معاد

معاد0%

معاد نویسنده:
گروه: اصول دین

معاد

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محسن قرائتي
گروه: مشاهدات: 13066
دانلود: 2214

توضیحات:

معاد
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 76 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13066 / دانلود: 2214
اندازه اندازه اندازه
معاد

معاد

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

وضع جهنّم و آتش

گرچه بحث از دوزخ و شدائد آن در متن وحى و آيات و روايات معصومينعليهم‌السلام آمده است ، امّا بنا ندارم با طرح اين بحث شما را ماءيوس و دلسرد كنم ، لذا در آينده نزديكى انشاءالله پيرامون بهشت و نعمت هاى جاودان آن نيز سخنى خواهم گفت

از خداوند مى خواهم اين سطرها كه بيان قرآن و ترجمه و تفسير آن است ما را از غفلت بيرون آورد و دل ما را از علاقه افراطى به دنيا و هوسها دور سازد و لااقل گاهى هم ياد معاد وروز قيامت باشيم

امّا حالات و وضع آتش جهنّم

١ - قرآن براى جهنّم يك خروش و حالت عصبانى و قهرى بيان كرده و مى فرمايد:( سَمِعُوا لَها تَغَيُّظا وَ زَفِيراً ) (٨٠٨) دوزخيان از راه دور صداى دلخراشى را از دوزخ مى شنوند.

٢ - دوزخ گرچه به خودى خود به قدرى بزرگ است كه هرگاه به او گفته شود:( هَل اِمتَلاَت ) آيا پُر شدى ؟ او در پاسخ مى گويد:( وَتَقُول هَل مِن مَزِيدٍ ) (٨٠٩) آيا باز هم چيزى هست ؟ ولى با اين همه وسعت و بزرگى ، قرآن از آن به( مَكاناً ضَيِّقاً ) (٨١٠) تعبير فرموده است ، يعنى جاى دوزخيان بسيار تنگ است ! چنانكه در روايتى جهنم را به ديوار بسيار بزرگى تشبيه كرده كه در آن ميخ ‌هايى را مى كوبيم ، با اينكه ديوار بسيار بزرگ و ضخيم است ، ولى جايگاه هر ميخى تنگ است ، دوزخ هم با همه بزرگى و وسعتش ، براى دوزخيان بسيار تنگ است

٣ - دوزخ ماءمورانى دارد كه قرآن عدد آنها را نوزده بيان فرموده است ،( عَلَيهَا تِسعَةَ عَشَرَ ) (٨١١) جالب اينكه همين عدد را وسيله آزمايش كفّار قرار داده و فرموده ما اين تعداد را ماءمور دوزخ و به مردم ابلاغ كرديم تا ببنيم عكس العمل آنها به هنگام شنيدن اين عدد چيست ؟ آيا مى پذيرند يا بهانه آورده و خواهند گفت : چرا تعداد آنها كم است و چرا لااقل بيست نشد و... به هرحال در برابر اين بيان سه گروه عكس العمل نشان مى دهند:

الف : گروهى كه اين عدد را تحقير و مسخره مى كنند. (منافقان )

ب : گروهى از يهوديان و مسيحيان كه با اين عدد در كتاب هاى خودشان ماءنوس بوده اند، به اسلام گرايش پيدا مى كنند.

ج : گروهى از مسلمانان همين كه گرايش اهل كتاب را ديدند، نسبت به قرآن خود مطمئن تر مى شوند.

ولى ماءموران پذيرايى اهل بهشت شماره و عدد ندارند، آن قدر زيادند كه گاهى هزاران فرشته فقط آنان را استقبال مى كنند.

٤ - قرآن در توصيف ماءموران جهنّم مى فرمايد:( عَلَيهَا مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لايَعصُونَ اللّهَ ما اءمَرَهُم و يَفعَلُونَ مايُؤ مَرونَ ) (٨١٢) آنان بسيار با خشونت و قدرت و قاطعيّت طبق همان فرمان خدا بدون هيچ گونه كم و كاستى مشغول عذابند و به استمدادها و ناله ها و نعره هاى دوزخيان كوچك ترين توجّهى نمى كنند، ولى فرشتگان ماءمور بهشت با جمله سَلامٌ عَلَيكُم طِبتُم فَاْدخُلُوها خالِدِينَ(٨١٣) بهشتيان را استقبال نموده و به آنان خوش آمد مى گويند.

٥ - وضع دوزخ طورى است كه نسبت به كفّار احاطه دارد و همه را فرا مى گيرد. در قرآن چند مرتبه اين حقيقت با جمله( اِنَّ جَهَنَّمَ لَمحِيطَةٌ بِالكافِرِينَ ) (٨١٤) بيان شده است

همچنين در سوره كهف مى خوانيم :( اَحاطَ بِهِم سُرادِقُها ) (٨١٥) سراپرده ها و شعله هاى جهنّم همه جاى كفار را در برگرفته و مى پوشاند.

چنانكه در جاى ديگر مى خوانيم :( لَهم مِن جَهَنَّم مِهادٌ وَمِن فَوقِهِم غَواشٍ ) (٨١٦) براى كفّار لجوج بسترهايى از آتش دوزخ كه روى آنها پوشش هايى از همان آتش است ، قرار داده و از آنان پذيرايى مى نماييم

٦ - دوزخيان در آتش آه و زوزه مى كشند.( لهم فيها زفير وشهيق ) .(٨١٧)

٧ - آتش دوزخ شعله و فوران دارد.( وَ هِىَ تَفُورُ ) (٨١٨)

٨ - آتش دوزخ هرگز به سردى نمى گرايد،( لايُخَفَّفُ عَنهُم ) (٨١٩) زيرا هرگاه به سوى خاموشى برود، خداوند او را شعله ور مى كند.( كُلَّما خَبَت زِدنَاهُم سَعِيراً ) (٨٢٠)

٩ - عذاب دوزخ بسيار پرمايه و چند لايه است( وَمِن وَرائِهِ عَذابٌ غَلِيظٌ ) (٨٢١)

١٠ - در دوزخ مرگ نيست ،( لايُقض عَلَيهِم فَيَمُوتُوا ) (٨٢٢) و عذاب هاى مرگ آور هر لحظه دوزخيان را به هلاكت و نابودى و مرگ مى كشاند، ولى از مرگ خبرى نيست( وَياءتِيهِ المَوتُ مِن كُلِّ مَكانٍ و ما هُوَ بِمَيِّت ) (٨٢٣)

امّا اهل بهشت تا ابد در انواع نعمت هاى الهى ودر كنار اولياى خدا در لذّتند.

١١ - شعله هاى دوزخ مثل شمشير به صورت مجرمان كشيده مى شود.( تَلفَحُ وُجُوهَهُم النّارُ ) (٨٢٤) لَفح به معناى ضربه شمشير است

١٢ - از سوز و حرارت آتش ، پوست صورت دوزخيان جمع و لب ها از هم باز و دندان ها آشكار مى شود.( وَهُم فِيهَا كالِحُونَ ) (٨٢٥) مانند سرگوسفندى كه آن را روى آتش مى گيرند تا موهاى او از بين برود، امّا قيافه بهشتيان همه جوان ، شاد، زيبا و معطّر است

١٣ - علاوه بر آتش ، سايه اى از دود سياه نيز همه را فرا مى گيرد. وَ ظِلٍّ مِن يَحمُومٍ(٨٢٦)

١٤ - آتش دوزخ شعله مى كشد،( اِنّها لَظّى ) (٨٢٧) ولى در بهشت درختان سر به فلك مى كشند.

١٥ - آتش طورى است كه به سراغ كنزاندوزان و سرمايه داران كافر مى رود،( تَدعُوا مَن اَدبَرَ وَتَوَلّى و جَمَعَ فَاَوعى ) (٨٢٨) همچون موشك هايى كه با هدايت قبلى به سراغ هواپيماهاى دشمن مى رود. آرى آتش به سراغ كسانى مى رود كه به دعوت الهى پشت كردند و اموالى را جمع و ذخيره كرده و به محرومان جامعه توجّهى ننمودند.

١٦ - آتش دوزخ جرقه هايى دارد به بزرگى كاخ ،( تَرمِى بِشَرَرٍ كَالقَصرِ ) (٨٢٩) ولى براى بهشتيان قصرهايى زيبا از جواهرات آماده است در سوره مرسلات كه آياتى از دوزخ را بيان مى فرمايد ده مرتبه مى گويد:( وَيلٌ يَومَئِذٍ لِلمُكَذِّبِينَ ) واى بر تكذيب كنندگان (از خطرات آن روز).

١٧ - جهنّم و آتش آن در محل سرپوشيده اى است كه نمى توان از آن اندكى نجات پيدا كرده و فرار كرد،( عَلَيهِم نارٌ مُؤ صَدَةٌ ) (٨٣٠) ولى براى بهشتيان محدوديّت مكانى نيست ، بلكه وسعت بهشت به اندازه وسعت زمين و آسمان هاست

١٨ - آتش دنيا اوّل بيرون و پوست را مى سوزاند بعد استخوان و گوشت را، ولى آتش دوزخ باطن را همچون ظاهر مى سوزاند،( الَّتىِ تَطَّلِعُ عَلىَ الاَفئِدَة ) (٨٣١) و اساساً هيزم آن انسان و سنگ است ،( وَقُودُهَا النّاسُ وَالحِجارَةُ ) (٨٣٢)

آتش دوزخ آتشى بر جان و جسم ، بر باطن و ظاهر است ، آتش دوزخ غير از سوزندگى ، شكننده و كوبنده هم هست( وَ ما اَدراك مَا الحُطَمَة نارُ اللّهِ المُوقَدَة ) (٨٣٣)

١٩ - لباس دوزخيان نيز از آتش است ،( لَهُم ثِيابٌ مِن نار ) (٨٣٤) ودر جاى ديگر مى خوانيم :( سَرابِيلُهُم مِن قَطرانٍ ) (٨٣٥) پيراهن دوزخيان از مادّه اى سياه رنگ ، بدبو، قابل اشتعال ، اسيدگونه ، خشن و تيره است ، ولى لباس بهشتيان از حريرى نرم و نازك و لطيف و زيورهاى آنان از بهترين جواهرات خواهد بود.

٢٠ - علاوه بر همه عذاب ها، تازيانه ها و گرزهايى است كه بر سر آنان كوبيده مى شود.( وَ لَهُم مَقامِعُ مِن حَدِيدٍ ) (٨٣٦)

٢١ - غذاى دوزخيان چيزى نظير خار خُشك و جانگداز است كه آنان را نه سير مى كند و نه فربه قرآن مى فرمايد:( لَيسَ لَهُم طَعامٌ اِلاّ مِن ضَرِيعٍ لايُسمِنُ و لايُغنى مِن جُوعٍ ) (٨٣٧) ولى براى اهل بهشت بهترين ميوه ، غذا، نوشيدنى ، شير، عسل ، گوشت و پرنده و... آماده است

آيات و روايات در اين باره زياد است كه پرداختن به آنها سبب طولانى شدن بحث مى شود و ما به همين اندازه اكتفا مى نماييم ، علاوه بر آنكه در آينده گوشه اى از سيماى بهشت را در آيات و روايات بيان خواهيم كرد.

ياد دوزخ و قيامت

دليل آنكه اين همه قرآن به مساءله معاد و صحنه هاى آن توجه كرده آن است كه ياد قيامت عالى ترين اثر تربيتى را در انسان دارد. تمام جنايت ها از كسانى سر مى زند كه به قول قرآن روز قيامت را فراموش كرده اند،( نَسُوا يَومَ الحِسابِ ) (٨٣٨) چنانكه خداوند به كم فروشان مى فرمايد:( اَلا يَظُنُّ اولئِكَ اَنَّهُم مَبعُوثُونَ لِيَومٍ عَظِيم ) (٨٣٩) آيا كم فروشان نمى دانند كه براى روز بزرگى در محضر عدل الهى زنده مى شوند و بايد جوابگوى اعمال خود باشند؟

خداوند نيز براى تربيت اين قبيل انسان هاى مجرم و غير مجرم و پيشگيرى از گناه يا ترك گناه ، از اهرم توجه به معاد استفاده مى كند، در هر روز كه ما نماز مى خوانيم با گفتن جمله( مالِكِ يَومِ الدِّين ) بايد فكر خودمان را به معاد توجّه دهيم

حضرت علىعليه‌السلام درباره حمّام رفتن مى فرمايد: خوب جايى است حمّام ، زيرا آب داغ آن ما را به ياد قيامت و آتش مى اندازد.(٨٤٠)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در دعاى مجير هشتاد و شش مرتبه با جمله اَجِرنا مِنَ النّارِ يا مُجِير كه به معناى پناهم بده از آتش اى خداى پناه دهنده است ، ما را به دورى از آتش دوزخ توجّه داده اند، چنانكه در پايان هر بند از دعاى جوشن كبير نيز رهايى از آتش را از خداوند مى خواهيم خلّصنا من النّار يا ربّ

و حضرت علىعليه‌السلام در مسجد كوفه و ديگر جاها يك يك اوضاع خطرناك قيامت را به زبان آورده و از خداوند امنيّت را درخواست مى كند، الّلهُمَّ اِنّى اَسئَلُك الاَمانَ يَومَ لا يَنفَعُ مالٌ وَ لابَنون اَسئلُكَ الاَمانَ يَومَ يَعَضُّ الظّالِمُ عَلى يَدَيه

مساءله قيامت مساءله اى است كه امامان ما در نماز همين كه به جمله( مالك يَوم الدّين ) مى رسيدند آن قدر آنرا تكرار مى كردند كه نزديك بود جان به جان آفرين تسليم كنند.(٨٤١) چنانكه در مورد امام صادقعليه‌السلام مى گويند: آن قدر اين جمله را در نماز تكرار مى فرمود كه بعضى حوصله شمارش آن را نداشتند.(٨٤٢)

خلاصه قيامت روزى است كه به فرموده حضرت علىعليه‌السلام از گرمى ، عرق تا دهن مردم مى آيد و چنان درفشارند كه هر كجا جاى پايى براى ايستادن پيدا كنند، خوشحال مى شوند.(٨٤٣) روزى كه تاريك و داغ و تنگ و وحشت آور است و انواع ناله ها و نعره ها به گوش مى رسد، روزى كه هيچ قدرتى به دست هيچ كس نيست ،( لِمَنِالمُلكُ اليَومَ لِلّهِ الواحِدِ القَهّارِ ) (٨٤٤) امروز قدرت براى كيست ؟ براى خداوند قهار. كجا هستند كسانى كه ادّعاى خدايى و الوهيّت مى كردند؟

گوشه اى از علل عذاب در قرآن و روايات

به بعضى از علل عذاب هاى آخرت اشاره شده است و ما در اينجا به قسمتى از آنها اشاره مى كنيم :

الف : علل عذاب در قرآن ١ - ايمان نداشتن به خدا و فكر محرومان جامعه نبودن

در قرآن مى خوانيم :( اِنَّهُ كانَ لايُؤ مِنُ بِاللّهِ العَظِيمِ و لايَحُضُّ عَلى طَعامِ المِسكِينِ ) (٨٤٥) در قيامت به ماءموران عذاب خطاب مى شود: بگيريد اين مجرم را و به دست او دست بند بزنيد و به دوزخ ببريد، زيرا او به خداى بزرگ ايمان نياورد و به فكر محرومان نبود و حتّى ديگران را به آن تشويق نكرد.

٢ - ايمان به معاد نداشتن ، پاى بند نماز نبودن و در ياوه سرايى و لهو و لعب ها غرق شدن

قرآن مى فرمايد:( قالُوا لَم نَكُ مِنَ المُصَلِّينَ وَ لَم نَكُ نُطعِمُ المِسكِينَ وَ كُنّا نَخُوضُ مَعَ الخائِضِينَ وَ كُنّا يُكَذِّبُ بِيَومِ الدِّين ) (٨٤٦) بهشتيان از دوزخيان مى پرسند چه شد كه شما به جهنّم رفتيد؟ آنان مى گويند: ما اهل نماز نبوديم و ايمان به قيامت نداشتيم و نسبت به محرومان بى تفاوت بوديم و در باطل غرق شديم

٣ - آيات و احكام خدا را مسخره كردن و به دنيا مغرور شدن

قرآن مى فرمايد:( وَ ماءواكُمُ النّارُ وَما لَكُم مِن ناصِرِينَ ذلِكُم بِاَنّكُم اتّخَذتُم آياتِ اللّهِ هُزُواً وَ غَرَّتكُم الحَياةُ الدُّنيا فَاليَومَ لايُخرَجُونَ مِنهَا وَلاهُم يُستَعتَبُونَ ) (٨٤٧) جايگاه شما آتش است و هيچ ياورى براى شما نيست ، زيرا آيات خدا را مسخره مى كرديد و دنيا شما را مغرور كرد، بنابراين امروز گرفتار آتش شديد شده و از آن نيز بيرون نخواهيد رفت و عذرتان هم پذيرفته نيست

٤ - ارتكاب گناه و نپذيرفتن دعوت انبيا.

قرآن مى فرمايد:( مِمّا خَطِيئاتِهِم اُغرِقُوا فَاُدخِلُوا ناراً ) (٨٤٨) قوم نوح چون دعوت او را نپذيرفتند و مرتكب انواع خطاها شدند، در دنيا غرق و سپس وارد آتش شدند.

٥ - خيانت به اولياى خدا.

در سوره تحريم مى خوانيم :( فَخانَتاهُما فَلَم يُغنِيا عَنهُما مِنَ اللّهِ شَيئاً وَ قِيلَ ادخُلاَ النّارَ مَعَ الدّاخِلِينَ ) (٨٤٩) همسران حضرت نوح و لوط خيانت كردند و آن دو پيامبر بزرگوار نيز با وجود مقام پيامبرى نتوانستند آنها را نجات دهند و لذا همراه ساير دوزخيان حكم به دخول در آتش آن همسران خائن صادر شد.

٦ - سرمايه اندوزانى كه متكبّرانه با حق برخورد مى كنند.

قرآن مى فرمايد:( تَدعُوا مَن اَدبَرَ وَتَوَلّى وَجَمَعَ فَاَوعى ) (٨٥٠) آتش به سراغ آن گروهى رود كه به نداى حق پشت كرده و اموالى را جمع و ذخيره مى نمايند.

و خلاصه دليل قهر خدا در آن روز همين بى تفاوتى هاى آنها در دنياست ، زيرا خودشان مى گويند:( لَو كُنّا نَسمَعُ اَو نَعقِلُ ما كُنّا فى اَصحابِ السَّعِيرِ ) (٨٥١) اگر ما نسبت به حقّ فكر باز گوش شنوايى داشتيم ، امروز در ميان دوزخيان نبوديم

دلائل رفتن به دوزخ زياد است كه ما به همين اندازه اكتفا مى كنيم

ب : علل عذاب در روايات در روايات متعدّدى نيز به علل عذاب دوزخيان اشاره شده است كه به گوشه اى از آنها اشاره مى كنيم :

در حديث مى خوانيم : كسانى كه با بناى ساختمان هاى زيبا خودشان را در جامعه مطرح مى كنند، در قيامت گرفتار همان بناها خواهند بود.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در يك حديث طولانى فرمودند:

كسى كه به يك وجب از زمين همسايه خيانت كند، روز قيامت آن قطعه تا اعماق زمين به صورت طوقى به گردنش انداخته مى شود.

كسى كه اهل گناه زنا و لواط باشد، بدبوتر از مردار به دوزخ مى افتد.

كسى كه به همسرش ظلم كرده و مهريّه او را نپردازد، در قيامت مانند زناكاران محشور گشته و مورد سؤ ال قرار مى گيرد و از پاداش كارهاى نيك او كاسته و بدين وسيله حق همسرش پرداخت مى شود.

كسى كه همسران متعدّد دارد، اگر ميان همسران خود به عدالت رفتار نكند در قيامت به دست او غُل و دستبند مى زنند.

كسى كه به مسلمانى سيلى بزند، با عذاب قيامت استخوان هايش خرد مى شود.

كسى كه با سخن چينى ونيش زبان ميان مسلمانان را بهم بزند، در قيامت با نيش مارگزيده مى شود.

كسى كه با مال وثروت خود به محرومان و فقرا فخرفروشى كرده و آنها را تحقير كند، همچون مورچه ، خوار وكوچك محشور وبه دوزخ مى افتد.

كسى كه در دنيا به زنان و مردان پاكدامن نسبت زنا و لواط بدهد، خداوند تمام كارهاى خير او را نابود كرده و با وضع سخت و اسفبارى به دوزخ پرتاب مى شود، مگر اين نسبت به عنوان شهادت وبا شرايط آن در نزد قاضى عادل باشد.

كسى كه در دنيا به جاى اين همه نوشيدنى هاى گوارا و لذيذ، از شراب استفاده كند، در قيامت به او از مايعات سمّى آتش زاى بدبو مى نوشانند.

كسانى كه اهل احتكارند يا به مشروبات حرام خو گرفته اند يا عامل اغفال و گول زدن دختران و پسرانند، در يك وادى جداگانه اى در دوزخ پذيرايى مى شوند.

كسانى كه با شايعه ها، گواهى ها و شهادت هاى ناحق و پرونده سازى هاى دروغ باعث سقوط افراد در جامعه مى شوند، در قيامت به زبانشان آويخته و در قعر دوزخ در كنار منافقان قرار مى گيرند.

كسانى كه با ريخت وپاش وسفره هاى رنگين در جامعه طاغوت تراشى كرده و خودشان را مطرح كنند، همان غذا آتش هايى مى شود ودرون آنها را مى سوزاند.

كسانى كه با تلاوت قرآن در جامعه خودشان را مطرح مى كنند، در قيامت با روى سياه محشور مى شوند.

كسانى متكبّرند، در قيامت در قيافه هاى بسيار ريز لگدمال مى شوند.

كسانى كه مردم از ترس به آنها احترام مى گذارند، از بدترين مردم در قيامت خواهند بود.

كسانى كه حتّى با گفتن كلمه اى در قتل بى گناهى شريك شوند، در قيامت بخشى از خون آن بى گناه به دامن آنها قرار داده مى شود.

كسانى كه دنيا را بر آخرت و دنياپرستان را بر مردان خدا ترجيح دهند، در قيامت كور محشور مى شوند.

كسانى كه منافقانه با مردم برخورد كرده و دو رو و دوزبانه باشند، در قيامت دو زبان از آتش به آنها داده مى شود.

كسانى كه مال ديگران را به ناحق تصاحب كنند، گويا در قيامت قطعه اى از آتش را به دهن فرو برده اند.

كسانى كه (نعوذباللّه ) مرتكب زنا يا لواط يا ساير لذّت هاى شهوانى غيرمشروع شوند، لگامى از آتش به دهن آنها زده مى شود و در درّه هاى آتش انداخته مى شوند.(٨٥٢)

آرى ، با توجّه به اين روايت و روايت هاى ديگر، بيشتر عذاب هاى قيامت مربوط به ناديده گرفتن حقوق مردم و جامعه است و از طرفى تمام تجاوزات به مال ، ناموس ، آبرو و جان انسان هاى بى گناه ، يك عامل اصلى بيشتر ندارد و آن نداشتن ايمان به معاد است ، واگر مردم طبق وحى و كتاب هاى آسمانى به قيامت ايمان بياورند و قهر و عقوبت خدا را باور داشته باشند و پاى خود را از اين همه مفاسد كنار بكشند، در دنياى ما ديگر ترس ، فقر، قلدرى ، توهين و نفاق و تجاوز و جنايتى به چشم نخواهد خورد.

تمام دادگاه ها، دادگسترى ها، قضات ، حقوق دانان ، روان شناسان ، جامعه شناسان ، مصلحان و بشردوستان دنيا بايد راهى كه مى روند تجديد نظر نمايند و ريشه اصلى مفاسد را در دنيا بررسى كنند كه آن نبود تقواست ، سپس به عامل پيدايش تقوا كه همان ايمان به حضور خدا و حضور در دادگاه قيامت و ايمان به كيفر و پاداش خداوند است ، بيشتر توجه نمايند، ولى افسوس كه جهانيان راه اصلى را گم كرده اند.

عذاب هاى روحى و روانى آنچه تاكنون درباره وضع دوزخ و كيفر مجرمان گفته شد مربوط به عذاب هاى جسمى آنان بود، ليكن در قيامت نوع ديگرى از عذاب وجود دارد كه ناگوارى آن كمتر از عذاب هاى جسمى نيست و آن عذاب هاى روحى است كه در آيات و روايات به آن اشاره شده است ، از جمله :

١ - مؤ منان به آنها مى خندند،( فَاليَومَ الَّذِينَ آمَنوا مِنَ الكُفّارِ يَضحَكُونَ ) (٨٥٣) زيرا در دنيا كافران آنها را مسخره كرده و به آنها مى خنديدند.( اِنَّ الَّذِينَ اَجرَمُوا كانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنوا يَضحَكون ) (٨٥٤) آرى ، جواب مسخره كردن و خنده كافران در دنيا، خنديدن به آنها در قيامت است

٢ - خداوند با آنها حرف نمى زند،( وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ يَومَ القِيامَة ) (٨٥٥)

٣ - با خطاب تحقيرآميز با آنها سخن گفته مى شود.( ذُقْ اِنّكَ اَنتَ العَزِيزُ الكَرِيم ُ) (٨٥٦) بچش مزه عذاب و قهر خدا را كه همانا عمرى در شخصيّت موهومى زندگى كردى و خود را انسانى نمونه ، كم نظير، عزيز و كريم مى پنداشتى !

سيماى بهشت و بهشتيان

در بحث دوزخ قيافه مجرمان را بيان كرديم كه چگونه پس از آنكه نامه اعمال به دست چپشان داده شد، روسياه و سرافكنده و خيره و حيرت زده و مهر بر دهن خورده و به غل و زنجير كشيده شده و غبارآلود و اشك ريزان و در تاريكى و فشار و عرق ريزان محشور مى شوند، اكنون به شرح سيماى بهشت و بهشتيان مى پردازيم

حوض كوثر در قيامت قبل از ورود به بهشت ، نيكوكاران و پيروان خط نبوّت و امامت ، به دست مبارك رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اميرالمؤ منينعليه‌السلام از حوض كوثر سيراب خواهند شد.

بيش از يكصد حديث در اين زمينه در كتاب هاى بحار(٨٥٧) ، الغدير(٨٥٨) ، كنزالعُمّال(٨٥٩) وتفاسير شيعه وسنّى كه درباره سوره كوثر گفتگو كرده اند وارد شده وساقى حوض كوثر حضرت علىّ بن ابيطالبعليهما‌السلام معرّفى شده است

در حديث ثقلين كه متواتر و مورد اتّفاق شيعه و سنّى است ، پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در آخرين لحظات عمر شريفشان فرمودند: من از ميان شما مى روم ، ولى دو چيز گرانبها ميان شما مى گذارم : يكى قرآن و ديگرى اهل بيت من و سپس فرمودند: اين دو هرگز از يكديگر جدا نمى شوند تا در كنار حوض به من ملحق شوند.

كسانى كه خود را از راهنمايى وهدايت پذيرى قرآن وپيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و منسوبين آن بزرگوار محروم كرده باشند، در قيامت نيز از بهره مند شدن از آن آب گوارا كه مقدّمه ورود به بهشت است ، محروم خواهند ماند و كسانى كه از علوم و هدايت آنان برخوردار شده اند آنجا هم از عنايات آن بزرگواران بهره مند خواهند شد.(٨٦٠)