معاد

معاد0%

معاد نویسنده:
گروه: اصول دین

معاد

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محسن قرائتي
گروه: مشاهدات: 13069
دانلود: 2215

توضیحات:

معاد
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 76 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13069 / دانلود: 2215
اندازه اندازه اندازه
معاد

معاد

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

سيماى مجرمان و كفّار

از قيامت امثال من چه مى توانند بگويند يا بنويسند، جايى كه حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد: نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده است ، ما به غيب و عالم ملكوت جز راه وحى راه ديگرى نداريم ، لذا به سراغ قرآن مى رويم و از ميان صدها آيه كه درباره وضع كفّار و مجرمان بيان شده ، بعضى از آيات را به ترتيب اندام انسان بيان و ترجمه كرده و بدان اكتفا مى كنيم :

وضع عقل قرآن مى فرمايد:( وَتَرَى النّاسَ سُكارى وَما هُم بِسُكارى وَلكِنَّ عَذابَ اللّهِ شَديدٌ ) (٧٦٥) در وقت زلزله و بپاشدن قيامت مردم را مست و بدون انديشه مى بينى ، ولى در واقع آنها مست نيستند، امّا عذاب خداوند آنقدر شديد است كه هوش از سر آنها ربوده است

البتّه در كنار اين گيجى و حيرت زدگى ، يك نوع امنيّت و نشاط براى مؤ منان است كه در بخش هاى آينده انشاءاللّه مطرح خواهيم كرد.

وضع پيشانى و چشم ها قرآن مى فرمايد:( يَومَ يُحمى عَلَيها فِى نارِ جَهَنَّمَ فَتُكوى بِها جِباهُهُم وَ جُنُوبُهُم وَ ظُهُورُهُم هذا ما كَنَزتُم لاَنفُسِكُم ) (٧٦٦) ثروتمندان و زراندوزانى كه از مال و ثروت خود در راه خدا انفاق نمى كنند، در آن روز همان درهم و دينار را داغ كرده و بر پيشانى و پهلو و پشت آنان مى گذارند و به آنان گفته مى شود: اين همان چيزى است كه در دنيا به عنوان دارايى و كنز براى خود ذخيره كرده ايد.

از شدّت ترس و وحشت چشم ها از حركت مى ايستد و به يك نقطه دوخته مى شود،( تَشخَصُ فِيهِ الاَبصارُ ) (٧٦٧) يا در آن روز آنان چشمان اشك آلود و خاشعى دارند.( خاشِعَةً اَبصارُهُم ) (٧٦٨)

و در آيات ديگرى مى خوانيم كه گناهكارانى در آن روز كورند وهنگامى كه مى پرسند: ما در دنيا چشم داشتيم چرا در اينجا نابينا هستيم ؟ به آنان جواب داده مى شود: همان گونه كه نسبت به آيات ما در دنيا فراموشكار بوديد و چشم از آن فرو مى بستيد، در اينجا هم چشم بسته و فراموش شده هستيد.(٧٦٩)

امام باقرعليه‌السلام در تفسير آيه( مَن كانَ فِى هَذِهِ اَعمى فَهُوَ فِى الا خِرَةِ اَعمى ) (٧٧٠) هركه در دنيا نابينا شد در آخرت هم نابيناست ، با بيان جالبى مى فرمايد: كسانى كه آفرينش آسمان ها و زمين و گردش شب و روز و خورشيد و ماه و آن همه نشانه هاى شگفت الهى را ديده ، ولى خدا را نشناخته اند و در عمل مانند كسانى هستند كه گويا هيچ اثرى از خدا نديده و كوردلانى سنگدل همچنان به زندگى حيوانى خود غافلانه ادامه مى دهند، در قيامت هم نابينا محشور مى شوند.(٧٧١) آرى ، كورى آن روز، عكس العمل كوردلى امروز آنهاست

در روايات مى خوانيم : كسانى كه مستطيع هستند وبايد به حج بروند، ولى آن را به تاءخير مى اندازند، در قيامت كور خواهند بود.(٧٧٢)

در قيامت مراحل و مواقف گوناگونى است كه در بعضى از آنها (مَوقِفُ البُكاء و ايستگاه اشك )، گناهكاران گريه مى كنند، ولى اشكى كه ديگر سودى ندارد و بيدارى وتذكّرى كه ديگر فايده اى ندارد. چنانكه امام صادقعليه‌السلام فرمودند: چه بسا كسانى كه در دنيا از روى لغو و بيهوده زياد مى خندند، در قيامت گريه هاى زيادى خواهند داشت(٧٧٣)

البتّه امام صادقعليه‌السلام فرمودند: كُلّ عَينٍ باكِيَةٌ يَومَ القيامَةِ الاّ ثَلاثَةٌ: عَينٌ غَضَّتْ عن مَحارِمِ اللّه و عَينٌ سَهَرَتْ فى طاعَةِ اللّهِ و عَينٌ بَكَتْ فى جَوفِ اللَّيلِ مِن خَشيَةِ اللّهِ(٧٧٤) تمام چشم ها در قيامت گريان است ، مگر سه چشم : چشمى كه هنگام ديدن حرام فرو افتد و چشمى كه در اطاعت خدا بيدارى كشد و چشمى كه در دل شب از خوف خدا اشكى بريزد. اين چشمان ديگر تلخى گريه قيامت را به خود نخواهند ديد.

امام رضاعليه‌السلام فرمودند: كسى كه به ياد مصيبت هاى ما بگريد يا ديگران را بگرياند، در قيامت گريان نخواهد بود.(٧٧٥) و نيز روايات متعدّدى كه درباره گريه بر مظلوميّت امامان معصومعليهم‌السلام بخصوص امام حسينعليه‌السلام وارد شده و همچون پاداشى بر آن مترتّب است

وضع صورت مجرمان قرآن مى فرمايد( يَومَ تَبيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسوَدُّ وُجُوهٌ ) (٧٧٦) روزى كه صورت نيكوكاران سفيد، ولى صورت گناهكاران سياه مى شود.

در جاى ديگر مى خوانيم :( كانّما اُغشِيَت وُجُوهُهُم قِطَعاً مِنَاللّيلِ مُظلِماً ) (٧٧٧) گويا قطعه تاريكى از شب صورت گناهكاران را پوشانده است

و در جاى ديگر مى فرمايد:( وُجوُهٌ يَومَئِذٍ عَلَيهَا غَبَرَةٌ ) (٧٧٨) صورت هايى در قيامت است كه روى آنها غبار نشسته است

لذا به ما سفارش شده هنگامى كه مشغول شستن صورت در وضو هستيم ، يادى از صورت هاى قيامت كنيم و اين دعا را بخوانيم : خدايا! صورتم را سفيد گردان در روزى كه صورت گناهكاران سياه مى شود.

البتّه در برابر اين گروه ، بهشتيان هستند كه صورت هاى نورانى دارند.

وضع بينى مجرمان همان گونه كه در ضرب المثل هاى عربى و فارسى مساءله بينى و دماغ براى عزّت و ذلّت ، بكار مى رود، مثلاً دماغش سوخت يا دماغش را به خاك كشيديم و يا بادى به دماغش كرد و مشابه اين تعبيرات ، در قرآن نيز درباره كسانى كه در برابر انبياى بزرگوار دهن كجى كرده و آيات وحى را داستان هاى بيهوده مى انگارند، مى فرمايد: سَنَسِمُهُ عَلَى الخُرطُومِ(٧٧٩) ما بر خرطوم آنان داغ مى گذاريم داغ گذاردن بر بينى ، نشانه بزرگ ترين ذلّت و ضعف و بدبختى آنهاست ، چنانكه بجاى بينى ، كلمه خرطوم آمده تا آنان را بيشتر تحقير كند.

وضع دهان و زبان صحنه هاى قيامت يكى دوتا نيست ، بلكه مراحل ، مواقف ، صحنه ها و شرايط مختلفى دارد و گناهكاران در آن روز در هر صحنه اى وضعى دارند؛ در مرحله اى مهر بر دهان آنان زده مى شود،( اَليَومَ نَختِمُ عَلَى اَفواهِهِم ) (٧٨٠) يا آنان واژگون و كر و كور و لال محشور مى شوند،( وَنَحشُرُهُم يَومَ القِيامَةِ عَلى وُجُوهِهِم عُميا وَبُكمَاً وَ صُمّاً ) (٧٨١) و قادر به گفتگو نيستند، در آن روز به جاى زبان ، ساير اعضاى انسان به گفتگو مى پردازند.

در بعضى مراحل هم التماس ها دارند، گاهى به گمراه كنندگان خود نفرين ها مى كنند، گاهى افسوس و حسرت ها دارند و وعده اصلاح خود را مى دهند.

در برابر اين افسوس و يا سكوت مجرمان ، اهل بهشت فرياد مى زنند: بياييد نامه اعمال ما را بخوانيد و برگ برنده را به دست ما ببينيد. اللّهمّ ارزُقنَا

وضع دست مجرمان قرآن مى فرمايد:( وَيَومَ يَعَضُّ الظّالِمُ عَلى يَدَيهِ... ) (٧٨٢) كسانى كه در دنيا دوستان نااهل گرفته اند، روز قيامت دو دست خود را به دهان و به دندان مى گيرند و مى گويند: اى كاش ما با فلانى دوست نمى شديم ! او ما را از ياد خدا غافل و سبب گمراهى ما شد. اى كاش در دنيا من با پيامبر خدا راهى باز كرده بودم !

در روايات مى خوانيم : اين ندامت ها براى كسانى است كه در مساءله رهبرى به سراغ افراد فاسد و فاسق رفته ورهبران معصوم وآسمانى را به خاطر تبليغات دروغين اين و آن و يا هوا و هوسهاى خود و يا خط و حزب خود رها نموده و يا به جاى قوانين الهى ، به سراغ قوانين بشرى رفته و به آنها دلبسته اند.(٧٨٣)

سرافكندگى مجرمان خداوند به پيامبرش مى فرمايد:( وَلَوتَرى اِذِ المُجرِمُونَ ناكِسُوا رُؤ سِهِم عِندَ رَبِّهِم رَبَّنَا اَبصَرنَا وَ سَمِعنَا فَاْرجِعنَا نَعمَلُ صالِحاً اِنّا مُوقِنُونَ ) (٧٨٤) اگر ببينى مجرمانى كه معاد را نمى پذيرفتند، همين كه در دادگاه قيامت حضور مى يابند، در مقابل پروردگارشان شرمنده شده و سر به زير انداخته مى گويند: پروردگارا! قيامت را ديديم و پذيرفتيم و حالا گوشمان براى شنيدن حق باز است پس ما را به دنيا برگردان تا عمل صالح انجام دهيم ، همانا ما با ديدن اين صحنه به درجه يقين رسيده و همه چيز را باور مى كنيم

شرمندگى و خجالت و رسوايى ، از بزرگ ترين شكنجه هاى روحى در دنيا و آخرت است ، زيرا در همين دنيا كه صدها راه براى توبه و جبران باز است ، گاهى كه از انسان سخن و يا عملى سرمى زند، همين كه سند و نوار و يا عكس او را افشا مى كنند، شرمنده شده و حاضر است به زمين فرو رود و تمام هستى خود را فدا كند تا آن لحظه را نبيند.

وضع گردن مجرمان قرآن درباره كسانى كه انبيا و كتاب هاى آسمانى را نمى پذيرند و همچنان به مجادله و لجاجت ادامه مى دهند، اعلام خطر كرده و مى فرمايد:( اِذِ الاَغلالُ فِى اَعناقِهِم ) (٧٨٥) آنها بايد به يادآورند روز قيامتى را كه غل ها در گردنشان و با بزرگ ترين نوع ضعف و حقارت به دوزخ كشانده مى شوند.

مساءله غل هاى جهنّمى كه برگردن مجرمان انداخته مى شود در موارد متعدّدى از قرآن بيان شده است

وضع دل ها گرچه تمام تعبيراتى كه در مورد چشم و لب و دندان گفته شد در حقيقت بازتاب آن دلهره اى است كه در قلب مجرمان است ، ولى قرآن در خصوص دل نيز آياتى را بيان فرموده است ، از جمله مى خوانيم :( مُهطِعِينَ مُقنِعِى رُؤُسِهِم لايَرتَدُّ اِلَيهِم طَرفُهُم وَاَفئِدَتُهُم هَواء ) (٧٨٦) با ذلّت سر به آسمان كرده و به طورى حيرت زده مى شوند كه حتّى پلك چشمشان بهم نمى خورد و دل آنها از ترس خالى شده و فرو مى ريزد و به كلّى قدرت و اراده و فكر خود را از دست مى دهند.

و در جاى ديگر مى خوانيم :( قُلُوبٌ يَومَئِذٍ واجِفَة ) (٧٨٧) در آن روز دل ها در اضطراب غير قابل وصفى است انشاالله درباره سيماى بهشتيان خواهيم گفت كه آنان چگونه بدون اضطراب و در اءمن و آرامش خواهند بود.

وضع پهلو و كمر درباره ثروتمندان زراندوزى كه با ديدن محروميّت هاى مردم ، دست از بخل خود برنداشته و همچنان به جمع و ذخيره كردن مال و ترك انفاق در راه خدا سرسختانه به زندگى حيوانى خود ادامه مى دهند، چنين مى خوانيم :( يَومَ يُحمى عَلَيهَا فِى نارِ جَهَنَّمَ فَتُكوى بِها جِباهُهُم وَجُنُوبُهُم وَظُهورُهُم هذا ما كَنَزتُم لاَنفُسِكُم ) (٧٨٨) در قيامت همان سكّه هاى اندوخته شده در دنيا را داغ و بر پيشانى و پهلو و كمر زراندوزان مى نهند و به آنها مى گويند:( هَذا مَا كَنَزتُم ) اين همان سكّه ها و كنزهاى شماست كه بخل مى ورزيديد و انفاق نمى كرديد.

آرى ، سكّه هايى كه در دنيا دل محرومان را سوزانده ، در آخرت ما را مى سوزاند، صورتى كه در برابر فقير درهم كشيده شده ، در آن روز با فلزّ گداخته درهم كشيده مى شود، پهلويى كه در كنار محرومان قرار نگرفت وكمرى كه به فقرا پشت كرد و با اين قيافه ها دلهايى را سوزاند، در آن روز خواهد سوخت

به دنبال اين عذاب ها، فرياد و ناله آنان نيز بلند است كه :( مَا اَغنى عَنّى مالِيَه ) مال من امروز به فريادم نرسيد،( هَلَكَ عَنّى سُلطانِيَه ) (٧٨٩) قدرت و سلطنت از دستم رفت و براى آخرتم كارى نكردم

نه مال و نه آنچه بدست آورده بود، هيچ يك نتوانست او را از قهر خدا برهاند،( ما اَغنى عَنهُ مالُهُ و ما كَسَبَ ) (٧٩٠) زيرا در آن روز مال و فرزند به درد گناهكار نمى خورد.( يَومَ لايَنفَعُ مالٌ و لابَنُونَ ) (٧٩١)

در قرآن چندين نمونه از مالى كه به زمين فرو رفت يا باغ هايى كه سوخت نقل شده تا شايد انسان از دلبستگى به آن برهد.

حضرت موسى به قارون فرمود:( لاتَنسِ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنيا ) (٧٩٢) از اين دنيا بهره هايى كه براى نجات و قيامت و رشد انسانى خودت هست ، فراموش مكن ، ولى پندهاى آن پيامبر بزرگوار سودى نكرد و سرانجام زمين او و اموالش را به درون خود فرو برد.

در مورد باغ دارانى كه بنا گذاشتند از ميوه هاى باغ به محرومان ندهند، مى فرمايد: ما باغشان را يكسره خاكستر كرديم(٧٩٣)

قرآن براى نجات انسان و دورى از وابستگى و دلبستگى هاى او، بهترين موعظه و پند را داده و شديدترين هشدارها را با بيان هاى گوناگون و رسا و مكرّر آن هم با نمونه هاى مختلف ارائه داده است :

گاهى فرموده : اى انسان ! تو خليفه خدا هستى نبايد به زمين و مال بچسبى

گاهى فرموده : به ايثارگرانى كه از خود كم گذاشته و به ديگران بخشيدند نگاه كن ، مبادا تو عقب بمانى

گاهى فرموده : مالى كه در راه خدا بدهى ، مانند دانه اى است كه به صورت خوشه ها آن هم با گندم هاى فراوان بدست مى آيد. بنابراين در انفاق ، تو سود بزرگى بدست مى آورى

گاهى فرموده : اى انسان ! روزى را كه فقير و نادار بودى فراموش مكن و امروز كه بى نياز هستى غافل مباش

و گاهى فرموده : ما فرعون ها را غرق و قارون ها را به زمين فروبرديم

همه اين تذكّرات لطف و رحمت الهى است تا فكر و دل ما را از وابستگى به اين دنيا فانى رها نموده و به ياد قيامت اندازد.

وضع درونى قرآن در اين باره مى فرمايد:( وَ سُقُوا ماءً حَمِيما فَقُطِّعَ اَمعائَهُم ) (٧٩٤) در برابر بهشتيانى كه از بهترين شيرها و آب ها و عسل ها و نوشيدنى ها بهره مند مى شوند، به دوزخيان به جاى آب گوارا، آب چنان جوشانى داده مى شوند كه همچون اسيد، اندرون آنان را سوزانده و قطعه قطعه مى كند.

وضع پوست قرآن صحنه اى را از دشمنان خدا در قيامت بازگو مى كند كه اعضاى و پوست انسان عليه او گواهى مى دهد، بعضى از گناهانى كه انسان با پوست بدن كرده از قبيل زنا و لواط و امثال آن و سعى كرده مخفى بماند، در آن روز خود پوست شهادت داده و رسوا مى كند.

مجرمان گويا از شهادت وگواهى پوست خود به شدّت ناراحت و عصبانى شده و پرخاشگرانه به آن مى گويند: چگونه امروز عليه ما سخن گفته و شهادت داديد؟ پوست بدن در پاسخ مى گويد: همان خدايى كه قادر است همه چيز را به گفتگو و نطق درآورد، ما را هم به سخن درآورد.(٧٩٥) غافل از آنكه مگر يك قطعه گوشت زبان ، با گوشت هاى ديگر فرق دارد؟ و مگر براى قدرت بى نهايت خدا به نطق درآوردن چيزى با چيز ديگرى تفاوت دارد؟!

در جاى ديگر مى خوانيم :( كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْناهُم جُلُودا غَيرَها ) (٧٩٦) هرگاه پوست هاى بدن گناهكاران بريان شده و بسوزد، ما دوباره پوست هاى نو ديگرى از همان پوست هاى سوخته ساخته و به آنان مى دهيم ، مانند خشتى كه خورد شود و دوباره در قالب ريخته و از همان خاك ها خشت نوى درست شود. چنانكه امام صادقعليه‌السلام در پاسخ به سؤ ال يكى از منكران خدا به نام ابن ابى العوجا كه پرسيد: گناه پوست نو چيست كه عذاب شود؟ فرمود: پوست جديد از همان پوست سوخته است و سپس مثال خشت را بيان فرمودند.

جايگزينى پوست نو به خاطر آن است كه درد سوزندگى كم نشود، زيرا پوست بدن بسيار ظريف و حسّاس است و هنگام سوختن سوزش و زجر فراوانى دارد، ولى هنگامى كه پوست سوخت و آتش به استخوان رسيد، آهسته آهسته درد كم مى شود. قرآن در اين آيه مى فرمايد: ما با دادن پوست جديد، جلو كم شدن و تخفيف درد را مى گيريم

آرى ، پوست جديد و سوختن آن در هر لحظه ، به خاطر كفر و لجبازى آنها در هر لحظه است ، اگر آنها در دنيا مدام لجبازى نمى كردند، عقوبت آنان نيز كم بود، ولى آنان با ديدن هر نشانه و استدلالى عناد ورزيدند، هر آيه اى نازل شد كفر ورزيدند، لجاجت و تكرار گناه در اينجا، سبب تكرار عذاب در آن دنيا شد.

چگونگى حضور در قيامت

قرآن مى فرمايد: در قيامت نامه عمل مجرم را به دست چپ او مى دهند آن هم نه از روبرو، بلكه به خاطر تحقير و بى اعتنايى بيشتر، از پشت سر.(٧٩٧) هنگامى كه مجرم پرونده خود را سياه و نامه را به دست چپ خود ديد، كه نشانه دوزخى شدن است ،( وَامّا مَن اُوتِىَ كِتابَهُ بِشِمالِهِ ) فرياد مى زند و مى گويد:

( فَيَقُولُ يا لَيتَنِى لَم اُوتِ كِتابِيَه) اى كاش پرونده و كارنامه ام را به من نمى دادند!

( وَلَم اَدْرِ ما حِسابِيَه ) اى كاش از كارم بى خبر بودم !

( يا لَيتَها كانَتِ القاضِيَة ) اى كاش همان مرگ قبلى مساءله را خاتمه مى داد و ديگر زنده نشده و به اين روزگار برنمى خوردم !

ما اَغْنى عَنّى مالِيَه مال و ثروت هايى را كه تمام عمرم را فداى آنها كردم ، هيچ به دردم نخورد!

( هَلَكَ عَنّى سُلطانِيَه ) (٧٩٨) قدرت و سلطنت و مقامى كه در دنيا داشتم به هدر دادم و براى امروزم خيرى ذخيره نكردم !

آنگاه مجرمان را با بدترين وضع وارد دوزخ مى كنند، قرآن مى فرمايد:( وَتَرَى المُجرِمِينَ يَومَئِذٍ مُقَرِّنِينَ فِى الاَصفَادِ ) (٧٩٩) در قيامت مجرمان را با هم در غل و زنجير مى بينى ، مجرمان را در آن روز با غل و زنجيرى كه دستشان به گردنشان بسته شده در يك سلسله طولانى بهم مى بندند و به اين صورت و قيافه در قيامت حاضر مى شوند.(٨٠٠)

آرى ، كسانى كه در دنيا در يك خط فكرى و عملى و در توطئه ها و استعمارها و قراردادهاى خائنانه و ناحق ، دور يك ميز و در يك مدار هستند، آنجا هم در كنار هم و در يك زنجير طولانى به غلّ بسته مى شوند.

دست هايى كه در دنيا در ظلم و تجاوز آزاد بوده بايد در آنجا بسته شود، گردن هايى كه در دنيا گردنكشى كرده و در برابر خدا خم نگشته در آخرت بايد با غل و زنجير خم شود و كسانى كه با اولياى خدا نبوده اند، در آن روز هم رديف دشمنان خدا خواهند بود.

آيا جزاى فكرها و دل هاى بسته كه هيچ گونه پند و اندرزى در آنها رخنه نمى كند، جز با بستگى زبان و دست و گردن مى باشد؟

اين بود گوشه اى از سيماى مجرمان در قيامت ، كه در صورت مقايسه با سيماى نيكوكاران ، جايگاه واقعى انسان مشخص شده و فاصله ميان دو گروه و راه سعادت و كمال معلوم مى گردد.

جهنّم و عوامل جهنّمى شدن

پس از ترسيم قيافه مجرمان و دوزخيان ، در اين مبحث با توجه به آيات و روايات ، كمى نيز درباره جهنّم و چگونگى آن سخن مى گوييم :

در قرآن يكصد وچهل وپنج مرتبه اسم آتش و نار برده شده و به همين عدد هم اسم بهشت و جنّت ، يكصد و پانزده مرتبه نام دنيا و به همين عدد نام آخرت به ميان آمده ، و اين به خاطر آن است كه يك كتاب تربيتى كه هدفش هدايت مردم به راه مستقيم است بايد تربيت شدگان خود را ميان خوف و رجا و متعادل نگاه دارد، هرگاه يكى از جهات بيم يا اميد در انسانى بيشتر شود، خطر سقوط او را تهديد مى كند.

در تاريخ مى خوانيم كه در صدر اسلام افرادى پس از آيات دوزخ ، وحشت زده شده و از شدّت اندوه ، دنيا، كار، همسر، فرزند و معاشرت با ديگران را رها كرده و به بيابان رفته و مشغول دعا و گريه و ناله مى شدند، پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آنها را دعوت و دستور مراجعت به زندگى و معاشرت مى دادند و ضمن انتقاد از روش آنان مى فرمودند: دين من دين انزوا و گوشه گيرى نيست ، چنانكه قرآن مى فرمايد:( ربّنا آتنا فى الدّنيا حسنةً و فى الا خرة حَسنةً و قنا عذاب النّار ) (٨٠١) يعنى هم نيكى وزيبايى هاى دنيا را از خدا بخواهيدو هم حسنات آخرت را.

براى بردن مجرمان به دوزخ خطاب مى رسد:( خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الجَحِيمُ صَلُّوهُ ) (٨٠٢) اى ماءموران عذاب ، اين جنايتكاران را بگيريد و به او دستبند بزنيد سپس به دوزخ پرتابش كنيد.

شايد از خداى ارحم الرّاحمين اين قهر باور كردنى نباشد، ولى در جهان به ظاهر متمدّن امروز، عدّه اى همچون مردم مسلمان افغانستان و فلسطين ، تحت سلطه و ستمگرى زورگويان و قدرت هاى بزرگ و يا با حمايت هاى آنان با مخرّب ترين سلاحها، مظلومانه كشته مى شوند و يا از خانه و كاشانه خود آواره مى گردند، شما قضاوت كنيد كه آيا جزاى اين جنايتكاران جز آتش است ؟ آيا بر دستى كه با فشار دكمه اى صدها بى گناه را به خاك و خون مى كشد غُل نزنند؟ و آيا در جزاى پرتاب موشك او را به دوزخ پرتاب نكنند؟

درهاى جهنّم

قرآن مى فرمايد( لَها سَبعَةُ اَبوابٍ لِكلِّ بابٍ مِنهُم جُزءٌ مَقسُومٌ ) (٠٣) دوزخ هفت در دارد و براى ورود از هر درى ، گروه معينى از مجرمان تقسيم شده كه از همان در به دوزخ پرتاب مى شوند.

شايد عدد هفت اشاره به بسيارى درها باشد، همان گونه كه در آيه ٢٦ سوره لقمان مى خوانيم : اگر آب هفت دريا مركّب شود و با آن ، كلمات خدا نوشته شود، آبها تمام مى شود ولى كلمات خدا تمام نمى شود، كه مراد از هفت دريا تنها عدد هفت نيست ، بلكه درياهاى زياد است

اين درها براى تشريفات نيست ، بلكه به خاطر اصناف جنايتكاران است

(در عين حال هميشه لطف خداوند بيشتر از غضبش است ، زيرا درهاى ورودى بهشت هشت در است(٨٠٤) )

در احاديث مى خوانيم : جهنّم هفت طبقه است كه روى هم قرار گرفته است و هر طبقه اى مخصوص گروهى است(٨٠٥)

در پايين ترين و سخت ترين طبقات جهنّم منافقان جا دارند، چنانكه قرآن مى فرمايد:( المُنافِقِينَ فِى الدَّرَكِ الاَسفَلِ مِنَ النّارِ ) (٨٠٦) زيرا منافقان به خاطر مصونيّتى كه از اظهار اسلام خود دارند، در ميان مؤ منان عامل نفوذى براى كفّار بوده و سخت ترين ضربه را در طول تاريخ به اسلام و مسلمين زده اند.

در اينكه چه گروهى و از كدام در و به كدام طبقه دوزخ سرازير مى شوند، رواياتى آمده است ،(٨٠٧) كه به دليل اختصار، از بيان آنها صرف نظر مى كنيم