الفبای زندگی (آشنایی با اصول و عوامل تحکیم خانواده)

الفبای زندگی (آشنایی با اصول و عوامل تحکیم خانواده)40%

الفبای زندگی (آشنایی با اصول و عوامل تحکیم خانواده) نویسنده:
گروه: خانواده و کودک

الفبای زندگی (آشنایی با اصول و عوامل تحکیم خانواده)
  • شروع
  • قبلی
  • 50 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6959 / دانلود: 3273
اندازه اندازه اندازه
الفبای زندگی (آشنایی با اصول و عوامل تحکیم خانواده)

الفبای زندگی (آشنایی با اصول و عوامل تحکیم خانواده)

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

الفبای زندگی

(آشنايى با اصول و عوامل تحكيم خانواده )

نويسنده : جواد محدثي

پيشگفتار

بسم الله الرحمن الرحيم

كيست كه نخواهد زندگى سعادتمندانه داشته باشد؟

كاميابى و سعادت ، گمشده و مطلوب همگان است ، ليكن اينكه كاميابى به چيست و سعادت در چيست و چگونه به دست مى آيد، سؤ الى است كه ذهن بسيارى را به خود مشغول ساخته است

اگر زندگى ، برخوردار از صلح و صفا، محبت و احترام ، قدر شناسى و همكارى ، حق شناسى و مراعات حقوق و ادب و آداب شايسته باشد، براى افراد، بهشتى دوست داشتنى پديد مى آورد. اما اگر زندگيها از روح تفاهم و معرفت و وفا تهى باشد و نزاع و كشمكش و كينه و كدورت و خود خواهى و خود محورى بر آن سايه افكند، جهنمى بيش نخواهد بود، فرساينده روح و شكنجه گر وجدان !

تا مى توان زندگى را به بهشتى مطلوب تبديل كرد، چرا زيستن در جهنمى سوزان ؟ و تا مى توان با همدلى و صفا و معنويت ، زندگى مشترك را آراست ، چرا اختلاف و درگيرى و جدايى ؟

در سايه زندگى مشترك زن و شوهر، فرزندان به دنيا مى آيند، بزرگ مى شوند و آداب اجتماعى مى آموزند. روح و جان و فكر كودكان هم در همين كانون شكل مى گيرد. تربيت فرزندان شايسته و با شخصيت و مفيد به حال جامعه ، آبرو بخش والدين و زينت بخش ‍ زندگى است بر عكس ، بى توجهى به تربيت فرزند، نسلى فاسد، بى هويت و مردم آزار پديد مى آورد كه مايه رنج روحى و بى آبرويى پدر و مادر و عامل انحطاط جامعه مى شود. باز خواست خداوند در قيامت نسبت به اين سهل انگارى در تاديب هم به جاى خود.

كانون خانواده ، هم مى تواند مهد انسان سازى باشد، هم مى تواند كانون بحران گردد؛ تا رفتار و منش والدين و اهتمامشان به مسائل مهم و حياتى زندگى چقدر باشد و با بزرگ و كوچك و افراد خانواده و فاميل چگونه برخوردى داشته باشند.

درسهاى زندگى را چه زمان بايد آموخت ؟

بسيارى پس از سپرى شدن عمر و در سن پيرى ، با تجربه هاى تلخ و شيرين يك عمر، در مى يابند، كه چگونه بايد زيست و چگونه بايد معاشرت كرد و چگونه بايد فرزند تربيت كرد و تدبير امور زندگى را بر چه پايه اى بايد استوار ساخت ، ولى ديگر فرصت زيستن و مجال به كار بستن تجربه ها نيست

اگر تجربه ها را در آغاز زندگى داشته باشيم ، حياتى پربارتر و سعادتمندانه تر خواهيم داشت

اصول اوليه زندگى برين چيست و الفباى حيات برتر و زندگى مشترك و معاشرت شايسته كدام است ؟ و روش مردم دوستانه و خدا پسندانه چيست ؟

آنچه در اين مختصر مى خوانيد، چيزى جز الفباى اوليه زندگى سعادتمندانه نيست به يقين در متون و منابع و كتب مفصل تر، رهنمودهاى فراوانى با الهام از مكتب وحى و تعاليم قرآن و عترت آمده است كه مى سزد آنها را بياموزيم و به كار بنديم

اميد است الفباى زندگى كه نخست در سال ٧٩ طى ده شماره در مجله پيام زن منتشر شد، راهگشاى كامياب زيستن براى همگان ، بويژه زوجهاى جوان باشد كه در آغاز راهند و فراز و نشيبهاى زندگى در پيش است و آشنايى با آيين بهزيستى و مردم جوشى و سلامت خانواده ، ضرورى تر.

قم - جواد محدثى فروردين ٨٠

بخش اول : نهاد خانواده و سازندگي هاى ازدواج

نهاد خانواده انسانها، گر چه واحدهاى جدا از هم اند، اما عوامل مختلفى از اين آحاد، مجموعه پديد مى آورد و آنان را به شكلهاى مختلفى با هم و مرتبط با يكديگر مى سازد.

خانواده ، يكى از اين گونه مجموعه هاست و از مقدس ترين نهادهاى اجتماعى و پيوند دهنده افراد به شمار مى آيد.

آنچه افراد را وادار مى سازد كه با هم زندگى مشترك و جمعى داشته باشند و در واقع ، زير ساخت پديد آمدن اين گونه نهادها نياز متقابل آنان است ، چه در مسايل فكرى و حل مشكلات اجتماعى خود، چه در مسايل و زمينه هاى اقتصادى و اشتغال و معيشت ، و چه از نظر روحى و عاطفى و غريزى

بنيان نهادن نهاد خانواده هم تامين كننده نيازهاى روحى و عاطفى انسانهاست ، هم روحيه تعاون و ايثار را زنده و تقويت مى كند و زمينه ساز بروز استعدادهاى انسان مى گردد. رمز و راز تاكيد شديد اسلام بر ازدواج نيز در همين نكته نهفته است ، زيرا با اين برنامه ، انسانها حياتى فطرى تر و رو به كمال ترى مى يابند. در بيان نورانى حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله ازدواج به عنوان محبوب ترين بنياد نزد خداوند به شمار آمده است :

ما بنى بناء فى الاسلام احب الى الله عزوجل من التزويج(١).

در حديث ديگرى از آن حضرت ، ازدواج به عنوان آبادى يك خانواده ، و در مقابل آن ، طلاق به عنوان ويران شدن يك خانه با جدايى بيان گشته است در اين حديث ، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله ضمن تاكيد و تشويق بر ازدواج و عهده دارى زندگى و مخارج يك زن ، مى فرمايد: در اسلام ، هيچ چيز نزد خداوند محبوب تر از خانه اى كه با ازدواج ، آباد مى شود، نيست در مقابل ، هيچ چيز نزد پروردگار، نكوهيده تر از آن نيست كه خانه اى در اسلام ، به وسيله ، ويران گردد:

ما من شى ء احب الى الله عزوجل من بيت يعمر فى الاسلام بالنكاح ، و ما من شى ء ابغض الى الله عزوجل من بيت يخرب فى الاسلام بالفرقة يعنى الطلاق(٢).

البته مهمتر از اصل اين نهاد و تشكيل خانواده ، انگيزه اى است كه دو انسان را در سايه ازدواج ، به هم پيوند مى دهد و زندگى مشترك آغاز مى شود. نهاد خانواده با آنكه مقدس و معنى بخش زندگى و آرامش بخش روح و سالم كننده اخلاق و نگهدارنده دين و تامين كننده خلا روحى است ، اما اگر غفلت شود، يا انگيزه هاى ناسالم و غير متعالى در آغاز كار وجود داشته باشد، يا توان مديريت نسبت به اين نهاد، ضعيف باشد، يا بنابر تفاهم و همدلى دو روح و دو فرد و گذشتن از برخى خودخواهيها نباشد، ممكن است اين كانون يا از هم بپاشد و اين بنا دچار زلزله اختلافات و تنشهاى ويرانگر شود، يا پيوسته بحرانى و رنج آفرين باشد.

از كشش ، تا تنش

از مظاهر رحمت و حكمت الهى ، به وديعت نهادن ميل و جذبه در زن و مرد، نسبت به يكديگر است اين جذب كردن و جذب شدن ، شيرازه اين نهاد را مستحكم مى سازد و افراد پراكنده را به صورت مجموعه در مى آورد. در ازدواج نيز، شكل خاصى از اين جذب و انجذاب ميان دو جنس مخالف وجود دارد كه در نتيجه آن ، وقتى رابطه زناشويى و ازدواج پديد مى آيد، آن دو روح تشنه و مضطرب و ناآرام ، به ثبات و سكون و آرامش مى رسند.

زوجيت عمومى كه در همه پديده ها وجود دارد و عامل حركت ، نشو و نما و بقا و تزايد و رشد است ، در قرآن كريم نيز مورد اشاره است :

(و خلقناكم ازواجا) ،(٣) ما شما را جفت جفت آفريديم در جاى ديگر به نكته آرامش و سكون و مودت ميان دو همسر اشاره شده است كه از نشانه هاى قدرت و حكمت پروردگار است :

و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم مودة و رحمة (٤)؛

از نشانه هاى خداست اينكه براى شما از خودتان جفتها و همسرانى آفريد، تا در كنار آنها آرامش يابيد و ميان شما دوستى و رحمت قرار داد.

هسته اوليه اين كانون مودت ، انس و رحمت و آرامش ، زن و مرد است و آنچه اين آثار را به بار مى آورد، انگيزه و هدف از ازدواج است دختر و پسرى كه تصميم مى گيرند براى پى نهادن يك زندگى مشترك ، دست در دست هم و دل در گرو عشق يكديگر بگذارند، بايد خرد ورزى ، آينده نگرى ، حيات عقلانى ، مسؤ وليت پذيرى ، تعاون و همدلى را از ياد نبرند، كه اينها عوامل قوام و استحكام بناى خانواده است

گر چه به لطف خدا، پس از ازدواج و تحقق علقه همسرى ، ميان زوجين مودت و رحمت ايجاد مى شود و دو انسان غريبه و ناآشنا، چنان به يكديگر دلبسته و وابسته مى شوند كه گويا ساليان دراز، با هم بوده و زيسته اند، ولى عوامل تفرقه آور و جدائى آفرين هم بسيار است و شيطان و اخلاق شيطانى انسان ، گاهى آتش افروزى مى كند و آرامش را از خانه و خانواده مى گيرد

و آن كشش اوليه ، به تنش و رويارويى و تخاصم و تفرقه مى انجامد.

اگر هشيارى ، متانت و تدبير نباشد، همين كانون محبت و گرمى ، به كانون بحران و مركز فتنه و پايگاه نزاع و كشمكش تبديل مى شود و آفات و پيامدهاى آن ، چه بر تداوم زندگى مشترك ، چه بر انسانى بودن رابطه زوجين و چه بر اخلاق و روح فرزندان خانواده ، آثار تلخ و سوء بسيارى بر جاى مى گذارد كه به اين آسانى هم زدوده نمى شود. وقتى شيطان ، جاى پايى براى خود در اين كانون رافت و همدلى باز كرد، زوجين به جاى آنكه مكمل وجود هم و سايه امن و آرام يكديگر و پناه هم باشند، از هم تنافر و گريز پيدا مى كنند. بر اساس همين حساسيت و به لحاظ زمينه هاى بحران در اين كانون ، بايد به نهاد خانواده به چشمى ديگر نگريست و زندگى مشترك را بر پايه هاى عقل و شرع بنا نهاد، تا اين نهاد، ديرپا و مستحكم شكل بگيرد و دوام يابد و شادابى و نشاط و اميد، رنگ زيباى اين نهاد مقدس گردد.

زندگى ، تلاشى براى روياندن بذر وجود و شكوفاندن غنچه فطرت در مزرعه حيات است

آرامش روح ، در زندگى آميخته به معنويت و خداجويى است

زندگى هشياران ، انديشه درباره سرمايه و سود ماندگار و نتيجه اخروى است ، سرمايه شان اميد و ايمان و سودشان آرامش روح و روان است

زندگى غافلان به دو بخش تقسيم مى شود: نيمه اول به اميد نيمه دوم ، نيمه دوم به حسرت نيمه اول !

آيا حيف نيست كه زندگى بگذرد، بى آنكه به بلوغ انسانى برسيم ؟

كسى كه به سؤ الهاى مهمى همچون : كيستم ؟ كجايم ؟ از كجا آمده ام ؟ به كجا مى روم ؟ سرانجامم چه خواهد شد؟ و نينديشد و پاسخى روشن براى آن نيابد، نابالغ است ، هر چند هفتاد سال عمر كرده باشد!

چه قدر از عمرمان پايگاه خداست ؟

و چه قدر از آن چراگاه شيطان ؟

سازندگيهاى ازدواج

وقتى نهادى مانند خانواده قداست يافت ، كمك به پى ريزى آن نيز مقدس خواهد بود، چه از سوى خود دختر و پسر باشد، كه حاضر شوند دوش خود را زير بار مسؤوليت خانواده قرار دهند، چه از سوى پدر و مادر باشد، و چه از سوى بستگان ، آشنايان و نيكوكارانى كه به هر نحوى در شكل گيرى يك زندگى مشترك و بر پايى اين خيمه عفاف و ايجاد تسهيلات آن بكوشند و همكارى كنند. تاءثيرات مثبت ازدواج را مى توان اين گونه برشمرد:

١- آرامش : ازدواج ، مايه آرامش فكرى و روحى جوان و احساس شخصيت و اعتماد به نفس مى شود و او را از بى عارى و بيكارى و بى برنامگى و نااميدى مى رهاند و جلوى برخى گناهان را مى گيرد و موجب صيانت روحى و اخلاقى جوان مى شود. پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله نيز فرموده است :

من تزوج فقد احرز نصف دينه فليتق الله فى النصف الباقى(٥)؛

هر كس ازدواج كند، نيمى از دين خود را نگه داشته است ، پس در نيمه باقى مانده ، از خداوند پروا كند و تقوا بورزد.

وقتى اصل ازدواج تا اين حد مهم ، كارساز، گناه سوز، مصلحت آفرين و مفسده زداست ، كمك به آن نيز اهميت مى يابد و براى پدر و مادر، تلاش در اين راه و فراهم كردن مقدمات و زمينه آن ، يك تكليف محسوب مى شود و زدودن موانع و برطرف كردن دشواريهاى ازدواج ، و ترويج آسان سازى ازدواج و آسان گيرى در اين زمينه به عنوان يك فرهنگ عمومى ، وظيفه به شمار مى آيد.

٢- احساس مسؤوليت : كسى كه ازدواج نكرده است ، خود را آزاد حس مى كند و مسؤول نمى شناسد. در نتيجه ، استعدادها و خلاقيتهاى انسانى او هم بروز نمى كند. اما با ازدواج ، بار اداره زندگى را بر دوش مى كشد. اين تعهد و احساس مسؤ وليت ، سازنده است كلا هر نوع مسؤ وليت پذيرى ، انسان را به تلاش و آشكار ساختن استعداد و توانايى خويش وا مى دارد.

٣- برنامه ريزى : از سوى ديگر، حسابگرى ، نظم ، برنامه ريزى و به تعبير روايات ، تقدير معيشت لازمه به دوش كشيدن تعهد اداره يك زندگى مشترك و تاءمين همسر و فرزندان و تربيت شايسته اولاد است

از آنجا كه تربيت نسلى با ايمان ، مؤ دب ، سالم و موفق ، براى خود انسان نيز مايه آبرو و حيثيت اجتماعى است ، اين رسالت سنگين نيز به نوع ديگرى تواناييهاى شخص را به مرحله ظهور و بروز مى رساند.

٤- حق شناسى : ازدواج ، سبب مى شود كه حقوق متقابل ميان دو انسان پديد آيد. اين نوعى سازنده است ارتباطهاى خانوادگى و پيوندهاى فاميلى ، دامنه اين حقوق و وظايف اخلاقى و اجتماعى را گسترده تر مى سازد و سامان بخش روابط انسانى مى گردد.

٥- تلاش معاش : ايجاد بستر مناسب و انگيزه قوى تر براى تاءمين معاش و در آمد، از آثار مثبت ديگر ازدواج است گرچه نبايد بى حساب و بدون سنجش دست به ازدواج زد و لازم است كه شرايط اقتصادى و تواناييهاى مالى هم لحاظ شود، ولى وعده خداوند نيز نبايد فراموش كرد كه قول داده است تنگدستى را به غنا تبديل كند و جايى براى بيم از فقر باقى نگذارد. پس ايجاد روحيه توكل و اعتماد به لطف الهى ، بعد مثبت ديگرى از تشكيل خانواده است خداوند متعال ، ضمن دستور به ازدواج با دختران و جوانان شايسته و صالح و كنيزهاى مناسب همسرى مى فرمايد:

ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله و الله واسع عليم (٦)؛

چنانچه تنگدست و فقير باشند، خداوند آنان را از فضل خويش بى نياز و توانگر مى سازد، خداوند وسعت بخش و داناست

از پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله روايت است كه فرمود:

من ترك التزويج مخافه العيلة (الفقر) فقد ساء ظنه بالله عزوجل ان الله عزوجل يقول : ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله(٧)؛

كسى كه از بيم فقر و تنگدستى ازدواج نكند، به خداوند بدگمان شده است ، خدايى كه فرمايد: اگر فقير باشند، خدا از فضل خويش ‍ آنان را بى نياز و غنى مى سازد.

اينكه ازدواج ، مايه رونق وضع اقتصادى زندگى مى شود، هم لطف و نظر الهى را مى سازند كه رزاق است و به تناسب نياز معيشتى ، رزق را هم افزايش مى دهد، هم تلاش توليدى و اقتصادى و معيشتى ، رزق را هم افزايش مى دهد، هم تلاش توليدى و اقتصادى و معيشتى انسان مى افزايد، چون به هر حال براى تاءمين زندگى بايد بيشتر كار كند. از اين رو در حديث رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله توصيه شده كه ازدواج كنيد، زيرا كه براى شما روزى آورتر است .:

اتخذوا الاهل فانه ارزق لكم .(٨)

كمك به ازدواج جوانان و تشكيل خانواده ، كمك به ساختن شدن انسانهاى مسؤ وليت پذير، مدير و صالح است و يكى از راه هاى عمده و موفق مبارزه با گناه در جامعه ، تسهيل ازدواج است

اين ، هم تكليف والدين و افراد خير و توانمند را سنگين مى سازد، هم روشنگر راهى براى آنانى است كه در انديشه صلاح و سلامت قشر جوان جامعه اند، هم وظيفه خود جوانان را در اين زمينه روشن مى كند. با تقويت و ترويج و تسهيل اين سنت نبوى ، بهتر مى توان با منكرات مقابله كرد و سدى در برابر هجوم فساد فرهنگى بيگانه پديد آورد.

بخش دوم : سلامت خانواده

از نهاد خانواده و مقدس بودن تشكيل آن و كمك به برپايى اين خيمه عفاف گفتيم ، و از اينكه قانون زوجيت عمومى و كشش متقابل ، به برپايى اين خيمه كمك مى كند و اگر تدبير نباشد، اين كشش به تنش مى انجامد. ازدواج ، سازنده و رشد دهنده است و روح تعاون و احساس مسؤ وليت را بر مى انگيزد و وعده الهى هم به توسعه رزق براى اقدام كنندگان به ازدواج ، اين سنت نبوى است

معيار گرايى

چنين نيست كه هر كس ازدواج كرد، سعادتمند شود. چنين هم نيست كه هر كس همسرى برگزيند، مى تواند او را به سعادت و خوشبختى برساند. دليل آن هم وجود آتشهاى اختلاف و زبانه هاى كينه و كدورت در خانواده هاى بسيارى است كه گاهى هم پايشان به شكايت و دادگاه و پرونده و كشيده مى شود.

مهمتر از تشكيل خانواده ، داشتن خانواده اى سالم ، استوار، پاك و عاطفى و داشتن همسرى همدل و همزبان و همراه و همدرد است خانواده هايى كه پس از تشكيل ، خيلى زود از هم مى پاشد و طوفان اختلاف ، ريشه آن را لرزانده و سقف آن را فرو مى ريزد، يا از همان آغاز، ميان زن و شوهر و اقوام و بستگان دو طرف ، مساله بوده است ، يا در اثر لجاجتها، خودخواهيها، نبودن روحيه گذشت و ايثار و ناديده گرفتن خطاهاى كوچك و ضعفهاى ناچيز، مسايلى بروز مى كند و رفته رفته بزرگ مى شود و مشكلات ، عرصه را بر زندگى تنگ مى سازد. اگر از آغاز، بناى ازدواج ، سالم نهاده شده باشد، اين گونه بحرانها يا هرگز يا دير به سراغ خانه مى آيد.

هسته اوليه يك خانواده سالم و مطلوب ، از همان آغاز ازدواج ، از هنگام خواستگارى و وصلت با خانواده ديگر شكل مى گيرد و ريشه آن ، شناختن و داشتن معيارهاى مكتبى در انتخاب همسر است

همسر ايده آل كيست ؟ خصوصيات يك زن يا شوهر خوب كدام است و با كدام معيار بايد سراغ انتخاب شريك رفت ، يا به درخواست يك خواستگار براى ازدواج ، آرى گفت ؟ و اين آرى گفتن ، كه گاهى بلكه اغلب ، يك زندگى مادام العمر را بر دوش انسان مى گذارد، بايد با در نظر گرفته چه ويژگيهايى باشد؟

نجابت و ديانت

وصلت با خانواده هايى كه نجيب و شريفند، پسنديده تر است تدين و تقوا، ملاك ديگرى در همسر گزينى است ارزش و اعتبار يك مسلمان در ديدگاه مكتب ، به دين اوست پس ملاك قرار دادن ديندارى در ازدواج ، نشانه اصول گرايى و مكتبى انديشيدن و مكتبى عمل كردن است

اگر كسى مسلمان و مومن است و در ازدواج ، دنبال همتا، هم شان و كفو مى گردد، لابد مى داند كه مسلمانى و ايمان ، رمز و نشانه آن همتايى است و مومن ، كفو مومن است و زنان پاك و عفيف ، لايق مردان با تقوا و پاكندو الطيبات للطيبين (٩) و در آيات قرآن ، ازدواج با مشرك و كافر نهى شده است ، چرا كه همتاى مومن نيست (١٠)

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

الكفو ان يكون عفيفا و عنده يسار(١١)

كفو و همتا در همسرى آن است كه پاكدامن و توانگر باشد (تا بتواند خرج زندگى را تامين كند).

پس معيار در آرى گفتن به همسر آينده يا خواستگارى كردن از يك دختر، آن است كه هم عفاف داشته باشد، هم قدرت مالى در برخى احاديث ، دين و امانت مطرح شده است ، در روايتى دين و اخلاق معيار قرار گرفته است و بى اعتنايى به اين معيارها فساد آفرين دانسته شده است

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

اذا جاء كم من ترضون خلقه و دينه فزوجوه و ان لا تفعلوه تكن فتنة فى الارض و فساد كبير(١٢)؛

هر گاه كسى سراغ شما آمد كه اخلاق و ديانت او را مى پسنديد، پس با او ازدواج كنيد و گرنه در زمين فتنه خواهد شد و فساد بزرگ پديد خواهد آمد.

گر چه زيبايى و جمال را به عنوان يك معيار و ارزش مى توان حساب كرد، اما در صورتى كه با تقوا، عفاف و پاكى در تعارض ‍ قرار نگيرد. كسى كه در ازدواج ، تنها به زيبايى ، يا ثروت يا شهرت توجه كند و از اصالت خانوادگى و تربيت و اخلاق پدر و مادر و عفاف دختر غافل شود، چه تضمينى وجود دارد كه خانواده هاى محكم ، استوار و پا برجا پديد آيد و اين كانون ، پايگاه صفا و محبت شود؟!

سنتهاى دينى و ملى را نبايد ناديده گرفت فرهنگ خودى ما به اصول خوبى آميخته و بر آنها استوار است ، اگر آن را در مقابل فرهنگ بيگانه ، به ديده حقارت ننگريم و كنار نگذاريم در يك خانواده ، هر چه نجابت و اصالت و حيا و عفت بيشتر باشد و هر چه معيارهاى مكتبى بيشتر حاكم و سرنوشت ساز و تاثير گذار باشد، نظام و انسجام و قوام آن خانواده نيز، مستحكم تر و بادوام تر خواهد بود.

سستى بنيان خانواده ها را بيشتر در ميان كسانى مى توان ديد كه به اصول مكتبى و ارزشهاى فرهنگ خودى بى اعتنا و از آنها بيگانه يا گريزان اند.

همسر نمونه

براى خيلي ها اين سؤ ال است كه همسر نمونه كيست ؟ زن يا شوهر ايده آل و مطلوب ، چه ويژگيهايى بايد داشته باشد؟ از سؤالات اساسى در گزينش همسر است نه تنها در گام نخست و آغاز كار، حتى در مورد كسانى هم كه ازدواج كرده اند و مدتى از پى نهادن اين بنا و بر پا ساختن اين خيمه گذشته و صاحب فرزند نيز شده اند، آشنايى با اين شاخص ها و معيارها، مناسب و مفيد است ، زيرا با عينيت بخشيدن به آنها در زندگى مشترك ، مى توانند به سلامت و استحكام بنيان خانواده خويش ، كمك كنند.

پيش از آنكه به خصوصيات مثبت و ارزشى همسر اشاره شود، بد نيست كه با چهره منفى و نكوهيده همسر ناشايست هم آشنا شويم و خانواده هاى مساله دار را بشناسيم در اين زمينه روايات بسيار است و در اين احاديث ، از ازدواج با فاسق ، بد اخلاق ، شراب خوار، عقيم ، احمق و سفيه ، مجنون ، و دخترى كه در خانواده بد رشد و نمو يافته است ، نهى شده است ، از جمله اين حديث مشهور است كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: از ازدواج با خضراء دمن بپرهيزيد. پرسيدند: يا رسول الله ، مقصود از خضراء دمن (سبز روييده در مزبله ) چيست ؟ فرمود: المراة الحسناء فى منبت السوء.(١٣) يعنى زن زيبا رويى كه در خانواده اى پست و فرومايه ، به بار آمده باشد.

همچنين از زنان نازا، آلوده ، لجباز، نافرمان ، حقير و پست در نظر فاميل خود، سركش در برابر شوهر، رام و تسليم در مقابل ديگران ، ناموافق با شوهر، كينه توز، فخر فروش ، بى پروا از كار زشت ، و در روايات نكوهش شده و از اين گونه زنان به عنوان شرار النساء ياد شده است

در مقابل ، به ازدواج با دوشيزگان ، زيبا رويان ، فرزند آوران ، عفيفان و نجيبان ، صاحبان اخلاق نيكو، ديندار و امين ، فرمانبرداران از شوهر و حافظان مال و آبروى همسر و تشويق و ستايش شده است

از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله روايت است : از جمله عواملى كه موجب صلاح و اصلاح مرد مسلمان مى شوند آن است كه همسرى داشته باشد كه هر گاه به او بنگرد، خوشحال و مسرور شود و اگر از زنش غايب باشد، حافظ و نگهبان آبرو و حرمت شوهر باشد و اگر به او دستورى داد، اطاعت كند.(١٤)

و در روايت ديگر چنين است : هيچ مرد مسلمانى پس از اسلام ، بهره اى بيشتر از اين نبرده است كه همسرى مسلمان داشته باشد كه اگر به او بنگرد، شادمان شود و اگر فرمانش دهد اطاعت كند و هر گاه از همسرش غايب باشد، وى نسبت به خودش و مال شوهرش ، نگهبان و امين باشد.(١٥)

و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: من سعادة المرء الزوجة الصالحة ؛(١٦)

همسر صالح و شايسته ، از جمله عوامل خوشبختى مرد است

رهنمود اين احاديث ، عبارت از اين است كه از معيارهاى همسر خوب ، حفظ عفاف ، مراعات حقوق همسر و صيانت از مال و آبرو است همين عوامل و مراعات اين نكات ، از سوى ديگر به قوام و استحكام بنياد خانواده كمك مى كند. روابط مناسب عاطفى زن و شوهر با يكديگر و آن دو با فرزندان و بستگان و حفظ حقوق آنان و مراعات وظايف متقابل ، عامل ديگرى براى سلامت خانواده است

آتش اختلاف

به كار بستن معيارهاى مكتب ، به انس و الفت خانواده مى انجامد و بى توجهى به آنها عامل بروز تشنج و اختلاف در خانواده است سعدى گفته است : قدر عافيت كسى داند كه به مصيبتى گرفتار آيد.(١٧) و چه مصيبتى سخت تر و تلخ ‌تر از بروز اختلاف در يك خانه و خانواده ؟

صفاى زندگى ، نعمت بزرگى است كه برخورداران از آن بايد پيوسته شكر گذار آن باشند و قدر و قيمت خانه بى اختلاف و نزاع را بدانند. چنين محيطهاى گرمى ، بهشتى دنيوى براى فرزندان نيز خواهد بود و طعم شيرين زندگى را به آنان خواهد چشاند.

البته گاهى برخى بگو مگوها در حد بيان ديدگاهها و انتقال سليقه ها به طرف مقابل لازم است ، تا دو همسر كه شريك زندگى يكديگرند، از نظرات ، خواسته ها، توقعات و كاستيها و حتى انتقادها و عيوب خويش آگاه شوند و عقده اى در دل نماند و انتقاد حضورى به غيبت و بدگويى پشت سر نينجامد. اما تا حدى كه صميميت زندگى مشترك و آرامش كانون خانه را بر هم نزند و براى خود زوجين ، كينه نيافريند و كودكان را هم كه شاهد اين گونه مشاجرات يا بحثهاى درون خانگى مى شوند، به نگرانى و اضطراب و آشفتگى فكرى و روحى نكشاند.

اگر زوجين ، اهل منطق باشند و حرفهاى خود را مستدل و در فضايى دور از تعصب و لجاجت و پرخاش براى هم بگويند و موضوعاتى را كه سبب بروز ناسازگارى شده و بحران آفريده است ، ريز و مشخص كنند و براى حل آن همفكرى جدى داشته باشند، مطمئنا هيچ خطرى خانواده را تهديد نمى كند.

بسيارى از اختلافها، ريشه در سوء تفاهم و بد فهمى از حرف و عمل طرف مقابل دارد. گفتگوى منصفانه مى تواند آشتى آور باشد. نحوه برخورد با يك مشاجره خانوادگى ، هم مى تواند آميخته به صحبتى منطقى و معقول باشد و آن مسايل را روشن سازد و گره ها را بگشايد، هم مى تواند آن را به يك بحران و مشكله لاينحل تبديل سازد. اينكه گفته اند: گرهى را كه با دست باز مى شود، با دندان باز نمى كنند اشاره به همين گونه راه حلهاى صحيح و منطقى براى معضلات خانوادگى و رفتارى و ارتباطى هم مى تواند باشد.

گفتگوها و نزاعهاى لطفى ، آسمان خانه و خانواده را ابرى و بغض آلود مى كند. نبايد گذشت اين وضعيت ادامه يابد و ريشه بدواند. حرفهاى پشت سر و پيش اين و آن ، اوضاع را بحرانى تر مى سازد و پرنده آشتى را از بام و در آن خانه دورتر مى كند. تا مى توان در خانه به درمان پرداخت ، چرا بايد به بيرون كشيده شود؟ و تا مى توان خود به خاموش كردن شعله اقدام كرد، چرا بايد دامنه شعله را گسترده تر ساخت ؟

صحبت روياروى و بى واسطه ، خيلى كارسازتر از آن است كه پاى بيگانگان و حتى اقوام نزديك كه اغلب ، كارى هم از آنان در رفع اختلاف ساخته نيست ، به ميان كشيده شود. زيرا خطر رسوايى و بى آبرويى و عميق تر شدن اختلاف ، بيشتر مى شود.

اگر قرآن كريم ، فرمان مى دهد كه خود و خانواده خود را از آتش حفظ كنيد:(قوا اءنفسكم و اءهليكم نارا) (١٨)، هم حفاظت از آتش دوزخ به وسيله پرهيز از مفاسد و گناهان است ، هم اگر بروز اختلاف در يك خانواده را شعله اى هستى سوز بدانيم - كه هست - بايد با رفتار سنجيده و صحيح ، خود و خانواده را از سوختن در اين آتش نيز نگه داشت

نعمت خانواده بى اختلاف را قدر بدانيم و اگر اين شعله در بساط و كانون زندگى ما در افتاده است ، هر چه سريعتر آن را با تدبير و حكمت ، با تصحيح رفتار، با گفتگوى منطقى ، با ريشه يابى و درمان فورى ، خاموش كنيم ، پيش از آنكه ما و فرزندانمان را خاكستر نشين كند.

راستى كه همسر صالح ، نجيب ، با تقوا و عفاف ، هديه اى از سوى خداوند است و خوشا آنان كه از اين موهبت برخوردارند.

حفظ آبرو

هيچ چيز همچون تهمت ، شكننده نيست و گوهر آبرو را نمى شكند.

چه تهمتى كه از بيگانه زده شود، يا از سوى خودى !

گاهى ريشه نسبتهاى تهمت آميز، به غرض ورزى و دشمنى بر مى گردد، گاهى به سوء تفاهم يا بد گمانى ، يا خبر چينى

البته رفتار يك انسان هم گاهى زمينه ساز يك نسبت ناروا مى گردد و سبب مى شود كه تهمت به يك فرد بچسبد!

كسى كه از موارد تهمت پرهيز نمى كند، اگر در ذهنيت كسى گمان بد نسبت به او پيش آيد، هم انسان بد گمان مسؤ ول است ، هم كسى كه از مواضع تهمت اجتناب نمى كند.

در روايتى از امام صادقعليه‌السلام است كه فرمود:

اتقوا مواضع الريب و لا يقفن اءحدكم مع امه فى الطريق ، فانه ليس كل احد يعرفها(١٩) ؛

از موارد و مواضع شبهه انگيز و تهمت زا بر حذر باشيد، كسى از شما با مادرش در گذرگاهى نايستد، چرا كه همه او را نمى شناسند و نمى دانند كه او مادر شماست

پيام اين حديث ، پرهيز از جاهاى شبهه ناكى است كه مى تواند بستر مناسبى براى يك سوء ظن و تهمت زدن گردد.

اين از يك سوء. از سوى ديگر، ديگران نيز موظف اند كه به اين راحتى آنچه را كه بر ذهنشان خطور مى كند، يقينى نپندارند و گمانهاى بى دليل را مبناى قضاوت و نسبت درباره ديگران قرار ندهند.

نسبت ناروا به همسر، گاهى بنيان خانواده اى را متلاشى مى سازد. اين افزون بر آثار و عواقب اخروى اين گونه نسبتهاست

در حديث است :لا تقذفوا نساءكم ، فان فى قذفهن ندامة طويلة و عقوبة شديدة(٢٠) به زنان خود نسبت ناروا و آلوده دامنى ندهيد، چرا كه پيامد اين گونه نسبتها و تهمتها ندامت طولانى و عقوبت شديد است

وقتى بي گناهى طرف ، روشن شد، چه بر جاى مى ماند جز ندامت ؟

و آن گاه كه معلوم شد نسبت داده شده ، يك تهمت بوده و واقعيتى نداشته است ، چه فرجامى در انتظار تهمت زننده است ، جز كيفر دنيوى و عقوبت اخروى ؟

تهمت و قذف ، از بزرگترين گناهان است

به راحتى نمى توان اين و آن را متهم ساخت و با آبروى اين و آن بازى كرد.

تهمت ، از بزرگترين گناهان زبان است

و آبرو هم وقتى كه ريخت ، باز نمى گردد!...

بخش سوم : داور خانوادگى

از خانواده به عنوان نهادى مقدس ياد كرديم و از سازندگيهاى آن گفتيم و معيار گرايى را در انتخاب همسر، به عنوان عامل ثبات و سلامت خانواده دانستيم و لحاظ كردن ديانت و نجابت را در ازدواج ، يك ارزش شمرديم از ويژگيهاى همسر نمونه هم بحث شد. منطقى بودن هم به عنوان عامل جلوگيرى از اختلافها و حل اختلافها دانسته شد. اينك به روشهاى شايسته حل اختلافهاى خانوادگى مى پردازيم :

شعله اختلاف

خيلى اوقات يك جرقه ، خانه اى ، خرمنى و كارخانه اى را به آتش مى كشد و نابود مى سازد. اختلاف ، جرقه اى است كه گاهى در كانون يك خانواده مى افتد و آن را تا مرز سوختن و خاكستر شدن پيش مى برد.

بايد از پيدايش اين جرقه ، كه به شعله خانمان سوز تبديل مى شود، جلوگيرى كرد و ريشه آن را در رفتار هر يك از دو شريك زندگى شناخت و خشكاند. اگر هم اين آتش برافروخته شد، پيش از گسترش دامنه آن ، بايد در اولين فرصت آن را فرو نشاند و از در افتادن آن در همه اركان زندگى جلوگيرى كرد.

اگر از دست خود زوجين كارى ساخته نيست ، ضرورتا بايد از بيرون كمك گرفت مثل آتش نشانى كه هنگام اشتغال يك خانه و ناتوانى افراد خانه براى فرو نشاندن آتش ، به امداد خانواده مى آيد و نجات مى دهد و شعله ها را خاموش مى كند.

طرفين اختلاف ، اغلب هر كدام مى كوشند تا حق را به جانب خود بدانند و مشكل و علت اختلاف را به گردن ديگرى بيندازد. از اين رو تفاهم و صلح و سازش به دست نمى آيد و و نفسانيات و خودخواهيهاى انسان مانع از اعتراف به حق به سود طرف مقابل مى شود.

نياز به داور

در صورت عدم تفاهم ، براى حل اختلافها گاهى نياز به داور است ، داورى بى طرف ، دلسوز، عاقل ، باتجربه و بى غرض داورى كه هر دو طرف ، براى او احترام قايل باشند و حرف و صلاح ديد او را بپذيرند و به داورى او رضايت دهند. داورى كه مورد رضايت طرفين باشد و به تعبير فقهى : قاضى تحكيم

اصل اين كار، بسيار پسنديده است و اگر كسى بتواند نقش داور مصلح را ايفا كند، بزرگترين پاداش الهى را نصيب خويش ‍ ساخته است ، چون كه در تعاليم اسلامى يكى از با ثوابترين و شايسته ترين كارهاى خداپسند، اصلاح و آشتى دادن ميان افرادى است كه دچار فتنه و كدورت و قهر و دشمنى شده اند اصلاح ذات البين در آيات قرآنى هم آمده است و خداوند، مكرر به ايجاد آشتى و اصلاح ميان مردم فرمان داده است(٢١) امام صادقعليه‌السلام فرمود؛صدقه يحبها الله ، اصلاح بين الناس اذا تفاسدوا و تقارب بينهم اذا تباعدوا(٢٢)؛

صدقه اى كه خداوند دوست مى دارد، آشتى دادن ميان مردم است ، آنگاه كه گرفتار تباهى شوند و نزديك ساختن آنان به يكديگر، آنگاه كه از هم دور شوند.

حتى دروغ مصلحت آميز براى حل اختلاف و ايجاد تفاهم و دوستى ، مجاز شمرده شده است از اين رو، آنكه مسؤ وليت اصلاح را مى پذيرد و به عنوان داور بين دو طرف حضور مى يابد، يك نيكوكار راستين است

گاهى هم به دو قاضى و داور نياز است ، دو نماينده عاقل و فهميده و مجرب ، تا به حل مشكل بپردازند و صلح و صفا را دوباره برقرار كنند و ريشه كدورت و نزاع را بخشكانند.

قرآن كريم نيز به چنين حكميتى راءى داده است تلاش از سوى اين دو قاضى خانوادگى و اصلاح از سوى خدا. يعنى يك گام را اينان بر مى دارند، گام ديگر را خداوند با نزديك ساختن دلها به يكديگر و ايجاد مودت بر مى دارد. گر چه دو طرف ، راضى به حكميت و داورى مى شوند و گر چه دو داور، براى آشتى دادن تلاش مى كنند، اما دلها در قبضه قدرت خداست و او الفت آفرين است و اين تلاش را سبب حصول توافق و هماهنگى مى سازد.

در قرآن كريم مى خوانيم :

و ان خفتم شقاق بينهما فابعثوا حكما من اءهله و حكما من اهلها ان يريدا اصلاحا يوفق الله بينهما... (٢٣)

اگر از نزاع و اختلاف ميان آن دو (همسران ) بيم داشتيد كه به جدايى بيانجامد، پس يك داور و حكم از سوى خانواده مرد و داورى هم از سوى خانواده زن انتخاب كنيد و بفرستيد، اگر آن دو در پى اصلاح و آشتى بودند، خداوند نيز ميان آنان آشتى و توافق پديد مى آورد.

مزاياى داور خانوادگى

در اين آيه چند نكته زيبا به چشم مى خورد:

اول : اينكه داور، از خانواده باشد نه از بيرون و بيگانه ، تا اختلافات و اسرار خانوادگى به خارج درز نكند و آبرو ريزى نشود و نزاع داخلى آنان بر سر زبانها نيفتد. به علاوه ، اقوام نسبت به مسايل فيما بين آنها، آشناتر و به راه حل نيز وارد ترند.

دوم : آنكه واقعا دو طرف ، در صدد اصلاح و رفع مشكل باشند، نه در حالت لجاجت و تعصب و يكدندگى و خود محورى و خود خواهى ، كه هر كدام بخواهد اثبات كند كه حق با اوست و طرف مقابل اشتباه كرده يا گنهكار است و تقصير اوست در اين صورت هرگز تلاش مصلحان و داوران به نتيجه نخواهد رسيد.

سوم : آنكه اراده اصلاح ، جدى باشد و طرفين به يك توافق و وحدت نظر برسند، يعنى بزرگترها و ريش سفيدها و داوران خير خواه و صادق و امين ، حرفهاى آنان را بشنوند و ديدگاههاى موكل خود را به طرف مقابل برسانند و نتيجه اين صحبتها آن باشد كه خود زوجين ، مشكل را حل شده ببينند و اختلاف ريشه كن شده باشد، نه آنكه با سلام و صلوات و رو در بايستى قرار دادن آنها و ماخوذ به حيا شدن و شرم حضور، مساله به ظاهر حل شود، ولى ريشه اختلاف و غده كدورت همچنان باقى مانده باشد.

تا ريشه به جاست ، درد درمان نشود.

آشتى و صلح دلخواه و ارادى ، پايدار است ، و گرنه آشتى تحميلى ، سرپوش گذاشتن بر شعله خلاف و اختلاف است ، كه روزى از زير خاكستر سر مى كشد و بر افروخته مى شود.

چنين داورى ، نبايد مانند يك مداواى سطحى باشد و اصل غده باقى بماند و به تدريج رشد كند و يك بار ديگر به بهانه ديگر سرباز كند و صفاى خانه را بر هم بريزد.

چهارم : علت اينكه قرآن ، توصيه به گزينش و داورى دو قاضى مى كند، براى اطمينان هر چه بيشتر به اين است كه هيچ ستم و اجحاف و حق كشى يا يك سويه نگرى در قضيه پيش نخواهد آمد. وقتى دو طرف ، از خود سلب اختيار كردند و كار را به دو داور مطمئن و منصف سپردند، روشن است كه آنان به توافقى دست خواهند يافت و راه حلى ارائه خواهند كرد كه به سود و صلاح هر دو جانب باشد.(٢٤)

داوران خانوادگى ، هم مسؤ وليت دارند، هم اختيار و قدرت تصميم گيرى و هم راءى و داورى آنان براى دو طرف اختلاف خانوادگى الزام آور و لازم الاتباع است

تعيين چنين داورانى ، براى جلوگيرى از تفرق و از هم پاشيدن خانواده هاست وظيفه عموم مؤ منين ، فاميلها و وابستگان و حتى دستگاه قضايى و دادگسترى آن است كه تا مى توانند با چاره انديشى و تدبير، مانع تفرقه ، جدايى و طلاق شوند و ايجاد آشتى و وفاق را سرلوحه كار خويش قرار دهند.

طلاق هرگز!

بر خلاف آنچه در ابتداى بروز اختلاف و ناسازگارى به نظر مى رسد، طلاق ، تنها راه حل نيست پيچيدگى بافت روابط خانوادگى و تاثير و تاثرهايى كه هر يك از پيوستن ها و گسستن ها بر افراد مى گذارد و جدايى ، آثار سوء اخلاقى و اجتماعى و تربيتى و معاشرتى بر هر دو طرف و وابستگان و فرزندان مى گذارد، سبب مى شود كه در بروز اختلافات ، طلاق را بدترين راه حل بدانيم

طلاق ، شايد آسانترين راه باشد، ولى هرگز بهترين و عاقلانه ترين راه حل براى ناسازگاريها نيست ، به خصوص اگر در شرايط عصبانيت و خشم به آن اقدام شود.

از اين رو، طلاق ، از منفورترين حلال هاى الهى به شمار آمده است

هر چند جايز است ، ولى بسيار ناپسند است

امام صادقعليه‌السلام فرمود: هيچ چيز، از آنچه خداوند متعال آنها را حلال قرار داده است ، نزد او از طلاق ، منفورتر و ناپسنديده تر نيست .:

ما من شى مما احله الله عزوجل ابغض اليه من الطلاق(٢٥)

و در سخنى ديگر فرموده است : هيچ چيز نزد خداوند، مبغوض تر و نكوهيده تر از خانه اى نيست كه در اسلام ، با جدايى (و طلاق ) خراب شود.(٢٦)

كودكانى كه بى سرپرست ، يا محروم از محبت پدرى يا مادرى مى مانند، از نظر تربيتى مشكل پيدا مى كنند و از نظر عاطفى دچار كمبود مى شوند.

اغلب نيز نا مادرى نمى تواند خلا عاطفى فقدان مادر را در كودكان بى پناهى كه سايه شوم طلاق بر سرشان افتاده است ، پر كند.

خود زن و شوهرى هم كه از هم جدا مى شوند، اغلب گرفتار بحرانها و مشكلات عجيب و فراوانى مى شوند كه قبلا هرگز فكر آن را هم نمى كردند.

اينجاست كه خراب شدن خانه در اثر جدايى (كه در حديث آمده است ) مصداق پيدا مى كند.

طلاق ، نوعى آوار است كه بر سر افراد خانواده فرو مى ريزد و بنيان خانواده را ويران مى سازد. خانه خرابى در سايه طلاق ، يعنى اين !

طلاق به خاطر ناسازگارى اخلاقى و عدم تفاهم ، يك مساله است ، طلاق از سر هوس و تمايلات نفسانى و تجربه كردن زنهاى مختلف ، مساله اى ديگر كه زشت تر و ضد اخلاقى تر است

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به مردى گذر كرد و از او پرسيد: زنت را چه كردى ؟

گفت : يا رسول الله ! طلاق دادم

فرمود: بى آنكه بدى و بد رفتارى داشته باشد؟

گفت : آرى ، بدون بد رفتارى و بدى

سپس آن مرد، زن ديگرى گرفت پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله او را ديد. پرسيد:

چه كردى ؟ گفت : ازدواج كردم

سپس ، بعد از مدتى او را ديد و پرسيد: با زنت چه كردى ؟ گفت : طلاقش دادم

حضرت پرسيد: بى آنكه بدى و اشكالى داشته باشد؟

گفت : آرى

بار ديگر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله او را ديد و او از ازدواجى ديگر و طلاقى ديگر خبر داد. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

خداوند، دشمن مى دارد (يا لعنت مى كند) هر زن يا مردى را كه ذواق و چشنده باشندان الله عزوجل يبغض (او يلعن ) كل ذواق من الرجال و كل ذواقة من النساء(٢٧).

يعنى ازدواج نه بر اساس بنيان نهادن يك قانون مستحكم و بى خلل ، و طلاق نه از سر ناسازگارى و عدم امكان ادامه زندگى مشترك و به عنوان آخرين راه حل ، بلكه بر اساس هوسرانى و تجربه كردن زنهاى مختلف و شوهرهاى متعدد.

اين گونه نگاه به زندگى ، به بازيچه گرفتن زندگى است

زندگيهاى تلخ ‌تر و شكننده تر پس از طلاق ، عبرت خوبى براى كسانى است كه با بروز كوچكترين ناهماهنگى در زندگى ، پاى طلاق را به ميان مى كشند.

بايد تا مى توان ، با حسن نيت و به كمك داور بى طرف و داوران خانوادگى - اختلافات را ريشه يابى و ريشه كن كرد، چرا سخن از طلاق و جدايى ؟

ابتداى آتش فساد، يا طلاق يك جرقه است

اين جرقه ، رفته رفته شعله مى شود

زين سبب ، بايد از بروز اين جرقه بيم داشت

ورنه ، شعله ساقه هاى خشك را

مى كشد به كام خويش

مى دهد به دست باد

مى رود هر آنچه بوده هرگز اين چنين مباد،

هرگز اين چنين مباد!

مى توان ، باز در كمين صبح روشنى نشست

مى توان ستاره وار

روشناى شب شد و رهى به خانه ها گشود

مى توان

ظلمت طلاق را از چهره حيات خويشتن زدود

مى توان ،

خوب بود و خوب بود.

بخش چهارم : موازنه دخل و خرج

خيمه عفافى كه به نام كانون خانواده ، با هزار رنج و اميد و آرزو بر پا مى شود، بايد سر پا نگاه داشت و از وزيدن تند بادهايى كه اين خيمه را بر هم مى زند جلوگيرى كرد و اگر هم طوفانى وزيدن آغاز كرد، بايد چنان با تدبير و دور انديشى و متانت عمل كرد كه اين خيمه از هم نگسلد و اين كانون از هم نپاشد.

مسايل مالى و مادى و آنچه به درآمد و مصرف و هزينه و حقوق بر مى گردد، مى تواند يكى از موارد بحران زا و طوفان خيز باشد، كه اندكى درباره آن بحث مى شود.

مداخل و مخارج

برنامه ريزى اقتصادى و به تعبير روايات اسلامى تقدير المعيشه يكى از اركان ثبات و پايدارى بنيان خانواده است و بدون آن ، جاى پايى براى بروز اختلاف پيش خواهد آمد.

زن و شوهر (و به تبع ، فرزندان خانه ) بايد موازنه اى معقول و منطقى بين دخل و خرج ايجاد كنند و با پذيرش ‍ واقعيتها، مانع مساله ساز شدن توقعات فردى شوند.

اگر بر اساس توسعه طلبيهاى برخى همسران يا مهار نكردن مخارج غير ضرورى ، اين موازنه بر هم بخورد، يا اصلا در امر در آمد و مخارج ، حسابگرى و انطباق و همسويى در كار نباشد، ناهنجاريهاى رفتارى در خانواده پيش مى آيد.

سعدى گويد :

بر احوال آن كس ببايد گريست

كه دخلش بود نوزده ، خرج بيست

بعضى ها با حقوق كارمندى ، پز مهندسى مى دهند... و اين نوع عدم موازنه در دخل و خرج است و براى جلب توجه ديگران يا خودنمايى ، بيش از توان مالى خرج مى كنند و نتيجه اش پيدايش بحران در معيشت خانواده است

زنان خانه دار، مديريت امور خانه را اگر بر محور قناعت و پرهيز از خرجهاى غير لازم و تشريفاتى و تجملاتى تنظيم نكنند و از شوهران خود، توقعات غير منصفانه و بى جا و خارج از توان مالى و ميزان در آمد او داشته باشند، يا هزينه هاى غير ضرورى را بر آنان تحميل كنند، بايد منتظر بروز تنش باشند، چون يا همسرشان به خواسته هاى افزون طلبانه آنان وقعى نمى گذارد، كه نتيجه اش بروز حرفها و مجادلات است ، يا از راهى (حلال و حرام و رشوه و سوء استفاده و ...) سعى در تامين خواسته هاى زن مى كند، كه نتيجه اش آلوده ساختن زندگى به حرام است

اساس خانواده و زندگى مشترك ، بر همكارى است اگر هر يك از زن و شوهر، طلبكارانه يا تحميل گرانه با طرف مقابل برخورد كنند، آن تفاهم پديد نخواهد آمد.

سست شدن پايه هاى نهاد خانواده ، گاهى در اثر همين مسايل مادى و اقتصادى است و آغاز آن هم چه بسا از امور جزئى و بى اهميت است و سر از بحران در مى آورد.

بر اساس خرد يا هوس ؟

ثروت و امكانات ، براى تامين رفاه معيشتى و آرامش روحى و سكون خاطر است و نبايد گذاشت به مايه تشنج و ماده اختلاف تبديل شود.

به كار گيرى عقل و تدبير در تنظيم اقتصادى خانواده ، ايجاب مى كند كه از چشم و هم چشمى و رقابتهاى كمر شكن يا حسادتهاى خانمان برانداز، پرهيز كنند و اجازه ندهند هوس به جاى عقل بنشيند و صفاى زندگى را از ميان بردارد.

((قناعت يكى از شيوه هاى خردمندانه در مصرف و خرج است به تعبير حضرت علىعليه‌السلام : القناعة مال لا ينفد؛(٢٨) قناعت ، ثروتى پايان ناپذير است نقطه مقابل قناعت و ميانه روى و اعتدال اقتصادى ، ولخرجى و اسراف است كه هم ناسپاسى به نعمتهاى خداست ، هم زمينه ساز بروز فقر و تنگدستى است و هم هدر دادن امكانات است كه نابخردانه است خرجهاى اسرافكارانه هرگز ستوده نيست و كسى كه خردمند باشد، كس ديگر را بر ولخرجى نمى ستايد، بلكه ملامت هم مى كند و اگر هم كسى در اثر اسراف و تبذير و ريخت و پاش به فقر و افلاس كشيده شد،دل كسى بر او نمى سوزد و جاى ترحم نيست ، چرا كه هر چه كرده خود كرده است اين مضمون كلام امير المومنينعليه‌السلام است كه فرموده است : اسرافكار را واگذار كه نه بخشش او ستايش انگيز است ، نه تنگدستى اش ترحم انگيز.(٢٩)

آنكه مى خواهد داشته هايش را به رخ ديگران بكشد و در مقابل اقوام و دوستان و همكاران و همسايگان به ثروت و مكنت خويش بنازد و ببالد و وسايل خانه و امكانات مالى خود را به عنوان نشانه هاى تشخص جلوه دهد، هم غمى بر دل ديگران وارد مى سازد، هم دور اين گونه رقابتهاى پايان ناپذير را در زندگى خود و ديگران سرعت مى بخشد و هيزم كش شعله هاى حرص و آز و افزون خواهى مى گردد.

تجمل گرايى ، بيش از آنكه راحتى بياورد، ناراحتى مى آفريند و به جاى آرامش ، زندگيها را دستخوش آشفتگيها و زلزله هاى ويرانگر مى سازد. در وراى بسيارى از چهره هاى به ظاهر شاد و شنگول طبقات مرفه و تشريفاتى ، غمى سنگين و اضطرابى دايمى نهفته است

كيست كه نداند درون اين گونه خانواده ها كه با هم به رقابت و چشم و هم چشمى پرداخته اند، چه مصيبتها و مشكلات و كدورتها و بعضيهايى پنهانند كه گاهى هم سرباز كرده و به بيرون درز مى كنند!...

نه اسراف ، نه بخل

مديريت اقتصادى خانه ، نيازمند ايجاد توازن در دخل و خرج و به كار گيرى عقل و مصلحت به جاى هوس و اسراف و تبذير است در اين مساءله ، زن و مرد سهيم و شريكند، و بايد براى رسيدن به سطح معتدل در معيشت ، همكارى داشته باشند و بكوشند، نگذارند مسايل مالى در زندگى مشترك ، عواطف انسانى و مهر و صفا را تحت الشعاع قرار دهند.

حركت در مرز تعادل دشوار است مواظبت بر اينكه نه گرفتار بخل و امساك شود و نه در دامن اسراف و ولخرجى بيفتد، هوشيارى و منطق مى طلبد. برخى به عنوان اينكه بايد قناعت كرد و حسابگر بود، بر خانواده خود سخت مى گيرند و گاهى حق آنان را هم تضييع مى كنند. برخى هم به عنوان اينكه بايد دست و دل باز و بخشنده و كريم بود، مال خود را هدر مى دهند و ولخرجى مى كنند.

بخشندگى و سخاوت ، تا آنجا ارزشمند است كه به اسراف و تبذير كشيده نشود و قناعت و برنامه ريزى تا حدى پسنديده است كه سر از بخل و آزمندى در نياورد و شناخت مرز اين دو، هم دشوار است ، هم ضرورى ! حضرت اميرعليه‌السلام در سخن حكيمانه اى به رعايت مرزى معتدل ميان اين افراط و آن تفريط دستور مى دهد و مى فرمايد:

كن سمحا و لا تكن مبذرا، و كن مقدرا و لا تكن مقترا(٣٠)؛

بخشنده باش ، ولى نه ولخرج و اسرافكار، و اندازه گير باش ، ولى نه سختگير و بخيل

آنان كه در زير خيمه مشترك خانواده زندگى مى كنند، اگر عاقلانه و با تفاهم در اين موضوعات به وحدت نظر و هماهنگى نرسند، پيوسته مسايل مالى ، مساله ساز خواهد شد و اين خيمه فرو خواهد ريخت

آنچه در آغاز زندگى و تشكيل خانواده و در هنگامه خواستگارى و عقد و عروسى به نظر نا چيز و غير مهم جلوه مى كند، گاهى در آينده سبب بروز مشاجرات و اختلاف مى شود. در گرما گرم اول ازدواج ، شايد هر دو طرف براى پا گرفتن يك وصلت ، چنين وانمود كنند كه با هر شرطى موافقند و در هر شرايطى سازگارند و هر مهريه اى را مى پذيرند. ولى در بستر زمان ، وقتى به نتوانستن برخورد كنند، ناسازگارى چهره زشت و ناهنجار خود را نشان مى دهد، مگر آنكه زوجين بتوانند صفاى زندگى را بر اين گونه ناهنجاريها غلبه دهند.

در ايجاد تفاهم اقتصادى در زندگى مشترك ، دو جانب مؤ ثر است :

يك طرف قضيه به بانو مربوط مى شود، طرف ديگر به آقا.

يكى بايد قناعت به خرج دهد، يكى هم بايد بر تلاش بيفزايد.

يكى بايد كم توقع و صبور باشد، ديگرى هم بايد از بخل و سختگيرى بى مورد و بيش از حد دست بردارد.

الفباي زندگي هزينه هاى لازم

گر چه تامين مخارج زندگى بر عهده مرد خانه است ، ولى زن نيز نبايد خارج از وسع و توان مادى شوهر، توقع داشته باشد.

گر چه زن ، بايد صبورى و تحمل و قناعت پيشه كند، ولى مرد هم بايد در حد توان و وسع خويش ، بر زن و فرزندان خود وسعت و گشايش دهد و از آنچه خداوند روزى كرده است ، خرج كند. اين همكارى ، به استحكام بنيان خانواده كمك مى كند.

در حديثى امام كاظمعليه‌السلام فرموده است :

ينبغى للرجل ان يوسع على عياله كى لا يتمنوا موته(٣١)؛

سزاوار است كه مرد، بر خانواده خود گشايش و وسعت دهد، تا اهل خانه آرزوى مرگ او را نداشته باشند.

و اين سخن ، شوخى نيست نمونه هاى واقعى آن را در جامعه خودمان فراوان مى توان يافت خرج كردن براى خانواده و رفع نيازهاى آنان ، تاكيد و سفارش پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله است كه فرمود:

ابدا بمن تعول(٣٢) از خانواده و افراد تحت تكفل خود آغاز كن

اگر مرد، در حدى كه وظيفه اوست و در توان او مى گنجد، به تامين نيازهاى همسر و فرزندانش نپردازد، هم از چشمها مى افتد، هم آنان عقده اى مى شوند، هم حقشان زير پا گذاشته مى شود، هم در پى فسحت و گشايش و وسعت در دوره پس از او چشم به آينده مى دوزند و از روزنه مرگ پدر يا همسر، به آن آينده دلپذير و راحت و پر نعمت مى نگرند.

اگر مرد آنچه را كه حق خانواده است ، تهيه كرد، منت هم نبايد بگذارد.

منت نهادن بر خرج كردنها، هم شيرينى آن خرج و هزينه را به زهر تبديل مى كند، هم اجر و ثواب آن را از بين مى برد. قرآن كريم دستور مى دهد: صدقات خودتان را با منت نهادن و آزار دادن ، باطل نكنيد.(٣٣) اگر زن و مرد، وظيفه خود را بشناسد و به آن عمل كنند، زمينه اى براى بسيارى از مشكلات خانوادگى پيدا نخواهد شد.

پس هم بايد به تعادل اقتصادى انديشيد، هم از ريخت و پاشهاى غير ضرورى در مخارج و مصارف پرهيز كرد، هم سختگيرى هاى بى جا و آزار دهنده را كنار گذاشت ، هم با تفاهم و تبادل نظر به برنامه ريزى درست و قوام بخش زندگى پرداخت ، هم معيار خرد و منطق را به كار گرفت نه هوسها و تجمل گراييهاى مشكل آفرين و چشم و هم چشميهاى حسودانه را، هم نيازهاى واقعى را از نيازهاى كاذب باز شناخت ، هم بر سختيها و ناداريها و كمبودها تحمل داشت ، هم صفاى خانه و خانواده را با مطرح ساختن نزاعهاى مالى و پولى بر هم نزد، هم سطح زندگى را بر مبناى سطح در آمد تنظيم كرد و استوار ساخت ، هم از درون خانواده هاى گرفتار تشريفات كه بسيار تلخ و رنج آور است عبرت گرفت ، هم خواسته هاى خود را بر طرف مقابل تحميل نكرد، هم قناعت را به عنوان يك سرمايه معنوى پاس داشت ، كه گفته اند: چو دخلت نيست ، خرج آهسته تر كن

اينهاست پايه هاى قوام و استحكام خيمه عفاف و بنيان خانواده

بخش پنجم : حقوق و وظايف دو جانبه

از جايگاه والاى نهاد خانواده و اهميت ازدواج و پذيرفتن مسؤ وليت سخن گفتيم سلامت خانواده از آتش اختلاف و نزاع ، محور ديگر بحث بود كه به آن پرداختيم و براى حل اختلافات خانوادگى از داور خانوادگى بهره گرفتيم چون مسايل مالى و اقتصادى خانواده مى توانست مايه بروز تشنج در رفتار زوجين شود، در بحث موازنه دخل و خرج به برنامه ريزى درست در اين مقوله اشاره كرديم اينك ماييم و شناخت وظايف دو جانبه و حقوق طرفين و تقسيم كار، كه مى تواند تعادلى در نظام خانواده پديد آورد.

شناخت حقوق

در بسيارى مواقع ، نشناختن حق و وظيفه ، ريشه عدم انجام وظيفه است و اين تقصير به آن جهل باز مى گردد و اگر آگاهى از وظيفه وجود داشته باشد، تا حدى جلوى كوتاهيها و تخلفات گرفته مى شود.

پس در يك مجموعه - كه از آحاد تشكيل مى شود و هر كدام از افراد، وظايفى بر دوش دارند، - گام نخست آن است كه وظيفه را بشناسند، سپس به آن عمل كنند. بروز اختلال در امور، گاهى ريشه در مشخص نبودن حد و حريم تكاليف و وظايف اشخاص و هر كس كار را به ديگرى محول مى كند، يا انتظار انجام كارهايى را از ديگران دارد كه شرعا و قانونا بر عهده آنان نيست و توقع اينان نابه جا و غير منطقى است اگر در جامعه اى هم بخواهد حق عمل و اجرا شود و تيغ عدالت ، تخطى كنندگان از آن را ادب كند، لازم است اشخاص ، هم حق را بشناسند و هم محدوده وظايف خويش را در قبال آن

وظايف دو جانبه

در يك خانواده ، دو طرفى كه زندگى مشترك دارند، حقوق متقابل نيز دارند. وقتى زن و شوهر، همچنين اوليا و فرزندان هر كدام وظيفه اى نسبت به طرف مقابل دارند، اگر آن را بشناسند و به آن عمل كنند، على القاعده نبايد در خانه مشكل و اختلافى پديد آيد.

در سامان يافتن مساله حقوق و وظايف در خانواده سه مرحله وجود دارد:

اول : شناخت اين حقوق و وظايف

دوم : عمل به آن وظيفه و تكليف

مراعات دو جانبه اين حقوق

اگر اين سه با هم در رفتار و معاشرت خانوادگى وجود داشته باشد، كار به بروز مشاجره و دعوا و شكايت و دادگاه و زندان و جدايى و... كشيده نمى شود و محلى براى نزاع نخواهد بود.

بايد هم زن در برابر شوهرش مطيع ، صبور، متحمل ، قدردان و وفادار باشد، هم شوهر نسبت به همسرش بردبار، نيكوكار، قدر شناس ، احترام گذار و تامين كننده نيازهاى معيشتى و آسايش باشد.

اگر صبورى و قناعت و پرهيز از پرخاش و بددهنى و بى احترامى خوب است ، بايد از هر دو سو باشد، نه آنكه يكى به خود حق بدهد هر چه خواست بگويد و هر چه خواست انجام دهد، ولى از طرف مقابل انتظار داشته باشد كه جز تسليم و سكوت و تحمل و ادب ، برخوردى نداشته باشد و در مقابل هتاكيها و بى حرمتيهاى او حتى پاسخى معمولى هم ندهد! نكته مهم ، پذيرش در سويه اين حقوق و مراعات آنها از دو طرف است اين حقوق ، در كتابهاى تربيتى و اخلاقى و حديثى فراوان و متعدد است در احاديث آمده است كه : زن از شوهر خويش ، فرمانبردارى داشته باشد، بى رضايت او كارى نكند و جايى نرود، نسبت به او حالت تمكين داشته باشد، شوهر را نيازارد، او را اندوهگين نسازد، در خانه خدمت كند، شوهر دارى نمايد، رضايت او را از هر جهت جلب كند، چراغ روشن كند، غذا بپزد، خانه را مرتب كند، وقتى شوهر مى آيد از او استقبال كند و آنگاه كه از خانه بيرون مى رود بدرقه اش كند، خود را براى غير شوهرش نيارايد، بى اجازه و رضايت او در اموالش دخل و تصرف نكند و...(٣٤) از سوى ديگر بر عهده مرد است كه لوازم زندگى و خوراك و پوشاك و مسكن را تهيه كند، در حد توان بر خانواده اش وسعت و گشايش دهد، احترام زن را نگه دارد و از آزار و ضرب و شتم او بپرهيزد، خود را براى همسرش آراسته و مرتب سازد، بخشى از وقت خود را صرف رسيدگى به كارهاى خانه و انس با خانواده كند، با مدارا و خوش زبانى برخورد كند و... طبيعى است كه اگر زن و شوهر، هر دو به اين وظايف عمل كنند، خانه و خانواده اى خواهند داشت با صفا، آرام ، گرم و با محبت كه زمينه رشد اخلاقى و تعالى فرهنگى خود و فرزندانشان نيز فراهم خواهد بود.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:خيركم ، خيركم لاهله و انا خيركم لاهلى(٣٥)؛ بهترين شما كسى است كه نسبت به خانواده اش بهتر باشد و من بهترين شمايم نسبت به خانواده ام

از سوى ديگر آن حضرت فرموده است :لا تودى المراة حق الله عزوجل حتى تودى حق زوجها(٣٦)؛ زن هرگز حق خدا را ادا نمى كند مگر آنكه حق همسرش را ادا كرده باشد. يعنى حقگزارى نسبت به خداوند نيز وابسته به رعايت حقوق شوهر است و اگر در اين زمينه قصور و خلاف باشد، نمازها و عبادتها و حقوق الهى هم چندان ارزش و اعتبارى ندارد.

اگر در روايات است كه : زن ، محبت خويش را نسبت به شوهر ابراز كند و خويش را براى او بيارايد و سخنان دلپسند بگويد تا در چشم و دل شوهرش جاى بگيرد، اين را هم گفته اند كه شوهر، در بيرون از خانه حريم نگاهها و ارتباطهايش را نگه دارد و به نواميس ‍ ديگران چشم ندوزد و چون از سفر باز مى گردد براى همسرش سوغاتى بياورد و هديه بدهد و نيازهاى عاطفى و جنسى او را بر آورد و...

اگر همسران پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به سفارش قرآن كريم ، به زندگى با قناعت و زاهدانه آن حضرت مى ساختند، آن حضرت نيز در كارهاى خانه كمك مى كرد، از هر چه مى خوردند مى خورد و هرگز از هيچ غذايى بد نمى گفت اين است مفهوم عدل و انصاف در زندگى مشترك و خانوادگى مراعات دو جانبه نسبت به حقوق متقابل زن و شوهر، رمز دوام و استحكام بنيان خانواده و تقويت انس و الفت در ميان همسران است

تقسيم كار

از نمونه هاى بارز مراعات حقوق طرفين ، تقسيم كارهاى خانه و زندگى ميان زن و شوهر است

وقتى بار سنگين خانواده بر دوش دو انسانى است كه با هم زندگى مشترك دارند، چاره اى جز تقسيم اين بار و كار نيست ، تانه كارى بر زمين بماند و نه بارها بر دوش يكى سنگينى كند.

اساس حرمت گزارى به حقوق انسان ، شناخت و مراعات حقوق و وظايف است ، نه صرفا شعار به سود حقوق بشر! همين كه اسلام براى زن ، حق مالكيت و استقلال اقتصادى و انتخاب و... قرار داده است ، نشانه حرمت نهادن به اوست اينكه شوهر در مقابل همسرش وظايف و تعهداتى دارد، نشانه ديگرى از اين حق و احترام است

خانواده اى كه بر شالوده محبت استوار شده باشد، هر يك از زن و شوهر، بيش از آنچه كه وظيفه شان است ، كار و تلاش مى كنند، آن هم عاشقانه و از روى مهر و احساس رضايت و خرسندى

در حالات و سيره رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل شده است كه آن حضرت حتى در كارهاى خانه ، به همسرانش كمك مى كرد: و يخدم فى مهنة اهله(٣٧) كه اين بالاتر از تقسيم كار است

وقتى به داورى حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله ، كارهاى بيرون خانه و درون خانه ، در زندگى مشترك ميان حضرت علىعليه‌السلام و فاطمه زهراعليها‌السلام ، تقسيم شد، دختر بزرگوار پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله از اين تقسيم كار بسيار خردسند گرديد. به خصوص كه مى ديد با تخصيص كارهاى داخل خانه به وى ، از برخورد با مردان و نامحرمان در بيرون از خانه و هم صحبت شدن با آنان دور مى ماند و اين براى حيا و عفاف زن مناسب تر است(٣٨)

آنچه مانع بروز تشنج و تنش در رفتار همسران است ، وجود حد و حريم براى كارها و وظايف هر يك و انتظار و توقع از يكديگر در محدوده همان حد و حريم و مراعات آن حدود و حقوق است

بار كارها را بايد هر دو به دوش بكشند. كارهاى سنگين و خستگى آور و گوناگون خانه ، اگر به دوش يكى بيفتد و ديگرى بى خيال و راحت طلبانه و آسوده خاطر به خواب و تفريح و استراحت و مسافرتهاى خود برسد و غم خانه و فكر مشكلات را نداشته باشد، ظلمى در حق ديگرى است ، چه زن باشد، چه شوهر. البته در اين گونه موارد، اين زنان هستند كه مظلوم خانواده مى شوند و حقشان تباه مى گردد.

اين سخن زيباى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله كه من بهترين شما نسبت به همسران خودم هستم اگر جلوه هاى متعددى داشته باشد، يكى هم رافت و عطوفت و كمك و تفقد و حق گزارى و قدرشناسى نسبت به زنان است كه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله هم عملا چنان بوده ، هم به چنين رفتار متعالى و بزرگوارانه اى سفارش مى فرمود و از ستم و اجحاف در حق زنان نهى مى كرد.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: ملعون ملعون من ضيع من يعول ؛(٣٩)

ملعون است ، ملعون است كسى كه فرد مورد تكفل خويش را تباه سازد.

تباه ساختن حق افراد زير دست و تحت تكفل ، كه همسرم هم يكى از آنان است ، موجب استحقاق لعنت الهى مى شود.

تقسيم كار و مسؤوليتها نيز بايد با مراعات توان جسمى و ظرفيت وجودى و طاقت فردى باشد و از تحميل تكليفى فوق طاعت بر هر يك از آن دو پرهيز شود.

پايان اين بخش را حديثى از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله و سخنى از امام صادقعليه‌السلام قرار مى دهيم

مردى خدمت پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله آمد و در ستايش از اخلاق همسر خود چنين گفت : من زنى دارم كه هرگاه وارد خانه مى شوم از من استقبال مى كند و به پيشوازم مى آيد و هرگاه كه از خانه بيرون مى روم ، مرا بدرقه و مشايعت مى كند. هر گاه مرا اندوهگين و ناراحت مى بيند، از علت غم و اندوهم مى پرسد. پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: اين زن را به بهشت بشارت بده و به او بگو كه تو يكى از كاركنان و كارگزاران خدا هستى و براى هر روز تو، اجر و پاداش هفتاد شهيد است(٤٠)

در سخنى ارزشمند، امام صادقعليه‌السلام فرموده است :

مرد در زندگى با همسر خود، بى نياز از سه چيز نيست :

١- همراهى و هماهنگى با او، تا به اين وسيله ، موافقت و محبت و دوستى او را جلب كند.

٢- رفتار نيك و حسن خلق با همسر و به دست آوردن دل او و با آراستگى و حسن ظاهر و جلوه زيبا در چشم او.

٣- توسعه و گشايش در مسايل معيشتى

زن نيز در زندگى با شوهرش بى نياز از سه چيز نيست ، تا توافق كامل با او پديد آيد:

١- نگهداشتن خود از هر گونه آلودگى و ناپاكى ، تا بدترين وسيله دل شوهر به او اطمينان پيدا كند و در حالات خوشايند و ناپسند و خوب و بد، اطمينانش محفوظ بماند.

٢- نگهدارى شايسته از شوهر و مراقبت از او، تا عواطف او را نسبت به خويش جلب كند و هنگام لغزش از سوى خود، آن عاطفه او را كمك كند.

٣- اظهار عشق و محبت به شوهر و خويش را آراستن و به هياءتى زيبا در آمدن تا در چشم شوهر، زيبا جلوه كند و محبت افزون گردد.(٤١)

رعايت اين نكات ، از نظر عاطفى و تحولات روحى در خانواده ، شرايط مناسب ترى را براى برپايى خيمه عفاف پديد مى آورد و ضامن استحكام بنيان خانواده در سايه تعاليم مكتبى است


3

4

5