بر ديگري برتري ندارد مگر بواسطه تقوا واعمال نيك.( إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاكُمْ ) حجرات١٤

يعني گراميترين شما نزد خدا،باتقواترين شماست.

٣ - عدالت خداوند يعني خداوند هيچ عملي را هرچند خيلي ناچيز وكوچك باشد، از هيچ كس ضايع نكرده وبي اجر وپاداش نمي گذارد.وبدون تبعيض به هركس،جزاي عملش را خواهد داد.( فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ﴿ ٧ ﴾وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ ) زلزال٧

هركه كوچكترين عمل خوب داشته باشد آنرا خواهد ديد وهركه كوچكترين عمل بد داشته باشد،نيز آنرا مي بيند.

٤ - عدالت خداوند يعني قرار دادن هر چيز در جاي خودش.يعني خالق متعال هر پديده ومخلوقي را در جاي خود وباندازه آفريده ومواد تركيبي هر موجودي را باندازه قرار داده است.ودر همه موجودات تناسب وتعادل قرار داده است.( وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْزُونٍ ) حجر١٩

يعني در روي زمين هر چيزي را به اندازه رويانديم.

( الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى ) اعلي٢

يعني آنكه خلق كرد وبه ميزان وتساوي خلق نمود.

اشکالات به عدل

گاهي اشكالاتي در باره عدل خداوند مي نمايند.از جمله:اگر خدا عادل است پس چرا فلان جوان را در جواني ميراند!چرا فلاني مرد؟چرا سيل عده اي را نابود كرد؟چرا گروهي محرومند؟

براي جواب به اين سؤالات بايد دنيا وهدف از آفرينش را بشناسيم.همچنين علت وقايع ومصيبتهارا درك كنيم.

عده اي خيال مي كنند كه مرگ نابودي است لذا مي گويند چرا فلان جوان ناكام شد؟يا خيال مي كنند كه دنيا جاي ماندن ابدي است ومي گويند چرا سيل وزلزله عده اي را نابود كرد!يا فكر مي كنند كه دنيا جاي آسايش است ومي گوئيم چرا گروهي محرومند!

در كتاب قصه هاي قرآن صفحه٢٧٣ آمده است كه عده اي نزد ذي الكفل كه يكي از پيامبران بود ، آمدند ودرخواست كردند كه او از خدا بخواهد تا مرگ را از آنها بردارد؟پيامبر دعا كرد ومرگ از ميان آنها رفت.آنها مدتي خوشحال بودند وعمرهاي طولاني داشتند .ولي كم كم متوجه شدند كه مشكلات زيادي متوجه آنها شده است از جمله هر مردي بايد از مادرش وپدر ومادر مادرش وپدر ومادر مادر مادرش وهمچنين از پدر وپدر ومادر پدرش و … مواظبت بكند.كم كم خانه هايشان را براي اين تعداد نفرات ،بزرگتر كردند وزمينهاي بيشتري را براي خوراك اين همه عائله به زير كشت بردند.

عاقبت آنها پشيمان شدند ونزد ذي الكفل آمده ودرخواست كردند تا مرگ دوباره به ميانشان بياد!

بخش سوم : نبوت

اولين‌ بشري‌ كه‌ خلق‌ شد ،پيامبر ورسول‌ الهي‌ بود وطبق‌ روايات‌،آخرين‌نفري‌ هم‌ كه‌ از دنيا مي‌رود،حجت‌ الهي‌ ونماينده‌ خدا در زمين‌ خواهدبود.

تمام‌ امّتها داراي‌ پيامبر وهشدار دهندة‌ الهي‌ بودند.

( وَإِن مِّنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ ) فاطر٢٥

در هر امّتي‌ نصيحت‌ كننده‌ وهشداردهنده‌اي‌ بوده‌ است‌.

هدف‌ خداوند از فرستادن‌ پيامبران‌ را مي‌توان‌ بشرح‌ زير نام‌ برد:

١ - تربيت‌ وتعليم‌( هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ) جمعه‌٢

خداوند در ميان‌ بيسوادان‌ رسولي‌ انتخاب‌ كرد كه‌ آيات‌ الهي‌ را بر مردم‌بخواند و آنها را تربيت‌ كرده‌ و تعليم‌ دهد اگر چه‌ قبلاً در گمراهي‌آشكاري‌ بودند.

٢ - هدايت‌ مردم‌ به‌ عبادت‌ الله و مبارزه‌ با طاغوتها( فَادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَافَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ) نحل‌٣٩

در هر ملّتي‌ پيامبري‌ فرستاديم‌ تا به‌ آنهابگويد كه‌ خدا را بپرستيد وازطاغوتها دوري‌ نمائيد.

٣ - تأمين‌ عدالت‌ وآزادي‌( لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ) حديد٢۵

پيامبران‌ را با معجزات‌ فرستاديم‌ و با آنهاكتاب‌ و ميزان‌(معيار تشخيص‌خوب‌ وبد)نازل‌ نموديم‌ تا مردم‌ گرايش‌ به‌ عدل‌ پيدا كنند.