جهاد با نفس

جهاد با نفس0%

جهاد با نفس نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

جهاد با نفس

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: شيخ حر عاملى مترجم : على افراسيابى
گروه: مشاهدات: 21749
دانلود: 2428

توضیحات:

جهاد با نفس
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 96 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 21749 / دانلود: 2428
اندازه اندازه اندازه
جهاد با نفس

جهاد با نفس

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

٣٦ - باب استحباب اينكه آدمى به جاى اينكه به عيبجويى از ديگران بپردازد به عيب خود مشغول باشد

حديث :

٣٢٩ - عن ابى جعفرعليه‌السلام قال : قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ثلاث خصال من كن فيه او واحده منهن كان فى ظن عرش الله يوم لا ظل الا ظله رجل اعطى الناس من نفسه ما هو سائلهم و رجل لم يقدم رجلا و لم يوخر رجلا حتى يعلم ان ذلك لله رضا و رجل لم يعب اخاه المسلم بعيب حتى ينفى ذلك العيب عن نفسه فانه لا ينفى منها عيبا الا بداله عيب و كفى بالمرء شغلا بنفسه عن الناس

ترجمه :

٣٢٩ - امام باقرعليه‌السلام روايت كند كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: سه خصلت وجود دارد كه هر كس اين سه خصلت يا يكى از آنها در او باشد در روزى كه هيچ سايه اى جز سايه عرش الهى نيست در زير سايه عرش الهى خواهد بود: يكى كسى كه به مردم از جانب خود چيزى را عطا كند كه خود نيز درخواست كننده آن چيز از مردمان است و ديگر كسى كه قدمى از قدمى برندارد مگر اينكه بداند كه اين قدم برداشتنش رضايت و خوشنودى خداوند را در پى دارد و ديگر كسى كه از برادر مسلمان خود عيبجويى نكند مگر زمانى كه آن عيب ديگرى برايش ظاهر مى شود (پس ‍ همواره مشغول به بر طرف كردن عيوب خويش است و با عيب ديگران كارى ندارد) و همين براى مرد كافى است كه به خود مشغول باشد نه مردمان

حديث :

٣٣٠ - عن ابى جعفرعليه‌السلام قال : سمعت جابر بن عبدالله الانصارى يقول : ان رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مربنا فوقف و سلم ثم قال : ما لى ارى حب الدنيا قد غلب على كثير من الناس ؟ - الى ان قال : - طوبى لمن شغله خوف الله عزوجل عن خوف الناس ، طوبى لمن منعه عيبه عن عيوب المومنين من اخوانه

ترجمه :

٣٣٠ - امام باقرعليه‌السلام فرمود: از جابر بن عبدالله انصارى شنيدم كه مى گفت : رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر ما گذر مى كرد كه ايستاد و سلام كرد و فرمود: چه شده است كه مى بينم دوستى دنيا بر بسيارى از مردم چيره شده است ؟ - تا آنجا كه فرمود: - خوشا به حال كسى كه بيم از خدا او را به خود مشغول ساخته و از مردم بيم و هراسى ندارد، خوشا به حال كسى كه عيب خودش او را از عيب جويى برادران مومنش باز داشته است

حديث :

٣٣١ - عن ابى جعفرعليه‌السلام قال : كفى بالمرء عيبا ان يتعرف من عيوب الناس ما يعمى عليه من امر نفسه او يعيب على الناس امرا هو فيه لا يستطيع التحول عنه الى غيره او يوذى جليسه بما لا يعنيه

ترجمه :

٣٣١ - امام باقرعليه‌السلام فرمود: همين عيب براى شخص كافى است كه از عيوب مردم عيبى را تشخيص دهد كه در مورد خودش آن عيب بر او پوشيده مانده (و تشخيص نمى دهد كه اين عيب در خود او نيز وجود دارد) يا اينكه عيبى را بر مردم بگيرد كه در خود او آن عيب هست و او توانايى بازگشتن از آن را ندارد يا اينكه همنشين خود را با سخنان يا كارهاى بيهوده آزار دهد.

حديث :

٣٣٢ - عن ابى ذر عن رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فى حديث قال ن قلت : يا رسول الله اوصنى قال : اوصيك بتقوى الله فانه راس الامر كله قلت : زدنى قال : عليك بتلاوه القرآن و ذكر الله كثيرا قلت ، زدنى قال : عليك بطول الصمت قلت : زدنى قال : اياك و كثره الضحك قلت : زدنى قال : عليك بحب المساكين و مجالستهم قلت : زدنى قال : قل للحق و ان كان مرا قلت : زدنى قال : لاتخف فى الله لومه لائم قلت : زدنى قال : ليحجزك عن الناس ما تعلم من نفسك و لاتجد عليهم فيما تاتى مثله ثم قال : كفى بالمراء عيبا ان يكون فيه ثلاث خصال : يعرف من الناس ما يجهل من نفسه و يستحيى لهم مما هو فيه و يدذى جليسه فيما لايعنيه ثم قال : يا ابا ذر لا عقل كالتدبير و لاورع كالكف و لاحسب كحسن الخلق

ترجمه :

٣٣٢ - ابوذر گويد: به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرض كردم : اى رسول خدا! مرا سفارشى فرما. حضرت فرمود: تو را به رعايت تقواى الهى سفارش مى كنم زيرا تقوى سر همه كارها(ى شايسته ) است ، عرض كردم : بيش از اين بفرما. فرمود: بر تو باد به تلاوت قرآن و زياد به ياد خدا بودن ، عرض كردم : بيش از اين بفرما. فرمود: بر تو باد به سكوت طولانى عرض ‍ كردم : بيش از اين بفرما. فرمود: بر تو باد كه فقيران را دوست داشته باشى و با آنان همنشينى كنى ، عرض كردم : بيش از اين بفرما. فرمود: حق را بگو اگر چه تلخ باشد. عرض كردم : بيش از اين بفرما. فرمود: در راه خدا از سرزنش ‍ هيچ سرزنشگرى هراس نداشته باش عرض كردم : بيش از اين بفرما. فرمود: بايد آن عيبى كه از خود سراغ دارى تو را از عيبجويى مردم باز دارد، زيرا در آنچه كه مثل آن را خود انجام مى دهى حجتى بر عليه مردم نمى يابى سپس ‍ فرمود: براى عيبناك بودن مرد كافى است كه در او سه خصلت باشد: يكى اينكه عيبى را از مردم بداند در حالى كه (آن عيب در خود او وجود دارد و او) از آن عيب در خود جاهل است و ديگر اينكه از مردم شرم كردن درباره چيزى را درخواست كند كه آن چيز در خود او نيز هست و ديگر اينكه همنشين خود را در چيزهاى بيهوده آزار دهد. سپس فرمود: اى ابوذر! هيچ عقلى همچون عاقبت انديشى نيست و هيچ پرهيزكارى اى همچون دست كشيدن (از گناه ) نيست و هيچ اصل و تبارى مانند خوش خلقى نيست

حديث :

٣٣٣ - عن الصادق جعفر بن محمدعليه‌السلام قال : ان موسىعليه‌السلام لما اراد ان يفارق الخضر قال : اوصنى فكان فيما اوصاه ان قال له : اياك و اللجاجه و ان تمشى فى غير حاجه و ان تضحك من غير عجب و اذكر خطيئتك و اياك و خطايا الناس

ترجمه :

٣٣٣ - امام صادقعليه‌السلام فرمود: زمانى كه حضرت موسىعليه‌السلام مى خواست از حضرت خضرعليه‌السلام جدا شود گفت : مرا سفارشى فرما. حضرت خضرعليه‌السلام در ضمن توصيه هايش فرمود: از سرسختى و خيره سرى بر حذرباش و از اينكه بدون نياز و حاجتى به دنبال چيزى روى حذر كن و از اينكه بدون تعجب بخندى پرهيز كن و گناهت را ياد كن و از اينكه گناهان مردم را ياد آور شوى بر حذر باش

حديث :

٣٣٤ - عن اميرالمؤمنينعليه‌السلام انه قال فى النهى عن عيب الناس : و انما ينبغى لاهل العصمه و المصنوع اليهم فى السلامه ان يرحموا اهل الذنوب و المعصيه و يكون الشكر هو الغالب عليهم و الحاجز لهم عنهم فكيف بالعائب الذى عاب اخاه و عيره ببلواه ؟!

اما ذكر موضع ستر الله عليه من ذنوبه ما هو اعظم من الذنب الذى عاب به ؟ فكيف يذمه بذنب قد ركب مثله ؟ فان لم يكن ركب ذلك الذنب بعينه فقد عصى الله فيما سواه مما هو اعظم منه و ايم الله لو لم يكن عصاه فى الكبير لقد عصاه فى الصغير و لجراته على عيب الناس اكبر يا عبدالله لاتعجل فى عيب عبد بذنبه فلعله مغفور له و لا تامن على نفسك صغير معصيه فلعك تعذب عليه فليكفف من علم منكم نفسك صغير معصيه فلعلك تعذب عليه فليكفف من علم منكم عيب غيره لما يعلم من عيب نفسه و ليكن الشكر شاغلا له على معافاته مما ابتلى به غيره

ترجمه :

٣٣٤ - اميرالمؤمنينعليه‌السلام درباره نهى نمودن از عيبجويى مردمان فرموده است : بر كسانى كه خود نگهدار و پاكند و سلامت از گناه به آنان بخشيده شده است سزاوار است كه به حال گناهكاران و نافرمانان رحمشان آيد و شكرگزارى (نعمت سلامت از گناه ) بر آنان چيره و مسلط باشد و اين شكرگزارى آنان را از بيان عيب مردم باز دارد، پس چگونه است حال آن عيبجويى كه از برادر خود عيب گيرد و او را بر گرفتارى اش سرزنش كند؟! آيا اين شخص عيبجو به ياد نمى آورد آن جايى را كه خداوند گناهانى از او را پوشاند كه به مراتب بزرگتر از گناهى بودند كه او اكنون بر آن از برادر خود خرده گيرى مى كند؟ پس چگونه برادرش را به گناهى سرزنش مى كند كه خود همانند آن را مرتكب شده است ؟ اگر هم عين آن را مرتكب نشده خداوند را در بزرگتر و بدتر از آن نافرمانى نموده ، و سوگند به خدا كه اگر هم اين شخص مرتكب گناه بزرگ نشده حتما گناه كوچك انجام داده است و اين جراتى كه در عيب گيرى از مردم به خرج داده خود از هر گناهى بزرگتر است اى بنده خدا! در عيبجويى از بنده اى كه مرتكب گناهى شده شتاب مكن شايد گناه او بخشيده شود و بر نفس خويش ايمن مباش كه گناه كوچكى انجام داده اى شايد بر همان گناه عذاب شوى پس هر كس از شما به عيب ديگرى آگاهى يافت بايد از عيبجويى او خوددارى كند زيرا به عيب خود نيز آگاه است و بايد شكرگزارى بر پاك بودنش از گناهى كه ديگرى مرتكب آن است او را از پى گيرى گناه ديگران به خود مشغول دارد.

حديث :

٣٣٥ - و قالعليه‌السلام : من نظر فى عيب نفسه اشتغل عن عيب غيره و من رضى رزق الله لم يحزن على مافاته - الى ان قال - و من نظر فى عيوب الناس ثم رضيها لنفسه فذلك الاحمق بعينه

ترجمه :

٣٣٥ - اميرالمؤمنينعليه‌السلام فرمود: كسى كه در عيب خويش انديشه كند از عيب جويى ديگران باز مى ماند و كسى كه به روزى خداوند خوشنود باشد بر آنچه كه از دست داده است غمگين نمى شود تا آنجا كه فرمود: و كسى كه در عيب هاى مردمان بنگرد سپس آن عيوب را براى خويش ‍ بپسندد چنين كسى نادان واقعى است

حديث :

٣٣٦ - و قالعليه‌السلام : اكبر العيب ان تعيب ما فيك مثله

ترجمه :

٣٣٦ - اميرالمؤمنينعليه‌السلام فرمود: بزرگترين عيب آن است كه آنچه را كه مانند آن در خود توست عيب بشمرى

حديث :

٣٣٧ - عن محمد بن اسماعيل عن بعض رجاله قال سمعت اباعبداللهعليه‌السلام يقول : اذا رايتم العبد متفقدا لذنوب الناس ناسيا لذنوبه فاعلموا انه قد مكر به

ترجمه :

٣٣٧ - محمد بن اسماعيل از يكى از مردانش نقل مى كند كه گفت : از امام صادقعليه‌السلام شنيدم كه مى فرمايد: هرگاه ديديد كه بنده اى گناهان مردمان را جستجو مى كند و گناهان خويش را فراموش كرده است بدانيد كه او فريب خورده و مورد مكر (شيطان ) واقع شده است

حديث :

٣٣٨ - قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : كان بالمدينه اقوام لهم عيوب فسكتوا عن عيوب الناس فاسكت الله عن عيوبهم الناس فماتوا و لاعيوب لهم عند الناس و كان بالمدينه اقوام لا عيوب لهم فتكلموا فى عيوب الناس فاظهر الله لهم عيوبا لم يزالوا يعرفون بها الى ان ماتوا.

ترجمه :

٣٣٨ - رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: در شهر گروهى بودند كه عيوبى داشتند اما از بيان عيوب ديگران ساكت ماندند خداوند نيز مردم را از بيان عيوب آنها ساكت كرد پس آنان مردند در حالى كه در نزد مردم عيبى براى ايشان وجود نداشت و در شهر گروهى بودند كه عيبى نداشتند اما در مورد عيوب مردم سخن مى گفتند خداوند نيز براى آنان عيبهايى ظاهر ساخت كه پيوسته تا زمانى كه مردند به آن عيبها شناخته مى شدند.

حديث :

٣٣٩ - عن ابى عبيده الحذاء قال سمعت ابا جعفر محمد به على الباقرعليه‌السلام يقول : قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : ان اسرع الخير ثوابا البر و ان اسرع الشر عقابا البغى و كفى بالمرء عيبا ان يبصر من الناس ما يعمى عنه من نفسه و ان يعير الناس بما لايستطيع تركه و ان يوذى حليسه بما لايعنيه

ترجمه :

٣٣٩ - ابى عبيده خذا گويد: از امام باقرعليه‌السلام شنيدم كه مى فرمايد: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: همانا خيرى كه ثوابش سريعتر از هر خير ديگرى به آدمى مى رسد نيكى كردن است و شرى كه كيفرش سريعتر از هر شر ديگرى نصيب آدمى مى شود ستم نمودن است و براى عيبناك بودن مرد همين بس كه در مردم عيبى را ببيند كه از ديدن آن عيب در وجود خود نابينا است و مردم را به عيبى سرزنش كند كه خود توان ترك آن را ندارد و همنشين خود را به خاطر چيزى پوچ و بيهوده آزار دهد.

٣٧ - باب وجوب العدل

٣٧ - باب وجوب عدالت حديث :

٣٤٠ - عن ابى عبداللهعليه‌السلام قال : اتقوا الله و اعدلوا فانكم تعيبون على قوم لايعدلون

ترجمه :

٣٤٠ - از امام صادقعليه‌السلام روايت است كه فرمود: از خدا بترسيد و عدالت را پيشه خود سازيد زيرا شما خود بر قومى كه عدالت نمى ورزند خرده گيرى مى كنيد.

حديث :

٣٤١ - عن ابى عبداللهعليه‌السلام قال : العدل احلى من الماء يصيبه الظمان ، ما اوسع العدل اذا عدل فيه و ان قل

ترجمه :

٣٤١ - امام صادقعليه‌السلام فرمود: عدل از آب گوارايى كه تشنه به آن برخورد مى كند شيرين تر است ، چه فراخ و گسترده است عدالت زمانى كه جانب انصاف و تعادل در آن رعايت شود اگر چه كم باشد.

حديث :

٣٤٢ - عن ابى عبداللهعليه‌السلام قال : العدل احلى من الشهد و الين من الزيد و اطيب ريحا من المسك

ترجمه :

امام صادقعليه‌السلام فرمود: عدل شيرين تر از عسل و نرم تر از كف و خوشبوتر از مشك است

حديث :

٣٤٣ - عن ابى عبداللهعليه‌السلام قال : ان الله جعل لمن جعل له سلطانا اجلا و مده من ليال و ايام و سنين و شهور فان عدلوا فى الناس امر الله صاحب الفلك ان يبطى بادارته فطالت ايامهم و لياليهم و سنينهم و شهورهم و ان جاروا فى الناس فلم يعدلوا امر الله صاحب الفلك فاسرع بادارته فقصرت لياليهم و ايامهم و سنينهم و شهورهم و قد وفى الله عزوجل بعدد الليالى و الشهور.

ترجمه :

٣٤٣ - امام صادقعليه‌السلام فرمود: به راستى كه خداوند براى كسى كه به او سلطنتى بخشيده است سرآمد و مدت معينى از شبها و روزها و سالها و ماهها قرار داده است پس اگر آنان در بين مردم به عدل رفتار كنند خداوند به فرشته اى كه گرداننده روزگار است دستور مى دهد كه كندتر بگرداند تا روزها و شبها و سالها و ماههاى آنان طولانى شود. و اگر به مردم ستم كنند و به عدالت رفتار نكنند خداوند آن فرشته اش را امر مى كند كه در گرداندن شتاب كند پس شبها و روزها و سالها و ماههايشان كوتاه مى شود و خداوند عزوجل آن شبها و ماههايى را كه براى آنان مقدر فرموده به اتمام مى رساند.

حديث :

٣٤٤ - عن ابى عبدالله الصادقعليه‌السلام قال : ثلاثه هم اقرب الخلق الى الله عزوجل يوم القيامه حتى يفرغ من الحساب رجل لم تدعه قدرته فى حال غضبه الى ان يحيف على من تحت يديه و رجل مشى بين اثنين فلم يمل مع احدهما على الاخر بشعيره و رجل قال الحق فيما عليه

ترجمه :

٣٤٤ - امام صادقعليه‌السلام فرمود: سه كس هستند كه در روز قيامت تا وقتى كه خداوند از حساب خلق فارغ شود نزديكترين كسان به خداوند اند: يكى كسى كه قدرت و توانايى اش در حال خشم او را به سوى ستم كردن به زيردستان فرا نخوانده است و ديگرى كسى كه (براى اصلاح و حكم كردن ) بين دو نفر رفت و آمد كند ولى حتى به اندازه يك دانه جو به يكى از آنها بر عليه ديگرى تمايل پيدا نكند و ديگرى كسى كه در جايى كه به ضرر اوست حق را بر زبان آورد.

٣٨ - باب انه لايجوز لمن وصف عدلا ان يخالفه الى غيره