الفبای زندگی (آشنایی با اصول و عوامل تحکیم خانواده)

الفبای زندگی (آشنایی با اصول و عوامل تحکیم خانواده)60%

الفبای زندگی (آشنایی با اصول و عوامل تحکیم خانواده) نویسنده:
گروه: خانواده و کودک

الفبای زندگی (آشنایی با اصول و عوامل تحکیم خانواده)
  • شروع
  • قبلی
  • 50 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6957 / دانلود: 3273
اندازه اندازه اندازه
الفبای زندگی (آشنایی با اصول و عوامل تحکیم خانواده)

الفبای زندگی (آشنایی با اصول و عوامل تحکیم خانواده)

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نياز به داور

در صورت عدم تفاهم ، براى حل اختلافها گاهى نياز به داور است ، داورى بى طرف ، دلسوز، عاقل ، باتجربه و بى غرض داورى كه هر دو طرف ، براى او احترام قايل باشند و حرف و صلاح ديد او را بپذيرند و به داورى او رضايت دهند. داورى كه مورد رضايت طرفين باشد و به تعبير فقهى : قاضى تحكيم

اصل اين كار، بسيار پسنديده است و اگر كسى بتواند نقش داور مصلح را ايفا كند، بزرگترين پاداش الهى را نصيب خويش ‍ ساخته است ، چون كه در تعاليم اسلامى يكى از با ثوابترين و شايسته ترين كارهاى خداپسند، اصلاح و آشتى دادن ميان افرادى است كه دچار فتنه و كدورت و قهر و دشمنى شده اند اصلاح ذات البين در آيات قرآنى هم آمده است و خداوند، مكرر به ايجاد آشتى و اصلاح ميان مردم فرمان داده است(٢١) امام صادقعليه‌السلام فرمود؛صدقه يحبها الله ، اصلاح بين الناس اذا تفاسدوا و تقارب بينهم اذا تباعدوا(٢٢)؛

صدقه اى كه خداوند دوست مى دارد، آشتى دادن ميان مردم است ، آنگاه كه گرفتار تباهى شوند و نزديك ساختن آنان به يكديگر، آنگاه كه از هم دور شوند.

حتى دروغ مصلحت آميز براى حل اختلاف و ايجاد تفاهم و دوستى ، مجاز شمرده شده است از اين رو، آنكه مسؤ وليت اصلاح را مى پذيرد و به عنوان داور بين دو طرف حضور مى يابد، يك نيكوكار راستين است

گاهى هم به دو قاضى و داور نياز است ، دو نماينده عاقل و فهميده و مجرب ، تا به حل مشكل بپردازند و صلح و صفا را دوباره برقرار كنند و ريشه كدورت و نزاع را بخشكانند.

قرآن كريم نيز به چنين حكميتى راءى داده است تلاش از سوى اين دو قاضى خانوادگى و اصلاح از سوى خدا. يعنى يك گام را اينان بر مى دارند، گام ديگر را خداوند با نزديك ساختن دلها به يكديگر و ايجاد مودت بر مى دارد. گر چه دو طرف ، راضى به حكميت و داورى مى شوند و گر چه دو داور، براى آشتى دادن تلاش مى كنند، اما دلها در قبضه قدرت خداست و او الفت آفرين است و اين تلاش را سبب حصول توافق و هماهنگى مى سازد.

در قرآن كريم مى خوانيم :

و ان خفتم شقاق بينهما فابعثوا حكما من اءهله و حكما من اهلها ان يريدا اصلاحا يوفق الله بينهما... (٢٣)

اگر از نزاع و اختلاف ميان آن دو (همسران ) بيم داشتيد كه به جدايى بيانجامد، پس يك داور و حكم از سوى خانواده مرد و داورى هم از سوى خانواده زن انتخاب كنيد و بفرستيد، اگر آن دو در پى اصلاح و آشتى بودند، خداوند نيز ميان آنان آشتى و توافق پديد مى آورد.

مزاياى داور خانوادگى

در اين آيه چند نكته زيبا به چشم مى خورد:

اول : اينكه داور، از خانواده باشد نه از بيرون و بيگانه ، تا اختلافات و اسرار خانوادگى به خارج درز نكند و آبرو ريزى نشود و نزاع داخلى آنان بر سر زبانها نيفتد. به علاوه ، اقوام نسبت به مسايل فيما بين آنها، آشناتر و به راه حل نيز وارد ترند.

دوم : آنكه واقعا دو طرف ، در صدد اصلاح و رفع مشكل باشند، نه در حالت لجاجت و تعصب و يكدندگى و خود محورى و خود خواهى ، كه هر كدام بخواهد اثبات كند كه حق با اوست و طرف مقابل اشتباه كرده يا گنهكار است و تقصير اوست در اين صورت هرگز تلاش مصلحان و داوران به نتيجه نخواهد رسيد.

سوم : آنكه اراده اصلاح ، جدى باشد و طرفين به يك توافق و وحدت نظر برسند، يعنى بزرگترها و ريش سفيدها و داوران خير خواه و صادق و امين ، حرفهاى آنان را بشنوند و ديدگاههاى موكل خود را به طرف مقابل برسانند و نتيجه اين صحبتها آن باشد كه خود زوجين ، مشكل را حل شده ببينند و اختلاف ريشه كن شده باشد، نه آنكه با سلام و صلوات و رو در بايستى قرار دادن آنها و ماخوذ به حيا شدن و شرم حضور، مساله به ظاهر حل شود، ولى ريشه اختلاف و غده كدورت همچنان باقى مانده باشد.

تا ريشه به جاست ، درد درمان نشود.

آشتى و صلح دلخواه و ارادى ، پايدار است ، و گرنه آشتى تحميلى ، سرپوش گذاشتن بر شعله خلاف و اختلاف است ، كه روزى از زير خاكستر سر مى كشد و بر افروخته مى شود.

چنين داورى ، نبايد مانند يك مداواى سطحى باشد و اصل غده باقى بماند و به تدريج رشد كند و يك بار ديگر به بهانه ديگر سرباز كند و صفاى خانه را بر هم بريزد.

چهارم : علت اينكه قرآن ، توصيه به گزينش و داورى دو قاضى مى كند، براى اطمينان هر چه بيشتر به اين است كه هيچ ستم و اجحاف و حق كشى يا يك سويه نگرى در قضيه پيش نخواهد آمد. وقتى دو طرف ، از خود سلب اختيار كردند و كار را به دو داور مطمئن و منصف سپردند، روشن است كه آنان به توافقى دست خواهند يافت و راه حلى ارائه خواهند كرد كه به سود و صلاح هر دو جانب باشد.(٢٤)

داوران خانوادگى ، هم مسؤ وليت دارند، هم اختيار و قدرت تصميم گيرى و هم راءى و داورى آنان براى دو طرف اختلاف خانوادگى الزام آور و لازم الاتباع است

تعيين چنين داورانى ، براى جلوگيرى از تفرق و از هم پاشيدن خانواده هاست وظيفه عموم مؤ منين ، فاميلها و وابستگان و حتى دستگاه قضايى و دادگسترى آن است كه تا مى توانند با چاره انديشى و تدبير، مانع تفرقه ، جدايى و طلاق شوند و ايجاد آشتى و وفاق را سرلوحه كار خويش قرار دهند.

طلاق هرگز!

بر خلاف آنچه در ابتداى بروز اختلاف و ناسازگارى به نظر مى رسد، طلاق ، تنها راه حل نيست پيچيدگى بافت روابط خانوادگى و تاثير و تاثرهايى كه هر يك از پيوستن ها و گسستن ها بر افراد مى گذارد و جدايى ، آثار سوء اخلاقى و اجتماعى و تربيتى و معاشرتى بر هر دو طرف و وابستگان و فرزندان مى گذارد، سبب مى شود كه در بروز اختلافات ، طلاق را بدترين راه حل بدانيم

طلاق ، شايد آسانترين راه باشد، ولى هرگز بهترين و عاقلانه ترين راه حل براى ناسازگاريها نيست ، به خصوص اگر در شرايط عصبانيت و خشم به آن اقدام شود.

از اين رو، طلاق ، از منفورترين حلال هاى الهى به شمار آمده است

هر چند جايز است ، ولى بسيار ناپسند است

امام صادقعليه‌السلام فرمود: هيچ چيز، از آنچه خداوند متعال آنها را حلال قرار داده است ، نزد او از طلاق ، منفورتر و ناپسنديده تر نيست .:

ما من شى مما احله الله عزوجل ابغض اليه من الطلاق(٢٥)

و در سخنى ديگر فرموده است : هيچ چيز نزد خداوند، مبغوض تر و نكوهيده تر از خانه اى نيست كه در اسلام ، با جدايى (و طلاق ) خراب شود.(٢٦)

كودكانى كه بى سرپرست ، يا محروم از محبت پدرى يا مادرى مى مانند، از نظر تربيتى مشكل پيدا مى كنند و از نظر عاطفى دچار كمبود مى شوند.

اغلب نيز نا مادرى نمى تواند خلا عاطفى فقدان مادر را در كودكان بى پناهى كه سايه شوم طلاق بر سرشان افتاده است ، پر كند.

خود زن و شوهرى هم كه از هم جدا مى شوند، اغلب گرفتار بحرانها و مشكلات عجيب و فراوانى مى شوند كه قبلا هرگز فكر آن را هم نمى كردند.

اينجاست كه خراب شدن خانه در اثر جدايى (كه در حديث آمده است ) مصداق پيدا مى كند.

طلاق ، نوعى آوار است كه بر سر افراد خانواده فرو مى ريزد و بنيان خانواده را ويران مى سازد. خانه خرابى در سايه طلاق ، يعنى اين !

طلاق به خاطر ناسازگارى اخلاقى و عدم تفاهم ، يك مساله است ، طلاق از سر هوس و تمايلات نفسانى و تجربه كردن زنهاى مختلف ، مساله اى ديگر كه زشت تر و ضد اخلاقى تر است

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به مردى گذر كرد و از او پرسيد: زنت را چه كردى ؟

گفت : يا رسول الله ! طلاق دادم

فرمود: بى آنكه بدى و بد رفتارى داشته باشد؟

گفت : آرى ، بدون بد رفتارى و بدى

سپس آن مرد، زن ديگرى گرفت پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله او را ديد. پرسيد:

چه كردى ؟ گفت : ازدواج كردم

سپس ، بعد از مدتى او را ديد و پرسيد: با زنت چه كردى ؟ گفت : طلاقش دادم

حضرت پرسيد: بى آنكه بدى و اشكالى داشته باشد؟

گفت : آرى

بار ديگر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله او را ديد و او از ازدواجى ديگر و طلاقى ديگر خبر داد. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

خداوند، دشمن مى دارد (يا لعنت مى كند) هر زن يا مردى را كه ذواق و چشنده باشندان الله عزوجل يبغض (او يلعن ) كل ذواق من الرجال و كل ذواقة من النساء(٢٧).

يعنى ازدواج نه بر اساس بنيان نهادن يك قانون مستحكم و بى خلل ، و طلاق نه از سر ناسازگارى و عدم امكان ادامه زندگى مشترك و به عنوان آخرين راه حل ، بلكه بر اساس هوسرانى و تجربه كردن زنهاى مختلف و شوهرهاى متعدد.

اين گونه نگاه به زندگى ، به بازيچه گرفتن زندگى است

زندگيهاى تلخ ‌تر و شكننده تر پس از طلاق ، عبرت خوبى براى كسانى است كه با بروز كوچكترين ناهماهنگى در زندگى ، پاى طلاق را به ميان مى كشند.

بايد تا مى توان ، با حسن نيت و به كمك داور بى طرف و داوران خانوادگى - اختلافات را ريشه يابى و ريشه كن كرد، چرا سخن از طلاق و جدايى ؟

ابتداى آتش فساد، يا طلاق يك جرقه است

اين جرقه ، رفته رفته شعله مى شود

زين سبب ، بايد از بروز اين جرقه بيم داشت

ورنه ، شعله ساقه هاى خشك را

مى كشد به كام خويش

مى دهد به دست باد

مى رود هر آنچه بوده هرگز اين چنين مباد،

هرگز اين چنين مباد!

مى توان ، باز در كمين صبح روشنى نشست

مى توان ستاره وار

روشناى شب شد و رهى به خانه ها گشود

مى توان

ظلمت طلاق را از چهره حيات خويشتن زدود

مى توان ،

خوب بود و خوب بود.

بخش چهارم : موازنه دخل و خرج

خيمه عفافى كه به نام كانون خانواده ، با هزار رنج و اميد و آرزو بر پا مى شود، بايد سر پا نگاه داشت و از وزيدن تند بادهايى كه اين خيمه را بر هم مى زند جلوگيرى كرد و اگر هم طوفانى وزيدن آغاز كرد، بايد چنان با تدبير و دور انديشى و متانت عمل كرد كه اين خيمه از هم نگسلد و اين كانون از هم نپاشد.

مسايل مالى و مادى و آنچه به درآمد و مصرف و هزينه و حقوق بر مى گردد، مى تواند يكى از موارد بحران زا و طوفان خيز باشد، كه اندكى درباره آن بحث مى شود.

مداخل و مخارج

برنامه ريزى اقتصادى و به تعبير روايات اسلامى تقدير المعيشه يكى از اركان ثبات و پايدارى بنيان خانواده است و بدون آن ، جاى پايى براى بروز اختلاف پيش خواهد آمد.

زن و شوهر (و به تبع ، فرزندان خانه ) بايد موازنه اى معقول و منطقى بين دخل و خرج ايجاد كنند و با پذيرش ‍ واقعيتها، مانع مساله ساز شدن توقعات فردى شوند.

اگر بر اساس توسعه طلبيهاى برخى همسران يا مهار نكردن مخارج غير ضرورى ، اين موازنه بر هم بخورد، يا اصلا در امر در آمد و مخارج ، حسابگرى و انطباق و همسويى در كار نباشد، ناهنجاريهاى رفتارى در خانواده پيش مى آيد.

سعدى گويد :

بر احوال آن كس ببايد گريست

كه دخلش بود نوزده ، خرج بيست

بعضى ها با حقوق كارمندى ، پز مهندسى مى دهند... و اين نوع عدم موازنه در دخل و خرج است و براى جلب توجه ديگران يا خودنمايى ، بيش از توان مالى خرج مى كنند و نتيجه اش پيدايش بحران در معيشت خانواده است

زنان خانه دار، مديريت امور خانه را اگر بر محور قناعت و پرهيز از خرجهاى غير لازم و تشريفاتى و تجملاتى تنظيم نكنند و از شوهران خود، توقعات غير منصفانه و بى جا و خارج از توان مالى و ميزان در آمد او داشته باشند، يا هزينه هاى غير ضرورى را بر آنان تحميل كنند، بايد منتظر بروز تنش باشند، چون يا همسرشان به خواسته هاى افزون طلبانه آنان وقعى نمى گذارد، كه نتيجه اش بروز حرفها و مجادلات است ، يا از راهى (حلال و حرام و رشوه و سوء استفاده و ...) سعى در تامين خواسته هاى زن مى كند، كه نتيجه اش آلوده ساختن زندگى به حرام است

اساس خانواده و زندگى مشترك ، بر همكارى است اگر هر يك از زن و شوهر، طلبكارانه يا تحميل گرانه با طرف مقابل برخورد كنند، آن تفاهم پديد نخواهد آمد.

سست شدن پايه هاى نهاد خانواده ، گاهى در اثر همين مسايل مادى و اقتصادى است و آغاز آن هم چه بسا از امور جزئى و بى اهميت است و سر از بحران در مى آورد.

بر اساس خرد يا هوس ؟

ثروت و امكانات ، براى تامين رفاه معيشتى و آرامش روحى و سكون خاطر است و نبايد گذاشت به مايه تشنج و ماده اختلاف تبديل شود.

به كار گيرى عقل و تدبير در تنظيم اقتصادى خانواده ، ايجاب مى كند كه از چشم و هم چشمى و رقابتهاى كمر شكن يا حسادتهاى خانمان برانداز، پرهيز كنند و اجازه ندهند هوس به جاى عقل بنشيند و صفاى زندگى را از ميان بردارد.

((قناعت يكى از شيوه هاى خردمندانه در مصرف و خرج است به تعبير حضرت علىعليه‌السلام : القناعة مال لا ينفد؛(٢٨) قناعت ، ثروتى پايان ناپذير است نقطه مقابل قناعت و ميانه روى و اعتدال اقتصادى ، ولخرجى و اسراف است كه هم ناسپاسى به نعمتهاى خداست ، هم زمينه ساز بروز فقر و تنگدستى است و هم هدر دادن امكانات است كه نابخردانه است خرجهاى اسرافكارانه هرگز ستوده نيست و كسى كه خردمند باشد، كس ديگر را بر ولخرجى نمى ستايد، بلكه ملامت هم مى كند و اگر هم كسى در اثر اسراف و تبذير و ريخت و پاش به فقر و افلاس كشيده شد،دل كسى بر او نمى سوزد و جاى ترحم نيست ، چرا كه هر چه كرده خود كرده است اين مضمون كلام امير المومنينعليه‌السلام است كه فرموده است : اسرافكار را واگذار كه نه بخشش او ستايش انگيز است ، نه تنگدستى اش ترحم انگيز.(٢٩)

آنكه مى خواهد داشته هايش را به رخ ديگران بكشد و در مقابل اقوام و دوستان و همكاران و همسايگان به ثروت و مكنت خويش بنازد و ببالد و وسايل خانه و امكانات مالى خود را به عنوان نشانه هاى تشخص جلوه دهد، هم غمى بر دل ديگران وارد مى سازد، هم دور اين گونه رقابتهاى پايان ناپذير را در زندگى خود و ديگران سرعت مى بخشد و هيزم كش شعله هاى حرص و آز و افزون خواهى مى گردد.

تجمل گرايى ، بيش از آنكه راحتى بياورد، ناراحتى مى آفريند و به جاى آرامش ، زندگيها را دستخوش آشفتگيها و زلزله هاى ويرانگر مى سازد. در وراى بسيارى از چهره هاى به ظاهر شاد و شنگول طبقات مرفه و تشريفاتى ، غمى سنگين و اضطرابى دايمى نهفته است

كيست كه نداند درون اين گونه خانواده ها كه با هم به رقابت و چشم و هم چشمى پرداخته اند، چه مصيبتها و مشكلات و كدورتها و بعضيهايى پنهانند كه گاهى هم سرباز كرده و به بيرون درز مى كنند!...

نه اسراف ، نه بخل

مديريت اقتصادى خانه ، نيازمند ايجاد توازن در دخل و خرج و به كار گيرى عقل و مصلحت به جاى هوس و اسراف و تبذير است در اين مساءله ، زن و مرد سهيم و شريكند، و بايد براى رسيدن به سطح معتدل در معيشت ، همكارى داشته باشند و بكوشند، نگذارند مسايل مالى در زندگى مشترك ، عواطف انسانى و مهر و صفا را تحت الشعاع قرار دهند.

حركت در مرز تعادل دشوار است مواظبت بر اينكه نه گرفتار بخل و امساك شود و نه در دامن اسراف و ولخرجى بيفتد، هوشيارى و منطق مى طلبد. برخى به عنوان اينكه بايد قناعت كرد و حسابگر بود، بر خانواده خود سخت مى گيرند و گاهى حق آنان را هم تضييع مى كنند. برخى هم به عنوان اينكه بايد دست و دل باز و بخشنده و كريم بود، مال خود را هدر مى دهند و ولخرجى مى كنند.

بخشندگى و سخاوت ، تا آنجا ارزشمند است كه به اسراف و تبذير كشيده نشود و قناعت و برنامه ريزى تا حدى پسنديده است كه سر از بخل و آزمندى در نياورد و شناخت مرز اين دو، هم دشوار است ، هم ضرورى ! حضرت اميرعليه‌السلام در سخن حكيمانه اى به رعايت مرزى معتدل ميان اين افراط و آن تفريط دستور مى دهد و مى فرمايد:

كن سمحا و لا تكن مبذرا، و كن مقدرا و لا تكن مقترا(٣٠)؛

بخشنده باش ، ولى نه ولخرج و اسرافكار، و اندازه گير باش ، ولى نه سختگير و بخيل

آنان كه در زير خيمه مشترك خانواده زندگى مى كنند، اگر عاقلانه و با تفاهم در اين موضوعات به وحدت نظر و هماهنگى نرسند، پيوسته مسايل مالى ، مساله ساز خواهد شد و اين خيمه فرو خواهد ريخت

آنچه در آغاز زندگى و تشكيل خانواده و در هنگامه خواستگارى و عقد و عروسى به نظر نا چيز و غير مهم جلوه مى كند، گاهى در آينده سبب بروز مشاجرات و اختلاف مى شود. در گرما گرم اول ازدواج ، شايد هر دو طرف براى پا گرفتن يك وصلت ، چنين وانمود كنند كه با هر شرطى موافقند و در هر شرايطى سازگارند و هر مهريه اى را مى پذيرند. ولى در بستر زمان ، وقتى به نتوانستن برخورد كنند، ناسازگارى چهره زشت و ناهنجار خود را نشان مى دهد، مگر آنكه زوجين بتوانند صفاى زندگى را بر اين گونه ناهنجاريها غلبه دهند.

در ايجاد تفاهم اقتصادى در زندگى مشترك ، دو جانب مؤ ثر است :

يك طرف قضيه به بانو مربوط مى شود، طرف ديگر به آقا.

يكى بايد قناعت به خرج دهد، يكى هم بايد بر تلاش بيفزايد.

يكى بايد كم توقع و صبور باشد، ديگرى هم بايد از بخل و سختگيرى بى مورد و بيش از حد دست بردارد.

الفباي زندگي هزينه هاى لازم

گر چه تامين مخارج زندگى بر عهده مرد خانه است ، ولى زن نيز نبايد خارج از وسع و توان مادى شوهر، توقع داشته باشد.

گر چه زن ، بايد صبورى و تحمل و قناعت پيشه كند، ولى مرد هم بايد در حد توان و وسع خويش ، بر زن و فرزندان خود وسعت و گشايش دهد و از آنچه خداوند روزى كرده است ، خرج كند. اين همكارى ، به استحكام بنيان خانواده كمك مى كند.

در حديثى امام كاظمعليه‌السلام فرموده است :

ينبغى للرجل ان يوسع على عياله كى لا يتمنوا موته(٣١)؛

سزاوار است كه مرد، بر خانواده خود گشايش و وسعت دهد، تا اهل خانه آرزوى مرگ او را نداشته باشند.

و اين سخن ، شوخى نيست نمونه هاى واقعى آن را در جامعه خودمان فراوان مى توان يافت خرج كردن براى خانواده و رفع نيازهاى آنان ، تاكيد و سفارش پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله است كه فرمود:

ابدا بمن تعول(٣٢) از خانواده و افراد تحت تكفل خود آغاز كن

اگر مرد، در حدى كه وظيفه اوست و در توان او مى گنجد، به تامين نيازهاى همسر و فرزندانش نپردازد، هم از چشمها مى افتد، هم آنان عقده اى مى شوند، هم حقشان زير پا گذاشته مى شود، هم در پى فسحت و گشايش و وسعت در دوره پس از او چشم به آينده مى دوزند و از روزنه مرگ پدر يا همسر، به آن آينده دلپذير و راحت و پر نعمت مى نگرند.

اگر مرد آنچه را كه حق خانواده است ، تهيه كرد، منت هم نبايد بگذارد.

منت نهادن بر خرج كردنها، هم شيرينى آن خرج و هزينه را به زهر تبديل مى كند، هم اجر و ثواب آن را از بين مى برد. قرآن كريم دستور مى دهد: صدقات خودتان را با منت نهادن و آزار دادن ، باطل نكنيد.(٣٣) اگر زن و مرد، وظيفه خود را بشناسد و به آن عمل كنند، زمينه اى براى بسيارى از مشكلات خانوادگى پيدا نخواهد شد.

پس هم بايد به تعادل اقتصادى انديشيد، هم از ريخت و پاشهاى غير ضرورى در مخارج و مصارف پرهيز كرد، هم سختگيرى هاى بى جا و آزار دهنده را كنار گذاشت ، هم با تفاهم و تبادل نظر به برنامه ريزى درست و قوام بخش زندگى پرداخت ، هم معيار خرد و منطق را به كار گرفت نه هوسها و تجمل گراييهاى مشكل آفرين و چشم و هم چشميهاى حسودانه را، هم نيازهاى واقعى را از نيازهاى كاذب باز شناخت ، هم بر سختيها و ناداريها و كمبودها تحمل داشت ، هم صفاى خانه و خانواده را با مطرح ساختن نزاعهاى مالى و پولى بر هم نزد، هم سطح زندگى را بر مبناى سطح در آمد تنظيم كرد و استوار ساخت ، هم از درون خانواده هاى گرفتار تشريفات كه بسيار تلخ و رنج آور است عبرت گرفت ، هم خواسته هاى خود را بر طرف مقابل تحميل نكرد، هم قناعت را به عنوان يك سرمايه معنوى پاس داشت ، كه گفته اند: چو دخلت نيست ، خرج آهسته تر كن

اينهاست پايه هاى قوام و استحكام خيمه عفاف و بنيان خانواده

بخش پنجم : حقوق و وظايف دو جانبه

از جايگاه والاى نهاد خانواده و اهميت ازدواج و پذيرفتن مسؤ وليت سخن گفتيم سلامت خانواده از آتش اختلاف و نزاع ، محور ديگر بحث بود كه به آن پرداختيم و براى حل اختلافات خانوادگى از داور خانوادگى بهره گرفتيم چون مسايل مالى و اقتصادى خانواده مى توانست مايه بروز تشنج در رفتار زوجين شود، در بحث موازنه دخل و خرج به برنامه ريزى درست در اين مقوله اشاره كرديم اينك ماييم و شناخت وظايف دو جانبه و حقوق طرفين و تقسيم كار، كه مى تواند تعادلى در نظام خانواده پديد آورد.

شناخت حقوق

در بسيارى مواقع ، نشناختن حق و وظيفه ، ريشه عدم انجام وظيفه است و اين تقصير به آن جهل باز مى گردد و اگر آگاهى از وظيفه وجود داشته باشد، تا حدى جلوى كوتاهيها و تخلفات گرفته مى شود.

پس در يك مجموعه - كه از آحاد تشكيل مى شود و هر كدام از افراد، وظايفى بر دوش دارند، - گام نخست آن است كه وظيفه را بشناسند، سپس به آن عمل كنند. بروز اختلال در امور، گاهى ريشه در مشخص نبودن حد و حريم تكاليف و وظايف اشخاص و هر كس كار را به ديگرى محول مى كند، يا انتظار انجام كارهايى را از ديگران دارد كه شرعا و قانونا بر عهده آنان نيست و توقع اينان نابه جا و غير منطقى است اگر در جامعه اى هم بخواهد حق عمل و اجرا شود و تيغ عدالت ، تخطى كنندگان از آن را ادب كند، لازم است اشخاص ، هم حق را بشناسند و هم محدوده وظايف خويش را در قبال آن

وظايف دو جانبه

در يك خانواده ، دو طرفى كه زندگى مشترك دارند، حقوق متقابل نيز دارند. وقتى زن و شوهر، همچنين اوليا و فرزندان هر كدام وظيفه اى نسبت به طرف مقابل دارند، اگر آن را بشناسند و به آن عمل كنند، على القاعده نبايد در خانه مشكل و اختلافى پديد آيد.

در سامان يافتن مساله حقوق و وظايف در خانواده سه مرحله وجود دارد:

اول : شناخت اين حقوق و وظايف

دوم : عمل به آن وظيفه و تكليف

مراعات دو جانبه اين حقوق

اگر اين سه با هم در رفتار و معاشرت خانوادگى وجود داشته باشد، كار به بروز مشاجره و دعوا و شكايت و دادگاه و زندان و جدايى و... كشيده نمى شود و محلى براى نزاع نخواهد بود.

بايد هم زن در برابر شوهرش مطيع ، صبور، متحمل ، قدردان و وفادار باشد، هم شوهر نسبت به همسرش بردبار، نيكوكار، قدر شناس ، احترام گذار و تامين كننده نيازهاى معيشتى و آسايش باشد.

اگر صبورى و قناعت و پرهيز از پرخاش و بددهنى و بى احترامى خوب است ، بايد از هر دو سو باشد، نه آنكه يكى به خود حق بدهد هر چه خواست بگويد و هر چه خواست انجام دهد، ولى از طرف مقابل انتظار داشته باشد كه جز تسليم و سكوت و تحمل و ادب ، برخوردى نداشته باشد و در مقابل هتاكيها و بى حرمتيهاى او حتى پاسخى معمولى هم ندهد! نكته مهم ، پذيرش در سويه اين حقوق و مراعات آنها از دو طرف است اين حقوق ، در كتابهاى تربيتى و اخلاقى و حديثى فراوان و متعدد است در احاديث آمده است كه : زن از شوهر خويش ، فرمانبردارى داشته باشد، بى رضايت او كارى نكند و جايى نرود، نسبت به او حالت تمكين داشته باشد، شوهر را نيازارد، او را اندوهگين نسازد، در خانه خدمت كند، شوهر دارى نمايد، رضايت او را از هر جهت جلب كند، چراغ روشن كند، غذا بپزد، خانه را مرتب كند، وقتى شوهر مى آيد از او استقبال كند و آنگاه كه از خانه بيرون مى رود بدرقه اش كند، خود را براى غير شوهرش نيارايد، بى اجازه و رضايت او در اموالش دخل و تصرف نكند و...(٣٤) از سوى ديگر بر عهده مرد است كه لوازم زندگى و خوراك و پوشاك و مسكن را تهيه كند، در حد توان بر خانواده اش وسعت و گشايش دهد، احترام زن را نگه دارد و از آزار و ضرب و شتم او بپرهيزد، خود را براى همسرش آراسته و مرتب سازد، بخشى از وقت خود را صرف رسيدگى به كارهاى خانه و انس با خانواده كند، با مدارا و خوش زبانى برخورد كند و... طبيعى است كه اگر زن و شوهر، هر دو به اين وظايف عمل كنند، خانه و خانواده اى خواهند داشت با صفا، آرام ، گرم و با محبت كه زمينه رشد اخلاقى و تعالى فرهنگى خود و فرزندانشان نيز فراهم خواهد بود.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:خيركم ، خيركم لاهله و انا خيركم لاهلى(٣٥)؛ بهترين شما كسى است كه نسبت به خانواده اش بهتر باشد و من بهترين شمايم نسبت به خانواده ام

از سوى ديگر آن حضرت فرموده است :لا تودى المراة حق الله عزوجل حتى تودى حق زوجها(٣٦)؛ زن هرگز حق خدا را ادا نمى كند مگر آنكه حق همسرش را ادا كرده باشد. يعنى حقگزارى نسبت به خداوند نيز وابسته به رعايت حقوق شوهر است و اگر در اين زمينه قصور و خلاف باشد، نمازها و عبادتها و حقوق الهى هم چندان ارزش و اعتبارى ندارد.

اگر در روايات است كه : زن ، محبت خويش را نسبت به شوهر ابراز كند و خويش را براى او بيارايد و سخنان دلپسند بگويد تا در چشم و دل شوهرش جاى بگيرد، اين را هم گفته اند كه شوهر، در بيرون از خانه حريم نگاهها و ارتباطهايش را نگه دارد و به نواميس ‍ ديگران چشم ندوزد و چون از سفر باز مى گردد براى همسرش سوغاتى بياورد و هديه بدهد و نيازهاى عاطفى و جنسى او را بر آورد و...

اگر همسران پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به سفارش قرآن كريم ، به زندگى با قناعت و زاهدانه آن حضرت مى ساختند، آن حضرت نيز در كارهاى خانه كمك مى كرد، از هر چه مى خوردند مى خورد و هرگز از هيچ غذايى بد نمى گفت اين است مفهوم عدل و انصاف در زندگى مشترك و خانوادگى مراعات دو جانبه نسبت به حقوق متقابل زن و شوهر، رمز دوام و استحكام بنيان خانواده و تقويت انس و الفت در ميان همسران است

تقسيم كار

از نمونه هاى بارز مراعات حقوق طرفين ، تقسيم كارهاى خانه و زندگى ميان زن و شوهر است

وقتى بار سنگين خانواده بر دوش دو انسانى است كه با هم زندگى مشترك دارند، چاره اى جز تقسيم اين بار و كار نيست ، تانه كارى بر زمين بماند و نه بارها بر دوش يكى سنگينى كند.

اساس حرمت گزارى به حقوق انسان ، شناخت و مراعات حقوق و وظايف است ، نه صرفا شعار به سود حقوق بشر! همين كه اسلام براى زن ، حق مالكيت و استقلال اقتصادى و انتخاب و... قرار داده است ، نشانه حرمت نهادن به اوست اينكه شوهر در مقابل همسرش وظايف و تعهداتى دارد، نشانه ديگرى از اين حق و احترام است

خانواده اى كه بر شالوده محبت استوار شده باشد، هر يك از زن و شوهر، بيش از آنچه كه وظيفه شان است ، كار و تلاش مى كنند، آن هم عاشقانه و از روى مهر و احساس رضايت و خرسندى

در حالات و سيره رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل شده است كه آن حضرت حتى در كارهاى خانه ، به همسرانش كمك مى كرد: و يخدم فى مهنة اهله(٣٧) كه اين بالاتر از تقسيم كار است

وقتى به داورى حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله ، كارهاى بيرون خانه و درون خانه ، در زندگى مشترك ميان حضرت علىعليه‌السلام و فاطمه زهراعليها‌السلام ، تقسيم شد، دختر بزرگوار پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله از اين تقسيم كار بسيار خردسند گرديد. به خصوص كه مى ديد با تخصيص كارهاى داخل خانه به وى ، از برخورد با مردان و نامحرمان در بيرون از خانه و هم صحبت شدن با آنان دور مى ماند و اين براى حيا و عفاف زن مناسب تر است(٣٨)

آنچه مانع بروز تشنج و تنش در رفتار همسران است ، وجود حد و حريم براى كارها و وظايف هر يك و انتظار و توقع از يكديگر در محدوده همان حد و حريم و مراعات آن حدود و حقوق است

بار كارها را بايد هر دو به دوش بكشند. كارهاى سنگين و خستگى آور و گوناگون خانه ، اگر به دوش يكى بيفتد و ديگرى بى خيال و راحت طلبانه و آسوده خاطر به خواب و تفريح و استراحت و مسافرتهاى خود برسد و غم خانه و فكر مشكلات را نداشته باشد، ظلمى در حق ديگرى است ، چه زن باشد، چه شوهر. البته در اين گونه موارد، اين زنان هستند كه مظلوم خانواده مى شوند و حقشان تباه مى گردد.

اين سخن زيباى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله كه من بهترين شما نسبت به همسران خودم هستم اگر جلوه هاى متعددى داشته باشد، يكى هم رافت و عطوفت و كمك و تفقد و حق گزارى و قدرشناسى نسبت به زنان است كه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله هم عملا چنان بوده ، هم به چنين رفتار متعالى و بزرگوارانه اى سفارش مى فرمود و از ستم و اجحاف در حق زنان نهى مى كرد.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: ملعون ملعون من ضيع من يعول ؛(٣٩)

ملعون است ، ملعون است كسى كه فرد مورد تكفل خويش را تباه سازد.

تباه ساختن حق افراد زير دست و تحت تكفل ، كه همسرم هم يكى از آنان است ، موجب استحقاق لعنت الهى مى شود.

تقسيم كار و مسؤوليتها نيز بايد با مراعات توان جسمى و ظرفيت وجودى و طاقت فردى باشد و از تحميل تكليفى فوق طاعت بر هر يك از آن دو پرهيز شود.

پايان اين بخش را حديثى از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله و سخنى از امام صادقعليه‌السلام قرار مى دهيم

مردى خدمت پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله آمد و در ستايش از اخلاق همسر خود چنين گفت : من زنى دارم كه هرگاه وارد خانه مى شوم از من استقبال مى كند و به پيشوازم مى آيد و هرگاه كه از خانه بيرون مى روم ، مرا بدرقه و مشايعت مى كند. هر گاه مرا اندوهگين و ناراحت مى بيند، از علت غم و اندوهم مى پرسد. پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: اين زن را به بهشت بشارت بده و به او بگو كه تو يكى از كاركنان و كارگزاران خدا هستى و براى هر روز تو، اجر و پاداش هفتاد شهيد است(٤٠)

در سخنى ارزشمند، امام صادقعليه‌السلام فرموده است :

مرد در زندگى با همسر خود، بى نياز از سه چيز نيست :

١- همراهى و هماهنگى با او، تا به اين وسيله ، موافقت و محبت و دوستى او را جلب كند.

٢- رفتار نيك و حسن خلق با همسر و به دست آوردن دل او و با آراستگى و حسن ظاهر و جلوه زيبا در چشم او.

٣- توسعه و گشايش در مسايل معيشتى

زن نيز در زندگى با شوهرش بى نياز از سه چيز نيست ، تا توافق كامل با او پديد آيد:

١- نگهداشتن خود از هر گونه آلودگى و ناپاكى ، تا بدترين وسيله دل شوهر به او اطمينان پيدا كند و در حالات خوشايند و ناپسند و خوب و بد، اطمينانش محفوظ بماند.

٢- نگهدارى شايسته از شوهر و مراقبت از او، تا عواطف او را نسبت به خويش جلب كند و هنگام لغزش از سوى خود، آن عاطفه او را كمك كند.

٣- اظهار عشق و محبت به شوهر و خويش را آراستن و به هياءتى زيبا در آمدن تا در چشم شوهر، زيبا جلوه كند و محبت افزون گردد.(٤١)

رعايت اين نكات ، از نظر عاطفى و تحولات روحى در خانواده ، شرايط مناسب ترى را براى برپايى خيمه عفاف پديد مى آورد و ضامن استحكام بنيان خانواده در سايه تعاليم مكتبى است

مسئوليت امام سجاد (عليه السلام)

امام اگر بخواهد آن هدف را تعقيب كند سه مسئوليت‏بر دوش‏خود حس مى‏كند :

اولا- بايد معارف دين را به مردم زمان خودش تعليم دهد.

ثانيا - مسئله امامت كه يك مسئله مهجورى شده و كلا ازذهن‏ها دور شده و يا بد معنا شده، براى مردم تشريح و درذهن‏هاى مردم بازسازى شود. چون بالاخره جامعه، امام‏داشت و آن عبدالملك بود. مردم او را امام مى‏دانستند. امام‏سجادعليه‌السلام بايد براى مردم معناى امامت، جهت امامت، شرايط‏امامت و آن چيزهايى را كه اگر نباشد، كسى نمى‏تواند امام‏باشد، تشريح كند.

ثانيا : بگويد من امامم، يعنى آن كسى كه بايد در آن‏جا قراربگيرد منم. اين سه كار را امام سجادعليه‌السلام بايد مى‏كرد. بيشترين‏تلاش را امام بر روى كار اول گذاشته است. چون همان‏طورى‏كه گفتيم زمينه، زمينه‏اى بود كه نوبت‏به مساله «من امامم‏»نمى‏رسيد.

بايد اين مردم درست مى‏شدند، بايد اخلاق مردم درست‏مى‏شد، كلمات امام‏سجادعليه‌السلام بيشتر بينش معارف است، امام‏معارف را در اساس دعا بيان مى‏كند، چون همان‏طورى كه‏گفتيم اختناق در آن دوران و نامساعد بودن وضع، اجازه‏نمى‏داد كه امام سجادعليه‌السلام با آن مردم بى‏پرده و صريح حرف‏بزند، نه فقط دستگاه‏ها نمى‏گذاشتند مردم هم نمى‏خواستند،اصلا آن جامعه يك جامعه نالايق و تباه شده و ضايع بود كه‏بايد بازسازى مى‏شد.

٣٤ و ٣٥ سال، از سال ٦١ تا ٩٥ زندگى امام سجادعليه‌السلام اين‏طور گذشته، البته هر چه مى‏گذشت، وضع بهتر مى‏شد لذا درادامه همان حديث «ارتدالناس بعدالحسين‏» امام‏صادقعليهم‌السلام ‏مى‏فرمايد :

بعدا مردم ملحق و زياد شدند(١) و مى‏بينيم كه‏همين طور است و دوران امام باقرعليه‌السلام كه مى‏رسد وضع فرق‏كرده است.

اين به خاطر زحمات ٣٥ ساله امام سجادعليه‌السلام است. دركلمات امام سجادعليه‌السلام توجه به كادر سازى هم هست.

اين زندگى امام سجادعليه‌السلام است كه در طول ٣٥ سال‏آرام‏آرام آن محيط تاريك و ظلمانى و آن مردم غافل و بى‏خبررا از چنگ شهوات از يك طرف، و تسلط دستگاه‏ها از طرف‏ديگر خلاص مى‏كند و مجموعا يك عده و يك مجموعه‏مؤمن، علاقه‏مند و صالحى كه بتوانند قاعده‏اى شوند براى‏كارهاى آينده به وجود مى‏آورد.

بر بيان مقام معظم رهبرى مدظله بايد افزود كه مجموعه‏ «صحيفه سجاديه‏» كه در ١٩ باب جمع‏بندى و به صورت‏فهرست موضوعى ارائه شده، نشان دهنده يك تشكيلات‏سازمانى انسان‏ساز است كه ظاهرش دعا و باطنش ساختن‏گروه‏هاى ويژه مقابله با ظلم و ستم است.

حتى عنوان اول‏دعاها نيز پوشش است، يعنى عناوين، بازگوكننده محتوانيست، محتوا سازنده است، و عنوان دعا و التجا و...

١- بحار، ج ٤٦; ١٤٤.

دعاى ختم قرآن

و كان من دعائهعليه‌السلام عند ختم القران :

١- اللهم انك اعنتنى على ختم كتابك الذى انزلته نورا، وجعلته مهيمنا على كل كتاب انزلته، و فضلته على كل‏حديث قصصته.

بار خدايا تو مرا بر ختم (خواندن از آغاز تا انجام) كتاب‏خوديارى نمودى (توفيق دادى) همان كتابى كه آنرا نور و روشنائى‏فرستادى (كه بوسيله آن گمراهى و رستگارى و حلال و حرام‏آشكار گرديده، اشاره بفرمايش خداى تعالى‏ «س‏٤ ى‏١٧٤» :وانزلنا اليكم نورا مبينا يعنى و بسوى شما نورى آشكار و تابان‏ «قرآن‏» فرستاديم) و بر هر كتابيكه (به پيغمبران گذشته) نازل كردى‏گواه گردانيدى (تا بدرستى آن گواهى دهد، اشاره بقول خداى تعالى‏ «س‏٥ ى‏٤٨» :

و انزلنا اليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه من‏الكتاب و مهيمنا عليه يعنى ما بر تو كتاب «قرآن شريف‏» را بحق و راستى فرستاديم كه كتابهائى را كه در برابر آنست تصديق نموده وبر «راستى و درستى‏» آنها گواه است) و بر هر حديث و سخنى كه‏فرموده‏اى برترى داده‏اى (چون در آن اخبار امتهاى گذشته و اخبارآينده و آنچه را كه بندگان تا روز قيامت‏به آن نيازمندند به پاكيزه‏ترين‏لفظ در نيكوترين نظم و ترتيب بيان شده است، اشاره بقول خداى‏تعالى «س‏٣٩ ى‏٢٣»: الله نزل احسن الحديث كتابا متشابها يعنى‏خدا نيكوترين حديث و سخن را فرستاد كه آن كتابى است كه‏ «آياتش در كمال فصاحت و اعجاز» شبيه و مانند يكديگر است).

٢-و فرقانا فرقت‏به بين حلالك و حرامك ،و قرانا اعربت‏به عن شرائع احكامك، و كتابا فصلته لعبادك تفصيلا، ووحيا انزلته على نبيك محمد صلواتك عليه‏واله - تنزيلا

٢- و آنرا فرقان و جدا كننده (بين حق و باطل) گردانيده‏اى كه‏بوسيله آن حلال و حرام خود را از هم جدا كرده‏اى، و قرآن وخوانده شده‏اى كه به آن راههاى احكامت را هويدا ساخته‏اى، وكتاب و نوشته شده‏اى كه آنرا براى بندگانت تفصيل و شرح داده‏اى ( : بعضى در واجبات، محرمات، مستحبات، مكروهات و مباحات،و برخى در عقوبات، اخلاق، آداب و مواعظ، و پاره‏اى در اخبارگذشته و آينده و درباره بهشت و بهشتيان و دوزخ و دوزخيان ومانند آن) و وحيى كه آنرا بر پيغمبرت محمد رحمتها و درودهاى‏تو بر او و بر آل او باد فرستاده‏اى

٣- و جعلته نورا نهتدى من ظلم الضلالة و الجهالة‏باتباعه، و شفاء لمن انصت‏بفهم التصديق الى استماعه،و ميزان قسط لا يحيف عن الحق لسانه، و نور هدى لايطفا عن الشاهدين برهانه، و علم نجاة لايضل من ام قصدسنته، و لاتنال ايدى الهلكات من تعلق بعروة عصمته

٣- و آنرا نور روشنائى گردانيدى كه ما بپيروى از آن از تاريكيهاى‏گمراهى (شرك، كفر، شك و نفاق) و نادانى (معاصى و شبهات) راه‏مى‏يابيم، و شفاء و بهبودى (بيماريها مانند نادانى بحق و نگرويدن‏بخدا و رسول و دوروئى) براى كسيكه فهميدن آنرا از روى تصديق‏و باور نمودن (نه از روى تكذيب و انكار) خواسته، و براى‏شنيدنش خاموش گشته، و ترازوى عدل كه زبانه‏اش (آنچه ميان‏شاهين ترازو است) از حق و درستى برنميگردد، و نور هدايت وراهنمائى كه حجت و دليل آن از گواهان (براى خدا به توحيد ويگانگى او و براى انبياء بتصديق آنها) خاموش نميشود (زيرا قرآن‏بزرگترين برهان و دليل ايشان است‏بر آن) و نشانه نجات و رهائى (از بدبختيها) كه هر كس قصد طريقه و روش آن كند گمراه‏نميگردد، و به هر كه خود را بدستاويز عصمت و نگهدارى آن‏بياويزد و مهالك و تباهيها (بدبختيها و گرفتاريهاى دنيا و آخرت)دست نيابد.

٤- اللهم فاذ افدتنا المعونة على تلاوته، و سهلت جواسى‏السنتنا بحسن عبارته، فاجعلنا ممن يرعاه حق رعايته، ويدين لك باعتقاد التسليم لمحكم اياته، و يفزع الى‏الاقرار بمتشابهه، و موضحات بيناته

٤- بار خدايا چون ما را بر خواندن قرآن كمك عطا كردى، وسختى (فصيح نبودن) زبانهاى ما را به نيكويى عبارت و بيان آن‏آسان گردانيدى، پس ما را از كسانى قرار ده كه آنرا چنانكه شايسته‏حفظ و نگهدارى آنست نگاه ميدارند (به دستورهاى آن عمل‏ميكنند) و ترا اطاعت مينمايند به اعتقاد و باور داشتن تسليم و گردن‏نهادن در برابر آيات محكمه آن (آياتيكه معنى آن بى‏احتمال آشكاراست) و به اعتراف به متشابه (آياتي كه معنى آن آشكار نيست) ودليلهاى روشن آن پناه ببرند (ايمان ميآورند).

٥- اللهم انك انزلته على نبيك محمد -صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مجملا، و الهمته علم عجائبه مكملا، و ورثتنا علمه‏مفسرا، و فضلتنا على من جهل علمه، و قويتنا عليه لترفعنافوق من لم يطق حمله.

٥- بار خدايا تو قرآن را بر پيغمبرت محمد - خدا بر او و آل اودرود فرستد بطور اجمال (بى‏تفصيل و شرح) فرستادى و دانش‏بشگفتيها (رازها)ى آنرا بطور كامل به آنحضرت الهام نمودى، و علم‏و دانش به آنرا با تفسير و توضيح بما (آل محمدعليهم‌السلام ميراث دادى (انتقال نمودى) و ما را بر كسى (همه امت) كه بعلم آن‏نادان است‏برترى بخشيدى، و بر (فهم ظاهر و باطن و اطلاع‏به اسرار و عجائب و اصطلاح و عمل به مقتضاى) آن توانائى دادى تابر كسيكه طاقت زير بار رفتن آنرا نداشت (نميتوانست معنى آنرادريابد) شرافت و بزرگى دهى (سيد جليل على‏ابن طاووس -رحمة‏الله فرموده :

شايسته است فرمايش امامعليهم‌السلام : وررثت ناعلمه و فصلتنا و مانند آن بالفاظى كه مناسب حال خواننده دعا است عوض شود، مرحوم سيد عليخان در شرح صحيفه پس ازنقل كلام سيد فرمود : شايسته‏تر عوض كردن ضمير است و بس،پس گفته ميشود : وورثت اوصياءه علمه مفسرا، و فضلتهم على من‏جهل علمه، و قويتهم عليه لترفعهم فوق).

٦- اللهم فكما جعلت قلوبنا له حملة، و عرفتنا برحمتك‏شرفه و فضله، فصل على محمدن الخطيب به، و على آله‏الخزان له، و اجعلنا ممن يعترف بانه من عندك حتى لايعارضنا الشك فى تصديقه، و لايختلجنا الزيغ عن قصدطريقه.

٦- بار خدايا، همچنانكه دلهاى ما را نگاهدارندگان قرآن قراردادى، و برحمت‏خود بزرگى و برترى آنرا بما شناساندى، پس برمحمد كه به آن خطبه خواند و (مردم را) پند داد، و بر آل او گنجينه‏داران (نگهداران) آن درود فرست، و ما را از كسانى قرار ده كه‏اعتراف دارند آن از جانب تو است تا در تصديق و باور نمودن آن‏شك و دودلى بما روى نياورد، و لغزشى ما را از راه راستش بازنداشته و جدا نسازد.

٧- اللهم صل على محمد و اله، و اجعلنا ممن يعتصم‏بحبله، ويا وى من المتشابهات الى حرز معقله، و يسكن‏فى ظل جناحه، و يهتدى بضوء صباحه، و يقتدى بتبلج‏اسفاره، و يستصبح بمصباحه، و لايلتمس الهدى فى غيره.

٧- بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست، و ما را از كسانى قرارده كه بريسمان (يا عهدوپيمان) قرآن چنگ ميزنند، و از چيزهائيكه‏مانند يكديگرند و بهم اشتباه ميشوند (كه حق در آنها از باطل‏شناخته نگردد) به پناهگاه محكم و استوارش پناه ميبرند، و در سايه‏بال (حمايت و نگهدارى) آن آرام گيرند، و به روشنى بامدادش راه‏مينمايند، چنانكه بروشنى صبح چيزهاى پوشيده به تاريكى شب‏آشكار ميشود، همچنين از راهنمائى قرآن بحقائق پنهان شده درتاريكى جهل و نادانى دست مييابند) و به درخشيدن روشنائى آن‏اقتدا ميكنند (از احكام و دستورهاى آن پيروى مينمايند) و ازچراغ آن چراغ ميافروزند (بوسيله آن بحقائق و علوم پى ميبرند) وهدايت و رستگارى را در غير آن (بگمان اينكه حق و درست‏آنست) نميطلبند (زيرا طلب هدايت در غير قرآن كفر و گمراهى‏است، رسول خدا -صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم - فرموده : كسيكه هدايت رادر غير قرآن بطلبد خداوند او را گمراه گرداند).

٨- اللهم و كما نصبت‏به محمدا علما للدلالة عليك، وانهجت‏باله سبل الرضا اليك، فصل على محمد و اله، واجعل القران وسيلة لنا الى اشرف منازل الكرامة، و سلمانعرج فيه الى محل السلامة، و سببا نجزى به النجاة فى‏عرصة القيمة، و ذريعة نقدم بها على نعيم دار المقامة

٨- بار خدايا همچنانكه بوسيله قرآن (كه بزرگترين معجزات‏است) محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را براى دلالت و راهنمائى بر (شناسائى و بى‏هتمائى) خويش نشانه بر پاداشتى، و به آل او (اوصياء آنحضرت) راههاى رضا و خوشنودى بسوى خود را آشكارساختى، پس بر محمد و آل او درود فرست، و قرآن را براى مادستاويز رسيدن به گراميترين منزلهاى ارجمند قرار ده، و نردباني كه‏براى رسيدن بجايگاه سلامت و بى‏گزند (بهشت) بر آن بالارويم، وسببى كه به آن رهائى (از عذاب و كيفر) در عرصه و فراخى قيامت راپاداش يابيم، و وسيله‏اى كه به آن بر نعمت فراوان سراى اقامت وماندن (بهشت) درآئيم.

٩- اللهم صل على محمد و اله، واحطط بالقران عنا ثقل‏الاوزار، وهب لنا حسن شمائل الابرار، واقف بنا اثارالذين قاموالك به اناء الليل و اطراف النهار حتى تطهرنامن كل دنس بتطهيره، و تقفوبنا اثار الذين استضاؤابنوره، ولم يلههم الامل عن العمل فيقطعهم بخدع غروره

٩- بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست، و بوسيله قرآن بارسنگين گناهان را از ما بيانداز، و خوهاى نيكوى نيكوكار آن را بماببخش، و ما را پيرو نشانه‏ها (راهها)ى كسانى بگردان كه در ساعات‏شب و بامداد و شام قرآن را براى تو بپاداشتند (در خواندن و عمل‏به آن كوشش مينمودند) تا بسبب پاك كردن (رفتار طبق اوامر ونواهى و سائر دستورهاى) آن ما را از هر چركى (گناهان) پاك‏نمائى (بيامرزى) و پيروى نشانه‏هاى كسانى گردانى كه بروشنائى (راهنمائى) قرآن روشنى (راه رستگارى) جستند، و آرزو (ى طول‏عمر و جمع مال و مانند آن) آنها را از كار (بندگى) باز نداشته كه‏بفريبها (جور و واجورها)ى فريبش آنانرا فرا گرفته تباه (بدبخت)گرداند.

١٠- اللهم صل على محمد و اله، و اجعل القران لنا فى ظلم‏الليالى مونسا، و من نزغات الشيطان و خطرات الوساوس‏حارسا، و لاقدامنا عن نقلها الى المعاصى حابسا، ولالسنتنا عن الخوض فى الباطل من غيرما افة مخرسا، ولجوارحنا عن اقتراف الاثام زاجرا، و لماطوت الغفلة عنامن تصفح الاعتبار ناشرا، حتى توصل الى قلوبنا فهم‏عجائبه، وزواجر امثاله التى ضعفت الجبال الرواسى على‏صلابتها عن احتماله

١٠- بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست، و قرآن را براى ما درتاريكيهاى شب (كه در آن وحشت و ترس پيش آيد) مونس و آشنا،و از تباهكاريهاى شيطان (برانگيختن او انسانرا بر آنچه سزاوارنيست) و از دردل گذراندن انديشه‏هاى بد حافظ و نگاهدارنده، وبراى گامهاى ما از بردنشان ما را بسوى گناهان، بازدارنده، و براى‏زبانهامان از فرو رفتن در باطل و نادرستى (دروغ، بيهوده و بيجاسخن گفتن) بى‏آنكه از مرض و بيمارى باشد گنگ كننده، و براى‏انداممان از بجا آوردن گناهان منع كننده، و براى تامل و انديشه درعبرت و پند گرفتن (از گرفتاران به اعمال و كردار خويش) كه غفلت‏و فراموشى ما آنرا در هم پيچيده گشاينده گردان تا فهم و دانستن‏شگفتيها (علوم و مواعظ و حكم) و مثلها و داستانهاى منع كننده (از گناهان) آنرا، كه كوههاى استوار با سختى آنها از زير بار رفتن آن‏ناتوانند، بدلهاى ما برسانى (اشاره بفرمايش خداى تعالى «س‏٥٩ى‏٢١»: لو انزلنا هذا القران على جبل لرايته خاشعا متصدعا من‏خشية الله و تلك الامثال نضربها للناس لعلهم يتفكرون يعنى اگراين قرآن را بر كوهى ميفرستاديم ميديدى كه كوه «با بزرگى وسختى‏» از ترس خدا فروتن و شكافته و از هم ريخته ميگشت، واين مثلها را براى مردم ميزنيم اميدوار باش كه ايشان تفكر وانديشه نمايند «در اين بيان توبيخ و سرزنش است‏بر سخت دلى‏انسان و فروتنى نكردن او هنگام خواندن قرآن و انديشه نكردنش‏براى آنچه در آنست‏»)

١١- اللهم صل على محمد و اله، و ادم بالقران صلاح‏ظاهرنا، و احجب به خطرات الوساوس عن صحة‏ضمائرنا، واغسل به درن قلوبنا و علائق اوزارنا، واجمع به‏منتشر امورنا، واروبه فى موقف العرض عليك ظماهواجرنا، واكسنابه حلل الامان يوم الفزع الاكبر فى‏نشورنا

١١- بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست، و بوسيله قرآن خير ونيكى و آراستگى برون ما را ثابت و پابرجا گردان، و در دل‏گذراندن ا نديشه‏هاى بد را از سلامتى درونهاى ما بازدار، و چركى‏دلهامان (غفلت، نادانى، سختى و مانند آن‏ها) و علاقه‏ها و وابستگى‏گناهانمان را بشوى (از ميان ببر) و كارهاى پراكنده شده ما رافراهم‏آور، و در جاى صف بستن و بيك رشته درآمدن درپيشگاهت (روز رستاخيز) تشنگى ما را در جاهاى بسيارى گرم‏ سيراب‏نما، و در روز ترس بزرگ (روز قيامت) هنگام زنده‏ شدنمان ما را بجامه‏هاى امان و زنهار (از آتش دوزخ) بپوشان

١٢- اللهم صل على محمد و اله، واجبر بالقران خلتنا من‏عدم الاملاق، وسق الينابه رغد العيش و خصب سعة‏الارزاق، و جنبنا به الضرائب المذمومة و مدانى‏الاخلاق، واعصمنابه من هوة الكفرو دواعى النفاق حتى‏يكون لنا فى القيمة الى رضوانك و جنانك قائدا، و لنا فى‏الدنيا عن سخطك و تعدى حدودك ذائدا، و لما عندك‏بتحليل حلاله و تحريم حرامه شاهدا

١٢- بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست، و بوسيله قرآن فقر وبى‏چيز ما را به نداشتن احتياج و نيازمندى اصلاح فرما، و گشايش‏زندگانى و بسيارى فراخى روزيها را بسوى ما روان گردان، و ما رااز خوهاى نكوهيده و اخلاق پست دور نما، و از دره گود كفروچيزهائى كه نفاق و دوروئى را پيش‏آورد نگاهدار، تا در روزرستاخيز قرآن ما را بسوى خوشنودى و بهشت تو كشاننده، و دردنيا از خشم (دورى رحمت) تو و تجاوز و گذشتن از احكام تو بازدارنده، و براى آنچه در حكم تو است‏بحلال دانستن حلال آن وحرام شمرده حرام آن گواهى دهنده باشد.

١٣- اللهم صل على محمد و اله، و هون بالقران عندالموت على انفسنا كرب السياق، و جهد الانين، و ترادف‏الحشارج اذا بلغت النفوس التراقى، و قيل من راق؟ وتجلى ملك الموت لقبضها من حجب الغيوب، و رماهاعن قوس المنايا باسهم وحشة الفراق، و داف لها من‏ذعاف الموت كاسا مسمومة المذاق، و دنا منا الى‏الاخرة رحيل و انطلاق، و صارت الاعمال قلائد فى‏الاعناق، و كانت القبور هى الماوى الى ميقات يوم‏التلاق

١٣- بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست، و بوسيله قرآن هنگام (رسيدن) مگر اندوه جان كندن و سختى ناله كردن و پى‏درپى بودن‏ناله‏هاى وقت جان كندن (يا پى‏درپى بودن غرغره‏ها و بشمار افتادن‏نفسهاى در وقت جان سپردن) را بر ما آسان فرما آنگاه كه جانهابه چنبرهاى گردن رسد (گفته‏اند : از لطف و توفيق خداوند متعال‏است‏ببندگان كه فرشته مرگ را در گرفتن جانها امر فرموده ازانگشتهاى پا شروع نمايد آنگاه تدريجا و كم‏كم به بالا آيد تا به سينه وگلو رسد براى اينكه بنده در اين مدت بتواند از روى دل بخدا روآورد و وصيت و توبه نمايد پيش از آنكه عالم ديگر را بچشم ببيند و روحش از بدن بيرون شود كه از اين راه اميد به نيكوئى پايان كاراو ميباشد) و گفته شود كيست افسونگر؟ (ياران و خويشان محتضرو مرگ رسيده گويند :

كيست دعا خواند كه اين بيمار بهبودى يابد؟يا كيست كه بتواند اين انسانرا كه نزديك مردن است‏بافسون‏بهبودى دهد؟ كسى نيست و نميتواند! يا برخى از فرشتگان گويند : كدام يك از شما فرشتگان روح اين محتضر را بالا مى‏بريد، فرشتگان رحمت‏يا فرشتگان عذاب؟ اين جمله از دعا اقتباس ازقول خدايتعالى است «س‏٧٥ ى‏٢٦»: كلا اذا بلغت التراقى «ى‏٢٧»و قيل من راق يعنى چنين نيست «كه دنيا خواهان دل بر دنيا توانندنهاد و از آخرت غفلت نمايند» چون جانشان به چنبر گردن رسد وگفته شود : كيست افسونگر «به دعا يا طبيب و بهبودى دهنده به‏دواء») و فرشته مرگ براى گرفتن آن جانها از پرده‏هاى پنهانيها (ى‏از عقل و علم بشر) آشكار گردد، و آنها را به تيرهاى ترس فراق وجدائى (از دنيا) از كمان مرگها بزند، و براى آن جانها جامى راكه‏زهر آلود است چشيدن از آن از زهر مرگ آميخته سازد، و كوچ‏كردن و روان شدن ما (از دنيا) بسوى آخرت نزديك شود، و اعمال‏و كردارها (مانند) گردن‏بندهايى در گردنها گردد (اشاره بقول‏خدايتعالى «س‏١٧ ى‏١٣» :و كل انسان الزمناه طائره فى عنقه يعنى‏و عمل هر انسانى را «هر كه باشد» در گردن او واجب و لازم‏گردانيديم «عملش با او است و مانند گردن‏بند هرگز از او جدانميشود») و تا وعده‏گاه روز بهم رسيدن (روز قيامت كه جانها بابدنها، يا اهل آسمان با اهل زمين، يا ستمگر با ستمكشيده يا غيرآنها كه خدا ميداند بهم رسند) گورها آرامگاه باشد.

١٤- اللهم صل على محمد و اله، و بارك لنا فى حلول دارالبلى، و طول المقامة بين اطباق الثرى، و اجعل القبوربعد فراق الدنيا خير منازلنا، و افسح لنا برحمتك فى‏ضيق ملاحدنا، و لا تفضحنا فى حاضرى القيمة بموبقات‏اثامنا

١٤- بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست، و فرود آمدن به خانه‏كهنه (از هم ريخته : قبر) و بسيار ماندن در ميان طبقه‏هاى خاك رابراى ما مبارك و نيكوساز، و قبرها را پس از مفارقت و جدائى ازدنيا براى ما (تا رسيدن بهشت) بهترين منزلها قرار ده (رسول‏خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده : قبر نخست منزل از منزلهاى آخرت است اگركسى از آن نجات و رهائى يافت پس از آن آسانتر از آنست، و اگرنجات نيافت پس از آن سختتر از آنست) و تنگى لحدهامان (شكافتگيهاى قبر) را بوسيله رحمت و مهربانيت گشاده گردان، وما را در ميان گروه بسيارى كه در قيامت‏حاضر ميشوند به گناههاى‏تباه سازنده‏مان رسوا مكن

١٥- و ارحم بالقران فى موقف العرض عليك ذل مقامنا،و ثبت‏به عند اضطراب جسر جهنم يوم المجاز عليها زلل‏اقدامنا، و نور به قبل البعث‏سدف قبورنا، و نجنا به من‏كل كرب يوم القيمة و شدآئد اهوال يوم الطامة

١٥- و بوسيله قرآن در جاى صف بستن و به يك رشته درآمدن دربرابر تو برخوارى مقام و مرتبه ما رحم فرما، و هنگام لرزيدن پل‏دوزخ در روز گذشتن از آن لغزش گامهاى ما را ثابت و پابرجا بدار (اخبار بسيار از ائمه معصومينعليه‌السلام رسيده : روز قيامت پلى برروى دوزخ كشيده ميشود كه اول آن موقف و جاى ايستادن براى‏حساب و وارسى است و آخر آن بر در بهشت است، هر كه خدا رااطاعت كرده از آن ميگذرد و به بهشت ميرود و هر كه او را معصيت‏نموده از دو سمت آن به آتش می افتد، و در وصف آن رسيده : كه از موباريكتر و از شمشير برنده‏تر است، و مؤمن مانند برق تندرو از آن‏ميگذرد، و در بعض اخبار رسيده :

صراط و پل دوزخ ميلرزد واهلش را ميلرزاند بطوريكه مفاصل و پيوندهاى اندام ايشان بهم‏زده ميشود، و مردم مانند مورچه‏هاى ريز در آتش ميافتند، و جزكسى را كه خدا رحم ميكند از آن رهائى نمييابند) و پيش ازبرانگيختن (زنده شدن در قيامت) تاريكى قبرهاى ما را روشن‏فرما، و ما را روز رستاخيز از هر اندوهى و از ترسهاى سخت روزقيامت (كه مصيبت و سختى آن بالاترين مصائب و سختيها است)نجات ده

١٦- و بيض وجوهنا يوم تسود وجوه الظلمة فى يوم‏الحسرة و الندامة، و اجعل لنا فى صدور المؤمنين ودا، ولا تجعل الحيوة علينا نكدا

١٦- و روهاى ما را سفيد (شادمانمان) گردان روزيكه روهاى‏ستمگران سياه ميشود (افسرده ميگردند) در روز افسوس وپشيمانى گمراهان، (اشاره بقول خداى تعالى «س‏١٩ ى‏٣٩»: وانذرهم يوم الحسرة يعنى ايشانرا از روز پشيمانى «روز قيامت‏»بترسان) و براى ما در دلهاى اهل ايمان محبت و دوستى قرار ده (اشاره بقول خداى تعالى «س‏١٩ ى‏٩٦» :

ان الذين امنوا و عملواالصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا يعنى همانا آنانكه ايمان‏آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند بزودى خداوند بخشاينده‏براى ايشان «در دلهاى مؤمنين‏» محبت و دوستى قرار ميدهد «چنانكه در دلهاى دشمنانشان رعب و ترس ميافكند») و زندگى رابر ما سخت و دشوار مگردان

١٧- اللهم صل على محمد عبدك و رسولك كما بلغ‏رسالتك، وصدع بامرك، و نصح لعبادك

١٧- بار خدايا بر محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بنده و فرستاده خود درود فرست، همچنانكه پيام ترا رسانيد، و فرمانت را بصداى بلند و آشكارا بيان‏كرد (اشاره بقول خداى تعالى «س‏١٥ ى‏٩٤»: فاصدع بما تؤمر واعرض عن المشركين يعنى پس بصداى بلند و آشكارا آنچه را كه ‏به آن مامورى برسان و ازكفار رو بگردان) و بندگانت را پند داد (كه‏براه حق درآيند)

١٨- اللهم اجعل نبينا - صلواتك عليه و على اله يوم القيمة‏اقرب النبيين منك مجلسا، و امكنهم منك‏شفاعة، و اجلهم عندك قدرا، و او جههم عندك جاها ١٨- بار خدايا پيغمبر ما را - درودهاى تو بر او و آل او باد روزرستاخيز از جهت مرتبه و مقام نزديكترين پيغمبران بخود، و ازجهت‏شفاعت و ميانجيگرى (از گناهكاران امت) برترين ايشان، واز جهت قدر و منزلت‏بزرگترين آنها، و از جهت جاه و جلال‏آبرومندترين آنان نزد خود قرار ده

١٩- اللهم صل على محمد و ال محمد، و شرف بنيانه، وعظم برهانه، و ثقل ميزانه، و تقبل شفاعته، و قرب‏وسيلته، و بيض وجهه، و اتم نوره، وارفع درجته

١٩- بار خدايا بر محمد و آل محمد درود فرست، و بنا و ساختمان‏او را بلند كن (دين مقدسش را بر همه اديان برترى ده) و دليل او (قرآن كريم) را بزرگ گردان (بر همه آشكارساز) و ترازوى (حسنات) او را سنگين نما، و شفاعتش را (درباره گنهكاران) بپذير، و منزلتش را (نزد خود) نزديك، و رو سفيدش (شادمانش)فرما و نورش را كامل (دينش را در همه جاى جهان منتشر) ساز، ودرجه و مرتبه‏اش را بالا بر

٢٠- و احينا على سنته، و توفنا على ملته وخذ بنامنهاجه،واسلك بنا سبيله، و اجعلنا من اهل طاعته، و احشرنا فى‏زمرته، و اوردنا حوضه، واسقنابكاسه

٢٠- و ما را بر طريقه و روش او زنده بدار، و بر دين او بميران، ودر راه آشكارش سيرده، و براه و طريقه‏اش ببر، و از فرمانبران اوقرار ده، و در گروه او گردآور، و به حوض او (نهرى كه خداى تعالى‏در بهشت‏به آنحضرت عطا فرموده و برگزيدگان امت روز قيامت درآن وارد ميشوند) واردساز، و ازجام آن حوض سيراب گردان

٢١- و صل اللهم على محمد و اله، صلوة تبلغه بها افضل‏ما يامل من خيرك و فضلك و كرامتك، انك ذورحمة‏واسعة، و فضل كريم

٢١- و درود فرست - بارخدايا بر محمد و آل او درودى كه بوسيله‏آن او را به بهترين نيكى و بخشش و بزرگواريت كه اميدوار است‏برسانى، زيرا تو داراى رحمت گشاده و بخشش بزرگى (كه فنا ونيستى و گم شدن در آن راه ندارد)

٢٢- اللهم اجزه بما بلغ من رسالاتك، وادى من اياتك،ونصح لعبادك، و جاهد فى سبيلك، افضل ما جزيت احدامن ملائكتك المقربين، و انبيائك المرسلين المصطفين،و السلام عليه و على اله الطيبين الطاهرين و رحمة الله وبركاته.

٢٢- بار خدايا او را در برابر اينكه پيغامهاى ترا رسانيد، و آيات (قرآن مجيد، يا نشانه‏هاى پروردگارى و يگانگى) ترا اداء نمود (مردم را به آن راهنمائى كرد) و بندگانت را پند و اندرز داد، و در راه‏تو (بدست و زبان) كوشش و كارزار كرد پاداش ده، به بهترين‏پاداشى كه به يكى از فرشتگاني كه از خواص و نزديكان درگاه توهستند، و پيغمبران فرستاده شده برگزيده خود داده‏اى، و درود ومهربانى و نيكيهاى بسيار خدا بر او و بر آل او كه (از چركى جهل ونادانى) پاكيزه و (بعلم و ايمان آراسته و از پليدى ميلاد و آلودگى‏معاصى و فساد) پاك‏اند.والسلام)

فهرست مطالب

معرفى صحيفه سجاديه 2

شرح‏هاى صحيفه 9

زندگى امام سجاد (عليه السلام) 10

موضعگيرى امام سجاد (عليه السلام) در دوران اين حكومت‏ها 14

ترسيم كلى از مبارزه ائمه (عليهم السلام) 15

مشكلات موجود در آغاز دوره اول 17

1- جو رعب و وحشت : 17

٢- انحطاط فكرى : 19

٣- فساد اخلاقى : 20

٤- فساد سياسى 22

مسئوليت امام سجاد (عليه السلام) 23

دعاى ختم قرآن 25

فهرست مطالب 39

مسئوليت امام سجاد (عليه السلام)

امام اگر بخواهد آن هدف را تعقيب كند سه مسئوليت‏بر دوش‏خود حس مى‏كند :

اولا- بايد معارف دين را به مردم زمان خودش تعليم دهد.

ثانيا - مسئله امامت كه يك مسئله مهجورى شده و كلا ازذهن‏ها دور شده و يا بد معنا شده، براى مردم تشريح و درذهن‏هاى مردم بازسازى شود. چون بالاخره جامعه، امام‏داشت و آن عبدالملك بود. مردم او را امام مى‏دانستند. امام‏سجادعليه‌السلام بايد براى مردم معناى امامت، جهت امامت، شرايط‏امامت و آن چيزهايى را كه اگر نباشد، كسى نمى‏تواند امام‏باشد، تشريح كند.

ثانيا : بگويد من امامم، يعنى آن كسى كه بايد در آن‏جا قراربگيرد منم. اين سه كار را امام سجادعليه‌السلام بايد مى‏كرد. بيشترين‏تلاش را امام بر روى كار اول گذاشته است. چون همان‏طورى‏كه گفتيم زمينه، زمينه‏اى بود كه نوبت‏به مساله «من امامم‏»نمى‏رسيد.

بايد اين مردم درست مى‏شدند، بايد اخلاق مردم درست‏مى‏شد، كلمات امام‏سجادعليه‌السلام بيشتر بينش معارف است، امام‏معارف را در اساس دعا بيان مى‏كند، چون همان‏طورى كه‏گفتيم اختناق در آن دوران و نامساعد بودن وضع، اجازه‏نمى‏داد كه امام سجادعليه‌السلام با آن مردم بى‏پرده و صريح حرف‏بزند، نه فقط دستگاه‏ها نمى‏گذاشتند مردم هم نمى‏خواستند،اصلا آن جامعه يك جامعه نالايق و تباه شده و ضايع بود كه‏بايد بازسازى مى‏شد.

٣٤ و ٣٥ سال، از سال ٦١ تا ٩٥ زندگى امام سجادعليه‌السلام اين‏طور گذشته، البته هر چه مى‏گذشت، وضع بهتر مى‏شد لذا درادامه همان حديث «ارتدالناس بعدالحسين‏» امام‏صادقعليهم‌السلام ‏مى‏فرمايد :

بعدا مردم ملحق و زياد شدند(١) و مى‏بينيم كه‏همين طور است و دوران امام باقرعليه‌السلام كه مى‏رسد وضع فرق‏كرده است.

اين به خاطر زحمات ٣٥ ساله امام سجادعليه‌السلام است. دركلمات امام سجادعليه‌السلام توجه به كادر سازى هم هست.

اين زندگى امام سجادعليه‌السلام است كه در طول ٣٥ سال‏آرام‏آرام آن محيط تاريك و ظلمانى و آن مردم غافل و بى‏خبررا از چنگ شهوات از يك طرف، و تسلط دستگاه‏ها از طرف‏ديگر خلاص مى‏كند و مجموعا يك عده و يك مجموعه‏مؤمن، علاقه‏مند و صالحى كه بتوانند قاعده‏اى شوند براى‏كارهاى آينده به وجود مى‏آورد.

بر بيان مقام معظم رهبرى مدظله بايد افزود كه مجموعه‏ «صحيفه سجاديه‏» كه در ١٩ باب جمع‏بندى و به صورت‏فهرست موضوعى ارائه شده، نشان دهنده يك تشكيلات‏سازمانى انسان‏ساز است كه ظاهرش دعا و باطنش ساختن‏گروه‏هاى ويژه مقابله با ظلم و ستم است.

حتى عنوان اول‏دعاها نيز پوشش است، يعنى عناوين، بازگوكننده محتوانيست، محتوا سازنده است، و عنوان دعا و التجا و...

١- بحار، ج ٤٦; ١٤٤.

دعاى ختم قرآن

و كان من دعائهعليه‌السلام عند ختم القران :

١- اللهم انك اعنتنى على ختم كتابك الذى انزلته نورا، وجعلته مهيمنا على كل كتاب انزلته، و فضلته على كل‏حديث قصصته.

بار خدايا تو مرا بر ختم (خواندن از آغاز تا انجام) كتاب‏خوديارى نمودى (توفيق دادى) همان كتابى كه آنرا نور و روشنائى‏فرستادى (كه بوسيله آن گمراهى و رستگارى و حلال و حرام‏آشكار گرديده، اشاره بفرمايش خداى تعالى‏ «س‏٤ ى‏١٧٤» :وانزلنا اليكم نورا مبينا يعنى و بسوى شما نورى آشكار و تابان‏ «قرآن‏» فرستاديم) و بر هر كتابيكه (به پيغمبران گذشته) نازل كردى‏گواه گردانيدى (تا بدرستى آن گواهى دهد، اشاره بقول خداى تعالى‏ «س‏٥ ى‏٤٨» :

و انزلنا اليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه من‏الكتاب و مهيمنا عليه يعنى ما بر تو كتاب «قرآن شريف‏» را بحق و راستى فرستاديم كه كتابهائى را كه در برابر آنست تصديق نموده وبر «راستى و درستى‏» آنها گواه است) و بر هر حديث و سخنى كه‏فرموده‏اى برترى داده‏اى (چون در آن اخبار امتهاى گذشته و اخبارآينده و آنچه را كه بندگان تا روز قيامت‏به آن نيازمندند به پاكيزه‏ترين‏لفظ در نيكوترين نظم و ترتيب بيان شده است، اشاره بقول خداى‏تعالى «س‏٣٩ ى‏٢٣»: الله نزل احسن الحديث كتابا متشابها يعنى‏خدا نيكوترين حديث و سخن را فرستاد كه آن كتابى است كه‏ «آياتش در كمال فصاحت و اعجاز» شبيه و مانند يكديگر است).

٢-و فرقانا فرقت‏به بين حلالك و حرامك ،و قرانا اعربت‏به عن شرائع احكامك، و كتابا فصلته لعبادك تفصيلا، ووحيا انزلته على نبيك محمد صلواتك عليه‏واله - تنزيلا

٢- و آنرا فرقان و جدا كننده (بين حق و باطل) گردانيده‏اى كه‏بوسيله آن حلال و حرام خود را از هم جدا كرده‏اى، و قرآن وخوانده شده‏اى كه به آن راههاى احكامت را هويدا ساخته‏اى، وكتاب و نوشته شده‏اى كه آنرا براى بندگانت تفصيل و شرح داده‏اى ( : بعضى در واجبات، محرمات، مستحبات، مكروهات و مباحات،و برخى در عقوبات، اخلاق، آداب و مواعظ، و پاره‏اى در اخبارگذشته و آينده و درباره بهشت و بهشتيان و دوزخ و دوزخيان ومانند آن) و وحيى كه آنرا بر پيغمبرت محمد رحمتها و درودهاى‏تو بر او و بر آل او باد فرستاده‏اى

٣- و جعلته نورا نهتدى من ظلم الضلالة و الجهالة‏باتباعه، و شفاء لمن انصت‏بفهم التصديق الى استماعه،و ميزان قسط لا يحيف عن الحق لسانه، و نور هدى لايطفا عن الشاهدين برهانه، و علم نجاة لايضل من ام قصدسنته، و لاتنال ايدى الهلكات من تعلق بعروة عصمته

٣- و آنرا نور روشنائى گردانيدى كه ما بپيروى از آن از تاريكيهاى‏گمراهى (شرك، كفر، شك و نفاق) و نادانى (معاصى و شبهات) راه‏مى‏يابيم، و شفاء و بهبودى (بيماريها مانند نادانى بحق و نگرويدن‏بخدا و رسول و دوروئى) براى كسيكه فهميدن آنرا از روى تصديق‏و باور نمودن (نه از روى تكذيب و انكار) خواسته، و براى‏شنيدنش خاموش گشته، و ترازوى عدل كه زبانه‏اش (آنچه ميان‏شاهين ترازو است) از حق و درستى برنميگردد، و نور هدايت وراهنمائى كه حجت و دليل آن از گواهان (براى خدا به توحيد ويگانگى او و براى انبياء بتصديق آنها) خاموش نميشود (زيرا قرآن‏بزرگترين برهان و دليل ايشان است‏بر آن) و نشانه نجات و رهائى (از بدبختيها) كه هر كس قصد طريقه و روش آن كند گمراه‏نميگردد، و به هر كه خود را بدستاويز عصمت و نگهدارى آن‏بياويزد و مهالك و تباهيها (بدبختيها و گرفتاريهاى دنيا و آخرت)دست نيابد.

٤- اللهم فاذ افدتنا المعونة على تلاوته، و سهلت جواسى‏السنتنا بحسن عبارته، فاجعلنا ممن يرعاه حق رعايته، ويدين لك باعتقاد التسليم لمحكم اياته، و يفزع الى‏الاقرار بمتشابهه، و موضحات بيناته

٤- بار خدايا چون ما را بر خواندن قرآن كمك عطا كردى، وسختى (فصيح نبودن) زبانهاى ما را به نيكويى عبارت و بيان آن‏آسان گردانيدى، پس ما را از كسانى قرار ده كه آنرا چنانكه شايسته‏حفظ و نگهدارى آنست نگاه ميدارند (به دستورهاى آن عمل‏ميكنند) و ترا اطاعت مينمايند به اعتقاد و باور داشتن تسليم و گردن‏نهادن در برابر آيات محكمه آن (آياتيكه معنى آن بى‏احتمال آشكاراست) و به اعتراف به متشابه (آياتي كه معنى آن آشكار نيست) ودليلهاى روشن آن پناه ببرند (ايمان ميآورند).

٥- اللهم انك انزلته على نبيك محمد -صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مجملا، و الهمته علم عجائبه مكملا، و ورثتنا علمه‏مفسرا، و فضلتنا على من جهل علمه، و قويتنا عليه لترفعنافوق من لم يطق حمله.

٥- بار خدايا تو قرآن را بر پيغمبرت محمد - خدا بر او و آل اودرود فرستد بطور اجمال (بى‏تفصيل و شرح) فرستادى و دانش‏بشگفتيها (رازها)ى آنرا بطور كامل به آنحضرت الهام نمودى، و علم‏و دانش به آنرا با تفسير و توضيح بما (آل محمدعليهم‌السلام ميراث دادى (انتقال نمودى) و ما را بر كسى (همه امت) كه بعلم آن‏نادان است‏برترى بخشيدى، و بر (فهم ظاهر و باطن و اطلاع‏به اسرار و عجائب و اصطلاح و عمل به مقتضاى) آن توانائى دادى تابر كسيكه طاقت زير بار رفتن آنرا نداشت (نميتوانست معنى آنرادريابد) شرافت و بزرگى دهى (سيد جليل على‏ابن طاووس -رحمة‏الله فرموده :

شايسته است فرمايش امامعليهم‌السلام : وررثت ناعلمه و فصلتنا و مانند آن بالفاظى كه مناسب حال خواننده دعا است عوض شود، مرحوم سيد عليخان در شرح صحيفه پس ازنقل كلام سيد فرمود : شايسته‏تر عوض كردن ضمير است و بس،پس گفته ميشود : وورثت اوصياءه علمه مفسرا، و فضلتهم على من‏جهل علمه، و قويتهم عليه لترفعهم فوق).

٦- اللهم فكما جعلت قلوبنا له حملة، و عرفتنا برحمتك‏شرفه و فضله، فصل على محمدن الخطيب به، و على آله‏الخزان له، و اجعلنا ممن يعترف بانه من عندك حتى لايعارضنا الشك فى تصديقه، و لايختلجنا الزيغ عن قصدطريقه.

٦- بار خدايا، همچنانكه دلهاى ما را نگاهدارندگان قرآن قراردادى، و برحمت‏خود بزرگى و برترى آنرا بما شناساندى، پس برمحمد كه به آن خطبه خواند و (مردم را) پند داد، و بر آل او گنجينه‏داران (نگهداران) آن درود فرست، و ما را از كسانى قرار ده كه‏اعتراف دارند آن از جانب تو است تا در تصديق و باور نمودن آن‏شك و دودلى بما روى نياورد، و لغزشى ما را از راه راستش بازنداشته و جدا نسازد.

٧- اللهم صل على محمد و اله، و اجعلنا ممن يعتصم‏بحبله، ويا وى من المتشابهات الى حرز معقله، و يسكن‏فى ظل جناحه، و يهتدى بضوء صباحه، و يقتدى بتبلج‏اسفاره، و يستصبح بمصباحه، و لايلتمس الهدى فى غيره.

٧- بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست، و ما را از كسانى قرارده كه بريسمان (يا عهدوپيمان) قرآن چنگ ميزنند، و از چيزهائيكه‏مانند يكديگرند و بهم اشتباه ميشوند (كه حق در آنها از باطل‏شناخته نگردد) به پناهگاه محكم و استوارش پناه ميبرند، و در سايه‏بال (حمايت و نگهدارى) آن آرام گيرند، و به روشنى بامدادش راه‏مينمايند، چنانكه بروشنى صبح چيزهاى پوشيده به تاريكى شب‏آشكار ميشود، همچنين از راهنمائى قرآن بحقائق پنهان شده درتاريكى جهل و نادانى دست مييابند) و به درخشيدن روشنائى آن‏اقتدا ميكنند (از احكام و دستورهاى آن پيروى مينمايند) و ازچراغ آن چراغ ميافروزند (بوسيله آن بحقائق و علوم پى ميبرند) وهدايت و رستگارى را در غير آن (بگمان اينكه حق و درست‏آنست) نميطلبند (زيرا طلب هدايت در غير قرآن كفر و گمراهى‏است، رسول خدا -صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم - فرموده : كسيكه هدايت رادر غير قرآن بطلبد خداوند او را گمراه گرداند).

٨- اللهم و كما نصبت‏به محمدا علما للدلالة عليك، وانهجت‏باله سبل الرضا اليك، فصل على محمد و اله، واجعل القران وسيلة لنا الى اشرف منازل الكرامة، و سلمانعرج فيه الى محل السلامة، و سببا نجزى به النجاة فى‏عرصة القيمة، و ذريعة نقدم بها على نعيم دار المقامة

٨- بار خدايا همچنانكه بوسيله قرآن (كه بزرگترين معجزات‏است) محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را براى دلالت و راهنمائى بر (شناسائى و بى‏هتمائى) خويش نشانه بر پاداشتى، و به آل او (اوصياء آنحضرت) راههاى رضا و خوشنودى بسوى خود را آشكارساختى، پس بر محمد و آل او درود فرست، و قرآن را براى مادستاويز رسيدن به گراميترين منزلهاى ارجمند قرار ده، و نردباني كه‏براى رسيدن بجايگاه سلامت و بى‏گزند (بهشت) بر آن بالارويم، وسببى كه به آن رهائى (از عذاب و كيفر) در عرصه و فراخى قيامت راپاداش يابيم، و وسيله‏اى كه به آن بر نعمت فراوان سراى اقامت وماندن (بهشت) درآئيم.

٩- اللهم صل على محمد و اله، واحطط بالقران عنا ثقل‏الاوزار، وهب لنا حسن شمائل الابرار، واقف بنا اثارالذين قاموالك به اناء الليل و اطراف النهار حتى تطهرنامن كل دنس بتطهيره، و تقفوبنا اثار الذين استضاؤابنوره، ولم يلههم الامل عن العمل فيقطعهم بخدع غروره

٩- بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست، و بوسيله قرآن بارسنگين گناهان را از ما بيانداز، و خوهاى نيكوى نيكوكار آن را بماببخش، و ما را پيرو نشانه‏ها (راهها)ى كسانى بگردان كه در ساعات‏شب و بامداد و شام قرآن را براى تو بپاداشتند (در خواندن و عمل‏به آن كوشش مينمودند) تا بسبب پاك كردن (رفتار طبق اوامر ونواهى و سائر دستورهاى) آن ما را از هر چركى (گناهان) پاك‏نمائى (بيامرزى) و پيروى نشانه‏هاى كسانى گردانى كه بروشنائى (راهنمائى) قرآن روشنى (راه رستگارى) جستند، و آرزو (ى طول‏عمر و جمع مال و مانند آن) آنها را از كار (بندگى) باز نداشته كه‏بفريبها (جور و واجورها)ى فريبش آنانرا فرا گرفته تباه (بدبخت)گرداند.

١٠- اللهم صل على محمد و اله، و اجعل القران لنا فى ظلم‏الليالى مونسا، و من نزغات الشيطان و خطرات الوساوس‏حارسا، و لاقدامنا عن نقلها الى المعاصى حابسا، ولالسنتنا عن الخوض فى الباطل من غيرما افة مخرسا، ولجوارحنا عن اقتراف الاثام زاجرا، و لماطوت الغفلة عنامن تصفح الاعتبار ناشرا، حتى توصل الى قلوبنا فهم‏عجائبه، وزواجر امثاله التى ضعفت الجبال الرواسى على‏صلابتها عن احتماله

١٠- بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست، و قرآن را براى ما درتاريكيهاى شب (كه در آن وحشت و ترس پيش آيد) مونس و آشنا،و از تباهكاريهاى شيطان (برانگيختن او انسانرا بر آنچه سزاوارنيست) و از دردل گذراندن انديشه‏هاى بد حافظ و نگاهدارنده، وبراى گامهاى ما از بردنشان ما را بسوى گناهان، بازدارنده، و براى‏زبانهامان از فرو رفتن در باطل و نادرستى (دروغ، بيهوده و بيجاسخن گفتن) بى‏آنكه از مرض و بيمارى باشد گنگ كننده، و براى‏انداممان از بجا آوردن گناهان منع كننده، و براى تامل و انديشه درعبرت و پند گرفتن (از گرفتاران به اعمال و كردار خويش) كه غفلت‏و فراموشى ما آنرا در هم پيچيده گشاينده گردان تا فهم و دانستن‏شگفتيها (علوم و مواعظ و حكم) و مثلها و داستانهاى منع كننده (از گناهان) آنرا، كه كوههاى استوار با سختى آنها از زير بار رفتن آن‏ناتوانند، بدلهاى ما برسانى (اشاره بفرمايش خداى تعالى «س‏٥٩ى‏٢١»: لو انزلنا هذا القران على جبل لرايته خاشعا متصدعا من‏خشية الله و تلك الامثال نضربها للناس لعلهم يتفكرون يعنى اگراين قرآن را بر كوهى ميفرستاديم ميديدى كه كوه «با بزرگى وسختى‏» از ترس خدا فروتن و شكافته و از هم ريخته ميگشت، واين مثلها را براى مردم ميزنيم اميدوار باش كه ايشان تفكر وانديشه نمايند «در اين بيان توبيخ و سرزنش است‏بر سخت دلى‏انسان و فروتنى نكردن او هنگام خواندن قرآن و انديشه نكردنش‏براى آنچه در آنست‏»)

١١- اللهم صل على محمد و اله، و ادم بالقران صلاح‏ظاهرنا، و احجب به خطرات الوساوس عن صحة‏ضمائرنا، واغسل به درن قلوبنا و علائق اوزارنا، واجمع به‏منتشر امورنا، واروبه فى موقف العرض عليك ظماهواجرنا، واكسنابه حلل الامان يوم الفزع الاكبر فى‏نشورنا

١١- بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست، و بوسيله قرآن خير ونيكى و آراستگى برون ما را ثابت و پابرجا گردان، و در دل‏گذراندن ا نديشه‏هاى بد را از سلامتى درونهاى ما بازدار، و چركى‏دلهامان (غفلت، نادانى، سختى و مانند آن‏ها) و علاقه‏ها و وابستگى‏گناهانمان را بشوى (از ميان ببر) و كارهاى پراكنده شده ما رافراهم‏آور، و در جاى صف بستن و بيك رشته درآمدن درپيشگاهت (روز رستاخيز) تشنگى ما را در جاهاى بسيارى گرم‏ سيراب‏نما، و در روز ترس بزرگ (روز قيامت) هنگام زنده‏ شدنمان ما را بجامه‏هاى امان و زنهار (از آتش دوزخ) بپوشان

١٢- اللهم صل على محمد و اله، واجبر بالقران خلتنا من‏عدم الاملاق، وسق الينابه رغد العيش و خصب سعة‏الارزاق، و جنبنا به الضرائب المذمومة و مدانى‏الاخلاق، واعصمنابه من هوة الكفرو دواعى النفاق حتى‏يكون لنا فى القيمة الى رضوانك و جنانك قائدا، و لنا فى‏الدنيا عن سخطك و تعدى حدودك ذائدا، و لما عندك‏بتحليل حلاله و تحريم حرامه شاهدا

١٢- بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست، و بوسيله قرآن فقر وبى‏چيز ما را به نداشتن احتياج و نيازمندى اصلاح فرما، و گشايش‏زندگانى و بسيارى فراخى روزيها را بسوى ما روان گردان، و ما رااز خوهاى نكوهيده و اخلاق پست دور نما، و از دره گود كفروچيزهائى كه نفاق و دوروئى را پيش‏آورد نگاهدار، تا در روزرستاخيز قرآن ما را بسوى خوشنودى و بهشت تو كشاننده، و دردنيا از خشم (دورى رحمت) تو و تجاوز و گذشتن از احكام تو بازدارنده، و براى آنچه در حكم تو است‏بحلال دانستن حلال آن وحرام شمرده حرام آن گواهى دهنده باشد.

١٣- اللهم صل على محمد و اله، و هون بالقران عندالموت على انفسنا كرب السياق، و جهد الانين، و ترادف‏الحشارج اذا بلغت النفوس التراقى، و قيل من راق؟ وتجلى ملك الموت لقبضها من حجب الغيوب، و رماهاعن قوس المنايا باسهم وحشة الفراق، و داف لها من‏ذعاف الموت كاسا مسمومة المذاق، و دنا منا الى‏الاخرة رحيل و انطلاق، و صارت الاعمال قلائد فى‏الاعناق، و كانت القبور هى الماوى الى ميقات يوم‏التلاق

١٣- بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست، و بوسيله قرآن هنگام (رسيدن) مگر اندوه جان كندن و سختى ناله كردن و پى‏درپى بودن‏ناله‏هاى وقت جان كندن (يا پى‏درپى بودن غرغره‏ها و بشمار افتادن‏نفسهاى در وقت جان سپردن) را بر ما آسان فرما آنگاه كه جانهابه چنبرهاى گردن رسد (گفته‏اند : از لطف و توفيق خداوند متعال‏است‏ببندگان كه فرشته مرگ را در گرفتن جانها امر فرموده ازانگشتهاى پا شروع نمايد آنگاه تدريجا و كم‏كم به بالا آيد تا به سينه وگلو رسد براى اينكه بنده در اين مدت بتواند از روى دل بخدا روآورد و وصيت و توبه نمايد پيش از آنكه عالم ديگر را بچشم ببيند و روحش از بدن بيرون شود كه از اين راه اميد به نيكوئى پايان كاراو ميباشد) و گفته شود كيست افسونگر؟ (ياران و خويشان محتضرو مرگ رسيده گويند :

كيست دعا خواند كه اين بيمار بهبودى يابد؟يا كيست كه بتواند اين انسانرا كه نزديك مردن است‏بافسون‏بهبودى دهد؟ كسى نيست و نميتواند! يا برخى از فرشتگان گويند : كدام يك از شما فرشتگان روح اين محتضر را بالا مى‏بريد، فرشتگان رحمت‏يا فرشتگان عذاب؟ اين جمله از دعا اقتباس ازقول خدايتعالى است «س‏٧٥ ى‏٢٦»: كلا اذا بلغت التراقى «ى‏٢٧»و قيل من راق يعنى چنين نيست «كه دنيا خواهان دل بر دنيا توانندنهاد و از آخرت غفلت نمايند» چون جانشان به چنبر گردن رسد وگفته شود : كيست افسونگر «به دعا يا طبيب و بهبودى دهنده به‏دواء») و فرشته مرگ براى گرفتن آن جانها از پرده‏هاى پنهانيها (ى‏از عقل و علم بشر) آشكار گردد، و آنها را به تيرهاى ترس فراق وجدائى (از دنيا) از كمان مرگها بزند، و براى آن جانها جامى راكه‏زهر آلود است چشيدن از آن از زهر مرگ آميخته سازد، و كوچ‏كردن و روان شدن ما (از دنيا) بسوى آخرت نزديك شود، و اعمال‏و كردارها (مانند) گردن‏بندهايى در گردنها گردد (اشاره بقول‏خدايتعالى «س‏١٧ ى‏١٣» :و كل انسان الزمناه طائره فى عنقه يعنى‏و عمل هر انسانى را «هر كه باشد» در گردن او واجب و لازم‏گردانيديم «عملش با او است و مانند گردن‏بند هرگز از او جدانميشود») و تا وعده‏گاه روز بهم رسيدن (روز قيامت كه جانها بابدنها، يا اهل آسمان با اهل زمين، يا ستمگر با ستمكشيده يا غيرآنها كه خدا ميداند بهم رسند) گورها آرامگاه باشد.

١٤- اللهم صل على محمد و اله، و بارك لنا فى حلول دارالبلى، و طول المقامة بين اطباق الثرى، و اجعل القبوربعد فراق الدنيا خير منازلنا، و افسح لنا برحمتك فى‏ضيق ملاحدنا، و لا تفضحنا فى حاضرى القيمة بموبقات‏اثامنا

١٤- بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست، و فرود آمدن به خانه‏كهنه (از هم ريخته : قبر) و بسيار ماندن در ميان طبقه‏هاى خاك رابراى ما مبارك و نيكوساز، و قبرها را پس از مفارقت و جدائى ازدنيا براى ما (تا رسيدن بهشت) بهترين منزلها قرار ده (رسول‏خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده : قبر نخست منزل از منزلهاى آخرت است اگركسى از آن نجات و رهائى يافت پس از آن آسانتر از آنست، و اگرنجات نيافت پس از آن سختتر از آنست) و تنگى لحدهامان (شكافتگيهاى قبر) را بوسيله رحمت و مهربانيت گشاده گردان، وما را در ميان گروه بسيارى كه در قيامت‏حاضر ميشوند به گناههاى‏تباه سازنده‏مان رسوا مكن

١٥- و ارحم بالقران فى موقف العرض عليك ذل مقامنا،و ثبت‏به عند اضطراب جسر جهنم يوم المجاز عليها زلل‏اقدامنا، و نور به قبل البعث‏سدف قبورنا، و نجنا به من‏كل كرب يوم القيمة و شدآئد اهوال يوم الطامة

١٥- و بوسيله قرآن در جاى صف بستن و به يك رشته درآمدن دربرابر تو برخوارى مقام و مرتبه ما رحم فرما، و هنگام لرزيدن پل‏دوزخ در روز گذشتن از آن لغزش گامهاى ما را ثابت و پابرجا بدار (اخبار بسيار از ائمه معصومينعليه‌السلام رسيده : روز قيامت پلى برروى دوزخ كشيده ميشود كه اول آن موقف و جاى ايستادن براى‏حساب و وارسى است و آخر آن بر در بهشت است، هر كه خدا رااطاعت كرده از آن ميگذرد و به بهشت ميرود و هر كه او را معصيت‏نموده از دو سمت آن به آتش می افتد، و در وصف آن رسيده : كه از موباريكتر و از شمشير برنده‏تر است، و مؤمن مانند برق تندرو از آن‏ميگذرد، و در بعض اخبار رسيده :

صراط و پل دوزخ ميلرزد واهلش را ميلرزاند بطوريكه مفاصل و پيوندهاى اندام ايشان بهم‏زده ميشود، و مردم مانند مورچه‏هاى ريز در آتش ميافتند، و جزكسى را كه خدا رحم ميكند از آن رهائى نمييابند) و پيش ازبرانگيختن (زنده شدن در قيامت) تاريكى قبرهاى ما را روشن‏فرما، و ما را روز رستاخيز از هر اندوهى و از ترسهاى سخت روزقيامت (كه مصيبت و سختى آن بالاترين مصائب و سختيها است)نجات ده

١٦- و بيض وجوهنا يوم تسود وجوه الظلمة فى يوم‏الحسرة و الندامة، و اجعل لنا فى صدور المؤمنين ودا، ولا تجعل الحيوة علينا نكدا

١٦- و روهاى ما را سفيد (شادمانمان) گردان روزيكه روهاى‏ستمگران سياه ميشود (افسرده ميگردند) در روز افسوس وپشيمانى گمراهان، (اشاره بقول خداى تعالى «س‏١٩ ى‏٣٩»: وانذرهم يوم الحسرة يعنى ايشانرا از روز پشيمانى «روز قيامت‏»بترسان) و براى ما در دلهاى اهل ايمان محبت و دوستى قرار ده (اشاره بقول خداى تعالى «س‏١٩ ى‏٩٦» :

ان الذين امنوا و عملواالصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا يعنى همانا آنانكه ايمان‏آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند بزودى خداوند بخشاينده‏براى ايشان «در دلهاى مؤمنين‏» محبت و دوستى قرار ميدهد «چنانكه در دلهاى دشمنانشان رعب و ترس ميافكند») و زندگى رابر ما سخت و دشوار مگردان

١٧- اللهم صل على محمد عبدك و رسولك كما بلغ‏رسالتك، وصدع بامرك، و نصح لعبادك

١٧- بار خدايا بر محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بنده و فرستاده خود درود فرست، همچنانكه پيام ترا رسانيد، و فرمانت را بصداى بلند و آشكارا بيان‏كرد (اشاره بقول خداى تعالى «س‏١٥ ى‏٩٤»: فاصدع بما تؤمر واعرض عن المشركين يعنى پس بصداى بلند و آشكارا آنچه را كه ‏به آن مامورى برسان و ازكفار رو بگردان) و بندگانت را پند داد (كه‏براه حق درآيند)

١٨- اللهم اجعل نبينا - صلواتك عليه و على اله يوم القيمة‏اقرب النبيين منك مجلسا، و امكنهم منك‏شفاعة، و اجلهم عندك قدرا، و او جههم عندك جاها ١٨- بار خدايا پيغمبر ما را - درودهاى تو بر او و آل او باد روزرستاخيز از جهت مرتبه و مقام نزديكترين پيغمبران بخود، و ازجهت‏شفاعت و ميانجيگرى (از گناهكاران امت) برترين ايشان، واز جهت قدر و منزلت‏بزرگترين آنها، و از جهت جاه و جلال‏آبرومندترين آنان نزد خود قرار ده

١٩- اللهم صل على محمد و ال محمد، و شرف بنيانه، وعظم برهانه، و ثقل ميزانه، و تقبل شفاعته، و قرب‏وسيلته، و بيض وجهه، و اتم نوره، وارفع درجته

١٩- بار خدايا بر محمد و آل محمد درود فرست، و بنا و ساختمان‏او را بلند كن (دين مقدسش را بر همه اديان برترى ده) و دليل او (قرآن كريم) را بزرگ گردان (بر همه آشكارساز) و ترازوى (حسنات) او را سنگين نما، و شفاعتش را (درباره گنهكاران) بپذير، و منزلتش را (نزد خود) نزديك، و رو سفيدش (شادمانش)فرما و نورش را كامل (دينش را در همه جاى جهان منتشر) ساز، ودرجه و مرتبه‏اش را بالا بر

٢٠- و احينا على سنته، و توفنا على ملته وخذ بنامنهاجه،واسلك بنا سبيله، و اجعلنا من اهل طاعته، و احشرنا فى‏زمرته، و اوردنا حوضه، واسقنابكاسه

٢٠- و ما را بر طريقه و روش او زنده بدار، و بر دين او بميران، ودر راه آشكارش سيرده، و براه و طريقه‏اش ببر، و از فرمانبران اوقرار ده، و در گروه او گردآور، و به حوض او (نهرى كه خداى تعالى‏در بهشت‏به آنحضرت عطا فرموده و برگزيدگان امت روز قيامت درآن وارد ميشوند) واردساز، و ازجام آن حوض سيراب گردان

٢١- و صل اللهم على محمد و اله، صلوة تبلغه بها افضل‏ما يامل من خيرك و فضلك و كرامتك، انك ذورحمة‏واسعة، و فضل كريم

٢١- و درود فرست - بارخدايا بر محمد و آل او درودى كه بوسيله‏آن او را به بهترين نيكى و بخشش و بزرگواريت كه اميدوار است‏برسانى، زيرا تو داراى رحمت گشاده و بخشش بزرگى (كه فنا ونيستى و گم شدن در آن راه ندارد)

٢٢- اللهم اجزه بما بلغ من رسالاتك، وادى من اياتك،ونصح لعبادك، و جاهد فى سبيلك، افضل ما جزيت احدامن ملائكتك المقربين، و انبيائك المرسلين المصطفين،و السلام عليه و على اله الطيبين الطاهرين و رحمة الله وبركاته.

٢٢- بار خدايا او را در برابر اينكه پيغامهاى ترا رسانيد، و آيات (قرآن مجيد، يا نشانه‏هاى پروردگارى و يگانگى) ترا اداء نمود (مردم را به آن راهنمائى كرد) و بندگانت را پند و اندرز داد، و در راه‏تو (بدست و زبان) كوشش و كارزار كرد پاداش ده، به بهترين‏پاداشى كه به يكى از فرشتگاني كه از خواص و نزديكان درگاه توهستند، و پيغمبران فرستاده شده برگزيده خود داده‏اى، و درود ومهربانى و نيكيهاى بسيار خدا بر او و بر آل او كه (از چركى جهل ونادانى) پاكيزه و (بعلم و ايمان آراسته و از پليدى ميلاد و آلودگى‏معاصى و فساد) پاك‏اند.والسلام)

فهرست مطالب

معرفى صحيفه سجاديه 2

شرح‏هاى صحيفه 9

زندگى امام سجاد (عليه السلام) 10

موضعگيرى امام سجاد (عليه السلام) در دوران اين حكومت‏ها 14

ترسيم كلى از مبارزه ائمه (عليهم السلام) 15

مشكلات موجود در آغاز دوره اول 17

1- جو رعب و وحشت : 17

٢- انحطاط فكرى : 19

٣- فساد اخلاقى : 20

٤- فساد سياسى 22

مسئوليت امام سجاد (عليه السلام) 23

دعاى ختم قرآن 25

فهرست مطالب 39


4

5