زندگانی صدّیقه کبری حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

زندگانی صدّیقه کبری حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)60%

زندگانی صدّیقه کبری حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نویسنده:
محقق: هدایت گران راه نور
مترجم: محمد صادق شریعت
گروه: حضرت فاطمه علیها السلام

  • شروع
  • قبلی
  • 17 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6372 / دانلود: 3144
اندازه اندازه اندازه
زندگانی صدّیقه کبری حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

زندگانی صدّیقه کبری حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

نویسنده:
فارسی

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنین عليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام گردیده است.

زندگاني حضرت فاطمهعليها‌السلام هدايتگران راه نور - زندگانى صدّيقه كبرى حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام

نويسنده: آية الله سيد محمد تقى مدرسى

مترجم: محمد صادق شريعت

پيشگفتار

الحمد للَّه ربّ العالمين، وصلّى اللَّه على محمّد سيّد النبيّين، وعلى أميرالمؤمنين وقدوة الصدِّيقين، وعلى فاطمة الزهراء سيّدة نساء العالمين،وعلى أبنائهما الكرام المعصومين.

چون خداوند بخواهد قلم يكى از بندگانش را توفيق ارزانى دارد، او را به نوشتن درباره يكى از اوليائش شرافت مى بخشد. و اگر قرار باشد درباره شخصيتى چون فاطمه زهراعليها‌السلام سخن گفته شود، طبيعى است كه اين توفيق به مراتب بالاتر از هر شرافت اين جهان و رستگارى آن جهان است.

از جمله نعمتها و الطاف خداوند بر اين بنده آن بود كه مرا در جوانى توفيق داد تا مجموعه اى مختصر درباره زندگى چهارده معصوم به نگارش درآورم امّاشرايط به گونه اى بود كه فرصت چاپ و نشر اين سلسله فراهم نيامد تا امروزكه اين امكان فراهم شد و خدا را از اين بابت سپاسگزارم.

اميدوارم خداوند اين مختصر را ذخيره اى براى روز قيامت اين بنده مسكين قرار دهد.

انّه العفوّ الغفور محمّد تقى مدرّسى

درباره حضرت زهراعليها‌السلام

نام: فاطمهعليها‌السلام

پدر و مادر: محمد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خديجه كبرىعليها‌السلام

شهرت: زهرا، صدّيقه، كبرى، طاهره، راضيه، مرضيّه، انسيّه، بتول، زهره، حوريّه، محدَّثه، و...

كنيه: امّ الحسنين، امّ ابيها و امّ الْاَئمّة

زمان و محل تولّد: در آستانه طلوع فجر روز جمعه ۲۰ جمادى الثانيّه سال ۵ بعثت، در مكّه متولد شد.

هجرت وزمان ازدواج: در سن حدود هشت سالگى همراه حضرت علىعليه‌السلام به مدينه مهاجرت كرد، و در سال دوم هجرت، در آغاز ماه ذيحجّه، با آن حضرت ازدواج نمود، و داراى پنج فرزند به نامهاى، حسن، حسين، زينب، امّ كلثوم و محسن گرديد.

زمان و محل شهادت: بين نماز مغرب و عشاء در ۱۵ يا ۱۳ جمادى الاولى، يا سوّم جمادى الثانيه سال ۱۱ هجرى، در سن ۱۸ سالگى در مدينه به شهادت رسيد.

مرقد: مرقد شريف آن بانوى با عظمت در يكى از اين سه محل است، كنار قبر پيامبر، در قبرستان بقيع، بين منبر وقبر پيامبردر مسجدالنبىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم زيارت مى شود.

دوران عمر، دو بخش:

۱ - دوران ملازمت با پدر و همسر.

۲ - دوران چند ماهه بعد از رحلت رسول خدا كه از نظر اجتماعى و سياسى بسيار مهم بود.

بخش اول: بنياد پاك

( وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ ) (۱)

و زمين پاك برون آيد گياهش به اجازه پروردگارش.

محمّد بن عبداللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، فرستاده خدا و آخرين پيامبر و سرور تمام پيام آوران الهى، پدر فاطمه زهرا - پيامبرى بزرگ و پدرى گرامى - بود.

خديجه دختر خويلد، ام المومنين و نخستين زن مسلمان و حامى دين اسلام و فداكار در راه تحقّق مكتب و اهداف آن، مادر فاطمه بود.

درميان نياكان پيامبر به شخصى به نام لؤى بن غالب برمى خوريم كه نسب خويلد پدر خديجه بدين گونه به او مى رسد: خويلد پسر اسد، پسرعبدالعزى، پسر قصى بن كلاب، پسر كعب، پسر لؤى، پسر غالب.

خويلد خود از بزرگان قريش و از توانگران مكّه بود. وى سه فرزندداشت به نامهاى عوّام، هاله و خديجه.

اين عوّام پدر زبير بن عوّام و داماد شخصيت بزرگ قريش، يعنى عبدالمطلّب، نياى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود. از اين رو زبير از دو سوى با فاطمه زهرانسبت داشت. از يك سو پسردايى وى بود و از سوى ديگر پسر عمه او.

امّا هاله دختر خويلد و خواهر خديجه بود. او تا پس از هجرت هم زنده بود وگاه از اوقات براى ديدار رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به مدينه مى آمد.پيامبر نيز به خاطر نسبتى كه هاله با خديجه، همسر دلسوز و فداكارش،داشت او را بسيار ارج مى نهاد.

امّا عايشه كه مانند ديگر زنانى كه به سايرهمسران شوهرانشان حسادت مى كنند، از اين بابت دستخوش ناراحتى وحسادت مى شد و زبان به اعتراض مى گشود. پيامبر، او را از اين كاربازمى داشت و جايگاه و موقعيّت والاى خديجه را كه به موجب آن سبب مى شد تا خواهرش را مورد احترام خاصّى قرار دهد، تشريح مى كرد.

* * * چنين انتظار مى رفت كه خديجه در جوانى با پسرعمويش نوفل بن اسدازدواج كند. امّا اين ازدواج به خاطر دلايلى انجام نشد چراكه نوفل يكى ازحُكماى جزيرة العرب بود كه همواره در جستجوى «حقيقت» مى گشت وبه همين خاطر نمى توانست ازدواج كند. امّا پس از مدّتى يكى از بزرگان بنى تميم به نام هند بن بناس براى ازدواج با خديجه پيشقدم شد. ولى بادرگذشت هند، اين ازدواج براى خديجه ثمرى دربر نداشت و خديجه پس از وى به عنوان بيوه زنى ثروتمند باقى ماند.

پس از مرگ هند، يكى از بزرگان مشهور عرب به نام عتيق بن عابد،خديجه را به همسرى خود درآورد. ثمره اين پيوند دخترى بود كه او را «هند» ناميدند. امّا عتيق نيز بِمُرد و دختر يتيم خود را در خانه خديجه ازپسِ خويش به يادگار گذارد.

تولّد خديجه پانزده سال پيش از رويداد تاريخى هجوم ابرهه به مكّه بود. اعراب، اين حمله را مبدأ تاريخ خود گرفته اند. و آن را «عام الفيل» نام نهادند.

از آنجا كه ميلاد رسول اكرم درهمان واقعه «عام الفيل» اتفاق افتاده مى توان پى برد كه خديجه پانزده سال بزرگتر از پيامبر بوده است. با اين وجود پيامبر سوّمين كسى بود كه خديجه را به همسرى مى گرفت. چراكه خديجه خود به اين پيوند، تمايل داشت و از طرفى پيامبر روح خيرخواهى و حق جويى را در خديجه تشخيص داده و دانسته بود كه وى زنى است با حكمت و داراى اخلاقى والا.

خديجه هم پس از آنكه پيامبر سفرى تجارى با سرمايه او كرد ونسبت به وى شناخت حاصل نمود به پيامبر علاقمند شد. بويژه آنكه غلام خديجه كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را در اين سفر همراهى مى كرد، خديجه را از روح بزرگوار آن حضرت و نشانه هاى نبوغ و عظمت وى آگهى داده بود. البته دور نيست كه خديجه خود در اين ميان به گونه اى از نبوّت پيامبر آگاه شده بود و از اين رو دوست مى داشت كه اين پيوند انجام پذيرد.

پيوند سعادتمندانه و تازه خديجه با ميمنت و فرخندگى انجام گرفت.در واقع اين ازدواج را بايد يكى از پيوندهاى پربركت در اسلام تلقى كرد.خديجه از اين ازدواج، صاحب فرزندانى شايسته شد:

۱ - قاسم: وى پيش از بعثت به دنيا آمد و درهمان هنگام نيز از دنيارفت. به همين دليل مردم پيامبر را با كنيه ابوالقاسم ياد مى كردند.

۲ - عبداللَّه: بنابر قول مشهور اين كودك هم سرنوشتى مانند سرنوشت برادرش قاسم داشت.

۳ - طاهر: اين كودك در روزگار ظهور اسلام چشم به جهان گشود ازاين رو وى را طاهر ناميدند. امّا طاهر نيز پس از مدتّى درگذشت.

۴ - زينب: او بزرگترين دختر پيامبر بود و با پسرخاله اش، ابوالعاص بن ربيع، ازدواج كرد. زينب از اين ازدواج صاحب دو فرزند شد. يكى دختر به نام امامه و ديگرى پسر به نام على. امامه پس از درگذشت حضرت فاطمه و بنا به وصيّت خود آن حضرت، به همسرى حضرت على درآمد. امّا پسر زينب، على، درهمان كودكى درگذشت، زينب خود نيزدر سال هشتم هجرت از دنيا رفت.

۵ - رقيه: او با پسر عمويش عتبة بن ابى لهب ازدواج كرد. امّا عتبه همچون پدرش ابولهب، از دشمنان سرسخت اسلام بود و مشكلات بسيارى بر سر راه آيين جديد فراهم آورده بود. از اين رو پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بروى نفرين كرد، نفرينش نيز كارگر افتاد. زيرا درندگان حجاز عتبه رادَريدند و بدين ترتيب رقيه بيوه شد.

پس از عتبه، رقيه به همسرى عثمان بن عفّان درآمد و از او صاحب پسرى شد به نام عبداللَّه. امّا اين پسر درهمان دوران كودكى درگذشت.

ثمره ازدواج آنها، تنها همين يك فرزند بود تا آنكه رقيه دعوت پروردگارش را اجابت كرد. رقيه دقيقاً درهمان هنگامى كه پيامبر دركنارچاههاى بدر مشغول نبرد با كفار قريش بود، چشم از جهان بربست.

۶ - ام كلثوم: اين دختر را - به نام مادر پيامبر، يعنى آمنه بنت وهب- آمنه نام نهادند. آمنه با پسر عمويش عتبة بن ابى لهب پيوندزناشويى بست. امّا اين پيمان به خاطر اختلاف موجود ميان دوطرف باسعادت همراه نبود. زيرا ابولهب همچنان بر دشمنى و سرسختى خود برضدّاسلام اصرار مى ورزيد و پسرش را واداشت تا براى آزردن پيامبر دخترش را طلاق دهد.

پس از آنكه ام كلثوم از عتبه جدا شد، عثمان بن عفّان او را به همسرى گرفت چراكه در آن هنگام رقيه مرده بود. ام كلثوم نيز در سال نهم هجرت، ديده از جهان فرو بست

۷ - فاطمه زهراعليها‌السلام .

* * * خديجه با ثروت فراوان و تجارت گسترده اش، بانوى توانگر حجاز به شمار مى آمد و به خوشخويى و خردمندى زبانزد بود. چون خديجه باپيامبر پيوند زناشويى بست، در تدبير امور مربوط به داخل و خارج خانه و نيز در پرورش فرزندانى پاك و شايسته، همسرى نمونه قلمداد مى شد.

چون پيامبر اكرم، به رسالت مبعوث شد، خديجه پيش از هركس ديگرى به اسلام گرويد و خود را با تعاليم ارزشمند اسلام هماهنگ كردوبا پشتكارى بى نظير در تبليغ و گسترش اسلام از هيچ تلاشى فروگذارى نكرد. وى همچنين همه ثروت خود را براى پيشبُرد اسلام در راه خدا و دردست پيامبر قرارداد تا آن حضرت هرگونه كه خود مى داند ومى خواهد،آن را در راه خدا مصرف كند.

از آنجا كه در آغاز نخستين كسانى كه به دعوت پيامبر گرويدند، مردم مستمند و تهيدست بودند. رسول خدا با كمال سخاوت، ثروت خديجه رابه مصرف زندگى تازه مسلمانان تنگدست مى رساند و بردگان را با پول خديجه مستقيماً و يا به واسطهّ كسانِ ديگرى چون ابوبكر، كه مردى توانگر بود، مى خريد و آزادشان مى كرد. توانگران قريش نيز مى دانستندكه ابوبكر با ثروت خديجه و به دستور پيامبر به خريد بردگان مى پردازد.

اين بخشش پايان ناپذير از سوى خديجه به پيامبرى تقديم شده بود كه حتّى يك كلمه هم از روى هوا و هوس سخن نمى گفت تا مگر يك حقيقت را آشكار سازد. حقيقتى كه اينك بردوش مكتب، چونان نشانى افتخارآميز جلوه گر است. اين حقيقت آن بود كه پيامبر فرمود: «اسلام به شمشير على و ثروت خديجه استوار شد».

در واقع ثروت حضرت خديجه به منزله سنگ بناى ساختار اقتصادى امّت اسلامى و شمشير حضرت على همانند دژ استوار ساختار سياسى آن محسوب مى شد. وقتى اين دو بازوى نيرومند در كنار پيامبرى كه صاحب وحى و منزلگاه رسالت آسمانى بود، قرار گرفتند ساختار فرهنگى واقتصادى و سياسى امّت اسلامى به حدّ كمال رسيد.

از طرفى تكامل روحى و همكاريهاى فكرى خديجه با مكتب اسلام،در تمام مواردى كه تا آن هنگام بر پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل شده بود،اين امكان را به پيامبر مى داد تاحضرت خديجه را در زمره چهار زن كامل دنيا قلمداد كند. چنان كه از آن حضرت نقل كرده اند، وى فرموده است: ازمردان، بسيارى به كمال دست يافته اند، امّا از زنان جز اين چهار تن،كس ديگرى به كمال نرسيد:

آسيه دختر مزاحم، مريم دختر عمران، خديجه دختر خويلد و فاطمه دختر محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم (۲) .

* * * همين امور بود كه چون خديجه وفات يافت، پيامبر از مرگ او بسيارمتأسّف شد. چراكه مرگ خديجه در گسترش دعوت پيامبر اكرم تأثيرفراوانى گذارد. تا آنجا كه سالِ درگذشت خديجه به عنوان عام الحزن «سال اندوه» نامگذارى شد. در اين سال دو مُصيبت بزرگ بر پيامبر اكرم واقع شد. يكى درگذشت ابوطالب كفيل و ياور پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در تمام گرفتاريها و ديگرى مرگ خديجه دختر خويلد همسر مهربان و حامى راستين پيامبر و آيين او.

شجره مبارك

از امام باقرعليه‌السلام از جابر بن عبداللَّه روايت شده است كه گفت:

از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سؤال شد: تو فاطمه را مى بوسى و در آغوش مى گيرى و به خود نزديك مى سازى و با او رفتارى دارى كه با ديگر دخترانت ندارى؟! پيامبر فرمود: جبرئيل سيبى از بهشت برايم آورد، من آن راخوردم و آن سيب در صلب من تبديل به آبى شد. آنگاه من با خديجه هم بستر شدم و او به فاطمه حامله شد، پس من از فاطمه بوى بهشت رااستشمام مى كنم(۳) .

همواره هاله اى از معجزات شگفت انگيز، چهره فاطمه را درميان گرفته است. او در شكم مادرش لحظه به لحظه تكبير مى گفت حتّى در آن هنگام با مادرش سخن مى گفت، وحضرت خديجه با او انس مى گرفت تا آنكه فاطمه به دنيا آمد.

ولادت او نيز با تولّد ديگر مردمان تفاوت داشت و اين خود گوياى آن بود كه خداوند به اين كودك توجّهى كامل و فراوان دارد.

گاه از آنچه در ميلاد فاطمه زهرا رخ داده به شگفتى فرو مى رويم. چراكه فاطمه نه يگانه دختر پيامبر بود و نه دختر بزرگ وى، و يا پسر او.

امّا بايد بدانيم كه بزرگى و كوچكى سن در اسلام، معيارى پذيرفته نيست چنان كه مرد و زن بودن نيز نمى تواند ملاك ارزشها قلمداد شود.

بلكه معيارى كه اسلام به رسميّت مى شناسد. همان حكمت بالغه اى است كه خداوند برطبق آن هر كارى را كه مى خواهد مى كند.

معيار ديگرى نيز در اسلام از رسميّت برخوردار است كه همان كردارشايسته است. هريك از اين دو مقياس جايگاه ويژه اى دارند.

مقياس نخست: در امور مربوط به هستى، حكومت دارد، يعنى درمرحله تكوين. بنابراين آفرينش خورشيد و ماه و زمين و... براساس همين مقياس بوده است و اين آفريده ها تماماً در برابر حكومت خداوندى سرتسليم فرود مى آورند.

مقياس دوّم: در امور تشريعى جريان دارد، يعنى در بُعد اختيارى كه انسان را به خاطر آن صاحب اختيار و اراده خوانده اند.

اگر بخواهيم انسان پاكى را كه خداوند نيز او را دوست مى دارد،بشناسيم بايد او را برطبق مقياس دوّم بسنجيم. بايد فقط به كردارش بنگريم و به كارهايى كه اين فرد، با اراده و ميل و خواست خويش انجام مى دهد، توجّه كنيم. امّا مقياسهايى مانند نسب، نژاد، كشور ويا مسائلى از اين قبيل، هيچ گاه درنظر اسلام پذيرفته نبوده اند.

اسلام براى هزار ابولهب دربرابر يك سلمان ارزش قائل نيست. اگرچه ابولهب عموى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و فرزند سرور قريش، عبدالمطلّب، از خاندان سرشناس بنى هاشم باشد كه مسئوليت سدانت خانه خدا و سقايت حاجّيان بر دوش اين خاندان بود، و اگرچه سلمان برده اى پارسى باشد كه شهرها اورا طرد كرده و گذشت عمر نيرو و توانش را درهم شكسته باشد.

همچنين اسلام براى هزاران عتبه و عتيبه كه داماد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وثروتمند بودند دربرابر يك بلال سياه چرده، ارزشى قائل نبود.

اگرچه آنان پسران ابولهب و از سپيدترين مردمان باشند و بلال ازسياه ترين آنان.

همين طور اسلام، براى هزاران ابوسفيان كه فرمانده نيروهاى عرب مكّه بود در برابر صهيب كه مستضعفى از شهرهاى دور افتاده روم بود هيچ ارزشى قائل نيست.

با نگرش به زندگانى حضرت فاطمه متوجّه دو جنبه از زندگى وى مى شويم كه هريك از آنها مطابق با مقياسهاى ياد شده است.

در جنبه نخست، از دوران پيش از به دنيا آمدن فاطمه سخن مى گوئيم: از پديد آمدن وى از ميوه بهشتى و گفتگو با مادرش در شكم وى، و رويدادهاى خارق العاده در وقت تولّدش، اين موارد همه ازعنايت ويژه و همه جانبه خداوند به وى حكايت دارد كه برابر مقياس اوّل است. يعنى همان حكمت بالغه اى كه مطابق آن خداوند هرچه خواهد انجام مى دهد.

در واقع اين حكمت كه خداوند تنها فاطمه را بدان مخصوص داشته وآن را از ديگر زنان و از جمله دختران و زنان پيامبر و دختران،مهاجران و انصار و زنان آنها دريغ كرده به خاطر مصلحتى الهى بوده است.زيرا خداوند مى خواسته درميان امّت اسلامى، زنى را بر مريم بانوى زنان روزگار خودش، برترى دهد. حال آنكه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شش فرزند ديگرداشت،امّا آنها از ميوه بهشتى آفريده نشده بودند و تنها فاطمه بود كه ازميوه بهشتى به وجود آمد.

همچنين سببى در كار بود كه ميلاد فاطمه با رويدادهاى خارق العاده همراه باشد. درحالى كه تولد ساير فرزندان آن حضرت با اين حوادث عجيب همراه نبود! ما درباره حكمتهاى الهى، همه چيز را نمى شناسيم.شايد اين امر بدان علّت بود كه امّت اسلامى هم مانند امّتهاى پيش از خودباشد. يعنى همان گونه كه مريم سرور زنان روزگار خودش درميان امّت عيسىعليه‌السلام بود، فاطمه هم مى بايست سرور زنان جهان درميان امّت محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم باشد. يا شايد بدان جهت بود كه اعراب نيز مانند ساير امّتهادرباره شخصيت زن، افراط مى كردند و مقام او را تنزّل مى دادند و او راحيوانى مى دانستند كه به هيأت مردان آفريده شده تا خدمتگذار آنان باشدو نيازهاى جنسى آنها را برآورده سازد، و خداوند هم مى خواست اين تفكّر خطا و غير واقعى را از مدار انديشه آنان بِزُدايد و بشريّت را از آثارو تبعات سوء آن رهايى بخشد، بدين ترتيب براى زنان سرورى قرار داد تابه او مباهات كنند و به واسطه آن بر مردان فخر بفروشند؟

يا شايد بدان جهت بود كه خداوند مى خواست براى اين امّت پيشوايانى قرار دهد كه به فرمان او مردم را هدايت كنند و به راه راست برند. از اين رو آنان را از بهترين تبار و از برترين نسلها، از پيامبرى كه خاتم پيامبران و از جانشينى كه او سرور اوصياست پديد آورد. پس فاطمه را آفريد تا حلقه رابط ميان دو نور، نور نبى و نور وصى باشد؟! همه اين احتمالات ممكن است. امّا نكته اى كه خواننده پژوهشگر، پس از بررسى دقيق و همه جانبه زندگى حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام بدان متوجّه مى شودآن است كه همان گونه كه خداوند مى خواست براى مردم رهبرانى ازمردان قرار دهد، اراده كرد كه رهبرى نيز از جنس زن براى آنان بيافريند،تا براى زنان بهانه اى از تمسّك به تعاليم اسلام و نمونه ها وارزشهاى والاى آن به شكل كلّى باقى نماند، و نگويند: كسانى كه به اسلام تمسّك جُستند از مردان هستند نه از زنان، و استعدادها و نيروهاى مردان بيش اززنان است.

بدين گونه خداوند در دعوت بندگان به سوى خويش به آنان لطف كرده است تا براى بهانه جويان و كسانى كه بخواهند خود را توجيه كنند، عذروبهانه اى باقى نماند.

پس براى زنان الگو و نمونه اى قرار داد تا با آنان در مسئوليّتهاى عمومى همگون باشد، آن چنان كه در كارهاى خانه مانند باردارى وزايمان وتربيت فرزندان و رتق و فتق امور منزل از قبيل پخت و پز،نظافت و يا وظايف شرعى، مانند حجاب و فرمانبرى از شوهر، و كمى بهره در ميراث و شهادت دادن و چيزهاى ديگر همگون است.

پاره اى از مسئوليّتهاى فطرى و غير فطرى كه به زن اختصاص دارد،باعث كناره گيرى برخى از زنان از فعاليت در امور دينى شده و موجبات سستى آنها را در انجام برخى از فرايض دينى فراهم آورده است. امّا از آنجاكه خداوند فاطمهعليها‌السلام را نمونه تمام فضايل و ارزشهاى انسانى قرار داده آن هم با مسئوليّتهاى خطيرى كه در آن اوضاع بحرانى برعهده داشت،شايد بدين وسيله خواسته است بر تمام زنانى كه به بهانه اينكه از جنسِ ضعيف هستند، و شانه از زير بار مسئوليّت خالى مى كنند، حجّت را تمام كند.

بنابراين حكمت آفرينش فاطمهعليها‌السلام با اين خصوصيات و ويژگيهاچيزى جدا از حكمت آفرينش پيامبران و اوليا و از جمله محمّد پيامبراسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امامان معصومعليهم‌السلام نيست كه خداوند تمام آنها را باويژگيهايى متفاوت از ساير مردم خلق كرده است.

آيا حكمت عصمت پيامبران و اوصيا، و برترى آنان نسبت به ديگرمردمان، بدين خاطر نبوده است كه آنان پيشوايى و امامت مردم رابرعهده داشته باشند ومردم بايد آنان را الگوى زندگى خود قلمداد كنند؟

حكمت آفرينش فاطمه نيز درميان زنان همين بوده است. بنابراين همان گونه كه پيامبران و اوصيا، سروران مردانند، فاطمه نيز سرور زنان جهان است.

جنبه ديگرِ زندگانى حضرت فاطمه مربوط به آياتى است كه درباره اونازل گشته و يا روايتهائى است كه از پيامبر درباره او نقل شده است.

اينك جا دارد از خود بپرسيم چرا اين آيات و احاديث تنها درخصوص فاطمه نازل شده است و درباره ديگر زنان و حتّى خواهران آن حضرت به مواردى از اين قبيل برخورد نمى كنيم؟!

پاسخ آن است كه اين آيات و احاديث بنابر مقياس دوّم كه پيش از اين ذكر شد، وارد شده است. بدين معنى كه خداوند، مقياس فضيلت و والايى افراد را در نزد خويش، كردار شايسته قرار داده است بدون آنكه به عامل و جنسيت او توجّهى داشته باشد. فاطمه زهراعليها‌السلام نيز از آنجا كه اين حقيقت را دريافته بود، هيچ گاه درميان مردم به پيوند نسبى و سببى خودبا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام تكيّه نمى كرد و همچنين پيرو مقياس نخستى كه بدان اشاره كرديم، در پيشگاه خداوند به اين رابطه خويش هم تكيّه نمى كرد، بلكه خود شخصاً براى نيل به آن كمال عظيم مى كوشيد.

چنين تصوّر مى شد كه فاطمه به رابطه خويشاوندى خود با رسول خداتكيّه كند امّا چنين نبود، بلكه وى همواره به رابطه خود با خداوندى كه پيامبر را مبعوث كرده و به وى برترى و درخشندگى بخشيده بود، اتكامى كرد.

ما در صفحات بعد، به گونه اى روشن تر بدين حقيقت اشاره خواهيم كرد.

ولادت سرور زنان بهشت

آن روز بيستم ماه جمادى الثانى بود و دو يا پنج سال از بعثت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سپرى مى شد، در آن هنگام دامنه جدايى و اختلاف ميان رسول خدا از يك سو و قريش از سوى ديگر، روز به روز گسترش مى يافت. ثروت خديجه در راه نشر دعوت اسلام به مصرف مى رسيدواينك از آن ثروت بى كران و تجارت گسترده چيز چندانى بر جاى نمانده بود. از اين رو خديجه از يك سو شتابان به سوى فقر پيش مى رفت و ازسوى ديگر، به خاطر موضعگيريهاى سرسختانه اش در برابر انديشه هاى ارتجاعى كه ساير زنان قريش بدانها خوگرفته بودند و به دفاع از آن مى پرداختند، تنها و بى كس شده بود. زيرا آنان او را رها ساختند و از رفت و آمد با او خوددارى كردند.

شكاف ميان مسلمانان و قريش روز به روز عميقتر مى شد. دشمنى ومخالفت قريش با پيامبر و احساس ضرورت انتقام، اوضاع را بدتراز بد مى كرد.

در بيستمين روز از ماه جمادى الثانى، خديجه به دنبال زنان قريش قاصدى فرستاد تا وى را به هنگام وضع حملش يارى رسانند. امّا آنان،سرزنش كنان خواسته اش را رد كردند و كمك خود را از وى دريغ داشتند.

خديجه دل شكسته و غمگين نشست. چراكه در آن روزگار مرسوم بودكه زنانى را براى انجام چنين امورى استخدام كنند. همچنين از وجودزايشگاه وبيمارستان هم خبرى نبود. بنابراين پيداست كه يك زن درچنين موقعيتى به كسى نياز دارد تا او را مدد برساند.

او دل شكسته و افسرده بود و حقّ هم داشت. آيا مگر او تا ديروزسرور زنان قريش و بانوى حجاز نبود كه بازرگانى شمال و جنوب جزيره عربستان بر ثروت و متاع تجارى او دور مى زد؟ امّا از هنگامى كه اوثروتش را در راه خداوند انفاق كرده بود، تنها و پريشان مانده بود و همان زنانى كه تا ديروز به خدمتكارى او مباهات مى كردند، اكنون همگى ازوى رخ برتافته بودند.

اينك جا دارد كه بپرسيم: از جلال خداوند و نيز از رحمت بى كرانه اوچه انتظارى مى رفت تا در حقّ خديجه انجام دهد؟ زيرا اگر او دعوت به اسلام را نمى پذيرفت و ثروتش را در راه نشر دين خدا صرف نمى كرد،موقعيتش با آنچه كه اكنون در آن به سر مى برد، بكُلى تفاوت مى يافت.

خداوند مريمعليها‌السلام را در چنين حالت مشابهى مخاطب ساخت و به اوفرمود: شاخه درخت خرما را تكان دهد تا برايش خرماى تازه فرو ريزد.خدايى كه ديوار كعبه را شكافت تا فاطمه بنت اسد كه موقعيتى مانند وضع فعلى خديجه داشت به درون خانه رود و على بن ابى طالب را به دنيا آورد!!

براستى از كرم خداوند دَر چنين لحظه اى چه انتظارى مى رفت؟ خديجه با همان افسردگى نشسته بود كه چهار زن بلند بالا و گندمگون به خانه او گام نهادند. يكى از آنان به وى گفت: «باك مدار و اندوه به خودرا مده كه ما در كنار توييم و اينك آمده ايم تا وظيفه اى را كه زنان درچنين موقعيتى برعهده دارند، به انجام رسانيم. سپس افزود: من ساره هستم همسر ابراهيم و اين آسيه دختر مزاحم است و اين يك، مريم دختر عمران است و اين يكى نيز كلثم خواهر موسى». آنگاه هر چهار تن به كمك خديجه شتافتند تا فاطمهعليها‌السلام به دنيا آمد.

فاطمه همين كه به دنيا آمد، لب به سخن گشود و گفت:

«گواهى مى دهم بر اين كه جز خداوند يكتا معبود ديگرى نيست وپدرم رسول خدا سرور پيامبران و همسرم سرور اوصياست و پسرانم سروران پيامبرزادگانند».

فاطمه زمانى چشم به جهان گشود كه پيامبر زندگى سراسر جهادومقاومت فكرى دشوارش را آغاز كرده بود. درهمين سالها بود كه پيامبرمورد خطاب وحى قرار مى گرفت و وحى به او فرمان مى داد تا دعوتش را آشكارا شروع كند و از زخم خارهاى خونينى كه در سر راهش مى رُست وگردنه هاى دشوارى كه پيش رويش رخ مى نمود، هراس و خستگى به خود راه ندهد. در آن روزها، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سنگينى بار رسالت را بر دوش گرفته بود و نيروهاى ضلالت وگمراهى نيز متقابلاً دربرابر او قيام كرده بودند تا مگر كوششهاى او را بى ثمر سازند و به هر وسيله اى او را ازدعوتش بازدارند.

فاطمه در چنين سالهاى بحرانى نشأت ونمو كرد. سالهايى كه هرچه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در فراخوانى مردم به سوى خدا بيشتر مى كوشيد، دشمنانش نيز در شكنجه و رساندن آزار به يارانش بيشتر تلاش مى كردند.

فاطمهعليها‌السلام در رويداد غم انگيز شعب ابى طالب بار ديگر كودكانى كه قريش غذا را از آنان دريغ كرده بودند، شركت داشت. آنان از گرسنگى برخود مى پيچيدند درحالى كه گرگهاى درنده قريش در اطراف شعب پاسدارى مى دادند تا مبادا كسى براى مسلمانان غذا بياورد. پس از آنكه مسلمانان از غايله شعب رهايى يافتند، يك روز پيامبر سر به سجده گذارده بود، امّا در همين حال افرادى از قريش به وى نزديك شدندوزهدان شتر بر سرش انداختند. فاطمه كه نظاره گر اين صحنه بود پيش آمد و زهدان را از سر پدر برگرفت و دور انداخت. اندوهى بسيار قلب فاطمه را در خود فرو گرفته بود.

فاطمه شاهد بود كه پدرش سفرى به طايف كرد تا مردم آن ديار را به سوى خداوند فرا خواند امّا هيچ كس به دعوت آن حضرت پاسخ نگفت.

فاطمه نظاره گر روزى بود كه مادرش خديجهعليها‌السلام پريشان حال دربستر مرگ مى غلتيد و واپسين نفسهايش را مى كشيد درحالى كه از مال دنيا هيچ نداشت. واين همان خديجه اى بود كه قافله تجاريش كوههاودره هاى حجاز را پُر مى ساخت امّا پس از پذيرش اسلام از آن همه مال و ثروت حتّى آن قدر نداشت تا براى خود كفنى تهيه كند.

آرى او فداكاريهاى مادرش خديجه را در راه دين خدا ديده بود. شاهدبود كه چگونه مادرش در اين راه از خود گذشتگى نشان مى داد و با تمام نيرو و توان خويش از دين دفاع مى كرد.

فاطمه از ديدن اين همه ايثار و فداكارى درس زندگى گرفت، و ديدن اين صحنه ها، در روح او مفاهيمى زنده و پويا پديد مى آورد وزندگى وتلاش را در وجدان درونى او جان مى بخشيد.

بار اندوه مرگ مادر، همراه قهرمانيهاى او در دلش عجين مى گشت.خديجه براى او تنها يك مادر نبود بلكه او مادر فاطمه و مادر همه مردان و زنان با ايمان و مدافع حقّ بود و در راه دين با تمام تاب و توان خويش فداكارى مى كرد.

فاطمه در نخستين سالهاى حياتش با چنان امتحانات دشوارى روبروشد كه در تاريخ، كمتر كسى را مى توان از اين نظر با او همانند كرد.

فاطمه زهرا همگام با نهضت اسلامى رشد مى كرد و خود در قلب معركه بود. زيرا او دختر رهبر اين معركه، يعنى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، بود.بنابراين او نيز همگام با اين درگيرى حركت مى كرد و بر طبق معيارهاى آن مى زيست.

در زمانى كه فاطمه زهرا در مكّه مى زيست، تاريخ از رويدادهاوحوادثى كه مستقيماً با فاطمه سر و كار داشته، سخنى به ميان نياورده است. امّا مطمئنيم كه زندگى وى در مكّه، بدون آزار و اذيّت سپرى نشده است. خودخواهى قريشيان كافر تا آن اندازه رسيده بود كه خانواده پيامبررا نيز مورد آزار و اذيّت قرار مى دهند همان گونه كه خانواده ديگرمسلمانان را شكنجه و اذيّت مى كردند.

بنابراين مى توان به جرأت گفت كه آن حضرت نيز بارها و بارها ازسوى قريش مورد آزار قرار گرفت و زندگى اش از حوادث ناگوار خالى نبوده است. بعلاوه اين آزارها كه مستقيماً خود او را مورد هدف قرارمى داده است بايد از آزارهايى كه غير مستقيم او را تحت فشار قرارمى داده نيز ياد كنيم. چرا كه هر صدمه و گزندى كه به پيامبر مى رسيد،تأثير بيشترى در جان فاطمه مى نهاد.

هنگامى كه خانه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به محاصره درآمده و كفار مى خواستندحضرتش را به قتل رسانند، فاطمه ناظر بر اين ماجرا بود.

همچنين هنگامى كه پيامبر به سوى مدينه مهاجرت كرد، فاطمه ناظربر اين جدايى بود و تلخى فراق را به خوبى احساس مى كرد و نيز هنگامى كه امام على از جانب پيامبر فرمان يافت تا با بقيه خانواده پيامبر يعنى فواطم(۴) ، به مدينه مهاجرت كند، فاطمه ناظر و شاهد اين حركت بود.كاروان، راه مدينه را درپيش گرفت، گروه مسلّحى از سوى قريش مأمورشد تا آن را تعقيب كند و نگذارند خاندان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به او بپيوندند. ميان امام على و اين گروه نبردى سخت روى داد و امام پس از آنكه صدماتى برآنها وارد كرد آنان را فرارى داد. فاطمهعليها‌السلام در اين روز نيز درهمان كاروانى جاى داشت كه از سوى دشمن مورد حمله قرار گرفته بود.

پيامبر اكرم نيز در بيرون از شهر مدينه، چشم به راه ورود فاطمه وامام بود وتا اينان به او ملحق نشدند به داخل شهر گام ننهاد.

فاطمه در مدينه نيز شاهد رويدادهاى بزرگى بود و بدين ترتيب شخصيتش هر روز پرداخته تر و كاملتر مى شد. در جنگ اُحُد كه نبرد به زيان مسلمانان در جريان بود، فاطمه زهرا نيز شركت داشت و با خاكسترحصير سوخته جراحت پدرش را مرهم نهاد و شمشيرهاى پيامبروجانشين او را شست و پاكيزه كرد.

روغن زیتون

روغـن زیـتـون بـخـوریـد ، زیـرا روغـن زیـتـون صـفـرا و سـودای بـدن را مـتـعـادل می کند بلغم را از بین می برد اعصاب را قوی و انسان را خوش اخلاق و نیک نقس می کند ، و غم و اندوه را برطرف می نماید پیغمبر اکرم (ص)

پـیـغـمـبـر اکـرم (ص) فـرمود : روغن زیتون بخورید ، و با آن بدن را چرب کنید ، زیرا از شجره مبارکه (درخت مبارک) است امام صادق (ع)

علی (ع) فرمود : با روغن زیتون بدن خود را چرب کنید و آن را قاتق خود قرار دهید ، زیرا آن ، روغـن نـیـکـان و قـاتـق بـرگـزیـدگـان اسـت طهارت و برکت آن بسیار است و در هر حال مایع مبارکی است .

امام صادق (ع)

یـکـی از اصـحاب می گوید : بعد از نماز عشا خدمت امام صادق (ع) رفتم آن حضرت شام مـیل می فرمود :

غذایی که برای حضرت آورده بودند عبارت بود از : سرکه ، روغن زیتون و گـوشـت آن بـزرگـوار گـوشـت را بـه مـن داد و خـود از سـر کـه و روغـن زیـتـون مـیـل کـرد خـدمـت آن امـام عـرض کـردم چـرا تـنـهـا سـر کـه و روغـن زیـتـون مـیـل می کنید و از گوشت نمی خورید؟ حضرت فرمود : سر که و روغن زیتون ، خوراک ما و پیغمبران است .

روغـن زیـتـون عـلاوه بر مصارف جاری ، اثر نرم کننده ، ملین و صفرا بر دارد ، و از آن در رفـع سنگ های صفر اوی ، رفع یبوستهای مزمن ، قولنج های ناشی از نفریت استفاده می شـود در مـسمومیت های حاصل از سرب نیز به کار می رود؛ بنابراین کارگران چاپخانه هـا کـه بـا حـروف سربی کار می کنند ، باید حتما آن را جزو غذای روزانه خود قرار دهند روغن زیتون در رفع سرفه های خشک ، همراه با حالات تحریکی و انسداد روده مؤ ثر است .

روغـن زیـتـون در اسـتـعـمـال خـارجـی ، آرام و خنک کننده پوست بدن ، به خصوص در موارد آفتاب زدگی است در رفع مسمومیت های ناشی از گزش مار و حشرات نیز اثراتی نیکو دارد .

در بـرخـی مـوارد روغـن زیـتـون بـه عـلت بـاقـی مـی مـانـد در داخل روده ها ، تند می شود و به علت تحریک ، باعث استفراغ می شود؛ می شود؛ بنابراین خیلی بهتر است که آن را مخلوط با آب لیمو یا سرکه مصرف کرد .

ریحان

علی (ع) فرمود : پیغمبر خدا (ص) از میان سبزی ها از ریحان خوشش می آمد امام صادق (ع)

ریحان سبزی پیغمبران است ، و بدانید که هشت خاصیت در آن موجود است : غذا را گوارا می کـنـد ، مـنفذها را باز می نماید؛ دهان و آروغ را خوشبو می کند؛ اشتها به غذا را افزایش می دهد؛ مرض را از بین می برد؛ از بیماری جذام شخص را ایمن می کند؛ و بالاخره موقعی که در شکم آدمی قرار گرفت ، همه امراض را ریشه کن می سازد امام صادق (ع)

یکی از اصحاب که در خدمت امام موسی کاظم (ع) سر سفره حاضر بوده است : می گوید ، آن حـضـرت ریحان طلبید و فرمود : دوست دارم که در ابتدای غذا خوردن ، ریحان بخورم ، زیـرا در آن صورت هیچگونه ترسی از مرض ندارم ؛ و موقعی که از غذا دست کشید ، باز ریـحـان طـلبـیـد و از آن مـیـل فـرمـود ، و دیـدم کـه آن حـضـرت سـفـره را جـسـت و جـو کرد و بـرگـهـایـی را کـه از ریـحان باقی مانده بود بخورد و به من مرحمت فرمود و گفت : در پـایـان غـذا ریـحـان بـخـور ، زیـرا غذایی را که خورده ای گوارا می کند ، و برای خوراک بعدی اشتها می آورد سنگینی غذا را از بین می برد و دهان را خوشبو می کند .

ریحان مرض سل را از بین می برد ، و اگر در آغاز غذا خوردن ، ریحان بخورم ، باکی از غذای بعد از آن ندارم ، زیرا می دانم که ضرری به من نمی رساند امام موسی کاظم (ع)

برگ ریحان برای معطر ساختن غذاها به کار می رود دم کرده آن ضد تشنج ، نیرو دهنده ، مـقـوی مـعـده و مـدر اسـت مـصـرف آن در سـردردهای یکطرفه (میگرن) سردردهای عصبی ، تـقـویـت عـمـل دسـتـگـاه هـاضـمـه ، از بـیـن بـردن نـفـخ ، سـرگـیـجـه ، دل پـیـچـه ها ، سرفه ، آنژین و سیاه سرفه بسیار مفید است ریحان در افزایش ترشح شیر زنان شیرده ، اثر نیکویی دارد .

دانـه ریـحـان بـه عـلت داشـتـن لعـاب فـراوان ، نـرم کـننده است ، و در رفع ورم کلیه و تـرشـحات زنانگی و التهابات نزله ای دستگاه مجاری ادرار مصرف می شود چکاندن 5 تـا 6 قـطـره اسـانـس ریـحـان بـر روی یک حبه قند ، اثر قاطعی در رفع تشنجات معده و سردردهای ناشی از ضعف عمل دستگاه هاضمه دارد .

زیتون

از جـمـله وصـایـای حـضرت آدم به فرزندش هبة الله این بود که زیتون بخور ، زیرا زیتون از شجره مبارکه (درخت مبارک) است امام موسی کاظم (ع)

یکی از اصحاب خدمت امام صادق (ع) عرض کرد : می گویند زیتون نفخ را تحریک می کند حضرت فرمود : زیتون نفخ را برطرف می کند زیتون آب مرد (نطفه) را افزایش می دهد .

بـرگ زیتون برای پایین آوردن فشار خون مفید است برای تهیه جوشانده آن باید 20 گرم زیتون را در 300 گرم آب جوشاند تا وزن آن به 200 گرم کاهش یابد ، و بعد از صاف کردن ، با قند مصرف کرد .

در 100 گرم زیتون مواد زیر یافته می شود :

پروتید 67/0 گرم ، سلولز 81/1 گرم ، لیپید 03/14 گرم ، آب 3/73 گرم ، مواد معدنی 37/0 گرم

و نیز ویتامین های A C D

که این مقدار تولید 224 کالری حرارت می کند .

سبزی خوردن

هر چیزی را زینتی است ، زینت سفره ، سبزی است امام صادق (ع)

یـکـی از اصـحـاب مـی گـویـد : یـک روز حضرت رضا (ع) مرا نزد خود خواند و برای غذا خـوردن مـرا نگهداشت موقعی که فره آوردند ، سبزی در سفره نبود حضرت از غذا خوردن خـودداری کـرد و بـه خـدمـتـکار فرمود : مگر نمی دانی که من از سفره ای که سبزیی در آن نـبـاشـد غـذا نـمی خورم ! سبزی بیاور آن مرد صحابی می گوید : خدمتکار رفت و سبزی آورد و روی سفره گذاشت آنگاه حضرت رضا شروع کرد به غذا خوردن .

امـام صـادق (ع) به یکی از اصحاب فرمود : مگر نمی دانی که هر وقت طبق غذا و افطاری بـرای حـضرت امیرالمؤ منین علی (ع) می آوردند ، روی آن سبزی بود ! آن صحابی عرض کـرد : فـدایـت شـوم ، بـرای چـه ؟ حـضـرت صـادق (ع) فـرمـود : چـون دل هـای مـؤ مـنـان سـبـز اسـت (سـر سـبـز و خـرم بـه حـکـمـتـهـا و مـعـارف) و بـه سـبـزی مـایـل اسـت سـبـزی خـوردن کـه تقریبا در سفره بیشتر ایرانی ها وجود دارد ، در شهرهای مـخـتـلف ، از چـنـدیـن سـبـزی مـتـفـاوت تـشـکـیـل شـده اسـت کـه بـه هـر حـال دارای خـاصـیـتـی کلی است ، و آن این که به علت داشتن سلولز ، در واقع مانند جارو ، مواد انباشته شده در روده ها را پاک می کند ، و به این ترتیب ، اثر شیره دستگاه ها ضمه ، روی مـواد غذایی به سادگی انجام می گیرد ، و هضم غذا آسان می شود؛ گذشته از این اثـر مـشـتـرک هـر یـک از سـبزیها ، دارای خاصیت اختصاص است که خود به تغذیه بهتر و سالمتر کمتر می کند .

در استفاده از سبزی خام آنچه که خیلی مهم است ، شست و شو و تمیز کردن دقیق سبزی است ، زیـرا سـبـزی خام مخفیگاه بسیار مساعدی برای انواع میکربهاست ، و اگر بنا باشد که در ایـن زمـیـنه سهل انگاری شود ، بهتر است که از خوردن سبزی خام خودداری گردد و به قول معروف (عطایش را به لقایش بخشید) .

سرکه

بهترین قاتق ها نزد پیغمبر اکرم (ص) سرکه بود امام صادق (ع)

سرکه قدرت تفکر را افزایش می دهد امام صادق (ع)

عـلی (ع) فـرمـود : سـرکـه سـودا را مـی شـکـنـد و صـفـرا را خـامـوش مـی کـنـد و دل را زنده نگاه می دارد امام صادق (ع)

یـکـی از اصـحـاب می گوید : مردی خدمت حضرت رضا (ع) در خراسان بود سینی غذایی کـه در آن سـرکه میل فرمودند آن مرد گفت : فدایت شوم ، به ما امر فرموده اید که نخست نمک بخوریم آن حضرت فرمود : (این مانند این) یعنی سرکه مانند نمک است سرکه ذهن را محکم و عقل را زیاد می کند .

پـیـغـمـبـر خـدا بـه خـانـه ام سلمه همسر خود رفت ام سلمه گرده نانی نزد حضرت آورد پـیـغـمبر به او فرمود : آیا خورشتی در خانه نیست ؟ ام سلمه گفت : نه ، جز سرکه چیزی حاضر نیست آن بزرگوار فرمود :

سرکه خوب خورشی است ، خانه ای که در آن سرکه باشد هیچوقت خالی از طعام نخواهد شد .

در خـوردن سرکه شیره ، مواظبت کن ، زیرا سرکه شیره جانورانی را که در شکم تست می کشد .

امام صادق (ع)

امـیـرالمـؤ مـنین علی (ع) از لحاظ غذا خوردن شبیه ترین مردم به پیغمبر اکرم (ص) بود ، زیرا خود ، نان سرکه و روغن زیتون می خورد و به مردم نان و گوشت می خورانید امام صادق (ع)

عـبـدالا علی می گوید : من با امام صادق (ع) غذا می خوردم حضرت به کنیز فرمود : غذای معروف مرا بیاور کنیز کاسه ای برای آن حضرت آورد که در آن سرکه روغن زیتون بود و منهم از آن خوراک خوردم .

بـهـتـریـن قاتقها نزد پیغمبر اکرم (ص) سرکه و روغن زیتون بود و می فرمود : سرکه قاتق پیغمبران است .

امام صادق (ع)

عـلی (ع) فـرمـود : خـانـواده ای کـه سـرکه وروغن زیتون را قاتق خودقرار دهد ، هیچگانه فقیر نخواهد شد امام صادق (ع)

ابـن بـزیع می گوید : خدمت امام محمد باقر (ع) رسیدم ودیدم که آن بزرگوار سرکه و روغن زیتون می خورد .

سـرکـه یـکـی از فـرآورده هـای مـفـیـد انـگور است که از تخمیر مایعات الکلی ، تحت اثر مخمری خاص به نام (میکودرمااستی) حاصل می شود سرکه نه تنها طعم مطبوعی به غذاها می دهد بلکه هضم بسیاری از مواد از جمله گوشت را آسان می کند .

در استعمال خارجی ، محلولهای رقیق سرکه خارش را تسکین می دهد و خونریزی های کوچک را متوقف می کند .

سرکه مایعی قابض و رفع کننده تشنگی است ، به هضم غذا و تحریک اشتها کمک زیادی مـی کـنـد .

سـرکـه خـوب دنـدان هـا را کـنـد نـمـی کـنـد و گـلو را نـمـی سـوزانـد .

سـرکـه قبل از مصرف باید جوشانده شود تا مخمر میکودرمااستی آن کشته شود .

سرکه بهتر است همراه سالاد مصرف شود ، زیرا در این صورت مؤ ثرتر و اشتها آورتر اسـت اگـر در خوردن سرکه زیاده روی نشود ، بسیار نافع است ، اما فاقد ویتامین است و تولید انرژی نیز نمی کند .

افـراط در مـصرف سرکه تولید سوء هاضمه می کند ، بعلاوه در وقت زکام و بیماریهای ناشی از ویروس سرماخوردگی نباید آن را مصرف کرد .

سنجد

پـیـامـبـر اکـرم (ص) وارد شـد بـر عـلی بن ابیطالب در حالی که علی (ع) تب داشت پیامبر به او امر فرمود که سنجد بخورد حضرت رضا (ع)

گـوشـت سـنـجـد ، گـوشت ، پوست آن ، پوست و هسته آن ، استخوان را می رویاند و در عین حـال کـلیـه هـا را گـرم و مـعده را دباغی می کند سنجد از بواسیر و بی اختیار آمدن ادرار جلوگیری می کند سنجد ساقها را قوی و عامل بیماری جذام را از بین می برد .

بـرگ درخـت سـنـجـد و مـیـوه خـشـک آن قـابـض اسـت ، بـه هـمـیـن جـهـت در درمـان اسـهـال بسیار سودمند است از گل های آن برای معطر ساختن محلولهای دارویی استفاده می کنند اثر تب بر نیز به آن نسبت داده شده است آرد میوه سنجد به علت داشتن مقدار زیادی تا(و قند ، در درمان اسهال بکار برده می شود .

گلهای سنجد دارای بوی مخصوصی است که محرک قوای شهوانی است .

سیب

علی (ع) فرمود : سیب بخورید زیرا سیب معده را دباغی می کند امام صادق (ع)

به بیماران مبتلا به تب ، سیب بخورانید ، زیرا برای آنان چیزی سودمندتر از سیب نیست امام صادق (ع)

یـکی از اصحاب می گوید : وارد شهر مدینه شدم برادرم سیف همراه من بود مرض رعاف (خـون آمـدن از بـیـنـی) در میان مردم شایع شد ، و هر کس که به این بیماری دچار می شد ، پس از دو روز می مرد روزی به خانه برگشتم ، دیدم برادرم به خون دماغ شدیدی مبتلا شده است خدمت حضرت امام موسی کاظم (ع) رفتم حضرت فرمود : به برادرت سیف سیب بخوران من نیز چنین کردم و او شفا یافت .

مـفـضـل می گوید : نزد امام صادق (ع) صحبت از تب به میان آمد حضرت فرمود : ما خانواده ای هستیم که هنگام بیماری جز با خوردن سیب ، خود را با چیز دیگری درمان نمی کنیم .

زیـاد مـی گوید : وبا در مکه شایع شد من در این باره نامه ای به امام موسی کاظم (ع) نوشتم و راه درمان را خواستم حضرت در جواب به من نوشت سیب بخورید .

مردی می گوید : مفضل مرا خدمت امام صادق (ع) فرستاد تا هدیه ای از طرف او به حضور آن امـام تـقـدیـم کـنـم یـکی از روزهای گرم تابستان به خانه آن بزرگوار وارد شدم دیـدم جـلو آن حـضـرت طـبـقی نهاده شده و در آن طبق سیب سبز است من صبر نکردم و فورا خـدمـت آن حـضـرت عـرض کـردم : قـربـانـت گـردم ، آیـا از ایـن سـیـب سـبـز مـیـل می کنید در صورتی که مردم از آن خوششان نمی آید؟ حضرت طوری با من سخن گفت کـه گـویـی مـرا مـدتهاست که می شناسد ، و فرمود : شب گذشته ، تب بر من عارض شد فرستادم این سیبهای سبز را برایم آوردند و خوردم ؛ زیرا سیب سبز ، تب را بر طرف می کند و حرارت را فرو می نشاند .

سیب ملین ، ضد نزله ، ضد السهال (بواسطه وجود ماده ای به نام تانن) مدرو آرام کننده اسـت ، و ایـن خـواص بیشتر مربوط به پوست سیب است ؛ بنابراین توصیه می شود که حـتـمـا پـس از شـستن کامل سیب ، آن را با پوست میل کنید؛ زیرا پوست سیب حاوی ویتامینهای مـخـتـلف اسـت سـیـب پـخـته در رفع بی خوابی بسیار مفید است سیب خام یا پخته مانع تـشـکـیـل اسـیـد اوریـک در بـدن مـی شود ، از این جهت مصرف آن در درمان روماتیسم ، نقرس تصلب شرائین ، اگر ماهای مزمن ، چاقی ، بواسیر و بیماریهای پوست بسیار مفید است شـیـره شـیـب اثـر بسیار مفیدی در سرماخوردگی ، گرفتگی صدا ، سرفه ، بیماریهای سـیـنـه و حـالات عصبی دارد بررسیهای دقیق نشان داده است که مصرف سیب در بهبود ورم حـاد و مـزمـن روده هـا اثـر مـفـیدی دارد ، به همین جهت خوردن سیب خام در موارد ورم حاد روده در اطـفـال ، اسـهـالهـای خـونی (دیسانتری) ، حصبه و شبه حصبه و بالاخره ورم روده بزرگ تـوصـیـه می شود امروزه از گرد خشک شده سیب ، غذای مطبوعی به نام آلپونا به دست می آورند که هر 100 گرم آن معادل یک کیلو سیب تازه است .

پوست سیب :

پـوسـت خـشـک شـده سـیـب ، در درمـان ورم مفاصل ، روماتیسم ، نقرس ، و ناراحتیهای کلیوی بـسـیـار مـفـیـد اسـت ، بـنـابـرایـن بـهـتـر اسـت هـمـیـشـه سـیـب بـا پـوسـت میل شود .

هر 100 گرم سیب تولید 46 کالری حرارت می کند و حاوی:

10 میلی گرم فسفر ، 5 میلی گـرم مـنـیزیم ، 3 میلی گرم کلر ، 5 میلی گرم کلسیم ، تا 2 میلی گرم سدیم ، 3/0 میلی گرم آهن ، 100 تا 120 میلی گرم پتاسیم و 12 گرم پروتید ، 10 گرم گلوسید و 4/0 گرم لیپید است .

سیر

سیر بخورید و خود را با آن معالجه کنید ، زیرا در سیر شفای هفتاد مرض می باشد پیامبر اکرم (ص)

یـکـی از اصـحاب می گوید : خدمت امام محمد باقر (ع) رسیدم و از آن حضرت درباره سیر سؤ ال کردم آن بزرگوار فرمود : پیغمبر خدا (ص) خوردن سیر را به سبب بویش نهی مـی کـرد و مـی فـرمود کسی که از این سبزی بد بو بخورد ، نزدیک مسجد نیاید ، ولی کسی که سیر بخورد و مسجد نیاید اشکالی ندارد .

حـسـن زیـارت مـی گـویـد : اعـمـال حـج را بـجـا آوردم و بـه مـدیـنـه رفـتـم احوال امام باقر (ع) را پرسیدم گفتند : در ده منبع است به آن ده رفتم و خدمت آن حضرت رسیدم آن بزرگوار فرمود : ای حسن ! اینجا آمده ای ؟ عرض کردم : قربانت گردم ، خوش نـداشـتـم بـه مـدیـنـه بیایم و شما را زیارت نکنم .

حضرت فرمود من سیر خورده بودم و خواستم از مسجد پیامبر خدا دور باشم .

ابـی بـصـیـر مـی گـویـد : از امـام صـادق (ع) راجـع بـه سـیـر سـؤ ال کردند حضرت فرمود : خوردن سیر تازه و خشک و پخته آن مانعی ندارد و معالجه با آن ، نیز بدون اشکال است ، ولی هر کس سیر خورد به مسجد نرود .

عـلاوه بـر آن کـه بـه سـیر به صورت خام و یا پخته ، مخلوط در غذاها مصرف می شود ، مـصـارف درمـانـی مـتـعـدد ، مـخـصـوصا در طب عوام دارد برای سیر ، اثر ضد عفونی کنند ، اشتهاآور ، ضد کرم و کم کننده فشار خون ذکر شده است .

اثـر ضـد عـفـونـی کـنـنـده سـیـر در بـیـمـاریـهـای مـخـتـلف ریـوی از قبیل سل ، قانقاریای ریوی و سیاه سرفه مورد تاءیید همگان است .

دکـتـر لوکـلر اثـر ضـد کـرم - بـخـصـوص در دفـع آسـکـاریـس اکـسـیـور - بـرای آن قائل است سیر قوای جنسی را تقویت وادرار را زیاد می کند و فشار خون را پایین می آورد بـا هـمه خواصی که گفته شد ، سیر به علت بوی بدش ، مخالفان زیاد دارد برای از بین بردن بوی بد آن ، می توان آن را با سبزی مصرف کرد این اثر سبزی ، به علت داشتن کلروفیل است .

در هر 100 گرم سیر مواد زیر یافته می شود :

پروتید 3 گرم ، گلوسید 12 گرم ، لیپید 2/0 گرم و نیز مقداری ویتامینهای A C

شکر

موسی پسر بکر می گوید : بیشتر اوقات امام موسی کاظم (ع) شکر می خورد .

مردی از بیماریش نزد امام صادق (ع) شکایت کرد و گفت : من مردی علیلم حضرت فرمود : چـرا از (مبارک) استفاده نمی کنی ؟ آن مرد می گوید : عرض کردم مبارک چیست ؟ حضرت فرمود : شکر .

مردی از وبا نزد امام صادق (ع) شکایت برد حضرت به او فرمود : چرا از یک ماده پاکیزه و مـبـارک غـافلی ؟ آن مرد عرض کرد : پاکیزه و مبارک کدام است ؟ حضرت فرمود : همین شکر سـلیـمـانی شما (یعنی شکر تصفیه شده) است بعد حضرت صادق (ع) فرمود : نخستین کسی که شکر درست کرد ، سلیمان بن داود بود .

یحیی پسر بشیر بنال می گوید : امام صادق (ع) به پدر من فرمود : ای بشیر ! بیماران خـود را بـا چـه چیزی درمان می کنی ؟ پدرم عرض کرد : با همین داروهای تلخ آن حضرت فـرمـود : نه ، این کار را نکنید ، هر وقت یکی از شما مریض شد ، شکر سفید بگیرید ، آن را بـکـوبـید و آب سرد بر آن بریزید و به مریض بدهید تا بیا شامید؛ زیرا آن کسی که شفا را در تلخی نهاده ، می تواند آن را در شیرینی هم به ودیعت بگذارد .

یکی از اصحاب می گوید : یکی از افراد خانواده ما تب کرد اطبا داروی تلخ (غافث)را برای او تجویز کردند ما آن دارو را به او دادیم ولی شفا نیافت این مطالب را خدمت امام صـادق (ع) عـرضـه داشـتـیـم آن حـضرت فرمود : خداوند شفا را تنها در دوای تلخ قرار نـداده اسـت مـقـداری شـکر بگیر و در ظرفی بگذار و بر روی آن آب بریز تا آب آن را فـراگـیـرد؛ سـپـس یـک تـکـه آهـن داخـل آن بـگـذار و از اول شـب آن را زیر آسمان قرار بده صبح که شد شب دوم که شد ، مقدار زیادتری شکر ، و شب سوم مقداری بیشتر به همان ترتیبی که گفته شد ، تهیه کن و صبح به او بده تا بیاشامد .

صحابی مذکور می گویید : این کار را کردم و خداوند بیمار ما را شفا داد .

شکری که به صورت نبات در آید ، بلغم را از بین می برد امام رضا (ع)

شـکـر بـه عنوان شیرین کننده ، نه تنها در بسیاری از خوراکیها مورد استفاده است ، بلکه در محصولات دارویی نیز اهمیت زیادی دارد به علاوه در رفع مسمومیت های ناشی از سرب و مس نیز مؤ ثر است .

قـنـد مـعمولی که از چغندر قند یا نیشکر به دست می آید ، بواسطه جذب سریع از روده ، سبب تقویت کار عضلات می شود؛ به علاوه باعث می گردد که چربی ها و پروتئین ها در بـدن مـصـرف شـوند و برای اشخاصی که کارهای خسته کننده انجام می دهند فوق العاده لازم است .

بـایـد دانـسـت کـه قـنـد برای آن که مفید باشد ، باید کاملا در بدن جذب و مصرف شود و برای این عمل فرمان های مخصوص و انسولین و ویتامین C لازم است .

شلغم

یـکـی از اصـحـاب مـی گـویـد : حـضرت امام موسی کاظم (ع) فرمود : به خوردن شلغم عادت کنید ، زیرا در هر کس رگ جذام باشد آن را آب می کند .

شـلغـم بـخـوریـد و مـداومت در خوردن آن داشته باشید؛ زیرا کسی نیست که رگ جذام در او نباشد ، پس به وسیله خوردن شلغم آن را زائل کنید (27) امام صادق (ع)

ریـشـه شلغم اثر نرم کنندگی دارد و در رفع سرفه ، سیاه سرفه و آسم به صورت جوشانده های غلیظ ، مخلوط با عسل مورد استفاده قرار می گیرد .

طـرز تـهـیـه شـربـت که آن که خلط آور است ، مانند همان طریقه ای است که در مورد ترب گـفـتـه شـد رنـده کـرده آن مخلوط با قند یا عسل نیز دارای همین اثر است جوشانده غلیظ شـلغـم به صورت ضماد در تسکین دردهای مفصلی ، نقرس ، آبسه ها ، سرمازدگی و غیره بـه کـار مـی رود شـلغـم دارای یـک مـاده ضـد مـیـکـربـی قوی است و به همین جهت در درمان سرماخوردگی و بیماری های عفونی تاءثیر بسیار زیادی دارد .

شـلغـم حـاوی

فـسفر ، کلسیم آهن و ویتامین های B C است و باعث افزایش تقوای شهوانی و تقویت عمومی بدن می گردد .

دانه شلغم دارای روغنی است که نرم کننده و ملین است و مصرف آن ، از قولنج های کبدی و کلیوی جلوگیری می کند .

شیر

پـیغمبر اکرم (ص) هرگاه چیزی غیر از شیر می آشامید می گفت : پروردگارا برای ما در ایـن آشـامـیـدنـی بـرکـت قـرار ده و بـهـتـر از آن را نـصیب ما فرما ، ولی وقتی که شیر می آشـامـیـد، مـی فرمود : پروردگارا ! برای ما در این آشامیدنی برکت بگذار و بیشتر از این نصیب ما فرما امام محمد باقر (ع)

مردی به امام صادق (ع) عرض کرد : من شیر خورده ام و به من آزار رسانیده است حضرت صـادق فـرمـود :

شـیر هرگز به کسی ضرر نمی رساند ، ولی تو با شیر چیز دیگری خـورده ای کـه آن چـیـز بـرایـت ضـرر داشـتـه اسـت و تـو خیال می کنی که شیر به تو زیان رسانیده است .

پـیـغمبر اکرم (ص) فرمود : هیچگاه شیر در گلوی کسی گیر نمی کند و او را ناراحت نمی نـمـایـد؛ زیـرا خداوند متعال فرموده است : لبنا خالصا سائعا للشاربین ( شیر خالص و گوارا برای کسانی که آن را می آشامند) .

یـکـی از اصـحاب می گوید : من خدمت امام صادق (ع) بودم شنیدم مردی به آن بزرگوار عـرض کـرد :

قـربـانـت گـردم من از نظر جسمی ضعیف و کم طاقتم حضرت به او فرمود : شیر بخور ، زیرا گوشت را می رویاند و استخوان را محکم می کند .

کـسـی کـه آب پـشـت (نـطـفـه) او تـغـیـیـر کـرد (کـم و غـیـر عـادی شـد) ، شـیـر و عسل برای او بسیار سودمند است امام موسی کاظم (ع)

ابـوبـصـیـر مـی گـوید : من با امام صادق (ع) غذا می خوردم ابتدا گوشت شتر برای ما آوردنـد از آن خـوردیـم ، بـعـد ظـرفـی پـر از شـیـر حـاضـر کـردنـد حـضـرت از آن میل فرمود و به من فرمود ای ابا محمد ! شیر بخور من از آن چشیدم حضرت صادق فرمود شیر غذایی طبیعی است که انسان فطرتا از آن می آشامد ، زیرا به هنگام تولد نیز از آن می خورد .

پیغمبر اکرم (ص) فرمود : به خوردن شیر گاو عادت کنید ، زیرا شیر گاو مخلوطی از هر درخت است (عصاره و خاصیت هر گیاهی را داراست) .

امیرالمؤ منین (ع) فرمود : شیر گاو دواست امام صادق (ع)

شـیـر مـحـصول کامل و بی کم و کاستی است و به هیچ وجه نباید بعضی از مواد ترکیبی شـیری را که برای تغذیه بکار برده می شود بگیرند و یا به آن مواد خارجی اضافه کنند .

شـیر غذای اصلی مبتلایان به بیماری های کلیوی ، قلبی ، معدی ، و کبدی است محسنات شـیـر درواقـع بـه عـلت سـهـولت هـضـم و مـدر بـودن آن اسـت در عـیـن حـال بـایـد دانـست که جز در اطفال شیرخوار 8 تا 10 ماهه ، تغذیه منحصر با شیر ، به هـیـچـگونه درست نیست هرگاه در انسان بالغ ، رژیم با شیر مدت زیادی ادامه پیدا کند ، رفـتـه رفـتـه اخـتـلالات مـعـدی و روده ای بـروز مـی کـنـد کـه مـهـمـتـریـن آنـهـا استفراغ ، دل درد ، تخمیر روده ای ، یبوست و لاغری است .

عدس

پیغمبر اکرم (ص) فرمود : عدس بخورید؛ زیرا عدس دانه مبارک و مقدسی است که رقت قلب می آورد و اشک را زیاد می کند ، و هفتاد پیغمبر که آخرین آنها عیسی بن مریم است ، آن را مبارک دانسته اند .

حضرت رضا (ع)

امیرالمؤ منین علی (ع) فرمود : خوردن عدس دل را نازک می کند و اشک را جاریی می سازد .

امام صادق (ع)

یـکـی از بـنـی اسـرائیـل از سـنـگـدلی و کـمـی اشـک خـود بـه خـداونـد مـتـعـال شکایت کرد خداوند به وسیله پیغمبری برای او وحی فرستاد که عدس بخور او نیز چنین کرد دلش نازک شد و اشکش جاری گردید .

عـدس دارای مـواد غـذایـی بـا ارزش و کـافـی اسـت ، و بـرای آن کـه به صورت یک غذای کـامـل در آیـد ، احـتـیـاج بـه افـزودن مـواد چـرب بـه آن نـیـسـت هـضـم عـدس بـه مـراتـب سـهـل تـر از نـخـود اسـت در عدس فسفر ، کلسیم ، آهن و ویتامین های A B C زیاد دیده می شود .

آرد عدس به صورت ضماد نرم کننده و از بین برنده التهابات سطحی بدن است ، عدس یکی از غذاهای ضد کم خونی است و شیر مادران شیرده را نیز افزایش می دهد .

بـرای کـسـانـی کـه کـارهـای فـکـری زیـاد دارنـد ، عـدس غـذایـی سـبـک ودرعـیـن حال مطبوع است .

روغن زیتون

روغـن زیـتـون بـخـوریـد ، زیـرا روغـن زیـتـون صـفـرا و سـودای بـدن را مـتـعـادل می کند بلغم را از بین می برد اعصاب را قوی و انسان را خوش اخلاق و نیک نقس می کند ، و غم و اندوه را برطرف می نماید پیغمبر اکرم (ص)

پـیـغـمـبـر اکـرم (ص) فـرمود : روغن زیتون بخورید ، و با آن بدن را چرب کنید ، زیرا از شجره مبارکه (درخت مبارک) است امام صادق (ع)

علی (ع) فرمود : با روغن زیتون بدن خود را چرب کنید و آن را قاتق خود قرار دهید ، زیرا آن ، روغـن نـیـکـان و قـاتـق بـرگـزیـدگـان اسـت طهارت و برکت آن بسیار است و در هر حال مایع مبارکی است .

امام صادق (ع)

یـکـی از اصـحاب می گوید : بعد از نماز عشا خدمت امام صادق (ع) رفتم آن حضرت شام مـیل می فرمود :

غذایی که برای حضرت آورده بودند عبارت بود از : سرکه ، روغن زیتون و گـوشـت آن بـزرگـوار گـوشـت را بـه مـن داد و خـود از سـر کـه و روغـن زیـتـون مـیـل کـرد خـدمـت آن امـام عـرض کـردم چـرا تـنـهـا سـر کـه و روغـن زیـتـون مـیـل می کنید و از گوشت نمی خورید؟ حضرت فرمود : سر که و روغن زیتون ، خوراک ما و پیغمبران است .

روغـن زیـتـون عـلاوه بر مصارف جاری ، اثر نرم کننده ، ملین و صفرا بر دارد ، و از آن در رفـع سنگ های صفر اوی ، رفع یبوستهای مزمن ، قولنج های ناشی از نفریت استفاده می شـود در مـسمومیت های حاصل از سرب نیز به کار می رود؛ بنابراین کارگران چاپخانه هـا کـه بـا حـروف سربی کار می کنند ، باید حتما آن را جزو غذای روزانه خود قرار دهند روغن زیتون در رفع سرفه های خشک ، همراه با حالات تحریکی و انسداد روده مؤ ثر است .

روغـن زیـتـون در اسـتـعـمـال خـارجـی ، آرام و خنک کننده پوست بدن ، به خصوص در موارد آفتاب زدگی است در رفع مسمومیت های ناشی از گزش مار و حشرات نیز اثراتی نیکو دارد .

در بـرخـی مـوارد روغـن زیـتـون بـه عـلت بـاقـی مـی مـانـد در داخل روده ها ، تند می شود و به علت تحریک ، باعث استفراغ می شود؛ می شود؛ بنابراین خیلی بهتر است که آن را مخلوط با آب لیمو یا سرکه مصرف کرد .

ریحان

علی (ع) فرمود : پیغمبر خدا (ص) از میان سبزی ها از ریحان خوشش می آمد امام صادق (ع)

ریحان سبزی پیغمبران است ، و بدانید که هشت خاصیت در آن موجود است : غذا را گوارا می کـنـد ، مـنفذها را باز می نماید؛ دهان و آروغ را خوشبو می کند؛ اشتها به غذا را افزایش می دهد؛ مرض را از بین می برد؛ از بیماری جذام شخص را ایمن می کند؛ و بالاخره موقعی که در شکم آدمی قرار گرفت ، همه امراض را ریشه کن می سازد امام صادق (ع)

یکی از اصحاب که در خدمت امام موسی کاظم (ع) سر سفره حاضر بوده است : می گوید ، آن حـضـرت ریحان طلبید و فرمود : دوست دارم که در ابتدای غذا خوردن ، ریحان بخورم ، زیـرا در آن صورت هیچگونه ترسی از مرض ندارم ؛ و موقعی که از غذا دست کشید ، باز ریـحـان طـلبـیـد و از آن مـیـل فـرمـود ، و دیـدم کـه آن حـضـرت سـفـره را جـسـت و جـو کرد و بـرگـهـایـی را کـه از ریـحان باقی مانده بود بخورد و به من مرحمت فرمود و گفت : در پـایـان غـذا ریـحـان بـخـور ، زیـرا غذایی را که خورده ای گوارا می کند ، و برای خوراک بعدی اشتها می آورد سنگینی غذا را از بین می برد و دهان را خوشبو می کند .

ریحان مرض سل را از بین می برد ، و اگر در آغاز غذا خوردن ، ریحان بخورم ، باکی از غذای بعد از آن ندارم ، زیرا می دانم که ضرری به من نمی رساند امام موسی کاظم (ع)

برگ ریحان برای معطر ساختن غذاها به کار می رود دم کرده آن ضد تشنج ، نیرو دهنده ، مـقـوی مـعـده و مـدر اسـت مـصـرف آن در سـردردهای یکطرفه (میگرن) سردردهای عصبی ، تـقـویـت عـمـل دسـتـگـاه هـاضـمـه ، از بـیـن بـردن نـفـخ ، سـرگـیـجـه ، دل پـیـچـه ها ، سرفه ، آنژین و سیاه سرفه بسیار مفید است ریحان در افزایش ترشح شیر زنان شیرده ، اثر نیکویی دارد .

دانـه ریـحـان بـه عـلت داشـتـن لعـاب فـراوان ، نـرم کـننده است ، و در رفع ورم کلیه و تـرشـحات زنانگی و التهابات نزله ای دستگاه مجاری ادرار مصرف می شود چکاندن 5 تـا 6 قـطـره اسـانـس ریـحـان بـر روی یک حبه قند ، اثر قاطعی در رفع تشنجات معده و سردردهای ناشی از ضعف عمل دستگاه هاضمه دارد .

زیتون

از جـمـله وصـایـای حـضرت آدم به فرزندش هبة الله این بود که زیتون بخور ، زیرا زیتون از شجره مبارکه (درخت مبارک) است امام موسی کاظم (ع)

یکی از اصحاب خدمت امام صادق (ع) عرض کرد : می گویند زیتون نفخ را تحریک می کند حضرت فرمود : زیتون نفخ را برطرف می کند زیتون آب مرد (نطفه) را افزایش می دهد .

بـرگ زیتون برای پایین آوردن فشار خون مفید است برای تهیه جوشانده آن باید 20 گرم زیتون را در 300 گرم آب جوشاند تا وزن آن به 200 گرم کاهش یابد ، و بعد از صاف کردن ، با قند مصرف کرد .

در 100 گرم زیتون مواد زیر یافته می شود :

پروتید 67/0 گرم ، سلولز 81/1 گرم ، لیپید 03/14 گرم ، آب 3/73 گرم ، مواد معدنی 37/0 گرم

و نیز ویتامین های A C D

که این مقدار تولید 224 کالری حرارت می کند .

سبزی خوردن

هر چیزی را زینتی است ، زینت سفره ، سبزی است امام صادق (ع)

یـکـی از اصـحـاب مـی گـویـد : یـک روز حضرت رضا (ع) مرا نزد خود خواند و برای غذا خـوردن مـرا نگهداشت موقعی که فره آوردند ، سبزی در سفره نبود حضرت از غذا خوردن خـودداری کـرد و بـه خـدمـتـکار فرمود : مگر نمی دانی که من از سفره ای که سبزیی در آن نـبـاشـد غـذا نـمی خورم ! سبزی بیاور آن مرد صحابی می گوید : خدمتکار رفت و سبزی آورد و روی سفره گذاشت آنگاه حضرت رضا شروع کرد به غذا خوردن .

امـام صـادق (ع) به یکی از اصحاب فرمود : مگر نمی دانی که هر وقت طبق غذا و افطاری بـرای حـضرت امیرالمؤ منین علی (ع) می آوردند ، روی آن سبزی بود ! آن صحابی عرض کـرد : فـدایـت شـوم ، بـرای چـه ؟ حـضـرت صـادق (ع) فـرمـود : چـون دل هـای مـؤ مـنـان سـبـز اسـت (سـر سـبـز و خـرم بـه حـکـمـتـهـا و مـعـارف) و بـه سـبـزی مـایـل اسـت سـبـزی خـوردن کـه تقریبا در سفره بیشتر ایرانی ها وجود دارد ، در شهرهای مـخـتـلف ، از چـنـدیـن سـبـزی مـتـفـاوت تـشـکـیـل شـده اسـت کـه بـه هـر حـال دارای خـاصـیـتـی کلی است ، و آن این که به علت داشتن سلولز ، در واقع مانند جارو ، مواد انباشته شده در روده ها را پاک می کند ، و به این ترتیب ، اثر شیره دستگاه ها ضمه ، روی مـواد غذایی به سادگی انجام می گیرد ، و هضم غذا آسان می شود؛ گذشته از این اثـر مـشـتـرک هـر یـک از سـبزیها ، دارای خاصیت اختصاص است که خود به تغذیه بهتر و سالمتر کمتر می کند .

در استفاده از سبزی خام آنچه که خیلی مهم است ، شست و شو و تمیز کردن دقیق سبزی است ، زیـرا سـبـزی خام مخفیگاه بسیار مساعدی برای انواع میکربهاست ، و اگر بنا باشد که در ایـن زمـیـنه سهل انگاری شود ، بهتر است که از خوردن سبزی خام خودداری گردد و به قول معروف (عطایش را به لقایش بخشید) .

سرکه

بهترین قاتق ها نزد پیغمبر اکرم (ص) سرکه بود امام صادق (ع)

سرکه قدرت تفکر را افزایش می دهد امام صادق (ع)

عـلی (ع) فـرمـود : سـرکـه سـودا را مـی شـکـنـد و صـفـرا را خـامـوش مـی کـنـد و دل را زنده نگاه می دارد امام صادق (ع)

یـکـی از اصـحـاب می گوید : مردی خدمت حضرت رضا (ع) در خراسان بود سینی غذایی کـه در آن سـرکه میل فرمودند آن مرد گفت : فدایت شوم ، به ما امر فرموده اید که نخست نمک بخوریم آن حضرت فرمود : (این مانند این) یعنی سرکه مانند نمک است سرکه ذهن را محکم و عقل را زیاد می کند .

پـیـغـمـبـر خـدا بـه خـانـه ام سلمه همسر خود رفت ام سلمه گرده نانی نزد حضرت آورد پـیـغـمبر به او فرمود : آیا خورشتی در خانه نیست ؟ ام سلمه گفت : نه ، جز سرکه چیزی حاضر نیست آن بزرگوار فرمود :

سرکه خوب خورشی است ، خانه ای که در آن سرکه باشد هیچوقت خالی از طعام نخواهد شد .

در خـوردن سرکه شیره ، مواظبت کن ، زیرا سرکه شیره جانورانی را که در شکم تست می کشد .

امام صادق (ع)

امـیـرالمـؤ مـنین علی (ع) از لحاظ غذا خوردن شبیه ترین مردم به پیغمبر اکرم (ص) بود ، زیرا خود ، نان سرکه و روغن زیتون می خورد و به مردم نان و گوشت می خورانید امام صادق (ع)

عـبـدالا علی می گوید : من با امام صادق (ع) غذا می خوردم حضرت به کنیز فرمود : غذای معروف مرا بیاور کنیز کاسه ای برای آن حضرت آورد که در آن سرکه روغن زیتون بود و منهم از آن خوراک خوردم .

بـهـتـریـن قاتقها نزد پیغمبر اکرم (ص) سرکه و روغن زیتون بود و می فرمود : سرکه قاتق پیغمبران است .

امام صادق (ع)

عـلی (ع) فـرمـود : خـانـواده ای کـه سـرکه وروغن زیتون را قاتق خودقرار دهد ، هیچگانه فقیر نخواهد شد امام صادق (ع)

ابـن بـزیع می گوید : خدمت امام محمد باقر (ع) رسیدم ودیدم که آن بزرگوار سرکه و روغن زیتون می خورد .

سـرکـه یـکـی از فـرآورده هـای مـفـیـد انـگور است که از تخمیر مایعات الکلی ، تحت اثر مخمری خاص به نام (میکودرمااستی) حاصل می شود سرکه نه تنها طعم مطبوعی به غذاها می دهد بلکه هضم بسیاری از مواد از جمله گوشت را آسان می کند .

در استعمال خارجی ، محلولهای رقیق سرکه خارش را تسکین می دهد و خونریزی های کوچک را متوقف می کند .

سرکه مایعی قابض و رفع کننده تشنگی است ، به هضم غذا و تحریک اشتها کمک زیادی مـی کـنـد .

سـرکـه خـوب دنـدان هـا را کـنـد نـمـی کـنـد و گـلو را نـمـی سـوزانـد .

سـرکـه قبل از مصرف باید جوشانده شود تا مخمر میکودرمااستی آن کشته شود .

سرکه بهتر است همراه سالاد مصرف شود ، زیرا در این صورت مؤ ثرتر و اشتها آورتر اسـت اگـر در خوردن سرکه زیاده روی نشود ، بسیار نافع است ، اما فاقد ویتامین است و تولید انرژی نیز نمی کند .

افـراط در مـصرف سرکه تولید سوء هاضمه می کند ، بعلاوه در وقت زکام و بیماریهای ناشی از ویروس سرماخوردگی نباید آن را مصرف کرد .

سنجد

پـیـامـبـر اکـرم (ص) وارد شـد بـر عـلی بن ابیطالب در حالی که علی (ع) تب داشت پیامبر به او امر فرمود که سنجد بخورد حضرت رضا (ع)

گـوشـت سـنـجـد ، گـوشت ، پوست آن ، پوست و هسته آن ، استخوان را می رویاند و در عین حـال کـلیـه هـا را گـرم و مـعده را دباغی می کند سنجد از بواسیر و بی اختیار آمدن ادرار جلوگیری می کند سنجد ساقها را قوی و عامل بیماری جذام را از بین می برد .

بـرگ درخـت سـنـجـد و مـیـوه خـشـک آن قـابـض اسـت ، بـه هـمـیـن جـهـت در درمـان اسـهـال بسیار سودمند است از گل های آن برای معطر ساختن محلولهای دارویی استفاده می کنند اثر تب بر نیز به آن نسبت داده شده است آرد میوه سنجد به علت داشتن مقدار زیادی تا(و قند ، در درمان اسهال بکار برده می شود .

گلهای سنجد دارای بوی مخصوصی است که محرک قوای شهوانی است .

سیب

علی (ع) فرمود : سیب بخورید زیرا سیب معده را دباغی می کند امام صادق (ع)

به بیماران مبتلا به تب ، سیب بخورانید ، زیرا برای آنان چیزی سودمندتر از سیب نیست امام صادق (ع)

یـکی از اصحاب می گوید : وارد شهر مدینه شدم برادرم سیف همراه من بود مرض رعاف (خـون آمـدن از بـیـنـی) در میان مردم شایع شد ، و هر کس که به این بیماری دچار می شد ، پس از دو روز می مرد روزی به خانه برگشتم ، دیدم برادرم به خون دماغ شدیدی مبتلا شده است خدمت حضرت امام موسی کاظم (ع) رفتم حضرت فرمود : به برادرت سیف سیب بخوران من نیز چنین کردم و او شفا یافت .

مـفـضـل می گوید : نزد امام صادق (ع) صحبت از تب به میان آمد حضرت فرمود : ما خانواده ای هستیم که هنگام بیماری جز با خوردن سیب ، خود را با چیز دیگری درمان نمی کنیم .

زیـاد مـی گوید : وبا در مکه شایع شد من در این باره نامه ای به امام موسی کاظم (ع) نوشتم و راه درمان را خواستم حضرت در جواب به من نوشت سیب بخورید .

مردی می گوید : مفضل مرا خدمت امام صادق (ع) فرستاد تا هدیه ای از طرف او به حضور آن امـام تـقـدیـم کـنـم یـکی از روزهای گرم تابستان به خانه آن بزرگوار وارد شدم دیـدم جـلو آن حـضـرت طـبـقی نهاده شده و در آن طبق سیب سبز است من صبر نکردم و فورا خـدمـت آن حـضـرت عـرض کـردم : قـربـانـت گـردم ، آیـا از ایـن سـیـب سـبـز مـیـل می کنید در صورتی که مردم از آن خوششان نمی آید؟ حضرت طوری با من سخن گفت کـه گـویـی مـرا مـدتهاست که می شناسد ، و فرمود : شب گذشته ، تب بر من عارض شد فرستادم این سیبهای سبز را برایم آوردند و خوردم ؛ زیرا سیب سبز ، تب را بر طرف می کند و حرارت را فرو می نشاند .

سیب ملین ، ضد نزله ، ضد السهال (بواسطه وجود ماده ای به نام تانن) مدرو آرام کننده اسـت ، و ایـن خـواص بیشتر مربوط به پوست سیب است ؛ بنابراین توصیه می شود که حـتـمـا پـس از شـستن کامل سیب ، آن را با پوست میل کنید؛ زیرا پوست سیب حاوی ویتامینهای مـخـتـلف اسـت سـیـب پـخـته در رفع بی خوابی بسیار مفید است سیب خام یا پخته مانع تـشـکـیـل اسـیـد اوریـک در بـدن مـی شود ، از این جهت مصرف آن در درمان روماتیسم ، نقرس تصلب شرائین ، اگر ماهای مزمن ، چاقی ، بواسیر و بیماریهای پوست بسیار مفید است شـیـره شـیـب اثـر بسیار مفیدی در سرماخوردگی ، گرفتگی صدا ، سرفه ، بیماریهای سـیـنـه و حـالات عصبی دارد بررسیهای دقیق نشان داده است که مصرف سیب در بهبود ورم حـاد و مـزمـن روده هـا اثـر مـفـیدی دارد ، به همین جهت خوردن سیب خام در موارد ورم حاد روده در اطـفـال ، اسـهـالهـای خـونی (دیسانتری) ، حصبه و شبه حصبه و بالاخره ورم روده بزرگ تـوصـیـه می شود امروزه از گرد خشک شده سیب ، غذای مطبوعی به نام آلپونا به دست می آورند که هر 100 گرم آن معادل یک کیلو سیب تازه است .

پوست سیب :

پـوسـت خـشـک شـده سـیـب ، در درمـان ورم مفاصل ، روماتیسم ، نقرس ، و ناراحتیهای کلیوی بـسـیـار مـفـیـد اسـت ، بـنـابـرایـن بـهـتـر اسـت هـمـیـشـه سـیـب بـا پـوسـت میل شود .

هر 100 گرم سیب تولید 46 کالری حرارت می کند و حاوی:

10 میلی گرم فسفر ، 5 میلی گـرم مـنـیزیم ، 3 میلی گرم کلر ، 5 میلی گرم کلسیم ، تا 2 میلی گرم سدیم ، 3/0 میلی گرم آهن ، 100 تا 120 میلی گرم پتاسیم و 12 گرم پروتید ، 10 گرم گلوسید و 4/0 گرم لیپید است .

سیر

سیر بخورید و خود را با آن معالجه کنید ، زیرا در سیر شفای هفتاد مرض می باشد پیامبر اکرم (ص)

یـکـی از اصـحاب می گوید : خدمت امام محمد باقر (ع) رسیدم و از آن حضرت درباره سیر سؤ ال کردم آن بزرگوار فرمود : پیغمبر خدا (ص) خوردن سیر را به سبب بویش نهی مـی کـرد و مـی فـرمود کسی که از این سبزی بد بو بخورد ، نزدیک مسجد نیاید ، ولی کسی که سیر بخورد و مسجد نیاید اشکالی ندارد .

حـسـن زیـارت مـی گـویـد : اعـمـال حـج را بـجـا آوردم و بـه مـدیـنـه رفـتـم احوال امام باقر (ع) را پرسیدم گفتند : در ده منبع است به آن ده رفتم و خدمت آن حضرت رسیدم آن بزرگوار فرمود : ای حسن ! اینجا آمده ای ؟ عرض کردم : قربانت گردم ، خوش نـداشـتـم بـه مـدیـنـه بیایم و شما را زیارت نکنم .

حضرت فرمود من سیر خورده بودم و خواستم از مسجد پیامبر خدا دور باشم .

ابـی بـصـیـر مـی گـویـد : از امـام صـادق (ع) راجـع بـه سـیـر سـؤ ال کردند حضرت فرمود : خوردن سیر تازه و خشک و پخته آن مانعی ندارد و معالجه با آن ، نیز بدون اشکال است ، ولی هر کس سیر خورد به مسجد نرود .

عـلاوه بـر آن کـه بـه سـیر به صورت خام و یا پخته ، مخلوط در غذاها مصرف می شود ، مـصـارف درمـانـی مـتـعـدد ، مـخـصـوصا در طب عوام دارد برای سیر ، اثر ضد عفونی کنند ، اشتهاآور ، ضد کرم و کم کننده فشار خون ذکر شده است .

اثـر ضـد عـفـونـی کـنـنـده سـیـر در بـیـمـاریـهـای مـخـتـلف ریـوی از قبیل سل ، قانقاریای ریوی و سیاه سرفه مورد تاءیید همگان است .

دکـتـر لوکـلر اثـر ضـد کـرم - بـخـصـوص در دفـع آسـکـاریـس اکـسـیـور - بـرای آن قائل است سیر قوای جنسی را تقویت وادرار را زیاد می کند و فشار خون را پایین می آورد بـا هـمه خواصی که گفته شد ، سیر به علت بوی بدش ، مخالفان زیاد دارد برای از بین بردن بوی بد آن ، می توان آن را با سبزی مصرف کرد این اثر سبزی ، به علت داشتن کلروفیل است .

در هر 100 گرم سیر مواد زیر یافته می شود :

پروتید 3 گرم ، گلوسید 12 گرم ، لیپید 2/0 گرم و نیز مقداری ویتامینهای A C

شکر

موسی پسر بکر می گوید : بیشتر اوقات امام موسی کاظم (ع) شکر می خورد .

مردی از بیماریش نزد امام صادق (ع) شکایت کرد و گفت : من مردی علیلم حضرت فرمود : چـرا از (مبارک) استفاده نمی کنی ؟ آن مرد می گوید : عرض کردم مبارک چیست ؟ حضرت فرمود : شکر .

مردی از وبا نزد امام صادق (ع) شکایت برد حضرت به او فرمود : چرا از یک ماده پاکیزه و مـبـارک غـافلی ؟ آن مرد عرض کرد : پاکیزه و مبارک کدام است ؟ حضرت فرمود : همین شکر سـلیـمـانی شما (یعنی شکر تصفیه شده) است بعد حضرت صادق (ع) فرمود : نخستین کسی که شکر درست کرد ، سلیمان بن داود بود .

یحیی پسر بشیر بنال می گوید : امام صادق (ع) به پدر من فرمود : ای بشیر ! بیماران خـود را بـا چـه چیزی درمان می کنی ؟ پدرم عرض کرد : با همین داروهای تلخ آن حضرت فـرمـود : نه ، این کار را نکنید ، هر وقت یکی از شما مریض شد ، شکر سفید بگیرید ، آن را بـکـوبـید و آب سرد بر آن بریزید و به مریض بدهید تا بیا شامید؛ زیرا آن کسی که شفا را در تلخی نهاده ، می تواند آن را در شیرینی هم به ودیعت بگذارد .

یکی از اصحاب می گوید : یکی از افراد خانواده ما تب کرد اطبا داروی تلخ (غافث)را برای او تجویز کردند ما آن دارو را به او دادیم ولی شفا نیافت این مطالب را خدمت امام صـادق (ع) عـرضـه داشـتـیـم آن حـضرت فرمود : خداوند شفا را تنها در دوای تلخ قرار نـداده اسـت مـقـداری شـکر بگیر و در ظرفی بگذار و بر روی آن آب بریز تا آب آن را فـراگـیـرد؛ سـپـس یـک تـکـه آهـن داخـل آن بـگـذار و از اول شـب آن را زیر آسمان قرار بده صبح که شد شب دوم که شد ، مقدار زیادتری شکر ، و شب سوم مقداری بیشتر به همان ترتیبی که گفته شد ، تهیه کن و صبح به او بده تا بیاشامد .

صحابی مذکور می گویید : این کار را کردم و خداوند بیمار ما را شفا داد .

شکری که به صورت نبات در آید ، بلغم را از بین می برد امام رضا (ع)

شـکـر بـه عنوان شیرین کننده ، نه تنها در بسیاری از خوراکیها مورد استفاده است ، بلکه در محصولات دارویی نیز اهمیت زیادی دارد به علاوه در رفع مسمومیت های ناشی از سرب و مس نیز مؤ ثر است .

قـنـد مـعمولی که از چغندر قند یا نیشکر به دست می آید ، بواسطه جذب سریع از روده ، سبب تقویت کار عضلات می شود؛ به علاوه باعث می گردد که چربی ها و پروتئین ها در بـدن مـصـرف شـوند و برای اشخاصی که کارهای خسته کننده انجام می دهند فوق العاده لازم است .

بـایـد دانـسـت کـه قـنـد برای آن که مفید باشد ، باید کاملا در بدن جذب و مصرف شود و برای این عمل فرمان های مخصوص و انسولین و ویتامین C لازم است .

شلغم

یـکـی از اصـحـاب مـی گـویـد : حـضرت امام موسی کاظم (ع) فرمود : به خوردن شلغم عادت کنید ، زیرا در هر کس رگ جذام باشد آن را آب می کند .

شـلغـم بـخـوریـد و مـداومت در خوردن آن داشته باشید؛ زیرا کسی نیست که رگ جذام در او نباشد ، پس به وسیله خوردن شلغم آن را زائل کنید (27) امام صادق (ع)

ریـشـه شلغم اثر نرم کنندگی دارد و در رفع سرفه ، سیاه سرفه و آسم به صورت جوشانده های غلیظ ، مخلوط با عسل مورد استفاده قرار می گیرد .

طـرز تـهـیـه شـربـت که آن که خلط آور است ، مانند همان طریقه ای است که در مورد ترب گـفـتـه شـد رنـده کـرده آن مخلوط با قند یا عسل نیز دارای همین اثر است جوشانده غلیظ شـلغـم به صورت ضماد در تسکین دردهای مفصلی ، نقرس ، آبسه ها ، سرمازدگی و غیره بـه کـار مـی رود شـلغـم دارای یـک مـاده ضـد مـیـکـربـی قوی است و به همین جهت در درمان سرماخوردگی و بیماری های عفونی تاءثیر بسیار زیادی دارد .

شـلغـم حـاوی

فـسفر ، کلسیم آهن و ویتامین های B C است و باعث افزایش تقوای شهوانی و تقویت عمومی بدن می گردد .

دانه شلغم دارای روغنی است که نرم کننده و ملین است و مصرف آن ، از قولنج های کبدی و کلیوی جلوگیری می کند .

شیر

پـیغمبر اکرم (ص) هرگاه چیزی غیر از شیر می آشامید می گفت : پروردگارا برای ما در ایـن آشـامـیـدنـی بـرکـت قـرار ده و بـهـتـر از آن را نـصیب ما فرما ، ولی وقتی که شیر می آشـامـیـد، مـی فرمود : پروردگارا ! برای ما در این آشامیدنی برکت بگذار و بیشتر از این نصیب ما فرما امام محمد باقر (ع)

مردی به امام صادق (ع) عرض کرد : من شیر خورده ام و به من آزار رسانیده است حضرت صـادق فـرمـود :

شـیر هرگز به کسی ضرر نمی رساند ، ولی تو با شیر چیز دیگری خـورده ای کـه آن چـیـز بـرایـت ضـرر داشـتـه اسـت و تـو خیال می کنی که شیر به تو زیان رسانیده است .

پـیـغمبر اکرم (ص) فرمود : هیچگاه شیر در گلوی کسی گیر نمی کند و او را ناراحت نمی نـمـایـد؛ زیـرا خداوند متعال فرموده است : لبنا خالصا سائعا للشاربین ( شیر خالص و گوارا برای کسانی که آن را می آشامند) .

یـکـی از اصـحاب می گوید : من خدمت امام صادق (ع) بودم شنیدم مردی به آن بزرگوار عـرض کـرد :

قـربـانـت گـردم من از نظر جسمی ضعیف و کم طاقتم حضرت به او فرمود : شیر بخور ، زیرا گوشت را می رویاند و استخوان را محکم می کند .

کـسـی کـه آب پـشـت (نـطـفـه) او تـغـیـیـر کـرد (کـم و غـیـر عـادی شـد) ، شـیـر و عسل برای او بسیار سودمند است امام موسی کاظم (ع)

ابـوبـصـیـر مـی گـوید : من با امام صادق (ع) غذا می خوردم ابتدا گوشت شتر برای ما آوردنـد از آن خـوردیـم ، بـعـد ظـرفـی پـر از شـیـر حـاضـر کـردنـد حـضـرت از آن میل فرمود و به من فرمود ای ابا محمد ! شیر بخور من از آن چشیدم حضرت صادق فرمود شیر غذایی طبیعی است که انسان فطرتا از آن می آشامد ، زیرا به هنگام تولد نیز از آن می خورد .

پیغمبر اکرم (ص) فرمود : به خوردن شیر گاو عادت کنید ، زیرا شیر گاو مخلوطی از هر درخت است (عصاره و خاصیت هر گیاهی را داراست) .

امیرالمؤ منین (ع) فرمود : شیر گاو دواست امام صادق (ع)

شـیـر مـحـصول کامل و بی کم و کاستی است و به هیچ وجه نباید بعضی از مواد ترکیبی شـیری را که برای تغذیه بکار برده می شود بگیرند و یا به آن مواد خارجی اضافه کنند .

شـیر غذای اصلی مبتلایان به بیماری های کلیوی ، قلبی ، معدی ، و کبدی است محسنات شـیـر درواقـع بـه عـلت سـهـولت هـضـم و مـدر بـودن آن اسـت در عـیـن حـال بـایـد دانـست که جز در اطفال شیرخوار 8 تا 10 ماهه ، تغذیه منحصر با شیر ، به هـیـچـگونه درست نیست هرگاه در انسان بالغ ، رژیم با شیر مدت زیادی ادامه پیدا کند ، رفـتـه رفـتـه اخـتـلالات مـعـدی و روده ای بـروز مـی کـنـد کـه مـهـمـتـریـن آنـهـا استفراغ ، دل درد ، تخمیر روده ای ، یبوست و لاغری است .

عدس

پیغمبر اکرم (ص) فرمود : عدس بخورید؛ زیرا عدس دانه مبارک و مقدسی است که رقت قلب می آورد و اشک را زیاد می کند ، و هفتاد پیغمبر که آخرین آنها عیسی بن مریم است ، آن را مبارک دانسته اند .

حضرت رضا (ع)

امیرالمؤ منین علی (ع) فرمود : خوردن عدس دل را نازک می کند و اشک را جاریی می سازد .

امام صادق (ع)

یـکـی از بـنـی اسـرائیـل از سـنـگـدلی و کـمـی اشـک خـود بـه خـداونـد مـتـعـال شکایت کرد خداوند به وسیله پیغمبری برای او وحی فرستاد که عدس بخور او نیز چنین کرد دلش نازک شد و اشکش جاری گردید .

عـدس دارای مـواد غـذایـی بـا ارزش و کـافـی اسـت ، و بـرای آن کـه به صورت یک غذای کـامـل در آیـد ، احـتـیـاج بـه افـزودن مـواد چـرب بـه آن نـیـسـت هـضـم عـدس بـه مـراتـب سـهـل تـر از نـخـود اسـت در عدس فسفر ، کلسیم ، آهن و ویتامین های A B C زیاد دیده می شود .

آرد عدس به صورت ضماد نرم کننده و از بین برنده التهابات سطحی بدن است ، عدس یکی از غذاهای ضد کم خونی است و شیر مادران شیرده را نیز افزایش می دهد .

بـرای کـسـانـی کـه کـارهـای فـکـری زیـاد دارنـد ، عـدس غـذایـی سـبـک ودرعـیـن حال مطبوع است .


4

5