معاد

معاد0%

معاد نویسنده:
گروه: اصول دین

معاد

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محسن قرائتي
گروه: مشاهدات: 13060
دانلود: 2214

توضیحات:

معاد
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 76 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13060 / دانلود: 2214
اندازه اندازه اندازه
معاد

معاد

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

ورود به بهشت

چنانكه گذشت ، مؤ منان نيكوكار به هنگام مرگ و زنده شدن در قيامت و دخول به بهشت ، فرشتگان با آنان برخورد با كرامت و جالبى داشته و با سلام به آنان خيرمقدم مى گويند و پذيرايى از آنها شروع مى شود، تَحِيَّتُهُم يَومَ يَلقَونَهُ سَلامٌ(٨٦١) و خداوند با جملاتى از قبيل( اِرجِعى اِلى رَبِّكَ راضِيَةً مَرضِيَّة ) (٨٦٢) اى روح هاى پاك ! به سوى پروردگارتان برگرديد و در زمره بندگان خالص قرار گيريد و در بهشت خودم جاى گيريد، و به آنها مى فهماند آنچه از اين به بعد مى بينند، سرور و شادى و مورد رضايت خواهد بود.

اين خطاب ها و برخوردها، هر نوع دلهره و غم و اندوه جدايى از دوستان و بستگان را آسان مى كند و طبق روايات متعدّد، مقدّمات ورود به بهشت و پذيرايى در بهشت از همان ابتداى رحلت انسان شروع مى شود كه اولياى خدا را در لحظه جان دادن بالاى سر خود مى بيند و مرگ را مثل گل بو مى كند و همانند كندن لباس كثيف و پوشيدن لباس تميز از دنيا به عالم برزخ وارد مى شود، نيكوكاران برزخى كه از پيش در انتظار او بودند، آمدنش را به يكديگر مژده مى دهند،( وَيَستَبشِرونَ بِالَّذِينَ لَم يَلحَقُوا بِهِم ) (٨٦٣) و زندگى برزخى او با انواع لذّت ها و در همسايگى مردان خدا سپرى مى شود و نوبت به قيامت مى رسد، روزى كه همه چيز دگرگون و عقل ها مبهوت و چشم ها خيره و نفس ها در سينه حبس مى شود و قيافه ها به صورت هاى مختلف درمى آيد و اسباب وحشت به قدرى زياد است كه همه از يكديگر مى گريزند و به فكر خود مى باشند، در آن صحنه تنها مؤ منان هستند كه از همه اين ناراحتى ها درامانند،( وَ هُم مِن فَزَعٍ يَومَئِذٍ آمِنُون ) (٨٦٤) و با نوشيدن آب كوثر وارد بهشت مى شوند.

در برابر دوزخيان كه با گرزها و زنجيرهاى آتشين پذيرايى مى شوند، در بهشت فرشتگان رحمت از هر سو بر آنان وارد شده و تبريك و تهنيت گفته و اداى احترام مى نمايند، قرآن مى فرمايد:( وَالمَلائِكَةُ يَدخُلُونَ عَلَيهِم مِن كُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَيكُم بِما صَبَرتُم فَنِعمَ عُقبَى الدّار ) (٨٦٥)

جالب اينكه فرشتگان در مراسم تبريك و سلام دليل اين همه لطف از جانب خدا را هم بيان نموده و مى گويند:( سَلامٌ عَلَيكُم بِماصَبَرتُم ) سلام بر شما به خاطر آن صبر و پشتكارى كه در دنيا در برابر طاغوت ها و هوسها داشتيد.

آرى ، مؤ منان در عمر چند ساله خود، از گناه و انواع حرام ها دورى كردند و به انجام واجبات و نماز و روزه پرداختند و هر نوع سختى و رنج هجرت و آزار و ايثار را تحمّل كردند، ولى هر چه بود چند روزى بيشتر نبود و گذشت و به قول معروف :( ذَهَبَ العَناءُ وَ بَقِىَ الاَجرُ اِنَّ رَبِّكَ لَبِالمِرصاد ) سختى ها تمام شد، ولى پاداشها همچنان باقى است ، همانا خداوند در كمينگاه است تا به آن وعده ها وفا نمايد.

اين مؤ منان از عذاب خدا درامانند، زيرا آنان تنها خدا را مى پرستيدند (نه دنيا، زور، پول ، شهوت و شكم و...) و هدفشان تنها راضى كردن خدا بود نه اين و آن و نه شرق و غرب و در مسائل سياسى هم جز در خط رهبرى معصوم و يا كسانى كه منصوب آن بزرگواران بودند دنبال ديگرى نرفتند، و شكّى نيست كه به اين قبيل افراد از قبل وعده امنيّت از عذاب داده شده بود، زيرا كه در حديث طلايى امام رضاعليه‌السلام آمده است : لا اِلهَ اِلاّ اللّه حِصنى فَمَن دَخِلَ حِصنِى اءمِنَ مِن عَذابى(٨٦٦) هر كه خالصانه تمام معبودهاى پوشالى و موهومى را كنار بزند و خداى يگانه را پرستش كند، از عذاب درامان است ، البتّه آن حضرت در ادامه فرمودند: توحيد شروطى دارد كه از جمله آنها پيروى از امام معصوم است

و در حديث ديگرى مى خوانيم : ولاية علىّبن ابيطالب حِصنِى فَمَن دَخِلَ حِصنِى اءمِنَ مِن عَذابى(٨٦٧) پذيرفتن رهبرى حضرت علىعليه‌السلام قلعه محكم و دژ الهى است كه هر كس در آن داخل شود، از عذاب الهى در امان خواهد بود.

بنابراين ايمان و پذيرش ولايت زمينه دريافت امنيّت الهى است

دليل آنكه هم توحيد و هم پذيرفتن رهبرى حضرت علىعليه‌السلام هر دو با يك تعبير به عنوان دژهاى محكم بيان شده آن است كه امام معصوم ما را به توحيد راهنمايى مى كند و توحيد خالص هم ما را به رهبر الهى حواله مى دهد و خط سير انسان در هر دو يكى است ، به خلاف رهبران طاغوتى كه ما را به سوى خود و ستايش و تملّق از خودشان دعوت مى كنند و از خدا دور مى نمايند.

كوتاه سخن آنكه مؤ منان در آن روز بهت آور و خطرناك بيمى ندارند، زيرا خداوند مى فرمايد( يا عِبادِ لاخَوفٌ عَلَيكُم اليَومَ و لااَنتُم تَحزَنُونَ ) (٨٦٨) اى بندگان من ! در مورد ناگوارى هاى احتمالى ترسى به خود راه ندهيد و در مورد ناراحتى هاى قطعى هم محزون نباشيد.(٨٦٩)

درهاى بهشت امام باقرعليه‌السلام مى فرمايد: اِنّ لِلجَنَّةِ ثَمانِيَة اَبوابٍ(٨٧٠) براى بهشت هشت باب است و درهاى بهشت بيشتر از درهاى جهنّم كه هفت در است ، لها سبعة ابواب(٨٧١) مى باشد، زيرا راه نجات و قرب به خدا بيشتر و لطف و رحمت او نيز از غضب و عدلش بيشتر است

بر بالاى درهاى بهشت شعارهاى جالبى نوشته شده است ازجمله :

( الصَّدَقَةُ بِعَشرَةٍ وَالقَرضُ بِثَمانِيَة عَشَ ) (٨٧٢) صدقه دادن ده حسنه دارد، ولى وام دادن هيجده پاداش دارد، چون در صدقه ، گيرنده حقارتى احساس مى كند كه در وام گرفتن آن ناراحتى را كمتر دارد.

بر سر بعضى درها خط رهبرى و نام رهبرانى كه واسطه فيض و ارشاد الهى بوده اند ضبط شده است

تعدّد درهاى بهشت به خاطر ازدحام يا زيبايى و امثال آن نيست ، بلكه به خاطر آن است كه هر گروهى با توجّه به راهى كه رفته اند از درب مناسب وارد شوند و يا در مقام معلوم و در جاى خود قرارگيرند.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: براى بهشت درى است به نام باب المجاهدين كه رزمندگان ، مسلّحانه وارد مى شوند و ملائكه به آنان خوش آمد مى گويند.(٨٧٣)

در حديث ديگرى مى خوانيم كه نام يكى از درهاى بهشت ريّان است كه تنها روزه داران از آن وارد مى شوند.(٨٧٤)

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد: اِنّ لِلجَنَّةِ باباً يُقالُ لَهُ المَعرُوفُ لايَدخُلُهُ اِلاّ اهلُ المَعرُوفِ(٨٧٥) براى بهشت درى است به نام معروف كه اهل معروف از آن در وارد مى شوند.

در بعضى روايات نام هاى ديگرى نيز براى درهاى بهشت بيان شده است ، از جمله : باب البَلاء كه به خاطر صبر در برابر مشكلات و مصائب است ، چنانكه قرآن مى فرمايد:( سَلامٌ عَلَيكُم بِما صَبَرتُم ) (٨٧٦) و همچنين باب الرَّحمة ، باب الصَّبر و باب الشُّكر.(٨٧٧)

البتّه درهاى بهشت باز و آماده ورود بهشتيان است( مُفَتِّحَةً لَهُمُ الاَبوابَ ) (٨٧٨)

بزرگى بهشت وسعت و بزرگى بهشت به مقدار پهنه آسمان ها و زمين است ، قرآن مى فرمايد:( جَنَّةٍ عَرضُهَا السَّمواتِ وَ الاَرضَ ) (٨٧٩) يا( جَنّةٍ عَرضُها كَعَرضِ السَّماءِ وَ الاَرضِ ) (٨٨٠) و بهشتيان در آن آزادنه رفت و آمد دارند.

شايد بعضى خيال كنند اين وسعت به چه درد مى خورد؟ اگر ما را در گوشه اى از بهشت جا بدهند كافى است ! ولى نبايد فراموش كنيم هنگامى كه در شكم مادر بوديم اگر از ما سؤ ال مى شد: در دنيا چقدر جا لازم داريد؟ مى گفتيم : كمى از اين جايى كه هستيم بزرگتر و روشنن تر، امّا همين كه بدنيا آمديم ، خانه هاى معمولى ما را قانع نمى كند و كار انسان به جايى مى رسد كه حتّى كره زمين نيز براى او تنگ مى شود و به فكر تسخير كرات آسمانى مى افتد.

علاوه بر اينكه عالم قيامت با دنيا بسيار فرق دارد، آنجا خانه ابدى است و همه خلائق حاضرند و قدرت انسان ، كاميابى ها، خواسته ها، تمايلات و مهمانان او چندين برابر است ، از همه گذشته هر جايى را مناسب با خودش مى سنجند و خداى بزرگ براى روز بزرگ بايد پاداش بزرگ بدهد.

در حديث مى خوانيم : جايگاه ساده ترين افراد بهشت به قدرى بزرگ است كه هرگاه جنّ و انس بر او وارد شوند، جا و وسيله پذيرايى (بدون آنكه سهمى از كسى كم شود) براى همه هست(٨٨١)

هواى بهشت نسيم بهشتى بسيار مطبوع و دلربا و ملايم است ، قرآن مى فرمايد:( لايَروْنَ فِيهَا شَمساً وَلا زَمهَرِيراً ) (٨٨٢) در بهشت ، نه خورشيدى ديده مى شود تا از گرمى آن ناراحت شوند و نه زمهرير و هواى بسيار سردى در كار است كه از سرماى آن رنج ببرند.

در مورد هواى بهشت همين بس كه قرآن سى و شش مرتبه فرموده است :( جَنّاتٌ تَجرِى مِن تَحتِهَا الاَنهار ) باغ هايى كه شاخه هاى آن برهم گردن نهاده و در پاى درختانش نهرهاى آب زلال جارى است ، درختانى كه خشك شدن و فاسد شدن و كهنه شدن ندارند و انواع مختلف آنها در آنجا هست كه در قرآن نيز نام بعضى آنها آمده است :( فِى سِدرٍ مَخضُودٍ ) در سايه درخت هاى سدر بى خار هستند،( وَ طَلحٍ مَنضُودٍ ) و در كنار درختان موزى(٨٨٣) كه ميوه هاى آن روى هم قرار گرفته است

درختانى كه در سايه هاى دائمى هستند و با حرارت و آفتاب لطافت آنها از بين نمى رود،( وَ ظِلٍّ مَمدُودٍ ) و در كنار آب جارى مى باشند.( وماءٍ مَسكوب ) (٨٨٤)

علاوه بر آن هواى لطيف ، آهنگ هاى دلربايى نيز در آنجاست كه به گفته روايات متعدّد توسط حوريان و درختان نواخته مى شود، ولى با مفاهيم بسيار عرفانى كه شامل حمد و تقديس خداوند متعال است(٨٨٥)

بهشت محل كاميابى

بر خلاف آنكه در دوزخ همه نوع زجر و شكنجه وجود دارد، در بهشت همه نوع لذّت و رفاه و آسايش در اختيار بهشتيان است ، قرآن مى فرمايد:( فِيهَا ما تَشتَهِيهِ الاَنفُسُ وَتَلَذُّ الاَعيُنُ ) (٨٨٦) يعنى هر آنچه را انسان ميل و اراده كند و هرچه چشم از آن لذّت مى برد، همه در اختيار اوست

اين آيه با همه كوتاهى خود به قدرى جامع است كه اگر تمام نويسندگان و گويندگان در تمام عمر خود در اوصاف بهشت بگويند يا بنويسند، در اين جمله كوتاه جا دارد و همه را شامل مى شود.

نعمت هاى دنيا هر چه عالى باشد، بالاخره انسان سير شده و نسبت به كاميابى از آنها به حالت بى تفاوتى مى رسد، مثلاً منظره هاى ديدنى براى كسانى جالب است كه هنوز نديده باشند، ولى براى ساكنان آن منطقه ديگر چندان لذّتى ندارد و عادّى شده است ، امّا ديدنى هاى بهشت و نعمت هاى آن كسل كننده نيست و از نشاط انسان نمى كاهد، بلكه تا ابد لذّت بخش است و كاميابى ها همچنان باقى است ، البتّه شايد اين امر به خاطر تنوّع و تغييرات پى در پى در آنها باشد كه بهشتيان از آن خسته و سير نمى شوند، چنانكه قرآن مى فرمايد:( لَهُم ما يَشاؤ نَ فِيهَا وَلَدَينَا مَزِيد ) (٨٨٧) آنچه بهشتيان بخواهند در بهشت وجود دارد و اضافه و زائد بر آن نيز در اختيار ماست

بهشت قابل وصف نيست خداوند مى فرمايد: براى هيچ كس قابل تصوّر نيست كه ما براى سحر خيزان نيايشگر چه مقام و نعمت هايى را كه سبب روشن شدن چشم آنان است ، پنهان و ذخيره كرده ايم ،( فَلا تَعلَمُ نَفسٌ ما اُخفِىَ لَهُم مِن قُرَّةَ اَعيُنٍ ) (٨٨٨)

چنانكه در كتاب هاى آسمانى گذشته مى خوانيم كه خداوند مى فرمايد:( اءعدَدتُ لِعِبادِى ما لا عَينَ رَاءَت وَلا اُذُنَ سَمِعَت وَلا خَطَرَ بِقَلبِ بَشَر ٍ) (٨٨٩) براى بندگان صالح خود چيزهايى را آماده كرده ام كه نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده و نه به فكر انسانى آمده است

نعمت هاى ابدى

بارها قرآن مساءله پايدار بودن نعمت هاى بهشتى و بهشتيان را بيان فرموده و با جمله( خالِدِينَ فِيهَا ) به ما گوشزد كرده است كه بهشتيان ديگر به هيچ عنوان از بهشت خارج نمى شوند.

در جاى ديگر مى فرمايد:( اُكُلُها دائِمٌ ) (٨٩٠) ميوه هاى بهشتى نه فصلى و موسمى است و نه آفت زده مى شود كه در مدّتى اصلاً نباشد، يا مى فرمايد:( لامَقطُوعَةٍو لامَمنُوعَةٍ ) (٨٩١) ميوه هاى بهشت نه گاه بيگاه همچون ميوه هاى دنيا قطع مى شود و نه انسان از خوردن آن منعى دارد، امّا در دنيا گاهى ميوه هست ، ولى تهيّه آن مشكل است ، يا از ما دور است ، يا بى اشتها هستيم ، يا هنوز نارس و نامطبوع است ، يا براى معده ما قابل هضم نيست ، يا آلوده و فاسد است ، يا تيغ دارد، يا ما از خوردن آن منع شده ايم ، يا عوارض دارد و امثال آن ، به هر حال در آيه فوق مى فرمايد: ميوه هاى بهشت هميشه هست و هيچ وقت براى هيچ يك از بهشتيان هيچ گونه منعى در كار نيست و عوارضى هم ندارد.

در قرآن مى خوانيم :( اِنّ هَذا لَرِزقُنا ما لَه مِن نَفادٍ ) (٨٩٢) اين نعمت ها روزى ماست كه به بهشتيان عطا مى كنيم و هيچ كمبود وتمام شدن هم براى آنها نيست

ميوه ها و نعمت هاى بهشتى فراوان بوده ،( وَ فاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ ) (٨٩٣) و تمام آنها قابل زيادن شدن هستند،( وَ لَدَينا مَزِيدٌ ) (٨٩٤) يعنى علاوه بر خواسته هاى اهل بهشت ، نزد ما زيادتر هم هست ، بالاتر از خواسته يا تفكّر آنان ، بهتر و عالى تر از آنچه آنان بخواهند. (اللّهم ارزقنا بحقّ محمّدٍ و اهل بيته صلوات اللّه عليهم اجمعين )

بهشت سراى اءمن

قرآن مى فرمايد:( اِنَّ المُتَّقِينَ فى مَقامٍ اءمِينٍ ) (٨٩٥) افراد باتقوا در قيامت در جايگاهى ثابت (و از هرگونه تغيير، انتقال ، شيطنت ، بيمارى ، مرگ ، كمبود، آفات و ناگوارى ) درامانند.

و در جاى ديگر مى فرمايد:( اءلَّذِينَ آمَنوا وَلَم يَلبِسُوا اِيمانَهُم بِظُلمٍ اُولئِكَ لَهُم الاَمنُ ) (٨٩٦) كسانى كه ايمان آوردند و ايمان خود را با شرك به خدا و پيروى از رهبرى هاى باطل آلوده نكردند، در قيامت درامانند.

در قرآن مى خوانيم( لَهُم دارُالَّسلامِ عِندَ رَبِّهِم ) (٨٩٧) در قيامت براى حق طلبان ، در پيشگاه پروردگارشان خانه سلامت وجود دارد.

صورت بهشتيان درباره شادابى قيافه ها و صورت بهشتيان قرآن مى فرمايد:

( وُجُوهٌ يَومَئِذٍ مُسفِرَةٌ ) (٨٩٨) در آن روز صورت هايى درخشان و سفيد دارند.

( وُجُوهٌ يَومَئِذٍ ناضِرَةٌ اِلى رَبِّها ناظِرَةٌ ) (٨٩٩) صورت هاى شاداب و زيبا كه به الطاف الهى چشم دوخته اند.

( وُجُوهٌ يَومَئِذٍ ناعِمَةٌ ) (٩٠٠) صورت هايى كه در روز قيامت از انواع نعمت ها بهره مند هستند.

( ضاحِكَةٌ مُستَبشِرَةٌ ) (٩٠١) اهل بهشت در آن روز هولناك خندان هستند و به نعمت هاى الهى بشارت داده شده اند.

آرى ، صورت هايى كه در برابر عظمت خدا به خاك ماليده شده و در جبهه هاى جنگ با خون آغشته شده و در دل شب با اشك شسته شده و با شنيدن ظلم ها درهم كشيده شده و با ديدن آثار خدا به توحيد رسيده است ، آن روز بايد اين چنين خندان و منوّر باشند.

افتخار و دعوت از ديگران

قرآن مى فرمايد: همين كه پرونده مسرّت بخش خوبان را به دست راستشان مى دهند و مى بينند هر چه هست كمال و سرافرازى و بندگى و اطاعت خداوند است ، از شادى ديگران را دعوت مى كنند و فرياد مى زنند:

( هاؤُمُ اقرَاءوا كِتابِيَه ) اى اهل محشر! بياييد كتاب مرا بخوانيد.

( اِنِّى ظَنَنتُ اَنّى مُلاقٍ حِسابِيَه ) من در دنيا مى دانستم كه چنين روزى هست و به فكر حسابم بودم و از كارهاى حرام دورى كردم و الا ن تمام وجودم را شادى فرا گرفته است

( فَهُوَ فى عِيشَةٍ راضِيَةٍ ) او در يك زندگى شادى آفرين و رضايت بخشى است

( فى جَنَّةٍ عالِيَةٍ ) (٩٠٢) در بهشتى عالى مقام زندگى مى كند و از ميوه ، غذا، نوشيدنى و نعمت هاى بهشتى بهره مى برد.

و اين همه به خاطر آن اعمال صالحى است كه در گذشته داشته اند.

برادرى و صفا

بر خلاف دوزخيان كه يكديگر را ملامت مى كنند و به گفته قرآن هر دسته اى كه به دوزخ پرتاب مى شود به گروه ديگر همفكر خود نفرين و لعنت مى كند،( كُلَّما دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَت اُختَها ) (٩٠٣) ، در بهشت هيچ گونه كدورت و كينه در كار نيست ، قرآن مى فرمايد:( وَنَزَعنَا ما فى صُدُورِهِم مِن غِلٍ ) (٩٠٤) ما هرگونه دشمنى و حسادت و كينه(٩٠٥) را از دل آنان برداشته و همه را صميمى و برادروار بر تخت هايى كه روبروى يكديگر است ، جا مى دهيم

دورى از لغو و بيهودگى در آنجا ديگر دروغ ، ناسزا، زخم زبان ، تمسخر، تهمت و ياوه گويى نيست ،( لايَسمَعُونَ فِيهَا لَغوا اِلاّ سَلاماً ) (٩٠٦) شنيدنى ها تنها سلام است ، يعنى جملاتى است كه از سلامت روح و فكر و زبان و رفتار برمى خيزد.

در جاى ديگر مى خوانيم :( لا يَسمَعُونَ فِيهَا لَغواً وَ لا تَاثِيماً ) (٩٠٧) در بهشت نه گفتار لغوى مى شنويد و نه نسبت گناه به يكديگر مى دهند.

در سوره نباء مى خوانيم( لايَسمَعُونَ فِيهَا لَغواً وَ لا كِذّابا ) (٩٠٨) نه گفتار بى اثر مى شنوند و نه نسبت دروغ بهم مى دهند، گفته هاى آنجا همه از واقعيات و از يك صفاى خاصى ريشه مى گيرد.

لباس ها و زيورها اهل بهشت با دست بندهايى از طلا زينت داده شده اند و علاوه بر آن زيورهايى از لؤ لؤ دارند،( يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِن اَساوِرَ مِن ذَهَبٍ و لُؤ لُؤ ا ) (٩٠٩) و در آيه ديگر دست بندهايى از نقره را ذكر كرده :( و حُلُّوا اَساوِرَ مِن فِضَّةٍ ) (٩١٠) لباس آنان سبزرنگ و از حرير نازك (سندس ) و حرير ضخيم (استبرق ) است ،( وَيَلبِسُونَ ثِياباً خُضراً مِن سُندُسٍ و اِستَبرَقٍ ) (٩١١) جالب اينكه اين لباس ها كهنه شدن ندارند و در آنجا ديگر سختى و درد سر و خستگى در كار نيست ،( لايَمَسُّنا فِيهَا نَصَبٌ و لايَمَسُّنا فِيهَا لُغُوبٌ ) (٩١٢)

ماءموران پذيرايى براى پذيرايى از بهشتيان قرآن مى فرمايد:( وَيَطُوفُ عَلَيهِم وِلدانٌ مُخَلَّدونَ اِذا رَاءيتَهُم حَسِبتَهُم لُؤ لؤ اً مَنثُوراً ) (٩١٣) پسران زيباروى هميشه شاداب و جوان كه همچون دانه هاى پراكنده لؤ لؤ آنان را مى بينى ، دور بهشتيان در رفت و آمدند.

خوردنى هاى بهشت از انواع ميوه هايى كه ميل دارند انتخاب مى كنند( .وَفاكِهَةٍ مِمّا يَتَخَيَّرونَ ) (٩١٤)

دست يابى به ميوه ها بسيار آسان و شاخه هاى ميوه در دسترس آنان قرار مى گيرد.( قُطوفُها دانِيَة ) (٩١٥)

از همه نوع ميوه در اختيار آنان است( وَلَهُم فِيهَا مِن كُلِّ الثَّمَراتِ ) (٩١٦)

از گوشت لذيذ پرنده ها هر چه و از هر نوع و در هر وقت بخواهند موجود است( وَلَحمِ طَيرٍ مِمّا يَشتَهُونَ ) (٩١٧)

آشاميدنى ها در بهشت انواع نهرها موجود است ، از جمله :

الف : نهرهاى آب زلالى كه هرگز آلوده و تغيير پيدا نمى كند.

( اَنهارٌ مِن ماءٍ غَيرِ آسِنٍ )

ب : نهرهايى از شير كه هرگز مزه آن عوض نمى شود.

( وَ اَنهارٌ مِن لَبَنٍ لَم يَتَغَيَّر طَعمَه )

ج : نهرهايى از عسل كه تصفيه شده اند.( وَاَنهارٌ مِن عَسَلٍ مُصَفّى )

د: نهرهايى از شراب كه بهره گيران از آن لذّت ها مى برند.

( وَ اَنهَارٌ مِن خَمرٍ لَذَّةٍ لِلشّارِبِينَ ) (٩١٨)

تفاوت شراب دنيا و شراب بهشت ١ - شراب دنيا نجس و به قول قرآن رجس است ،(٩١٩) امّا شراب بهشت پاك و پاكيزه است( شَراباً طَهُوراً ) (٩٢٠)

٢ - شراب دنيا عامل فتنه و دشمنى است ، چنانكه شيطان با شراب و قمار ميان مردم دشمنى ايجاد مى كند،(٩٢١) امّا شراب بهشت هيچ گونه كينه و كدورتى نمى آورد، بلكه برادرانه روبروى هم بر تخت ها تكيه زده و شادند.

٣ - شراب دنيا ضررش بيش از منافع آن است ، ولى شراب بهشتيان همه اش نفع است

٤ - شراب دنيا زوال عقل ومستى مى آورد، امّا شراب آخرت حتّى ضرر غير محسوس ندارد.( لا فِيهَا غَولٌ ) (٩٢٢) (غَول ، هلاكت مرموزانه وناخودآگاه است )

٥ - شراب دنيا ياوه گويى مى آورد، ولى در شراب بهشتى چنين نيست( لايَسمَعُونَ فِيهَا لَغواً وَ لاكِذّاباً ) (٩٢٣)

٦ - شراب دنيا گيج كننده و دردسرآور و سبب انواع امراض مى شود، امّا شراب بهشتيان گيج كننده نيست و هيچ گونه دردسرى از آن برنمى خيزد.( لايُصَدَّعونَ عَنها و لا يُنزِفون ) (٩٢٤)

ظرف ها و نهرها آن ليوان ها و ظرف هايى را كه اهل بهشت براى آشاميدن استفاده مى كنند طورى است كه سرد و خوشبو مى كند، قرآن مى فرمايد:( يَشرِبُونَ مِن كَاءسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً ) (٩٢٥)

در تفسير الميزان مى خوانيم : كافور يك ضرب المثلى است براى خنكى و خوشبويى و كلمه كاءس نيز به معناى ظرف آب است ، بنابراين خود ظرف هاى آب از مادّه اى سرد و خوشبو كننده ساخته شده اند.

چشمه ها و نهرهاى بهشتى در اختيار ساكنان آنجاست كه به هر سويى بخواهند مسير را با يك اشاره اى عوض يا چشمه و نهرى را احداث مى نمايند و در احداث نهر و چشمه هيچ گونه زحمتى نمى كشند، فقط اراده مى كنند. لَهُم ما( يَشاؤ نَ فِيهَا ) (٩٢٦)، لذا قرآن درباره چشمه ها و نهرهاى بهشت مى فرمايد:( يُفُجِّرونَها تَفجِيراً ) (٩٢٧) يعنى خود بهشتيان چشمه ها را احداث و زمين هاى بهشت را با اراده اى كه خدا به آنان داده مى شكافند.

در آيه ديگر مى خوانيم : آشاميدنى هاى اهل بهشت با زنجبيل معطّر شده و از ظرف هايى كه به روشنى نقره است استفاده مى نمايند و ماءموران پذيرايى از آب هاى گوارا آنقدر در ظرف هاى زيبا مى ريزند كه متناسب با ميل آنان باشد، نه كمتر و نه زيادتر.

در جاى ديگر مى فرمايد:( يُطافُ عَلَيهِم بِكاءسٍ مِن مَعِينٍ بَيضاءَ لَذَّةٍ لِلشّارِبِينَ لافيها غَولٌ ولاهم عَنها يُنزِفُونَ ) (٩٢٨) ماءموران زيبا صورت بهشتى با جام هاى پر از شراب روشن وسفيد كه لذّت بخش است و هيچ گونه ضرر ومستى در آن نيست ، گرد بهشتيان مى چرخند تا هرگاه ميل داشته باشند بهره گيرند.

در هر جمله آن لطيفه اى است ؛ جام پر، روشنى رنگ ، سفيدى آن ، لذّت بردن ، مستى و ضرر نداشتن كه در آشاميدنى هاى دنيا معمولاً اين همه اوصاف در يك آشاميدن هرگز جمع نمى شود.

در جاى ديگر مى فرمايد:( يُسقَونَ مِن رَحِيقٍ مَختُومٍ خِتامُهُ مِسكٌ ) (٩٢٩) ظرف هاى شراب صاف و خالص و دربسته و مهر خورده است ، همين كه اهل بهشت از آن ميل فرمودند، در پايان بوى مشك در خود احساس مى نمايند.

از لذّت هاى معنوى كه همراه اين همه لذّات مادى است ، اينكه آن نعمت ها همه از طرف پروردگار است ،( وَ سَقاهُم رَبُّهُم شَراباً طَهُوراً ) (٩٣٠) شرابى كه از طرف خدا باشد از يك لذّت معنوى برخوردار است كه آن ديگر قابل بيان نيست

خوردنى ها و آشاميدنى هاى بهشت در ظرف هايى بسيار خوش منظر و زيبا مى باشد، قرآن مى فرمايد:( يُطافُ عَلَيهِم بِصِحافٍ مِن ذَهَبٍ و اَكوابٍ ) (٩٣١) ماءموران پذيرايى در بهشت با طَبَق ها و كوزه هاى طلا كه مملوّ از بهترين غذاها و آشاميدنى ها است برگرد اهل بهشت آماده خدمت و پذيرايى هستند.

اين همه لطف و كاميابى كجا و آن دوزخى كه هر چه سوخته مى شوند پوست نو روئيده مى شود كجا؟

همسران بهشتى در قرآن بارها درباره همسران بهشتى و ويژگى هاى آنان سخن به ميان آمده است ، قرآن مى فرمايد( وَعِندَهُم قاصِراتُ الطَّرف ) (٩٣٢) زنان بهشتى ، غير از شوهران خود به ديگرى چشمى ندارند و نسبت به آنان نيز با چشمى مستانه و عاشقانه نگاه مى كنند.

آن زنان ، هم عاشق شوهران خود هستند و هم تناسب سنّى با آنها دارند.( عُرُباً اَترابا ) (٩٣٣)

آن همسران همچون لؤ لؤ زيبا و دست نخورده هستند،( وَ حُورٌ عِينٌ كاَمثَالِ اللُؤ لُؤِ المَكنُون ) (٩٣٤) و هر وقت همسران نزد آنان مى آيند، آنها را باكره مى يابند.( فَجَعَلناهُنَّ اَبكاراً ) (٩٣٥)

پستان آن زنان برآمدگى كمى داشته و تازه رسيده است ،( وَكَواعِبَ اَترابا ) (٩٣٦) و به اين همسران احدى دست نزده است( لَم يَطمِثهُنَّ اِنسٌ قَبلَهُم وَ لا جانّ ) (٩٣٧)

اين همسران محفوظ و عفيف هستند، نه مبتذل( حُورٌ مَقصُوراتٌ فِى الخِيام ) (٩٣٨) حوريه هايى كه در خيمه ها منتظرند، به قدرى زيبا هستند كه گويا ياقوت و مرجانند،( كاَنَّهُنَّ الياقُوتُ وَالمَرجانُ ) (٩٣٩) از همه زيبايى هاى ظاهرى كه بگذريم از نظر كمالات لايق بهشت و بهشتيان هستند و از هر گونه كجى و انحراف و نقطه ضعف پاكند.( لَهُم فِيهَا اَزواجٌ مُطَهَّرَة ) (٩٤٠)

عدد اين حوريه ها زياد است و لذا در حديث مى خوانيم كه در قيامت توان بدنى انسان در كاميابى ، به اندازه صد نفر مى شود.

علّت اينكه درباره زنان بهشتى بيشتر سخن گفتيم ، به خاطر اهميّتى است كه دارند، چنانكه در حديث مى خوانيم : ما تَلَذَّذَ النّاسُ فِى الدُّنيا وَالا خِرَةِ بِلَذَّةٍ اَكثَرَ لَهُم مِن لَذَّةِ النِّساء(٩٤١) بهترين نعمت هاى مادّى در دنيا و آخرت ، كاميابى از همسران زيباست همان گونه كه بهترين لذّت معنوى ، تجلّى و رضوان خدا و طرف سخن خدا قرار گرفتن است

راستى اين نعمت كجا و آن شكنجه هاى دوزخيان كجا كه هر گاه تشنه مى شوند و آبى مى طلبند مايعى همچون فلّز گداخته به آنان داده مى شود كه پوست صورت آنان را بريان مى كند،( يُغاثُوا بِماءٍ كالمُهلِ يَشوِى الوُجُوهَ ) (٩٤٢)

نمونه هاى ديگر همان گونه كه گفتيم قرآن در مساءله قيامت چيزى فروگذار نكرده است و بيش از هزار آيه در اين زمينه است و حق هم همين است ، زيرا زندگى ابدى انسان ها در آنجاست و ايمان به آن تعيين كننده زندگى اين جهان هم هست ، لذا در بيان اوصاف دوزخ و بهشت كه عامل بيم و اميد و قوى ترين وسيله تربيت است ، آيات زيادى است كه باز هم چند نمونه از آن را بيان مى كنيم :

در بهشت تخت هاى بلند و عالى قرار داده شده است( فِيها سُرُرٍ مَرفُوعَة ) (٩٤٣)

در آنجا ظرف هاى زيبا از طلا و نقره چيده شده است( واَكوابٍ مَوضُوعَة ) (٩٤٤)

در بهشت پشتى و تكيه گاه ها در كنار هم به نحو مخصوصى گذارده شده است( وَنُمارِقُ مَصفُوفَة ) (٩٤٥)

در آنجا فرشهاى بسيار عالى گسترده شده است( وَ زَرابِىُّ مَبثُوثَة ) (٩٤٦)

براى بهره بردن از ميوه ها زحمت چيدن هم ندارند، زيرا شاخه هاى ميوه در اختيار و به اراده آنها نزديك مى شود،( و ذُلِّلَت قُطوفُها تَذلِيلاً ) (٩٤٧) اگر ايستاده يا نشسته يا خوابيده باشند ميوه ها در تسخير ايشان و شاخه ها به اراده آنان و در اختيارشان است

در قرآن دنيا با آن همه درياها، معدن ها، درختان ، به كالاى كم بها تعبير شده است ، ولى بهشت را ملك كبير مى خواند،( وَاِذا راءيتَ ثَمَّ راءيتَ نَعِيماً وَ مُلكاً كَبيراً ) (٩٤٨) اى پيامبر! هنگامى كه به بهشت نگاه كنى نعمت ها و ملك و پادشاهى بزرگى را خواهى ديد.

از نمونه هاى ديگر نعمت ها كه بارها در قرآن از آن سخن به ميان آمده است مساءله روبروى هم قرار گرفتن اهل بهشت است ، تخت ها و جايگاه آنان طورى است كه در حال استراحت كه تكيه داده اند، همديگر را مى بينند،( على سُرُرٍ مَوضُونَة مُتَّكِئِينَ عَلَيها مُتَقابِلينَ ) (٩٤٩) بر تخت هايى كه از طلا و نقره بافته و ساخته شده تكيه مى زنند در حالى كه در برابر يكديگر و از ديدن نعمت ها و جايگاه ها و اُنس بهم لذّت ها مى برند.