ترجمه روضه كافى يا گلستان آل محمد

ترجمه روضه  كافى يا گلستان آل محمد 0%

ترجمه روضه  كافى يا گلستان آل محمد نویسنده:
گروه: متون حدیثی

ترجمه روضه  كافى يا گلستان آل محمد

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سید هاشم رسولی محلاتی
گروه: مشاهدات: 67601
دانلود: 2929

توضیحات:

ترجمه روضه كافى يا گلستان آل محمد
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 391 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 67601 / دانلود: 2929
اندازه اندازه اندازه
ترجمه روضه  كافى يا گلستان آل محمد

ترجمه روضه كافى يا گلستان آل محمد

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

حديث شماره : ٥٢

(حَدِيثُ الطَّبِيبِ )

مُحَمَّدٌ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ زِيَادِ بْنِ أَبِى الْحَلَّالِ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِعليه‌السلام قَالَ قَالَ مُوسَىعليه‌السلام يَا رَبِّ مِنْ أَيْنَ الدَّاءُ قَالَ مِنِّى قَالَ فَالشِّفَاءُ قَالَ مِنِّى قَالَ فَمَا يَصْنَعُ عِبَادُكَ بِالْمُعَالِجِ قَالَ يُطَيِّبُ بِأَنْفُسِهِمْ فَيَوْمَئِذٍ سُمِّيَ الْمُعَالِجُ الطَّبِيبَ

حديثى درباره طبيب :

(٥٢- زياد از امام صادقعليه‌السلام روايت كند كه فرمود: موسىعليه‌السلام به خدا عرض كرد: پروردگارا درداز كجا است ؟ فرمود: از من است ، عرض كرد: درمان و شفاء (از كجاست )؟ فرمود: از من است ، عرض ‍ كرد: پس بندگانت را با معالجه كننده درد چه كار (و چه نيازى به پزشك معالج دارند) فرمود: تا خاطرشان به دوا آسوده شود (و بدان دلخوش ‍ شوند) و از آنروز معالج طبيب ناميده شد. )

حديث شماره : ٥٣

عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِى أَيُّوبَ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِعليه‌السلام قَالَ مَا مِنْ دَاءٍ إِلَّا وَ هُوَ سَارِعٌ إِلَى الْجَسَدِ يَنْتَظِرُ مَتَى يُؤْمَرُ بِهِ فَيَأْخُذَهُ وَ فِى رِوَايَةٍ أُخْرَى إِلَّا الْحُمَّى فَإِنَّهَا تَرِدُ وُرُوداً

(٥٣ - ابو ايوب از امام باقرعليه‌السلام روايت كند كه فرمود: هيچ دردى نيست جز آنكه بر بدن راهى دارد و منتظراست تا چه زمانى به او فرمان رسد و تن را فرا گيرد.

و در حديث ديگرى است كه فرمود: مگر تب كه يكباره در تن وارد شود. )

حديث شماره : ٥٤

عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ الْمُهْتَدِى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ زُرْبِيٍّ قَالَ مَرِضْتُ بِالْمَدِينَةِ مَرَضاً شَدِيداً فَبَلَغَ ذَلِكَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِعليه‌السلام فَكَتَبَ إِلَيَّ قَدْ بَلَغَنِي عِلَّتُكَ فَاشْتَرِ صَاعاً مِنْ بُرٍّ ثُمَّ اسْتَلْقِ عَلَى قَفَاكَ وَ انْثُرْهُ عَلَى صَدْرِكَ كَيْفَمَا انْتَثَرَ وَ قُلِ اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِى إِذَا سَأَلَكَ بِهِ الْمُضْطَرُّ كَشَفْتَ مَا بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَ مَكَّنْتَ لَهُ فِى الْأَرْضِ وَ جَعَلْتَهُ خَلِيفَتَكَ عَلَى خَلْقِكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ وَ أَنْ تُعَافِيَنِى مِنْ عِلَّتِى ثُمَّ اسْتَوِ جَالِساً وَ اجْمَعِ الْبُرَّ مِنْ حَوْلِكَ وَ قُلْ مِثْلَ ذَلِكَ وَ اقْسِمْهُ مُدّاً مُدّاً لِكُلِّ مِسْكِينٍ وَ قُلْ مِثْلَ ذَلِكَ قَالَ دَاوُدُ فَفَعَلْتُ مِثْلَ ذَلِكَ فَكَأَنَّمَا نُشِطْتُ مِنْ عِقَالٍ وَ قَدْ فَعَلَهُ غَيْرُ وَاحِدٍ فَانْتَفَعَ بِهِ

(٥٤ - داودبن زربى گويد: من در مدينه به بيمارى سختى دچار گشتم ، اين خبر بگوش امام صادقعليه‌السلام رسيد حضرت به من نوشت : خبر بيمارى تو به من رسيد، يك صاع (قريب سه كيلو) گندم بخر آنگاه به پشت بخواب و آن را روى سينه ات به هر نحو كه شد بريز و بگو: (خدايا از تو خواهم بدان نامت كه هر گاه درمانده اى تو را بدان خواند درماندگيش را برطرف كنى و در زمين جايگزينش كنى و او را جانشين خود در روى زمين بر خلقت قرار دهى كه درود فرستى بر محمد و خاندانش و از اين بيمارى مرا عافيت و تندرستى بخشى ) سپس برخيز و بنشين و گندمها را از دور خودت جمع كن و دوباره همان دعا را بخوان و آن را به چهار (مد) (تقريبا يك چارك ) تقسيم كن و هر قسمت را به مستمندى بده و همان دعا را (وقت دادن ) بخوان

داود گويد: من اينكار را كردم و گويا از بند رها گشتم (و فورا بيماريم برطرف شد) و بسيارى نيز اين عمل را انجام دادند و از آن سود بردند. )

حديث شماره : ٥٥

(حَدِيثُ الْحُوتِ عَلَى أَيِّ شَيْءٍ هُوَ)

مُحَمَّدٌ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِعليه‌السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَرْضِ عَلَى أَيِّ شَيْءٍ هِيَ قَالَ هِيَ عَلَى حُوتٍ قُلْتُ فَالْحُوتُ عَلَى أَيِّ شَيْءٍ هُوَ قَالَ عَلَى الْمَاءِ قُلْتُ فَالْمَاءُ عَلَى أَيِّ شَيْءٍ هُوَ قَالَ عَلَى صَخْرَةٍ قُلْتُ فَعَلَى أَيِّ شَيْءٍ الصَّخْرَةُ قَالَ عَلَى قَرْنِ ثَوْرٍ أَمْلَسَ قُلْتُ فَعَلَى أَيِّ شَيْءٍ الثَّوْرُ قَالَ عَلَى الثَّرَى قُلْتُ فَعَلَى أَيِّ شَيْءٍ الثَّرَى فَقَالَ هَيْهَاتَ عِنْدَ ذَلِكَ ضَلَّ عِلْمُ الْعُلَمَاءِ

ماهى بر روى چه قرار دارد؟

(٥٥ - ابان بن تغلب گويد: از امام صادقعليه‌السلام پرسيدم : كه زمين بر چه استوار است ؟ فرمود: بر ماهى ، گفتم :ماهى بر چيست ؟ فرمود: بر آب ، پرسيدم آب بر چيست ؟ فرمود: بر صخره (سنگ سخت ) پرسيدم : صخره بر چيست ؟ فرمود بر خاك نمناك ، گفتم : خاك نمناك بر چيست ؟ فرمود: هيهات كه در اينجا دانش دانشمندان گم گشته (علامه شهرستانى قسمتى از اين حديث را در كتاب الهيئة و الاسلام طبق هيئت جديد معنا كرده و براى توضيح بيشتر بدانجا رجوع شود - و ١١٦ ط نجف ). )

حديث شماره : ٥٦

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَاعليه‌السلام قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْأَرْضَ ثُمَّ أَرْسَلَ عَلَيْهَا الْمَاءَ الْمَالِحَ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً وَ الْمَاءَ الْعَذْبَ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً حَتَّى إِذَا الْتَقَتْ وَ اخْتَلَطَتْ أَخَذَ بِيَدِهِ قَبْضَةً فَعَرَكَهَا عَرْكاً شَدِيداً جَمِيعاً ثُمَّ فَرَّقَهَا فِرْقَتَيْنِ فَخَرَجَ مِنْ كُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا عُنُقٌ مِثْلُ عُنُقِ الذَّرِّ فَأَخَذَ عُنُقٌ إِلَى الْجَنَّةِ وَ عُنُقٌ إِلَى النَّارِ

(٥٦ - زراره از يكى از دو امام بزرگوار امام باقر و يا صادقعليه‌السلام روايت كرده كه فرمود: همانا خداى عزوجل زمين را آفريد، سپس تا چهل روز آب شور، و چهل روز آب شيرين بر آن روان كرد، تا چون اين دو آب با هم برخورد كرد و به هم آميخت خداوند بدست قدرت خويش مشتى از آن برگرفت و همه را بسختى درهم ماليد آنگاه آنرا دو قسمت كرد و از هر قسمت گروهى مانند گله مورچه بيرون آمدند، پس گروهى راه بهشت را در پيش گرفتند و گروهى راه دوزخ را. )

حديث شماره : ٥٧

حَدِيثُ الْأَحْلَامِ وَ الْحُجَّةِ عَلَى أَهْلِ ذَلِكَ الزَّمَانِ

بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِى الْحَسَنِعليه‌السلام قَالَ إِنَّ الْأَحْلَامَ لَمْ تَكُنْ فِيمَا مَضَى فِى أَوَّلِ الْخَلْقِ وَ إِنَّمَا حَدَثَتْ فَقُلْتُ وَ مَا الْعِلَّةُ فِى ذَلِكَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ ذِكْرُهُ بَعَثَ رَسُولًا إِلَى أَهْلِ زَمَانِهِ فَدَعَاهُمْ إِلَى عِبَادَةِ اللَّهِ وَ طَاعَتِهِ فَقَالُوا إِنْ فَعَلْنَا ذَلِكَ فَمَا لَنَا فَوَ اللَّهِ مَا أَنْتَ بِأَكْثَرِنَا مَالًا وَ لَا بِأَعَزِّنَا عَشِيرَةً فَقَالَ إِنْ أَطَعْتُمُونِى أَدْخَلَكُمُ اللَّهُ الْجَنَّةَ وَ إِنْ عَصَيْتُمُونِى أَدْخَلَكُمُ اللَّهُ النَّارَ فَقَالُوا وَ مَا الْجَنَّةُ وَ النَّارُ فَوَصَفَ لَهُمْ ذَلِكَ فَقَالُوا مَتَى نَصِيرُ إِلَى ذَلِكَ فَقَالَ إِذَا مِتُّمْ فَقَالُوا لَقَدْ رَأَيْنَا أَمْوَاتَنَا صَارُوا عِظَاماً وَ رُفَاتاً فَازْدَادُوا لَهُ تَكْذِيباً وَ بِهِ اسْتِخْفَافاً فَأَحْدَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِمُ الْأَحْلَامَ فَأَتَوْهُ فَأَخْبَرُوهُ بِمَا رَأَوْا وَ مَا أَنْكَرُوا مِنْ ذَلِكَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَرَادَ أَنْ يَحْتَجَّ عَلَيْكُمْ بِهَذَا هَكَذَا تَكُونُ أَرْوَاحُكُمْ إِذَا مِتُّمْ وَ إِنْ بُلِيَتْ أَبْدَانُكُمْ تَصِيرُ الْأَرْوَاحُ إِلَى عِقَابٍ حَتَّى تُبْعَثَ الْأَبْدَانُ

حديث پيدايش خوابها (كه انسان مى بيند) و حجت شدن آن بر اهل هر زمان :

(٥٧ - حسن بن عبدالرحمن از حضرت ابى الحسن (موسى بن جعفر)عليه‌السلام روايت كرده كه فرمود: خوابهادر آغاز خلقت نبود (و مردم خواب نميديدند) و بعدها پيدا شد، گويد: من عرض كردم : علت پيدايشش ‍ چه بود؟ فرمود: خداى عز ذكره پيامبرى را به سوى مردم زمانش فرستاد و او ايشانرا بپرستش و فرمانبردارى خدا دعوت فرمود: مردم گفتند: اگر ما چنين كنيم پاداشمان چيست ؟ زيرا كه به خدا سوگند نه تو مالت بيش از ما است و نه فاميلت عزيزتر از فاميل مايند؟ آن پيغمبر فرمود: اگر اطاعت مرا بكنيد خداوند شما را به بهشت مى برد، و اگر نافرمانيم كنيد خداوند به دوزختان برد، گفتند: بهشت و جهنم چيست ؟ آن پيغمبر براى آنها آن دو را توصيف كرد، گفتند: چه وقت ما به آنجا خواهيم رفت ؟ فرمود: هرگاه بميريد، گفتند: ما مرده هامان را ديده ايم كه استخوان پوسيده و خاك مى شوند، و بدنبال اين سخن بر تكذيب و خوار شمردنشان از آن پيغمبر بزرگوار الهى افزوده گشت ، پس خداى عزوجل خوابها را در ايشان پديد آورد، پس به نزد آن پيغمبر آمدند و آنچه را در خواب ديده بودند به او گزارش داده و تعجب خود را از اين جريان اظهار كردند.

آن پيغمبر به ايشان فرمود: همانا خداى عزوجل خواست تا بدينوسيله براى شما حجت آورد، ارواح شما نيز اينچنين است كه چون مرديد اگر چه بدنهاتان پوسيده شود ولى جانهاتان در عقاب بسر مى برند تا دوباره بدنها زنده شود (يعنى همچنانكه در اين جهان در وقت خواب ديدن بدن از فعاليت افتاده و چون جسمى بى روح در رختخواب خفته ولى روح مشغول فعاليت است تا هنگامى كه دوباره بيدار شود، و اين مطابق همان حديثى است كه فرمود: (كما تنامون تموتون و كما تستيقظون تبعثون ) همچنانكه بخواب رويد مى ميريد، و همچنانكه بيدار شويد در قيامت زنده شويد). )

حديث شماره : ٥٨

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِعليه‌السلام قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ رَأْيُ الْمُؤْمِنِ وَ رُؤْيَاهُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ عَلَى سَبْعِينَ جُزْءاً مِنْ أَجْزَاءِ النُّبُوَّةِ

(٥٨ - هشام بن سالم گويد: شنيدم از امام صادقعليه‌السلام كه مى فرمود: راى مؤ من و خواب ديدنش درآخرالزمان بر هفتاد جزء از اجزاء پيامبرى استوار است

(مجلسىرحمه‌الله گويد: چون در آخرالزمان خداوند حجت خويش را از مردم پنهان كند در عوض راى قوى و نيرومندى در مورد استنباط احكام به آنها تفضل كرده و عطا فرمايد، و چون وحى و گنجينه داران وحى (ائمه اطهار) را از ايشان برگرفته رؤ ياى صادقه (و خوابهاى راست ) به آنها عطا فرمود تا هر حادثه اى پيش از رسيدنش براى آنها آشكار گردد، و برخى گفته اند: اين جريان مربوط به زمان حضرت قائمعليه‌السلام است)

حديث شماره : ٥٩

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ عَنِ الرِّضَاعليه‌السلام قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ إِذَا أَصْبَحَ قَالَ لِأَصْحَابِهِ هَلْ مِنْ مُبَشِّرَاتٍ يَعْنِى بِهِ الرُّؤْيَا (٥٩) - حضرت رضاعليه‌السلام فرمود: رسم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چنان بود كه چون صبح مى كرد به اصحاب خويش مى فرمود: آيا نويد بخشى هست ؟ و مقصودش خواب بود (يعنى آيا كسى خواب خوبى ديده ؟ )

حديث شماره : ٦٠

عَنْهُمْ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِى جَمِيلَةَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍعليه‌السلام قَالَ قَالَ رَجُلٌ لِرَسُولِ اللَّهِ ص فِى قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُمُ الْبُشْرى فِى الْحَياةِ الدُّنْيا قَالَ هِيَ الرُّؤْيَا الْحَسَنَةُ يَرَى الْمُؤْمِنُ فَيُبَشَّرُ بِهَا فِى دُنْيَاهُ

(٦٠ - جابر گويد: امام باقرعليه‌السلام فرمود:

مردى از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم معناى گفتار خداى عزوجل را پرسيد (كه فرمايد): (مژده اى در زندگى اين دنيا براى ايشان است ) (سوره يونس آيه ٦٥) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: آن مژده خواب خوبى است كه مؤ من مى بيند و در مورد كار دنيايش از آن مژده گيرد. )

حديث شماره : ٦١

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِى خَلَفٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِعليه‌السلام قَالَ الرُّؤْيَا عَلَى ثَلَاثَةِ وُجُوهٍ بِشَارَةٍ مِنَ اللَّهِ لِلْمُؤْمِنِ وَ تَحْذِيرٍ مِنَ الشَّيْطَانِ وَ أَضْغَاثِ أَحْلَامٍ

(٦١ - امام صادقعليه‌السلام فرمود: خواب بر سه گونه است :

١ - مژده اى از جانب خداوند براى مؤ من

٢ - بيم دادنى از طرف شيطان

٣ - خوابهاى آشفته )

حديث شماره : ٦٢

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِى مَنْصُورٍ عَنْ أَبِى بَصِيرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِى عَبْدِ اللَّهِعليه‌السلام جُعِلْتُ فِدَاكَ الرُّؤْيَا الصَّادِقَةُ وَ الْكَاذِبَةُ مَخْرَجُهُمَا مِنْ مَوْضِعٍ وَاحِدٍ قَالَ صَدَقْتَ أَمَّا الْكَاذِبَةُ الْمُخْتَلِفَةُ فَإِنَّ الرَّجُلَ يَرَاهَا فِى أَوَّلِ لَيْلَةٍ فِى سُلْطَانِ الْمَرَدَةِ الْفَسَقَةِ وَ إِنَّمَا هِيَ شَيْءٌ يُخَيَّلُ إِلَى الرَّجُلِ وَ هِيَ كَاذِبَةٌ مُخَالِفَةٌ لَا خَيْرَ فِيهَا وَ أَمَّا الصَّادِقَةُ إِذَا رَآهَا بَعْدَ الثُّلُثَيْنِ مِنَ اللَّيْلِ مَعَ حُلُولِ الْمَلَائِكَةِ وَ ذَلِكَ قَبْلَ السَّحَرِ فَهِيَ صَادِقَةٌ لَا تَخَلَّفُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ جُنُباً أَوْ يَنَامَ عَلَى غَيْرِ طَهُورٍ وَ لَمْ يَذْكُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَقِيقَةَ ذِكْرِهِ فَإِنَّهَا تَخْتَلِفُ وَ تُبْطِئُ عَلَى صَاحِبِهَا

(٦٢ - ابوبصير گويد: به امام صادقعليه‌السلام عرض كردم : قربانت گردم خواب راست و دروغ از يكجا بر آيد (وبه يك نحو است )؟ فرمود: آرى ، اما خوابهاى دروغ و پريشان آنست كه مرد در آغاز شب مى بيند، در آنوقت كه تحت تسلط شهوات و سركشان بدكار (از شياطين ) است ، و آن خوابها چيزى نيست جز آنچه در خيال انسان مجسم شود و آنها دروغ و بر خلاف در آيد، و اما خواب راست آنست كه انسان پس از گذشتن دو ثلث از شب هنگام آمدن فرشته ها ببيند و آن پيش از سحر است و اين رؤ ياى صادقه (و خواب راست ) است كه انشاءالله تخلف ندارد مگر آنكه جنب باشد يا بدون طهارت (وضوء يا تيمم ) خوابيده باشد و خدا را آنطور كه بايد ياد نكرده باشد كه آن خواب تخلف دارد و دير تعبير شود.

(مترجم گويد: براى اطلاع كافى از حقيقت خواب و اينكه چرا گاهى صادق و گاهى كاذب است بايد تمامى رواياتى كه در باب خواب وارد شده و كلمات بزرگان از حكماء و فلاسفه و ديگران را از نظر گذراند و چون استقصاء و نقل آنها در اينجا از وضع ترجمه ما خارج است شما را به كتاب دارالسلام حاجى نورىرحمه‌الله (ج ٤ ص ٢٣٢ - ٢٦٧ ط قم ) راهنمائى مى كنيم كه مؤ لف بزرگوار در آنجا بطور مشروح ابتداء روايات را كه از آنجمله همين حديث ابوبصير است نقل كرده و سپس گفتار حكماء و فلاسفه و ديگران را آورده و عميقا در اين باره بحث و تحقيق كرده است و اين بنده كتاب ديگرى نديده ام كه به اين اندازه تفصيلا در اين موضوع بحث كرده باشد). )

حديث شماره : ٦٣

(حَدِيثُ الرِّيَاحِ)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ وَ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِى بَصِيرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍعليه‌السلام عَنِ الرِّيَاحِ الْأَرْبَعِ الشَّمَالِ وَ الْجَنُوبِ وَ الصَّبَا وَ الدَّبُورِ وَ قُلْتُ إِنَّ النَّاسَ يَذْكُرُونَ أَنَّ الشَّمَالَ مِنَ الْجَنَّةِ وَ الْجَنُوبَ مِنَ النَّارِ فَقَالَ إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ جُنُوداً مِنْ رِيَاحٍ يُعَذِّبُ بِهَا مَنْ يَشَاءُ مِمَّنْ عَصَاهُ وَ لِكُلِّ رِيحٍ مِنْهَا مَلَكٌ مُوَكَّلٌ بِهَا فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُعَذِّبَ قَوْماً بِنَوْعٍ مِنَ الْعَذَابِ أَوْحَى إِلَى الْمَلَكِ الْمُوَكَّلِ بِذَلِكَ النَّوْعِ مِنَ الرِّيحِ الَّتِى يُرِيدُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِهَا قَالَ فَيَأْمُرُهَا الْمَلَكُ فَيَهِيجُ كَمَا يَهِيجُ الْأَسَدُ الْمُغْضَبُ قَالَ وَ لِكُلِّ رِيحٍ مِنْهُنَّ اسْمٌ أَ مَا تَسْمَعُ قَوْلَهُ تَعَالَى كَذَّبَتْ عادٌ فَكَيْفَ كانَ عَذابِى وَ نُذُرِ إِنّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِى يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ وَ قَالَ الرِّيحَ الْعَقِيمَ وَ قَالَ رِيحٌ فِيها عَذابٌ أَلِيمٌ وَ قَالَ فَأَصابَها إِعْصارٌ فِيهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ وَ مَا ذُكِرَ مِنَ الرِّيَاحِ الَّتِى يُعَذِّبُ اللَّهُ بِهَا مَنْ عَصَاهُ قَالَ وَ لِلَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ رِيَاحُ رَحْمَةٍ لَوَاقِحُ وَ غَيْرُ ذَلِكَ يَنْشُرُهَا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ مِنْهَا مَا يُهَيِّجُ السَّحَابَ لِلْمَطَرِ وَ مِنْهَا رِيَاحٌ تَحْبِسُ السَّحَابَ بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ رِيَاحٌ تَعْصِرُ السَّحَابَ فَتَمْطُرُهُ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ مِنْهَا رِيَاحٌ مِمَّا عَدَّدَ اللَّهُ فِى الْكِتَابِ فَأَمَّا الرِّيَاحُ الْأَرْبَعُ الشَّمَالُ وَ الْجَنُوبُ وَ الصَّبَا وَ الدَّبُورُ فَإِنَّمَا هِيَ أَسْمَاءُ الْمَلَائِكَةِ الْمُوَكَّلِينَ بِهَا فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يُهِبَّ شَمَالًا أَمَرَ الْمَلَكَ الَّذِى اسْمُهُ الشَّمَالُ فَيَهْبِطُ عَلَى الْبَيْتِ الْحَرَامِ فَقَامَ عَلَى الرُّكْنِ الشَّامِيِّ فَضَرَبَ بِجَنَاحِهِ فَتَفَرَّقَتْ رِيحُ الشَّمَالِ حَيْثُ يُرِيدُ اللَّهُ مِنَ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَبْعَثَ جَنُوباً أَمَرَ الْمَلَكَ الَّذِى اسْمُهُ الْجَنُوبُ فَهَبَطَ عَلَى الْبَيْتِ الْحَرَامِ فَقَامَ عَلَى الرُّكْنِ الشَّامِيِّ فَضَرَبَ بِجَنَاحِهِ فَتَفَرَّقَتْ رِيحُ الْجَنُوبِ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ حَيْثُ يُرِيدُ اللَّهُ وَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَبْعَثَ رِيحَ الصَّبَا أَمَرَ الْمَلَكَ الَّذِى اسْمُهُ الصَّبَا فَهَبَطَ عَلَى الْبَيْتِ الْحَرَامِ فَقَامَ عَلَى الرُّكْنِ الشَّامِيِّ فَضَرَبَ بِجَنَاحِهِ فَتَفَرَّقَتْ رِيحُ الصَّبَا حَيْثُ يُرِيدُ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَبْعَثَ دَبُوراً أَمَرَ الْمَلَكَ الَّذِى اسْمُهُ الدَّبُورُ فَهَبَطَ عَلَى الْبَيْتِ الْحَرَامِ فَقَامَ عَلَى الرُّكْنِ الشَّامِيِّ فَضَرَبَ بِجَنَاحِهِ فَتَفَرَّقَتْ رِيحُ الدَّبُورِ حَيْثُ يُرِيدُ اللَّهُ مِنَ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍعليه‌السلام أَ مَا تَسْمَعُ لِقَوْلِهِ رِيحُ الشَّمَالِ وَ رِيحُ الْجَنُوبِ وَ رِيحُ الدَّبُورِ وَ رِيحُ الصَّبَا إِنَّمَا تُضَافُ إِلَى الْمَلَائِكَةِ الْمُوَكَّلِينَ بِهَا

حديث بادها:

(٦٣ - ابوبصير گويد: از امام باقرعليه‌السلام از (حقيقت و كيفيت ) بادهاى چهارگانه شمال ، جنوب ، صبا، و دبورپرسيدم و عرض كردم : كه مردم گويند: باد شمال از بهشت است ، و باد جنوب از دوزخ است ؟

حضرت فرمود: همانا براى خداى عزوجل لشکريانى از بادها است كه هر يك از بندگان معصيت كار خود را كه خواهد بدان عذاب كند، و بر هر بادى فرشته اى گماشته شده ، و چون خداى عزوجل خواهد كه مردمى را به نوعى از عذاب (خويش ) عذاب كند، بدان فرشته اى كه بر آن نوع باد گماشته شده وحى كند، و آن فرشته نيز بدان باد فرمان دهد و آن باد مانند شيرى خشمناك بر جهد.

فرمود: و هر يك از اين بادها نامى دارند آيا نشنيده اى گفتار خداى تعالى را كه فرمايد: (قوم عاد نيز (پيامبرشان را) تكذيب كردند و چه سان بود عذاب كردن و بيم دادن من ، و طوفانى سخن در روز شومى سراسر (شوم ) بر آنها فرستاديم ) (سوره قمر آيه ١٨ - ١٩) ونيز (در جاى ديگر) (باد عقيم و نازاد) فرموده (در سوره ذاريات آيه ٤١) و (در جاى ديگر) فرمود: (بادى كه در آن عذابى الم انگيز بود) (سوره احقاف آيه ٢٤) و (در جاى ديگر) فرمود (گرد بادى آتشزا بدان رسيد و بسوخت ) (سوره بقره آيه ٢٦٦) و همچنين بادهائى را كه خداوند ذكر فرمود كه بدانها نافرمانيش را عذاب كرده

و حضرت فرمود: و خداى عزوجل را بادهاى رحمتى است كه آبستن كننده است و بادهاى ديگرى است كه آنها را از پيشگاه رحمت خويش گسترش ‍ داده و پهن كند: يك قسمت از آنها بادهائى است كه ابرها را براى باران تحريك كند، قسمت ديگر بادهائى است كه ابرها را ميان آسمان و زمين نگاه دارند، و قسمت سوم بادهائى است كه ابرها را بفشارد تا به اذن خدا باران بريزند، و قسمت چهارم بادهائى است كه آنها را در قرآن شماره كرده

و اما بادهاى چهارگانه : شمال ، جنوب ، صبا، دبور، اين چهار نام ، نام فرشتگانى است كه بر اين بادها گماشته شده اند، پس هرگاه خداوند اراده فرمايد كه باد شمال بوزد بدان فرشته كه نامش شمال است دستور دهد و آن فرشته به خانه كعبه فرود آيد و بالاى ركن شامى بايستد و بال خود را به هم زند در اينوقت باد شمال به هر سو كه خدا اراده فرموده از خشكى و دريا پراكنده شود، و چون خدا اراده كند كه باد جنوب را بفرستد به فرشته اى كه نامش جنوب است فرمان دهد و او به خانه كعبه فرود آيد و بر ركن شامى بايستد و بال خود را به هم زند، پس باد جنوب در خشكى و دريا به هر جا كه خدا خواهد بوزد و چون اراده فرمايد كه باد صبا را بفرستد بدان فرشته كه نامش صبا است دستور دهد تا بر خانه كعبه فرود آيد و بر ركن شامى بايستد و بال خود را به هم زند پس باد صبا پراكنده شود در خشكى و دريا به هر جا كه خداى عزوجل خواهد بوزد و چون اراده فرمايد كه باد بوزد را بفرستد بدان فرشته كه نامش دبور است دستور دهد و آن فرشته به خانه كعبه فرود آيد و بر ركن شامى بايستد و بال زند پس باد نامش دبور است دستور دهد و آن فرشته به خانه كعبه فرود آيد و بر ركن شامى بايستد و بال زند پس باد دبور به هر جا كه خدا خواهد در خشكى و دريا بوزد، سپس امام باقرعليه‌السلام فرمود: مگر نشنيدى كه گويند: باد شمال و باد جنوب ، و باد صبا و باد دبور، و در همه آنها باد را به نام فرشته مامور بدان نسبت مى دهند. )

حديث شماره : ٦٤

عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍعليه‌السلام قَالَ إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رِيَاحَ رَحْمَةٍ وَ رِيَاحَ عَذَابٍ فَإِنْ شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَجْعَلَ الْعَذَابَ مِنَ الرِّيَاحِ رَحْمَةً فَعَلَ قَالَ وَ لَنْ يَجْعَلَ الرَّحْمَةَ مِنَ الرِّيحِ عَذَاباً قَالَ وَ ذَلِكَ أَنَّهُ لَمْ يَرْحَمْ قَوْماً قَطُّ أَطَاعُوهُ وَ كَانَتْ طَاعَتُهُمْ إِيَّاهُ وَبَالًا عَلَيْهِمْ إِلَّا مِنْ بَعْدِ تَحَوُّلِهِمْ عَنْ طَاعَتِهِ قَالَ كَذَلِكَ فَعَلَ بِقَوْمِ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا رَحِمَهُمُ اللَّهُ بَعْدَ مَا كَانَ قَدَّرَ عَلَيْهِمُ الْعَذَابَ وَ قَضَاهُ ثُمَّ تَدَارَكَهُمْ بِرَحْمَتِهِ فَجَعَلَ الْعَذَابَ الْمُقَدَّرَ عَلَيْهِمْ رَحْمَةً فَصَرَفَهُ عَنْهُمْ وَ قَدْ أَنْزَلَهُ عَلَيْهِمْ وَ غَشِيَهُمْ وَ ذَلِكَ لَمَّا آمَنُوا بِهِ وَ تَضَرَّعُوا إِلَيْهِ قَالَ وَ أَمَّا الرِّيحُ الْعَقِيمُ فَإِنَّهَا رِيحُ عَذَابٍ لَا تُلْقِحُ شَيْئاً مِنَ الْأَرْحَامِ وَ لَا شَيْئاً مِنَ النَّبَاتِ وَ هِيَ رِيحٌ تَخْرُجُ مِنْ تَحْتِ الْأَرَضِينَ السَّبْعِ وَ مَا خَرَجَتْ مِنْهَا رِيحٌ قَطُّ إِلَّا عَلَى قَوْمِ عَادٍ حِينَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ فَأَمَرَ الْخُزَّانَ أَنْ يُخْرِجُوا مِنْهَا عَلَى مِقْدَارِ سَعَةِ الْخَاتَمِ قَالَ فَعَتَتْ عَلَى الْخُزَّانِ فَخَرَجَ مِنْهَا عَلَى مِقْدَارِ مَنْخِرِ الثَّوْرِ تَغَيُّظاً مِنْهَا عَلَى قَوْمِ عَادٍ قَالَ فَضَجَّ الْخُزَّانُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ ذَلِكَ فَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّهَا قَدْ عَتَتْ عَنْ أَمْرِنَا إِنَّا نَخَافُ أَنْ تُهْلِكَ مَنْ لَمْ يَعْصِكَ مِنْ خَلْقِكَ وَ عُمَّارِ بِلَادِكَ قَالَ فَبَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهَا جَبْرَئِيلَعليه‌السلام فَاسْتَقْبَلَهَا بِجَنَاحَيْهِ فَرَدَّهَا إِلَى مَوْضِعِهَا وَ قَالَ لَهَا اخْرُجِى عَلَى مَا أُمِرْتِ بِهِ قَالَ فَخَرَجَتْ عَلَى مَا أُمِرَتْ بِهِ وَ أَهْلَكَتْ قَوْمَ عَادٍ وَ مَنْ كَانَ بِحَضْرَتِهِمْ

(٦٤ - معروف بن خربوذ از امام باقرعليه‌السلام روايت كند كه آن حضرت فرمود: همانا خداى عزوجل را بادهاى رحمت و بادهاى عذابى است پس اگر خدا بخواهد عذاب بادها را رحمت گرداند مى كند، ولى هرگز باد رحمت را عذاب نگرداند، فرمود: و اين بدانجهت است كه تا كنون نشده است خداوند مردمى را كه فرمان برداريش كرده اند مورد رحمت خويش ‍ قرار دهد و آن فرمانبردارى موجب وبال و بدبختى آنها شده باشد مگر پس ‍ از اينكه از فرمانبردارى او به يك سو رفته باشند، فرمود: و اينچنين رفتار كرد با قوم يونس كه چون ايمان آوردند خداوند مورد مهر خويش قرارشان داد پس از آني كه عذاب را بر ايشان مقرر و حكم فرموده بود، سپس بوسيله رحمتش وضع آنان را جبران فرمود و عذابى را كه بر ايشان مقدر شده بود به رحمت تبديل نمود، و از آنان بگرداند در صورتيكه عذاب را بر ايشان فرستاده بود و آنها را فرا گرفته بود، و اين پس از آنى بود كه بدو ايمان آوردند و بدرگاهش زارى كردند.

فرمود: و اما باد عقيم باد عذابى است كه چون بوزد هيچ رحمى بواسطه آن بچه در خود نگه ندارد و هيچ گياهى بدان آبستن نگردد، و از زير هفت طبقه زمين بيرون آيد، و تا كنون از آنجا بادى خارج نگشته جز بر قوم عاد هنگامى كه خدا بر آنها خشم كرد و به نگهبانان آن باد دستور داد كه به اندازه گشادى حلقه انگشترى از آن باد رها كنند و آن باد روى خشمى كه بر قوم عاد داشت از دستور نگهبانان سرپيچى كرد و به اندازه گشادى سوراخ بينى گاوى بيرون آمد. نگهبانان از اين وضع بدرگاه خداى عزوجل شيون و فرياد كرده و گفتند: پروردگارا باد از دستور ما سرپيچى كرد (و بيش از اندازه خارج شد) و ما بيم آن داريم كسانى را كه نافرمانى تو نكرده و شهرهاى تو را آباد مى كنند نابود كند!

فرمود: پس خداى عزوجل جبرئيلعليه‌السلام را به سوى آن باد فرستاد و جبرئيل با دو بال خود جلوى آنرا گرفت و به جايگاه اصليش باز گرداند و بدو دستور داد به همان اندازه كه دستورش داده اند به همان مقدار بيرون آيد، و او نيز به همان مقدار بيرون آمد و قوم عاد و هر كه را با آنها بود نابود كرد. )

حديث شماره : ٦٥

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِعليه‌السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ ظَهَرَتْ عَلَيْهِ النِّعْمَةُ فَلْيُكْثِرْ ذِكْرَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ مَنْ كَثُرَتْ هُمُومُهُ فَعَلَيْهِ بِالِاسْتِغْفَارِ وَ مَنْ أَلَحَّ عَلَيْهِ الْفَقْرُ فَلْيُكْثِرْ مِنْ قَوْلِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ يَنْفِي عَنْهُ الْفَقْرَ وَ قَالَ فَقَدَ النَّبِيُّ ص رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ فَقَالَ مَا غَيَّبَكَ عَنَّا فَقَالَ الْفَقْرُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ طُولُ السُّقْمِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص أَ لَا أُعَلِّمُكَ كَلَاماً إِذَا قُلْتَهُ ذَهَبَ عَنْكَ الْفَقْرُ وَ السُّقْمُ فَقَالَ بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ إِذَا أَصْبَحْتَ وَ أَمْسَيْتَ فَقُلْ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ [ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ ] تَوَكَّلْتُ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِى الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً فَقَالَ الرَّجُلُ فَوَ اللَّهِ مَا قُلْتُهُ إِلَّا ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ حَتَّى ذَهَبَ عَنِّى الْفَقْرُ وَ السُّقْمُ

(٦٥ - سكونى از امام صادقعليه‌السلام روايت كند كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: هر كه نعمت بر اوآشكار گشت (و متنعم به نعم الهى گشت ) بايد زياد ذكر (الحمدلله ) را بگويد، و هر كه اندوه و غمش ‍ بسيار شد استغفار (و آمرزشخواهى ) كند، و هر كه فقر و پريشانى بر او فشار آورد زياد بگويد: (لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم ) كه فقر را از او دور سازد.

و فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم (چند روزى ) مردى از انصار را نديد، پس از او پرسيد: چه چيز تو را از ما پنهان كرده بود؟ عرض كرد: ندارى و كسالت ممتد، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به او فرمود: آيا كلامى به تو نياموزم كه چون آنرا بگوئى ندارى و بيمارى از تو دور گردد؟ عرض كرد: چرا اى رسول خدا، فرمود: چون صبح و شام كنى بگو:

لا حول ولا قوة الا بالله العلى العظيم توكلت على الحى الذى لا يموت و الحمد لله الذى لم يتخذ ولدا و لم يكن له شريك فى الملك و لم يكن له ولى من الذل و كبره تكبيرا

آنمرد گويد: سه روز بيشتر اين ذكر را نگفتم تا اينكه ندارى و بيمارى از من دور گرديد. )

حديث شماره : ٦٦

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبْدِ الْخَالِقِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِعليه‌السلام يَقُولُ لِأَبِى جَعْفَرٍ الْأَحْوَلِ وَ أَنَا أَسْمَعُ أَتَيْتَ الْبَصْرَةَ فَقَالَ نَعَمْ قَالَ كَيْفَ رَأَيْتَ مُسَارَعَةَ النَّاسِ إِلَى هَذَا الْأَمْرِ وَ دُخُولَهُمْ فِيهِ قَالَ وَ اللَّهِ إِنَّهُمْ لَقَلِيلٌ وَ لَقَدْ فَعَلُوا وَ إِنَّ ذَلِكَ لَقَلِيلٌ فَقَالَ عَلَيْكَ بِالْأَحْدَاثِ فَإِنَّهُمْ أَسْرَعُ إِلَى كُلِّ خَيْرٍ ثُمَّ قَالَ مَا يَقُولُ أَهْلُ الْبَصْرَةِ فِى هَذِهِ الْآيَةِ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّهَا لِأَقَارِبِ رَسُولِ اللَّهِ ص ‍ فَقَالَ كَذَبُوا إِنَّمَا نَزَلَتْ فِينَا خَاصَّةً فِى أَهْلِ الْبَيْتِ فِى عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ أَصْحَابِ الْكِسَاءِ ع

(٦٦ - اسماعيل بن عبدالخالق گويد: شنيدم امام صادقعليه‌السلام از ابى جعفر احول مى پرسيد: بصره بودى ؟عرض كرد: آرى ، فرمود: شتافتن مردم را در اين مذهب (شيعه ) و وارد شدن آنان را در آن چگونه ديدى ؟ عرض كرد: به خدا آنها كم هستند و با اينكه كار هم (براى مذهب خود) مى كنند ولى آن هم كم است ، فرمود: بر تو باد به جوانها (و بيشتر به آنها توجه داشته باشيد) زيرا آنها به سوى هر كار خيرى شتابانتر (از ديگران ) هستند، سپس فرمود: اهل بصره درباره اين آيه چه گويند: (بگو من از شما مزدى نخواهم جز دوستى خويشاوندانم ) (سوره شورى آيه ٢٣) من عرض كردم : قربانت آنها گويند اين آيه در مورد عموم خويشان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است ، فرمود: دروغ مى گويند، و همانا اين آيه در مورد ما خاندان بالخصوص يعنى درباره اهل بيت : على و فاطمه ، و حسن و حسين ، اصحاب كساء (عليهم‌السلام ) نازل گشته است )