آشنايى با مفاهيم قرآن

آشنايى با مفاهيم قرآن0%

آشنايى با مفاهيم قرآن نویسنده:
گروه: مفاهیم قرآنی
صفحات: 2

آشنايى با مفاهيم قرآن

نویسنده: محمد تقى صرفى
گروه:

صفحات: 2
مشاهدات: 1973
دانلود: 457

توضیحات:

آشنايى با مفاهيم قرآن
  • درس اول : تحريف ناپذيري قرآن

  • يك داستان

  • درس دوم : توحيد در قرآن

  • دلائل يگانگي خداوند در قرآن

  • مراتب توحيد در قرآن

  • يك داستان

  • درس سوم : دوري از شرك

  • انواع شرك

  • سرانجام مشركين

  • يك داستان

  • درس چهارم : صفات خداوند

  • صفات ثبوتيه

  • يك داستان

  • صفات سلبيه

  • درس پنجم : عدل خداوند

  • درس ششم : نبوّت

  • راه شناخت پيامبران

  • يک داستان

  • درس هفتم : نشانه هاي پيامبري

  • يک داستان

  • درس هشتم : عصمت انبياء

  • يك روايت

  • يك داستان

  • درس نهم : پيامبر اسلام(ص)

  • دلايل خاتميّت

  • فلسفه خاتميت

  • يك داستان

  • درس دهم : نبوت پيامبر اسلام(ص)

  • ويژگيهاي قرآن

  • يك داستان

  • درس يازدهم : امامت وولايت

  • يك داستان

  • درس دوازدهم : امامت حضرت مهدي(ع)

  • يك داستان

  • درس سيزدهم : خصوصيات امام مهدي(ع)در روايات

  • درس چهاردهم : معاد

  • برزخ

  • درس پانزدهم : روزقيامت

  • علامتهاي قيامت

  • درس شانزدهم : حالات انسانها در قيامت

  • درس هفدهم : شفاعت

  • شفاعت در روايات

  • از عده اي شفاعت نمي شود!

  • درس هجدهم : توسلّ

  • يك داستان

  • درس نوزدهم : تأثيرات قرآن

  • اثرات تلاوت بعضي از سوره ها

  • يك داستان

  • درس بيستم : ايثار

  • درس بيست و يکم : امانت

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 2 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • مشاهدات: 1973 / دانلود: 457
اندازه اندازه اندازه
آشنايى با مفاهيم قرآن

آشنايى با مفاهيم قرآن

نویسنده:
فارسی
آشنايي با مفاهيم قرآن نام کتاب : آشنايي با مفاهيم قرآن

نام نويسنده : محمد تقي صرفي


درس اول : تحريف ناپذيري قرآن
همه دانشمندان مسلمان معتقدند كه قرآن تحريف نشده است واين قرآني كه در دست ما است،همان قرآني است كه به عنوان بزرگترين معجزه پيامبر اسلام(ص)آورده است.
ولي بعضي از محققان مسلمان ويا غير مسلمان گفته اند كه مثلا آيه اي يا يك جمله كوتاه ازقرآن ،كم يا زياد شده ويا تغييري در كلمات واعراب يك آيه بوجود آمده است.مثلا يكي از محققين غير مسلمان گفته آيه (انّك ميّت وانّهم ميّتون)را ابوبكر وعمر به قرآن اضافه كرده اند!به اين صورت كه وقتي پيامبر اسلام(ص)رحلت كرد،عمر چشمش به بدن پيامبر افتاد،بيرون امد وگفت:هركه بگويد پيامبر مرده است،با شمشير اورا مي كُشم!ابوبكر براي اينكه اورا آرام كند، اين جمله را گفت وعمر آرام شد واين جمله،جزء قرآن گرديد!
اما هزاران عالم ربّاني از جمله علامه طباطبائي معتقد هستند كه در قرآن هيچ تحريف وكم وزيادي صورت نگرفته است وهمان خصوصياتي كه قرآن خود را با آن توصيف نموده است، در اين قرآن در دست ما وجود دارد.دلائلي براي اين حقيقت آورده اند.از جمله:

الف - قرآن گفته است كه(افلا يتدبّرون القرآن ولو كان من عند غير اللّه لوجدوا فيه اختلافا كثيرا)نساء٨٢
يعني چرا در قرآن تفكّر نمي كنند در حاليكه اگر اين كتاب را غير خدا آورده بود در آن تناقض واختلاف زيادي بود.
اين يكي از معجزات قرآن است كه بااينكه در مدت ٢٣سال نازل شد كه پيامبر(ص)گاهي در جنگ وگاهي در صلح بود!گاهي در خلوت وگاهي در اجتماع بود!گاهي در سختي وگاهي در آسايش بود،ولي در هيچ آيه اي با ديگري اختلاف نيست!وقرآني كه در دست ما است نيز همين خصوصيت را دارد.

ب - قرآن گفته است(قل لئن اجتمعت الانس والجنّ علي ان يأتوا بمثل هذا القرآن لايأتون بمثله ولو كان بعضهم لبعض ظهيرا)بني اسرائيل ٧
يعني بگو اگر انس وجن جمع شوند وپشت بهم بدهند نمي توانند مثل اين قرآن را بياورند.

ج - درقرآن با صراحت يا اشاره ،پيشگوئي هائي نسبت به آينده آمده كه وقتي اينهارا با حوادث تاريخ مي سنجيم،مي بينيم كه اين اخبار غيبي ،بوقوع پيوسته اند واكنون در قرآن در دست ماهم موجودند وراستي ودرستي آنها مورد تصديق تاريخ قرار گرفته است.از جمله مسئله جنگ ايران وروم وشكست ابتدائي روم از ايران وپيروزي بعدي روم برايران!

د - جامعترين وصفي كه در قرآن براي قرآن آمده است ذكر است.ذكر يعني ياد ويادگار خدا.قرآن يادگار خداست زيرانشانه جاويدان بر وجود خداست.زيرا شامل اسمهاي حُسناي الهي است.زيراشيوه خدا در آفرينش وتدبير جهان را توضيح مي دهدو چگونگي قيامت را مي گويد.وهمه اينها ياد خداست.
حال، ما اين قرآني را كه در دست داريم بررسي مي كنيم ومي بينيم كه همه اين خصوصيات يادگار خدا بودن را دارد.واز طرفي چون قرآن ذكر است،عزيز است وباطل نمي تواند درآن راه يابد وهيچگاه دچار تحريف نمي شود نه در هنگام نزول ونه در زمان آينده.(انّ الذين كفروا بالذكر لما جائهم وانه لكتاب عزيز لايأتيه الباطل من بين يديه ولا من خلفه تنزيل من حكيم حميد)فصلت٤٠
يعني آنان كه به قرآن كافر شدند درحاليكه قرآن كتاب عزيزي است.باطل در قرآن راه نداردنه در هنگام نزول ونه در آينده زيرا از طرف خداوند حكيم وحميد نازل شده است.
همچنين در آيه (انا نحن نزلّنا الذكر وانّا له حافظون)حجر٩
يعني ما قرآن را نازل كرديم وخود از آن محافظت مي كنيم.
بما مي فهماند كه در پرتو حمايت خداوندي،قرآن از هر گونه افزايش وكاهش وهرگونه تغيير در الفاظ يا ترتيب آيات وسوره هايش كه ذكر بودن قرآن را از بين ببرد وباعث شود كه قرآن ديگر ذكر نباشد،مصون ومحفوظ است.

ه - در احاديث قرآن پناهگاه انسان در حوادث سخت معرفي شده است وهمچنين قرآن امانت الهي كه پيامبر آنرا در ميان امت به وديعه گذاشته معرفي شده است.چنانچه در قرآن امكان تحريف باشد اين خصوصيات بي معنا خواهد شد!

و - روايات زيادي است كه دلالت مي كند كه امامان(ع)همين قرآن را تلاوت مي كردند واز آن استفاده مي نمودند.

يك داستان
سيد قطب مي گويد كه:ما با يك كشتي از مصر عازم نيويورك بوديم.مسافران كشتي ١٢٠زن ومرد بودند.كه شش نفر از آنها مسلمان بودند.روز جمعه بفكر افتاديم كه در داخل كشتي نماز جمعه را اقامه نمائيم تا علاوه بر اجراي فريضه اسلامي،بتوانيم در مقابل يك كشيش مسيحي كه سعي در جذب ما!به مسيحيت داشت،عملي انجام دهيم.من به عنوان امام جمعه مشغول ايراد دوخطبه شدم.ومسافران كشتي هم دور ما جمع شده وبرنامه مارا تماشا مي كردند.بعد از نماز،عده اي از مسافران نزد ما آمدند وانجام اين فريضه را بما تبريك گفتند.در ميان آنها خانمي كه بعدا فهميديم اهل يوگوسلاوي است واز جهنم تيتو وكمونيستها فرار كرده است،بود كه تحت تأثير نماز جمعه قرار گرفته بود بطوري كه اشك از چشمانش سرازير بود،وبا خضوع وخشوع فراواني سؤال كرد:امام جماعت با چه زباني سخن مي گفت؟به او گفتيم كه اين برنامه نماز نام دارد وهر مسلماني مي تواند آنرا انجام دهد وبزبان عربي مي باشد.او گفت:من يك كلمه از خطبه شمارا نفهميدم ولي لابلاي سخنان عربي شما جملاتي بود كه از بقيه ممتاز بود وداراي آهنگ مخصوصي بود وآنچنان در من تأثير مي گذاشت كه لرزه بر اندامم مي انداخت وحتي فكر مي كنم كه امام جماعت شما به هنگام اداي اين جمله ها وجودش از سر تا پا مملو از روح القدس شده بود!
كمي ما فكرديم ومتوجه شديم كه آيات قرآن را مي گويد كه در لابلاي خطبه تلاوت مي شد.اين مطلب مارا هم تكان داد ومتوجه شديم كه آهنگ مخصوص قرآن آنچنان مؤثر است كه حتي خانمي را كه يك كلمه از معناي آنرا نمي فهمد،تحت تأثير شديد قرار داد.(تفسير نمونه ج٨ص٢٩٢)

درس دوم : توحيد در قرآن
توحيد يعني يگانگي خداوند متعال با الفاظ وعبارات مختلفي در ٌقرآن آمده است.(الهكم اله واحد فله اسلموا) حج٣٦
يعني خداي شما يگانه است پس تسليم او شويد. (قل هو اللّه احد)بگوخدا يكي است.

دلائل يگانگي خداوند در قرآن
١ - نظم در عالم هستي علامت ناظم واحد است واگر جز يك ناظم وجود داشت،نظام عالم بهم مي خورد.(لوكان فيهما آلهه الاّ اللّه لفسدتا)انبياء٢٢
يعني اگر در آسمان وزمين جز خداي يگانه،خدايان ديگري بود،وضع عالم بهم مي خورد.
٢ - اخبار همه پيامبراي بر يگانه بودن خداوند(وما ارسلنا من قبلك من رسول الاّ نوحي اليه انّه لا اله الاّانا فاعبدون)انبياء١٥
يعني ما هر پيامبري قبل از تو فرستاديم به او وحي كرديم كه خدايي جز من نيست پس مرا عبادت كنيد.
٣ - فطرت يا غريزه معنوي(فاقم وجهك للدين حنيفا فطره اللّه التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق اللّه ذلك الدين القيّم ولكن اكثر الناس لايعلمون)روم٣٠
يعني پذيرا باش دين حقّي كه خداوند،آفرينش انسانها را بر اساس آن قرار داده است وهيچ تبديل ودگرگوني در آفرينش خداوند نيست.اين است دين پابرجا.ولي اكثرمردم نمي دانند.
درروايت است كه پيامبر فرمود:هرنوزادي بر فطرت توحيد متولد مي شودوفطرت انسان ،يكي بودن خداوند را باور دارد.

مراتب توحيد در قرآن
١ - توحيد ذات:يعني خداوند از جميع جهات،يگانه وبي نظير است.(ولم يكن له كفوا احد)براي او شبي ومانندي نيست.
٢ - توحيد صفات يعني همه صفات او به يك چيز بر مي گردد وصفات خدا عين ذات اوست.(اللّه لا اله الاّ هو الحيّ القيّوم)بقره٢٥٤
يعني خداوند شريكي ندارد واو جاويدان وقيّم همه مخلوقات است.
٣ - توحيد افعال يعني همه كارها در دوجهان،فعل خداوند است وهر موجودي كه داراي خاصيتي است، از ذات خدا گرفته وخداوند در كارهايش يكتاست.(قل اللّه خالق كلّ شيء وهو واحد القهّار)رعد١٦
يعني بگو خداست خالق هر چيز واو يكتاي پيروز است.
٤ - توحيد در عبادت كه حسّاسترين بخش توحيد،اين توحيد است.يعني جز خداي يگانه،معبودي را نپرستيم ودربرار غير او تسليم نشويم.(ولقد بعثنا في كلّ امه رسولا ان اعبدوا اللّه واجتنبوالطاغوت)نحل٣٦
يعني ما در هر امتي پيامبري فرستاديم كه بگويد خداي يگانه را بپرستد واز طاغوت دوري كنيد.

يك داستان
عبداللّه بن مسعود كه جز كاتبان وحي بود وصداي زيبائي داشت،گفت:پيامبر بمن فرمود:برايم قرآن بخوان!عرض كردم:يارسول اللّه!من قرآن بخوانم در حاليكه قرآن بر شما نازل شده است!فرمود:دوست دارم قرآن را از ديگري بشنوم.من هم شروع به تلاوت آيات قرآن از ابتداي سوره نساء نمودم.وقتي به آيه ٤١ رسيدم،ديدم كه اشك از چشمان رسول خدا جاري است.(صحيح مسلم ج٢ص١٩٥)

درس سوم : دوري از شرك
نفي شرك نيم اولّ كلمه توحيد(لااله الاّاللّه) است.يعني نيست خداياني مگر اللّه.

انواع شرك
١ - شرك ظاهر:
اين نوع شرك در ميان بت پرستان،مسيحيان معتقد به تثليث،يهوديان معتقد به پسر خدا بودن عُزيز و…وجود دارد.(واذ قال لقمان لابنه وهو يعظه يا بُنيّ لاتشرك باللّه انّ الشرك لظلم عظيم)لقمان١٣
يعني لقمان پسرش را نصيحت كرد وگفت:شرك نورز كه شرك ،ظلمي بزرگ(بخود)است.
(واذان من اللّه ورسوله الي الناس يوم الحجّ الاكبر انّ اللّه بريء من المشركين ورسوله)توبه٣
يعني اعلام از طرف خدا ورسولش به مردم در روز حج عظيم است كه حقيقتا خدا ورسول از مشركين بيزارند.
(واعبدوا اللّه ولاتشركوا به شيئا)نساء٣٦
يعني خدا راعبادت كنيد وچيزي را شريك او نگيريد.
٢ - شرك خفي:
اين در افرادي است كه كلمه توحيد برزبان دارند ولي بعضي از اعمالشان شرك آميز است.از جمله اين افراد:الف-بخيل ورياكار كه اعمالشان چون براي هواي نفس است مثل اينكه اعمالش را براي ستايش مردم ويا مال دنياانجام مي دهد ،در حقيقت هواي نفس راپرستيده است وبراي خدا شريك قرار داده است.ب-كسانيكه رفع گرفتاري خود را در مخلوقات مي بينند.(ومايؤمن اكثرهم الاّ وهم مشركون)يوسف٢٣
يعني اكثرشان مؤمن نبوده ومشركند.
شخصي از امام ششم(ع)تفسير آيه فوق را پرسيد.امام فرمود:مراد كساني هستند كه مؤمن هستند ولي مي گويد:اگر فلاني نبوداز بين رفته بودم!ويا اگر فلاني نبود بدبخت شده بودم كه اين شرك خفي است.
راوي پرسيد كه پس اگر كسي مشكل انسان را حل كرد چه بگويد؟فرمود:بگويد كه اگر خدا فلاني را واسطه نمي كرد وبدست فلان شخص كار مرا حل نمي كرد مثلا بدبخت مي شدم!(خوبيها وبديها)
ج - وابستگي به طاغوتها:
كسانيكه طاغوتهارا اعمّ از قدرتهاي استكباري ويا شاهان وحاكمان را عبادت مي كنند يعني مطيع آنها هستند وپيرو انها مي باشند نيز اگر بزبان هم شهادتين بگويند دچار شرك خفي هستند.(والذين كفروا عبدوا الطاغوت)نساء
يعني كفار ،طاغوت را عبادت مي كنند.
د - اطاعت از راهبان وبدعتگزاراني كه حرام الهي را حلال وحلال الهي را حرام مي كنند(اتّخذوا احبارهم ورُهبانهم اربابا من دون اللّه)
يعني راهبهارا عبادت مي كنند. كه امام ششم(ع)فرمود: آنها راهبهارا عبادت نمي كردند حتي اگر خود راهبها از آنها تقاضا مي كردند كه آنها را عبادت نمايند ولي از راهبها در تبديل حرام وحلال الهي اطاعت مي نمودند.

سرانجام مشركين
١ - ازدواج با آنها حرام است(ولا تنكحوا المشركات حتّي يُؤمنّ ولامه مؤمنه خير من مشركه ولو اعجبتكم…)بقره٢٢١
يعني با زنهاي مشرك ازدواج نكنيد مگر ايمان بياورند وهرآينه كنيز مؤمني از يك زن آزاد مشرك بهتر است اگر چه آن زن مشرك باعث تعجب شما شود(بخاطر زيبائي يا ثروت)
٢ - مشركين انسانهارا به جهنم مي خوانند ولي خدا انسان را به بهشت مي خواند(اولئك يدعون الي النار واللّه يدعوا الي الجنه)بقره٢٢١
يعني مشركين شمارا به جهنم دعوت مي كنند ولي خدا شمارا به بهشت دعوت مي نمايد.
٣ - همه گناهان قابل بخشايش است مگر شرك(انّ الّه لايغفر ان يشرك به ويغفر مادون ذلك لمن يشاء ومن يشرك باللّه فقد افتري اثما عظيما)نساء٤٨
يعني خدا شرك را نمي آمرزد ولي كمتر از شرك را مي بخشد اگر بخواهد وهركه مشرك باشد گناه بزرگي را نسبت داده است.

يك داستان
شيخ غلامرضا نيشابوري نقل مي كند كه درسال ١٣٢٩ به مكه مشرف شدم.در هنگام برگشت ،سوار كشتي بودم.جريان جالبي را ديدم كه نشان از احترام فوق العاده بعضي از اهل سنّت به قرآن كريم حكايت مي كرد.يكي از محترمين اهل سنت با عده اي از هم كيشانش در كشتي بودند.خودم مشاهده كردم كه هرزمان آن مرد محترم مي خواست قرآن تلاوت كند،قرآن را در دست مي گرفت وبه مردم دستور مي داد كه به جهت احترام قرآن،هيچ كس بالاتر از آن قرار نگيرد!دراين موقع كساني كه در مكان بالاتري قرار داشتند،پائين مي آمدند وبا خضوع در محلي كه هم سطح ويا پائين تر از قرآن بود مي نشستند وبه تلاوت آن فر د گوش مي دادند.وقتي تلاوت پايان مي يافت همه به جاي خود باز مي گشتند.(سرگذشتهاي تلخ وشيرين قرآن ج٤ ص٤٦)

درس چهارم : صفات خداوند
خداوند عزّ وجلّ داراي صفاتي است كه به آنها صفات ثبوتيه گويند.مانند:
عالم وقادر وحيّ است ومريد مدرك هم سميع است وبصير ومتكلم صادق
وخداوند از صفاتي منزّه ودور است كه به آنها صفات سلبيه گويند .مانند:
نه مركبّ بود وجسم مرئي نه محل بي شريك است وبي معاني توغني دان خالق بي معاني يعني صفات او عين ذاتش است وزايد بر ذاتش نيست.

صفات ثبوتيه:
اين صفات بر دو قسم هستند.صفات ذات وصفات فغل
صفات ذات از ازل تا ابد در خدا بوده وبه او نسبت داده مي شوند وعين خداوند مي باشند.از جمله آنها :

علم : يعني خداي يكتا از تمام اسرار وكُنه موجودات وعالم هستي با خبر است.حتيّ از نيّات ومقاصد وراز دلها نيز كاملا آگاه است.(واعلموا انّ اللّه بكلّ شيء عليم)بقره٢٣١
يعني بدانيد خداوند بر هر چيزي آگاه است.
همچنين مي فرمايد(وعنده مفاتح الغيب لايعلمها الاّ اللّه ويعلم مافي البرّوالبحروما تسقط من ورقه الاّ يعلمها ولا حبّه في ظلمات الارض ولا رطب ولا يابس الاّ في كتاب مبين)انعام٥٩
يعني كليدهاي غيب نزد خداست وجزاو كسي نمي داند.واو مي داند آنچه را كه در خشكي است ودر درياست وآنچه را كه از برگها مي افتند مي داند ودانه اي كه در دل زمين است وهمه خشك وترها در كتاب علم الهي است.

قدرت : جهان هستي با پديده هاي عظيم وشگرفش،كرات عظيم آسمانها،كهكشانها،منظومه ها،اقيانوسها ودرياها وموجوداتش،نشانه هايي از قدرت خداست.خدا بر هر چيزي قادر است وقدرت او نسبت به تمام اشياء يكسان مي باشد.
(اذا اراد اللّه بشيء فيقول له كُن فيكون)يس
يعني هرگاه خدا اراده كند چيزي را فقط مي گويد باش! وآن وجود پيدا مي كند.
قدرت خدا هيچ حدّ مرزي ندارد.هر زمان اراده محو ونابودي چيزي راكند آن چيز از ميان مي رود وبطور كلّي هيچ ضعف وناتواني در او متصوّر نيست.

حيّ وقيّوم : خداوند داراي حيات جاويدان وثابت است.خدا موجود است امّاموجودي كه وجودش از خودش است وبقيه موجودات قائم به او هستند.فرق حيات خدا با حيات ديگر موجودات در اين است كه حيات خدا عين ذاتش است نه عارضي وموقّتي!حيات خدا بمعناي علم وقدرت اوست. حيات خداوند،ذاتي وازلي وابدي وتغييرناپذير است.او قيّوم است يعني امور مختلف موجودات بدست اوست.رزق،عمر،حيات ومرگ مخلوقات به تدبير اوست.(وعنت الوجوه للحيّ القيّوم)طه١١١
يعني همه چهره ها در برابر خداوند حيّ قيّوم،خاضع مي شوند.
(يا حيّ ويا قيّوم )از كاملترين ذكرهاست.زيرا حيّ اشاره به عمده ترين صفات ذات يعني علم وقدرت دارد وقيّوم مجموعه صفات فعل است.
علي(ع)مي گويد:درجنگ بدر چندبار به چادر پيامبر آمدم وهربار ديدم كه در سجده است ومي فرمايد:ياحيّ وياقيّوم!تا اينكه خدا پيروزي را نصيب مسلمين كرد.(تفسير روح البيان)

قديم وابدي : يعني او هميشه بوده وخواهد بود.راي او آغاز وپياني تصور نمي شود(هو الاولّ والاخر والظاهر والباطن وهو بكلّ شيء عليم)حديد٣
يعني او اول واو آخر واو ظاهر واو باطن است واز هر چيزي آگاه است.

مدرك : او صاحب اراده است ودر كارهايش مجبور نيستوهركاري انجام دهد از روي هدف وحكمت است.او همه چيز را درك مي كند وهمه را مي بيند وهمه صداهارا مي شنود.

متكلم : خداوند مي تواند امواج صدا را در هوا ايجاد كند وبا پيامبرانش سخن بگويد نه اينكه تكلم از زبان وحنجره باشد.

صادق : هرچه خداوند بگويد راست وعين حقيقت است زيرا دروغ از جهل وناداني واز ضعف است كه خدا از اينها منزّه مي باشد.

يك داستان
نقل شده روزي يك قاري بر سر قبري نشسته بود وقرآن مي خواند.جهانگردي از آن طرف عبور مي كرد.ديد يكنفر بر سر قبري نشسته وكتابي در دست دارد واز آن مي خواند.از مترجم خودپرسيد:اين شخص چه مي كند؟گفت:قرآن مي خواند.پرسيد:قرآن چيست؟جواب داد:قرآن كتاب مسلمين وكتاب قانون مسلمانان است.جهانگرد تعجب كرد وپرسيد:الان چه مي خواند؟مترجم گفت:مي گويد:ويل للمطففين….واي بركم فروشان.آنهائي كه وقتي چيزي مي خرند زياد مي گيرند وموقعي كه مي خواهند به مردم بفروشند،كمتر مي دهند.جهانگرد پرسيد:مگر در محل شما،مرده ها در زير خاك خريد وفروش مي كنند كه برايشان مي خوانيد:واي بر كم فروشان!!

صفات سلبيه
مراد از صفات سلبيه اين است كه خداوند از هرگونه عيب ونقص وعوارض،پاك ومنزّه است.از جمله صفات سلبيه:
١ - خداوند جسم نيست وديده نمي شود(لاتدركه الابصار وهو يدرك الابصار وهو اللطيف الخبير)انعام ١٠٣
يعني چشمها اورا درك نمي كند ولي او همه چشمهارا درك مي كند واو لطيف وآگاه است.

سئوال : چرا خدا ديده نمي شود؟زيرا لازمه ديده شدن،داشتن خصوصيتي است كه در خدا نيست!موجودي قابل رؤيت است كه جسم باشد،مكان داشته باشد،جهت داشته باشد،داراي اجزاء باشد،دائما در حال تغيير ودگرگوني باشد!ولي خداوند از اين خصوصيات منزهّ است.
امام رضا(ع):از مانيست كسيكه خيال كند خداوند متعال،جسم است.مادر دنيا وآخرت از اين فرد بيزار هستيم.(توحيدصدوق باب٦حديث٢٠)

٢ - بي محل است ودرهمه جا هست:تا خدارا بي مكان وبي محل ندانيم،اورا بدرستي نشناخته ايم.
(وللّه المشرق والمغرب فاينما تولّوا فثمّ وجه اللّه ان! اللّه واسع عليم)بقره١١٥
مشرق ومغرب از آن خداست وبه هر سو رو كنيد،خدا انجاست.خداوند بي نياز ودانا است.
شخصي از علي(ع)پرسيد:پروردگار ما قبل از اينكه آسمان وزمين را بيافريند كجابود؟فرمود:كجا،سؤال از مكان است در حاليكه خداوند وجود داشت وهيچ مكاني وجود نداشت(توحيد صدوق باب ٢٨ حديث١٢)

سؤال : چرا هنگام دعا دست بسوي آسمان بالا مي بريم؟زيرا معدن رزق وروزي (باران،خورشيد و…)در آسمان است.
يكي از دانشمندان يهود،نزد يكي از خلفا(ابوبكر يا عمر)آمد وگفت:تو جانشين پيامبري؟گفت:آري!پرسيد:سؤالي دارم بگو ببينم خداوند كجاست؟در آسمان است يا در زمين؟خليفه گفت:در آسمان بر عرش قرار دارد!يهودي گفت:پس زمين از او خالي است؟!خليفه گفت:از من دور شو والاّتورا به قتل مي رسانم!يهودي تعجب گرد وبرگشت در حاليكه اسلام را مسخره مي كرد.خبر به علي(ع)رسيد.يهودي را پيدا كرد وگفت:من از سؤال تو جواب خليفه با خبر شدم.ما عقيده داريم كه خداوند متعال مكان را آفريد بنابراين ممكن نيست خودش مكاني داشته باشد!وبرتر از آن است كه مكاني اورا در خود جاي دهد….آيا در فلان كتاب خودتان نخوانده اي كه روزي فرشته اي از شرق نزد موسي(ع)آمد.حضرت فرمود:از كجا آمده اي؟گفت:از نزد پروردگار!سپس فرشته اي از غرب آمد.موسي(ع)گفت:از كجا آمده اي؟گفت: از نزد پرودگار!باز فرشته ديگري آمد.موسي(ع)گفت: از كجا آمده اي؟گفت: از آسمان هفتم از نزد پروردگار!باز فرشته ديگري آمد.موسي(ع)فرمود:تو از كجا آمده اي؟گفت: از زمين هفتم از نزد پروردگار!موسي(ع)فرمود:منزّه است خدايي كه هيچ مكاني از او خالي نيست وهيچ مكاني به او نزديكتر از مكان ديگر نمي باشد!
يهودي گفت:شهادت مي دهم كه حقّ مبين همين است وتو از همه شايسته تر به مقام پيامبرت هستي!(پيام قرآن جلد٤ص٢٧٤

درس پنجم : عدل خداوند
يكي از صفات خداوند متعال ،عدل است.
دليل بر عدل خداوند دوچيز است.

١- دليل عقلي:
يعني عقل مي گويد ظلم بد است وخداوند حكيم هرگز كار قبيح وبد انجام نمي دهد زيرا عوامل ظلم چند چيز است كه آنها در خدا وجود ندارد .از جمله اين عوامل:١-نياز:كسي ظلم مي كند كه براي رسيدن به اموري،نياز مند باشد واز راه ظلم بتواند كه به آنها برسد.٢-جهل وناداني:كسي ظلم مي كند كه گاهي از زشتي وقباحت ظلم بي خبر است.٣-رذائل اخلاقي:كسي ظلم مي كند كه در وجودش،كينه وعداوت،حسادت،خودخواهي وهواپرستي باشد.٤-عجز وناتواني:كسي ظلم مي كند كه از دفع خطر از خودش عاجز است وبراي رسيدن به مرادش جز ظلم راهي ندارد.
هر ظلمي كه در عالم واقع ميشود در اثر عوامل فوق است واين عوامل در ساحت قدس الهي راه ندارند زيرا خداوند١-غني وبي نياز است.٢-علمش نامحدود است.٣-تمام صفات كمال را داراست واز صفات نقص منزّه است.٤-داراي قدرت نامتناهي وبي حدّ است.پس او عادل است.

٢ - دليل نقلي:
آيات وروايات همه بر عدل خداوند دلالت دارند از جمله:
(انّ اللّه لايظلم مثقال ذرهّ)نساء٤٠
يعني خداوند سر سوزني ظلم نمي كند.
(انّ اللّه ليس بظلاّم للعبيد)آل عمران ١٨٢
يعني حقيقتا خداوند به بندگانش ظلم نمي كند.
(لايظلم ربّك احدا)كهف٤٩
يعني خدايت هيچ ظلمي به احدي نمي كند.
(انّ اللّه يأمر بالعدل والاحسان…)نحل٩٠خدا امر به عدالت ونيكوكاري مي نمايد
(اذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل)نساء٥٨هركاه حكمي صادر مي كنيد از روي عدل باشد.و…

عدل يك معناي ظاهري دارد يعني ظلم نكردن !امّا معاني وسيعي براي عدل گفته شده است كه به آن اشاره مي شود:
١ - عدل خداوند يعني خداوند از انجام هر عملي كه بر خلاف مصلحت وحكمت است،دوري مي كند.
٢ - عدالت خداوند يعني همه انسانها در پيشگاه او از هر جهت يكسان وبرابرند.وهيچ انساني نزد او بر ديگري برتري ندارد مگر بواسطه تقوا واعمال نيك.(انّ اكرمكم عنداللّه اتقيكم)حجرات١٤
يعني گراميترين شما نزد خدا،باتقواترين شماست.
٣ - عدالت خداوند يعني خداوند هيچ عملي را هرچند خيلي ناچيز وكوچك باشد، از هيچ كس ضايع نكرده وبي اجر وپاداش نمي گذارد.وبدون تبعيض به هركس،جزاي عملش را خواهد داد.(فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره ومن يعمل مثقال ذره شرّا يره)زلزال٧
هركه كوچكترين عمل خوب داشته باشد آنرا خواهد ديد وهركه كوچكترين عمل بد داشته باشد،نيز آنرا مي بيند.
٤ - عدالت خداوند يعني قرار دادن هر چيز در جاي خودش.يعني خالق متعال هر پديده ومخلوقي را در جاي خود وباندازه آفريده ومواد تركيبي هر موجودي را باندازه قرار داده است.ودر همه موجودات تناسب وتعادل قرار داده است.(وانبتنا فيها من كلّ شيء موزون)حجر١٩
يعني در روي زمين هر چيزي را به اندازه رويانديم.
(الّذي خلق فسويّ)اعلي٢
يعني آنكه خلق كرد وبه ميزان وتساوي خلق نمود.

گاهي اشكالاتي در باره عدل خداوند مي نمايند.از جمله:اگر خدا عادل است پس چرا فلان جوان را در جواني ميراند!چرا فلاني مرد؟چرا سيل عده اي را نابود كرد؟چرا گروهي محرومند؟
براي جواب به اين سؤالات بايد دنيا وهدف از آفرينش را بشناسيم.همچنين علت وقايع ومصيبتهارا درك كنيم.
عده اي خيال مي كنند كه مرگ نابودي است لذا مي گويند چرا فلان جوان ناكام شد؟يا خيال مي كنند كه دنيا جاي ماندن ابدي است ومي گويند چرا سيل وزلزله عده اي را نابود كرد!يا فكر مي كنند كه دنيا جاي آسايش است ومي گوئيم چرا گروهي محرومند!
در كتاب قصه هاي قرآن صفحه٢٧٣ آمده است كه عده اي نزد ذي الكفل كه يكي از پيامبران بود ، آمدند ودرخواست كردند كه او از خدا بخواهد تا مرگ را از آنها بردارد؟پيامبر دعا كرد ومرگ از ميان آنها رفت.آنها مدتي خوشحال بودند وعمرهاي طولاني داشتند .ولي كم كم متوجه شدند كه مشكلات زيادي متوجه آنها شده است از حمله هر مردي بايد از مادرش وپدر ومادر مادرش وپدر ومادر مادر مادرش وهمچنين از پدر وپدر ومادر پدرش و…مواظبت بكند.كم كم خانه هايشان را براي اين تعداد نفرات ،بزرگتر كردند وزمينهاي بيشتري را براي خوراك اين همه عائله به زير كشت بردند.
عاقبت آنها پشيمان شدند ونزد ذي الكفل آمده ودرخواست كردند تا مرگ دوباره به ميانشان بياد!

درس ششم : نبوّت
آيات زيادي در قرآن كريم بر اين مطلب دلالت دارد كه خداوند،انسانهايي را به عنوان پيغمبر ورسول برگزيده وآنهارا براي هدايت انس وجنّ فرستاد.(وان من امّه الاّ خلا فيها نذير)فاطر٢٥
يعني در هر امّتي نصيحت كننده اي بوده است.

هدف از بعثت پيامبران را ميتوان بشرح زير نام برد:
١ - تربيت وتعليم (هوالّذي بعث في الامييّن رسولا منهم يتلوا عليهم آياته ويزكّيهم ويعلّمهم الكتاب والحكمه وان كانوا من قبل لفي ضلال مبين)جمعه٢
يعني خداوند در ميان بيسوادان رسولي برگزيد كه آيات الهي را برمردم بخواند وآنها را تربيت وتعليم كند اگرچه قبلا در گمراهي آشكار بودند.
٢ - دستور به عبادت خداوند ومبارزه با طاغوتها(ولقد بعثنا في كلّ امّه رسولا ان اعبدوااللّه واجتنبوا الطاغوت)نحل٣٩
يعني ما در هر ملتي ،پيامبري مبعوث كرديم كه خدا را عبادت كنيد واز طاغوت دوري نمائيد.
٣ - تأمين عدالت وآزادي:لقد ارسلنا رسلنا بالبيّنات وانزلنا معهم الكتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط)حديد٢١
يعني ما پيامبران را با نشانه ها فرستاديم وبا آنها كتاب الهي وميزان نازل كرديم تا مردم گرايش به عدل پيدا كنند.

راه شناخت پيامبران
پيامبران براي اثبات پيامبري خود نشانه هايي داشته اند.از جمله:
معجزه :
معجزه كار خارق العاده اي است كه مدعّي پيامبري آنرا براي اثبات حقّانيت خود انجام مي دهدوهمه را دعوت مي كند كه اگر ميتوانيد مانند اين را بياوريد!ونمي توانند
پس معجزه داراي سه ويژگي است : كاري است كه از توانائي نوع بشر حتّي نوابغ خارج است،آورنده معجزه ادعاي پيامبري مي كند،جهانيان از مقابله ومعارضه با اين معجزه،عاجزند.

فرق معجزه با كارهاي عجيب مرتاضان وساحران وتردستان
١ - كار مرتاضان وامثال آنها از روي تمرين است واستاد مخصوص به خود دارند وكارشان محدود به همان اموري است كه آموزش ديده اند وقادر به انجام هركار نيستند.ولي پيامبران معلّم واستادي در رابطه با آموزش معجزه!نداشته اند وقادر به انجام هركاري بودند.مثلا قوم ثمود،ازصالح خواستند كه شتري مادّه از دل كوه بيرون بياورد. واو اين كار را بلا درنگ انجام داد.يا كودك مريم،براي مردم صحبت كرد وگفت:من بنده خدا هستم كه خدا بمن كتاب داده ومرا پيامبر قرار داده است …مريم٣٢
٢ - كار مرتاضان ومانند آنها محدود به زمان ومكان وشرائط خاصي است ولي معجزه پيامبران اينگونه نمي باشد.
٣ - كار مرتاضان وامثال آن با اهداف مادّي مثل شهرت،پول وغيره است ولي هدف پيامبران توجه انسانها به خداوند قدرتمند بوده است.
٤ - كار مرتاضان وغيرهم را ميتوانند ديگران هم انجام دهند ولي كار پيامبران قابل تقليد نيست.

يک داستان
يكي از دستهاي هشام بن عدي در جنگ صفين قطع شد.او دست بريده اش را نزد علي(ع)آورد.حضرت آن دست را بجاي خود گذاشت وجملاتي را زير لب زمزمه كرد.سپس مقداري از عباي خود را بريد وبر رويدست بريده پيچيد ناگاه دست سالم شد.
بعد از مدتي هشام نزد حضرت آمد وگفت:ياعلي!آن روز چه كلماتي بر دستم خواندي كه فورا سالم شد؟فرمود:سوره مباركه حمد را قرائت كردم.هشام با حالتي توهين آميز گفت:سوره حمد را خواندي؟تا اين جمله را گفت،ناگاه دست او جدا شد !علي(ع)اورا رها كرد ورفت وهشام تا آخر عمرش با يك دست زندگي كرد!

درس هفتم : نشانه هاي پيامبري
خوانديم كه نشانه اول پيامبري،معجزه است.
امّا نشانه دوم : آن است كه پيامبر قبلي ،آمدن اورا بشارت داده باشد.(واذ قال عيسي بن مريم يابني اسرائيل انّي رسول اللّه اليكم مصدّقا لما بين يدي من التوراه ومبشّرا برسول يأتي من بعدي اسمه احمد..)
يعني وهنگاميكه عيسي(ع)گفت:اي بني اسرائيل!من رسول خدا بسوي شماهستم وتوراه را تصديق مي كنم وبشارت مي دهم كه پيامبري بعد از من بيايد كه اسمش احمد(ص)است.و…

امّا نشانه سوم : قرائن وشواهدي است كه بطور يقين پيامبري را ثابت مي كند.از قبيل :
١ - بررسي خصوصيات روحي واخلاقي پيامبر كه همه مردم اورا به پاكي وراستگوئي مي ستايند وداراي فضائل اخلاقي است.(ولقد جائكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتّم حريص عليكم بالمؤمنين رؤف رحيم)توبه١٢٨
يعني همانا رسولي از جنس خودتان براي هدايتتان آمد كه از فرط محبّت به شما،فقر وپريشاني شما برايش سخت است وبر آسايش شما بسيار حريص است ونسبت به مؤمنان رؤف وبا رحمت است.
٢ - آئين او با عقل وفطرت منطبق است.(ولكلّ امّه رسول فاذا جاء رسولهم قضي بينهم بالقسط وهم لايظلمون)يونس٤
يعني براي هر ملّتي ،پيامبري بود وهر رسولي مي آمد بين آنها با عدل حكم مي كرد وبه ايشان ظلم نمي شد.
٣ - در دين ثبات واستقامت دارد وقولش با عملش يكي است.(حضرت نوح(ع)بعد از نبوت بمدت نهصدسال تبليغ كرد وفقط باندازه انگشتان دست به او ايمان آوردند.)
٤ - پيروانش نيز داراي فضائل اخلاقي ودشمنانش ستمكاران وگناهكارانند.(اشدّاء علي الكفّاررحماء بينهم)نسبت به دشمن محكم واستوار ونسبت به هم مهربانند.
(التائبون العابدون الحامدون السائحون الراكعون الساجدون الامرون بالمعروف والناهون عن المنكر وبشرّ المؤمنين)
يعني توبه كننده،عابد،شاكر،مهاجر الي اللّه،ركوع وسجود كننده وامركننده به نيكي ها ونهي كننده از بديها هستند.وبه مؤمنين بشارت بده.
و….

يک داستان
يك نفر كشيش كه مسلمان شد واسمش را عبدالوهاب گذاشت مي گويد:
من شاگرد پاپ بودم ودرميان شاگردان از همه به او نزديكتر بودم.روزي براي درس رفتم وديدم كه درس تعطيل است وشاگردان مشغول بحث مي باشند.علت را پرسيدم.گفتند استاد مريض است ومن بعيادت او رفتم.پاپ سؤال كرد شاگردان چه مي كنند؟گفتم با هم بحث مي كردند.گفت در چه موردي؟گفتم راجع به اين كه حضرت عيسي(ع)گفت من مي روم وبعد از من فارقليط مي آيد!بعضي مي گفتند مراد اين است كه من مي روم وبعد از من تسليت دهنده مي آيد!پاپ گفت:هيهات كه كسي معناي اين جمله را نمي داند ولي من مي دانم.
من مشتاق شدم واز پاپ خواهش زيادي كردم تا معناي اين جمله رابمن بياموزد.پاپ دستور داد تا كتاب انجيل كهنه اي را از صندوقي در آوردم ونزدش بردم.گفت در حاشيه كلمه فارقليط ببين چه نوشته است؟ديدم نوشته مراد از فارقليط،حضرت محمّد(ص)است!من گفتم اين شخص كيست؟گفت پيامبر مسلمانها!گفتم برحق است؟گفت آري! گفتم پس ما چه مي گوئيم؟شما چرا حقيقت را اعلام نمي كنيد؟گفت از جانم مي ترسم ولي بتو نصيحت مي كنم كه برو ودر اين رابطه تحقيق كن!
منهم خداحافظي كردم وبار سفر بستم وبه سوريه آمدم ودر آنجا بعد از تحقيقاتي مسلمان شدم.

درس هشتم : عصمت انبياء
يكي از مهمترين خصوصيات پيامبران،معصوم بون آنها از گناه وخطا است.يعني پيامبران وامامان(ع)نه گناه مي كنند ونه فكر گناه.وهيچگاه اشتباه وخطا نمي نمايند.

سؤال : چرا بايد پيامبران معصوم باشند؟ زيرا
١ - چون پيامبران مربّي انسانها هستند،چنانچه خود آلودگي داشته باشند نمي توانند ديگران را از آلودگي نجات دهند.
٢ - مردم اگر از پيامبري عمل ناشايست ببينند،ديگر گوش بحرف او نمي دهند ونمي توانند به او اعتماد نمايند.

سؤال : آيا عصمت پيامبران اجباري است؟
خير.بلكه چون دانش پيامبران نسبت به آثار بد گناهان مثل دانش ما نسبت به سوزندگي آتش است لذا از گناه دوري مي كنند..وما هم اگر به درجه يقين آنها مي رسيديم ،گناه نمي كرديم.البته بعضي از اولياء خدا گناه نمي كرده اند ولي عصمت از اشتباه نداشته اند.
پس پيامبران توانائي انجام گناه را دارند ولي علم آنها نسبت به عواقب گناه آنها را باز مي دارد.وهميشه خود را در محضر خدا مي بينند.

سؤال : پس چرا در بعضي آيات نسبت انجام گناه به بعضي پيامبران داده شده است.مثلا(ربّ انّي ظلمت‘ نفسي فاغفرلي)قصص١٥ يعني موسي گفت:خدايا من بخودم ظلم كردم پس مرابيامرز!
و(وعصي آدم‘ربّه فغوي)طه١٢١ يعني:آدم معصيت كرد وگمراه شد.
و(انّا فتحنا لك فتحا مبينا ليغفر لك اللّه ماتقدمّ من ذنبك وماتأخّر)فتح١ يعني ما بتو پيروزي درخشاني داريم تا خدا گناه گذشته وآينده ات را بيامرزد.
جواب :
مفسريّن آيات فوق را اينگونه تفسير كرده اند:١-مراد از معصيت آدم(ع)ترك اولي بوده نه گناه!لذا امام رضا(ع)به مأمون فرمود:آنچه آدم(ع)انجام داد،گناهي نبوده كه مستحق جهنم باشد.بلكه از لغزشهاي كوچكي بوده كه انبياء قبل از نزول وحي ممكن است مرتكب شود.٢-كلمه ظلم يعني قرار دادن چيزي در غير محلش پس هر ظلمي حرام نيست وظلم در سخن موسي(ع) يعني عملي را در غير محلش بجا آوردم.امام رضا(ع)فرمود:موسي(ع)به خدا گفت:من با داخل شدن در اين شهر وقتل يك فرعوني،عملي را كه در وقتش نبود،انجام دادم پس مرا بيامرز يعني از دشمنان دورم كن تا بر من دست نيابند.٣-كلمه ذنب در لغت بمعناي عكس العمل است وبه گناه ذنب گويند زيرا گناه دنباله عمل نادرست است.لذا امام رضا(ع) فرمود:ذنب كه به پيامبر اسلام(ص)نسبت داده شده يعني مشركين اورا بخاطر اينكه آنهارا از عبادت ٣٦٠بت نهي مي كرد وبه يك خدا دعوت مي نمود،گناهكار مي دانستند.پس خدا اين آيه را در فتح مكه نازل كرد كه:ما تورا پيروز كرديم تا بپوشانيم آنه گناهي را كه نزد مشركين داشتي!

يك روايت
شخصي از امام صادق(ع)پرسيد كه چرا خدا يك عده را شريف ودسته ديگري را پست قرار داده است؟فرمود:شريف كسي است كه اطاعت خدا كند وپست كسي است كه نافرماني او نمايد!پرسيد:آيا در ميان مردم ذاتا عده اي خوبتر از عده ديگر نيستند؟فرمود:نه!تنها ملاك برتري تقواست.البته خداوند عزّ وجلّ گروهي از فرزندان آدم(ع)را انتخاب نمود وآنها را پاكيزه ساخت ودر صلب پدران ومادران از آلودگي دور نمود واز ميان آنها پيامبران را انتخاب نمود كه آنها پاكيزه ترين فرزندان آدم(ع)هستند.
وعلت اين امتياز آن بود كه خداوند هنگام آفرينش آنها مي دانست كه آنها مطيع او خواهند بود وهمتايي برايش نمي گيرند.پس سبب اين امتيازومقام بلند،اطاعت وعمل آنهاست.(بحار ج١٠ص١٧٠)

يك داستان
يكي از دستهاي هشام بن عدي در جنگ صفين قطع شد!دست بريده اش را بنزد علي(ع)آورد.امام دست بريده او رارا بجاي خود گذاشت وآهسته كلماتي فرمود.سپس تكه اي از عبايش جدا كرد وبر محل بريدگي گذاشت.ناگاه دست هشام سالم شد.
بعد از چندي هشام نزد علي(ع)آمد وگفت:آنروز چه جمله اي گفتي تا دستم خوب شد؟فرمود:سوره مباركه حمد را خواندم.هشام با حالتي اهانت آميز ومسخره آور گفت:حمد را خواندي؟تا اين جمله را گفت:ناگاه دستش جدا شد!علي(ع)اورا بحال خود گذاشت ورفت.هشام هم تا آخر عمر بايك دست زندگي نمود!(سفينه البحار ج٢ص٤١٧)

درس نهم : پيامبر اسلام(ص)
خداوند حضرت محمّد(ص)را در چهل سالگي مبعوث نمود وورا خاتم پيامبران قرار داد وسلسله نبوّت را به او ختم كرد.لذا تا قيامت پيامبري بعد از او نخواهد آمد.

دلايل خاتميّت
١ - ضروري بودن خاتميت ( وقتي انسان ،اسلام را پذيرفت بايد خاتميت را هم بپذيرد .)
٢ - آيه (و ماكان محمّد ابا احد من رجالكم ولكن رسول اللّه وخاتم النبييّن)احزاب٤٠
يعني محمد(ص)پدر هيچكدام از شما نيست ولي رسول خدا وخاتم پيامبران است.
٣ - آيه(وما ارسلناك الاّكافه للناس)سبأ٢٨ يعني ما تورا براي همه مردم فرستاديم.
٤ - روايت:پيامبر(ص)به علي(ع)فرمود:يا علي!انت منّي بمنزله هارون من موسي الاّ انّه لا نبيّ بعدي.اي علي!تو نسبت بمن مانند هارون نسبت به موسي هستي مگر اينكه بعد از من پيامبري نيست.
٥ - (امام ششم(ع):انّ اللّه ختم نبيّكم النبييّن فلا نبيّ بعده ابدا)حقيقتا خداوند پيامبر شمارا آخرين پيامبر قرار داد.پس بعد از هرگز پيامبري نخواهد بود.
٦ - پيامبر اسلام(ص):انا خاتم النبييّن والمرسلين والحجه علي جميع المخلوقين اهل السموات والارضين)من آخرين پيامبر وآخرين رسولم وحجت خدا بر همه اهل آسمانها وزمينم.

فلسفه خاتميت
سؤال : با توجه به اينكه جامعه بشري دائما در حال تحول ودگرگوني است،چگونه مي شود با قوانين ثابت وبدون تغيير قديمي،جوابگوي نيازهاي جامعه بود؟وچگونه مي شود پيامبر اسلام،خاتم پيامبران باشد وديگر براي عصر جديد نياز به پيامبر ديگري نباشد؟
جواب : دين اسلام چون يك دين فطري است ودر فطريات هيچگونه تغييري ايجاد نمي شود.پس نيازهايي وجود دارد كه در همان بشر اوليه وجود داشته است والان هم دارد ودر آينده هم خواهد بود.نيازهايي مانند غذا خوردن وزيستن وازدواج نمودن،معامله كردن،مسافرت نمودن،معاشرت كردن وغيره وبراي نيازهاي جديد وحوادث جديد هم احكام ثانوي پيش بيني شده است.

يك داستان
آقاي نعمت اللّه صالحي حاجي آبادي مي گويد:در ايام جواني در هواي گرم تابستان با ساك وسائل وكتابها رهسپار تبليغ ايام محرم در روستاهاي اطراف اصفهان شدم.وقتي به روستاي آب بونه رسيدم ،مردان روستا براي كار وفعاليت از ده خارج شده بودند ومن متحير بودم كه چه كنم؟در اين موقع زني را ديدم كه كودكش را در بغل گرفته بود وبا اضطراب به اين ور وآن ور مي رفت.گويا كودك بر اثر گرمازدگي بيهوش شده ودر شرف مرگ بود!وقتي چشمش بمن افتاد ،جلو آمد وبا التماس گفت:اي آقا!دستم به دامنت!بحال اين كودك بينوا فكري بكن.فرزندم دارد از دستم مي رود.من كاري از دستم ساخته نبود ولي توكل بر خدا كردم وگفتم:بچه را بخانه ات ببر تا من علاجي كنم وخدا اورا شفا دهد.زن بچه را به خانه برد ومنهم به آنها ملحق شدم وگفتم:يك ليوان آب يا چاي بياوريد!وقتي آوردند،من آنرا گرفتم وسوره مباركه حمد را با چند آيه ديگر خواندم وبر ليوان دميدم.بعد آنرا به مادر كودك دادم وگفتم:اين را به داخل دهانش بريز!او هم مقداري از آنرا به دهان كودكش ريخت!ناگاه كودك تكاني خورد وچشمان خود را باز كرد!گويا اصلا مريض نبوده است.(تأثير قرآن در جسم وروح ص١٨٦)

۱
آشنايي با مفاهيم قرآني درس دهم : نبوت پيامبر اسلام(ص)

پيامبر اسلام(ص)داراي معجزات فراواني براي اثبات نبوت خود بوده است كه حدود٤٤٤٠معجزه براي حضرت شمرده اند.از جمله آنها:

معجزه شق القمر:
آمده است كه مشركان از پيامبر خواستند تا ماه را براي آنها دونيم كند!حضرت فرمود:اگر اين كار را بكنم ايمان مي آوريد؟گفتند:آري!
شب چهارده ماه،پيامبر دعا كرد كه ماه دو نيم شود.ناگاه ماه دوپاره شد!پيامبر آنها را صدا زد وفرمود:ببينيد!پس پيامبر به سجده رفت.(تفسير نمونه ج٢٧ص١)بعد از اين معجزه آيات سوره قمر نازل شد كه(اقتربت الساعه وانشق القمر.وان يروا آيه يعرضوا ويقولوا سحر مستمر)قيامت نزديك شد وماه شكافته شد.ومشركين وقتي معجزه اي مي بينند،اعراض كرده ومي گويند اين سحر وجادوي دائمي است!
ومعجزات ديگر.

امّا اين معجزات با رحلت پيامبر،پايان يافت.ولي معجزه بزرگ پيامبر اسلام،قرآن كريم است كه جاويدان بوده وبراي همه زمانها ومكانهاست.
دليل جاويدان بودن قرآن اين است كه پيامبران ديگر براي دوره خاصي مبعوث مي شدند.مثلا حضرت نوح براهل زمين در زمان خودش،هود براي قوم عاد،صالح براي قريه ثمود،شعيب براي چهل خانه در مدين،ابراهيم براي اهل روستايي،يعقوب براي كنعان،يوسف براي مصر،يوشع براي بني اسرائيل،عيسي براي بيت المقدس مبعوث شدند.
امّا حضرت محمد(ص)براي اهل آسمان وزمين تا روزقيامت.پس كتاب اوهم براي همه زمين وآسمان تا روز قيامت ؛باقي است.

ويژگيهاي قرآن
١ - مرز زمان ومكان را در هم شكسته وتا قيامت معجزه است.
٢ - معجزه اي است روحاني ومعنوي واگر معجزات ديگر،چشم وگوش را تسخير مي كند،قرآن در اعماق جان ودل نفوذ مي نمايد.
٣ - يك معجزه گويا وناطق است وخود اعلام مي كند كه(قل لئن اجتمعت الجن والانس ان يأتوا بمثل هذا القرآن لا يأتون بمثله ولوكان بعضهم لبيعض ظهيرا)اسراء٨٨
يعني بگو اگر انس وجن پشت بهم بدهند تا مثل اين قرآن را درست كنند نمي توانند.!
٤ - اين قرآن را شخصي آورده كه امّي بوده ودر ميان امّيين زندگي مي كرده است.يعني در محيطي كه كمتر كسي پيدا مي شد كه حتي سواد خواندن ونوشتن داشته باشد،فردي كتابي مي آورد كه درس نخوانده واستاد نديده است ولي كتابش آنچنان شگفت آور است كه هزاران تفسير برآن نوشته شده ولي هنوز نتوانسته اند يك پرده از هفتاد پرده آياتش را كنار بزنند.

يك داستان
اميرالمؤمنين(ع)فرمود كه روزي حسين(ع)مريض شد.فاطمه(س)اورا در آغوش گرفت وخدمت پيامبر برد وعرضه داشت:يا رسول اللّه!از خدا بخواه كه فرزندم را شفا دهد!پيامبر فرود:دخترم!خدا اين كودك را بتو داده واو قادر است كه شفادهد.ناگاه جبرئيل نازل شد وفرمود:اي محمّد!خداوند در هرسوره فا قرار داده ودر حمد قرار نداده است وفا علامت آفيت است .پس چهل بار بر ظرفي حمد را بخوان وآنرا بر روي حسين(ع)بريز!شفا مي يابد.
حضرت رسول(ص)بدستور جبرئيل عمل كرد وبه بركت آن،خداوند حسين(ع)را شفا داد.(بحارج٩٢ص٢٦١)

درس يازدهم : امامت وولايت
آيات زيادي در قرآن در باره امامت وجود دارد.امامت دنباله نبوّت پيامبر اسلام(ص)است.واگر امامت نباشد،دين ناقص است.تعبيرات قرآن از امامت بشرح زير است:
١- با امامت ،دين اسلام كامل شد(اليوم اكملت لكم دينكم واتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام دينا)مائده يعني امروز(روز غدير)دين را برايتان كامل ونعمت را برايتان تمام نمودم واسلام را برايتان پسنديدم.
٢ - علوم همه انبياء در امام جمع شده است(وكلّ شيئ احصيناه في امام مبين)يس١٢
يعني هرچيزي را در امام مبين جمع نموديم.
٣ - علي(ع)صراط مستقيم است.(پيامبر(ص):علي صراط مستقيم است.)
٤ - امامت بالاترين درجه حضرت ابراهيم(ع)بود.(واذا ابتلي ابراهيم ربّه بكلمات فاتّمهنّ قال انّي جاعلك للناس اماماقال ومن ذريّتي قال لاينال عهدي الظالمين)بقره١٢٤ يعني وهنگاميكه خدا ابراهيم را با حقايقي آزمايش كرد وآنها را به آخر رساند،خدا به ابراهيم گفت:تورا بمقام امامت مي رسانم.ابراهيم گفت:از نسل منهم كسي به امامت مي رسد؟خدا فرمود:عهد من(امامت)به ظالمين نمي رسد.
٥ - (ولا يعلم تأويله الاّ اللّه والراسخون في العلم)آل عمران٧ يعني قران را فقط خدا وثابتين در علم(امامان)مي دانند.
٦ - امامان از آلودگيها پاك هستند.(انّما يريد اللّه ليذهب عنك الرجس اهل البيت ويطهّركم تطهيرا)احزاب ٣٣ يعني خدا اراده كرده كه شما اهل بيت را از پليدي دور كرده وپاك ومطهر قرار دهد.
ابن عباس مي گويد:وقتي آيه فوق نازل شد،پيامبر (ص) ٩ماه همه روزه در خانه علي(ع)مي رفت وبر آنها سلام مي كرد وآيه فوق را تلاوت مي فرمود.
٧ - علي(ع)وشيعيانش بهترين مخلوقات زمين هستند(انّ الذين امنوا وعملوا الصالحات اولئك هم خير البريّه)بينّه٧ يعني اهل ايمان وعمل صالح؛بهترين مخلوق خدا هستند.كه در تفسير آمده كه پيامبر فرمود:مراد علي وشيعيانش هستند.
٨ - بعد از خدا ورسول،امامان پيشواي مردمند(انّما وليّكم اللّه ورسوله والذّين آمنوا الذّين يقيمون الصلوه ويؤتون الزكوه وهم راكعون)مائده٦٠ يعني همانا سرپرست شما،خدا ورسولخدا وآنهائيكه ايمان آورده ونماز برپاداشته ودر حال ركوع زكات مي دهند،هستند.
كه علماء سنّي وشيعه گفته اند كه آيه فوق در شأن علي(ع)نازل شده است.
٩ - امامان اولي الامر وصاحب اختيار مردمند.(يا ايّها الذّين آمنوا اطيعوا اللّه واطيعوا الرسول واولي الامر منكم)نساء٦٢ يعني اي اهل ايمان!از خدا ورسول واولي الامر اطاعت كنيد.
كه مفسرين شيعه وبعضا سنّي معتقدند كه مراد از اولي الامر،امامان معصوم(ع)هستند.
درباره آيه فوق جابر از پيامبر(ص)سؤال كردكه اولي الامر كه مابايد از آنها اطاعت كنيم كيانند؟وحضرت فرمود:جانشينان من كه اول آنها علي(ع)وبعد حسن(ع)وحسين(ع) سپس علي بن الحسين آنگاه محمد باقر كه تو اورا مي بيني پس سلام مرا برسان!سپس جعفرصادق وبعد ازاو موسي كاظم وبعد ازاو علي الرضا وبعد ازاو محمدجواد وبعد ازاو علي هادي وبعد از او حسن عسگري وبعد ازاو قائم منتظر مهدي(ع)هستند كه بعد از من امام وپيشوا خواهند بود.(اثبات الهدي ج٣ ص١٢٣)

يك داستان
يكي از شيعيان شيراز مي گويد كه در مرض عمومي آنفلوانزا(محرم١٣٣٧قمري)كه بيشتر اهالي شيراز حتّي من وخانواده ام بدان مبتلا شديم.من از شدت مرض بيهوش شدم ودر حال بيهوشي،مرحوم سيد ميرزا(امام جماعت مسجد فتح)را ديدم كه در مسجد وكيل پس از نماز جماعت به يكنفر گفت:به مردم بگو دست راست خودرابر دوشقيقه خود گذاشته وآيه شريفه(وننزّل من القرآن ماهو شفاء ورحمه للمؤمنين ولايزيد الظالمين الاّخسارا)اسراء٨٢ را هفت باربخوانند.هركه اينكار را بكند خدا اورا شفا مي دهد.
من از خواب بلند شدم واين آيه در حاليكه دست بر دو شقيقه خود گذاشته بودم،هفت بار خواندم وشفا يافتم.سپس اين عمل را بر روي اعضاي خانواده ام انجام دادم وآنها نيز شفا يافتند.پس از آن سال هرگاه از ما كسي دچار سردرد مي شد،اين آيه را بر او مي خواند وخوب مي شد.(داستانهاي شگفت ص١٣٨)

درس دوازدهم : امامت حضرت مهدي(ع)
آياتي از قرآن بر امامت حضرت مهدي(ع)دلالت دارد.از جمله:
١ - امام عصر(ع)نور خداست.(ويهدي اللّه لنوره من يشاء)نور آيه ٣٥ يعني هركه را خدا بخواهد با نورش هدايت مي كند.
علي(ع)در تفسير آيه فوق فرمود:مراد از نور ،قائم ما اهل بيت است.
٢ - او مضطري است كه هرگاه دعا كند خدا اجابت نمايد(امّن يجيب المضطرّ اذا دعاه ويكشف السوء)نمل٦٢ يعني آيا كسي است كه دعاي گرفتار را اجابت كند وگرفتاري اورا برطرف نمايد؟
كه گفته اند مراد امام مهدي(ع)است كه در وقت ظهور دعا كند وخدا اورا ظاهر نمايد.
٣ - بوسيله او دين اسلام بر كلّ زمين ظاهر ميشود.(ليظهره علي الدين كلّه ولو كره المشركون) توبه٣٣ يعني تا خدا تمام دين را ظاهر كند اگرچه كفار ناراحت شوند.
٤ - او باقي مانده حجتّهاي الهي است.(بقيّه اللّه خير لكم) هود٨٦ يعني باقي مانده خدا براي شما بهتر است….. در تفسير آمده كه مراد امام عصر(ع)است.
٥ - او همانند سپيده است كه در وقت ظهورش سياهيهارا كنار مي زند.(والفجر وليال عشر) يعني قسم به سپيده و…. امام ششم(ع):فجر لقب قائم ماست.
٦ - او خدا را دوست دارد وخداهم اورا دوست دارد.(يا ايّها الذّين امنوا من يرتدّ منكم عن دينه فسوف يأتي اللّه بقوم يحبّهم ويحبّونه اذلّه علي المؤمنين واعّزه علي الكافرين)مائده٥٤
يعني اي اهل ايمان هركه از شما از دينش برگردد بزودي خدا كساني را مي آورد كه خدا آنها را دوست دارد وآنها هم خدا را دوست دارند.نسبت به مؤمنين مهربان ونسبت به كفّار خشن هستند.
امام صادق(ع):صاحب الامر در پناه خدا محفوظ است .اگر همه مردم از بين رفتند،خداوند ياران اورا مي آورد وآنها كساني هستند كه خدا در باره آنها آيه فوق را نازل كرده است.
٧ - او نعمت باطني ومخفي خداوند است.(واسبغ عليكم نعمه ظاهر وباطنه) لقمان٢٠ يعني خداوند نعمتهاي ظاهري وباطني خويش را برشما روزي نمود.
امام كاظم(ع):نعمت ظاهري امام ظاهر ونعمت باطني امام غائب است كه از ديدگاه مردم مخفي است وگنجهاي زمين در هنگام ظهورش آشكار مي شود.وهر چيز دوري برايش نزديك مي گردد.
٨ - او حكومت مستضعفين را در كره زمين تأسيس مي نمايد(ونريد ان نمنّ علي الذّين استضعفوا في الارض ونجعلهم الائمّه ونجعلهم الوارثين)قصص٥ يعني ما اراده كرديم كه بر مستضعفين منت نهاده وآنها را حكومت بخشيم.
٩ - در زمان ظهور او همه راهها ايمن باشد.(سيروا فيها ليالي واياما آمنين)سبأ١٨ يعني در زمين با ايمني كامل،شبها وروزها مسافرت كنيد.
امام ششم(ع):مراد زمان امام مهدي(ع)است كه در زمان او همه راهها ايمن است.
١٠ - با ظهور او مؤمنين خوشحال مي شوند.(يومئذ يفرح المومنون بنصراللّه) يعني در آنروز مؤمنين از ياري خدا خوشحالند.
امام صادق(ع):در موقع ظهور قائم(ع)،اهل ايمان از پيوزي خدا خوشحال هستند.

يك داستان
حسن بن طريف گفت: دو مسئله در دلم خطور كرده بود كه مي خواستم بوسيله نامه از امام عسگري(ع)بپرسم.يكي درباره اينكه وقتي حضرت مهدي(ع)قيام كند،چگونه در ميان مردم حكم كند؟وديگر اينكه علاج تب ربع چيست؟
وقتي نامه را نوشتم،فراموش كردم كه سؤال دوم را بنويسم.بعد از چندي جواب نامه آمد وامام عسگري(ع)نوشته بود كه:حضرت حجت(ع)وقتي قيام كند،مثل داود(ع)با علم خود حكم نمايدونياز به شاهد ندارد.امّا در باره تب ربع كه فراموش كردي بنويس،اين آيه را در ورقه اي بنويس وبر شخص تب دار بياويز!به اذن خدا شفا مي يابد.(يا نار كوني بردا وسلاما علي ابراهيم)انبياء٦٩ يعني اي آتش بر ابراهيم سرد وسالم شو!
من به اين دستور عمل كردم ومريض ما خوب شد.(اصول كافي ج١كتاب حجت حديث١٣)

درس سيزدهم : خصوصيات امام مهدي(ع)در روايات
١ - اسم او هم نام پيامبر وكنيه اش ،ابوالقاسم ،هم كنيه پيامبر است.
٢ - وصايت به آن حضرت ختم شده همانگونه كه نبوت به پيامبر اسلام(ص)ختم شد.
٣ - بيعت واطاعت هيچ ظالم وحاكمي بر گردن آن حضرت نيست.
٤ - هنگام ظهورش،علائم وآثار عجيبي ظاهر مي شود.
٥ - يادگار پيامبران در نزد اوست مانند انگشتر سليمان،عصاي موسي،ذوالفقار،پرچم وزره وعصاي پيامبر،مصحفي كه علي(ع)جمع كرده بود و…
٦ - طول عمر در جسم آن حضرت اثري ندارد وهميشه در صورت يك مرد سي ساله است.
٧ - در هنگام ظهورش،عده اي زنده ميشوند ودر ركابش حضر مي گردند .از جمله:اصحاب كهف،يوشه نبي،سلمان وابوذر،مالك اشتر و….
٨ - حضرت عيسي(ع)براي ياري او از آسمان به زمين نزول مي كند ودر پشت سر امام مهدي(ع)نماز مي گذارد.
٩ - با ظهور او،عمر ستمگران وجبّاران بسر مي رسد.
١٠ - او دو غيبت دارد يكي صغري وكوچك كه تقريبا ٧٤ سال طول كشيد ودر اين مدت چهار نايب به ترتيب عهده دارد نيابت از حضرت و واسطه ارتباط مردم با حضرتش بودند.با غيبت علي بن محمد سمري كه آخرين نايب حضرت بود،غيبت كبري آغاز شد وتاكنون ادامه دارد.
در مدت غيبت كبري به تصريح آن حضرت كه فرمود:امّا الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواه احاديثنا فانّهم حجتي عليك وانا حجّه اللّه عليهم …)يعني در اموري كه بوقوع مي پيوندد سراغ مجتهدين ومحدثين برويد كه آنها نماينده من هستند ومن نماينده خدا هستم .
وروايات ديگر،علماء ومجتهدين متصدي نيابت عامه هستند كه اين نيابت بنام ولايت فقيه خوانده ميشود.
امام امت :اختيارات فقيه همان اختيارات رسول اكرم(ص)است.وهمان قدرتي كه پيامبر وجانشينانش داشتند،فقيه هم دارد.

درس چهاردهم : معاد
پنجمين اصل از اصول اعتقادي شيعيان وسومين اصل از اصول اعتقادي اهل تسنن،اعتقاد به معاد است.همچنين جزء اصول مسيحيان وبعضي از اديان ديگر اعتقادبه معاد است.
معاد يعني زنده شدن انس وجن وحضور در دادگاه عظيم الهي وسپس رسيدن به پاداش ومجازات اعمال.
نزديك به هزار آيه در قرآن مربوط به معاد است كه از لحظات مردن تا عالم بزخ وروز قيامت وبهشت وجهنم سخن گفته. از جمله اين آيات:
١ - همه موجودات به غير از ذات اقدس الهي فاني مي شوند.(كلّ من عليها فان ويبقي وجه ربّك ذوالجلال والاكرام)الرحمن٢٦ يعني هركه بر روي زمين است مي ميرد بجز خداي صاحب جلال واكرامت.
٢ - هر شخصي بايد مزه مرگ را بچشد!(كلّ نفس ذائقه الموت)آل عمران ١٨٥
٣ - مأمورين قبض روح ،كفار را با شكنجه قبض روح مي نمايند.(والنازعات غرقا)قسم به فرشتگاني كه جان كفار را با غضب مي گيرند.
وجان مؤمنين را با بشارت ورحمت مي گيرند.(والناشطات نشطا)قسم به فرشتگاني كه جان مؤمنين را با خوشي قبض مي كنند.
٤ - شيطان مي خواهد مؤمن را در هنگام جان دادن گول بزند!(خداوند اهل ايمان را در دنيا ؤآخرت ثابت قدم واستوار نگه مي دارد.)ابراهيم٣
و…

برزخ
فاصله بعد از مردن تا قيامت را برزخ گويند.در اين حال روح از جسم اصلي خارج شده ودر بدني لطيف بنام جسم مثالي وارد مي شود ودر عالم ديگري ادامه حيات مي دهد.در اين مدت اگر از خوبان باشد در نعمت واگر از بدان باشذ، در عذاب خواهد بود.
١ - (ولا تحسبنّ الذّين قتلوا في سبيل اللّه امواتا بل احياء عند ربّهم يرزقون) يعني نپنداريد كه شهداء مرده اند بلكه زنده بوده ودر پيشگاه الهي روزي مي خورند.
٢ - صبح وشب بر آل فرعون عذاب وارد مي شود.(النار يعرضون عليها غدوا وعشيا ويوم تقوم الساعه)غافر٤٦ يعني آتش بر آل فرعون در صبح وشب وروز قيامت وارد ميشود.
٣ - براي مؤمن بعد از مرگش ،روح وريحان وبراي غير مؤمن حميم سوزان است.(امام كاظم(ع)از پدرش روايت مي كند كه:وقتي مؤمني مي ميرد،هفتادهزار فرشته اورا تا قبر تشييع مي كنند.وقت اورا در قبر مي گذارند،نكير ومنكر وارد شده واورا مي نشانندواز او مي پرسندكه:خدايت كيست؟چه ديني داري؟پيامبرت كيست؟او جواب مي دهد كه خدايم اللّه ومحمّد(ص)پيامبرم واسلام دينم است.در اين موقع قبر اورا تا چشم كار مي كند بزرگ مي كنند وبراي او غذاي بهشتي مي آورند وبراو روح وريحان وارد مي كنند همانگونه كه خدا فرموده است:فامّا ان كان من المقربّين فروح وريحان وجنهّ النعيم)واقعه ٨٩
يعني اگر از مقربين الهي باشد پس روح وريحان وبهشت در انتظارش است.
ولي وقتي كافري مي ميرد،هفتاد هزار مأمور جهنم اورا تا قبر بدرقه مي كنند كه او وقتي اين صحنه را مي بيند فريادي مي كشد كه همه غير از جن وانس مي شنوند ومي گويد:مرا برگردانيد شايد عمل صالحي انجام دهم!آنان پاسخ مي دهند:هرگز تو فقط حرف مي زني ويكي مي گويد اگر اورا برگردانيم دوباره به اعمال بدش ادامه مي دهد!
وقتي اورا وارد قبر مي كنند وتشييع كنندگان بر مي گردند،نكير ومنكر با قيافه اي وحشتناك سراغ او مي آيند واورا مي نشانند ومي پرسند:خدايت كيست؟چه ديني داري؟پيامبرت كيست؟او نمي تواند جواب دهد وزبانش به لكنت مي افتد!در اين موقع ضربه بر سرش مي زنند كه از آن همه موجودات غير از جن وانس،به لرزه مي افتند!باز سؤال مي كنند:خدايت كيست؟چه ديني داري؟پيامبرت كيست؟جواب مي دهد:نمي دانم!آنان مي گويند:ندانستي وهدايت نيافتي ورستگار نشدي!پس دري از درهاي عذاب بر او باز مي كنند!واز حميم جهنم بر او مي ريزند!همانطور كه خدا مي فرمايد:واماّ ان كان من المكذبين فنزل من حميم وتصليه الجحيم)واقع يعني اگر از انكار كنندگان باشد سزايش حميم سوزان وجهنم است.(معاد از ديدگاه آيات وروايات)

درس پانزدهم : روزقيامت
علامتهاي قيامت
وقتي قيامت بخواهد شروع شود،علامتهايي آشكار مي شود.
١ - زلزله مهمّي در كره زمين رخ مي دهد(اذا زلزلت الارض زلزالها…)
٢ - خورشيد وستارگان بي نور وتاريك ميشوند.(اذا الشمس كوّرت واذا النجوم انكدرت…)تكوير
٣ - كوهها براه مي افتند(واذا الجبال سيّرت)تكوير٣
٤ - اموال مهم انسان بي ارزش ميشوند.(واذا العشار عطّلت…)تكوير
٥ - حيوانات زنده ميشوند(واذا الوحوش حشرت…)تكوير
٦ - آسمان شكافته مي شود.(واذا السماء انفطرت…)انفطار
٧ - درياها بجوش مي آيند(واذا البحار سجّرت…)تكوير
٨ - زمين صاف وكشيده مي شود.(واذا الارض مدّت والقت ما فيها وتخلّت..)انشقاق٣
٩ - زنان حامله كودك خودرا سقط نمايند ومردم را مست مي بيني در حاليكه مست نيستند ولي قيامت هولناك است(يوم ترونها تذهل كلّ مرضعه عمّا ارضعت وتضع كلّ ذات حمل حملها وتري الناس سكاري وماهم بسكاري ولكنّ عذاب اللّه شديد.)حج٢ يعني روزيكه زن دست از بچه خود بر دارد وهر حامله سقط كند ومردم را مست مي بيني در حاليكه مست نيستند ولي عذاب الهي سخت است.
١٠ - اسرافيل در صور مي دمد كه با اولين دميدن همه زندگان مي ميرند وبعد از مدتي دوباره مي دمد كه با آن همه مرده ها زنده ميشوند.(ونفخ في الصور فصعق من في السموات ومن في الارض الاّ من يشاء اللّه ثمّ نفخ فيه اخري فاذا هم قيام ينظرون)زمر٦٨

درس شانزدهم : حالات انسانها در قيامت
١ - بعضي از انسانها بصورت حيوان محشور ميشوند.(شخصي از پيامبر در باره تفسير«فتأتون افواجا»پرسي.حضرت گريست وفرمود:سؤال مهمي كردي!در قيامت عده اي به صورتهاي مختلف محشور ميشوند.شايعه سازان بصورت ميمون!حرام خواران بصورت خوك!رباخواران بصورت واژگون!قاضي ناحق بصورت كور!متكبرين بصورت كرولال!عالم بي عمل در حال جويدن زبان خود!همسايه آزار بصورت دست وپابريده!خبرچين بصورت آويخته به شاخه اي از آتش!عيّاشان بصورت بدبوتر از مردار!
٢ - (كسانيكه در دنيا ياد خدارا فراموش كردند،كور محشور مي شوند.)طه١٢٤
٣ - (روز قيامت ظالم بر دستش مي زند ومي گويد:اي كاش!منهم با پيامبر ارتباط داشتم!واي برمن!اي كاش با فلان شخص رفيق نمي شدم كه مرا از ياد خدا دور كرد.)فرقان٢٦
٤ - گناهكاران از صفوف خلائق جدا مي شوند.(وامتازوا اليوم ايّها المجرمون)يس٥٩يعني ندا ميشود:اي گناهكاران جداشويد!
٥ - قيافه گناهكاران از ديگران مشخص است(يعرف المجرمون بسيماهم فيؤخذ بالنواصي والاقدام)الرحمن٤١ يعني گناهكاران از چهره شناخته مي شوند پس پيشاني وپاهاي آنان را مي گيرند!
٦ - وقتي نامه عمل را به دست چپ كسي بدهند ،سخناني برزبان جاري مي كند(وامّا من اوتي كتابه بشماله فيقول ياليتني لم اوت كتابيه وماادري ماحسابيه-يا ليتها قاضيه مااغني ماليه-هلك عنّي سلطانيه-خذوه فغلّوه-ثمّ الجحيم صلّوه)الحاقه ٢٥
يعني وامّا كسيكه نامه اش به دست چپش داده ميشود،مي گويد:اي كاش نامه اي نداشتم!اي كاش حسابي نداشتم!اي كاش مرگ پايان كارم بود!مالم بدردم نخورد!قدرتم از بين رفت!«ناگاه ندا ميشود»اورا بگيريد!در غل وزنجير كنيد واورا به آتش بياندازيد!
٧ - نيكوكاران در آرامش وايمني هستند(من جاء بالحسنه فله خير منها وهم من فزع يومئذ آمنون) يعني كسيكه با عمل خير در قيامت بيايد برايش خوب است واز ناراحتي قيامت در امان است.
٨ - ملائكه به نيكوكاران بشارت مي دهند(لايحزنهم الفزع الاكبر وتتلّقاهم الملائكه هذا يومك الذي كنتم توعدون) هول بزرگ متوجه نيكوكاران نميشود وملائكه به آنها مي گويند كه اين روزي است كه بشما وعده داده شده بود.
٩ - گناه مؤمنين تبديل به حسنه مي شود(فاولئك يبدّل اللّه سيئّاتهم حسنات)
امام پنجم(ع):خدا دستور مي دهد كه گناهان مؤمن را تبديل به حسنات كنند.(بحار ج٦٨)
١٠ - كسانيكه خدا را تكذيب مي كردند،روز قيامت با صورتي سياه محشور مي شوند.(ويوم القيامه تري الذّين كذّبوا علي اللّه وجوههم مسودّه)زمر٦٠

درس هفدهم : شفاعت
شفاعت يعني در پايان حساب ورسيدگي به اعمال انسانها در قيامت،وقتي عده اي جهنمي وعده اي بهشتي مي شوند،به وساطت عده اي از مقربين خدا،گروهي از جهنميان بخشيده ميشوند واز رفتن به جهنم نجات مي يابند.بعضي از آياتي كه در اين رابطه است:
١ - (يومئذ لا تنفع الشفاعه الاّ لمن اذن لها الرحمن ورضي له قولا)طه١٠٩ يعني امروز(قيامت)شفاعت احدي سودي ندارد مگر آنكه خدا اجازه دهد وبه سخن او راضي باشد.
امام ششم(ع) در تفسير آيه فوق فرمود:بخدا سوگند!در آن روز بما اجازه داده مي شود وماهم جواب مي دهيم.سؤال شد كه چه جوابي مي دهيد؟فرمود:خدا را تمجيد مي كنيم وبر پيامبر صلوات مي فرستيم واز شيعيانمان شفاعت مي كنيم وخداهم شفاعت مارا رد نمي كند.
٢ - (ولسوف يعطيك ربّك فترضي) الضحي٥ بزودي خد آنقدر بتو مي دهد تا راضي شوي!
در روايت است كه مراد مقام شفاعت است كه خدا به پيامبرش در قيامت مي دهد.
٣ - (من ذا الذّي يشفع عنده الاّ باذنه )بقره٢٥٥ يعني چه كسي است كه بدون اذن خدا شفاعت كند؟
از امام صادق(ع)سؤال شد كه اينها كه خدا اجازه شفاعت به آنها مي دهد چه كساني هستند؟فرمود:ما آن شفيعان هستيم.
٤ - ( فما لنا من شافعين-ولاصديق حميم-فلوانّ لنا كرّه فنكون من المؤمنين) ) وقتي دشمنان اهل بيت مي بينند كه اهل بيت از شيعيان شفاعت مي نمايند، مي گويند:اي كاش! ماهم حمايت كننده وشفيعي داشتيم!

شفاعت در روايات
١ - پيامبر اسلام(ص):هر زنيكه از دستورات خدا اطاعت كند بشفاعت دخترم فاطمه(س)وارد بهشت مي شود.
٢ - همسايه مؤمن از همسايه شفاعت مي كند.
٣ - قرآن ورحم وامانت نيز شفاعت مي نمايند.
٤ - عالم از شاگردش شفاعت مي كند.
٥ - مؤمن باندازه قبيله بزرگي شفاعت مي كند.
و…

از عده اي شفاعت نمي شود!
١ - از مشركين وظالمين!
٢ - از دشمنان اهل بيت(ع)(امام ششم(ع):اگر ملائكه مقربين وانبياء مرسلين هم بخواهند از دشمنان اهل بيت(ع)شفاعت كنند،پذيرفته نمي شود.
٣ - منكرين شفاعت(امام رضا(ع):كسيكه شفاعت پيامبر اسلام را قبول نداشته باشد، بشفاعت ما نمي رسد.)
٤ - كسيكه نماز را سبك وخفيف شمارد!(امام صادق(ع):كسيكه نماز را سبك بشمارد،بشفاعت ما نمي رسد.)
نكته!!
شفاعت نبايد باعث شود كه با اميد به شفاعت معصيتكار شويم.شاعري بنام حاجب سرود:
حاجب اگر معامله حشر با علي است من ضامنم كه هرچه بخواهي گناه كن!
شب در خواب ديد كه علي(ع)نا راحت است.علت عصبانيت حضرت را پرسيد.فرمود:شعر خوبي نگفتي!گفت چه بايد بگويم؟فرمود:بگو:
حاجب اگر معامله حشر با علي است شرم از رخ علي كن وكمتر گناه كن!

درس هجدهم : توسلّ
توسلّ در اصطلاح يعني اولياء خدا را در نزد خدا وسيله قرار دهيم.فرق توسل با شفاعت يكي در اين است كه توسل مربوط به دنياست وشفاعت مربوط به صحنه قيامت است.
١ - قرآن بما دستور مي دهد كه بدنبال وسيله باشيم(يا ايّها الذّين آمنوا اتّقوا اللّه وابتغوا اليه الوسيله وجاهدوا في سبيله لعلّكم تفلحون)مائده٣٥ يعني اي مؤمنين!تقوا پيشه كرده ودر جستجوي وسيله الهي باشيد!ودر راه خدا مجاهدت نمائيد شايد رستگار گرديد.
٢ - پيامبر بهترين وسيله است.(ولو انّهم ظلموا انفسهم جائوك فاستغفروا اللّه واستغفر لهم الرسول لوجدوا اللّه توابّا رحيما)نساء٦٤ يعني اگر آنها گناه كه كردند نزد تو آمدند واز خدا آمرزش خواستند وپيامبر هم براي آنها طلب آمرزش كرد خدا را توبه پذير ومهربان خواهند يافت.
٣ - پسران يعقوب براي آمرزش خويش به پدرشان توسل پيدا نمودند.(قالوا يا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انّا كنّا خاطئين-قال سوف استغفر لكم ربّي انّه هوالغفور الرحيم.)يوسف٩٧ يعني به يعقوب گفتند:اي پدرما!برايمان از خدا آمرزش بخواه!ما خطاكاريم!يعقوب گت:بزودي از خدايم برايتان امرزش مي طلبم كه او آمرزنده ومهربان است.
٤ - حضرت ابراهيم براي پدرش طلب آمرزش كرد.(وما كان استغفار ابراهيم لابيه الاّ عن موعده وعدها ايّاه…)توبه ١١٤ يعني آمرزش خواستن ابراهيم براي پدرش بخاطر وعده اي بود كه داده بود..
٥ - حضرت آدم(ع) به پيامبر اسلام توسل پيدا نمود.(از عمر نقل شده كه:وقتي آدم از مقام پيامبر اسلام آگاه شد،به پيشگاه خدا عرض كرد:خدايا!بحقّ محمد از تو مي خواهم مرا بيامرزي!)تفسير نمونه
٦ - مرد نابينائي براي شفاي بيمارش به پيامبر اسلام متوسل شد.(آمده است كه مرد نابينائي نزد پيامبر آمد ودرخواست كرد كه حضرت براي شفاي بيمارش دعا كند.حضرت فرمود:اينگونه دعا كن!خدايا من از تو مي خواهم وتوجه پيدا مي كنم بتو بوسيله پيامبرت محمّد كه پيامبر رحمت است.اي محمّد!من بوسيله تو به خدا در حاجتم توجّه پيدا كردم تا حاجتم روا شود.خدايا پيامبر را وسيله من قرار بده!
٧ - امام شافعي پيشواي اهل تسنن گفته است:
آل النبي ذريعتي وهم اليه وسيلتي
خاندان نبي وسيله من هستند.آنها باعث تقرب من مي باشند.
ارجوا بهم اعطي غدا بيد اليمني صحيفتي
اميدوارم فرداي قيامت بوسيله آنها نامه عملم را به دست راستم دهند.(تفسير نمونه)
٨ - مردم به پيامبر براي باران توسل پيدا كردند.(آمده است كه سالي در مدينه قحطي شد.مردم از عايشه نظر خواستند.او گفت:روي قبر پيامبر شكافي ايجاد كنيد،تا ببركت قبر حضرت،باران نازل شود.مردم چنين كردند وباران نازل شد.

يك داستان
عالمي شيعه نزد يكي از علماي نابيناي سنّي رفت وبا او بحث نمود.در اثناي بحث متوجه شد كه عالم سنّي اعتقادي به تفسير قرآن ندارد وهمه ظاهر آيات را حجّت مي داند.لذا به عالم سنّي گفت:متأسفانه شما در روز قيامت نمي توانيد جمال عمر را مشاهده كنيد!گفت چرا؟عالم شيعه گفت:زيرا در قرآن آمده است كه(من كان في هذه اعمي فهو في الاخره اعمي واضلّ سبيلا)اسراء٧٢ يعني هركه در دنيا كور است در آخرت هم كور است!وچون شما كور هستيد ،روز قيامت هم كور محشور مي شويد!ونمي توانيد عمر را ببينيد!

درس نوزدهم : تأثيرات قرآن
قرآن چون آخرين دستور العمل الهي براي سعادت انسانهاست،آثار بسيار مهمّي در سرنوشت انسانها دارد.به آياتي كه اثرات قرآن را ذكر كرده است،توجه نمائيد:
١ - بهترين دستور زندگاني است(انّ هذا القرآن يهدي للّتي هي اقوم)اسراء٩ يعني اين قرآن به پابرچاترين وصافترين راه هدايت مي كند.
٢ - باعث بيداري انسانها از غفلت است.(ان هو الاّ ذكر للعالمين)ص٨٧ يعني اين قرآن براي همه عالميان تذكر وبيداري است.
٣ - قرآن پر از مثلها واندرزها وبيان اسرار آفرينش است(ولقد ضربنا للناس في هذا القرآن من كلّ مثل لعلّهم يتذكّرون)زمر٢٧ يعني مابراي مردم،در اين قرآن از هرنوع مثلي زده ايم شايد متذكّر شوند.
٤ - خالي از هرگونه كجي ونادرستي است(قرآنا عربيا غير ذي عوج لعلّهم يتّقون)زمر٢٨ يعني اين قرآني است كه فصيح وخالي از هرگونه كجي،شايد آنها پرهيزكارشوند.
٥ - قرآن جدا كننده حق از باطل است.(شهر رمضان الّذي انزل فيه القرآن هدي للناس وبينّا مني الهدي والفرقان)بقره ١٨٥ يعني ماه رمضان ماهي است كه قرآن در آن نازل شده كه قرآن هدايت براي مردم است ودر آن دلائل هدايت وفرق حق وباطل ،بيان شده است.
٦ - قرآن نور است.وبانور خود افراد را از تاريكي به نور هدايت مي كند.(كتاب انزلناه اليك لتخرج الناس من الظلمات الي النور)ابراهيم١ يعني كتابي برايت فرستاديم تا با آن مردم را از تاريكي به نور هدايت نمائي.
و….

اثرات تلاوت بعضي از سوره ها
١ - سوره اي كه حساب را آسان مي كند و…(پيامبر(ص):هركه سوره هود را تلاوت كند درقيامت در درجه شهداء بوده وحساب را برايش آسان مي گيرند.)اصول كافي ج٤ص٤١٣
(پيامبر(ص):هركه سوره نبأ را بخواند،حسابش باندازه تلاوت سوره نبأ خواهد بود.)تفسير برهان ج٤ ص٤١٩
٢ - سوره اي كه گناهان را پاك مي كند(پيامبر(ص):هركه روز جمعه سوره كهف را تلاوت كند،خداوند متعال گناهان بين دوجمه اش را پاك مي كند،,..)تفسيربرهان ج٢ص٤٥٥
٣ - سوره اي كه باعث عزيز بودن شخص مي شود(امام صادق(ع):هركه سوره زمر را تلاوت كند،خداوند طوري اورا عزيز كند كه هركه اورا ملاقات كند،بزرگواري وي در دلش جا مي گيرد….)ثواب الاعمال ص٢٥٣
٤ - سوره اي كه فشار قبر را از بين مي برد(علي(ع):هركه سوره نساء را در هر جمعه تلاوت كند،از فشار قبر ايمن خواهد بود.)٩ثواب الاعمال ص٢٣٥
٥ - سوره اي كه مانع نكير ومنكر مي شود(امام پنجم(ع):هركه سوره ملك را تلاوت كند،وقتي نكير ومنكر را براي رسيدگي به حساب داخل قبر مي شود،اگر از طرف پاي ميّت بخواهند بر او وارد شوند،آن سوره مي گويد:از طرف پاها راهي براي شما نيست.اگر بخواهند از طرف قلب وارد شوند،مي گذارد ومي گويد:قلب اومن محل نگه داري من بوده است!واگر بخواهند از راه دهان وارد شوند،باز مانع مي شود ومي گويد:او با زبانش شبانه روز مرا تلاوت مي كرد.)تفسير برهان ج٤ص٣٥٩
٦ - سوره اي كه باعث دوري ابليس مي شود(امام پنجم(ع):هركه سوره نحل را تلاوت بفرمايد،خداوند ابليس ولشكريان وطرفدارانش را از تلاوت كننده دور مي دارد)مكارم الاخلاق ص٤١٨
٧ - سوره اي كه باعث دوري از حوادث بد مي شود(امام صادق(ع):هركه سوره صافات را در جمعه تلاوت كند،همواره از هر آسيبي در امان خواهد بود و…)ثواب الاعمال ص١٠١

يك داستان
وقتي آيه(والذّين اذا فعلوا فاحشه او ظلموا انفسهم ذكروا اللّه فاستغفروا لذنوبهم ومن يغفر الذنوب الاّ اللّه)آل عمران١٣٥ يعني پرهيزكاران اگر كار زشت انجام داده ويا ظلم بخودشان مي كنند،بياد خدا افتاده وطلب آمرزش مي نمايند وفقط خدا مي آمرزد.
نازل شد،ابليس نگران شد وبر فراز كوه ثور در مكه رفت وبا بلندترين صدا،مأمورين خود را احضار كرد.وقتي همه به دورش جمع شدند،اورا ناراحت ديدند.علت ناراحتي اورا پرسيدند.گفت:با نزول چنين آيه اي زحمات ما همه بهدر رفت!شما بگوئيد چكار كنيم؟براي اين مقابله با اين آيه چه راهي پيشنهاد مي كنيد؟يكي گفت:ما با دعوت انسانها به گناه،اثر اين توبه را خنثي مي كنيم!ديگري پيشنهادي داد وسومي وچهارمي!ابليس همه را رد كرد.ناگاه شيطاني بنام «وسواس خنّاس»گفت من پيشنهادم اين است كه با وعده هاي شيرين آرزوهاي طولاني،آنها را آلوده مي كنيم.سپس ياد توبه وطلب آمرزش را از آنها مي گيريم!
ابليس خوشحال شد واورا بوسيد وگفت:اين مأموريت را بتو واگذار مي كنم!)ج٦٣ ص١٩٧

درس بيستم : ايثار
ايثار يعني ديگري را بر خود ترجيح دادن وبا اينكه خود نياز دارد ديگران را بر خود ترجيح دهد.
١ - (ويؤثرون علي انفسهم ولو كان بهم خصاصه)حشر٩ يعني «مؤمنين كساني هستند كه»ديگران را بر خود ترجيح دادند اگرچه خود نياز مند باشند.
٢ - (ويطعمون الطعام علي حبّه مسكينا ويتيما واسيرا)دهر يعني به فقير ويتيم واسيرغذا مي دهند با اينكه خود به آن محتاجند.
٣ - اميرمؤمنان(ع):ايثار بالاترين كرامت است.ايثار بالاترين ايمان است.ايثار زينت زهد است.بالاترين سخاوت،ايثار است.در هنگام ايثار است كه جوهر بزرگواران روشن مي شود.كرامتها كامل نمي شوند مگر با عفت وايثار.با مردم با انصاف باش ونسبت به مؤمنين ايثار نما.(ميزان الحكمه)
٤ - امام صادق(ع)در توصيف مؤمنين كامل:آنها كساني هستند كه در حال سختي وآساني،به مؤمنين كمك مي كنند.ودرحالي كه خود در سختي هستند،ديگران را بر خود ترجيح مي دهند.همانگونه كه قرآن در وصف آنان فرموده است:ويؤثرون علي انفسهم..
٥ - امام باقر(ع):خدا بهشت مخصوصي دارد كه فقط سه دسته به آن وارد مي شوند از جمله كسيكه به مؤمني ايثار كند.
٦ - عايشه گفت:نديديم كه پيامبر سه روز پشت سرهم سير باشد تا زمانيكه حضرت رحلت نمود.واگر مي خواست مي توانست سير باشد ولي غذاي خود را به ديگران ايثار مي نمود.

درس بيست و يکم : امانت
امانتداري يعني ديگران شمارا بر اموالشان امين مي دانند واز اين بابت در آرامش وامن هستند.
امانت اقسامي دارد از جمله امانت مادي وامانت غير مادّي.
امانت غير مادّي مثل اينكه انسان امانت دار الهي در زمين است.يا اينكه چشم وگوش وزبان ما در نزد ما امانت هستند.ويا اينكه زن وفرزندان مرد در نزد او امانت هستند.ويا اينكه پست ورياست ومسئوليت امانت هستند.و…
١ - (انّ اللّه يأمركم ان تؤدوّا الامانات الهي اهلها)نساء٥٨ يعني خدا به شما دستور مي دهد كه امانت را به صاحبش برگردانيد.«وخيانت نكنيد»
٢ - (والّذينهم لاماناتهم وعهدهم راعون)مؤمنون يعني مؤمنين كساني هستند كه مراعات امانت وپيمانشان را مي كنند.
٣ - رسولخدا(ص):ازمانيست كسيكه خلاف امانت نمايد.ازما نيست كسيكه در خانواده واموال مسلماني خيانت كند.
٤ - امام باقر(ع):برشما لازم است ك امانت را به صاحبش برگردانيد چه صاحبش آدم خوب وچه بد باش.بدرستيكه اگر قاتل علي(ع)شمشيرش را نزد من امانت بگذارد من به او بر مي گردانم.
٥ - رسولخدا(ص):كسيكه در امانتي خيانت كند،وبا اين حال بميرد،بر غير دين من مرده است ودر حالي خدا را ملاقات كند كه خدا بر او غضبناك است.
٦ - علي(ع):چهار چيز است كه داخل خانه اي نمي شود مگر اينكه آن خانه را خراب مي كندوبركت وآباداني را مي برد:خيانت!دزدي!شرابخواري!زنا!
٧ - علي(ع):پيامبر يكساعت قبل از رحلتش بمن فرمود:اي ابالحسن!امانت را به صاحبش برگردان خواه صاحبش خوب باشد،يابد!وچه امانت كم ارزش باشد يا با ارزش!حتي اگر سوزن ونخي باشد!
٨ - يكنفر به امام باقر(ع)گفت:من اموالي از بني اميه در نزدم است كه چون آنها دشمن اهلبيت هستند،مي خواهم آنها را پس ندهم!امام فرمود:امانت را به صاحبش برگردانيد حتي اگر مجوس باشد!

۲