معاد

معاد0%

معاد نویسنده:
گروه: اصول دین

معاد

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محسن قرائتي
گروه: مشاهدات: 13054
دانلود: 2214

توضیحات:

معاد
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 76 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13054 / دانلود: 2214
اندازه اندازه اندازه
معاد

معاد

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

قبض روح و جان دادن

چه كسى انسان را قبض روح مى كند و جان او را مى گيرد، خداوند يا عزرائيل و يا فرشته اى ديگر؟

قرآن گرفتن روح را يكجا به خدا نسبت داده ومى فرمايد:( اللّهُ يَتَوَفَّى الاَنفُسَ حِينَ مَوتِها ) (٢٦٠) تنها خداوند به هنگام مرگ جانها را بدون كم وكاست مى گيرد.

در جاى ديگر قبض روح را كار ملك الموت دانسته و مى فرمايد:( قُل يَتَوَفّاكُم مَلَكُ المَوتِ الّذى وُكِّلَ بِكُم ) (٢٦١) اى پيامبر! به مردم بگو: جان شما را ملك الموت مى گيرد، همان فرشته اى كه ماءمور گرفتن روح شما شده است

و در جاى ديگر همين كار را به فرشتگان نسبت داده و مى فرمايد:( تَوَفَّتْه رُسُلُنا ) (٢٦٢) فرشتگان فرستاده ما، جان ها را مى گيرند.

اين سه آيه با هم منافاتى ندارند، زيرا ملك الموت هم از طرف خداوند ماءموريّت دارد كه در قرآن نيز با جمله( وُكِّلَ بِكُم ) به اين ماءموريّت اشاره شده است ، همان گونه كه فرشتگان هم ماءمور خدا هستند و در قرآن با كلمه رُسُلُنا به اين حقيقت اشاره شده است

بنابراين قابض ارواح و گيرنده اصلى جان ها خداست و ملك الموت و فرشتگان از طرف خداوند ماءمور اين كارند و طبق فرموده امام صادقعليه‌السلام ملك الموت يارانى از فرشتگان دارد كه در اطراف عالم جان ها را مى گيرند و به عزرائيلعليه‌السلام تحويل داده و او همه را به خداوند تقديم مى نمايد.(٢٦٣)

پس نسبت دادن قبض روح و جان گرفتن ، هم به خدا و هم به ملك الموت و هم به فرشتگان صحيح است ، همان گونه كه نوشتن را مى توان هم به انسان و هم به دست و هم به قلم نسبت داد. زيرا قلم در اختيار دست و دست در اختيار انسان است

بر فرض ملك الموت يارانى كه به شرق و غرب عالم اعزام كند نداشته باشد، او كه مثل ما موجودى مادّى نيست كه حضورش در يك لحظه در چند مكان ، غيرممكن و يا مشكل ساز باشد.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در شب معراج از ملك الموت پرسيد: چگونه در يك لحظه هم در شرق عالم حاضر مى شوى و هم در غرب ؟ او گفت : تمام دنيا نزد من مثل يك سكّه در كف دست شماست(٢٦٤)

وظيفه ما بر بالين محتضر پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: جمله لااله الاّ اللّه را به كسى كه در حال جان دادن است تلقين نماييد، همانا كسى كه آخرين كلامش اين جمله باشد، داخل بهشت مى شود.(٢٦٥)

امام صادقعليه‌السلام فرمود ابليس ياران خود را ماءمور مى كند كه در لحظه مرگ انسان حاضر شوند و او را به كفر و يا ترديد كشانده و در چنين حالى جان دهد و لذا هر گاه بر بالين افرادى كه در آستانه مرگ هستند حاضر شديد، شهادت به توحيد، لا اله الاّ اللّه و گواهى بر نبوّت ، اءشهَدُ اءنّ مُحمّدا رَسولُ اللّه را آنقدر تكرار و به او تلقين نماييد تا وقتى كه از دنيا برود.

در روايات ديگرى چنين مى خوانيم : علاوه بر شهادت بر توحيد و نبوّت ، گواهى بر امامت امامان معصوم يكى پس از ديگرى نيز به محتضر تلقين شود.(٢٦٦)

البتّه اين گواهى ها بايد بر اساس ايمان و يقين باشد و ما هم بايد بر اساس ‍ مهر و محبّت اين جملات را به او تلقين نماييم

در كتاب هاى معتبر و رساله هاى عمليّه ، دعايى وارد شده كه مستحبّ است به افراد در حال مردن تلقين شود و آن دعا اين است : الّلهُمَّ اغفِرلِىَ الكَثِيرَ مِن مَعاصِيكَ وَاقبَل مِنِّى اليَسِيرَ مِن طاعَتِك يا مَن يَقبَلُ اليَسيرَ وَ يَعفُو عَنِ الكَثيرِ اِقبِل مِنِّى اليَسِيرَ واعْفُ عَنِّى الكَثيرَ اِنّكَ اءنتَ العَفوُّ الغَفورُ الّلهم ارحَمْنى فَاِنّكَ رَحِيمٌ(٢٦٧)

خدايا! گناهان زياد مرا ببخش و اطاعت هاى كم مرا قبول فرما. اى كسى كه هم كم را مى پذيرى و هم از خطاهاى زياد مى گذرى ! طاعت كم مرا هم بپذير و از خطاهاى زياد من درگذر، تو اهل عفو و بخشش هستى خدايا! به من رحم كن زيرا تو رحيم و رحم كننده هستى

به پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خبر دادند كه زبان مردى در حال احتضار گرفته است و نمى تواند حرف بزند. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر بالاى سر او حاضر شد و فرمود: بگو لااله الاّ اللّه ، ولى آن مرد نتوانست بگويد. آن حضرت جمله را تكرار كرد، باز او نتوانست بگويد. آن حضرت به زنى كه بالاى سر آن مرد نشسته بود فرمود: آيا اين مرد مادر دارد؟ آن زن گفت : بله ، من خودم مادرش هستم

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: آيا از فرزندت راضى هستى ؟ گفت : نه ، بلكه از او ناراحتم آن حضرت فرمود: من دوست دارم كه تو از او راضى شوى ، مادر گفت : به احترام شما راضى شدم

سپس پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به آن مرد فرمود: بگو لااله الاّ اللّه آن شخص به سخن آمده و شهادتين خود را گفت و جان داد.(٢٦٨)

آرى ، رضايت مادر در حساس ترين موارد نقش بسيار مهمّى دارد.

واجب است محتضر و مسلمانى را كه در حال جان دادن است به پشت بخوابانند بطورى كه كف پاهايش رو به قبله باشد، و سفارش شده كه عقائد صحيح اسلامى و گواهى به توحيد و نبوّت و امامت و معاد طورى به او تلقين شود كه بفهمد.

مستحبّ است كسى را كه سخت جان مى دهد اگر ناراحت نمى شود او را به جايگاهى كه معمولاً در آن نماز مى خوانده ببرند. وسفارش شده كه او را تنها نگذارند و افراد جنب و حائض هم نزد او نباشند و از گريه و و زياد حرف زدن نزد او بپرهيزند و هر چه ممكن است نزد او قرآن بخوانند، به خصوص سوره هاى يسَّ و صافّات و احزاب و آية الكرسى(٢٦٩)

وظايف ما پس از مرگ ديگران پس از مرگ انسان ، بر اطرافيان و ديگر مؤ منان اعمالى واجب است (مانند: تشييع جنازه و غسل و كفن و نماز و دفن ) كه بايد هرچه زودتر و با شكوه تر انجام پذيرد كه در اين مبحث به بعضى آنها اشاره مى كنيم :

تشييع جنازه

در تشييع جنازه سه مساءله بايد مراعات شود: اوّل احترام به كسى كه از دنيا رفته است ، دوّم تسليت به بازماندگان و سوّم درس عبرت گرفتن تشييع كنندگان

امام باقرعليه‌السلام فرمود: كسى كه همراه جنازه اى حركت كند، هر دعايى به مرده كند، ملائكه همان دعا را در حقّ او مى نمايند.(٢٧٠)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: هركس بر مرده اى نماز گزارد، خداوند گناهانش را مى بخشد و كسى كه گوشه جنازه مؤ منى را بگيرد، خداوند ٢٥ گناه كبيره او را مى بخشد.(٢٧١)

در روايات مى خوانيم كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هنگام تشييع جنازه ، بسيار محزون و متفكّر بود و با خود گفتگو مى كرد.(٢٧٢)

حضرت موسىعليه‌السلام از خدا پرسيد: پاداش كسى كه جنازه اى را تشييع مى كند چيست ؟ خطاب آمد: فرشتگانم را ماءمور مى كنم كه با پرچم هايى او را از قبر تا بهشت بدرقه كنند.(٢٧٣)

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: اوّلين هديه اى مؤ من آن است كه گناهان و لغزشهاى او و تمام كسانى كه به تشييع جنازه اش آمده اند، بخشوده مى شود.(٢٧٤)

در روايت ديگرى فرمودند: به عيادت بيماران برويد و جنازه ها را تشييع كنيد، زيرا آخرت را به ياد شما مى اندازد.(٢٧٥)

همچنين در حديث ديگرى از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى خوانيم : خداوند در برابر هر گامى كه براى تشييع جنازه برداشته مى شود، صد ميليون حسنه و ثواب مى دهد و صدميليون لغزش را مى بخشد.

اين همه ثواب به خاطر اثرات سازنده اى است كه يك تشييع جنازه مى تواند داشته باشد. زيرا همراه جنازه بودن ، انسان را به فكر خود مى اندازد، زنگ بيدار باش است ، وسيله كنترل غرائز و هوسهاست ، دل كندن از دنيا و مجسّم كردن پايان همه تلاشهاست ، نورانيّت است ، احترام به شخصيّت مؤ من است ، انقلاب درونى است ، و به خصوص اگر جنازه شهيد باشد كه علاوه بر اينها، تجليل از او تجليل از مكتب ، اسلام ، قرآن و هدف او هم هست

در حديث آمده است كه حضرت علىعليه‌السلام هنگام تشييع جنازه اى صداى خنده اى را شنيد، ناراحت شد و فرمود: گويا مرگ براى غير ماست و آنگاه گلايه هايى را بيان داشت تا آنجا كه فرمود: من تعجّب مى كنم از كسانى كه با چشم خود مرگ را مى بينند، ولى باز هم غافل و فراموشكارند.(٢٧٦)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: هر گاه جنازه اى را تشييع مى كنى ، فرض كن خودت در آن تابوت هستى و التماس مى كنى كه خدايا! مرا به دنيا برگردان ، و تصوّر كن اكنون خداوند تو را برگردانده است ، پس بيانديش چه بايد بكنى(٢٧٧)

پيام هاى دردناك پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد: هنگامى كه افراد كافر و دشمن خدا مى ميرند و به سوى گورستان روانه مى شوند، به اطرافيان خود پيام ها ونداهايى را مى دهند. (پيام هايى كه گوش ملكوتى براى شنيدنش لازم است و امثال ما كه نمى توانيم بشنويم ، بايد پاى سخن پيامبر واهل بيت اوعليهم‌السلام بنشينيم تا براى ما بيان نمايند).

آن شخص كافر به اطرافيان خود مى گويد:

من از شيطان گول خوردم ، اودر قالب خيرخواهى وجلوه گرى مرا گمراه كرد.

من از دنيا گول خوردم ، به او دل بستم و اطمينان كردم و از خدا غافل شدم

من از آدم هاى دوست نما گول خوردم ، آنان مرا رها و خوار كردند.

من از فرزندانم گول خوردم كه براى خوشى آنان دين ودنيايم را تباه كردم

من از ثروتم گول خوردم و در حق خدا و مردم بخل نموده و انفاق نكردم

و اكنون من از مدّت طولانى قبر رنج مى برم و ناله ها دارم .

قبر، خانه تنگ ، تاريك و وحشتناك است .

و در پايان مى گويد: واحَسرَتاه عَلى ما فَرَّطْتُ فِى جَنْبِ اللّه اى واى بر من ! حسرت بر من ، بخاطر آن سهل انگارى هايى كه در راه خدا كرده ام(٢٧٨)

در حديث ديگرى از پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چنين مى خوانيم :

سوگند به آن قدرتى كه جان محمّد در دست اوست ! اگر مردم جايگاه مردگان را مشاهده مى كردند و گفتارشان را مى شنيدند، او را رها كرده و به حال خودشان اشك ها مى ريختند. زيرا روح آن مرده از بالاى جنازه اش فرياد مى زند و مى گويد: اى اهل و فرزندانم ! دنيا شما را بازى ندهد، همان گونه كه مرا بازى داد، تمام اموالى كه در طول زندگى از حلال و حرام جمع كردم ، براى ديگران گذاردم كه لذّتش براى ديگران و عقاب و مسئوليّتش براى من است پس از آنچه بر سر من آمده بترسيد و عبرت بگيريد.(٢٧٩)

غسل ، كفن و دفن

امام رضاعليه‌السلام مى فرمايد: دليل غسل دادن به مردگان اين است كه هم از انواع مرضها و آلودگى هاى قبل از مرگ نظيف شوند و هم ملاقات با ملائكه و اهل آخرت بدون نظافت و طهارت سزاوار نيست(٢٨٠)

در حديثى ديگرى آن حضرت فرمودند: كفن كردن ميّت براى آن است كه انسان هنگام ملاقات با خداوند، از يك نوع پاكى و نظافت ظاهرى برخوردار باشد و بدن و عورتش پيدا نشود و قيافه برگشته و وحشت آور او بر ناظران پنهان باشد، زيرا ديدن قيافه بدون كفن مرده ، سبب قساوت قلب مى شود. از همه اينها گذشته ، علاقه بينندگان به او محفوظ مى ماند و به او و وصيّت هاى او احترام مى گذارند، ولى اگر مرده بدون كفن باشد، ناظران به صورت يك مردارى پست به او نگريسته و ديگر مقام و شخصيّت و ارزش انسانى براى او و اهداف و وصاياى او قائل نمى شوند.(٢٨١) و اين توهين به مقام مؤ من است

در روايات سفارش شده است كه پارچه كفن بهتر است همان پارچه و لباسى باشد كه در ايّام حج به عنوان لباس احرام يا در نماز جمعه و ساير عبادت ها مورد استفاده قرار گرفته است(٢٨٢)

همچنين سفارش شده كه انسان كفن خود را آماده كرده وگاهى به آن نگاه كند تا هم از غفلت بيرون آيد و هم اجر و پاداش ببرد. چنانكه امام صادقعليه‌السلام فرمود: مَن كانَ كَفَنُهُ مَعَه فى بَيتِه لَم يُكتَبْ مِنَ الغافِلِينَ و كانَ ماءجُورا كُلّما نَظَرَ اِلَيهِ(٢٨٣) هر كس كفن خود را در خانه اش داشته باشد، از غافلان نوشته نمى شود و با هر نگاهى كه به آن بياندازد، اجر و پاداش مى برد.

امام رضاعليه‌السلام فرمودند: فلسفه و دليل دفن ميّت آن است كه مردم از بد بويى و فساد و تغيير قيافه مرده ناراحت نشوند، زيرا اگر بدن مرده را دفن نكنند، بدن فاسد شده و باعث شادى دشمنان وناراحتى دوستانش مى شود.(٢٨٤)

برزخ بقاى روح

دليل عقلى و آيات و روايات همه گواهى مى دهند كه با مردن و پوسيده شدن جسد، لطمه اى به روح وارد نمى شود، بلكه روح ما همچنان باقى است و براى خود استقلال و اصالت دارد. زيرا شخصيّت ما با روح و جان ماست ، نه با بدن و جسد ما. بنابراين اگر يك سيلى در سن ده سالگى به شخصى زده و فرار كرديم آن شخص حتّى اگر ما را در سن هفتاد سالگى پيدا كند، تقاضاى انتقام دارد، هر چند به ديد مادّى خود به او بگوييم : آن سلول هاى دستى كه به صورت شما خورده مربوط به شصت سال پيش است و تاكنون بيش از ده مرتبه تمام آن سلولها عوض شده است ، پس تقاضاى قصاص و انتقام بى مورد است او در پاسخ ما مى گويد: من كار به جسد و سلول تو ندارم ، تو همان شخصى هستى كه به من سيلى زدى

اين مثال نشانه آن است كه شخصيّت انسان با تغيير جسم عوض نمى شود، همانند كسى كه با ماشينى سرقت كند و سپس لباس و ماشين خود را عوض كند و پا به فرار بگذارد، هنگام دستگيرى نمى تواند بگويد: ماشين و لباسم عوض شده پس من آن سارق نيستم

گاهى با جملاتى كه درباره خودمان مى گوييم ، بطور ناخودآگاه اقرار به بقاى روح داريم ، مثلاً در سن پيرى مى گوييم : من در بچگى زياد شرور بودم ، در صورتى كه بدن ما هر چند سال يكبار عوض مى شود، ولى احساس وجدانى ما هيچ عوض نمى شود و ما واقعاً در پيرى خودمان را همان شخص اوّل كودكى مى دانيم و عوض شدن بدن در من بودن من تغييرى نمى دهد.

دليل ديگر آنكه : گاهى سالها پس از مرگ شخصى در حالى كه مى دانيم طبيعتا جسدش در قبر پوسيده شده و از بين رفته است ، ولى او در قالبى سالم به خواب ما مى آيد و مطالب واقعيّت دارى را به ما مى گويد كه بعد از بررسى مى فهميم مو به مو حقيقت دارد و يا گاهى از آينده خبرهايى مى دهد كه بدون كم و زياد واقع مى شود، اين خواب ها كم نيست و نشان ديگرى است كه فعاليّت و آگاهى روح با مردن و پوسيده شدن جسد كارى ندارد، يعنى روح اسير اين بدن نيست ، هنگامى كه اين بدن سالم بود با آن كار مى كرد و زمانى كه متلاشى شد آن روح با كمال استقلال ، بدن ديگرى نظير همين بدن براى خود پيدا مى كند و به آن متّصل مى شود وبه فعاليّت خود ادامه مى دهد.(٢٨٥)

قرآن و روايات نيز عوارض و آفات را براى جسم انسان مى دانند، نه روح او. قرآن در مواردى كه از مردن سخن به ميان آورده ، واژه تَوِفّى را بكار برده كه به معناى گرفتن و دريافت كردن بدون كم و كاست است( مثلاً اللّه يَتَوفّى الاَنفُسَ حِينَ مَوتِها ) (٢٨٦) يعنى خداوند انسان را به هنگام مرگ به تمام شخصيّت و واقعيّتش تحويل مى گيرد و يا آيه( يَتَوَفّاكم مَلَكُ المَوت ) (٢٨٧) فرشته ماءمور گرفتن جانها بدون كم و كاست جان شما را تحويل مى گيرد.

در قرآن در باره روح و جان ، چهارده مرتبه تعبير تحويل مى گيريم و تحويل مى گيرد آمده است كه تحويل گرفتن ، نشانه باقى و ثابت بودن روح است چون جسم و جسد وارد خاك شده و مى پوسد.

دليل ديگر قرآنى بر بقاى روح ، آيات فروانى است كه شامل درود و تحيّت بر مردگان است ، از جمله :

( سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِى العالَمِين ) (٢٨٨) سلام بر نوح در طول تاريخ و در ميان همه نسل ها و امّت ها.

( سَلامٌ عَلى اِبراهِيمَ ) (٢٨٩) سلام بر ابراهيم

( سَلامٌ عَلى موسى و هارونَ ) (٢٩٠) سلام بر موسى و هارون

همچنين روايات متعدّدى از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امامان معصومعليهم‌السلام در زمينه هاى گوناگون بيانگر آن است كه روح انسان با مردن نيست نمى شود، بلكه زنده و باقى و مورد خطاب و لطف الهى يا قهر او قرار مى گيرد كه به چند نمونه از آنها اشاره مى كنيم :

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گاهى به قبرستان آمده و با مردگان سخن مى گفتند.

در حديث مى خوانيم كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با دست مبارك خود فاطمه بنت اسد مادر حضرت علىعليهما‌السلام را به خاك سپرده و به او تلقين فرمودند.

اساساً روايات تلقين به ميّت ، خود نشانه بقا و درك روح اوست

جسد كافرانى كه در جنگ بدر هلاك شده بودند، به چاهى انداخته شد و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بالاى چاه آنها را صدا زد و با ايشان گفتگو كرد، از آن حضرت پرسيدند: مگر آنها مى شنوند؟ فرمود: شما از آنها شنواتر نيستيد!

حضرت علىعليه‌السلام به هنگام دفن رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و فاطمه زهراعليها‌السلام با آنان گفتگو مى كرد.

حضرت علىعليه‌السلام در پايان جنگ جمل جسد كعب بن احبار را بلند كرده و با او سخن مى گفت گفتند: مگر مى شنود؟ فرمود: بله(٢٩١) در روايات بسيارى آمده است كه ارواح مردگان حتّى صداى پاى تشييع كننده ها را مى شنوند و گاه و بى گاه به اهل و خانه خود توجّه و عنايت دارند و از گناه وارثان رنج مى برند و از كارهاى نيك آنان خرسند مى شوند و در انتظار خيرات آنان هستند.

به علاوه در روايات متعدّدى وارد شده كه رهبران معصوم ما در قبرستان حاضر مى شدند و به اهل قبور سلام كرده و با آنها حرف مى زدند و از آنان سؤ ال مى كردند و به ما نيز سفارش مى كردند كه همان سلام ها را در ورود به قبرستان و با اهل قبور داشته باشيم(٢٩٢)

مجموع همه آيات و روايات اين سخن را تاءييد مى كند كه با مردن و فناى جسم و جسد انسان ، روح از بين نمى رود و همچنان باقى است و عوارض و آفات جسم ، شامل روح نمى شود.

وجود عالم برزخ قرآن در اين باره مى فرمايد:( وَمِن وَرائِهِم بَرزَخٌ اِلى يَومِ يُبعَثُونَ ) (٢٩٣) و از پى آنان تا روزى كه مبعوث شوند، فاصله اى (برزخ ) است

مراد از عالم برزخ ، عالم قبر است ، عالمى كه انسان در آن يك نوع زندگى خاصّى تا قيامت دارد. اين حقيقت را در آيات قرآن و روايات بسيارى از شيعه و سنّى مى توان مشاهده كرد.(٢٩٤)

برزخ ، دورانى است ميان زندگى دنيا و زندگى آخرت ، دورانى براى مؤ منان و نيكوكاران رهايى از قفس بدن است و براى گناهكاران بس وحشت زا و دلهره آور مى باشد. امام صادقعليه‌السلام فرمود: واللّه ما اءخافُ عَلَيكُم الاّ الْبَرزَخَ و امّا اِذا صارَ الاَمرُ اِلينَا فَنَحنُ اَولى بِكُم به خدا سوگند من جز از حوادث تلخ برزخ ترس ديگرى براى شما ندارم ، زيرا در قيامت ما به شما سزاوارتريم و در آن مرحله ما مى توانيم شما را مشمول شفاعت خودمان كنيم

آيات متعدّدى در قرآن اوضاع عالم برزخ را بيان مى كند، از جمله آيه ٤٦ سوره غافر كه علامه طباطبائى قدّس سرّه مى فرمايد: آيه به روشنى بر وضع مجرمان در برزخ دلالت مى كند.(٢٩٥) ( النّارُ يُعرِضُونَ عَلَيها غُدُوّاً وَ عَشِيّاً وَ يَومَ تَقومُ السّاعَةُ اَدخِلوا آلَفِرعَونَ اءشَدَّ العَذابِ ) فرعونيان در هر بامداد و شامگاه بر آتش عرضه مى شوند (و اين سهميه برزخ آن طاغوتيان است و سهم قيامت آنان جمله بعد است كه مى فرمايد:) و آنگاه كه قيامت به پا شود گفته مى شود كه اين فرعونيان را در شديدترين عذاب داخل كنيد.

همان گونه كه مشاهده مى كنيد در شكنجه گاه برزخ عرضه آتش است ، ولى در قيامت ورود در آتش مى باشد. به علاوه امام صادقعليه‌السلام فرمودند: در قيامت عذاب دائمى است و اگر در آيه عرضه آتش در صبح و شب بيان شده ، مربوط به عذاب در برزخ است(٢٩٦)

و در سوره نوح مى خوانيم :( اُغرِقُوا فَاُدخِلُوا نارا ) (٢٩٧) قوم نوح بخاطر خطاهاى زيادى كه داشتند غرق شدند.

مرحوم علاّمه طباطبائى در تفسير اين آيه مى فرمايد: مراد از داخل آتش شدن ، همان آتشى است كه در برزخ است(٢٩٨)

نكته جالبى كه در اين آيه است آنكه مساءله غرق و آتش در كنار هم آمده است ، آرى اين بدن ها غرق در آب هستند، ولى روح در قالب ديگر در آتش است همانند كسى كه با اين بدن در فضاى بسيار بزرگى مى خوابد، ولى در عالم خواب و رؤ يا او را در جاى بسيار تنگى فشار مى دهند.

آياتى كه در باره شهدا مى فرمايد: گمان نكنيد كسانى را كه در راه خدا كشته مى شوند مرده اند، بلكه زنده هستند و شادى كنان از نعمت هاى الهى بهره مند مى شوند،(٢٩٩) اين آيات دلالت بر زندگى بعد از مرگ آنان دارد.

در روايات مى خوانيم : گناهكاران همين كه عذاب برزخ را مشاهد مى كنند مى گويند:( رَبَّنا لا تَقُم لَنا السّاعَةَ ) (٣٠٠) خدايا! قيامت را براى ما بر پا مكن

زندگى برزخى

از آنجايى كه شناخت و دستيابى به عالم برزخ و چگونگى زندگى در آن از توان و علم ما خارج است ، به سراغ آيات و روايات در اين باره مى رويم البتّه قبل از ورود به بحث ، توجّه به مقدّمه اى لازم است و آن اينكه :

انسان داراى دو بدن است ؛ يكى بدن سنگين و ديگرى بدن سبك ، بدن سنگين همين بدنى است كه در بيدارى با هم زندگى مى كنيم و نياز به غذا و پوشاك دارد و بدن سبك آن بدنى است كه در عالم خواب داريم كه گاهى با هم گفتگو و برخورد داريم

امّا چرا به آن بدن سبك مى گوييم ؟ زيرا گاهى در دو دقيقه خواب رفتن ، بدن انسان از اين سمت كره زمين به سمت ديگر آن مى رود، در اقيانوس ها شنا مى كند و يا در آسمان ها پرواز مى كند و...، در صورتى كه آن مسافت را اگر بخواهد در بيدارى طى كند، ساعت ها بايد در هواپيما بماند و هرگز در هوا پرواز نمى كند و يا چه بسا اصلاً شنا بلد نباشد. بنابراين ما آن بدن را بدن سبك مى ناميم

همانند عالم خواب و بيدارى ، در دنيا نيز با جسم وبدن مادى زندگى مى كنيم ، ولى در عالم قبر و برزخ با آن بدن سبك زندگى خواهيم كرد تا اينكه روز قيامت به پا شود و دوباره از ذرّات پوسيده و پراكنده بدن ما، بدن سنگين تشكيل شود و روح بدان برگردد.

تشبيه خواب و بيدارى و مرگ به رانندگى

گاهى راننده از ماشين بيرون مى آيد و موقّتاً سوار ماشين ديگرى مى شود، ولى موتور و چراغ ماشين اوّل را روشن مى گذارد، در خواب هم راننده اصلى كه همان روح است ، از بدن سنگينى كه در اين منطقه به خواب رفته خارج شده و به بدن ديگرى تعلّق مى گيرد و كارهايى نيز انجام مى دهد، ولى قلب انسان كه همان موتور مى باشد روشن است

گاهى راننده ماشين را خاموش مى كند و بيرون آمده و سوار ماشين ديگرى مى شود، همانند مرگ كه راننده اصلى (روح ) از بدن خارج و تمام موتور و چراغ (قلب و تنّفس و معده و...) را نيز خاموش مى كند.

آرى هم در خواب و هم در مرگ ، روح ما از اين بدن هجرت مى كند، امّا در خواب ، دوباره روح به بدن بر مى گردد، ولى در مرگ ، روح ديگر به آن بدن برنمى گردد تا روز قيامت

بنابراين زندگى عالم برزخ مانند زندگى در عالم خواب است ، انواع شادى ها و غم ها، لذّت ها و شكنجه ها را ما در عالم خواب داريم ، همان گونه كه در بيدارى داريم در برزخ انسان با يك بدن لطيف و سبك و به قول روايات متعدّد(٣٠١) انسان در بدنى همانند بدن دنيايى خود زندگى مى كند.( فِى صُورَةٍ كَصُورَتِه ) (٣٠٢) در بدنى همانند همين بدن دنيايى ، كه اگر اهل طاعت بوده از لذّت هاى مادّى و معنوى بهره مند مى گردد و اگر اهل گناه و كفر بوده از انواع عذاب ها مى چشد.

در خواب با بدنى هجرت مى كنيم كه همانند همين بدن سنگين است ، زندگى در برزخ نيز در قالب و كالبدى همانند همين قالب و بدن دنيايى است چنانكه در حديث مى خوانيم : فِى قالِبٍ كقالِبِه فِى الدّنيا(٣٠٣) يا كَهيئَةِ الاَجسادِ(٣٠٤) زندگى در آن عالم در قالبى است همانند بدن دنيايى كه در اصطلاح به آن بدن ، قالب مثالى مى گويند.

بنابراين در برزخ هم عذاب و فشار قبر و هم شادى ها همه با قالب مثالى و بدن سبك صورت مى گيرد و لذا اگر مرده اى را سوزاندند و خاكسترش را به باد دادند، يا مرده اى را درّنده اى خورد و يا به دريا انداختند و اصلاً براى او قبرى نبود، باز هم فشار و عذاب قبر يا لذّت و شادى خواهد داشت ، چون اين امور مربوط به روح و آن بدن سبك و لطيف است

ممكن است شما براى بدن سنگينى كه به خواب رفته انواع رختخواب هاى نرم و گرم و لطيف را آماده كنيد، ولى آن شخص در عالم خواب خود را در آتش و يا شديدترين ناگوارى ها ببيند، امّا شما كه بدن سنگين او را مشاهده مى كنيد خيال مى كنيد آرام و راحت است البتّه تمام اين مثال ها و تشبيهات ، مربوط به عالم برزخ است و حساب قيامت از حساب برزخ جداست

مرحوم مجلسى مى فرمايد: مساءله بدن سبك و قالب مثالى در برزخ ، در روايات معتبر بسيارى آمده است(٣٠٥)

سؤ ال قبر امام صادقعليه‌السلام فرمود: مَن اَنكَرَ ثَلاثَةَ اَشياء فَلَيسَ مِن شِيعَتِنا: اَلمِعراجَ وَ المَساءلَةَ فِى القَبرِ وَ الشّفاعَةَ(٣٠٦) هر كه سه چيز را منكر شود، شيعه و پيرو ما نيست : يكى معراج پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، دوّم سؤ ال در قبر و سوّم شفاعت اولياى خدا در روز قيامت است

مرحوم علاّمه طباطبائى مى فرمايد: انسان در زندگىِ برزخى ، شبيه كسى است كه در دنيا براى رسيدگى اعمالى كه از او سرزده به يك سازمان قضايى احضار و مورد بازجويى و بازپرسى قرار گرفته است و پرونده اش تكميل و در انتظار محاكمه در بازداشت بسر مى برد تا موعد مقرّر فرارسد.(٣٠٧)

از چه مى پرسند؟ امام زين العابدينعليه‌السلام در هر جمعه كه در مسجدالنبى مردم را موعظه مى فرمود، ضمن بياناتشان مواردى را كه انسان در قبر مورد سؤ ال قرار مى گيرد برشمرده و به مردم هشدار مى دادند. از جمله :

١ - اوّلين سؤ ال آن دو فرشته نكير و منكر اين است كه آيا خدا را پرستش مى كردى يا مشرك بودى ؟

٢- از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و مكتب و دين و كتاب سؤ ال مى كنند.

٣ - از رهبرى و ولايت مى پرسند كه كدام رهبر (حق يا باطل ) را تقويت و يا تضعيف مى كردى ؟

٤ - از عمر مى پرسند كه در چه راهى صرف كردى ؟

٥ - از مال و درآمدها مى پرسند كه از چه راهى بدست آوردى و در چه راهى مصرف نمودى ؟

سپس امام سجادعليه‌السلام مى فرمودند: خودتان رابراى پاسخگويى به سؤ الات شبِ اوّل قبر آماده نماييد.(٣٠٨)

در روايات ديگرى آمده است كه از دوستى و دوستان هم مى پرسند كه با چه كسى دوست بودى ؟(٣٠٩)

در بعضى روايات مى خوانيم كه در سؤ الات عالم برزخ ، ريشه و دليل عقائد را نيز مى پرسند كه آيا استدلالى بوده است يا تقليدى ؟(٣١٠)

از چه كسى مى پرسند؟ در روايات مى خوانيم : سؤ ال در قبر، تنها از كسانى است كه در درجه والايى از ايمان يا درجه نازلى از كفر باشند، يعنى از كسانى كه حقّاً مؤ من و يا حقّاً كافرند، امّا انسان هاى معمولى در برزخ رها هستند تا روز قيامت فرا رسد.(٣١١)

لذّت يا عذاب در قبر در روايات متعدد آمده است كه بعد از بازجويى ، به نيكوكاران با ايمان گفته مى شود: بخوابيد خوابيدنى كه خوابِ وحشتناك هم در آن نمى بينيد،(٣١٢) خوابى كه انواع كاميابى ها در آن باشد،(٣١٣) و تعبيرات متعدّد ديگرى كه مضمون همه آنها يك نوع استراحت آرام و لذّت بخش است

امام صادقعليه‌السلام در تفسير آيه :( فاَمّا اِن كانَ مِنَ المُقرّبِينَ فَرَوحٌ وَ رَيحانٌ و جَنَّةُ نَعِيمٌ و اءمّا اِن كانَ مِنَ المُكذّبينَ الضّالِّينَ فَنُزُلٌ مِن حَمِيمٍ و تَصلِيَةُ جَحِيمٍ ) (٣١٤) فرمودند: اگر انسانى كه از دنيا رفته از افراد خوب و آبرومند درگاه خدا باشد، پس در رحمت و وسعت و راحتى فَرَوحٌ و رزق رَيحان به سر مى برد. اين پاداش مربوط به برزخ است ، ولى پذيرايى در قيامت جمله بعد است كه مى فرمايد:و جَنّةُ نَعيم بهشت پرنعمت است ، ولى اگر آن شخصى كه از دنيا رفته از كافران لجوجى باشد كه هر حقيقتى را تكذيب مى كنند، وسيله پذيرايى آنها در برزخ آبهاى بسيار داغ( فَنُزُلٌ مِن حَمِيم ) و در قيامت هم ورود در آتش دوزخ( وتَصلِيَةُ جَحِيم ) خواهد بود.(٣١٥)

در نامه حضرت علىعليه‌السلام به فرزندش مى فرمايد: و القَبرُ رَوْضَةٌ مِن رياضِ الجَنّةِ اءو حُفرَةٌ مِن حُفَرِ النّارَ(٣١٦) قبر يا بوستانى از باغهاى بهشت و يا گودالى از گودال هاى آتش دوزخ است

در بعضى از روايات مى خوانيم كه به انسان مؤ من در عالم برزخ جايگاه بهشتى او را نشان مى دهند و بدين وسيله او را شاد مى نمايند.(٣١٧)

مرحوم مجلسى قدّس سرّه در جلد ٦ بحار بعد از نقل ١٢٨ حديث ، جمع بندى نموده و مى فرمايد: ثواب و عذاب برزخ مورد اتّفاق امّت اسلامى است و روايات از شيعه و سنّى در اين زمينه متواتر است ، سپس عقيده مرحوم خواجه نصيرالدين طوسى و علامه حلّى و شيخ مفيد را در حتمى بودن مساءله عذاب و ثواب قبر بيان فرموده است

بنابراين مساءله عذاب و ثواب در قبر محال نيست و هر مساءله ممكنى را همين كه گوينده اى راستگو تصديق كرد ما هم بايد قبول كنيم تا چه رسد به اينكه گوينده و خبر دهنده ، آفريدگار جهان و پيامبران و امامان معصومعليهم‌السلام باشند آن هم در موردى كه موضوع از عالم ديگر باشد.

ياران برزخى در روايات مى خوانيم : بعضى از اعمال انسان مانند نماز، زكات ، حج و روزه و همچنين علاقه هاى قلبى و روابط سياسى انسان (ولايت و رهبرى ) در قيافه هاى بسيار زيبا نزد انسان حاضر شده و مى گويند: ما همان اعمال صالح تو هستيم ، و بدين وسيله انسان را در عالم برزخ شاد مى نمايند.(٣١٨) امّا اگر كافر بميرد، انواع تاريكى ها،فشارها، شياطين و گزندگان همدم او هستند.(٣١٩)

حالات برزخيان با توجه به اينكه پس از جان دادن و در قبر عالم برزخ انسان شروع مى شود، آيا زنده ها مى توانند حالات برزخيان را احساس نمايند؟

در پاسخ مى گوييم : خدايى كه آتش را در دل چوب و درخت مخفى مى كند، مى تواند عذاب قبر را هم در دنياى برزخ از چشم ما مخفى نمايد.

خدايى كه جبرئيل را نزد پيامبرش مى فرستد ومردم او را مشاهده نمى كنند، مى تواند دو فرشته هم براى سؤ ال و عذاب قبر بفرستد و مردم آنها را نبينند.

همان گونه كه انسان در خواب با كاوسى بد زجر مى كشد و مثلا مار و عقرب هايى او را مى گزند و او ناله ها مى زند، ولى ما چيزى در كنار او نمى بينيم و در ظاهر او را آرام مى يابيم ، امورى نيز كه در برزخ مى گذرد چنين است ، يعنى از چشم مادّى ما پنهان است