معاد

معاد0%

معاد نویسنده:
گروه: اصول دین

معاد

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محسن قرائتي
گروه: مشاهدات: 13064
دانلود: 2214

توضیحات:

معاد
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 76 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13064 / دانلود: 2214
اندازه اندازه اندازه
معاد

معاد

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

انتخاب ، معيار ارزش در اسلام

اساساً قرآن از كسانى بيشتر ستايش مى كند كه در ميان دو راه حق و باطل ، با وجود كشش هايى كه باطل دارد هوسها را زير پا گذاشته ، جاذبه ها را ناديده گرفته وآنگاه راه خدا را انتخاب نمايند. در اين باره نمونه هاى زيادى در قرآن داريم ، از آن جمله :

١ - حضرت يوسفِ زيبا و جوان از يك سو و زليخاى آماده و درهاى بسته از سوى ديگر، ولى او با شعار معاذَ اللّه(٣٤) دامن خود را حفظ مى كند.

٢ - حضرت ابراهيمعليه‌السلام حدود صد سال به انتظار فرزند نشسته و آنقدر دعا كرده تا خداوند فرزندى همچون اسماعيل به او عطا كرده است ، در اين حال فرمان خدا مى رسد كه بايد با دست خودت اين فرزند را در راه خدا ذبح نمائى ! در اينجا حضرت ابراهيمعليه‌السلام از طرفى در فشار عواطف و غريزه فرزند دوستى قرار گرفته واز طرفى نداى خدا را بايد جواب دهد، در اين ميان وظيفه را انجام مى دهد و غريزه را مهار مى كند.

اين است مقام والاى انسانى كه قرآن مى فرمايد:

( فَلمّا اَسلَما وَ تَلّه لِلجَبين ) (٣٥) ابراهيم و اسماعيل هر دو تسليم فرمان خدا شدند و حضرت ابراهيم صورت فرزند را براى ذبح بر روى خاك گذارد.

٣ - حضرت على و فاطمه وحسن و حسينعليهم‌السلام در لحظه افطار با كمال نياز و گرسنگى غذاى خود را به فقرا داده و به جاى غذا با آب افطار مى نمايند. درباره اين ايثار و گذشت قرآن مى فرمايد:( وَ يُطعِمون الطَّعامَ عَلى حُبّه ) (٣٦) با كمال نياز طعام خودشان را به ديگران دادند.

٤ - مردان خدا در دل شب با آن همه جاذبه اى كه خواب دارد، براى استغفار و مناجات با خدا از رختخواب برمى خيزند. قرآن در اين باره مى فرمايد:( تَتَجافى جُنوبَهم عَنِ المَضاجِع ) (٣٧) آنان پهلوى خود را از بستر خواب مى كَنند،( و بِالاَسحارِ هُم يَستَغفِرون ) (٣٨) و سحرخيزند و در سحرها مشغول استغفار هستند.

كوتاه سخن آنكه معيار ارزش عمل در بينش الهى آن است كه انسان آنرا با كمال آزادى و از لابلاى جاذبه هاى مادى و كشش هاى غريزى انتخاب نمايد و گرنه ارزشى ندارد.

آرى ، اگر انسانى كه داراى زبان است عصبانى شد، كلام بدى نگفت ارزش است ، انسانى كه لال باشد و يا در حال عادّى ناروا نگويد، چندان كمال نيست

چنانكه گفتيم اگر در دنيا جزا باشد، مردم از ترس يا طمع خوب مى شوند و اين نوع خوبى چندان ارزش ندارد، ولى در اينجا سؤ الى پيش مى آيد و آن اينكه مگر وعده و بشارت به بهشت و هشدار به عذاب و جهنّم ، مردم را از ترس دوزخ و يا طمع به بهشت خوب و درستكار نمى كند؟

در پاسخ مى گوييم : چون بهشت و دوزخ در اين دنيا نيست ، انسان در نيكوكارى و خوب شدن خود اجبارى احساس نمى كند. آرى فرق است ميان كسى كه فردا بدهكارى دارد يا كسى كه بدهى او چندين ماه ديگر است ؛ اوّلى در نگرانى و دلهره است ، ولى دوّمى كه چند ماه فرصت دارد، به نوعى آرامش دارد.

همچنين كيفر و پاداش فورى با كيفر و پاداش مدّت دار آن هم مدّت طولانى ، در نوع احساس انسان فرق دارد.

بنابراين خداوند پاداش و كيفر را به تاءخير انداخته تا با كمال آزادى از لابلاى غرائز، هوسها و گرايش ها، راه حق را برگزينند.

پاسخ سومّ: در دنيا امكان جزا نيست

سوّمين پاسخ اين است كه دنيا به خاطر محدوديّت هايى كه دارد، امكان جزا براى نيكوكاران و جنايتكاران در آن نيست

مثلاً رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه با تحمّل رنجهاى فراوان و طاقت فرسا و با آوردن قرآن و احكام اسلامى ودر سايه تلاش پيگير خود، قرن ها نسل هاى بشر را از گمراهى ، شرك ، جهل و تفرقه نجات داد، در دنيا چه خيرى مى توان به او داد كه جبران همه آنها باشد؟! آيا غذايى بهتر از عسل و كباب ، فرشى بهتر از ابريشم و مَركبى بهتر از هواپيما و امثال آن داريم ؟ آيا اينها همان چيزهايى نيست كه گاهى جنايتكاران هم مورد استفاده خود قرار مى دهند؟ پس پاداش پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در دنيا چه خواهد بود؟ آيا شهيدى كه براى هدف مقدّسى از جان خود گذشته ، اكنون در دنيا هست تا به او جزا بدهيد؟

به علاوه گاهى جنايتكارانى پيدا مى شوند كه صدها بلكه هزاران نفر بى گناه را مى كشند، چگونه در دنيا مى توان چنين فردى را به كيفر رساند؟ بر فرض او را اعدام كنيم ، قتل او در برابر يك نفر از هزاران اشخاصى است كه كشته است ، پس خون باقى بى گناهان چه مى شود؟

كيفر در دنيا

شكّى نيست كه جزاى كلّى بايد در سراى ديگر باشد و اين با بعضى از كيفرهاى موقّت ويا گوشمالى هايى كه به بعضى در دنيا داده مى شود، منافات ندارد و در آيات متعدّدى از قرآن نمونه هايى از جزاى دنيوى مجرمان بيان شده است ، نظير:( ظَهَر الفَسادُ فِى البَرّ و البَحر بِما كَسَبت اءيدِى النّاس لِيُذيقَهم بَعض الّذى عَمِلوا لَعلّهم يَرجِعون ) (٣٩) به خاطر كار مردم در دريا و خشكى فساد پديد آمده تا خدا سزاى بعضى از اعمالشان را به ايشان بچشاند، شايد از گناه باز گردند.

همچنين آيات فراوانى داريم كه در باره مجرمان مى فرمايد:( لَهم فِى الدّنيا خِزىٌ ) در دنيا نيز براى گناهكاران ذلّت و خوارى و شرمندگى است ، ليكن اين جزا در حقيقت گوشه و جزئى از كيفرى است كه بايد ببيند.

بد نيست در اينجا به چند آيه كوتاه در اين زمينه اشاره كنيم :

قرآن مى فرمايد:( لَهم عَذابٌ فِى الحَيوةِ الدّنيا و لَعذاب الا خرة اءشقّ ) (٤٠) براى آنها در دنيا عذاب است ، ولى عذاب روز قيامت سخت تر است

در آيه ى ديگر بعد از آنكه مى فرمايد: هر كه از ياد ما اعراض كند او را به زندگى و روزگار سختى در دنيا گرفتار مى كنيم ، چنين ادامه مى دهد:( و لَعَذاب الا خرةِ اَشدُّ واَبقى ) (٤١) عذاب روز قيامت سخت تر و پايدارتر است

در جاى ديگر مى خوانيم :( ولَنُذيقنَّهم من العذاب الاَدنى دون العذاب الاكبر لعلّهم يَرجِعون ) (٤٢) ما حتما عذاب نزديك را زودتر از عذاب بزرگ به آنها مى چشانيم تا شايد به فكر راه خطاى خود افتاده وبرگردند.

درباره كسانى كه بدون دليل و برهان (فقط به خاطر تكبّر در برابر حق ) هر چه مى شنوند انكار كرده و شانه بالا مى اندازند مى فرمايد:( لَه فِى الدّنيا خِزىٌ و نُذيقهُ يَومَ القيامَةِ عَذابَ الحَريق ) (٤٣) به اين افراد پر مدّعاى بى علم ، هم در دنيا خوارى و هم در قيامت عذاب سوزانى مى چشانيم

باز در جاى ديگر چنين مى خوانيم :( لِنُذيقَهم عَذابَ الخِزىِ فى الحَيوة الدّنيا و لَعذابُ الا خِرَةِ اَخزى ) (٤٤) ما براى قوم عاد كه در برابر پيامبرشان تكبّر ورزيدند بادى شديد و سرد آنهم در روزهاىِ شوم و ناگوار فرستاديم ، ليكن اين گوشه اى از جزاى تكبّرشان است وعذاب خواركننده تر را در قيامت مى چشند.

البتّه در روايات متعدّدى نيز جزاى دنيوى به چشم مى خورد از جمله : در حديث مى خوانيم : هر كه براى ديگرى چاهى بكند خودش در آن واقع مى شود و خداوند جزاى بى احترامى به والدين و ظلم به مردم و كفران خدمات مردم را در همين دنيا داده و به قيامت حواله نمى دهد.(٤٥)

پاداش در دنيا

همان گونه كه كيفر و عذاب واقعى در قيامت است ، همچنين پاداش ‍ اصلى و كامل در قيامت است ، چون دنيا براى پاداش نيكوكاران نيز كوچك است ، ولى منافاتى با پاداش و ثواب در دنيا ندارد.

در اينجا نيز نمونه هايى از آن را نقل مى كنيم :

در سوره آل عمران بعد از بيان شهامت و استقامت رزمندگانى كه هوادار انبيا بودند مى فرمايد:( فَاءتاهُم اللّهُ ثَوابَ الدّنيا و حُسْنَ ثَوابِ الا خِرة ) (٤٦) خداوند به آنان هم ثواب دنيا و فتح و پيروزى مرحمت فرمود و هم پاداش نيك آخرت را.

درباره حضرت ابراهيمعليه‌السلام نيز چنين مى خوانيم :( وَ آتَيناهُ فِى الدّنيا حَسَنة ) ما در دنيا به ابراهيم نيكى عطا كرديم

درباره پيامبران بزرگوار و طرفدارانشان مى خوانيم :( اِنّا لَنَنصُرُ رسُلَنا والّذين آمنوا فِى الحَيوةِ الدّنيا ) (٤٧) ماپيامبران خويش و كسانى را كه ايمان آورده اند در همين دنيا يارى مى دهيم

همانطور كه گفتيم در دنيا امكان و ظرفيّت پاداش نيست و اگر در آياتى سخن از پاداش يا كيفر در دنيا مى شود تنها گوشه و نمونه اى از پاداش و كيفر است ، ولى اصل جزا و پاداش در قيامت است

پاسخ چهارم : نظام زندگى بهم مى خورد

جواب ديگر از آيه ٦١ سوره نحل استفاده مى شود كه مى فرمايد:( ولو يؤ اخِذُ اللّهُ النّاسَ بِظُلمِهم ما تَرَك عَليها مِن دابّةٍ و لكن يُؤ خّرهم الى اءجَلٍ مُسمّىً ) (٤٨) اگر خداوند مردم را بخاطر ظلم و گناهشان كيفر دهد، هيچ جنبنده اى را بر زمين باقى نخواهد گذارد، ليكن خداوند زود كيفر نمى دهد و تا مدّتى كه خودش مى داند به آنها مهلت داده و كيفر را تاءخير مى اندازد.

نظير همين آيه را در سوره فاطر مى خوانيم :( ولَو يُؤ اخِذُ اللّهُ النّاسَ بِما كَسَبوا ما تَرك على ظَهرِها مِن دابّة ) (٤٩) هر گاه خدا بخواهد در دنيا جزا بدهد، هيچ كس و جنبنده اى روى زمين باقى نخواهد ماند و اساساً نظام زندگى بشر بهم خورده و پرونده انسان و زندگى او در زمين خاتمه مى يابد.

بنابراين چون حكمت و اراده خدا بر آن است كه موجودى آزاد و انتخابگر به نام انسان براى مدّتى روى زمين زندگى كند بايد به خلافكاران هم مهلت دهد وگرنه هر گاه خلافى شد اگر خداوند هلاك كند، بشرى باقى نخواهد ماند، كيست كه در برابر ذات مقدّس او خلافى نكرده باشد؟ و مگر بى ادبى وگناه در برابر فرمان او جزايى كمتر از نابودى دارد؟

پاسخ پنجم : كيفر در دنيا كم لطفى است

گر چه گوشمالى ها و كيفرهاى موقّت در دنيا عامل هوشيارى و توجه و زنگ بيدار باش است ، امّا اگر بطور كلّى در دنيا هر گناهكارى به كيفر برسد كم لطفى است ، زيرا شايد اين گناهكار توبه كند و خلافكارى خود را اصلاح نمايد و حقّى كه كتمان كرده افشا نمايد، چقدر ما نمونه هايى از گناهكاران را ديده يا شنيده ايم كه توبه كرده و دست از گناه برداشته اند؟ و حتّى جنايتكارانى در آخرين فرصت ها و نزديك مرگ تغيير مسير داده اند، بنابراين آيا بهتر نيست انسان ضعيفى كه اسير شهوت ها و هوسها مى باشد و در دام شيطان ها قرار گرفته است تا پايان عمر به او مهلت داده شود تا شايد با يك جرقّه همچون حُر عوض شود، گرچه بعضى از اين مهلت الهى سوء استفاده كنند و به ظلم و گناه خود ادامه دهند، ليكن در جمع به نفع انسان است بنابراين لطف خدا اقتضا دارد كه انسان در دنيا كيفر نشود و تا هنگام مرگ به او مهلت توبه و جبران خطاها داده شود.

پاسخ ششم : گاهى كيفر و پاداش فورى عادلانه نيست

پاداش و كيفر زمانى عادلانه خواهد بود كه تنها به خود عمل توجه نكنيم ، بلكه به عوارض و لوازم آن هم دقّت كنيم و به قول قرآن :( وَ نَكتُبُ ما قَدّموا و آثارَهُم ) (٥٠) ما هم عملكرد قبلى و هم آثار بعدى كارهايشان را ضبط مى نماييم

فرض كنيد در يك مجلسِ با شكوهى شخصى آمد و چراغ را خاموش ‍ كرد و فرار كرد. خاموش كردن چراغ چندان جزائى ندارد، ليكن بايد ببينيم كه اين خاموشى چه مسائلى را به وجود آورده است ؛ گاهى آتش روى فرش ‍ مى افتد و فرش را مى سوزاند، گاهى شخصى با اسلحه يا چاقو ديگرى را مجروح و زخمى مى كند، گاهى افرادى در اثر تاريكى از پله ها پرت مى شوند و خسارات غير قابل جبران مى بينند. بنابراين نبايد تنها مسئله خاموش كردن چراغ را مطرح و بر آن حكم صادر كنيم ، بلكه جزاى عادلانه هنگامى است كه تمام مفاسدى را كه در اثر آن كار او پيدا شده به حساب بياوريم

يا گاهى شخصى هروئينِ كشنده و يا داروى شفابخشى اختراع مى كند، دادن جزاى فورى به اين قبيل اشخاص عادلانه نيست ، زيرا بايد تا پايان عمر جهان صبر كنيم و ببينم هروئين چند نفر را كشت و يا داروى شفابخش ‍ او چه كسانى سالم را شفا داد، بعد جزابدهيم

و يا شخصى با يك فيلم ، كتاب ، نوار و سخنرانى ، ايجاد يك فساد يا صلاح مى كند و براى سالها در مردم اثر خوب يا بد مى گذارد، در اين موارد نبايد در پاداش و كيفر عجله كرده تنها خود عمل را بررسى كنيم ، بلكه بايد تا پايان عمرِ جهان صبر كنيم تا شعاع كار خير و شرّ او را بسنجيم و سپس ‍ پاداش بدهيم ، اين حرف علاوه بر اينكه پشتوانه عقلى دارد، از استدلال هاى قرآنى و حديثى هم برخوردار است ؛ امّا قرآن همان آيه دوازدهم سوره يس كه در چند سطر پيش خوانديم و امّا در روايات ، پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند:( مَن سَنّ سُنّة حَسَنة فلَه اَجرُ مَن عَمِل بها و مَن سَنّ سُنّة سَيّة فلَه وِزرُ مَن عَمِل بها ) (٥١) هر كسى يك راه و يا كار خوبى را بنا نهد، او نيز در پاداش تمام كسانى كه در آن راه گام بردارند و آن عمل را انجام دهند شريك است ، بدون آنكه از اجر ديگران كم شود و بالعكس هر كه مركز فساد و يا راه فسادى را پيش پاى مردم قرار دهد، علاوه بر آنكه روندگان در آن راه گناهكارند، گناهى همچون گناه مرتكبان براى شخص ‍ مؤ سّس نيز ضبط مى شود.

خلاصه بحث : گفتيم دليل اوّل معاد، عدل الهى است يعنى با سه مقدّمه ثابت مى شود كه طبق عدالت بايد قيامتى باشد و آن مقدّمات عبارتند از:

١ - مردم در برابر گفتار و فرمان خدا و پيامبران دو دسته هستند: عدّه اى مخالف و گروهى هوادار.

٢ - دنيا نيز (به دليل همان شش پاسخى كه گفتيم ) جاى جزا نيست

٣ - خداوند عادل است (و عدل او در جاى خود با دلائل محكم عقلى ثابت شده است(٥٢) و عمل افراد را بدون پاداش و جزا نخواهد گذاشت

بنابراين بايد جايى براى جزا وجود داشته باشد كه آن روز قيامت است

دليل دوّم معاد: حكمت خدا تاكنون عدل خدا را به عنوان اوّلين دليل معاد بيان كرديم و اكنون دليل ديگرى را مطرح مى كنيم و آن اينكه اگر قيامتى نباشد اصل آفرينش انسان و جهان لغو و بيهوده و خلاف حكمت الهى است

فرض كنيد: شخصى انواع غذاهاى لذيذ، آن هم به تعداد حساب شده اى را با توجّه خاصّى و بر اساس مهر و لطفى كه نسبت به مهمانان عزيزيش دارد تهيه نمايد و انواع خوردنى ها و نوشيدنى ها را در فضاى مناسب و زير سقفى زيبا با مسئولينى براى پذيرايى آماده كند و افراد بسيارى را به عنوان تدبير و نظارت و حفاظت بر اين مهمانان قرار دهد، ليكن بعد از همه اين تشريفات ، مهمانانى وحشى همچون گرگ ها، گربه ها و موش ها وارد اين فضا شوند و بر سر اين سفره به جان هم افتند و هم خودشان و هم سفره را بهم بريزند و آنگاه صاحب خانه سفره را جمع نمايد، راستى اين مهمانى چه تحليلى مى تواند داشته باشد؟

آرى ، اگر معاد نباشد كار خدا به مراتب از اين نوع پذيرايى و سفره چينى بيهوده تر است ، زيرا خداوند نيز سفره اى به اندازه جهان هستى پيش روى انسان گسترده است ، سفره اى نو وابتكارى كه اختراع كننده آن خوداوست ؛( بَدِيعُ السّمواتِ و الاَرض ) (٥٣)

سفره اى بس نيكو و زيبا؛( اءلّذى اءحسَنَ كلّ شَى خَلقه ) (٥٤)

سفره اى حساب شده و با اندازه گيرى دقيق ؛( و كلّ شَى عنده بِمقدار ) (٥٥)

سفره اى بر اساس لطف و رحمت خداوند؛( كَتَبَ على نَفسِه الرّحمَة ) (٥٦) او لطف و رحمت را بر خود حتمى نموده است

سفره اى پر از انواع نعمت ها؛( خَلَقَ لَكم ما فِى الاَرضِ جَمعيا ) (٥٧) آن هم نعمت هاى دل پسند و لذيذ؛( وَ رَزَقناهُم مِنَ الطّيّبات ) (٥٨)

سفره اى زير سقف و ستارگانى زيبا؛( اِنّا زَيّنَا السّماءَ الدّنيا بِزِينَةٍ الكَواكِب ) (٥٩)

سفره اى با كارگردانان بسيار كه مسئول تقسيم و تدبير هستند؛( فَالمقَسّماتِ اَمرا ) (٦٠) ،( فَالمُدبّراتِ اَمرا ) (٦١)

سفره اى همراه با پزشكى دلسوز.

حضرت علىعليه‌السلام فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پزشكى بود كه چنان علاقه و سوزى نسبت به مردم داشت كه خودش ‍ مى گشت و مريضان را پيدا مى كرد و آنها را مداوا مى فرمود.(٦٢)

آيا مى توان قبول كرد كه خداى حكيم چنين سفره اى با آن همه ويژگى ها براى نسل بشر گسترانيده باشد، ولى مردم بدون مراعات برنامه هاى آن ، گروهى ظالم و در رفاه و آزاد و گروه ديگرى در بند و فقير و مظلوم باشند و پس از چند روزى همه مرده و بساط سفره بر چيده شود و همه چيز خاتمه پيدا نمايد؟ آيا اين كار از چنان حكيمى انتظار مى رود؟!

خدايا! تو از هرگونه كار بيهود و عيبى پاك و منزّه هستى ، هرگز اين آفرينش را پوچ و باطل نيافريدى( رَبّنا ما خَلَقتَ هذا باطِلا سُبحانَك ) (٦٣)

آيا در قرآن كه حدود صد مرتبه خدا را به حكيم توصيف فرموده است و نشانه هاى حكمت او را در همه جا مشاهده مى كنيم مانند: مژه هاى چشم ، گودى كف پا، مِهر مادر، قدرت مكيدن طفل ، تناسب آب شور با چشم و آب شيرين با دهان ، تنفّس اكسيژن در انسان و تنفّس كربن در گياهان ، تناسب امواج با گوش و نور با چشم و خوردنى ها با دستگاه گوارش ، حركت آرام زمين و تاءمين تمام نيازمندى هاى انسان و نعمت هاى فراوانى كه به گفته قرآن اگر بخواهيم به شماره در آوريم قدرت آن را نداريم ، جهانى پر از اسرار كه حتّى دانشمندان مادّى براى فهميدن يك سرّ آن تمام عمر خود را صرف مى نمايد و شايد هم تا پايان عمر نفهمند، آيا اين جهان با آن همه دقّت ، استحكام ، لطافت ، نظم و نظارت ، براى چند روز زندگى و سپس پوچ شدن است ؟!

آيا مى توان باور كرد كه خداوند حكيم اين جهان را پس از چندى بدون جهت و بدون تبديل آن به عالم باعظمت آخرت ، با زلزله ، قارعه و انفجار همه را خراب نمايد؟

اگر معادى نباشد كار خدا اين است كه از خاك گندم و از گندم نطفه و از نطفه طفل و سپس جوان نيرومند و پس از چندى به صورت انسان سالخورده و سپس مرده و پوسيده و آنگاه خاك شود. راستى اگر بناست بعد از اين همه تغيير و تحوّل ما خاك شويم و معادى هم نباشد، مگر از اوّل ما خاك نبوديم آيا اين خلقت و برنامه ، بازى و عَبَث نيست ؟

آيا اين آسمان ، زمين ، دريا، خورشيد، گياهان و حيوانات ، براى انسان و انسان براى مردن و پوچ شدن كار صحيحى است ؟

آيا اگر معاد نباشد معناى زندگى ، جز ميليون ها ليتر آب را بول كردن و خروارها تن غذا را كود كردن چيز ديگرى است ؟ حالا يا پاى شمع و روى الاغ و يا سوار ماشين و زير برق ، در اصل زندگى فرقى ندارد.

راستى اگر بعد از آن همه كار و شعار و فريادِ خوراك ، پوشاك و مسكن براى زندگى ، بعد هيچ و پوچ شدن باشد كه اعتقاد ماركسيست است ، آيا بهتر نيست انسان ها قبل از آنكه آن همه زحمت بكشند، دست به خودكشى بزنند؟ تعمير ماشينى كه به سوى نابودى و سقوط در درّه است ، چه سود؟

هنگامى كه بناست ما با مردن هيچ شويم ، چرا اين همه زحمت بكشيم ؟

راستى جوانى كه چند روز ديگر مى ميرد، آيا اگر به فكر حنا بستن و آرايش و اتو كردن لباس خود باشد مسخره نيست ؟

اگر با مردن هيچ مى شويم ، چرا غريزه علاقه به بقا در نهاد ما نهفته است ؟

آرى ، در جهان بينى و بينش مادّى ، آينده جهان بن بست ، تاريك و كور، سرنوشت كارها تباهى و پايان عمر انسان پوچى است و با اين ديد است كه گاهى مى پرسد: چرا آفريده شدم و چرا هستم ؟ بر فرض كه هستم ، چرا گرگ نباشم و كاميابى نكنم ؟ گرچه به قيمت هلاك انسان ها باشد.

اكنون كه من و همه انسان ها به سوى نيستى مى رويم ، بگذار تا نيستىِ ديگران در راه لذّت من تمام بشود!

حالا كه همه فدا مى شوند، بگذار فداى لذّت من شوند!

اين تفكّر خطرناك مادّيگرى جهان را به وضعى رسانده كه در حالى كه در بعضى كشورها قحطى غوغا مى كند، كشورهاى پيشرفته دنيا به خاطر نگهدارى نرخ اجناس خود، گندم و محصولات غذايى و توليدات اضافى خود را به دريا ريخته يا زير خاك دفن كرده يا مى سوزانند و به ديگران نيز نشان مى دهند.

فكر مى كنم حرف كافى باشد به سراغ وحى برويم كه چگونه لزوم معاد را از راه حكمت الهى بيان كرده است ، قرآن در اين زمينه مى فرمايد:

( اءفَحَسِبتُم اءنّما خَلَقناكم عَبَثا و اَنّكُم الَينا لاتُرجَعون ) (٦٤) آيا گمان مى كنيد كه ما شما را بيهوده آفريديم و شما به سوى ما باز نمى گرديد؟

( اءيَحسَبُ الانسانُ اءن يُترَك سُدى ) (٦٥) آيا انسان گمان مى كند كه رها و بدون تكليف است ؟ و عاقبت مى ميرد و ديگر هيچ ؟!

در قرآن آيات فراوانى است كه مى فرمايد: ما در آفرينش نه اهل بازى و لعب هستيم و نه بى هدف و باطل كارى مى كنيم و نه هدف هاى سطحى و ساده و سرگرمى در كار است ، بلكه آفرينش طبق حق و براى رشد و آزمايش ‍ انسان ها بر مبناى قوانين و سنّت ها پايه ريزى شده و هدف از آفرينش ، شناخت ، عبادت و انتخاب راه خدا از ميان صدها راه غيرالهى است و دير يا زود راه شما به سوى خدا پايان مى يابد؛( اِنّا لِلّه و اِنّا اِلَيه راجِعون ) (٦٦)

و اين دنيا مزرعه اى است كه در قيامت حاصل آن درو مى شود و عمل هر انسانى از مرد و زن پاداش داده مى شود؛( وَلِتُجزى كلّ نَفسٍ بِما كَسَبَت ) (٦٧) و انسان در گرو عمل خويش است ؛ (كلّ نَفسٍ بما كسبت رهينة ) (٦٨)

لقمان به فرزندش مى فرمايد:( يا بُنىَّ اِنّها اِن تَكُ مِثقالَ حَبَّة مِن خَردَلٍ فتَكُن فى صَخرة اءو فى السّموات اءو فى الاَرض يَاءتِ بهَا اللّه ) (٦٩) حتّى اگر به اندازه دانه خردلى كارى انجام دهى ، خواه اين كار در محكم ترين مناطق و در درون سنگ هاى سفت باشد و يا در دورترين مناطق و آسمان ها باشد و يا در عميق ترين جاها و در درون زمين و خاك ها باشد، بالاخره خداوند آن عمل را در روز قيامت مى آورد و هيچ كارى از ديدگاه خداوند مخفى نمى ماند.

راستى اين بينش چه نقش تربيتى عجيبى مى تواند در انسان داشته باشد.