معاد

معاد0%

معاد نویسنده:
گروه: اصول دین

معاد

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محسن قرائتي
گروه: مشاهدات: 13057
دانلود: 2214

توضیحات:

معاد
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 76 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13057 / دانلود: 2214
اندازه اندازه اندازه
معاد

معاد

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

گوشه اى از عوامل عذاب برزخى

در روايات عوامل متعددى براى عذاب برزخى برشمرده شده است از جمله :

١ - سبك شمردن نماز.

٢ - يارى نكردن ضعيفان

در حديث مى خوانيم كه حتّى بعضى از مردان خدا در برزخ گرفتار مى شوند و همين كه ماءموران برزخ بنا دارند او را تازيانه بزنند، التماس مى كند تا اينكه به يك تازيانه حاضر مى شود. آنها مى گويند: دليل اين تازيانه آن است كه تو يك روز نماز را سبك شمرده و بدون وضو خواندى و همچنين از كنار ضعيفى گذشتى و او را يارى نكردى آنگاه يك ضربه به او مى زنند كه با آن ضربه ، قبرش در هاله اى از آتش قرار مى گيرد.(٣٢٠)

٣ - غيبت در حديثى مى خوانيم : يك سوّم عذاب قبر بخاطر غيبت است(٣٢١)

٤ - سخن چينى

٥ - بى پروايى در نجاسات

حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد: عذاب قبر بخاطر سخن چينى و اجتناب نكردن از ترشحّات نجاست و بول است

٦ - نافرمانى و كناره گيرى از خانواده و دورى از همسر خود و پاسخ مثبت ندادن به خواسته هاى طبيعى او.(٣٢٢)

٧ - بداخلاقى با خانواده

سعدبن معاذ يكى از ياران بسيار خوب پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود، همين كه از دنيا رفت و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با خبر شد، حضرت بدون لباس رسمى (بدون عبا و كفش ) همراه ياران براى انجام مراسم او حركت كردند. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دستور دادند او را غسل دهند و خودشان ايستادند تا غسل تمام شد، گوشه جنازه سعد را گرفتند تا به محل دفن او رسيدند، آن حضرت شخصا بدن سعد را گرفت و داخل قبر گذاشت و قبر را با خاك و گل با همكارى ياران بسيار محكم مسدود كردند و سپس خاك ريختند تا قبر با زمين مساوى شد.

آنگاه فرمودند: من مى دانم بدن و كفن او مى پوسد، ولى خداوند دوست دارد انسان هر كارى را انجام مى دهد، محكم كارى كرده و درست انجام دهد و سرهم بندى نكند، لذا من لحد را محكم ساختم

مادر سعد همين كه محبّت و توجّه پيامبر در تشييع جنازه و دفن و ساير مراسم را مشاهده كرد، گفت : اى فرزندم ! بهشت بر تو گوارا باد.

در اين لحظه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: اى مادر عجله نكن و بهشت را براى او حتمى و قطعى ندان ، فرزند تو بخاطر بد اخلاقى كه در خانه با همسرش داشت ، الان كه دفن شد به فشار قبر گرفتار گرديد.(٣٢٣)

آرى ، امثال سعد هم با آن مقام معنوى كه دارند و كارشان به جايى مى رسد كه پيامبر مى فرمايد: چون ملائكه را پابرهنه در تشييع جنازه او ديدم من هم با سر و پاى برهنه آمدم ، گاهى بخاطر يك سرى نقاط ضعف كه در زندگى خود دارند، گرفتار عذاب و تنبيه مى شوند.

از اين حديث جالب چند درس گرفته مى شود:

١ - بزرگ ترين شخصيّت عالم هستى ، در تشييع جنازه مؤ منى شركت مى كند.

٢ - ملائكه خدا به احترام وفات مؤ من ، به زمين نازل شده و در مراسم تشييع جنازه و دفن او شركت مى نمايند.

٣ - پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: در هر كارى حتّى خاك كردن مردگان ، محكم كارى كنيد.

٤ - زود شخصى را بهشتى يا جهنمى ندانيم

٥ - در فرهنگ اسلامى يك نوع ارتباط بسيار عميقى بين اعمال و رفتار انسان با ديگران و سرنوشت او ديده مى شود به طورى كه در فشار گذاردن و ناراحت كردن همسر و خانواده در دنيا، سبب فشار و ناراحتى انسان در عالم برزخ مى شود.

٦ - اخلاق مرد و چگونگى برخورد او با خانواده در خانه به قدرى مهم است كه جزاى بد اخلاقى آن حتّى با نزول فرشتگان و توجه خاص رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قابل جبران نيست

٧ - مبادا با يك سرى برنامه هاى به ظاهر خداپسند و پيامبر پسند و مردم پسند به خود مطمئن شويم ، بلكه بايد هر لحظه در دل خود هراس و بيم داشته باشيم كه ممكن است در لابلاى برخوردها و رفتارها، از ما اعمالى سرزند كه بزرگ ترين عبادت ها نتواند ما را از مهلكه آن برهاند.

عذاب برزخى مؤ منان

بعضى از مؤ منان در برزخ عذاب مى شوند تا در روز قيامت از هر جهت پاك و پاكيزه و دور از هر گونه كيفرى به بهشت بروند.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: ضَغطَةُ القَبرِ لِلمُؤ مِنِ كَفّارَةٌ لِما كانَ مِنه مِن تَضيِيعِ النِّعَم(٣٢٤) فشار قبر براى افراد باايمان ، كفّاره گناه اسراف و ضايع كردن نعمت هايى است كه انجام داده است

گوشه اى از عوامل رفاه و سعادت برزخى١ - شهادت در راه خدا.

قرآن مى فرمايد:( وَ لاتَحسَبنَّ الَّذِينَ قُتِلوا فِى سَبيلِ اللّهِ اَمواتا بَل اَحياءٌ عِندَ رَبّهِم يُرزَقُون ) (٣٢٥) گمان نبريد كسانى كه در راه خدا شهيد مى شوند مرده اند، بلكه نزد خداوند زندگانى هستند كه روزى داده مى شوند.

البتّه اين پاداشها تنها مخصوص شهيدان در جبهه نيست ، زيرا در حديثى امام صادقعليه‌السلام فرمود: اِنّ المَيّتِ مِنكُم عَلى هَذا الاَمرِ شَهِيدٌ قُلتُ: واِن ماتَ عَلى فِراشِه ؟ قال : و اِن ماتَ عَلى فِراشِه حىُّ عِندَ رَبِّه يُرزَقُ همانا اگر كسى از شما با بودن در رهبرى معصوم از دنيا برود، به منزله شهيد است از حضرت پرسيدند: گرچه در بستر و رختخواب بميرد؟ امام فرمود: بله ، اگر چه در بستر بميرد شهيد و زنده است و نزد خداوند از روزهاى برزخى كامياب مى شود.(٣٢٦)

بنابراين ادامه دادن به راه صحيح و ولايت و پيروى دائمى از امام معصوم و گول حوادث تلخ و شيرين را نخوردن و استقامت كردن در برابر خطوط انحرافى ، خود يك نوع شهادت است ، زيرا شهيد براى پايدارى هدف جان مى دهد و او هم با استقامت و پايدارى در راه هدف ، جان داده است

٢ - تبليغ دين و آگاه نمودن مردم

حضرت علىعليه‌السلام فرمود: مَن قَوّى مِسكِيناً فى دِينِه ضَعيفاً فى مَعرِفَتِه على ناصِبٍ مخالفٍ فَاَفحَمَه لَقَّنَه اللّهُ يَومَ يُدلى فى قَبرِه يَتَحوَّلُ عَلَيهِ قَبرُهُ اءنزَهَ رياضَ الجَنّةِ(٣٢٧) كسى كه افراد مستضعف فكرى را تقويت نمايد و آنها را در برابر مخالفان ما به اسلحه استدلال و بيان مجهّز كند، در برزخ مورد لطف مخصوص خداوند قرار مى گيرد و آن لطف الهى همان تلقين معارف حقّه در قبر است (جايى كه دست انسان از همه چيز كوتاه است ،) و خداوند قبر او را به صورت بهترين باغ هاى بهشتى در مى آورد.

آرى ، او در زندگى با استدلال و برهان ، عقائد و دستورات دينى را تبليغ و تفهيم اين و آن مى كرد، خداوند هم در جايى بس حسّاس و خطرناك و بدور از همه چيز و همه كس و تنها، عقائد حقّه را به او تلقين مى فرمايد. زيرا پاداش احسان و نيكى جز احسان نيست( هل جَزاءُ الاِحسانِ الا الاِحسان ُ) (٣٢٨)

٣ - مردن در شب و روز جمعه

طبق بعضى روايات خداوند به احترام شب جمعه و روز جمعه كه ايام شريفى است ، هر گاه كسى در آن شب و روز از دنيا برود مورد لطف قرار داده و عذاب قبر را از او برمى دارد.(٣٢٩)

٤ - اهتمام به نماز و ركوع

امام باقرعليه‌السلام فرمود: مَن اءتَمَّ رُكوعَهُ لم يُدخِلْهُ وَحشَةَ القَبرِ(٣٣٠) هر كه در نمازش ركوع را درست انجام داده و عجله نكند و توجّه قلبى داشته باشد، خداوند او را از ترس و وحشت در قبر دور مى دارد.

٥ - ولايت و محبّت پيامبر و اهل بيتعليهم‌السلام .

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: حُبّى وَ حُبِّ اءهل بيتِى نافِعٌ فى سَبعَة مَواطِنَ اَهوالهُنَّ عَظِيمَة : عِندَ الوَفاةِ و فِى القَبرِ و عِندَ النُّشورِ و عِندَ الكِتابِ و عِندَ الحِسابِ و عِند المِيزانِ و عِندَ الصِّراطِ(٣٣١) محبّت وعلاقه به من و اهل بيتم در هفت جاى بسيار هولناك ، كارساز و نجات بخش است :

الف : هنگام مرگ و حضور فرشته ماءمور قبض روح

ب : در قبر و هنگام بازجويى در برابر فرشتگان مسئول برزخ

ج : هنگام زنده شدن مردگان در قيامت

د: هنگام دادن نامه اعمال و گشودن كتاب اعمال انسان در قيامت

ه‍ : هنگام حساب و حضور در دادگاه عدل الهى

و: هنگام سنجش افكار و اعمال با معيار و الگوهاى حق در آن روز.

ز: هنگام عبور از پل صراط.

٦ - صلوات بر محمّد و آل محمّد.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: صلوات بر من ، سبب نورانيّت قبر مى شود.(٣٣٢)

٧ - زيارت امام حسينعليه‌السلام .

در روايات مى خوانيم : يكى از پاداشهايى كه خداوند به زائر قبر امام حسينعليه‌السلام مى دهد آن است كه از عذاب و فشارهاى قبر، او را نجات مى دهد.(٣٣٣)

٨ - پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: سه گروه از زنان عذاب قبر ندارند و در قيامت هم با حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام محشور مى شوند:

الف : زنى كه با فقر و تنگدستى شوهر خود بسازد.

ب : زنى كه با بد اخلاقى شوهر، صبر و بردبارى خود را از دست ندهد. (البتّه معناى اين جمله آزاد بودن مرد در رفتار و اخلاق بد نيست ، زيرا چنين مردان بداخلاقى در روايات ، به قهر و عذاب الهى تهديد شده اند).

ج : زنى كه مهريه خود را به شوهرش ببخشد.(٣٣٤) (و بدين وسيله يا بارى از دوش او برداشته و يا امكاناتى براى پيشرفت او تهيه كند.)

٩ - خيرات و هدايا.

يكى از عوامل سعادت و رفاه در برزخ ، هدايايى است كه از دنيا براى او فرستاده مى شود.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: مرده در قبر همچون انسانى است كه در حال غرق شدن است و هر لحظه به انتظار رسيدن كمكى است ، گاهى چشم به دعاى اين و آن دارد و همين كه مى بيند شخصى در حق او و براى نجات او دعاى خير و استغفارى كرد، از اينكه تمام دنيا را به او بدهند شادتر مى شود.

سپس پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: اِنّ هَدايَا الاَحياءِ لِلاَمواتِ اءلدّعاءُ والاِستِغفارُ(٣٣٥) از جمله هديه هايى كه مى توانند زنده ها براى مردگان بفرستند، دعا و استغفار براى آنان است(٣٣٦)

در حديث ديگرى آن حضرت فرمودند: سخت ترين شب ها شب اوّل قبر است كه شما مى توانيد با صدقه دادن ، به مردگان خود ترحّم نماييد و اگر مالى براى صدقه نداشتيد، لااقل دو ركعت نماز بخوانيد و به روح او هديه كنيد.(٣٣٧)

از امام صادقعليه‌السلام پرسيدند: آيا مى توان براى مرده نماز خواند؟ فرمود: بله ، گاهى مرده در فشار است و بخاطر نمازى كه شما هديه او مى كنيد، در رفاه قرار مى گيرد و به او گفته مى شود كه اين تخفيف يا رفاه ، بخاطر نمازى است كه فلان برادر ايمانى براى تو هديه كرده است

آنگاه حضرت فرمود: اِنّ المَيّتَ لَيَفرَحُ بِالتَّرَحُّمِ عَلَيهِ والاستِغفارِ لَه كما يَفرَحُ الحَىُّ بِالهَدِيَّةِ(٣٣٨) همان گونه كه زندگان با هدايا شاد مى شوند، اهلِ قبور و برزخيان نيز با ترحّم و استغفارى كه نسبت به آنان مى شود، شاد مى گردند.

در روايت ديگر مى خوانيم : هر گاه مسلمانى كار خيرى براى مرده اى انجام دهد، هم آن ميّت از آن بهره مند مى شود و هم كسى كه آن عمل را انجام داده مورد لطف قرار مى گيرد.(٣٣٩)

همچنين خداوند به خاطر اينكه فلان فرزند جادّه اى را براى مردم احداث و يا از يتيمى پذيرايى نموده است ، عذاب قبر را از پدرش برمى دارد.(٣٤٠)

بهره بردارى از اعمال

حتّى پس از مرگ در روايات متعدّد مى خوانيم : انسان ، پس از مرگ و در عالم برزخ مى تواند از يك سرى كارهايى كه در زمان حيات و به دست خود انجام داده و يا تاءسيس كرده بهره مند شود، از جمله :

١ - فرزند صالحى كه به ياد والدين باشد و در حق آنان دعا واستغفار كند.

٢ - قرآن يا كتابى كه مورد استفاده ديگران قرار بگيرد.

٣ - چاه يا قنات آبى كه ايجاد كرده و مردم از آن بهره مند شوند.

٤ - درختى كه كاشته و مردم بعد از مرگش از آن استفاده مى نمايند.

٥ - تاءسيس يك نظام ، كار و راه خيرى كه بعد از مرگش مردم آن راه و خط و نظام را پذيرفته و در آن سير مى كنند.

٦ - اعمال صالح و خيرى كه به نيابت او انجام مى گيرد. مثلاً به نيابت از او به حج مى روند، يا روزه گرفته و يا انفاق و صدقه اى مى دهند.

٧ - اموالى را كه انسان وقف مى كند، تا مادامى كه آن موقوفات مورد بهره بردارى مردم است ، انسان در برزخ نيز استفاده مى كند.(٣٤١)

زيارت قبور

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: زُرِ القُبُورَ تُذَكِّرُ بِهَا الا خرِةَ به قبرستان زيارت اهل قبور برويد تا ياد آخرت در شما زنده شود.

و در جمله ديگر فرمودند: زُورُوا مَوتاكُم فَسَلِّموا عَلَيهِم فَاِنّ لَكُم فِيهِم عِبرَةً(٣٤٢) به زيارت مردگان برويد و بر آنان درود و سلام بفرستيد، زيرا اين كار درس عبرتى براى شما مى شود.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: مَن زارَ قَبرَ اءبَوَيهِ اءو اَحدِهما فى كُلّ جُمُعَةٍ غُفِرَ لَه وكُتِبَ عِندَ اللّهِ بارّاً(٣٤٣) كسى كه در هر جمعه به زيارت قبر پدر ومادرش يا يكى از آنان برود، هم گناهش بخشيده مى شود و هم نزد خداوند فرزند نيكوكار به حساب مى آيد. همچنين مى خوانيم : دعا نزد قبر والدين مستجاب است

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: هر كس قبر مرا زيارت كند، در قيامت ، شفاعت از او بر من واجب مى شود.

حضرت زهراعليها‌السلام هفته اى يكبار به زيارت قبر حمزه و ساير شهدا مى رفت و براى آنها استغفار و طلب رحمت مى كرد.

امام رضاعليه‌السلام فرمود: اگر به هنگام زيارت قبر مؤ من هفت مرتبه سوره قدر خوانده شود، هم ميّت و هم كسى كه به زيارت او آمده مورد عفوّ و بخشش خداوند قرار مى گيرد.

و در روايات آمده است كه مردگان از زيارت شما مطلّع شده و شاد مى شوند و به شما علاقمند و ماءنوس مى شوند.(٣٤٤)

در آستانه قيامت و حضور در آن دميدن در صور در آستانه بر پايى قيامت ، تمام اهل زمين و آسمان ها مى ميرند. اين حقيقت را قرآن چنين بيان مى كند:( ونُفِخَ فِى الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِى السَّمواتِ ومَن فِى الاَرضِ الاّ مَن شاء اللّهُ ثُمّ نُفِخَ فِيهِ اُخرى فَاِذاهُم قِيامٌ يَنظُرونَ ) (٣٤٥) در صور دميده مى شود، پس هر كس در آسمان ها و زمين است از صداى او جان مى دهد، جز آن كسى را كه خدا بخواهد.(٣٤٦) پس از مدّتى (كه خدا مى داند چقدر طول مى كشد) بار ديگر در صور دميده مى شود، ولى با آن صدا مردم زنده مى شوند و از قبرها برخاسته و در انتظار سرنوشت خود هستند.

البتّه دميدن اوّلِ صور كه خداوند با آن جان همه خلائق را مى گيرد تنها در يك آيه آمده ، ولى دميدن دوّم كه با آن جان ها به اجساد برمى گردد، در بيش از ده آيه آمده است

مساءله دوبار دميده شدن در صور در احاديث شيعه و سنى نيز آمده است

از امام مى پرسند فاصله ميان اين دو دميدن چقدر است ؟ امام فرمود: علم آن نزد خداوند است

نظام آفرينش در آستانه قيامت در قرآن ده ها آيه آمده كه مى فرمايد: براى شروع قيامت اين نظام حاكم بر آسمان ها و زمين و ستارگان و درياها بهم خورده و به صورت نظام ديگرى كه مناسب با قيامت باشد در مى آيد.

ما نيز در اينجا آيات و رواياتى را بيان مى نماييم :

در آيات قرآن براى آفرينش آسمان ها و زمين مدّت معيّن قرار داده شده است ، آنجا كه مى فرمايد:( ما خَلَقنَا السّمواتِ والاَرضَ و ما بَينَهُما الاّ بِالحَقِّ واءجَلٍ مُسَمّى ) (٣٤٧) ما آسمان ها و زمين و آنچه ميان آنهاست را نيافريديم مگر بر اساس حق ، آن هم براى مدّتى معيّن كه همان روز قيامت است

در آن روز بساط آسمان در هم پيچيده شده و در زمين تغييرات اساسى داده مى شود، نه تنها زمين و آسمان بلكه خورشيد و ماه و ساير كرات هم براى هميشه در اين نظام نيستند و حركت و نظام آنها هم موقّت و تا مدّت معيّنى است كه بعد از پايان آن مدّت اءجل مُسَمّى ، بساط آنها بر چيده مى شود.( سخّر الشّمس و القَمَر كلُّ يَجرِى لاَجَلٍ مُسَمّى ) (٣٤٨)

بنابراين قرآن از ابتدا موقّت بودن اين نظام را با عبارت اءجل مُسمّى به ما گوشزد كرده است و آن اءجل هنگامى است كه قيامت بر پاشود.

خوشبختانه پيش بينى هاى علمى كه براى آينده جهان و نظام موجود شده نيز تا مقدار زيادى در شعاع نظريّه وحى حركت مى كند، گرچه هر گاه نظريّه اى بر خلاف وحى باشد، بيش از يك حدس نيست كه دير يا زود توسط دانشمندان ديگر تكميل و يا تغيير پيدا كرده و به حقايق قرآن نزديك خواهد شد. زيرا هميشه نظريّه خالق و سازنده اشيا، بر ساير نظريّه ها مقدم است ، خدايى كه آسمان ها و زمين و كُرات ديگر را آفريده و گفته اش بر خاسته از علم بى نهايت اوست و هيچ گونه اشتباه ، انحراف ، خطا و تجديد نظر در ذات مقدّسش راه ندارد، بهتر مى داند تاريخ سرآمد و پايان كار آنها چه مدّتى است

به هر حال برويم سراغ اوضاع طبيعت تا ببينيم سرنوشت آنها چيست ؟ و ابتدا از آسمان ها شروع مى كنيم :

وضع آسمان ها

قرآن در باره آسمان ها مى فرمايد: سَبعَاً شِداداً(٣٤٩) ما هفت آسمان محكم را براى شما بنا كرديم و در جاى ديگر مى فرمايد:( سَبعَ سَمواتٍ طِباقا ) (٣٥٠) ما هفت آسمان را به صورت طبقه طبقه روى هم آفريديم

آسمان هايى كه به دست قدرت خدا از كجى ها و شكاف ها و ناموزونى ها نگاه داشته شده است( فَسَوّاهُنَّ سَبعَ سَمواتٍ ) (٣٥١)

آسمان هايى كه به صورت يك سقف محفوظ آفريده شده اند،( وَ جَعَلنَا السَّماءَ سَقفاً مَحفُوظاً ) (٣٥٢) و به فرمان خداوند برپاست( ومِن آياتِهِ اءن تَقُومَ السّماءُ و الاَرضَ بِاءمرِه ) (٣٥٣)

آسمان هايى كه روزنه و شكافى ندارند.( و ما لَها مِن فُرُوجٍ ) (٣٥٤)

آسمان هايى كه در آفرينش آنها نوآورى و ابتكار بسيارى است( بَدِيعُ السّمواتِ و الاَرضَ ) (٣٥٥)

آسمان هايى كه خداوند آنها را بدون پايه هاى قابل ديد (بلكه بايك قدرت نامرئى ) بر افراشته و آفريده است( ...بِغَيرِ عَمَدٍ تَرَونَها... ) (٣٥٦)

آسمان هايى كه با ستارگان آرايش داده شده است( اِنّا زَيَّنّا السَّماءَ الدُّنيا بِزِينِةٍ الكَواكِبَ ) (٣٥٧)

آسمان هايى كه تحت حفاظت مخصوص خداوند است( وَ حَفِظناها مِن كُلّ شَيطانٍ رَجِيمٍ ) (٣٥٨)

آرى ، اين آسمان هاى با اين اوصاف در هنگام بر پايى قيامت ، تمام ويژگى هاى خود را از دست مى دهند.

به جاى استحكام ، سست مى شوند. فَهِىَ( يَومَئِذٍ واهِيَة ) (٣٥٩)

به جاى انسجام ، گسسته مى شوند. اذا السّماء انشَقّت (٣٦٠)

به جاى آن همه زيبايى ، به صورت دود درمى آيند.( تَاءتِى السَّماءُ بِدُخان ) (٣٦١)

به جاى نعمت وآبرسانى ، همچون مس گداخته مى شوند.( يَومَ تَكونُ السَّماءُ كَالمُهْل ) (٣٦٢)

به جاى آن همه محكمى كه قابل كجى و شكاف نيست ، شكاف ها برمى دارند.( و اذا السَّماءُ فُرِجَت ) (٣٦٣)

به جاى آن همه استوارى ، از جا كنده مى شوند.( واذا السَّماءُ كُشِطَت ) (٣٦٤)

به جاى استقرار، حركت وسقوط پيدا مى كنند.( يَومَ تَمورُ السَّماءُ مَوراً ) (٣٦٥)

به جاى گستردگى ، همچون طومارى درهم پيچيده مى شوند.( يَومَ نَطوِى السَّماء كطَىّ السِّجِلّ ) (٣٦٦)

وضع خورشيد و ماه خورشيدى كه پرنور و حرارت بود.( سِراجاً وَهّاجاً ) (٣٦٧)

خورشيدى كه با نورش مورد سوگند خداوند بود.( والشّمسِ و ضُحاها ) (٣٦٨)

خورشيد و ماهى كه طبق حساب دقيق بكار خود مشغول بودند.( والشّمسُ و القَمَرُ بِحُسبانٍ ) (٣٦٩)

خورشيدى كه در مدار و مدّت و جايگاه ويژه خود در حركت بود.( والشّمسُ تَجرِى لِمُستَقَرٍّلَها ) (٣٧٠)

خورشيد و ماهى كه بارها قرآن درباره آنها فرمود: نظامشان موقّت است ، نه دائمى( كلُّ يَجرِى لا جَلٍ مُسَمّى ) (٣٧١)

در آستانه قيامت

آن اءجل به سر آمده و آن نظام بهم ريخته ، خورشيد و ماه همچون آسمان و زمين دگرگون شده و تمام مدارها و حساب ها و نورافشانى ها و جنب و جوش هايى كه در سايه آن نورها و حرارت ها بوده از بين مى رود، چنانكه قرآن مى فرمايد:( اذا الشَّمسُ كُوِّرَت ) (٣٧٢) خورشيد به تاريكى مى گرايد و آن دامن نورانى وگسترده اش همچون طومار و پارچه اى درهم پيچيده مى شود.

ماه هم كه در نور و حركت تابع خورشيد است ، همين كه بساط آسمان و خورشيد بهم خورد، نمى تواند كوچك ترين استقامتى از خود نشان دهد، لذا آن هم نور خودش را از دست مى دهد.( وَ خَسَفَ القَمَرُ ) (٣٧٣)

در اين نظام حركت ها طورى تنظيم شده كه كرات آسمانى بهم نمى خورند و اصطحكاكى با هم ندارند، مثلاً خورشيد برخوردى با ماه ندارد،( لاالشَّمسُ يَنبَغى لَها اءن تُدرِكَ القَمَرَ ) (٣٧٤) ولى در زمانى كه قيامت به پا شود، اين نظام بهم خورده و خورشيد و ماه هر يك از مدار اصلى خود خارج و در يكجا جمع مى شوند.( وَ جُمِعَ الشّمسُ والقَمَر) (٣٧٥)

وضع ستارگان ستارگانى كه قرآن در باره آن فرموده است :( كلُّ فى فَلَكٍ يَسبَحون ) (٣٧٦) هر يك از خورشيد و ماه و ساير ستارگان(٣٧٧) در فلك و مدار مخصوص خود در حركت هستند، در آن روز از مدار خود بيرون آمده و همچون كشيدن زنجير از ميان دانه هاى گردنبند، همه متفرّق مى شوند،( واذا الكَواكِبُ انتَثَرَتْ ) (٣٧٨)

آرى ، هر چه در دنيا نظم و حساب بوده در آنجا نثر و از هم پاشيدگى است و هر چه در دنيا نور و زينت داشته اند،( زَيّنّا السَّماءَ الدُّنيا بِمَصابِيحَ ) (٣٧٩) در آنجا به تاريكى مى گرايند.( واذا النُّجومُ انكَدَرَتْ ) (٣٨٠)

هر چند ستارگان در دنيا راهنمايان بشر بودند و در خشكى و درياها وسيله هدايت و راه يابى و تشخيص قبله و جهت قرار مى گرفتند،( و هوالَّذى جَعَل لَكم النُّجومَ لِتَهتَدوا بِها فى ظُلماتِ البَّرِ و البَحرِ ) (٣٨١) امّا به هنگام بر پايى قيامت ، نورشان گرفته و آثار هدايت آنها محو و نابود مى شود.( فاِذَا النُّجومُ طُمِسَتْ ) (٣٨٢)